نتایج جستجو برای عبارت :

اینا رو ول کن، حال دلت چطوره ؟ :)

فکر کنم دیگه زمان اون رسیده که آهنگ سالار عقیلی رو بذاریم و همگی با هم گریه کنیم...
" ایران فدای اشک و خنده‌ی تو، دل پر و تپنده‌ی تو
فدای حسرت و امیدت، رهایی رمنده‌ی تو
ایران! اگر دل تو را شکستند، تو را به بند کینه بستند
چه عاشقان بی ‌نشانی، که پای درد تو نشستند
...
ایران! به خاک خسته‌ی تو سوگند به بغض خفته‌ی دماوند
که شوق زنده ماندن من ، به شادی تو خورده پیوند
ایران! اگر دل تو را شکستند، تو را به بند کینه بستند
چه عاشقان بی‌نشانی، که پای درد تو ن
قالب جدید رو چطور ارزیابی میکنید؟
نظراتتون برام خیلیییییییی مهمه ، لطفا بدون رودربایستی بگید
ممنون
البته هنوز کلی ریزه کاری داره (از نظر خودم :دی) 
ولی بازم هرجاش احساس کردید اشکال داره ، بگید لطفا
سرعت لودش چطوره؟ چشمتونو اذیت نمیکنه؟
از کاربرای موبایل به خاطر ریسپانسیو نبودنش عذر میخوام ، در اسرع وقت درست میکنم
+منتظرم ، دست مترجمش درد نکنه ^_^
سیکل معیوب تا صبح نخوابیدن ها، غلت زدن تا طلوع، شنیدن اولین صدای قار و اولین صدای جیک و اولین صدای استارت خوردن یک ماشین، شکسته نشد! حالا من پشیمون از خواب بعدازظهر، در حالیکه سرم رو به انفجاره، نه از درد، که از سنگینیِ این فکر میکنم که چه بر سر این خونه پر از آرامش آوردی تو که من دیگه نمیتونم شبها همه چراغ هارو خاموش کنم، توی تختم بخزم و بخوابم.
چطوره که امروز رو از همین ساعت پنج و خورده ایِ صبح شروع کنم؟ قهوه جوش رو بذارم روی گاز، حوله م رو بر
امروز یاسر ازم پرسید حالت چطوره؟
و من متفاوت با همیشه‌م که می‌گم "شکر" یا می‌گم "خسته و خوب! :))"، یه کم فکر کردم و جواب دادم "تو به‌ترین موود (mood)م نیستم ولی حالم خوبه :)"
امروز به سوال همیشگی جوابی همیشگی ندادم... ریئکشن نبود!
فکر کردم که "صدرا! واقعا حالت چطوره؟!"
 
سیر تفکرم منو برد به دو سال پیش...
به خودم گفتم که این خوب بودن حالت از کجا میاد؟
جواب دادم از نگاهی که به دنیا و اتفاقاتش پیدا کردم....
پرسیدم نگاهت از کجا میاد؟
جوابش مشخص بود! از تلاشی
اینترنت ما وصل شده فقط مسئولین گفتن برای اتصال اول باید گوشی رو محکم بکوبیم تو دیوار که قشنگ تنظیمات جا بیفته بعد هم هر ۵ دقیقه گوشی تکون بدین که ته نشین نشه:/
 
 
کدوم شهر هستین و وضعیت اینترنت چطوره؟
ما همچنان refresh کنان به انتظار نشسته ایم!
سلاماینجا چقده شلوغ پلوغ شده
خوب خیلی دلم برای اینجا تنگ شده بود هر چند که الان یه سالنامه خریدم توش همه چی زندگی مو می نویسم ( دست کسی نیفته یه وقت:| )
حالتون چطوره؟؟
می بینم که وبلاگاتونو سر پا نگه داشتیدا
بدون من خوش میگذره؟؟
الان واقعا نمی دونم چی بگم فقط اینکه خیلی خوبین همه تون:)
 عه جمله ادبی ننوشتم ... ایمممم به ذهنم نمیرسه چرا؟؟؟
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
+ قالب چطوره
خوبم:
خوبم؛
شبیه فانوس کنج انباری
که دل پری از لامپ ها دارد
خوبم، 
شبیه گلدان کنار پنجره
که با حسرت
گل های آفتابگردان مزرعه را می نگرد
خوبم؛ 
شبیه قایق خسته
در خشکی 
که می داند دیگر به آب نمی افتد
خوبم؛
شبیه نوار کاستی
که سال هاست آواز عشق اش
در پس خاطره ها جا مانده
خوبم...
تو چطوره؟!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
و سلام به خودم و سلام به شما و سلام به سال جدید
ورود به سال جدید رو تبریک میگم.
بریم و ببینیم که گلدونمون حالش چطوره. 
بازم یکی دو ماهی شده که نیومدم و مثل همیشه امیدوارم دیگه از این به بعد مرتب بیام. ان شاء..
یک سری خاطارت از اربعین 97 مونده که ننوشتم.
دو ماه آخر سال 97 هم که کلا خاطرات رو ننوشتم ولی یکی دوتا خاطره خوبش رو که یادمه رو می نویسم.
بریم ...
سرِ صبح رفته بودم ازمایش خون بدم که ببینم وضعیت چطوره و اینا و داشتم به این فکر میکردم که چقدر سلامت روح و جسم مهمه که اگه ما این دوتا رو نداشته باشیم و هرچیزی داشته باشیم انگار هیچی نداریم و تصمیم گرفتم بیشتر مراقب خودم باشم .
میدونین توی بدن ما میلیون ها سلول وجود دارن که تنها دغدغه شون ماییم روا نیست که ازشون غافل بشیم 
همین 
مرگ بر جامعه مردسالار و خودخواهی آدم‌ها و تنهایی اجباری.
 
بعضی وقت‌ها لبریز می‌شم، دیگه نمی‌تونم تحمل کنم. باید خراب کنم، باید داد بزنم، باید حقیقت رو بکوبونم توو صورتشون. چطوره که یه چیزی برای خودشون خوبه ولی برای بقیه بده؟ بله، اینو باید کوبوند توو صورت همه. تا بفهمن با منِ بیچاره چیکار کردن. من که بدی‌ای نکرده بودم!
حقیقتش،
من خودمم گاهی دوست دارم به گرگ زاده زنگ بزنم، ازش بپرسم حالت چطوره؟ خوبی؟
ولی شما به آدمی که هیچ رحمی نداره، متکبره، خودخواهه، چی میخواین بگین؟
طرف در کمال قباحت اومده میگه من عمدا کمکت نکردم که بخوری به زمین گرم. واقعا با این آدم چه حرف مشترکی میشه داشت؟
با کسی که آرزوشه به زمین خوردن دورو بریاشو ببینه چه حرف مشترکی میشه داشت؟
همیشه از سفر میترسم
از اینکه تو مسیر اتفاقی بیفته بمیرم
نمیدونم چرا فقط موقع سفر این ترس زیاد میشه؛ انگار از نرسیدن به مقصد و هدفم میترسم!
خیلی وقته این ترس تو وجودمه و هنوز موفق به مهارش نشدم!
 
 
از اینا که بگذریم...
فردا عازم مشهد هستم ان شاالله
دوستان مشهدی، اونجا هوا چطوره؟
​​​​​
دعای  گوی همتون هستم؛ به نیت شما هم قدم برمیدارم:)
 
سلام دوستان.حالتون چطوره؟ امیدوارم که عالی باشین.
دوست داشتم این وبلاگ رو بزنم تا به کمک اون در مورد مسایل مختلف از جمله خشکسالی صحبت کنیم. لذا سعی می کنیم که یک بعدی نباشیم و در مورد مسایل مهم گوناگون و کاربردی علمی نیز مطالبی را با هم به اشتراک بگذاریم.
از اینکه اینجا هستید خیلی خوشحالم و از شما سپاسگذار.
دوستون دارم.
سلاممممم،وی درحالی که روی مبل مچاله گشته و حبیب گوش میکند برای شما می نویسد:)حالتون چطوره؟حال منو بخواید بدونید بد نیستم شکر خدا:)
دلم لک زده براتون،برا شعرای جناب قدح،برای دانشجوهای استاد دانشگاه بیان:)،برا گندم گون که دلم می خواست بیشتر ازش خبر داشتم و و و...
این روزا کرونا نفسمو بریده،نه که گرفته باشما،خونه موندن داره روانیییممم می کنه،در چهار سال اخیر سابقه نداشته سه هفته تو خونه بمونم
فقط کتاب می خونم و فیلم می بینم تا تایممو پر کنم
شما
سلام
امسال دومین سالی بود که کنکور دادم رشته م ریاضی هست و رتبه م هم نسبتا افتضاح شده،  خدایی بخوام بگم این یه سال رو هیچی نخوندم، کلی برنامه داشتم که مثلا روزی ده ساعت درس بخونم و ...، ولی هیچ کدوم شون رو اجرا نکردم همه ش لب و دهن فقط.
بدترین قسمت قضیه اینجاست که این یه سال که درس نخوندم نه سر کار رفتم نه مهارتی یاد گرفتم،  یعنی به معنای واقعی مفت خوری، خیلی پشیمونم که یه سال ارزشمند رو بیهوده گذروندم، الانم رتبه م فقط برای موسسات غیرانتفاعی پ
وقتی تنهایی تا مغز استخوانت نفوذ می کنه تمام روز از درد به خودت می پیچی و در حالتی نیمه هوشیار ، شروع می کنی به هذیان گویی ...
آنوقت نهایت محبت اطرافیان بهت اینه که بگن : حالت چطوره ؟ 
.
.
.
و تو آرام آرام اشک بریزی 
نه از سر درد ، بلکه از سر " درد "

پ.ن: 
اهل رو نوشتن نبودم ، اما هم این درد لعنتی امان بریده و هم خلوتی و خاک مرگی که اینجا پیچیده ، جسارت نوشتن داده /
* امروز اربعین است ... یاد 88/8/8 افتادم ... روزی که همه در شادی بودند و من باز هم در این تب وحشتن
سلام دوستان بیانی حالتون چطوره؟
خب اول از همه بگم که اومدم پرحرفی کنم بعد مدت ها:) و این پست محتوای خاصی نداره و تنها شاید یه لبخندی رو به لب هاتون بیاره، آخه پست قبل یکم محتوای غم داخلش بود و شاید اینجوری بشوره ببره:)
ادامه مطلب
سلام
یه دو هفته ایی شد که نبودم ، البته یه ماموریت کاری بود که به قرقیزستان رفته بودیم حالا بعدا در موردش مفصل مینویسم براتون
این دو هفته از هر گونه ارتباط با دنیای اطراف محروم بودم و واقعا دلم برا اینجا و بچه های با معرفتش تنگ شده بود ولی تجربه دنیای دور از تکنولوژی هم جالبه
 
پ.ن: دم دوستایی که همیشه یادمون میکنن هم گرم
پ.ن: قرقیزستان و کشورهای این مدلی به آدم یادآوری میکنن که قدر همین امکانات کم کشور رو هم بدونیم
پ.ن : ۷۶ تا وبلاگ و مطلب نخوند
دلتنگتونم!
دلتنگِ موهای سفیدِ کم‌پشتتون!
دلتنگِ چروکِ پیشونیتون!
دلتنگِ ابروهای پرپشتتون!
دلتنگِ آبیِ نگاهتون!
دلتنگِ دماغِ گُنده جذابتون!
دلتنگِ لبخندِ خوشگلتون!
دلتنگِ صدای زیباتون!
دلتنگِ هیکلِ بزرگُ قوی‌تون!
دلتنگِ دستاتون!
دلتنگِ شعر خوندناتون!
دلتنگِ خوشگلِ عمو چطوره گفتناتون!
دلتنگِ آغوشِ گرمتون!
دلتنگِ منم منم کردناتون!
دلتنگِ تیکه انداختنتون به برادراتون!
دلتنگِ ...

- حاج رضا؟
همه دنیا هم باهاتون بد بشن من پشتتونم!
چاکرتونم هس
نمیدونستم، مامان بهم گفت... که " حالت چطوره" گفتن های من، رابطه ی مستقیمی با غلیان درونی خودم داره. حال خودم خوش نیست و از بقیه میپرسم حالت چطوره! به بابا میگم حالت چطوره بیبی میگه حال من خوبه. حال تو چیطوره دخترم؟ مکث عجیبی میکنم چون نمیدونم جوابش رو چی بدم. بگم خوش نیستم؟ دلیلش رو میپرسه... دلیل ماژوری معمولا نیست و مسبب ها، مینور های چال شده ی عمر 20 ساله ام هستند... 
این روزا زیاد میپرسم... که مامان! حالت چطوره؟ امیر کاکو! حالت چطوره؟ بابااا! حالت
من آلام بین کارام پادکست ایده ها از کجا میان استرینگ کست رو گوش کردم و عااالی بود اینم بین این همه ایده که خداروشکر به ذهنم میرسه و فکر کنم جالب بود دونستن علت ایده و اینکه چطور میشه ایده های بیشتری به وجود بیاد و... 
راستی برنامه ریزیم رو به صورت روزانه کشیدم واسه شش هفته مربع مربعی ببینم چطوره. تا الان که خیلی دوسش داشتم(روز اوله). الانم ی محتوا نوشتم میخوام برم قهوه پفی! درست کنم و بعد فیلم وب ببینم. لایسنس انتی ویروسم بعد صد سال خریدم. دیگههه
بالاخره اون قالبی رو که می خواستم درست کردم. :) دو روز وقتم رو برای ساختن قالب مخصوص خودم گذاشتم تا این که بالاخره امروز قالبی رو درست کردم که باب دلم هست. :)
به نظرتون چطوره؟متن ها رو خوب و واضح نشون می ده؟؟؟؟؟؟؟
ستاره های صفحه ی زمینه قالب باید چشمک بزنن.چشمک می زنن؟؟؟؟؟؟؟
آشنایی با سحر قشنگترین اتفاق زندگیم بود. آرامشی که این روزها نصیبم شده ، حس عشق و دوست داشتن بی منت .... بی توقع بودن ... بخشیدن و رها شدن.‌. همه و همه با راهنماییهای سحر عزیزم در من پدیدار شد . خوشحالم بابت تک تک نشانه ها . خوشحالم بابت معجزاتی که من میدونم و همین برام کافیه . 
خدایا یادته هر بار خواستم باهات حرف بزنم شدم شبان؟ یادته بعضیا میگفتن خدا رو خداگونه صدا کن؟ آقا ما شبان گونه صدا کردیم و همش گفتم خدای من باظرفیته واسه من کلاس نمیذاره و مش
هر چی دیروز حسش نبود امروز کلی کار کردم !!ولی بازم حسش نبود :)(
من نمی فهمم چرا آخر تابستون و اوایل  پاییز میشه مثل مورچه ها باید ذخیره کنیم 
چند روز پیش مامان سبزی قورمه گرفت (قبل از اینکه کربلا برم )
بعد لوبیا سبز ..
امروز هم وسایل ترشی گرفته (الان من بین گل کلم ها نشستم و این پست رو می نویسم )
+از بوی کرفس بدم میاد
++امروز کوه جا به جا کردم پووووف
من اصن غرغر نکردم
حالتون چطوره خوبین ؟:)
- حالت چطوره؟
* حالم؟ راستش... اگه غصه ی اطرافیانم رو نخورم... تنها چیزی که میتونه حالم رو از این بهتر کنه اینه که یه بلیت سفر به دور دنیا بهم بدن بگن یه کنسرت گوگوش هم روش اشانتیون داره. بگیر برو حالشو ببر!
میخوام بگم، تا وقتی میشه آدم عاشق باشه و شاد باشه و دنیا رو رنگی ببینه... چرا عاشق نباشه؟ با عشق انگار درختا آواز میخونن! پرنده ها صداشون قشنگ تر میشه! ستاره ها نورانی ترن! ماه لبخند میرنه! عشق خلاصه ی همه ی خوبی هاس به خدا! کو کسی که قدر بدونه؟ :)))))
من۴۰ سالگیم کجام؟!شغلم چیه؟! تحصیلاتم چقدر؟!کجا زندگی میکنم؟ درمورد امروزم چی میگم؟ حالم چطوره؟!کدوم رفیقامو هنوز دارم؟ ارزوم اینه برگردم به امروز یا راضی ام؟!به بچه ام میگم من نتونستم ولی تو میتونی؟! یا نه یه الگو‌شدم براش!؟
یه زن مستقلم یا نه؟!
صاحب یه زندگی معمولی ام ؟! 
جایگاه اجتماعیم ؟!
چقدر مبهمه مغزم سوت میکشه
یعنی چی میشه آخرش؟! 
 
+کاش می شد بهشون فکر نکرد؛دلم میخواد بخوابم ولی نمیشه این خیالات نمیذاره
 
بیشتر از سه ماهه که سفر نرفتم و این برای منِ همیشه مسافر، یعنی بدترین حال دنیا. 
سفر نرفتم و با خوندن سفرنامه‌هام و مرور عکسایی که گرفته بودم دلتنگ و دلتنگ‌تر میشم.
پ‌.ن: حتی یه لحظه فکر این که تلگرامم وصل نشه و متنای قبلی کانالم رو از دست بدم، وحشتناک و غیر قابل تصوره. وصل شه اولین کاری که می‌کنم آرشیو کردن‌شونه :(
پ.ن‌تر: یعنی الان سابسکرایبرای کانالم حالشون چطوره؟ از اون صد و خورده‌ای نفر چند نفرشون پس ذهن‌شون به منم فکر می‌کنند؟ دوستام
سلام 
من امسال کنکور دارم، میخوام منحصرا زبان شرکت کنم ولی از اون جایی که هیچی نخوندم میخوام برم آزاد، کسی میدونه شهریه دانشگاه علوم تحقیقات چطوره ؟ دانشگاه های دیگه چطور تو شهرستان ها؟درباره خوابگاه چی؟ اگه از فامیل هاتون کسی هست خبر دارید چه رتبه ای میخواد؟ من تو نت سرچ کردم با 100 هزار کشوری هم قبول شده بودن بخاطر همین امیدوار شدم!
من درسته سال کنکور نخوندم ولی میخوام برم جدی زبان رو ادامه بدم و واسه ارشد یه دانشگاه خیلی خوب قبول بشم (حالا
تلویزیون جی پلاس سایز 43 اینچ مدل 512|تلویزیون جی پلاس چیست|تلویزیون جی پلاس چطوره نی نی سایت 
تلویزیون جی پلاس درگاه USB:دارد
کیفیت تصویر:HD
رابط هوشمند:ندارد
تکنولوژی صفحه:LEDبرای اطلاع از قیمت روز تلویزیون 43 اینچ جی پلاس به لینک سایت مراجعه بفرمایید
 
بالاخره اون قالبی رو که می خواستم درست کردم. :) دو روز وقتم رو برای ساختن قالب مخصوص خودم گذاشتم تا این که بالاخره امروز قالبی رو درست کردم که باب دلم هست. :)
به نظرتون چطوره؟متن ها رو خوب و واضح نشون می ده؟؟؟؟؟؟؟
ستاره های صفحه ی زمینه قالب باید چشمک بزنن.چشمک می زنن؟؟؟؟؟؟؟
قالب کل صفحه ی وبلاگ رو گرفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منظورم اینه که کل تصویر زمینه ی قالب ستاره هست؟؟؟؟؟؟؟؟
سلااااام!!!
وضعیت اکانت استیمت چطوره؟
کلش level چندی؟
...
اینایی که دیدید چند مدتیه که داره جای احوال‌پرسی معمولی‌رو میگیره. شک دارید؟ 
در کل با بازی‌های مجازی موافق نیستم.
فقط یه توصیه دوستانه به شما:
تو رو خدا مراقب چشماتون باشین؛ اگه نزدیک بین شدید حداقل کور نشید.
ادامه مطلب
همین که پشت فرمان ماشین می‌نشینم، پشت پرده افکارم تبدیل به میدان جنگ می‌شود. آدم‌ها از ناکجاآباد مقابل کاپوت ماشینم پرتاب می‌شوند و من تک تکشان را زیر می‌گیرم. همین وضعیت گاه و بی گاه توی خواب هم به سراغم می‌آید. یک ماشین ترمز بریده، وسط اتوبان می‌مالد به در و دیوار و جدول و ماشین‌های لاین‌های اطراف و خودم که محکم فرمان را توی مشت گرفته‌ام و از وحشت آب می‌شوم زیر صندلی. برعکس نوجوان‌های دیگر، هرگز علاقه‌ای به رانندگی نداشتم، به ضرب و
سلام سلام عزیزان
حالتون چطوره؟ دستاتونو که میشورید ایشالا؟
از وسط استریم زدن دارم پست میزارم هفته ای که گذشت به شدت بوی کرونا میداد (البته هنوز نگذشته :/ ).
به شخصه دارم همه رو تکی نصیحت میکنم که دستتو بشوررررر گوشیتو ضد
عفونی کن و...خودمم یه هفتس تب دارم مامانم اینا نمیزارن برم دکتر :| 
گفتم کلاس زبان آلمانی ثبت نام کردم؟^^ البته فقط یه جلسش تشکیل شد بقیش افتاد تو کرونا! 
این هفته خونه ی مادربزرگم بودم چند روزشو اونجا هم بابابزرگم کرونا رو به س
سلاااااام بر دوستان عزیز دلم. حالتون چطوره؟
متاسفانه بازگشت پر افتخار کوآلای خسته ی بیان رو اعلام می کنم. تو این وضع اقتصادی ازتون انتظار گاو و گوسفند سر بریدم ندارم. خودم یه مورچه ای چیزی پیدا می کنم می کشم...
تو این مدت کمتر از دو ماه انگار تو غار زندگی می کردم. از هیچی و هیچ کس خبر نداشتم...
بعدش قضیه ی عمل لیزر پیش اومد و مادر من دوتا گزینه پیش روم گذاشت: 1) عمل چشم و راحت شدن از شر یه عینک مزاحم 2) خرید گوشی
خب منم گزینه اول رو انتخاب کردم و چون هن
واقعا درآمد برنامه نویس در ایران چه قدر هستش ؟
دوستان عزیز چند مدل داریم برای درآمد زایی از برنامه نویسی که باید دونه به دونه این موارد رو مورد بررسی قرار بدیم تا به درآمد برنامه نویس در ایران برسیم. این مدل ها درآمدی را در بخش پایین لیست کردم که ببینید و هر کدوم رو توضیح میدم.
مدل کارمندی 
مدل آزاد کاری (فریلنسری)
مدل ایده سازی 
مدل کارمندی :
درآمد برنامه نویس در ایران در این مدل به این صورت هستش که برنامه نویس در شرکت ها یا موسساتی که برنام
 نام کتاب : رفاقت به سبک تانک
نویسنده : داوود امیریانانتشارات : سوره مهرتوضیحات :این کتاب خاطرات رزمنده داوود امیریان وهم رزمانش است که به صورت طنز در قالب یک کتاب آمده است و دارای «۱۱۱» صفحه به همراه عکس های کاریکاتوری مرتبط به متن است و مناسب گروه سنی ( ج و د ) می باشد قطعه ای از کتاب :  تا به حال غصه دار نه دیده بودمش قرص روحیه بود اسمش قاسم بود و کارش خبر شهادت دادن به دوستان و اقوام بود این طور خبر شهادت برادر کسی را می داد سلام ابراهیم حالت
خوب حالا که به حول و قوه الهی ما امن ترین و قدرتمندترین کشور خاورمیانه هستیم و دهه محرم هم داره شروع میشه و دیگه شور حسینی مملکت رو گرفته و غمی از بابت این دنیا نیس چطوره سری هم بزنیم به اون دنیا؟
یادمه ی زمانی بحث ما این بود که آقا این همه حوری و پری به آقایون وعده داده شده پس ما خانوما چرا داریم این همه برای بهشت تلاش می کنیم؟ 
حتی یادمه ی رفیق فاب داشتم می گفت داداشم به مامانم میگه: زن این همه عبادت نکن تهش میشی حوری بهشتی نمیتونی شلوارتو بال
سلام احوالات شما چطوره
امروز براتون یک آموزش از جنس کودکانه دارم. آموزش نقاشی خرس مهربون
در ادامه فیلم آموزشی این خرس مهربون رو داریم. امیدوارم مورد پسندتون باشه.
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
دریافت 
حجم: 7.38 مگابایت  
اغلب از سر ادب و رفع تکلیف می پرسند :
چه خبر ؟خوبی ؟
تو هم از سر ادب و رفع تکلیف میگی خوبم ممنون .
چرا باید راست اش را بگی ؟
چرا باید برای کسی که حال و روزت براش اهمیت نداره یا اساسا خوش اش نمیاد که بدونه حال تو خوب نیست ، خودت را بریزی بیرون ؟!
در حال مرگ هم که باشم میگم خوبم !
کسی که تو براش اهمیت داری با یک دو دو تا چهارتای ساده هم میفمه حال و روزات خرابه و به دادت می رسه .
خیلی سخت نیست فهمیدن این که کسی احتیاج به کمک یا حضورت داره ...
نمیگم از سر ادب
روزی به من فرمودند: دلم می‌خواهد رژه ارتشیان را در برابر امام ببینم؛ عرض کردم هم اکنون ارتشی‌ها در کوچه‌اند و چند لحظه دیگر رژه آنان شروع می‌شود. آمدیم پشت در منزل و من در را باز کردم و ایشان مدت طولانی به تماشای رژه ایستادند و مکرر به من می‌فرمودند: چقدر جالب است.» |link|
 
خاطره‌ی موسوی همدانی مترجم «المیزان» از علامه طباطبایی
پ.ن: مطلب طولانی بود. ولی انتخاب من قشنگ بود. تیتر هم که دیگه عالی
پ.ن: حالتون چطوره دوستا؟ :) سلام به همه
امروزم شروع شد و من از ساعت سه بیدارمو برناممو نوشتم. باید کلی از کتابمو تا شب پیش ببرم دیروز زیاد نخوندم ولی امروز چرخم راه میفته ! خب راستش منم خوابم میاد اما به خودم میگم اگه هدفت مهمتره باید یاد بگیری از یسری چیزات بزنی مثلا همین خواب. وگرنه مییییخواااابیدم تااااا ظهر خودش ۹ ساعت. چه کیفی میدادا. به هر صورت که فعلا بیدارم. صبحونه هم پیتزا خوردم :دی مهام بیدار شدا ولی دوباره خوابید. استادم هم روزی ۱۵ ساعت کتاب میخوند و کار میکرد. خب اگه بخوام
دانلود آهنگ بیا از امو بند
دانلود آهنگ جدید اموبند به نام بیا با کیفیت بالا و لینک مستیقیم بزودی از رسانه شادمهر بلاگ
توضیحات در اینستاگرام :
سلام به همگی ✋حالتون چطوره ؟
خیلی دلمون براتون تنگ شده بود اما چه کنیم که نمیتونستیم فعالیتی بکنیم ، بماند چرا و به چه دلیل و بماند که چیا به ما گذشت این مدت .
الان با انرژی کامل اومدیم و قراره کلی‌‌‌ اتفاق خوب باهم بسازیم پس همگی آماده ی آماده باشید . *• Full battery •*
خب ظاهرا علامه نه تنها بد نیست بلکه خیلیم خوبه. خوابگاهش که خیلی بهتره حداقل. فقط بزرگ ترین مشکلی که داره دوریش از انقلابه که خیلیم مهمه اتفاقا.
و خب چیز دیگه ایم که هست دو رشته ای خوندنه. که فقط چند تا بخشنامه ی مبهم در موردش وجود داره و میگه فقط رشته های مرتبط. حالا فعلا که ظاهرا دانشگاه تهران ادبیات و روان رو مرتبط نمیدونه، دیگه نمی دونم علامه چطوره
مدیریت جهانگردی رو هم واقعا دوست داستم، رشته ی خیلی جذابی بود. مامانم هم به حدی داره سعی میکن
امروز شنبه است . صبح شنبه است و نمیشه باهات حرف بزنم . اونایی که تلگرام و واتس آپ رو میبندند و تعطیل می کنند نمی دونند یا نمی فهمند که دنیای کسانی را داغون می کنند؟ 
دیروز مهمون داشتم . از مامانم گله کردم . هرچند می دونم فایده نداره ولی خب گاهی دل آدم میگیره دیگه . 
آدم از یه دقیقه یا یه روز دیگه ی خودش خبر نداره.  چه می دونستم ممکنه شرایطی پیش بیاد که هیچ جوره نتونی با کسانی در ارتباط باشی که ازت دورند؟ اون هفته صبح شنبه هرچی زنگ زدم و پیام دادم ج
کلیک کنید
6
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
-خب اکثرا اره.... خیلی هاشون میترسن که نوه هاشون مثل نگار
بشه...!اون عده ایی هم که میگن ما مشکلی نداریم سرشون به تنشون
نمی ارزه.....
-میگم پریناز بیابرو زن این پسر عموت شو اگه از لاغری،بد قواره ایش
صرف نظر کنیم ای همچین هم بد نیستا.....مگه نمیگی کارواش داره و
پولداره....! بابا یه حالی بهش بده دیگه...!
پریناز با حرص کتابش را به سمی اوپرتاب کرد .
-منحرف بی ادب .....
اخ ..اخ یادم نبود تو پنج « : مژگان به سختی خنده اش را فرودادوگف
ماری؟
یکم حرف بزنیم باهم؟
ماری من خیلی فکر کردم،
هیچ چیزی از بیرون باعث خوب شدن حال ما نمیشه،
و من به شخصه واقعا اینو درک نمیکنم،
ماری من گاهی از درک کردن معنی دنیا عاجز میمونم،
من بدترین بلاهای ممکن رو سر خودم آوردم، بدترین چیزای ممکن رو تجربه کردم، ولی درونم عوض نشد!
ماری الان یچیزی به ذهنم رسید!
وقتی مردم دلم می خواد واقعا یچیزی رو از این دنیا بگیرم،
میخوام انقد با دنیا دوست باشم که نبودمو حس کنه و فراموش نشم، فراموش نشم؟
هان؟ مگه من همیشه
۱) فکر کنم امروز آسمون شهر ما مصاحبه کاری داشت! ازش پرسیده بودن چه توانایی هایی داری؟ و آسمون در جواب: ابری شد، بارونی شد، تگرگ ریخت، رعد و برق زد، برفی شد، باد زد، و در آخر هم آفتابی شد. همش هم طی سه چهار ساعت اتفاق افتاد! 
 
۲) تو این شرایط که خیلی جاها تعطیله و از رفت و آمدهای غیرضروری باید خودداری بشه و باید تو خونه موند، چه کسی رو دیدید که یهویی و سرزده بره مهمونی؟ اون هم وسط بارون! اون هم ساعت ۹ شب! اگه شما ندیدید من دیشب تو خونه‌مون دیدم -_-
 
کتاب خواب نوشته ها یه. کم سخت بود فهمیدنش به خاطر همین نگه داشتم دیرتر بخونمش تا درست بفهمم و وقت زیادی داشته باشم برای خوندنش. پس میریم سر یه کتاب جدید. کتاب درستایش دیوانگی، نوشتهٔ اراسموس ، ترجمهٔ حسن صفاری ، نشر فرزان روز. هیچ ایده ای ندارم چجوری هست فقط با توجه به نوشتهٔ پشت جلد جریانش این هست که برای نخستین بار در قرن شانزده چاپ و منتشر شده. برای من خیلی هیجان انگیزه. و این که نقش خیلی مهمی در تکامل فکری رنسانس و اصلاح دینی مسیحیت داشته و
سلام
سلام بر همه ی عزیزانی که احتمال میدادم تا حالا حتما آنفالو کرده باشند, اما لطف داشتند و ماندگار بودن...
البته فکر می کنم بعضی ها کلا یادشون رفته بود نادمی هم بود و گاهی می‌نوشت و حالا مدتیه نمی‌نویسه :))
چند مرتبه خواستم‌ دوباره شروع کنم به نوشتن اما نمی دونم چی شد پشیمون شدم...
اما این روزها، بعضی وقت ها، حس خفه شدگی چنان سنگین میشه که ناچارم بنویسم تا کمی راه گلوم باز بشه... حالا سعیمو‌ می‌کنم زیادم تلخ نشه! امید به خدا!
بگذریم... حال دوستا
اعتراف میکنم این مدت که اینجا نبودم ، رفته بودم تلگرام و چنل زده بودم :| که البته هیچی به ذهنم نمیرسه توش بگم!!
خلاصه که دلم برای اینجا تنگ شده و کلا اینجا خلوت و آرومه و وقتی میبینی یه نظرجدید داری یه حس خوشالی یه ثانیه ای بهت میده که با صدتا نظر ناشناس عوضش نمیشه کرد.
اگه بخوام بگم اوضاع چطوره ، باید بگم خوبه . ولی من راضی نیستم . تو این مدت که توی تلگرام بودم به طور اتفاقی چنل دوست دورهی راهنمایی و همکلاسی دورهی دبیرستانم رو پیدا کردم و برای با
امروز بعد دو ماه باز عشقم اومد بوتیک (منحرف نشین این فرق میکنه) یه پسر تقریبا تو سنای خودم سالی دو سه بار میاد بوتیک حالا خودش عشق نیستا اونی که همراهشه
یه دختر 5 ساله تپلی خوشگل، اولین سالی که اومد تو مغازه دل منو برد... انقدر قشنگه که حد نداره
تا اومدن میخواستم برم ماچش کنم... با داداشش دست دادم و رو بهش گفتم: ببینم حال عسل خانوم ما چطوره؟
عسل اونموقع تازه متوجهم شد و دوید سمتم... محکم بغلش کردم و گذاشتمش روی میز یذره چاق تر شده بود سخت میشد بلندش
همین که پشت فرمان ماشین می‌نشینم، پشت پرده افکارم تبدیل به میدان جنگ می‌شود. آدم‌ها از ناکجاآباد مقابل کاپوت ماشینم پرتاب می‌شوند و من تک تکشان را زیر می‌گیرم. همین وضعیت گاه و بی گاه توی خواب هم به سراغم می‌آید. یک ماشین ترمز بریده، وسط اتوبان می‌مالد به در و دیوار و جدول و ماشین‌های لاین‌های اطراف و خودم که محکم فرمان را توی مشت گرفته‌ام و از وحشت آب می‌شوم زیر صندلی. برعکس نوجوان‌های دیگر، هرگز علاقه‌ای به رانندگی نداشتم، به ضرب و
خب مشخصه از عنوان داره میرسه...
چی میرسه؟
دانشگاه و درس و دوری از خونه و...
از یک طرف از هر دانشجو  سال های قبل می پرسم میگم درس ها چطوره ؟ 
میگه: اوه اوه ، بدبخت شدی رفت...
میگم :چرا ؟
میگه : وقتی رفتی میفهمی
من نیز  
خدا به دادمون برسه ، اول کاری همه پشتمونو خالی کردن تا وقتی کنکوری بودیم می گفتند خاک بر سرت فلانی پسر فلانی خانم ، دکتر شد تو چی ؟ موندی پشت کنکور ؟ بی لیاقت( باقیش قابل گفتن نیست) 
حالا همه میگن بیچاره ، جوونیش میره ، موهاش میریزه ، پیر
سلاااام دوستای گل حالتون چطوره ؟
دوستان آدرس وبلاگ تغییر پیدا کرد تا با آدرس اینستاگرام و تلگرام یکی بشه !
fakhramoozesh.blog.ir
از این به بعد از آدرس بالا ما را دنبال کنید 
اینم آدرس پیج اینستا و کانال تلگرامیمون
به آینده لبخند بزنید :)
اینجا تهران است صدای جمهوری اسلامی ایران :)))
بلاخره بلیط هواپیما بمدت دو ساعت ارزون شد و من خدا رو شکر تونستم بلیط بگیرم ! 
( بعد از گذشت دو ساعت بلیط ها دوباره نجومی رفت بالا :| ) 
ولی به اندازه ی یه مسافرت اتوبوسی بشدت خسته و کوفته ام :| با یک ساک و یه کوله پشتی سنگین  و یه نایلون سوغاتی
( سنگین تر از بقیه وسایل) برای خواهرزاده ها ، از متروی فرودگاه تا نزدیک خونه ی آبجیم اینا رسیدم .
بماند کل مسیر رو این ها رو گرفتم و بابت این گردن درد هم گرفتم :| 
هم
 نام کتاب : رفاقت به سبک تانک
نویسنده : داوود امیریانانتشارات : سوره مهرتوضیحات :این کتاب خاطرات رزمنده داوود امیریان وهم رزمانش است که به صورت طنز در قالب یک کتاب آمده است و دارای «۱۱۱» صفحه به همراه عکس های کاریکاتوری مرتبط به متن است و مناسب گروه سنی ( ج و د ) می باشد قطعه ای از کتاب :  تا به حال غصه دار نه دیده بودمش قرص روحیه بود اسمش قاسم بود و کارش خبر شهادت دادن به دوستان و اقوام بود این طور خبر شهادت برادر کسی را می داد سلام ابراهیم حالت
#نه_گفتن
چگونه «نه» بگوییم؟ 
مهارت «نه» گفتن یکی از مهارت های جرأت ورزی است.
اگر نگران هستید که چگونه نه بگویید، برای شروع بهتر است جملات زیر را مد نظر قرار دهید:
1- می شه چند لحظه بهم فرصت بدید؟
2- الان یه مقدار گرفتارم چطوره بعدا باهم صحبت کنیم؟
3- اجازه میدید یه مقدار درموردش فکر کنم، بعدا بهتون خبر میدم.
4- خیلی دوست دارم بهتون کمک کنم، ولی متاسفانه نمیتونم.
5- الان خودم لازمش دادم نمیتونم بهتون قول بدم ...
با انجام همین تمرینات ساده بعد از مدت
بهش گفتم : 
اتفاقا منم داشتم الان فکر می کردم هرچند سال هم بگذره و حرف نزنیم و دوباره بهت سلام کنم بازم انگار همین دیروز بهت سلام کردم .....
.
.
بهش گفتم : اره ما که از مریخ نیومدیم 
میگه : یادته قبلا فکر می کردیم اومدیم؟ 
و براش می نویسم : فرشته اومدی از دور ... چطوره حال و احوالت ... یه کم تن خسته ی راهی ... غباره رو پر و بالت ... 
و یاد همه آهنگ هایی میفتم که برام می خوند. یاد همه سیاوش ها ، بیژن ها ، داریوش هایی که برام بلوتوث می کرد یا ترانه شو روی کاغذ بر
سلام خدمت همه ی دنبال کنندگان محترم وبلاگ.
امروز میخوام یه دوره ی اموزشی مفید برای همه ی افرادی که می خوان درباره ی بیتکوین و بلاک چین اطلاعاتی کسب کنند و بدونن که چطوری کار می کنده و اصول کلی کار
چطوره معرفی کنم، این دوره رو جادی عزیز درست کرده در حال حاضر هم داره ضبط میشه و هر شب بصورت لایو میگره و دقیق ساعت شو نمیدونم اما شاید شما نرسید که لایو رو ببینید می تونید توی کانال یوتیوب یا اپارات جادی ویدیو ها رو ببینید در حال حاضر ۷ قسمت از این دور
سلام
حال دلتون چطوره؟!
یکی از جاهای سخت زندگی کجاس بنظرتون؟
بنظرم یکی از سخت ترین مراحل زندگی وقتیه و از اطرافیانت یچیزایی میشنوی ک توقعشو نداری...
اره...از زخم زبون صبت میکنم
داشتم فکر میکردم وقتی از این حرفا میشنویم باید چیکار کنیم؟
درسته میگن نباید به حرفای مردم اهمیت داد و این حرفا
درسته
ولی واقعا یچیزایی دیگ از حد انصاف خارجه
تحملش سخته
به نتیجه ای که رسیدم اینه
تو اگ مسیرت حق باشه
کارت درست باشه 
خودت و خدات از کاری ک میکنی راضی باشین
پس
 
سلام سلامممم
حالتون چطوره؟!:)
حالا باز آمــد؛ بویِ مـــاهِ مدرسه
بوی بازی های راهِ مـــدرسه
بوی ماه مهر… ماهِ مهـــربان
 
فصل مدارسه :) عطسه گلم منو به چالش خاطره مدرسه دعوت کرد که یکی دوتا از خاطره های تلخ یا شیرین مدرسه رو تعریف کنیم
اولش بهش گفتم من۶ساله از مدرسه فاصله گرفتم چیزی یادم نمیاد بعد انقد من بچه آرومی بودم(جون خودم) که هیچ خاطره ای ندارم!
بعد یکم فکر کردم دیدم چندتا خاطره بی نمک یافتم:)) خیلی سعی کردم که طولانی نباشه ولی شد:/
 
خا
کنکور عقب افتاد. از الان ۸ هفته فرصت دارم مطالب رو جمع و جور کنم، اما دیگه واقعا به روغن‌سوزی افتادم. تو این مدت تمام مقاله‌هام اکسپت شدن ^_^ یکی شب ولادت امام حسین (علیه‌السلام)، یکی روز سوم شعبان و آخری هم دیروز (ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها) پذیرفته شد. امسال می‌تونم سینه سپر کنم و با دست پر برم مصاحبه :دی
دیروز صبح ایمیل اکسپتنس مقاله‌ای که با دکتر ز. نوشتیم اومد. فکر می‌کردم با دریافت این ایمیل بشدت خوشحال و آروم بشم، اما نشدم! در واقع
پارسال عید:
 
اپیزود اول:
مامانم یه روز درحالیکه تو اشپزخونه داشت چایی میریخت و صورتش هم اون ور بود گفت اگه یه خواستگار برات بیاد که بگه قبلش باهم آشنا بشیم بیرون بریم نظرت چیه؟
من: :|
مامانم: البته ما الردی ردش کردیم (لبخند ملیح راضیانه) (حالا مامانم انگلیسی نمیگه وسط حرفاش، ولی درکل :دی)
 
ظاهرا خواهر مادر خواستگار مربوطه از همکارای دخترخالم بوده و عنوان کرده پسر اوشون هم تهران تحصیل و کار نموده، لذا درخواست آشنایی دادن که پسره تو تهران با من
سلام
من درباره بازارهای مالی سوال داشتم خصوصا فارکس، لطفا اگر اطلاعات تخصصی و عمومی درباره بازار فارکس دارید به اشتراک بذارید اینجا.
کسی اگر توی بورس هست لطف کنه توضیح بده چرا بورس رو انتخاب کرد و چه مزایای نسبت به فارکس داره یا برعکس، به نظرتون برای فارکس استفاده از ربات چطوره؟، چون بعضی ها پیشنهاد میدن.
ولی خب خودم در حال یادگیری هستم، کلا هر اطلاعاتی درباره فارکس و بورس هست بگید.
ممنون
ادامه مطلب
داشتم به میهمانم میگفتم اگر راحت تر است رویه نایلونی روی مبل های سفید را بردارم؛
البته اراده کرده بودم قبل از رسیدنشان برشان دارم؛
او تعارف کرد و گفت:
راحت است؛ من اما گرمم شد و برش داشتم؛ بعد یک دفعه حس کردم چقدر راحت تر است!
سه سالی می شد خریدمشان اما هیچ لک و ضربه ای بر آنها نیفتاده…
اگرچه بیشتر اوقات بدلیل ماندن همین روپوش نایلونی بر رویشان از لذت راحتی شان محروم مانده ام.
بعد یاد همه روکش های زندگی خودم و اطرافیانم افتادم؛
روکش روی…
موبا
نگاهش سمت دیگر بود
ورای آشیان جایی
سرایی، کوچه‌ای، باغی، شباهنگ فریبایی
به هر پر آتشی از کوچ و هر رگ جرعه‌ی داغی
پرستو داشت در سینه سر خورشید پیمایی
شبی را تا سحر جوشید
تلاطم‌هاش دریا شد
پرش با آسمان آمیخت
سرش گرم تماشا شد
سوار بال‌های کوچ، خیالش رفت تا آغاز
و فصل اولش را زیست
به زیر سایه‌ی پرواز
پر از شور و پر از بودن، کران آسمان را گشت
پرستو رفت
پرستو رفت
پرستو باز هم برگشت
نه دیگر بال بر تن داشت
نه رد آشیانش بود
بدون میل کوچیدن، بدون شهوت
سلام دوستان..حالتون چطوره؟مطلب امروز درباره آموزش موسیقی سنتی و ساز های سنتی هستش.همانطور که در مطلب انواع موسیقی توضیح دادم.موسیقی سنتی  از موسیقی های قدیمی و اصیل هستش.یه سوال؟منظور از موسیقی سنتی و آموزش موسیقی سنتی چیه؟
ببینید ما چند تا تعریف اساسی داریم که ماهیت هر نوع موسیقی و هدف اون موسیقی رو مشخص میکنه.به طور مثال موسیقی ذات رپ هدف اعتراض و یا شکایت از یه موضوعی رو داره.قاعدتا این نوع موسیقی از ساز ها و ملودی های ملایم استفاده نمیک
هفتمین جمعه پاییز هم سپری شد و من همچنان پاهامو گردوندم روی هم و کاسه چه کنم؟ چه کنم دست گرفتم :))
سردرگمم، نمی‌دونم باید چیکار کنم! نمی‌دونم چطوری تصمیم بگیرم و خودم و زندگیمو جمع و جور کنم!
همه‌ش منتظرِ یه تلنگر، فرشته نجات و یه کورسوی امیدم و خودم عاجزترینم این روزا :))
هی به خودم میگم مهی؟ قول میدم همه چیزو درستش کنم، تو فقط قول بده غصه‌مو نخوری و باز ازین که می‌بینم اونقدی که باید تلاش نمی‌کنم بغض می‌کنم :))
هی به خودم میگم تو قوی‌ای و نب
هفتمین جمعه پاییز هم سپری شد و من همچنان پاهامو گردوندم روی هم و کاسه چه کنم؟ چه کنم دست گرفتم :))
سردرگمم، نمی‌دونم باید چیکار کنم! نمی‌دونم چطوری تصمیم بگیرم و خودم و زندگیمو جمع و جور کنم!
همه‌ش منتظرِ یه تلنگر، فرشته نجات و یه کورسوی امیدم و خودم عاجزترینم این روزا :))
هی به خودم میگم مهی؟ قول میدم همه چیزو درستش کنم، تو فقط قول بده غصه‌مو نخوری و باز ازین که می‌بینم اونقدی که باید تلاش نمی‌کنم بغض می‌کنم :))
هی به خودم میگم تو قوی‌ای و نب
دانلود آهنگ بارون بارونه پیش من میمونه مسعود صادقلو DisDroid UK
ببین اگه بارون بباره چترت میشم
باز داره بارون میزنه یعنی چطوره حالت
بارون نم نم چترو خیابون
دانلود آهنگ من اگه عجیبه رفتارم و معلوم نیست اصلا کارم تو بفهم چمه
دانلود آهنگ یه جوری گرفتارت شدم راه فراری نیست
دانلود آهنگ دلیل این دل تنگمی تو اونی که واسش میجنگمی تو میدونی ماه قشنگمی تو
دانلود آهنگ دلتنگی یعنی تو یعنی من یعنی من و تو بی هم
دانلود آهنگ لیلا دارم صدات میکنم دیگه نیستی
از من به شما نصیحت و وصیت
در دوران عقد، عیب و حسن همسرتان را به احد الناسی نگویید؛ مگر مشاورِ خداترسِ کار بلد.
علی الخصوص خانواده‌ی درجه‌ی یک!
و بعدتر، دوستان.
چون از این دو برچسب نمی‌توانید فرار کنید:
۱. حالا اولاشه، همه‌ی مردها اولش جوگیرن.
۲. دیدی ما گفتیم عیب و ایراد دارن تو چشم و گوشت رو بستی و ول کن نبودی؟
 
تجربه نوشت: گاهی فکر می‌کنیم به اشتراک گذاشتن دیدهها و شنیده‌هامون از همسر با دیگران باعث میشه راه و چاه زندگی رو یاد بگیریم یا جل
Soccer Stars – ستاره های فوتبال یک بازی زیبا در سبک بازی های ورزشی مسابقه ای است که جدیدترین نسخه آن به تازگی توسط استودیو Miniclip برای سیستم عامل ANDROID در Google Play منتشر شده است.
این بازی فوتبالی اندرویدی با داشتن میلیون ها بازیکن در سراسر دنیا از برترین بازی ها در این سبک به شمار می رود.
در این گیم ورزشی شما می توانید رقیب خود را به صورت دلخواه انتخاب کرده و با پا به توپ شدن در زمین فوتبال مهارت خود را در زدن شوت و گل های زیبا نشان داده و خود را به عنوان
p.p1 {margin: 0.0px 0.0px 0.0px 0.0px; text-align: left; font: 13.0px 'Helvetica Neue'}



همیشه نفر جلویی یه سؤال بی جوابه. 
کیه؟ اینجا چه میکنه؟ از کجا اومده؟ به کجا میره؟ حالش چطوره؟ سنش چقدره؟ داره به چی فکر میکنه؟ توی ساکش چیه؟ اون لنگ را واسه چی دستش گرفته؟
این سؤالها اینقدر درگیرت میکنه که یکدفعه چشم باز میکنی میبینی نفر جلوییت عوض شده. سؤالهای بی پاسخت در مورد قبلی را کنار میگذاری و سعی میکنی این نفر جلویی جدید را تحلیل کنی.
 کیه؟ اینجا چه میکنه؟ از کجا اومده؟ به کجا میره؟
سلام
ینی دو هفته تعطیل شد کلاسمون، بگذریم که من بیشتر از شما کیف کردم!
ولی دلم نمیاد چون کپچر مرور پودمان رفت رو هوا، یه حال اساسی (در کنار اون 4 تا مثبتی که گرفتین!) ندم بهتون!
ویدیوی زیر رو ببینید
توضیح کامل طراحی صفحه index فروشگاه پودمان سوم که برای مجموعه رایاتدریس آماده کرده بودم و در سایت منتشر شده
ببین این یدونه ویدیو چطوره! اگه خیلی حال کردی و قشنگ یاد گرفتی، بقیه ویدیوها هم همینطوریه و میتونی از این لینک تهیه کنید
نکته: این ویدیو به معنی
آسمان شلاق اش را بر تن خشکیده زمین زد. بخاطر صدا و نور رعد و برق از خواب پریدم. نگاهی به پنجره کردم وحشت آور بود، قطره های باران یکی پس از دیگری فرود می آمدن. فقط می دانم دویدم و سطل را برداشتم و به دویدنم ادامه دادم. به گل رز آبی رسیدم. سطل را بر رویش قرار دادم. دلم کمی آرام گرفت ولی باران اتمامی نداشت. برادرم متوجه ام شد با اوقات تلخی آمد، مرا بلند کرد و به خانه برد. پدر گفت: باران، آغاز زندگی. من در دلم گفتم: باران، جنایتکار همیشگی. قطره های رها شد
دختر خانم هایی که سن شون از 23 سال بیشتر شده، سوالم از شما اینه که رفتار خانواده و جامعه با شما چطوریه؟ واقعی!؟
من خیلی دیدم در این وبلاگ دختر خانم ها در کل کل هایی که با پسرها میکنن میگن ازدواج نکنیم بهتره، تا آخر عمر خونه پدر می مونیم و میخوریم و میخوابیم و راحت زندگی میکنیم و شادیم و ... . 
اما زندگی من و مشاهده خواهرانم دقیقا عکس این موضوع رو نشون میده (بعضی دختران هم که قصد کل کل نداشتن اومدن حقیقت مطلب رو لا به لای نظراتی که هر چند وقت یک بار ب
ضمن عرض تبریک سال نو خدمت شما خواستم در مورد این مسئله ی عجیب غریب جلو و عقب کشیدن ساعت ها حرف بزنم. اولین مشکلی که بعد از این کار به طرز افتضاحی موجب آزار ماست اینه که به هرکی میگیم ساعت چنده فرقی نداره که واقعا ساعت چنده، جواب سه کلمه س :"جدید یا قدیم؟"
مسئله دیگه اینه که مثلا الان که ساعتا اومده جلو صبح که بیدار شدم یهو دیدم عه ساعت 10 شده. کلی حرص خوردم که ای واویلا باز دوباره ساعت خوابم اینجور شده که دیر بیدار شم، بعد که یکم ویندوزم اومد بالا
مامانم رفته پارچه خریده، صدام کرده میگه بیا گربه کارت دارم. پارچهه چطوره؟خوشت میاد؟
نگاهمو با تردید به گیپور دوختمو با اخم در یه حرکت انتحاری گفتم: به شدت زشته:| (و موج منفی احساساتم با غلظت اضافه جو خونه رو سیاه کرد)
یهو قیافه ی مامانم آویزون شد، خشکم زد با تردید پرسیدم  برای خودته؟؟ بیرحمانه تایید کرد(موج منفی پرغلظت بر سرم آوار شد)
احساس میکنم به کل روز مامانم گند زدم و این حس بد که یه خرید ناموفق داشته و پولشو هدر داده رو به جونش انداختم.
پا
سلام دوستان وقت بخیر
قصد صدور گذرنامه دارم، دوستانی که مثل من دانشجو هستند لطفا راهنمایی کنید. شرایطش چطوره؟، و از کجا باید شروع کنم، در ضمن من هنوز کارت پایان خدمت ندارم، آیا وثیقه هم لازمه یا وثیقه برای خارج شدن (سفر) هست؟، من فعلا قصد سفر ندارم تا چند ماه و فقط میخوام مدارکم کامل و آماده باشه.
مرتبط:
قصد دارم ویزای تحصیل در آلمان بگیرم
تجربیات شما در مورد ویزای توریستی و گردشگری
سلام
میخواستنم بدانم که تو دهه 80 اوضاع کار چطور بود؟، آخه اون موقع هم کارمندان دولتی حقوق و مزایای اونها بیشتر از کارمندان خصوصی بود و نسبت به کار آزادی ها امنیت و ثبات شغلی بیشتری داشتند. اما بیشتر مردم یا کار آزاد داشتند یا تو بخش خصوصی کار میکردند. 
پس چرا اون موقع اینقدر تقاضای کارمند شدن در دولت نبود؟، الان دارند میگن که کارمندان خصوصی و مشاغل آزاد همیشه روی لبه پرتگاه هستند، یک ماه درآمد دارند، احتمال داره ماه دیگه هیچی نداشته باشند،
سلام سلااااااام.
حالتون چطوره؟؟حال و احوالتون تو این ایام کرونایی و قرنطینه چطوره؟
 
بچه ها من چند روزیه موقع ظرف شستن یا آشپزی کردن یا موقع صبحانه خوردن اگه تنها باشم تو یوتیوب ویدیوهای مهشید (mahshidtopia) رو میبینم و نمیدونید چقدر لذت میبرم از دیدن ویدیوهاش.چیز خاصی هم نیست ها،از زندگی روزمره اش فیلم میگیره و میذاره یوتیوب ولی به قدری که این آدم شیرین و دوست داشتنی و صاف و صادقه که همین باعث جذابیتش برای من شده.از بین کسانی هم که تو اینستاگرام
سلام سلام حالتون چطوره؟ 
همیشه فکر میکردن یه چیزی از من کمه تو این وب بعد فهمیدم که نگفتم طرفدار دو آتیشه ی هری پاتر و شرلوکم -_-اصلا انگار بخش مهمی از هویتمو ذکر نکرده بودم !
چیکارا میکنید این روزا؟ درس میخونین؟ من درسای دانشگاهمو جز زبانشو ول کردم و خیلی نگرانم چون رو هم تلنبار شدن و از ترسم نمیتونم برم سمتشون از طرفی تکالیف کلاس زبان آلمانیم هم موندن و با این همه کار من هنوز نمیتونم از گوشی دل بکنم 
امیدوارم قرنطینه رو بر ندارن جون همینجور
دکتر پرسید وضعیت خوابت چطوره؟
گفتم شبا خواب ندارم
گفت :نمیخوابی یا خوابت نمیبره‌!!!
یه لحظه موندم که واقعا خودم نمیخوام بخوابم یا خواب به چشمام نمیاد!!!
اولش فکر کردم جفتش مثل هم باشن...
گفتم خوابم نمیبره،حرفای دکترا و چیزایی که راجب بیماریم میگن!!!از جمله چرت و پرت استفاده کردم البته!گفتم چرت و پرتایی که راجب بیماریم میگن منظورم همکاراش بود:)
ادما یه چیزایی و ساده میگن و رد میشن ولی نمیدونن بعضی حرف ها ممکنه خواب و از چشمای یه نفر بدزده...
مثل ای
بالن در کلش رویال سربازی قدرتمند و کند عاشق هدف گیری تاور ها همانند جاینت است اما برخلاف جان زیاد جاینت او کم جان است???
اما اگر جان زیادی همانند جاینت داشت نمی توانستیم جلوی اورا بگیریم پس کم بودن جان بالن هم به نفع ما است هم به ضرر ما است??
و اگر جانش زیاد بود من فکر میکنم باید اسمش را میزاشتیم ویرانگر???
خب حالا برویم سر نحوه استفاده درست از بالن این سرباز قدرتمند جان کمی دارد و با کوچک ترین آسیب از بین میرود
اما پس از سقوط بالن بمبی که در دستش
وقت‌هایی که بیشتر از همیشه حس می‌کنم گم شده‌م سعی می‌کنم کمتر حرف بزنم، یا حداقل کمتر حرف‌های عمیق بزنم. بسنده کنم به جمله‌های سطحی و احوال‌پرسی‌های روزانه. که همون‌ها هم به جای «حالت چطوره؟» تبدیل شدن به «امروز چیکارا کردی؟» چون که توانایی بیان حالم رو ندارم. اسم این احساسات رو نمی‌دونم. حتی نمی‌تونم توصیفشون کنم. با وجود این همه علاقه‌م به زبان و کلمات، خنده‌داره، نیست؟ احساس می‌کنم که هرقدر کمتر حضور داشته باشم، کمتر حرف بزنم، ک
سلاااااااام به همگی
حالتون چطوره؟ من که خودم تو یه حالت سردرگمی به سر میبرم. زدن موشک به هواپیمای
مسافر بری :/ وات د فاک؟؟ الانم که خیاباونا پر از گارد ویژس و مردم معترض و خلاصه در
یه آبان دیگه ولی خشمگین تر به سر میبریم ! کاش یه خزه ای جلبکی چیزی تو اقیانوس
های آرام بودم :/ امتحاناتمون شروع شدن و بعد از هر امتحان با لذت جزوه ها و عکسا رو
ازگوشیم پاک میکنم فکر کنم این تنها خوشیم تو این اوضاعه !
دارم بی خانمان ، روحو بگیر و سقوط بر روی تو رو میبین
سلام
بنده قصد خرید خودرو تا 90 میلیون تومان رو دارم و قصدم پژو 206 هست، به نظرم خودروهای 98 دیگه کیفیت سابق رو ندارند. خودروی دست دوم هم چون آشنایی ندارم، میترسم بهم بندازن. لطفا راهنمایی بفرمایید.
خودروی 98 دارید؟، چطوره؟، و اینکه تو بازار، میشه خودرو نو مثلا مدل سال 95 - 94 خرید؟
متشکرم
خرید خودرو:
با 12 میلیون پراید بخرم یا mvm110
راهنمایی درباره خرید mvm110
ادامه مطلب
 
اگه متوجه شدی که یه نفر ،دیگه از خیلی نظرها مثل قبل نیست چی کار میکنی؟
واقعا اون یه نفر را دوست داری و واقعا خیرخواهش هستی ؟پس هیچ وقت تو یه جایی که بقیه آدم ها هم حضور دارند با صدای بلند و رسا بهش نگو: چرا تو دیگه اون آدم سابق* نیستی! و...یه وقت که تنهاس ازش بپرس "حال دلت چطوره "و ازش بخواه اگه کمکی ازت برمیاد بهت بگه یا هر وقت خواست و نیاز به هم صحبت داشت باهات در میون بذاره.همین.
سوال پیچش نکن واسه راضی شدن حس فضولیت! بعد هم خداحافظ...این نشون دهن
سلام بلبلای تو خونه.....(استغفروالله!!!!:))
خدا روشکر که سیستم آموزش از راه دور LMS  دارید.....خدا رو شکر که کانال شاد دارید....خدا رو شکر..:))
درس خوندن با این سامانه ها و اَپ ها چطوره؟ فاز میده؟ عه ببخشید یعنی راهگشا و بهینه هست؟؟
والا زمان ما که از این داستانا نبود...
به یکی از گروه های یکی از دانشگاه هایی که سابقا درس میدادم یه سرک کشیدم دیدم جنجالی هست بین استادا و دانشجوها....استاد میگفت واتساپ حجم بیشتر از 16 مگ رو قبول نمیکنه و همه باید برن اَپ سروش ر
Hey guys :)
راستش این اولین پستمه و فکر نمیکردم اولین پستم با حال خوب همراه نباشه
علتی که دارم مینویسمش هم اینه که دوستی به من گفت همین وبلاگ آخرش میشه پناهگاه من تو روزای سخت و دلتنگی :) چون من به غایت اصرار داشتم به این که نه من برا وبلاگ نوشتن خوب نیستم و داشتنش خیلی کمکم نمیکنه :(
حالا همه اینا به کنار...چرا میگم حال ناخوب؟من به شدت فرد مقاومی هستم وقتی کسی که باهش ارتباط نزدیکی ندارم ناراحتم میکنه و معمولا به خاطر این ناراحتی گریه نمیکنم چون از
سلام  به دوستان خانواده برتر
سوالم در مورد رشته شنوایی شناسی هست، عزیزانی که این رشته رو خوندن یا در خانواده و دوستان و اقوام کسی رو میشناسن راجع به وضعیت بازار کار و درآمدش بیان اینجا بگن، لطفا فقط شنوایی شناسی نه بینایی سنجی و گفتار، یه کلیت راجع به همه شون میدونم، اما اینجا فقط در مورد رشته شنوایی شناسی میخوام بدونم
ممنون
مرتبط:
آینده شغلی رشته بینایی سنجی چطوره؟
پزشکی، دندان پزشکی، بینایی سنجی یا فیزیوتراپی؟
ادامه مطلب
نوشت : ما نسل سوخته بودیم، ما هیچ از زندگی نفهمیدیم، حالا اگر به گوشه ی دیگری از این دنیا هم پرت شویم، بوی گوشت سوخته ما گند می زند به همه چیز. همه زود می فهمند که ما زشتیم، پلشتیم، هنوز کال بودیم که پوسیدیم و لهیدیم.
نوشتم : تند نرو! از هر که بپرسی خودش را تباه می داند. انگار کوره ی آدم سوزی، راه ادامه ی زندگی هر آدمی ، از پس زایش اوست. همه از دم نیستیم انگار. خیال نکن تنهایی در این تن بی تقصیر. هزاران قطره چون تو تا به خود بیایند و لذت همنشینی برگ ه
+ متوجه شدم که یکی از بلاگرها منت رو سر نوشته های من گذاشته و اون قدیمی ها رو یه مروری کرده... حالا سوالی هم که داشته توی کامنت جدیدترین پست نوشته و کلی خاطرات خوب رو برام زنده کرده... از اینکه شخصی وقت بذاره و نوشته هامو بخونه لذت میبرم... چون معتقدم متنی که نوشته میشه باید خونده بشه، خونده نشه با آشغال فرقی نداره! یکی دو سال پیش منم مشتاق شدم پست های قدیمی یه وبلاگی رو بخونم که با برخورد زشت نویسنده ش روبه رو شدم... نمیدونم چرا تا به امروز هنوز هم
بسم الله الرحمن الرحیم ./
هفتمین کتاب سال ۹۸ ! بی نظیر بود ... همونقدر که بگم ۲۵۰ صفحه رو کمتر از یه نصف روز خوندم کافیه برای خوب بودن و روون بودن و محسوس بودن متن کتاب ❤ . کتاب خاطرات سفیر مجموعه ی خاطرات خانم نیلوفر شادمهری هست که برای تحصیل مقطع دکتری به فرانسه رفتن ! اما با همون ظاهر محجبه و موجه و متدین ... . هر خاطره شامل شش یا هفت صفحه ست که شامل اتفاقات خوابگاه ، مباحثی که درباره نوع پوشش و اسلام و ایران از طرف فرانسوی های مسیحی و لاییک و عرب ه
سلام
پاییز شانزده
نمی‌دانم الان که در حال خواندن این پست هستید، حال دلتان چطوره؟
 امیدوارم خوب باشیدالان پنجشنبه شب است. یادم باشد سپنج (اسپند) دود کنم. سفارش گرامی‌مادر است که هر شب جمعه، برای آرامش درگذشتگانمان حتما انجام شود با ذکر صلوات (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
ادامه مطلب
سلام
من داداشم قراره کنکور انسانی ۹۹ شرکت کنه‌، میخواستم ببینم شرایط قبولی در دانشگاه علوم قضایی به‌ چه صورته و با چه رتبه‌ای‌ میتونه‌ پذیرفته بشه؟ ما ساکن تهرانیم.
بعد از قبولی در این دانشگاه، چه کاره میشه؟ آیا غیر از قاضی شدن ممکنه شغل های دیگری هم بتونه پیدا کنه، آیا قبولی در دانشگاه علوم قضایی استخدامه مثل فرهنگیان؟ و درآمدش چقدره، لطف کنید هر اطلاعی در زمینه دانشگاه علوم قضایی دارین بدین، اطلاعات موجود در نت خیلی گنگه .
ممنونم
 
حال زندگی وقتی خوب میشه که اول از همه
خودت هوای دلتو داشته باشی
امشب مینویسم واسه دل خودم
دلی که تو هجوم درد ، درمانش باهاش بیگانست...
هیچ شده دلتنگ باشی
و چاره ای جز اشک ریختن نداشته باشی؟!
نمیدونم چطوره که این حس اینقدر قدرت داره
و من ب این چاره بیچاره دچارم هر شب....!!
چی میشد اگه یکی بود که تو آغوشش هیاهوی جهان رو
سرکوب میکردم و آروم میگرفتم....
ی دوست از جنس احساس ....
همدل و همراه ، پا ب پام تو تموم پیچ و خم
و بازیهای روزگار
یکی مثل خودم ؛ رفیق را
سلام!
میتونم بگم یکی از معضلاتی که امروزه خیلی از بانوان یا دخترای اطرافم باهاش مواجه هستن دل درد های زمان پریودی هستش!
که حالا میتونه دلایل مختلفی داشته باشه!
من خودم به شخصه برای هردوره حداقل 4 تاکپسول مفنامیک اسید مصرف میکردم که دراواخر چندان تاثیری نداشت!
حتی حدودا سه الی چهارماه پیش با مصرف 3 تا مفنامیک اسید،قرص هیوسین،دم کرده ی شوید و نبات و چای زنجیل و...
هنوز دل درد من بهتر نشده بود!
تا اینکه یه دوره تصمیم گرفتم به حرف مامان جونم(ماما
گنجشکه نشسته رو شاخه درختی که تو حیاط شرکته، گردنش رو هی میچرخونه این طرف و اون طرف و نوکش رو فرو میکنه بین پرهاش، از پشت پنجره بهش میگم، انقدری پرنده شناسی حالیم نیست که بفهمم داری چیکار میکنی، اما چطوره که تو گردنت درد نمیگیره با این همه چرخش اما گردن من حتی بدون این چرخشها درد داره؟!
 
یه نگاه عاقل اندر سفیه میکنه و باز نوکش رو فرو میکنه بین پرهاش.
 
شاکی میشم و میگم اونجوری نگاهم نکن! خب جوابمو بده!
 
نوکشو با ناز و کرشمه از تو پرهاش در میار
+حس کردم به رفرش احتیاج دارم.که به اندازه ی یه آرایشگاه، رژ لب مایع، کرم پودر، کرم لب، یه پیش دستی آبی و یه کاسه ی صورتی خرج برداشت‌.
فک نکنم لازم به ذکر باشه که دو مورد آخر چقدر بیشتر خوشحالم کردن.
+آقای محترم یه چیزی برام گرفته که وقتی دستم میگیرمش حس میکنم خیلی خوشبختم! یه جاکارتی هست که روش شکل نقشه ی جهان داره‌. به قدری نرم و قشنگه که از قشنگیش گاهی دلم میخواد گریه کنم! 
یه مزیت مهم دیگه ش اینه که همه ی کارتام رو متفق توش میذارم و بین پنج تا ک
سلام 
کسی رو اینجا داریم که هنرمند باشه؟، اگه آره چه کاری انجام میدین؟، تحصیلات دانشگاهی دارین یا نه؟، خودتون یا اطرافیان تون کنکور هنر دادین؟، اگه آره چه کارهایی کردین واسه ش؟ 
چه منابعی رو خوندین؟، از کی و چه جوری شروع کردین و هدف تون چی بوده؟، ممنون میشم با من به اشتراک بذارین تجربیات تون رو.
مرتبط با رشته هنر:
میشه روی هنر نقاشی به عنوان یک شغل حساب کرد؟
جایگاه اجتماعی فارغ التحصیلان رشته های هنر خوبه؟
رشته ی هنر رو ادامه بدم یا برای پ
از کاروبار و حال‌وهوام با ن حرف می‌زدم. گفت شرکت داره برای پروژۀ جدیدش نیرو می‌گیره‌ها. تو که با ب مشکلی نداشتی. تازه اگه بری باهنر که خیلی خوب می‌شه. اصلاً می‌تونی سه روز تو هفته بری. فقط برای اینکه از خونه بیرون بزنی و حالِت عوض بشه. قراردادهای اون‌جا رو که می‌بینی چطوره، تا هروقت خواستی بمون.
این حرف‌ها برای قبل از اون تست نمونه‌خوانیه. دروغ چرا، به حرف‌هاش جدی فکر کردم. راست می‌گفت، خونه موندن تنبلم می‌کنه. تو این مدت دو تا سفارش خوب
برادرم به دلیل سادگی با کلاه برداری هایی که بر سرش اومد محکوم به حبس شد.  از سن 18 سالگی به بعد دیگه ندیدمش و فقط تلفنی باهاش ارتباط داشتم و یک دیدار هم نداشتم و خودش هم دوست نداشت اون جا ببینمش.
همیشه خواستگارهام رد میشدند، برای اینکه کسی بیاد بگه برادرت کجاست نگیم کجاست و به قول خانواده م یه عمر سرت پایین نباشه. 
سنم از 18 شد 19 -20-21-22-23-24-25 و  نزدیک 8 سال گذشت که خودم و خدا میدونم که چی تو اون سال ها گذشت و نمیخوام بازگو کنم که چه اتفاقات مالی و روح
داشتیم حاضر میشدیم بریم محضر که گفتم زنگ بزن آژانس بیاد.
گفت: نمیخوای روز آخری رو پیاده قدم بزنیم؟
گفتم لوس نشو. مسخره بازی هم در نیار.
قیافه ی مظلومانه ای به خودش گرفت و خودش رو لوس تر کرد. از اون لوس بازی هایی که دوست داشتم و وقتی که چیزی میخواست و من طفره میرفتم به خودش میگرفت و منم به روی خودم نمیآوردم و اون بیشتر لوس میشد و منم تو دلم عشق میکردم.
گفتم ببین ادا در نیار این دَم‌هایی آخری. بذار بریم خطبه رو بخونه و تمام.
لب و لوچه ش رو کج و معوج ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها