نتایج جستجو برای عبارت :

مگس پروندن

امروز یه اینترن فوق العاده خوب داشتیم.مریض ها که می یومدن اورژانس، بستریشون نمی کردمثلا برای مریض قرص می نوشت می فرستاد برهکلا ۶ تا پذیرش داشتیمبه معنای واقعی مگس پروندیم.خلوت خلوتالبته این رو هم بگم که مریض هایی که می یومدن خیلی بدحال نبودن و از همه چی مهم تر و جالب تر اینکه امروز هیییییچ مریضی رو با آمبولانس نیاوردن.اگه با آمبولانس مریض بیارن حتما بستریش می کنن.
همیشه وقتی یه دردی تو جسممون پیدا میشه فکر میکنیم دیگه بدتر از این وجود نداره و این نهایتشه مثل سردرد یا دندون درد. این 4 ماه اخیر که دچار دیسک کمر شدید شدم و دائم دراز کشیدم و از کمردرد و سیاتیک نتونستم حتی بشینم یه طراحی چهره رو انجام بدم وقتی درد سیاتیکم شروع میشه و شدت میگیره تمام دردمو میریزم تو خودم و حتی حوصله ندارم کسی صدام کنه چه برسه به شوخی و تیکه پروندن ها و سایر ارتباطات. بعد فکر میکنم نهایت درد این نیست بدتر از اینم هست و اون دردیه
عشقتون به بنگتن چقدره؟!
*
توجه*اگه حرفام بنظرتون بی ربطه میتونین نخونین^^
*
بعضیامون به امید دیدنشون زنده ایم...
مسخرمون میکنن که یه دختر نوجوون و خیالپردازیم... یه ادم معروفِ "چینی کره ای" گیر اوردیمو تو چرتوپرتامون رویاپردازی میکنیم..!
غافل از اینکه رویا... فراتر از منطق و باور غلطِ خیلی از ادمای اطرافمونه..! ادمایی که سعی در پیدا کردنِ یه جمله ی پر از طعنه ان تا با پروندن بهمون بقیه رو بخندونن...
ما فراموش نکردیم که دربرابر حرفاشون... توپیدنای پدر
خب رفتم عکاسیو اومدم. زیادم طول نکشید همین دورو اطراف خونه بودم. میدثنم یه خورده زود رفتم دلم میخواست خلوت باشه که البته زیاد نبود. زیاد عکس نگرفتم همش ۳۲ تا. چون تکراریم توش بود کمتر میشه. اومدم خونه عکسامو نگاه کردمو ۱۴ تاشو جدا کردم. خب باید روش کار کنم اینجوری نیست که بگم واوووو عالی بود کارم. نه برای چند ماه دست به دوربین نبرده خوب بود خب هرچی بیشتر عکاسی کنم بهترم میشه باید به یسری چیزای دیگه اشم فکر کنم الان فقط میخواستم ببینم چجوری میشه
اولین کلاس با چه استادی گذشت! مردی خنده‌ رو و اگه بخوام راحت‌تر بگم مردی ولخند رو! شوخی می‌کرد و خودش هم می‌خندید و گاهی هم به قهقهه می‌کشید. خدا شاهده منم تمام تلاشم رو کردم گاهی لبخند بزنم به حرفاش.
کلاس خوبی داریم. با بچه‌ها کم و بیش آشنا شدم و ناخودآگاه به هر کدوم که نگاه می‌کنم با خودم فکر می‌کنم که معلم خوبی خواهد شد یا نه؟
هنوز هم اِرنک‌بازی‌های دبیرستان در من می‌لولد و به قول مهران مدیری خدا رو شّکر‌. 
توی برنامه‌ی کلاسی یه چیزی
یه ماهی میشه از فاز کی پاپ دراومدم دارم روزنوشت مینویسم اما نگاه کردم دیدم این وب اصلا به درد روز نوشت و این حرفا نمیخوره!!!
این وب از این به بعد با همون کاربرد قبلی خواهد بود(ینی ساپورت کردن گروه های کی پاپ) ولی یه وب جدید زدم که اگه با شخص ریحون کار دارید میتونید برید اونجا:)))
خلاصه اینکه اینجا قراره بشه همون kpoplover.blog.ir سابق البته با یه سری قوانین:)))
1 اولین و مهمترین ش اینه که زین پس ورود پسرا و کلا آقایون (از رامتین فاکتور میگیرم) به این وب ممنوع
 
هدیه های نوشین زیبا و غیرمنتظره بودند، فقط یک دوست که تورو تا بی نهایت میشناسه میتونه برات عروسکی که دستش بومِ رنگه، بوکمارک و دفتر رنگ آمیزی بخره، هدیه های قشنگش باعث شد که وسط یک عالمه بغض و تلخی و ورم چشم ناشی از گریه های مدام لبخند کمرنگ بزنم، حالا هم اومدم تو فضای اشتراکی نشستم، هندزفری رو تو گوشم کردم و آهنگ گوش میدم و کارهام رو فشرده انجام میدم و تند تند توی سررسید تیک میزنم تا شاید کمتر یادم بیاد...
گفتی از غمهات بنویس؛ گفتی اگه مینوی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها