نتایج جستجو برای عبارت :

بی سر برود سوی خدا

روح از این حجله‌ی بی‌عشق به جایی برودبدرد خرقه و در سوی نوایی برود گوش کن تا شنوی از فلکت صد آوازجان رحیل است پی نور و صدایی برود ساقی از مغفرت باده گرم نام دهدشاید این دلشده امشب به هوایی برود خانه‌ام میکده‌ها گشته، چه سرگردانم؟قول حق نیست به یابنده جفایی برود کاسه‌ی عقل سر چرخ عداوت شکنممرغ دل بال کشد نغمه‌سرایی برود دلقک وهم بجنبانده سر از محنت عقلوقت آن است که این گلّه چرایی برود هر چه جز باده مرا عطر ندامت بدهدجان چو بشنید بوی با
رامون کالدرون (مدیر سابق رئال) :وقتی فرگوسن فهمید که رونالدو می خواهد به رئال برود با شرایطی مشابه او را به بارسلونا پیشنهاد داد
به رونالدو گفت که میتواند برود اما فقط به شرطی که به بارسا برود ، با این وجود رونالدو تعهد و تعصبش به رئال را نشان داد و به همین خاطر به برنابئو آمد
قدرت از منطق شیرین #سخنگو برود
ناگهی باد خزان آید و این رونق و آب
که تو می‌بینی ازین گلبن خوشبو برود
#سعدی
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
دوش آمد به برم رقص کنان رقص سماگفتمش این که , چه حالیست چه حالید شماصحبت پیر مغان را به که گویم به که گویم , که مگوستراز اهل دل واهل دل و اسرار خداسر بر آورد نگاری ونگاری که به بزمم بنشستگفت سالک بنگر آینه راصوفیه کاشف اسرار شمایید شماسر زدن بر سوی کویش نتوانم ، نتوانم دیگراین طریقیست که بی سر که بی سر برود سوی خدا
دوش آمد به برم رقص کنان رقص سماگفتمش این که چه حالیست چه حالید شماصحبت پیر مغان را به که گویم به که گویم که مگوستراز اهل دل واهل دل و اسرار خداسر بر آورد نگاری ونگاری که به بزمم بنشستگفت سالک بنگر آینه راصوفیه کاشف اسرار شمایید شماسر زدن بر سوی کویش نتوانم ، نتوانم دیگراین طریقیست که بی سر که بی سر برود سوی خدا
بازرگان: مگر می‌شود شاه برود؟ آمریکا را چه می‌کنید؟
‌‏مهندس #بازرگان و دکتر #سنجابی برای ملاقات با امام از ایران عازم فرانسه شدند. در نوفل لوشاتو بازرگان ‌‏خطاب به امام گفت: آقا، ایران سه رکن دارد #شاه، #آمریکا، #ارتش شما می گویید شاه باید برود‏ مگر می شود شاه از ایران برود و کنده بشود؟! شاه رفتنی نیست بر فرض که شاه برود شما آمریکا را چه می کنید؟ ارتش را چه می کنید؟
امام با خنده معنی داری فرمود: شما بگویید شاه باید برود وقتی شاه رفت ارتش بچه
یک بار برای همیشه باید با این افسردگی لعنتی خداحافظی کنم
این دیگر غیر قابل تحمل شده باید برود 
برود برای همیشه
میخواهم دست خودم را بگیرم
و از ته این باتلاق لعنتی بیرون بکشم
و این کار را از همین لحظه شروع میکنم
دیگر غصه نمیخورم 
اظطراب بیخودی به دلم راه نمیدهم 
و مثبت و پر انرژی برای اهدافم تلاش میکنم... 
نه. نباید. نباید حتی از شعاع پانصد متری اش بگذری. نباید یک لحظه، فقط یک لحظه احتمال برود که تو را دیده است. اصلش تو را برای دیده نشدن آفریده اند. ببیندت که چه بشود. که اوقاتش تلخ شود؟ که راهش را کج کند؟ که احساس نا امنی کند؟ که کلا اتفاقی نیفتد؟
راستی نکند واقعا کلا اتفاقی نیفتد. هیچ وقت هیچ اتفاق خاصی نیفتد. تا انتهای نامعلومش همین طور پیش برود.
#حدیث_مهدوی 
امام هادی(ع)
«اذا رفع علمکم من بین اظهرکم، فتوقعوا الفرج من تحت ارجلکم».
«هنگامی که نشانه ی شما از میان شما برود، منتظر فرج باشید از زیر پای خود».
کمال الدین/ ص381 و  بحار الانوار/ ج51/ ص159علامه ی مجلسی در توضیح این حدیث فرموده اند: مراد از «علم» امام معصوم است که حجت خدا و آیت خداست و نشانه ایست که مردم به وسیله ی آن از شاهراه هدایت گم نمی شوند. و منظور از زیر پا، نزدکی آن است، یعنی اگر امام از میان شما برود و از دیدگان شما غایب باشد، دی
چند دقیقه بعد،رعنا توی اتاق خواب داشت وسایلش را جمع می کرد که برود خانه مادرش.بهمن دقیقا رو به رویش نشسته بود و هرچه رعنا را صدا می کرد،رعنا جوابی نمی داد. از جایش بلند شد و رفت در ورودی ساختمان را قفل کرد.می خواست با این کار مانع رفتن رعنا بشود،اما کارش احمقانه بود. هنوز مثل بچگی هایش فکر می کرد. یک بار هم که می خواست نگذارد مادربزرگ برود خانه شان،کفش هایش را قایم کرده بود توی انباری؛مادربزرگ با کفش دیگری رفت. اما این بار قصه کمی فرق می کرد؛ به
سلام به همه شما دوستان .آره بازم منم .اینبار می خواهم درباره خود دوچرخه با شما صحبت کنم.دوچرخه وسیله ای کار آمد است که از قدیم الایام با ماست .متاسفانه هنوز فرهنگ دوچرخه ودوچرخه سواری در خیلی از کشور ها جا نیوفتاده است.به نظر من این روندی که ما انسان ها داریم پیش می بریم کاملا اشتباه است .زیرا با اینکار خود نه تنها آینده خود بلکه نسل بعد را هم مورد حمله قرار می دهیم .مگر چه اشکالی دارد که فردی با دوچرخه سر کار برود یا به خرید برود.اگر دست ما انسا
نشریه «le10psort» فرانسه خبر داد که کیلیان امباپه، برای برنده شدن توپ طلا برنامه ریزی کرده تا به رئال مادرید برود.
 
آرزوی مهاجم فرانسوی برنده شدن توپ طلا است و این آرزو با انتقالش به مادرید محقق خواهد شد. قرارداد مهاجم ملی پوش فرانسوی با باشگاه پاریسی تا سال 2022 است.
 
لئوناردو، مدیر ورزشی پاری سن ژرمن در حال رایزنی است تا ام باپه را برای تمدید قرارداد راضی کند اما خانواده این ستاره جوان در تلاش هستند تا این بازیکن به رئال برود و به آرزویش بر
 
گسترش ضرب المثل از دل برود هر آنکه از دیده برفت+عکس پروفایل

 سایت تفریحی » کد تولز ابزار وبلاگ » سایت سرگرمی
در این پست از سایت کد تولز انشا ضرب المثل از دل برود هر آنکه از دیده برفت و گسترش از دل برود هر آنکه از دیده برفت,  داستان و مفهوم یا ریشه ضرب المثل از دل برود هر آنکه از دیده برفت به طور مفصل همرا با بازنویسی به صورت جامع مطالعه می کنیم.
سوالات و موارد بررسی شده شامل موضوعات:
گسترش از دل برود هر آنکه از دیده برفت
معنی شعر از دل برود
 
شیوانا جعبه ای بزرگ پر از مواد غذایی و سکه وطلا را به خانه زنی با چندین بچه قد ونیم قدبرد . زن خانه وقتی بسته های غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویی از همسرش و گفت: " ای کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردی بودند. شوهر من آهنگری بود ، که از روی بی عقلی دست راست ونصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگری از دست داد و مدتی بعد از سوختگی علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود. وقتی هنوز مریض و بی حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او
قبل از ماموریت اخرش به سوریه پایش در فوتبال شکسته بود! برای اینکه زودتر برود سوریه، زودتر از موعد گچ پایش را در آورد. کمی می لنگید. اصرار می کردم برود عصا بگیرد. قبول نمی کرد. ته دلم فکرش را هم نمی کردم با این پا برود مأموریت! ‌خوشحال بودم که به مأموریت نمی رود. اما محمود می گفت: «خانم، تو دعا کن هرچه خیر هست خدا همان را انجام دهد». گفتم: «آخرتو چطوری می خواهی توی درگیری با این پایت فرار کنی؟»‌‌ ‌‌ خندید و گفت: «مگر من می خواهم فرار کنم؟ آن قدر م
بسیار کسانی بودند که در زمان جوانی همین که وارد مرحله‌ی دوم زندگی(ازدواج) شدند، به قول شریعتی مسئولیت فکری و اجتماعی خود را فراموش کردند و زندگی شخصی خانوادگی‌شان را کعبه ساختند و بر گردش، شب و روز و همه‌ی عمر در طواف‌اند و خودشان را و خانواده‌ی انسان را که عبارت بود از پدر، مادر، خواهر، برادر، زن و دو سه بچه، محور گرفته و در پیرامونش عمر را به چرخیدن و دور زدن می‌گذرانند؛ مثل صفر! ولی برادر جان! بدان که مسئولیت فکری پیشکش من و تو، ولی مسئو
یک سری برنامه ها روی کامپیوتر هست، که حتی بعد از حذف نیز ردپایی از آنها باقی میماند
یک سری چیزها در زندگی هست که هر چقدر هم بگذرد باز هم تو نمیتوانی آنها را فراموش کنی..
هر چقدر هم میخواهی آدم جدیدی شو، سرگرم کاری شو ..
فراموش نشدنی ها، فراموش نمیشوند
درست مثل ردپای برنامه های قدیمی روی سیستم
مثل یک صفر و یک
امان از منی که فکر میکردم میشود با برنامه نویسی دوباره، همه چیز را از دوباره شروع کرد..
از صفر
صفرِصفر
اما گاهی وقت ها
بوی تو به مشامم میرسد
آنکس که بداند و بداند که بداند
باید برود غاز به کنجی بچراند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بهتر برود خویش به گوری بتپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند
با پارتی و پولی خرک خویش براند
آنکس که نداند و نداند که نداند
برپست ریاست ابدالدهر بماند!!
یک چیزهایی رو اگر انسان بدهد برود هدر برود دلش شاید بسوزد ولی تاسف نخواهد خورد؛ آن مال رفت که رفت باکی نیست، مثلا.. اما اگر معامله‌ای با خدا کردی و به زعم خودت خالصانه کاری را انجام دادی، چون با اعتقاد، چون با اخلاص چون از دلت برآمده انتظار داری هرطور شده جوابی بگیری، عکس‌العملی ببینی، حتی اگر بی‌خلل نبوده باشد که کار بشری بی‌خلل نیست و اغلب نقصی است ولی کمال کار تو به خاطر نیت پاک تو و نیت عاری از ریا و تظاهر توست.. بله، شاید کسی بگوید همین
امام صادق ع فرمود صبر نسبت بایمان مانند سر است نسبت به تن هرگاه سر برود تن میرود همچنین است هر گاه صبر برود ایمان میرود 6 ابو بصی. گوید شنیدم امام صادق ع مبفرمودازاد مرد در همه احوال ازاد مرداست اگر گرفتاری برایش پیش ایدصبر کند واگر مصیبتهابر سرش ریزد اورا شکسته نکند اگر چه اسیر شودو مغلوب گردد و سختی جایگزین اسایشش شو د چنانکه یوسف صدیق امین صلواتالله علیه  را بردگی و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشیدو تاریکی و ترس چاه و انچه بر سرش امدزیانش نزد ت
عفونت چشم از علت تا درمان
سلامت نیوز:حتما برایتان پیش آمده که در چشم‌تان گرد و خاک، مژه و... برود، این شرایط به قدری آزاردهنده است که دلتان می‌خواهد هر چه سریع‌تر از شر آن خلاص شوید.به گزارش سلامت نیوز به نقل از برنا، حتما برایتان پیش آمده که در چشم‌تان گرد و خاک، مژه و... برود، این شرایط به قدری آزاردهنده است که دلتان می‌خواهد هر چه سریع‌تر از شر آن خلاص شوید.
ادامه مطلب
سه گام بیش نمانده که یلدا به تاراج برود ..این همه طنازی از کف هستی برود ..هر که یار ودلبر برگزید خوشش باد وآنکه این کار نتوانست در انکار بماند قلب بی یار به چه امیدی در استقبال یلدا میگذرد ....غم را رها کن ..تنهایی را جا بگذار ...جامه ی بی وفایی و ناامیدی را بدر ...برای خویشتن مهری نو فراهم نما...روزگار در انتظار لیلی ومجنونی تازه هست تا نوای عاشقانه شان را در شام های زمستانی نجوا کند...مجنون من لیلی ات در سراپرده ی انارهای سرخ و آتشیندر کرشمه های قه
باید امشب بروم.
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بی‌واژه که همواره مرا می‌خواند.
یک نفر باز صدا زد: سهراب
کفش‌هایم کو؟
 
سهراب شاید دلی زخم خورده داشت، جانی که هیچکس تکه هایش را نچسباند، بخیه نزد. خسته بود از مردمان خاکستری، آدم های فراموش شده در گذشتن و رفتن پیوسته، در تکرار روزها، در روزمرگی ها. از نارفیقان فراموش کننده در قهقه های خوشی. شاید درک نمی کرد چ
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان
سلام
ایام شهادت حضرت صدیقه‌ی کبری فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها رو تسلیت عرض می‌کنم؛ باز هم یک جمعه‌ی دیگه و یک جمعه‌ها با حافظ دیگه؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان
سلام
ایام شهادت حضرت صدیقه‌ی کبری فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها رو تسلیت عرض می‌کنم؛ باز هم یک جمعه‌ی دیگه و یک جمعه‌ها با حافظ دیگه؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد
شش دانگ به معنای مالکیت شش دانگ است در شش جهت یعنی شمال، جنوب، غرب، شرق، بالا و پایین که می شود شش جهت. منظور از بالا و پایین فضای روبرو آن است تا هرکجا بالا برود وزیرزمین تا هرکجا پایین برود. ماده 38 قانون مدنی: مالکیت زمین مستلزم مالکیت فضای محاذی آن است تا هرکجا بالا رود و همچنین است نسبت به زیرزمین بالجمله مالک حق همه گونه تصرف در هوا و فراز گرفتن دارد؛مگر آنچه را که قانون استثناء کرده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
شب راه اندازی مجدد
سلام
۷ سال گذشته است 
واقعا باورم نمی شود .
در این زمان که عده ای از اهل زمین خوابیده اند فکرم بر این گذشت که دگر بار نه به عنوان ادامه کار بلکه شروعی جدید بنویسم تا شاید روزی بنگرم بر این نوشته ها خشنود شوم از گذشته.
گذشته قطعه ای از حال و است و پیوسته ای به آینده. شاید همین است که راز وجود زمان را برای اهل فکر آشکار سازد و بتواند شعله ای کوچک اندر ای
16 سال بود که میشناختمش.
چندین سال با هم پشت یک میز و نیمکت می نشستیم. یار دبستانی ام بود...
همدیگر را یک مدت طولانی گم کردیم و وقتی دوباره دست هم را گرفتیم، سعی کردیم به هم کمک کنیم.
من یه کار برایش در شرکت خودمان پیدا کردم و او هم مرا به دنیای شگفت انگیزی که آرام آرام برای خودش می ساخت راه داد. راه پر از تلاش و کوشش برای ساختن آینده.
می دانستم که عاشق آمریکا بود. یعنی اینطور بگویم، آمریکا مدینه فاضله اش بود! و چون برادرش هم آنجا زندگی میکرد، دوست د
شرط انگلیسیساختارهایی در زبان انگلیسی وجود دارد که شرطی (conditional) نامیده می شوند و برای صحبت در مورد موقعیت های ممکن یا خیالی به کار می روند. یک “شرط ” یک “وضعیت یا چگونگی ” است.
به عنوان مثال:
If a certain condition is true, then a particular result happens.
(اگر شرط خاص درست باشد، نتیجه خاص اتفاق می افتد.)
حتما بخش آموزشهای گرامر زبان انگلیسی ما را مشاهده کنید!
چهار شرط اساسی در زبان انگلیسی وجود دارد:
شرطی نوع صفرشرطی نوع اولشرطی نوع دومشرطی نوع سوم
در شرطی نوع اول، جمل
رفته بود تا دم در و برگشته بود. انگار که می‌دانست یا حس کرده بود که اگر برود خرید، نمی‌تواند دست‌پر برگردد. نشست پشت در. نگاه به ساعت روی دیوار هال کرد. تا افطار چیزی نمانده بود. بلند شد تا در را باز کند. صدای زنگ بلند شد. کسی پشت در بود. در را باز کرد. همسایه چند خانه آن‌طرفشان بود. یک‌کاسه آش نذری داد دستش. در را بست. باز نشست روی زمین. نگاه به ساعت کرد. بلند شد. سفره را پهن کرد. کاسه‌ی آش را گذاشت وسط سفره. خانه داشت تاریک می‌شد. برق به تکرار هرر
تا قبل از اینکه بروم مدرسه، بیشتر تفریحم باز و بسته‌کردن چیزمیزها بود. میز تلویزیون را باز می‌کردم و با پیچ‌گوشتی می‌افتادم به جانش. ضبط صوت را باز می‌کردم و نگاه می‌کردم توش چه شکلی است.
بعد از اینکه رفتم مدرسه و سواددار شدم، آدمِ کتابی‌تری شدم. بیشتر می‌خواستم بخوانم تا هر کار دیگری. برای همین دیگر دست‌طلا نبودم. برای همین وقتی رفتم راهنمایی و دیدم یک درسی داریم به نام حرفه‌وفن که پر از اینجور کارهاست، دوتا زدم توی سر خودم و سه تا توی
 
 
 
دوبیتی 2..عشق یعنی وسطِ اندکی از فاصله هابشوی تنگ دل و سر برود حوصله هاناگهان از طرفِ دوست پیامی برسدبرود از دلِ بی تاب تمامِ گله ها..#علی_صباغی#عشق #عاشقانه #دوست #پیام#شاعرانه #شعرانه #دوبیتی #دیوان#مجموعه_شعر #غزل #شاعر #دلتنگی#حوصله #ادبیات #شعر_عاشقانه#شعر_معاصر #عصرجدید ..۳ فروردین ۱۳۹۹ساعت : ۱۳:۳۰
نوشتم و نوشتم و نوشتم، مثل تمام روزهای دیگری که نوشتم بلکه بتوانم چند خطی از شرح حال این روزهایم را برایتان بگویم اما ... اما افسوس که تمام نوشته‌هایم ناتمام ماند ، انگار که سکوتی بر من حاکم شده است که نمی‌توانم با هیچ نیرویی از دستش رهایی یابم، شاید هم این روزها تمام من خواهان همین سکوت است ... نمی‌دانم، هر چه که هست درونم آشوب است و بیرونم میل به سکوت ... بگذریم !
شما از احوالاتتان بگویید، این روزهایتان چطور می‌گذرد ، یا به قول زنگ انشاء " تاب
عادت داشت مدام برود قبرستان. چند ماهی یکبار، ماهی یکبار، این اواخر هفته‌ای یکبار می‌رفت قبرستان. رفیق از دنیا رفته‌ای داشتیم که غم از دست دادنش برای او هیچ جوره فروکش نمی‌کرد. می‌گویند سوگ از دست دادن یک عزیز اگر بیشتر از شش ماه طول بکشد یعنی باید بروی یک فکری به حال خودت بکنی. بروی پی دوا و درمان. دوا و درمانش این بود که مدام برود قبرستان. سرش را می‌انداخت پایین و آرام آرام طوری که پا روی سنگ قبر عزیز کسی نگذارد راه می‌افتاد سمت قبر رفیقش.
سر آخر یک ساعت مانده به خواب افسوس آن را می خوری که چرا در طول ترم نخواندی؟ و با خدای خود وداع میکنی که اگر یک بار دیگر به تو فرصت زندگی در ترم را بدهد مثل اسب می خوانی. اما غافل از این که اگر هزار ترم هم بیاید و برود نه در طول آن و نه در عرض آن نمی خوانی مگر در دقیقه نود. این تقدیر نانوشته پیشانی بعضی هاست.
انگار که یادم برود ... 
کلافه بود، خسته هم بود؛ ولی برای کمک به رفیقش مانده‌بود. سیم بُکسل‌ را بست و پشت فرمان نشست. هر دو با هم گاز دادند ولی قرار نبود دویست‌وشش صندوق‌دار سفید به آن راحتی از گل در بیاید. از ماشین پیاده شد؛ حالا یک چرخ خودش هم گیر بود. ندیدم پاکت سیگارش را کِی و از کجا درآورد ولی فهمیدم فقط یک نخ دارد؛ بعد از شروع‌شدن پُک‌ها، پاکت را انداخت روی برف. 
انگار که یادم برود و بعد یادم بیاید ...
دوباره چند ساعت غرق شدم. این روزها زیاد
باید برود راه خودش راعشق،اما !چیسترازِ درکمندِ نگاهگیسوی های بارانی
ناز بی تکرار کمانی ابرویطناز
خنده های مستانهبا لبهای کبودِازآتش خشمْدر آتشکده ِخاموشی
جان می آید به لبتا از لبتکلامی عاشقانه رامهمان باشمدر بستر فردایت
الف عزیزمهمان طور که احتمالا خودت میدانی این روز های من پر از تو ست. در بین فکر کردن به تو٫ حرف زدن با تو٫ راه رفتن با تو و... درس میخوانم٫ غذا میخورم و نفس میکشم. 
از حال و روزم که برایت بگویم٫ پرم از سبکی. مثل یک تکه قاصدک سفید که فوتش کرده اند برود یک جای دور بنشیند روی آرزو های کسی. فوتم کرده اند و من توی هوا شناورم. به تو فکر میکنم و توی هوا میمانم. به زنگ زدن های اول صبحت٫ به نگرانی هایت از بابت سربه هوایی هایم٫ به تیزبینی ات در دیدن چیزهایی که
چهارشنبه همین هفته عازم سفریم. البته اسمش را نمی شود واقعا سفر گذاشت چون چهارشنبه می رویم و جمعه صبح برمی گردیم. اما در هرحال. خوشحالم. خیلی زیاد. خیلی وقت بود که پایم را حتی یک قدم دور تر از این شهر آلوده نگذاشته بودم. داریم می رویم. با قطار. امیدوارم خوش بگذرد و یک جورهایی مطمئنم که خوش می گذرد. این سومین بار است که اینطوری هول هولکی آخر هفته جمع می کنیم می رویم. دلایلش خیلی زیاد است. یکی از مهم ترین هایش این است که حقیقتا هفته ای پیدا نمی شود که
در این مجموعه از مقالات، برخی از مفاهیم پایه openSUSE  ارائه شده و به بعضی از برنامه‌های پایه‌ای اشاره می‌شود. این مجموعه می‌تواند مورد توجه کاربران تازه‌کار لینوکس که از اپن سوزاه استفاده می کنند، قرار گیرد. در این مجموعه، فرض بر این است که کاربران، تجربه کار با کامپیوتر را داشته‌اند . 
اولین چیزهایی که یک کاربر تازه‌کار openSUSE انجام می‌دهد
به عنوان نمونه، اولین چیزی که یک کاربر تازه‌وارد اپن‌سوزاه می‌خواهد انجام دهد این است که به محض ای
 
من یک دخترم.. .
 
بــــدان . . "حــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــوای" دیگری برود ... تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد .. .  روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته ..  . ... ارزان نمی فروشمش...   دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد   .. . بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش
هیچ‌جا در بیوگرافی یا عادت‌های روزانه‌اش این را ننوشته، اما من خبر دارم که مهران مدیری هر روز صبح، قبل از اینکه برود نان تازه بگیرد برای صبحانه، لپ‌تاپش را باز می‌کند و نرخ روزِ نان بربری و سنگک را به دقت چک می‌کند.
چند شب پیش که دورهمی تمام شد، مدیری در آخرین پلاتویش ایستاد رو به دوربین و گفت: «من -مهران مدیری- در تمام سال‌های فعالیتم٬ طرف مردم ایستاده‌ام و سعی کرده‌ام صدای مردم باشم»!
به نظر من خنده‌دارترین قسمت دورهمی در تمام این مدت
فکر را پَر بدهیدو نترسید که از سقف عقیده برود بالاترفکر باید بپردبرسد تا سر کوه تردیدو ببیند که میان افق باورهاکفر و ایمان چه به هم نزدیکند"فکر اگر پَر بکشد"جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگسینه ها دشت محبت گردددستها مزرع گلهای قشنگ"فکر اگر پر بکشد"هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیستهمه پاکیم و رها...
نیما یوشیج
هوالمحبوب

دیگر کار از ساعت برنارد و ماشین زمان و بقیه اکسیرهای جادویی گذشته، ما در خانه تحلیل می‌رویم. هر چقدر هم سرمان را با کتاب و فیلم و دورکاری گرم کنیم، یک جایی از روح‌مان آن بیرون لای درخت‌ها، روی چمن‌ها، کنار فواره‌ها، لب چشمه‌ها، جا مانده است.
دیگر فقط یک حسرت نیست، تبدیل به یک خلا روحی شده و دارد از درون می‌خوردمان. زندگی بدون حصار و قید و بند، چیزی بود که همه کم و بیش داشتیم. حالا که راه رفتن توی خیابان‌های آشنای شهرمان، نشستن ر
مثل یک شیشه ی عطر که کسی نباید بویش کند تا ذره ای از آن کم نشود، وقتی نیستی خودم را محکم پتو پیج میکنم و حرفی نمی زنم...
انگار که همه چیز را ذخیره کنم برای روز برگشتنِ تو...
البته نمیدانستم چند روز یا چند ماه یا چند سال دیگر باید توی این پتو بمانم...
به تو که فکر میکنم، به چشمهای تو... دیگر جایی برای شک نمی ماند.
چشمهای تو تا انتهای روح من را رفته و بازگشته است...
یک رنگِ طلایی از دوتا خورشیدِ روی صورتت ، روی تمام دیوار های اتاق های روحم پاشیده شده...
دخت
اگر فردی به سجده برود و آنقدر محکم سر را به سجده بزند و به هر دلیلی سر از سجده بدون عمد بردارد نمازش باطل نمیشود ولی اگردر هنگام گفتن ذکر به هر دلیلی سر بلند شود و رابطه  بین پوست با مهر قطع شود نماز باطل و باید دوباره خوانده شود
 
امام باقر ع فرمود برای هر چیزی قفلی است. که انرا بدونگهدارند وقفل ایمان نرمی و ملاطفت است  چه انکه هرکس نرمی را از دست دهد وخشم وقهر و خشونت پیش گیردناچار باعمالی د ست زند که ایمانش از دست برود خدا میان هوس و عقل هر کس پمخالفت انداخت تا هر که خواهد پیروی عقل کند وراه اخرت گیرد
گفتم که شکایتی بخوانم * از دست تو پیش پادشا منکاین سخت دلی و سست مهری * جرم از طرف تو بود یا من ؟دیدم که نه شرط مهربانی است * گر بانگ بر آرم از جفا منگر سر برود فدای پایت * دست از تو نمی کنم رها منجز وصل تو ام حرام بادا * حاجت که بخواهم از خدا منگویندم از او نظر بپرهیز * پرهیز ندانم از قضا منهرگز نشنیده ای که یاری * بی یار صبور بود تا من.سعدی
این شعر من را یاد دوسال پیش در چنین روزهایی انداخت و به خود که آمدم صفحه گوشی را خیس از اشک دیدم.
به چند روش می توان نماز آیات را به‌جا آورد:
روش اوّل: بعد از نیت و تکبیرة‌الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود، سپس سر از رکوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود، و باز سر از رکوع بردارد، و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود، و سپس سر از رکوع بردارد، و همین‌طور ادامه دهد، تا یک رکعت پنج رکوعی که قبل از هر رکوعی حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نماید، و بعد برای رکعت دوم قیام کند، و مانند رکعت اول
 امام صادق ع می فرمود در علی ع سنت هزار پیغمبر بود چنانچه پیغمبر ص فرمود هر که خواهد علم آدم وعبادت نوح و خلت ابراهیم و سطوت موسی وزید عیسی را ببیند بغلی بت ابیطالب نظر کند  عالمیکه با آدم ع فرمود آمد بالا نرفت و عالمی نمی رد که علمش از میان برود و علم بارث منتقل میشود
اینجا از خاطرات اتفاقات مهم و عجیبی که در راه انجام چالش هایم دارم مینویسم....
می نویسم تا حداقل در یاد خودم بماند
می نویسم تا اگر کسی خواست راهی شبیه راه من را برود تجربه داشته باشد
مینوسیم چون همانند هر انسانی علاقه به بقا دارم... واین راهی از راه های بقاست!
پلاک هشت
چندسالی
از این ماجراگذشت کمی بزرگتر که شد ماجرا را از اطرافیان فهمید همیشه دلش
می خواست به دیدارش برود از نزدیک از او تشکر کند سال دوم دبیرستان بود که
که نیروهای بعثی به ایران حمله کردند او نیز مانند بچه های هم سن وسال خود
بی قرار رفتن به جبهه ها شد تاهم نذر مادر را ادا وهم فرمان امام(ره)  را
لبیک گوید آرزو داشت که به دیدار کسی که سلامتی اش را از مدیونش بود برود
اما این آرزو بردلش ماند ،در جبهه ها به خاطر از خود گذشتگی ومهربانی اش
ز
دیروز صبح رفته بودم کلیسای بیت‌لحم و پیرمرد را به هزار خواهش راضی کردم در را باز کند تا در محراب دعا بخوانمچهره‌ام داد می‌زد چقدر حالم بد است. پیرمرد کنارم ایستاده بود و پشت سرهم ارمنی حرف می‌زد و از انجیل می‌گفت تا مثلا آرام شوموقتی گفتم ارمنی نمی‌فهمم و مسلمانم، قیافه‌اش یک طوری شد،همان‌طور که به دیوانه‌ها نگاه می‌کنند. حق داشت، هیچ مسلمانی هشت صبح روز اربعین کلیسا نمی‌رود. حتی مسیحی‌ها هم هشت صبح کلیسا نمی‌روند.اما من هشت صبح کلی
‏یکی بود یکی نبود .ما  دو عاشق تنها،بی پناه ، زیر سقف آسمان ،به زندگی لبخند زدیم . سالها گذشت و زندگی همچنان به دیگری لبخند می زند. تبعیض یعنی تو دلت برای زندگی ضعف برود و زندگی دلش برای دیگری . این قصه پر تکراری ست .  همیشه یکی بود و یکی نه. 
«واژه» ‎#زندگی
مرگ زن جوان در دستگاه فشرده‌سازی ضایعات پلاستیک، تیتر خبری است که ساعاتی پیش رفته روی سایت های خبری. 35 ساله. اسمش را ننوشته است. حدس میزنم شاید آسیه بوده باشد. هیچ قرینه و منطقی پشت حدسم نیست. آسیه که به دنیا آمد خانواده اش کلی خوشحال شدند؛ قطعاً شده اند. مگر می شود قدم نو رسیده داشته باشی و خوشحال نباشی. پدرش از دار دنیا دارایی زیادی نداشت. راحت بگویم، خانواده ی فقیری داشتند. دارم بلند بلند حدس می زنم. آسیه حتما میخواسته بزرگ که شد دکتر بشود. ی
کتاب دعا : باب دعا را به روی خودتان باز کنید…
 
کتاب دعا از نظر حضرت آیه الله العظمی سید علی خامنه ای مد ظله العالی : علیرضا برازش، انتشارات انقلاب اسلامی
معرفی:
اگر می خواهید در مقابل دشمن، استوار باشید باید باب دعا را به روی خودتان باز کنید. اگر می خواهید از کسی و چیزی نترسید باید رابطه ی خود را با خدا قوی کنید. اگر می خواهید در مقابل جلوه های مادی تکان نخورید ونلغزید، باید خود را با دعا و تضرع بیمه کنید.
بریده کتاب:
دعا رقیب ابزارهای مادی نیست
حضرت صادق ع فرمود هر که از برادردینی حود مشورت کند و از او رای خالص و بی قرضانه باو نده خدای عزوجل رای یعنی عقل و تدبیر اورا بگیرد اما حدیث 6 سماعه گوید شنیدم حضرت صادق ع میفرمود هر مومنی که با برادر مومنش دنبال حاجتی از او برود وبرای او!مصلحت اندیشب نکند بخدا ورسلش خیانت کرده
هم عشق برای دل بی درد بیاور
هم شوق برای غزلی سرد بیا‌ور
گفتند که با درد مگر مرد شود طفل
ای عشق برایم تو کمی درد بیاور
این جاده پر از حادثه ی بیم‌ و امید است 
هرکس نتواند برود ، مرد بیاور 
یک شمع در این جاده ی تاریک برای
آن کس که جفا دید و وفا کرد بیاور‌ 
از سر به هوایی به کجا تکیه دهد ؟ آه 
یک شانه‌ برای سرِ ولگرد بیاور  
سجاد نوبختی
شش سال است که من باور نمی کردم کسی مامانش را و مام وطنش را ول کند و برود آخر زمین . ولی دیشب باور کردم! فکر کن تمام ته و توی جیبم را ریخته ام توی حسابی که بعد از نه ماه که هر ماه سه تومن بریزم توی این حساب بتوانم با بهره چهار درصد وام بگیرم. که بعد از دو سه سال به جای سی تومن! چهل تومن پس بدهم!
یارو آمده از خارج از آخر زمین از فن لاند! سه سال اول که روزنامه پخش می کرده تازه حالا یکی دو سال است دارد همان کاری را می کند که اینجا قبل از رفتن می کرد: برنامه ن
 
***
براى اینکه خانه اى، خانه باشد باید کسى مدام در آن راه برود.
باید یکى باشد که ظرفهاى کثیف را بگذارد توى سینک. تمیزها را بچیند سر جایش. تختها را مرتب کند. میوه ها را بشورد. به گلدانها آب بدهد. ملافه ها را عوض کند. لباسها را مرتب کند. به ناهار فردا و شام شب فکر کند.
جارو بزند و گردگیرى کند. براى اینکه خانه، خانه باشد یک عالمه قدمهاى خاموش از تراس تا آشپزخانه، از آشپزخانه تا اتاق خواب، از اتاق خواب تا حمام، از حمام تا دم در بارها و بارها با
خرس خیاط نشسته است توی اتاقش. پهن روی زمین با پاهای باز از دو طرف و برش می‌زند، می‌دوزد و حاصل دوخت و دوزش را برانداز می کند. اما خیلی زود مجبور می‌شود بشکافد، جر بدهد و با قیچی تیکه تیکه کند. تیکه هایی اندازه نوک دماغش. تمام این اتفاقات با عصبانیتی مخلوط با سرزنش خود! خوب چه کارش می شود کرد وقتی آنچه می‌خواهد  مناسب ذایقه اش از آب در نمی‌آید!!!
قلاب دست می‌گیرد و می‌بافد. این از دامنش، این از جیب و این یکی دیگر. این از یقه و گردن که باید فراخ ب
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت هست که إنَّ الله تبارک و تعالی : که خداوند تبارک و تعالی برای مومن یک چیزی را ضمانت کرده ، اگر کسی اقرار کند به ربوبیت خدا و اقرار کند به نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اقرار کند به امامت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و آن چیزی را که خدا به او واجب کرده انجام دهد خداوند او را در جوار خودش قرار دهد. 
این مسئله جوار خداوند یعنی چه ؟ اینجا بحثی در عرفان مطرح است به نام مسئله قرب ، قرب را عرفا به دو
تاورکرین یک نوع جرثقیل است که به چرثقیل برجی معروف است
این وسیله می تواند در ساختمان سازی اجسام سنگین را تا ارتفاع معینی بالا ببرد و پس از ان به جابجایی وسیله تا شعاع معینی برود.
تاورکرین دارای قدرت مانور بسیار خوب می باشد
همچنین از تاورکرین می توان در صنایع مختلف استفاده نمود.
غمگینم. مت پس‌ام زد و نپذیرفت. باید سرپا شوم، باید آدم بزرگی شوم. زندگی روزانه یک بزرگان را خریده ام و دارم فکر می‌کنم تنها راه نجات من در زندگی کار و کوشش و درس است. با اسما حرف زدم، قصد دارد از ایران برود و تافلش ۱۰۰ شده. خیلی خوشحال شدم براش و امیدوارم منم یا آی‌پی‌ام یا آمریکا خلاصه که بروم.
فعلا غمگینم و دادم درسم را می‌خوانم. مت آدم فهمیده ای بود اما از رابطه با من فقط س ک س می‌خواست و من از او فلسفه که من را در حد و اندازه‌ی خود نمی‌دانس
تا حال منت خبر نباشد
در کار منت نظر نباشد
تا قوت صبر بود کردیم
دیگر چه کنیم اگر نباشد
آیین وفا و مهربانی
در شهر شما مگر نباشد
گویند نظر چرا نبستی
تا مشغله و خطر نباشد
ای خواجه برو که جهد انسان
با تیر قضا سپر نباشد
این شور که در سر است ما را
وقتی برود که سر نباشد
بیچاره کجا رود گرفتار
کز کوی تو ره به در نباشد
چون روی تو دلفریب و دلبند
در روی زمین دگر نباشد
در پارس چنین نمک ندیدم
در مصر چنین شکر نباشد
گر حکم کنی به جان سعدی
جان از تو عزیزتر نباشد
سعد
بسم الله
امام رضا(ع) درباره اهمیت یاد گذشتگان و نحوه زیارت قبر مؤمن و قرائت سوره فاتحه آداب خاصی را بیان کرده‌اند. آن حضرت در این باره می ‌فرماید: هر کس توانایی ندارد به زیارت قبر ما بیاید، به زیارت قبر دوستان صالح ما و علما و دانشمندان و بزرگان شیعه و برادران و خواهران دینی برود که خداوند ثواب زیارت ما را به او اعطا می‌کند.
همچنین ایشان درباره چگونگی زیارت قبر مؤمن می‌فرمایند: هر کس قبر برادر مؤمن خود را زیارت کند و دست خود را روی قبر بگذارد
 
هر آدمی شاید در عمرش فقط یک بار می تواند کسی را به تمامی دوست بدارد. تمامش را...حتی تیرگی های روحش را بپرستد.خدا بسازد از آدمی که می داند آسمانی نیست. نگاهش کند و دلش ضعف برود و بی آن که داشتن یا نداشتن آغوشش چندان مهم باشد، از حال خوب او به آرامش برسد. محو شود، پنهان شود، گم شود در زوایای تنِ او حتی اگر به نگاهی از دور قناعت کند. دل خوش کند حتی به بوسه های ناممکن قبل از خواب، به عکسی روی گوشی موبایلی. هر کسی شاید فقط یک بار، با یک آدم، پرنده می
 
تمام شهرهای جهان مشغول لوندی، دل من بسته به "خانه". عاقبت تصمیم گرفت پابه پایم فرو برود در ترس و دلهره ای شیرین. عاقبت بار را بستیم. هزار مرد و زن وسواسی توی دلمان رخت می شستند و ما دور چینی ها و بلورها روزنامه  باطله می پیچیدیم. می شستند و فرش ها را لول می کردیم. می شستند و می خندیدیم.
قرار است جور دیگری دست بدهیم به دست زندگی. قرار است دوباره زودتر از خورشید پا به خیابانهای شهر بگذاریم.
 
 
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
مادر شهید حججی تعریف می کرد:
حضرت زهرا(س) را خیلی دوست داشت. انگشتری داشت که روی 
نگین اش (یافاطمه الزهرا سلام الله علیها) حک شده بود. موقعی که
می خواست برود سوریه،بهش گفتم:(مامان، این رو دستت نکن!
ادامه مطلب
شاید به دل خاله سوری افتاده بود قرار است میان حصیر بافی‌هایش، قلبش یکی
در میان بزند و سرش گیج برود و ساعتی بعد روی تختی در آی‌سی‌یوی بیمارستان
باشد. برای همین بود که همیشه عجله داشت در خوبی اولی باشد. در مهربانی
سبقت بگیرد و تا می‌تواند به آدم‌ها «دوستت دارم» بگوید.
   طبق رسم همیشگی دوستان قدیمی، رفته بودم توی اتاقش و او داشت تند و تند چیزهای جدیدی که به اتاقش اضافه شده را نشانم می داد. قلک کوچکی را کنار تخت اش نشانم داد و گفت این را خریده تا با پول هایی که توی آن می ریزد برود سفر. گفتم آخی! چه باحال خیلی خوبه که داری ریز ریز پول جمع میکنی که یه کار بزرگ بکنی. گفت: آره اینطوری واسه خودمم راحت تره. روزی 50 هزار تومن میذارم کنار که کم کم خرج سفرم دربیاد!
هر چیزی یک بار مزه دارد.و به تبع ان هر چیزی فقط یکبار درد دارد؛بعد از آن حس هایمان ضعیف میشود،میخواهد شادی باشد یا غم.
شاید خیلی دیگر از آمپول زدن نترسیم؛میدانیم درد دارد ولی خوب تجربه اش را داشته ایم و فهمیدیم که میتوانیم سر بلند بیرون بیاییم از این قضیه،فهمیدیم که دردش قابل تحمل است.
مگر چقدر میتوان از رفتن ادم ها ناراحت شد ،آرام آرام کمرنگ و عادی میشود،تا جایی که پشت سر کسی که میخواهد برود خودت اب میریزی و بدرقه اش میکنی
ما خوب بلدیم درد ها
بازی های هدفدار بالای چهارسال
 
✔️یک کتاب روی سر کودک بگذارید و بخواهید مسیری را بدون اینکه کتاب بیفتد، طی کند. برای چالش بیشتر مدل راه رفتن را هر دفعه تغییر دهید، سریع راه برود، به پشت راه برود…
✔️میتوانید در مسیر مانع مثل بالشت بگذارید در این بازی کودک باید از روی موانع عبور کند
✔️میتوانید در مسیر موانع 
ادامه مطلب
از عملکرد خودم تو ٦-٧ ماه گذشته بسیار ناراضیم و بابتش شرمگینم..باید خودم رو یه جوری تنبیه کنم تا یاد بگیرم اینقدر لوس ننر نباشم و با تموم مشکلات و ناراحتیا بازم به کارایی که برام مهم و البته مفیدن برسم.
شاید موبایلم رو ببرم بفروشم و به جاش یه گوشی ضعیف مثل هواری یا سامسونگ بخرم...گرچه یکم می ترسم که بعدا پشیمون شم.
دیدیه دشان، سرمربی فرانسه بعد از بازی گفت امیدوار است امباپه به موقع آمادگی جسمانی کامل خود را بدست آورد تا در بازی با ترکیه که سخت‌ترین مسابقه فرانسه در گروه H رقابتهای انتخابی یورو 2020 خواهد بود به میدان برود. دشان در ادامه صحبت‌هایش به خبرنگاران گفت از این بابت نگرانی ندارد و گفت مصدومیت ستاره پاری سن ژرمن جدی نیست.
آدم است دیگر انقدر به دنبال خوشبختی از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا میرود که هرکس در آن ساعت از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا برود اورا در حال رفت و آمد از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا میبیند
+++++
یه زیر خاکیِ دیگه. یه زمانی هم مینی‌مال مینوشتیم. ای تُف به این گذرِ زمان link
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
چه تفاوتی است میان امارات و عربستان؟
چرا اگر کسی به عربستان میرود پول به اعراب میدهد و اگر کسی به امارات برود پول به اعراب نداده است؟
چرا اکثر افرادی که با حج مخالف هستند به بهانه رونق عربستان به امارات می روند در آنجا سرمایه گذاری میکنند
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
#معرفی_کتاب کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان نوشته آیت الله #شهیدبهشتی 
قسمتی از متن این کتاب:
اى پدر و اى مادر، مى خواهى درباره فرزندت چگونه نقشى داشته باشى؟ و شما اى معلم و شما اى مربى، مى خواهى درباره این دخترکان و پسرکان چگونه نقشى داشته باشى؟ آیا شما مى خواهى سلب کننده آزادى و اختیار بچه‌ها باشى، و تازه اسمش را بگذارى دلسوزى و تربیت؟! »من خیلى پدر خوبى هستم؛ نمى گذارم بچه‌ام چپ و راست برود و خطا بکند«! »خیلى مادر دلسوزى هستم، آن قدر مراقب
وای بر #غیبت‌کنندگان 
✍از سوى خدا به موسى وحى شد: هر غیبت کننده اى که با توبه از دنیا برود، آخرین کسى است که به بهشت وارد مى شود .هر غیبت کننده اى که بر آن اصرار داشته باشد غیبت کردن عادت او شده باشد و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسى است که داخل دوزخ مى گردد.
وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى علیه السلام: مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَو
وای بر #غیبت‌کنندگان 
✍از سوى خدا به موسى وحى شد: هر غیبت کننده اى که با توبه از دنیا برود، آخرین کسى است که به بهشت وارد مى شود .هر غیبت کننده اى که بر آن اصرار داشته باشد غیبت کردن عادت او شده باشد و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسى است که داخل دوزخ مى گردد.
وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى علیه السلام: مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَو
داستان بازی Prince of Persia Warrior Within :هفت سال از وقایع شن های زمان گذشته است.اکنون شاهزاده، پادشاه ایران شده است ولی هر شب کابوس میبیند که از دست یک هیولا فرار میکند و سرانجام گیر می افتد.افرادش پیشگویی را پیدا میکنند که می تواند خوابش را تعبیر کند.پیشگو به او میگوید که هفت سال پیش شن های زمان را آزاد کرده و مورد نفرین آنها قرار گرفته است و موجودی به نام داهاکا که در جزیره زمان زندگی میکند به دنبال اوست و میخواهد او را بکشد.شاهزاده تصمیم میگیرد که به
مدافع استقلال که به شکلی غیرقابل پیش بینی در دو هفته اول در ترکیب استقلال بازی می کند این فرصت را دارد تا در بازی با فولاد ثابت کند در ادامه فصل هم می تواند در ترکیب آبی ها به میدان برود.
 
به گزارش "ورزش سه"، شاهین طاهرخانی بازیکنی است که فصل قبل از امیدهای پیکان با استقلال قرارداد امضا کرد و در فصل اول شفر حتی یک دقیقه هم به این بازیکن بازی نداد.
 
با این حال شرایط برای طاهرخانی طوری رقم خورده است که او در دو هفته اول لیگ برتر در ترکیب آبی ها به
آره آقا...
هی هر چه قدر به روز های ظهور نزدیک تر میشویم٫ فضا سمی تر میشود٫ نفس ها تنگ تر میشود٫ قلب ها زیق تر ...
مثلا شب ها باید برود آدم راحت بخوابد...ولی اشک امانش نمی‌دهد... که باید آقای‌ش می‌بود و نیست...
مثلا باید خوشی کند تفریح کند بگوید بخندد...ولی خنده هایش از گریه هایش تلخ تر است...
که باید می‌بود و نیست...
که باید می‌بود و نیست...
که باید می‌بود و نیست...
بعد اخلاقی (صداقت، وفای به عهد، احترام، مهربانی، و ....)
بعد اعتقادی (نماز، حجاب، و ...)
بعد فرهیختگی (انس و با شعر، کتاب و ...
بعد دانشی (انس با کتاب های علمی و ...
بعد ارتباطی (تعامل خوب و سریع با بچه های دیگر و ...
بعد ورزشی: شنا
بعد اعتماد به نفس: راحت اظهار نظر کند، به میان جمع همبازی هایش برود و .....
بعد استقلال: خودش کفش ها و لباس ها و رخت خوابش را بیاورد
بعد نظم: کفش هایش را منظم بگذارد، وسایل باز
ادامه مطلب
طرحی نو
آقای صلح‌جو گفت: «حالا چه کار کنیم؟»گفتم: «باید هردوی‌تان "فلک را سقف بشکافید و طرحی نو دراندازید"؛ به این‌گونه: هر روز به مدت دو ساعت، خانم را از بچه‌ها و بچه‌ها را از خانم جدا کنید؛ به‌گونه‌ای که همدیگر را نبینند و صدای هم را نشنوند، امّا خیال خانم از بابت بچه‌ها کاملاً راحت باشد؛ بداند کسی امین و مهرورز، مراقبشان است و هیچ آسیبی به ایشان نمی‌خورد.اختیار مصرف آن دو ساعت وقت به خانم واگذار شود تا هر کاری می‌خواهد، انجام دهد؛ ور
کانال ما در سروش دنبال کنید گاهگاهی که دلم میگیرد پیش خود میگویم انکه با خود دل من برد هنوز یاد کند از دل بیچاره ی من؟گفته بودند که از دل برود انکه از دیده برفت رفتی و یادت هست که چه کردی بامن؟سالهاست که از دیده ی من رفتی حیفدلم از مهر تو اکنده اس هنوز.....و خدا میداند که تو یادت با کیستدلم ارام بگیرانکه جانت را سوختحال عشقش دگریست........ارسالی #نفس
پیامهای مفید با محتوای عالی را با تفکیک ده روز محرم خدمتتان تقدیم میکنم...
#ویژه_محرم
#اول_محرم
نیامد که برود، آمد که بماند...
فرموده بود: «مرگ را جز خوشبختی، و زندگی با ظالمان را جز خستگی و ملامت نمی‌بینم».
«حسین» به ما آموخت که هدف در زندگیِ انسان، چیزی فراتر از «خواب و خوراک» است...
محرم رسید...

ادامه مطلب
 امام صادق ع فرمود علم با عمل  همدوش است نجات ورستگاری انسان بهر دو مربوط است هر که بداند باید عمل  کندوهر که عمل کند باید بداند علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوبد بماند و گرنه کوچ کند مثلا کسیکه میدانداطاعت حدا خوبست و لازم گویا همان دانستن اورا بزبان حال صدا میزند. و میگویدتو میدانی اطاعت خدا. خوبست اطاعت کن اگر فرمان برد علمش ثابت و بر جاماند وگرنه با شک و شبهه و فراموشی از میان برود
به نام خدای شنهای طبس



مگر شهدا نرفته بودند برای وطن مان ؟
مگر شهدا خرج وجود ما نشده اند؟
مگر شهدا نرفتن اعتقاد و آزادی مان بماند؟
پس چرا لقبی که خداوند به آنها داده را از تابلو خیابان هایمان برداشتیم ؟

میدانیم که جریان نفوذی و خائن در لابه لای کشور نفوذ کرده و تقریبا همه پست ها را اشغال کرده است...
خوب آیا این دلیل میشود جریان مدعی حزب اللهی و حق ، سکوت کند و دست روی دست بگذارد؟
اصلا چرا از نام شهید مترسند تا این حد که این اقدام را در ملع عام و
«٨٥»وَ مَنْ‌ یَبْتَغِ‌ غَیْرَ الْإِسْلامِ‌ دِیناً فَلَنْ‌ یُقْبَلَ‌ مِنْهُ‌ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ‌ مِنَ‌ الْخاسِرِینَ‌ و هرکس غیر از اسلام به سراغ دینى دیگر برود،پس هرگز از او قبول نمى‌شود و او در قیامت از زیانکاران خواهد بود. نکته‌ها: از جمله‌ى «یَبْتَغِ‌» ،استفاده مى‌شود که مراد آیه،کسانى هستند که اسلام به گوش آنها رسیده،ولى آن را رها کرده و به سراغ دیگر
ادامه مطلب

#ترامپ: ایران درخواستی برای کاهش تحریم‌ها نداشته تا اجازه داده شود #تجهیزات_پزشکی به این کشور برود. ضربه بسیار سختی به اقتصاد و #ارتش ایران وارد شده و از #کرونا نیز بسیار آسیب دیدند. هیچ مانعی برای دیدار با ایرانی‌ها در راستای حل تحریم‌ها ندارم. اگر نیازمند کمک هستند توانایی پزشکی برای کمک به آنها را داریم/فارس
   دو شب پیش بود. نشستم به شمردن تمام آدم‌هایی که برایم مهمند و بیشتر از بقیه با آن‌ها در ارتباطم. پنج‌تا بودند. خنده‌دار بود. به زحمت به تعداد انگشتان یک دستم بودند.  کودکانه نام‌هایشان را تکرار می‌کردم. تکرار می‌کردم که ببینم چه خاطرات و روزهایی را با این آدم‌ها گذرانده‌م. روزهای شیرین زیادی نبودند. غم‌زده بودم. به این فکر می‌کردم که اتاقمان در خوابگاه طبقه چهارم است. اگر شانس بیاورم فردایی درکار نخواهد بود. به جمعه‌ای فکرکردم که تما
علی رغم همه حمایت های مسئولین و انگیزه دادن هاشون به نظرم برگشت شاخص امروز فرصت خروج بود و به شخصه تا پایدار شدن وضعیت بازار ( وضعیت شاخص) توصیه به ورود نمیکنم به خصوص اگر خرده سرمایه دارید.

در نهایت این ما هستیم که باید با بازار پیش برویم نه این که انتظار داشته باشیم بازار طبق توقع و انتظار ما پیش برود.
عارفان علم عاشق میشوند بهترین مردم معلم میشوند .
عشق با دانش متمم میشود هر که عاشق شد معلم میشود
روز معلم  بر معلمان واستادان بزرگوار الخصوص معلمین گرانقدر خودم مبارکباد.
 
انشالله این بیماری جهانگیر هرچه زودتر روبه نابودی برود و بتوانیم مجدد بزودی در کنار معلمین عزیزمان دورهمی همه ساله را تکرار کنیم.
 
براى اینکه خانه اى، خانه باشد باید کسى مدام در آن راه برود. باید یکى باشد که ظرفهاى کثیف را بگذارد توى سینک. تمیزها را بچیند سر جایش. تختها را مرتب کند. زنگ بزند سوپر  رب گوجه فرنگى و ماکارونى سفارش بدهد. میوه ها را بشورد. قبضها را پرداخت کند.
ادامه مطلب
داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س)
زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست حضرت زینب (س) کامل تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد. یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود یزید گفت شب برو.
ادامه مطلب
یکی از خودنمایی‌ها و مفاخرات زن ایرانی آن بود که مرتب به حمام برود و غسل جنابت کند. او این کار را با تبلیغات فراوان انجام می‌داد و پس از بازگشت از حمام عمومی به خانه، لنگ خود را در معرض عموم می‌آویخت، تا به دیگران(هووها، خواهرشوهر، مادرشوهر و ... ثابت کند که هنوز برای شوهرش جذابیت دارد.

برای مطالعه‌ی بیشتر، رک: دین زیسته و زندگی روزانه، ابراهیم موسی‌پور بشلی، فصل نهم، زبان و نشانه‌شناسی، نشانه شناسی عمومی.
در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه در درون ادم اتفاق می افتد . اگر اتفاق در بیرون بیفتد مثل وقتی ک اردنگی میخوریم میشود زد ب چاک 
اما از درون غیر ممکن است 
وقتی به این حالت دچار میشوم میخاهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم . مثل این است ک وجود دیگری در من باشد 
شروع میکنم ب زوزه کشیدن خود را روی زمین میاندازم سرم را ب این طرف و ان طرف میکوبم تا بیرون برود انا غیر ممکن است 
پا ندارد ؛ ادم ک از داخل پا ندارد 
باز ای الهه ی ناز با دل من بسازکین غم جانگداز برود زبرم
 
گر دل من نیاسود از گناه تو بودبیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت درازبیا تا غم خود را با راز و نیازز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدفبه خدا همچو مرغ پر شور شعفبه سویت بپرم
آن که اوبه غمت دل بنددچون من کیست؟ناز توبیش از اینبهر کیست؟
تو الهه ی نازی در بزمم بنشینمن تو را وفا دارم بیا که جز ایننباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمربه خدا اگر ازمن نگیری خبرنیابی اثرم.
 
کریم ف
همنوایی با نیمایوشیجصبح چون روی می گشاید مهرروی دریای سرکش و خاموشمی کشد موج های نیلی چهرجبه ئی از طلای ناب به دوش.صبحگه، سَرد وترَ، درآن دم هاکه زدریا نسیم راست گذرگل مریم به زیرشبنم هاشستشو می دهد بروپیکر.صبحگه، کانزوای وقت و مکاندلرباینده ست وشوق افزاستبرکنارجزیره های نهانقامت با وقارقو پیداست.آنچنانی که از گلی دستهپیش نجوای آب ها تنهاوسط سبزه ی خزه بستهتنش از سبزه بیشتر زیبا.می دهد پای خود تکان، شایدکه کند خستگی زتن بیرونبال های سفی
دختری در انتظار پایان یافتن ناآرامی رود بود تا بتواند خود را در آن ببیند. اما غروب طلوع کرد و رود از طلاتم دست بر نداشت. دخترک با ناامیدی پیش به سوی دهکده گرفت تا امیدوار از فردای باشد که بزرگان دهکده وعده داده اند. مدتی هست که خورشید تخت آسمان را از ماه پس گرفت و دختر منتظر ما به سوی مکان دیدار پیش می رود اما دیگر آن آنجا نیست. تمام برف ها آب شد و دیگر قطره ای نماند تا در شاهراه رود به سوی زندگی ‌‌‌‌‌پیش برود. دختر قصه ما بر روی تکه سنگ نشست و ش
✨﷽✨
> دعا کنید #ثواب بدون سوراخ نباشد! <
گر نه موش دزد در اَنبار ماست
گندم اعمال چهل ساله کجاست؟
اول ای جـان دفـع شرّ مـوش کـن
بعد از آن، در جمع گندم کوش کن
باید اخلاق رذیله برود. قدیم گندم
را در انبار مےریختند، موش هم بود.
موش ها گندم را می خورند.
هرچه این شخص گندم مےریخت،
از آن طرف موش ها این گندم را مۍخوردند. شاعر خوب شعری می گوید. می گوید : گر نه موشی دزد در اَنبار ماست، قدیم به کیسه اَنبار می گفتند. گنـدم اعمـال چهـل ساله کجـاست؟
ما موش دزد
نمی‌دانم آن مأمور اطلاعاتی دست به کار شده یا نه. نمی‌دانم برگ مأموریتش صادر شده یا نه. ولی کار، کار خودش است. او است که می‌تواند تخمه‌سگ ماجرا را دربیاورد. کار وزارت بهداشتی‌ها نیست. آن‌ها نباید درگیر شوند. اگر هم درگیر شوند از عهده‌اش برنمی‌آیند. آن‌ها باید کار خودشان را درست انجام بدهند.
اصلا درد همین است که همه جای آن مأمور اطلاعاتی فکر می‌کنند و عمل می‌کنند. درد این است که همه به خاطر نوع مناسک ورودشان به هر پست و مقامی، خودشان را پی
میشد که بهمن زیبا تر از این باشد!
میشد فصل شکست زمستان باشد نه فصل انحطاط بهار !
میشد که یخمان آب بشود...
غصه ها مان آب برود...
و قصه ها مان میشد که زیبا تر از این باشند...
میشد که فصل کوچ دیو زمستان و فرشته ی بهار از این و به این دیار باشد!
میشد که داستان جور دیگری باشد؛ اما نشد! و به بهمن که میرسیم زمستان ما دوباره آغاز میشود
#حدیث_مهدوی 
امام محمد باقر(ع)
«من مات و لیس له امام فمیتته میتة جاهلیة و من مات و هو عارف لامامه، لم یضره تقدم هذا الأمر او تأخر، و من مات و هو عارف لامامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه».
-«هر کس بمیرد و امامش را نشناسد مرگ او مرگ جاهلی است، و هر کس بمیرد در حالی که امامش را می شناسد برای او آسیبی نمی رسد که امر ظهور زود باشد و یا دیر شود. کسی که با شناخت امام از دنیا برود همانند کسی است که در فرماندهی قائم علیه‌السلام باشد».
اصول کافی/ ج1/ ص303

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها