نتایج جستجو برای عبارت :

بل مو بنالم تو منال

+دی بلالم دی بلال بل مو بنالم تو منال
-باشه.
+سه چیه قیمتیه قدرش ندونیم دی بلال 
شوومه،فصل بهار،عهد جوونی دی بلال
_آخ...









متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart
دانلود آهنگ لری و بختیاری به نام های بلالم چندی بنالم از آرمان امیدی و امید محمودی در فینال عصر جدید با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
ahang Hay Balalm Chandi Be Nalon az Arman Omidi va Omid Mahmoodi
دانلود آهنگ های بلالم چندی بنالم از آرمان امیدی و امید محمودی (فینال عصر جدید)
کوگ تاراز آخی بگوین والا چینو نناله ...♪
مو دلم آخی کم طاقته والا نچی هر ساله ...♪
کوگ تاراز آخی بگوین والا چینو نخونه
مو دلم آخی کم طاقته جلدی گره بهونه ...♪
بُنوار سیل ازنم
جانانم! 
 
تو کدامین حسی؟ فیک و بدلی هستی یا میتوان در تو حیات و روحی را هنوز فارغ از مال و منال و پول جستجو کرد؟ من بوی گَزِْ روح تورا میخواهم جانانِ جهانم. میخواهم گذشته را نادیده بگیرم و به آینده خودمون چشم بدوزم.
 
 «نه به درک میروم، نه گم میشم» سعی میکنم برای تو و خودم بمانم
جانانم! 
تو کدامین حسی؟ فیک و بدلی هستی یا میتوان در تو حیات و روحی را هنوز فارغ از مال و منال و پول جستجو کرد؟  من بوی گَزِْ روح تورا میخواهم جانانِ جهانم. میخواهم گذشته را نادیده بگیرم و به آینده خودمون چشم بدوزم.
 «نه به درک میروم، نه گم میشم» سعی میکنم برای تو و خودم بمانم. 
ز شراب لعل نوشین من رند بی نوا را
مددی که چشم مستت به خمار کشت ما را
ز وجود خود ملولم قدحی بیار ساقی
برهان مرا زمانی ز خودی خود خدا را
بخدا که خون رز را به دو عالم ار فروشیم
بخریم هر دو عالم بدهیم خون بهارا
پسرا ز ره ببردی به نوای نی دل من
به سرت که بار دیگر بسرا همین نوا را
من از آن نیم که چون نی اگرم زنی بنالم
که نوازشی است هر دم زدن تو بینوا را
دل من به یارب آمد ز شکنج بند زلفت
مشکن که در دل شب اثری بود دعا را
طرف عذار گلگون ز نقاب زلف مشکین
بنمای ت
                                  یا صاحب الامر عجل لنا ظهورک *********
                                                                         
بگذار تا بنالم در ناله ام اثر هست

معشوق را تو برگو عاشق به پشت در هست

در نیمه شب بنالم تا یارم از ره لطف

گوید بیا و بنگر شام تو را سحر هست
ادامه مطلب
خدای بزرگ و خوب و مهربانم
اگر تا لحظه دمیدن سور اسرافیل هم به ما پول و ثروت ندادی، عیبی ندارد. فقط بیا و جان عزیزت هرکسی را که برای اعطای مال و منال انتخاب کردی، کمی درک و شعور هم به او بده.
ثروتمندهای بیشعور پدرمان را درآوردند به مولا!
هوشنگ معلم ساده و با شرافتی که به زندگی خود قانع است و چشم‌داشت زیادی به
مال دنیا ندارد، اما ناخواسته در مسیری قرار می‌گیرد که زندگی اش تغییر
می‌کند و وارد جریان اختلاس و کلاهبرداری می‌شود. او به شکل غیرمنتظره‌ای
صاحب مال و منال و ثروت بادآورده‌ای شده و از شخصیت قبلی خود فاصله
می‌گیرد. داستان در چند دوره زمانی از قاجار تا به امروز روایت می‌شود.
ادامه مطلب
- مش قاسم! آدم چطور می فهمد که عاشق شده است؟
+ واللّه، بابام جان... دروغ چرا؟... اونکه ما دیدیم اینجوری است که وقتی خاطر یکی را می خواهی.. آن وقتی که نمی بینیش توی دلت پنداری یخ می بنده... وقتی می بینیش یک هُرمی توی دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای او می خواهی، پنداری حاتم طایی شدی... خلاصه آرام نمی گیری..
 
 
از کتاب دایی جان ناپلئون نوشته ایرج پزشکزاد
 
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو می ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم
ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!
چو دانس
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم
ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!
چو دانستم
من بالاخرههههههه این فیلمو دیدم. اونم چون موشِس بهم گفته بود حتماً ببینم. چون ناامید بود نکنه دنیای ما یه روزی انقدر دهشتناک بشه. نکنه محیط زیستو جوری غارت کنیم که راه بازگشتی نمونه. 
موشس دوست عزیز جدیدمه. وقتی بهم گفت دهه شصتیه خودش تعجب کرد. ولی من تعجب نکردم. بیشتر از ۹۰% دوستای باکیفیت من دهه شصتی‌ان. بهم میگه اخلاقت دهه شصتیه :))))) 
خب توقع دارید از نولان بنالم؟ D: خیلی فیلم خوبی بود دیگه. خیلی. فقط نمیدونم این بشر چه علاقه‌ای داره زمینو تو
دوست خوش مَشرب و با سلیقه ای دارم از شیعیان غیر ایرانی که با زبان فارسی ما کاملاً آشنایی دارد و با لهجۀ شیرین اصفهانی هم به راحتی تکلم می کند!
دوهفتۀ پیش به ایران آمده بود... متأسفانه توفیق نداشتم در سفر به قم، مشهد و اصفهان همراهش باشم. اما چند روزی در تهرانگردی کنارش بودم. زیارت مرقد امام خمینی و حضرت عبدالعظیم حسنی برایش تازگی داشت. سری هم به نماز جمعه و بازار و برج میلاد زدیم و وقت مناسبی را هم به دانشگاه و بیمارستان و آسایشگاه جانبازان اخت
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
 
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
 
بعضی روزها به اینجا سر میزنم و برایتان یک سبد کوچک شعر می‌آورم تا میان این شلوغی ها و زشتی‌های روزگار روحتان تازه شود و زیر سقف این خانه‌های بدقواره شهری شش‌هاتان با هوای کوه و جنگل پر شود.
اینها دو بیت اول غزلی از حافظ است.می‌دانم حوصله‌تان ممکن است یاری نکند و به همین دو بیت بسنده می‌کنم.همین دو بیت
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا تو
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه‌ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا ت
حاشیه ی درس معرفت نفس آقای صمدی
جلسه ی اول:
محور صحبت درباره ی اهتمام به یک امر بود، نه از جنس اهمیت ذاتی یا توجه و ادراک
بلکه از جنس اهتمام به لوازم ظاهری آن. مثلن اگر میخواهی چیزی را بیاموزی باید به کلاس و تمرینش پایبند باشی و علی رغم موانع و مشکلات، آن را "منظم" پیش ببری
فکر میکنم همین یک کلمه نظم گویای همه چیز باشد
و نظم حاصل نمیشود مگر با اشتیاق به آن کار. در واقع نظم بدون اشتیاق دوام ندارد
شرط دیگر رسیدن به نظم هم نبود حاشیه است
در مورد اشتی
این روزها به تغییر رشته و رفتن پی علاقه ام خیلی فکر می کنم ، از طرفی می ترسم این میل تلاشی برای فرار از وضعیت کنونی باشد - که عمیقا رنجم می دهد - آن قدر بی حوصله ام که حتی یک ربع صبر و تحمل برای به پایان بردن این نوشته را بر نمی تابم.از طرفی نمی دانم این بی قراری و ناراحتی و اندوه زدگی مدام از رخوت و سستی و بی مایگی خودم است و به قول مولانا "از همت دون" در خانه ی غمم یا نه ، واقعا دلیلی وراس آن است ؛ افسرده شده ام ، مشکل تیرویید دارم ، ویتامین دی کم دار
وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَا یُعْجِزُونَ
آنها که راه کفر پیش گرفتند، گمان نکنند (با این اعمال،) پیش برده‌اند (و از قلمرو کیفر ما، بیرون رفته‌اند)! آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد!
سلام، وقتتون بخیر... نماز و روزه هاتون قبول حق تعالی
داستان های قرآن راست و مثل ها و پند و اندرزها همه بجاست و هنچنین بعضی ایات از درون نفس آدمها خبر میده از نیاتشون گرفته تا از کارهایی ک کردند
همهء آیه های قرآن خاص و بجاس اینجا از
برشت به کسانی که 'ماهاگونی' را اُپرا نمی‌دانند می‌گوید :
"ماهاگونی اُپرا است و چیزی جز اُپرا نیست ؛ تنها ارزشیابی این اُپرا با معیارهای اُپرای واگنری و موازین اُپراهای زوال‌یافته‌ی اشرافی ناممکن است ."
عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی اُپرایی است در بیست تابلو که از شهری افسانه‌ای حکایت می‌کند . این شهر را گروهی از پااندازان و دامگستران در ساحل طلاخیز ماهاگونی بنیان می‌گذارند . انگیزه‌ی بنیان نهادن این شهر می‌خوارگی ، شکم‌بارگی ، عیش‌ و نو
دانلود آهنگ نامه آخرم رو با اشکام مینویسم از مرتضی جوان 
اهنگ نگاه بکن به چشمام بخاطر تو خیسن نامه ی اخرم رو با اشکام مینویسم با صدای مرتضی جوان و حسین آستانی از تهران دانلود
Download Music Name Akharam Ro Ba Ashkam Minevisam Morteza Javan
تنظیم : علی اسحاقیان
اختصاصی رسانه تهران دانلود

متن آهنگ نامه آخرم رو با اشکام مینویسم مرتضی جوان 
نگاه بکن به چشمام ، نگاه بکن به چشمام به خاطر تو خیسن
نامه ی آخرم رو با اشکام مینویسم
نامه ی آخرم رو با اشکام مینویسم
دیواری از د
ای وای بر اسیری ... کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد... صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها... با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم... چون باد رفته باشد

این شعر خیلی زیباست... اما هیچ وقت نتونستم با تمام اشعارش همراه بشم...
نمی تونم اسیری رو تصور کنم که در دام مانده باشه بعد از یاد رفته باشه... صیاد هم رفته باشه...
راه نداره...
فقط توی عشق های زمینی ممکنه این اتفاق بیفته...

نمیدونم از عقل خودم بنالم یا از این شعرا... درکشون نمیکنم...
من اصلا انسان خشکی نیستم اما
#برشی_از_یک_کتاب
#رمان_اجتماعی
معمولا هر کس هر شغل و حرفه ای داشته باشد خیال می کند برای جامعه سودمند است و از هر نظر اهمیت دارد. در اشتباهند آن ها که خیال می کنند دزدها، آدم کش ها، جاسوس ها و فاحشه ها شغل خود را ننگین می شمارند و از آن شرمساراند؛ حقیقت جز این است. افرادی که در اثر خطای خویش یا بدبیاری به کارهای ناپسندی کشیده می شوند، برعکس تصوّر ما از وضع خود ناراحت نیستند؛ حتی توقع دارند همه به آن ها احترام بگذارند و برای این منظور با کسانی نشس
من عشق را آموخته بودم،اما به چه چیز عشق ورزیدن را نه ،به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال عشق ورزیدم به مدرسه عشق ورزیدم به دانشگاه عشق ورزیدم.
اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد؛یعنی عشق به تو.
فهمیدم عشق به تو پایدار است و دیگر عشق ها دروغین است...پس به عشق تو دل بستم.
بعد از چندی که به تو عشق ورزیدم به یکباره به خودم آمدم دیدم که من کوچک تر از آنم که عاشق تو بشوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری فهمیدم در این مدت
حضرت رقیه سلام الله علیها، هر لحظه گریانم

 
گفتا رقیه عمه جان من زار و نالانم، هر لحظه گریانم

چون بلبلی کنج قفس سر در گریبانم، هر لحظه گریانم

 
از فرقت روی پدر تا کی بنالم من، بشکسته بالم من

یا رب چه سازم روز و شب منزل به ویرانم، هر لحظه گریانم

 
ادامه مطلب
یکی از دعاهایی که میتوان به درگاه پروردگار داشت این هست که:
" بارالها! اگر بنده‌ات جنبه پولدار شدن را ندارد، یعنی نمی‌تواند از آن مال به طور صحیح استفاده کند، نمی‌تواند در حین پولداری تواضع خود را حفظ کند، نمی‌تواند پز ندهد و زندگی لاکچری‌اش را در چشم بقیه فرو نکند و از این دست مسائل، به او مال و منال عطا نفرما!"
 
خیلی از افراد را دیده‌ام که بعد از رسیدن به آرزوهایشان، پاک خدایشان و نزدیکانشان را فراموش می‌کنند، مغرور می‌شوند، به افراد د
فرموده اند:
المال و البنون زینة الحیاة الدنیا
خیلی جاهای قرآن مال و فرزند کنار هم اومده
میگفت مال و فرزند، یه ویژگی مشترک دارند، اونم اینه که هم بودنشون آدمو مشغول میکنه هم نبودنشون
مثلا همین علی کوچولو! تا وقتی که من نداشتمش، همش غور و غمگین بودم، مدام چشمم به بچه های مردم بود، پیش خودم میگفتم خدایا چی میشه یه دونه ازین بچه تپلوها به من بدی که لپاشون داره میچکه!
الانم که خدا یه فروند وروجک لپو بهم داده و از دست شیطونیاش از کار و زندگی افتادم،
تاریخ، از «شام هبوط آدم» تا به «ظهر شهود شما» برسد، چقدر راه را، طی کرده است؟
از اعتراض ملائک و اعراض شیطان از سجود، تا برسند به دیدن "یفسد فی الارض" و "یفسک الدمی" شان_ تا به جاری شدن خون ثاراللهی شما_ زمین چند بار دور خورشید چرخیده است؟ آسمان چند بار باریده است؟ خورشید چند بار تابیده است؟ ماه چند بار بر پهنای شن های این بیابان بی آب و علف نور تابانیده است؟
چقدر؟ چندبار؟ چه مقدار زمان؟
می شود ریاضی نمی شود حساب کرد؟! نه؛
ولش می کنم! می نشینم با خ
دانشگاه برای من تبادرکننده تلخی است تا شیرینی.. دانشگاه برای من یک جای پرت دورافتاده است که آخر نفهمیدم دقیقا چرا وقتم را برای رفتن به آنجا تلف میکنم.. دانشگاه، اصلا خود کلمه دانشگاه مرا ناراحت میکند.. اساتیدی که نمیفهمند چه بگویند و هیچ دغدغه و مسئولیتی نسبت به دانشجویان خود ندارند و دانشجویان و همکلاسی‌هایی که فرسنگها از هم دورند... یک محیط سرد که انگار سکوت حرف اول و آخر است... خاکستر مرگ پاشیده بودند در آن فضا.. تبلور آینده‌ای که بعید است ب
بعد از یک ماه نیامده ام اینجا که از روزمرگی هایم بنالم و به کنکور فحش بدهم و یادآوری کنم که من هرروز صبح قبل از اینکه آفتاب بزند بیدار می شوم و عصر ها بعد از غروب بر میگردم خانه...نه نه.یک فرد جدید در خانواده از دنیا رفته است(بله.خدا رفتگان شما را هم بیامرزد).من هیچ خاطره واضح و روشنی از فرد متوفی ندارم.هر چه که زور میزنم و به حافظه ام فشار می آورم فقط همین را به یاد می آورم که هر وقت فرد متوفی می آمد خانۀ مادر من ورودش را با جملۀ:خانوم جان اومد. اعل
دانشگاه برای من تبادرکننده تلخی است تا شیرینی.. دانشگاه برای من یک جای پرت دورافتاده است که آخر نفهمیدم دقیقا چرا وقتم را برای رفتن به آنجا تلف میکنم.. دانشگاه، اصلا خود کلمه دانشگاه مرا ناراحت میکند.. اساتیدی که نمیفهمند چه بگویند و هیچ دغدغه و مسئولیتی نسبت به دانشجویان خود ندارند و دانشجویان و همکلاسی‌هایی که فرسنگها از هم دورند... یک محیط سرد که انگار سکوت حرف اول و آخر است... خاکستر مرگ پاشیده بودند در آن فضا.. تبلور آینده‌ای که بعید است ب
این کتاب مجموعه یادداشت های شهید چمران در آمریکا، لبنان و ایران بر حسب داشتن تاریخ است که بیشترِ کتاب شامل نوشته هایی است که ایشان در لبنان نگاشته اند. محتوای نوشته ها هم راجع به موضوع مشخصی نیست ولی بیشتر عاشقانه و عارفانه است و راجع به جنگ داخلی لبنان. اسم کتاب هم از یکی از همین نوشته ها گرفته شده که ابتدایش با همین عنوان شروع می شود.
کتاب با اینکه حجم کمی داره اما نمی شه یک روزه تمومش کرد و از اون دست کتابهائیه که باید روزی چند ورق خوند تا بر
بسم الله الرحمن الرحیم..السلام علیک یا ربیع الأنام و نضره الأیام،سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگار!من فقط به تماشا نشسته ام....مهم نیست نیامدی!!! مهم این است که من برای امدنت چه کرده ام؟؟!! تو مختاری عشاق را در مسلخ انتظار ذبح کنی،مهم این است من چقدر منتظرت بودم؟وقتی عاشقانه های حضرت صادق(ع) را با جنابتان می شنوم در عشق تو مات تر میشوم...! او که خود قبله هستی است و اینگونه دورت طواف می کند،من کجای بیت الحرامت ایستاده ام؟ آنگاه که مولای من خطاب
 
 
باسمه تعالیچلچراغقضاوتقصیده ۹
 
گفته ها و دیده های این و آن گشته ملاکبا قضاوتهای بی جا، مردمان در اصطکاکآنچه می بینی، نمی باشد ملاکی در قضامستند باید سخن راند و مکن مرده خوراک
 
سخت باشد، تا که یابی واقعیت را نخستنیت است تنها ملاک یک دلی و اشتراک
 
می شود تحریف بعضا در احادیث و اثرزین سبب باشد قضاوت، بی سبب آن درد ناک
کسب علم و معرفت افزون کند ادراک مادور گشتن از حقیقت، می کند ما را هلاک
شخصیت ها را قضاوت کن نه بر مبنای حرفجستجو کن، مشورت ک
حضرت رقیه سلام الله علیها (هر لحظه گریانم)
 
گفتا رقیه عمه جان من زار و نالانم، هر لحظه گریانم
چون بلبلی کنج قفس سر در گریبانم، هر لحظه گریانم
 
از فرقت روی پدر تا کی بنالم من، بشکسته بالم من
یا رب چه سازم روز و شب منزل به ویرانم، هر لحظه گریانم
 
ادامه مطلب
حضرت رقیه سلام الله علیها، هر لحظه گریانم


 

گفتا رقیه عمه جان من زار و نالانم، هر لحظه گریانم

چون بلبلی کنج قفس سر در گریبانم، هر لحظه گریانم


 

از فرقت روی پدر تا کی بنالم من، بشکسته بالم من

یا رب چه سازم روز و شب منزل به ویرانم، هر لحظه گریانم


 
ادامه مطلب
و امر نمودم که سرشماری و خانه‌شماری از هیچ شهری و قصبه نگیرند و هیچکس از سپاه در خانه‌ی رعیت به زور نزول نکند و چهارپایان و الاغ رعایا نگیرند
و در جمع امور رعایای هر مملکتی در سلوک و معاش حد اعتدال نگاه‌دارند و امر نمودم که گدایان هر ملک را وظیفه مقرر گردانند تا رسم گدایی براُفتد
و امر نمودم که در سرحدی و ولایتی و شهری و لشکری خبرنویسی تعیین نمایند که از اعمال و افعال حکام و رعیت و سپاه و لشکر خود و لشکر بیگانه و مداخل و مخارج مال و منال و درآ
 
 
باسمه تعالیچلچراغقضاوتقصیده ۹
گفته ها و دیده های این و آن گشته ملاکبا قضاوتهای بی جا، مردمان در اصطکاک
آنچه می بینی، نمی باشد ملاکی در قضامستند باید سخن راند و مکن مرده خوراک
سخت باشد، تا که یابی واقعیت را نخستنیت است تنها ملاک یک دلی و اشتراک
می شود تحریف بعضا در احادیث رجالزین سبب باشد قضاوت، بی سبب آن درد ناک
کسب علم و معرفت افزون کند ادراک مادور گشتن از حقیقت، می کند ما را هلاک
شخصیت ها را قضاوت کن نه بر مبنای حرفجستجو کن، مشورت کن، مس
      این روزها با هرکه صحبت میکنی شکسته است یا دلی را شکانده یا دلش را شکانده اندیا چیزی جاگذاشته و یا از او دزدیده اند بعضی مال و نفراتی آبرو.چقدر زندگی های شاد، میشد ساخت اگر این غرور های بیخود نبوداگر منم های بیخود نبوداگر واقعا دلدادگی را درک کنیم...وقتی تنها میشوم با خودم میگویمچه میشد اگر درخت بودمزیانی برای کسی در کارم نباشد چه میشد همه از من بهره میبردن از اکسیژنم.برگها.میوه و حتی از تنه ام.که در اخر پیرمرد خسته ای از چوبم برای هیزم.
بود محال تو را، داشتن امید محال
به عالمی که نباشد همیشه بر یک حال
از آن زمان که جهان بود حال زینسان بود
جهان بگردد، لیکن نگرددش احوال
دگر شدی تو ولیکن همان بود شب و روز
دگر شدی تو ولیکن همان بود مه و سال
نبود شهر در آفاق خوشتر از تبریز
به ایمنی و مال و به نیکوی و جمال
زناز و نوش همه خلق بود نوشانوش
زخلق و مال همه شهر بود مالامال
در او به کام دل خویش هر کسی مشغول
امیر و بنده و سالار و فاضل و مفضال
یکی به طاعت ایزد، یکی به خدمت خلق
یکی به جستن نام و یک
زن باشی، پول داشته باشی، مال و منال دنیا زیر دست و پایت ریخته باشد، جوانی ات را در دوره جاهلیت عرب که عیش و نوش بی انتها و اختلاط بی حد، خوراکشان است، گذرانده باشی؛ اما به گناه آلوده نشوی، خدایی اش برای خودت فرشته ای هستی خدیجه! معصوم نیستی اما مادر دوازده معصوم می شوی، حق دارد خدا که تو را بر می گزیند برای همراهی فرستاده اش. سنگ صبور دل دردمند محمد خودش باید دلی به وسعت اقیانوس داشته باشد.
زن باشی، پول داشته باشی، مشهور باشی، شوهرت فقیر باشد،
در اداره یه عده کارشون شده جاسوسی از من. که کی میام و کی میرم و کجا؟ بخاطر نوع کارم که کمتر در اداره هستم باعث خرسندی‌شون شده. ولی بازم نگرانی دارن که قبل یا بعد از ماموریتم، کجا ممکنه رفته باشم!
چون سابقه اداری من زیاده و نگرانن مبادا رتبه و ارتقا اداری بگیرم که حق‌ اونا باشه ولی نصیب من بشه. دلم می‌خواد بهشون بگم که باباجان من اصلا دنبال پست و ارتقا نیستم و ابدا از این کارهایی که شماها بهش مضنون هستید بیزارم. من نه از چاپلوسی خوشم میاد و نه ز
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام
جمعه‌ای دیگر و تفال به دیوان خواجه‌ی شیراز؛ حرفی نیست جز این‌که فرداشب شب ولادت حضرت ولی‌عصر (عج) است. این شب عزیز رو تبریک و تهنیت عرض می‌کنم و امیدوارم مورد لطف و نظر خاص حضرت قرار بگیریم و به زودی جشن ظهور حضرتش رو برپا کنیم. ان‌شاءالله مشکلات مردم عزیز و بزرگوار ایران، خاصه کسانی که هنوز درگیر سیل و مشکلاتش هستند با دعای حضرت در اسرع وقت حل و جبران بشه؛
بسم‌الله...
 
 
متا
تنهایی گاهی یک جبر است، نه یک انتخاب
فقدان تو درد است رنج است نه یک
انتخاب
پول شاید، البسه ، ماشین و صد یک
رنگ و لعاب
پنهان می کنم درد تنهایی در پس
چندین نقاب
یک نقاب پول است، آن یک سفر شاید
یک فریب
درد در دل لبخند بر لب میکشم چون
یک فریب
در جمع میخندم و اشک در چشمم هویدا
می شود
در هر اشک چشمان ترم صورتی زیبا
هویدا می شود
هر اشک چون فریاد خاموش است پنهان
میکنم فریاد را
دل میخواهد که گاهی فاش گوید سر
عشق این معشوق را
چون با تو گویم از عشق گاهی یک بیت
شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-21
**************
علی انسانی
گمان مکن پسرت ناتنی‌برادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود
سقوط قلعه‌ی خیبر اگر به نام علی‌ست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز شام تا به سحر دور خیمه‌ها می‌گشت
که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود
به لرزه بود از او پشت هفت‌پشت ستم
یل تو یک‌تنه یک تن نبود، لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع
 
و باز چون همیشه با سکوتش  بانگ می‌زد آوای خاموش خود را.
هر وقت تنهایی و غربت و بی‌پناهی به میهمانی‌اش می‌آمدند این گونه زانو در بغل داشت.
گویی دنیا با همه بزرگی برایش سلول انفرادی است.
دقائقی بصورتش چشم دوختم. پشت این چهره‌ی آرام می‌توانستم اقیانوس عمیق و متلاطمی را ببینم  که نامش را آرام  شنیده‌ام... 
به گل بوته‌ی آتش خیره شده بود. و رقص شعله را هیجان می‌بخشود.
با هر حرکت از رقصِ شعله، چهره‌اش زرد و سرخ می‌شد.
به چشمهایش که می‌نگریستی
من ادواردو نیستم نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی انتشارات: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
من ادواردو نیستم : مهدی یا ادواردو؟ بنظرت انتخاب این مرد ثروتمند چیست؟!
 
من ادواردو نیستمنویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادیانتشارات: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
بریده کتاب:
حتماً در تاریخ خوانده‌اید مشرکان مکه رفتن پیش پیامبر. به پیامبر گفتند ای محمد ما هرچه بخواهی به تو می‌دهیم هر چقدر پول و ثروت و مال و منال بخواهی به تو می‌دهیم هر پس
سریال هیولا،دانلود رایگان سریال هیولا،دانلود قسمت پنجم سریال هیولا،دانلود رایگان قسمت پنج هیولا مهران مدیری،دانلود سریال هیولا قسمت پنجم کامل با لینک مستقیم،دانلود رایگان قسمت 5 سریال هیولا با کیفیت عالی
دانلود قسمت 5 سریال هیولا با کیفیت 480
دانلود قسمت 5 سریال هیولا با کیفیت 780
دانلود قسمت 5 سریال هیولا با کیفیت 1080
دانلود قسمت 5 سریال هیولا با کیفیت 4کا


خلاصه داستان سریال هیولا
هوشنگ معلم ساده و با شرافتی که به زندگی خود قانع است و چشم‌د
چون خبر آراستگی فوج من به شاهان بدخشان رسید مستعد جنگ شدند کنکاش در این دیدم که پیش‌دستی کرده تا ایشان لشکرهای خود را جمع سازند ایشان را درهم شکنم و ایلغار کرده خود را به طالخان رسانیدم
چون خبر رسیدن من به طالخان به مسامع شاهان رسید از راه مصالحه درآمده ملازمت کردند من از کنکاش خود راضی شدم و دیدم که غلط نکرده بودم و سلطنت من در ولایت بدخشان رواج یافت و اکثری از سپاه بدخشان آمده ملازمت اختیار کردند
کنکاش یازدهم که در رواج سلطنت خود کردم این
جدیداً خیلی کریه المنظر ایکبیری نکبت شده ام. و ا این موضوع ناراحتم. و میتوانم تا سالها و حتی روزها درباره اش غر بزنم و بنالم. و برای این دارم در وبلاگ این کار را میکنم چون به اندازه ی کافی با این موضوع ملت را جنده کرده ام و اینجا را تا قرنها بعد و حتی هفته ها بعد کسی انتظار نمیرود بخواند. و اگر شما دارید این را میخوانید خیلی بدشانس هستید و خیلی دلم میخواست شما را برنده ی خوششانس بدشانسترین فرد این برنامه اعلام کنم ولی آنقدر بدشانس هستید که حتی ا
دو تا پست گذاشتن در روز، در مرام و مسلکی که من در وبلاگ نویسی به کار میگیرم کاریست بس زشت و ناپسند و گاه گناه کبیره. اما چه کنم که با گشتکی در هفته نامه اینترنتی چلچراغ، هم آتش ذوقم روشن شده، هم نحوه نوشتن و حرف زدنم، انقدر طعم مسخرگی به خودش گرفته است. طوری که به جای اینکه بنویسم ببخشید که دارم سرتونو درد میارم و دوباره پست گذاشتم، یک بند اراجیف تحویلتان می دهم. 
ماجرای من و چلچراغ، از مطب یک دکتری شروع شد(نمی دانم کدامشان بود. من بچگی زیاد دکت
اعتراضات اخیر در کشور قابل تامل بود. اما روزهای پس از اعتراض هم قابل تامل بود. من از تهران سخن می‌گویم. شمال و وسط شهر، همه چیز مثل روزهای قبل بود. به نزدیکی‌های جنوب شهر که می‌رسیدی، نیروهای امنیتی و گارد ضد شورش مستقر بودند.
دهه اول پس از پیروزی انقلاب، شمال شهر تهران امنیتی بود. فرض بر این بود که بقایای سلطنت و ضد انقلاب آنجا بیشتر پایگاه و استقرار دارند. دهه دوم و سوم، وسط شهر تهران محل استقرار نیروهای ضد شورش شد. طبقه متوسط شهری از همه بی
صبح زود سپیده نزده برادر محمد زنگ‌ می‌زند. می‌گوید حاج قاسم. می‌زند به گریه. اخبار را زیر و رو می‌کنم. دست ِ حاج قاسم روی زمین افتاده است. روضه‌ی علمدار در ذهنم پیچ‌ می‌خورد. بغض امانم نمی‌دهد. منتظر تکذیبیه می‌گردم. سپاه خبر شهادتش را تأیید می‌کند. جهان زیر و رو می‌شود. علمدار دیگر بر نمی‌گردد. اهل خانه هم برای نماز برخاسته‌اند. خبر به آنها می‌رسد. بغض و گریه‌ی بلند اهل خانه دیوانه‌ام می‌کند. قربانت برم آقا.. چه کشیدی وقتی خبر علمدار
دانلود سریال هیولا با لینک مستقیم
دانلود سریال هیولا،دانلود سریال هیولا کامل،دانلود رایگان سریال هیولا


سریال هیولا به کارگردانی مهران مدیری و
تهیه‌ کنندگی سید مصطفی احمدی و مهران مدیری و نویسندگی امیر برادران
مجموعه ای جذاب و مهیج است که توانسته مخاطبان زیادی را به خود جذب کند.
طراح سریال هیولا پیمان قاسم‌ خانی است و  فیلم‌ برداری این مجموعه از 17 آذر سال 97 شروع شد. پخش این سریال از تاریخ 9 اردیبهشت ماه سال 98 هفتگی هر دوشنبه از سایت ن
مهران مدیری بعد از مدت‌ها وقفه در سریال سازی، پروژه جدیدی را شروع
کرده است. هیولا نام سریال جدید مدیری است که به تازگی مراحل پیش تولید آن
آغاز شده است.   یکی از نکات قابل توجه این سریال، همکاری دوباره مدیری با
پیمان قاسم خانی است. مهراب قاسمخانی به همکاری دوباره این دو هنرمند در
سریال هیولا این طور واکنش نشان داد: «ترکیب پیمان و مهران نیاز به آرزوی
موفقیت نداره»!

او دیروز در صفحه اینستاگرامش فیلمی از تولد پیمان قاسمخانی در پشت
صحنه “
مهران مدیری بعد از مدت‌ها وقفه در سریال سازی، پروژه جدیدی را شروع
کرده است. هیولا نام سریال جدید مدیری است که به تازگی مراحل پیش تولید آن
آغاز شده است.   یکی از نکات قابل توجه این سریال، همکاری دوباره مدیری با
پیمان قاسم خانی است. مهراب قاسمخانی به همکاری دوباره این دو هنرمند در
سریال هیولا این طور واکنش نشان داد: «ترکیب پیمان و مهران نیاز به آرزوی
موفقیت نداره»!

او دیروز در صفحه اینستاگرامش فیلمی از تولد پیمان قاسمخانی در پشت
صحنه “
مهران مدیری بعد از مدت‌ها وقفه در سریال سازی، پروژه جدیدی را شروع
کرده است. هیولا نام سریال جدید مدیری است که به تازگی مراحل پیش تولید آن
آغاز شده است.   یکی از نکات قابل توجه این سریال، همکاری دوباره مدیری با
پیمان قاسم خانی است. مهراب قاسمخانی به همکاری دوباره این دو هنرمند در
سریال هیولا این طور واکنش نشان داد: «ترکیب پیمان و مهران نیاز به آرزوی
موفقیت نداره»!

او دیروز در صفحه اینستاگرامش فیلمی از تولد پیمان قاسمخانی در پشت
صحنه “
مهران مدیری بعد از مدت‌ها وقفه در سریال سازی، پروژه جدیدی را شروع
کرده است. هیولا نام سریال جدید مدیری است که به تازگی مراحل پیش تولید آن
آغاز شده است.   یکی از نکات قابل توجه این سریال، همکاری دوباره مدیری با
پیمان قاسم خانی است. مهراب قاسمخانی به همکاری دوباره این دو هنرمند در
سریال هیولا این طور واکنش نشان داد: «ترکیب پیمان و مهران نیاز به آرزوی
موفقیت نداره»!

او دیروز در صفحه اینستاگرامش فیلمی از تولد پیمان قاسمخانی در پشت
صحنه “
مهران مدیری بعد از مدت‌ها وقفه در سریال سازی، پروژه جدیدی را شروع
کرده است. هیولا نام سریال جدید مدیری است که به تازگی مراحل پیش تولید آن
آغاز شده است.   یکی از نکات قابل توجه این سریال، همکاری دوباره مدیری با
پیمان قاسم خانی است. مهراب قاسمخانی به همکاری دوباره این دو هنرمند در
سریال هیولا این طور واکنش نشان داد: «ترکیب پیمان و مهران نیاز به آرزوی
موفقیت نداره»!

او دیروز در صفحه اینستاگرامش فیلمی از تولد پیمان قاسمخانی در پشت
صحنه “
مهران مدیری بعد از مدت‌ها وقفه در سریال سازی، پروژه جدیدی را شروع
کرده است. هیولا نام سریال جدید مدیری است که به تازگی مراحل پیش تولید آن
آغاز شده است.   یکی از نکات قابل توجه این سریال، همکاری دوباره مدیری با
پیمان قاسم خانی است. مهراب قاسمخانی به همکاری دوباره این دو هنرمند در
سریال هیولا این طور واکنش نشان داد: «ترکیب پیمان و مهران نیاز به آرزوی
موفقیت نداره»!

او دیروز در صفحه اینستاگرامش فیلمی از تولد پیمان قاسمخانی در پشت
صحنه “
مهران مدیری بعد از مدت‌ها وقفه در سریال سازی، پروژه جدیدی را شروع
کرده است. هیولا نام سریال جدید مدیری است که به تازگی مراحل پیش تولید آن
آغاز شده است.   یکی از نکات قابل توجه این سریال، همکاری دوباره مدیری با
پیمان قاسم خانی است. مهراب قاسمخانی به همکاری دوباره این دو هنرمند در
سریال هیولا این طور واکنش نشان داد: «ترکیب پیمان و مهران نیاز به آرزوی
موفقیت نداره»!

او دیروز در صفحه اینستاگرامش فیلمی از تولد پیمان قاسمخانی در پشت
صحنه “
مهران مدیری بعد از مدت‌ها وقفه در سریال سازی، پروژه جدیدی را شروع
کرده است. هیولا نام سریال جدید مدیری است که به تازگی مراحل پیش تولید آن
آغاز شده است.   یکی از نکات قابل توجه این سریال، همکاری دوباره مدیری با
پیمان قاسم خانی است. مهراب قاسمخانی به همکاری دوباره این دو هنرمند در
سریال هیولا این طور واکنش نشان داد: «ترکیب پیمان و مهران نیاز به آرزوی
موفقیت نداره»!

او دیروز در صفحه اینستاگرامش فیلمی از تولد پیمان قاسمخانی در پشت
صحنه “
امسال زمستان چه زود از راه رسید، باز هم لباس گرم نپوشیده‌ای؟! نه، چطور؟ چطور؟ هیچی! بالاخره از سرما می‌میری.  من سیلی‌خورده‌ی سرمایم... دیگر تنم به سوزش نمی‌سوزد. نگران نباش نمی‌میرم. باز شعر گفتی؟! وقتی سوختی و نمردی و همچنان نفس کشیدی، می‌فهمی واقعیت دارد و شعر نیست.  کی می‌خواهی بفهمی ما در دنیای اشعار نیستیم؟  اتفاقا خیلی وقت است که فهمیده‌ام. پس چرا نمی‌فهمی "هوا بس ناجوانمردانه سرد" است؟ زودتر از این که تو بفهمی، فهمیده‌ام. ظاهرت
اگر موفق به تماشای سریال سیب ممنوعه نشده اید می توانید در ادامه خلاصه داستان را بخوانید.
سریال ترکی سیب ممنوعه
یلدیز، به عنوان خدمتکار در خانه ایندر خانم مشغول رسیدگی به مهمان ها است. بعد از رفتن مهمان ها، ایندر خانم با او صحبت کرده و از ییلدیز می خواهد که به شوهرش نزدیک شود. ییلدیز از این پیشنهاد غافلگیر می شود. ایندر می خواهد با نقشه خیانت شوهرش، با گرفتن مال و منال از او جدا شود. او سومین زن شوهرش هالیت است.ییلدیز، به همراه خواهرش زینب در خا
معناى لغوى و فقهی صله رحمرحم در لغت و عرف به معناى نزدیکان و بستگان است،و در اصطلاح فقه نیز بر اساس قول بعضی از فقها همان معناى لغوى است؛ یعنى مطلق نزدیکان و بستگان البته با این قید که نَسَبی باشند نه سببی،چه مذکّر باشند و چه مؤنث، جزء ورثه باشند یا نه، مَحرم باشند یا غیر مَحرم، مسلمان باشند یا کافر، از طرف پدر باشند یا مادر، یا هر دو. البته لازم است که از نظر نسبى بسیار دور نباشند تا مردم آنها را از اقوام و ارحام شخص بدانند و گرنه باید گفت همه
ارگ راین از خشت ساخته شده و شکل آن مربع است. در قلب خود چند بنای اصلی دارد و با داشتن چند برج در اطراف، از این بناهای اصلی و داخلی محافظت می‎کند.

ارگ راین یکی از قدیمی‎ترین و زیباترین ارگ‎های جذاب دنیا است که در کرمان زیبا، در جنوب غربی شهر رایِن و روی تپه‎ای بلند در دامنه کوه هزار، قرار گرفته است. مساحت ارگ راین، 22 هزار مترمربع است و بعد از ارگ بم، عنوان بزرگ‎ترین بنای خشتی جهان را دارد.
تاریخچه ارگ راین
ارگ راین در زمان ساسانیان ساخته شد
سخن از شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی، معروف به شیخ اشراق است؛ همو که از نور هستی و نور حقیقت گفت و اینکه این انوار به یکدیگر می تابند و اشراق را پدید می آورند. این شخصیت کم نظیر در تاریخ ادب و شعر ایران زمین، در سال ۵۴۹ هجری قمری در سهرورد از توابع زنجان به دنیا آمد.
آموختن‌های او پس از کشف استعدادش در سهرورد، از مراغه و اصفهان و نزد برخی استادان آن روزگار مانند مجدالدّین جیلی و ظهیرالدّین قاری آغاز شد و سپس برای دستیابی بیشتر به حکمت‌ها و معار
چقدر رنگ‌ و بوی غربت گرفته  دلتنگی این روزهایم وقتی نمی‌دانم حتی برای کیست اصلا ناف این روزها را با همین دلتنگی بریده‌اند سر دلتنگی را به هر کار کوچک و بزرگ گرم می‌کنی خسته‌اش می‌کنی خشن‌اش می‌کنی به نفس‌نفس‌اش می‌اندازی آنقدر که ناگهان صدای خش‌خش استخوان‌هایش را می‌شنوی درست شبیه عابری که جان برگ‌های خشکیده را  زیر پا می‌گذارد  و بی‌‌تفاوت می‌گذرد... دلتنگی خودش را می‌کِشد می‌کِشد که خستگی در کند اما بدتر کِش می‌آید  کِش می
یک توصیه قبل از خواندن این مقاله حتما فیلم جهان پهلوان تختی را ببینید.
بیش از 50 و اندی سال از مرگ مشکوک مرحوم مغفور جهان پهلوان تختی اسطوره کشتی و معلم اخلاق ،افتادگی ،مردانگی،تواضع ،فروتنی،غیرت ملی،غیرت مذهبی ،از خود گذشتگی،حامی نیازمندان،پشت کرده به مال و منال و جاه و جلال دنیا و...که از همه آنها میگذرد ،اگر مرام او بی نظیرترین بوده که بوده چرا بعد از 50 سال تختی تکرار نشد ،چرا فقط از تختی ،مردم و مسئولان کشور ایران فقط نامگذاری ورزشگاه و م
  از خطبه ‏هاى آن حضرت علیه السّلام است (در آن فقراء را پند مى‏ دهد که بر اغنیاء رشک نبرند و به اغنیا دستور داده که از روى رئاء و خود نمائى کارى نکنند و فوائد صله رحم و مهربانى و کمک به خویشان را بیان مى ‏فرماید:)
 قسمت أول خطبه
پس از ستایش خداوند و درود بر پیغمبر اکرم فرمان الهىّ (آنچه مقدّر است) فرود مى‏آید بسوى هر کس مانند دانه‏ هاى باران از آسمان بزمین و قسمت هر کس زیاد یا کم باو مى‏رسد (هر کس بآنچه خداوند متعال از روى حکمت و عدالت براى او ت
فلسفه ای برای زندگی؛ رواقی زیستن در دنیای امروز
نوشته ی ویلیام اروین
ترجمه ی محمود مقدسی
این کتاب را چند ماه پیش، زمانی که به شدت از یکنواختی زندگی شکایت میکردم به پیشنهاد یک دوست خواندم، که بعدتر به خاطر شیفت های پیاپی و نامرتب نتوانستم ادامه بدهم تا اینکه در این تعظیلات نوروز فرصت شد و آن را خواندم . گرچه به نظرم اگر بنا باشد فلسفه ای برای زندگیم انتخاب کنم و جزء جزء زندگیم را بر آن بنا کنم اسلام را انتخاب خواهم کرد ولی خواندن این کتاب هم خا
خصوصیات یک مرد ایده آل برای ازدواجمیانگین ۵ رای از تعداد ۱

مرد ایده آل برای ازدواج
مرد ایده آل برای ازدواج از نظر یک دختر خوش هیکل ، خوش سیما و خوش صداست . مرد ایده آل برای ازدواج از نظر یک دختر خوش لس ، خوش برخورد و خوش مشرب است . مرد ایده آل برای ازدواج از نظر او مردیست خوش اخلاق ، خوش گردش و خوش فکر است . مردایده آل برای ازدواج تمیز و مرتب و مودب است . او مدیر ، مقت و مصمم است . او تمییز است و همیشه بوی بهترین عطر روز را میدهد . نواختن یک ساز آشناس
-سمیراا
-بله بابا - دخملِ بابا نری بیرون - نه بابا نمیرم خیالت راحت -سمیرااااااا! بابا باشگاه نری، الان وقت قِر دادن نیست! - نه دیگه بابا گفتم بیرون نمیرم یعنی باشگاه هم قاعدتا شاملش میشه ! - سمیرااااااا نبینم رفتی پیاده‌روی هاااااا - نمیرم بابا. باور کن نمیرم - سمیراااااااااااااا! اگه مدرسه روزی ده میلیون هم بهت دادن پانشی بری تو اون خراب شده بیچارمون کنی. هر چی مرض و بدبختیه از این مدارس بلند میشه. -:(((( پدر من گفتم که هیچ جا نمیرم... به خدا نمیرم
-سمیراا
-بله بابا - دخملِ بابا نری بیرون - نه بابا نمیرم خیالت راحت -سمیرااااااا! بابا باشگاه نری، الان وقت قِر دادن نیست! - نه دیگه بابا گفتم بیرون نمیرم یعنی باشگاه هم قاعدتا شاملش میشه ! - سمیرااااااا نبینم رفتی پیاده‌روی هاااااا - نمیرم بابا. باور کن نمیرم - سمیراااااااااااااا! اگه مدرسه روزی ده میلیون هم بهت دادن پانشی بری تو اون خراب شده بیچارمون کنی. هر چی مرض و بدبختیه از این مدارس بلند میشه. -:(((( پدر من گفتم که هیچ جا نمیرم... به خدا نمیرم
سلااااااام سلاااااام سلااااااام سلاااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که دیشب ساعت هفت و ربع اینجورا بود که پیمان داشت درای آفاقو(خونه نظر.آبادو) می بست که راه بیفتیم مامانش بهش زنگ زد و پرسید که رفتی پلاکتو عوض کردی؟اونم گفت نه دیروز که شلوغ بود رفتیم نشد امروزم خودم جایی کار داشتم (البته بهتون گفتم که دلیل نرفتنمون این بود که پیمان احتمال داد مثل اون موقعها خیابونها بخاطر قضیه اون هو.اپیما.ی اک.را.ین شلو.غ شده باشه) گفت حالا فردا یا پس
وصیت می‌کنم...
   وصیت می‌کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می‌دارم. به معشوقم، به امام موسی صدر، کسی که او را مظهر علی می‌دانم، او را وارث حسین می‌خوانم، کسی که رمز طایفه شیعه و افتخار آن و نماینده 1400 سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق‌طلبی و بالاخره شهادت است. آری به امام موسی وصیت می‌کنم...
   برای مرگ آماده شده‌ام و این امری است طبیعی و مدت هاست که با آن آشنا شده‌ام، ولی برای اولین بار وصیت می‌کنم...
   خوشحالم که در چنین راهی به شها
نویسنده: سجاد صیادی / سردبیر ستاره شناسی فسا
 
 نجوم آماتوری رشته‌ای است که در آن نه شهرت جایی دارد، نه پست و مقام و نه مال و منال و تنها مترادف آن، "عشق" است. فقط جاذبه‌ی قدرتمند عشق به خالق یکتا است که می‌تواند انسانی را سال‌ها در مدار نجوم نگه دارد و از پرت شدن درون سیاهچاله‌ی مشکلات روزمره زندگی جلوگیری کند. طی یک دهه‌ی اخیر که با استفاده از روش‌های حقیقی و مجازی، پیوسته به آموزش و ترویج نجوم آماتوری به افرادی از رده سنی کودکان تا بزرگس
  
 
 
 
 
 
 
همه چیز تار و مبهمه ، آسمان فرش زیر پام شده ، آینده در فرسنگ ها دور تر قابل مشاهده ست ، ملایم ترین رنگها درونش بشکل آشفته و آشوب زدگی ها پخش شده ، هرچه بیشتر عمق میگیره بشکل هاشور زدگی های ضربدری ، گنگ و نامفهوم میشه ، بی شک در خواب هستم ولی نمیتونم حدس بزنم که این خواب از جنس نرم و نازک به لطافت رویاست یا که از جنس ضخیم کابوس ...
به آهستگی یک نقطه ی تیره از عمیق ترین مکان در تصویر روبرو ظاهر میشود و بزرگ و بزرگ تر میشود ، میتوانم حدس ب
فال روزانهچهارشنبه 2 بهمن
 
فروردین
روز بسیار خوبی را شروع کرده‌اید و به لحاظ سلامت و نشاط چیزی کم ندارید، به لطف چنین روحیه‌ا‌ی، کارها را زودتر از همیشه انجام دهید و فرصت فراغتی برای خودتان مهیا کنید. مدت‌ها پیش برای انجام کاری سرمایه‌گذاری کرده‌اید و امروز پول و سرمایه شما به بار می‌نشیند و از این سرمایه‌گذاری سود چشمگیری روانه حساب‌های بانکی‌تان می‌شود. پدر یا مادر یا یکی از بزرگ‌تان فامیل، حال و روز خوشی ندارد و امروز بهتر است س
برنامه 
گروه معارف و مناسبتهای رادیو ایران تقدیم میکند.
به افق آفتاب
به نام ِ خدا و سلام
در سومین روز از سال ِ جدید و با آرزوی ِ شادی و دل ِ خوش برای ِ همه شما دوستان ، از رحمت ِ الهی و امید ِ به لطف ِ و بزرگی ِ خدا صحبت میکنیم . از اون لحظه های ِ خوبی که خودمونو به محبت ِ خدا میسپاریم و در ِ خونه خدا رو میزنیم.
خدایی که میتونیم که همیشه هست و با محبتش به استقبالمون میاد . خدایی که امید ِ به رحمتش گذر از سختیها رُ برای ِ ما آسون تر میکنه و دلامونو محک
شعر در مورد زخم دل
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زخم دل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تیر غم دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگرست
این ره تو به زهد و علم نتوانی یافت
گنج غم عشق را نشانی دگرست
از قول و غزل سایه چه خواهی دانست
خاموش که عشق را زبانی دگرست
شعر در مورد زخم دل
من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان….عزیز ترینشان…
 
باسمه تعالیچلچراغمهاجرت قصیده ۱
ای جوانان بر شما گویم یکی حرف حساباز خدا خواهم که باشد بر شما فصل الخطاب
ای عزیزانم ! سخن در مورد هجرت بُوَدکو رقابت گشته در این دوره بر پیر و شباب
نیست کار و نیست شغل و زندگی مشکل شدهنیست هجرت چاره ساز ومشکلات است و عذاب
عزت ما در وطن باشد نه در دستان غیربرده می خواهند ما را، بهر اهداف خراب
دین ما ، آیین ما،فرهنگ بی همتای ماستحاوی افکار پویا باشد و اسرار ناب
دین ما تبیین کند احکام حق را بر بشرتا نیفتد در خطا و
خطبه البیان امیر المومنین علیه السلام در خصوص اخرالزمان از صفحه 75 تا 86
راوی گوید: پس آن گاه حضرت خدای را سپاس گفت و یادی از پیامبر خدا نمود و فرمود: من شما را خبر دهنده ام به آنچه که در بعد من می گذرد و به آنچه که در آخر الزمان به وقوع می پیوند تا خروج صاحب الزمان، که به پا دارنده امر ما و از ذریه فرزندم حسین است. آنان گفتند: آن واقعه در چه هنگام است، ای امیر مومنان؟ حضرت فرمود: زمانی که مرگ در فقها شایع شود و امت محمد صلی الله علیه و آله نمازها را
 
باسمه تعالیچلچراغمهاجرت قصیده ۱
ای جوانان بر شما گویم یکی حرف حساباز خدا خواهم که باشد بر شما فصل الخطاب
ای عزیزانم ! سخن در مورد هجرت بُوَدکو رقابت گشته در این دوره بر پیر و شباب
نیست کار و نیست شغل و زندگی مشکل شدهنیست هجرت چاره ساز ومشکلات است و عذاب
عزت ما در وطن باشد نه در دستان غیربرده می خواهند ما را، بهر اهداف خراب
دین ما ، آیین ما،فرهنگ بی همتای ماستحاوی افکار پویا باشد و اسرار ناب
دین ما تبیین کند احکام حق را بر بشرتا نیفتد در خطا و
 پسرک را میشناختم ،  از زمان های قدیم او را به یاد دارم ، او نیز هم سن و سال من است .  در کودکی او را کمتر میدیدم ، زیرا قدم به بلندی آینه ی دیواری نبود ، اما از زمانی که صورتم ریش و سبیل را شناخت ، همواره با پسرک  هنگام اصلاح صورتمان رو در رو میشدم. گاه در بوتیک، و هنگام خرید ،او نیز هم قواره ی من است اما اعتراف میدارم که واقعا از او خوشم می اید ، زیرا سرحد کمال است و به عبارتی یک جنتلمن تمام عیار. ولی همواره خواهرم میگفت که شما ، مغرور و خودشیفته ا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدیریت ذهن و فکر سلامت - مدیریت تفکر - ذهن سلامت - فکر سلامت