نتایج جستجو برای عبارت :

اندوه تنهایی

اندوه:
به گمانم اندوهپرنده ای است تنهادر غم جفت اش، غمگینکه حدِ فاصلِ دو کوچ...بال هایش را سست می کند.
 
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com┗••━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━┛
نیچه سردردهاش رو «درد زایمان افکار» می‌دونست، می‌گفت این سردردها، درد تولد جملاتی‌اند که ۲۰۰ سال بعد شناخته می‌شن.و سر درد امشب من «درد زایمان اندوه» ه، جنینِ غم که از «۹ سال» پیش در مغزم هست، الان درحالی به دنیا میاد که صبح، مایع آمونیوتیکش، از راه چشم‌هام خالی شده، و الان با لگدپرانی به ریشه‌های اعصاب بینایی و پیشانی، دست و پا می‌زنه که از راه چشمم متولد بشه. جنین اندوه، قدمش مبارک باشد!
اندوهی که از اعماق تفکر سرچشمه نگیرد، اندوه نیست، عزای باطل و بی اعتباری به خاطر سرکوب شدن امیال فردی است؛ و انسان متفکری که گهگاه گرفتار اندوه نشود، علیل و ناقص است؛ دور از دریا، دور از توفان، دور از پرواز، دور از "شکفتن روح" است....
اما تفکر، همان گونه که اندوه می آفریند، در دوام مثبت خویش، پلی خواهد ساخت میان جزیره و جماعت، میان فرد و خلق، میان امروز و فردا؛ پلی به سوی شادمانی روح....
اندوهی که از اعماق تفکر سرچشمه نگیرد، اندوه نیست، عزای باطل و بی اعتباری به خاطر سرکوب شدن امیال فردی است؛ و انسان متفکری که گهگاه گرفتار اندوه نشود، علیل و ناقص است؛ دور از دریا، دور از توفان، دور از پرواز، دور از "شکفتن روح" است....
اما تفکر، همان گونه که اندوه می آفریند، در دوام مثبت خویش، پلی خواهد ساخت میان جزیره و جماعت، میان فرد و خلق، میان امروز و فردا؛ پلی به سوی شادمانی روح....
ابرهای بی شماری درونم می گریند ... و من با دست خطی اندوه بار می نگارم قامت الف هایم خمیده , طوفان اشک نقطه ها را برده و در این حال چه می توان خواند از نوشته هایی که فقط نگارنده می فهمد کجای کلماتش درد دارند ??? #الهام_ملک_محمدی
بزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان بزن باران دلم تنگهدلم با من سر جنگهبزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان غمم دریا دلم تنهابزن باران ببر غم رابزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان بزن باران دلم تنگهدلم با من سر جنگهبزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان.... شاعر: سحر غم زده
مده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
@resanedameshgh
مشاهده مطلب در کانال
مگر این اندوه و سنگینی دل مرا به نوشتن وادارد، به این که چند کلمه بنویسم تا مگر گریزی باشد از این آشفتگی از این اندوه که چند دقیقه مبهوتم می کند به سرخی غروب پشت برج های بلند و دلم را چنگ می زند.
این اندوه که صدای بلند تو را تاب نمی آورد و سردرد می شود، گردن درد می شود، پادرد می شود و کجاست که درد نکند از من زیر این سنگینی مانده بر دلم؟
دلتنگ می شوم صبح، بیهوده از تو دلگیر می شوم بعدازظهر درحالی که می دانم بی دلیل است و عصر می فهمم تنها دلم برایت ت
تنها کسی که هر وقت حس کردم تنهای تنهام و برام مونده ،خداس
تنها دلگرمیم خداس
 همه چیو میسپارم به خود خدا، شاید معنی امید و توکل همین باشه
 
نه تو می مانینه اندوهو نه ، هیچ یک از مردم این آبادیبه حباب نگران لب یک رود ، قسمو به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشتغصه هم ، خواهد رفتآن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگزتو به آیینهنهآیینه به تو ، خیره شده استتو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندیدو اگر بغض
استاد وکیلی: علت هراس و اندوه دائمی انسان این است که او به چیزهایی تعلق و دلبستگی دارد که دائما در حال تغییر و تحول و در معرض از بین رفتن هستند. طبیعی است که با دل بستن به موجود در حال دگرگونی و زوال، نمیتوان از سکون و آرامش برخوردار بود.
"اندوه انسان بودن را حس کردم. موجودی فناپذیر که در ذات خود تنهاست، اما به توهم بودن با دیگران نیاز دارد. دوستان، بچه‌ها، عشاق. این توهم جذابی بود. توهمی بود که به راحتی می‌توانستی به آن خو بگیری."
از: انسان‌ها، نوشته‌ی مت هیگ،نشر هیرمند
غم ها که ناگهان سرازیر می شود سیل است، اما تو سد ساخته ای و غم ها را پشت سدت نگه می داری تا تو را و خانه ات را و امیدت را نبرند.
غم ها می بارند و می بارند و می بارند اما تو آنها را هدایت می کنی به سفره های زیرزمینی روانت و ذخیره شان می کنی برای روز مبادای روح؛  و هیچکس خبر ندارد که باغ سبز جان از چشمه اندوه سیراب می شود.
و هیچکس نمی داند این گل ها که می رویند زرد و سرخ و  رنگ رنگ از آب تیره غم نوشیده اند.
تنها تویی که می دانی که میوه های شیرین درختان تو
جملاتی ماندگار از سهراب:
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشیاندوه بزرگی است زمانی که نباشیعلیرضا بدیع::من سفره‌ی صبحانه و تو نان لواشیاندوه بزرگی است زمانی که نباشیجانم به فدای تو و آن جسم ظریفتاز عطر دل‌انگیز تو و حجره‌ی کاشیمی‌رقصد و مست است و خمیر تو به دستشدر طبخ تو شاطر کند، ای جان چه تلاشی!از وزن تو کم کرد و به حجم لبت افزودباری! که به یک بوسه بگردی متلاشیگفتی که مقصر خود آرد است به من چه!یا می‌خورد آب این غلط از شاطر ناشیدر متن تمام جلسات از تو سخن بودکیفیت داغان
امروز شادی یه حرف قشنگ زد بهم. گفت به خودت فرصت بده. فرصت گذر از اندوه. و من شدیدا نیازمندم که زمان بگذره و این اندوهی که برام سنگینه به لطف زمان فشار کمتری بیاره بهم. بله! مشخصه که من دلم گرفته و به شدت ناراحتم. انگار تکه‌یی از قلبم کنده شده. روبرو شدن با بعضی مسائل برای من سخته که شاید شما بدونید چیه بهش بخندید. یعنی شاید از نظر شما این یه موضوع کاملا پیش پا افتاده باشه. ولی برای من به شدت سنگین و غیر قابل هضمه. شاید یه روزی از خود موضوع بنویسم. ا
پشت شیشه برف میبارد پشت شیشه برف میبارد در سکوت سینه ام دستی دانه‌ی اندوه میکارد مو سپید آخر شدی ای برف تا سرانجامم چنین دیدی در دلم باریدی ای افسوسبر سر گورم نباریدی چون نهالی سست میلرزد روحم از سرمای تنهایی میخزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی دیگرم گرمی نمی بخشی عشق ای خورشید یخ بسته سینه ام صحرای نومیدیست خسته ام ‚ از عشق هم خسته غنچه شوق تو هم خشکید شعر ای شیطان افسونکار عاقبت زین خواب درد آلود جان من بیدار شد بیدار بعد از او بر هر چه رو
دانلود آهنگ جدید محسن چاوشی به نام طاق ثریا
Текст песни Taghe Soraya Mohsen Chavoshi
من جلد تو هستم بر بام تو هستمЯ твое прикрытие, я на твоей крыше
  تو شمس منی من خورشید پرستمТы солнце, я солнце
مغرب همه اندوه اندوه غروب ات

ادامه مطلب
تو مبتلا به دوستت دارمی شده ای کشندهبر لب های کبودمردی مسلول
 اما باور کنتو را با همه دوری اتکه قِدمَتِ درد استدوست دارم! ای سکوت لاجوردی مسمومتنهایی چُنان ضخیممیان آغوش کوهی از غربت
 باور کنچشم های من هرگزبه خمیازه کسل کننده ی روزهای هفته اعتنا نکردندو هر روز مصرانهمشتاق دیدارت هستند کاش توان گفتنت بودو می‌گفتی،چگونه است که دلْ تو را مثل یک مادیان می دَوَد؟در میان خیل عاشقان هزار ساله اتاما تو دل به قاطری لنگ سپردیدر مسیر سلاخ‌خانه!
روزی "اندوه" به روستای ما آمد ، "گفتیم رهگذر است !اما ماند! گفتیم مسافر است و خستگی در می کند و می رود ، باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمان" گفتیم : مهمان بدی است ! دو سه روز دیگر می رود ...و باز هم ماند و ماند و ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای ده مان،  اکنون اندوه کدخدا شده و  تمام کوچه ها بوی "آه" می دهد . تمام امیدها را بلعید و به جایش "حسرت" در دل ها انبار کرد .پیران ده هنوز به یاد دارند : " روزی که اندوه آمد ، "جهل"  نگهبان دروازه
خیلی‌ها از خودشان انتظار ندارند که زیاد خوشحال و بانشاط باشند؛ انگار همین‌که زیاد رنج نکشند کافی است! بعضی‌ها این‌قدر فشار خون روح‌شان پایین است که هیچ‌وقت نشاط را تجربه نمی‌کنند! خُب یک‌بار سعی کن نشاط معنوی پیدا کنی تا بفهمی در این عالم چه خبر است!
اما چگونه به نشاط و حال خوش معنوی برسیم؟ اندوه‌زدایی مقدمۀ کسب نشاط معنوی است؛ اول باید اندوه بیخود و بی‌منطق را از دل‌مان خارج کنیم. یک راه برای رفع اندوه، مرور ایمان و اعتقادمان به خدا،
مرا ببوس برای آخربن بار...
صدای تیرو غل و زنجیر می‌آید. ناله و فغان نسلی که از مختاری‌ها و پوینده‌هاست. اما کجاست اختیار و پویشی؟ ما، نسلی که تماما در احاطه‌ی اندوه بودیم. سرو نبودیم و سر خم کردیم، چاره نبودیم و چاه شدیم، برای هم. با سیگارهایمان دود شدیم. نوشیدیم. مست کردیم. مخدر دیگر جواب نبود. اندوه جان‌فرساتر و جاودان‌تر از ما بود. ذوب شدیم و ریختیم روی سر آوارهایمان. دیگر نه میهنی مانده بود و نه وطنی و خاکی. بنفشه‌ای نمانده بود که کوچش اف
دردناک ترین دردِ علی (ع) جهل مقدس مردمانی است که فرق ایمان را با نام خداوند و به قصد قربت می شکافند. من معتقدم همه وجوه دیانت در مکتب آزادی بخش خداوند محصول شیرین عقلانیت است. هیچ چیزی برای بشر ترسناک تر از انکار عقـل و اندیشــه در مقابل تعصّب مقدس نیست. هیچ موجـودی مخوف تر و درّنده تر از او نیست که ردای پر تکلّف و بی مغزی از ظواهر شریعت را می پوشد و آن را همه ی حقیقتِ دین و غایت اراده حق می انگارد. در غربت و اندوه علی همین بس که او دُرّ علم و اندیش
اندوه حقیقی به شعف می‌رسد، اندوه دروغین و نمایشی به فساد. گریه‌ی دروغین یعنی خنده‌ی تو نیز دروغین است، بزمت دروغین و رزمت دروغین، میلادت دروغین و مرگت دروغین، پیوندت دروغین و جدایی‌ات دروغین است. 

نفاق، گریه‌ی انسان و خنده‌ی شیطان است. برای زیستن از نفاق چنان باید گسست که در هنگامه‌ی مرگِ جان پاک‌زیسته روح از تن می‌گسلد. ولیکن مرگ منافق به داس اعمال تباه خویش سخت و زجرآلود است. 

حلمی | کتاب لامکان
موسیقی: Zbigniew Preisner - Lacrimosa
کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد آفتاب دیدگانم سرد میشد آسمان سینه ام پر درد می شد ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد وه ... چه زیبا بود اگر پاییز بودم وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم شاعری در چشم من می خواند ...شعری آسمانی در کنار قلب عاشق شعله میزد در شرار آتش دردی نهانی نغمه من ... همچو آوای نسیم پر شکسته عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
کاش بودی مادر. توی گوشی‌ام چندتایی اس‌ام‌اس از تو هست. مربوط می‌شود به دی ماه پارسال. وقت‌هایی که دلم برایت تنگ می‌شود، بارها و بارها مرورشان می‌کنم. کاش جایی از تو صدایی بود، که می‌شد به آن گوش کرد. و تو را به یاد آورد. چقدر دلم برایت تنگ شده...دیروز رفته بودم خانه آریان. مادرش را بعد حدود هفت سال دیدم. و عجیب یاد تو افتادم. همان لحظه اول که دیدم‌ش یاد تو افتادم. او هم انگار من را که دید یاد تو افتاد. از تو حرف زد. یعنی نمی‌شد باشی؟ و امشب می‌
محققان با بررسی وضعیت سلامت روان افراد هشدار داده‌اند: غم و اندوه خود را در فضای مجازی به اشتراک نگذارید.
نتایج یک بررسی جدید نشان می‌دهد افراد برای اشتراک‌گذاری اندوه خود در شبکه‌های اجتماعی با یکدیگر مسابقه می‌گذارند.
نظرسنجی WebMD از 1084 بزرگسال آمریکایی، یک تصویر متنوع از غم و اندوه ارائه کرد.
این نظرسنجی به خوبی نشان داده که قصد افراد از اشتراک‌گذاری اندوهشان حمایت افرادیست که با آنها در شبکه‌های اجتماعی دوست هستند، حال اینکه این اف
لطیفه در مورد غم و اندوه
در این مطلب از سایت جسارت می خواهیم در مورد لطیفه در مورد غم و اندوه صحبت کنیم. این مطلب به خواسته شما عزیزان زده شده است و امیدواریم مورد توجه و عنایت شما کاربران گرامی قرار گیرد.
لطیفه در مورد غم و اندوه
فرناندو پسوا میگه که اندوه تلاشگران سخت کوش بدترین نوع اندوه است پس نتیجه می گیریم که خوشحالی آدم های بیکار و بی عار هم بهترین نوع خوشحالیه
 
 

اورهان پاموک میگه کتاب ها که ما آنها را به اشتباه مای تسکین می دانیم. تنه
احساسمندان و انسانهای عاطفی، غمی انسانی و لطیف در درون دارند، و همواره در رنج و اندوه بسر می برند، زیرا که دشواریهای زندگی و غم و اندوه دیگران را می نگرند؛ دست و پنجه نرم کردن و رنج کشیدن اکثریتی از انسانها نمی گذارد شاد و راحت زندگی کنند. این نوع انسانهای متعالی، در کنار هر زیبایی و خوشی، نازیباییها و صحنه های چندش آور را نیز می نگرند، و در برابر قطرات شبنم بر رخسار گل، قطرات اشک بر رخسار یتیمان و گرسنگان را به یاد می آورند، و آنگاه که انسانه
حادثه سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی و از دست رفتن تنی چند از هموطنان و اتباع چند کشور حاضر در آن پرواز در این سانحه بر اندوه این روزهای مردم مؤمن افزود. این ضایعه اندوه‌بار را بر خانواده‌های داغدار آن عزیزان و عموم مردم عزیز تسلیت عرض کرده، خلد برین را برای ایشان آرزو داریم.
پیوند توییت
ادامه مطلب
باید بنویسم. از این روزها که هم آرامند و هم غمگین. باید بنویسم از تو؛ که هم هستی و هم نیستی. از من که دو پاره شده است. پاره‌ای که دندان صبر بر جگر گرفته و دیگری که شوریده است. باید بنویسم که شاید از بار اندوهی که بر قلبم فشرده می‌شود چیزی در این نوشته‌ها جا بگذارم و بگذرم. باید بنویسم که این زمزمه هراس انگیز «ترسم که بمیرم، ترسم که بمیرم از این اندوه» در سرم کمتر تکرار شود. باید بنویسم و نمی‌دانم از کجای این رنج بگویم؛ که چراها سرگردانم کرده‌ا
فضیلت خواندن دعای مجیر
حجت الاسلام و المسلمین صادقی واعظ با اشاره به اینکه دعای مجیر مهم‌ترین ابزاری است که خداوند تمام سختی‌ها، غم و اندوه و مشکلات را رفع میکند و ماندگارترین، ثابت‌ترین و سالمترین شرایط را برای کسی که آن را بخواند مهیا می‌کند، تصریح کرد: خداوند به حضرت موسی(ع) می‌فرماید: بندگانم هر گاه از همه جا ناامید شوند و فقط به خدا امید داشته باشند آنگاه تمام سختی هایشان توسط خداوند رفع می‌شود.
وی افزود: گفتن جمله ؛ أَجِرْنَا مِنَ
دلیل احساس غم و ناراحتی ما در ماه محرم؟
ارتباط روحی بین مادر و فرزند رو شاید همه دیده باشید؛گاهی اوقات در مکان دیگری اتفاقی برای فرزند بیفتد مادر حس میکند و متوجه میشود و اصطلاحا میگوید دلم شور میزند!
این ارتباط بین ما و ائمه هم برقرار هست؛ به این روایات دقت کنید:
حضرت علی(ع):ما در شادمانی شما شاد، و در اندوه شما اندوهگین می شویم.
امام رضا(ع):هیچ یک از شیعیان ما، مریض نمی شود، مگر این که ما نیز در بیماری آنان بیمار می شویم و محزون نمی شوند، مگر ا
تقدیر ماست آنچه نوشتند پیش از این 
فصلی هزار "شاید" و سالی پر از "اگر"
فردا به دوش می کشم اندوه کهنه را
فردا هزار و سیصد و ... اندوه تازه تر
 
شعر از محمود نگهداری
 
 
از زبان موسیقی بشنویم حال امروز و امسال مون رو :)
+ بشنویم از مرتضی احمدی 
دریافت
 
+ و بشنویم از بابک افرا
دریافت
 
پ ن: سالی که گذشت سال بد بود؛ سالی بد و بد، ز بد، بدتر بود...
پ ن2: موسیقی مرتضی احمدی نوعی هنر فولکلور است که یه مطلب در موردش خواهم نوشت در سال جدید ان شاءالله.
 
با انگشتریبی نگینی ازعقیق و فیروزهایستادن انگشت منبرای شهادت بر پایان تاریخ عاشقانگی !
اینجاشب بر یال اسب ها افتاده است  همین جا درست کنار اتفاق شیهه و سنگ !
شتاب هر خط دایره می شود  شتاب هر خط دایره می شود  شتاب هر خط دایره می شود  و ایستادنی تمام قد کنار جرعه و قطره و کلماتی با صورتی تکیده برای شهادت بر پایان تاریخ عاشقانگی !
پرسیده بودی چگونه است  اندوه من بر چشم های تو می نشیند ؟ بیاشاید نفرین از محاق آن عقیق و فیروزه است استخوان بش
 
أیْنَ الاَنجُمُ الزَّاهِرَة
کجایند ستارگان فروزان
[دعای ندبه]
 
**أللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ أَلفَرَج**
 
**********
 
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی...
از لحظه آمدنم به این جهان چیزی به یاد ندارم؛ اما میدانم که هر چه بود گذشت...
کودکی ام با آن همه هیاهوی کودکانه...
نوجوانی ام با آن همه شور و نشاط و طعم تجربه های جدید...
و جوانی ام، که ساعتها در کشمکش شناخت حق و باطل از هم پیشی گرفتند و فقط و فقط گذشتند...
این عمر ماست که میگذرد. میبینید؟؟؟
لمس میکنید؟؟؟
ه
دیروز دو سه ساعتی داشتم توی google photos می‌گشتم. از پنج شش سال پیش تا امروز، هر عکسی که گرفته بودم رو نگه داشته بود. بی اونکه کار داشته باشه کدومش یادآور یه خاطره‌ی خوبه و کدومش یادآور یه خاطره‌ی بد. کدومش رو یه روزی گرفتم که خیلی آروم بودم و کدومش رو توی یه روزی که به طور وحشتناکی حالم بد بوده و غمگین بودم. برای من که از در و دیوار عکس می‌گیرم و موقع عکس گرفتن گاهی ذهنم پر از آشوبه، دیدن خیلی از اون عکس‌ها یادآور خیلی از آشوب‌های ذهنیم بود. خیلی
روان نژند یا روان رنجوری یک صفت شخصیتی است که بر اساس غم و اندوه، دمدمی مزاج بودن و بی ثباتی عاطفی مشخص می‌شود. افرادی که چنین ویژگی شخصیتی دارند معمولا نوسانات خلقی،اضطراب، دمدمی مزاج بودن، تحریک پذیری و غم و اندوه را تجربه می‌کنند. افرادی که روان رنجوری کمتری دارند ثبات عاطفی و احساسی بیشتری دارند.
 
منبع: drfahimehrezai.com
گیسو به گل آراسته ای، لب به تبسم
خاموشی و در خامشی ات صوت و سخن گم
می خوانی ام اما نه بدان سان که خلایق
می بینمت اما نه بدانگونه که مردم
از جسم رها نیستی اما ز لطافت
افزون تر از آنی که درآیی به تجسم
دور از منی آنگونه که عقل از دل و با من
اندوه تو نزدیک تر از لب به تکلم
لب باز مکن تا که ندانند خلایق
آن میوه ی ممنوعه نه سیب است نه گندم
خاموشی ات اینگونه که دریای معانیست
بر خاکِ  تکلّم چه نیازی به تیمم
رضا طهماسبی
افسردگی عمده که از آن به عنوان اختلال افسردگی تک قطبی یا عمده (MDD) هم یاد می شود با احساس مداوم غم و اندوه یا عدم علاقه به محرک های بیرونی همراه است. تک قطبی بودن این اختلال به تفاوت افسردگی عمده با افسردگی دو قطبی که بین افسردگی و شیدایی نوسان دارد اشاره می کند. بر خلاف افسردگی دو قطبی، این نوع اختلال فقط روی نقاط منفی و احساساتی مثل غم و اندوه و علائمی شبیه این متمرکز است. خوشبختانه افسردگی در جامعه کاملا قابل درک و پذیرش است و اغلب از طریق ترک
بارها زخم می خوری و باز می خواهی اش،
رقیب پیدا می کنی و باز می خواهی اش،
این ماهی کوچک هر بار به امید اقیانوس دل به دریا می زند
و موج های سهمگین او را پس می زنند.ماهی کوچک حالا بی رحم شده و
هرگز دلتنگِ اقیانوس نیست...حالا دیگر یک چیز را خوب می دانی؛
باید از اسرافِ دوست داشتن دست بکشی. اندوه قابله ای است برای آن چه که مغزت به آن آبستن است.
هر شب منتظر آمدنِ جنینی هستی که اندوه، در مغزت متولّد می کند.دیگر دمنوش ماداگاسکار آرامَت نمی کند و هنوز هم
رسو
بــــــزن پاکیزه کن دنیای پراندوه و ناامید!
ببار ای ابربزن پاکیزه کن دنیای پر اندوه و ناامّیدبزن تا این جهان مرده و سرد و گره خورده شود زنده
ببار ای ابربزن تا آنکه با آن قطره های نازک و تندتشود سیلی به زیر پاکه میشوید با خود سنگلاخ های گل‌آلود و بزهکاربزن تا اینکه دریای جهان رابا آن کردار پاک خود کنی لبریزتا که شاید این غم و اندوه و نومیدیدر آن غرقه بسوی نیست و نابودی شناور‌‌‌…
ادامه مطلب
مقدمهشادی و سرور از حالت های درونی انسان است که نمودهای بیرونی هم دارد. این حالت محصول و معلول نوعی آگاهی از تحقق اهداف و آرزوهاست و زمانی ایجاد می شود که انسان به یکی از اهداف و آرزوهای خود دست یابد یا این که احتمال تحقق آن را بالا بداند. شادی از حس رضایت مندی و پیروزی به دست می آید و وقتی انسان به هدف خود نمی رسد یا آرزوی خود را بر باد رفته می بیند، حالت غم و اندوه بر او چیره می شود. یعنی حزن و اندوه حالتی است که از حس نارضایتی و شکست به دست می آی
امام رضا علیه‌السلام:
فعَلى مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباکونَ؛ فإنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ. ...کانَ أبی علیه‌السلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکا، و کانَتِ الکَآبَةُ تَغلِبُ عَلَیهِ حَتّى تَمضِیَ عَشرَةُ أیّامٍ، فإذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ و بُکائهِ، و یَقولُ: هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیه‌السلام.
«بر کسى چون حسین باید که گریندگان بگرین
مثلا یاد اون آقای جوونی می افتم که نون ها رو از تنور بیرون میاورد. می تونستی از چهره اش بخونی که آدم خوشحالی نیست. اون روز که توی صف ایستاده بودم متوجه دستای قشنگ و انگشتا و ناخن های کشیده اش شدم و به این فکر کردم که شاید می تونست نوازنده خوبی باشه... که می تونست آدم شادی باشه... که مردم نگن معتاده...
مثلا "فلانی" هیچ وقت نمی فهمه که با دیدن خنده های قشنگِ از ته دلش، اشک ریختم از ته دلم... اون هی می خندید و من هی صورتم خیس تر می شد... چرا که یاد دخترک سیز
امروز یکی از سخت ترین روزهای زندگیم بود.
این حجم از ناراحتی و غصه و اشک های گاه و بی گاهم از کنترلم خارجه.
آه......کاش زنده بودین خواهران و برادرانم.
دریغ و افسوس.
هیچ وقت فکر نمیکردم از کشور و ملیتم اینقدر خجالت بکشم.
گناه ما چی بوده که نباید رنگ آرامش رو ببینیم.
فائق آمدن بر هستی‌شناسی اندوه‌بار
تندباد حوادث به علت رفتارهای اشتباه وزیدن گرفته و اگر به فکر وطن خویش نباشیم، نمی‌دانیم در چمنزار ایران نشانی از آبادانی می‌ماند یا نه؟ مزاج دهر که تباه می‌شود، سموم به بوستان کشور هجوم می‌آورند و نیاز است کمی صبر کنیم. آشفتگی، غم و اندوه، ابهام و خشم فزونی یافته و آنچه در این فضا به هم می‌ریزد زیست مسالمت‌آمیز و حق زندگی شهروندانی است که در شاخص‌های عینی به هم ریخته زندگی می‌کنند.
ادامه مطلب
امروز وقتی داشتم بین مردم و تو شلوغ پلوغیا شهر خسته و کوفته راه میرفتم ‌و هوای گند مرکز شهر رو میدادم تو ریه هام و بوی اگزوز اتوبوس تو گلوم فرو میکردم...
و انگار هیچ کس منو نمیدید و تنه میزدن و پامو لگد میکردن...
از دور ...
یکی که خیلی شبیهت بود رو دیدم ...
قلبم ایستاد ...زمان ایستاد...و سکوت توی سرم جای شلوغیا رو گرفت ‌‌...گرماو آلودگی مرکز شهر دود شد و رفت ...من بودم صدای  ضربان قلبی که از تو سرم مبشنیدم ...و یکی تو دلم میگفت خودشه خودشه ....
اومد و از کن
رفع غم و اندوه و کسب شادی و نشاط با این آداب
 
میل و رغبت به دنیا موجب غم و اندوه می شود
 
امام صادق (ع) فرموده است : هرگاه غم و اندوه فراوان و پی در پی به شما روی آورد ، ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» را تکرار کنید .
مکروهاتى که موجب غم و اندوه مى شوند : 
ادامه مطلب
باور های غلط غم و اندوه همواره در بین مردم وجود داشته است و جنبه فرهنگی در یادگیری این باورهای غلط بسیار پر رنگ است. متاسفانه باور های غلطی که در مورد غم و اندوه وجود دارد، نه تنها به روند بهبودی و التیام یافتن شما از رنج عاطفی ناشی از فقدان، کمکی نمی کند بلکه باعث مزمن شدن غم و اندوه می شود و بازگشت به روند عادی زندگی تان را با اخلال مواجه می سازد. با توجه به اهمیت باورهای غلط غم و اندوه در وخیم تر شدن موقعیت و افزایش احتمال بروز افسردگی، گرا
تمایلی به آشنایی با آدم‌های جدید ندارمتمایل به رفت و آمد با نیمی از آدم‌هایی که می‌شناسم ندارمو هر روز سریع‌تر از قبل، آدم‌های محبوبم را از دست می‌دهم
دیشب دوستی سبزی برایم تمام شد و اندوه و بغض همراه ماه‌های بعدی استکاش روابط آدم بزرگ‌ها این‌قدر پیچیده نبود
کاش می‌شد تمام آدم‌های غمگین وتنهای جهان را در آغوش کشید،برایشان چای ریخت،کنارشان نشست و با چند کلام ساده،به لحظاتشان رنگ آرامش پاشیدو حالشان را خوب کرد.کاش می‌شد این را قاطعانه و آرامدر گوش تمام آدم ها گفت؛ که غم و اندوه، رفتنی استو روزهای خوب در راه اند،که حال همه‌مان خوب خواهد شد...
#نرگس_صرافیان_طوفان‌  
 
 
أیْنَ هادِمُ أَبنِیَةِ الشِّرکِ و النِّفاقِ
کجاست ویران کننده بناهای شرک و نفاق
[دعای ندبه]
 
**أللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ أَلفَرَج**
 
**********
 
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی...
از لحظه آمدنم به این جهان چیزی به یاد ندارم؛ اما میدانم که هر چه بود گذشت...
کودکی ام با آن همه هیاهوی کودکانه...
نوجوانی ام با آن همه شور و نشاط و طعم تجربه های جدید...
و جوانی ام، که ساعتها در کشمکش شناخت حق و باطل از هم پیشی گرفتند و فقط و فقط گذشتند...
این عمر ماست که میگذ
 
ماه من ! غصه اگر هست ، بگو باشد ...
معنی خوشبختی بودن اندوه است !
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور ...
چه بخواهی و چه نه ، میوه یک باغند !
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ...
که خدا هست و خدا هست هنوز ...
 
 
 مهین رضوانی فر
به نظرم باز کتاب «من پیش از تو» یه ایده ای داشت ولی این کتاب از اون کتابهای «باری به هر جهت» بود. پایانش هم جوری بود که انگار خانوم جوجو مویز علاقه خاصی به ادامه اش داره که امیدوارم این اتفاق نیفته :/
__________________________________________________________
 
- چه فایده ای دارد که آدم بخواهد دائم رنج و اندوهش را بازنگری کند؟ مثل آن است که یکسره با یک زخم ور بروی و نگذاری التیام پیدا کند. 
- چهره ای که آدم ها انتخاب می کنند تا از خودشان به دنیا ارائه کنند با آنچه در اصل هستن
بسم رب المهدی...
 
 پروانه های سوخته / ۳
رقیه جان! وقتی روضه ات را مرور میکنم، یک سوال با یک دنیا اندوه تمااااام زوایای ذهنم را پر میکند...خودت بگو:  آیا تو هوای دیدن بابا را کرده بودی، یا بابا هوای دستان کوچک تو را؟
 
سوم_محرم_۱۴۴۱
 
نینا، راوی و نویسنده‌ی کتاب «تولستوی و مبل بنفش»  برلی غلبه بر ملال و اندوه از دست‌دادن شریک تجربه‌های کودکی‌اش، یعنی خواهر بزرگ‌ترش آن‌ماری، راه و روشی خاص پیش می‌گیرد تا در خلال آن به زندگی عادی خویش بازگردد و از اندوه و تلاش برای مواجه با آن، فرصت زیستن دوباره و امید به زندگی را برای خود و اطرافیانش که همچون او با غم‌ِ ازدست‌دادن مواجه هستند، رقم بزند.«یک سال، هر روز یک کتاب!» این نسخه‌ی پیچیده‌شده‌ای است که نینا برای خودش و برای
در خیابان های شهر راه می روم و به چهره ها ، به حالت مردم ، به اندامشان ، به حرکات و به نگاه های بی رمقشان می نگرم . هرچه بیشتر نگاه میکنم بیشتر از خودم می پرسم چه بر سر نوع بشر آمده است ؟ در واقع به جای نوع بشر همه جا نقاب می بینم : نقاب اندوه ، نقاب کینه و بغض و نقاب پریشانی . گاهی اوقات به نظرم می رسد که طلسمی شوم و خبیث بر سر شهر سایه افکنده است . وقتی همه خوابیده بودند جادوگری قدرتمند لبخند را از روی لبان مردم زدوده و به جای آن اندوه و کدورت بر چهر
این روز ها حواسم
نه به اندوه قهوه ی تلخ
نه به روز های بی گناه کودکی
نه به ایذه یا شهر بلخ
این روز ها حواسم فقط به توست
فقط به تو.
در گه گدار جوانی 
یا که لحظه های یک میان بارانی
در فرار از عبادت ها
یا پناه بردن به عادت ها
این روز ها حواسم 
حتی در لحظه های بی حواسی
فقط به توست
فقط به تو
خیلی چیزها میخواستم بنویسم، از اوایل اسفند فکرش را کرده بودم، توی ذهنم هم نوشته بودشان، نود و هفت نامه، در باب چهارده سالگی، اخرین نامه ی خود چهارده ساله ام به خود پانزده ساله ام، و غیره و غیره.
اما موقع نوشتنشان قلمم خشک و سرسری نوشت.نشد آنچه که قرار بود باشد.
در اولین کتاب سالم، پیرمرد صد ساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد،(نمیخواهم همه اش را تعریف کنم) فقط اینکه خوشحالم صدصفحه ی خسته کننده ی اولش را خواندم، ذهنیت شخصیت اصلی خیلی جذب
دل داده ام بر باد، بر هرچه بادا باد                       مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری                   از تیره ی دودی، از دودمان باد
آب از تو توفان شد خاک از تو خاکستر                  از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران               هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند                       ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می آید              
تو مرا فراموش کرده‌ای؟ تو مرا فراموش کرده‌ای. من تو را فراموش کرده‌ام؟ نه. نه. نه. پس این چند خط را بگذار به حساب حجم اندوه موزون یک فراموش شده- به کسی که فراموش نشده...
 
من تو را فراموش نکرده‌ام. بس است این همه دروغ و دست و پا زدن و قبولاندن و چپیاندن به خودم که از یادم رفته‌ای. تا کی و کجا؟ یک جایی دیگر خود آدم خسته می‌شود؟ نمی‌شود که تا همیشه و هر وقت خواستی به خودت دروغ بگویی و انتظار داشته باشی که باورت هم بشود. نه. آدم باید شجاعت روبرو شدن
 «بسم الله قاصم الجبارین» . حاج قاسم کجایی؟ کجایی که ببینی امروز سردار حاجی‌زاده مقابل دوربین‌ها آرزوی مرگ کرد. کجایی که ببینی دست بر گردن گذاشت و گفت: گردن ما از مو باریک‌تره. سرداری که در حین عملیات پشت میز ننشسته بود، دستور بدهد بلکه در غرب کشور بین نیروهایش بود. ما که می‌دانیم او مقصر نیست اما با شجاعت تمام مسئولیت این اتفاق تلخ را برعهده گرفت. کجایی حاجی که ببینی امروز سردار حاجی زاده تنهاتر از همیشه است. . راستی اگر بودی چگونه او را دل
" بس که جفا ز خار و گل/ دید دلِ رمیده ام/ همچو نسیم ازین چمن/ پای برون کشیده ام/ شمع طرب ز بخت ما/ آتش خانه سوز شد/ گشت بلای جان من/ عشقِ به جان خریده ام!/ .../ تا تو مراد من دهی/ کشته مرا فراقِ تو/ تا تو به داد من رسی/ من به خدا رسیده ام!/ چون به بهار سر کند/ لاله ز خاک من برون/ ای گل تازه یاد کن/ از دل ِ داغ دیده ام/ یا ز ره وفا بیا/ یا ز دل رهی برو/ سوخت در انتظار تو/ جانِ به لب رسیده ام ..."
.
.
پ.ن: رمضان رفت و دستم خالی و دل پر از اندوه و حسرت. چون طفل مادر مرده ای ..
" بس که جفا ز خار و گل/ دید دلِ رمیده ام/ همچو نسیم ازین چمن/ پای برون کشیده ام/ شمع طرب ز بخت ما/ آتش خانه سوز شد/ گشت بلای جان/ عشقِ به جان خریده ام!/ .../ تا تو مراد من دهی/ کشته مرا فراقِ تو/ تا تو به داد من رسی/ من به خدا رسیده ام!/ چون به بهار سر کند/ لاله ز خاک من برون/ ای گل تازه یاد کن/ از دل ِ داغ دیده ام/ یا ز ره وفا بیا/ یا ز دل رهی برو/ سوخت در انتظار تو/ جانِ به لب رسیده ام ..."
.
.
پ.ن: رمضان رفت و دستم خالی و دل پر از اندوه و حسرت. چون مادر طفل مرده ای ... و
 
درگذر ایام و چرخش فصل به فصل ، تقویم چهاربرگ دیواری ،به خط تقارن نشست!.
  در قاب تصویرِ آسمان ، دستِ سرنوشت دولا شد ، تقدیر قرینه گشت!..
زیر تابش شلاقبار خورشید ، تابستان پرعطش از شهر گذشت...  
اولین برگ زرد  آرام برسنگفرش شهر نشست..  
فصل ناخشنودی‌ها رسید...
ابرهای سیاه بروی رشت خیمه‌ زدند...
خزان سوار بر باد وحشی، به دروازه‌ی شهر رسید...
ساعت لنگ لنگان به نیمه‌ی شهر رسید ، غمناک به نیمه‌شب تکیه زد
آسمان اسیر بُغضِ سرکش و لجباز گشت!..
خزان وحشیا
 
.
​​​​
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
.و صبح طلوع نکرد 
"محمود درویش"
 
پ.ن1:
زندگی خیلی چیزها یادمان می‌دهد
و ما مقصریم که یاد نمیگیریم و
بارها و بارها در همان تله شیرین گرفتار می آییم ..."کارلوس فوئنتس"
 
 
پ.ن2:
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم...
"سعدی"
 
1) آرامش
حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت دیده نشد. میزان تاثر و اندوه بطور خود بخود بالا رفته بود.
2) وقار
صفوف منظم برای آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.
3) توانمندی
بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند ولی فرو نمی ریختند.
4) رحم و شفقت
 
 
 
ادامه مطلب
این آگهی آزمون جدید مشاوران حقوقی چه سر و صداها که بلند نکرده از خودش.
جماعت کثیری دغدغه بزرگ زندگیشون فقط اینه که بهشون بگن وکیل |:
دیگه سواد باشه نباشه-کار باشه نباشه- حقوق و مزایایی بدن یا ندن-هویتش به رسمیت شناخته بشه یا نشه
 
+ جانا..! اندوه کلاس گذاشتن برای دیگران کشت ما(آنها) را...
امروز ی امتحان سخت 3 واحدی تخصصی داشتم 
علاوه بر جز ب جز خوندن جزوه 
امتحان خوبی نبود 
این درس پیش نیاز خیلی از واحد های ترم بعدم 
خدایا تلاشم کردم و ازته قلبم ب خودت می‌سپارم کارم ❤️امیدوارم نمره ی قابل قبولی پاس شم 
مطمئنم ک بهترین برام میخوای خدا
فقط پاس شه تموم شه
پ. ن:این روزای میهنم کاش ی خواب بود
سراسر غم سراسر اندوه 
پاورپوینت سوگ در کودکان و راه های مواجه با آن
 
پاورپوینت سوگ در کودکان و راه های مواجه با آن در 14 اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت pptx
مشخصات فایل
 
 

تعداد صفحات
14

حجم
916 کیلوبایت

فرمت فایل اصلی
ppt

دسته بندی
روانشناسی

توضیحات کامل
 
 
پاورپوینت سوگ در کودکان و راه های مواجه با آن در 14 اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت pptx
 
فهرست مطالب
وقایعی که باعث احساس اندوه و سوگ در کودکان می‌شود
طلاق 
علایم سوگ در کودکان 
کودکان چه درکی از مفهوم مرگ دا
سیل اشک امان‌م نمید‌هد...
از این دور بودن... از این دویدن و نرسیدن...از این انتظار ها که خون آدم را توی شیشه می‌کند...
قرآن را بازش می‌کنم
می‌آید:
وَ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِیمِ...
‌می‌فهمم بالاخره یک روز در این دنیا کرب عظیم ما تمام می‌شود...یک روز شما می‌آیی و خاتمه می‌دهی به دل تنگی ها...یک روز شما می‌آیی و ما بالاخره طعم لبخند واقعیِ از ته دل را می‌فهمیم...
یک روز که خیلی نزدیک است... از رگ گردن هم نزدیک تر...
این وعده ی خ
امام سجاد (ع):
«ای خداوندی که گره کارهای فروبسته به تو گشوده می‌شود و سختی‌ها به تو آسان می‌گردد. ای خداوندی که از تو خواهند رهایی از تنگناها را و یافتن آسودگی را. به قدرت تو دشواری خوارمایه گردد و به لطف تو اسباب کارها ساخته آید. قضا به قدرت تو جاری است و هر چیزی بر وفق اراده تو پدید آمده است: به مشیت تو فرمان‌بر است و به گفتار آمرانه‌اش نیاز نیست، به اراده تو بازداشتنی است و به گفتار بازدارنده‌اش نیاز نیست.
تویی آن که در مُهمات بخوانند و در
مادر دست می برد زیر گلو و با نوک انگشتش برآمدگی
سطح گلویش را نشان می دهد: به این میگن حسرت. دلم نمی خواهد به او بگویم یک عمر با حسرت زندگی کرده ام
و دیگر از آن هراسی ندارم.
چه توی گلویم باشد چه توی قلبم.
اما پشیمان می شوم و هیچ نمی گویم.
چون می دانم اگر این حرف را بزنم؛
یک حسرت به حسرتهای گلوی مادرم اضافه می کنم.
اصلا کدام مادر است که از اندوه فرزندش اندوهناک نشود؟
معصومه باقری
برشی از رمان جای من نیستی 
آره منم فک میکنم میزان اندوه مهم نیست بلکه مهم اینکه که چقدرش رو بتونی تاب بیاری ! آره به نظر منم ایمی راست گفت...
جمله بالا از کتاب ، کتابفروشی کوچک بروکن ویل هست، این همون کتابیه که برای پتروس (پطروس)سفارش دادم ! 
خدایا خودت کمک کن خواهش میکنم ...
 
میدانی به اطمینان صد در صد رسیده ام که من یک شبح در زندگی اطرافیانم هستم چرا که بود و نبود من هیچ فرقی ندارد وقتی بست فرند سیزده چهارده ساله ام روز تولدم بپرسد تولدت کی بود باید گل گرفت در این زندگی را
به عنوان یک تصمیم بزرگ دیگر نباید انتظار داشته باشی روز تولدت روز مهمی در زندگیت باشد چرا که هربار فقط غم و اندوه ناشی از تنها ماندن برایت به ارمغان دارد
تمام
خرید یک تاج گل مناسب برای عرض تسلیت بسیار مهم است اما در نار آن انتخاب متن مناسب هم میتواند به انتقال حس همدردی کمک شایان کند.
از دست دادن دوستی عزیز می تواند یکی از سخت ترین اتفاق های دوران زندگی ما باشد. اگر شخصی که شما او را دوست دارید کسی را از دست داده و یا شما خودتان دوست خود را از دست داده اید، این مسئله خیلی مهم و مودبانه است که پشتیبانی خود را از دوست یا عزیز خود ابراز کرده و به او کمک کنید، تا جایی که می توانید. اگر با حرف های خودتان دست
هر لحظه امتحان است، پیش من و زمانم،
هر لحظه انقلاب است در قلب خو نچکانم.
هر روز من حساب است از عمر کم حسابم،
هر لحظه در شتاب است ایام گل فشانم.
گر پای من کنار است از راه بی کنارم،
فردای من درخشان از نور دیدگانم.
بر دوش من گران است بار گناه یاران،
بار گران دل را تا منزلی رسانم.
در چهره ام نشان است اندوه زندگانی،
در شعر من نهان است پیدا و هم نهانم.
اندوه که از حد بگذردجایش را می‌دهد به یک بی اعتنایی مزمن!دیگر مهم نیست.. بودن یا نبودن؛دوست داشتن یا نـداشتن …آنچه اهمیت داردکشداری رخوتناک از حسی است…که دیگر تـو را به واکنش نمی‌کشاند!در آن لحظه فقط در سکوت غـرق می شویو نگاه میکنی و نگاه و نـگــــــــــاه….
میزبانی تجربه های خوب
در ایام محرم امسال دو تجربه خوب داشتم. یکی شنیدن سخنرانی دکتر کاشی با عنوان جامعه دروغ و دیگری شنیدن سخنرانی علی طهماسبی با عنوان اندوه و شادمانی اصیل و اندوه و شادمانی بدلی. با خودم فکر کردم میزبان این تجربه های خوب باشم و دیگرانی را به شنیدن این دو سخنرانی میهمان کنم. اگر بخواهم مختصر بگویم دکتر کاشی در سخنرانی شنیدنی شان به یکی از آفات جامعه دینی اشاره می کنند. اینکه جامعه دینی ممکن است به جامعه دروغ بدل شود. جامعه ای
متن ترانه امیرعباس گلاب به نام عرفان

ابری شدن را آسان گرفتمباران گرفتو پایان گرفتمدر اوج اندوه در عمق دردمحال و هوای عرفان گرفتمبی معرفت ها آسوده باشید از بودن او ایمان گرفتمسر میدهم من بر پای این عشق از بس کنارش سامان گرفتمبا هر گناهی بی وقفه از او فرصت برای جبران گرفتماز هر که جز او خیری ندیدم هرچه دویدم کمتر رسیدمقربان او که نازی ندارد با من خیال بازی نداردقربان او که زیباترین ست قلبم کنارش رازی نداردقربان او که نازی ندارد با من خیال با
دیشب، به اندازه ی مدت ها نگریستن، گریستم. سخت و بی حد ... حال خوبی نداشتم. از عواقب PMS است. ولی اگر PMS هم نبود، باز هم نیاز داشتم به چنین گریستنی .... حالا کمی سبک ترم، اقلا از اشک ها سبک شده ام. از بغض ها سبک شده ام. هنوز اما ... اندوه در دلم جاریست ... اندوهی که نمی دانم از کجاست و چرا هست. 
دیشب نامه های سیمین به جلال را می خواندم. دلم هوا کرد مثل شان مرتب و منظم بنویسم. روزانه نگاری کنم ... نه برای کسی. برای خودم. بی مخاطب بی مخاطب.
 
امروز، 13 آبان 98
ای خوب تر از خوب تر از خوب تر از خوب 
از روز ازل یاد تو در سینه محجوب
ای زلف تو گره خورده به پیچ و خم بسیار 
ای روی تو برخاسته با ماه به پیکار 
ای باده مستانه تقدیر الهی 
ای آمده در کار تو تدبیر الهی 
ای برده شراب لب تو هوش ز هشیار 
ای داده به یک اشاره تو خواب به بیدار 
ای آنکه نگفته غم دل لیک بدانی 
از خانه دل هرچه غم است نیک برانی 
ای حضرت جان حضرت جان حضرت جانی 
ای پادشه دین و جهان دلبر آنی! 
اندوه من از دوری تو باز فزون شد 
وقت است طبیب دل من خود
شبح ِ اندوه که روی روزهایم سایه انداخته بود بعد از یک گریه ی حسابی دمش را گذاشت روی کولش و فرار کرد، اساسا گریه از آن نعمت هایی ست که قدرش را نمیدانیم و تا از دستش ندهیم نمیفهمیم که ماجرا چه بوده است یک هفته ای میشود که تصمیم دارم بدوام  اما راستش را که بخواهید صبح که از خواب بیدار میشوم توانایی دل کندن از تختم را ندارم و دوباره تا ساعت هشت میخوابم . نمیفهمم نشاط و شادابی ام را لای کدام خیابان زندگی جا گذاشته  ام اما حالا حاضرم همه چیزم را بدهم
قبلا هم گفته ام؛کلمات جان دارند.روح دارند.احساس دارند.و قدرت،قدرت بسیار.کلمات میتوانند جان ببخشند،میتوانند جان بگیرند.
و بعضی هاشان مثل تیر در قلبت فرو میروند.و تا مغز استخوانت را میسوزانند.
من باختم.من دیگر کلمه ای ندارم.نه از جنس ابلغ من الکلام.از جنس بازندگی.از جنس خستگی.سکوت خواهم کرد.سکوتی تهی.سکوتی سرشار؛سرشار از اندوه.
#واین‌من
حق با چشم‌های توستو لب‌های گس اتو نگاهت که مزین است به غمحق با چشم‌های توستتو با آن مربای لبخندتو شکوه زیبای تخت جمشیدی اتدر غربتی تلخدر آغوش مادر حق با چشم های توستاما در این شهر سیمانیرویا، وهم و خیالبه کار نمی آیدزیر برف یادت، تنی را گرم نمی کندو دستان مهربانتچتری خوب برای روزهای بارانی نیست حق با چشم های توستاما اینجا حق تقدم با چشم و ابرو نیستاختیار و انتخاب بر باد شدو از گلویمانجز اندوه نمی‌بارد حق با چشم های توستاما اکنوندر این
خیلی وقته که از وضعیت خونمون خسته شدم..
ولی ههمون سعی میکنیم به روی خودمون نیاریم که همه چیز خرابه،همه چیز براساس نظرات بابام اداره میشه..
من شاید برم،بقیه افراد خانواده هم میرن سمت راه خودشون
مامانم میخواد چیکار کنه؟
مامانم گناهش از زندگی چی بوده؟
هانا آهنگ گذاشته بود و حرف میزدیماز خودمون و تغییراتمون و تلاشی که برا تغییراتمون کردیم گفتیم و گفتیم و گفتیم...یهو به خودم اومدم اشرف زاده داشت میخوندتو ماهی و من ماهی این برکه کاشیاندوه بزرگیست زمانی که نباشی فکرا میچرخید تو سرم و میچرخید و من دلم رهایی میخواست...اونقد فکرا چرخید توسرم که بغض شد حتی...که دلم خواست خودمو فکرامو بالا بیارم و آوردم...
تجربه ی سوگ و از دست دادن همسر بدون شک یکی از سخت ترین مراحل زندگی هر فرد است.
مواجه شدن با چنین تجربه ای می تواند فرد را دستخوش اختلالات روحی متعددی ازجمله اضطراب، افسردگی  و یا استرس پس از سانحه کند و آگاهی از روش های بازیابی خویشتن آسیب دیده در اثر از دست دادن همسر کاملا ضروری است.
با ادامه ی مطلب همراه باشید تا در این زمینه اطلاعات بیشتری کسب کنید.تغییرات زندگی در هنگام مرگ همسر
وقتی همسر شما فوت می کند، دنیای تان تغییر می کند. شما عزادار ه
حالی  بپرس  از  دل پر دردم     ای نگارمن  ماندم  وغم تو واین  درد ماندگاریارا بیا زسرمهر و وفایت در این زماندرد مرا کن التیام و به قلبم شرر نبارای آشنای این دل غمگین وغمزدهیاری نمی کنی  مرا تو دراین روز وروزگاررحمی به حال بی کسی این دلم نمااز قلب پر زغصه ام اندوه واگذارناز از وفا تو کم کن وبرمن نظر نمااینجا ز لطف توست که ماندم دراین قرارنور دوچشم تار منی ای تو نازنینهستی تمام هستی ام ای عشق ماندگارجانم به لب رسیده به کویم بیا دمییک بار باز ب
آدمها هر روز خنجر تیز تری را در قلبم فرو میکنند...هر روز فریبی تازه...دسیسه ای نو...هر روز با سلاح جدیدی احساساتم را نشانه میگیرند...و من تکه تکه و پر از درد...پر از خون...و با کوهی از اندوه،آهسته و به سختی مثل پیرمردی که کوله بار سنگینی را بر پشتش گذاشته باشند خودم را جلو میکشم و پیش میبرم...من میان اشک هایی که میریزم ته ته ته قلبم به وجود خدایی که هر چند از دور اما هوایم را دارد اعتقاد دارم...من دلم،کمرم،وجودم شکسته اما هنوز ایمان دارم خدا یک روزی انت
بزرگی می فرمود مواظب باشیم  برای دیگران برنامه نچینیم که خدا به نیتمان زودتر برنامه چیده است.شاید خالی از لطف نباشد در این روزهای گرامی غم و اندوه ،روزهای لباس های مشکی و نوحه سرایی ،عزاداری و نذر و نزولات، از اهداف و برنامه های حسینی یاد نماییم .حسین (ع )بدون برنامه ریزی و اهداف جنگ به نامه های پر از اندوه کوفیان لبیک گفت و عازم کربلا شد .حسین (ع )هدفی بجز احیای حقوق مظلوم نداشت .اما درکمال ناباوری ،دشمنان دوست نما ،برنامه های شومی برای آقا چی
#حدیث_مهدوی 
امام صادق(ع)
«یا ابا بصیر! طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته، و المطیعین له فی ظهوره، اولئک اولیائناء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون».
«ای ابا بصیر! خوشا به حال شیعیان قائم که در زمان غیبت انتظار او را می کشند، و در زمان ظهور فرمان او را می برند. آنهایند اولیاء خداوندند که باکی بر آنها نیست و هرگز دچار اندوه نخواهند شد».
اثباة الهدة/ ج3/ ص476
تجربه ی سوگ و از دست دادن همسر بدون شک یکی از سخت ترین مراحل زندگی هر فرد است.
مواجه شدن با چنین تجربه ای می تواند فرد را دستخوش اختلالات روحی متعددی ازجمله اضطراب، افسردگی  و یا استرس پس از سانحه کند و آگاهی از روش های بازیابی خویشتن آسیب دیده در اثر از دست دادن همسر کاملا ضروری است.
با ادامه ی مطلب همراه باشید تا در این زمینه اطلاعات بیشتری کسب کنید.
تغییرات زندگی در هنگام مرگ همسر
وقتی همسر شما فوت می کند، دنیای تان تغییر می کند. شما عزادار ه
- بعد از انجام‌ واجبات ، کارى‌ بهتر از ایجاد خوشحالى‌ براى‌ مؤمن‌، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌. (بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 347)- ایمان‌ چهار رکن‌ است‌: توکل‌ بر خدا، رضا به‌ قضاى‌ خدا، تسلیم‌ به‌ امرخدا، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا. (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)- هر کس‌ اندوه‌ و مشکلى‌ را از مؤمنى‌ برطرف‌ نماید، خداوند در روز قیامت‌اندوه‌ را از قلبش‌ برطرف‌ سازد. (اصول‌ کافى‌ ، ج‌ 3 ، ص‌ 268)- ایمان‌ یک‌ درجه‌ بالاتر از اسلام‌ است‌، و تقوا یک‌ درجه
تجربه ی سوگ و از دست دادن همسر بدون شک یکی از سخت ترین مراحل زندگی هر فرد است.
مواجه شدن با چنین تجربه ای می تواند فرد را دستخوش اختلالات روحی متعددی ازجمله اضطراب، افسردگی  و یا استرس پس از سانحه کند و آگاهی از روش های بازیابی خویشتن آسیب دیده در اثر از دست دادن همسر کاملا ضروری است.
با ادامه ی مطلب همراه باشید تا در این زمینه اطلاعات بیشتری کسب کنید.
تغییرات زندگی در هنگام مرگ همسر
وقتی همسر شما فوت می کند، دنیای تان تغییر می کند. شما عزادار ه
مانده ام تنها 
به چه مانند کنم این غم تنهایی خویش 
به کجا بگریزم 
مقصد یار کجاست 
شاید آن گوشه نورانی میخانه یار 
خلوتی باشد به کنار 
تا رها سازم اندوه دلم را 
چو خزانی که در آن برگ ها 
از غم هجر تو بی تاب کنان 
فتادند زمین 
 
شاعر : ابراهیم حجتی نژاد 
هرکس دلبسته دنیا و نردم دنیا شود 
مبتلا به سه رنج می شود 
اندوه بی پایان
آرزوهای دست نیافتنی 
و نا امیدی 
امام صادق علیه السلام
 
***************************
خداوندا دلم غرق آرزوهاست درحالی که دستانم ناتوانند 
یا دستانم را توانمند بگردان یا روحم را توانمند به بیرون کردن آرزوهای دست نیافتنی 
هرکس دلبسته دنیا و مردم دنیا شود 
مبتلا به سه رنج می شود 
اندوه بی پایان
آرزوهای دست نیافتنی 
و نا امیدی 
امام صادق علیه السلام
 
***************************
خداوندا دلم غرق آرزوهاست درحالی که دستانم ناتوانند 
یا دستانم را توانمند بگردان یا روحم را توانمند به بیرون کردن آرزوهای دست نیافتنی 
الکترسیته:  الكترسیته انرژی نهفته ای در طبیعت و وجود آن در بعضی از مواد موجود درجهان میباشد این نیرو به صورت های مختلف میباشد و دارای 2 قطب میباشد اما به صورت كلی میتوان الكترسیته را به دوبخش تقسیم كرد الكترسیته ساكن++این حالت از الكترسیته عنصری كه آن را بو جود می آورد دارای قطب مثبت+میشود مانند وسیله پلاستیكی كه بر اثر مالش دارای قطب مثبت میشود یا بدن انسان كه بر اثر برخورد با این گونه اشیاء درای قطب مثبت الكترسیته ساكن میشود فقط زمین تامین
برای دیدن فیلمی کمدی با حضور آقای پرستویی به سینما رفتیم تا حال خوشی پیدا کنیم. متأسفم که بدحال، کج‌خلق و بازنده از سینما خارج شدیم. هر هنرمند، اندیشمند و فرهیخته‌ای در کارنامه هنری و حرفه‌ای خود ممکن است مرنک اشتباهاتی شود؛ دعا می‌کنم پرویز عزیز این کار را جزو اشتباهات خود در نظر بگیرد و با گفتن "من اشتباهی بودم" مانند مرد هزار چهره کمی اندوه مخاطب را تسلی بخشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
در پس فرودهایمان، امروز بر فراز بودیم. بالاخره بعد از سه ماه بیکاری، خانه را پی کسب روزی ترک کردی! می دانی، پشت سرت وقتی داشتم آیت الکرسی فوت می کردم، بغض و اندوه و دلشکستگی هایم را پشت در جا گذاشتم. خدا کند که راه گم کنند و دل سبکبالم را به حال خود واگذارند.
پ.ن: چه خوب گفتند
پ.ن۲: خیلی خوب بود.
 
الحمدلله علی کل حال ...
 
خط خنده خط اندوه(حزن)چگونه درمان می شود؟
یکی از نقاطی که در صورت جزو شکایات شایع مراجعین مراکز زیبایی می باشد،درمان خط خنده (چین
نازولابیال nasolabial fold  یا خط ماریونت و خط حزن(اندوه) marionette
line)است.از عوامل موثر در عمیق شدن خط نازولابیال(خنده) و خط ماریونت:-ژنتیک–کاهش وزن شدید وسریع – عادات ب حرکات زیاد صورت موقع حرف زدن – خشکی پوست را میتوان نام برد.
برای درمان خط خنده و اندوه توجه به چند نکته مهم است
برای
پر کردن حجم های زیاد مثلا پر کردن گونه ه
خط خنده خط اندوه(حزن)چگونه درمان می شود؟
یکی از نقاطی که در صورت جزو شکایات شایع مراجعین مراکز زیبایی می باشد،درمان خط خنده (چین
نازولابیال nasolabial fold  یا خط ماریونت و خط حزن(اندوه) marionette
line)است.از عوامل موثر در عمیق شدن خط نازولابیال(خنده) و خط ماریونت:-ژنتیک–کاهش وزن شدید وسریع – عادات ب حرکات زیاد صورت موقع حرف زدن – خشکی پوست را میتوان نام برد.
برای درمان خط خنده و اندوه توجه به چند نکته مهم است
برای
پر کردن حجم های زیاد مثلا پر کردن گونه ه
در بیشتر مواقع فکر کردن زیاد درباره‌ی امور بی ارزش، ذهن رو اونقدر مشغول می کنه که همینطور پشت سر هم مشکلات جدیدی رو خلق می کنه و خودشو توش غرق می کنه؛ مشکلاتی که در واقعیت حتی شاید وجود ندارند و نتیجه ‌ی تداوم این رفتار، چیزی جز افسردگی برای انسان در پی نداره.به هر حال، همه ما کم و بیش در زندگی، گاهی احساس خستگی و اندوه می کنیم؛ مهم اینه که خودمون رو به دست احساسات ناخوشایند زندگی نسپاریم و روح مون رو با ارتباط با خداوند متعال، از این گردنه ه
ماتم درعزای والامردی که در سایه مردانگی و تدبیرش
هویت پنهان خویش را باز یافتیم. خرداد، ماه اندوه است.
 اندوه فراق مرزبان حماسه و ایثار. مردی که ستایش
تمام عصرها و نسل ها را در پیشگاه خویش برانگیخته
 است. خرداد، ماه اشک و آه است. در وداع مردی
 که با آمدنش شب های تاریک و بی ترانه ما را
به صبح دل انگیز و سپید رهایی مبدّل ساخت. آری او
، مرد تنهای صحنه های آتش و خون، پاکمردی از بیشه
عدالت و ایمان، و آزاد مردی بی مانند در جهان معاصر
 بود که آزاد مردا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رســـانه‌خبـــری شـــوش‌پـــلاس انجمن علمی انستیتو مهندسی نفت دانشگاه تهران