نتایج جستجو برای عبارت :

عاشقانی که چون شمع سوختند

برق آمد و رفت. بی خبر. یک لحظه همه جا غرق در تاریکی بود و صداها واضح تر. انگار لایه ای از زندگی از جریان می افتاد. فقط سکوت نور بود، چک چک قطره های باران در چاله های آب و صدای هوهوی باد که درها را می کوبید و می گذشت.
یک لحظه ی دیگر برق آمد. بی خبر. یکهو غرق در نور شدم، چشمانم دردناک در خود جمع شدند و لایه ی خاموش، روشن میشد.
پرده برداشته شد از کوری، رنگ سقوط کرد بر پیکره ی خرابه ها و زخم هایم، می سوختند.
نوشتم؛ من گناهکارم. می ترسیدم، برقها بروند و
آقا این روزها هر جا میرم صحبت از نجفی و میترا استاد است. جامعه عوام زده و نیازمند هیجان و سوژه برای کنجکاوی دقیقا به خواسته اش رسیده و خبر داغ همین است: قتل یکی توسط اون یکی.
چه خبرها و رویدادهای مهمی که در پس این خبر داغ سوختند. در همین روزها چند کولبر در غرب کشور کشته شدند، سیل در چند نقطه کشور خسارت به بار آورد و ...
مین استریم لزوما حقیقت را نمی گوید
Main Streem
بسم‌الله الرحمن الرحیم 
یافارس الحجاز 
بخاطر غفلت و سهل انگاری عده ای دانش آموزانی در آتش سوختند
و بخاطر غفلت و سهل انگاری عده ای دانش آموزانی رقصیدند
مولایم ، براستی در دولت عدل و داد شما کدام گناه بزرگتر و نابخشودنی است؟
شما بعد از تشریف فرمایی به وعده مولایمان امیرالمومنین علی علیه الاف السلام ،حقوق را استیفا می‌نمایید حتی اگر مهریه زنان شده باشد...اولین پرونده رسیدگی بازرسان شما کدام خواهد بود 
سوختگی یا رقص؟حق الناس یا حق الله؟
الل
سوختن
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،در این گزارش می خواهیم به ماجراهای عجیب
و ترسناکی اشاره کنیم؛ به اشکال نامتعارفی از مرگ با آتش و ماجرای آدم هایی که خود به
خود سوختند و آتش گرفتند.ماجرای آدم هایی که خود به خود سوختند  اختصاصی «تابناک باتو»؛ انسان ها به شکل های
مختلفی از دنیا می روند. برخی از آنها بر اثر سوختن و نیروی آتش جان خود را از دست می دهند.
گدازه های داغ یک آتشفشان فعّال و یا اصابت ناگهانی صاعقه ای، ممکن است جان انسا
بسم الله الرحمن الرحیم
شاید یک دلیلی که در حصر خانگی، اعتراف به کارهای روشن و محاربه‌ی روشنی که شروع کردند و ادامه دادند نمی‌کنند این است که هنوز امید داشتند یا دارند که دوستانشان در بیرون پروژه را دنبال کند.
 
پناه بر خدا، بعد از ۲۸ سال از زمانی که شهید دیالمه گرای اصلی را داده بود؛ به صورت مهره‌های اصلی به صورت میدان‌دار ورود کردند و سوختند.
و شاید اگر می‌دانستند که می‌سوزند ورود نمی‌کردند.
 
بقیه هم سعی کردند به نوعی تبری بجویند تا مسی
 

 
سال گذشته...
21 فروردین...
آخرین دیدار زمینی...
پدر و مادری دل بریدند...
همسری صبر پیشه کرد...
فرزندانی منتظر ماندند...
و خواهران و برادرانی که در حسرت جاماندگی سوختند...
اما راضی اند به رضای الهی
 
(تصاویر اوین دیدار خانواده با پیکر شهید لطفی نیاسر)
 

 
سال گذشته...
21 فروردین...
آخرین دیدار زمینی...
پدر و مادری دل بریدند...
همسری صبر پیشه کرد...
فرزندانی منتظر ماندند...
و خواهران و برادرانی که در حسرت جاماندگی سوختند...
اما راضی اند به رضای الهی
 
(تصاویر اوین دیدار خانواده با پیکر شهید لطفی نیاسر)
متنی در شبکه های اجتماعی دیدم، اجمالا توضیحش رو می نویسم و متن اصلی و عکس در ادامه مطلب هست
ماشین این خانم که از اهالی بصره است دچار حادثه شد و توی آتیش می سوخت. از ماشین پیاده شد اما به علت سوخته شدن لباسش و اینکه دید چیزی برای پوشاندن خود ندارد دوباره به ماشین برگشت در حالی که ماشین همچنان در آتش می سوخت، برای حفظ محجوبیت و نجابتش؛ چرا که نگران بود کسی او را در آن وضعیت ببیند، فردی گفت با آتش خود را پوشاند.
در ماشین ماند تا آنکه خود و ماشینش سو
قربانی بر ایوان می خواند : روزگار غریبی ست نازنین
از زبان شاملو می گفت..
" دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم ... "
هق هق گریه سر دادم در کنار پدرم.نگاه عجیبش قابل لمس بود.
خواند: دار و ندار من و دل سوخته در آتش درد
 من حس آوار را بار ها لمس کرده ام. نمی دانم آن هایی که در پلاسکو سوختند و به لقای عاشق حقیقی رسیدند، چه حسی داشتند، اما در سوختن من همیشه سکونی مثل شمع بوده، همچو شمع سوخته ام و شاید فقط سوختنم جایی را روشن کرده باشد، همچو شمع!!!
ن
می‌گویند ورزشگاه ممنوع! گویا ما هم ممنوع کردن را از حکومت آموخته‌ایم. می‌شود ورزشگاه رفت اما پشت درب ورزشگاه ایستاد درست همان جایی که سحرها ایستادند و سوختند، بی آن که روغن ریخته و نرفتن‌ها را نذر امام‌زاده‌ی‌ آزادی کنیم. گیرم محاطش را خالی کردیم،‌ هیچ ظالمی از محیط خالی ورزشگاه نمی‌ترسد. منی که تا امروز ورزشگاه نرفته‌ام چگونه رویم می‌شود فردا در جنبش ورزشگاه ممنوع‌ها ممنون خودم باشم و بگویم من هم مسافر نرفتن؟ با هر دستگاه مختصات و
 
 
بر اساس این گزارش در محل دپوی واگن قطارها در کناررودخانه شور صدها واگن خارج از رده برای تعمیرنگهداری می شد و حدود ۱۰۰ واگن به طورکامل در آتش سوخته است
، پیش از ظهر شنبه قطار باری پرند دچار آتش سوزی شد و دود بسیار غلیظ و گسترده ای آسمان پرند را در بر گرفت.
یکی از کارکنان شرکت عمران پرند که در محل حادثه حضورداشت در این خصوص در جمع خبرنگاران گفت: این آتش سوزی از ساعت ۷ بامداد امروز آغاز و با سرایت آتش از واگن ها به یکدیگر تعداد زیادی واگن دچار ح
این زبان چون سنگ و فم آهن وشست
وانچ بجهد از زبان چون آتشست
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
زانک تاریکست و هر سو پنبه‌زار
درمیان پنبه چون باشد شرار
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
جان ها در اصل خود عیسی‌دمند
یک زمان زخمند و گاهی مرهمند
گر حجاب از جان ها بر خاستی
گفتِ هر جانی مسیح‌آساستی
گر سخن خواهی که گویی چون شکر
صبر کن از حرص و این حلوا مخور
صبر
سوختن
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،در این گزارش می خواهیم به ماجراهای عجیب
و ترسناکی اشاره کنیم؛ به اشکال نامتعارفی از مرگ با آتش و ماجرای آدم هایی که خود به
خود سوختند و آتش گرفتند.
ماجرای آدم هایی که خود به خود سوختند اختصاصی «تابناک باتو»؛ انسان ها به شکل های
مختلفی از دنیا می روند. برخی از آنها بر اثر سوختن و نیروی آتش جان خود را از دست می دهند.
گدازه های داغ یک آتشفشان فعّال و یا اصابت ناگهانی صاعقه ای، ممکن است جان انسا
عشق ای تنها صدا تنها طنین ...ای بت آخر تو مشکن در زمین
تو گل باغ سماع آدمی .....تو نخستین اختراع آدمی
نخستین اختراع آدمها حالا یا با دخالت پیامبران یا بی دخالتشان آتش بوده است. 
آتش همان چیزی است که از درون چشم خانه و دل و روده و مغز و جگر جهنمیان زبانه می کشد بی آنکه از عذاب لهیبی که خود جهنم بر جهنمیان فرود می آورد بکاهد..شعله ای دائمی که نه چشم و دل را با سوزاندن دردناک خود نابود می کند و نه پایان می پذیرد.
و آتش همان چیزی است که توی قلب و چشم و معده
عصر عاشورا وقتی واقعه تمام شد برخی از اهل بیت و کسانی که در آنجا بودند که اغلب
هم از زنان بودند فرار کردند،برخی سوختند و برخی هم از هوش رفتند. در این میان
دختر بچه ای در دامان حضرت زینب کبری سلام الله علیها بیهوش شده بود و وقتی بهوش آمد
هیچ سوالی نپرسید به جز یک سوال! نه از سوختن ناراحت بود،نه از دردو نه هیچ چیز
دیگر فقط پرسید که عمه جان معجرم کجاست.! اینجا ارزش حجاب مشخص میشود.
چرا؟، به دلیل اینکه پای این معانی که یکی از آنها حجاب است امام حسی
بوی دود و سوختگی مدار برقی خانه را پر کرده. کف اتاق نشسته‌ام و به پنجره‌ای که لحظاتی پیش در تلاش بودم تا درزگیرهایش را جدا کرده و بازش کنم، نگاه می‌کنم. سرم‌ پر از درد است. تقریبا تمام وسایل برقی‌مان و حتی آسانسور در اثر تک‌فاز شدن برق سوختند و صدای انفجار شارژر موبایل درست در کنار گوشم، سرم را و بویش بینی‌ام را پر کرده و هرچه کنار پنجره نفس می‌کشم، تاثیری ندارد. دستم هم بعد چند بار شستن، همچنان بوی سوختگی می‌دهد دلم می‌خواهد پوستش را بک
عاشقانی که چون شمع سوختند

این سوال بارها و بارها از جانب افراد مختلف مطرح شده
و پاسخ های گوناگونی به آن داده شده است.اما بیایید یک بار هم قضیه را منظر اهل البیت
اباعبد الله(علیه السلام) نظاگر باشیم.

 تا کنون پای درد
دل شهدا و یا در زمان کنونی همسر مدافعان حرم نشسته اید؟ شرح دلدادگی آن ها را شنیده
اید؟با اینکه همسر آن¬معصوم نبودند.حتما
دجار خطا ها و اشتباهاتی در زندگی و ارتباط با همسر خود بوده اند.ولی اگر از آن ها
بپرسیم آیا دوست داشته اند تا آ
قربانی بر ایوان می خواند : روزگار غریبی ست نازنین
از زبان شاملوی جان می گفت و گویا نار الله الموقده در قلبم شعله می کشید و تمام تن و جانم را می سوخت...
" دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم ... "
هق هق گریه سر دادم در کنار پدرم.نگاه عجیبش قابل لمس بود.نمی تواند هضم کند من را... ولی من او را می فهمم.می دانم چرا گریه می کرد: از غصه ی دخترک غمین و شاید فسرده اش که همچو کبوتری زخمی در آغوشش هق هق دوری و هجران سر داده بود. گریه می کرد چون دلش می سوخت ب
هر لحظه حماسه‌ایست برای او که می‌بیند، شکوهیست تمام. خلقت خدای جز این چگونه تواند بود؟ عشّاق جام‌ها بر می‌زنند و صوت عشق گوش عقل بدکاره کر می‌کند. چه باک اگر که خامان ملک جان هر لحظه مجیز بت‌واره‌های انسانی کنند. چه اندوه گر همه عالمان جهان، هستی شکوهناک روح مهر انکار زنند، کنون که حقّ زنده شاباش عاشقان حقیقی خویش کند صد هزار فلک و استاره، شاباش آنان که به خاک فتادند، امّا برخاستند، آنان که خام شدند، امّا نهایت پختند و سوختند.
هر قدم شکو
سلام امروز ۲۰ فروردین ماه ۹۹، مصادف با نیمه شعبانه.
نیمه شعبانی که به بهانه کرونا متفاوت از هر سال داره طی میشه. نیمه شعبانی که بعد از ۴۰ سال همچنان شهر رو غرق سرور می‌کرد و تقریبا هیچکس نبود که متوجه این روز و مناسبت مقدسش نشه. مقدمات ممنوع! آن چیزی که باعث شد من امروز دست به قلم شوم، ابتکارات و خلق حماسه هایی بود که شاید هیچگاه بوجود نمی آمد یا اگر می آمد به منصه ظهور نمی‌رسید و محلی برای عرضه نبود.
.
در عین حال که هیچگاه نتوانستند مردم را از ب
دیشب ساعت ۲:۳۰ صبح خوابیدم. ان هم با مدیت کردن و گوش دادن به موزیک! صبح تربیت بدنی داشتم. رکورد استقامت را هم زدیم و امتحانتش هم تمام شد. 
بعد کلاس مزخرف شیمی، کنفرانس ادبیات داشتم. کنفرانس را ترکاندم. در واقع خودم را خفه کردم و فهمیدم عده ای چه قدر میتوانند حسود و بدخواه باشند. 
سلول به سلول خسته ام. داشتم محبوب و ساغر را تا دم در غرب همراهی میکردم که زینب را دیدم گفتم برای جشن شب کمکشان میکنم. ساعت ۴ بود که رفتم برای کمک و ۶:۳۰ تمام توانم تمام
حق با تو بودمی بایست می خوابیدماما چیزی خوابم را آشفته کرده استدر دو ظاقچه رو به رویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده امبا آن گیس های سیاه و روز پریشانشانکاش تنها نبودمفکر می کنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمی آید ؟کاش تنها نبودیآن وقت که می تواستیم به این موضوع و موضوعات دیگر اینقدر بلند بلندبخندیم تا همسایه هامان از خواب بیدار شوندمی دانی ؟انگار چرخ فلک سوارمانگار قایقی مرا می بردانگار روی شیب برف ها با اسکی می روم ومرا ببخشولی آخر چگونه می شو
خبر حادثه غم‌انگیز مسافربری اوکراینی در آسمان حوالی تهران دقیقا در صبح روشنی که اولین اقدام ایران در مقابل با نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه می‌رفت رسانه‌های جهان را به هم بریزد در عین تلخی عمیقی که داشت، دست‌مایه رسانه‌ها برای به حاشیه بردن اخبار جنگ نیز شد.حادثه خیلی عظیم بود. هشتاد و اندی از فرزندان ایران در آتش یک خطای -هرچند پرتکرار در جهان اما هنوز غیرقابل پذیرش- سوختند و طبعا ملت ما را داغ‌دار کردند.اما این ضایعه همان‌قدر که بر
بسم الله الرحمن الرحیم
در حال آماده سازی پستی بودم ستاره روشن وبلاگی و تیترش نظرم را جلب میکند
موسیقی ضمیمه شده را باز میکنم
تنهای تنهایم هیچ پروایی نمیکم مانند کسی که عزیز از دست داده میزنم زیر گریه بلند بلند بلند...به پهنای صورت
و چه کسی عزیز ترازتو که ازدستت داده ام ؟؟؟
و چه غمی عظیم تر ازتو که بلدت نبوده ام؟؟؟
خون باید بگریم...
من گمنامی بلد نیستم من فریاد نزدن بلد نیستم من عشق بلد نیستم من هیچ بلد نیستم
 
 
چطور حسن روزافزونت را دیدند و در ع
بلاخره یک مرد پیدا شد.کسی که جنم داشته‌باشد به گردن بگیرد! گردن سرفراز از نبرد موفق با بزرگ‌ترین ارتش آمریکا را پیش ملت خودش کج کند و از مو باریک‌تر آن را آماده‌ی پذیرفتن هر چیزی بداند... اما تو به خودت اجازه می‌دهی از هر گردنی که کج شد بالا بروی؟ یعنی تو فکر می‌کنی چون گردنی کج شده پس حق داری؟ یعنی واقعا توهم زده‌ای که چون خودت مغرورانه به خاطر صدها خطا و اشتباه و خباثت درونی‌ت گردن کج نمی‌کنی محقی؟ و آن گردن کج آب‌رو و احترام و حرمت ندار
نامه ای به دوست
اشک من از یاقوت و لعل نیست . اشک من اشک فقرائی است که ناخواسته به
آنها تحمیل گشته است. دلم رنجور است دیگر طالب فیض ِ نورِ خورشیدِ بلند اختر نیستم
. من غواصی در دریای میکده را بارها دیده ام و از او ادب آموختم و در مقابل تواضع
و خضوعشان سرفرود آورده ام.
دوست خودباخته ی من ، روزی مرشد و مرادی بودی و جوانیت را به چاه
انداختی تا به یار برسی لیک آنچه که من می پنداشتم دیگر نیستی . برای خودت مسند و
مقامی بدست آوردی چه شد که به گناه آلوده گشت
سیزده ساله ی امامِ کریم
شده آماده بلای عظیم
 
رفت و افتاد روی پای حسین
بوسه می زد به دست های حسین
 
سوختند از غم و کباب شدند
هر دو از گریه خیسِ آب شدند
 
گریه در حالت عطش کردند
آن قدر گریه تا که غش کردند
 
گریه های عمو مکرر شد
تشنه ی دیدنِ برادر شد
 
زیر لب روضه ی حسن را خواند
قاسمش را به سینه اش چسباند
 
دست خطِ حسن به کار آمد
ناگهان بر دلش قرار آمد
 
جلوی خیمه، جان تازه گرفت
آخرش از عمو اجازه گرفت
 
اذن میدان گرفت و عازم شد
نوبت نعره های قاسم شد
 
ح
2 شهریور؛ آغاز هفته دولت
انفجار دفتر نخست وزیری در هشتم شهریور سال 1360 و شهادت دو یار دیرین امام (ره) و انقلاب و دو اسوه علم و تقوا، شهید محمد علی رجایی، رئیس جمهور و محمد جواد باهنر، نخست وزیر که نمونه ای از دولتمردان مردمی بودند و نیز به منظور آشنایی مردم با فعالیت ها و بیان اهداف و برنامه های آینده دولت، هفته ای به نام هفته دولت نامگذاری شده است که از دوم تا هشتم شهریور می باشد.
 
هفته دولتدر تاریخ هر ملت، فراز و نشیب‌های تلخ و شیرینی وجود دار
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸ شب ششم
سیزده ساله ی امامِ کریم
شده آماده بلای عظیم
 
رفت و افتاد روی پای حسین
بوسه می زد به دست های حسین
 
سوختند از غم و کباب شدند
هر دو از گریه خیسِ آب شدند
 
گریه در حالت عطش کردند
آن قدر گریه تا که غش کردند
 
گریه های عمو مکرر شد
تشنه ی دیدنِ برادر شد
 
زیر لب روضه ی حسن را خواند
قاسمش را به سینه اش چسباند
 
دست خطِ حسن به کار آمد
ناگهان بر دلش قرار آمد
 
جلوی خیمه، جان تازه گرفت
آخرش از عمو اجازه
صدای شیون می‌آمد؛ صدای شیون زنانی که عزیز از دست می‌دهند. من، من آشفته بودم؛ هراسان می‌چرخیدم، هراسان می‌نگریستم. خیمه‌ها، خیمه‌ها در آتش می‌سوختند. کودکان جیغ می‌زدند. گریه‌های بلند زنان قلبم را لرزانده بود. اما، اما هرچه نگاه می‌کردم کسی نبود. همه‌اش بیابان بود، بیابان بود، بیابان بود، و آفتاب سوزان و صدای شیون زنانی که عزیز از دست می‌دهند.
با بغض دور خودم می‌چرخیدم، با بغض دنبال کسانی می‌گشتم که نبودند. لب‌هایم خشک بود، ترک برد
کاخ کاترین سن پترزبورگ
 
 
کاخ کاترین، قصر امپراطوری قبلی روسیه و یکی از بزرگترین کاخ‌ها در مجاورت سنت پترزبورگ است.
این کاخ در شهر «پوشکین» یا «تزارسکویه سلوی» سابق (Tsarskoye Selo)، در 25 کیلومتری سنت پترزبورگ قرار دارد. در قرن 17 قبل از روی کار آمدن پتر کبیر، سنت پترزبورگ کنونی، منطقه‌ای ارزشمند بود که «ساری» (Saari) به معنای جزیره (در زبان فنلاندی) نامیده می‌شد. سرانجام پتر کبیر این مناطق را به تصرف در آورد و ساری را در سال 1708 به همسرش کاترین هدیه د
دیشب خیلی خیلی خیلی زود خوابیدم؛‌ساعت 10 و 10 دقیقه:))))‌ صبح هم 7 و 10 بیدار شدم بدون زنگ:)))‌و خب یکم توییتر و تلگرام چک کردم ولی خب همه توییت ها رو نخوندم چون زیاد تو فاز دقیق خوندن نبودم. یکم هم اینستا رو نگاه کردم. خلاصه اش این که مردم غم انگیز بودند، بیدل طنبوری جراحی کرده بود و خانم وزیری خوش تیپ کرده بود چون با رعیس رعیس رعیسش جلسه داشت و زنان هنوز به نتیجه قطعی در مورد کار کردن و بچه آوردن نرسیده اند. زهرا نمیدونم چرا اومده بود تو اتاق ما خواب
خیال می کردم با خیال کردنِ کلمات آنها شعر می شوند و برایت به پرواز در می آیند. شبیه همین پروانه هایی که امسال ما را «پروانه ایی» کرده اند. امسال یا این سالی که با کامل شدن چرخیدن زمین دور یک ستاره ی بسیار دور، اسمش «سال جدید» می شود هر چه قدر هم و از هر چه با خودش گرفتاری و غم بیاورد، این قدر از این پروانه های نازنین آورد که یادش را همیشگی کند برایمان. کاش مبداء تاریخمان از سال بعد، همین امسالی باشد که به اندازه ی تمام عمرمان در هر جایی که بوده ای
کرمان - ایرنا - همرزم سپهبد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی گفت: زمانی به صورت عمقی به ماجرا نگاه می کنیم درمی یابیم همه حتی ملت های اروپا و آمریکا نیز مدیون حاج قاسم هستند زیرا اگر داعش حکومت تشکیل می داد هر کار دلش می خواست می کرد و سراغ همه می رفت.
سردار حسین فتاحی روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه از زمان شروع جنگ و اواخر سال ۶۰ با حاج قاسم آشنا شدم و هشت سال فرمانده تیپ و بعد از آن فرمانده لشکر بود و من نیروی ایشان بودم افزود: سر
✅ چندین سال قبل پدرم شروع به پرورش
قارچ در بالکن منزلمان کرد، البته نه همه فضای بالکن بلکه فقط فضایی قریب به 5متر
مربع از بالکن را با کشیدن پلاستیک به پرورش قارچ صدفی اختصاص داد. از سقف تا کف
به صورت متناوب دو کمپوست آویزان بود و هر کمپوست می‌توانست تقریبا ۲۰ کیلو قارچ
تهیه کند و تقریبا ۱۲ تا ۱۵ کمپوست در فضای بالکن ما وجود داشت.
✅ خوبی قارچ‌های صدفی این است که از
هر ماده‌ای حتی خاک‌اره یا ضایعات کاغذ نیز می‌توانند تغذیه کنند.
✅ در گام اول
فارس نوشت: روایت جانفشانی و ایثار
مأموران پلیس انگار پایانی ندارد؛‌ اما این بار این روایت، بازی آتش با
زندگی است؛ رفتن به دل آتش برای نجات یک هموطن، فارغ از شیعه یا سنی بودن
آن که حکایتی است بس بزرگ و جوانمردانه.
داستان جانفشانی ستوان
«وحید خسروانی» جمعی یگان تکاور 110 نیک‌شهر را شنیده اید؟مامور 27 ساله‌
ای که برای نجات جان راننده خودرویی که قاچاق بنزین داشت خود را ققنوس وار
به آتش زد.
گفت‌وگو با ستوان وحید
خسروانی ساعتی پیش در حالی صورت
من الان 18 سال دارم و خیلی زمان لازم نیست بگذرد تا من 19 ساله بشوم ولی باید درباره الان خودم بگویم تا بدانید که خیلی اوقات انسان زندگی می کند اما ناقص.خیلی اوقات به فکر فرو می روم و یک سفر دور دراز به بچگی خودم می کنم و یادم می آید تمام روز هایی که من اصلا دوست شان ندارم و وقتی آن زمان به اطراف خودم نگاه می کنم، می بینم که انگار من بچه نیستم،انگار نه انگار. . . .همیشه گفته اند که آدم باید هر کاری را در زمان تعیین شده خودش انجام دهد و اگر زمانش دیر شود
جناب مختا ر ثقفی وقتی شنید برخی بازاریان و تجار ، از وضعیت موجود سو استفاده کرده و دربازار التهاب ایجاد کرده اند انها را احضار و مورد سرزنش قرار داد و فرمود: اگر به گناه خود اعتراف نکرده بودید و قول جبران نمی دادید ، در مورد شما همان حکمی را اجرا می کردم که در مورد قاتلان امام حسین ع اجرا کردم !!
با تامی در این رویداد تاریخی به این نتیجه می رسیم که محتکران و گرانفروشان و ملتهبان در اقتصاد جامعه مسلمین گناهشان با قتل امام معصوم برابری می کند :

ش
من الان 18 سال دارم و خیلی زمان لازم نیست بگذرد تا من 19 ساله بشوم ولی باید درباره الان خودم بگویم تا بدانید که خیلی اوقات انسان زندگی می کند اما ناقص.خیلی اوقات به فکر فرو می روم و یک سفر دور دراز به بچگی خودم می کنم و یادم می آید تمام روز هایی که من اصلا دوست شان ندارم و وقتی آن زمان به اطراف خودم نگاه می کنم، می بینم که انگار من بچه نیستم،انگار نه انگار. . . .همیشه گفته اند که آدم باید هر کاری را در زمان تعیین شده خودش انجام دهد و اگر زمانش دیر شود
این مطلب، توسط شما مخاطبان برای ما ارسال شده؛
 
من الان 18 سال دارم و خیلی زمان لازم نیست بگذرد تا من 19 ساله بشوم ولی باید درباره الان خودم بگویم تا بدانید که خیلی اوقات انسان زندگی می کند اما ناقص.خیلی اوقات به فکر فرو می روم و یک سفر دور دراز به بچگی خودم می کنم و یادم می آید تمام روز هایی که من اصلا دوست شان ندارم و وقتی آن زمان به اطراف خودم نگاه می کنم، می بینم که انگار من بچه نیستم،انگار نه انگار. . . .همیشه گفته اند که آدم باید هر کاری را در زم
دوستی می گفت اگر به من می دادند امور را طور دیگری اداره می کردم . 
تمرکزم را می گذاشتم روی کشورم .  و یک مشی پاکیزه منزه ار ایدءولوژی برای رشد و پیشرفت و تکنولوژی برای کشورم در پیش می گرفتم عین ژاپن بعد از جنگ جهانی که وقتی آمریکا با بمب اتم نشاندش سر جای خودش واقعا نشست سر جای خودش و دیگر دنبال موشکی هم نرفت و عوضش به قله پیشرفت رسید!
این دوست معتقد بود که سبب اصلی درجازدگی و درماندگی کشور ایده هایی مثل دفاع از حرم و دفاع از مظلومان فلسطینی است
سلااااااااااام سلاااااااااام سلااااااااام سلااااااااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که اومدم یه کوچولو بنویسم و برم چون امتحانامون نزدیکه و باید بشینم برنامه ریزی کنم برا درس خوندن،تازه کارای عملیم هم مونده و کارشناس رشته مون خانم لنگر نشین هم از اون ور زنگ زده که استادت میگه پو.رو.پوزالت مشکل اساسی داره و به من زنگ بزنه به اونم زنگ زدم گفته دوباره تایپش کنم و براش با ایمیل بفرستم تا رو نسخه تایپ شده اش اشکالاتشو برام بنویسه..خلاصه ا
دهلیز
فاجعه از وقتی شروع شد که مادر بچه ها از حمام برگشت و پا گذاشت روی خرند خانه و دید که سه تا بچه هاش تاقباز افتاده اند روی آب حوض . بعد از آن را هم که همسایه ها دیدند و شنیدند و خیلی هاشان گریه کردند .غروب که هنوز همسایه ها توی خانه ولو بودند با دو تا پاسبان و یک پزشک قانونی و مادر بچه ها داشت ساقه های نازک لاله عباسی و اطلسی باغچه را می شکست و خاک باغچه را می ریخت روی سرش . بابای بچه ها مثل هر شب آمد . از میان زن ها که بچه به کول ایستاده بودند توی
 
آتش‌سوزی جنگل‌های استرالیا این روز‌ها در صدر تمامی خبرگزاری ها دیده می‌شود و موجب نگرانی همه مردم دنیا شده است. آتشی که به ۶ ایالت گسترش یافته و جان بیش از نیم میلیارد جانور را گرفته و همچنان ادامه دارد.
برترین‌ها: آتش‌سوزی جنگل‌های استرالیا این روز‌ها در صدر تمامی خبرگزاری ها دیده می‌شود و موجب نگرانی همه مردم دنیا شده است. آتشی که به ۶ ایالت گسترش یافته و جان بیش از نیم میلیارد جانور را گرفته و همچنان ادامه دارد.
استرالیا با اکو سیس
آن متمکن هدایت، آن متوکل ولایت، آن پیشوای راستین، آن مقتدای راه دین، آن سالک طیار، مالک دینار رحمة الله علیه، صاحب حسن بصری بود و از بزرگان این طایفه بود. وی را کرامات مشهور بود و ریاضات مذکور، و دینار نام پدرش بود، و مولود او در حال عبودیت پدر بود. اگر چه بنده زاده بود از هر دو کون آزاده بود. و بعضی گویند مالک دینار در کشتی نشسته بود، چون به میان دریا رسید، اهل کشتی گفتند: غله کشتی بیار.
گفت: ندارم.
چندانش بزدند که هوش از او بیرون رفت. چون بهوش آ
آیا دوست دارید با مراحل راه اندازی استارت آپ ها آشنا شوید و برای خودتان یک استارت آپ موفق راه اندازی کنید؟ با خواندن این مقاله، سیر تا پیاز استارتاپ را قورت بدهید و در قدم‌های بعدی، یک استارت آپ موفق راه بیندازید!
استارت آپ چیست؟
شاید بیشتر از صدبار پیش آمده که کلمه "استارت آپ" را دیده‌ام یا از کسی شنیده‌ام، اما هیچ وقت درست و حسابی معنی‌اش را نفهمیده‌ام! حتی چندباری هم سعی کردم که مطالبی در موردش بخوانم اما انقدر محتوای موجود، پراکنده و ب
آیا دوست دارید با مراحل راه اندازی استارت آپ ها آشنا شوید و برای خودتان یک استارت آپ موفق راه اندازی کنید؟ با خواندن این مقاله، سیر تا پیاز استارتاپ را قورت بدهید و در قدم‌های بعدی، یک استارت آپ موفق راه بیندازید!
استارت آپ چیست؟
شاید بیشتر از صدبار پیش آمده که کلمه "استارت آپ" را دیده‌ام یا از کسی شنیده‌ام، اما هیچ وقت درست و حسابی معنی‌اش را نفهمیده‌ام! حتی چندباری هم سعی کردم که مطالبی در موردش بخوانم اما انقدر محتوای موجود، پراکنده و ب
 
                                     
 
 
فرزند:سید باقر
محل شهادت:پاسگاه زید عراق
محل دفن:گلزار شهدای محمدآباد
تاریخ شهادت:4/12/62
بسم رب الشهداء و الصدیقین
یا ایها الذین آمنوا خذوا حذرکم فانفروا و اثبات انفروا جمیعا
ا ی کسانی که ایمان آورده اید آمادگی خود حفظ کنید و در دسته های متعدد یا بصورت دسته ای و واحد بسوی دشمن حرکت کنید.
این خون شهیدان است که خون ملتهای مسلمان را به جوش آورده است.
«امام خمینی»
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان وصیتنامه اینجا
 
                                     
 
 
فرزند:سید باقر
محل شهادت:پاسگاه زید عراق
محل دفن:گلزار شهدای محمدآباد
تاریخ شهادت:4/12/62
بسم رب الشهداء و الصدیقین
یا ایها الذین آمنوا خذوا حذرکم فانفروا و اثبات انفروا جمیعا
ا ی کسانی که ایمان آورده اید آمادگی خود حفظ کنید و در دسته های متعدد یا بصورت دسته ای و واحد بسوی دشمن حرکت کنید.
این خون شهیدان است که خون ملتهای مسلمان را به جوش آورده است.
«امام خمینی»
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان وصیتنامه اینجا
کنار کارما هم رفت. آخرین نوشته‌اش را چندساعت پیش، با تنِ سی و نه درجه‌ی درحال تبخیر خواندم و سری که به دوران افتاده‌بود. و از آن وقت تا حالا کمی خنک‌تر شده‌ام دوستان و تعادلم برگشته و مدام به یاد حرفی که عباس معروفی ذیل یکی از پست‌هایش نوشته‌بود چند وقت پیش، می‌افتم که: «کسی که شاهکار بنویسد، هرگز آشغال نمی‌نویسد، حتی برای دل خودش از سر استیصال. حتی در نامه‌ی خصوصی برای سگش. حتی از سر تفنن برای تخمش. کلمه خداست، و آدم خدا را برای هر ناچیز

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

امداد نت