نتایج جستجو برای عبارت :

پیامی برای معشوق .

دیشب رفته بودم محل کارش دنبالش تا باهم بریم خونه. یه بسته کوچیک بهم داد که تووش یه تسبیح و یه مهر و یه دونه نبات بود. همکارش از مشهد براش سوغاتی آورده بود. مهر و تسبیح رو داد به من و نبات رو خودش خورد. امروز توو شرکت تسبیح دستم بود یکی از همکارا پرسید اون چیه دستت؟ گفتم ذکر میگم؟ پرسید چه ذکری؟ گفتم ذکر معشوق. یا معشوق و یا معشوق و یا معشوق و یا معشوق و ...
و اگر در راه معشوق گام نهی ...
باید که به او دل سپاری. 
و اما معشوق نیز اگر لایق باشی، باید که به تو چشم عطا کند... از این رو عشاق زمینی همواره خیره در چشم معشوق خویشند... 
و اگر دل دادی ... بدان که بیدل شوی و عریان... و فهمی در خویش نداری و همگی چون او شوی... و از آنجا که با چشمان معشوق به عالمیان نگری... عالمیان را آنگونه بینی که باید باشند، نه انگونه که هستند و تو را تاب و توان دیدن با چشم معشوق نیست... 
ملغمه. آش درهم‌جوش از هزار چیز منافی و متناقض در یک لحظه، در یک غزل. تماما در حال انکار خویش. ملغمه‌ای از حسِ گناه و سرزنش خود. کنایه به معشوق. ناله از دل از کف‌رفته، نهیب بر ستمگری معشوق. ستایش خود، ستایش معشوق و جسم و کوویش و هرچه که به او مربوط است...
انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!
مستی به وقت نیمه شب
درست در تکاپو برای یافتنی اوجی دردناک برای این سری که گرمای پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه ای که انتظارش را ندارید با ترس سقوط آشنا کند.

ادامه مطلب
خسته‌ام از این شلوغی و روز به روز نو شدن معشوق‌ها دوربرم.
یه آدم تنها که از تنهاییش به سمت معشوق‌هایی فرار می‌کنه و هیچ کجا بقدری که نخستین معشوق دربرش به او ارزانی می‌کنه نمی‌یابه اما همچنان دست نمی‌کشه.
خسته‌تم از این تنهایی و هرزگی... از این بی تفریحی... از این سکوت مطلق جهان... باید درس بخونم ... باید تلاش کنم اما حسش نمیاد، صبح تا شب موبایل دستمه و هیچ .
خسته‌ام و افسرده و هیچ چیز جهان برام اندکی دلخوشی نداره...
Discuss your first love
کوچیک که بودم فکر میکردم عشق فقط عشق خدا.آدم فقط باید عاشق خدا باشه...
اما بعدا از این فاز پرتم کردن بیرون گفتن دِ بچه کم حرف مفت بزن بیا برو در خونتون بازی کن تو قد این حرفا نیستی ...
و من ....
بی تجربه عشق موندم...
نه به معشوق آسمانی رسیدم و نه معشوق زمینی.
این هر دو یعنی معشوق آسمانی و زمینی در شعر حافظ در هم تنیده است. غزل حافظ هم دارای نمودهای عاشقانه زمینی است و هم دارای نمودهای عارفانه. اما در این میان نوع دیگری از تجلی معشوق در شعر حافظ یافت می شود که در اکثر غزل های او حضور دارد. در این نوع که به ظاهر تفاوتی با شعرهای عاشقانه جنسی و عاشقانه عرفانی ندارد، اگر باریک شویم بر می آید که معشوق چندان که باید جاذبه جمال و حضور و وضوح ندارد. در این عاشقانه ها معشوق یا غایب است، یا بدون چشم و چهره و ابر
آورده اند که عاشق قصد معشوق خود کرد و راه را در پی گرفت تا به وصال دلدار برسد. با هر مرارت و شقاوتی بود خود را به کوی یار رساند و دق الباب کرد. 
از معشوق ندا آمد:کیست؟
عاشق جواب داد: من هستم.
معشوق در به روی او نگشود. 
عاشق حیران و سرگردان، کو به کو، خانه به خانه، گریان و نالان شد و از طلب یار دل برنداشت. تا اینکه دوباره خود را در کوی یار دید. 
دق الباب کرد. 
معشوق دوباره پرسید:کیست؟
عاشق جواب داد:تو هستم...
این بار در به روی عاشق گشوده شد و به وصال دوس
این هر دو یعنی معشوق آسمانی و زمینی در شعر حافظ در هم تنیده است. غزل حافظ هم دارای نمودهای عاشقانه زمینی است و هم دارای نمودهای عارفانه. اما در این میان نوع دیگری از تجلی معشوق در شعر حافظ یافت می شود که در اکثر غزل های او حضور دارد. در این نوع که به ظاهر تفاوتی با شعرهای عاشقانه جنسی و عاشقانه عرفانی ندارد، اگر باریک شویم بر می آید که معشوق چندان که باید جاذبه جمال و حضور و وضوح ندارد. در این عاشقانه ها معشوق یا غایب است، یا بدون چشم و چهره و ابر
«لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُوْلَهُ الرُؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلَنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ اِنْ شَاءَ اللّه.» همه می‌گویند که: «در کعبه درآییم.» و بعضی می‌گویند که: «ان شاءاللهّ درآییم.» این‌ها که استثنا می‌کنند، عاشقان‌اند. زیرا که عاشق خود را بر کار و مختار نبیند. بر کار معشوق را داند. پس می‌گوید که اگر معشوق خواهد در آییم. اکنون مسجدالحرام پیش اهل ظاهر آن کعبه است که خلق می‌روند، و پیش عاشقان و خاصان مسجدالحرام وصال حق‌ است. پس می
بعضی وقت ها نمیشه آدمارو عاشق خودت کنی،اینجور مواقع فقط باید دوسشون داشته باشی،حتی اگر اونا هیچ وقت به تو علاقه مند نشن،حداقلش اینه که تو همیشه اونا رو همونقدر دوست داشتی.پس سعی کنیم همیشه عاشق معشوق خودمون باشیم،حتی اگر معشوقمون،عاشق ما نباشه.
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.
چرندیات فرار، دروغ محض است.
نفس به سینه‌ی عشاق که رسد، همه دوان دوان به سوی معشوق رهسپار خواهند شد. البته خدا داند که سیل دانشجویان رفته به بلاد کفر، فقط برای گرفتن نفس و بازگشت به معشوق است وگرنه برای همه ما واضح است که تمام این چرندیاتی که درباره‌ی فرار میگویند همه دروغ محض است.
ادامه مطلب
این روزها عجیب دنبال دوستت دارم های زورکی میگردیم.دوستت دارم هایی که روی پله های برقی مترو و پشت تلفن از مخاطب خاص درخواست میکنیم و تا به زور نگوید من هم دوستت دارم
دکمه پایان مکالمه را نمی زنیم.
دوستت دارم هایی که هر چند دقیقه سراغ خط های کنار پیام میرویم تا ببینیم تیک خورده است و در جوابش هم نوشته من هم دوستت 
دارم؟..
گدایی عشق؟..گدایی دوستت دارم؟.
چه اشکالی دارد یک عاشق به معشوق یا برعکس معشوق به عاشق بگوید دوستت دارم؟
میدانید
این روزها باید
​​​​​_میشود از عشق برایم بگویی؟_عشق لحظه های با او بودن است.  احساس ناب خوب بودن است. عشق یعنی این لبخند پر فروغ، ذکر با من بمون با من بمون . عشق در آغوش کشیدن نیست، احساس میان دو دوست نیست . حتی بوسه ها را در بر نمی گیرد. عشق تنها با او بودن است . در رکابش دویدن است . عشق یعنی سجده و میثاق او ، احساس ناب دیدار او . من معشوقی بی نظیر دارم . حرف های نا گفتنی دارم . بشنو از من این نوا را که تا او هست هستم . من بی او تاب تحمل ندارم. صبر  نداشتن ها و نبودنش
چگونه معشوق خود را فراموش کنیم؟
1.جای اینکه به خاطرات قدیمی و زیبایی که با معشوق خود داشته اید فکر کنید باید کمی عاقلانه به رفتارهایش فر کنید. به رفتارهایی که باعث آزرده خاطر شدن شما شده است و چهره واقعی مردی را ببینید که این همه سال فریب خورده است.
ادامه مطلب
سلام مجنون عزیزبرای تو مینویسم...راستش از دنیایمان گله دارم...میخواهم از دنیایی بگویم که نام هوس را عوض کردند...و چه نامی مظلومتر و زیباتر از عشق؟ آری مجنون جان...هوس را عشق نامیدند:)از دنیایی برایت میگویم که از زمین تا آسمان با دنیای تو فرق دارد!در دنیای ما معشوق به سرعت تعویض لباس تغییر میکند...گاهی دوتا دوتا معشوق انتخاب میکنند...گاهی صبح برای آن یکی اشک میریزند و شب برای دیگری!
ادامه مطلب
ختم ذکر الله الصمد برای برگشت معشوق :
برای احضار شخص از راه دور باید این سه عمل رو انجام بدید:
    آیه الکرسی را هفت روز (از شنبه تا جمعه)نزدیک طلوع صبح قبل از آنکه به کسی حرف بزنید رو به قبله یازده مرتبه بخوانید و در مابین عینین ( یشفع عنده ) محبت کسی را قصد نمائید البته آن شخص دوست شما می گردد.
    دوم اینکه هرروز پنج شنبه(به مدت چهل روز) بعد از نماز ” صبح و عشاء” ابتداء ۱۴ صلوات بفرستید ،سپس ۱۰۱ مرتبه اسم اعظم «الحلیم»را تکرار ڪنید .
 
ادامه مطل
امشب مرا به آغوش بکش... آرامِ آرام، میخواهم در تو غرق شوم،میخواهم با تک تک نام هایت نفس بکشم، آخر معشوق تمام وقت تو بودن، نهایت زندگیست... آخر معشوق تمام وقت تو بودن نهایت بندگیست... خدایا... به تک تک نام هایت قسمت میدهم، لحظه ای به حال خودم رهایم نکن... من آرامم، در برابر ثانیه به ثانیه امتحاناتت،من تسلیمم در برابر تو خدایا... و تو برایم به اندازه تمام دنیا کافی هستی... دوستت دارم، با تمام وجود :) 
هرچقدر کسی را بیشتر دوست داشته باشی، بیشتر حاضری برایش فداکاری کنی؛اگر نیازی پیش آمد:برای دوست چندین ساله‌ات حاضری از ماشینت بگذری؛برای برادرت حاضری خانه‌ات را هم بفروشی؛برای پدر، مادر و همسر و فرزندت حاضری از جانت هم بگذری،
اما هیچ کدام از این دوست داشتن‌ها عشق نیست و هیچ کدام از این فداکاری‌ها عاشقانه نیست؛کسی که عاشق است کاری به نیاز معشوق ندارد، لازم نیست نیازی پیش بیاید تا از خودش بگذرد؛ بلکه عاشق از روی شوق دنبال بهانه‌ای برای ف
جایی خونده بودم که زن ها بدون معشوق بودن ودلبر بودن برای کسی معمولی هستن!
 
مخالف این جمله بودم ، مگه میشه زنی که هنرمنده و معشوق کسی هم نیست معمولی باشه؟؟
 
مگه میشه یک مادر مهربان معمولی باشه؟
 
مگه میشه زنی که سیاست مداره معمولی باشه؟؟
 
یک "نه" قاطع جوابش بود.
 
کلمه معمولی درون جمله به حدی برام پررنگ بود که متوجه نبودم میشه جوردیگه خوندو برداشت کرد
ادامه مطلب
عشق مسافت نمیشناسد .... 
عشق میانه ندارد ....
 عشق با تک تک سلول ها معنا می شود ... 
عشق حرارت دارد .... حرارتی در قلب که به همه اعضا نیرو میدهد در خدمت معشوق 
وقتی حاضر باشی خار در چشمت برود ولی اخم چشم معشوق را با آزردنش نخواهی 
وقتی چادر شرم و حیای یک فرشته در هوای داغ گناه را باور نمیکنی ... 
وقتی پایین بودن سر یک پسر سربلند، همیشه برایت تعجب است ... 
من که میدانم
 من که میدانم همه وجودشان عشق است و احساس ..... 
من که میدانم اگر شیرینی بندگی را چشیدی دی
#معرفی_کتاب ..کتاب سلوک روایت عاشقى قیس بر دخترى است که با او هفده سال اختلاف سنى دارد. و حالا قیسى که در شصت و شش سالگى، معشوق را سرزنش میکند که چرا باید عاقبت چنان عشق سوزانى، چنین زمهریرى مى شد؟قیس نماد مرد شرقى، زن را از آن خود میدانسته، گویى شى اى بوده که به او تعلق داشته که از براى او آفریده شده بوده و از آن رو که همچون همزاد و همنامش “مجنون”، خود را در معشوق و معشوق را در خود ذوب مى بیند، توان درک این جدایى را ندارد، گویى پاره اى از روحش را
بسم الله الرحمن الرحیم
حالِ اون عاشقی رو دارم که میخواد بره به دیدار معشوق
قلبش داره از سینه در میاد
هم خوشحاله هم دچار تشویش
فکر میکنه چطور جلو معشوق ظاهر بشه که نهایت دلبری رو بکنه
حس لبریز شدن از کنج آغوشش دیوانه کنندس
+من،جاده در راه مشهد...
+برای اومدن بماند که دارم از صبح التماس میکنم کلی هم باج دادم قراره پول بنزین ماشینش و شام امشب با من باشه :)
غمی نیست امام رئوف به لطف خویش میخردم
اگر برات سواله که هر بار باید لوکیشن بدم؟ و لازمه بگم که آره، نشستم روی و نه پشت میزی که چسبوندیش به دیوار تا که راحت تر بشینی و تکیه بدی، معشوق ِ جان به بهار آغشته ی محسن نامجو گوش میدی و دهنت مزه ی لواشک تلخ و ترش ل سیب جنگلیای مامان رو داره!
تا قبل خواب خوب پیش رفتی و حالا داری گند میزنی به وقتت:)) هی پاز میکنی تایمر رو و کارای متفرقه میکنی، تازه، این روزا همه ش گشنته:))
بکذریم، باید تصمیم بگیری که یک دوره کافیه یا که دو تارو باید برسونی؟ آخه ترج
از عِشق چه میگوینداین هرزه گویان..وقتی عاشق زبانش عاجز میماند در توصیفشو عشق چیستجز کابوسیجز سکوتیو جز سِرّی که عاشق و معشوق هردو دانند و اما ندانند!
مظلوم ترین ناشناخته ی عالم..عشق است
..که همدیگر را به این کلمه هر چه بیشتر صِدا میکنند بیشتر نبودش را میتوان فهمید..
عشق را نمیشود با هر زبانی خواند..
عشق باید ناشناخته ای بماند..
رازی میانِ عاشق و معشوق فقط!
که ایشان هم ندانند جز معشوقِ یگانه
که بداند
چه در جانِ معشوق
و چه در روانِ عاشق می روید..
ای
دور بودن خورشید نشان می  داد که زمین تصمیم دارد، سرد تر از روز های گذشته خود را نشان دهد. اما قورباغه بنفش تنها، به این چیز ها فکر نمی کرد. او در فکر آهو خانومی بود که هر روز عصر سرچشمه می آمد و امروز دیر کرده است. تکه سنگی که بیشتر آن طعمه آب شده بود، گفت؛ امیدوار هستی که او هم در انتظار دیدارت باشد؟! قورباغه که در میان انبوه درختان در تلاش بود تا نشانی از معشوق اش بیابد،گفت؛ اگر دوست داشته باشی که دوستت بدارند، هیچگاه عاشق نخواهی شد. اگر اهمیت
قبلا به نظرم اومده بود معشوق بودن خیلی سخت‌تر از عاشق شدنه. عاشق بودن انتخابه ولی معشوق بودن یک اتفاقه. وقتی کسی بهت میگه دوست داره، و تو در واقع مطلع میشی از احساسش، تازه از اون لحظه به بعده که مدام از خودت میپرسی حالا چی؟ هنوزم به من فکر می‌کنه؟ هنوز هم اونقد خوب هستم و انتخاب اولش هستم؟ هنوزم پای حرف‌هایی که زد پای عشقی که گفت مونده؟
برای آدم‌هایی که قبلا از کسی خوششون اومده و ترک شدن، معشوق شدن توسط آدم دیگر یک اتفاق حساسه! حالا چه کار ک
رد شدآن قوطی شیشه ای کوچک، در پهنای ناپیدایِ دریا،آن عشق،میرفت..در حین رفتن در تضاد با عشق پیمان می بستوقتی در حافظه اش چیزی پدید آمده بود به نام از یادرفتگی.. قوطی شیشه ای گم شده بود در دریای پهناور دنیاآری عشق گم میشدو من تماشا میکردم، چینش دنیا راکه نامردانه عشق را در خودش میبلعد و دست بسته،عاشق و معشوق تماشا میکردندغرق شدن آن قوطی شیشه ایکه ترک برداشته میرفتو کسالت عشق از نگاه های عاشقیسرازیر میشودکه به گریه خندیده و بغضش راسکوت کردهچه
هوالعزیز
امروز در میان آشفتگی، درست همان زمان که می گفتم: خدایا چرا همه چیز تا این حد پیچیده است؟! خدایا چه کسی جز تو می فهمد که چقدر حال همه ما پیچیده است؟، به ذهنم رسید که در منظر خدا هیچ چیز پیچیده نیست. همه چیز در بسیط ترین حالت است. این ماییم که حقایق را نمی فهمیم و در دام پیچیدگی می افتیم. در همین احوال بودم که مصرعی از مولوی خواندم؛ با من صنما دل یکدله کن...
و انگار این کلمات با من می گفتند که اگر تو هم با خدا دل یکدله کنی پیچیدگی نداری. اینگو
هوالعزیز
امروز در میان آشفتگی، درست همان زمان که می گفتم: خدایا چرا همه چیز تا این حد پیچیده است؟! خدایا چه کسی جز تو می فهمد که چقدر حال همه ما پیچیده است؟، به ذهنم رسید که در منظر خدا هیچ چیز پیچیده نیست. همه چیز در بسیط ترین حالت است. این ماییم که حقایق را نمی فهمیم و در دام پیچیدگی می افتیم. در همین احوال بودم که مصرعی از مولوی خواندم؛ با من صنما دل یکدله کن...
و انگار این کلمات با من می گفتند که اگر تو هم با خدا دل یکدله کنی پیچیدگی نداری. اینگو
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

سلطان جهانم به چنین روز غلام است


گو شمع میارید در این جمع که امشب

در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است


در مذهب ما باده حلال است ولیکن

بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است


گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است

چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است


در مجلس ما عطر میامیز که ما را

هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است


از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر

زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است


تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است

همواره مرا
Artist: BTS | Music Name: Boy With Luv | Genre: Pop | Released: 2019 | Album: Map of the Soul: Persona | BTS – Boy With Luv (Music Video)

هنرمند: بی تی اس | نام موزیک: پسر با معشوق | سبک: پاپ | تاریخ انتشار: 2019 | ملیت: کره جنوبی
دانلود موزیک ویدیو کره ای گروه (بی تی اس) BTS با نام (پسر با معشوق) Boy With Luv 

ادامه مطلب
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجاسرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت.+شعر فارسی یک خوبی خیلی بزرگ دارد. آن هم آرایه‌هاست. آرایه‌های فراوان و لذیذ.شعر گفتن فارسی، آن هم به سبک آن قدیمی‌ها، واقعا چه هنرمندانه و ظریف و دقیق است. شاید بتوان صدها بیت مثال زد که با خواندن آن‌ها عیمقا بتوان متحیر شد. از حافظ، از سعدی، از عطار، از محتشم کاشانی، از نظامی، از هاتف اصفهانی، از خیلی‌ها که من هنوز فرصت کشفشان را نداشته‌ام. از شاعران زمان حال شاید بتوان
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجاسرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت.+شعر فارسی یک خوبی خیلی بزرگ دارد. آن هم آرایه‌هاست. آرایه‌های فراوان و لذیذ.شعر گفتن فارسی، آن هم به سبک آن قدیمی‌ها، واقعا چه هنرمندانه و ظریف و دقیق است. شاید بتوان صدها بیت مثال زد که با خواندن آن‌ها عیمقا بتوان متحیر شد. از حافظ، از سعدی، از عطار، از محتشم کاشانی، از نظامی، از هاتف اصفهانی، از خیلی‌ها که من هنوز فرصت کشفشان را نداشته‌ام. از شاعران زمان حال شاید بتوان
پولیش و واکس 3 اکستریم هایبریدنت سوناکس : 

پودر اکسید آلومینیومی بسیار ریز باعث رفع نور Verkratzungen ، لایه های خشک شده و صاف شدن رنگ می شود.
براق عمیق و براق ، ترمیم و ترمیم شدید رنگ کارایی دارد.
مناسب برای بدنه
براق کننده، محافظت کننده، پولیش کاری،تشکیل لایه‌ای با دوام بر روی رنگ خودرو

شناسه محصول : 202200
او ظالم بود 
دیگر شُده بود عادت ما
دیگر جایِ شکایتی انگار نبود
در بین مردم فقط به اندازه ی حرف و حدیثی جای داشت و نقل غیبتها 
 
کم کم، کم کم
زندگی که جریان داشت
بُرد با خودش به دنبال جریانِ ...نبودن.. 
 
..... و دیگر واقعا نبود
هیچ حسی هم انگار نبود و انگار مینمود به نبودن نیز
انگار....
 
عِـــشق.. 
 
شده است طعمه ی حرف
حرفِ دوست داشتن 
و انگاری از هوس
 
 
...ادامه دارد..
او ظالم بود
و عشق سکوت کرد به حُرمتش 
برای بقایی انفرادی 
اما
فقط بقاء..
 
   او بهان
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
سلام دوستان
میخواستم ببینم چقدر امکان داره یه پسر از روی لجبازی با معشوق قدیمیش ازدواج یا نامزد کنه؟، یعنی کس دیگه ای رو دوست داشته باشه و صرفا از رو لجبازی با کس دیگه ای ازدواج کنه که ممکنه حس خاصی هم بهش نداشته باشه؟
کسی چنین مواردی رو اطرافش دیده؟، اگه خودتون تجربه ی دارید بگید؟ واقعا بعدش احساس خوشبختی میکنن و اینکه ممکنه بعدا برگردن سمت معشوق شون؟

پیشنهاد:
عشق برای دخترهای با حیا و محجبه هم پیش میاد؟
چند سوال از کسانی که به روش سنتی ازد
عشق جوان به دختر پادشاهجوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت...مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت،به او گفت:پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد آمد!!جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او
Artist: Bts & Blackpink | Music Name: Kill This Boy With Luv | Genre: Mashup | Released: 2019 | Remix: DJ Flapjack | Bts & Blackpink – Kill This Boy With Luv (DJ Flapjack Remix) (Music Video)

هنرمند: بلک پینک و بی تی اس | نام موزیک: کشتن این پسر با معشوق | سبک: میش آپ | تاریخ انتشار: 2019 | ملیت: کره جنوبی
دانلود موزیک ویدیو کره ای ریمیکس (بلک پینک و بی تی اس) Bts & Blackpink با نام (کشتن این پسر با معشوق) Kill This Boy With Luv 

ادامه مطلب
 جاذبه‌ی قهر و عشق به زندگی
اریک فروم
"عشق باید درخورِ معشوق باشد"
؛
یک قاعده ی کلی در مورد هرگونه عشقی وجود دارد، 
چه عشق به زندگی باشد..
چه عشق به یک انسان دیگر..
به یک حیوان، و یا یک گل..
من هنگامی میتوانم دوست بدارم، که عشقِ من «درخورِ» معشوق باشد و با نیازها و طبیعتِ او «همخوانی» داشته باشد.
؛
عشق من به گیاهی که به آبِ کم نیاز دارد، خود را در این نشان می‌دهد که تنها همانقدر که نیاز دارد به آن آب بدهم. 
اگر درباره ی «آنچه که برای گیاهان سودمند
کانال ما در سروش
عشق جوان به دختر پادشاهجوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت...مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت،به او گفت:پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد آمد!!جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و
حتی اگر چنان بخت یارت باشد که پاسخ منفی معشوق، اودیسه‌ی عاشقانه‌ات را همان وقت به پایان نرساند، در اوج شادمانی ناشی از نزدیکی، با هراس دشوار دیگری روبرویی : آیا همان اندازه که من دوستت دارم، دوستم می‌داری؟ ترس پشت این سوال امنیت را نشانه رفته است. آیا من می‌توانم با تو امن باشم؟ می‌خواهم که مرا با تمام دلت دوست بداری و برایت مهم باشم. ازینرو ناگهان چیزهای کوچک اهمیتی مضاعف می‌یابند : روز تولد مرا به یاد داشته‌ای؟ نوشته‌هایم را این‌سو و
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساربان فروکش کاین ره کران ندارد چنگ خمیده قامت می‌خواندت به عشرت بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز مست است و در حق او کس این گمان ندارد احوال گنج قارون کایام داد بر باد در گوش دل فر
وقتی برای معشوق پیامی می فرستد . گاهی منتظر است به او زنگ بزند . گاهی منتظر است پیامی بفرستد . گاهی فقط تیک دومش برایش کافی است . گاهی همین که آنلاین شده باشد و اسم او را دیده باشد برایش بس است . گاهی تیک اولش هم او را راضی می کند و امید همچنان در او زنده است . گاهی تیک اول هم نمیاید . نگران میشود . چه اتفاقی افتاده ؟! هزار و یک پیامرسان دیگر را هم نصب می کند و پیگیر می شود . به هر دری می زند افاقه نمی کند و احساس شکست تمام وجودش را در بر می گیرد .
در مورد
متن آهنگ سینا سرلک بنام دختر گل فروش

سختیای زندگی رو نمیشه آسون گرفت با حلب پاره نمیشه سقفی تو بارون گرفت نون بیار کباب ببر اسم یه بازى بود فقط تو صف شلوغ فقر حتى نمیشه نون گرفت این روزا از رو ندارى عاشق و معشوق میشن من یه لیلى میشناسم مهرشو از مجنون گرفت دختر گل فروش از بس که گلاشو نفروخت کاسه ی گدایى رو به سمت این و اون گرفت مردی که گلیمشواز توی آب در نیاورد یه اتاق بی اجاره گوشه ی زندون گرفت هیچ کسی زیر پرش گله رو به چرا نبرد نی شکست و رنگ زوز
هوالمحبوب 
توی عکس دست چپت را زده‌ای زیر چانه‌ات، با آن کت و شلوار مکش مرگ ما، با آن فکل کراوات با آن انگشتری که جا خوش کرده در انگشت دوم دست چپت، دلم را زیر و رو می‌کنی، زور می‌زنم گریه کنم، کامم تلخ می‌شود، بغض هجوم می‌آورد ولی از اشک خبری نیست، شاید اشک‌ها یک جایی تمام شده‌اند یک جایی وسط عربده های پشت تلفن، یک جایی وسط زخم زبان‌های اس ام اسی، یک جایی وسط گودالی که تنهایی حفرش کردی، یک جایی وسط آیه یاس خواندن ها، جایی وسط طوفانی که به ج
 
یادمه یه بار با هم بحث کردیم که اینکه یه نفر با ادعای عشق و عاشقی می گه:
 
من عاشقتم، اون قدر که نمی تونم یه لحظه هم دوری تو رو تحمل کنم
یه روز هم بدون تو نمی تونم سر کنم
تو نباشی من می میرم
 
این عشق نیست، نیازه
گرسنگی با عاشقی فرق داره
طرف محتاجه نا عاشق
البته ممکنه عاشق هم باشه ولی این حرف ها از سرِ نیازه نه عشق
 
عاشق بی نیاز از معشوقشه
مثلِ خدا که عاشقِ بنده هاشه ولی محتاجِ شون نیست
 
خوب حالا:
 
رابطه ی عشق و نیاز چیه؟
 
هیچی
 
هیچ ارتباطی ندا
متزلزل قدم برمی دارمو هر حرکتش رو بو میکشمچطور تبدیل شدم به زنی که میترسه،که نکنه ردی از مهربانی خشونت بار معشوق مرده ش، تو این نوظهور باشهرد پاها رو که میبینم دوباره از خودم میپرسم چرا؟چرا من؟انگار که دوباره سی آبان ۹۷ شده باشه
چون هم نظرش گشتم ، آن شور هویدا شد
در باب طلب بودم ، معشوق که پیدا شد
من مست نبودم از ، آن جام اهورایی
با ساغر عشق آمد ، این قائله برپا شد
گفتند نمیابی ، یک سجده به جا ماندست
عاشق که شدم او هم ، در سجده یکتا شد
حق خواست که آدم شد ، در کثرت آدم ها
با عشق یکی گردند ، چون قطره که دریا شد
از بایزید بسطامی نقل است که : 
مردی در راه پیش من آمد و گفت : 
کجا می روی ؟ 
گفتم : 
به حج می روم 
گفت : 
چه داری ؟ 
گفتم : 
دویست درهم دارم 
گفت : 
بیا و این دویست درهم را به من بده که صاحب عیالم و هفت بار گرد من در گرد که حج من این است . من نیز چنان کردم و باز گشتم .
- طواف به دور کعبه یعنی چه ؟ 
خداوند می خواهد که مردم را با دستور خود به طواف دور کعبه بیازماید .یعنی در آن ها حالت آمادگی روحی به اعتلائی را که ناشی از گرایش به خدا بوسیله انجام دستور خدا اس
وقتی عشق به سراغ‌ات می‌آید، رستم دستان هم که باشی زمین‌گیرت
می‌کند؛ از هر چه جز معشوق، جدا می‌شوی و بعدتر دوباره با او سر بلند می‌کنی و به اوج می‌رسی. عشق‌های
این زمانه معلوم است چه حالی دارند، تقلبی و تاریخ‌مصرف‌گذشته؛ سراغ‌ات که بیاید
مسموم می‌شوی و بعدتر بالا می‌آوری روی هر چه و هر که دم دستت است.
با این تفاوت که پس از به‌بودی‌یِ نسبی، دیگر از هرچه عشق و عاشق و معشوق است حذر
می‌کنی و دورشان را خط قرمز می‌کشی.

در این زمانه‌ی مسموم
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.شایدبرایش دنیاجوردیگری معنی پیدامینمو
دعا برای بازگشت معشوق خود در سه روز
با نام خدا نیت کرده و غسل کند و در ایامی به جز قمر در عقرب در محلی آرام به مدت ۳ روز و در روز اول ۱۰۰ مرتبه سوره کوثر را به میوه ای بخواند و به خورد محبوبش بدهد .
در روز دوم این دعا را ۱۰۰ مرتبه قرائت و نیز ۱۰۰ مرتبه به نوشیدنی شیرین یا آب پاک بخواند و به خورد محبوبش دهد :
{وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی * إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى مَنْ یَکْفُلُه
کانال ما در سروش فَِقـَِـط بَِرَِاَِےَِتَِو ⚘به عاشق و معشوق های شهر بگوییددلبری برای یکدیگر رابگذارند به وقت تنهاییشان!خیابان و تاکسی و متروجای دست کشیدن روی ابروگذاشتن سر روی شانهو لمس شال و گیسو نیست...!شاید یک نفر چشمانش را بستشاید یک نفر خاطرش پر کشیدشاید یک نفر دلش رفتشاید یک نفر دلش خواست...!#علی_سلطانی⚘
انسان دادگرا، در پی معشوق یکسره عنان به دست دل نمی سپارد؛
می کوشد خواهش وجدان را در قالبی معقول بریزد و روش کار خود را قانونمند سازد...
احساس عدالت، شاهین فکر را  به سوی خود می کشد و هدف را تعیین می کند.
حقوقدان باید آنچه را به اشراق دریافته با منطق مرسوم حقوقی اثبات کند و به قانونگذار نسبت دهد.
دکتر ناصر کاتوزیان
از فروردین که خیری ندیدیم
نه آن که رفته بود برگشت 
نه آن که بود وفا کرد 
بهار بود جانم ولی رنگ خزان داشت.
حالا اردیبهشت آمده...
کاش حداقل اردیبهشت کمی منصف باشد 
سفر کرده‌ای را باز گرداند 
عاشقی را به معشوق برساند 
مرگ نباشد، تولد باشد 
از فروردین که گذشتیم 
کاش اردیبهشت 
اردیبعشق شود...!
عرض سلام خدمت خانواده برتری های عزیز 
هلن فیشر روانشناس در کتاب مشهورش میگه عشق 1.5 تا 3 سال طول میکشه، البته استثنا هم داره ... که وجود فاصله بین دو نفر یعنی (عدم وصال) این زمان رو میتونه بیشتر هم بکنه، زیرا که مغز عاشق هیچ پاداشی دریافت نکرده (همون رسیدن به معشوق) و سطح هورمون دوپامین در بدن فرد بیشتر و بیشتر میشه.
الان سوالی که ذهن منو مشغول کرده اینه که آیا با وصال دو نفر بعد مدتی طولانی (مثلا 4 سال) که در گذشته عاشق هم بوده اند ولی بهم نرسیدن، ای
الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک
 
مگرنه اینست که اولین گام یقظه و بیداریست!
و مگر نه اینست که عبد چون یک گام به پیش نهد، رب ده قدم بسوی او پیش خواهد آمد!؟
من معترفم که حتی توان گام اول را هم ندارم و زمانی سیر و یلوکم آغاز خواهد شد که  اولین گام را هم تو برداشته باشی.  چرا که: 
گر نباشد کششی از سوی معشوق      کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
میگفت تو خودت ، قلب خودت رو زیادی ناراحت میکنی . میگفت با خودت جوری رفتار کن که یه عاشق با معشوقش ! مگه عاشق انقدر معشوق رو اذیت میکنه بهش گیر میده ؟
آخرش هم گفت قلبت رو برای کسایی که دوستت دارن ، نگه دار لطفا !
مجبور شدم بگم چشم ... نگم چشم زنگ میزنه فحش میده
 
خلقِ عشق مسئله‌ای نیست، حفظِ عشق مسئله است.عاشق شدن مهم نیست، عاشق ماندن مهم است. سست‌عهدی‌های عشاق باعث شده که بسیاری از داستان‌های عاشقانه مبتذل، در جایی تمام شود که عاشق به معشوق می‌رسد؛ حال آنکه مهم، از این لحظه به بعد است.مهم، پنجاه سالِ بعد است:دوام عشق... دوام زیبایی و شکوه عشق...
 
معشوق بودن به این سادگی ها هم نیست.
کمی جسارت میخواهد.
بی رحمی میخواهد.
حوصله هم یادمان نرود،همان نمک است برای غذا
کمی ناز و کرشمه میخواهد
هزار نکته ی باریکتر از مو میخواهد
به همین سادگی ها که نیست
از همه مهمتر یک یار موافق میخواهد...
آخر معشوق را «دلارام» می‌گویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد. پس به غیر چون آرام و قرار گیرد؟ این جمله خوشی‌ها و مقصودها چون نردبانی است. و چون پایه‌های نردبان جای اقامت و باش نیست، از بهرگذشتن است، خنک او را که زودتر بیدار و واقف گردد تا راه دراز بر او کوته شود و درین پایه‌های نردبان عمر خود را ضایع نکند.
حال ولی زمانه چه مسکین است!
اجسادمان     چون روزنامه های مچاله      در کوچه های پرت جهان      می پوسند
روزی پیاله را سر می کشم  سر می کشم
لبخند حسن نیت ساقی      آخر مرا خواهد فریفت
 
براهنی
 
زندگی چه مسکین است که ما را از هم دور نگه داشته است.که ما را برده به جاهایی که خودش میخواهد که قدرت نمایی کند.نمیداند دلِ ما بی قرار است و بی مکان!هر جا که بخواهد ما را ببرد ما به بوی گلِ کوچکی برمیگردیم...
 
*عنوان شعری از براهنی است.
انشا در مورد عشق 
عشق یکی از احساسات مشترک بین انسان‌ها است. عشق نوعی دوست داشتن بیش از اندازه است که با خصوصیاتی مثل محبت و علاقه خیلی زیاد، از یک دوست داشتن معمولی متمایز می‌شود. عشق به دو طرف نیاز دارد. که یکی از آنها عاشق و دیگری معشوق است. عاشق بیشترین علاقه ممکن را نسبت به معشوق دارد.
در فرهنگ لغت نوشته است که واژه عشق از عَشَقّه گرفته شده و عشقه گونه‌ای پیچک است که دور گیاه می‌پیچد. این پیچیدن باعث می‌شود که گیاه زرد و پژمرده شود. بعضی
چه کند با رخ پژمرده من گل به چمن ؟چه کند با دل افسرده من لاله به باغ ؟من چه دارم که برم در بر آن غیر از اشک ؟وین چه دارد که نهد بر دل من غیر از داغ ؟عمر پا بر دل من می نهد و می گذرد ...می برد مژده آزادی زندانی را ،زودتر کاش به سر منزل مقصود رسدسحری جلوه کند این شب ظلمانی را .پنجه مرگ گرفته ست گریبان امیدشمع جانم همه شب سوخته بر بالینشروح آزرده من می رمد از بوی بهاربی تو خاری ست به دل ، خنده فروردینشعمر پا بر دل من می نهد و می گذرد ...کاروانی همه افسون ،
پاره‌ای از اوقات مغز شما نیازمندی شدید خود را به هورمونی اعلام می‌دارد! بالطبع شما دربه‌در خواهید زد که این نیاز را برطرف کنید. یکی از هورمون‌ها، هورمون عشق است، که دانشمندان دوست دارند آن را اوکسی‌توسین بنامند! اما عشق ترکیبی از هورمون‌هاست که بسته به نوع عاشق و معشوق درصد ترکیبیات آن متفاوت است.
ادامه مطلب
 بگذشت مه روزه ، عید آمد و عید آمد    بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد   معشوق توعاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمدشد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
جان از تن آلوده، هم پاک به پاکی رفتهرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذت جام تو دل مانده به دام تو جان نیز چو واقف شد، او نیز دوید آمد
بس توبه شایسته برسنگ تو بشکستهبس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دمبر بوی
هر چند دقیقه یک‌بار تقلای قلبم را می‌شنوم، که با نهایت جانی که دارد می‌زند تا من از زندگی نایستم. من به قلبم چه داده‌ام جز حجم انبوهی از پریشانی؟ هیچ.
احساس تپیدنش که در قفسه‌ی سینه‌ام می‌پیچد انگار که فریاد می‌زند «نمی‌توانم ادامه بدهم، به فریادم برس»، چه از دستم بر‌می‌آید؟ هیچ.
به راستی، چرا خودخواهی یک انسان و علاقه‌اش به حفظ معشوقه‌ی از دست رفته‌اش باید چنین هزینه‌ای به معشوقه روا دارد؟ کاش واقعاً عاشق بود.
دیشب داشتم به بنده خدایی میگفتم فُلان شرایط چقدر سخت... بعد یادم افتاد خیلی وقته معنی سختی برای من تغییر کرده.
من مامان بابام رو گذاشتم توی خاک ... واقعا دیگه هیچی سخت نیست. 
و اینکه بلدم در لحظه " از دست دادن " رو بپذیرم. از زیارت معشوق در یخچال سردخونه که سخت تر نیست. از پسش برمیام.
یادته میگفتی مومنی به من؟ بیا ببین ایمانت چه بر سرش اومده.
 
 
 
همه ی دلها و چشمها وگوشها وزبانها واحساسات وعقول عالمیان متصل به چشم وگوش و زبان  و...خداست .
تمام وسائل ارتباطی موجودات عالم به مرکزامکان ومسبب هستی عالم متصل است.
واوست پیوند دهنده قلبها ودیده ها وجانها وعقل ها و...
این ماانسانها هستیم که یک طرفه ارتباطات خود را با حضرت خالق قطع می کنیم.
ومعشوق را نگران ومحبوب را آزرده خاطر می کنیم.
فقط انسان واقعی: اذن الله. عین الله ویدالله و... می شود
ازخداست درحدیث قدسی که می فرماید:
مرا اطاعت کن. مراتم
از تلویزیون ، سیاه پوش شدنِ حرم امام رضا(ع) را نظاره کردم...
و باز هم غبطه به حال مردمانی که آنجا بودند تا به امامشان تسلیت بگویند و درکنارش عزاداری کنند در سوگ اباعبدالله(ع)...
من هم لباس سیاه به تن کردم..در سوگ امامم..
                                     وخونِ پاکِ ۷۲ تن بنده ی برگزیده..
اما کاش این دل ، بیشتر سیاه پوش شود...
کاش این قلب سنگی بشکند و کمی حُریّت بیاموزد ؛
برخیزد...
سربند "یا حسین(ع)" بزند 
و هر لحظه در راه حسین(ع) بتپد...
کاش این لباس مشکی نشان
سلام ماه قشنگم :)
از روز نوزدهم برایت می نویسم، این شب هایت را خیلی دوست دارم، این شب ها، شب های عشق ورزیِ عاشق با معشوقش است، میدانی ماه جان، ما همگی معشوق خداییم، خدا از بودن تک تک ما لذت میبرد، تک تکمان را دوست دارد، چه خدای خوبی، چقدر مهربان است، این شب ها نگاه ویژه ای به معشوقش دارد، چشم به لب هایش دوخته است، آرزوهایش را به یاد می سپارد، این روزها، این شب های قشنگ، پیش خدا خیلی عزیزند :) 
 
 " عشق " یعنی هر کاری معشوق میکنه درسته.. عشق یعنی رسول خدا محمدصل الله علیه و آله هیچوقت از خدیجه سلام الله علیها گلایه نکرد و همیشه ازش تشکر کرد.. عشق یعنی هر کس پشت محمدرسول خدا حرف زد ، خدیجه گفت محمد درسته ، هیچوقت گلایه نکرد ، همیشه تشکر کرد.. " عشق " یعنی هر کاری معشوق میکنه درسته..
  ❤❤  #حاج آقا شهاب مرادی
 
تو فرهنگ ایران که بزرگ شده باشی با توصیف‌های زیادی از عشق مواجه می‌شی که همه‌شون به زیبایی مفهوم عشق رو بیان می‌کنند. عشقی که من تو فرهنگ و ادبیات فارسی دیدم فرق داره با خیلی از عشق‌های امروزی، یه استادی تو دانشگاه می‌گفت عشق‌های امروزی‌مون خیلی شبیه جاهای دیگه زندگی شده، لیلی و مجنون کمتر می‌بینیم چون خودمون رو آزاد می‌بینیم به قولی باور داریم که اگر اینبار عاشق شدم و نشد، بازم وجود داره یکی دیگه اون بیرون تو دنیا که دوباره می‌تونم
از وظایف مردم و عاشقان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انتظار است. همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.
طبیعی است که وقتی معشوق از عاشق جدا باشد، عاشق انتظار اورا می کشد، حال که ما ادعای عشق به امام زمان ارواحنا فداه را هم داریم.
پس بیایید واقعا منتظر باشیم. 
عصاره و چکیده چیزی که از دلشدگان برایم باقی ماند داستان بخشی به چند آواز حضرت شجریان بود. این فیلم در عین حال که داستان پردازی ضعیف و شخصیت‌های بسیار نپخته داشت، ماجرایش را به دست قوه تخیلم سپردم و با حافظه‌ای که از روایت‌های عاشقانه و غم انگیز ایرانی‌ام داشتم به داستان‌ها جان دوباره‌ای بخشیدم.
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ، بار دیگر که این آواز به گوشم بخورد چند نوازنده ـ که دستان کیمیایشان دیگ مسی را هم دُهُل عاشقانه می‌کند ـ به خاطرم
عصاره و چکیده چیزی که از دلشدگان برایم باقی ماند داستان بخشی به چند آواز حضرت شجریان بود. این فیلم در عین حال که داستان پردازی ضعیف و شخصیت‌های بسیار نپخته داشت، ماجرایش را به دست قوه تخیلم سپردم و با حافظه‌ای که از روایت‌های عاشقانه و غم انگیز ایرانی‌ام داشتم به داستان‌ها جان دوباره‌ای بخشیدم.
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ، بار دیگر که این آواز به گوشم بخورد چند نوازنده ـ که دستان کیمیایشان دیگ مسی را هم دُهُل عاشقانه می‌کند ـ به خاطرم
شما اما اگر توانستید ببوسید تمام گونه‌های از گریه خیس شده را؛ به‌خصوص اگر هوا سرد و تاریک بود و برف می‌بارید. ببوسید تمام چشمان از انتظار کم‌نور شده را. تمام لب‌های مشکوک به بوسه را. تمام دست‌های پاک آلوده شده به تن یار را. تمام قلم‌های از معشوق نوشته را. تمام چین‌های افتاده از انتظار بر پیشانی‌ها را. من نتوانستم اما اگر شما توانستید ببوسید تمام زخم‌های عاشقان را؛ که از بوسیدنی‌تر در جهانمان وجود ندارد...
معشوق پاییزی من، سلام!
حال که این نامه را می‌خوانی تازه کار آب دادن به گل‌های شمعدانی ضلع شرقی باغچه‌ را تمام کرده‌ و با کتابی از نویسنده‌ی جوان فرانسوی رو به منظره‌ی دل‌انگیز غروب پنج‌شنبه نشسته‌ام؛ شربت آلبالو را در لیوان ریخته و به روزهای گرمِ ژوئیه‌ی ۲۰۱۹ فکر می‌کنم ؛ آه که چه روزهای ملال‌انگیز، گیج کننده‌ و طاقت‌فرسایی بود ... بگذریم، نمی‌خواهم با یادآوری آن روزها خاطرت را مکدر کنم.
از خودت بگو! حال تو چطور است؟ روزهای تابستانت
همیشه تفسیر شعرهایی که خوندیم ختم میشوند به غایت نهایی و معشوق آسمانی!
درسته که در اشعار پند واندرز و بیان احساسات حرف اول را میزنه ولی در این میان اشعاری هم هستن که فقط مختص یک بانو  
 یا عشق گفته شدند!
مثل " بگذشت یار  از من و از پی نرفتمش"  خب خدمت تمام خواننده های گران قدر به عرض میرسانم که اینجا آن هدف نهایی 
ومعبود آسمانی یافت نمیشود!!
این شعر به رفتن یار میپردازد و غیر مستقیم  یه به درک خاصی در آن نهفته است!
ادامه مطلب
کتاب رقص قلم برای توشاعر: زهرا دباشی

می شود قلم رازمین بگذارمو نوازنده شوم؟میخواهم باتاربه تار زلف توزیباتریننُت موسیقی رابنوازم
******
روزهای برفی و بارانی نمی خواهم...معشوقنیم نگاهی به مجنونت بیندازبرف که هیچبهار را برایم تداعی می کنی
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
 
قبلا فکر میکردم پول درآوردن کار سختی هست، الان خیلی این حس رو ندارم، اگر ضریب سختی پول دراوردن مثلا ۱۰ باشه
 
ضریب سختی پیدا کردن
یک همدل.. یه شونه ى بى منت..یک تکیه گاه همیشگی..
یک معشوق..یک عاشق..
صد برابر سخت تر از ضریب سختی پول هست.
و البته فکر کنم نگه داشتن و حفظ یک معشوق سخت از پیدا کردنش باشه
 
من البته به کلمه سخت خیلی اعتقاد ندارم، منظورم از سخت در بعضی جاها این هست که نیاز به زمان بیشتری داره و در بعضی جاها منظورم این هست که نیاز به مهار
تو این موقعیت ها فکر میکنم که اینجا چکار میکنم؟ چرا باید مجبور به تحمل این رنج باشم؟
.
.
.
به جبران خطایش عشق را در ما برافروخت
و شاید عشق، شاید عشق، تاوان بوده باشد
(سجاد کریمی)
.
.
.
یکدفعه این آیات به یادم میاد (یا به یادم میاره):
إنّ الانسانَ خُلِقَ هَلوعاً. إذا مسَّهُ الشَّرُّ جَزوعاً. و إذا مسّه الخیرُ مَنوعاً
(آیات ۱۹ تا ۲۱ سوره معارج)
.
.
.
و من دارم جز میزنم.
و تنها دلخوشیم اینه که تاوان باشه!
 
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاستعشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست
 
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشقورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
 
چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست
 
عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنجعلت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداست
 
با غبار راه معشوق است راز آفتابخاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست
 
جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کسهر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست
 
خود د
جاناتانِ عزیز
نمیدانی چقدر خوشحالم که قرار است به نوستالژی ترین حالت ممکن عاشقی کنیم و به روزها و سال هایی برگردیم که هر واژه ای از جانب معشوق حکم کیمیایی را داشت که تا مدت ها عاشق ها را سرمست و خوشحال نگه میداشت ؛ روز ها و سال هایی که واژه ها را حرام نمیکردیم و دقیقه دقیقه ها را نفس میکشیدیم .
اما دروغ نیست اگر بگویم درد دوری از تو پیوسته وجودم را ازار میدهد حرف زدن با تو برای من به مثابه ی نفس کشیدن است و دریغ کردن تو از خودم جنگی ست سخت که باید
{دلایل عقلی امامت و مهدویت - شماره 39}
 
انسانِ کامل (١)
 
در فلسفه (کار عقل) قانون تثبیت شده‌ای وجود دارد تحت عنوان (به قول حضرت امام خمینی ره): «عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق واقعی است». این یک اصل لایتغیر و اثبات شده است.
بدین معنا که اگر عاشق واقعی «یک انسان واقعی که عشقی دارد، نه یک انسان یا موجود خیالی»، عشقی واقعی «نه یک هوس یا خیال، بلکه عشق» داشته باشد، معلوم است که معشوق واقعی نیز حتماً وجود دارد. به عنوان مثال اگر انسان هست و
عاشق هیچگاه دلمرده نمی شود ... 
عاشق هیچگاه از حرکت در مسیر عشق و معشوق خسته نمی شود .... 
خستگی راه عشق هم زیباست ... 
گرمای چادر و آستین بلند هم زیباست ... احساسی با طعم پیروزی در دل .... 
زیباترین زیبایی دنیا حیا و مقاومت جوان در برابر دنیایی است که زیباترین گرداب ها را تزیین کرده ........
سرکتاب
دعای گشایش بخت
دعای گشایش امور
دعای رهایی و نجات از بند و زندان
دعای جذب معشوق قوی و تضمینی
دعای بازگشت معشوق با احضار شدید
دعای افزایش رزق و روزی
ارتباط مستقیم با ملا رزاق (علوم غریبه)
به دلیل شلوغی خط دستگاه خاموش میباشد.
تماس صوتی تنها فقط و فقط از واتسآپ
 واتسآپ  : 
09384169425
یا ارسال پیام به جیمیل :mollarazzagh@gmail.com 
ادم همیشه در هر مرحله از زندگیش
باید چیزی براش محور باشه
اولش مثلا اسباب بازی
بعد درس
بعد معشوق
بعد کار
بعد همسر
بعد فرزند
هرجا که از هر مرحله دل برید, وابستگی به مرحله بعد شروع میشه
اون ته تهش,که از همه چی دل برید,همممه چی مفهومشو از دست داد...به چی باید چنگ زد؟
ب کجا پناه برد؟
ب مرگ هم میشه چنگ زد و پناهی گرفت؟
یا نه,اونجاست که تازه شناخت و علاقه به خدا شروع میشه...؟
ته تهش خداست؟
یا خدا از اول بوده و خودش مرحله نیست؟
شایدم همه اینا بوده تا تهش ب ا
بسم الله
 
امروز بعد از چهار روز جسد فرناز دولتخواه کوهنوردی که در جبهه ی شمال شرقی دماوند گم شده بود پیدا شد.صفحه اینستاگرامش را بالا پایین میکنم و شوقِ زندگی را از عکس هایش میبینم.شوقی که خودم هم خوب میفهمم و درکش میکنم.این مرگ برایم لذت بخش ترین مرگ دنیاست.مردن در راهی که برایم معنی بزرگی در این روزگارِ بی معنی دارد.در صفحه اش این جمله تحت تاثیرم قرار داد:
✨محبوب همه باش،معشوق یکی...مهرت را به همه هدیه کن،عشقت را به یکی...
 
شب به خیر خانم دول
بسم الله
بفرمایید روضه 
«و... اما حسین (ع)، نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبتر‌هایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد. چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند» 
ادامه مطلب
ترجیع بندی از خواجوی کرمانی با مقدمه ای از دکتر الهی قمشه ای:
سر آمدن از عالم قدس به این خاکدان تیره ، شوق دیدار دوست بوده است 
جان به بوی تو از خطیره قدس 
سوی این تیره خاکدان آمد 
و از این جا نیز چون عیسی به عزم دیدار او به سوی چرخ برین بال خواهد گشود . 
. همچو عیسی به عزم عالم جان 
رخ نهادیم سوی چرخ برین
. که همه اوست هر چه هست یقین 
جان و جانان و دلبر و دل و دین (عراقی )
که جهان صورتست و معنی دوست 
ور به معنی نظر کنی همه اوست (خواجو )
که یکی هست و هیچ
راه که افتادم برم ترمینال تو اسنپ داشتم با خودم فکر می‌کردم که عنوان پست قبلی رو عوض کنم. هی فکر کردم دیدم باید می‌ذاشتمش "پیکر گم شده" که هم معنای آدم گمشده بده هم معنای بخشی از منظومه نظامی که نوشته نشده. بعد گفتم ولش کن. سخت نگیر که یه دفعه راننده شروع کرد از این گفت که فهمیدی یه کم دیر اومدم؟ داشتم چایی می‌خوردم. می‌دونی من خیلی راستگو‌ ام. خواستم نگی که دیر کرد و دروغ گفت. راستی ازدواج کردی؟ یه نه قاطع گفتم که ولم کنه که جواب داد البته خوب
سلام دلم برات خیلی تنگ شده بود…
پسرک از شادی در پوست خود نمی‌گنجید …راست می‌گفت …خیلی وقت بود که ندیده بودش … دلش واسش یه ذره شده بود …تو چشای سیاهش زل زد همون چشهایی که وقتی ۱۵ سال بیشتر نداشت باعث شد تا پسرک عاشق شود و با تهدید و داد و عربده بالاخره کاری کرد که با هم دوست شدن …

دخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حر ف‌های پسرک پرید و گفت : من دیرم شده زودی باید برم خونه … همیشه همین جور بوده هر وقت دخترک پسرک رامی‌دید زود باید بر می‌گشت…
پ
آرزوی #شهادت فقط کافی نیست
به جنگ نفسمون بریم شهید می شیمسخته ولی وقتی بدونی رضای خدا تواین کاره همه سختی ها برا معشوق شیرینه
✅قدم اول به خدا امید داشته باش و نیت کن برای رضای خدا قراره بجنگی ✅قدم دوم عهد ببند با رفیق شهیدت حامی بزرگی برات میشه  ✅قدم بعدی یکی از کارای که خدا دوست نداره و انجام میدی بنویس مثلا دروغ حتی به شوخی هر شب قبل از خواب یه مرور کن ببین چقدر کنترل کردی☺️ نتونستی دوباره فردا از نو شروع کن خدا به تلاشت نگاه میکنه محاله ب
بسم الله
همان‌طور که خیلی دل‌چسب است وقتی از سفر کربلا برمی‌گردی، بعد از اولین نمازی که در ایران - مثلا در مرز شلمچه - می‌خوانی، سر به سجده بگذاری و از دل بگویی «اللهم ارزقنی زیارة الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الآخرة»، خیلی دل‌چسب است که اگر توفیق یافتی و در ماه رمضان قرآن را ختم کردی، شب یا روز عید فطر، دعای آغاز تلاوت قرآن را بخوانی و شروع کنی: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین...
پ.ن. گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند/ نگاه دار سرر
خیلی یهویی صفحه‌ی وبلاگم رو باز کردم
و خیلی یهویی تصمیم گرفتم انتشار پست جدید رو بزنم...
من حالم بهتره
خیلی بهتر 
ولی هنوز دلم تنگ میشه
دلم‌میگیره بابت دوست نداشته شدن
بابت معشوق نبودن
یا بهتر بگم.. معشوقه‌ی کسی که عاشقش هستم بودن
من دلم این حس ناب رو میخواد
این رابطه‌ی عاشقانه رو
این نفس کشیدن رو
حس میکنم الان دارم اکسیژن حروم میکنم
حس میکنم یه چیزی توی زندگیم کم دارم
چیزی که بهم باور بده
کمکم کنه زندگی کنم
بهش تکیه کنم
من دنبال یه منبع آرا
 
 
هر آن که جانب اهل خدا نگه داردخداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوستکه آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پایفرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیماننگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینیز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفتز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاریکه حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت ک
 
بی‌خرد آگه ز حَدِ شوکت خورشید نیستروز، همان شب، بِنِگَر نور و فروغ آنِ کیست
پهنه‌ی آفاق پر از تابش انوار اوستدور شب و روز همه طاعت گفتار اوست
روزی اگر باطن هر ذره به جان بنگریجز کشش عاشق و معشوق در آن ننگری
ای دل مشتاق چنان باطن آن ذرّه باشدر کش و قوسی به ره یار فراغرّه باش
بوسه‌ی شب بر رخ روز است به وقت سحرزنده به عشق است و نمیرد شب و روز ای بشر
#یزدان_مشایخی۱۹آذر۱۳۹۸
عارفان بیشتر از آنکه به شریعت بپردازند با طریقت سر و کار دارند. یعنی معتقدند برای رسیدن به وصال حضرت حق حتما نیاز نیست تا مسلمانی خشک و بدون انعطاف باشی، همین که طریقت زندگی را بدانی برای معشوق یا همان حضرت حق کافی است. نیاز نیست تا تمام واجبات و‌مستحبات را بجا بیاوری،‌همین که واجبات را سبک‌نشماری و بجای ادای مستحبات به خدمت خلق بپردازی، جامعه ای که در آن زندگی میکنی را اصلاح کنی برای قرابت به خدای متعال راه زیادی را پیموده ای. 
به قولی: 
ع
  
نقد رمان ذهن خالی: اگر ازخواندن رمان توقع تعالی روح دارید سخت در اشتباهید.
 
نقد رمان ذهن خالی نوشته ی هما پور اصفهانیهما پوراصفهانی کلادر رؤیا سیر می کند.عاشق خلق صحنه هایی ست که در آن مردش غیرتی است و این غیرت را با عصبانیت و داد و بیداد و چشم غره و فشار دادن دست معشوق و هل دادن و فریاد نشان می دهد و معشوق هم مرده ی همین حالات است؛ البته به نظر این معنای غیرت نیست؛ این یک حالات بد روانی است که نتیجه اش خشونت و بد خلقی و بی احترامی کردن به افر
ادم همیشه در هر مرحله از زندگیش باید چیزی براش محور باشه
اولش مثلا اسباب بازی
بعد درس
بعد معشوق
بعد کار
بعد همسر
بعد فرزند
هرجا که از هر مرحله دل برید, وابستگی به مرحله بعد شروع میشه
اون ته تهش,که از همه چی دل برید,همممه چی مفهومشو از دست داد...به چی باید چنگ زد؟
ب کجا پناه برد؟
ب مرگ هم میشه چنگ زد و پناهی گرفت؟
یا نه,اونجاست که تازه شناخت و علاقه به خدا شروع میشه...؟
ته تهش خداست؟
یا خدا از اول بوده و خودش مرحله نیست؟
شایدم همه اینا بوده تا تهش ب ا
آغاز همه ی آغاز ها اوست و پایان همه ی پایان ها او
بر این گنبد کبود تنها شاید ما چون نقطه ای بدرخشیم و خاموش شویم که آن درخشش هم به اراده ی اوست
چه بسیار انسان هایی که در تاریکی آمدند و در تاریکی رفتند 
و چه بسیار کسانی که آمدنشان انفجار نور بود و بعد سال ها رفتن هنوز جایشان نورانی است
حسرت زمانی است که نه آمدنمان نور داشته باشد نه بودنمان و نه رفتنمان
گویی که هرگز نبوده ایم
زمانی اینگونه می شود که تنها به زندگی حیوانی بسنده کنیم و نه بندگی بدانی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دیجی پلاس کالا راز پنهان