نتایج جستجو برای عبارت :

لعنت به ترس‌هایت جنازه!

هرچی به مح التماس کردم فایده نداشت. اون بر نمی‌گرده... خیلی زار زدم... بسمه ۱۵ سالگی من لااقل ۲۰ ساله اون دوران رو رد کردم
دیگه عاشق نمیشم... هیچ وقت... محاله .... محال ... یا از میم جدا میشم و یا به همین زندگی تن میدم و خب طبیعتا همین زندگیم خواهد بود... پس دیگه بسه... 
خیر همین بود که تموم شه و من برگردم به درس و زندگیم...
لعنت به من .... لعنت .... لعنت ....... لعنت به این زندگی و محدودیت و تمامیت خواهی و بچگی و عدم عقلانیت و و و ...... لعنت
دنیام تاریکه همرنگ چشماشه
لعنت به اونی که الان باهاشه
لعنت به اونی که قلبش رو سنگ کرده
اونی که دنیامو میدون جنگ کرده
لعنت به شبهایی که بی تو سر میشه
لعنت به قلبی که دیونه تر میشه
لعنت به دنیا و لعنت به این حالم
لعنت به مردی که با تو پدر میشه
هر کاری میکردم نشم فراموشت
لعنت به حسی که گفتم در گوشت
لعنت به پاییز و لعنت به تابستون
لعنت به هر فصلی که سر میکنی با اون
لعنت به آبان و روزای بارونی
لعنت به حالی که دلواپس اونی 
 
لعنت به احساسی که کم نشد اص
لعنت به وقتایی که کلی حرف داری و سه ساعت تایپ میکنی....تهش دستت میخوره به دکمه خاموش کامپیوتر و گند میزنه به تمام سکوت نکردنات....و تو دیگه نه حالشو داری که بنویسی و نه هیچی... لعنت به همه لحظه هایی که آدمو خفه میکنن-_-که باعث میشن آدم خفه بشه...-_-
می خوام بگم لعنت به هر چی سرما خوردگیه، ولی یادم میاد که آدما چقدر مشکلاتشون بزرگ تر از یه سرماخوردگی و گلودرده! 
می خوام بگم لعنت به مشکلا، ولی می بینم عامل اصلی همه ی مشکلات خودمونیم!
می خوام بگم اصلا لعنت به خودمون، ولی خدا پیش دستی می کنه و میگه "ولی شما ها برای منید؛ چه خوب و چه بد"
ادامه مطلب
ایستاده‌ام در ارتفاع. دائم به پایین نگاه می‌کنم و بدنم می‌لرزد. می‌گویم لعنت به ترسی که تمامی ندارد. دستانم را دور بدنم حلقه می‌کنم. هرکدام به پشت شانه مخالفشان می‌رسند. یخ کرده‌ام. آنقدر خودم را فشار می‌دهم که دردم می‌آید. قلبم را در آعوش می‌گیرم و به ترس‌هایم لعنت می‌فرستم و می‌پرم پایین. می‌خواهم دست هایم را باز کنم، ولی دیر شده. می‌افتم توی آب سرد. سینه‌اش را می‌شکافم و فرو می‌روم به عمیق ترین نقطه‌اش. چشم هایم را باز می‌کنم. بر
سلام
خوب نیستم، تو خونه حالم خوش نیست
جو خونه را دوست ندارم، گویی که زندان است
پر از انرژی های منفی که حال را بد میکند
من خیلی سختی کشیدم تا همینجا آمدم
و الان هم...
نه میزی، نه روشنایی درستی،عین کاروانسرا،نه آرامش،نه یه قالی نرم که بشود روی آن دراز کشید، نه یه گوشی درست و حسابی،نه کانون گرم خانواده، نه جایی برای مطالعه
پولی فراهم میکنم و از این مملکت لعنتی که نکبت از در و دیوارش میبارد میروم، اگر هم نشد به جهنم میروم که بهتر از این وضع هست
عم
شخصی نقل می کرد : من با جماعتی همرا جنازه یکی از رجال دولت ناصر الدین شاه  بودیم . و به عتبات و عالیات می رفتیم . در یکی از منزل ها جنازه را نزدیک خود گذاشته و مشغول صحبت بودیم . ناگهان دیدیم تابوت به حرکت در آمد و سگی بد صورت از میان ان بیرون امد .چون ان کیفیت را مشاهده کردیم تعجب نموده کنار تابوت امدیم وچیزی جز کفن در تابوت نیافتیم .
ما هم با چوب شبیه جنازه ساختیم و بصورت میتی درون کفن پیچیدیم و اطراف ان را با پارچه و شمع بستیم و به عتبات و عالیات
حاکمیت ترسو همیشه پشت سانسور و خفقان مخفی می‌شه. الان ۲۴ ساعته نت قطع شده و ما نهایتا تحت شبکه‌ی اینترانت به سایت‌های داخلی راه داریم. چرا؟ چون بنزین رو گرون کردن، چون بار معیشتی خانواده رو بالا بردند، چون بنزین سه برابر یعنی باقی چیزها شش برابر. چون کم‌بود بودجه رو قرار هست از جیب ما مردم بگیرن، چون عرضه‌ی اداره ی یک نونوایی رو هم ندارند، چون آقازاده‌هاشون تو کشورهای خارجی و بالای شهر تهران با ماشین‌های آنچنانی ویراژ میدن و ما ملت باید
مسافران اوکراین.و لعنت بر اوکراین. و لعنت بر مسافرت. و لعنت بر هواپیما و اتوبوس و قطار و هر چیز مسخره ای که بتوان با آن سفر کرد. و لعنت بر غم. و لعنت بر آن هایی که مدیر و مدبر نیستند و کاری می کنند که دانشجو فرار کند از کشور. و لعنت بر آسمان و سقوط و پاسپورت و ویزا و لینکدین. و لعنت بر "لعنت" که اگر هزاران ساعت هم استفاده بشود باز‌ تخلیه نمی شوی. و لعنت بر ارشاد و مجوزهای مسخره اش که نمی گذارد کتاب های نویسنده چاپ شود و می رود خارج تا بنویسد، که باز هم
 قاسم ز جهان چو بست دیده
از چشم جهانیان خواب پریده
 
او در این جهان هیچ نیآسود
روشن بنمود این ره مه آلود
 
 سردار بخفت به تیغ رعدی
آن تیغ که زد به جسم مهدی
 
آن تیغ  کبود محنت آلود
بنشست بر پیکر دو مقصود
 
لعنت به کبودی تو ای رعد
لعنت به یزید و عمر سعد
 
لعنت به سگان استخوان خوار
لعنت به سران ارتش جهان خوار
 
لالایی قشگی است حقوق انسان
تا خواب شویم جملگی بدین سان
 
خون خواهی تو در جغرافیایی عشق است
از صنعا، تهران ، تا بغداد و دمشق است
..............
ادام
امشب که با اون یکی صباعه حرف می زدم فهمیدم ما آدما یه درد بزرگیم رو سینه هم! این زبون لعنتی چیه که باهاش می سوزونیم همو؟ حروممون اگه با شکستن دل یکی، خودمونو تو دل یکی دیگه جا کنیم. خیلی وقته قسم خوردم با حال بد یکی گریه نکنم ولی یه سری دردا هستن که درمون ندارن... واقعا ندارن! واقعا نمیشه کاریشون کرد. فاصله چیز وحشتناکیه. فاجعه ست! قیمت خوشحالی امشبش یه بستنی شکلاتی بود که از پسِ از تهران تا سمنان فاصله، نتونستم خوشحالش کنم. چه شبی رو سر می کنه... ل
می‌گویم لعنت به ترسی که تمامی ندارد.
ایستاده‌ام در ارتفاع و زل زده‌ام به پایین. دستانم را دور بدنم حلقه می‌کنم. هرکدام به پشت شانه مخالفشان می‌رسند. یخ کرده‌ام. آنقدر خودم را فشار می‌دهم که دردم می‌آید. قلبم را در آعوش می‌گیرم و به ترس‌هایم لعنت می‌فرستم و می‌پرم پایین. می‌خواهم دست‌هایم را باز کنم، ولی دیر شده. می‌افتم توی آب سرد. سینه‌اش را می‌شکافم و فرو می‌روم به عمیق ترین نقطه‌اش. چشم هایم را باز می‌کنم. برای لحظه ای ساکن می‌ش
چطوری میشه جریان افکار مسخره تی که هجوم میارن به مغز و نمیدارن ادم نرمال باشه و کاراشو بکنه رو متوقف و خفه کرد-_-اخه من باید چند بار به یه لحضه ی ۵ثانیه ای فکر کنم تا مغرم ارضا بشه و دیگه به اینکه چ سوتی وحشت ناکی دادم فکر نکنه-_-دقیقا کجای این خاطره باعث افزایش ntهای تحریکی میشه ک من نمیفهممش-_- لعنت به همه ی کلمه هایی ک بدون فکر به زبون میان لعنت به همه ی وقتایی که ادما بد نگات کرد لعنت به همه ی رفتارای بچگونه ام لعنت به همه ی ادمایی ک باعث میشن ما
 قاسم ز جهان چو بست دیده
از چشم جهانیان خواب پریده
 
او در این جهان هیچ نیآسود
روشن بنمود این ره مه آلود
 
 سردار بخفت به تیغ رعدی
آن تیغ که زد به جسم مهدی
 
آن تیغ  کبود محنت آلود
بنشست بر پیکر دو مقصود
 
لعنت به کبودی تو ای رعد
لعنت به یزید و عمر سعد
 
لعنت به سگان استخوان خوار
لعنت به سران ارتش جهان خوار
 
لالایی قشگی است حقوق انسان
تا خواب شویم جملگی بدین سان
 
خون خواهی تو در جغرافیایی عشق است
از صنعا، تهران ، تا بغداد و دمشق است
..............
ادام
لعنت به هر فرض و دلیلی، کم میشدم از چشمت،از یاد
لعنت به دانشگاه ملی، لعنت به دانشگاه آزاد
لعنت به چشمان حریصم کام دلم را شور کرده 
چون سیل از چشمم به پا شد از دست چشمان تو فریاد
ای کاش شعرم را نبیند ای کاش شعرم را نخواند
لعنت به استاد عزیزی که شاعری را یاد من داد
هابیل و قابیل وجودم روی تو روی جنگ دارند
ای کاش یا دل داشت یا عقل، از اولش این آدمیزاد
هر لحظه نوشیدم دوفنجان دمنوشِ درد و غصه گفتم
لعنت به نزدیکان هر کس از دوری ما میشود شاد
من لحظه های
جسد یک مرد بخاطر نوشته شدن کلماتی عجیب و جادویی روی پوست بدنش باعث ایجاد جنجال در بین مردم شده است ! چرا که کل بدن این مرد بعد از سالها از فوتش تجزیه شده و پوسیده بجز پوست شکم او که همچنان سالم باقی مانده است ! کسانی که این جنازه را پیدا کردند در حال تمیز کردن و مرتب کردن قبرستانی دوردست در موکداهان در مرز بین تیلند و لائوس بودند.این نکته در مورد پیدا کردن جنازه تعجب داشت که کل بدن جنازه در زیر خاک در حال تجزیه بوده است اما پوست روی شکم آن هیچ آسی
نتونستم که دوباره ننویسم...تموم وجودم پر از غمه، به معنی واقعی کلمه دارم میترکم.
هی اسکرول کردن و خوندن خبرا، هی دیدن فیلما، هی اشک و آه کشیدن، هی لعنت فرستادن بهشون... و این چرخه باز تکرار میشه.
یه مامان ۳۴ ساله که سه تا بچه کوچیکم داره، که فقط رهگذر بود و داشت به یکی‌ که تیر خورده بود کمک میکرد، کشتنش! خیلی راحت...یه تیر روونه گردنش کردن. انگار نه انگار که جونش انداره سر سوزن ارزشی داشته باشه.
جوونی که تو دو قدمیش بهش شلیک میشه، سلاحیم نداره، می
نشستم تو ماشین 
از صبح سه بار بالا آوردم و کلن یه رانی خوردم
شب سه ساعت خوابیدم
سرم داره بعد شیش ساعت کلاس منفجر میشه
بابا میگه فدای سرم چون من مثل یه فوتبالیستی ام که تازه فوتبال یاد گرفته بعد می خواد با مسی رقابت کنه:/
ولی من روزی بالای نه ساعت درس خوندم ،کتاب رو جوییدم،داداشمو مجبور کردم هر شب تا ساعت دو مشکلامو باهام کار کنه
بعد از اینا من باید از دوازده تا سوال دو یا سه تا درست جواب بدم؟
سوالایی که بارها و بار ها حل کردمشون
لعنت به این اضطر
دیشب براش گریه کردم
برای اینکه دیگه نمیبینمش
برای اینکه تنها فردی بود ک تمام و کمال با معیارهای من یکی بود
برای اینکه چقدر میتونم دوستش داشته باشم
برای اینکه هیچوقت نه میتونم بغلش کنم نه میتونم ببوسمش...
کراش عزیزم
همون پسر مژه بلندی ک وقتی حرف میزنه خیره به چشماش میشم
لعنت به این مهاجرت
لعنت ب این وضعیت اقتصادی
لعنت به این بی آیندگی
رفت آلمان
برای همیشه...
آقای خواجه‌امیری در آهنگ «شهر دیوونه» از آلبوم «شهر دیوونه» می‌فرمایند که:
«این شهر دیوونه، به من یاد داد، آدم که تنها باشه، راحت‌تره...لعنت به تنهایی و دیوونگیش...لعنت به راحتی که سخت می‌گذره...»
هیچی، گفتم در جریان باشید که احسان چی میگه.
برام یه آهنگ فرستاده ...
و بعدش نوشته ...
:فقط لعنت به اونجایی که میگه 
:I can't escape the way, I love youI don't want to, but I love you
*راس میگه...واقعا لعنت!
....
کاش اون آدم میفهمید من ادم مناسبی برای شنیدن این قبیل آهنگا نیستم...
جنونم میزنه بالا ...دیوونه میشم نصفه شبی ...!!!
دانلود آهنگ رضا بهرام – لعنت
Download New Music Reza Bahram – Lanat
 
دانلود آهنگ رضا بهرام لعنت
 
دانلود آهنگ رضا بهرام لعنت
متن آهنگ رضا بهرام با نام لعنت
 
لعنت به شب های بعد از تو به دردی که ماند از تو بدادم نمیرسی
رفتی آواره شد خانه ماندم غریبانه لعنت به بی کسی
قلب من این چنین آسان نمیلرزید عشقت اما به غم هایش نمی ارزید
دنیا را بردی همراهت به نابودی



دانلود آهنگ - ( کیفیت خوب 128 )
دانلود آهنگ رضا بهرام – لعنت
Download New Music Reza Bahram – Lanat
 
دانلود آهنگ رضا بهرام لعنت
 
دانلود آهنگ رضا بهرام لعنت
متن آهنگ رضا بهرام با نام لعنت
 
لعنت به شب های بعد از تو به دردی که ماند از تو بدادم نمیرسی
رفتی آواره شد خانه ماندم غریبانه لعنت به بی کسی
قلب من این چنین آسان نمیلرزید عشقت اما به غم هایش نمی ارزید
دنیا را بردی همراهت به نابودی



دانلود آهنگ - ( کیفیت خوب 128 )
دانلود آهنگ رضا بهرام – لعنت
Download New Music Reza Bahram – Lanat
 
دانلود آهنگ رضا بهرام لعنت
 
دانلود آهنگ رضا بهرام لعنت
متن آهنگ رضا بهرام با نام لعنت
 
لعنت به شب های بعد از تو به دردی که ماند از تو بدادم نمیرسی
رفتی آواره شد خانه ماندم غریبانه لعنت به بی کسی
قلب من این چنین آسان نمیلرزید عشقت اما به غم هایش نمی ارزید
دنیا را بردی همراهت به نابودی

دانلود آهنگ - ( کیفیت خوب 128 )
دستم گرفته نشد. نجاتی نبود. نه حتا پایانی و سیاهی بی اتمام از پس آن و حس
رهایی ناشی از نیست شدن. نه، یک ادامه ی کشداری ک روی زمین سخت انگار با
صورت می کشانندم. و ردی خونین باقی مانده از آنچه ک پیموده ام. و این همه
اش نیست. ک انگار با حفظ سمت قربانی، انگار جنازه ای هم بسته اند بر پام.
جنازه ای ک جدا نمی شود. قدم هایم اضافه بر وزن متعفن وجودم، بدن مرده کسی
را هم به دنبال خود می کشد و او حتایک لحظههم نمی رود. راه نجاتی نیست، این
یک سرنوشت سیزیف وار اس
آنقدر نگذاشتی ببوسمت که بوسیدن را هم ممنوع کردند!
 و حالا که نفس‌هامان هم به شماره افتاده، مثل عشق سالهای وبا!! وای بر ما!!!لعنت به تو ، لعنت به من ، لعنت به همه ما!!! بخاطر همه‌ی بوسه‌هایی که از هم دریغ کردیم.. از طرف من به تمام مردم دنیا بگو: تا می‌توانید همدیگر را ببوسید!
نسل ما همه مردند در عصر یخبندان! عصری که بوسیدن، حکم جام شوکران را داشت و چکاندن ماشه در دهان خویش!
به همه‌ی دنیا بگو ما را نامهربانی‌ها کشت نه جنگ‌های صلیبی و طاعون  و سل!
گ
وقتی دارم با عکسای پروفایل و پستام باهاش حرف میزنم
ینی هنوز دوسش دارم
ینی هنوزم تو فکرمه
ینی هنوزم تو دلمه
ینی هنوزم نمیتونم قبول کنمو امیدوارم به این که درست شه
ینی دارم خودمو بقیه رو گول میزنم که بیخیالشم
وگرنه یه چیزی که تموم شده برام ،تموم شد رفت....
لعنت به من
لعنت به تو
لعنت به این عشق عمیقی که تو دلم کاشتی
طعم لبخندو ازم گرفتی لامصب.......
دیشب وقتی به مامان گفتم بابا چی گفته و قراره هفته دیگه برگردم شکه شد...بعدم پرسید بلیط که نگرفته گرفته؟
لعنت به من لعنت به من لعنت به من که دروغ نگفتم...لعنت بهم که یه تاریخ الکی رو نگفتم و فقط گفتم هنوز نه..منه احمق...
خیالش راحت شد بعدم گفت اصلا حرفشم نزن... بهش بگو فعلا هستی! اصلا خودم بهش زنگ میزنم...
گفتم آخه همون اولم قرار بود یه ماه بمونم.
گفت فکر قرار نباش گفتم که خودم صحبت می کنم باهاش..
دیدم داره فک می کنه که فقط بابا می خواد برگردمو میخواد او
⭕️ در انگلستان‌ که بریدن سر یک مرغ در ملا عام جرم محسوب می شود، دولت بریتانیا اجازه میدهد تا قمه زنان با کمال ارامش در خیابان های لندن قدم بزنند!!! 
خودتان را بگذارید جای مردمی که این صحنه ها را می‌بینند، پس از آن راجع به امام حسین علیه‌السلام و راجع به تشیع چه فکری می کنید ؟
لعنت بر انگلیس حرامزاده و از آن مهمتر لعنت بر جهل و نفهمی 
یکی از بحران های کشور اختلالات روانی و فضای نفرت در جامعه است. علتش هم نفرین است.یزید آدم بدی بود. ولی بنده هرگز نفرینش نکرده و نمیگویم لعنت بر یزید. باید بگوییم انسان بدی بود و به جای لعنت بر یزید و تولید فضای نفرت در جامعه. تلاش در راستای نام نیک امام حسین باشد. 
لعنت به کرونا!
لعنت به آدم هایی که با زبون خوش، توی خونشون نمی شینن!
لعنت به کسایی که فقط به فکر خودشونن!
مراقب اطرافیان و عزیزانتون باشین...
تروخدا جلوی مسافرت رفتن دیگران رو بگیرین!
یعنی شما راضی هستین که اون عزیزی که میرین به دیدنش، یه وقت خدایی نکرده آلوده بشه و چیزیش بشه؟!؟!
واقعا خودتون رو می بخشید؟!؟!؟
شما خودخواهی؟! باشه. ولی این خودخواهیت، فقط با جونِ بی ارزشِ خودت بازی نمی کنه؛ صد ها نفر رو درگیر خودش می کنه!
تروخدا، لطفا، خواهشا، التما
میخواهم از این سرویس vps آرون کلود بگیرم یا به قول خودش ابرک هیچ قیمت 52 هزار خوردی بود الان کرده اش دویست و پنجاه هزار تومن !!!! لعنت به شما با این وضعیت لاکن دلخوش به این مقدار نباشید ما زندگی شما را به گوه میکشیم پارس هاست هم که فقط سه ماه داره لعنت بهشون  
دانلود آهنگ جدید رضا بهرام لعنت به شبهای بعد از تو
Download New Music Reza Bahram Lanat Be Shabhaye Bad Az To
[ دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ + متن آهنگ و پخش آنلاین موزیک ]
” تیتراژ سریال ممنوعه رضا بهرام “
 
رضا بهرام لعنت به شبهای بعد از تو
 
متن آهنگ شبهای بعد از تو رضا بهرام
 
لعنت به شبهای بعد از تو ، به دردی که ماند از تو
رفتی آواره شد خانه ، ماندم غریبانه ، لعنت به بی کسی
قلب من اینچنین آسان نمی‌لرزید…
عشقت اما به غم هایش نمی‌ارزید
دنیا را بردی همراهت به نابو
دانلود آهنگ لعنت به روزایی که دلم تنگه برات
بهترین ها از موزیک من  تقدیم شما عزیزان ♫ دانلود اهنگ لعنت به روزایی که دلم تنگه برات همه این شبارو قدم زدم باهات از مصطفی و مجتبی حبشی به همراه تکست و بهترین کیفیت ♫
Download New Music BY : Ricado | Lanat Be Roozaei Ke Delam Tange Barat With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa
 
متن آهنگ لعنت به روزایی که دلم تنگه برات
ادامه مطلب
جز قند شکسته نداشت
خوبیش اما این بود که درشت شکسته بودند! خونه که اومدیم تونستیم از نو بشکنیمشون!!
فکر کنم اولین بار بود از اینکه کسی کارشو درست انجام نداده، ناراحت نشدم که خوشحالم شدم!!
از بدترین ظلمهای زمونه به مردمش دم دستی کردن کارهاست.
تو که قند شکسته دستم میدی نمیگی فشار عصبیمو کجا و سر کی باید خالی کنم؟!
سبزی فریز شده آماده که دستم میدی نمیدونی گاهی از نگاه و لمس و پاک و خرد کردن سبزی، انسان بیشتر لذت و بهره میبره تا از خوردنش؟!
خواهشا حب
شب.تاریکی.سکوتی که با صدای تیک تاک ساعت شکسته میشه.تنهایی و یک عالم فکر که به سرم هجوم اورده.
نمیدونم تکلیف مغزی که مدام فلش بک میزنه به گذشته و جاهایی که هیچکس فکرشو نمیکنه و یادش نمیاد؛بعد از سال ها به یادم میاره.. چیه؟
دیدن اون جزییات لعنتی بعد از سه سال توى خاطراتم چه فایده ای داره؟
شاید یکی از دلایل این حال، اوضاع مزخرف و بهم ریخته ی این روزهای مملکته.میدونید،اون موقع(سه سال پیش) شرایط خیلی بهتر بود.شاید ذهنم دلش میخواد فرار کنه ازین روزها
 
ذهن من دیگه گنجایششو نداره . واقعا دیگه دارم همه چیز رو پس میزنم . کاش همه‌مون با هم بمیریم. کاش یچی بشه و کل این کشور متعفن حال بهم زن با هم نابود شه. ما بمیریم. همه با هم بمیریم تا دیگه شاید این غم ، شاید این بغض کوفتی تموم شه.شاید نحسی تموم شه . بعدتر تو تاریخ مینویسن که صبح یه روز، یه کشور با تمام مردمش ، از فرط غم نابود شد. اون مردمو یادتون نیاد شاید . اونا آدم‌هایی بودن که جونشون، آرزوهاشون، امید هاشون برای هیچکس تو دنیا اهمیت نداشت. اونا ی
دیشب برای ارسال بار به فرودگاه رفتم. جایی در فاصله یک کیلومتری ساختمان‌های اصلی فرودگاه. یک انبار بزرگ است که بالای درش نوشته «قسمت بار» و کنارش چند غرفه که هرکدام نماینده شرکت‌های حمل بار هستند. در محوطه‌اش راه رفتم. همه چیز پیدا می‌شد. کتاب، لباس، خوراکی، لوازم شخصی و کلی جعبه عظیم که نمی‌دانستی تویشان چیست.دو سه تا جنازه هم همانجا بود. توی جعبه‌هایی بزرگتر و درازتر که رویشان نوشته بودند «فلانِ فلانی». اطرافش چند مرد گریه می‌کردند و م
کتاب آن سر این جنازه را بگیرشاعر: پوریا پلیکان

کاش هیچوقت زنده نمی شدمهمه ی دلخوشی ام به این بوداز زیر خاک بلند شومزنی را در آغوش بگیرمو تنها تکه ی زیبای جهان را لمس کنم
کاش هیچوقت زنی را در آغوش نمی گرفتمتا لااقل در تخیلمتکه ای از جهان زیبا باقی می ماند
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
یه اشتباه بزرگ کردم!
دنبالش گشتم و پیداش کردم!!
حالا دوباره همه خاطرات مضخرف دارن تو ذهنم ردیف میشن
حس میکنم مغزم داره منفجر میشه
لعنت ب حافظه
لعنت ب حافظه
من فقط نیاز ب ی موضوع جدید دارم تا دیگه این ذهن مغرور مسخرم تو رو یادآوری نکنه!
حافظه عزیزم لطفا خفه شو و بذار بخوابم
اون و هرچی درباره اون هست بدرک!!
همه چی از اون پیشنهاد مسخره شروع شد! 
چی باعث شد وقتی میخوای کسی رو بندازی تو زباله دون ذهنت کاری کنی ک یکی دیگه بهم ربطتون بده؟
اگ قبل هرکاری ف
تقویم شیعه
پنجم ربیع الاول
وفات حضرت سکینه علیها السلام
حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین علیه السلام ۵۶ سال پس از واقعه کربلا، در شب پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ هجری قمری در مدینه وفات کرد.  مادر ایشان حضرت رباب علیها السلام است که با هم در واقعه کربلا حضور داشتند، و همواره با اسرا به کوفه و شام رفتند. در صبح روز رحلتش محمد بن عبد الله (نفس زکیه) چهارصد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره‌ها سوزانید. خالد بن عبد الملک حاکم
یکی از بحران های کشور اختلالات روانی و فضای نفرت در جامعه است. علتش هم نفرین است.یزید آدم بدی بود. ولی بنده هرگز نفرینش نکرده و نمیگویم لعنت بر یزید. باید بگوییم انسان بدی بود و به جای لعنت بر یزید و تولید فضای نفرت در جامعه. تلاش در راستای نام نیک امام حسین باشد. 
تقویم شیعه
پنجم محرم
ورود حصین بن نمیر لعنت الله علیه به کربلا
در این روز حصین بن نمیر لعنت الله علیه به دستور عبید الله بن زیاد لعنت الله علیه با چهار هزار سواره وارد کربلا شدند.
تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۲۰
ثواب کسی که آب نوشیده و یاد امام حسین علیه السلام نموده و قاتل آن حضرت را لعنت کند
 
ابن قولویه قمی رضوان الله علیه روایت کرده است که داود رقی گفت: در محضر مبارک امام صادق علیه السلام بودم، حضرت آب طلبیدند و زمانی که آب را نوشیدند دیدم در حضرت حالت گریه پیدا شد و دو چشم آن حضرت غرق اشک شد سپس به من فرمودند: اى داود خدا قاتل حسین علیه السلام را لعنت کند، بنده‏‌ای نیست که آب نوشیده و حسین علیه السلام را یاد نموده و قاتلش را لعنت کند مگر آنکه خداو
مرازم گوید  حضرت صادق ع بر شما باد بنماز در مسجدها  وبه نبکی به همسایگان و ادای شهادت و حاضر شدن در تشیع  جنازه ها زیرا شما ناچارید از  زیستن با مرد. و براستی کسی نیستکه تا زنده است ازمردم بی نبار باشد و ناچار مردم باید ا همدیگر سازش داشته باشند 2 معاویه بن وهب  گوبد ع عرضکردم چگونه برای ما با مردمی که با امیزش دارند گواهی برسود و زیانشان. بدهید و بیمارانشان را  عیادت کنید در جنازه مردهاشان خاضرشویدو در مراسم تشییع و دفن و کفن انهاشرکت کنید
ه
احساس میکنم تک به تک بدبختی ها ، مصیبت ها ، خودکشی ها ، فقر ها ، جنایات ها و .. مقصرشون من هستم . بابت یه رای که به یه آدم عوضی دادم اونم از سر نادانی ، از سر جوگیری ، از سر بی تجربگی ، از سر خامی . دوست دارم برم بمیرم ،  دوست دارم بابتش تا ته عمرم گریه کنم . آقای رئیس جمهور احمق ، به حق علی بن ابی طالب خدا تو رو با یزید تو جهنم یه جا بنشونه . اینقدری که حالم ازت بهم میخوره . اینقدری که داری خون مردم رو تو شیشه میکنی . لعنت بهت .
توی گوگل پلاس با یه نفر آشنا شدم به اسم فَربُد هیچی توی این کانال عضو در موردپشتیبان خانم مهسا آ باهاش حرف زدم پشنهاد جالب کرد و گفت یه متن رو براش بفرستم و گفت دیگه پیامی بهش ندهم تا پیام نده ولی پشتیبان خانم مهسا آ پیام داد! بهرحال فعلا گفته که پیامی بهش ندم ولی سخته هی دارم پروفایل شو چک میکنم! لعنت به من که توی اینستاگرام آنفالو کردمپشتیبان خانم مهسا آ لعنت به من دستم قطع میشود اون لحظه
بسم الله الرحمن الرحیم.
امروز اولین روز از سال 1399 هست. مصادف با 25 رجب 1441 هجری قمری روز شهادت امام موسی ابن جعفر (ع)
 
این روزا بحث کرونا ویروس خیلی داغ شده.
 
متاسفانه دولت جمهوری اسلامی ایرانی حرم امام رضا علیه السلام رو بدلیل چیزی که خودشون میگن بعنوان ترس از کرونا بستن.
زمان بدی هست.
غربال غربال غربال
 
هیئات مذهبی هم مجاز به فعالیت نیستن.
 
ما فقط توسلمون به اهل بیت ع هست.
 
بر عمر و عثمان و ابابکر لعنت
بر وحدتی و سقیفه ای لعنت
تشییع جنازه بهنام صفوی و عکس های هنرمندان و چهره های هنری و ورزشی و معروف را در این بخش از سایت حرف تازه مشاهده کنید.
در مراسم تشییع بهنام صفوی اهالی سینما و موسیقی و چهره های معروف هنر و خوانندگان و دوستان و طرفداران صدا و اخلاق خوب این جوان هنرمند حضور داشتند.
ادامه مطلب
شش دقیقه مونده به ۱۲، هرشب همین موقعا که میشه تاریخو چک میکنم که ببینم چند ‌روز دیگه مونده تا دوماه بشه، لعنتی خواب شبو ازم گرفتی، یه جایی تو قلبم خالی شده و جاش تیر میکشه، لعنت به تو
صبا وقتی بیدار میشم هنوز خسته ام، یه چیزی میخورم میرم کافه میشینم با متن کتاب کلنجار میرم و بعد دوسه ساعت میام خونه یه کله شاگرد دارم تا شب که بشینم پای شام و سریال، به شدت کار میکنم اما نمیتونم سیفون بکشم رو فکر تو، خسته شدم از تو که مثل خوره تو وجودمی چندساله و
آنقدر نگذاشتی ببوسمت که بوسیدن را هم ممنوع کردند! و حالا که نفس هامان به شماره افتاده ، مثل عشق سال های وبا! لعنت به تو، لعنت به من،لعنت به همه ی ما! بخاطر همه بوسه هایی که از هم دریغ کردیم.. اگر زنده ماندی از طرف من به تمام مردم دنیا بگو : تا می توانید همدیگر را ببوسید! نسل همه ما مردند در عصر یخبندان! عصری که بوسیدن،حکم جام شوکران را داشت و چکاندن ماشه در دهان خویش! 
به همه ی دنیا بگو مارا نامهربانی ها کشت نه جنگ صلیبی و طاعون و سل!
-گابریل گارسا م
متن آهنگ شب های بعد از تو رضا بهرام
لعنت به شب های بعد از تو ، به دردی که ماند از توبه دادم نمیرسی ، رفتی ، آواره شد خانهماندم غریبانه ، لعنت به بی کسیقلبِ من اینچنین آسان نمیلرزیدعشقت اما به غم هایش نمیرزیددنیا را بردی همراهت به نابودیدنیا غم شد مگر تو چند نفر بودی؟
ادامه مطلب
#_ارتباط_وانس_با_امام زمان(عج)_1
در نهمین روز از ماه صفر، در سال یازدهم هجری، یعنی نوزده روز مانده تا پایان عمر پیامبر اکرم(ص)، بلال حبشی را به سراغ علی(ع) می فرستند تا به نزد رسول خدا(ص) بیایندد. بلال به سوی خانه علی(ع) می رود و ایشان را خبر می کند. وقتی علی(ع) نزد پیامبر(ص) آمدند و نشستند، حضرت به ایشان فرمودند:
«ای علی❗️إنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِرِسَالَه...؛
اکنون جبرئیل نزد من بود و از سوی خداوند نامه ای برای من آورد. در ای
داشتم میومدم خونه
کنار خیابون ی پسر کوچولو بود
از همین کوله های کلاس اول یا دومی که ی بچه بهشون وصله
پسر کوچولو میخواست از خیابون رد بشه ولی نمیتونست
خیابون خیلی شلوغ و بزرگی نیس ولی برای بچه ای که شاید زیاد این کار رو نکرده شاید ترسناک باشه
پسرک چند بار اقدام ناموفق داشت و من از چند متر مونده بهش داشتم دیدش میزدم
وقتی رسیدم پیشش 
گفتم: میخوای کمکت کنم رد شی؟
با ترس واضحی که تو صداش بود سریع گفت: نه نه مرسی خودم رد میشم
گفتم: باشه آفرین بهت
و نت
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
جواب ساده است
چون در زیارت عاشورا ما قاتل عمار و حکم بن عاص و فرزندانش را همانطور ک پیامبر لعنشان کرد لعنت میکنیم
ولی چون شبکه کلمه از نسل امیه هستند مانند عثمان ایمان و اعتقادی به پیامبر ندارند از لعن افرادی که پیامبر لعنت کردند ناراحت میشوند
جیره خواران شبکه کلمه
مانند اهل سقیفه
معتقدند که پیامبر هزیان می‌گفته و احادیث را باید سوزاند
 
رهبرانقلاب: مرحوم شهید مطهری فریاد میکشید که: والله بدانید #شمر، امروز  نخست‌وزیرِ #اسرائیل است.واقعا هم همین است. ما شمر را لعنت میکنیم، برای اینکه ریشه شمری عمل کردن را در دنیا بکنیم؛ ما یزید و عبیدالله را لعنت میکنیم، برای اینکه با حاکمیت یزیدی، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم. ۱۳۸۶/۱۰/۱۹
خواب دیدم جنگ شده نامزدم داره میره جنگ .... دم رفتن با مافوقش اومدن جلو در خونه ام ، مافوقش سلام نظامی داد و یه جمله ای رو با بغض بلند گفت ، رفتم جلو بهش دست دادم و رفت ....
نامزدمم بهم یه سری جزوه داد ، بهش دست دادم خداحافظی کردم ولی دستهای هم رو به زور ول کردیم... 
میفهمیدم  سالها داره میگذره ، و برام عکس میفرستاد و من عکس ها رو دونه دونه با دقت نگاه میکردم...
اغلب عکس ها تو فصل زمستون بود و سرد ....
خوابم خیلییییی واقعی بود ! 
الان از خواب بیدار شدم ، 
#برشی_از_یک_کتاب
#داستان_طنز

جنازه ای را به سوی قبرستان تشییع می کردند. مردی با فرزندش به آن ها برخوردند، فرزند از پدرش پرسید: پدر آن مرده را کجا می برند؟پدر گفت: فرزندم به جایی که نه غذا هست نه آب، نه لباس هست نه پول، نه چراغی هست نه نور.فرزند گفت: پس پدر، حتما او را به خانه ی ما می برند!

قند پارسی از کلیات عبید زاکانی، سید فرخ زند وکیلی، صفحه 30
تنها دو هفته مانده.
هر روز صبح که بیدار می‌شوم و به سراغ کتاب‌ها می‌روم، بیشتر از قبل به خودم لعنت می‌فرستم و ناامیدتر می‌شوم.
به نتیجه کنکور در خرداد فکر می‌کنم، به طعنه‌های بابا، به نگاه ناراحت مامان، به خودم که هیچوقت خوشحال‌شان نکردم و باعث افتخارشان نبودم.
کنکور تنها راه نجات از این جهنم بود که خودم خراب کردم و لعنت به من.
پ.ن: به گذشته که فکر می‌کنم، می‌بینم هیچوقت موثر نبودم، بابت چیزی به خودم افتخار نکردم و پس چه سود ادامه دادن ا
پر از خشم، دلهره و نگرانی ام.
از ثبات مزخرفی ک این اقتصاد کوفتی مملکت نداره عصبانی ام. از اینکه هی دارم میبینم چیزایی ک بهش دل بسته بودم داره دود میشه میره هوا ناراحت و خشمگینم. لعنت به همه شون!
از اینکه هس میکنم دست کم گرفته میشم و اون قدری ک اهمیت میدم بهم اهمیت داده نمیشه بدم میاد و ناراحت و غمگینم.
برای رفیقی ک حالش بد بوده و هی خبرای مختلف تایید نشده ای ازش بهم میرسه نگرانم.
و اینکه فردا اعلام نتایجه. لعنت بهشون. قلبم داره میاد تو دهنم.
آشفته
تازه یه کم گوشمون داشت از شنیدن خبرهای بد امن میشد که باز این خبر شیرهای آلوده اعصابمون رو بهم ریخت. 
برای من که یه مادرم، شاید دردناک ترین خبر همین باشه که شیری که بچه م میخوره آلوده ست. اونم آلودگیی که با هیچ جوشوندن و پاستوریزه کردنی از بین نمیره.
برای خودم خوردن یا نخوردن شیر چندان اهمیتی نداره. هرچند این روزها از هر طرفی که میچرخم، یه سری از استخونام صدا میدن و موقع نماز مجبورم دستم رو به زانوم بگیرم و پاشم و احساس میکنم تا پوکی استخوان فا
پر از خشم، دلهره و نگرانی ام.
از ثبات مزخرفی ک این اقتصاد کوفتی مملکت نداره عصبانی ام. از اینکه هی دارم میبینم چیزایی ک بهش دل بسته بودم داره دود میشه میره هوا ناراحت و خشمگینم. لعنت به همه شون!
از اینکه هس میکنم دست کم گرفته میشم و اون قدری ک اهمیت میدم بهم اهمیت داده نمیشه بدم میاد و ناراحت و غمگینم.
برای رفیقی ک حالش بد بوده و هی خبرای مختلف تایید نشده ای ازش بهم میرسه نگرانم.
و اینکه فردا اعلام نتایجه. لعنت بهشون. قلبم داره میاد تو دهنم.
آشفته
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
هرچی سعی میکنم حداقل روی پست های مربوط به نجفی ، تهدیدات پرزیدنت ترامپ ، سخنرانی های اخیر رهبری ، تحلیل ها و تحقیر ها و تجیل ها و ... وایسم ، اصلا نمیشه
اصلا اهمیتی ندارن
شدن مثل سریال های تلوزیون
شاید دفعه اول یه کم جلب نظر کنه
دفعه دوم ، سوم ، چهارم ، پنجم...
بسه دیگه
بذارید زنجانی اعدام بشه حالا
بعد نجفی
بذارید اول نماینده سراوان ، مشایی ، داداشای عراقچی ، اقوام باقی ورزا فعلی و اسبق ، مهناز افشار و شوهرش و ... حل و فصل بشن اول
هروقت جوری حل و فصل
مجری شبکۀ سهند (آذربایجان شرقی) ضمن بزرگداشت سعدی، حکایتی ازش میخونه که: "بیر نفر حکیمدن سوروشدی... حکیم دئدی... ". من که این حکایت رو هیچ جا ندیده‌م؛ داداش من! اگر به هر دلیلی بنا نداری گلستان رو بگیری دستت و از روش حکایت بخونی، دقیقاً به همون دلیل مجبور هم نیستی یاد و خاطرۀ سعدی رو گرامی بداری. خوشت میاد کسی بدون خوندن اشعار زبان اصلی استاد شهریار، فقط ترجمۀ اونها رو بخونه؟ مثلاً به جای اینکه بگه:
«سعدی‌نین باغ گلستانی گرک حشره قدر
آلماسی سلّه
I'm sorry for everything, oh, everything I've done
from the second that I was born, it seems I had a loaded gun
And then I shot, shot, shot a hole through everything I loved
Oh I shot, shot, shot a hole through every single thing that I loved
Shots
Imagine Dragons









متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.




بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
بعداز شهادت پیامبر ص، جنازه اش را با کینه و بعضی ناگفتنی رها کردند و نه بر پیکرش نماز خواندند و نه در دفنش شرکت کردند
 علی بود و تنهایی هایش و جنازه پیامبر ص.
در سقیفه جانشین انتخاب کردند،کسی نبود بگوید اگر پیامبر جانشین انتخاب نفرمود به شما چه ربطی دارد که انتخاب کنید؟ اجازه دهید مردم در اختلافی که میگویید برکت است زندگی کنند!!!
سعدبن عباده نه با ابابکر بیعت میکند و نه با عمر به شام می
جاده برام مثل بهشت بود، هوای بارونی، بوی خاک، جنگل سبز، واقعا انگار خواب میدیدم، همه چی مثل رویا بود...کل راه رو خوش بودیم، گفتیم و خندیدیم، از ته دل ،ولی....
پیانو...وقتی رسیدیم و چشمم بهش افتاد...یه خاطره دور جلوی چشمم زنده شد، انگار که همون لحظه اتفاق افتاده باشه، آخرین باری که همگی اومده بودیم اینجا، با خاله مارال اینا....
مامان ازم خواست بزنم، به صدای پیانو اعتیاد داره، هر شب باید بشنوه...یا خودش میزد یامن....وقتی رفتم بزنم سیاوش اومد سراغم ،گف
تقویم شیعه
هفدهم رجب
مرگ مأمون (لعنت الله علیه)
روز پنچ شنبه ۱۷ رجب سال ۲۱۸ هجری قمری، یا به قولی ۸ رجب یا ۹ رجب یا ۱۸ رجب مأمون لعنت الله علیه در سن ۴۸ سالگی به اجدادش پیوست. مدت غصب خلافت توسط او ۲۱ سال بود.
تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۲۰۹
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
«١٦١»إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ‌ کُفّارٌ أُولئِکَ‌ عَلَیْهِمْ‌ لَعْنَةُ‌ اللّهِ‌ وَ الْمَلائِکَةِ‌ وَ النّاسِ‌ أَجْمَعِینَ‌ همانا کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند،لعنت خدا و فرشتگان و مردم،همگى بر آنها خ
آقا اصلا اصلا سیستم عامل کروم نصب نکنید
من خودم گول خوردم و نصب کردم . الان پشیمون شدم و دوباره میخواهم برگردم رو ویندوز.
 کروم او اس چند تا مشکل اساسی داره که هیچ جوره نمیتونم باهاش کنار بیام
کیبورد گوگل کلا با کیبور مایکروسافت فرق داره. تا بیاین عادت کنین پیر شدین.
لپ تاپ من دیگه تاچ پد نداره ! کار نمیکنه کلا !
محدودیت شدید در نرم افزار دارید (البته اینو میدونستم از قبل. اما خیال میکردم بشه اندروید نصب کرد روش که نشد)
سر فونت های فارسی هم داست
https://www.isna.ir/news/99022115243/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81-%D8%AE%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1-%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D9%82%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%87
در اردیبهشت‌ ۱۳۲۹ و در دوره نخست‌وزیری رجبعلی منصور بود که بنا شد پیکر رضاشاه به ایران آورده شود و هواپیمای حامل جنازه رضاشاه قبل از آمدن به ایران، به‌ منظور طواف در مکه از قاهره به طرف جده پرواز کرد. سرانجام جنازه رضاشاه به‌وسیله هواپیما و سپس با قطار مخصوص به تهران حمل و با تشریفات رسمی به
تقویم شیعه
هفتم محرم
۱- ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد لعنت الله علیه
در شب هفتم امام حسین علیه السلام با عمر سعد ملاقات و گفتگو کردند. خولی بن یزید اصبحی لعنت الله علیه چون عداوت شدیدی با امام علیه السلام داشت ماجرا را به ابن زیاد ملعون گزارش داد و آن ملعون نامه‌ای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقات‌ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.
۲- منع آب از امام حسین علیه السلام
در این روز آب را بر اهل بیت سید الشهداء علیه السلام بست
فرشته‌ی دادگستری‌ها! چه سخت افتاده‌ای به زحمت!که هر دو بشقابِ این ترازو، شکست از شدّتِ عدالت
فرشته! در خواب‌گاهِ دیوان، چه کار کردند جز تجاوز؟فرشته! خم شو بگو پری‌ها چه بار دارند غیر حسرت؟
دعا دعا گریه‌های خود را گذاشتم پیش چشم خورشیدمنم که با قطره‌های باران دخیل بستم به آسمانت
فرشته گفت: «آسمان ندارم، به تو چه مربوط کار و بارم!اگر غزالی، تغزّلت کو؟ چه کار داری به کار دولت!»
تغزّلم را سکوت خورده، به حرمتِ عاشقانِ مرده -تمام آوازهای خود ر
به نظر شما اتفاقی است که همین نقد فیلم‌های شلخته‌ای که نوشته‌ام در صدر گوگل باشد؟
من اولین نقد فیلمی که نوشتم coco بود و سایت inaghd بازنشرش کرد و زمان خودش هم اولین نتیجه گوگل بود.
نقدی هم بر دو سریال چرنوبیل و افسار گسیخته نوشتم که الان وقتی توی گوگل سرچ کنید بعد از زومجی می‌آیند. بله درست است که سئوی سایت ویرگول خیلی مهم است ولی آخر ۱۰۰ تا مطلب مشابه در همان ویرگول هم پیدا می‌شود.
فکر کنید اگر امثال من در کار فرهنگی ایمان بیشتری داشتند و با نظ
امام باقر ع فرمود رسولخدا ص برای مردم،خطبه خواند و فرمود بدترین شما را بشماخبر ندهم  کفتند چرا یا رسول الله فرمود کسبکه از صله و بخشش دریغ کند وبنده خودرابزند و تنهابخوردانهاگمان خدا مخلوقی را بدتر از او نیافریده سپس فرمودبدتر ازاین را بشما خبر ندهم  گفتند چرا یا رسول لله  فرمود کسیکه  بخیرش امبد نیست  وازشرش ایمنی نباشد انها گمان کردند خدا مخلوقیرا بدتر از او  نیافریده  وسپس فرمود  فرمود شما را خبر ندهم به بدتر از ابن  عرض کردندچرا یا ر
 روز مانده به چهلم علی، وصیت نامه اش به دستم رسید. وصیت نامه را باز کردم. علی نوشته بود: «پدر جان من دوست دارم که در وادی رحمت در کنار سایر دوستانم به خاک سپرده شوم».
اما وصیت نامه دیر به دست ما رسید و ما علی را در قبرستان ستارخان دفن کردیم. احساس ملامت می کردیم. به هر کجا سرزدم تا اجازه ی انتقال جنازه اش را بگیرم، موفق نشدم. از امام اجازه ی نبش قبر خواستیم، اما اجازه ندادند، ناچار گذاشتیم جنازه در همان قبرستان ستارخان بماند، اما هر وقت علی را در
نفرین و لعنت حربه ی مؤمنی است که قدرت ظاهری برای غلبه بر دشمن ندارد. این است که چون دستش بر دشمن غالب نیست، با روح و جانش از او اظهار تنفر می کند، و به خدا و پیامبر و مولایش اعلام میکند که من از آنان بیزارم!
+ صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم - محمدباقر انصاری
شلوار پارچه‌ای مشکیم را پوشیدم. فقط دو تا مانتو مناسب جایی که باید می‌رفتم داشتم، هر دو مشکی. گشادتر و خنکتره را برداشتم. اما
آستینش گشاد بود و با بالا بردن دستم آستین تا آرنج پایین می‌آمد، پس یک ساق دست مشکی زیرش پوشیدم. مقنعه مشکی‌ام که زیر گلو سفت می‌شد سر کردم. کیفم را
برداشتم و کفشم را پوشیدم و زدم بیرون. جلوی آینه‌ی ساختمان آخرین نگاه را انداختم. اَه!! چرا جوراب کالج پوشیدم! پاهام از
سوراخ‌های کفشم پیداست. برگشتم و جوراب‌هایم را عوض ک
شلوار پارچه‌ای مشکیم را پوشیدم. فقط دو تا مانتو مناسب جایی که باید می‌رفتم داشتم، هر دو مشکی. گشادتر و خنکتره را برداشتم. اما
آستینش گشاد بود و با بالا بردن دستم آستین تا آرنج پایین می‌آمد، پس یک ساق دست مشکی زیرش پوشیدن. مقنعه مشکی‌ام که زیر گلو سفت می‌شد سر کردم. کیفم را
برداشتم و کفشم را پوشیدم و زدم بیرون. جلوی آینه‌ی ساختمان آخرین نگاه را انداختم. اَه!! چرا جوراب کالج پوشیدم! پاهام از
سوراخ‌های کفشم پیداست. برگشتم و جوراب‌هایم را عوض ک
چهار تا فیلم هست:
یکی از  پسر شهید بالای تابوت پدرش و اون یکی از پدر شهیدی که به استقبال پسرش اومده، سومی خواهر شهیدی که خداحافظی میکنه با برادر شهیدش و مادر شهیدی که با جنازه پسرش رو به رو میشه !

برای همه اموات امروز حمد و سوره بخونین
خدا همه ما رو بیامرزه
+ من هیچ دین و ایمونی هم نداشته باشم نمیدونم چرا برای شهیدا  یه جایگاه خاص قائلم، یه بار تو محل شهید آوردن هزار تا کار داشتما ولی برای خودم فرض بود اصلا دست خودم نبود برم زیر تابوتش همراهیش ک
فرمانده گردانمون بود ، 
خدارحمتش کنه؛ شهید شد ، 
میگفت اگه تو یه شهر همه دنبال منافع خودشون باشن اون شهر میشه جنگل !  هرکسی چنگ میندازه تو سفره بغل دستیش برای یه لقمه بیشتر ! 
میگفت اما جبهه برعکسه، هرکی بیاد توش باید اول ساک منافعش رو بزاره زمین و جونش رو بگیره کف دستش. برای همین جبهه عین یه باغ ، پرنده درست میکرد ، این پرنده ها هم با این سنگرها یه بهشت ساخته بودن،
وقتی داشت شهید میشد گفت: این دنیای جنگلی بمونه دست اهلشُ، این بهشتِ باصفا هم مف
تصمیم بنی زبیر لعنت الله علیهم به سوزاندن بنی هاشم برای حفظ وحدت !!!
ابن ابی الحدید از علمای اهل تسنن می‌نویسد:
قال المسعودی و كان عروة بن الزبیر یعذر أخاه عبد الله فی حصر بنی هاشم فی الشعب و جمعه الحطب لیحرقهم و یقول إنما أراد بذلك ألا تنتشر الكلمة و لا یختلف المسلمون و أن یدخلوا فی الطاعة فتكون الكلمة واحدة كما فعل عمر بن الخطاب ببنی هاشم لما تأخروا عن بیعة أبی بكر فإنه أحضر الحطب لیحرق علیهم الدار.
مسعودی مورخ نامی می‌گوید: عبد الله بن زبی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
در کتب معتبر آمده است پیامبر لعنت کرد کسی را که به جیش اسامه نرود، صحابه نرفتند ،پیامبر بارها تکرار فرمودند و باز صحابه نرفتند،و آنانکه نرفتند جانشین پیامبر شدند...
یا مردم برای حرف پیامبر ارزش قائل نمی‌شدند
یا جانشین پیامبر را مردم انتخاب نکردند
یا کتب اهل سقیفه بی اعتبار است...
یا اینکه
کتابها درست نوشته اند و مردم برای حرف پیامبر ارزش قائل بودند و آنانکه جانشین پیامبر شدند به انت
 
✅ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر خم فرمودند:
♨️♨️♨️ آگاه باشید! همانا جبرئیل به من خبر داد که خداوند متعال می فرماید: هرکس با علی (علیه السلام) دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد، لعنت و غضب من بر او باد. ♨️♨️♨️
 
 
روایتی از رشادت مدافع حرم شهیدسیدسجاد خلیلی در عقب آوردن جنازه شهید بواس از زبان یکی از همرزمانشان 
 « من با موتور راه افتادم وسط راه، با خمپاره بارانی که بر سرمان می ریختند  زمین خوردم و پایم آسیب دید تویوتا نگه داشت سیدسجاد پرید پایین و چفیه اش را به پایم بست بعد هم خودش پرید عقب تویوتا و جایش را جلوی ماشین ، به من داد با رسیدن به خط، سیدسجاد، پیشقدم شد و جلو رفت بواس و برادری از لشکر فاطمیون شهید شده بودند دشمن با تانک و نفربر لحظه به لحظه
لعنت به من ! لعنت به اون زنی که عاشق شد ! لعنت به حوا !لعنت به آدم ! خدا کور شدما من نمیبینم ! اینکه منتظرم جسمم بمیره !منکه خیلی وقته روحَم در پی جریانات مـرده !  وقتی حالت خرابه وقتی داری آب میشی !وقتـی تمام زندگیت سنگ کوب شده ! هر هر میزنی زیر خنده ! جالبه در پی این جریانات دیگه یادم رفت که عاشق آدما باشم ! اینکه نفرت جای عشقمــو گرفته ! 
خدا این چه قانون مسخره ای کارما ! چرا اون زنی که عاشق پاپا بوده من باید توانشو پس بدم !چرا اونیکه مهندس رو میخواد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات  شخصی است- جمله ای درا نجیل است –که تفسیر ان
این است-  عیسی علیه السلام فرزند دلبندم-
توبه خاطرانکه پیروانت ومردم جهان از این ببع- یهودیان ورومی های بت پرست
راازارمیدهند ومورد  لعنت من واقع میشوند
وبه جهنم میرونندکه تورا بانی این دستور میدادند به جای لعنت کردن انها تورا به
دارمصلوب میکنم ولعنت میکنم که انها بهشتی شوند وتو همیشه چه درقبل وجه درحال وچه
دراینده درکنا رمن جای داری
می گوید: «من حسنم و پدرم علی بن ابیطالب و تو معاویه و پدرت صخر؛ مادر من فاطمه و مادر تو هند؛ جد من رسول خدا و جد تو عتبه بن ربیعه؛ جده من خدیجه و جده تو فتیله... پس لعنت خداوند بر او که ذکرش زشت تر و نسبش پست تر و شرش در گذشته و آینده بیشتر و کفر و نفاقش قدیم تر و ریشه دارتر است...» 
 
+ حاء. سین. نون - سید علی شجاعی
✨﷽✨
#تلنگرانه / نگرانی های حضرت مهدی (عج) از شیعیان
#حجاب و #عفت
مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید
بهم اجازه نمییدن برم :( منم نمیام مسافرت! نمیرم! نمیرم! فک نکنن چون مسابقه کنسل شد مسافرت میام! من هیییییچ جا نمیام میمونم تو خونه. استاد هم الکی همش دلداری میده که اره تو خیلی خوبی ضرباتت عالیه مبارزت خوبه اگه میومدی میتونستی مقام بیاری با همین اینایی که قراره باهاشون مسابقه بدی استانی میخوری اونجا شکستشون بده :( نمیخام :(( کمربندم افتاد همون شهریور... میدونم آره میدونم که در حالت عادی باید آذر کمربند آبیمو ببندم! اره میدونم تا الان سه ماه زود
 
بر کدام جنازه زار می‌زند .بر کدام جنازه زار می‌زند این ساز ؟بر کدام مرده‌ی پنهان می‌گرید ؛ این ساز بی‌زمان ؟در کدام غار بر کدام تاریخ می‌موید این سیم و زهاین پنجه‌ی نادان ؟بگذار برخیزد مردم بی‌لبخندبگذار برخیزد !زاری در باغچه بس تلخ استزاری بر چشمه‌ی صافیزاری بر لقاح شکوفه بس تلخ استزاری بر شراع بلند نسیمزاری بر سپیدار سبز بالا بس تلخ است .بر برکه‌ی لاجوردین ماهی و باد چه می‌کند این مدیحه‌گوی تباهی ؟مطرب گورخانه به شهر اندر چه
سه روز آینده رو تعطیلم.
و لعنت بر من اگر این سه روز را به باد دهم!
همینجا نوشتم و همینجا قول میدم و همینجا هم خواهم آدم گفت که به  بهترین نحو گذراندمش :)
با وجود سرماخوردگی و بدحالی به نحو خوبی پیش رفت :)
سه تا پاورپوینت درست کردم، یک کتاب خواندم و انسان خردمند را شروع کردم. فیلم "Groundhog day" رو که خیلی وقت بود به خاطر بی زیرنویسی نگاه نمیکردم، بی زیرنویس نگاه کردم و حقیقتا خیلی خوب بود. دو تا داستان نوشتم. دو تا رایتینگ کلاس زبانم که پشت گوششان می‌ند
دیر بیدار شدم. خیلی دیر بیدار شدم و الانم دارم از خستگی و زور خواب میمیرم. نمیدونم چیکارش کنم لعنتیو. کلی کارم مونده نمیخوام کتاب بیشتر از این طول بکشه ولی خواب الودگی همه تمرکزمو گرفته. کلی کتاب هست که نخوندم کلی مقاله کلی عکس هست که ندیدم کلی کار هست که انجامشون ندادمو اونوقت باید الان درگیر این باشم بیدار بمونم. مزخرفه. خیلی مزخرفه. زمان داره از دست میره. کاش خوب می شدم. نمیدونم چیکار کنم. نه. من خودمو بیدار نگه میدارم. شاید باید یه قهوه ی غلی
با ح به تفاهم رسیدیم که من خودم رو کنترل کنم، کمتر باهاش ارتباط داشته باشم و فقط یه رفیق معمولی برای هم باشیم. حالا رفتم تو توییترش و دیدم دوباره اون دختره هی لایکش کرده و اون هم .. حالم خراب شده خیلی... چرا انقدر حسودم؟ چرا نمی‌تونم ببینم کسی رو دوست داره یا کسی اونو دوست داره؟ چرا با من اینجور نیست که با اون هست؟ چون من .... می‌خوام گریه کنم ... لعنت به من... لعنت به این زندگی... هی دارم می‌گم گند نزن.. خودتو نگهدار .. هی می‌گم آدم باش نمی‌تونم .. الان
میشا: شقایق بیا بخواب دیگه عین جنازه رو مبل ولویی!خنده ای کردم و رفتم لباسم رو عوض کردم و رفتم تو رخت خواب و خزیدم زیر پتو....پتوم سرد شده بود و منم عشق میکردم.......دوباره رفتم تو فکر.....اون موقع داشتم فکر میکردم چطوری به مامانم بگم که ناراحت نشه و دعوام نکنه ......پاشدم رفتم سر یخچال و به نتیجه ای نرسیدم و در یخچال رو بستم! مادرم همیشه میگفت:مامان: این یخچاله یا کاروانسرا؟!خب راست هم میگفت. دوباره نشستم رو مبل و غرق در افکارم بودم که یکی دو دستی شونه ا
1. اسماعیل بخشی ایشچیلره اولان ظلم علیهینه چوخلی اعتراض ائدندن سونرا نهایت امگین آلدی: 74 شاللاق و 14 ایل توتساق! قیسا و چارپیجی بیر ویدیودا بوغازی دویوملی دویوملی* دئدی: «لعنت به این زندگی!»
2. سحر خدایاری فوتبول ایستادیومونا گیرمک ایسته‌دیگی ایچون نهایت امگین آلدی: 6 آی زیندان! قیسا و چارپیجی بیر ائیلمده بنزینی اوستونه تؤکدو و اؤزون یاندیردی. بو ائیلمی یاپارکن سانیرام او دا دییرمیش «لعنت به این زندگی!»
----
* بغض
* یازماسایدیم اینسانیته خیانت
هیچ...........................
یک بی راهه ی مُمتد
یک حس غریب وسرد
 
انگارجهان خالیست
گویی همگی مُردن
 
دردنیای بدون رنگ
درهردومیان بدتر
 
دلهاآشفته ست
بنگر کجاخواهی رفت
 
این چوب دوسرهشتی
یک لحظه نمی ایستد
 
تکرار روزوشب
طاعون پرازخواب است
 
این جنازه ی بی حرکت
روح ازبدنش دَررفت
 
حسش درتوجامانده
دریاب گناهم را
لمس کن دستانم را
 
تنهامایک دِگَر راداریم
بگذارپنهان باشیم
 
هربارکه ماخواستیم،لذت ببریم ازهم
مردم بانگاه بد تیر شدن درقلب
 
سیگارپشت سیگار
چ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍ ﺍﺑﻠﺲ 
ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻟﻌﻨﺖ، ﺧﺲ !
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣ ﺮﺳﻢ،
ﺎﻧﺪﺭ آﻥ ﺻﺒﺢ ﺑﻬﺸﺘ 
ﺭﺍﺳﺘ ﺁﺎ ،
ﻟﺬﺕ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻓﺸﺮﺩﻥ ﺭﻭ
ﻃﻌﻢ ﺳﺐ ،
ﺎ ﻨﺪﻡ ،
ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ " ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ " ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ
ﺎ ﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﺵ " ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻦ "
ﺎ ﻧﻪ ﺍﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺁﻥ
ﺍﺯ ﺷﻮﻕ " ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ "؟! 
من: سلام خسته نباشید چطور میشه بفهمم چرا مبلغ قابل برداشتم صفر شده
بانک: حتما مسدودشده بزار ببینم 
.
.
بانک: آهان زود تر میگفتی مبلغ غیر قابل برداشت شده 20 هزار تومان
من: این طوری که برای ما خیلی بد میشه + خنده [کار دیگه ای هم میشد کرد؟]
بانک: قانون بانک مرکزیه
من: [یه سؤال جالب] یعنی بعدا هم اگه پولی توش بریزم تا بیست تومن پر بشه نمیشه بردارم
بانک: بله 
******
 
من: برای این مشکل چکار باید بکنم
آقای گوگولی: نمیدونم از خانم فلانی بایدبپرسی
من: امروز میا
صبح که بیدار شدم گفتم برم سارا رو بیدار کنم و باهاش امتحان ریاضی بخونم، دیشب بهش گفته بودم خودش بخونه که صبح ازش امتحان بگیرم، گفتم زودی درس‌های سارا تموم بشه خودم بشینم درس بخونم، بعدش برم حمام بعدش هم باشگاه و باز دوباره درس!
بیدارش کردم فهمیدم جاشو خیس کرده! بردمش حمام، یه چند صفحه براش امتحان در اوردم که حل کنه زنگ زدن گفتن سبحان رو برید بیارید، زن عموی مامانش مرده میخوان برن فاتحه، سبحان رو اوردم و خوابش کردم شده بود ۱۰/۵؛ چند صفحه دوبا
دانلود آهنگ جدید امیرحسین شهرایینی آدما
دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ به همراه لینک مستقیم
آدما امیر شهرایینی
 
دانلود آهنگ امیرشهرایینی به نام آدما
Download new music Amirhossein Shahrainy – Adama
متن ترانه امیر شهرایینی به نام آدمااز هرکی که تو فکر کنی پشت پا خوردم رفیق
بند دلم به دست غم زنجیر و غصه زخم وتیغ
پر پر زدم هیچکی ندید هیچکس صدامو نشنید
لعنت به دست روزگار هیچ جا به دادم نرسید
گوشواره
آدما سردن دروغن اونکه میگفتن نبودن
آدما پیشت یه چیزن پشت تو کل
ان شا الله که برای شما پیش نیاید، یعنی دست من نیست. اصلا حرف بی معنی زدم، بهتر است تا حرفم را شروع نکردم جمله بالا را اصلاح کنم:
ان شا الله که وقتی برای شما پیش می آید آماده باشید ولی دیروز که در مراسم خاک سپاری برای بار چند دهم مراحل تدفین را می دیدیدم
اینکه جنازه را می آورند
بعد رو به قبله روی زمین میگذارند
بعد یک نفر توی قبر می رود
بعد قبر را نشان جنازه میدهند
بعد جنازه را داخل قبر میکنند
به پهلو می‌خوابانند و هر چیزی که باید برایش بگذارند و ب
وقتی نرگس ولم کرد ( واقعا نمی‌شود از واژه بهتری استفاده کنم ) کاملا در هم شکستم. تا چندین ماه تقریبا هرشب اشک غلیظ از چشمم می‌ریخت. دراز می‌کشیدم در رخت‌خواب نازک و قدیمی و زل می‌زدم به سقف تا خوابم ببرد. هزار بار از زندگی متنفر بودم. فضای خالی عظیمی درون من به وجود آمده بود که تا سالیان سال پا برجا بود. بارزترین مثال آن یک شب لعنتی حدود سه سال بعد بود. من در یک چت‌روم بی‌در و پیکر دنبال کسی یا چیزی بودم و آنجا به کسی گفتم پدرم به مادرم خیانت ک
«٦١»فَمَنْ‌ حَاجَّکَ‌ فِیهِ‌ مِنْ‌ بَعْدِ ما جاءَکَ‌ مِنَ‌ الْعِلْمِ‌ فَقُلْ‌ تَعالَوْا نَدْعُ‌ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ‌ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ‌ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ‌ ثُمَّ‌ نَبْتَهِلْ‌ فَنَجْعَلْ‌ لَعْنَتَ‌ اللّهِ‌ عَلَى الْکاذِبِینَ‌ پس هرکه با تو،بعد از علم و دانشى که به تو رسیده است،درباره او (عیسى)به ستیز و محاجّه برخیزد(و از قبول حقّ‌ شانه خالى کند)بگو: بیائید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیمه عمر و حوادث