نتایج جستجو برای عبارت :

ناچار

✅ قناعت اسلام
استاد علی صفایی حائری
و قناعت اسلام به معنای کم به دست آوردن نیست، که کم برداشتن و به همراهان رسیدن است. قانع آن نیست که روزی ۵ تومان به دست می آورد؛ چون این فقیر است. قانع کسی است که با تمام استعدادش کار می کند، وگرنه احتکار کرده و تمام داراییش را برای او[خدا] خرج می کند، وگرنه اسراف کرده است.
قانع کسی است که برای همه می کوشد و به اندازه ی خودش برمی دارد. و این است که قناعت عزّت می آورد و ثروت می آورد. کوشش زیاد و برداشت کم، ثروت و مس
برای نشون دادن حسن نیتم به خودم (!) اتاقمو تمیز کردم. همین اتفاق توی زندگیم هم خواهد افتاد. ادما حذف میشن، چیزا سر جای خودشون قرار میگیرن و من خوشحال و خسته و بی‌انرژی یه گوشه میشینم و به نظمی که ایجاد کردم نگاه میکنم. وقتشه که همه چی درست شه صبا.
سالها پس از انتظار این روزها که جز گذشته ای در آینده نیستند، در زمان حال، می پرسی از حال و روزم.
من آن روزها منتظر تغییر بودم و هیچ. تو دیگر دنبال چیز تازه ای نباش. هر بار به ناچار و بیشتر به اختیار، عقب رفتم و قدم های وارونه ام خوب از پس ویرانی خویشتنم بر آمدند.
ادامه مطلب
وقتی اوضاع بحرانی است
وقتی بحران ها فوران می کنند
گاهی
به ناچار 
بهترین عکس العمل، حفظ آرامش روانی خود برای اقدامی پخته تر است
با فریاد زدن و بی قراری، با از کوره در رفتن، تا حالا که هیچ مسئله ای حل نشده
 
پس مردونه می چسبیم به کارمون
شاید که از فاجعه ای دیگر خودداری شود
کاش باشم ناله ای، تا گل بدن گوشم کند.
کاش باشم پیرهن، از شوق آغوشم کند.
کاش گردم شمع و سوزم در سر بالین او،
بهر خواب ناز خود ناچار خاموشم کند.
کاش باشم حلق های در بند زلفان نگار،
هر زمان از زدف مشکینی سیه پوشم کند.
کاش باشم جوی آبی در زمین خاطرش،
بهر رفع تشنگی شادم، اگر نوشم کند.
کاش باشم ساقی بزم وصال آن نگار،
تا ز جام وصل خود یک عمر مدهوشم کند.
کاش باشم شعر تر، جوید مرا از دفتری
، هر گه از یاد و هشش یک دم فراموشم کند.
آن شب هم مثل شب های دگر بود 
با همان نغمه و سوت 
با همان ساز سکوت
باران می بارید 
چتر احساس مرا خیس می کرد
من در ایستگاه تکرار ها
ودر آمد و رفت بی گمان قطار ها
در انتظار مسافری بودم؛جا مانده از قلبم
گاهی نگاهم به ساعت
گاهی نگاهم به شهر
و گاهی به ریل های قطار
اما به ناچار
انتظارم را در دل می خوردم
و خودم را دل خوش می کردم:
به نوازش های باران
به باد های روان
و به ابر های سرگردان...
آن شب هم مثل شب های دگر بود!
از اول سال جدید با خودم قرار دارم بیشتر سکوت کنم و کمتر دخالت تا حالاش خوب بود که رسید به امروز 
میدونی خیلی سخته بی عدالتی ببینی و حرف نزنی.نا حقی ببینی و سکوت کنی،آزار ببینی و عکس العمل نشون ندی.
سخته خب.. امشب ناچار به عکس العمل شدم رسید به اونجایی که نباید و حرف زدمعملا میشه گفت حساب این دو ماه و خورده ای تسویه شد
هم خوشحالم هم ناراحت
آیا این حالت عادیست؟؟
چرا برخی جوانان از تشکیل زندگی مشترک و متعهد شدن در برابر آن واهمه دارند؟

در حالی که باید بدانیم انسان همواره نیاز به پیشرفت دارد و برای رسیدن به درجات بالاتر به ناچار باید یکسری از تغییرات را در مراحل مختلف زندگی بپذیرد. 
ادامه مطلب
شمارو نمیدونم اما برا من محرم و صفر یه جور خاصی گرفته است که هیچ شادی به دلم نمیشینه.. اینو گفتم ریا نشه در ادامش میخواستم بگم دلم میخواد زود تموم بشه!
قدیما محرم و صفر یه رنگ و بوی خاصی برام داشت ولی حالا چند ساله اینقدر درگیر کار شدم فقط همون گرفتگیو غم پنهانشو میفهمم و دیگه هیچ..
بگذریم
شده از یه کاری فرار کنین مدام اما هی شرایطی پیش بیاد ک باز ناچار شین برین سمتش؟؟؟
دقیقا حال من..
کاری نیست ک ازش بدم بیاد اما تو شرایط خاصی دوست دارم انجامش بد
تو برای من شبیه ادبیات بودی. 
معشوقی که بی‌دلیل و بی‌بهانه رها کردم. رها کردن بی‌دلیل وجه اشتراکتان بود. آن‌قدر آرام اتفاق افتاد که حتی درست به خاطر نمی‌آورم چطور و چه زمانی به انتهای مسیر خود رسید و آن‌قدر بی‌دلیل که هنوز بعد از تمام روزها و ماه‌ها دلم نمی‌خواهد از خودم بپرسم که چرا. 
 
- پیاده رفتن قسمتی از مسیرم که به ناچار از کوچه‌ی قدیمی‌تان گذشت وقتی که تمام مدت باران می‌بارید، بهانه نوشتن این جملات بی‌معنا..
خواهم که در آغوش تو ای یار بمیرم
از درد تو ای یـــــار وفـــــادار بمیــرم
 
ناگـفتـــــن سرّ غم تو باعث آنـــــست
یا که بیمار شوم یا که به یکبار بمیرم 
 
هرچنـــــد مرا محـــــرم اسرار ندانی 
ناچار ندانســـــته ی اســـــرار بمیـرم 
 
دوش گوهر اشک تو در نرگس جادو 
لغزیـــــد و زلغزیـــــدن آن زار بمیرم 
 
اشک چاره ی ناچـاره ی درد است ولیکن
چاره آن است کزین چاره به ناچار بمیرم
 
ای که با جمعی و بی جمع نیارامی تو 
زان هراسم که بدور از تو و ب
به تازگی علاقه مند شده ام در مورد طراحی و معماری ایرانی مطالعه کنم. در ولایت ما، اصفهان، مسجد و گلدسته های زیادی وجود دارد که من شخصا تا ابد هم به آنها نگاه کنم خسته نمیشوم. چند وقت پیش که تازه میخواستم زبان یاد بگیرم، با توریستی صحبت میکردم. هرچه میگفت من نمیفهمیدم! ناچار به گنبد مسجد شیخ لطف الله اشاره کرد و بعد دستش را گذاشت روی قلبش و گفت: Beautiful
ادامه مطلب
من ز هر پهنا به آغوشت پناه آورده ام،
یک دل شوریده پردرد و آه آورده ام.
با دل و جان جان و دل سازم فدای عشق تو،
جان به لب دل را به کف همچون گواه آورده ام.
صد گوا جستم برای بخشش عفو گناه،
صد گواه از بهر یک عفو گناه آورد ه ام.
از خود و غمهای خود ناچار می سازم فرار،
من به سوی کعبة مهر تو راه آورد ه ام.
از فریب دیدة این عالم پرشور و شر،
من به چشم دل به سوی تو نگاه آورد ه ام.
شعر آوردم به وصفت از سر صدق و وفا،
ای خدا، بخشا مرا، گر اشتباه آورده ام.
2458 - «اسدا... علم» از نزدیکان شاه در خاطراتش می‌نویسد: "فرمودند «شب انسان نباید در یک اتاق با زنش بخوابد، زیرا در رختخواب است که سر گله‌ها و حرفهای مزخرف باز می‌شود و به انسان بی‌خوابی و ناراحتی می‌دهد» ... من خندیدم. عرض کردم «معلوم می‌شود شاهنشاه خیلی گرفتاری دارید»، فرمودند «ناچار!»"منبع: خاطرات علم، جلد3، ص376
دانلود فایل اصلی
الان وقت این است که عشق و محبت را منتشر کنی،وقتی مرگ ما را لمس می‌کند، در تجربه‌هایی شبیه مثل فروریختن پلاسکو؛سوختن سانچی، زلزله ویا تظاهرات اخیر...این تماشای مرگ دیگری ما را به یاد بی دفاعی خویش برابر مرگ می‌اندازد و بعد ترسی ناخوداگاه ما را در برمی‌گیرد. 
 
 ما نمی‌توانیم از مرگ بگریزیم پس ناچار به جستجوی چیزی یا کسی برای جنگیدن و ابراز خشم بر می‌آییم. 
این همه پرخاشگری در فضای واقعی و مجازی طی روزهای اخیر نشان دهنده ی ترسیدن ماست. 
ادا
مثلاً وسط این هیاهو، آهنگ به سوی تو علی زند وکیلی پخش شود و تو همانجا میخکوب شوی و بیخیال تمام کارها... هرچه توان داری در اختیار بگیری تا صدایش را نشنوی، تا با ترانه اش همخوانی نکنی و غرق در خاطرات نشوی. اما راه گریزی نیست، به ناچار تسلیم میشوی. بغض بیخ گلویت را میگیرد، احساس خفگی می‌کنی و پرده اشک جلوی چشمانت دنیا را تیره میکند.صدای شکستن میآید. به خودت می آیی و به خرده شیشه های استکان کف زمین نگاهی می اندازی. خم میشوی تا آنها را جمع کنی، تکه ها
               *بسم الله الرحمن الرحیم *
 
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ ربِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَ الْیَومِ الآخِرِ قَالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (126 بقره)
 
اضطرار آن ضرر حتمی است، یک وقت است انسان در برابر ضرر قرار می‌گیرد می‌تواند دفاع کند، یک وقتی در برابر ضرر قرار می‌گیرد ناچار است که ت
جغد می تواند سرش را حداکثر 270 درجه بچرخانند
ما انسان‌ها برای دیدن فضای یک اتاق یا محیط پیرامون خود به سادگی می‌توانیم چشم‌ها را حرکت بدهیم؛ اما چشم جغدها ثابت است و نمی‌توانند کره چشم خود را برای دیدن محیط اطراف خود حرکت دهند، آنها ناچار برای دیدن هر چیزی باید از قدرت به ظاهر ماوراء‌الطبیعه خود استفاده کنند و سر را به اطراف بچرخانند.
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش ( لگنش ) از جایش درمی‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند ؛ هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند.
به ناچار دختر هر روز ضعیف تر و ناتوان‌تر میشود.
ادامه مطلب
«٨٣»أَ فَغَیْرَ دِینِ‌ اللّهِ‌ یَبْغُونَ‌ وَ لَهُ‌ أَسْلَمَ‌ مَنْ‌ فِی السَّماواتِ‌ وَ الْأَرْضِ‌ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ‌ یُرْجَعُونَ‌ پس آیا آنها جز دین خدا(دینى)مى‌جویند؟در حالى که هرکه در آسمان‌ها و زمین است، خواه‌ناخواه فقط‍‌ تسلیم اوست و به‌سوى او بازگردانده مى‌شوند. نکته‌ها: موجودات آسمان‌ها و زمین،همگى تسلیم خدایند.حتّى اگر در حال عادّى این سرسپردگى را کتمان کنند،در حال احساس خطر به ناچار دل به او مى‌سپارن
مرازم گوید  حضرت صادق ع بر شما باد بنماز در مسجدها  وبه نبکی به همسایگان و ادای شهادت و حاضر شدن در تشیع  جنازه ها زیرا شما ناچارید از  زیستن با مرد. و براستی کسی نیستکه تا زنده است ازمردم بی نبار باشد و ناچار مردم باید ا همدیگر سازش داشته باشند 2 معاویه بن وهب  گوبد ع عرضکردم چگونه برای ما با مردمی که با امیزش دارند گواهی برسود و زیانشان. بدهید و بیمارانشان را  عیادت کنید در جنازه مردهاشان خاضرشویدو در مراسم تشییع و دفن و کفن انهاشرکت کنید
ه
۱. گفتم همسر ناچار شد بره مشهد و نامه آزادی ماشینو بگیره... شنبه بهش مرخصی ندادن بره دنبال ماشین‘  شد یکشنبه و ماجراهای نا آرومی شهرا... و آقا پلیس مورد نیاز‘ آماده باش خورده بود و نبودش! ولی بالاخره دوشنبه پرونده ماشین بسته شد و تموم شد همه‌چی خدا رو شکر!
۲. مدرسه‌های شیراز تعطیل شده... به آبجی کوچیکه میگم خوشحالی؟ میگه تو اگه یه امتحان سخت داشتی و تعطیل میشدی خوشحال نمیشدی؟
۳. بعد سالها دیروز یه کم اخبار گوش دادم هنوز عصبی‌ام بابتش!
۴. خیلی
از سرنوشت خویش در آزار بوده امعاشق ولی رها رغم یار بوده امشب‌های من همه طی شد به بی کسیلیکن رهین عشق وغم یار بوده امروزم به شام حسرت لبخند ماند وبسیا همنشین این دل غمبار بوده امفردای من چه می شود از این همه خیالرسوا شوم اگر که عشق خریدار بوده امناگه به آسمان خیالم وزید عشقضمناً به طعنه گفت که ناچار بوده امصاحب کرامتی به دلم پا نهاد و گفتآصف بیا که بهر تو من یار بوده امیاران به لحظه ای به دلم عشق جان گرفتنالید دل که بی تو گرفتار بوده امروزم بسی
تکلیف آن‌ست که چنان از دستگاه‌های شیطانی بد بگوییم و آنقدر بدی‌ها و نجاست اینستاگرام، تلگرام و توییتر را تکرار کنیم تا به گوش همه برسد و هرکس که ناچار به حضور در محوطه تحت اشراف دشمن است بداند که اگر در مسیر امن نرود،گلوله می‌خورد.
این‌جا خانه ما نیست که بدون آموزش به میدان برویم
.
.
.
.
.
.
#جنگ #فرهنگ #ایران #شیعه #توییتر #تلگرام #موبوگرام #هاتگرام #سواد_رسانه #سواد_رسانه_ای
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
سلام،
قصد بازگشت به وبلاگ‌نویسی را فعلا ندارم، ناچار شدم که بیام و اطلاع بدم هرکسی اینجا شماره‌ش رو داشتم و شماره‌م رو داشته لطفا بیاد و دوباره شماره‌ش رو در پیام خصوصی بده.
و اینکه جدا نمی‌دونم چرا فونت این وبلاگ انقدر اسفناک شده و درست هم نمی‌شه. اگر بعدها برگشتم حتما میزونش می‌کنم.
یاعلی.
اگر دکارت بیش از چهارصد سال پیش گفته بود: «من می‌اندیشم، پس هستم»، زنان در جامعه امروز غرب و همه جوامع غربزده ناچار باید بگویند: «مرا نگاه می‌کنند، پس هستم». |فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی|
 
 
پ.ن: وقتی یک پست منتشر می‌کنید از خارج از پنل هم نگاهی به آن پست بیندازید و از انتشار صحیح آن مطمئن شوید. به پیش‌نمایش اکتفا نکنید.
پ.ن: تیتر نمیدونم چرا اینقدر مسخره از آب در اومد؟ (از اثرات سانسوره دیگه)
چند روزه تا تصمیم به نوشتن میگیرم پشیمون میشم یا اگر هم بنویسم، میذارم‌ش تو لیست انتشار در آینده، ولی دقیقاً قبل از اینکه منتشر بشه سریع میرم پاکش میکنم. یا چند روزه(فکر کنید چند هفته) تا می‌خوام تو کانتکت‌هام دنبال primadonna girl بگردم از ترس گفتن درماندگی و بیچارگی یا حتا رد تماسام خودم رو به کدای پروژه و فیلم و آهنگ و اینستاگرام مشغول میکنم. شاید بخاطر همینه که بعضی حرفا رو نه میشه نوشت نه میشه گفت، گفتنش راحت نیست و نوشتنش بعدها نبش قبر. در عی
داشتم پست یکی از وبلاگی ها که از قضا آموزش زبان شیرازی بود را میدیدم که خاله جان(از همان خاله هایی که همهههه جا هست و حتی صفحه اینستاگرامی هم دارد)سری در بیاورد و من ناچار به شرح وبلاگنویسی و نشان دادن ثمره چهارسال از زندگی و توهماتم شدم.پا در دنیای نوشته هایم که گذاشت،گفت: نوشته هایت از آنهایی ست که آدم میپندارد بدبخت بیچاره ای و میخواهد زار بزند برایت و حتی گاها حس خودکشی از بالای پل هوایی را دارد.گفت و گفت و مرا توجیه کرد که خانه تکانی کنم،د
داشت رقیه رو می خوابوند که گوشیمو بهش دادم و گفتم " دوست داری بخونی ؟ صهبا برگشته [لبخند] " با خوشحالی گوشی رو ازم گرفت و هر چهارتا پستشو یک جا خوند . معلوم بود که خیلی از برگشتنش خوش حال شده .
بچه ها رو که خوابوندیم ، گفتیم بیا از فرصت استفاده کنیم یه کم حرف بزنیم با هم . دراز کشیده بودم و به سقف خیره شده بودم . همسرم هم حرفی نداشت و با جمله ی " چه خبر ؟ " دوست داشت سر یک صحبت طولانی رو باز کنه . که یک هو گفتم : " خیلی نا امیدم عزیزم ، احساس می کنم هر چی ای
ژانر:عاشقانه
نویسنده:ساحل شعبانی
خلاصه:آوینا دختر تاجر بزرگ و پولداری بوده که از بچگی نشون کرده ی پسر عموی خود بوده با اینکه علاقه ای بهش نداشته ولی به ناچار قبول می کنه که وصلت کنه و درست چند روز مونده به ازدواجش در شب بارونی تصادف می کنه تصادفی که باعث میشه زندگیش دچار تحول و تغییر بشه...
دانلود رمان باران عشق با فرمت pdf 
زخم زمانه...ز مردم تا گران جانی بدیدم؛به القائات سبوحی رسیدم...هر آن زخمی که دیدم از زمانه؛برای فیض حق بودی بهانه...ز ادبار و ز اقبال خلایق؛ندیدم جز محبت های خالق...هر آن چیزی تو را کز آن گزند است؛برای اهل دل آن دل پسند است...بَدان را هست بر ما حق بسیار؛چو حق مردم پاکیزه کردار...عارف دلسوخته، حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله
جفای خلق...این جفای خلق با تو در جهان؛گر بدانی گنج زر آمد نهان؛خلق را با تو چنین بدخو کند؛تا تو را ناچار رو آن سو کند...مولوی
آموزش حل ارور 0xc00007b
ارور 0xc000007b یکی از رایج ترین ارورهای ویندوز دراجرای برنامه ها و بازی ها ست که اکثر کابرارن با اون سر وکله میزنند و از حل اون عاجزند و ناچار به تعویض ویندوز میشوند ما در این پست قصد داریم تا با معرفی برخی از فایل به حل این ارور بپردازیم برای آموزش به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه مطلب
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو می ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم
ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!
چو دانس
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم
ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!
چو دانستم
ضمانت اجرایی قانون یادشده، جریمه‌ای تحت عنوان جریمه دیرکرد بیمه شخص ثالث است که به صورت روزانه محاسبه می‌شود. از این رو، اگر بیمه شخص ثالث شما منقضی شده باشد و آن را تمدید نکرده باشید، در هنگام خرید بیمه جدید، ناچار به پرداخت جریمه دیرکرد هستید.
بیمه شخص ثالث البرز
سالها بود نماز شبش ترک نشده بود شب شهادت حضرت رقیه س صحنه آوردن سر امام حسین ع برای حضرت رقیه س را نشانش داده بودند. چهار هفته قبل از فوتش یکی از همسایگانش چهارشب پشت سر هم خواب دیده بود که به او می گفتند کفنت را حاضر کن.فکر کرده بود مرگش نزدیک است از همسرش خداحافظی کرده بود و حلالیت طلبیده بود. وقتی دختر کوچک خانم به رحمت خدا رفت کفنی که برای خودش از کربلا آورده بود پیدا نشد. به ناچار به در خانه ی همسایه رفتند و پرسیدند که کفن دارد یا خیر و او ما
سالها بود نماز شبش ترک نشده بود شب شهادت حضرت رقیه س صحنه آوردن سر امام حسین ع برای حضرت رقیه س را نشانش داده بودند. چهار هفته قبل از فوتش یکی از همسایگانش چهارشب پشت سر هم خواب دیده بود که به او می گفتند کفنت را حاضر کن.فکر کرده بود مرگش نزدیک است از همسرش خداحافظی کرده بود و حلالیت طلبیده بود. وقتی دختر کوچک خانم به رحمت خدا رفت کفنی که برای خودش از کربلا آورده بود پیدا نشد. به ناچار به در خانه ی همسایه رفتند و پرسیدند که کفن دارد یا خیر و او ما
بحث داغی بین چند تا از دوستانم درگرفته بود. بعضی عمیقا اعتقاد به تبلیغات کاغذی داشتند و برخی هم تبلیغات نوین با اینترنت را مناسبتر می دیدند. هر کدام هم دلایلی داشتند.
خلاصه بحث این شد که نمی توان یکی از این دو نوع تبلیغ را به طور کامل کنار گذاشت و ناچار باید هر دو را در کنار هم داشت. 
دلایل دوستانی که طرفدار تبلیغات فیزیکی بودند:
 
1- اثر گذاری در زمانهایی که فضای مجازی در اختیار نیست مانند در حین رانندگی
2- جذب طیف خاصی مانند افراد مسن
3- ارتباط م
مهارت تصمیم گیری چیست؟
ما در بعضی مراحل زندگی با موقعیت هایی مواجه میشویم که ناچار به تصمیم گیری هستیم و از بین گزینه های موجود بهترین گزینه را انتخاب کنیم؛اما گاهی به علت گزینه های زیادی که پیش رو داریم دچار شک و تردید میشویم.به مهارتی که به وسیله آن می توانیم در موقعیت هایی که با چند گزینه متفاوت روبه رو هستیم به موقع دست به انتخاب مناسب ترین و بهترین گزینه بزنیم،مهارت تصمیم گیری گفته میشود.
مهارت تصمیم گیری روش های صحیح تصمیم گیری منطقی ر
اولینش توی دستت افتاد... بعد رفت زیر بالش و فرشته مهربان یک ذره بین گذاشت کنارش. حسابی خوشحال شدی عزیز دلم.
کودکی های شیرینت گاهی مخلوط با بزرگسالی می شود و دلبر تر از هر روز می شوی.
دومی را بابایی از لثه ات جدا کرد و ناراحت شدی.
سومی وقتی افتاد مهمان عزیز بودی.
چهارمی درد داشت و خونریزی کرد خودم برداشتمش. دل نداشتم اما ناچار بودم عزیزم.
پنجمی جالب تر بود:-)
بعد از نماز پریدی توی بغلم و زود برگشتی و گفتی آخ دندوونم افتاد! کلی دنبال دندان جان گشتم تا
همانطور که می دانید، یکی از روش های اجاره اتومبیل، اجاره خودرو با راننده می باشد. این روش از اجاره خودرو نسبت به اجاره بدون راننده ارزان بوده و مورد پسند بسیاری از متقاضیان است. همچنین شما با اجاره خودرو با راننده دیگر ناچار به پرداخت خسارت در صورت بروز حادثه نمی باشید.
آن دسته از مسافرانی که از کشور های دیگر به ایران سفر می کنند، می توانند از این روش برای تردد در شهر استفاده نمایند. شرکت اجاره خودرو رنتینال، خدمات ویژه و متفاوتی نسبت به دیگر
خب از کجای داستان شروع کنم؟از امروز یا از سال پیش؟سال پیش حدود همین وقتا بود خیلی چشم سمت چپم اذیتم میکرد اما بیخیالش شدم و موند...
تا اینکه دیگه چند روزی بود از چشم درد داشتم میمردم و به ناچار برای عصر وقت پزشک گرفتم...
بعد از تماشای فوتبال نه چندان جذاب رفتم دکتر ...
معاینه انجام شد و حاکی از خبر خوبی برای من بود... اما نه برای جیبم...
 
عینکی شدیم رفت...
 
رفتم عینک بگیرم... جدایی از قیمت های بالای عینک هیچ کدوم مورد سلیقه بنده واقع نشد...
پس اومدم خون
اولین جلسه بعد از امتحان ترم اول بود، بچه ها خستگی امتحان روز قبل را بهانه کرده بودند، تا ناچار شوم فقط کمی در مورد وضعیت سیاسی یکی از سلسله های باستانی بحث کنیم، قبل از هر چیزی طبق برنامه بچه ها صفحات مورد نظر را مطالعه می کنند، اینگونه آنها را درگیر بحث میکنم، چند دقیقه استراحت کلاسی دو نفر از دخترای شیطون آمدن پایین کلاس و شروع کردن صحبت درباره موضوعات مختلف تا رسیدن به بحث اهداعضویکیشون گفت: میخوام برای اهدا عضو ثبت نام کنم، خانوم شما چی
بر گر فته از کانال انشا 21 برای

پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید 
من سرزمین دردها هستم، سرزمین غم و اندوه... دریایی آرام که بعد از آن حادثه طوفانی هیچ وقت به حال سابق باز نمیگردم.آن روز ، روز بسیار بدی بود روزی کع من با آن همه عظمت به ناتوانی و  حقارت خود پی بردم. آرام بودم و عاشق، عاشق تمام مسافرانی که به مقصد میرساندم. عاشق غبطه هایی که به بزرگی و عظمت من میخوردند. مغرور نبودم اما گاهی از بزرگی و عظمتم فریفته میشدم.هرگاه میخواست
یکی بود یکی نبود
و شروع مشکلات از همان بودن بود
بودن یا نبودن مسأله ای نیست
مسأله در بودن است
وقتی بود بودی
مسأله ات چرا بودن است
چگونه بودن
و مشکلات ات شروع میشود با دیگر بود ها
نگران بی انصافی میشوی
نگران مظلوم واقع شدن
نگران دیده نشدن
نگران ندانستن
نگران نادان خوانده شدن
و اگر بودی مسلماً آزاد نخواهی بود
اگر بودی به ناچار باید حرکت کنی
و باید بسازی
و ساختن و ایجاد کردن بدون ساخته شدن و ایجاد شدن معنی ندارد
ذات نایافته از هستی بخش که تواند
2488 - «اسدا.. عَلَم» وزیر دربار و معتمد شاه در
خاطراتش می‌نویسد: “پیامی از کیسینجر و همچنین خبرهایی از چند دختر خانم
از اروپا رسید، ناچار شدم چند دقیقه سر شام بروم و عرایضم را بگویم(1) ...
فرمودند «بعدازظهر گردش می‌رویم»، من هم بعدازظهر را با دوستم گذراندم(2)
... فرمودند «بعدازظهر گردش می‌رویم»، عرض کردم «گاردن پارتی دیپلماتها را
داریم»، فرمودند «قبل از آن!»، عرض کردم «خسته می‌شوید»، فرمودند «نه!»(3)
... دختری را ملاقات کردم که باید به حضور بر
خش خش ، خش خش رفتگران شهر ارواح
می روبند کوچه ها را به جاروی نهان اسرار
خش خش ، خش خش
دم صبح است و به اندوهی خواب
همه ارواح درون یک خیال بی تاب
یک مسافر می رسد از راه ، ترسان ترسان
عرق می ریزد
آفتاب غربت شهر ، سایه اش را جان می بخشد
روح زنی بی رنگ و رو ، در اضطراب نرسیدن ، می آید به سمت او
کاسه ای آب به دستش می دهد 
لبخند مرده ای می زند  
در پی خواب خویش می رود
خش خش ، خش خش
کودکان روح بی کارند
نمی خوانند حتی یک کتاب
سر شب میخوابند
صبح ، از خستگی خواب
2488 - «اسدا.. عَلَم» وزیر دربار و معتمد شاه در خاطراتش می‌نویسد: “پیامی از کیسینجر و همچنین خبرهایی از چند دختر خانم از اروپا رسید، ناچار شدم چند دقیقه سر شام بروم و عرایضم را بگویم(1) ... فرمودند «بعدازظهر گردش می‌رویم»، من هم بعدازظهر را با دوستم گذراندم(2) ... فرمودند «بعدازظهر گردش می‌رویم»، عرض کردم «گاردن پارتی دیپلماتها را داریم»، فرمودند «قبل از آن!»، عرض کردم «خسته می‌شوید»، فرمودند «نه!»(3) ... دختری را ملاقات کردم که باید به حضور برسد.
درون من موجود کمال‌طلبی وجود دارد که هر لحظه با تیزبینی آماده است از من انتقاد کند و ثابت کند دوباره کند زدم. تا الان راه فراری پیدا نکردم و از هرجایی پیدا شده و یقه‌ام را چسبیده. من هم ناچار پذیرفته‌ام و سعی می‌کنم کنار بیایم اما هر بار پروسه گوش کردن و افسردگی و ناامیدی و سرزنش درونی من را از پا می‌اندازد.
منتقد درونی‌ام حالا مدتی است به وبلاگم چسبیده. مدام سال‌های قبل را می‌کوبد توی سرم که آبلوموف هم وبلاگ نشد و تو دیگه خوب نمی‌نویسی و
امروز بعد از مدت ها فرصتی دست داد تا مطالب منتشر شده قبلی وبلاگ تازه های بیان را مرور کنم. متاسفانه برخی از وبلاگ های که در گذشته بسیار فعال بودند حذف شده بودند و موضوع و محتوای برخی از وبلاگ ها به طور کامل تغییر داده شده بود. به همین دلیل یک بررسی روی همه وبلاگ های معرفی شده داشتم و به ناچار برخی از مطالب را حذف کردم.
در نهایت برای اینکه مخاطبان این وبلاگ با لینک های حذف شده یا وبلاگ هایی با محتوای اشتباهی مواجه نشوند، تصمیم دارم که با وسواس بی
ژانر:عاشقانه
خلاصه:
آوینا دختر تاجر بزرگ و پولداری بوده که از بچگی نشون کرده ی پسر عموی خود بوده با اینکه علاقه ای بهش نداشته ولی به ناچار قبول می کنه که وصلت کنه و درست چند روز مونده به ازدواجش در شب بارونی تصادف می کنه تصادفی که باعث میشه زندگیش دچار تحول و تغییر بشه...
 دانلود رمان باران عشق با فرمت pdf
دانلود رمان باران عشق با فرمت apk
Plagerism سرقت ادبی،شامل ایده،نوشته آکادمیک در سطوح مختلف علمی و دانشگاهی است که با ظهور علوم رایانه ای ودیجیتالی گسترش قابل ملاحظه ای پیدا کرده است به گونه ای که سوئ استفاده از اثر ادبی حتی غیر ادبی بطور زایدی در افکار برخی مشاهده شده واز طرفی بی ضابطه بودن فضای مجازی وآزاد بودن وبعبارت دیگر رها بودن آن باعث شده خیلی مطالب به جای دیگر کپی شده ومورد سوئ استفاده قرار گیرد با نگاهی اجمالی به برخی مطالب در فضای مجازی می توان به عینه دید .چنانچه این
تکلیف آن‌ست که چنان از دستگاه‌های شیطانی بد بگوییم و آنقدر بدی‌ها و نجاست اینستاگرام، تلگرام و توییتر را تکرار کنیم تا به گوش همه برسد و هرکس که ناچار به حضور در محوطه تحت اشراف دشمن است بداند که اگر در مسیر امن نرود،گلوله می‌خورد.
این‌جا خانه ما نیست که بدون آموزش به میدان برویم
.
.
.
.
.
.
#جنگ #فرهنگ #ایران #شیعه #توییتر #تلگرام #موبوگرام #هاتگرام #سواد_رسانه #سواد_رسانه_ای 
ژانر:عاشقانه 
 نویسنده:ساحل شعبانی
 خلاصه: آوینا دختر تاجر بزرگ و پولداری بوده که از بچگی نشون کرده ی پسر عموی خود بوده با اینکه علاقه ای بهش نداشته ولی به ناچار قبول می کنه که وصلت کنه و درست چند روز مونده به ازدواجش در شب بارونی تصادف می کنه تصادفی که باعث میشه زندگیش دچار تحول و تغییر بشه...  
 دانلود رمان باران عشق با فرمت apk  
دانلود رمان باران عشق با فرمت pdf  
ژانر:عاشقانهنویسنده:ساحل شعبانی
خلاصه:
آوینا دختر تاجر بزرگ و پولداری بوده که از بچگی نشون کرده ی پسر عموی خود بوده با اینکه علاقه ای بهش نداشته ولی به ناچار قبول می کنه که وصلت کنه و درست چند روز مونده به ازدواجش در شب بارونی تصادف می کنه تصادفی که باعث میشه زندگیش دچار تحول و تغییر بشه...
 دانلود رمان باران عشق با فرمت pdf
دانلود رمان باران عشق با فرمت apk
الإمام علیّ علیه السلام :شَرطُ الاُلفَهِ تَرکُ الکُلفَهِ. 
شرط الفت ، ترک تکلّف است .
شرح روایی:امیرالمؤمنین علیه‌السلام:شَر الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب.(غررالحکم، ص:۴۱۸)
رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و #مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد. 
و َعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه ا
درس سیزدهم: تلفظ دو حرف «ن» و «و»
تلفظ حرف ن✏نون، نام حرف بیست و پنجم از حروف الفبای عربی است.این حرف از برخورد سرزبان به لثه دندان های پیشین بالا به تلفظ درمی آید.هنگامی که سرزبان و لثه دندان های پیشین بالا به یکدیگر برخورد می کند تا حرف «ن» را به تلفظ درآورد؛ کناره های زبان به دندان های آسیای بالا (در هر دوطرف) می چسبد و راه خروج هوا را از طریق دهان مسدود می کند و به ناچار هوای سازنده حرف «ن» از حفره بینی خارج می شود. چنانچه در این لحظه تارهای ص
 
  طرح فاصله گذاری هوشمند به نظر من بازی با کلمات برای سرپوش گذاشتن بر همان روش ایمنی گله ای یکی از سه راه حل مقابله با کرونا است.
یک نگاه اجمالی به حضور مردم در خیابان ها هیچ جای شک و شبهه باقی نمی گذارد که میزان رعایت افراد جامعه از پروتکل های ایمنی و بهداشتی مقابله با کرونا در چه حدی هست.
خیلی ها را می بینی که در عمل هیچ اعتقادی به وجود مهمان ناخوانده ای به نام کرونا ندارند و با بیخیالی تمام مشغول برنامه های روزانه خود هستند حتی با شدت بیشتر
بسم الله
إنا لله و إنا إلیه راجعون...
پ.ن یک. فرمود "ترجعونها إن کنتم صادقین" (سوره ی واقعه). هر چه تلاش کردیم و کردند، نشد... نمی شود، نمی توانیم؛ باید تسلیم بود.
پ.ن دو. نقل است که حضرت امیر فرموده اند "من یَمُت یَرَنی". با حسرت به چشمان مادر نگاه می کردم.
پ.ن سه. ممنون از بزرگوارانی که دعا کردند... گم شود تدبیر عاقل پیش تقدیر خدا
پ.ن چهار. اگر در قید حیات هستند، هوای مادر و پدرتان را بیشتر داشته باشید... حتی اگر روزی ده بار دستشان را ببوسید، شاید فردا حس
یکی از دغدغه‌های کارآفرینان و مدیران کسب‌وکارها جستجو و پیدا کردن کارمندان عالی و درجه‌یک برای کسب‌وکارشان است در اغلب موارد به دلیل اینکه فرد مناسبی برای انجام یک کار پیدا نمی‌کنند ناچار فردی معمولی باقابلیت‌های متوسط را استخدام می‌کنند و همین کار ابتدا باعث افت کیفیت انجام کارها توسط فرد می‌شود و هم اینکه کیفیت کار کل تیم و مجموعه را پایین می‌آورد و درنهایت کسب‌و‌کار افت می‌کند، برای هر جایگاهی در کسب‌وکار حتماً افراد عالی و د
توبه ‎ سر دسته ‎ راهزنان
یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.
آن عالم می گوید: «من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و ا
در این بخش از آموزش آرایشگری می خواهیم به شما بیاموزیم چگونه موی بالای لب خود را در خانه بردارید . این آموزش از زبان یک متخصص لیلیوم سرخ بیان می شود .
من مو های زیادی دارم ، روی سرم ، صورتم و بدنم . مو ها به ناچار در تمامی صورت شما رشد می کنند حتی اگر آن ها را نخواهید . در واقع به نوعی این مو ها حکم مهمان ناخوانده را دارند . موی بدن چیزی است که من از مادرم به همراه شخصیت طنز او به ارث برده ام . در حالی که مورد دوم را دوست دارم ، تمایل دارم از شر مو های ز
چند روز پیش باید تا یکی از خیابان‌های اطراف میدان بوعلی می‌رفتم. به گمانم 5 دقیقه صبر کردم اما در آن ساعت از روز اسنپی گیرم نیامد. به ناچار مسافت کوتاهی را پیاده رفتم و منتظر تاکسی شدم. در صندلی عقب بین دو خانم جوان و میانسال جا گرفتم و بعد از پرداخت کرایه نگاهی به آیینۀ ماشین انداختم. چشمهای بردلی کوپر را میشد از آینه دید. راننده تاکسی کمی جوان‌تر از او به نظر می‌آمد. چین و چروکهای اطراف چشمش هم به مراتب کم‌تر بود. آنقدر از دیدن چشمهایش مت
هر دندانی از دو قسمت ریشه و تاج تشکیل شده است.اگر دندان شما آسیب ببیند تا حدی که دندانپزشک نتواند با استفاده از درمان ریشه آن را نجات دهد به ناچار آن را از ریشه می کشد و جای دندان شما خالی می شود.
در این صورت شما می توانید از ایمپلنت برای جایگزینی دندان از دست رفته استفاده کنید.
ایمپلنت دارای یک پایه از جنس تیتانیوم می باشد که در فک جایگذاری می شود . پایه ایمپلنت چون از جنس تیتانیوم است و این فلز خنثی می باشد 
با استخوان فک سازگار است و به آن جوش
کتاب ماری استوارت
نویسنده: اشتفان تسوایک
مترجم: دکتر ضیاء الدین ضیائی
ناشر : آسمان علم
رقعی جلد سخت
496 صفحه
ماری استوارت - Mary Stuart,, یک ملکه
برای دو سرزمین,  زندگی پر فراز و نشیب ماری استوارت قرن هاست که توجه
شاعران و نویسندگاه را به خود مشغول کرده است. ماری استوارت، معروف به ماری
اول، پس از مرگ پدرش در نه ماهگی به عنوان ملکه ی اسکاتلند تاج گذاری کرد و
به صومعه فرستاده شد تا به طور ناشناس و با امنیت بزرگ شود و اداره کشور
را بر عهده بگیرد.اما در
هیچوقتِ هیچوقت مث ایــــــن شبا و این روزایی که داره میگذره محتاج دعا نبودم...به این و اون با بغض،ملتمسانه نمیگفتم میشه واسه من خیلی دعا کنی؟نه واس درس و چیزای الکی!نه...!
واسه اتفاقی که قراره ۲۳تیر  ماه واسم بیوفته....واس رفتن از این شهر.....واسه شهری که بهش دلبستم...واسه تصمیمی که گرفته شد و علنی نکردم چون یه کورسوی امید داشتم به اینکه شاید کنسل بشه...و نشده تا الان....شاید رفتنی نشدیم...این روزا شدم مث اون ادمایی که بهشون گفتن تا چند ماه دیگه بیشتر
شخصی تلاش پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا می کرد.
 ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. 
او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند اما چنین نشد. 
در واقع پروانه ناچار شد
سلام
بعد از عمری با کلی جستجو رفتم یه کلاس ورزشی انتخاب کردم که مثلا کمتر ضرر داشته باشه!
تا مربی می گفت هر کی گردن درد داره انجام نده، مراقب میشدم...
تا میگفت هر کی کمر درد داره این مدلی انجام بده ، باز...
تازه به خودم تخفیف دادم که حالا زانوهام چندان مشکلی نداره که! (حالا شدید می دَردَن!)
اون وسط چشمم سیاهی میرفت، گاهی ناچار میشدم بی خیال بشم و بشینم استراحت کنم.
اون نرمش هایی هم که سر رو باید به سمت پایین خم می کردیم که کلا می ترسیدم انجام بدم، ا
در زمان عدم دسترسی به موتور جستجوی گوگل، خیلی از کاربران به ناچار سمت موتور جستجوهای ایرانی می‌روند. اگر شما هم مانند بسیاری از کاربران با موتورهای جستجوی داخلی آشنایی ندارید در ادامه با پی‌سی‌ترفند همراه باشید.
ادامه مطلب
{امام زمان(عج) از منظر روایات - شماره 27}
 
امتحان الهی
 
از امام کاظم(ع) نقل شده که فرمودند: به ناچار صاحب الامر غیبتی کند که معتقدین به امامت هم از آن برگردند، همانا امر غیبت یک آزمایش است از جانب خدای عزوجل که خلقش را به وسیله آن بیازماید.
(اصول کافی، ج۲؛ ص۱۳۲)
 
سوره عنکبوت، آیه ۲ : " آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟ "
یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَل
هممون میدونیم حسادت خوب نیست، اما هممون هم گاهی اوقات حسود میشیم!من اصولا توی رابطه، آدم حسودی هستم. حالا نه صرفا رابطه ی عشقی، رابطه ی مادر و فرزندی، رابطه ی دوستی..به این صورت که اگر فرد مذکور، به کسی، یا چیزی، بیش از من نزدیک باشه یا علاقه داشته باشه، بهم میریزم و اون حس حسادت، شروع به فعالیت میکنه و ناراحتی های عالم میاد توی دلم!خب بله، الان هم حس حسادتم نسبت به کسی که فکر می‌کردم فقط دوست منه و قرار بود بیام اینجا و خبر خاله شدنم و مامان ش
یا ولی الحسناتفصل دوم: مهارتهای ارتباط موثر
۷: در هر قصه ای نقش آدم بد را بازی نکنیم
مطمئن باشیم که به تعداد کافی آدم بی فکر ، در عالم وجود دارد.چه نیازی است که برای هر کار ناراحت کننده، حرف نیش دار و خبر بد ، ما فورا داوطلب شویم؟قبل از اینکه حرفی را به کسی بزنیم میتوانیم آن را در چندین حلقه از نای مورد بررسی قرار دهیم:
۱. در حلقه ی اول: آیا این حرف او را خوشحال میکند؟
۲.حلقه دوم: آیا این حرف برایش مفید است؟
۳. حلقه سوم: آیا نگفتن این حرف مشکلی ایجاد
 
بیمه تکمیلی چیست؟
یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین انواع‌ پوشش‌های بیمه‌‌ای، بیمه‌ تکمیلی درمان است‌. با توجه‌ به‌ اینکه‌ انسان همواره‌ در معرض‌ خطر انواع‌ مختلف‌ بیماری‌ها بوده‌ و هست‌، به ناچار برای معالجه‌ بیماری و بهبودی، متقبل‌ هزینه‌‌های سنگین‌ پزشکی، دارو، عمل‌ها‌ی جراحی و مخارج‌ بیمارستان‌ می‌شود. به‌ منظور کمک‌ در پرداخت چنین‌ هزینه‌هایی، بیمه‌های درمانی طراحی و به متقاضیان ارائه می‌گردند.
ادامه مطلب
 
بیمه تکمیلی چیست؟
یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین انواع‌ پوشش‌های بیمه‌‌ای، بیمه‌ تکمیلی درمان است‌. با توجه‌ به‌ اینکه‌ انسان همواره‌ در معرض‌ خطر انواع‌ مختلف‌ بیماری‌ها بوده‌ و هست‌، به ناچار برای معالجه‌ بیماری و بهبودی، متقبل‌ هزینه‌‌های سنگین‌ پزشکی، دارو، عمل‌ها‌ی جراحی و مخارج‌ بیمارستان‌ می‌شود. به‌ منظور کمک‌ در پرداخت چنین‌ هزینه‌هایی، بیمه‌های درمانی طراحی و به متقاضیان ارائه می‌گردند.
ادامه مطلب
 
بیمه تکمیلی چیست؟
یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین انواع‌ پوشش‌های بیمه‌‌ای، بیمه‌ تکمیلی درمان است‌. با توجه‌ به‌ اینکه‌ انسان همواره‌ در معرض‌ خطر انواع‌ مختلف‌ بیماری‌ها بوده‌ و هست‌، به ناچار برای معالجه‌ بیماری و بهبودی، متقبل‌ هزینه‌‌های سنگین‌ پزشکی، دارو، عمل‌ها‌ی جراحی و مخارج‌ بیمارستان‌ می‌شود. به‌ منظور کمک‌ در پرداخت چنین‌ هزینه‌هایی، بیمه‌های درمانی طراحی و به متقاضیان ارائه می‌گردند.
ادامه مطلب
زنی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای در کادر بزرگی دیده می شود با تابلوی «اتاق عمل». چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح از آن خارج می شود. زن نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. زن با چهره ای آشفته به او نگاه می کند ... دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه، نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه
ملا نصرالدین کمونیست شده بود. از او پرسیدند: ملا می دونى کمونیسم یعنى چه؟ گفت: می دانم. گفتند: می دانى اگر دو تا اتومبیل داشته باشى و یکى دیگر اتومبیل نداشته باشد ناچار خواهى بود یکى از آن دو را بدهى !؟ گفت: بله کاملاً حاضرم همین حالا این کار رابکنم. گفتند: میدانى اگر دو تا الاغ داشته باشى، باید یکى را بدهى به کسى که الاغ ندارد! گفت: نه! با این مخالفم! این کار را نمى توانم انجام دهم. گفتند: چرا این که همان منطق است و همان نتیجه؟ گفت: نه این همان نیست.
حرف دارم ، زیاد هم حرف دارم...آنقدر حرف دارم که در گلویم گیر کرده است...جایی بین زبان و قلبم گیر کرده است و مردد میکند از گفتن و میشود یک سکوت دردناک...یا نه شاید هم جایی میان مغز وقلبم درگیر شده است.....دقیق نمیدانم فقط میدانم که گیر کرده است و خیال آمدن ندارد......سکوتی که نه حرف میشود و نه اشک به بغضی غریب در حنجره ام تبدیل میشود...نمیدانم چه کسی به ساز حرف هایم دست زده است که چنین ناکوک و بد نوا شده است....و باید گشت و پیدا کرد کسی را که بلد باشد کوک کن
در یک معنا، حقوق مجموع مقرراتی است که بر اشخاص، از این جهت که در اجتماع هستند، حکومت می کند.
انسان موجودی است اجتماعی که باید در میان همگنان خود بسر برد. به حکم طبیعت، شخص در اجتماع کوچک پدر ومادر زاده می شود و در سایه مراقبت ها و عواطف این گروه نیازمندیهای مادی و معنوی خویش را تامین می کند. ولی، پس از دوران کودکی نیز او با دیگران بسر می برد و با همکاری آنان خواسته ها و نیازهای خود را بر می آورد.
از سوی دیگر، خواسته های آدمیان به حکم فطرت با هم شب
#برشی_از_یک_کتاب

مادام که تلقى ما از انسان و برداشت ما از خویشتن دگرگون نشده، 
مادام که نقش انسان مجهول مانده و بینش او از این نقش در حد تنوع، در حد زندگى تکرارى و مدار بسته، در حد خوشى‌ها و سرگرمى‌ها، در حد بازیگر شدن و بازیچه ماندن، و تماشاچى بودن، خلاصه شده، 
مادام که زندگى جز نمایش و بازى،بارى ندارد، ناچار سنگینى حجاب طبیعى است، مگر اینکه با شعارها همراه شوى و یا در جو روشنفکرى قرار بگیرى و یا بخواهى به گونه‌اى دیگر به نمایش بپردازى، یا
با ن خردمند را به سمت کافه پیاده می‎رفتیم و از نوشتن حرف می‎زدیم. از این می‎گفتیم که غم چه دست آدم را به نوشتن گرم می‎کند. که آدم به مرحله‎ای می‎رسد که باید بین گریستن مدام و نوشتن انتخاب کند و ما اولی را انتخاب می‎کنیم. توی همین حرف‎ها بودیم که ن یک‎مرتبه پرسید: دلت تنگ نشده؟ من دلم هنوز پیش نوشتن بود. جواب دادم که زیاد. که دلم دیگر آن همه غم را نمی‎خواهد اما آن میل شدید به روی کاغذ آوردن احوالم را زیاد می‎خواهد. ن گفت: منظورم آدم سابق بود،
مدارات تقویت کننده به واسطه تقویت سیگنال کوچک اگر درست طراحی نشود کار نخواهند کرد!!
برای طراحی این نوع مدارات باید به دو بخش تغذیه و ورودی مدار توجه ویژه داشت.
۱. این نوع مدارات معمولا به خاطر تقویت سیگنال، جریان بالا مصرف می کنند لذا باید خازن های الکترولیت مناسب با توجه به مصرف جریان نزدیک پایه تغذیه قرار داد. در ضمن سعی شود مدار، جایی قرار گیرد که فاصله آن تا منبع تغذیه کم باشد. اگر فاصله به ناچار زیاد شد، حتما قطر ترک  پهن انتخاب شود تا افت
عبد الحسین خان سپهر در ذکر وقایع سال 1317 قمری درباره قحطی کُردستان (در زمان مظفرالدین شاه قاجار) می نویسد: قحطى در کُردستان به حدى بود که چندین روز مردم نان پیدا نمى کردند و برگ درخت مى خوردند چنان که زنى که به حسن و کثرت مو معروف کردستان بود و چند طفل داشت و از براى آنها نان پیدا ننمود، ناچار گیس خود را مقراض(قیچی) کرد و به خانه اى برده به سه هزار و ده شاهى فروخت و آن همه پول را به بازار برد و نان نیافت.
 (عاقبت) در روز 9 صفر 1317، مردم کُردستان شوریدن
شاید نوشته ای نجوشید. شاید فکر خوبی جرقه نزد. ممکن است اصلا فکر نکرده باشم. (قال نویسنده: امان از مجازی) شاید هم هی تکرار می کنم. من هنوز همانم. همان که بیهوده نوشت و آشی می پخت که سبزیش را می سوخت. و همان که هی تکرار می کرد. هشتاد و پنج بار نوشت این جمله را. چون خاری در چشم. هر قدر روزهایم حاصل فشردن F5 بر روز قبل باشد، همان می شود که سی و شش به علاوه ی یک نوشته سابقم -گر چه در ظاهر تفاوت- اما حقیقتا یک چیز اند. من مجازی ام. بسیاری از ما سازنده ی یک جامعه
وقت آن سررسید که بار بر زمین گذارند و مدتی را برای استراحت و خوردوخوراک اختصاص دهند. اما باد و خاک نگذاشت تا کاروان -یک آن حتی- در آن خطه پربلا ماندگار شود. پس کاروانیان به‌ناچار بار بستند و به‌سوی دیار مقصد رهسپار شدند.تا منزل بعدی راه درازی در پیش بود. قافله‌سالار، کاروانیان را به‌سوی رباطی کهنه هدایت می‌کرد تا دمی بیاسایند و قوت گیرند. کودکان و زنان، سوار بر شتران و مردها پای پیاده می‌رفتند. تا نیم روز، وقت مانده بود تا به کاروانسرا و آف
شکل افسردگی برای من این روزها جدی‌تر از همیشه‌ست. به این شکل که اگر تبلت به دست نمی‌گرفتم و نمی‌نوشتم، هنوز داشتم سر به شیشه‌ی پنجره‌ی ماشین و تو سکوت جاده اشک می‌ریختم. چند ساعت قبل تولد خواهرم بود. خودم رو مجبور کردم با آهنگ برقصم و از تنهایی بیرون بیام، ولی نمی‌تونستم. دلم خالی از هر حسی بود و فقط تنهایی توش مونده‌بود. قبلا تنهایی رو خوب مخفی می‌کردم، هیچ‌کس نمی‌فهمید. حتی یه عده به من می‌گفتن چقدر دور تو شلوغه! ولی زندگی من انگار م
عصب کشی که اصطلاحی عام است یکی از روش های عمومی در درمان دندان است. اصطلاح پزشکی آن روت کانال تراپی یا n2 می باشد.
برای اینکه دچار پوسیدگی دندان نشویم و به این درمان نیاز پیدا نکنیم باید دندان های خود را بعد از هر وعده غذایی مسواک کنیم همچنین از نخ دندان نیز کنار مسواک استفاده کنیم تا بتوانیم همیشه دندان هایی سالم و زیبا داشته باشیم.
در اثر رعایت نکردن بهداشت دندان ها ابتدا جرم و پلاک در امتداد خط لثه به وجود می آید.
با انباشته شدن آن ها باکتری ه
هتل ها در گذشته به تبلیغات گوناگونی اقدام می
کردند و برای جذب مخاطب بیشتر تمرکز خود را روی همین قسمت می گذاشتند. افراد هم
هنگامی که می خواستند سفر کنند ناچار به این تبلیغات اعتماد می کردند. اما با
ایجاد سایت های رزرو هتل، کسانی که عازم سفر هستند اطلاعات درست و روشنی از هتل ها
به دست می آورند و هتل ها هم انرژی خود را بیشتر روی ارتقا کیفیت خدمات متمرکز می
کنند و این به معنای اقامت مطمئن برای مسافر و سود دهی بیشتر برای هتل می باشد.
 
بیمه تکمیلی چیست؟
یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین انواع‌ پوشش‌های بیمه‌‌ای، بیمه‌ تکمیلی درمان است‌. با توجه‌ به‌ اینکه‌ انسان همواره‌ در معرض‌ خطر انواع‌ مختلف‌ بیماری‌ها بوده‌ و هست‌، به ناچار برای معالجه‌ بیماری و بهبودی، متقبل‌ هزینه‌‌های سنگین‌ پزشکی، دارو، عمل‌ها‌ی جراحی و مخارج‌ بیمارستان‌ می‌شود. به‌ منظور کمک‌ در پرداخت چنین‌ هزینه‌هایی، بیمه‌های درمانی طراحی و به متقاضیان ارائه می‌گردند.
ادامه مطلب
سندرم پای بی قرار یا Restless Leg Syndrome یا RLS
سندرم پای بی قرار (Restless Leg Syndrome یا RLS) نوعی اختلال خواب است که در آن، فرد مبتلا دچار احساس ناخوشایند در پاها می شود و آن را به صورت احساس گزگز، مورمور، سوزش، درد و کشش و یا حرکت حشرات روی پوست توصیف می کند و بیمار برای کاهش حس ناچار است پای خود را تکان دهد و یا بکشد.   
برای مشاهده متن کامل مقاله سندرم پای بی قرار روی لینک سندرم پای بی قرار کلیک کنید.
ادامه مطلب
مدیر گروه مرکز تحقیقات پستان جهاد دانشگاهی ضمن تشریح عوارض پروتز سینه و اینکه چه کسانی مناسب انجام این جراحی هستند، گفت: پروتز سینه مانعی در بارداری و شیردهی ایجاد نمی‌کند.
دکتر آسیه الفت بخش  - جراح عمومی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره عمل جراحی پروتز سینه، گفت: پروتز سینه مانند پروتزهایی که در جاهای دیگر بدن استفاده می‌شود، ضرورت‌های خاصی داشته و نباید بی‌دلیل استفاده شود. معمولا این اعمال از نظر زیبایی شناسی در زنان بخصوص زنان جوان حا
پلی‌موبیل ، فیلمی انیمیشنی محصول سال ۲۰۱۹ به کارگردانی لینو دی‌سالوو می‌باشد. این فیلم انیمیشنی که بر اساس اسباب‌بازی‌های معروف پلی‌موبیل ساخته شده است ، داستان نوجوانی را روایت می‌کند که به ناچار باید زندگی آرام و زیبای خود را کنار بگذارد تا برادرش چارلی را که در جهان وسیع پلی‌موبیل گم شده است ، نجات دهد. اما…
من اینجا حس می‌کنم توی یه زندانم به وسعت همه دنیا، همه‌ی دنیا هست، اونی که باید باشه نیست :( دایره لودینگ می‌چرخه و می‌چرخه، بعد که ثابت میشه توی دلم میگم لعنتی، ثابت نشو، چیزی نیاوردی که... تا آخرین لحظه به چرخیدن ادامه بده، بذار امید برام بمونه که صدایی دریافت می کنم، حرفی، عکسی، لبخندی...
انگار اونجا مقابلم یه جام بلوری شکننده و ظریف است، شیشه عمرم توی جام جا مانده، این‌جا دست و پا بسته، دلم آشوب است که نکنه بیفته و بشکنه :(
 
پ.ن. دل نگران
 
حکایتی_زیبا_و_خواندنی
شکر نعمتروزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.خیلی او را صدا می زند اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود!
به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازدتا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود!
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جی
دربارۀ اهمیت فارسی گفتن و آفریدن معنا در زبان فارسی
خلاصه - زبان، نشانه‌های آشنای یک ملت از مفاهیمی است که از معانی حاضر در وجودشان برخاسته. دشوار هنگامی است که اهل یک زبان با معنایی در زبان دیگر مواجه شوند و بخواهند آن را در زبان خود بازگویند. اگر همان معنا را با واژگان آشنای اهل زبان خود بازنساختیم، ناچار در به تطابق مفهومی بسنده می‌کنیم یا بدتر، نعل‌به‌نعل صرفاً برمی‌گردانیم. زبان اینگونه ضعیف می‌شود؛ عامه، مثل ناادیبانشان، با معانی
ترجمه فارسی متن ترانه Le Tunnel d’Or
نگاه کن به قندیلک‌ های رویا ها
که دیر زمانی ست
این جا در زیر چشمانم شکل می‌ گیرد
به همه‌ ی این امیدها
که به سوی دیگر آسمان ها، به سوی دیگر دروازه‌ ها
در حال تبخیرند
و رویا های من به بند انگشتانت گره می‌ خورد
بی‌ نهایت دوستت دارم، هر چند این تو را آزار می‌ دهد
و رویا هایم بر روی بند انگشتانت می‌ شکند
فرشته‌ ی من، فرشته‌ ی من
از هزاران نجات دهنده، تنها یکی مرا لمس می‌ کند
هنگامی که لبهایت بر لبهایم قرار می‌ گی
 
خانم مرضیه نوری از معاونین آموزشی مدارس در حرکتی جالب و ابتکاری، آموزش تشدید را در قالب داستان برایمان فرستادند که از ایشان تشکر می نماییم.
 
داستانِ تشدید
دوتا برادر دو قلو بودند که خیلی شبیه هم و همیشه هم کنار هم بودند.
یک روز که تو شهرک الفبا داشتند راه می رفتند، ناگهان غول بی سوادی به شهرک حمله کرد و پای غول روی یکی از دوبرادر دو قلو رفت و خیلی زخمی شد، طوری که چهره اش دیگر دیده نشد.
 از اون روز به بعد، برادر اولی دیگه خجالت می کشید که تو
وقتی از تولید علم صحبت میکنیم، باید روشن باشد که از چه چیزی صحبت میکنیم.
در مکتب فلسفه صدرایی، دو نوع علم داریم:
1. علم حصولی: علمی که به کمک الفاظ، مفاهیم و صور ذهنی برای ما حاصل می شود.
2. علم حضوری: علمی که در آن، خود معلوم نزد عالم حاضر است.
وحی، شهود عرفا و ... از سنخ علوم حضوری است و بهره‌ی ما انسان‌های عادی از علم حضوری، تنها علم به خودمون، علم اجمالی به خدا، علم به وجود مفاهیم ذهنی و ... است.
ما بقی علوم ما، مثل ریاضی، فیزیک، شیمی، زیست، فلسفه
ایمپلنت یکی از روش های جایگزینی دندان به صورت دائمی است.
ایمپلنت از چند قسمت تشکیل شده است که این قسمت ها در مراحل و جلسات مختلف در فک بیمار قرار می گیرند. مهمترین بخش ایمپلنت اتصال پین ایمپلنت به استخوان فک می باشد. به همین دلیل است که در ساخت آن از فلزاتی مانند تیتانیوم استفاده می کنند که با بدن انسان سازگار باشند.
از بین رفتن دندان ها باعث کاهش اعتماد به نفس و همچنین بروز مشکلات متعدد در غدا خوردن می شود.
هنگامی که دندان خود را به هر دلیل از
مدتی است عده‌ای دست به شماتت مردم می‌زنند و وضع بد اقتصادی کشور را نتیجه‌ی
صندوق رأی می‌دانند. در جواب، از توضیحِ اینکه اساساً چه مقدار از تصمیم‌سازی‌های
کلان کشور در اختیار نهادهای «انتخابی» است می‌گذرم. سخنم این است که همان‌قدری که
مردم ایران به‌خاطر انتخاب خودروهای کم‌کیفیت، در تصادفات جاده‌ای و آلودگی هوا
مقصرند، در وضعیت اقتصادی هم می‌شود آن‌ها را مقصر دانست. شهروندی که ناچار است
بین پراید و تیبا انتخاب کند را نباید به خاطر ک
کتاب پسر زن جادوگر
وقتی ناد و برادر دوقلوی یکسان او از قایق خود به رودخانه ای مواج و مبهوت فرو رفتند ، فقط ناد زنده مانده است. خرید کتاب. روستاییان متقاعد شده اند که پسر اشتباهی زندگی کرده است. مطمئناً ، ند ضعیف و کند رشد می کند و تا حد امکان در مرزهای کلبه و حیاط خانواده اش می ماند. اما وقتی یک پادشاه راهزن برای سرقت از جادویی که مادر ناد ، جادوگر است ، محافظت می کند ، این ناد است که از جادو محافظت می کند و قدرت محافظت از خانواده و جامعه خود را ا
دیشب گوشیمو در محلی جا گذاشتم!
وقتی مطمئن شدم واقعا در اون محله خیالم راحت شد و قرار شد فردا صبح برم بگیرم.
و دیگه پروسه و ماجرا رو توضیح نمیدم و حالا بماند که برای تماس با راننده سرویس پسرک و بیدار شدن سحر اساسی به مشکل خوردم،
اما علاوه بر اینها واقعا خلاء حضورش رو مثل نبودن مستر یا حتی بیشتر حس میکردم.
بعد از خوابیدن بچه‌ها واقعا نبودنش به چشم میومد.. به ناچار مثل گذشته‌ها کنترل تلویزیون رو گرفتم دستم و چهار تا کانال عوض کردم. بعد دیدم خیلی ب
ناچار شدم دندانپزشکی بروم. گفتم تا مردم در خماری تعطیلات عید هستند و کلینیک ها مملو از افراد نشده کارم را انجام بدهم و خلاص. دکتر گفت باید دندان عقل را بکشم، من هم گفتم چشم! با اینکه چیزی در درونم فریاد میزد راه دیگری هم هست. چاره ای نداشتم. دندان عقل را کشید و چهار عدد بخیه زد، اولین بخیه های عمرم در پایان دهه سوم زندگی. 
 
حالا چند روزی گذشته، زبانم ناخودآگاه به جای بخیه ها میکشد، یکجور عجیبی است، انگار فرم و محتوا با هم نمیخواند. میروم جلوی آ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها