نتایج جستجو برای عبارت :

بوی بهاران و تماشای باغ

جامه ی سبزه و گل 
رقص پروانه و شور و احساس 
نغمه ی مرغ سحر 
و شکوفایی گل بر ساقه 
مژده ای دل که بهاران امد 
باز کن پنجره را 
 به تماشا بنگر 
موسم چهچه بلبل 
به گلستان امد 
مژده ای دل که بهاران امد 
زندگی را به تماشا بنگر 
که خدایی ایست  همین نزدیکی 
روی یک فصل بهار 
به شکوفایی احساس گل و جرعه اب
درتراود پس فصلی بوران 
نفس لاله سرخ در گلدان
موسم عطر بهاران آمد 
مژده ای دل که بهاران آمد 
شاعر:::محمد علی خالقی 
هیئت دل روضه ی گلهای باغختم خزان مجلس آقای باغخشّ و خشِ برگ و صدای زمینزمزمه از شِکوه ی فردای باغگردنه ها در شب و ابر سیاهتابلوی نقّاشی یلدای باغکشف حجاب همه ی شاخه هالُختی اندام دلارای باغآمدن قاصد پیغام برفقارِ کلاغ و ننه سرمای باغکشت همه حاصل بی حاصلیپوچی مطلق شده رویای باغبلبل شوریده امیدش ، رسدبوی بهاران و تماشای باغ می رسد از ره خبر خوش ، تمامدوره ی برف و یخ و سرمای باغ.               احمد یزدانی.
کنار یک خلوت عاشقانهدستهایم را گرفتی و عشق آغاز شد!
من نمی‌دانستم که عشق از دستهای تو می ریزد به چشمان من!و اینگونه،مرا سبز کردی در بهاران آغوشت!
عشق داشتن تومثل رویای زندگی در سرزمین شعرعشق داشتن تومثل بزرگ‌ شدن تدریجی سرو کنار جوی عاشقیعشق داشتن تومثل خوابی که بیدار شدنش آغاز مرگ‌ است!
سحر،در‌گوشم چلچله ای شعری از تو خواند،می خواهم بهاران را لمس کنممی خواهم،میان هزاران بوته بنفشهتا می وزد باد میان گیسوانتمی خواهم بکارم دستهایم را برا
1250مترباغ ویلای لوکس در شهرک بهارانکدملک در املاک آسایش : 386دارای 180مترویلا سه خوابه با دوخواب مسترمحوطه سازی و نوپردازی بسیار شیک و دلنشیناستخرزیبا با تاسیسات کاملسرایداری مجزاانشعابات کاملآلاچیقباربیکیوسند شش دانگ عرصه واعیان
 برای پیوستن به کانال تلگرامی ما به آدرس زیر مراجعه کنید :https://t.me/amlakeasayesh0از سایت ما دیدن فرمایید:http://asamelk.com0912265637109034208380قشقایی
برنامه هفته پایانی مسابقات لیگ هفت سنگ نوجوانان روستای ممرآباد:جمعه 98/01/30ساعت 10 صبحمحراب - بهاران بهمن - متحد متحد - بهاران محراب - فجر نو جوایز تیمهای برتر شنبه شب در مراسم جشن نیمه شعبان ( مهدیه روستای ممرآباد)  اهدا خواهد شد. هیات بومی و محلی شهرستان کاشمر
همره خلوت شب آمده ای باز
در دیده دارم شعر باران
ابر بهاران یاد یاران
یاد رخسار تو خورشید دلم شد
مهمان چشمم رویای تو
در باغ جانم آوای تو
از نگاه تو صبا مژده ها دهد
بر زلال آب چمن بوسه ها زند
مرغ سپیده خوش می سراید
نرم و سبک بال پر بگشاید
مثل نسیمی بر موج آ
مثل پریدن پرواز خواب
همه جا رنگ سحر چهره نموده
آبی و دریا در جان هم
ابر و سپیده پنهان هم
به تماشای تو گل سینه گشوده
در دفتر عشق طرحی دارم
رنگ زمان را شرحی دارم
همره خلوت شب آمده ای باز
در دیده دار
چند روز بود دوباره مانیتور لپتاپم خراب شده بود، امروز بردمش تعمیر و باز رفتم مرکز تبادل کتاب، دامن از دست برفت و اینا رو خریدم :دیچند وقت پیش در‌به‌در دنبال یه جمله، بیت و ... بودم که بنویسم اول یه کتاب و پیدا نشد. امروز پیدا کردم ولی دیگه دیر شده، ایشالا کتاب بعدی :دی نکته آخر اینکه فریدون دختری به اسم بهار داره و شعر فریدون پر از بهارهمن با خیال خویش،با خوابهای رنگین،با خنده‌هایِ دخترِ دردانه‌ام «بهار»با آنچه شاعران به بهاران سروده‌اند؛
من در این گوشه ، که از دنیا بیرون است 
آسمانی به سرم نیست ، از بهاران خبرم نیست 
آنچه میبینم دیوار است 
آه، این سختِ سیاه ، آنچنان نزدیک است 
که چو برمیکشم از سینه نفس ، نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته ،که پروازِ نگه ، در همین یک قدمی می ماند 
من در این گوشه ، که از دنیا بیرون است 
آسمانی به سرم نیست ، از بهاران خبرم نیست 
آنچه میبینم دیوار است 
آه، این سختِ سیاه ، آنچنان نزدیک است 
که چو برمیکشم از سینه نفس ، نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته ،که پروازِ نگه ، در همین یک قدمی می ماند 
"ه.سایه"
در این شهردر این آبادی که می وزد سکوت خزان در این بهاران بی عشق و عاشقیمی دمد  همچنان فریاد سیاهی های مرگدر این ناگواری های روزگاراندر حسرت یک دیدار ساده ام!
 
خسته از سایه های فرار کرده از خورشیداین مردمان فراری از دیدار ماهمن در این شب بلند بی فردادلخوش لمس گیسوان توحتی در خوابم....
من در این شهر بی ذوق ترانهدر حسرت یک لحظه شنیدن صدایتمشتاقم به دیداری کوتاه،آنقدر کوتاه که بگویم از ژرفای وجودم:دوستت دارم ای همه راز و نیازم....
چه زیباست  رویش جوانه ها ی سر براورده از یخهای زمستان ...
چه زیباست خرمی دشت و دمن و چه دلچسب است گرمای افتاب اردیبهشت ...
چه باطراوت است  باران بهار   که می شوید صورت های اشک الود  از جفای سرما  و می زداید  غصه از دلهای   اکنده از غم انتظار بهاران را ...
چه زیباست بازگشت پرتدها ی مهاجر  و  رقص سنجاقکها و بازیگوشی سنجابهای  بیشه زار ...
و چه زیباتر که میلادت  فرخندگی و میمنت این  همه موهبت را دوچندان می کتد ...
میلادت مبارک ...
فاطمه نقاش است. حرفه‌ای نیست اما تا حدودی کارش خوب است. زمستان، بی هوا و بی مناسبت، تابلویی به من هدیه داد. دوستش داشتم. کوباندمش به دیوار اتاقم. اما هر بار که نگاهم به آن افتاد، پیش از دیدنِ طرح روی بوم، آن نوشته ای که پشت ِ بوم برایم نوشته بود در ذهنم نقش می‌بست. برایم کوتاه نوشته بود :
بیرق گلگون بهار، تو برافراشته باش...
 
 
 
حالا... بهار است. ولی ...از بهاران خبرم نیست ... 
 
 
 
 
پی‌نوشت : 
دوست داشتم یک تکه از شعر ابتهاج را، یک روز، از زبان تو
 
سلام
عیدِ نوروزت مبارک
جشنِ باستانیِ بهار بر تو میمون و خجسته باد
چطوری گلِ همیشه بهار
باری اگر از احوالِ ما بپرسی حالمان خوب است جز دوری تو
دیروز مطلبی برایت نوشتم و عید را شادباش گفتم، ولی نفرستادم
بهتر که نفرستادم
کلماتم گویای حالِ خرابم بودند و خواندنش مُصَفّای جانِ نازنینت نبود
بهتر که نفرستادم
حال، بعد از طلوع و غروب خورشید در سال جدید تبریک مرا پذیرا باش
1398/01/01       01 : 28 : 27
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
 آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
 آفتابی به سرم نیست
 از بهاران خبرم نیست
نفسم می گیرد
 که هوا هم اینجا زندانی ست
 هر چه با من اینجاست
 رنگ رخ باخته است
ارغوان
 این چه راز یست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
 که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
 ب
شرکت ایلیا توان امین
محل ثبت :اهواز
کدثبت :49040
تاریخ ثبت :1397/7/5
 
رشته و صلاحیت مندرج در گواهینامه نایید ضلاحیت فنی پیمانکاری : مهندس کامپیوتر (نرم افزار و
سخت افزار)، شبکه ، دوربین مداربسته
موضوع فعالیت شرکت (طبق اساسنامه ):
خدمات کامپیوتری ،خدماتی ،چاپ و تکثیر ،حملو نقل، نگهبانی ، فضای سبز ,...
ارتباط با ما :
خوزستان _اهواز_کمپلو زینب شمالی خیابان بهاران پلاک 6
09351455159
elyatavanamin@gmail.com
06133785681
 
دردت چیست ؟شمبلیله ،رازیانه، شاهی و گشنیزهل آویشن ،نبیذ سرخِ شورانگیزسینه‌ام دکان عطاریستدردت چیست؟تو اگر جسمت بهاران است اماجان تو پاییزعازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریزعاشقی تو عاشقی تو
سینه‌ام دکان عطاریست، دردت چیست؟من برای عاشق بی‌کسمن برای عاشق بی چیزراه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویزنازبوها، بوی نعناع ،بوی یاس ، پیرهن چاکی ،در آمیدن لباس...سینه‌ام دکان عطاریست ،دردت چیست؟...
محمد صالح علا
از دور زیادست دو هفته پس تعطیل و یک هفته قبل تعطیل اووووووووووووووو چقدر زیاد اما از نزدیک همچون ابر در بهاران سریع می رود و سریع می گرید.
استادی می گفت بچه های خوابگاهی از یک کتاب بیشتر به خانه نبرید چون وقت نمی کنید در تعطیلات عید بخوانید متاسفانه آنها دانشجوی باد در غبغب انداخته مکانیک تهران بودند و گفتند نه الا و بلا باید تمام کتاب هارا برای مطالعه در عید به تاراج ببریم. عاقبت با یک چمدان کتاب به خانه خود در شهرستان برگشتند و با یک چمدان پ
 
 
سفره احسان حضرت فاطمه زهرا (س)
 
باتقدیروتشکر از حضورارزشمندشما اعضای بزرگوار مجمع خیرین فرهنگ فاطمی در برنامه های حمایتی سفره احسان ؛ به استحضار می رساند پنجمین مرکز توزیع وطبخ غذا بامسئولیت خانم کریمی فرد واقع در منطقه ۱۷ میدان بهاران تشکیل گردیده استاین مرکز به عنوان مرکزویژه واحسان جمعی و گروهی فعالیت می نماید.
 
 
بانیان ونیکوکاران بزرگوار سفره احسان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
خانواده های نیازمند این هفته میهمان سفره احسان مادر گرانقدر حضرت مهدی صاحب زمان عجل ( حضرت نرگس خاتون ) بوده اند
_مرکز تهرانسرزرشک پلو با مرغ_مرکزباغ خزانهزرشک پلو با مرغ_مرکزرباط کریم ( مکتب نرگس)ساندویچ سالاد الویه_مرکز ساختمان امینحضور گروهی_مرکز بهاران ( سیده نساء)حضور گروهی
درزمستان ستم فصل بهاران میرسد/باامام ماخمینی نورو ایمان میرسد/میرودطاغوت وسختی جانشینش عزت است/دربیابان ستم ناگه گلستان میرسد/ازتبارعترت حق بودآن پیرخمین/انقلابش رحمتی ازبهرانسان میرسد/اسوه کل بشرشدانقلاب حضرتش/باولایت محوری فجری به ایران میرسد/وحدت وشوق شهادت شدمرام عاشقی/دشمنان راناامیدی تابه پایان میرسد/انقلاب ماگرفته یک شتابی تاظهور/سوی محرومان عالم گنج احسان میرسد/بعدروح الله آمد حضرت سیدعلی/شیعیان رارهبراز خاک خراسان میرسد/و
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
سینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟شمبلیله ، شمبلیله ، رازیانه ، شاهی و گیشنیز ، اهل آویشن ، نبیذ سرخ شورانگیزسینه ام دکان عطاری استدردت چیست ؟تو ، تو اگر جسمت بهاران است ؟تو اگر جسمت بهاران ا
 
سرنوشت مشترک : در این پژوهش میزان نمره ای  است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
 
 
میل به تغییر : در این پژوهش میزان نمره ای  است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
 
 
اتحاد و توافق : در این پژوهش میزان نمره ای  است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
 
 
کاربرد دانش: در این پ
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست
سلام
صبح وقتی چشامو باز کردم با همچین صحنه ای روبه رو شدم ، که البته تو تبریز اینجور چیزها دم عیدی زیاد شگفت انگیز نیست .
 و داشتیم سالهای قبل که بعد تعطیلات عید هم برف سنگینی باریده .
ولی امروز اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بیت از استاد شهریار بود:بی ثمر هرساله در فکر بهارانم ولی 
چون بهاران می رسد با من خزانی می کندو این باعث شد که در مغازه این بیت رو چند بار بنویسم
من اشتباهی بهاران را بهارم نوشتم

س
یک درخت را براساس میوه هایش قضاوت کنیم تجزیه و تحلیل و بررسی کنیم نه براساس برگهایش چون برای یک درخت زمستان هست پائیز است باید اینها را درنظر بگیریم سرمازدگی هست خشکسالی هم هست آفت ها را در نظر بگیریم 
همه چیزهائی که یک درخت را تحت تاثیر قرار می دهند را حق و حقیقت در نظر باید گرفت اما درخت دوستی و محبت و عشق درخت فعالیت و فداکاری حمایت و عنایت و همکاری می خواهد هرچه توجهات و عنایات بیشتر و بهتر باشند طبیعتا تاثیرگذارند 
هرچه کمتر باشد تاثیرا
به بهار که میرسیم
فارغ از عمو نوروز و مهمانی و آجیل و مسافرت
و جدا از این رسوم زیبا و زشت آدم ها
انگار رنگ آسمان عوض میشود
انگار زمین در این سیر شتابانش هر سال به یک جای خوش آب و هوا از این جهان میرسد و کمی توقف میکند تا ما فرزندانش از مرکب روزمرگی پیاده شویم و بهتر ببینیم این منظره زیبا را
اما افسوس که خسته راهیم و چرت زدن در بهاران خیلی میچسبد
اصلا جهان را چه میشود در این زمان بر این زمین
حتما یک خبری هست
این را میشود از نگاه غنچه ها و صدای پرند
بیا بخندیم غم دار، با نون اضافه و پنیر زیاد تا بر غم حاکم غلبه کنه...بیا بخندیم، (خنده های پوشش داده شده)خوشحالی های کوچک با احساسی آکنده از، اگه الان نخندم دیگه گیرم نمیاد...بیا ما هم احساس خوشبختی کنیم (خودِ خودِ خودمان) به دور از تعلقات ژنی، به دور از حماقت های بی سروتهبیا منطقی احمق باشیم...بیا احمقانه بخندیم و دست بزنیم و هورااا گویان به نگاه های مرد های جوان سرانه ی ماهانه بدهیم، و احساس خوشبختی کنیم (خوشبختی های دیزاین شده)
بیا بخندیم، ب
ای کز غم تو سپاه جان سوخته شدجان‌ها به لب آمد و جهان سوخته شد منطق ز بیان فتاد و زین مشعل صبحشولای عدد کشان‌کشان سوخته شد خاموش شد آن چراغ افسون و فسادافسانه‌ی این کون و مکان سوخته شد آن شاهد وصل آمد از حجله‌ی نامهر بود و نبود و این و آن سوخته شد ساقی به میان آمد و این چرخ عدمبا آدم و غیر عاشقان سوخته شد مغبون بهاران و صد افسون خزانبا عطر گلاب و گلسِتان سوخته شد گفتند هر آیینه که عصری دگرستهر آیینه اعصار گران سوخته شد حلمی به مقام روح چون
 
جمعی از اهل دل شعری خواستند در وصف گودین که با کمال افتخار تقدیم میشود:
                                                       گودین منیادگار باستان،گودین منخوشتر از هر بوستان،گودین منسینه ات از رازها انباشتهپیرِ همواره جوان،گودین منتپه ای داری ز ادوار کهننکته ها در آن نهان گودین منشهر کنگاور بسان آسمانماه تابیده بر آن،گودین مندشت و کوهت در بهاران سبزفامخاک تو چون پرنیان،گودین منتحفه ات انگور،دوشاب و مویزداری از گل ارمغان،گودین
در ستایش حضرت موسی بن جعفر(ع)ای مرد خدا،شمیم باران داریدر ملک وجود خود گلستان داریکوچه شود از یمن عبورت خوشبوهمراه خودت فصل بهاران داریدو و بر تو پرنده ها می چرخندمانند همیشه ای سخی نان داریپیداست تو را به چهره نور ملکوتدر سینه خود کتاب قرآن داریگویند به تو حضرت موسی الکاظمچون خشم فرو خوری و پنهان داریدارند به تو توسل اصحاب خردو اندر حرمت همیشه مهمان داریخرگاه تو باشد ای شهنشه،دلهافرزند و نوه به خاک ایران داریبا ظلم و ستم ستیز کردی همه عمر
ما که رقصیدیم به هر، سازی زدی ای روزگار
دل به تو بستیم و آخر ، دل شکستی روزگارخوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشتکی روا باشد جوابم ،با بدی ای روزگار
فارغ التحصیل دانشگاه درد و غصه امبهر شاگردت عجب، سنگ تمامی روزگار
گر برای دیگران مثل بهاران سبز سبزبهر من پاییزی و ،فصل خزانی روزگارمیکنم دلخوش به هرچیزی حسودی میکنیمثل رهزن میزنی، بر خنده ام چنگ روزگار
کاش می گفتی ز آزارم چه حاصل میشودوای عجب بی معرفت ،اهل جفایی روزگار
چون پرنده با چه شوقی ل
"سوره باران"
مثل باران به تن خشک بیابان برگرد 
باغت آباد ! به آبادیِ ویران برگرد 
سبز بودیم ولی زرد چو گندم شده ایم 
قبلِ خشکیدن مان سوره ی باران برگرد
کوچه های دل خود را همگی ریسه زدیم 
ای سفر کرده به این شهر چراغان برگرد 
پای بر دامن غربت نکش از تنهایی
ای همه خلق تو را دست به دامان برگرد 
وعده های سرِ خرمن به دلم دادم دوست 
فصل خرمن که گذشته‌ است بهاران برگرد 
عید همگی مبارک :) 
#نیمه_شعبان
بوی گل سوسن ویاسمن آید                عطر بهاران کنون از سفر آید
جان زتن رفتگان سوی تن آید                رهبر محبوب خلق از سفر آید
دیو چو بیرون رود فرشته در آید                دیو چو بیرون رود فرشته در آید
بگذر د این روزگار سختر از قبل                بار دگر روزگار چون شکر آید
هر چه مجاهد ز بند و حبس در آید               عصر زوال وستم دگر به یر آید
چشم یزید زمان زحلقه در آید                   رهبر محبوب خلق از سفر آید
دیو چو بیرون رود فرشت
آخ خدای من! تکرار دل آشوبی های این دخدر تا کی باید سیاهی های این دنیا را سیاه مشق کند؟
خسته از نجوای خود آزارانه "ببین و دهان به تحسین بگشای"، بال های ترکیده از فهم عظمت نقصان بنشسته بر گردنه ی کردارم را بر سر خاکستر باورم گشوده فریاد دردا دردا درمانا مانا ماناگر به گلو می اندازم.
هان! ای دهل‌چی بختِ برگشته‌ی زندگیِ من! کی نوای "بهاران آمدت" دیگر صرف کاست غم عمو نوروز از فراغ ننه سرما نمی شود؟
کی دستم به قلم می رود تا برای رضای خدا و یکبار هم که ش
#همسفر_ابرها
خودت را رهابگذار بدود میان گیسوانت نسیمدره هافریاد اسم زیبای تو  میان مخمل صخره هایندای جدا مانده از سالهای سبزه و گلخودت را رهافانوسی باش در رهگذار بیدریغ اردیبهشتپای بگذار بر این شهر خموشبگذر از بن بست تنهاییبخند و باز هم بخندکه از آستین تو باید خورشید را دید!
 
بی خیال هر آنچه می آید و می رودبازونت را بسپار به خیال یک درخت توتذهنت را پر از یاس های زرد شادشالت را بسپار به کبوتران قصهکنار یک صخره دمی آرام بگیربا خودت بردار،طعم
سلام با وفاترین!خبرت هست که همه دارایی این شاعر شوریده حال، شعرهایی است که خوشه‌ خوشه از گندمزار وجود تو چیده می‌شود؟!با تو هر روز معجزه ای تازه رخ می‌دهد و من درخت پیری هستم که از یُمن خورشید نگاهت در پاییز جوانه زده‌ام چون بهاران.اما این روزها با احساسی پُر از تاول کوچه‌های دلتنگی را طی می‌کنم تا به تو برسم.چندی است تقدیر ناجوانمرد، دورم ساخته از کعبهٔ وجودت. در آرزویم که روزی به حجِ تن‌ات نائل آیم.تا رسیدن به مکهٔ آغوشت همهٔ راه‌ها و م
عشق را در سینه پنهان کرده ام                                              با تو در تنهای ام , صحبت فراوان کرده ام
من تو را در شعر ها جان داده ام                                              هرچه را کردی طلب ان داده ام
در خزانم بس بهاران دیده ام                                                   در کویرم عطر باران دیده ام
گفته ام خوابم بیا , خو کرده ام                                                تو به خوابم امدی ,من هم تو را بو کرده ام
 
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکندبلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دستطاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند
بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمنبا خزان هم آشتی و گل فشانی میکند
ما به داغ عشقبازی ها نشستیم و هنوزچشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند
نای ما خاموش ولی این زهره ی شیطان هنوزبا همان شور و نوا دارد شبانی میکند
گر زمین دود هوا گردد همانا آسمانبا همین نخوت که دارد آسمانی میکند
سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوزدر در
 
 
 
با تبسّم های شیرین
با گلاب و حلقه گل.
با تمام آرزوهای قشنگ نو بهاران، دف بچرخان و برقصان؛ غنچه های کبریا را
فصل میلاد گل آمد!
ترک یا لُر، کُرد یا ترکمن، فارس هستی یا عرب یا ...!
فصل میلاد گل آمد!
فصل زیبای بهاران.
فصل آهنگ دل انگیز ارادت!
درروزیکشنبه بیستم آبانماه هزاروسیصدونودوهشت، بمناسبت بزرگداشت هفته وحدت، وولادت باسعادت خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله وامام صادق علیه السلام مراسم جشن باشکوهی دردبیرستان غیر دولتی
در روزهای آخر اسفند،
کوچ بنفشه های مهاجر،
زیباست.
در نیمروز روشن اسفند،
وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد،
در اطلس شمیم بهاران،
با خاک و ریشه
- میهن سیّارشان -
در جعبه های کوچک چوبی،
در گوشه ی خیابان، می آورند:
جوی هزار زمزمه در من،
می جوشد:
ای کاش…
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(در جعبه های خاک)
یک روز می توانست،
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران، در آفتاب پاک!
محمد رضا شفیعی کدکنی
لینک دانلود با صدای جادویی فرهاد مهراد 

لینک
تا قبل از آمدن تو، دنیا کامل نبودخیلی چیزها کم داشت؛ صداقت،مهربانی،عشق و محبتتو گرمی بخش زندگی من شدیو با تو پر از عشق شدم و شور جوانیفراموش کردم چند سال دارمو یاد گرفتم که در هر سنی آدم میتواند عاشق شودتو دلبری کردی و دل مرا با خود بردی.من دل سپردم... آن هم به تو... و دلت هوای دل مرا نداشت.تو در بهاران آمدی و خزان زندگی من پایان یافت.تو به لطافت بارانی،به سبزی درختان غرق در شکوفه،تو دعای مستجاب شده منی.آرزوی برآورده شده من.بمان با من برای همیشه
 
در این بخش ابتدا نوع و روش تحقیق بیان شده سپس جامعه آماری و نمونه آماری را مشخص کرده و در مورد ابزار گردآوری داده ها بحث خواهد شد و پس از آن به روایی و پایایی آن پرداخته می شود.
 
 
 از آنجا که تحقیق حاضر به دنبال بررسی روابط بین متغیرهای تحقیق به طور همزمان میباشد و از مدل معادلات ساختاری استفاده می شود، لذا یک پژوهش کاربردی است . در این پژوهش از نرم افزارهای spss  و lisrel  استفاده می شود.
 
 
۱-۸ کاربرد نتایج تحقیق
 
 
 
داشتن قدرت رابطه ای مطلوب و
 
تعریف مفهومی: تروور[۱۴] و همکاران (۱۹۷۸ به نقل از کاول[۱۵]، ۱۹۹۰) بیان داشته اند که اگر شخصی بتواند بر رفتار دیگران به طریقی که قصد دارد و از نظر اجتماع مقبول است تأثیر بگذارد دارای کفایت اجتماعی قلمداد می‌شود.
 
 
اما، مک فال[۱۶] (۱۹۸۲ به نقل از همان منبع) رویکرد متفاوتی دارد و کفایت اجتماعی را یک اصطلاح ارزشی عمومی تعریف می‌کند که بر اساس ملاک‌های معین، منعکس کننده قضاوت شخص است، مبنی بر اینکه عملکردش در یک تکلیف اجتماعی معین شایسته باشد.
#خداجانم
بهار بوسه های زندگی بخش توست
که بر پیشانی دل می نشیند.
ما را ببوس
همچنان که شاخه های جوان درختان را می بوسی.
در ما بِدَم
همچنان که در هوای این روزها دمیده ای
در دلهای مجروحمان 
جوانه بزن ودر ما سبز شو
چه فایده که آب و خاک 
از نفس بهاران حیاتی تازه یابند
و ما همچنان در بند زندگی های خود اسیر باشیم
"همای اوج سعادت" ،نظر لطف باری است که تو بر ما می کنی
نظر لطفت را از ما دریغ مکن
@qasedakekhoda
#نیمه_عاشقی
امشببه نیمه می رسد دفتر بهارانکهکشانی از نور و شکوفهبر پشت هر نسیماز کوچه سبز اردیبهشتبر در خانه ات خواهند رسید!
بهار،ورق به ورقپر شدهاز اسم تو!هر صبح،پرستوهامی آیند از میان آغوش نگاهتتا به کوچه آفتاب!
 
در جستجوی تو،به سمت زندگی باید رفتمن نیزچون قاصدک هافانوس بدسترفتم و رفتماز سبز سیر دریابه خاک کبود کویرهمه جادفتر عاشقی شکوفه ها باز بود مشق شاپرک هابازهم نوشتن نام تو!بازهم سرودن از تو و تو...
امشب،صیادی بر روی رودخانه چشمان
شهر آزادگان رحیم آبادمیدرخشد به شرق گیلان شادقلب جنگل و روح دریاهاستهرچه دارد محلّه ی زیباستپل رود است جاری اندر شهرمی رود تا خزر تو را به سفرچهره ها شاد و مردمی خندانآبروی تمامی ایراناهل علم و تلاش و دانائیمقتدر ، مظهر توانائیعشقشان رشد دانش و فرهنگبوده با جهل دائماً در جنگیک محل دارد آن که بالنگاستعشق و شور و نشاط من آنجاستدر بهاران به نبش چارم منساکنم از برای گل چیدنقطب گردشگری سفیدابهپاتوق آفتاب و مهتابهجای زیبای اشکور لشکانهرچه دید
 شعر میلاد با سعادت حضرت ولى عصر (عج)
امینی کاشانی
آید آن صبح درخشانى که من مى ‏خواستم    
روشنى بخش دل و جانى که من مى ‏خواستم‏
از نسیم جانفزاى گلشن آل رسول   
بشکفد گلهاى بستانى که من مى ‏خواستم‏
از بهارستان باغ و گلشن آل على      
آمد آن سرو خرامانى که من مى‏ خواستم‏
سالها در خلوت دل اشک حسرت ریختم       
تا بیامد ماه کنعانى که من مى ‏خواستم‏
 دیده یعقوب جان من از آن شد پر فروغ     
کآمد آن خورشید رخشانى که من مى‏ خواستم‏
در بهاران چ
گذشت یک سال دیگر در چشم برهم زدنی که گویی انگار همین دیروز بود و دیروزهایی دیگر .دلتنگیهایی که بر روی هم انباشته میشوند ندیدن ها و نبودن هایی که در تنهایی ها اشک و خاطره هایی که آرزو شده اند آرزوهایی بزرگ برای من امّا در دستان کوچک بچّه ها ...
منم فرا رسیدن عید نوروز و طمطراق پیک بهاران را تبریک ،و تهنیت صمیمانهرا تقدیم همه و خانواده ها دارم و در پرتو الطاف بیکران خداوندیسلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی ، اندیشه‌ای پویا  و بر
 
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مه رویان مجلس گر چه دل می‌برد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
بر در شاهم گدایی نکته
بیست ساله شده امبیست سالی که پر بود از نشیب و فراز، پر بود از امید و نا امیدی، پر بود از اشک و لبخند.غم و غصه هایش گاه از صبر من بیشتر بود ، آن قدر که زبان به شکوه گشودم و یقه ی خدا را گرفتم اما آرام که می شدم از او می خواستم که آغوشش را برایم باز کند و او بی منت مرا بغل می گرفت و برایم لالایی می خواند تا خوابم ببرد.قصه ی غم ها را کوتاه می کنم ، امروز روز تولد بیست سالگی من است ، روزی که همیشه منتظرش بودم و برایش هزاران نقشه کشیده بودم، با خود عهد کرد
بیست ساله شده امبیست سالی که پر بود از نشیب و فراز، پر بود از امید و نا امیدی، پر بود از اشک و لبخند.غم و غصه هایش گاه از صبر من بیشتر بود ، آن قدر که زبان به شکوه گشودم و یقه ی خدا را گرفتم اما آرام که می شدم از او می خواستم که آغوشش را برایم باز کند و او بی منت مرا بغل می گرفت و برایم لالایی می خواند تا خوابم ببرد.قصه ی غم ها را کوتاه می کنم ، امروز روز تولد بیست سالگی من است ، روزی که همیشه منتظرش بودم و برایش هزاران نقشه کشیده بودم، با خود عهد کرد
من به امید بهار تو دلم گل دارد
باغ احساس من از عشق تو بلبل دارد
شکل گلخند تو باران بهاران من است
بودنت مژده خوشرنگ تحمل دارد
عشق، وقتی که تو باشی، به حقیقت جاریست
غنچه در مرتبه ی  آن لب تو بازاریست
تپش قلب من از قلب تو مالامال است
آفرین بر توو عشقت که به این حد، کاریست
 
من برای تو و تو مال منی تا هستیم
هردو از معرکه عقل، سلامت جستیم
در دل حادثه بودیم ولی نشکستیم
بودم و بودی و مستانه ترین سرمستیم
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شوم
بند را پاره کنم
بهار آمد ..با بوی یاس و بنفشه و سنبل ..همان غنچه های گلبرگ درهم پیچیده و جامه در آغوش کشیده ..که شکفتند در افتاب زرین  و نسیم جان افزای بهار ...با شاپرکهای رنگارنگ و سنجاقکهای قشنگ ...همان که پیله دریدند و بذر زندگی سُفتند در فصل شکوفایی و بودن ...با رودهای خروشان و نهرهای روان ...که  آب کردند انجمادِ سکون و یخبندانِ واماندگیها را و رهیدند از جاماندگی و تاخیر سفرِ جاریِ زندگی ...و این منم که شکفتم و دریدم و آب کردم و سُفتم  ...لیک پژمردم در بهاران ... 
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من  یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی  بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم  از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
من شاعر نیستم. حس میکنم هیچ استعدادی هم در زمینه شعر و شاعری یا ندارم و یا اگر هم داشته باشم، هنوز اونقدر مسئله و دغدغه من نشده که پیگیرش بشم. منتها با توجه به اینکه تو خونه ما همیشه شعر جریان داشته و همچنین رشته تحصیلی من توی دبیرستان، ادبیات و علوم انسانی بوده، من هم دوست داشتم تجربه کنم شعر گفتن رو. اواخر دهه ۸۰ بود که بعد از اینکه یک دور کامل دیوان حافظ رو خوندم، شعر زیر رو با همه اشکالاتش توی اواخر شب تا ابتدای صبح گفتم و این شد اولین غزل من
سلام و درود اینجانب بر شما باد :)
الان دو هفته ای میشه ک اومدم خونه و هفته بعد این موقع برگشتم به اون خراب شده :))
و اما ماجراهای بهاری 
مرخصی که تموم شد با تریلی پسرعموجان رفتیم تهرون و ازونجا با اتوبوس رفتم همون خراب شده -_-
دژبانه خسته بود نگشت.هر چند منم چیز خاصی همرام نبود.خب خب خب یک ماه اول با نگهبانی دادن و این ها گذشت و با ساخت برجکای جدید بدست خودمون اونو دودستی تحویل یه گردان دیگه دادیم در حالی که 99 درصد بچه ها ازینکار ناراضی بودن.
چنتا ا
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من  یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی  بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم  از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
ویلایی 200 متر سنددار - شاهین ویلا (بلوار بهاران)
مشخصات

تلفن: ۰۹۱۲۷۱۷۰۸۹۰
محل: کرج، شاهین ویلا
تعداد اتاق: سه
نوع آگهی‌دهنده: املاک برتر
نوع: فروشی
قیمت کل: ۱,۵۵۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
سال: ۱۳۸۳
متراژ (متر مربع): ۲۰۰
وضعیت سند: دارد

توضیحات
ویلای 200 متری جهت جنوبی، با بر 10 متر، طبقه همکف 130 متر دو خواب و زیرهمکف 60 متر تک خواب، دارای دو خط تلفن، 2 کنتور برق ، گاز، آب** قابل سکونت ** مناسب برای سکونت و ساخت وساز. $$ متری: 7 میلیون و 700 هزار تومان$$ قیمت کل: یک
همراهان ارجمند؛ سلام
 برنامه بیست و پنجمین نشست عصرکتاب بهاران؛ (چهارشنبه، دهم بهمن ماه ۹۷) به‌شرح زیر خواهد بود:
 1.  مثنوی­ خوانی (دفتر سوم؛ بخش‌های ۹ و ۱۱: قصه‌ی اهل سبا و
طاغی کردن نعمت ایشان را...) ؛ توسط آقای سیدی.
2.  معرفی کتاب "داستان کوتاه در ایران" تالیف دکتر حسین پاینده؛ توسط
آقای راشد مصطفی.
3. کارگاه تحلیل عناصر داستان (همراه با خوانش داستان) توسط آقای مصطفی.
 
سلسله­ نشست ­های
عصر کتاب بهاران، چهارشنبۀ هر هفته، ساعت 16 تا 18 در سالن
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



کار گاه خم و برش انواع ورق نما فلاشینگ 
آدرس :شاد آباد،بهاران ۲،بوک۳۷،
09309534288
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی؟
تو بیقراری دلهای بیقرار، چه دانی؟
نه عاشقی که بسوزی، نه بیدلی که بسازی
تو مست باده ى نازی، از این دو کار، چه دانی؟
تو چون شکوفه ى خندان و من چو ابر بهاران
تو از گریستن ابر نوبهار چه دانی؟
چو روزگار بکام تو لحظه لحظه گذشته
ز نامرادی عشاق روزگار چه دانی؟
درون سینه نهانت کنم زدیده ى مردم
تو قدر این صدف ای دُرّ شاهوار، چه دانی؟
تو سربلند غروری و من خمیده قد از غم
ز بید این چمن ای سرو باوقار چه دانی؟
تو خود عنان کش عق
در روزهای آخر اسفند 
کوچ بنفشه‌های مهاجر 
زیباست در نیمروز روشن اسفند وقتی بنفشه‌ها را از سایه‌های سرددر اطلس شمیم بهاران با خاک و ریشه - میهن سیارشان -در جعبه‌های کوچک چوبی در گوشه‌ی خیابان می‌آورند جوی هزار زمزمه در منمی جوشد: «ای کاش ای کاش، آدمی وطنش را مثل بنفشه‌ها در جعبه‌های خاک یک روز می‌توانستهمراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست در روشنای باران در آفتاب پاک»
 دفتر «از زبان برگ» ، دکتر شفیعی کدکنی
ناهار را که خوردم، دراز کشیدم روی روفرشی سرمه‌ای‌رنگ اتاق. نور آفتاب از پنجره به صورتم رسیده بود و نوازشش می‌کرد. خسته از دیدن منظرهٔ تکراری دیوار و پنجره و ساختمان‌های سرد آن‌سوی پنجره و خسته از شنیدن صدای چرخ چمدان‌ها، چشم‌هایم را بستم و دست‌ها را زیر سر گذاشتم. به این فکر کردم که الان دلم می‌خواهد کجا باشم؟ صدای گنجشکی از شیشه‌های بالکن عبور کرد و جهید توی افکارم. با خودم گفتم کاش الان وسط جنگل بودم؛ جنگلی که به بهار دچار باشد. کاش م
در فصل بارش سرد همچو آیینه بمان

بر جان دشت تشنه بنویس از عطر بهاران

در انتظار فردا شب را سحر کن

با کوله باری از نور از شب گذر کن

سرمست و عاشقانه در خود نظر کن

بشکن در قفس را از تن رها شو

درمان درد دردمندان را دوا شو

از خود دمی برون آ محو خدا شو

خورشیدی در جان تو پنهان است

دریا از یاد تو پریشان است

عاشق شو زیرا عاشق انسان است

دنیا در چشم عاشق نفسیست

بی عشق عالم قفسیست

آزاد از بند و دام قفس شو

با عشق هم نفس شو

در انتظا
بسم الله
 
پرواز تهران-اوکراین، میتوانست یک پرواز عادی باشد که مسافرانی از ایران را به اوکراین و از آنجا به ینگه دنیا میبرد. اما نبود.
دوستانی از من در این پرواز بودند که یکی را خوب می شناختم. خیلی خوب.
وقتی با خبر شدم این دوستم در این پرواز بوده،
وقتی با خبر شدم چه طور این پرواز به زمین رسیده، و سرنوشتش نوشته شده،
وقتی با خبر شدم به تیر غیب نبوده،
وقتی با خبر شدم در زمان بین سقوط تا اعلام خبر سه روز طول کشیده
وقتی با خبر شدم ....
دنیا برایم کوچک شد
مهر.آبان.آذر   1398                           الله اکبر                صفحه1
شماره :  3105-                        گزارش خبری
             جمعیت اسلامی آزاد اندیشان استان لرستان
                                دفتر مرکزی شهرستان بروجرد
*****************************
(درس هایی از قرآن کریم سوره بنی اسرائیل آیه 81 )
ما از قرآن برای تو آیاتی فرستاده ایم که داروی هر دردی است وگنج رحمت است
برای مومنین . ولی  برای کفار جز خسران وزیان چیزی ندارد .
     نسیم
تو و من می دانیم
غمت از جنسِ خیال
نه امید است محال
دست در دست رهایی بسپار
تو و من می دانیم
که بهاران تهی از تاریکی است
نه بهار است اما
خطه ای سبز در این نزدیکی است
تو و من می دانیم
آنکه در ساحل جزری زد جا
بی خبر از مَدِ دریا برجاست
تو و من می دانیم
آنچه باید ز تماشا دانست
آنچه بایست که از دیدنِ دنیا دانست
تو و من می دانیم
زندگی واهمه ای بوده و هست
ترس ، توفیق ، شکست ، یا مساویِ عدم
تو و من اسلحه در دست و قلم
در جیب
با خلافی پنان
خوب می دانیم
زندگی پشت
با قلمی از جنس نرم بوسه 
بر تاول های پیکری که نای رفتن ندارد
چگونه باید بر لبان بی رمق نامه نوشت؟
تو قامت بلندی از کتمان
من شعر کوتاهی در یک دنیا بی وفایی:
اینچنین با زلف های سیاهت
آن چشمانی که در فریب دل ها یدی طولانی دارد
من که یکبار بیشتر تو را ندیدم!
چرا زیر باران راه می پیمایم سیب سرخ گونه هایت را؟
هزاران سال اگر بگذر از مرگم
من همان یکبار طعم ناقص بوسه هایت،
من همان دست «دست  نیافته» به آغوشتت را به خاطر دارم!
همچنین است که تو باید به خاطر ب
هوای بهاری را از مردم دریغ کردند.
انقلاب کرونا همه چیز را برعکس کرده! سالها زحمت کشیدند و دوستی برقرار کردند، حالا باید نام سال جدید را بگذارند: دوری و دوستی! رمز ارزها و بیت کوین همه از بین رفت کلاهبرداری های شب عید نابود شد و از همه مهمتر هوای بهاری را از مردم گرفت. بهار یاد آور روز قیامت و زنده شدن مردگان است و نشان می دهد که از یک چوب خشک زمستانی چطور درخت سبز زنده می شود. به گفته مولوی شاعر ایرانی: گفت پیغامبر ز سرمای بهار، تن مپوشانید یاران
دانلود فیلم آخرین بار کی سحر رو دیدی با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم آخرین بار کی سحر رو دیدی با کیفیت عالی
لینک دانلود قرار گرفت
دانلود فیلم آخرین بار کی سحر رو دیدی
ژانر : اجتماعی , درام
محصول : 1397
کیفیت : BluRay 1080p
کارگردان : فرزاد موتمن
بازیگران : آتیلا پسیانی,ژاله صامتی,سیامک صفری,فریبرز
عرب نیا,محمدرضا غفاری,علیرضا ثانی فر, بهاران بنی احمدی, آناهیتا درگاهی,
روشنک گرامی, امیرحسین فتحی, عمار تفتی, شبنم فرشادجو, سحر عبدالهی, مجتبی
سلمانی
خل
 
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من و توست
 
گوش کن با لب خاموش سخن می گویمپاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
 
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندیدحالیا چشم جهانی نگران من و توست
 
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسیدهمه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
 
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنهای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
 
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشتگفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
 
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقلهر کج
یادم از عهد شباب و رُخِ یاران آید 
اشک حسرت به رُخم چون نَمِ باران آید
دل سودا زده از دوری و هجران خون شد
تا دوای دلِ بیمارِ خُماران آید 
عمر این مرغ فنا گشته، خدا را مددی
تا مگر یک خبر از باده گُساران آید 
هان تو این جامه ی حسرت بدر انداز و ببین
مر به خونخواهی دل، شاه سواران آید
در چمن سوسن و سنبل، سپر انداز شوند
گر که آن سرو چمن، همچو نگاران آید 
شد کماندار دلم، طُره ی عنبر شکنش
تا به دلداری دل، سوی هَزاران* آید 
مژده ای دل غم دوران بسر آید امشب
یادم از عهد شباب و رُخِ یاران آید 
اشک حسرت به رُخم چون نَمِ باران آید
دل سودا زده از دوری و هجران خون شد
تا دوای دلِ بیمارِ خُماران آید 
عمر این مرغ فنا گشته، خدا را مددی
تا مگر یک خبر از باده گُساران آید 
هان تو این جامه ی حسرت بدر انداز و ببین
مر به خونخواهی دل، شاه سواران آید
در چمن سوسن و سنبل، سپر انداز شوند
گر که آن سرو چمن، رَشکِ* نگاران آید 
شد کماندار دلم، طُره ی عنبر شکنش
تا به دلداری دل، سوی هَزاران* آید 
مژده ای دل غم دوران بسر آید ام
..آهنگ زیبا با صدای استاد..
در فصل بارش سنگ همچو آیینه بمان
 بر جان دشت تشنه بنویس از عطر بهاران
در انتظار فردا شب را سحر کن
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

با کوله باری از نور از شب گذر کن
سر مست و عاشقانه در خود نظر کن
بشکن در قفس
 
نام بزرگراه رسالت در ۱۵ دی ۱۳۹۸ توسط شورای شهر تهران به «بزرگراه شهید سردار قاسم سلیمانی» تغییر کرد.همچنین رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران روز شنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۹۸، از تغییر نام «فرهنگ‌سرای بهاران» در منطقهٔ ۱۷، به «فرهنگ‌سرای سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی» خبر داد.
ورزشگاه ۱۲ هزارنفری بنیان‌دیزل (ورزشگاه خانگی باشگاه فوتبال ماشین‌سازی تبریز) نیز پس از کشته‌شدن سلیمانی، به نام وی تغییر نام پیدا کرد. روز ۱۳ دی با تصویب شورای ف
به اطلاع می­ رساند، برنامه بیست و ششمین نشست
عصر کتاب بهاران ؛ (چهارشنبه، هفدهم بهمن ماه ۹۷) به‌شرح زیر خواهد بود:


 

1.   خوانش غزل
"شه‌و هات و ئه­ من مه ­ستی..."  از
دیوان ماموستا نالی


 

2.    مروری بر آثار آلن دوباتن ؛ با معرفی ۵ اثر:


 

-       
 معرفی کتاب "سیر عشق" توسط خانم
نسرین بدوحی


 

-       
معرفی کتاب "عشق، کار و منزلت در عصر
مدرن" توسط آقای راشد مصطفی


 

-       
 معرفی کتاب "تسلی‌ بخشی‌های فلسفه‌"
توسط خانم فروغ نصرتی


 

-     
مزون عسلفلکه اول صادقیه ، رحیمی جنوبی ، گلناز سابق، نبش کوچه ناصر سیار، جنب مسکن بهاران ، پلاک 118 ، طبقه سوم ، واحد9
 
مزون سرای ایرانیانشهرک غرب ، بهار فرحزادی ، بعد از پل نیایش ، خیابان 18 متری مطهری ، 10 متری اول، بوستان 2 ، ساختمان میلاد، طبقه2 ، واحد203
 
مزون دیبابلوار آفریقا (جردن)، بعد از مرکز خرید الهیه، خیابان گلدان
 
مزون بانوضلع شرقی میدان هفت حوض، جانبازان شرقی (گلبرگ)، بعد از کوچه لادن، ساختمان 111، پلاک 473، طبقه چهارم، واحد 10
 
شوی لباس
برخی از رفتارهای غلط ترافیکی محتوی توقف وسیله نقلیه در خلاف جهت سایر خودروها، توقف تو محل های پارک ممنوع، سوار یا پیاده کردن مسافر در نگرش های غیرمجاز به نحوی که سبب ایجاد اختلال در تردد سایر خودروها یا عابران پیاده شود، توقف تاکسی های عاری راننده درون ایستگاه های تاکسی، اسکان دوبله تو محل متوقف شدن ممنوع، توقف و سدمعبر در حریم میدان ها و توقف در ایستگاه های وسایل نقلیه اشتراکی هستند که قرار است از این پس در نقاط احساساتی جنوب تهران اجرا ش
 
چه ساده باورت رابه ظرفِ پوچیِ درکمپُر از گلهای ارکیدهبه رنگِ عطر ِ زیبای ِبهاران می‌کشیدمچه ساده ماه بودیمیانِ برکه‌ی لبریزِ از اشک وبه هر پلکی روان می‌شدتمامِ داغیِ بی‌مهریِ سرریز تو برجاچه ساده مِهر بودمبرای آفتابِ بی رمق از عاشقی‌هایتدر آن کورآبه‌ی ِخاطرچه ساده ، در هوایِ هُرم ِ لب‌هاییخیالی دانه ها الماس را هر شباز این جانِ پُر از تب ، با گمان یاقوت ‌چیدمچه ساده روحِ پروازیشگفت انگیز را ،در راستایِ قامتِ ، دنیای حسرت بال ‌داد
می آید منجی عصر و زمان آهسته
آهسته
می آید شرح و تفسیر اذان آهسته آهسته

قدم بر چشم  ما خواهد نهاد آن سرو بستان ها
می آید عاقبت آن مهربان آهسته آهسته

زداید او غبار غربت از چشمان
مشتاقان
می آید آن امید عاشقان آهسته آهسته

دل ما را دهد او عاقبت با
آسمان پیوند
می آید عاقبت از آسمان آهسته آهسته

به دریا می برد این چشمه های
اشک ما را او
رسد وقتی که او با کاروان آهسته آهسته

قلوب غمگساران بار دیگر شاد
خواهد شد
بهاران می رسد بعد از خزان آهسته آهسته

پ
دانلود فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی با کیفیت عالی
لینک دانلود قرار گرفت
دانلود فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی
ژانر : اجتماعی , درام
محصول : 1397
کیفیت : BluRay 1080p
کارگردان : فرزاد موتمن
بازیگران : آتیلا پسیانی,ژاله صامتی,سیامک صفری,فریبرز
عرب نیا,محمدرضا غفاری,علیرضا ثانی فر, بهاران بنی احمدی, آناهیتا درگاهی,
روشنک گرامی, امیرحسین فتحی, عمار تفتی, شبنم فرشادجو, سحر عبدالهی, مجتبی
سلمانی
خل
ای که جز خانه تو خلوت ما نیست که نیستهر چه گشتیم دراین میکده جا نیست که نیستمن که جز نام تو نامی نشنیدم بی شکجز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیستکاسه ای اشک و دو جرعه نفسی با یادتشهر ما را به جزاین آب و هوا نیست که نیستصبح در شهرتو یک مشت گدا آمد و شبهرچه گشتیم ندیدیم، گدا نیست که نیستبسکه اخبار غدیرت همه جا پیچیده استخبری جز خبرت هیچ کجا نیست که نیستبر جهاز شتران حرف پیمبر این بوددست بالاتراز این دست خدا نیست که نیستآنکه محمود صدا کرده صدا ب
هیچ چیز نمی‌توانست اندازه‌ی این دور شدن کوتاه اما بزرگ به حال این روزام کمک کنه. برای بهتر دیدن و فهمیدن باید دور می‌شدم. دور که شدم تازه فهمیدم کی چقدر حواسش بهم است. کی روزی چند بار بهم زنگ زد و پیگیر کارام شد. کی نتونست واسه دو روز بخوابه. کی اصلا متوجه رفتن و نبودن و جای خالیم نشد. همه‌ی این چیزا رو از دور خیلی بهتر فهمیدم. حتا خودم رو. کنار جریان ساکن آب و نسیم خنک برخاسته ازش ایستادم به تماشای خودم. به تماشای اونی که دوستش دارم و دید
 
تو ای یار گرمابه و گلستان
تو ای نازنین دوست ای همزبان
 
تو ای مهربان یار بهتر ز جان
تو ای بی نشان از کژّی جهان
 
تو ای همصدای همه راستان
تو ای گرمی محفل دوستان
 
تو ای همدم ویار زحمت کشان
تو ای بی نیاز از زمین و زمان
 
هر آنچه بگویم ز رفتار تو
ز مردانگی ها و پندار تو
 
کلامم نباشد رساتر از آن
که هستی تو سرکرده ی بهتران
 
توئی یادگار زمان قدیم
کریم و الیم و سلیم و رحیم
 
بود حسرتم روز بهبودیت
چو ایام بگذشته بهروزیت
 
تحمل بود کار ما ای رفیق
اگر چه ج
دانلود فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی
دانلود فیلم ایرانی آخرین بار کی سحر را دیدی با لینک مستقیم و کیفیت عالی (اچ دی)
شما عزیزان میتوانید فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی را از رسانه مجاز تب مووی با سرعت بالا دریافت نمایید.
کارگردان : فرزاد موتمن
نویسنده : امیر عربی
تهیه کننده : سعید عصمتی , فرزاد موتمن
ژانر : اجتماعی
مدت زمان فیلم : ۸۶ دقیقه
نمونه کیفیت : کلیک کنید
بازیگران : فریبرز
عرب نیا , سیامک صفری , آتیلا پسیانی , ژاله صامتی , محمدرضا غفاری ,
عل
 
چه ساده باورت رابه ظرفِ پوچیِ درکمپُر از گلهای ارکیدهبه رنگِ عطر ِ زیبای ِبهاران می‌کشیدمچه ساده ماه بودیمیانِ برکه‌ی لبریزِ از اشک وبه هر پلکی روان می‌شدتمامِ داغیِ بی‌مهریِ سرریز تو برجاچه ساده مِهر بودمبرای آفتابِ بی رمق از عاشقی‌هایتدر آن کورآبه‌ی ِخاطرچه ساده ، در هوایِ هُرم ِ لب‌هاییخیالی دانه ها الماس را هر شباز این جانِ پُر از تب ، با گمان یاقوت ‌چیدمچه ساده روحِ پروازیشگفت انگیز را ،در راستایِ قامتِ ، دنیای حسرت بال ‌داد
+انتخاب رشته ای که هشت روز سخت رو شامل می‌شد و روز آخر صدا و نایی
نمونده بود... تجربه جالبی بود... کسایی که رتبه شون نجومی بود و به هر
قیمتی میخواستن برن دانشگاه ، کسایی که مونده بودن بین پزشکی و دندون (
انتخاب سخت پارسالِ من) و... . همه جور آدمی بود. سهمیه ای هایی که رتبه
شون در حد لیسانس های شهرستان بود ولی حالا به پزستاری تهران فکر میکردن،
اقلیت مذهبی ای که به مهاجرت فکر میکرد و سختیِ تحصیل و زندگی تو ایران.
++ تو
این مدت به خیلی چیزها فکر کردم...
گورِ ما روزی ز گل همچون گلستان میشود
تربتم آغشته با ساغرِ مستان میشود 
 
در بهاران وعده گاهِ گل و بلبل خاک ما
در زمستان رهروان را چون شبستان* میشود 
 
نغمه های هجر ما را گر که دیوانی کنند 
بیدلان را چون کتابی در دبستان میشود 
 
بلبلان‌ از عشق گل اندر گلستان میپرند
وز نوای بیدلان دنیا گلستان میشود 
 
عشق بازی راه و رسمی و طریقی داردی 
ورنه تنها با شریعت ماتمستان میشود 
 
گر شریعت را گُزیدی، هان طریقی پیشه کن 
چون که شوره زار دل همتک* بُستان میش
 
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


   
خانه بر دوش‌تر از ابر بهاران بودم

لَنگرِ دَردِ تو، چون کوه گران کرد مرا
 
 
#صائب
 
 
 
قالیشویی در منطقه 17 تهران
قالیشویی ادیب با بیش از نیم قرن سابقه ، سرویس شستشوی فرش،خشکشویی مبلمان و.. در تهران ، کرج ، شهریار و تبریز دارد.
قالیشویی ادیب سراسر تهران را پوشش داده تا بتوانیم برای مشتریان عزیز در هر کجای تهران و کرج و شهریار باشند را بهترین خدمات را ارائه دهیم.
قالیشویی ادیب در منطقه 17 تهران، تمامی محله های این منطقه تهران را شامل می شود و تمام ساکنین:
قالیشویی در ابوذر غربی
قالیشویی در امام‌زاده حسن
 قالیشویی در آذری
قالیشوی
از کرونا دلخور و زندانیم
ابر سیاه شب ظلمانیم
خشم فروخورده ای از  روزگار
خون به دل از جهلم و نادانیم
آمده است فصل بهاران ولی ،
من یخ و بوران زمستانیم
از گل و از بزم طبیعت نگو
گمشده در وادی حیرانیم
مثل مسلسل برسد حادثه
سیبل تک لشکر کیهانیم
گر دو سه روزی نشود حمله ای
جشن و خیابان چراغانیم
اسکله ای خسته ، غروبی خفه
ساحل نا امنم و طوفانیم
استرسی دائمی و مستمر
لرزه و پس لرزه ی ویرانیم
حمله نمودم به خودم بی هدف
مثل گل مرده ی شمعدانیم
بارش سیلم و تگرگم
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تواَم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیَم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیَم زآلودگی ها کرده پاک


ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهٔ مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در ِ بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ِ ظلمتِ تردید ها
با تواَم دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ، جز درد خوشبختیم نیست


این دل تنگ من و این بار نور ؟
هایهوی زندگی در قعر گور ؟


ای دو چشمانت چمن
سینه ام دکان عطاریست دردت چیست ؟شمبلیله ،رازیانه، شاهی و گشنیز اهل آویشن ،نبیذ سرخِ شورانگیزسینه‌ام دکان عطاریستدردت چیست؟تو اگر جسمت بهاران است اماجان تو پاییزعازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریز عاشقی تو عاشقی توسینه‌ام دکان عطاریست، دردت چیست؟من برای عاشق بی‌کسمن برای عاشق بی چیزراه رفتن، گریه کردن زیر باران می‌کنم تجویز نازبوها، بوی نعناع ،بوی یاس ، پیرهن چاکی ،در آمیدن لباس... سینه‌ام دکان عطاریست ،دردت چیست؟...
شعر خداوند
هر چیز این دنیای زیبا
شعر خداوند بزرگ است
شعری که هر مصراع و بیتش
مانند یک پند بزرگ است
شعر خدا را می توان خواند
در رعد و برق و برف و باران
در آسمان صاف و آبی
در آب پاک چشمه ساران
شعر خدا را می توان خواند
در آب و باد و خاک و آتش
هنگام شب در چهره ماه
یا آفتاب گرم و دلکش
شعر خدا را می توان خواند
در شاخه و برگ درختان
در فصل گرما و بهاران
در فصل پاییز و زمستان
شعر کتاب آفرینش
زیباترین شهر جهان است
شعری که خوش آهنگ و زیباست
شعری که موزون و روا
کرونا گوش کن آمد بهاران
شد آتش بس از آن در خاک ایران
تو ناخوانده به ما وارد شدی ما
پذیرائی نموده از تو با جان
نثارت کرده ما بدها و بیراه
و نفرین را دسر بر آن فراوان
شد اکنون وقت رفتن موسم ترک
شب عید است و سرها در گریبان
قدم رنجه نمودی آمدی تو
شده پوشیده وضع نابسامان
بهانه شد که تا مانده به خانه
شود سختی بیرون رفتن آسان
تو اکنون هم بهانه هم کلاسی
شده ماسکت کراوات فقیران
سوپر ماسک دو فیلتر رنگ آبی
نشان ثروت است و پولداران
طلبکاری کجا جرات نماید
که
هر چیز این دنیای زیبا
شعر خداوند بزرگ است
شعری که هر مصراع و بیتش
مانند یک پند بزرگ است
شعر خدا را می توان خواند
در رعد و برق و برف و باران
در آسمان صاف و آبی
در آب پاک چشمه ساران
شعر خدا را می توان خواند
در آب و باد و خاک و آتش
هنگام شب در چهره ماه
یا آفتاب گرم و دلکش
شعر خدا را می توان خواند
در شاخه و برگ درختان
در فصل گرما و بهاران
در فصل پاییز و زمستان
شعر کتاب آفرینش
زیباترین شهر جهان است
شعری که خوش آهنگ و زیباست
شعری که موزون و روان است

جعفر
وقت هایی بوده در زندگی مان که برای کسی ارزش زیادی قائل بوده ایم، پای همه حرف هایش نشسته ایم، کلامش برایمان حجت بوده، و جز راستی و درستی از او انتظاری نداشتیم. به حرف های دیگران که زیر سوالش ببرند، واکنش نشان داده ایم و سر آخر او مراد بوده و ما مرید مرام و منش او... اما یک روز، یک روز بخصوص رشته تمام افکارمان پاره شده، تورم باد به غب غب افتاده اش که از اهمیت ما به حرف هایش نمایان شده، پشیمانمان می کند که چه کرده ایم و چه بزرگش کرده ایم، که حال برای
دانلود رایگان فیلم سینمایی آخرین بار کی سحر را دیدی
فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی ۱۳۹۴ به کارگردانی فرزاد مؤتمن
کارگردان: فرزاد موتمن | ژانر: اجتماعی، درام | سال تولید: 1384 | تاریخ انتشار: خرداد 1398
نوع: سینمایی | مخاطب: بزرگسال | کیفیت: WEB-DL | مدت زمان: 91 دقیقه
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: فرزاد موتمن
خلاصه داستان: مادری سراسیمه وارد یک کلانتری می‌شود و به افسر نگهبان می‌گوید دختر جوانش، سحر، دیشب به خانه بازنگشته است…
بازیگران: ف
کرونا آمده امّا همگی در خوابیم
که چنین روز به غفلت همگی کم یابیم
 
راه را بر سر این کوچه نشانم دادند
و چرا این همه رحمت به جهانم دادند
 
که اگر از کرونا جان به قضا نسپاریم
یا که در شام بلا دل به خدا نسپاریم
 
روزِ ما شب بشود یا که پریشان برسد
تا که پایان دل انگیز، بهاران برسد
 
از ندایی که ز فرمانده رسد پر بدهم
جز شهادت نَبُوَد راه که من سر بدهم
 
یادِمان باد به روزی که قیامت برسد
آن که دل را ندهد باز به رحمت برسد
نحوه برگزاری عقد و متن عقد آریایی
طریقه برگزاری مراسم عقد و ازدواج آریایی به این صورت است که عروس و داماد روبروی یکدیگر ایستاده و دستان همدیگر را می گیرند. سپس عاقد یا پیمان بان شروع به خواندن خطبه عقد آریایی می کند. ابتدا سوگندهایی از عروس و داماد مبنی بر وفادار بودن آنها به زندگی مشترکشان از عروس و داماد گرفته می شود. متن سوگندها به صورت زیر است:
سوگند پیمان داماد
در نزد انجمن (نام داماد برده می‌شود) آیا به طراوت بهاران سوگند یاد میکنی تا هم
دانلود رایگان فیلم سینمایی آخرین بار کی سحر را دیدی
فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی ۱۳۹۴ به کارگردانی فرزاد مؤتمن
کارگردان: فرزاد موتمن | ژانر: اجتماعی، درام | سال تولید: 1384 | تاریخ انتشار: خرداد 1398
نوع: سینمایی | مخاطب: بزرگسال | کیفیت: WEB-DL | مدت زمان: 91 دقیقه
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: فرزاد موتمن
خلاصه داستان: مادری سراسیمه وارد یک کلانتری می‌شود و به افسر نگهبان می‌گوید دختر جوانش، سحر، دیشب به خانه بازنگشته است…
بازیگران: ف
کرونا آمده امّا همگی در خوابیم
که چنین روز به غفلت همگی کم یابیم
 
راه را بر سر این کوچه نشانم دادند
و چرا این همه رحمت به جهانم دادند
 
که اگر از کرونا جان به قضا نسپاریم
یا که در شام بلا دل به خدا نسپاریم
 
روزِ ما شب بشود یا که پریشان برسد
تا که پایان دل انگیز، بهاران برسد
 
از ندایی که ز فرمانده رسد پر بدهم
جز شهادت نَبُوَد راه که من سر بدهم
 
یادِمان باد به روزی که قیامت برسد
آن که دل را ندهد باز به رحمت برسد
 سر اومد زمستون، اما نه زمستون حال‌و هوای ما. آدمی دنبال بهانه‌است تا برای خود امید بتراشد، چند روز آن طرف‌تر می‌شود بهار، چند قدم این ‌طرف‌تر می‌شود وطن. گویا اگر زمین و زمانی نباشد که تو به آن تعلق داشته باشی به تعلیق در‌خواهی آمد. این تجرد به خودی خود ترس دارد، اما ترسی که یک باغبون را داغون می‌کند آن است که با این همه بهاران خجسته باد، با این همه مشروطه‌کردن سرما، ملی شدن سوخت و گرما، انقلاب در زمستان، خرداد پر‌حادثه، چند قدمیِ تاب
          

تنهایی امتنهاییم را با خودم بردم تا انتهای خلوت دیشبباور نمی کردم که می سوزمدر بوسه های داغی از یک تب
مثل سکوتی لال تا فردازیر لحاف ترس خوابیدم بازم تو را در نیمه های شبدر کوچه های خواب می دیدم
همزاد من ، این زادگاهم رابرچین و برخیز و مسافر شودنیا ملون دین ِ بد عهدیستبر مذهبی پر کینه ، کافر شو
راه فراری نیست تا ، هستیای با من از عهد نخستینمباید کنم هجرت از این باورباید که خود از ریشه برچینم
سهم ِ قشنگ ِ من ، تمام ِ منحلقوم من در گیر
 

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎کندبلبل شوقم هوای نغمه‎خوانی می‎کند

همتم تا می‎رود ساز غزل گیرد به دستطاقتم اظهار عجز و ناتوانی می‎کند

بلبلی در سینه می‎نالد هنوزم کاین چمنبا خزان هم آشتی و گل‎فشانی می‎کند

ما به داغ عشقبازی‎ها نشستیم و هنوزچشم پروین همچنان چشمک‎پرانی می‎کند

نای ما خامُش ولی این زهره‎ی شیطان هنوزبا همان شور و نوا دارد شبانی می‎کند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمانبا همین نخوت که دارد آسمانی می‎کند

سالها شد رفته د
 

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎کندبلبل شوقم هوای نغمه‎خوانی می‎کند

همتم تا می‎رود ساز غزل گیرد به دستطاقتم اظهار عجز و ناتوانی می‎کند

بلبلی در سینه می‎نالد هنوزم کاین چمنبا خزان هم آشتی و گل‎فشانی می‎کند

ما به داغ عشقبازی‎ها نشستیم و هنوزچشم پروین همچنان چشمک‎پرانی می‎کند

نای ما خاموش ولی این زهره‎ی شیطان هنوزبا همان شور و نوا دارد شبانی می‎کند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمانبا همین نخوت که دارد آسمانی می‎کند

سالها شد رفته د

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها