نتایج جستجو برای عبارت :

دهنت رو ببند و صبور باش

امروز یه مطلبی خواندم از اینستا ارگانیک مایندد که بنظرم خیلی جالب و ضروری بود:
تغییرات شخصیتی بسیار بسیار بسیار با کندی می‌توانند صورت بگیرند؛صبور باش.
هیچ راهی برای موفقیت نیست، جز بارها شکست.
قرار نیست در زندگی موفقیت آمیز هیچ اضطراب و استرسی نباشه، بلکه برعکس چالش های بیشتر و سخت تری در بر داره.
مادرم وقتی که عصبانی -و شاید دیوانه- می‌شد دستور می‌داد که لال شوم تا صدایم را نشوند. صدا و تصویر پدرم را به صورت واضح در ذهن دارم که می‌گفت «اصلا وقتی که حرف می‌زنی اعصابم می‌ریزه به هم!» اما حالا همه چیز فرق کرده؛ دوست دارند که با آن‌ها صحبت کنم. می‌خواهند به من نزدیک شوند و نمی‌دانند که چگونه. حالا من هم نسبت به هرکسی که سرد شوم تحمل صدایش را ندارم؛ حتی اگر قبلا از نظرم صدایش جذاب بوده باشد.
امروز سربازای جدید رو پذیرش کردیم، قرار بود همشون زیر دیپلم باشند که خداروشکر کنسل شد و همش 3 تا زیر دیپلم داشتیم و بقیه دیپلم،میگن ارتش لحظه ای هستش یعنی همینبچه های خوبی به نظر میرسیدن تا ببینیم توی کار چی پیش میاد
ولی خب نمیدونم من خیلی عقب مونده هستم یا من دارم اشتباه میکنماینقدر که حرف های رکیک شده مث نقل و نبات بین همه که ادم بعضی وقتا فک میکنه مشکل از خودشه که خط قرمزش این چیزاس
پسره گنده یه جمله رکیک استفاده کرد و همه زدن زیر خندهگفتم
هر چقدر که می‌توانی صبور باشآرام و صبور...نه اینکه غصه‌ها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم...!
"صبور باش" یعنی:آنقدر فیــتیله‌ی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورشتمام دلت را روشن کند...تمام دلت را به امید فردا که نه،به امنیت همین لحظهبه شیرینی همین الانروشنِ روشن کند...بگذار گریه‌هایت که تمام شد،آفتاب مهربانی‌اش بتابد به گوشه گوشه‌ی دل و جانت...
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و
امروز پسرم درس عجیبی به من داد.با مداد شمعی روی دیوار رو خط خطی و سیاه کرده بود. وقتی متوجه شدم صداش کردم و با تظاهر به ناراحتی گفتم که"عزیزم من اینجا چیزهای ناراحت کننده ای میبینم. به نظرت باید چکار کنم؟" خیلی خونسرد سری تکون داد و گفت:"خب پاکش کن. اگه پاک نمیشه چشماتو ببند!" به همین سادگی! تمام فلسفه آرامش رو در همین جمله کوتاه به من پر ادعا و تحصیلکرده یادآوری کرد و آموخت. "پاکش کن،اگه پاک نمیشه چشماتو ببند". و من فکر میکنم به تمام
ما دردهایی داریم که نمی‌شود به هر کسی گفت. یا حتا نمی‌شود به هیچ‌کس گفت. اما نمی‌شود. دل آدمی می‌ترکد از نگفتن‌ها. سنگی می‌خواهد صبور. چاره چیست از بی‌سنگی و بی‌صبوری...
این‌جا را می‌نویسم و می‌چسبانم بالای صفحه. برای تو که مثل منی. خسته و دلگیر از گیر و دار روزگاه بی‌مروت. از زخم‌های خورده. از عذاب زخم‌های زده...
می‌توانی مثل من بنویسی همین پایین. شناس یا ناشناس، خصوصی یا عمومی فرقی نمی‌کند، انتخاب با خودت. این پست یک سنگ است. یک سنگ صبو
دلم می خواهد حرف بزنم ولی حرفام تکراریه ...
امروز بیست روز شعبه اقای ف تمام شد ...یه فکرایی گاهی تو ذهن ام میاد که از خودم ناامید میشم ..
من صبور بودم یا نبودم ..به هرحال دوست داشتم صبور باشم ولی الان سرریز شده ام ...یه مسیر طولانی راه رفتم والکی مغازه ها را نگاه کردم که حواسم پرت شه اما نشد ...
نشانه های انسان صبور
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: 
علامَةُ الصّابِرِ فِى ثَلاثٍ: اَوَّلُها، اَنْ لایَکْسِلَ، وَالثَّانِیَةُ، اَنْ لایَضْجُرَ، وَالثّالِثَةُ، اَنْ لایَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ عز و جل لاِنَّهُ اِذا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ اِذا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ، وَاِذا شَکا مِنْ رَبِّهِ عز و جل فَقَدْ عَصاهُ
نشانه انسان صبور در سه چیز است:◽️۱ـ اینکه کسل نمی‌شود.◽️۲ـ دل تنگ نمی‌شود.◽️۳ـ از پروردگارش شکایت نم
مانی رهنما چشماتو ببند
دانلود آهنگ زیبای مانی رهنما بنام چشماتو ببند
پخش آنلاین و لینک دانلود پرسرعت آهنگ چشماتو ببند با صدای مانی رهنما
لینک مستقیم دانلود آهنگ ایرانی چشماتو ببند مانی رهنما با بالاترین کیفیت
دانلود آهنگ جدید مانی رهنما به نام چشماتو ببند
دانلود موزیک مانی رهنما بنام چشماتو ببند با لینک مستقیم و پخش آنلاین
آهنگ ایرانی مانی رهنما بنام چشماتو ببند
Mani Rahnama Cheshmato Beband
 
دانلود با کیفیت 320
Download
دانلود با کیفیت 128
Download
 
 
جایت اوج است و از این فاصله کوتاه قدم
و نگاهت به من افتاد که در جزر و مدم 
 
هر که خوبست خدا دارد و بد شیطان را
من ولی با که بسازم که نه خوب و نه بدم
 
از دل خویش صدای کمکی می شنوم
که به فریاد خودم هم نرسیده مددم
 
مرده یا زنده اگر عشق نباشد یکی است
سر سودا به تنم نیست در این جسم بدم
 
در سقوطش رود از پلک اگر از چشم افتاد
بسته از جنس دل او شده سنگ لحدم
 
دو نفر می شوم آن دم که تو را می بینم
گفته ام با دل بی تاب صبور بلدم
 
یک نگاهت بس و کافی ست که دیوانه
او از زمانی کِ یادم است به من پرُ بال نمیداد، بلکه خودش پرُ بالِ من بوده است،
همیشه بخشی از وجودم خودِ او بوده است،
بخشی از من از او و برای او رشد یافته است،
هر بار چشم همه بِ دهانِ من باشد، نگاهِ او تمام مدت ستایش گر و تحسین کننده است،
اما جایی در ناخودآگاهِ من انگار از با صدای او چیزی متفاوت از تحسین می شنود؛
انگار کِ با فریاد معروفش بگوید "بِ تو چِ ربطی دارد؟ دهنت رو ببند "
نه...
تا امروز کِ نگفته بود
ولی شاید من هر بار این جمله را می شنوم!
امروز
دانلود آهنگ هیراد به نام شب تولد
Download Music Hirad Shabe Tavalod
دانلود آهنگ شاد تولد از خواننده های معروف
دانلود آهنگ شاد شب تولد از هیراد
دانلود آهنگ مناسب تولد شاد و جدید
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ هیراد شب تولد
شب تولد توئه تورو تماشات میکنم
بین یه دنیا آدمم دوباره پیدات میکنم
شمع هارو فوت کن و بخند ای آرزوی خوب من
هرچی که هست توی دلت دیگه فقط بگو به من
امشب مثل ماه شدی با اون چشای معرکه
یه لحظه چشماتو ببند تولدت مبار
امروز صبح اداره بودم و یکی از کارمندها بهم گفت چرا میخوای با فلانی کار کنی؟ باهاش سنگ‌هاتو وا بکن و قرارداد محکمی ببند!
ته دلم خالی شد ... قبلا به رییس گفته بودم قرارداد بنویسیم و گفتش بذار یه کم پیش بریم فعلا. و من دیگه چیزی نگفتم 
اصرار نمی‌خوام بکنم چون با نصف حقوق من افراد زیادی میان براش کار می‌کنن ،دور و برم زیادن از این آدم‌ها 
اینجا دو شیفت پونصد ششصد  حقوق می‌گیرن در حالیکه من هشت و نیم تا دوازده و نیم ساعت کاریم محسوب میشه فقط 
معلم
اسم یه کتاب قصه‌ی معروفِ زمان کودکیمون‌ بود. یه تراژدی دردناک. شما هم اونو داشتید؟
جزء به جزء با تموم نقاشیاش عین روزِ روشن یادمه. اینقدر موقع خوندنش ناراحت می‌شدم که دلم می‌خو‌است بپرم توی قصه و اون دختر عوضیه رو یه کتک اساسی بزمم؛ بعدم به اون آقای شاهراده بگم چطور اینقدر خر بودی :)) بعدم اون دختر مظلوم رو بغل کنم و یه دل سیر برای همه‌ی بغضاش گریه کنم...
می‌خواستم‌ ببینم توی همین روزا، کسی‌ از شما با درشکه‌‌‌ی زیباش قصد نداره بره شهر؟ اگ
+وقتی دلت آسمون داشته باشه
چه تو چاهِ کنعان باشی
چه تو زندانِ هارون
آسمونِ آبی بالا سرتِ !
_از کجا این آسمونُ پیدا کنم مرتضی ؟
+فقط چشماتو باز کن ؛
تا آسمونِ چشمایِ صاحبتُ بالاسرت ببینی
زمین و آسمون از چشمای اون نور می‌گیرند پسر !
چشماتو رو خودت ببند ... ببند .

+مرتضی 
_مسلم 
#خداحافظ_رفیق
مادر بزرگم بسیار صبور و آرام بود. خیلی از اوقات که همه برای موضوعی پر پر میزدند او با آرامش کنار بساط سماورش مینشست و یک قاشق دارچین و نبات داخل استکان چایی اش میریخت و آرام آرام هم میزد.
صدای جرنگ جرنگ قاشق اش توجه همه را به خود جلب میکرد...
ادامه مطلب
من امشب زیاد گریه کردم
یکیش به خاطر این بود درک نمیکنه بابعضی کاراش چقد ما اذیت میشیم و ذره ذره پیر میشیم
بعدش دیگه همینجور هی اشکام میومد
الانم ی وبلاگ رو یکی ازبچه ها بهم معرفی کرد،خانمه مادر ی بچه نه ساله اوتیسمیه که شوهرشم فوت کرده
گریه کردم چون قدر مادر رو هرچقد بد باشه نمیدونم.. گریه کردم چون خیلی کم طاقتمو صبور نیستمو باکوچیکترین
چیزی بهم میریزم.. گریه کردم برای دل صبور این خانم.. وخجالت کشیدم ازخودم ورفتارام
خدایا هممون رو عاقبت بخیرک
پسرا  ایرانی همه
دنبال دختر سفید و تپل و در صورت امکان قدبلند هستن.
از دخترای مظلوم خوششون نمیاد
اگر بهشون نزدیک بشید مخصوصا اگر متاهل باشن فقط به کردنتون فکر میکنن.
ببین ینی یه جوری که خودت هم دهنت باز میمونه. اینقد توله سگ و گرگ هستن.
پ ن: بوی بستنی پاک میاد....
هییی
درک صداقت میاره. تو وقتی  حرف دلتو راست و پوست کنده به طرف مقابلت می‌گی که مطمئن باشی اون شخص برای حرف تو ذره‌ای هر چند اندک تره خورد می‌کنه و دائم برای فرو کردن عقاید خودش تو ذهن تو تلاش نمی‌کنه. وگرنه که شروع می‌کنی به پیچوندن و ایگنور کردن. اما مرگ به اون لحظه‌ای که قفل دهنت باز بشه و حرف دلت به اون آدمی که نباید گفته بشه. اون موقع است که تازه می‌شی مثل من!
Ashvan
Bekhand
#Ashvan
اگه دلت گرفته
اگه که ناامیدی
اگه تو اوج سختی
بازم ادامه میدی
اگه دلشوره داری 
نمیخوابی انقدر که بیقراری
 نباید ناامید باشی
 چون تو خدارو داری
تو برو زیر بارون
 نگاه به این و اون نکن و 
دستتو بگیر رو به روی آسمون 
بخند چشاتو ببند
برو پیش مادرت 
فکر کن این باره آخره 
بگو که دوسش داری 
همیشه تا آخرش 
خندید توام بخند
کمک کن به کسی که محتاجه به نون شب 
حاضره بده واسه بچش حتی جونشم
زیر نور شمع 
تو آغوش هم 
اگه خندیدن تو هم بخند 
تو برو
متن آهنگ حواس پرت از آرش صبور
من با تو حس عاشقونه قدر تو رو این دلم میدونهنزدیک تو بودن که یه دنیاست تو نباشی هم فکرت اینجاستوقتی که به تو پرته حواسم می ارزه یه دنیا حس خواصمبا من اگه سخت نمیشه راهت واسه من بمون که میخوامت

ادامه مطلب
ﻓﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺪ ﻭ ﺑﺬﺍﺭﺪ ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ، ﺑﺒﻨﺪ ﻣﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻦ ﻓﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﻫﻤﻪ ﺨﺶ ﻨﻨﺪ؟
ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺮﺩﻡ، ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ و با همسرم ﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟ ﺍﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺴﺘ ﺍﻦ ﻓﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﻨﻨﺪ ﻌﻨ ﺧﻮﺏ ﻧﺴﺘ !
ﺍﻦ ﺗﻌﺮﻒ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ،
یعنی ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻤﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺳﺮﺕ ﺑﺬﺍﺭ ﻭ ﺑِﺮَﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﺩﻭﺭ ﺑﺰﻧ ﻭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮ...
مستعمره شدن دیگرانعشق نام دارد...!پس من هرگز شعار استقلالسر نخواهم داد!
عهدنامه‌ی مفصل، پاریس،
گلستان و ترکمانچای و ژنو با من ببند
نه! اصلا بیا و در من مداخله نظامی کن...
اگر حکومت توبر این دل استبداد است پس درود بر دیکتاتور...!
به دستت که زدی زیر چونه‌ات و حالت دهنت خیره شدم. به زاویه‌ی پایین به بالای دوربین که حالت روحی‌تو نشون میده‌. به ته‌ریشی که بهش عادت ندارم. به تی‌شرت محبوبم. به موهای نرم و خوش‌حالتت. به دیوار پشت سرت. به سکوتی که ازش می‌ترسی. منم می‌ترسم. می‌ترسم به چشمات نگاه کنم. می‌ترسم صدام کنن و من نتونم جوابشونو بدم. پادشاه تنهایی، من از چشمات می‌ترسم.
در دل و بر جان‌ شان زخم دارند اما اراده‌ شان قوی‌ تر از عوارض بمب شیمیایی است. زنانی که هم‌ چنان در صحنه‌ های علمی و بین‌ المللی می‌ درخشند و امید و اراده‌ شان صدها برابر قوی‌ تر از زخم کهنه‌ شان است. زنانی که دل در گرو عشق به خانه و شهری به‌ نام سردشت دارند. زنانی که با وجود جانبازی، دو چندان از جانشان مایه گذاشتند و دم نزدند. حتی شماری از آنها با وجود همه سختی ها روی عوارض بمب شیمیایی را کم کرده ‌اند و در صحنه های علمی و بین‌ المللی درخشی
می دونین وقتی یه کاریو رها می کنین، دوباره انجام دادن و ادامه دادنش مثل این می مونه که یه مشت موم بریزن تو دهنت و بگن بجو!
 
صبح برنامه ی نوروز۹۹ مهمان ابی، رو دیدیم. جالب و دوستانه بود. ترکیب فرامرز اصلانی و بابک امینی خیلی رمانتیکه:) 
 
دارم به این فکر می کنم که با پول عیدیم کتاب آموزش گیتار کلاسیک از ابتدایی تا متوسطه ی لیلی افشارو بخرم. به نظر کتاب خوبی میاد. کسی خریدتش؟
آدم است دیگر انقدر به دنبال خوشبختی از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا میرود که هرکس در آن ساعت از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا برود اورا در حال رفت و آمد از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا میبیند
+++++
یه زیر خاکیِ دیگه. یه زمانی هم مینی‌مال مینوشتیم. ای تُف به این گذرِ زمان link
باشه من دروغگو و تو خوب.
ولی اونی که مخفیانه اومد و هی به دروغ میگفت روستام ولی برای یچیز خاص اومده بود تو بودی. 
چون بهت نمیگم یادت رفته؟؟
بس کن دیگه. یه عکس دیدی و واست توضیح دادم جریانش چی بوده. 
تو توضیح بده چرا اومدی و نگفتی؟؟ و انکااار میکردی و هرچی به دهنت می اومد بهم میگفتی؟؟
پس بقیه چیزهایی هم که پرسیدم و هیچ جوابی بهشون ندادی توضیح بده، نه اینکه کاملا سکوت کنی.
این یه مدت هر روز که از خواب بلند میشم یکی دو‌ساعت طول میکشه تا وقایع اخیر به ذهنم بیاد
صبح که خوابگاه ها تخلیه شد شبیه فیلم های هالیوودی بود
به همون شدت اکشن طور
شبیه فاجعه چرنوبیل از نوع ویروسیش
خیلی غیر واقعیه
تصور اینکه تمام کسایی که دوستشون داری رو نمیخوای ببوسی ولی از ته دل میخوای با تمام آدم های نفرت انگیز بوسه فرانسوی داشته باشی، انقدر که آب دهنت رو‌ قورت بدن ؛ خیلی گیج کنندست..
 
 
زهرا گفته اسمش رو بیاری تو دهنت فلفل می ریزم...خنده م گرفت.
گفتم بدون فلفل هم دیگه اسمش رو ازم نمیشنوی؛ خودمم دیگه از خودم نمیشنوم مطمئن باش. انقدر بامزه و خنده دار تلخی ها رو تحلیل میکنه که فکر میکنم ده سال پیش که زهرا در زندگیم نبود با چه فیلتری تلخی ها رو میشکافتم.زهرا یه حالِ شیرین و با دوام هست برای من...
عاقل شدم , دوباره که دیوانه ات شوم با پای خود شکار تو آمد سر کمند جان می دهم برای تو چون شمع و وقت صبح بر خویش دل نبندی و بر عشق دل ببند این جان که در هوای تو از تن بدر نرفت ساده ولی برای تو صد دل ز خویش کند افتاده ام به پای تو چون خاک در رهت مگذر ز من که خاک ز جایش شود بلند در قلب و نبض من به میان است پای عشق جان داده ام به خنده ات آرام تر بخند ... #الهام_ملک_محمدی
من دلتنگ توام
دلتنگ دوستی که روزی کنارم می نشست، هرچند من حرف نمیزدم اما درد دلهای تو مراهم آرام میکرد.
وامروز تمام آن دوستی فقط شده سلام. بله. نه...
و فراتر از اینها فقط سکوت و سکوت
حتی دیگر نگاه دوستانه ای نیست که دلم را گرم کند به داشتنت
و باز هم افتاده ام در قصه ی فراموشی اجباری
باید فراموش کنم تمام لحظه های شیرین با تو بودن را، تمام لبخندها و نگاههای گرمت را و تمام شیطنتهای دوستانه ات را که لبخند را به لبانم می آورد و ذره ذره محبت را در دلم می
رگزنی نصرانی گوید روزی هنگام نماز ظهر امام عسگری ع مرا خواست   فرمود این این رگرا بزن و رگی بدست من داد که انرا از رگهاییکه زده میشود  نمیشناختم با خود گفتم امری شگفت تر از این ندیده ام بمن دستور میدهدهنگام  ظهر رگ بزنم در صورتیکه وقت رگ زدن  نیست و دیگر اینکه رگی را که نمیشناسم بمن مینماید  سپس فرمود در همین خانه منثظر باش  چون شب شد مرا خواست و فرمود خون را باز کن باز کردم سپس فرمود ببند بستم فرمود در همین خانه با
 
 
ش چون نصف شب شد مرا خواس
برای سعید یه تی شرت قرمز خریدم. گفتم چشمهاتو ببند تا تنت نکردم چشمهات رو باز نکن...یادم باشه این بار رفتم خرید برای پرهام پرستو هدیه بخرم. هدیه خریدن یه جور پیام دادن به آدمهاست؛ آهای! من حواسم بهت هست؛ برای تو وقت صرف میکنم این یعنی علاقه م واقعیت داره. 
 
  روز ازل عشق تو شد باعث پیدایش من
من خود طوفان و تو هم ساحل آرامش من 
 
هیچ عجب نیست که با دست خودت رام شدم
در بر و آغوش تو جا می شود آسایش من 
 
از دل و جانم زده ام تا که غمت بیش کنم 
چهره ام از گریه پر است این همه پیرایش من
 
لختی امانم بده ای دیده دمی پلک ببند 
سیل محبت به ره افتاده از این بارش من
 
با دل پر مهرت اگر بر سر من دست کشی
تا قد و بالای بلندت برسد دانش من 
 
صحبت خود نیست ولی با تو سخن ها دارم 
با خطر شورش چشمت چه کند سازش من ؟؟
تو این سرنوشتِ شومم حرفا و رفتارای تو زندگی رو غیرقابل تحملتر کرد. بعضی حرکات و حرفات بدجور رفته تو مخم. دهنت باز میشه یا شرایط انجامش پیش میاد میتونم هوار بکشم. خیلی اذیتم میکنن خیلی. 
 
من دیگه یه روانی ام . چیزی که تو رو ازم دور کنه تحمل نمیکنم. به هر چیزی ممکنه گیر بدم تا شاید تو با دلجوییت بتونی یه مرهم به زخم دلم بزنی.
تا حالا که هر بار بهانه آوردم نمک پاشیدی شاید دیگه مرهمات تموم شده. شاید برای من 
برای قهوه سرد و غذای شب مانده
برای دیدن صدباره ی پدر خوانده
برای آن ها که در تنت مرور شدند
به خاطر آنهایی که از تو دور شدند
به خاطر غزل گیر کرده در دهنت
برای مرده ی جا مانده زیر پیرهنت
برای چاقو دادن به دست های جدید
برای دوست شدن با شکست های جدید
به خاطر همه گریه های نیمه شبی
خدای گم شده در چند جمله عربی 
برای خاطر شعر، این دکان رنگ رزی
برای این ادبیات فاخر عوضی 
به رقص مرگ میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و به جان کندنت ادامه بده
پارسال، یکی از روزای رمضان که واقعا تشنه بودم، رفتم یه گوشه دراز کشیدم.یه سری خواب عجیب دیدم. وقتی بیدار شدم، خوشحال از خوابی که دیده بودم، حس کردم دیگه تشنه نیستم.با خودم فک کردم که واو عجب آدم خوبیم که تو خواب حضرت ابوالفضل سیرابم کرده و ...یهو داداشم گفت: چرا وسط خواب رفتی یه پارچ آب ریختی تو دهنت؟گفتم: چی؟ من؟گفت: آره. اتفافا هرچی خواستم جلوتو بگیرم بهم گفتی که حضرت ابوالفضل گفته اشکال نداره!
پارسال، یکی از روزای رمضان که واقعا تشنه بودم، رفتم یه گوشه دراز کشیدم.یه سری خواب عجیب دیدم. وقتی بیدار شدم، خوشحال از خوابی که دیده بودم، حس کردم دیگه تشنه نیستم.با خودم فک کردم که واو عجب آدم خوبیم که تو خواب حضرت ابوالفضل سیرابم کرده و ...یهو داداشم گفت: چرا وسط خواب رفتی یه پارچ آب ریختی تو دهنت؟گفتم: چی؟ من؟گفت: آره. اتفافا هرچی خواستم جلوتو بگیرم بهم گفتی که حضرت ابوالفضل گفته اشکال نداره!
پارادوکس عجیبی توی زندگیمون وجود داره
اینکه لحظه ای جنگجو طلب ترین ادم روی زمین هستی و لحظه ای دیگه تبدیل به یک بزدل نا امید میشی البته همه اینا بستگی به دید تو داره
در لحظه زندگی کن مهم نیس تهش برنده ای یا بازنده ، تهش تبدیل به یک گلادیاتور قهرمان میشی یا یک سرباز شکست خورده ، تو قدم بردار از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر و در این حین اهدافت رو فراموش نکن و به سمتش برو و هیچ فکر منفی رو تو دهنت راه اندازه ک خدابا ماست در تک تک این لحظات و نذاره گر تو
دانلود آهنگ گلهای شمعدانی علی زند وکیلی0
دانلود آهنگ جدید
دانلود آهنگ علی زند وکیلی گلهای شمعدانیهمینک شنونده آهنگ زیبای * گلهای شمعدانی * با صدای دلنشین هنرمند محبوب و معروف ، علی زند وکیلی باشید.
دانلود آهنگ علی زند وکیلی با بهترین کیفیت (کیفیت 320) به همراه متن و پخش آنلاین از رسانه موزیکول
Download song by Ali Zand Vakili called Golhaye Shamdani With text , online playback and the best quality in musicol
20 مارس 20202 views0
ادامه و دانلود
دانلود آهنگ نا مهربون مهدی جهانی0
دانلود آهنگ جدید
دانلود
سکوت درمانی 
 
ﺳﻮﺕ ﻦ !..
ﻫﻨﺎﻣﻪ ﻧﻤﺪﺍﻧ ﻪ ﺑﻮ، ﻪ ﺎﺳﺦ ﺩﻫ ﻭ ﺎ ﻄﻮﺭ ﺑﻮ, ﻓﻘﻂ
ﺳﻮﺕ ﻦ!
ﺎﻫ ﻧﻔﺘﻦ ﺷﺮﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺳﺒ ﻣﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﻮﺕ ﻦ .
ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺳﻌ ﻦ ﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻧﺶ ﺩﺍﺭ، ﺳﻮﺕ ﻨ
ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫ ﺳﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﻦ ﻨﺪ ...
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻪ ﻧﻔﻬﻤﺪ ﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﺒﺖ ﺁﻣﺪ، ﺴ ﺭﺍ
ﻣﻘﺼﺮ ﻧﻦ, ﺳﻮﺕ ﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﻞِ ﺍﺻﻠ ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁ
15 دی98کوتاه کردن موامروز عصر هوا خوب بود یعنی سرد سرد نبود،تصمیم گرفتم ببرمت آرایشگاه موهاتو کوتاه کنم،تصور میکردم حالا تو آرایشگاه گریه کنی و اجازه ندی دست به موهات بزنن،و کمی مضطرب بودم،خلاصه تو کاملا برعکس تصورات من خیلی آروم نشستی و خانم گل بهار موهاتو کوتاه کرد و خیلی مدعی بود که دستش خیلی خوبه و تو موهات به سرعت برق و باد رشد میکنهالبته منم تا حدودی باور کردم چون خودمم برای هر کس موهاشو کوتاه کردم زود بلند شدن ولی خب نه به این سرعتی که
ﺳﻮﺕ ﻦ!..
ﻫﻨﺎﻣﻪ ﻧﻤﺪﺍنى ﻪ ﺑﻮیى، 
ﻪ ﺎﺳﺦ دهى ﻭ ﺎ ﻄﻮﺭ ﺑﻮیى 
ﻓﻘﻂ ﺳﻮﺕ ﻦ!
ﺎهى ﻧﻔﺘﻦ ﺷﺮﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺒ ﻣﻨﺪ... 
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﻮﺕ ﻦ.
ﻭﻗﺘﻬﺎ سعى ﻦ ﺸﻤﺎﻧﺖ 
ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻧﺶ ﺩﺍﺭ، 
ﺳﻮﺕ کنى ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩهى ﺳﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﻦ ﻨﺪ...
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻪ ﻧﻔﻬﻤﺪ ﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﺒﺖ ﺁﻣﺪ، کسى ﺭﺍ
ﻣﻘﺼﺮ ﻧﻦ ﺳﻮﺕ ﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﻞِ ﺍصلى ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁﺭﺍ
متن اهنگ ترکی ایسترسن یاک صبور بنی
دانلود آهنگ ترکیه ای ایسترسن یاک صبور
دانلود آهنگ istersen از بورای buray
دانلود اهنگ ایسترسن یاک از بورای


اهنگ ترکیه ایه ایسترسن
ترجمه اهنگ ایسترسن از بورای
دانلود آهنگ ترکی istersen yak savur
همیشه معتقد بودم و خواهم بود که بدترین عذابی که یه نفر می‌تونه متحمل بشه، فرزند اول بودنه.خیلی سخته که همه ازت توقع داشته باشن که سنگ صبور خواهر برادارای کوچیک‌ترت باشی، اما خودت ندونی سنگ صبور چیه. ازت بخوان تکیه‌گاه باشی واسشون اما خودت پشتت خالی باشه. محرم راز باشی در حالی‌که همه نامحرمن واست. مرهم زخماشون باشی در شرایطی که وقتی خودت زخمی می‌شی، جای زخمو بیشتر فشار می‌دی تا انقدر خون بیاد که بالاخره بند بیاد. رفیق باشی وقتی رفیق خودت
هیچ وقت نیمه شب های بارانیِ روزهای قرنطینه کتاب های موراکامی را نخوانید! همچین خطایی فقط از یک دیوانه سر می‌زند. تاثیرش از دیدن انیمه های ژاپنی وقتی سرماخوردی و یک لایه ی خاکستری روی همه ی خاطراتت نشسته هم بیشتر است. کتاب های موراکامی همان درِ رنگ و رو رفته ی تویِ کمدِ اتاق است که فقط بعضی شب های بارانی قفلش باز می‌شود و تو را میان یک سرزمین خاکستری، عجیب، زنده و شدیدا حزن انگیز رها می‌کند ... حالا چشم هایت را ببند و صدای چک چک باران روی روحت ر
رفته بودم قنادی واسه خالم شیرینی نارگیلی بگیرم همون که رفتم از پشت ویترین چشام به جمالش روشن شد چه رنگ و رویی چه خوشگل بود.
هر چی توصیفش کنم بازم کمه .
نمیدونم چقدر داشتم نگاش میکردم ولی طولانی بود. مغازه شلوغ بود واسه همین با خیال راحت نیگاش میکردم مگه میتونستم نگامو ازش بردارم
غیر ممکن بود سخت بود .
خلاصه دیگه داشت آب دهنم راه میفتاد .
آخه مگه میشه نون خامه ای رو از پشت ویترین دیدو چش ازش برداشت یا آب دهنت راه نیفته . خلاصه اون چشمک عاشقونه کار
اگر برات سواله که هر بار باید لوکیشن بدم؟ و لازمه بگم که آره، نشستم روی و نه پشت میزی که چسبوندیش به دیوار تا که راحت تر بشینی و تکیه بدی، معشوق ِ جان به بهار آغشته ی محسن نامجو گوش میدی و دهنت مزه ی لواشک تلخ و ترش ل سیب جنگلیای مامان رو داره!
تا قبل خواب خوب پیش رفتی و حالا داری گند میزنی به وقتت:)) هی پاز میکنی تایمر رو و کارای متفرقه میکنی، تازه، این روزا همه ش گشنته:))
بکذریم، باید تصمیم بگیری که یک دوره کافیه یا که دو تارو باید برسونی؟ آخه ترج
خیلی ذوق نکنین رفقا و فرزندانم،
کسانی که خیلی پیر درون فعالی دارن،
معمولا فقط همین یه مورد خوب بلدن، یعنی خوب تصمیم بگیرن، خوب برنامه ریزی کنن، و ...
بلد نیستن که دل کسی رو به دست بیارن، بلد نیستن صبور باشن (قبلنم توضیح دادم)، بلد نیستن خوب و دلنشین و صبورانه رفتار کنن.
شماها همتون، اعم از دختر و پسر، بابا لنگ درازو دیدین.
دیدین اون جرویس خیلی صبور و قابل اعتماده؟ خیلی صبوره و باهوش.
این قسمت صبر و حوصله رو کسانی که پیر درون دارن، فاقدش هستن.
فکر
در اعماق چمنزار، زیر درختِ بید
رختخوابی از چمن، بالشی لطیف و سبز
سرت را بگذار و چشمان خواب آلودت را ببند
وقتی دوباره چشمانت باز شدند، خورشید طلوع خواهد کرد
اینجا امن است، اینجا گرم است
اینجا گل های آفتابگردان محافظ تو خواهند بود
اینجا رویاها شیرینند و فردا آن ها را به واقعیت تبدیل می کند
اینجا جاییست که من تو را دوست دارم
«مسابقات عطش»
ﻭﻗﺘ ﻧﺎﺑﻨﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺎﺩﻩ‌ﺭﻭیی که ﺑﺎ ﻤ ﻣﻦ به ﺁﻥ ﺭﺳﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺮ می‌کردم ﻼ‌ﻫﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ به ﺍﻭ ﺳﻼ‌ﻡ ﺩﺍﺩﻡ! ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺑﺮﺍ ﺍﻭ ﻧﺒﻮﺩ که ﻼ‌ﻩ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﺮ می‌دﺍﺷﺘﻢ ﻮﻥ ﺍﻭ نمی‌توﺍﻧﺴﺖ ﺑﺒﻨﺪ.ﺲ ﺍﻦ ﺳﻼ‌ﻡ ﺧﻄﺎﺏ به که ﺑﻮﺩ؟ به ﺗﻤﺎﺷﺎﺮﺍﻥ! ﺍﺩﺍ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺲ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﺑﺪ ﻧﺴﺖ ﻧﻪ؟!
سقوط_ آلبر کامو
با یک تلفن، رشته افکارت پاره میشود...
نظم فکری و برنامه ریزی روزانه ات بهم میریزد...
آنطرف خط، غریبه نیست و آشناست...
چاره ای نداری که پاسخگو باشی....
او هم گناهی ندارد...
امیدش، گوش شنوایش و محرم اسرارش تویی...
به تو نگوید به که بگوید...
درست است که غم وغصه اش را همراه با یک سطل بزرگ آب یخ بر روی سرت آوار میکند...
و تو میمانی و یک سطل آب سرد ریخته بر روی مغزت...
چه کنم؟ 
دنیا همین است....
بالا دارد...پایین هم دارد....
باید صبور بود....باید منتظر بود...باید تحمل ک
یارب ز شراب عشق سر مستم گن     در عشق خودت نیست کن و هستم کن 
از هرچه ز عشق خود تهیدستم کن      یکباره به بند عشق پا بستم کن
ای واقف اسرار صمیرهمه کس         در حالت عجزد ستگیر همه کس 
ازهرگنهم توبه ده و  عدرپزیز همه کس    ان کس که ببند گی قرارشباشد
بانیک و بد خلق چه کارشباشد        گر بنده اختیار در بانی کن
ان خوجه بود که اختیارش باشد         با داده حق گر تو راصی باشی
از همچو ویی کی متقاصی باشی     راصی شو خوشباش که یکهفته دور
مستقبلی اید که تو ما
و نیز ان حضرت ع فرمود چه بسا جوینده دنیا که بدان نرسیده و چه بسا کسانی که رسیده اند بدان واز و ازاو مفارقت کرده اند پس مبادا طلب دنیا تو را از کردارت باز دار.د و دنیارا از بخشنده و مالکش که خداست  بخواه چه بساحریص بر دنیا که دنیا اورا بخاک افکندهو بانچه از ان بدست اورده از اخرتش باز ماند ه تا اینکه عمرش سپری شده و مرگش در رسبده  و فرمود زندانی ان کس است که دنیا اورا از طلب اخرت ببند گرفتار کرده و بزندان خود افکنده است 
به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است
برای گریه شدن، آبشار هم خوب است
تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا؟
کمی خجالت از این انتظار هم، خوب است
اگر چه لایق وصل تو نیستیم آقا
ولی کشیدن ناز نگار هم، خوب است
مرا ببند که من، جای دیگری نروم
برای عبد فراری، حصار هم خوب است
هوای شهر بد و گریه سخت و حال بد است
کمی هوا وسط این غبار هم، خوب است
اگر که پای رکابت نشد شهید شوم
برای کشتن ما، زلف یار هم خوب است
اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد
امید آمدنت بر مزار هم، خوب است
من فکر کردم بلدم. بلدم که وانمود کنم. 
اما انگار اون شب، یه چیزی شکست. یه چیزی که احتمالا درست نمی‌شه، حداقل نه به این زودی. دلم نشکسته، نه، نمی‌دونم چیه که خرد شده و وجودم رو خرده‌شیشه پر کرده. اما هرچه‌قدر هم که بگم و بخندم و تشکر کنم و تعریف کنم، اون چیزی که خرد شده انگار قرار نیست برگرده. من خوبم. من خوبم. من خوبم. 
+تو هم همین‌طور، می‌شه محض رضای خدا دست از وانمود به شناختن من برداری؟ تو هیچی راجع به من نمی‌دونی، هیچی. علاقه‌ای هم ندارم ک
عکس پروفایلشو که دیدم، گفتم: "با طوطی گروه دونفره زدی؟"
گفت: "نه بابا، من خیلی وقته با خودم گروه یه نفره زدم. رفته بودیم خونه شون."
گفتم: "آهان!"
گفت: "دوری هم نبود. خیلی حس بدی داشتم از رفتنم. از اینکه این جوری از هم پاشیدیم."
گفتم: "آره، می دونم. چه می شه کرد؟"
هیچ وقت از موقعیتای این طوری خوشم نیومده. کی خوشش میاد؟ این که بین دو گروه از دوستات قرار بگیری و ندونی چی کار کنی.
یه زنگ پیش ملی و طوطی و هانی لمون، یه زنگ پیش دوری. نمی دونم تا کی این جوری می شه
بین من و تو, تو همیشه ادعای عاشقیت میشد یادته؟ من همیشه دست به سینه و مغرور وایمیستادم یه گوشه تا تو برای به دست آوردن دلم خودت رو به آب و آتیش بزنی...
تمام امروز که ازم بیشتر از هزار کیلومتر دور بودی به خودم پیچیدم...با بغض...با درد...با دلتنگی...
هنوزم فکر میکنی که تو عاشقتری؟
امروزه،آدما خیلی برداشت های اشتباهی از حرف و رفتار های دیگران میکنن،یه چیزی درموردت میگن که تو شاخ در میاری.آدم باید توجه کنه به رفتار هایی که میکنه و حرفایی که میزنه،چون گاهی اوقات،بدون اینکه خودت با خبر بشی،متهمت میکنن.تهمتی بهت میزنن که حتی تو بهش فکرم نکردی و اصلا منظورت اون نبوده.نمیشه گفت قضاوت،باید گفت برداشت اشتباه زیاد شده مخصوصا برداشت اشتباه از رفتار آدما.یه جورایی اگه حواست نباشه،گناهکار میشی.اون موقع ست که حکایتت میشه،آش نخ
۱. من کی از دندون‌پزشکی خلاص میشم؟!!! :(( چند تا چیز هست که واقعا دلم میخواد بدونم چی‌ان! یکی اون سوزنا که بعد تراشیدن دندون فرو میکنن تو لثه بیچاره‌م... یکی اون چیزا که دکترا هی با یه چیزی شبیه انگشتر اندازه‌ش میگیرن... یکی روش فرو کردن املگام تو دندون!!! یکی هم اون پیچ دردناکی که دور دندون میپیچن و در حالیکه دهنت بازه میفرستنت از وسط ملت رد شی بری عکس بگیری :/
۲. اونقدر عمرم تو دندون‌پزشکی گذشته که بتونم کاربلد بودن یا نبودن یه پزشکو تشخیص بدم!! و
شکوفه‌های هلو رسته روی پیرهنت
دوباره صورتیِ صورتی‌ست باغ تنت
دوباره خواب مرا می‌برد که تا برسم
به روز صورتی‌ات ـ رنگ مهربان‌شدنت ـ
چه روزی آه چه روزی! که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت
چه روزی آه چه روزی! که هر پرنده رسید
نکی به پنجره زد پیشباز درزدنت
تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت
درخت شکل تو بود و تو مثل آینه‌اش
شکوفه‌های هلو رسته روی پیرهنت
و از بهشت‌ترین شاخه روی گونه‌ی چپ
شکوفه‌ای زده بودی به
میدونی اخرین جمله ای که دیشب بهت گفتم چی بود؟!
تو چشمای قشنگ و مهربونت نگاه کردم، دستمو روی سینه مردونت گذاشتم و بهت گفتم؛ تو چون خودت را داری، نمیدانی نداشتن یکی مثل تو یعنی چه
اینقدر به من نگو آرام باش، صبور باش
بیشتر از این در توانم نیست...
من که می‌دونم تو در چه حالی اما مگه تو دنبال جنگیدن نبودی؟ اینم جنگ، جنگ با دلی که هی خل میشد و سُر می‌رفت. حالا پات رو گذاشتی زیر پاش که سر نخوره. سنگینیش افتاده روت و درد داره اما طاقت بیار. می‌دونم دو روز دیگه پی‌ام‌اسی و حالت خراب اما باور کن درست میشه و بالاخره تو می‌تونی این راه کج رفته‌ای سالها رو اصلاح کنی. باید صبور و مقاوم باشی.
مامان میگه ینی اینا برن کی برمیگردن؟
میگم ناراحت نشی مادر من !فامیلتن ...دوستشون داری ...ولی شاید ...اونم شاید! برای فوت بابا ننه اش !!!
ولی قطعاااا برای ارث و میراث سر و کله اشون پیدا میشه !!!
مامان میگه مار نزنه زبونتو !!!خدا نکنه !!!
میگم:چی خدا نکنه ؟اینه بابا ننه طرف نمیرن؟که نمیشه!یا برگردن ؟که نمیشه !یا برنگردن؟که نمیشه !اصلا به من چه !
ولی یه چیزم ممکنه پیش بیاد !
میگه چی؟
میگم اینکه پولشون تموم شه و هیچ جوره نتونن حتی با ظرف شوری و کار تو رستورانی
آرزوی #شهادت فقط کافی نیست
به جنگ نفسمون بریم شهید می شیمسخته ولی وقتی بدونی رضای خدا تواین کاره همه سختی ها برا معشوق شیرینه
✅قدم اول به خدا امید داشته باش و نیت کن برای رضای خدا قراره بجنگی ✅قدم دوم عهد ببند با رفیق شهیدت حامی بزرگی برات میشه  ✅قدم بعدی یکی از کارای که خدا دوست نداره و انجام میدی بنویس مثلا دروغ حتی به شوخی هر شب قبل از خواب یه مرور کن ببین چقدر کنترل کردی☺️ نتونستی دوباره فردا از نو شروع کن خدا به تلاشت نگاه میکنه محاله ب
روی پیانو می‌نواخت. صبور و جدی بود، مثل همیشه. بالا تا پایینش را برانداز کردم. کمی روی صندلی سر خوردم، نفس کشیدم و به کمرم قوس کوچکی دادم. حتی فکر معاشقه با او شیرین و گرم است.
 
 
پ.ن: دومین پست امشب. قبلی؛ آدم‌هایی برای خندیدن
**صلی الله علیک یا اباعبدالله**
مسیر روضه باز به سمت گودال رفتحسین کنار آب تشنه لب از حال رفتبه سر زنان زینب کنار مقتل گفتاز سر من دیگر سایه ی اقبال رفتخستگی از بدنت می ریزهداره نیزه ز تنت می ریزهمگی چی گفتی عدو سنگت زدداره خون از دهنت می ریزه
 
اگه می خواهی یک بار دیگر در محرم نفس بکشی،اگه از گریه سیری که در محرم نکردی خجلت زده ای،اگه دلت رو یک بار دیگر می خواهی به نخ علم امام حسین گره بزنی... این فیلم کوتاه رو از دست نده (فیلم)
گفتم که شکایتی بخوانم * از دست تو پیش پادشا منکاین سخت دلی و سست مهری * جرم از طرف تو بود یا من ؟دیدم که نه شرط مهربانی است * گر بانگ بر آرم از جفا منگر سر برود فدای پایت * دست از تو نمی کنم رها منجز وصل تو ام حرام بادا * حاجت که بخواهم از خدا منگویندم از او نظر بپرهیز * پرهیز ندانم از قضا منهرگز نشنیده ای که یاری * بی یار صبور بود تا من.سعدی
این شعر من را یاد دوسال پیش در چنین روزهایی انداخت و به خود که آمدم صفحه گوشی را خیس از اشک دیدم.
ﺳﺨﺖ ﺗﻼﺵ ﻨﺪ ﻭ ﺭﻫﺎ ﻨﺪ . ﺯﻥ ﺑﺎﺪ، ﻮﻝ ﺎﻓ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ خانه ای ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩ ﺗﻬﻪ ﻨﺪﺣﺘ ﺍﺮ ﻧﺎﺯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .یک ﺯن ﺑﺎﺪ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﺪﺍﺯ ﺷﻐﻠ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ ﺩﻫﺪﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻨﺪ ﻭ ﺟﻠﻮ ﺩﻭﺳﺘ ﺩﺭ ﺑﺎﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻨﻪﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘ ﺷﺎﻥ ﺁﺳﺐ ﺑﺒﻨﺪ .ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻮﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﻧﺪ ﻨﺪ، ﺣﺘ ﺍﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .ﺑﺎﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻪ ﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﻪ ﺎﺭﻫﺎ
اینکه آدم از عشق به نفرت برسه قشنگ نیست ولی بهتر از عشق بی فرجامه. راضیم از حس نفرت توی وجودم. 
+ اومدم یه کتابخونه جدید :) 
فردا بعد از کلی روز بچه ها رو میبینم. باید به اعصابم مسلط باشم. نباید بدرفتار باشم. باید صبور باشم. باید باعرضه باشم.
با یه لیوان چای عطردار هلو توی تاریکی تکیه دام به میز محل کارم و دارم به بهار پشت در شیشه ای خیابون نگاه میکنم هر چی بیشتر میگذره بیشتر تو خودم گم میشم
آروم وایسادم و دارم این ۶ماهی که گذشت و میبینم 
پیش خودم میگفتم تو این ۶ماه انقدرر تغییرای محسوس میبینم ک بیا و ببین
 اما حالا...همه چی کند پیش میره  ولی روزا دارن میدووَن و من....منم هیچی 
پیش خودم میگم بابا مگه الکیه؟ یهو همه چی‌بشه گل و بلبل؟!!! 
 همون قدری ک طول کشید تا عوضش کنی، زمان میبره تا
چرا انسان ها تمایل به اعتراف دارند؟
چرا انسان ها نمی توانند چیزی در دورن شان نگه دارند؟
چرا من باید بگویم که درون من چه می گذرد و در نهایت چرا انسان ها پیوسته به دنبال یارِ غار و سنگ صبور می گردند؟
چرا انسان ها از نگه داشتن حرفی در درون و فکری در درون ابا و ترس دارند ؟
کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم
مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم
می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست
راهِ نجات، خوف و رجا بوده از قدیم
قلاده ام ببند، بمانم کنار تو
بیچاره آن کسی که رها بوده از قدیم
شغل گدایی اش به دوعالم نمی دهد
هر کس گدای آل عبا بوده از قدیم
می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی
دلگرمی ام امام زمان بوده از قدیم
من عاشق تمام ائمه شدم ولی
در سینه جای دوست سوا بوده از ق
  دانلود آهنگ اشوان – بخند

Download New Music Ashvan – Bekhand

 



 

دانلود آهنگ اشوان بخند


دانلود آهنگ اشوان بخند
 

متن آهنگ اشوان با نام بخند

 


اگه یه دیوونه یه فقیر بی خونه
تو اوج درد و رنجش میخنده میخونه
اگه تو اوج دردی خدا رو حس کردی پس بخند آره بخند
تو برو زیر بارون نگاه به این و اون نکن و دستتو بگیر رو به روی آسمون بخند چشاتو ببند
برو پیش مادرت فکر کن این باره آخره بگو که دوسش داری همیشه تا آخرش خندید توام بخند
تو برو زیر بارون نگاه به ای
هنری فورد میگه سخت ترین کار دنیا فکر کردن است..اما من میگم نه! سخت ترین کار دنیا بستن دهن مغز خود آدم است، وقتی که پر میشه از هرچی منفی و منفی بافی و همینطور واسه خودش میبافه و میبافه و وقتی بهش میگی "عزیزم! میشه دهنت رو ببندی؟"  مثل بچه های لوس صداش رو بالا میبره و بلندتر و بلندتر داد میزنه و پتک افکاری که نباید داشته باشی رو میکوبه روی سرت ... اینقدر که صدای پتکش در سراسر وجودت طنین انداز میشه و اونجاست که دوست داری با نزدیک ترین وسیله ممکن این ر
چرا چرا چرا
خسته شدم ازین سوال تکراری
اخه چیشد یهو
چرا اینجوری شد
چرا اینجوری میشه
+ رفیق من سنگ صبور شبهام
ب دیدنم بیا ک خیلی تنهام
+چرا امشب انقدر بداخلاق شدم یهو
حالم ک خوب بود
اون چیه ک ازارم میده یهو حالم اینجوری میشه
انگار ی کوه غم یهو ریخت رو دلم
ی خاور بی حوصلگی
چرا چرا چرا
خسته شدم ازین سوال تکراری
اخه چیشد یهو
چرا اینجوری شد
چرا اینجوری میشه
+ رفیق من سنگ صبور شبهام
ب دیدنم بیا ک خیلی تنهام
+چرا امشب انقدر بداخلاق شدم یهو
حالم ک خوب بود
اون چیه ک ازارم میده یهو حالم اینجوری میشه
انگار ی کوه غم یهو ریخت رو دلم
ی خاور بی حوصلگی
همگروهی سابقم مجتبی داره برای امتحان دستیاری میخونه.امروز ویس فرستاده به همون سبک خودش که واااای گلی دلم برات اقد شده توله:/...میگم خوب میخونی?میگه اره بابا روزی دو ساعت رو میخونم دیگه:/
میگم پولداری و ماشین فلان و خونه مستقل و دوست دخترای فراوون به هرحال وقت آدمو میگیرن دیگه،میگه آ قربون دختر چیز فهم:))))
میگم مجتبی تو که دستت به دهنت میرسه،منم که دختر با کمالاتی ام خب لامصب چشماتو باز کن.خرج از تو درس خوندن از من...میگه ***(قابل پخش نیست متاسفانه
امروز روز دفاع پروپوزال پایاننامه ام بود. البته کمی دیر شده و باید
زودتر از این انجام می دادم. فکر می کردم سخت گیری و بگیر ببند زیادی داشته
باشه و کلی روی آن کار کرده بودم مخصوصا دیشب که شب دفاع بود تا دیروقت
روی آن کار کردم. خوشبختانه زیاد سخت نگرفتند و بجز ایرادات جزئی با
پروپوزال موافقت شد.
امیدوارم هرچه زودتر جمع آوری دیتاها تکمیل شود و به نگارش برسم. واقعا
این پایاننامه مزخرفترین و بیهوده ترین کار در کشور ما است. وقت و هزینه و
انرژی آدم
نمیدونم درست تیتر رو نوشتم یا نه.
من خسته م. نمیدونم دردمو به کی بگم. خسته شدم از این مسخره بازی.
شب که میشه همه غم های دنیا میان سمتم.
یاد جدی و همه اون حرف ها میفتم. همه ی اون مسخره بازیا.
حالم بد میشه زار زار گریه میکنم.
همش فکر میکنم چه آدم لاشی ای رو دوست داشتم.
بهش گلتم رفتارت خیلی خنده دار و مسخره س. مث خاله پیرزن ها حرف ش رو به خود آدم نمیگه .یا مینویسه تو کانالش. یا تو اینستا. کسکش ترسو. من حالم از پسر های ترسو بهم میخوره.
بهش گفتم اگه بعد از ام
دیروز تبلتِ داغونم، هنگ کرده بود و مجبور شدم یه بار ریست فکتوریش کنم. امروز برنامه ای که باهاش لغات استانبولی رو یاد می گرفتم، باز کردم دیدم کل مراحل دوباره قفل شده :( دلم می خواد بشینم یه دل سیر زار بزنم فعلا که دارم از دست خودم حرص می خورم! ورِ عصبانی ذهنم می گه همین الان پاکش کن! اما ورِ صبور ذهنم می گه آروم باش. فرصتیه که مرورشون بکنی. از یه طرف هم ورِ بی حوصله ام داره بهم نهیب می زنه...اَه. 
:((((((((
همه
ما عادت کرده ایم بیشتر از آنکه بشنویم،حرف بزنیم. در ضمن دوست داریم
دیگران نیز به حرفهای ما، هر چند کم اهمیت و تکراری، با دقت و توجه گوش
دهند. خوب حالا خود شما چقدر به دیگران گوش می دهید. منظورم این نیست که
شانه ای برای گریه های دیگران باشید، نه حداقل وقتی همکارتان با شما حرف می
زند حواستان با او باشد. یک شنونده خوب کسی است که با توجه کافی به حرفهای دیگران گوش دهد. شما می توانید برای این کار موارد زیر را انجام دهید:
- لابلای حرف های او بگوی
 در این عالم چبزها ببند که عالم حسن و خیالوهم خارج است و در انجا جان اشیا ؟ وحقایق انهارابببندوبرای ان  عرض عریض و زمینه. پهناوری است که اغازش عالم انسان و سر انجامش عالم فرشتگان بلکه  برتر از ان است واو است معراج انسان چنانچه ان سه منزل پسترین منازل واسفل. سافلین است تا انجا که کوید و از اینجا دانسته شود که صدورکرامات از اولیا مور انکا نیست  در جمله  ولو لا انکم تذنبون فرماید این گفتار دلالت کند بر اینکه در این نوع از خلقت مصلحت بزرگی است زی
ا- گفته بودم سر و کله زدن با یک عده از پیرمرد پیرزن ها چقدررر سخته؟ اونهایی که بزرگ خانواده ان و همیشه حرف حرف خودشون بوده حتی اگه اشتباه بوده! من تا حالا با کلی ازین افراد محترم برخورد داشتم. مرد مو سفید و بسیار درشت هیکل بود. نشست و دندون نیش بالاش کمی لقش رو نشون داد: اینو واسم بکش! - دهنتون رو باز کنین حاج آقا بقیه دندون هاتون رو ببینم. یک دفعه صداش رو بالا برد: نهههه فقط و فقط همینو بکش. نگاه کن بهش. اشتباه نکشی مثل یه دکتره که قبلا بهش فلان دند
همین اول کسی را تصور کنید که تصمیم اشتباهی گرفته و بابت لباسی که اندازه‌اش نبوده کلی هزینه کرده است. حالا آمده توی مهمانی و تنگی لباس دارد پدرش را در می‌آورد. این آدم برای این‌که خودش را راحت نشان دهد همه کار می‌کند. شکمش را می‌دهد تو، خم و راست
ادامه مطلب
من بیشتر از اینکه صبور باشم، حسودم.
به چی یا کی، خیلی مهم نیست، من به هر اتفاقی که یه سمتش تو باشی و طرف دیگش خودم نباشم حسودم.
من ساعتای زیادی به عکسای تو خیره می‌شم و به آدمایی نگاه می‌کنم که چقدر شبیه من نیستن. به لبایی که تو رو صدا می‌زنن، به گوشایی که از تو می‌شنون،  به چشمایی که تو رو می‌بینن.
و به این فکر می‌کنم که چقدر آرزو داشتم، تا همه اونا من بودم.
آدما، مرگ مشخصی دارن که حتما ازش بی‌خبرن، اما من مطمئنم از حسادت دق می‌کنم.
+بی خوابی شبانه ،بغض و خیسی چشمام،دل گرفته  الان ، منوکشوند به بهترین محل برای نوشتنه هام ، فکر میکردم این همه نبودن هام  احتمالا باعث شده فراموش بشم ، اما یه دونه کامنت از یه خواننده که بدون اسمِ  خوشحالم کرد که هنوزم کنار من هستن دوستان واقعی تر از واقع.
+مهمون ناخونده این روزا که نه فقط کشورم ایران ،بلکه یه دنیا را درگیر کرده  شده علت همه بد حالی ها و استرس ها و  هر حس ناخوشاینده  که سراغم  میاد اینروزا.
دلم  لَک زده واسه یه پیاده روی  تواو
گاهی دست خودت را بگیر و به خرید برو!
برای آخر هفته ات برنامه ی سینما و تئاتر بچین!
خودت را به نوشیدن یک قهوه در کافه ای که دوست داری دعوت کن!
چشمانت را ببند و برای خودت یک موزیک آرام بگذار!
بیخیال ماشین و اتوبوس و مترو، مسیر تکراری هر روز را قدم بزن!
کتابی که دوست داری را به خودت هدیه کن!
برای گلدان اتاق خوابت، گلهای خوشبو بگیر!
در دفترچه ی روزانه ات بنویس:
تو قرار است از لحظاتی که میگذرد لذت ببری!
خلاصه که به خودت، به علایقت احترام بگذار!
میدانی چی
هممون دور همیم مثل بچگیامون ومن هر لحظه بیشتر بوی غربت رو حس میکنم بوی پاییز و بوی رفتن چهار سال پیش با دل خودم رفتم و امسال با اجبار زمانه میرم و خدا میدونه چقدر تردید دارم درباره ی همه چیز مغزم خسته اس فقط هر روز امیدوارم که فردا روز بهتری باشد و یادگرفتم سکوت کنم و صبور باشم و روی پاهای خودم بایستم .
 
نمیدونم چیو اصلا چطور باید بنویسم. همش کلیشه ...تا یه حرف حساب میاد به ذهنت، یه جوری از وجودت میپره که شک میکنی اصلا از اول اومده بود به ذهنت یا نه!!هیچی...فقط داشتم میگفتم [دست کم] امسال، چاره ای جز این ندارم که کفش آهنی پام کنم ...یا صبور باشم یا با اعتماد بنفسشایدم هردوش !میدونی که، یاد گرفتن درد داره ...دردشو من اشک کردم و رسول، دود.!Thinkin' you could live without me دوباره قصه رو تکراره و طِی میشه تا آخــر
دانلود اهنگ من دارم بهار بهار از دی جی مریم dj maryam


2
من دارم بهار بهار میبازم به روزگار ♩♫/

دلمو ورق ورق صدامو هوار هوار ♩♫/
من دارم بهار بهار میبازم به روزگار ♩♫/
دلمو ورق ورق صدامو هوار هوار ♩♫/
میمونم صبور صبور میشکنم غرور غرور ♩♫/

اخ که زندگیمو من میبازم کرور کرور ♩♫/
♩♪...♩♪
من دارم داغون میشم زیر این سقف خراب ♩♫/
چی میخوایی تو از جونم شونه هامو واسه خواب ♩♫/
به تو که فکر میکنم توی قلبم اتیشه ♩♫/
دردم اروم نمیشه پهلوهام تیر میک
ﺎﺩﺷﺎﻫ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍ ﺍﻦﻪ ﻋﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻣﺨﻔﺮﺩ. ﺑﻌﻀ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﺪﻤﺎﻥ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨ ﻣ ﺬﺷﺘﻨﺪ. ﺑﺴﺎﺭ ﻫﻢ ﻏﺮﻭﻟﻨﺪ ﻣ ﺮﺩﻧﺪﻪ ﺍﻦ ﻪ ﺷﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻪﻧﻈﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺣﺎﻢ ﺍﻦ ﺷﻬﺮ ﻋﺠﺐ ﻣﺮﺩ ﺑ ﻋﺮﺿﻪ ﺍ ﺍﺳﺖ ﻭ... ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻦ ﻫ ﺲ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺑﺮ ﻧﻤﺩﺍﺷﺖ. ﻧﺰﺩ ﻏﺮﻭﺏ، ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻪ ﺸﺘﺶ ﺑﺎﺭ ﻣﻮﻩ ﻭﺳﺒ
خب!
میخوام تفسیر کنم توجه کنید  :دی
بچه که کار بدی میکنه بهش میگن برو تو اتاقت درم ببند! (البته باکلاسا و مایه دارا اینجورین ما رو اون زمان یه چیزی میگفتن که خودمون گریون میرفتیم تو اتاق)
چرا؟؟؟
چون به کارای بدش فکر کنه (اگه تو اتاقش سرگرمی نباشه البته!)
فکر کردن به کارای بدت باعث میشه بدونی مقصری.‌. وقتی میفهمی مقصری حالت بد میشه.. بعد هی کارای اشتباهت یادت میاد و هی بدتر میشی.. واسه همین تنهایی و زندان حال آدمارو بد میکنه چون باعث میشه هی کارای
  
شباهنگ جان دُردانه بیان ،  لطفا امان بده قبلی ها رو بخونیم بعد به رگبار ببند
از تو بعیده اصلا این شکلی پست ها رو قربانی کنی
باور کن من به زور تونستم ۶ تایی اول رو دست و پا شکسته بخونم :|:))
آفرین فرزندم ، آروم آروم بخدا هنوز عید نشده و نمیشه ؛)
هی دنیا ! حواست هست که تو چه قدر به ماها بدهکاری و عین خیالت نیست؟
 کلی روز خوب بهمون بدهکاری،  به من یه جور ، به اون پسر فارغ التحصیل بی کار یه جور ، به اون مرد 50 ساله که در آستانه ی دهه ی ششم زندگیش پشتوانه ی مالی نداره یه جور ، به اون بچه ی پشت کنکوری که آینده ی مبهم گذاشتی تو کاسه اش یه جور ، به اون مادر صبور که پای قد کشیدن فرزنداش از خودش مایه میذاره یه جور...
تو به مردم ساکن این مختصات جغرافیایی بیشتر  از جای دیگه بدهکاری ! و خب ذاتت هم درست مث
این جمله معروفه هست که میگه:
Good things take time
به نظرم این چرته! واقعا چرته! 
چرا؟
چون عمق مطلب را بیان نکرده. 
چیزهای خوب، جونت را بالا میارن تا اتفاق بیوفتن.
و حالا حدس بزن چی؟
اون چیزها حتی ممکنه خوب هم نباشن بلکه چیزهای معمولی و ساده‌ای باشند ولی
بازم جونت را بالا میارن تا اتفاق بیوفتن.
-چنین گفت مهسا-
ایدا-نه واستا ببینم الان یادم اومد توکه خواهر نداشتی؟پس این خانوم کیه؟کامران به تته پته افتاده بود-کی گفته من خواهر ندارم؟یهویی دختره از جاش بلند شدو رفت سمت در-احمق خودتی اقا کامران-صبرکن ایدا....واستابا بسته شدن در به طرف من اومدهمش داد میزد-نمیتونستی جلوی دهنت و بگیری؟هاننننننننننننننننن ننن؟-به من چه میخواستی بهش درو غ نگی-که تو زن منی اره؟همون طور که میومد جلو من میرفت عقبیهو دوییدم سمت پله ها اونم شروع کرد پشت سرم بدوییدنبه غلط کردن ا
دیگر هر کلامی از شما جماعتِ زور گو برای من خنده‌آور است. در رؤیاهام به این حرف‌هاتان قهقهه می‌زنم و جواب‌های تند و تیز می‌دهم. رؤیای پرواز در سر ندارم. رؤیایی جز داشتن حقوق اولیه در من زنده نمانده. چیزهایی که از اول حتی نمی‌توانستم بفهمم می‌شود نداشتشان و زنده ماند... در رؤیاهای منزوی خود تصور می‌کنم که بسته شده‌اید به صندلی‌های آهنی، نمی‌توانید حرف بزنید و کاملاً هوشیارید. من با شما حرف می‌زنم. اندازه تمامِ زمان‌هایی که نشد، نگذاشتی
صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شورگرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور
از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشتای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشقکه به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
در فروبند برین معرکه که کآن طبل تهیگوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور
تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو بادتا غباری ننشیند به تو از اهل قبور
مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزاشو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور
شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویشز
از بزرگ شدن خوشم میاد 
کلی حس و حالای ادم تغییر میکنه 
هرچی بیشتر به جلو میری بیشتر یاد میگیری،بیشتر کنار میای و خودتو وفق میدی بیشتر لذت میبری،صبور تر میشی
بزرگ شدن چیز باحالیه؛ازش خوشم میاد
مثل دیدن یه نوازنده که لباسای مشکی براق پوشیده لاک مشکی زده گوشاش پر از گوشوارست و کلی انگشتر داره و گیتار الکتریک میزنه و بالا پایین میپره 
مثل گوش دادن به راک میمونه^^
ورزش کردن برای بچه ها میتواند برای تندرستی و خوشحالی روحی آنها بسیار مؤثر باشد. دنبال کردن یک رشته ورزشی از زمان بچگی میتواند باعث ترقی فرزند هم شود.
انجام دادن فعالیت های ورزشی گوناگون در زمان کودکی تأثیر مثبتی دارد که به شرح زیر است:1- جلوگیری از آسیب دیدگی به دلیل استفاده بیش از حد از یک عضو بدن2- لذت بردن از ورزش3- ارتباط با کودکان مختلف4- پذیرش مسئولیت‌های مختلف5- کمک به دست آوردن و حفظ وزن سالم6- افزایش تمرکز کودکان7- سلامت قلبی عروقی را بهب
سلام، ضمن عرض تبریک سال نو به شما و خانواده محترمتون، و عزرخواهی بابت تبریک نگفتن در وبلاگتون، به اطلاع شما وبلاگنویس های محترم میرسونم، به جهت بروزرسانی و سهولت در استفاده از وبسایت پرو وب پلاس، تمامی مطالب به مدت چند روز از دسترس خارج خواهد شد، 
اگر در طول این مدت سوالی براتون پیش اومد، از طریق منوی اصلی ، قسمت تماس با من، به صورت خصوصی پیام خودتون رو بفرستید، تا جوابتون رو ارسال کنم.
سال خوبی رو برای همه شما وبلاگنویس های محترم آرزومندم:)
خبر نگاراعزامی صدا سیما:
حاج خانوم چند تا اولاد دارین؟
پیرزن:5 تا بچه داشتم!
-مگه الان دیگه نداریشون؟
نه مادر،2 تاشون اسیر شدن،3 تاشون مفقود الاثر!
-ماشالله به این شیر زن صبور!
مادر جان کدوم منطقه اسیر یا مفقود شدن؟
 
 
2 تاشون دخـتر بودند؛شوهر کردن اسیر شدند
3 تاشون پــسر بودن؛زن گرفتند مفقود الاثـــــر شدند
باید یادت بمونه کسی که فکر میکردی عشقته چی گفت بهت.
یادت بمونه از نظر عشقت یه آشغالی 
هزاران بار گفت آشغال . به تو گفت
تا حرف زدی گفت آشغال خفه شو 
ببند دهنتو
دیدی چیا بهت میگفت الان چیا میگه 
به جای اینکه اون چیزهای مشترک باهاش و مقدس بدونی باید فقط به خودت کمک کنی که فراموششون کنی. 
فراموش کن چیا بهت گذشت. 
فراموش کن 
همه چی 
خودشو 
خوبیاشو 
چشماشو 
یادشون افتادی به اینکه براش آشغالی فکر کن و تحمل کن. 
تو براش فقط یه آشغالی
یه دروغگو
میگه بهش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها