اولین باری که دیدمش، دقیقا مطمئن نبودم که دوستش دارم..
اولین باری که دلم خواست بغلش کنم، فهمیدم عاشقش شدم..
به خودم که اومدم، دیدم تموم زندگیم شده
هنوزم برام هر بیست و چهار ساعت میشه یه شبانه روز
هنوزم هفته، هفت روز داره و به هر دوازده ماه میگن یه سال.
اما
بدون اون انگار، روزا کوتاهتر میشه و دلِ آسمون بیشتر میگیره
بدون اون چاه تنهاییم عمیقتر میشه و هر شب بارون میاد
انگار فقط اومده که بفهمم، روزای بدون اون، اسمش "زندگی" نیست..
ادامه مطلب
کتاب بامعرفتهایش را از توی قفسۀ طنز برمیدارم. حمد و سورهای میخوانم و بعد به نیت فال، کتاب را باز میکنم:
عشق شما بسته به جونم هنوز
واسه شما دلنگرونم هنوز
دم به دم و روز و شب و ماه و سال
آدمه و هزار فکر و خیال
میگم یهوقت تو راه کج نیفتین
بیخودی رو دندۀ لج نیفتین
به جرم بند و بستِ پشت پرده
فنا نشین یهوقت خدا نکرده
نشین دچار نخوت و توهم
با چارتا بوق و سوت و دست مردم
کسی اگه محلتون میذاره
یه وقتی یابو ورتون نداره
همیشه عجز و ندبه از و
درباره این سایت