نتایج جستجو برای عبارت :

مالاچ مولوچ

در عهدی که جوییدن آدامس های پرحجم خرسی که فک و دندون و نابود میکرد رو بورس بود مامان بزرگم همیشه بهم میگفت دختر باید آدامسشو نصف کنه نصفشو بذاره لای دستمال کاغذی و داخل کیفش نصف دیگش هم بذاره پشت دندونش و هر چند دقیقه یکبار تو دهنش بچرخونه:)))از اون جایی که بچه ی حرف گوش کنی بودم و رابطه ی خوبی با کیف نداشتم همیشه نصف آدامسام به نحوی حروم میشد،یا تو جیبام له میشد یا توسط کس دیگه غارت میشد:|
در کل آدم آدامس خوری نیستم..تفریحی میجوعم:)
 ولی این عادت
قبول دارین یه سری چیزا واقعا رو مخ آدمن؟ مثلا هورت کشیدن چایی ،خروپف کردن ،ملچ مولوچ کردن(رومخی اعظم)و... .یکی از چیزایی که همیشه آزارم میده حرف زدن با آدماییه که همیشه حرف خودشونو میزنن یعنیا اصلا نمیخوان قبول کنن  حقیقت و حالا تو بیا هزارتا دلیل و مدرک بیار انگار واسه دیوار حرف میزنی البته اغلبم به نفعشون نیست که بفهمن چی میگی، پس چی میتونه از این بهتر باشه که خودشونو بزنن به کوچه ی علی چپ؟ حتی مورد داشتیم اون وسط مسطاگیس و گیس کشی راه افتاد
خب اول از سر و شکل عاغا برادر گوگولی همسفرم بگم
 
در ماشینو باز کردم دیدم یکی تنها نشسته و دیگر هیچ
پس با محاسبات من حالاحالاها را افتادنی نبود ماشینه
از همون تک سرنشین تنها پرسیدم حاجی راننده ش کو پ
گفت نمیدونه، کوله موله و کیف میفمو گذاشتم رو یکی از جفت صندلیای پشت و پریدم پایین دنبال راننده
اثری از آثارش نیافتم و دست از چیز درازتر برگشتم سوار شدم
بالاخره ش این شد که راننده هه خودش پیداش شد و گفت هآو اور نیم ساعت دیگه حرکت میکنه
نیم ساعتش شد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

انتصاب