در لوئیزیانا یک کلبه ی چوبی وجود دارد که مردم اون منطقه اون کلبه رو به اسم جعبه ی اسباب بازی شیطان میشناسنداین کلبه از کف تا سقفش اینه هست ....هیچ کس بیشتر از پنج دقیقه نتونسته توی این کلبه بمونهمردی بیش از چهار دقیقه در اونجا موند . درحالی که اصلا حرف نمیزد از انجا خارج شد و هرگز صحبت نکرد....و جسد یک زن هم در کلبه پیدا شددکتر ها دلیل مرگش رو ایست قلبی گفتنهمچنین پسری به اون کلبه رفت ولی با جیغ و ترس از ان کلبه خارج شد و پس از دو هفته خودش را کشت
معمای هفت خواهر در کلبه:
هفت خواهر به یک کلبه رفتند و تصمیم گرفتند که هر کدام کاری را شروع کنند.
اولین خواهر خواندن یک رمان را شروع کرد، دومین خواهر تصمیم گرفت پنکیک درست کند، خواهر سوم تصمیم گرفت شطرنج بازی کند، خواهر چهارم جدول حل کرد، خواهر پنجم لباس ها را شست و خواهر ششم تصمیم گرفت گل و گیاهان را آبیاری کند.
خواهر هفتم چه کاری انجام می داد؟
من از این دنیا چیـ میخواااااام؟
یه وجب کلبه چوبی:)
با دو ورق قرص خواب
هیچکس هم نباشه
کلبه هم نشد نشد یه پتو و بالشت و تشک با دو ورق قرص خواب
یک ماه فقط بخوابم... و یه اتاق تاریک که هیچ نور و صدایی نباشه...
خدایا خواب لازمم...
اگه شبا راحت میخوابید برید خداروشکر کنید که خوشبختید
تو کل هفته میانگین شاید ده ساعت بخوابم
این اولین نوشته ی من نیست، من از همان سالهای دور که مردم فانوس به دست توی جنگلها میچرخیدند مینوشتم،
یک کلبه درختی داشتم در بلاگفا ، یک طوفانی گرفت و درخت و کلبه و جنگل را با خودش برد. من ماندم و بی کسی ها و حرفهایی که توی دلم مانده بود و باد میکرد ، ترسیدم غمباد بگیرم دنبال دوست گشتم، پیدا نکردم ، هر روز بالای سر تکه چوب های کلبه ام اشک میریختم تا اینکه به خودم آمدم ، یکهویی! فکر کردم من که بیست و دو سال بیشتر عمر نکرده ام و زود است برای غمباد گرف
بهترین ویلاهای جنگلی ،شهری و کلبه جنگلی در ماسال و ییلاق اولسبلانگاه را در پیچ زیر مشاهده و رزرو کنید بعد از انتخاب کد هر ویلا با شماره واقع در پیچ اینستاگرام زیر تماس بگیرید. برای مشاهده عکسهای انواع اجاره ویلاهای ما با قیمت مناسب لینک زیر را کیلیک کنید:
https://www.instagram.com/ejare_masal_vila/
شماره تماس جهت رزرو: 09113983810
در ماسال: اجاره ویلا در ماسال کرایه ویلا در ماسال ویلا بام سبز ماسال اجاره ویلا در بام سبز ماسال اجاره کلبه جنگلی در ماسال ا
این داستانى که میخوام بگم براى یکى از اقوام هس که زبون خودش میگم:من وقتى جوون بودم حدودا بیست و خورده اى تو یه ده اطراف زابل زندگى میکردیم پدرم کشاورز بود وچون پیرشده بود همه خواهر برادرام ازدواج کرده بودن و غیراز من کسى نبود که عصاى پدرم باشه براهمین کشاورزى رو من عهده داربودم زمینمون ١٥کیلومتر از ده فاصله داشت توى زمین یه کلبه محقرساخته بودیم ک شبایى ک مجبور بودم تو زمینمون باشم تو اون کلبه میخوابیدم ..یادمه دفعات اول که میخوابیدم اونجا ف
روزی شیوانا در مدرسه، درس اراده و نیت را می گفت، که ناگهان یکی از شاگردان مدرسه که بسیار شوق زده شده بود از جا برخاست و با هیجان گفت:” من می خواهم ده روز دیگر در کنار باغ مدرسه یک کلبه برای خودم بسازم.من تمام تلاش خودم را به خرج خواهم داد و اگر حرف شما در باره نیروی اراده درست باشد باید تا ده روز دیگر کلبه من آماده شود!”
همان شب شاگرد شوق زده کارش را شروع کرد. با زحمت فراوان زمین را تمیز و صاف کرد و روز بعد به تنهایی شروع به کندن پایه های کلبه نمو
#کلمه ای خواهم ساخت...
دلــم کلبـه ای می خــواهــد
کلبه ای خواهم ساخت
درون جنــگـل و باران
آن دورها
بـه دور از رنـگ آدم هــــا،
مـن و آوازِ شوکاها
مـن و آواز آب رود
مـن و یــک کلبــه ی پـــر دود
مـن و چــای قند پهلو
کنار خیام و حافظ با شاملو
بـه دور از ننــگ
به دور از نـــام،
به دور از غـوغــا و هر بلـوا،
بـسـان بــــرگ که از شاخه جــدا گــردد
درون مـن پُــر از شــورش
پُــر از فـریـــاد
درون جنـگل و باران
دلــم یـک کلبــه می خــواهــد.
#سعید_فل
اقامتگاه بومگردی کلبه پدری
اقامتگاه بوم گردی کلبه پدری در روستایی بکر و کوهستانی در قلب جنگلهای البرز مرکزی واقع گردیده است که دارای گرمایش سنتی کرسی، بخاری هیزمی و نفتی با تابستانی خنک و مطبوع می باشد. اتاق های این مجموعه بصورت کف پوش با تشک، لحاف، پتو و بالش های تمیز و مرتب در اختیار میهمانان گرامی می باشد. سرویس بهداشتی سنتی و حمام در کنار این مجموعه مهیا بوده و گردشگران میتوانند از حمام بسیار قدیمی روستا نیز بهره مند گردند.
اقامت
در آشوب و هیاهوی اقتصادی کشورم، سعی میکنم افکارم رو توسعه بدم، پیشرفت کنم، الان که اینو مینویسم ارادهم داره لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشه. یه برنامه تقریبا واضحی دارم که شبیه کلبهای تو مه هست هرچقدر جلوتر میرم کلبه واضح و واضحتر میشه تا دیگ کامل میشه دیدش و میرم میرسم به هدف. اینو میدونم که اگر مسیر رسیدن به هدف دور باشه تو راه استراحت واجبه تا بتونم بقیه مسیر رو با انرژی برم، اگر مانعی باشه ازش رد میشم و وقتی که به هدف کلیم
کد
145
نام طرح
منظره کلبه توماس
ابعاد فرش
70 در 50 سانتی متر
ابعاد با قاب
85 در 65 سانتی متر
مشاهده قیمت و خرید آنلاین از سایت آرازفرش تبریز در لینک زیر:
https://arazfarsh.com/product/%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d9%84%d9%88%d9%81%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d9%86%d8%b8%d8%b1%d9%87-%da%a9%d9%84%d8%a8%d9%87-%d8%aa%d9%88%d9%85%d8%a7%d8%b3
روز ۲۴ مهر۹۷ شنونده سخنان استاد حسن عباسی عزیز بودیم . موضوع برنامه .زندگی دوم جامعه دوم بود و بخشی از جلسات ۳۰۰تا۴۰۰ کلبه کرامت یا موضوع سبک زندگی و زنای ذهنی ارائه شد . کلبه کرامتهای کامل رو از سایتشان دریافت کنین
این جلسه در سالن اجتماعات مجموعه انجمن اسلامی دانش آموزان در خیابان ابوحامد کرمان برگزار شد ...
اقامتگاه بومگردی کلبه پدری
اقامتگاه بوم گردی کلبه پدری در روستایی بکر و کوهستانی در قلب جنگلهای البرز مرکزی واقع گردیده است که دارای گرمایش سنتی کرسی، بخاری هیزمی و نفتی با تابستانی خنک و مطبوع می باشد. اتاق های این مجموعه بصورت کف پوش با تشک، لحاف، پتو و بالش های تمیز و مرتب در اختیار میهمانان گرامی می باشد. سرویس بهداشتی سنتی و حمام در کنار این مجموعه مهیا بوده و گردشگران میتوانند از حمام بسیار قدیمی روستا نیز بهره مند گردند.
اقامت
بــــِسـْمـِـ اَللّہ اَلْــرّحـمن اَلـرَحـیــمْ
کلبه دوستان صمیمی دهه 50 و 60
سلام خوش اومدین
قوانین
تبلیغ
فوروارد
مثبت 18
رفتن بهPV
ممنــــــــوع
لینک عضویت گروه تلگرام کلبه دوستان صمیمی دهه 50 و 60
لینک عضویت بهترین لینکدونی رایگان تلگرام
یعنی بهار اینجا کلا دوهفته طول می کشه.اصلا بهار فصل نیست که.همون تابستون که عمل زیبایی انجام داده.یعنی نقطه ای از ایرانم که تو تابستون از آفتاب سیاه می شم و تو زمستون از سرما و سوز.باید کم کم اسم اینجا رو بذارم کلبه عمو تم ! چی ؟! بوی نژاد پرستی میاد ؟! حقیقتا این بهار وتابستون فقط یکم میوه دارن که اونم گرون هستند.حالا این هو هو کولر به کنار.روشن میکنی سرد می شه.خاموشم کنی خیسِ عرقی. بیشتر از زمستون سرما میخوری ولی پرتغالم نیست لامصب.سیگا
کلبه جنگلی گرگان : برای اینکه یک سفر رویایی و عالی داشته باشید مهم ترین مسئله اجاره ویلا و یا سوئیت در مقصد می باشد. اما امروز ما یک تجربه جدید برای شما پیشنهاد داریم . اگر برنامه سفر به گرگان را دارید تجربه اقامت در کلبه جنگلی در گرگان را حتما امتحان کنید. کلبه های چوبی که بوی نم چوب و زندگی ساده روستایی حس هیجان را در شما بیدار می کند. برای اینکه بتوانید یک کلبه جنگلی خوب در گرگان رزرو کنید با این شماره تماس بگیرید.
09114481870
اجاره روزانه کلبه جنگ
کلبه جنگلی گرگان : برای اینکه یک سفر رویایی و عالی داشته باشید مهم ترین مسئله اجاره ویلا و یا سوئیت در مقصد می باشد. اما امروز ما یک تجربه جدید برای شما پیشنهاد داریم . اگر برنامه سفر به گرگان را دارید تجربه اقامت در کلبه جنگلی در گرگان را حتما امتحان کنید. کلبه های چوبی که بوی نم چوب و زندگی ساده روستایی حس هیجان را در شما بیدار می کند. برای اینکه بتوانید یک کلبه جنگلی خوب در گرگان رزرو کنید با این شماره تماس بگیرید.
09114481870
اجاره روزانه کلبه جنگ
کلبه جنگلی گرگان : برای اینکه یک سفر رویایی و عالی داشته باشید مهم ترین مسئله اجاره ویلا و یا سوئیت در مقصد می باشد. اما امروز ما یک تجربه جدید برای شما پیشنهاد داریم . اگر برنامه سفر به گرگان را دارید تجربه اقامت در کلبه جنگلی در گرگان را حتما امتحان کنید. کلبه های چوبی که بوی نم چوب و زندگی ساده روستایی حس هیجان را در شما بیدار می کند. برای اینکه بتوانید یک کلبه جنگلی خوب در گرگان رزرو کنید با این شماره تماس بگیرید.
09114481870
اجاره روزانه کلبه جنگ
سهراب ؟ سهراب ! صدایم
را میشنوی سوالی دارم !؟
سهراب قایقت جا دارد؟؟
من نمی آیم !
خود کلبه ای میسازم
دور از آدمها !!
من باشم و من !!
فقط سهراب بگو قایقت جاا دارد؟؟
آدمها را سوار قایقت کن سهراب !
دور کن آدمها را از من سهراب !!!
من باشم و این کلبه
من باشم و بیخیالی !
و خیال بافی های
دخترانه ام !!!
و آرزوهای نرسیده ام !!!
من باشم و بازی با عروسک هایی
که هیچ گاه نداشته ام !!!!
سهراب آدمها را دور کن از من !
سهراب شعر تازه نداری؟
نو نو باشد ؟ تن خور اول باشد شعرت
که د
چوپان و گله دار .درروزگاران قدیم چوپانی دردهکده ای زندگی می کرد که گله دار مردی ثروتمند ومتقلب بود. گوسفندهای این مرد خوب شیر می دادند و چوپان هر روز آنها را میدوشید و تغار(کاسه ) سنگی را پر می کردو صاحب گله وقتی شیر را از چوپان می گرفت داخل شیر آب می ریخت تا مقدارش زیاد شود وبه مردم بیشتری بفروشد ودر نتیجه پول زیادی به چنگ آورد. چوپان که از کار او خبر داشت همیشه اورا نصیحت می کرد ومی گفت :ای مرد از خدا بترس و اینقدر در شیر آب نریز این کار خیانت به
در کلبه ته جنگل روی صندلی اش پیچ و تاب می خورد
و هیزم های خشک را دراتش می انداخت
سکوت در سکوت
غوغا در غوغا
تمام وجودش بردوشش سنگینی می کرد
همه دنیایش بر سرش آوار شده بود
جستجو می کرد
جستجو می کرد
درلابه لای روزنامه های مچاله شده،
در وجود
کتابخانه غبار گرفته خالی ازکتاب،
در کنار گلدان ها و درخت هایی که همیشه می خواست پیش انها
و خودش باشد
و آن موزاییک های حوض همسایه که عصرها
انها را میشست چون گمان می کرد
با آب پر رنگ تر و خوشرنگ
روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سال ها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن خداوند نشست.
چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد. زن با شادمانی به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباس های مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود، کسی آنجا نبود! زن نگاهی
محدثه، مرا در آغوش بگیر. تا بتوانم در ناملایمات روزگار دوام بیاورم. مرا در آغوش بگیر. آغوشی که لبریز از دوست داشتن هست. محدثه، بگذار سر به زانویت بگذارم. تا آسوده ترین خواب عمرم را داشته باشم. وقتی روی زانوی تو می خوابم، فقط خداوند لایق است به خوابم بیاید. محدثه، هر وقت ناراحت باشی بیشتر می بوسمت. بوسه های سرشار از دوست داشتن، بوسه های که پس از دیگری می آیند بی آنکه برچسب تکرار بخورند. محدثه، محدثه، محدثه من، جاری کردن این نام بر روی لبانم احسا
میخواهم برایت قصه بگویم ، از آن قصه های من در آوردی بکر که وقتی میشنوی حال دلت عوض میشود...می خواهم بگویم چقدر دنیایمان میتواند آبی و قشنگ باشد ، اینکه میگویم آبی ، برای این است که دوستش دارم ...مثل تو که دوستت دارم و اسمت را به عالم و آدم میگویم...
فکر کن یک دنیای آبی ، تو و
کلبه ای کوچک درون دشتی پر از گل های صورتی....بنظرم خوب تر اینست که مثل بعضی فیلم ها دودکش خانه جریان زندگیمان را نشان بدهد....!! کلبه ای که جای دود از دودکشش قلب های سرخ بیرون میریز
کلبه ای خواهم ساخت ...در دیاری که در آن ، ردّی از آدم ها نیست .هیچکس آنجا نیست ...دور خواهم شد از این شهر ، از این حصر ، از اجبار ، جنون ...میله های قفسِ عادت را ؛به درَک خواهم داد ،
و به خورشید ، سلام ... و رها خواهم شد ،و رها خواهم زیست ...بوف ها ، در دلِ شب همدمِ تنهاییِ منماه ، امّیدِ شب ورود ، لالاییِ من ...خاکِ اطراف من از ریشه ی گل ها لبریز ،
بیشه ام غرق در آرامش اعجاب انگیز ...آسمان ها آبی .شاپرک ها خندان .و زمین ، سبز و دلم بی خبر از بیتابی ...دل به در
شادیِ عزیزم سلام.
امروز صد و شصت و چهارمین روزیه که ملاقاتت نکردم و امید دارم به زودی توی نگاهم بشینی. شادی جان راستش یک روزی دلم براش تنگ شد. ولی بعدش فهمیدم دلم برای خودم تنگ شده بود، خودِ آغشته به تو وقتی که میدیدمش. دلم برای تو تنگ شده بود. این روزها که نیستی و دنبال تو میگردم، چیزهای عجیبی رو کشف کردم. دیدم که تو عمقِ تاریک اقیانوس دلم یه کلبهی بینور داری. فهمیدم که بعضی وقتها احساس آدم نسبت به بعضی چیزا اینقدر عمیق میشه که شادی داشتنش
نقد رمان کلبه ی عمو تام: زندگی با برده های سیاه پوست و افکار و عقایدشان
نقد رمان کلبه ی عمو تام ، نویسنده: هریت بیچراستوتام پیرمرد سیاه چهره ای که به عنوان برده در خانواده ی امریکایی کنار همه ی بردگان سیاه پوست دیگر، از زن و مرد، کوچک و بزرگ، داستانش روایت می شود.
در حقیقت کلبه ی عمو تام، داستان تام نیست، داستان برده داری است. سیاستی که آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی در برخورد با مردمان ربوده شده از آفریقا در پیش گرفته بودند.
قسمتی از مردم با
ژانر:ترسناک
پنج دوست صمیمی برای سپری کردن تعطیلات خود، به کلبهای واقع در یک جنگل دورافتاده میروند و دپس از خواندن برگی از یک دفتر خاطرات پاره پاره، به رازهای تاریک نهفته در آن کلبه پی میبرند و متوجه می شوند که بومیانی آدمخوار …
DOWNLOAD
چهارمین قسمت از فصل اول سریال از سرنوشت که محمدرضا خردمندان و علیرضا بذرافشان کارگردانی آن را بر عهده داشتند و با بازی درخشان امیررضا فرامرزی(در نقش هاشم) همراه بود. توسط کلبه مجازی کیسان دیباج تقدیم حضور می گردد.
جهت دانلود قسمتا های دیگر این سریال نیز می توانید به بخش «دانلود فصل اول سریال از سرنوشت» در ستون سمت جپ وبلاگ کلبه مجازی کیسان دیباج مراجعه فرمایید.
جهت دانلود چهارمین قسمت از فصل اول سریال از سرنوشت به ادامه مطلب مراجعه فرما
جوان عاشق باغش بود .باغ گیلاسی بزرگ که در تمام آن روستا و روستاهای اطراف همتایی نداشت باغی با درختانی بزرگ و پربار، جوان هر روز صبح خروسخوان به باغش می آمد و غروب پس از یک روز طاقتفرسا بیلش را به شانه میانداخت و به خانه برمیگشت. پسر از دار دنیا تنها مادری داشت که مریض و ناتوان بود. وقتی به خانه برمیگشت مشغول مراقبت از او میشد روزگار جوان اینگونه میگذشت. او سرش به کار خودش بود .هر سال درختان باغش پربارتر میشدند و او به شک
دلم از تمامِ دنیا یک کلبه ی چوبی می خواهد ، میانِ جنگلی دور افتاده و سر سبز .کلبه ای قدیمی و دِنج ، که درهایِ ایوانش به سمتِ رودخانه ای خروشان باز شود .کنارِ پنجره اش که نشستم ، یک کوهستانِ مه گرفته و با شکوه را ببینم و روح و جانم تازه شود .شب هایِ تابستان ، رویِ پشتِ بامش دراز بکشم ، از زیباییِ بکرِ آسمانِ پر ستاره اش ، جان بگیرم و به رویایِ شبانه ای شیرین و لذت بخش، سفر کنم .و شب هایِ زمستان هم ، با نورِ چراغ هایِ بادی و گرد سوز ، کنارِ آتشِ شومی
حرف زیاد هست و گله ها و دردها و اشک ها و سوزِ دل ها و آه که در سینه نهفته اما بی هیچ کدومشون و بی هیچ مقدمه ای میدونم هرچند که رهگذری هستی و شاید به تصادف پنجره ی کلبه ی مجازآبادی من به روت باز شده اما تمنا دارم برای خوب شدن حال یک مادر دعا کن.+مادر تکه سهم زمینی فرزند آدم است از خدا.
به نام خدایی که جهان را آفرید و آن را اداره میکند .
اینجا کلبه ایست که به راحتی و با فراق بال صندوقچه دلم را باز میکنم و حرف هایم را میگویم .
اینجا دفترچه یادداشتی است که در آن مینویسم و مینویسم از هرچه بخواهم . چراکه عاشق نوشتن هستم .
پس بسم الله ...
روزی روزگاری چهار ابر قهرمان به نامهای آیلا، ایجا، کای و جک بودند. اونها خیلی شجاع بودند و با هم زندگی میکردند. یک روز آنها سوار موشک شدند.
آیلا، رییس ایجا و کای، رییس جک بود. آنها شش سال پیش زندگی و پدر و مادرشان را از دست دادند و بعد به یک سفر در کشور فرانسه رفتند.
آیلا گفت: بهتره یه کلبه بسازیم.ایجا، کای و جک گفتند: باشه. بعد آنها به کمک هم یک کلبه ساختند.
دشمن آنها پرسی بود. پِرسی یکی از مدالهای آیلا را دزدیده بود. آنها با کم
فیلم سینمایی کلبه با کیفیت بلوری 1080p & 720p & 480pژانر : درام، ترسناک، هیجان انگیزتاریخ انتشار : سال 2019زبان : انگلیسیمدت زمان : 01:48:18زیرنویس فارسی : داردکیفیت : بلوریحجم : 2 گیگابایت + 850 مگابایت + 400 مگابایتامتیاز : 6.6 از 10خلاصه داستان : گریس به خانوادهای اضافه میشود که همسرش صاحب دو فرزند است و این خانواده برای تعطیلات به منطقهای دور از شهر سفر میکنند. اما هنگامی که رابطهی گریس با بچهها گرم و صمیمی میشود، اتفاقات عجیب و ترسناکی به وقوع
کودکان
علاقه زیادی دارند که بخشی از فضای خانه یا هر جایی را برای خودشان محصور
کنند و بشود کنج امن و دنج خودشان و شما را به خانه خودشان دعوت کنند!
فرزند شما از این بازی لذت می برد و این کار از حس و نیازش به تجربه
استقلال شکل می گیرد در نتیجه سعی کنید با او همراهی کنید و گاهی مهمان
خانه کوچکش شوید. اگر به دنبال کلبه چوبی و کلبه درختی هستید؛ بهتر است آن را سفارشی تهیه کنید، اما پیشنهاد می دهیم در این سفارش، جنس چوب را اولین گزینه انتخابی خود ق
معشوق پاییزی من!
سلام!
حال که این نامه را میخوانی هنوز بوی آشرشته در فضای کلبه پراکنده است و حتی بوی گلدانِ یاس روی میز هم نتوانسته است عطر خوش آشرشته را دور کند!
بعد از پخت آش با ظرف کوچکی میان گلها و درخت گیلاس حیاط رفته و در کنار موسیقی لذت بخش گنجشکها آشرشتهای که طعم دوری میان عدس و لوبیاهایش حس میشد را مزه کردم؛ راستش را بخواهی چند سالی بود که دست و دلم به پختن آش نمیرفت، خاطرات شبهای زمستانی و کاسههای داغ آش وسط خیابا
کلبه ی خوشگلم رو دیشب حسابی تمیز کردم...
همه جا برق میزنه و بوی تمیزی میده...
صبح کلی تو تختم جا به جا شدم...
کتاب شازده کوچولو رو برای بار n ام تموم کردم و کلی حرف دارم راجع بهش که باید بنویسم و برای یکشنبه آماده کنم ...
تو دورهمی فیلم ثبت نام کردم و ظهر باید برم ، فیلم ببینیم و نقدش کنیم ....
پاشدم رفتم جمعه بازار...
میوه خریدم...
سیر خریدم...
ذرت خریدم...
آلو خورشتی خریدم (تصمیم به پختن مرغ و آلو دارم)...
آلو نمکی خریدم...
انبه خریدم (عشق سومم بعد از موز و نا
مقداری غذا به آن سگ داد و برگشت؛ولی فراموش کرد
که در را ببندد.سیسیلی به کلبه برگشت و استراحت کرد.صبح فیلیسیتی
زود تر از همه بیدار شد و رفت تا آن دفترچه خاطرات را بخواند.سارا
و سیسیلی هم بیدار شدند و گفتند:((فیلیسیتی،ما گرسنه هستیم)).فیلیسیتی
با دو خواهر کوچکترش به انبار زیرزمین مخفی رفتند تا غذا بیاورند
که دیدند در آنجا باز است و هیچ گوشتی در آنجا وجود ندارد.سیسیلی
که خیلی متعجب شده بود گفت:((این امکان ندارد یعنی ممکن
نیست)).و از پله ها ب
مقداری غذا به آن سگ داد و برگشت؛ولی فراموش کرد
که در را ببندد.سیسیلی به کلبه برگشت و استراحت کرد.صبح فیلیسیتی
زود تر از همه بیدار شد و رفت تا آن دفترچه خاطرات را بخواند.سارا
و سیسیلی هم بیدار شدند و گفتند:((فیلیسیتی،ما گرسنه هستیم)).فیلیسیتی
با دو خواهر کوچکترش به انبار زیرزمین مخفی رفتند تا غذا بیاورند
که دیدند در آنجا باز است و هیچ گوشتی در آنجا وجود ندارد.سیسیلی
که خیلی متعجب شده بود گفت:((این امکان ندارد یعنی ممکن
نیست)).و از پله ها ب
بسم الله الرحمن الرحیمآقای مهربانم سلام...!مدتی میشود که بهانههای مختلف، پنجره ی روشنی را بر من بسته است...مثل همه ی اهل زمانهام! آخر مردمان زمانه ی ما،به بهانه ی زندگی پر ز نور، در تاریکی سر میکنند...به بهانه ی چیدن گلی، به بوستان نقاشی شده ی تابلوی کاغذی چشم میدوزند...به بهانه ی سیرابی، سرابها از پس هم میگذرانند...و به بهانه ی انتظارت، بر پشت دیوار غیبت تکیه میزنند...و...بهانه پشت بهانه...گویی کسی نیست تا برخیزد و بیبهانه، سنگی از ا
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح امیدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آیینه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زیباست در یاس های عاشق
در فکر این جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات
به او بگو که عینک ، در یاد باد و باران
شاعر:عینک
کد
203
نام طرح
کلبه شب
ابعاد فرش
100 در 70 سانتی متر
ابعاد با قاب
130 در 100 سانتی متر
رج شمار تقریبی
48
جهت کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
https://arazfarsh.com/product/%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d9%84%d9%88-%d9%81%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d9%86%d8%b8%d8%b1%d9%87-%da%a9%d9%84%d8%a8%d9%87-%d8%b4%d8%a8-%da%a9%d8%af-203
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح امیدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آیینه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زیباست در یاس های عاشق
در فکر این جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات
به او بگو که عیسی ، در یاد باد و باران
شاعر:عیسی کیانی
گپ کلبه خاطرات
1.پیوی مزاحمت : ممنوع
2. فیلم و عکس غیرمجاز :ممنوع
3.بی ادبی به هم گروهی : ممنوع
4.گذاشتن لینک و تبلیغات: ممنوع
5. افراد زیر۲۰ سال : لفت
6.ممبر دزدی ممنوع
خوش باشین
لینک عضویت گروه تلگرام کلبه خاطرات دهه 70 و 60
لینک عضویت بهترین لینکدونی فعال رایگان تلگرام
نقشه کیش را که نگاه کنیم، آن بالای بالا و نوک دماغه، جایی هست که به
آن کلبه هور کیش میگویند. خلوت و دنج است و پیست دوچرخهسواری جزیره از
کنارش میگذرد؛ جایی که میگویند غروبش را نباید از دست داد.
کلبه هور کجاست؟
کیش،
جاده جهان، قبل از میدان غروب؛ این آدرس دقیق کلبه هور کیش در غرب جزیره
است. رفتن به این ساحل صخرهای زیبا در هر ساعتی از شبانهروز ممکن است و
برای دیدن زیباییهای آن نیاز به خریدن بلیط و پرداخت ورودی نیست. اما این
را هم
خواهران پییرس
لول۱ و ادنا۲ پییرس۳ خیلی اهل معاشرت نبودند. خوب، البته نزدیکترین همسایهای هم که داشتند نُه مایل آنطرفتر زندگی میکرد. کلبهی کوچک و قدیمی آنها چسبیده به صخرههای پایین تپه، درست کنار توفالها علم شده بود. به همین خاطر موقع وزش باد اتاقها حسابی میلرزیدند و وقتهایی هم که آب دریا بالا میآمد، موجها با صدا به در کلبه میخوردند. اما وقتهایی هم بود که آفتاب از لای ابرها به زمین میتابید، باران بند میآمد و
جنگهای اینجا، تن به تن نیست... دل به دل است!
من دلم را به دریا زده ام... تو دلت را به کوه سپرده ای...
کوه هم که به کوه برسد، دریا به کوه نمی رسد!
هیچ روایتی در کار نیست:
همه ی رویاهایم را در دریا می ریزم و به کلبه چوبی ام برمی گردم...
تو به سنگ بودنت ادامه بده...
+ از سری نوشته های... (مهربانو گفته است اگر دیگر بنویسم الکی پلکی، آن رویش را نشانم می دهد!)
+ روایت فتح ۵
کودکان
علاقه زیادی دارند که بخشی از فضای خانه یا هر جایی را برای خودشان محصور
کنند و بشود کنج امن و دنج خودشان و شما را به خانه خودشان دعوت کنند!
فرزند شما از این بازی لذت می برد و این کار از حس و نیازش به تجربه
استقلال شکل می گیرد در نتیجه سعی کنید با او همراهی کنید و گاهی مهمان
خانه کوچکش شوید. اگر به دنبال کلبه چوبی و کلبه درختی هستید؛ بهتر است آن را سفارشی تهیه کنید، اما پیشنهاد می دهیم در این سفارش، جنس چوب را اولین گزینه انتخابی خود ق
نقشه کیش را که نگاه کنیم، آن بالای بالا و نوک دماغه، جایی هست که به
آن کلبه هور کیش میگویند. خلوت و دنج است و پیست دوچرخهسواری جزیره از
کنارش میگذرد؛ جایی که میگویند غروبش را نباید از دست داد.
کلبه هور کجاست؟
کیش،
جاده جهان، قبل از میدان غروب؛ این آدرس دقیق کلبه هور کیش در غرب جزیره
است. رفتن به این ساحل صخرهای زیبا در هر ساعتی از شبانهروز ممکن است و
برای دیدن زیباییهای آن نیاز به خریدن بلیط و پرداخت ورودی نیست. اما این
را هم
به نام خدایی که جهان را آفرید و آن را اداره میکند .
اینجا کلبه ایست که به راحتی و با فراق بال صندوقچه دلم را باز میکنم و حرف هایم را میگویم .
اینجا دفترچه یادداشتی است که در آن مینویسم و مینویسم از هرچه بخواهم . چراکه عاشق نوشتن هستم .
پس بسم الله ...
زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است در زمان قدیم مرد هیزم شکنی بود که با زنش در کنار جنگلی توی یک کلبه زندگی می کرد. مرد هیزم شکن هر روز تبرش را برمی داشت و به جنگل می رفت و هیزم جمع می کرد. یک روز که مشغول کارش بود صدای ناله ای را شنید و به طرف صدا رفت. دید توی علف ها شیری افتاده و یک پایش باد کرده، به خودش جرات داد و جلو رفت
ادامه مطلب
فصل چهارم : مسلم
با صدای چند پرنده از خواب بیدار میشم , هوا روشن شده , دیشب نتونستم خیلی دقت
کنم . یه کلبه کوچیکه وسط دره چون از پنجره تنها کوه معلومه , توی کلبه فقط یک میز
کوچک وسط گذاشته شده و هر چهار طرف پنجره داره , که کنار یکی از پنجره ها در و
روبروی در هم اجاق آتیشه که توش پر هیزمه . کنارش هم هیزم های خاموش روی زمینه .
به شنقل نگاهی میکنم , تبش بهتر شده ولی هنوز باید استراحت کنه . یادم میافته که
دیشب اون پیرمرد و پسر بچه که الآن هیچ کدوم اینجا نیس
به نام خدایی که جهان را آفرید و آن را اداره میکند .
اینجا کلبه ایست که به راحتی و با فراق بال صندوقچه دلم را باز میکنم و حرف هایم را میگویم .
اینجا دفترچه یادداشتی است که در آن مینویسم و مینویسم از هرچه بخواهم . چراکه عاشق نوشتن هستم .
پس بسم الله ...
فیلیسیتی سعی کرد بتواندبیرون را ببیند که به یک باره
صدای خرس بیرون آمد.فیلیسیتی ترسید و به سختی توانست به داخل
کلبه برگردد.سارا به او کمک کرد در را ببندد و از کنار در دور شدند.
سیسیلی گفت:((حاال باید چیکار کنیم؟این کلبه تا چند دقیقه ی دیگر
توسط این خرس نابود خواهد شد)).سارا گفت:((نگران نباش)).سیسیلی
جواب داد:((چی؟...نگران نباشم؟)).فیلیسیتی که تا آن لحظه ساکت
مانده بود گفت:((پس شما میگید باید چیکارکنیم((.سارا با اطمینان به
فیلیسیتی جواب داد:((تن
نزدیک بود از هوش برود گفت:((تو،تو چی کار کردی؟)).فیلیسیتی
گفت:((مهم نیست،پیداش میکنیم)).سارا گفت:((آخه چطوری؟)).
فیلیسیتی درحالی که بلندشد،گفت:((بیاید دنبالم)).بعدبه بیرون ازکلبه
رفتند.فیلیسیتی گفت:((با این چهارچرخ می توانیم برویم دنبال وسیله
انتقال صدابگردیم.پس زودباشیدسواربشید)).ساراوسیسیلی متعجب شده
بودند.
هر سه خواهر سوار برچهارچرخ شده بودند.فیلیسیتی چهارچرخ را به
حرکت در آورد و باهم دنبال وسیله انتقال صدا گشتند.حوالی شب بود و
هوا د
❆ بهانه:نارنگی بهانه استبوی عشق میدهنددستان توپوست بگیر این فاصله ها رامن به فصل فصل آغوش تو محتاجم. ❆ مرهم:تمامِ خیابان های شهر را هم که قدم بزنم،باز به بازوان تو محتاجم...به آغوشت،که دردم را تسکین میدهد!مرا بی تو بودن راهیچ کاری نیست! ❆ راه:کدامین راهتو را به کلبهٔ قلبم می رساند؟ من، کلبه ای متروکم منتظر آمدنتاز پای در آورده مراانتظار. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_کوتاه┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordis
خبرم اگر گرفتی
هنوز هم آنجایم
در کنار کلبه ی تنها،لای جنگل های پیر
وکمی بی ذوقم
فقط اندک هنری دارم در جذب نگاهی
واحساس لطیفی دارم گاه به گاهی
من یک هنرمندم
می سرایم شعری آمیخته با عشق
تا که از ذوق لطیفی که در آن پنهان است
گریه ی کودکی کهنه شود
راستی
روزگارم می دانی که چه دلتنگ است!
من یک هنرمندم
درد من تنهایی است
وکمی دلتنگم
به بلندای درختان همیشه سبز سوگند
درد من گمشده است
در هر نفس عشق که از پنجره بیرون می رفت!
شاعر : عینک
یک آیه از سوره شوری با صدای استاد عبدالباسط که بخشی از شوری-ق-تکویر-شمس از محافل مسجد امام شافعی در سال 1962 هست. مثالِ واضحِ توی خوابی که دَه روزِ فکر منو مشغول کرده و حالا میفهمم همون موقع برای غایبِ از نظرم، اتفاق افتاده به معنی واقعی مصداقِ خبر از غیب بود و الان حق دارم با همه وجودم خوشحال باشم... بایید، همون موقع خبر خوب رو حس می کردم نه با چشم و گوش تو این دنیایی که فاصله می اندازه بین آدما، بلکه با دِلم تو یه دنیایِ مبتنی بر عشق و محبت که او
کلبه عشق ️
لـــینلـــ مـــمـــنـــو؏
فــــیـــلم وعــکـــس مـــثــــبــت 18ممـــنـــو؏
تـــوهـــیـــݩ بی احترامی اکیدا ممنوع
برخورد شما نشانه شخصیت شماست
موقعیت مکانی:تمامی استانها
لحظات خوشی براتون آرزو مندیم
لینک عضویت گروه تلگرام کلبه عشق
لینک عضویت بهترین گروه تلگرام در کانال
لینکدونی تلگرام
برای عضویت در لینکدونی تلگرام روی
عکس زیر کلیک کنید.
خبرم اگر گرفتی
هنوز هم آنجایم
در کنار کلبه ی تنها،لای جنگل های پیر
وکمی بی ذوقم
فقط اندک هنری دارم در جذب نگاهی
واحساس لطیفی دارم گاه به گاهی
من یک هنرمندم
می سرایم شعری آمیخته با عشق
تا که از ذوق لطیفی که در آن پنهان است
گریه ی کودکی کهنه شود
راستی
روزگارم می دانی که چه دلتنگ است!
من یک هنرمندم
درد من تنهایی است
وکمی دلتنگم
به بلندای درختان همیشه سبز سوگند
درد من گمشده است
در هر نفس عشق که از پنجره بیرون می رفت!
شاعر : عیسی کیانی کری
این ابرهایِ تیره که بگذشته ست،
بر موجهایِ سبزِ کفآلوده،
جانِ مرا بهدرد چه فرساید،
روحام اگر نمیکُنَد آسوده؟
دیگر پیامی از تو مرا نارَد،
این ابرهایِ تیرهیِ توفانزا
زین پس به زخمِ کهنه نمک پاشد،
مهتابِ سرد و زمزمهیِ دریا.
وین مرغکانِ خستهیِ سنگینبال،
بازآمده از آن سرِ دنیاها
وین قایقِ رسیده هماکنون باز،
پاروکشان از آن سرِ دریاها…
هرگز دگر حبابی از این امواج،
شبهایِ پُرستارهیِ رؤیارنگ،
بر ماسههایِ سرد، نبیند
کلبه مجازی کیسان دبباج نظر به استقبال هواداران تصمیم گرفت سریال از سرنوشت را برای دانلود در وبلاگ قرار دهد. بنابراین از این پس این سریال به تدریج و از فصل اول برای دانلود قرار داده می شود.برای دریافت هر قسمت روی مربوطه کلیک کنید.
هرکی مسخره کنه، موریانه بشه ایشالا!
اینجام خونهی من و پسرداییمه
همیشه با پشتی و کوسن و چادر و... خونه میسازن چه خونههایی! البته الان برهی ناقلا نبوده، خونهمون یه کلبهی محقر شده، ولی البته باصفاست ^_^ اما خونهی رویاهامونو با این مگنتها درست کردیم و میخوایم به عنوان سند چشمانداز بیست سالهی زندگیمون، قاب کنیم بزنیم به دیوار کلبهمون. انشاءالله بیست سال دیگه از اونجا براتون پست میذارم =)
+ چون قبلا یه بار با پاستیل "تسنیم" ر
دانلود رمان کلبهای میان جنگل نودهشتیا
دانلود رمان کلبهای میان جنگل نودهشتیا
خاموشی)روبی نگاه خیرهاش را به آن شمشیر دوخته و درحالیکه از شدت هیجان نفسش بند آمده بود، در دل زمزمه کرد:_باورم نمیشه… ما پیداش کردیم.مایکل نیز
بیآنکه حرفی بزند بارها و بارها با خودش تکرار کرد:_ما پیداش کردیم، حالا دیگه توی دستهای خودمونه.سپس شمشیر را با احتیاط از جعبهاش بیرون آورده و نگاه
دقیقتری به آن انداخت.روبی در آن فرصت، با همان هیجان آمیخته به ترس و اضطراب
خبرم اگر گرفتی
هنوز هم آنجایم
در کنار کلبه ی تنها،لای جنگل های پیر
وکمی بی ذوقم
فقط اندک هنری دارم در جذب نگاهی
واحساس لطیفی دارم گاه به گاهی
من یک هنرمندم
می سرایم شعری آمیخته با عشق
تا که از ذوق لطیفی که در آن پنهان است
گریه ی کودکی کهنه شود
راستی
روزگارم می دانی که چه دلتنگ است!
من یک هنرمندم
درد من تنهایی است
وکمی دلتنگم
به بلندای درختان همیشه سبز سوگند
درد من گمشده است
در هر نفس عشق که از پنجره بیرون می رفت!
شاعر : عیسی کیانی کری ملقب ب
میگویند انسان،عاشق تصوراتش میشود!اما من،تصوراتم عاشقم شد!در کلبهای که در فکرم ساختم،خندیدم و خندیدی،گریستم و گریستی،گفتم و شنیدم،عاشق شدم وعاشق شدی!اما نه!تو هرگز عاشق نشدهای!این تصویرت بودکه عاشقم بود!آری این تصویرت بودکه با من میخندید،میگفت و میشنیدماما تو هرگز نمیگوییو من میشنوم!صدایت را میگویم،در فکرم!
عشق مایه ی درد سر است ، این درد سر می ارزد به زیبایی که در عشق پنهان است. عشق شیرین است .مانند نبات که در دهانت آب می شود .باید آن را بدون آن که گاز بزنی و یک جا تمامش کنی ، آرام آرام بمکی تا طعمش را بهتر حس کنی. زندگی شاید آن جشنی نباشد که آرزو یش راداشتی. حال که به آن کلبه کوچک ولی باصفا با دیوارهای بی روح که خودت باید آن را با عشق رنگین کنی دعوت شده ای تا می توانی درآن زیبا برقص. شاخه و بال هایت را باز کن وبا تمام وجودت ذره ذره عشق را حس کن. اگر قرار
مردم اینجا چقدر مهربانند!
دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش دوختند.
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتن و
چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری و
دیدند هوا گرم شد ، پس کلاهم را برداشتند و
چون لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند و
چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم
محبت کردند و حسابم را رسیدند.
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم
نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز...
روزگار جالبی است
مرغمان تخم نمی گذارد ولی
هر روز گاومان میزاید!
فیلم ماجرای پدری است که دوران خردسالی
وحشتناکی را سپری کرده و پس از سال ها دختر خردسال خود را در جریان یک کودک
ربایی از دست میدهد و مدت ها نمیتواند با این موضوع کنار بیاید تا
جاییکه لحظات زندگیاش با رنج و غم میگذرد تا اینکه بدون مقدمه نامهای
دریافت میکند تا به کلبهای در جنگل، همانجا که دخترش به قتل رسیده برود.
او در راه تصادف کرده و به کما میرود اما در رؤیا و فضایی روحانی گونه
موفق میشود که بالاخره جنازه دخترش را پیدا کرده
زن دوان دوان ، رسید جلوی خانه خدا و محکم به درب کوبید ؛ پشت سرهم و محکم . دقایقی گذشت و درب آرام باز شد . زن پرید داخل و صدا کرد : خدایا ! پسرم در تب می سوزد . خدا که از پشت پنجره ابر ها را تماشا می کرد ، با نگاه مهربان ، به زن خیره شد . زن نزدیک شد و زانو زد : خدایا کمکم کن ! خدا داستان او را گرفت و او را بلند کرد و گفت : هدیه کوچکی بود که برای تجربه زندگی به تو بخشیدم اما امروز .......... زن اشک هایش سرازیر شد ، دست از دست خدا کشید ، به زمین افتاد و در میان آه و
کلیپ آموزش ساخت پروژه کاروفناوری
پودمان ماکت سازی کاروفناوری هشتم
کلیپ آموزش ساخت ماکت کلبه کاغذی رنگی
paper house
یکی از هنرهای بسیار زیبا و متداول در تمام دنیا ساخت ماکت است که احتیاج به آموزش خاصی ندارد به طوری که هر کس در هرجا و با هر وسایلی می تواند یک ماکت بسازد یکی از این ماکت ها می تواند خانه و کلبه کاغذی و رنگی باشد که با تکه های لوله ای کاغذ ساخته شده است. شما همراهان محترم در این فیلم می توانید روش ساخت خلاقانه این کلبه زیبا و رنگی را مشا
تاریکی مطلقبخش دوم
خاموشی چراغ برای من هیچ منطقی نداشت تصمیم گرفتم ماشین را خاموش کنم و کمی بمانم تا صبح شود ولی ترس از تاریکی مانع از انجام اینکار شد ماشین را روشن نگه داشتم چند دقیقه ای گذشت همینطور به اطراف نگاه میکردم همه چیز سیاهی بود به رو به رویم نگاه کردم نور ضعیفی را دیدم عجیب بود که تا ان موقع متوجه ان نور نشده بودم تصمیم گرفتم به سمتش بروم چون دیدی نداشتم به اهستگی ماشین را در دل تاریکی جلو میبردم کمی گذشت احساس کردم کنترل ماشین از
با سلام،مهندس افشار هستم.
برای سفارش ادیت عکس و ویدئو از روش های زیر استفاده کنید:
همراه : 09380858006 علیرضا افشاری
با همین شماره در تلگرام و واتساپ درخدمتم
در اینستاگرام پیج graphic_saz را میتوانید دنبال کنید
در تلگرام نیز کانال graphic_saz را میتوانید دنبال کنید
آیدی تلگرام و واتساپ : alirezaafshari021
این محصول یک کلبه یا خانه house اسباب بازی چوبی بودهwooden toy که قابلیت سرهم کردنdisassembly wisdom و تکه تکه کردن را دارد و به کلبه جای گذاری اشکال معروف است.
کلبه جایگذاری اشکال هندسی Paste geometric shapes و اعدادnumbers از بازی های فکری و آموزشی مناسب برای کودکان خردسال می باشد. این محصول از جنس چوب بسیار با کیفیت ساخته شده است و لبه های تیز و برنده ندارد.
این محصول برای سنین سه سال به بالاage 3 and up قابل استفاده می باشد و به دلیل داشتن قطعات ریز برای کودکان ک
با سلام،مهندس افشار هستم.
برای سفارش ادیت عکس و ویدئو از روش های زیر استفاده کنید:
همراه : 09380858006 علیرضا افشاری
با همین شماره در تلگرام و واتساپ درخدمتم
در اینستاگرام پیج graphic_saz را میتوانید دنبال کنید
در تلگرام نیز کانال graphic_saz را میتوانید دنبال کنید
آیدی تلگرام و واتساپ : alirezaafshari021
رشته های افکارم را تار عنکبوت فرا گرفته / پیوندهای زندگی ام را موریانه خورده...بیماری و فراوانی مشکلات زندگی بدنم را ضعیف تر کرده...روحم در گوشه ای از جسمم قرنطینه شده / اما این وضع نتوانسته مرا از پای در بیاورد...باید خانه تکانی کرد...خانه دل را تمیز کرد / تارهای عنکبوت را زدود / و موریانه ها را از بین برد / شاید موریانه ها وظیفه شان خوردن متن پیمان نامه نفس است با روح...شاید.../ باید روح را آزاد کرد / کثیفی ها را زدود / شاید نشود لباس نو خرید / اما می شو
خانه اى زیر کوھ سبزھ ھایى ک با نسیم باد تکان میخورند.و بوى سبزه اى ک میاید روحم را از تمام مشکلاتم دور میکند،،،،،
اگر ھرکسى دراین کلبه زیبا با آسمان آبى ک دامنش را برای ابر ھاى سفىید مى گستراند و صدای بلبل ھا و گنجشک ھآ را میشنید،میبود حتما ھمین حس را داشت ک درحال پرواز درآسمان آبیست!!!!
واقعا حیرت انگیز است ک برکوھى مرتفع باشید و ابرھایى ک شبیه پنبه است زیر کوھ دور تا دور در دل آسمان باشد و از بین ابرھا نور چراغ دھکدھ زیر کوھ معلوم باشد را ببینى
از قدیم الایام گفتن ترک عادت موجب مرض است و اصلا هم بیراه نگفتن ؛ تا میخوام بیام دست به کیبورد بشم و چیزی بنویسم اولین چیزی که سرچ میکنم "بلاگفا دات کامه" و میخوام فی الفور وارد شم و بنویسم ، حالا راه و رسم نوشتن تو این فضا رو یا من بلد نیستم و خنگ بازی دارم در میارم ، یا واقعا سخته .. که به نظرم هرچقد هم خنگ باشم حالت دوم محتمل تره .. ولی به هر حال چاره چیه؟ .. جای شکرش باقیه این دامنه های آی آر هستن و میشه یه کلبه خرابه ای پیدا کرد و توش نوشت .. تا خر
دل شده مهمان عشق ، معجزه آغاز شد
در شب پایان درد ، سوز دلم ساز شد
از لب یارم رسید ، باز نویدی
دگر
کلبه ی احزان دل ، خانه ی دلباز
شد
از شب تارم گذشت ، ماه جهانتاب
من
نور به من هدیه داد ، مه رخ طناز
شد
بوی شقایق رسید ، باد صبا از
کجا ؟!
از تن دلدار بود ، غنچه ی دل باز
شد .
فصل خزانم تمام ، فصل جدایی
ز غم ،
همدم شبهای من ، اله ای ناز
شد
تا به فلک پر کشید ، عرصه ی سیمرغ دید،
بال خیالم کبود ، او پر پرواز
شد
میکده ها بسته بود ، ساغر من پر
عطش
⭕️بی حجابان غاصبند و غصب دلها می کنندصاحب آن خانه را از خانه بیران می کنند.
صادق آل محمد گفت: دل عرش خداستبی حجابان عرش حق را لانه ی خود می کنند.
خواهرم گر شیر باشی و دلِ شیرت بودهل مبارز با خدا گفتی و مغلوبت کند
گر طلاقی را که مبغوض است بابش باز شدانتهای غصب دلها بود که کارش زار شد.
آتشی کانداختی در کلبه ی عشقِ کسیدودِ آن آتش به چشمت رفته و کورت کند.
یک نصیحت بشنو از من پا مزن بر بخت خویشچون کسی چون تو دلِ شُویت به تسخیر آورد.
توبه کن، بگرد و مایو
ماه پیش تمام پسندازمان خرج مجهز سازی خانه و وام ها شد... به چشم برهم زدنی حساب خالی خالی شد
مدتی فکرمان مشغول پروژه جدید هست آنقدر بالا پایین کردیم و جوانب رو سنجیدیم و بیخیال موضوع شدیم چرا چندباری از آن سوراخ مار گزیده شده بودیم
خلاصه اکنون پروژه دیگری در ذهنم وول می خورد
امیدوارم بتوانیم عملی اش کنیم هر چند کمی محدود شدیم..
از ازل، خواب عشق با آمدن تو تعبیر می شود.
محبت با اجازه تو از کلبه عشق خارج می شود.
صداقت با یاد تو محکم تر گام بر می دارد
و
احساس با نسخه تو برای آدمیان تجویز می شود.
مادرم ...
ای زیباترین زیبایی عالم ...
ای الفبای وجود من ...
ب خاطر ساعاتی که مرا با خود حمل میکردی
ب خاطر ساعاتی که مراقب من بودی
از تو سپاس گزارم
و
ب خاطر مهر مادرانه و نابت
ب خاطر بهشتی که فقط خداوند قیمتش را می داند
برایم دعا کن ...
دعا کن که در بحبوحه پلیدی ها و ناملایمات روزگار دست
این اسم یک کتاب است. کتابی از میچ آلبوم. از آلبوم فقط سه شنه ها با موری را خوانده بودم.
کتاب از پیرمردی سخن میگوید که در پارک بازی کار میکند و مسئول تعمیرات وسائل پارک است. پارکی در ساحل اقیانوس.
طی یک حادثه پیرمرد میمیرد و در بهشت خود با پنج نفر ملاقات میکند. اما این بهشت مثل یک بهشت عادی نیست! از نهرهای عسل، قصر های یاقوت و حوری هایی که پری وار منتظر تو هستند خبری نیست. در این بهشت احساس نفرت، کینه و عصبانیت هم به تو دست میدهد و اِدی همه ی این اح
کلیپ آموزش ساخت پروژه کاروفناوری
پودمان ماکت سازی کاروفناوری هشتم
کلیپ آموزش ساخت ماکت کلبه کاغذی رنگی
paper house
یکی از هنرهای بسیار زیبا و متداول در تمام دنیا ساخت ماکت است که احتیاج به آموزش خاصی ندارد به طوری که هر کس در هرجا و با هر وسایلی می تواند یک ماکت بسازد یکی از این ماکت ها می تواند خانه و کلبه کاغذی و رنگی باشد که با تکه های لوله ای کاغذ ساخته شده است. شما همراهان محترم در این فیلم می توانید روش ساخت خلاقانه این کلبه زیبا و رنگی را مشا
یه جوری برنامه ام رو چیدیم که پنج شنبه و جمعه هام رو هم از ۸ صبح تا ۱۰ شب و اگه بازم بیخوابی زد به سرم تا ۱۲ و ۱ شب مشغول باشم ...❤
فقط برای اینکه دوباره هوایی نشم و برنگردم به افکار مسخره قدیم...!
اینکه برگردم ویرونه های قدیمی و سیاه و خاک گرفته افکاری رو ببینم که یه روزی نوری ازش میتابید ک تموم زندگیمو به جنب و جوش مینداخت ...واقعا تباه کردن عمر پیش رومه ..
...ممکنه روزی اوایل جاده زندگیم یه خونه ساخته باشم ...و فک کرده باشم قراره تا ابد دل خوش کنم
کلیپ آموزش ساخت پروژه کاروفناوری
پودمان ماکت سازی کاروفناوری هشتم
آموزش ساخت ماکت کلبه چوبی
Miniature House
یکی از هنرهای بسیار زیبا و متداول در تمام دنیا ساخت ماکت است که احتیاج به آموزش خاصی ندارد به طوری که هر کس در هرجا و با هر وسایلی می تواند یک ماکت بسازد یکی از این ماکت ها می تواند خانه و کلبه چوبی باشد که با تکه های چوب ساخته شده است. شما همراهان محترم در این فیلم می توانید روش ساخت خلاقانه کلبه ی زیبا که با تکه های چوب بستنی ساخته شده است را
گروه خانوادگی فقط اونجاش که پسر خاله میاد تبلیغ جدیدترین کسب و کارش رو میکنه و اینقدر پوستر مغازه اش رو برات توی خصوصی میفرسته که از رو میری و میذاریش وضعیت. اونوقت اون وسط پسردایی چپ و راست ویدیوی شیرین کاری هاش رو میذاره و یه عده قربون بلا میرن و یه عده تهدید و ارعاب. در این حین و بین زن دایی که تازه عزیزی رو از دست داده یه پیام یه متری در مورد برزخ یا مرگ فوروارد میکنه توی گروه. من هم که تا عکس طبیعت میذارن هی یاداوری میکنم که واسم چند تا
کلیپ آموزش ساخت پروژه کاروفناوری
پودمان ماکت سازی کاروفناوری هشتم
کلیپ آموزش ساخت ماکت کلبه چوبی
Miniature House
یکی از هنرهای بسیار زیبا و متداول در تمام دنیا ساخت ماکت است که احتیاج به آموزش خاصی ندارد به طوری که هر کس در هرجا و با هر وسایلی می تواند یک ماکت بسازد یکی از این ماکت ها می تواند خانه و کلبه چوبی باشد که با تکه های چوب ساخته شده است. شما همراهان محترم در این فیلم می توانید روش ساخت خلاقانه کلبه ی زیبا که با تکه های چوب بستنی ساخته شده اس
دیگر از باریدن خبری نیست. دیگر از خندیدن اثری نیست زیرا دیگر دوست داشتن در کلبه دلم اقامت نمی کند! مثل همیشه کلمه معروف را بازگو می کنم: پشیمانم...
اما بی تاثیر هست زمانی که ابرها دیگر از این آسمان گذشته اند و از انسانیت به دور است باد را دشنام بگویم!
دوست دارم عصبانی نشوم و دوست دارم بی اختیار گریه کنم.
دوست دارم در مقابل آینه به ایستم و رخ در رخ چهره رو به رو بگویم: دوستت دارم...
دوست داشتن چرا اینقد زیبایی؟
دوستم داری، دوست داشتن؟
چه کسیست ک
یه کلبهی سرد و مرطوب، یا حتی یه خونهی نمور ِتاریک که گوشهی شهر افتاده. وقتی عین چی داره بارون میآد و همهی جوارح آدم تیر میکشه از درد و اونجاست که خاطره مثه فواره میزنه بیرون از همه جای وجودِ آدم. از همه چیز. خاطرهی چیزهای تموم شده. پری از آرزوهای نرسیده و لحظههای نداشته. دردِ ناشی از ادامه دار نبودنِ اون لحظههایی که تجربه کردی. و حسرتِ لحظههایی که هیچوقت نداشتی. همهچی تموم میشه به یکباره. قبل اینکه بفهمی چی شده و کی اتفاق
زمان میگذره و میفهمی که باید از آدما دور بشی
بری به سمت آرامشی
آرامشی بدون حضور هیچ آدمی
هیچ دختری
خودت و خودت
و شاید با یه دوست صمیمی
توی یه کلبه ی کوچیک
جایی که دور و برت بشه دشت و دمن پیدا کرد
همینطور کوهستان
و ساحل و دریا
جایی که بتونی بدون ارتباط با ادما در آرامش کامل زندگیتو بکنی
بدون اینکه اهمیتی بدی به هیچ کس و هیچ چیزی
این زندگی هیچ چیز جدیدی نداره
همه ی فشاراشو داره وارد میکنه با تمام قدرت با تمام وجود
نمیدونم چی باید ب
همچون کلبه ای تنها
تا دوباره مرا ببینی
و در من زندگی کنی
و تا آن زمان پنجره هایم
درد خواهند کشید
#پابلو_نرودا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
سهم ما عادلانه نیست
پس وقتی اینو میدونی دیگه نیازی نیست برا خودت قانون،کلیشه و ترس قرار بدی
تو میتونی در یه جمع با دست غذا بخوری! اصلا هم زشت نیست
برا خودت دنیا جدا داشته باشی،آرزو ها عجیب کنی،تو فصل بهار از قشنگیا پاییز بگی
داستانت رو از آخر به اول بنویسی یا مث من پازل نوشته هات بی ربط و داستان هات
هرکدوم چند صفحه بهم ریخته باشه
من عاشق اینم یه کلبه تو دل برف و سرما داشته باشم با چندتا درخت کنار خونم
یه جا که هیچ اسمی نداره
آره آرزوی عجیب ک
دانلود فیلم Man Camp 2019
ژانر فیلم : کمدی
امتیاز فیلم :
رده سنی :
کارگردان : Nate Bakke
نویسنده : Daniel Cummings, Scott Kruse, Josh Long
بازیگران : Pete Gardner, Daniel Cummings, Scott Kruse
محصول کشور :
تاریخ اکران :
زمان فیلم :
زبان فیلم :
خلاصه داستان : داستان سه پسر است که پدر خود را از دست دادند، هر سال برای یادآوری او به کلبه خانواده گی بر می گردند، اما…
دانلود فیلم Man Camp 2019
دانلود خلاصه کتاب سازمان و مدیریت نجف بیگی بهمراه تست تالیفی
کاربران گرامی ، محتوای این فایل شامل کامل ترین خلاصه و تست های تالیفی کتاب سازمان و مدیریت تالیف رضا نجف بیگی می باشد که با فرمت pdf با کیفیت عالی در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.
دانلود فایل
دانلود کامل ترین خلاصه و سوالات کتاب سازمان و مدیریت رضا نجف ...padidehfile.ir › دانلود فایل Translate this page خلاصه درس سازمان و مدیریت نجف ب
اون جریان شرطی شدن رو یادتونه؟ همون سگه که اول زنگ رو براش به صدا درمیاوردن، بعد غذا میدادن بهش. بعد یه مدتی صدای اون زنگ رو که میشنید فوری بزاق ترشح میکرد. منم شرطی شدم حالا. به این صورت که آهنگ عاشق سیاوش قمیشی که پلی میشه سیگار میخوام :/ فقطم با دو تا آهنگ اینجوریم اما اون یکیو نمیگم و نمیگم چرا نمیگم و نمیگم چرا نمیگم چرا نمیگم!
+ نه لپ تاپ در دسترسم هست نه گوشی خودم. با یه گوشی درب و داغون با نت درب و داغون تو یه کلبه درب و داغون بغل رودخونه با
بــــِسـْمـِـ اَللّہ اَلْــرّحـمن اَلـرَحـیــمْ
️ کلبه دوستان صمیمی دهه 50 و 60 ️
سلام خوش اومدین
قوانین
تبلیغ
فوروارد
مثبت 18
رفتن بهPV
ممنــــــــوع
لینک عضویت گروه تلگرام کلبه دوستان صمیمی دهه 50 و 60
لینک عضویت بهترین لینکدونی فعال رایگان تلگرام
روی بنر زیر کلیک کنید.
اگه کانال با کلیک باز نشد این آی دی کانال هستش:
telro@
سلاام. احوالتون چطوره؟
ماله من زیاد خوب نیس☹
تمپلتون چند روزیه برگشته سیاره ش و من دیگه مهمون ندارم!
هوای سیاره زیاد بد نیس. آفتابه و آسمون آبیه آبی و چند تا ابر کمولوس سفید تو آسمون دور از هم دیده میشه و خوشبختانه به اندازه ی تهران گرم نیس! (شماها دارین میپزین خدا به دادتون برسه❤)
یه قوری زرشکی کوچولو دارم از جنس چینی! خیلی قیافه کاریکاتوری و گوگولیی داره
توی اون چای درست کردم و نشستم تو تراس کلبه م
وای که نمیدونین چه کلبه ی قشنگیه....
سفید
آن ها خوشحال به کلبه کوچک برگشتند.فیلیسیتی می خواست غذا درست کند که به یک باره از کار دست کشید و با اشاره به سارا گفتکه برود و او غذا درست کند و دوباره مشغول کاربا وسیله انتقال صدا شد.پس از آن سارا غذا را آورد و هرسه باهم غذا خوردند.سارا هم پس
از غذا رفت تا درحال استراحت دفترچه خاطرات مردی که قبال آن جا
بوده را بخواند.فیلیسیتی هرچند که به سیسیلی سخت می گرفت،ولی او
را بسیار دوست داشت؛فیلیسیتی رفت و سیسیلی را خواباند و خود هم
در حین کاربا وس
پارک جنگلی طرق مشهد
یکی از نیازهای مردم در شهر مشهد، وجود تفریحگاههای مناسب برای گذراندن زمان و استراحت به همراه خانواده و دوستان میباشد.در چند سال اخیر مسئولین شهر مشهد این نیاز مردم مشهد را بهتر شناختهاند.بر همین اساس مکانهای تفریحی متعددی را در مشهد ساخته و افتتاح نمودهاند.یکی از این مکانهای تفریحی در شهر مشهد ،بوستانها و پارکهای مشهد میباشد.که روزانه بخش کثیری از مردم مشهد از این فضاهای تفریحی ایجاد شده، استفاده میکن
اگه از کثافت زندگی بعضیها خبر نداشته باشیم، زلمزیمبوهای زندگیشون گولمون میزنه.
دیروز تو خونه حرف میزدیم. گفتم آرامش نه تو ثروته، نه تو فقر؛ نه تو زندگی شهریه، نه روستایی؛ تو قناعت و رضایته. میخواد یک تومن داشته باشی یا صد تومن؛ کلبه داشته باشی یا کاخ؛ باید ازش راضی باشی. الان دارم فکر میکنم پس چرا هرچی شرایطم بهتر میشه، آرامشم کمتر میشه؟ مگه قرار نبود رابطهی مستقیمی با هم نداشته باشن؟
دانلود آهنگ علی زند وکیلی بهار دلنشین | متن و بهترین کیفیت
آهنگ زیبا و بسیار شنیدنی علی زند وکیلی بنام بهار دلنشین همراه با متن و دو کیفیت 320 و 128
Exclusive Song: Ali Zand Vakili – “Bahare Delneshin” With Text And Direct Links In jazzmusic.blog.ir
متن آهنگ علی زند وکیلی بهار دلنشین
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
تا بهار دل نشین آمد به سوی چمن♬♫♪ ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن ♬♫♪چون نسیم نو بهار برآشیانم کن گذر♬♫♪ تا که گلباران شود کلبه ی ویران من ♬♫♪تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان♬♫♪ ت
دل شده مهمان عشق ، معجزه آغاز شد
در شب پایان درد ، سوز دلم ساز شد
از لب یارم رسید ، باز نویدی
دگر
کلبه ی احزان دل ، خانه ی دلباز
شد
از شب تارم گذشت ، ماه جهانتاب
من
نور به من هدیه داد ، مه رخ طناز
شد
بوی شقایق رسید ، باد صبا از
کجا ؟!
از تن دلدار بود ، غنچه ی دل باز
شد .
فصل خزانم تمام ، فصل جدایی
ز غم ،
همدم شبهای من ، اله ای ناز
شد
تا به فلک پر کشید ، عرصه ی سیمرغ دید،
بال خیالم کبود ، او پر پرواز
شد
میکده ها بسته بود ، ساغر من پر
عطش
به عمق تاریخ رفتن و خویش را بازشناختن؛ خویش را یابیدن، و در امتداد خویش برخاستن و بال گشودن. در خون خویش غلتیدن و از خون خویش برخاستن، چو ترانهای ناگاه، چو شاهینی بیزمین. کلمه! ای تپش جاویدان! ای خون سرخ انار! از تو هرگز بازنایستادم، و این بار به تقدیری خوشتر، خموشتر، پرخروشتر باز میگردم.
آواز بازگشت، اگرکه سرزمین نور آغوش بگشاید، و به کلبهای و لقمهای نان و شراب، خادم کوچک خویش به جان پذیرا شود. پیمان دل به جا آوردم و خانهی دیو
درباره این سایت