«سالک» چیست
سالک یک بیماری پوستی است که بوسیله گزش پشه خاکی آلوده به نوعی انگل، منتقل میشود. سالانه حدود دو میلیون مورد این بیماری در سراسر دنیا و از جمله ایران اتفاق میافتد.
سالک در ایران در بسیاری از نقاط وجود داشته است؛ بطوری که در استانهای گلستان، سمنان، اصفهان، یزد، کرمان، فارس، هرمزگان، بوشهر، اهواز، ایلام و سیستان و بلوچستان شیوع بالایی دارد و سالانه بالغ بر 20 هزار مورد مبتلا به سالک در کشور ثبت و گزارش میشود.
ادامه مط
«سالک» چیست
سالک یک بیماری پوستی است که بوسیله گزش پشه خاکی آلوده به نوعی انگل، منتقل میشود. سالانه حدود دو میلیون مورد این بیماری در سراسر دنیا و از جمله ایران اتفاق میافتد.
سالک در ایران در بسیاری از نقاط وجود داشته است؛ بطوری که در استانهای گلستان، سمنان، اصفهان، یزد، کرمان، فارس، هرمزگان، بوشهر، اهواز، ایلام و سیستان و بلوچستان شیوع بالایی دارد و سالانه بالغ بر 20 هزار مورد مبتلا به سالک در کشور ثبت و گزارش میشود.
ادامه مطل
استاد سید محمدمحسن حسینے طهـرانے در کتاب "رساله عمره مفرده، ص ۱۱۱ " مے فرمایند:✍ روزی مرحوم قاضی رضوان الله علیه در مجلسی راجع به این مسئله صحبت می کردند که سالک باید نسبت به حضور قلب خود مراقبه زیادی داشته باشد و از سروصدا و امثال ذلک دوری کند تا نفس او آرام باشد.در این موقع شخصی با سنگ به شیشه زد و همین صدای بسیار کم به اندازه یک " تق " بلند شد، ایشان فرمودند: حتی این صدا برای سالک ضرر دارد ! " ممکن است سالک در حال اتصال و توجهی باشد که با شنیدن ک
به گزارش دانش ویکی جوناس سالک در ۲۸ اکتبر ۱۹۱۴ در خانوادهای یهودی در شهر نیویورک به دنیا آمد. خانواده وی بسیار فقیر بودند و پدرش در زمینه تولید پوشاک کار میکرد. در ۱۲ آوریل ۱۹۵۵ اولین واکسن فلج اطفال توسط سالک تهیه شد و مورد استفاده قرار گرفت. از وی به دلیل اینکه امتیاز کشف فلج اطفال را ثبت نکرد و آن را به رایگان در اختیار جهانیان قرار داد تقدیر شده است.
وقتی از جوناس سالک درباره دلیل ثبت نکردن امتیاز کشف واکسن فلج اطفال سوال شد پاسخ داد: هی
هو
جذبه آن است که با بارقه ای الهی دفعتاً معارف بسیاری برای عارف حاصل شود و سلوک آن است که برای رسیدن به آن معارف ، درجات و مقامات مناسب با آن را یکایک طی کند. اهل شهود یا همهٔ درجات را با سلوک طی می کنند ، در این صورت سالک محض اند یا همهٔ درجات را با جذبه می پیمایند ، در این حالت مجذوب محض اند یا اوایل راه را با سلوک می پیمایند و در اواخر جذبهٔ الهی نصیب آن ها می شود ، این گروه سالک مجذوب اند یا اینکه اول جذبه ای نصیب آن ها می شود ؛ لیکن در انتهاء ن
برای رسیدن به وضعیت آزادی معنوی و آگاهی روح، تلاش فراوان و پرداخت بهای زیادی لازم است. گذشتن از دلبستگیها و علایق سابق یکی از این پرداختهاست. و سپس جستجو کردن «نو» و گذاشتن آن در جاهای خالی کهنههای دور ریخته شده. «نو» کمکم گسترش مییابد و در تمام آگاهی منتشر میشود.
سالک همواره در جستجو، تعویض و تکاپوست و چون نظر به دیروز خود کند آن من مرده را نمیشناسد.
حلمی | کتاب لامکان
موسیقی: Ara Gevorgyan - Yerevan | Kanun
هو
نشان فناء سالک در پیر عشق خود ، آن است که در سیر باطنی ، خود را به صورت آن بزرگوار بیند به تمام اجزاء و لباس و صورت ، و چنین داند که اوست نه خود.گاهی [سالک] در سیر خود مشاهده می کند که پیر عشق و ولی الهی ظاهر شد و صورتش به تدریج بزرگ شد که تمام عالم را سر تا پا گرفت و به جز او چیزی نیست ، و آن صورت در شخص حلول کرد که هر دو یک صورت شدند.
حضرت سید ابوالقاسم راز شیرازی
قوائم الأنوار و طوالع الأسرار صفحه ۶۵۶
هوای طالب سالک الهی ! طالب انسان کامل و ولی الهی و کبریت احمر باش که در هر عصر نادر است و وجودش دُر نایابی مثل کبریت احمر است و شناسایی او به حقیقت ممکن نیست مگر به دیده دل و شناسانیدن او را به سالک طالب با حضرت حجت و امام عصر -علیه السلام- یا یکی از ائمه هدی -علیهم السلام- است , در خواب یا بین النوم و الیقظه , تا صاحب یقین گردد در حق او و جلالت باطنی او را به صورت قلب خود در باطن مشاهده نماید , ظل باطنی چنین کاملی در حقیقت ظل الله معنوی است , بر سر سا
نتیجۀ ارتباط بی حساب و کتاب سالک با دیگران
علّامه آیت الله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی رضوان الله علیه
کربلایی کاظم را بارها دیده بودم، عنایتی به ایشان شده بود، امّا بر اثر شهرت و رفت و آمد به منازل این و آن و خورد از غذای آنان، آن نورانیّت و صفای خاطری که داشتند کم رنگ شد و دیگر آن کربلایی کاظم اوّل نبود.
«نور مجرّد» ج ۱ ص ۶۴۷
اخم کرد. کلافه شد. مهربان نبود. همینها کافی بود تا اضطراب من بیشتر شود و در انجام تمرینات، ناتوانتر شوم. بعد از پایانِ کلاسِ آنلاین، آمادگی این را داشتم که گریه کنم. حدود نیم ساعت روی صندلی نشستم و از جایم تکان نخوردم. غمگین بودم. خجالت میکشیدم؛ از خودم، از مربیام، از زندگی و از تمریناتی که انجام ندادهام. شور همهچیز را درآوردهام. نه خوابم به جاست، نه غذا خوردنم، نه تفریحم، نه کار، نه تمرین و نه هیچ چیز دیگر. مدام اضطراب، مدام تپش ق
از فوائد اربعینات از برای سالک اینست که خلع بدن از برای او حاصل خواهد آمد و خود را که راکب است از مرکب بدن خود امتیاز می دهد ، بلکه خلع نفس از برای او دست می دهد و سماوات روحانیت او از ارض جسمانیت و نفسانیتش ممتاز گردد و صور غیبیه و ملائکه مکشوف بصیرت قلبش می گردد و تجلیات سبعهٔ سبع المثانی قلب سالک که مشتمل بر [رنگ های] سبعه است ، جلوه گر گردد و سالک عارف به خود و آیات انفسیهٔ قلبیه خود گردد و از معرفت این آیات انفسیه ، معرفت حق تعالی سبحانه حاصل
سخن عشق، بیان خاموشیست، گفتِ نگفتن است. سالک خدا، مجرای آوای خداست، چرا که آنجا که سخن نیست موسیقیست و موسیقی کلمه است که به رقص برخاسته. عارف عاشق، رقصان است، چه خفته چه بیدار، چه نشسته چه برخاسته، عالم از او در رقص است.
عارف محتکر از نور باخته است، عارف بخشنده با موسیقی برده است. عرفان عشق، بیان موسیقی خداست. کلمات خواندهشده کاری نمیکنند، آن همّت سالک است که برخیزد، بیرون رود و آنچه از درون آموخته در بیرون بیامیزد و صحنهی دلمردهی
رضا در لغت به معناى خشنودى، خوشدلى و تسلیم شدن است و در اصطلاح عرفانى
عبارت است از رفع کراهت قلب نسبت به مقدرات و شیرین شدن سختیهاى احکام قضا و
قدر.
سالک پس از واگذار کردن امور به دست حاکم عادل، از تصمیمات و احکام
صادره از ناحیه وکیل خود ناراضى و ناخشنود نمى گردد و زبان حالش همان دعاى
پیامبر اکرم(ص) است که: «اللهم انى اسئلک ایمانا تباشر قلبى و یقینا صادقا
حتى اعلم انه لن یصیبنى الا ما کتبت لى والرضا بما قسمت لى». (۱)
مقام رضا نهایت مقام سالک
غلبه بر ذهن و غلبه بر انسان. سالک توأمان به نظام باورها و عادات خود در دو سوی درون و بیرون میتازد و بر هر دو جهان غلبه میکند. ابتدا در درون، سپس در بیرون. برای سالک راه زندگی، زندگی تماماً معلّم است و از در و دیوارش درس و نکته میریزد. حال خردمند میبیند و مینیوشد و شکر میگذارد و جاهل چشم میبندد و ابرو تُرُش میکند و زبان گله و شکایت دراز میکند. باری فرزند کوچههای تاریک انسان، حال نور خدا را یافته و بر بالهای موسیقی او به سوی خانه
بسم الله الرحمن الرحیم
طریق عرفان و سلوک الی الله بسی دشوار و سنگین است.
از اینرو اهل برهان و مدعیان حکمت، آنرا محال می دانند.
ولی در حقیقت طی این مسیر از بس که صعب و متعسّر است،
ثابت قدم می خواهد که معدودند و قلیل.
چرا که در مسیر عرفان و تهذیب،
ای بسا سالک حال و جذبه ای دریافت کند و آسانی عشق را در اول احساس کند،
ولی قرار و دوام بر آن حال، به مراتب مشکل تر از حدوث و پیدایش آن است.
زیرا قلب انسان دائم در تقلّب و دگرگونی دائمی است و
در معرض وسوسه ها
یه جمله مدام و مدام تو ذهنمهاونجایی که تو سریال دراکولا لوسی از در میاد تو و عشقش اونو با بدنی سوخته و زیبایی از دست رفته میبینه،لوسی میاد نزدیک و مدام میگه منو ببوس و جک که میدونه لوسی خون اشام شده و به این وضع افتاده پسش میزنه و کنت دراکولا از زندگی 500 ساله ش یه جمله رو به زویی میگه:عشق هم روزی به پایان میرسه...و راست میگه راست میگه
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
از شروط اصلی وازلوازم پایه و اساسی سلوک الی الله سکوت است و سخن گفتن در حد رفع نیازهای واجب.
سالک الی الله ساکت است مگر آنکه از او سؤالی پرسیده شود و او طبق حقی که سائل ازمسئول دارد به قدرضرورت پاسخ میدهد.
آنچه سالک الی الله بر زبان جاری میکند از یقینیات اوست واگر تردید داشته باشد از گفتن نمیدانم شرم و حیا ندارد و باکمال تواضع میگوید نمیدانم.
خداوند به همه ما توفیق بندگی عنایت فرمای
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
بدون استاد کامل پای در راه سلوک نهادن خطرات عظیمی در پی دارد
بدنبال استاد کامل اخلاق گشتن وظیفه است بر سالک...
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
دوش آمد به برم رقص کنان رقص سماگفتمش این که چه حالیست چه حالید شماصحبت پیر مغان را به که گویم به که گویم که مگوستراز اهل دل واهل دل و اسرار خداسر بر آورد نگاری ونگاری که به بزمم بنشستگفت سالک بنگر آینه راصوفیه کاشف اسرار شمایید شماسر زدن بر سوی کویش نتوانم ، نتوانم دیگراین طریقیست که بی سر که بی سر برود سوی خدا
دوش آمد به برم رقص کنان رقص سماگفتمش این که , چه حالیست چه حالید شماصحبت پیر مغان را به که گویم به که گویم , که مگوستراز اهل دل واهل دل و اسرار خداسر بر آورد نگاری ونگاری که به بزمم بنشستگفت سالک بنگر آینه راصوفیه کاشف اسرار شمایید شماسر زدن بر سوی کویش نتوانم ، نتوانم دیگراین طریقیست که بی سر که بی سر برود سوی خدا
واسه من فاز روانشناسا رو برمیداره بعد خودش مدام میخاره تا باهاش کلکل کنه ،اونوقت ب من میگه بااین اگر کلکل کنی
فرقی باهاش نداری :/ میگم تویی که مدام پلاسی تو صفحاتش و فحش میدی براهمین هی فک میکنه همه اینا ی نفرن
و کارمنه-_- بدم میاد همچین کسی برام فاز برمیداره
حرف میزند. از صبح تا شب یکریز در حال حرف زدن است. با من، با تو، با او، با هر کسی. باور کنید توی خیابان اگر از کنار کسی رد شود بیاختیار با او هم حرف میزند. تعجب نمیکنم اگر توی تنهایی با در و دیوار و کمد و کیف و زمین و زمان هم حرف بزند. حرف میزند. مدام در حال حرف زدن است. از خودش از دیگری از هوا از آب از غذا از آدمها از اشیا از گیاهان از هر موجود زنده و مردهای حرف میزند. باور کنید جز وقتهایی که خواب است همیشه در حال حرف زدن است. زمانهایی
از الان تا تولدت بیستو چهار ساعت مونده بیستو چهار ساعتی که نمیدونم قراره چجوری بگذره ولی میدونم انرژی زیادی ازم میبره اما حرف س رو باید با خودم مدام و مدام تکرار کنم، س میگفت تولدش فرصت خوبیه برای اینکه بفهمه از دستت داده واقعاراست میگه تو منو از دست دادی و حتی با تولدتم نمیتونی برم گردونی...
#یک_آیـه_قـرآن ✍مـدام تـلاش ڪُن
توی زندگیتون هدف داشته باشین و در مسیر رسیدن به هدفتون مدام تـــلاش ڪنید یڪ جا نشستن چیز خوبی نیست..!! بعضیها صبر رو با تنبلی اشتباه میگرن!! صـبر یعنی تلاش ڪنی و منتـظر نتـــیجه خوب باشی نه اینڪه هیچ ڪارینڪنی و بخوای نتیجه بگیری
مثل دریـا و امواجش باش همیشه پویا و در حرڪت نهمثل یک مرداب. سوره انشراح آیه ۷
به گزارش عصرحباد؛ در روز های اخیر و اوایل فصل تابستان پشه های ناقل بیماری سالک در سطح شهر، پارک ها و بخصوص فضای پارک جنگلی حبیب آباد وجود دارد که برای پیشگری از سرایت این بیماری، بسیج سازندگی و شبکه بهداشت و درمان شهرستان برخوار اقدام به عمل کرده است.
عکس: دریافتی
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ
یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ
أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی
سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ
یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ المائدة: ٥٤
اى
کسانى که ایمان آوردهاید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودى خدا گروهى
[دیگر] را
آهنگ مدام تکرار میشه.هوهو هوووو هو و یک ریتم در ذهن ماشین و تکرار و لب خوانی دوستام توی ماشین .
و مدام آهنگی که مثلپتک میکوبهتو سرم. زدبازی که مدام از عشق رفته میگه.
حالم بده از ادکلنیکه همین دو دقیقه پیش زدم. سرم به شدت درد میکنه.کاش خونه توی همون سوراخ تتریکم با مشتی از کتابهام خودمو خفه میکردم.
بسمالله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
یکی از اهداف سالک در سلوک الی الله رسیدن به آرامش است در پس این جمله؛
علمک به حالی حسبی
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
ابراز احتیاج خود آنجا چه حاجت است؟
و پس از آن
انقطاع کامل از خلق الی الخالق
و
افوض امری الی الله
این ذره ای از طعم توحید است که در گام نخست با باور
لاحول و لا قوه الا بالله
آغاز و چشیده میشود...
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
انقلاب، شادیآورِ غمانگیزیست، و بیشتر از همه، هیجانانگیز: فروپاشی و استقرار.
پینوشت: روزهای عجیبی است. اتفاقاتِ زیادی میافتد. مواجهۀ مدام، تنش، هیجان، ترس، تلخی، لذت، شادی، غم... همهچیز خودش را خیلی عجیب توی این روزها جا داده است. و خب هالی هیمنه دارد به وبلاگش کملطفی میکند. نمیرسم. کلمات تکتکشان مهماند. نمیرسم چیزی اینجا بنویسم. وقفه میافتد مدام. این پست هم آشوبی به وقفهها! خوب است. (لبخند.)
تا همین پنجاه روز پیش، اگر زندگی، درونت از رونق افتاده بود، جهان بیرون و آدمها میتونستن پناهگاه و گرمابخش باشن. اما حالا اگر خودت تقلا نکنی افسردگی و دل مردگی تو رو تا انتها خواهد بلعید.
تا همین پنجاه روز پیش، سرماخوردگی های روحت، موقتی بود. اما حالا مدام بادهای می وزن که شعله جانت رو خاموش کنن و مدام باید مراقب باشی.
دوام شادی، دل آرامی، گرمای درون خیلی کوتاه شده و منقطع.
دیدین بعضی وقتا یه آهنگو که قبلا بارها شنیدین یهو دوباره میشنوین و این دفعه حس میکنین فرق داشته با دفعه های قبل...انگار با تمام وجود حس شاعرش،حس خوانندشو درک میکنین...من امروز قلبم از شدت زیبایی این آهنگ رو به درد آورده...اونجا که همایون شجریان میخونه:
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
مدام پیش نگاهی
مدام پیش نگاه...
میتونم دراز بکشم رو به آسمون این آهنگو پلی کنم...و با هر کلمه ای که میخونه تو رو یادم بیارم و از شدت علاقه م بهت، با صدای همایون همونجا
گاهی سرنوشت
مثل طوفان شنی است که مدام
تغییر جهت میدهد!
تو جهتت را تغییر میدهی
اما طوفان دنبالتمیکند
تو بازمیگردی
اما طوفان با تو میزان میشود
و این بازی مدام تکرار میشود!
طوفان که فرونشست
یادت نمیآید چی به سرت آمد و چگونه زنده ماندهای
اما یک چیز مشخص است،
از طوفان کـه خارج شدی
دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهاده بودی...!
Soudabeh:اللهم کاف عنی والدین و کل من له نعمته علی خیر مکافاتهHe has been created from parents and there is a blessing at every moment. Of course. They have different Vali Nemat (guardian ) like science, book... are tools. It may be said in the Quran interpretation that these arec helpers. I am the act of this Vali Nemat (guardian ). They gave me the blessing and I am the act of them. Give them the best reward and here's the act of the individual himself. If we don't see the act, this part of prayer can not be translated.اللهم فرغنی لما خلقتنی له و لا تشغلنی بما تکلفت لی به و لا تعذبنی و انا استغفرک و لا ترحمنی و انا سالک If nobody has understood the story s
آنچه در ادامه خواهید خواند بخشی از «اشارات عرفانی» امام راحل در کتاب «آداب الصلاه» می باشد که درک آن مستلزم توجه و تمرکز کافی از جانب مخاطبین گرامی است:
* اگر سالک راه حقیقت و مسافر طریق عبودیّت با
قدم سلوک علمى و مرکب سیر فکرى این منزل را طى کرد، در حجاب علم واقع شود و به مقام
اوّل انسانیّت نائل شود، و لکن این حجاب از حجب غلیظه است که گفتهاند: العِلْمُ هُوَ
الْحِجابُ الْاکْبَر. و باید سالک در این حجاب باقى نماند و آن را خرق کند. و شاید
به این
اسمش هنوز مدام سیوه، هنوز همه حسا هستن، هنوز همشون هستن! ولی من دیگه سکوت کردم. حالا دیگه دیدنشم از دست دادم. و هر روز میبینم یکی تو مخاطبینم، مدام سیوه، با لست سین ریسنتلی، که راهو به روش بستم. گفتم میرم دیگه نمیام، میرم که درس بخونم. حالا دیگه نمیتونم نرمش نشون بدم. روم نمیشه. امیدم فقط به اینه که فک نکنه به اینکه چرا این ریسنتلی نشد یک هفته، یک ماه. موند؟
خب ولی یه چیزی این وسط واضحه، من یه اقدامی کردم، و نشده. و دیگه مهم نیست!
ولی خب... :(((
فتح خرمشهرها باآن ولایت محوری است/گوهرجان افتخارش آن ولای حیدری است/جنگ مابادشمن دین عرصه هایش بیشمار/نزدمولا سالک آن اختیارش دلبری است/سختی مردم فراوان اجتماع واقتصاد/شرط رفعش دلسپاری برامام ورهبری است/از شهیدان یادفرما اشک جاری میکند/باولایت تاشهادت جلوه های سروری است/نهی ازمنکر همیشه روح استحکام دین/اسوه دنیا شدایران ملت آن گوهری است/فتح خرمشهر دارد سوی مهدی انتظار/امتی اندر رکاب آن امام آخری است/
جاده ی اهواز آبادان بسته شده. چند روزی موقت باز بود اما دوباره بسته شد.
جاده ی اهواز شوش هم بسته شده. برای رفتن به دزفول باید دور زد و از جاده ی شوشتر رفت.
ریل راه آهن هم توی محور اندیمشک اهواز بسته شده.
مدارس و دانشگاه هارو تعطیل کردن.
جاده های ساحلی مجاور کارون بسته شدن و پر از سیل بند و آبن و جاده های اصلی شهر همیشه ترافیکن.
مدام صدای هلیکوپتر و جت هوایی به گوش میرسه.
آب کارون به حدی بالا اومده که تا به حال ندیده بودم.
مدام خبر میرسه که فلان روست
بالاخره چهارتا کتاب مواعظ آیتالله حقشناس تمام شد. هر شب یک درس میخواندم. مفید است. توصیه هم میکنم. شخصا اما با کتابهای حاج آقا مجتبی بیشتر ارتباط برقرار میکنم.
انسان مدام و مدام به توصیههای اخلاقی از طرف استاد و مراقبه احتیاج دارد تا تبدیل به عمل همیشگیاش شود. اگرچه کتب اخلاقی جای حضور را نمیگیرد اما برای ما که امکانش نیست غنیمت است و چیزی در درون آدم را زنده نگه میدارد.
چند باری خورهی نوشتن به جانم افتاد اما کوتاهی کردم. دارم با دستهای خودم عمرم را تلف میکنم. توی این گوشی لعنتی دنبال چه چیزی میگردم که مدام توی کوچه پسکوچههایش پرسه میزنم؟! آمدم پست دیشبم را تکمیل کنم. اما به خودم که نمیتوانم دروغ بگویم! نمیتوانم عزیزانم! الان نمیتوانم دربارهی این برف کوفتی بنویسم. باز هم در خوردن قرصهایم کوتاهی کردهام. باز هم تپش قلب دارم. باز هم مغز و بدنم دچار شوک میشود. علائم سرماخوردگی دارم. از دست
نقدها و نظرها-کتاب "نبض خیس صبح"آخرین اثر دکتر سروش دباغ در باب صاحبِ "هشت کتاب"، سهراب سپهریست. ابتداً ممنونم از ایشان که این اثر گرانسنگ را به من هدیه دادند و مرا همنورد افقهای دور کردند. امیدوارم بتوانم در این مجال اندکی شما را با این اثر خواندنی آشنا کنم و از زوایای معرفتی آن چیزکی بگویم. چنانکه میدانید کتاب حاضر پنجمین اثریست که مستقلاً توسط این فیلسوف برجستهی اخلاق دربارهی "پروژهی عرفان مدرن" و خاصه شاعر بنام معاصر سهراب
#برای_ابد
دیروز
روز خوشی بود
از شکوفه ها،
ترانه بر می خواست
نسیم مدام می وزید
و بالای صخره ها،
باران، نم نم در گوش ردیفی از نرگس های نو رس آواز می خواند...
با آخرین روزهای سرد،
خبر دیدار،
بر قلب های خسته ما،
پیام های عاشقانه بهار را،
صدای رودخانه می آورد!
دیروز،
روز خوشی بود
از شکوفه ها،
ترانه بر می خواست
نسیم مدام می وزید
من بی خیال حرف های سرد مردمان بیهوده،
انگار گل سکوت را می توانستم بچینم از دامن کوه!
مثل یک اتفاق ساده
کاش می شد درون قلب
ترس گوید باز با ما رام باشبرّهای در درّهی آرام باش
عشق گوید سر کش و پرواز کنپختهی دنیا و ما را خام باش
نوبت تعظیم بر بتها گذشتنور حق بر قلّهی اهرام باش
منقضی شد نامهای باستاننام نو در سینهی بینام باش
عقل گوید شرط طامات عظام زین مقامات عوامی عام باش
تو برو غوّاص شطّ سرخ شوسالک آن ماه ناهنگام باش
چیست راز عشق؟ گفتم، گفت هیچعاشق هستی نیکانجام باش
حضرت حق بار داد و یار دادحلمیا شاکر از این پیغام باش
پس از اجرای مرحله اول طرح مدام مجددا همگام با دیگر مدارس کشور چهارشنبه مورخ 97/11/24 مرحله دوم این طرح در دبیرستان بو علی زیارت برگزار شد و در یک روز تحصیلی به طور کامل اداره مدرسه و کلاس ها توسط دانش آموزان انجام گردید و این موضوع مورد رضایت و علاقه مندی دانش آموزان واقع گردید.
+تصاویر
ادامه مطلب
حالا مدام از پی نشانی نفس سالم
فنجانهای قهوه را دوره میکنم...
مدام چشم های بیقرارم را
با بغض و بهانه های باران اشنا میکنم!
مدام جان درمانده ام را
با باور برودت صحت آشتی می دهم...
باید این ساده بداند
دیگر به خانه خواب و خور راحت باز نخواهد گشت:(
ادامه مطلب
آلبوم جدید #Various_Artists به نام #محکومین با حضور #سالک و #ناجی و #دل و #Mori_Errant به صورت اختصاصی از #اتحاد_رپ منتشر شد ❤️
download
@etehad_rap
دریافت کل مجموعه از طریق لینک زیر:
محکومین
دریافت لاله ها از:
پیکوفایل
مدیافایر
استیصالاولین باری نیست که باغربتش دست و پنجه نرم میکنم...اصلا هر چه از دوست رسد نیکوست... حتی اگه ما ندانیم لنزمان را با چه زاویهای تنظیم کنیم تا وقتی دکمه دوربین را آخر کار زدیم، تصویر خوبی ثبت شود...مثل هر بار دیگر مدام بین خوف و رجا دل ما را میبرید...ما کلمهها رو قوت قالبمان کردیم، نه که بنویسیم نه بر زبان میآوریم... یک بار صلوات، یک بار استعفار، یکبار شعر...این روزها با همین کلمات میگذرد...با و العصر خواندنهای مدام... با گردن کج مقابل ضری
امشب مدام دچار حمه عصبی شدم، خاله کنارم نشسته بود و مدام ذکر میگفت، وسط حمله خندم گرفته بود :))
میدونی خدا، از روزی ک گفتم راضیم به هر چی که برام بخوای، از همون روز آرومم، قوی ام، تو به من قدرت دادی، مهم نیست چقدر درد میکشم، مهم نیست چقدر اذیت میشم، مهم قدرت منه که شکست ناپذیره، تو کاری کردی بتونم تو اوج سختی بخندم، تو کاری کردی شاد باشم، امیدوار باشم، اینا چیزای کوچیکی نیستن،ازت ممنونم، درسته سلامتی خیلی مهمه ولی من راضیم، من بخاطر همه چیز را
ماه مبارک قلب انسان شادمان است/ازبهر پروازش مهیا آسمان است/وقت عبادت آمده تاگام معراج/عرش الهی خوشه چین بندگان است/روزه نماز وهردعا درآن فراهم/گلچین رحمت درسحربر عاشقان است/درزنگ بیداری تلاشی کن مسلمان/افطاریش رحمت وبرکت گلفشان است/عارف برای وصل خود دارد تمنا/عشق ولایت گوهربر شیعیان است/شیطان به زنجیر است وفرصتها فراهم/وقت عروج همره افلاکیان است/دل رابکن دنیا مثال ذره ای پست/آرامش سالک زچشمان اشک جان است/یاریگرمهدی ولی وامت اوست/کم کم ظه
این روزا همه دنبالِ حالِ خوبند
همه دنبالِ این اند که بفهمند چی حالشون رو خوب می کنه
من هم یکی مثل بقیه
دنبالِ یه حال خوبِ مدام ام
به دنبالِ شرابی هستم که مستیِ اون دائمی باشه
البته برای یافتنِ اون شُربِ مدام خیلی نباید خودم رو به زحمت بیندازم
لطافتِ چادرت وقتی بین دست ها و چشم هام قرار میگیره
عطر مجهولی که با حضورت در هوای اطرافم استشمام می کنم
طعمِ یه لیوان آب که تو ساقیِ اون باشی
تصویر واقعی و زنده از شمایل دلربای تو روبروی خودم "چهره ب
تو به فردوست رو ما را واگذارمن به دوزخ میروم دیدار یار
بندهی دیروز و فردایی و ما سالک این حال ناب مشکبار
فرش عقلت گر چه پر نقش است لیکعاقبت دارت زند نقش و نگار
عقل را با عدل چون آمیختیآنچه در دست است جامی زهربار
جام تو نوش تو بر خلقش مزنظلمت خویشت مکن بر کس نثار
کودکی و زاری و پیچیدگیسادگی و پیری و مستی و کار
چوبک امر تو بر آتش زدم دوش در معراج سرخ بیقرار
گفت حلمی ساده کن این کار راساده کردم در شبی این کار و بار
هو
هیچ راهی برای شناخت خدا جز معرفت امام به نورانیتش نیست همانطور که امام علیه السلام فرمود : معرفت من به نورانیت معرفت خداست ، پس معرفت پیدا کردن به نورانیت همان ظهور نور لاهوتی امام است که در قلب عارف سالک در راه ولایت امام نمایان می شود.میرزا ابوالقاسم شریفی ذَهَبی (راز) شیرازیترجمه رسالهٔ قنوتیه
- شیح محمد لاهیجی می گوید :
بی نشان شو از همه نام و نشان
تا به بینی صورت حق را عیان
هر که از قید تعیین وارهید
بی من و ما ، خویش را مطلق بدید
شیخ شبستری می گوید :
تعیین نقطه وهمی است بر عین
چو عینیت گشت صافی ، غین شد عین
. عین : جشم ، جشمه ، ذات شیئی
. غین : تاریکی و پوشیده شدن آسمان است
پس عین ، ضد غین است و امتیاز آن از این به نقطه ای است و چون آن نقطه را از میان برگیری ، غین همان عین است . هم چنین است امتیاز ممکن از واجب که به تعیین است و تعیین ا
امشب مدام دچار حمله عصبی شدم، خاله کنارم نشسته بود و مدام ذکر میگفت، وسط حمله خندم گرفته بود :))
میدونی خدا، از روزی ک گفتم راضیم به هر چی که برام بخوای، از همون روز آرومم، قوی ام، تو به من قدرت دادی، مهم نیست چقدر درد میکشم، مهم نیست چقدر اذیت میشم، مهم قدرت منه که شکست ناپذیره، تو کاری کردی بتونم تو اوج سختی بخندم، تو کاری کردی شاد باشم، امیدوار باشم، اینا چیزای کوچیکی نیستن،ازت ممنونم، درسته سلامتی خیلی مهمه ولی من راضیم، من بخاطر همه چیز ر
وقتی مدام خودارضایی میکنی یعنی در حالِ سخن گفتنِ مدام با
خویشتنی، و این خویشتنگرایی، سمی است خطرناک که آدم را بیشتر و بیشتر
به درون سوق میدهد.درونی که در آن هیچ چیز نیست. مثلِ یک جعبهی
توخالی که صرفِ بسته بودنش جذاب است و تو راجع به محتوای آن خیالبافی
میکنی و شطحیات میگویی.
شطح یعنی سخنِ از خالی به خالی. و خالیهای جهان چه جذاب است.
دروننگری،
ختم به مالیخولیا میشود و سودا و هوس، هوسهای مارگونهی سبزپیکر،
هوسهای پیچکطور
هو
اگر سالک به نور ولایت پیر عشق و ولی کامل الهی و ریاضات شاقه ، صاحب چنین قلبی بگردید که مرآت ثانیه حق نما است ، می بیند در این حالت به عین قلبی خود حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را و می رسد به بلدان حضرت که مسمی به جابلقا و جابرصاست و مستفیض می گردد از فیض خدمت او به قدر صفاء و وسعت قلب خود و می گردد صاحب الهام به سمع قلبی خود و اگر قابل باشد از برای عهد و بیعت ولایت آن حضرت ، عهد می گیرد آن حضرت از او به عهد ولایت و میثاق توسل و محبت خود.
می
مسیر اخلاص و خالصانه در خدمت خدا بودن طبق بیان آیات قرآن آنچنان لطیف و حنیف است که تنها لحظهای شائبه آمیختگی هوای غیر خدا در نیّت قلبی سالک_در صورت شناسایی مشکل توسط سالک و به انحراف نکشاندنش_ در خوشبینانهترین حالت، اتمام این حرکت باطنی و سیر معنوی را به فرصتی دیگر و با تجربهای بهتر موکول خواهد کرد.مشکل اصلی نداشتن محاسبه دقیق از نفس است که وقتی این اتفّاق حاصل نشود و حقّش ادا نشود، ممکن است سالک عالم شود و ابواب علوم و فنون زیادی بر
مدام در حال شیطنت است و یکجا بند نمیشود، رفتارهای او و لجبازیهایش دیوانهتان میکند، در مهمانی هم از دست لجبازیها و خرابکاریهایش آرام و قرار ندارید و مدام حرص میخورید، یکی میگوید باید بیشتر تنبیهش کنید و دیگری میگوید بزرگ میشود، خوب میشود و بعضیها هم مهر بیشفعالی به او میزنند. اما واقعیت این است که همیشه مشکلات رفتاری بچهها با گذر زمان از بین نمیرود و تنبیه هم نمیتواند باری از دوش شما بردارد. در مطلب قبل درب
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز
به سمت تو آمدم، فرمان این بود. چون به تو رسیدم فرمان دیگر شد. به زمین آمدم تا مردگی کنم، تو را دیدم زیستن آغاز شد. پیش از این نبودم، در انسان مرده بودم، تو را دیدم انسان به سوختن آغازید. ابلیس از درد نعره میکشید، بر دردهایش خندیدم. روح از شوق میگریست، در گریه رقصیدم.
از چپ قد کشیدم، از راست بیرون شدم، در میانه نشستم. و هر بار میانه دیگر شد و هر بار بر سر هر دوراهی، انتخاب تو. هر بار تو و هر بار زندگی. نه حیوان و نه انسان، نه تاریکی نه نور، نه شرا
یکی مدام غر میزند و از شرایطش ناراضیست. یکی عیبهایی که از چیزها و جاها، هرگز، به چشمت نیامده، جلوی نگاهت میآورد، تا از این به بعد, آن شی یا مکان مثل قبل به نظرت کامل و خوشایند نباشد. یکی از قضاوتها و کدورتهای شخصیاش با آدمها، همین آدمهای نزدیک و عزیز زندگیات، مدام توی گوشت میخواند؛ تا حال تو را هم نسبت به آنها مکدر کند. یکی جلوتر میرود و انتظار دارد تو هم مطابق نظر و دلخواه او، روابطت را با آدمها تغییر دهی یا محدود کنی.
- شیح محمد لاهیجی می گوید :
بی نشان شو از همه نام و نشان
تا به بینی صورت حق را عیان
هر که از قید تعیین وارهید
بی من و ما ، خویش را مطلق بدید
شیخ شبستری می گوید :
تعیین نقطه وهمی است بر عین
چو عینیت گشت صافی ، غین شد عین
. عین : جشم ، جشمه ، ذات شیئی
. غین : تاریکی و پوشیده شدن آسمان است
پس عین ، ضد غین است و امتیاز آن از این به نقطه ای است و چون آن نقطه را از میان برگیری ، غین همان عین است . هم چنین است امتیاز ممکن از واجب که به تعیین است و تعیین ا
من آدم بحث کردن نیستم. یه راست میرم سر اصل مطلب. اگه ببینم کسی تعصبات بی جا داره و مدام به صورت غیر منطقی سعی میکنه عقایدشو ابراز کنه میزارمش کنار. نه بحثی میکنم نه حرفی میزنم چون میدونم فایده ای نداره و اون آدم کلا عملی به نام فکر کردن رو بلد نیست. من نمیگم همه باید مثل من فکر کنن. فقط میگم منطقی باید باشه. و دور از تعصب و این که بزور نخواد اعتقادشو بچپونه بهت و برات نسخه بپیچه یا مدام تکرارش کنه با صدای بلند جوری که حوصله ی ادم سر بره. خلاصه که ب
چرا روی داشته هام تمرکز نکنم؟چرا به این فکر نکنم که اوضاع خوبه؟ اونقدر ها هم بد نیست؟ اوکی فشار هست سختی هست. اما من الان دارم زبون دوم رو یاد میگیرم دارم کار مفیدی تو دانشگاه میکنم و دارم برای ی کشور دیگه اقدام میکنم. اینا همیشه آرزوهای من بودن. پس چرا خوشحال نیستم؟ شاید چون ی به قول المانیا خوک درونی دارم که دوس دارم مدام سرزنشم کنه و نداشته هام رو ببینه. مدام وایستاده اون بالا و به اشتباهام نگاه کنه. ی روش خوبی تو کتاب سیلی واقعیت بود که میگف
مثل این میمونه یک خونه رو خراب کرده باشی حالا دوباره آجر به آجر بخوای بچینی هربار یک آجر میذاری با خودت بگی دیگه این خونه خونه میشه ؟و هنوز سردر گم باشی شک کنی و با یک تلنگر ادامه ندی مدام مراقب باشی دوباره این آجرهای ساخته شده فرو نریزن همه چیز در یک سکوته سکوتی عمیق و تو مدام با خودت در کلنجاری که بمونم یا برم همه چیز زیادی عجیبه زیادی جدیده و تو زیادی سردرگم دیشب با صدای آهنگ از خواب بیدار شدم همشون ساکتن و من گیج شدم و آهنگ همچنان برقرار از
یه جایی از کتاب کافکا در کرانهپسره به میس سائه کی میگه دوستش دارم ولی ترس از دست دادنش هر لحظه با منه.میس سائه کی میگه تاحالا به گنجشک های روی درخت نگاه کردی؟ هر بار که باد میاد میدان دید پرنده تغییر میکنه ولی پرنده چطور باهاش کنار میاد؟ پرنده مدام سرش رو بالا و پایین میبره تا با شاخه منطبق بشه..سرشت پرنده اینه بدون اینکه به کارش فکر کنه این عمل رو انجام میده. اما تو آدمی! بنظرت زندگی اینجوری خسته کننده نیست؟مدام سر تکان دادن روی شاخه ای که ت
همتی در ادامه تصریح کرد: روستاهای مجاور محل دپو مثل فولاد محله و اگره نیز درگیر این موضوع شدهاند که طبق گزارش های محلی ارائه شده علاوه بر بوی تعفن، انباشت زباله ها، افزایش حشرات موذی، موش و مگس را به دنبال داشته و همچنین در صورت متوقف نشدن دپوی زباله، بیماری سالک تهدید جدی برای مردم روستایی است.
احمد همتی در بازدید از محل دفن و انباشتن زباله استان مازندران در روستای فولاد محله سمنان ضمن بیان اینکه این سایت سلامت اهالی فولاد محله و
۱:این روزا مدام از خودم میپرسم:تو باهام میمونی نه؟ خودم مدام میگه که اره عزیزم. تا تهش.
۲:از مسافرت خسته شدم. استرس گرفتم که مبادا از انتخاب رشته جا بمانم. مشاور لعنتی ام جواب نمیدهد. دیشب بد خوابیدم. به روانشناسم خبر ندادم که جلسه جمعه را نمیروم. من ترسیده ام. دیشب خواب دیدم موهایم را کوتاه کرده ام اما خودم نمیدانم کی! هی از این و ان سراغ میگیرم که من بااااز کی رفته ام مو کوتاه کرده ام؟
۳:تازه امروز که ما برمیگردیم تهران، شمال افتاب شده.
حجتالاسلام احمد سالک در گفتوگو با خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری میزان، با اشاره به اجرا نشدن کامل «قانون تسهیل ازدواج جوانان»،
گفت: بخشی از این قانون مربوط به ارائه تسهیلات بانکی به جوانان است که در
گذشته رقم این تسهیلات ۱۰ الی ۱۵ میلیون بود اما در بودجه سال ۹۸ به ۳۰
میلیون تومان رسید.
وی بیان داشت: دستورالعمل برای تسهیلات ۳۰ میلیونی از
روز گذشته توسط بانک مرکزی ابلاغ شده است که جوانان میتوانند از این
تسهیلات استفاده کنند البته باید
گاهی اوقات احساس خستگی حتی پس از یک خواب خوب شبانه میتواند روز کسالتباری را برای فرد در پی داشته باشد.
به گزارش : کمبود خواب در تمامی مواقع علت اصلی احساس خستگی نیست و از وجود بیماریهای نهفته و فاکتورهای دیگر ناشی پماد مدیکال هانی میشود.
ادامه مطلب
رئیس سازمان بسیج شهرداری تهران از آغاز فراخوان دومین جشنواره آتش به اختیار خبر داد و گفت: دومین جشنواره آتش به اختیار به منظور شناسایی فعالان فرهنگی و اجتماعی، علمی، سیاسی و اقتصادی فعالیت خود را آغاز کرد.
به گزارش گروه شهری خبرگزاری فارس، محمد سالک رئیس سازمان بسیج شهرداری تهران گفت: این جشنواره که سال گذشته در حوزه فرهنگی و اجتماعی فعالیت خود را آغاز کرد، امسال بر اساس تاکید و فرمایشات مقام معظم رهبری مد ظله العالی در ابتدای سال، دامن
زاد و توشۀ سفر یعنی آنچه مسافر به همراه خود برمیدارد تا با کمک آن بتواند راه را بپیماید و به سرمنزل مقصود راه یابد. سلوک الی الله هم چون سفری روحانی است نیاز به زاد و توشۀ مناسب خود دارد. زاد و توشۀ سلوک چیزی جز اعمال و آدابی که سالک انجام میدهد تا به مقصد برسد، نیست.
رئیس سازمان بسیج شهرداری تهران از آغاز فراخوان دومین جشنواره آتش به اختیار خبر داد و گفت: دومین جشنواره آتش به اختیار به منظور شناسایی فعالان فرهنگی و اجتماعی، علمی، سیاسی و اقتصادی فعالیت خود را آغاز کرد.
به گزارش گروه شهری خبرگزاری فارس، محمد سالک رئیس سازمان بسیج شهرداری تهران گفت: این جشنواره که سال گذشته در حوزه فرهنگی و اجتماعی فعالیت خود را آغاز کرد، امسال بر اساس تاکید و فرمایشات مقام معظم رهبری مد ظله العالی در ابتدای سال، دامن
_کجا آقا رضا شال وکلاه کردی
+دنبال لیلی ام سید یحیی.. دنبال لیلی
_لیلی که دیروز باپای خودش اومده بود اینجا تو جوابش کردی
+دنبال یه لیلی دیگه.. لیلی ای که هیچکس نتونه اونا برای خودش بگیره اونکه هر وقت دلم خواست بتونم باهاش حرف بزنم همونکه گفتی از رگ گردن بهت نزدیک تره اونکه اگه مهرش به دلت بشینه جا برای مهر هیچکی نمیمونه.
_خدا همه جا هست فقط باید ببینی کجا بهش نزدیک تری.. اونجا که دستی سر یتیمی میکشی یا بی پناهی را پناه میدی یا مریضی را عیادت میکنی
مادر شهید اکبر مدنی:
در زمستان، در کوه های سرد کردستان خدمت می کرد، مدتی بود که نه تلفن زده بود و نه نامه فرستاده بود. آخر سر طاقت نیاوردیم و پدرش به کردستان رفت، تا خبری از اکبر بگیرد؛ یک جفت کفش کتانی هم برایش فرستادم تا در سنگر راحت باشد. وقتی از کردستان برگشت، بدنش پر از تاول و زخم بود؛ سالک داشت. به خاطر سردی هوا، رزمندگان غالبا در سگر مانده بودند و بهداشت آنها به خوبی رعایت نشده بود. اکبر، کفش کتانی را که برایش خریده بودیم، نپوشیده و به
تلمیذ [آیت الله سعادت پرور] : سالکی در خواب می بینید آنچه را دستور عمل آن را دارد ، در خواب با حالی مخصوص انجام می دهد. [این چگونه است؟]
استاد [علامه طباطبایی]: بسیار خوب است و از اعمال بیداری بهتر است. مرحوم استاد [سید علی] قاضی می فرمود: من در خواب می بینم که خوابم و خواب می بینم. این معنا برای کم کسی پیش می آید که ببیند خواب است و چیزهایی را خواب می بیند... برای بنده در بیداری چنین معنایی پیدا شده که فهمیدم در خلسه هستم و مطلبی را می بینم. ولی در خ
با سلام خدمت همه خانواده برتری های عزیز
گاهی وقت ها حس بدی به خودم پیدا میکنم، چون نسبت به چند سال پیش تا حالا خیلی تغییر کردم.
اون موقع ها خیلی درسخون بودم و از اینکه همه جا نامبر وان بودم حس عالی داشتم. هیچی برام مهم تر از درسم نبود. شب ها حتی بیدار میموندم و درس میخوندم تا کسی ازم جلو نزنه و خودم شاگرد اول باشم. نماز هام رو با عشق به خدا میخوندم، حجابم رو کامل رعایت میکردم و خلاصه دختر خیلی خوبی بودم ...
تا اینکه از یه جایی به بعد توی زندگیم همه
دریافت
سنگ نبشتهعاشق ِ مثنوی عشقم و ، مرغ ِ سخنمبا غزل واژه ی چشمان گُلی هم وطنم
اهل کنعان ِ پر از قاصدک ِ خوش خبرییوسف شعرم و هم قافیه ی پیرهنم
راهی مکتب احساسم و ، هم صحبت گُلکودکی مبتدی و ، سالک این انجمنم
همزبان سحری ِ ساکت و مفتون طلوعیاس پرپر شده ی صبح ِ غم ِ یاسمنم
اهل ِ پیوند نماز ِ حرم ِ سَروَم و ، همبا عقیق طلبش ، راهی ِ شهر ِ یمنم
شادم از هُرم ِ هم آغوشی ِ معشوقه سبزچون شقایق ، به عزای ِ شهدای چمنم
من همان خط غمم ، بر تن پیشانی و دس
یاحق...
بعضی وقت ها آن چنان کارهایمان به هم گره می خورند که زندگی در آن برهه از زمان برایمان چیزی جز کلافی سردرگم نیست. فکر می کنم شاید دلیلی پشت این سردرگمی ها باشد. این روزها به هرکسی که نگاه می کنیم انگار چیزی را گم کرده باشد. همه ما گمشده هایی داریم و بی هدف و شاید هم با هدف به دنبال آن ها می گردیم.
فکر می کنم که ای کاش ماهیت گمشده ها برایمان مشخص می شد و از این دور باطل دست برمی داشتیم.
نمی دانم که در قرن پیش یا حتی پنجاه سال پیش، شیوه مردم به چ
با مردان بهانه گیر چه کنیم؟
آیا نامزد یا همسر ایرادگیری دارید که مدام از شما انتقاد میکند و شما را به خاطر کارهایتان مورد سرزنش قرار میدهد؟
بعضی از همسران هستند که ایرادگیر و سرزنشگر هستند و به کوچک ترین چیزی شروع به انتقاد کردن میکنند.
این افراد نه تنها باعث کم شدن اعتماد به نفس همسرشان می شوند بلکه از موفقیت های وی، جلوگیری می کنند.
آیا نامزد یا همسر ایرادگیری دارید که مدام از شما انتقاد میکند و شما را به خاطر کارهایتان مورد سرزنش
احتیاج عصبی به جلب محبت و نیاز به تأیید و تصویب دیگران حکایت از یک مسئلهٔ اساسی دیگر نیز میکند. کسی که احتیاج عصبی و افراطی به محبت دیگران دارد، باطناً احساس بیارزشی، حقارت، ضعف روحی و عدم اعتماد به نفس نیز میکند ؛ یا درست تر این است که بگوییم احتیاج به جلب محبت ناشی از این ضعفهاست.
شخص عصبی در هرزمینهای خودرا بیارزشتر و بیکفایتتر از آنچه واقعاً هست تصور میکند و فکر میکند آدمی است بیعرضه که شایستگی و توانایی انجام هیچ کار
هیچ دانی چیست میراث شهان؟کار دل، راه میان، پیکار جان
کیست عاشق؟ جنگجوی عشقورزتحفهی دل وقف باید در جهان
تیز کن شمشیر و دیو عقل کشپاک کن از خویش عقل و کار دان
ذات حق در جان بسی پیچیده شدباز کن از سر حجاب و تیز ران
شعله شو ای سالک راه خداپیچ و تابان میرو در راه خوشان
عاشقا آغوش بگشا، باک چیستبال بگشا، کودک خاکی نمان
بیرهی در جستجوی راه باشدر رهی رقّاص شو تا بیکران
ساده شو، پیچیدگان را راه نیستساده تابد آفتابِ شادمان
کشتی از لنگرگه شب باز ش
لحظه ها... اتفاق ها...
همه لحظه ها و اتفاق های این زندگی مشترک از جلوی چشم هاش میگذره. الان 72 ساعته که مدام داره تصویر میبینه؛ خنده های مهناز، اشک هاش، سفرهاشون، دعواهاشون... و جمله های آرمان که مدام تکرار میشن : اتفاق ها و لحظه هان که مهمن"
احمد تصمیم گرفته به این فلسفه آرمان فکر کنه. درواقع بیشتر از فکر، چون به نظرش منطقی میاد، میخواد عملیش کنه.
داره اتفاق ها رو مرور میکنه. لحظه ها رو هم. و این مسئله با خودش ترس میاره. ترس از این که لحظه ها اونقدر ج
وقتی دیگران را ناراحت می کنیم انگار کلید غروب آفتاب زندگیشان را روشن می کنیم ، نور کم و کمتر میشود تا تاریکی اطراف فرد را پر کند.قلبش به تپش می افتد، مغزش از فکر و خیال داغ می شود و دستانش لرزان..این روزها همگی در غم اجتماعی به سر می بریم مدام از طرف همدیگر مورد حمله قرار می گیریم ، گاهی عقلمان و گاهی احساسمان خلع سلاح می شود..دیگر اثری از آدم های قوی داستان های خیال انگیز وجود ندارد..الان، کلیپ طنزی می بینم خندان میشوم و گاهی از فرط خندگی احساس
مادر بیخواب شده. میگویم "اشکال ندارد، فردا راحت میخوابید" و ناخودآگاه یاد مرگ میافتم که همه میگویند دیگر راحت شد، یا راحت خوابیده، یا تا ابد به خواب رفته. دلم ناگهان هری میریزد.
باور نمیکنم این من باشم که برای جراحی فردا استرس دارم و در تاریکی بیصدا اشک میریزم و مدام ذهنم میرود سمت آن احتمالات اندک! سمت آن دارویی که یک ماه قبل از جراحی، کنتراندیکاسیون نسبی داشت و مادر مجبور بود استفاده کند. سمت اینکه دنیا بدون مادر هم ممکن است
بسم الله الرحمن الرحیم
پیش از این گفتیم وقوف بر احوالات ماقبل انعقاد نطفه بر سالک و سالکه ضروری است.
چرا ک گاه ممکن است سالک مبتلا ب صفت یا خصوصیت یا روحیه ای باشد ک از نظر او و توجه او مغفول مانده باشد و همان ویژگی سد و مانع بزرگی بر سر سلوک و ریاضت و رشد وی باشد.
بطور مثال ممکن است خانمی بطور ژنتیک مبتلا ب کمخونی شدید باشد. این کمخونی عامل مهمی است در بی رغبتی ب عبادات. ای بسا بی رغبتی ب ریاضتها و کاهلی هایی برای سالکه ب همراه می آورد.
و نمونه ها
از نظر عطار نیشابوری ، هفت وادی سلوک که سالک راه عرفان باید به پیماید ، به شرح زیر می باشد :
1- وادی طلب
2- وادی عشق
3- وادی معرفت
4- وادی استغنا
5- وادی توحید
6- وادی حیرت
7- وادی فقر و فنا
عطار نیشابوری ،پس از بیان هفت وادی عرفان ، به شرح تک تک وادی ها شروع کرده و می گوید :
اول وادی طلب است . در این وادی :
جدو جهد اینجاست باید سال ها
زانکه این جا قلب گردد حال ها
مال این جا بایدت انداختن
ملک این جا بایدت در باختن
در میان خونت باید آمدن
و
... همچنین روح این ۱۴ نفر همان شعاع نوری است که یک سرش در عالم طبیعت و سر دیگرش در ذات خداست . حال اگر کسی خواست به خدا برسد باید وارد شعاع و روحانیّت و نورانیّت این ها شود تا جانش روشن و نورانی و گرم شود و در نتیجه صعود بکند و بالا برود و بدون ورود به نورانیّت و روحانیّت این انسانها محال است که کسی به خدا برسد . آن گاه این ورود به درون روحانیّت ۱۴ معصوم را ، ولایت میگویند . بنابراین ولایت عبارت است از اتّحاد روحانی شخص سالک با روح یکی از این اولیاء
بسم الله الرحمن الرحیم
آلبوم کیش مهر
صدای مسحور کننده استاد ناظری
غزل شیخ مصلح الذین سعدی شیرازی
این غزل بیان شمع ای از حالات سالک الی الله است
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم ازوست
____
به غنیمت ببر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کین دم ازوست
_____
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سر سودای بنی آدم ازوست
____
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده،شادی آن ،کین غم ازوست
____
به حلاوت بخورم زهر
تعجب نمیکنم که هنوز انقدر پر از خشم و غمم،
از همون اولش هم میدونستم که قرار نیست آسون باشه.
اما یه روزایی مثل امروز، حقیقتا به نقطه صفر برمیگردم و همه تلاش هام محو میشن- حداقل برای ساعتها و روزها...
امروز باز هم مدام از خودم میپرسم چرا؟ چطور تونست؟ و خیلی کم یادم میمونه که جوابی برای این سوال ندارم و بهتره اصلا نپرسمش...
یه روزایی مثل امروز، آشفته و سردر گمم، توان تمرکز ندارم.
از پشت لپتاپ به پشت کتاب پناه میبرم، از پشت کتاب به روی تخت، از روی تخت
مقام صحو در عرفان چه مقامی است؟
صحو» در لغت به معنای بیداری و هوشیاری است،[1] و در عرفان یکی از حالات سالک در سیر و سلوک است. توضیح اینکه در نظر اهل معرفت سالک الی الله هنگامی که از حجابهای ظلمانی(خواهشهای نفسانی) و حجابهای نورانی(توجه به انوار قلبی و روحی) گذشت، به مقام مشاهده جمال حق میرسد، در این مقام ابتدا حالت محو به او دست میدهد؛ زیرا ذاتش را محو ذات خدا میبیند و به همین جهت شطحیات و اموری که به حسب ظاهر و در نظر دیگران ناپسند ا
هوا هنوز سرد بود و کمتر گنجشکی در آن هوا هوس پرواز می کرد. در آن هوا وقتی از خیابان ها، وقتی از درخت های که در خواب بودن رد می شدم فقط از زنده بودن یک چیز مطمعن بودم. قلبم، قلبی که برای تو می تپید. در فکر تو قدم بر می داشت و در کنار تو به خیال می رفت. می دانم قلبم مرا به فراموشی سپرده و حتی اگر با رفتن از سینه من هنوز می تپید، سینه ام را می شکافت و به سمت تو می آمد. من از این موضوع ناراحت نیستم و حتی برایش خوشحالم که قلبی دارم که اینقد زیبایی را دوست دا
دیروز با یک تازه آشنایی سکس چت داشتم و سبک شدم. هورمونهام بهم ریخته و دچار شیدایی جنسیام. شب غمی از دوری ح داشتم. و در کل دیروز افسرده حال بودم چون خستهام از این علافی. بیهدفی، بیبرنامگی.
میم میگه باید هدف داشته باشی و مدام بهش فکر کنی، اینجور که چه چیزی تو رو میتونه به هدفت برسونه؟ الزاماتش رو دنبال کنی؟ هدف مثل خوره به جونت باشه.
راستش فعلا هدفم دکتری و رفتن از ایران هست. و در مرحلهی بعدی داشتن تزهای بزرگ در فلسفه. چطور له اینها بای
آزادی دو گام دارد، از بند خویش و از بند خلق. آن خلق هم از خویش است. پس آزادی یک زنجیر دارد و آن خویش است و باید گسست. پیام برای دل دردمند است، برای خلق نیست. خلق مذهب خویش دارد و آن مذاهب هواست. پیام خدا برای سالک دل است، برای آنکه در آستانه ایستاده و میخواهد داخل شود و جسارت دخول میطلبد.
حقیقت در هیچ کتاب نیست، حقیقت در قلب است. سکوت در قلب است و صدا در قلب است. و خداوند میگوید: «کتابها را ببند و به سوی من تهوّر کن.»
حلمی | کتاب لامکان
موسیق
دیشب توی مسجد وسط نماز پسرم مدام با من حرف می زد و می گفت "تموم شد بریم !" وقتی حرف می زنه بانمک میشه . مثل همه ی بچه های هم سن و سالش . بعد از نماز آقایی که بغل دستم نشسته بود دست دارز کرد به سمت محمد حسین که باهش دست بده . می خواست سر به سرش بذاره . محمد حسین هم یه هو رنگش زرد شد و جفت دستاش رو برد پشتش . بعد یک نگاهی به نفرِ کنارش انداخت و خودش رو کشید عقب و با نگاهش بهش فهموند : " هی آقا ! با شماست ! " و اون آقا هم دستشو دراز کرد و به آقای شماره ی 1 دست داد .
نکته ای که باید مطرح کرد این است که معنویت مطلوب مطلوب به نظر نگارنده معنویّتی است که در قدم اوّل پرده از حقیقت بردارد. و انسان را با حقیقت مواجه سازد.حال اگر این معنویت به انسان آرامش داد فبها اگر هم آرامش نداد، اشکالی ندارد لا اقلّ بازتابی از حقیقت را به ما نشان داده است.
اگر همّ و غمّ یک «سالک »این باشد که پرده از اسرارعالم بردارد و بداند بالاخره این عالم «قافله سالار » و « مدبّری»دارد و غایتی برای این عالم متصوّر است و به آن غایت طیّ طریق ن
مثل وقتی بعد از شش روز کار کردن حق خودت می دانی جمعه ی تعطیل را تا ظهر بخوابی ولی از هفت صبح بیدار می شوی. چشم هایت باز است اما لجبازی می کنی. از این پهلو به آن پهلو در برابر بیداری ای که به تو هجوم آورده مقاومت می کنی. مدام نگاه به ساعت گوشیت می اندازی که عقربه ی کوچک برسد به عدد دوازده اما عقربه کوچک تازه رسیده به هشت. سر آخر خسته می شوی. پتو را کنار می زنی و با دست های آویزان و خسته تر از همیشه بلند می شوی.
مثل وقتی کشتی ات غرق می شود. تو می مانی و ی
دوسنت اگزوپری با تمام ماجراجوییهایش که خوشبختی تجربه کردنشان را داشت جایی در زمین انسانهاست که بیم میدهد از روزمرگیها را تسلیم شدن و بودن چنان که میخواهند و شاید نمیخواهی و نمیدانی و فراموش کردن زیستن به آن سان که زیستنی است. این که در نهایت کسی نخواهد بود و ماند تا شانه هایت را تکان دهد و بیدار کند شاعر و آهنگساز و کیهان شناسی که در وجودت خفته است و به انتظار نشانهای یا ندایی است تا برخیزد و روزمرگیها را چنان که شایستهاند
امروز سر کلاس گیج گیج بودم مدام خراب میکردم استادم یگفت میدونم بلدی چرا انجام نمی دی تمرکز نداشتم اصلا.
منتظر جواب ارشدم نیاز دارم به یک فعالیت جدید فکری مشاورم میگفت تو باید مدام درگیر باشی مدام فعالیت داشته باشی وگرنه ادمی هستی که خیلی فکر میکنی و فکر آدم رو داغون میکنهراست میگفت خودمم دوست دارم مدام کار کنم کلاس برم فعالیت داشته باشم وگرنه مثل این چند روز دیوانه میشم خوددرگیری پیدا میکنم.
بچه که بودم یه همسایه داشتیم ارایشگر بود دخترش ه
ما نمیتوانیم با مدام توقع داشتن و مدام واکنش نشان دادن به ادمها انتظار یک رابطه ی طولانی مدت را داشته باشیم.
ادمها احتیاج به احترام، خلوت و درک شدن دارند.
گاهی لازم است صبور باشیم و این صبر ما به ادم رو به رویمان احساس امنیت میدهد که قرار نیست با هر رفتار و تعارضی، از سمت ما مورد حمله و خشم و قضاوت و تنبیه قرار بگیرد.
اگر میخواهید در رابطه های امن و پایدارتری قرار بگیرید، خودتان امن شوید و رفتارهای افراطی تان را شناسایی کنید و انها را کمتر ان
بسم الله الرحمن الرحیم
با که باید گفت
درد خویش را
تا کجا باید برم
این ناله و تشویش را
_________________
چگونه با تو بگویم که
دلم خون شده است
درین هجوم سیاهی
سپر ،ستم شده است؟!
چگونه با تو بگویم
قلم به خون زده ام
درین سیاهی ظلمت
به سر جنون زده ام
________________
متن:
اگر که نشنوی از من
یکی کلام متین
کجا روی از دشنه ام
پناه به کرکس پیر
نه آنکه دلم را ربود و با خود برد
نه آنکه سر بنهاد و سالک شد
فقط یکی به توان نظم دری
به خط و خون و جنون برد سرفه از روبه پیر...
بسم الله
نویسنده: آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(رحمت الله علیه)
ماه شریف شعبان برای سالک الی الله بسیار با ارزش است. یکی از شبهای قدر در این ماه می باشد و کسی در آن متولد شده که خداوند بواسطه او وعده پیروزی به تمامی دوستان، پیامبران و بر گزیدگانش - از زمانی که پدر ما حضرت آدم )علی نبینا و آله وعلیه السلام) در زمین ساکن شده - داده است. و وعده داده، بوسیله او بعد از پر شدن زمین از ظلم جور، آن را پر از قسط و عدل نماید. از مقام آن همین بس که ما
مدت ها بود یا خواب نمی دیدم یا می دیدم و یادم نمی موندن یا آنچنان چیز خاصی نداشتن. چند شب پیش اما یک خواب عجیب دیدم. اون شب از یک طرف به خاطر سرماخوردگی مدام بیدار می شدم و از طرف دیگه چون موعد تحویل کتاب نزدیک بود تا چند دقیقه قبل خواب کتاب می خوندم و همین باعث شده بود ناخوداگاهم فعال باشه. خلاصه اون شب مدام خواب می دیدم و بیدار می شدم. چهار تاش رو خودم یادمه اما دو تاش مهم تر بودن:
توی اولی من و ننه تو جاده بودیم و ننه پشت فرمون :) بعد خود ننه رو ز
یادگاران (کتاب بروجردی): بعضی آدم ها را باید مدام یادآوری کرد. جان پای دین داده اند.
یادگاران (کتاب بروجردی) : عباس رمضانی
بریده کتاب(۱):
یکی می خواست بیاید تهران، نمی دانم وزیر دفاع آمریکا بود یا نماینده سازمان ملل. گفتند شاه گفته « هیچ اتفاقی نباید بیفته» همین حرف برای محمد کافی بود. گفت: «باید بیفته»رفیقی داشت توی اصفهان. اسمش سلیمان بود. توی این جور کارها با همدیگر بودند. خودش هم که تهران بود. درست همان وقتی که قرار بود هیچ اتفاقی نیفتد، یک
دوسنت اگزوپری با تمام ماجراجوییهایش که خوشبختی تجربه کردنشان را داشت جایی در زمین انسانهاست که بیم میدهد از روزمرگیها را تسلیم شدن و بودن چنان که میخواهند و شاید نمیخواهی و نمیدانی و فراموش کردن زیستن به آن سان که زیستنی است. این که در نهایت کسی نخواهد بود و ماند تا شانه هایت را تکان دهد و بیدار کند شاعر و آهنگساز و کیهان شناسی که در وجودت خفته است و به انتظار نشانهای یا ندایی است تا برخیزد و روزمرگیها را چنان که شایستهاند
بسمالله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
جناب آقای استاد فاطمی نیا
باعرض سلام و آرزوی عافیت وسلامتی
آیا میتوانم با توجه به حدیث عنوان بصری
به استناد به جمله مولایمان حضرت اباعبدالله امام جعفر صادق علیه الاف السلام که فرمودند علم نوری است که خداوند بر هرکه بخواهد اعطا میفرماید
این نظرتان را که فرمودید
یک عارف باید در ابتدا آیت الله و مجتهد باشد و بعد از آن عارف گردد؟را رد کنم و بگویم تقوی کافی است و عمل به یقینیات کافی
درباره این سایت