نتایج جستجو برای عبارت :

پشمک :)

داشتم با پشمک حرف میزدم،بهم گفت تو که خیلی مهربونی تو که خیلی قشنگی گوگولی ای،هنوز داشت میگفت بهش گفتم پشمک میخوای گولم بزنی چی میخوای بگی،گفت تو دست منو همیشه رو میکنی گفتم هاهاها گفت ببین داری این مدت خودتو خر میکنی گفتم پشمک درست حرف بزن باتوام قهر میکنما گفت خب قهر کنی تنهاتر میشی که گفتم فاک پشمک توام دیگه یاد گرفتی گفت خب من که خودتم خب خودت که میدونی تنهای گفتم پشمک بس کن گفت ببین این همه کینه مینه ای نباش تقی به توقی میخوره قهرجون میک
اقا این چیزا که میگن عشق نیست که ...
عشق ینی یه ملافه (ملحفه :) ) پهن کنی وسط پذیرایی
با یار روش بشینی و پشمک بخورید و بخندید و پشمک ها رو
به سر و صورت هم بمالید...
البته حتما ملافه رو پهن کنید قالی ها خراب نشن :دی
بعدش یه چایی بخورید پشمک زده نشید ...
پشمک رو تو این گرونی میخواید بمالید تو سر و صورت هم؟؟؟
اصن پشمک زیادیشم خوب نیست قند میاره...
نه اصن ولش کنید هیچی ...
یه لحظه رنگای ذهنم قاطی پاتی شد :))
نامجون!وقتی برمیگردى مىبینى صورت بچه خیسھ و داره براش ادا درمیارھ
جین!   "                  "        "دارن بحث میکنن،،جین این طرز درس حرف زدن نیست من ترسوام؟مگه اصن زامبى ترس داره
شوگا!      "          "            "ھنوز اینجاىین؟/کجا باشیم؟.بچه رو ببر بازى/2،3تا بردم بچه ک خسته نمیشه منم ک خستم
ھوپى!         "               "     "داره گریه میکنه/چیشدھ؟/بچمون خشنھ بازیاى ترسناک میخواد
چیمى!         "                     "خانم بچه نمیاد/.مامان بابابا ھرکدومو3بار رف
توجه کنید،
این که میگم مال اینجاست،
 
نه اروپا. اروپا باز هست و کالچرش فرق داره.
 
من اینو توی انتاریو دیده بودم، ولی میگفتم خب اوکی. ولی وقتی دیدم فراگیره توی کانادا، همه پشمک هام قند شد!
 
شما باورتون میشه اینقدر روابط مدلشون عجیب شده، یا شاید چون الان دیگه اسم گذاشتن روی روابط (اسامی مختلف)، که من هر روز شاخ درمیارم؟!
 
یکی از بچه ها توی open relationship هست!
هم همسر داره و هم روابط جنسی مختلف با چند تا پسر دیگه داره و راحت هم اعلام میکنن.
 
تعریف اوپن
پارسال 4 تا دانشجوی دکترا با هم رفتیم اتاق استاد راهنمای جان که روز معلم رو خدمتتشون تبریک بگیم...ضمنا پشمک حاج عبدلله هم بردیم خدمتشون!! (اینکه چرا پشمک بردیم رو اگر خواستید تو همون لینک پشمک بخونید) امسال، هم روز معلم افتاده روز جمعه!، هم، اساتید بخاطر کرونا کمتر میان دانشگاه! آدرس خونه شونم ندارم ولی داشتمم میدونم خیلی از این قیزقیلبازیا خوششون نمیاد!!....چکار کنم بنظر شما؟ من وظیفه شناسی و شکرگزاری از زحمات معلمین و اساتید داره هیمنجوری ا
معلم بودن عجیب است و حساس و شیرین و سخت؛ خیلی سخت. سخت نه از آن جهت که جسمت را خسته و فرسوده کند، که می‌کند. بلکه از آن سخت‌هایی که تمام قلب و روحت را می‌گیرد. امسال سی و چهار نفرند. پارسال سی و دوتا بودند. همگی پسر و همگی ده ساله. ده ساله‌هایی که اغلبشان دوستم دارند؛ عمیقا دوستم دارند و این را می‌فهمم و حس می‌کنم و کیف می‌کنم. پسرهای پارسالم را می‌بینم که هر زنگ تفریح، بدون استثنا، به پشت در کلاسم می‌آیند، سلام می‌کنند، دست می‌دهند، کتاب
دیشب بعد از مدت ها یه دل سیر با پشمک حرف زدم. از هر دری.
بهش گفتم که اگه می تونست حرف بزنه، قطعا راه حل همه مشکلای من رو می دونست، چون پشمک تنها کسیه که بی سانسورترین نسخه منو دیده. چیزی درمورد من نیست که ندونه، حتی چیزایی که روم نمی شه یا نمی تونم توی دفتر خاطراتم بنویسم. الان هفت هشت ساله که داره نگام می کنه و باهام حرف می زنه. اون موقعی که افسرده بودم و حالم بد بوده، اون بوده که همه حرفا و گریه هام مو به مو گوش داده. آره، خیلی دوسش دارم، خیلی زیاد
بسته شد بازهم کمر از ما
تا بگیریم یقه از آمریکا
دامب دامب ترامپ شر شده است
ضرب شصتی نخورده تا حالا
نیستیم اهل جنگ و خونریزی
دور باشد خدا کند از ما
وقت تحمیل آن دگر ساکت
ننشینیم مثل پشمک ها
دودمان خراب آل سعود
میرود جمعشان به روی هوا
جنگ جنگ است و عزت و شرف است
یک کتاب است بحث این معنا.
احمد_یزدانی
بعضی وقتها دستم به کار نمیره...اصلا حوصله ندارم سمت مقاله ها برم، هرکاری میکنم که خودمو مجاب کنم که باید در فلان تایم فلان کار انجام بشه فایده ای نداره! حتی شده سینه خیز هم رفتم سمت مقاله هام، ولی در نهایت بازم برگشت خوردم!:)
امروز یه پلتیکی زدم و به حساب خودم در یک حرکت منحصر به فرد سرخودمو گول مالیدم! روش کار به این صورت انجام شد که یه پیام گذاشتم تو تلگرام برای یکی از دانشجوهای دکترا که امروز بیا در مورد فلان موضوع و مقالاتش بحث کنیم...اتفاقا ا
بعضی وقتها دستم به کار نمیره...اصلا حوصله ندارم سمت مقاله ها برم، هرکاری میکنم که خودمو مجاب کنم که باید در فلان تایم فلان کار انجام بشه فایده ای نداره! حتی شده سینه خیز هم رفتم سمت مقاله هام، ولی در نهایت بازم برگشت خوردم!:)
امروز یه پلتیکی زدم و به حساب خودم در یک حرکت منحصر به فرد سرخودمو گول مالیدم! روش کار به این صورت انجام شد که یه پیام گذاشتم تو تلگرام برای یکی از دانشجوهای دکترا که امروز بیا در مورد فلان موضوع و مقالاتش بحث کنیم...اتفاقا ا
۴۱- آیه، سایه، سیاه ( قدیمی : سنگر، رنگ، سگ، سرنگ )۴۲- چوپان، پانچ، چاپ، پوچ ( قدیمی : لحاف، فال، لاف )۴۳- مه، کمد، دکمه، دکه ( قدیمی : یاس، سیر، یاسر، ساری، یار )۴۴- خمیر، مریخ، میخ، خیر ( قدیمی : شیراز، رازی، ریش، شیر )۴۵- بشر، شتر، ترش، شربت ( قدیمی : پتو، توپ )
ادامه مطلب
۱. کتاب بچه های عجیب و غریب یتیم خانه خانم پرگرین ۲ رو شروع کردم [آخر کتاب اولش نوشته بود همه اون عکسا که تو کتابه واقعیه و از کلکسیون دارا جمع کردن فق بضیاشو یکم ادیت کردن .. این خیـــــلی جذاب بود برام که واقعا همچی آدمایی ممکنه باشن]
۲. آلبالو یخ زده + پف فیل خونگی + آش رشته داغ و پر کشک
۳. Clash of clans + قفس رامونو پر پشمک کردم رفته خودشو توش غرق کرده
صدای تیک تاک ساعت ، صدای قابله شستن مامان ، صدای پرنده های ساکن در درخت جلوی خانه ، صدای رفت و آمد ماشین ها . و آسمان آبی که انگار کودکی پشمک های چسبان خود را به سمت آن پرتاب کرده . و من درحالی که جزوه ی شیمی دستمه و قسم به ساعت هشت و نیم صبح که دلخواه ترین ساعت برای بیدار شدنه : )
* البته الان که آسمون ابری شده اونم از نوع خاکستری کم رنگش ^-^
چند تا نصیحت مهم و خوشمزه
تو زندگیت مثه قیمه نذری باش که دیگران برای بدست آوردنت از جون و دل مایه بذارن
تو زندگیت مثه فسنجون باش که هر کسی وسعش نرسه بخورتت
تو زندگیت مثه نیمرو باش نه املت که واسه خودت دوست داشته باشن نه گوجت
تو زندگیت مثه پیاز باش که حتی در حال خورد شدنم اونقدر قویه که اشک همرو در میاره
تو زندگیت مثه خیار باش هر وقت خوبی کردی یه تلخیم بکن که پرو نشن
تو زندگیت مثه آبگوشت باش که با سیلی صورتش سرخ نگه داشته همش نخود و لوبیاس ولی اس
شوگولم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه
زندگی با بودنت درست مثل بهشته
تو خونه سبد سبد قند های مثل پشمک
یونگی شی دوست دارم تولدت مبارک!!!
تولد مین یونگی اعظم را به تمام شوگالاورا، آرمیا، کی پاپرا، بیانی ها و همه مردم جهان تبریک میگممممممممممممممممم
سنگ فایل چوکاهه شوگا شی
اورینن سارانگه یوووووووو
***
***
***
خب حالا همه بیاین وسط قرش بدینننننن
به اندازه وسعت علاقتون به شوگول باید قر بدین
***
***
***
و البته امروز تولد دوستم فریما هم هست
تفلدت چوکاههههههه ف
خخخخخخخخخ خیلی توپه 













متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
انکار نکنید که پای ثابت هر سفری سوغات خریدن است. در این پست به شیوه‌ی پستی که راجع به سوغات اصفهان داشتیم، سوغات کاشان و محل خریدش را برای شما خواهیم گفت تا با تصمیم گیری مناسبی در کاشان خرید کنید.
در هر شهری سوغات به دسته‌ی خوردنی و بُردنی تقسیم می‌شوند:
سوغات خوردنی کاشان
پشمک یا کلوچه و یا حاجی بادومی، کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
باقلوا
باقلوا شیرینی محبوب کاشانی‌هاست که بر اساس مغز آن به چند دسته تقسیم می‌شوند:
گردویی
بادامی
فندقی
پس
انکار نکنید که پای ثابت هر سفری سوغات خریدن است. در این پست به شیوه‌ی پستی که راجع به سوغات اصفهان داشتیم، سوغات کاشان و محل خریدش را برای شما خواهیم گفت تا با تصمیم گیری مناسبی در کاشان خرید کنید.
در هر شهری سوغات به دسته‌ی خوردنی و بُردنی تقسیم می‌شوند:
سوغات خوردنی کاشان
پشمک یا کلوچه و یا حاجی بادومی، کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
باقلوا
باقلوا شیرینی محبوب کاشانی‌هاست که بر اساس مغز آن به چند دسته تقسیم می‌شوند:
گردویی
بادامی
فندقی
پس
یکی از مادرا برای روز معلم امسال وسایل آرایشی و بهداشتی آورد.
این کار دو مفهوم داره.
یکی اینکه من اونقد هپلم که هم بو میدم و هم قیافه زشتی دارم و بهتره از اینا استفاده کنم.
یکی اینکه بنا به سن و علایقی که خانمها دارن و به احتمال زیاد استفاده میکنم،هدیه آوردن.
واقعا نمیدونم بر اساس شواهد، خوشدلی کنم و مورد دوم رو بپذیرم یا مورد اول. چون دقیقا 50-50 هستم.
اما دوست دارم فکر کنم مورد دوم بوده ،با پای خودش رفته مغازه و در کنار چیزی که برای خودش میخریده،
در یکی از روزهای اوایل آبان ماه 1398 در حالیکه من سرکارم بودم ، همسرم بهم زنگ زد و گفت دو تا آبجی هام ( اعظم و نرگس ) گفتن شب برای شب نشینی میایم خونتون . منم گفتم بگو که واسه شام تشریف بیارن . خانمم که از خدا خواسته بود و خوشحال شده بود که آبجی هاش رو دعوت کردم ، گفت باشه و سریع خداحافظی کرد و گوشی رو قطع کرد . ظهر از سرکارم رفتم خونه . ناهار خوردیم خوابیدیم تا ساعت 5 عصر . بعدش رفتم دنبال میوه و شکلات و سفارش شام از رستوران .
 
موز خریدم کیلو 14 هزار توما
از اونجایی که به تازگی به مکتب "زبان سرخ سر سبز اگر بدهد بر باد، آن سر جاودانه می شود" ایمان آوردم، امروز زدم توی برجک یکی از اساتید دانشکده، که می دونم بعدا یه جایی می کنه توی پاچه ام. یه استاد احمق که هیچی حالیش نیست و همه الکی جلوش دولا راست می شن و به به و چه چه می کنن.دفاع دوستمون بود، صبح می خواستیم بریم خرید کیک و شیرینی، خواب موندیم و شرمنده اش شدیم. رسیدیم دانشکده و با کلی خودخوریِ فکری که چرا خواب موندی و تف توی آلارم گوشیت و لعنت به صدای
بالاخره سفر به غرب کشور، به سرزمین کردستان رو هم تجربه کردیم. بعد از ماجراهای پردردسر رزروِ جا؛ (که هتل گیرمون نیومد، اقامتگاه‌های بومگردی هم پر بودن و اتاق‌های مریوان هم دیگه امکان رزرو اینترنتی نداشتن، یه جای خسته‌ای رو توی شهر سنندج رزرو کردیم) چهارشنبه پونزدهم خرداد رفتیم کردستان...
- تجربه اول بود؛ فکر می‌کردم جاده‌ی اذیت‌تری داشته باشه ولی به لطفِ قرارگیری در مسیرِ کربلا، حداقل از نظر جاده‌ای اوضاع مساعد بود.- هوا در گرم‌ترین حال
یه نظریه ی روانشناسی رو تو صفحه چت خودم توی تلگرام ذخیره کرده بودم٫ امشب اتفاقی چشمم خورد به نظرم جالب بود:
«هر روز سه اتفاق خوشایند را که برایتان افتاده است بنویسید.
سه اتفاق حتی کوچک.
این کار را برای ۲۱ روز ادامه دهید.
سه اتفاق هرروز باید مختص آن روز باشد.
این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و چنین عاداتی باعث خوشحالی شما می شود.»
بله! به همین سادگی و زیبایی :) تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم فکر میکنم مثل شکلات باشه برای شر
دیروز با هم‌سرم تصمیم گرفتیم حال و هوا عوض کنیم و نتیجه هم رفتن به باغ وحش [زندان حیوانات] شد. از دیدن حیوانات پشت نرده‌ها ذوق زده نمی‌شوم اما از اینکه چند قدم با من فاصله دارند چرا. شرم می‌کنم از اینکه جلویِ قفس‌هایشان قدم بزنم و خیره به اسارت‌شان بشوم. اسارتی که سوغاتِ امثال من بوده برایشان. آن‌هم به جرم اینکه حیوانند و وحشی.
در منطقۀ طبس و فردوس، گلۀ شتر زیاد دیده می‌شود. از نوعِ یک کوهان. زیبا منظرۀایست دیدن شتر‌ها در دلِ بیابان. حالا ب
پست‌های بچه‌ها رو می‌خوندم با مضامین "قاقالی‌لی"! به سرم زد منم برم یک عااالمه خوراکی بخرم بیارم انبار کنم تا وقتی وسط روز یا شب، دلم هوس یه چیز خوشمزه می‌کنه مثل روح سرگردان هی بین خونه (کیف و کشو) و آشپزخونه (یخچال و کابینت) جابجا نشم و هیچی هم پیدا نکنم. مثلا یکی دو کارتن از اون کیک‌هایی که شکلات ازش چکه می‌کنه! یکی دو بسته‌ی چهل پنجاه تایی کاپوچینو. سی چهل تا بستنی میرکس کاکائویی و دبل‌چاکلت. یکی دو کیلو شکلات تلخ. دو کیلو و سیصد گرم شکلا
دیشب خونوادگی ی خیابون پایین تر از ولیعصر دعوت بودیم شدیدا تحریک شدم که خونواده رو ی سر ببرم افطاری دانشگاه و ی سر هم بریم محل کار جدیدم(اون جا هم اتفاقا افطاری بود) و ی سر هم بریم ولیعصر گردی ولی متاسفانه به محض برگشت از اونجا(بعد افطار خوردن) به سمت ماشین پدرجان مقصد خونه رو تو گوشی زد و همه‌ی این ایده‌های ناب به فنا رفت و نشد که آخرین افطاری و دورهمی کارشناسیم رو پلی‌تکنیک باشم(احتمالا **** هم بود البته دقیق نمیدونم)
پ.ن۱:
شاید باورتون نشه ول
چشم اندازی از شهر
تاریخی تبریز
تبریز یکی از شهرهای بزرگ ایران، بزرگترین و پرجمعیت
ترین شهر منطقه آذربایجان و مرکز استان آذربایجان شرقی می باشد. مردم تبریز به زبان
تُرکی آذربایجانی صحبت می کنند. در شهر تبریز به واسطه دو اتوبان شهری با نام‌های اتوبان
شهید کسایی و اتوبان پاسداران می‌توان دور تا دور تبریز را پیمود. اتوبان شهید کسایی
در قسمت جنوبی این شهر قرار دارد و اتوبان پاسداران در قسمت شمالی شهر واقع شده است
جاذبه های گردشگری
تبریز
از جاذ
چشم اندازی از شهر
تاریخی تبریز
تبریز یکی از شهرهای بزرگ ایران، بزرگترین و پرجمعیت
ترین شهر منطقه آذربایجان و مرکز استان آذربایجان شرقی می باشد. مردم تبریز به زبان
تُرکی آذربایجانی صحبت می کنند. در شهر تبریز به واسطه دو اتوبان شهری با نام‌های اتوبان
شهید کسایی و اتوبان پاسداران می‌توان دور تا دور تبریز را پیمود. اتوبان شهید کسایی
در قسمت جنوبی این شهر قرار دارد و اتوبان پاسداران در قسمت شمالی شهر واقع شده است

جاذبه های گردشگری
تبریز

از جا
مواد لازم برای تهیه مرنگ دسر پاولووا :
 
12 عدد: سفیده تخم مرغ3 فنجان:شکر 2 قاشق چایخوری:عصاره وانیلچند قطره:رنگ غذای صورتی (اختیاری)مواد لازم برای خامه روی پاولووا3 فنجان:خامه پرچرب3 قاشق چایخوری:گلاب2 عدد:خرمالو، باریک بریده شده1 قاشق غذاخوری:شکر1 قاشق غذاخوری:آب لیمو نیم فنجان:دانه انار نیم فنجان:گلبرگ خشک شده رز ربع فنجان: ملاس شیرین انار کمی:پشمک طعم دار چند برگ:نعناع برای تزئینطرز تهیه دسر پاولووا : 
برای درست کردن این دسر ابتدا مرنگ آن
قسمت اول را بخوان قسمت 31
برای چند دقیقه ایستاد و حالت فکر به خودش گرفت.
- آره راست می گی؛ خب تو ساحلِ من باش ولی بذار من جلوت رو بزنم.
خنده ام در فضا طنین انداخت و او هم پشت سرم شروع کرد به خندیدن.
دست هایم را باز کردم و دریا با سرعت دوید و خود را به آغوشم رها کرد و محکم به خودم فشردمش و چندین بار به اطراف چرخاندم اش.
- من تو رو نداشتم چی کار می کردم؟
عقب کشید و یک نگاه کلی به چهره ام انداخت.
-ساحل؟
-جان ساحل؟
-شب بریم پارک؟
-بله می ریم شیطون خانم.
-واسم
این پست ساعت ٠٣:٠٣ روز جمعه ١۵فروردین برای اولین‌بار منتشر شده و در آینده چندبار باز هم منتشر می‌شه:))
+ توضیحات بیشتر
 
١. یک‌ چیز زرد
*محض رضای خدا نگید که این آهنگ احسان رو نشنیدین! :))
 
٣. چراغ‌های شهر
*یک تغییر برنامه‌ای پیش اومد چون صبح خواب موندم و به آسمون صبح نرسیدم. بمونه واسه فردا:') 
** گل شبدر چه‌کم از لاله قرمز دارد؟ و چراغ‌های اتاق من چه‌کم از چراغ‌های شهر دارند؟ :)) [وقتی حال نداری از خونه بری بیرون و توجیه می‌کنی:)]
 
٢. آسمانِ صبح
به یه چیزی فکر میکنی با یه سری احتمالات بعد میبینی هیچکدوم از اون احتمالایی که فکر کردی بهشون نشده یکی شده که اصلا به ذهنتم
نرسیده :/
فاز مثبتی داری به یه قضیه میبینی گندش در میاد :/
فاز منفی داری میبینی تهش یهو چه خوب میشه :/
میخوای یه جایی نری چون حس میکنی قراره عصبی شی ولی میری و میبینی خوشحال شدی :/
تو ضایع کردن من رو دوست داری :)
میدونم :)

****

+میتونی برای اون دهنت شخصیت قائل شی !
_نمیخوام بشم.
+عوض شدی اینجوری نبودی.
_....

****
شیمی دوم + استو + ترموهم
اگر اهل گشت و گذار باشید حتما به یزد سفر کرده‌اید یا فکر رفتن به یزد با تور یزد به ذهنتان خطور کرده است. قدم زدن در بافت تاریخی یزد با بوی کاهگل و وارد شدن به خانه‌هایی با معماری شگفت‌انگیز و گلدان‌های شمعدانی در کنار حوض آبی، لذت خنکای بادگیرها هر کسی را برای سفر به این شهر رویایی وسوسه می‌کند، البته که مسافران ماجراجو، تنها به اقامت در هتل های سنتی یزد اکتفا نمی‌کنند، بلکه غذاهای سنتی یزد را نیز امتحان می‌کنند. حال اگر برایتان سوال پی
رسانه های زرد و سواد کم مخاطب
 
از دیدگاهی کُلی میتوان گفت وضعیت امروزه موسیقی رپ فارسی خیلی خوشایند نمیباشد و از جهت هایی مریض است ؛ این مریضی که توسط عواملی همچون "حواشی ، فحاشی ، حمایت نشدن مستعد ها ، نداشتن شعور موسیقیایی مخاطب و ..." مسائل به این جسم (موسیقی رپ ایران) منتقل شده است وضعیت حال حاضر رپ فارسی را کمی بد کرده است. با نگاهی به این عوامل منفی میتوانیم به طور‌ کلی این مسائل را با دو جناح که از آن نأشعت میگیرد مرتبط کنیم ، "رسانه های ز
این پست ساعت ٠٣:٠٣ روز جمعه ١۵فروردین برای اولین‌بار منتشر شده و در آینده چندبار باز هم منتشر می‌شه:))
+ توضیحات بیشتر
 
١. یک‌ چیز زرد
*محض رضای خدا نگید که این آهنگ احسان رو نشنیدین! :))
 
٣. چراغ‌های شهر
* گل شبدر چه‌کم از لاله قرمز دارد؟ و چراغ‌های اتاق من چه‌کم از چراغ‌های شهر دارند؟ :)) [وقتی حال نداری از خونه بری بیرون و توجیه می‌کنی:)]
 
٢. آسمانِ صبح
*این عکس ساعت ٨ صبح گرفته شده و باید بگم تهران به خودش این حجم از صافی هوا رو ندیده بود :|
**م
به نام خداوند کار آفرین
خدای ریال و دلار آفرین
 
خداوند پول و خداوند سود
خداوند سکه، خدای صعود
 
خدایی که داده به من عقل و پول
که وارد کنم از اروپا شوکول
 
گرفتم دلاری ز سامانه ها
ز سامانه های سراسر صفا
 
که وارد کنم پشمک اصل چین
برای جوانان این سرزمین
 
زدم پول خود را به این کار و بار
که دیدم شده کار و بارم دلار
 
گرفتم دلاری ز ما بهتران
فروختم ولی جنس خود را گران
 
اگر کار من مثل نمرود بود
ولی در عوض چرب و پر سود بود
 
وگر توی زندان و افسرده ام
"ول
به
نام خداوند کار آفرین
خدای ریال و دلار آفرین
 
خداوند پول و خداوند سود
خداوند سکه، خدای صعود
 
خدایی که داده به من عقل و پول
که وارد کنم از اروپا شوکول
 
گرفتم دلاری ز سامانه ها
ز سامانه های سراسر صفا
 
که وارد کنم پشمک اصل چین
برای جوانان این سرزمین
 
زدم پول خود را به این کار و بار
که دیدم شده کار و بارم دلار
 
گرفتم دلاری ز ما بهتران
فروختم ولی جنس خود را گران
 
اگر کار من مثل نمرود بود
ولی در عوض چرب و پر سود بود
 
وگر توی زندان و افسرده ام
"ول
بادبادک‌باز کوچک، امیر، سلام!
 می‌دانم که وقتی این نامه به دستت برسد دیگر آن بادبادک‌باز کوچک با چُپُن رنگی بر فراز عمارت نیستی، می‌دانم که حتی یادآوری آن خاطرات هم می‌تواند برایت تلخ و آزار دهنده باشد، اما راستش را بخواهی دلیل اصلی مخاطب قرار دادنت همان خاطرات زیبای کودکی و روزهای شاد مردم افغان است!
 قرار بود بنویسم، صبح یک روز که خواب از سرم پریده بود تو به خاطرم هجوم آوردی و تصمیم گرفتم که نامه‌ را به تو بنویسم! راستش روزهاست که تلاش
این پست ساعت ٠٣:٠٣ روز جمعه ١۵فروردین برای اولین‌بار منتشر شده و در آینده چندبار باز هم منتشر می‌شه:))
+ توضیحات بیشتر
 
١. یک‌ چیز زرد
 
٣. چراغ‌های شهر
* گل شبدر چه‌کم از لاله قرمز دارد؟ و چراغ‌های اتاق من چه‌کم از چراغ‌های شهر دارند؟ :)) [وقتی حال نداری از خونه بری بیرون و توجیه می‌کنی:)]
 
٢. آسمانِ صبح
*این عکس ساعت ٨ صبح گرفته شده و باید بگم تهران به خودش این حجم از صافی هوا رو ندیده بود :|
**می‌بینید اون خط‌های شبیه رنگین‌کمون رو توی رنگ‌ه
متن آهنگ سیل شایع به همراهی هیدن-متن آهنگ
 
 
چشا رو به اَبراستووی عمقم خود غواص
نوک پا سر بالا دست بازسلامتی هر کسی تنهاست
دنبال اسم در کردن لا دُخیاس یاروکار خفنش اینه دیشب تووی پاسگاه بود
میگن شایع داره توو صداش داروارادتِ یه شهر باهامه چراغ خاموش
نه عکس توو بنز داره حاجیتنه اگه جایی یه گنده ای باشه لای پاشیم
شناس شهر نیستم با پلاک وارداتیصِدام معروفه عِین صدای آژیر
یه سری کِی وقت کردن لاشی شن اِنقدکی وقت کردن استاد نقاشی شن اِنقد
حاجی مل
آبنبات
آبنبات با حل کردن شکر در آب یا شیر برای تشکیل شربت تهیه می شود. بافت نهایی آبنبات بستگی به میزان های مختلف دما و غلظت قند دارد. درجه حرارت گرم باعث ایجاد رسوب سخت قندی می شود، گرمای متوسط باعث ایجاد رسوب قندی نرم می شود و دمای خنک باعث ایجاد آبنبات می شود. کلمه انگلیسی "آبنبات" از اواخر قرن سیزدهم میلادی در حال استفاده است و از واژه عربی به معنی "شکر" ساخته شده است.
 
تاریخچه آبنبات
منشأ شیرینی جات و شکلات به عنوان یک خوراکی محبوب را می ت
#بگو_سیب 
#پارت_بیست‌و‌چهار
غلافش کنم که هیچی... 
لبخند زد: اینم یه جواب دیگه در تأیید حرفم...
با لبخند شونه بالا انداختم که همون لحظه سمانه که فعلا تو نبود آبدارچی مسئول پذیرایی هم بود وارد شد و دوتا ماگ بزرگ از چای رو روی میز قرار داد و رو به پوریا پرسید: امر دیگه ای نیست؟
با شنیدن تشکر پوریا خواست خارج بشه که چشمکی بهش زدم و با خنده راهیش کردم.فکر نمی کردم پوریا چشمکم و دیده باشه اما انگار اشتباه می کردم: چشماتونم به شیطونی زبونتونه؟
بدون این
این پست ساعت ٠٣:٠٣ روز جمعه ١۵فروردین برای اولین‌بار منتشر شده و در آینده چندبار باز هم منتشر می‌شه:))
+ توضیحات بیشتر
 
١. یک‌ چیز زرد
*محض رضای خدا نگید که این آهنگ احسان رو نشنیدین! :))
 
٣. چراغ‌های شهر
*یک تغییر برنامه‌ای پیش اومد چون صبح خواب موندم و به آسمون صبح نرسیدم. بمونه واسه فردا:') 
** گل شبدر چه‌کم از لاله قرمز دارد؟ و چراغ‌های اتاق من چه‌کم از چراغ‌های شهر دارند؟ :)) [وقتی حال نداری از خونه بری بیرون و توجیه می‌کنی:)]
 
٢. آسمانِ صبح
این پست ساعت ٠٣:٠٣ روز جمعه ١۵فروردین برای اولین‌بار منتشر شده و در آینده چندبار باز هم منتشر می‌شه:))
+ توضیحات بیشتر
 
١. یک‌ چیز زرد
 
٣. چراغ‌های شهر
* گل شبدر چه‌کم از لاله قرمز دارد؟ و چراغ‌های اتاق من چه‌کم از چراغ‌های شهر دارند؟ :)) [وقتی حال نداری از خونه بری بیرون و توجیه می‌کنی:)]
 
٢. آسمانِ صبح
*این عکس ساعت ٨ صبح گرفته شده و باید بگم تهران به خودش این حجم از صافی هوا رو ندیده بود :|
**می‌بینید اون خط‌های شبیه رنگین‌کمون رو توی رنگ‌ه
خاااب هلوووووووما شب یلدامونو باشکوه تر از هرسال برگزار کردیم...خیلی خوردمممممینی خیلی چاق میشم؟!چیکار کنم؟اول که رفتیم خرید و یه عالم پفک و چیپس و لواشک و پشمک و پف پفیو نمیدونم هر چی که دلم میخاست گرفتیم.بعد قشنگ از دوسه روز پیشِ مامان هعی داره چیز میز میسازه...تازه شامم رشته پلو خوردیمبعدددددِ شاممثلن یلدامون شد!!!ناموسا اول که از اتاق اومدم بیرون سفره رو دیدم هنگ کردمآقا نمیدونستم کدومو بخورمپشمام ریخته بود و تصمیم گیری سخت!بعدامید سه ت
راههای کاهش تشنگی در ماه رمضان

 
 

 به افراد روزه دار توصیه می شود پیش از سحر به مقدار کافی میوه و سبزی مصرف کنند
آب بدن مهمترین عاملی است که می تواند برای روزه داران باعث مشکلات زیادی شود و حتی جان فرد را به خطر اندازد. آمادگی تغذیه ای برای استقبال از ماه مبارک رمضان عامل موثری در کاهش مشکلات روزه داری در این ماه است.
 
برخلاف عقیده برخی افراد که در روزهای مانده به ماه مبارک رمضان حجم غذایی خود را با هدف افزایش ذخیره بدن جهت روزه داری افزایش
 
از راست: مرحوم کبل احمد چلویی. محمد لاری. قنبر آهنگر داودحسن. حاج علی کارگر
 
 
آرم «انجمن قوهای مهاجر سرخ رود». ارسالی جلیل قربانی
 
 
سطل تفکیک زباله تر و خشک در قم. عکاس: دامنه
 
 
عکاس: دامنه. قم. آذر ۹۷. خیابان صدوقی، غرفه‌ی ۰۴۱ بازیافت
 
 
پادَنگ (آسیاب گندم). ارسالی محمدحسین آهنگر
 
 
سید مهدی شفیعی دارابی فرزند آقا حسین دارابی
 
 
دامنه. جواد امامی. دکتر علیرضا زهیری. دکتر علی شیرخانی. حجةالاسلام محمدرضا احمدی. قم. سال 1377.
 
 
طنز گرانی پست
گمشده مزار شریف: شهید است و ماندگار در تاریخ… بخوانی در ذهنت هم ماندگار می شود
 
گمشده مزار شریفنویسنده: سعید عاکفانتشارات کتابستان معرفت
بریده کتاب گمشده مزار شریف :
ما هنوز به قولی که پاکستانی‌ ها به وزارت امور خارجه ایران داده بودند، دلخوش بودیم.اما این‌بار جوان طالب (از نیروهای طالبان)، همین که روبروی ما قرار گرفت، از جنس پشمک بودن این قول و قرارهای سیاسی را نشان داد!با اسلحه‌ ای که در دست داشت، دو، سه تیر به طرف سقف شلیک کرد و بعد هم س
تاریخچه و آداب و رسوم شب یلدا در جای جای ایران باستان
 
نزدیک به چند هزار سال است که آخرین شب پاییز یعنی شب یلدا که تاریک ترین و درازترین شب سال است توسط ایرانیان جشن گرفته می شود و آیین ها و رسومات مختلفی در این شب به یاد ماندنی در کنار هم سپری می کنند ، شب زیبایی که در شهرهای مختلف ایران آداب و رسومی دارد. 
آداب و رسوم خاص شب یلدا از گذشته تا به امروز 
یکی از مهم ترین شب های ایران باستان شب یلدا می باشد که از دیرباز تا به امروز مورد توجه و اهم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیمه شخص ثالث