نتایج جستجو برای عبارت :

عجله نکنید جایی خبری نیست !

آنجا یک قهوه خانه بوداما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای،چرا؟ ، دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟!
عجله، همیشه عجلهکدام گوری میخواستم بروم؟من به بهانه ی  رسیدن به زندگی،همیشه زندگی را کشته ام...
(محمود دولت آبادی)
مردم شهرم همیشه عجول بوده‌اند.
همیشه همه‌ی کارهایشان را با عجله انجام داده‌اند.
چای را داغ سر کشیدند...
پشت ترافیک بوق را یکسره کردند...
شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند... 
در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند...
زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند...
آنقدر عجله کردند که وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود... 
باور کنید انتهایش چیزی نیست.
وقتی به خودتان میرسید،درون آینه فقط یک مرد، یک زن با موهای جوگندمی نگاهتان م
یکی از مثل هایی که روز به روز تجربه اش می کنم همین "عجله کار شیطانه" است. دلیلش هم واضح است وقتی اضطراب داری، عجله می کنی،  و وقتی عجله می کنی ساده ترین کار ها را هم درست انجام نمی دهی.
چندبار است که روزگارم با همین مثل سپری می شود، یک ماه پیش میخواستم به یکی مراکز دندانپزشکی بروم که به قول برادرم کارشان "استاندارد" است، آنقدر عجله داشتم که ساعت 4 رفتم، درصورتی که ساعت 5 در دکان را باز می کردند، اما دوباره عجله کردم و به یکی از شانسی ترین کلینکی که
وقتی دقت میکنم میبینم تو موقعیت استرس چه قدر عجول میشم و الان استرس هام زیاده.
دارم سعی میکنم که مثل اسفند نشم. وقتی میگیریش از روی آتیش میپره چون داغه و میخواد فرار کنه.
عجله برای فرار.
چه قدر اتفاقات زندگیم بودن که با عجله کردنهام اونها رو تغییر دادم...سر شب یکی دو تا اساسیاش یادم افتاد. دیدم سرنوشتم رو با اون عجله کردنهام تغییر دادم. شاید حتی بشه گفت سلب توفیق کردم.
سخته...آتیش خیلی داغه!
 
وقتی بهش فکرکردم گفتم شاید اگر این آخری رو هم تحمل کنم
همیشه همه ی کارهایشان را با عجله انجام داده اند، چای را داغ سر کشیدند، پشت ترافیک بوق را یکسره کردند، شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند ....در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند...
برای آشنایی با جنس مخالفشان از ده سالگی آبدیده شدند، زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند...آنقدر عجله کردند که وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود... 
مردم شهرم همیشه عجول بودند،باور کنید انتهایش چیزی نیست،وقتی به خودتان می رسید، درون آ
اگر #عجله ای برای رسیدن به هر هدفی دارید، شما یک مانع ذهنی بزرگ دارید. عجله معمولا از ترس میاد و این نکته که نکنه زمان بگذره، نکنه دیر بشه، نکنه تموم بشه و به من نرسه !!! عجله از تنفر از شرایط موجود میاد. من از شرایط فعلیم خوشم نمیاد و می خوام سریع تغییر ایجاد کنم. دنبال سریعترین روش هستم و از این استاد می رم پیش اون استاد و از این کلاس به سمت اون کلاس می رم. در صورتی که با این عجله شما لحظه حال رو از دست می دید، شما نمی تونید نشانه هایی که زندگی واست
پیر زن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد. پیر زن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با
{امام مهدی(عج) در قرآن - شماره 31}
 
حرکت = "واجب" ؛ عجله = "ممنوع"
 
أتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ... [نحل/۱]
{فرمان خدا به زودی فرا می رسد، پس برای آن عجله نکنید...}
امام صادق(ع) در معنای این آیه فرمودند: [فرمان خدا] آن امر ماست؛ یعنی قیام "قائم" ما اهل بیت، که خداوند دستور داده در آن شتابجویی نشود... خداوند او را با سه لشکر از فرشتگان، مؤمنان و هراس [در دل دشمنان]، پشتیبانی فرماید...
 
(تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۵۴ / کمال الدین، ج۲، ص۶۷۱)
 
عکس نوشته در
نهی از اعتماد بیجا حتی به نزدیک‌ترین افراد
ثقة الاسلام کلینی و ابن شعبه حرانی رضوان الله علیهما روایت کرده‌اند:
محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن إسماعیل، عن عبد الله بن واصل، عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا تثق بأخیك كل الثقة فإن صرعة الاسترسال لن تستقال.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حتی به برادرت اعتماد كامل و تمام (بدون ملاحضه) مكن؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان كردن، قابل جبران نیست.
الکافی، تالیف ثقة
می خوام بشنوم صدای پژواک رو / اما تو درصدد شنیدنِ خودِ صدا
نداری صبر برای بازگشت / عجله نکن میرسه خودش تنها
عجله نکن میاد با پای خودش / قدم زنان روی اتم های هوا
رقص اموجاِ صوت در حنجره / نور چشم با شعله ی عشق
دستات در آغوشِ رهایی / جسمی نیست برای بازآرایی
زحک پوشیده ی ساعدِ من / رگ های دریده بر ذهنِ من
الان دقیقا این همه عجله برای چیه؟
نمیشه یه ذره یواش تر بری...
تازه دارم با وجودت برکت رو میفهمم
لطف بی حد و حساب رو
تازه دارم آرمان شهرم رو با تو تجربه می کنم
توروخدا یه ذره یواش تر برو
یه کاری کن که بعد از تو همه چی همین طور خوب بمونه... لطفا
#یازده_روز_گذشت
سلام نمی خوام منتی سرت بذارم ولی تو آدم خوشبختی هستی این حرف های ته دلم رو می خونی خیلی خوب می دونم از شوخی خوشت نمی یاد 
فکر می کردی یه روزی برات یه دفتر فوق سری رو پست کنن من صبر کردم از شیراز برم بعد برات بفرستمش یعنی دستت بهم نرسه نه این که ازت بترسم نمی خواستم با تو‌چشم تو چشم بشم حتما داری توی ذهنت می گی من همیشه می دونستم این دختره دیوونه آست 
 
حالا ممکنه بخوای برام کریه کنی که حتما این کار رو نمی کنی یا این که بخوای بخندی بهم می شه اصلا
برای یکشنبه آینده وقت مشاوره گرفتم.
هم اون هم خودم خیلی عجله داشتیم که زودتر جور بشه ولی اون سه شنبه نمیتونست بیاد و افتاد هفته بعد. از این که عجله رو توش میبینم خوشم میاد. معمولا با آدمای خون سرد مثل خودم برخورد میکردم همیشه.
+هنوز برام عجیبه. چرا آدم باید تو خواستگاری انقدر درباره مقالات چاپ شده و مفاخرش حرف بزنه:/ و بدتر اینکه چرا باید بپرسه شما چند تا مقاله دارید؟ 
ذهن رشته های مهندسی انگار خط کشی شده س!! واقعا اکثرا ی مدل خاصی ان!
ول بده بابا
تند تند غذا خوردن یک عادت بسیار نامناسب غذایی است،که علاوه بر افزایش احتمال خفگی افراد، موجب ایجاد امراض بسیاری در بدن می شود. در این روش غذا به خوبی جویده نشده و باعث افزایش فشار به دستگاه گوارش انسان می شود.
زمانی که به آرامی غذا می خورید، بهتر هم هضم می کنید. شما به راحتی وزن خود را از دست می دهید یا حفظ می کنید. با این حال، شما هم از هر وعده غذایی احساس رضایت بیشتری می کنید. در مقابل چنانچه اگر غذای خود را سریع بخورید، گوارش شما آسیب می بیند.
بعضی وقت‌ها، مخصوصاً وقتی صاحبش عجله دارد، مداد تقاص تمام این عجله‌ها را می‌دهد و سَرَش می‌شکند، سری که برایش مثل دست‌های بنا، انگشت‌های قالی‌باف و پاهای فوتبالیست است.
مداد آه می‌کشد، چون این اتفاق، یعنی از دست دادن سَرِ نازنینش، مساوی است با رویارویی با دشمنش، تراش!
تراش در واقع خیرخواه مداد است، اما مداد این را نمی‌داند. دوست خوب در نگاهش، پاک‌کن است. وقت‌هایی که خراب‌کاری به‌ بار می‌آورد، پاک‌کن کمکش می‌کند و قبل از این‌که ک
پیر زن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد. پیر زن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
پیرزنی در خواب خدا رو دید و به او گفت:خدایا من خیلی تنهام، مهمان خانه من می شوی؟! خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش می رود...پیرزن از خواب بیدار شد و با عجله شروع به جارو زدن خانه اش کرد..!رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود رو پخت.سپس نشست و منتظر ماند...چند دقیقه بعد درب خانه به صدا در آمد...پیرزن با عجله به سمت در رفت و اون رو باز کردپیرمرد فقیری بود، پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهدپیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در
#رویای_صادق
در معارف دینی، خواب معیار نیست ولی گاهی بعضی از خوابها شیرینی خاصی دارند.
امروز مادر شهید لطفی نیاسر می‌گفت: شب چهارشنبه مهدی را خواب دیدم، مثل همیشه گوشی کوچکش (گوشی که کارهای سازمانی اش را با آن انجام میداد) دستش بود و عجله داشت، بهش گفتم کجا میری؟ یِکَمْ پیش ما بمون.
شهید مهدی گفت: نه عجله دارم باید برم جنوب.
گفتم: باز میری خارج از کشور؟
گفت: نه، یه ماموریت مهم داخل کشوری توی جنوب دارم، اسم اون منطقه را هم گفت ولی من فراموش کردم.
پ
8 تا از بهترین ابزار طراحی رایگان لوگو
 
بودجه نیست؟ با عجله؟ این ابزار رایگان می تواند به شما کمک کند تا در عرض چند دقیقه طراحی لوگو ایجاد کنید.
 
طرح کامل آرم هرگز کار ساده ای نیست. انجام درست کار به درک کاملی از رسالت شرکت مشتری ، هویت نام تجاری آن و پیامی که می خواهد منتقل شود نیاز دارد و سپس مهارت هایی برای تقسیم تمام آن اطلاعات به یک علامت تصویری فوری قابل تشخیص است.
طراحی لوگوی حرفه ای نیاز به تحقیقات زیادی دارد ، تکرارهای زیادی و البته ا
♦️ﻋﺎﺱ: ﻣﺘﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﻪ ﻋﺲ ﺑﺮﻡ؟
ﺴﺮ: ﻪ ﺑﺸﻪ؟
ﻋﺎﺱ: ﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﻨﻦ ﺑﺎ ﻪ ﺭﻧﺠ ﺑﺮﺍﺩﺭﺗﻮ ﺗﻮ ﺍﻦ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﻭ ﻮﻟﺖ ﺬﺍﺷﺘ
ﺴﺮ: ﻣﺘﻮﻧ ﺑﻬﻢ ﻤ ﻨ؟ﻋﺎﺱ: ﻪ ﻤ؟
ﺴﺮ: ﻤﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﺮﻓﺘﻪ ﻣﺘﻮﻧ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻋﺲ ﺮﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﻮ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﻨﺖ ﻨ؟
ﻋﺎﺱ: ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ عجله ﺩﺍﺭﻡ...         بعضی فقط به ظاهر انسانندکاش انسانیت را یاد بگیریم
 
با بررسی همه‌جانبه‌ترِ قانون مورفی می‌توان به نتایج مختلفی رسید. برخی آن را دروغ یا تلقین می‌دانند و برخی دیگر، راست و عده‌ای نیز آن را نوعی سخن بامزه می‌پندارند که شاید بعضی اوقات درست از آب دربیاید ولی ما در این مقاله سعی می‌کنیم منطقی‌ترین و مستندترین موارد را درباره‌ی واقعیت داشتن یا نداشتن قانون مورفی بیان کنیم:
بیشتر افراد از مضمون اصلی قانون مورفی مبنی بر این‌که: «کارها می‌توانند درست پیش نروند و این اتفاق خواهد افتاد»، کما
مقدمه: همانطور که می دانیم در اسلام بسیاری از کارها در کتاب خدا و به دست بزرگان منع یا حرام اعلام شده اند، در میان بسیاری از آن ها چه از نظر سلامت، چه از نظر سود برای خودمان، موثر و مفید خواهد بود. بنابراین بهترین گزینه فرمان برداری و اطاعت از آن هاست.
تنه انشاء:همیشه این ضرب المثل بوسیله ی بزرگان و پدر و مادر نقل و قول و گوش زد شده است اما ما همیشه یا گاهی، درک درست از این ضرب المثل ها نداشته و با پشت گوش گذاشتن از اجرا و اطاعت آن ها شانه خالی کرد
همین الآن انتخاب رشته کردم!
اولین باریه که توی عمرم برای انتخاب رشته استرس داشتم و برام ترتیب دانشگاه‌هایی که می‌زدم مهم بود!
حتی اولین باری بود که توی عمرم مجبور می‌شدم بیش از 3-4 تا رشته انتخاب کنم!!
تا قبل از این، هم توی کارشناسی هم توی ارشد، اولین رشته‌ای که انتخاب کرده بودم رو قبول می‌شدم...
کارشناسی: مهندسی کامپیوتر - نرم‌افزار دانشگاه صنعتی شریف (رتبه 21)
کارشناسی ارشد: مهندسی کامپیوتر - الگوریتم دانشگاه صنعتی شریف (رتبه 7)
ولی این دفعه
جناب افسر رانندگی گرامی و دوست داشتنی
بیا با هم صادق باشیم
سه هفته اس منو معطل کردی سر اینکه یه ممنوع نگفتی...یه بار سر اینکه با عجله دوبل زدی...و و و
برادر گرامی اینا کجاش عیب و ایراده؟مهم اینه من نه ماشین زیر پام خاموش میشه نه استرس دارم و نه خراب میکنم دوبل هامو و عین قرقی برات دوبل میزنم.
بابا قبول کن منو دیگه...من نافمو با عجله بریدن خب چیکار کنم دوست دارم وقتی یه کاری بهم میدن سریع انجامش بدم.
چرا اذیت میکنی برادر من؟
حداقل اخرش انقدر از دست
با عرض پوزش
همکاران گرامی که قصد طراحی مبلمان جدید رو دارند هر چه سریعتر نسبت به دریافت نوبت اقدام کنند 
و طراحی خود را به دقیقه90موکول نکنن
طراحی و همچنین ویرایش بصورت عجله ایی پذیرفته نمی شود
گروه طراحی مبلمان آیهان با مدیریت حیدریان
09194536019
این مطلب زیر یک معادله بود مسابقه ای برای ریاضیدانان جهان
جواب را در بخش نظرات بنویسید.
مرحله اول
به نفر اول مسابقات جایزه تعلق میگیرد
برای جواب سوال یک فقط 60 ساعت پس از اعلام پست فرصت دارید
اعلام نتایج روز 98/9/10 است 
منتظر چه چیز هستید عجله کنید
قالی های منزل از وسایل مهم در خانه
میباشند که روزانه در رفت و امد هستیم و دچار آلودگی میشوند از این رو
رسیدن به قالی ها مهمترین کار های خانه است .قالی ها اگر گرد و خاک
داشته باشد  و یا آشغال داشته باشد حتما قبل از قالیشویی باید جارو شوند پس
توصیه میشود قبل از سپردن به قالیشویی ، فرش هایتان را جارو کنید.جارو زدن قالی ها به روش صحیح باید صورت گیرد آیا میدانستید اگر به روش صحیح قالی های خود را جارو نکنید ممکن است قالی هایتان به خصوص دستباف دچار
امروز بهش گفتم «ینی هیچی دوسم نداری؟» و تقریبا چندوقت یبار که حواسم از کار پرت می‌شه به در نگاه می‌کنم و انتظار می‌کشم. ننه‌م مشکوکه که کرونا گرفته باشه، من که می‌گم نگرفته‌، ولی خب خودش می‌ترسه و فضای ترس رو به خونه تحمیل کرده. ننم‌م داستانای زیادی داره، عجیب دوستش دارم و عجیب‌تر ازش دورم. تقصیر خودشم هست البته. ولی یه قدم نزدیک‌تر می‌شم که من ادبیات دوست‌داشتن رو هم استعدادی تو یادگیریش ندارم. بگذریم.
یه لحظه باز نگام افتاد به خودم
پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد , او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد.او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟پزشک لبخندی زد و گفت: "متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه س
این همه عجله برای چیست؟ به کجا قرار است برسیم؟ چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ در فرداها چیست که در دیروز نبوده و در امروز نیست؟ کاش می‌شد زمان را متوقف کرد. کاش این‌قدر منتظر تمام شدن‌ها نبودیم. کاش می‌فهمیدیم امروز همان فردای دیروزی است که فکر می‌کردیم در آن برایمان ریده‌اند. (نگارنده اعصاب ندارد.)محمود دولت آبادی جایی نوشته بود:«آن‌جا یک قهوه‌خانه بود، اما ننشستیم به نوشیدن دو تا استکان چای. چرا؟ دنیا خراب می‌شد اگر دقایقی آن‌جا می‌نشست
پیر زن با تقوایی در خواب خدا را دید .
 
فیلم را ببینید
 
به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟
خدا قبول کرد و گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد.
پیر زن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند.
بهم اشاره کرد که: زندگی زناشویی گله. یه گل حساس. خیلی خیلی حساس. یه گل آب میخواد. نور می خواد. کود می خواد. یه گل ناز و نوازش می خواد. هم صحبت می خواد. خونه آروم، دل خوش می خواد. می گفت گلا هم مثل ما آدما اگه تو جنگ و دعوا، تو بحث و درگیری بیفتن، زود می پوسن. 
من فقط گوش می دادم و به خودمان فکر می کردم. به همه ی زوج های هرکجا. به اینکه اوایل، وقتی ازدواج می کنیم، حوصله داریم، وقت داریم، انرژی و علاقه داریم و هی گلمان را آب می دهیم. انرژی می گذاریم. قربان
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل تسنن)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِ
این بار مناجات امیدواران از امام سجاد علیه السلام را خواند.همان مناجاتی که پر از حس امید هست و فریاد می زند که خدا
هست هنوز.
 تا رسید به این عبارت ( چگونه فراموشت کنم،که همیشه به یادم بودی) مفاتیح را بست و گفت:
 
دست هایش یخ کرده بود و دلشوره توی وجودش نشسته بود.هم باید به منبرش می رسید و هم به قرارش.برنامه روضه های 
خانگی شیخ یک منبر بیست دقیقه ای بود و چای آخر روضه.امروز باید از خیر خوردن چایی می گذشت تا به قرارش
برسد.روضه را خواند و با عجله سم
«[سر کلاس درس، دقایق آخر تا تعطیل شدن کلاس، بچه ها بی تابی می‌کنند تا زنگ بخورد و کلاس را ترک کنند، امیر این بین بی قرار تر از همه است، لوازمش با جمع کرده و فقط مانده کتابش. حمید از دور او را در نظر دارد. زنگ می‌خورد و با صدای جیغ و فریاد بچه ها کلاس در چشم بهم زدنی خالی می شود. نفر اول امیر از در کلاس مثل گلوله خارج میشود. حمید اما به سمت میز امیر می‌رود و مشغول کاری می شود و بعد اوهم سریع کلاس را به سمت حیاط و بعد کوچه ترک میکند و در راه امیر را می
گاهی به چیزی فکر میکنم و میگویم کاش فلان کار را میکردم و الان شاید زندگی طور دیگری بود.اما امروز بازهم مثل همیشه فهمیدم که زندگی هر لحظه اش متغیر است و من کاره ای نیستم و بخش بزرگی از افکارام سرابی بیش نیستند.مثلا امروز میخواستم شیمی دارویی را از کتابی که عکس گرفته بودم بخوانم زیرا قبلا حس میکردم این کتاب حتما چیز به درد بخوری دارد. اما امروز بعد از سه ساعت وقت تلف کردن متوجه شدم نه تنها مفید نیست بلکه اشتباهاتی هم دارد. البته اشتباه بزرگتر را
پیرزن باتقوایی در خواب خدا را دید ؛ به او گفت : « خدایا ، من خیلی تنها هستم . آیا مهمان خانه ی من میشوی » ؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد . پیرزن از خواب بیدار شد ؛ با عجله شروع به جاروکردن خانه کرد ؛ رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود ، پخت . سپس نشست و منتظر ماند . چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .


ادامه مطلب
دیشب نقل قولی از نویسنده ای که اسمش فراموشم شده خواندم با این مضمون که اگر محتویات کیف یک زن را ببیند می تواند داستان زندگی اش را بنویسد. 
امروز صبح که داشتم با عجله آماده می‌شدم؛ یاد این جمله که افتادم، از عجله افتادم. 
چرا ؟ چون تمام محتویات کوله پشتی من این ها بود : جزوه های سنگین سلولی و ملکولی ام که نه در دفتر بلکه در برگه های A4 نوشته شده بودند. آن هم نه با خودکار های رنگی رنگی. با آبی ِ تک رنگ. کتاب تذکره اندوهگینان، قرآن جیبی ِ مشکی رنگم. ب
اقا حالم گرفتست :( کتابمو تموم نکردم خورده تو حالم که نتونستم. خب تقصیر من چیه مطالبش زیاده یعنی ادم کند میخونتش. دستم به کار نمیره. اومدم رو تخت یه ذره بخوابم یه خورده هم به این فکر کنم اگه از الان تا دوازده شب کار کنم کلی از کتابو پیش بردم و به خودم دلداری میدم که میتونم از پسش بر بیام. خب عجله ای نیست ولی من میخواستم قبل از خرداد تمومش کنم و خیلی دیگه طولانی شده بود خوندنش. 
شاید به دل خاله سوری افتاده بود قرار است میان حصیر بافی‌هایش، قلبش یکی
در میان بزند و سرش گیج برود و ساعتی بعد روی تختی در آی‌سی‌یوی بیمارستان
باشد. برای همین بود که همیشه عجله داشت در خوبی اولی باشد. در مهربانی
سبقت بگیرد و تا می‌تواند به آدم‌ها «دوستت دارم» بگوید.
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
مادر امشب میگفت کاش سنم کمتر بود.مثلا چهل سال یا پنجاه سال :(.یعنی چی تو ذهنش گذشت که اونو گفت؟؟؟چه حسرت هایی رو یدک کشیده؟؟
 دیدن پیر شدن پدر مادرا یکی از باگ های بزرگ زندگیه.
+تو هم عجله نکن.نوبت تو هم میشه.تو هم میشه که میگی ای کاش جوون تر بودم و فلان مهارتو یاد میگرفتم.کاش جوون تر بودم و نمازامو اول وقت میخوندم.الان دیگه اصن حسش نیست....نوبت تو هم میشه
 
هیچکس توقع نداشت همه تو یه انتظار خیلی عجیب فرورفته بودن ..انگار قراره چند سال دیگه به چیزی که براش انتظار میکشن برسن ..
اما همیشه اوضاع همونطوری که ادما میخوان پیش نمیره .
نوه های خاله جونم خیلی عجله داشتن و همرو شگفت زده کردن ..یه دوقلوی ناز ،یه دختر و یه پسر ..خیلی تو دل میرن ..چه حس قشنگیه نگا کردن به دستای کوچولو و ظریفشون .
اوه خدای من چقد ریزن ..
بسم الله
گفتم من همین طوری راحتم، او نباشد هم راحتم، می توانم زندگی کنم، اما تصور این که او بیاید و منتظر باشم و کی بیاید و اصلا چه کسی مرا می خواهد زندگی‌ام را نابود کرده...
خدا نه گذاشت نه برداشت و این آیه آمد:
خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ ۚ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ
خدایا ممنون
اما این آیه برای وعده عذاب است!
خدایا اما من به معنی مثبت می‌گیرم...
فکر کردن سخته. درد داره. کار هرکس نیست. بعضیا فکر میکنن فکر میکنن اما همش خیاله. فکر کردن کیلومتر شمار آدم رو صفر میکنه باعث میشه همه پل های پشت سرت خراب شه. باعث میشه گذشته ی خودت رو زیر سوال ببری باعث میشه تازه متولد شی. واسه همینه بعضیا میترسن فکر کنن فقط میگذرونن با باورهای دیروزشون با باور های سال و دهه قبلشون.
گاهی وقتا فکر می کنم این بود چیزی که میخواستم. چقدر تو مسیرم کج شدم. چقدر خودمو گم کردم. چرا اینقدر عجله می کنم با این عجله ها قراره چ
در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد. این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه از بهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند. سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدم‌هایش کاست و چند ثانیه‌ای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد. یک دقیقه بعد، ویلون‌زن اولین انعام خود را
وقتی فکر انجام دادن یه کاری میاد توی ذهنم تا زمانی که انجامش ندم آروم نمیشم و کمی عجولم ، هفت ماهه به دنیا نیومدم ولی مامانم میگه دو هفته زودتر به دنیا اومدی عجله داشتی D:
تا اومدم بنویسم ، امروز خداروشکر تونستم یه کار خیلی کوچیک برای اون بچه ها انجام بدم ساعت از 12:00 گذشت و وارد روز جدیدی شدیم :)
خلاصه که نمی دونید چقدر ذوق کردند ، هر وقت به خوش حالیشون فکر میکنم ناخودگاه یه لبخند میاد روی لبم :)
این چند روز انقدر دستامو شستم که پوست دستم نابود شده 
همشم دارم باالکل گوشی و هندزفری و شارژرو کلیدامو تمیز میکنم 
لباسامم انداختم تو لباسشویی 
اومدم بگم ناخوناتونو بگیرید و اصولی دستاتونو بشورید حوصله به خرج بدید عجله نکنید و دست تو دماغتونم نکنید
و اینکه تا اردیبهشت احتمالا خونه بمونم بیایت فیلم انیمیشن کتاب آهنگ سرگرمی خلاصه هرکار مفیدی که تو خونه انجام دادید یا میدید معرفی کنید بهم 
این چند روز وارد پنل میشم می خوام یه کوچولو از سفرم بگم ولی منصرف میشم. الان هم نمیدونم این مطلب رو به پایان میرسونم یا نه !
امسال نسبت به سال ۹۶ خیلی شلوغ تر و با شکوه تر بود
هر بار چشمم به جمعیت می افتاد با خودم می گفتم کربلا چه خبره ؟...
 احتمالا  یه جایی به ترافیک آدما میرسیم ...خدا رو شکر اون طوری که من تصور می کردم نشد :)
چهار شنبه عصر که حرکت کردیم پنجشنبه صبح مهران بودیم بعد از ساعت یازده 
سوار ماشین ها به سمت نجف حرکت کردیم.(البته قرار بود  ک
توی قصابی بودم که یه خانم پیر اومد تو مغازه و یه گوشه ایستاد. یه آقای جوان خوش تیپی هم اومد تو گفت: 
«آقا ابراهیم، قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم.»آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش. همین جور که داشت کارشو انجام می داد رو به پیرزن کرد گفت: «شما چی میخواین مادر جان؟»پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: 


ادامه مطلب
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
هر قدر شتاب و سرعت برای یک دونده ضروری است و امکان برد را افزایش می دهد؛ به
همان میزان شتاب و سرعت برای یک شطرنج باز خطرناک است و امکان باخت را بیشتر می
کند.
امیرالمومنین علیه السلام، عجله را تنها در یک مورد مذموم نمی
دانند و آن هم عجله در ترک کار شر است1.
برای تصمیم های حیاتی و مهم، باید با آرامش و صبوری به تفکر بپردازی2.
معمولا شتاب زدگی موجب فساد کارها و پشیمانی بعد از آن خواهد شد3.
منابع:
1.     
غرر الحکم، حد
زود قضاوت نکنید
پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهیبیمارستان شد ,,, او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد ومستقیم وارد بخش جراحی شد ,,,او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد ومنتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگرنمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟پزشک لبخندی زد وگفت: "متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تم
خانه‌های تهران که حیاط و چمن آن‌چنانی ندارند مگر قدیمی‌ترها و اعیان‌نشین‌ترها. امروز امّا از پنجره بوی چمن تازه کوتاه شده می‌آمد. خیال نبود، آن‌قدری بود که من را از خانه بیرون بکشد. نسیم خنکی می‌وزید و نیمه ابر سبکی هم توی آسمان بود، اوّلش تُک بینیم سرد شد امّا راه که افتادم دیگر مثل برگ‌ها از نوازش‌های بهار غرق لذتّ بودم. خیلی زود شدم قسمتی از کوچه‌هایی که خودشان را با رضایت به دست سبزها و بنفش‌ها و طلایی‌ها سپرده بودند. زیاد
جالب ترین خصوصیت بشر "تناقض" است!
به شدت عجله داریم بزرگ شویم و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان تنگ میشود ..!برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم !طوری زندگی میکنیم که انگار هرگز نمی میریم و طوری می میریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم ...!
گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک می شد و بر می گشت! 
پرسیدند: چه می کنی؟ 
پاسخ داد: دراین نزدیکی چشمه آبی هست
و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد .
گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ؛
اما آن هنگام که وجدانم می پرسد :
زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟ 
پاسخ دهم: 
هر آنچه از من بر می آمد!
پس نتیجه می گیریم هر آنچه در توانمان هست ک
این روزا دیدن نبات در حال راه رفتن با دمپایی های من قند تو دلم آب می‌کنه.
وقتی میبینی نی نی دیروز ، چه عجله ای داره پا تو کفش بزرگترها کنه، ذوق میکنی.
ذوق بزرگ شدنشو ، قد کشیدنشو و...
ولی همین قدر که قند تو دلم آب میشه ، دلم برای نی نی و کوچولو بودنش تنگ شده.، برا روزایی که چهار دست و پا راه می‌رفت و کف آشپزخونه کنار پام می‌نشست تا ظرف شستنم تموم بشه برا روزایی که تازه بلد شده بود بگه بابا
 و چقدر ریسه می‌رفتیم و غش و ضعف میکردیم واسه بودنت و بزرگ
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
یکی از نزدیکان شهید تعریف می کرد:
یک روز دیدم محسن عجله دارد و پله ها را دوتا یکی می رود.
بهش گفتم: مگه دزد دنبالت کرده؟خودتو نکشی؟! فوق اش یک دقیقه
دیرتر می رسی دیگه!
ادامه مطلب
⭕️
 
بازگشت هزاران میلیاردی بیت المال
 
 
سردار رحیم نوعی اقدم از فرماندهان جبهه مقاومت و دفاع مقدس، در یکی از یادواره های شهدا بابیان اینکه در روزهای آینده سندی منتشر خواهد شد که درآن رئیس قوه قضائیه در اقدامی برای اولین بار چندین هزار میلیارد به بیت المال باز خواهد گرداند، اظهار داشت: برخی مسئولین فعلی کشور که خانواده شان،بستگان درجه یک و درجه چندمشان در خارج زندگی می کنند به واسطه #دزدی هایی که صورت گرفته وبه اضافه ارتباطاتی که با برخی
سر چهار راه بودم یهو ی وانت چراغ قرمزو رد کرد
پلیس تو بلندگو گفت وانت کجا میری؟
وانتیه هم تو بلند گو گفت دارم میرم بار بیارم دیرم شده عجله دارم...
..
.
.
.
.
.
.
.

یعنی ی همچین ملت شادی هستیما...
.............
یه بار تا ۳ظهر خوابیده بودم بابام اومد گفت بلندشو دیگه خرس گنده عصر شد، از جام پاشدم بش گفتم؛ 
اگر بی هدف از خواب بیدار شدید بهتر است بخوابید... استیو جابز.
با دستاش یقمو گرفت از پنجره اتاقم منو انداخت پایین گفت؛ 
آدم های بی ارزش را نابود کنید.... هیتلر. 
دیروز می خواستیم بریم باغمون برای برداشت محصول که کلامی نغز از پدر شنیدم. وقتی داشتیم می رفتیم من عجله داشتم و بابا عین نظامی ها محکم و جدی پشت فرمون نشسته بود و آروم آروم به راهش ادامه می داد، انگار تانک می روندش :)  به بابا گفتم: بابا من شیش و نیم باید باشگاه باشما؟!! گفت: سر وقت به اونم می رسیم و آرامشی عمیق در چهرش موج میزد :) داخل پرانتز هم بگم که هر وقت بابا بگه سر وقت یعنی تعطیل یعنی کنسل و هیچی الا اون کار. نزدیکیای باغ بودیم که بابا گفت: مهم
دانلود دوبله فارسی فیلم The Thirty Nine Steps 1978
در سال 1914 "ریچارد هنای" مهندس معدنی است که قبل از بازگشت به آفریقای جنوبی مدت کمی در بریتانیا ساکن می شود.اما وقتی همسایه پیر او کلنل "اسکادر" با عجله به اتاق او وارد می شود و داستانی مبنی بر اینکه جاسوسان آلمان در کشور مخفی شده و برنامه ای برای شروع دوباره جنگ جهانی اول دارند او به شدن شوکه می شود...
نام پارسی فیلم : نه پله
ناز شوال همین امشب و فرداست ولی
تا ابد رویت روی تو بعید است، بعید
فاضل نظری


من بعد از این ایام سخت روزه داری
از بوسه واجب تر ندارم هیچ کاری!
محمود احمدی


این کشور و آن کشور و سی روزمهم نیست
هرجا که تو رویت بشوی عید همان جاست!
یاسر قنبرلو


بر سر بام بیا، گوشه ابرو بنمای‌
روزه‌گیران جهان منتظر ماه نو اند!
ناشناس


بیربط نوشت:
از خیالت در دل شبها اگر غافل شوم
تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا
صائب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
یکی از نزدیکان شهید تعریف می کرد:
یک روز دیدم محسن عجله دارد و پله ها را دوتا یکی می رود.
بهش گفتم: مگه دزد دنبالت کرده؟خودتو نکشی؟! فوق اش یک دقیقه
دیرتر می رسی دیگه!
یکهو هندل موتور را زد و گفت: همین یک دقیقه، یک دقیقه هاست که
شهادت آدم رو یک روز یک روز عقب می اندازه!
 
کتاب حجت خدا
 
شتاب زدگی


غالباً کاری که از روی شتاب زدگی انجام می شود ، از دقّت لازم بر خوردار نبوده
و احتمال اینکه نتیجه ای مطلوب را به دنبال نداشته باشد وجود دارد ، گر چه در برخی
موارد انسان مجبور می شود کاری را با شتاب انجام دهد .!
عجول بودن یک ویژگی  است که در بسیاری
از رفتار های انسان مصداق دارد ، مواردی چون ؛ غذا خوردن ، سخن گفتن ، راه رفتن ،
قضاوت کردن ، کار انجام دادن و ...  ، شتاب
زدگی در این امور پیامد های جسمی ، روانی ، فردی و اجتماعی  را به دنبال خواه
پست اخیر مریم را که میخواندم یاد دوران تحصیلم افتادم. دبیرستانی بودم در مدرسه ای نمونه مردمی. از شرایط بقا در این مدرسه احراز نمره ی بالاتر از ۱۴ در تمام دروس در امتحانات خرداد بود. سال دوم دبیرستان امتحان ثلث آخردرس" ریاضیات جدید" منطقه ای برگزار شد و بی انصاف ها امتحان  سختی هم گرفته بودند. مهسای جان که همکلاس ام بود قطعا یادش هست. نمره ام ۱۳ شد و به حساب مدرسه مشروط اعلام شدم و می بایست مانند تجدیدی ها مرداد ماه امتحان می دادم.  این وضعیت برا
پرده‌رو بزن کنار، بیرون رو نگاه کن، ببین هیچ کبوتری رو در حال دویدن میبینی؟ به اون کلاغ نشسته روی آنتن ساختمون روبرو نگاه کن، به نظرت عجله داره؟ یا اون گربه‌ی توی کوچه، در حرکتش بین زیر این پراید تا اون پژو شتابی میبینی؟ اصلا شده هیچ‌وقت موقع سریع ردشدن بهت تنه‌ بزنه؟ توی تمامی مستندهای حیات‌وحش فیل قدم میزنه، زرافه راه میره و جغد آروم نگاه میکنه، حتی سریع‌ترین حیوانات هم فقط به وقتش میدوئن، چون دیوانه نیستن، تنها دیوانه‌ی زنده‌ی دنی
پرده‌رو بزن کنار، بیرون رو نگاه کن، ببین هیچ کبوتری رو در حال دویدن میبینی؟ به اون کلاغ نشسته روی آنتن ساختمون روبرو نگاه کن، به نظرت عجله داره؟ یا اون گربه‌ی توی کوچه، در حرکتش بین زیر این پراید تا اون پژو شتابی میبینی؟ اصلا شده هیچ‌وقت موقع سریع ردشدن بهت تنه‌ بزنه؟ توی تمامی مستندهای حیات‌وحش فیل قدم میزنه، زرافه راه میره و جغد آروم نگاه میکنه، حتی سریع‌ترین حیوانات هم فقط به وقتش میدوئن، چون دیوانه نیستن، تنها دیوانه‌ی زنده‌ی دنی
سلام بچه ها 
چقدر تعطیلی داشتیم این هفته !!!!!!! خدا 
قراربود این هفته که کلا نعطیل بود، ما برنامه "شعبده بازی پایتون" رو تکمیل کنیم که بد نیست الان یک مروری روی کارمون داشته باشیم
دستور for
این دستور رو اجرا کنید :
for i in range(1,10) :
    print("My name is ....")
 
 
خوب همونجور که میبینید دستور for که نوشتیم به تعداد 9 بار برای ما نوشت My name is 
بذارید این دستور رو به طور کامل بررسی کنیم.
for i in range(1,10) :
 
(range(1,10 : این دستور در حلقه for  به این معناست که از 1 تا 10 (بجز 10) دستور
#حدیث_مهدوی
احادیث عن الامام المهدی(عجله الله تعالی فرجه الشریف)
فلیعمل کلُ أمرءٍ منکم بما یقربُ به من محبتنا، ویتجنب ما یدنیه من کراهیتنا وسخطنا
ای شیعه ما 
هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى‌سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند.
منابع:تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) / مقدمةج 1 / 38 / 13 - التوقیعان المبارکان ..... ص : 37الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 498 / ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان ع
نکته کلی در خصوص ثبت نام در سایت ها خدمتتون عرض می گردد.
برای ساخت اکانت و ثبت نام در هر سایت، نیاز به یک یوزر نیم (آیدی دارید)
حتی المقدور سعی نمایید آیدی تمام سایتهایی که ثبت نام می کنید، یکی باشد.
این موضوع باعث می گردد که در روزهای آینده که قرار است در سایت های بیشتر ثبت نام نمایید
امکان مدیریت سایتها براتون بسیار راحتر امکانپذیر باشد.
این موضوع رو هم می تونید در خصوص پسورد بکار ببرید و یک پسورد مطمئن انتخاب کنید
و در تمامی سایت ها که اکانت
شنبه میشه 38 روز که تو این 38 روز سه بار همو دیدیم. یبار کوتاه، عجله داشتی. یبار پست، یبارم یکشنبه.
چطور میتونم به این فاصله بعد از اینکه عادت داشتم هفته ای سه بار ببینمت واکنش ندم؟ برای تو شاید اسونه چون دورت پره. من خیلی خالیم. فقط تو بودی که دیگه نیستی...
″این عجیبه که حساب کردم چند روزه همو ندیدیم؟″ نه، ازت نمی‌پرسم. گره جدید نمی‌خوام و می‌ترسم و تقریبا مطمئنم به اندازه‌ی من برات مهم نیست.تو گفتی احتیاج به زمان داری، گفتی طول می‌کشه. من می‌
روی تخت دراز کشیده‌ام و به شدت تشنه‌ام هست اما توان دوباره از جای بلند شدن و آب خوردن را ندارم. دستم را روی شکمم می‌کشم و با علی صحبت می‌کنم، خیلی جدی سعی دارم قانعش کنم که تشنه‌اش نباشد یا کمی تحمل کند و من دیرتر از جایم بلند شوم. با دلایل متعددی سعی میکنم به او اثبات کنم که الان از خواب بلند شدن برای یک لیوان آب خدایی زور دارد اما پسرک شیطون من با هیج دلیلی قانع نمی‌شود و هر از گاهی با یک حرکت قدرتمند مخالفت خودش را اعلام می‌کند، ناچار به آ
اولین باری که برایم خواستگار آمد، دقیقا یادم نیست ۱۹ یا ۲۰ ساله بودم...کمتر؟ بیشتر؟ انگار یک عمر گذشته، در حالی که همین حالا من در آستانه ۳۱ سالگی هستم.
ماجرا از این قرار بود که وقتی از دانشگاه برمیگشتم توی مسیر از جلوی مغازه ی استاد علی بنا رد میشدم. استاد علی که همه اوسا علی(بدون سیلاب و تاکید روی عین علی) صدایش میزدند، پسر دایی مادربزرگم بود اما با مادرم مثل خواهر و برادر بودند. طوری که من که انقدر روی پوشاندن مو و مچ دست ها و... از دید نامحرم
سنگ ماه تولد و رنگ زنده آن بهترین راه برای ارتباط گرفتن با ماه ایست که در آن متولد شده اید.از همین رو سنگ های ماه تولد یکی از محبوب ترین هدیه ها برای خود و کسانی که دوستشان دارید محسوب می شوند.بازار خرید این نوع سنگ ها این روزها حسابی داغ است.در این مطلب قصد داریم شما را با انواع سنگ های ماه های مختلف سال آشنا سازیم.
سنگ تولد چیست؟
سنگ تولد سنگی است قیمتی یا نیمه قیمتی که با توجه به ویژگی های ماه تولد فرد مناسبترین رنگ و خواص را دارد.اگر عجله دار
برای همه ی ما پیش آمده؛ صبح یک روز سرد در حالی که با عجله به محل کار یا دانشگاه می رویم ناگهان متوجه می شویم که آب بینی مان هم راه افتاده و جلوتر از ما می دود! البته کاری از دست مان برنمی آید جز آنکه دست به دامن یکی دو دستمال کاغذی شویم. اما این مسأله دلیلی علمی دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
ادامه مطلب
عصر جمعه در حال درس خوندن و استفاده از ته مونده های انرژیم میدونی یهو چی یادم اومد؟!تمام روزهایی که با شوق من زودتر رسیدم و کل تئاتر شهر رو زیر نظر گذروندم که پیداش کنم!
اینکه هر آدمی از کنارم میگذشت یه لبخند گنده روی لب من میدید و بس
این اواخر حس میکردم میاد یه جا قایم میشه منو زیر نظر میگیره :]]
درسته هربار شوخی میکنم که دیگه از این به بعد زود نمیرم اما مطمئنم که بازم زودتر از اون میرسم. 
راستش عمدا زودتر میرسم که این حس قشنگ رو از خودم نگیرم :)
د
صبح ها که به سمت مترو میروم با عجله و استرس از اینکه از قطار جا نمانم معمولا پله های آخر هر پله برقی را یکی دوتا کرده و فاصیه رسیدن به پله برقی(٦ پله برقی) بعدی را به سرعت طی میکنم.
آن روز بر خلاف همیشه عجله ای نداشتم...پس سرعتم را کم کرده و جای گاز دادن خود را در دنده سنگین گذاشتم تا با سرعت معمولی حرکت کنم.در همین حین توجهم جلب او شد...پشت سرم با قدی حدود ١٦٠ قدم هایش را درست جا پای قدم های من میگذاشت و سرعتش را با من هماهنگ کرده بود...منظم مثل تیک (ی
دنیای دخترها بدون حضور لوازم آرایشی و اکسسوری‌های فانتزی تقریبا بی‌معنی می‌شود. آرایش کردن نه برای خودنمایی، بلکه برای نمایش هر چه بهتر و بی‌نقص‌تر جذابیت‌های ظاهری هر دختری مورد استفاده قرار می‌گیرد. بسیاری از افراد یک آرایش ملایم دخترانه جذاب اما سریع و بی‌دردسر را به هر چیز دیگری ترجیح می‌دهند! این موضوع خصوصا وقتی برای رفتن به محل کار، قرار عاشقانه یا یک دورهمی خانوادگی عجله داشته باشید بیش از پیش اهمیت پیدا می‌کند.
ادامه مطلب
از صبح درگیر موتور خونه ی ساختمان بودم و خو بالاخره جمع و جور شد و کار اکی شد
اومدم بالا مصطفی تازه داشت بیدار میشد 
گوشیش زنگ خورد بی اینکه با من هماهنگ کنه آخرش گفت اکی فقط اینکه من آرشم میارم.
کجا!؟
ساحل جفرود ناهار میریم خانوادگی.
هیچی نگفتم و گذشت گذشت گذشت و دیدم توو ساحلم 
یه خانومی خیلی با عجله اومد سمتمون
آقا شما گوشیتون آیفونه!؟
نه!
سامسونگه پس؟
آره چی شده؟
هیچی داشتم عکس میگرفتم شما داخل کادرم بودید حیفم اومد ندم بتون.
ممنونم.
بعد از
وقتی ناراحتی تصمیم نگیر
وقتی دیر میشه عجله نکن
وقتی یکیو دوسش داری زود بهش نگو بذار خودش بفهمه
وقتی خیلی خوشحالی به کسی قول نده
وقتی یکی دلتو شکست سر یکی دیگه تلافی نکن
وقتی بغضت گرفته پیش هرکی گریه نکن شاید همون دشمنت باشه از ته دل خوشحال بشه
وقتی با یکی قهر کردی پشت سرش حرف نزن شاید دوباره بخوای باهاش دوست بشی
و آخرش اینکه اگر خودت دلت پاکه,
فکر نکن همه مثل خودتن .!
Open Commentsمشاهده مطلب در کانال
تو حیاط بودم،که مرتضی اومد. سلام داد وایستاد تو تراس.
چند تا توت رسیده چید و گرفت طرفم،گفتم خودت بخور پسرم،
گفت میخوام تو شیرین کام باشی مامان...
هم شوق و عجله و هم یه غصه و نگرانی تو نگاهش بود...
گفت مامان اومدم، خداحافظی
دلم لرزید...
فهمیدم دوباره هوای سوریه زده به سرش،گفتم خیره ان شاءالله.
گفت: میرم ماموریت، یزد...
هیچ وقت نمیگفت که میره سوریه، میترسید مانعش بشم...
بعد از اینکه میرسید اونور مرز تماس میگرفت و میگفت که کجاست.
ولی مگه میشه مادر حال
سلام سلام
کله گردالی صحبت میکنه
اومدم براتون از دلتنگیم بنویسم
الان دقیقا ۵۹ روز و ۱۶ ساعت و ۱۵ دقیقست که ماه پیشونی رو ندیدم به خاطر قرنطینه ی کرونا
آخرین دیدارمون روی پل هوایی بود جایی که من عجله داشتم سربعتر برم تا به مترو برسم و اون عجله داشت چون دشوریش میومد:) موقعیت آکواردی بود باید سریع از هم جدا میشدیم و حتی خودمونم نمیدونستیم دوباره کی قراره همدیگه رو ببینیم
جفتمون حسابی خسته بودیم چون کلی راه رفته بودیم و من به تنها چیزی که فکر میکر
از افلاطون پرسیدند :شگفت انگیز ترین رفتار انسان چیست؟
پاسخ داد : از کودکى خسته مى شود ،براى بزرگ شدن عجله مى کند و سپس دلتنگ دوران کودکى خود مى شود .
ابتدا براى کسب مال و ثروت از سلامتى خود مایه مى گذارد سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى کند .
طورى زندگى مى کند که انگار هرگز نخواهد مرد ، و بعد طورى مى میرد که انگار هرگز زندگى نکرده است .
انقدر به آینده فکر مى کند که متوجه از دست رفتن امروز خود نیست ، در حالى که زندگى گذشته ی
میون این عصر شلوغ که تلاش میکنیم به یه جایی برسیم که عقب نمونیم دو تا سوال خیلی مهم ذهن آدمو به چالش میکشه یکی این که به کجا برسیم؟ و یکی دیگه اینکه از چی عقب نمونیم؟بعضی وقتا توی این شلوغیا یادمون میره که خودمون از زندگی چی میخوایم و چی باعث میشه که از این جا بمونیم و عقب افتاده بشیم.
خیلی از کسایی که میتونیم کنارشون توقف کنیم و از کنارشون بودن لذت ببریم توی رد شدن های از سر عجله از دستشون میدیم اونایی که چیزی به ما میدن که شاید کلی از زندگیمون
سلام. پادکستی که قولش رو داده بودم آماده شد. تلاشمو کردم طوری باشه که بعد گوش دادنش، حس خسران نکنین. یه مقدار درگیر کار بودم و سعی کردم تا جای ممکن با کیفیت خوب آماده بشه ولی یه خورده عجله‌ای شد. لطفا اگه گوش کردین حتما حتما نظر بدین. چه روشن چه خاموش چه نیمه‌روشن. چه قهر چه آشتی. خیلی ممنون.
+پادکست سنجاق
میون این عصر شلوغ که تلاش میکنیم به یه جایی برسیم که عقب نمونیم دو تا سوال خیلی مهم ذهن آدمو به چالش میکشه یکی این که به کجا برسیم؟ و یکی دیگه اینکه از چی عقب نمونیم؟بعضی وقتا توی این شلوغیا یادمون میره که خودمون از زندگی چی میخوایم و چی باعث میشه که از این جا بمونیم و عقب افتاده بشیم.
خیلی از کسایی که میتونیم کنارشون توقف کنیم و از کنارشون بودن لذت ببریم توی رد شدن های از سر عجله از دستشون میدیم اونایی که چیزی به ما میدن که شاید کلی از زندگیمون
تو کلاس رانندگی مون ۹۰ درصد بچه کنکوری هایی بودن که از سر جلسه کنکور یه سره رفتن آموزشگاه برای اخذ گواهی نامه!
 یه دوقلوی آقا هم داشتیم. یکیشون جلسات اخر با یکی از دخترهای کلاسمون شماره رد و بدل کردن و دوست شدن :))
و خب من هنوز برام سواله وقتی ردیف خانوم ها و آقایون جداست، اینا کی وقت کردن از هم خوششون بیاد؟ شاید آقاهه پشت سرش چشم داشته؟بعد این دختره از کجا فهمیده این قل رو ترجیح میده با اون قُل؟ نکنه اشتباهی شماره اون یکی رو گرفته باشه؟ نکنه او
آخر دعاش گفت خدایا ی آرامش قلبی به این جمع بده که چیزی که در درونشونه رو پیدا کنن...
بهترین دعایی بود که ی نفر میتونست در حقم بکنه...خدایا میشه ی روز بیام و بگم آرامشی پیدا کردم که هیچ چیز و هیچ کس مطلقا نمیتونه خرابش کنه؟
++خیلی دوست دارم سبک سخنرانیش رو...حرفاش ملموسه برام...
++میخواستم ی کتاب مربوط به وقایع کربلا واسه ی فندق بگیرم...چند جا رفتمو واسه گروه سنی اون چیزی پیدا نکردم...از آخر عجله ای کتاب به اسم پند های پدرانه خریدم که نهج البلاغه برای ک
صدای باد که لای ریسه های نیمه شعبان پیچیده
صدای گنجشکان که جیغ و داد می کنند در حیاط ما و همسایه
صدایی درون مغزم که می گوید: نترس
و بوی گل های زردی که دیروز از کوه آورده ام
مورچه ای که از کنار لیوان آب به آرامی رد می شود بدون هیچ باری
و...
چقدر لحظات می توانند تکراری باشند و در عین حال بی هیچ معنای تکرار
دنیا منتظر من نخواهد ماند
باید عجله کنم



پ.ن: شنبه ی زیبایی شروع شده است. این هفته قرار است چه کارهایی بکنید؟ بسم الله

+خیلی دشت و دمن سر سبز شده،
داستان Nami yo Kiitekure
داستان انیمه در شهر ساپورو در هوکایدو اتفاق می افتد. "میناره کودا" یک شب که در بیرون از خانه مشغول نوشیدن بود، برای یک کارمند ایستگاه رادیویی کل غصه‌های دل شکسته اش را تعریف میکند. اما روز بعد، صدای ضبط شده حرفهایش را از رادیو میشنود. میناره با خشم و عجله به ایستگاه رادیو می رود...
ژانر : کمدی، درام، عاشقانه، سنین
زبان : ژاپنی
عنوان انگلیسی: Wave, Listen to Me!
رده سنی:+13
تعداد قسمت ها:زمان هر قسمت : 23 دقیقهکیفیت : HD 720p - 480p - 1080pآغاز پخش : 202
دوستی هایتان را به عشق نرسانید !به جایی که سلام دادنش ، سَر حالتان بیاورد و قربان صدقه های بی منظورش ، خاص شود برایتان...به جایی که عقربه ها وقتی کنارش هستید ، برای گذشتن عجله داشته باشند و قهوه ها تلخ به نظرت نیایند...دوستی
هایتان را به جایی که یک روز حرف نزدن با او ، خُلقِتان را تنگ میکند و
احوال پرسی نکردنش ، حالِ خوبتان را بَد میکند ، نرسانید!دوست که بمانید ، لااقل کنارِ خودتان داریدش...قدِ یک تبریکِ تولد ، قدِ یک گپ و چایِ عصرانه ، قدِ یک شب
الان زیر بارون پاییز خیابون آزادی هندزفری به گوش، کلاه سویشرت گذاشته مسیر مترو تا ایستگاه اتوبوس پیاده روی،بوی نم خاک، خیسی چمن، گلهای بارون خورده، آدم هایی که با عجله فرار میکنن که خیس نشن و من احساس تاسف میکنم واسشون که چی رو از دست میدنچقد الان این لحظه خوبه کاش بشه این هوا و این حال رو تافت زد همینجوری بمونهبعدا نوشت:
خلاصه که خرمشهری بودم واسه خودم
کلی شهید دادیم تا آزاد بشم
اما دردترکشا تو تنم می‌مونه...
9 نکته ی تربیتی:
1- همیشه به کودک خود سلام کنید و به او احترام بگذارید2- زمانی با کودک بازی کنید که او مشتاق باشد
3- از زورگویی پرهیز کنید4- با کودک رفتار محبت آمیز داشته باشید
5- برای آموختن زندگی به کودک عجله نکنید و اجازه بدهید او از کودکی خود لذت ببرد6- ناکامی کودک را محترم بشمارید و او را از شکست نترسانید
7- کودک را برای خودش و بر اساس توانایی هایش پرورش دهیدو نه برای اینکه تصویری از آرزوهای شما باشند
8- با صبر و سکوت با کودک خود ارتباط برقرار کنی
سلام به آرمیای خوشگل سایت
اونقدر که شما عجله دارید واسه قرار گرفتن برنامه ها ، من مجبور شدم یسری از کنسرتای پستای بعدو با مدیافایر براتون بزارم
اگر میخواید از آپلود بوی دانلود کنید صبر کنید من تمام کیفیتای پست پنجمین ماسترو آپلود و تکمیل کنم و بعدش کنسرتارو هم توی آپلود بوی میزارم
صد تا نظر هم منتظر تاییده و هنوز نرسیدم جواب بدم
پس پلیز کمی بصبرید
لابیو
دانلود مدرن گرام ضد فیلتر از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
دانلود جدیدترین هاتگرام ضد فیلتر 3 2 0 اصلی برای اندروید اردیبهشت
Download آریاگرام عکس فیلتر و حالت جان بالا آباد Apk free Zdfyltr telegram with a آزاد گرام تلگرام بدون. به منظور دانلود هاتگرام اصلی و اورجینال گوشی‌های اندروید که جدیدترین نسخه تصویر فیلتر متعلق ⚡ نسخه ⚡ است را کیک کرده و به عجله بالا دانلود و برگماری های بسیار هاتگرام   خصوصیت ‌های جدید نسخه.
ادامه مطلب
بازی انلاین(جرعت=-حقیقت) فردا مورخ:13/12/1398  راس ساعت6 عصردر http://btsismyheart.blog.ir برگزار میشود...هرکس داوطلب میباشد راس زمان حاضر شود.. یک ساعت قبل بازی شمارا در جریان  مراحل ان خواهیم گذاشت...
تا ساعت 12 ظهر فردا مهلت دارید اعلام حضور کنید...و ما مراحل رو بعدا اعلام میکنیم...
 
 
 
هرکس امادگی داره زیر همین پست اعلام کنه چون تعداد باید مشخص باشه:)
لطفا عجله کنید با تشکر...:)
عید فطر، آخر ساعت کاری:
آقای صادقی میخواست از در بره بیرون. جلوش ایستادم و چارچوب در رو پوشش دادم.
سینه سپر کردم و گفتم: عیدی بده! من عیدی میخوام.
صادقی- به من چه که عیدی میخوای! نمیدم.
- نمیذارم بری تا عیدی ندی من عیدی میخوام.
خلاصه به زور 5 هزارتومن عیدی ازش گرفتم.! :)
********
برگشتم توی بخش. جلال داشت آماده میشد که بره. خیلی هم عجله داشت. سوئیچش رو میز بود. برداشتمش.
- جلال، عیدی بده!
جلال- برو ببینم بچه پررو!
- باید بدی وگرنه نمیذارم بری.
سوئیچشو گرفتم ت
گاهی، وقتی با عجله دارم به سمت خونه برمیگردم حسودیم میشه به کسایی که عجله ندارن! اما ته دلم می دونم که شاید اونا هم به من حسودیشون میشه که کسی تو خونه منتظرمه! چون ذات آدمیزاد همینه. آدم معمولا حسرت چیزهایی رو می خوره که نداره!
اما به هر حال به نظرم کار درست رو اونایی می کنن که بعد از رسیدن به یه سنی مستقل میشن. و این مستقل شدن لزوما به معنی ازدواج کردن نیست. مستقل شدن خیلی سخته. یاد میگیری که ظرفا و لباسا خود به خود تمیز نمیشن. یخچال خود به خود پر
مگر چگونه زندگی میکنیم که تا کسی میمیرد میگوییم راحت شد...!
خانه های بزرگ اما خانواده های کوچک داریم،مدرک تحصیلی بالا اما درک پایینی داریم بی هیچ ملاحظه ای ایام میگذرانیم اما دلمان عمر نوح میخواهد...! کم میخندیم و زود عصبانی میشویم 
کم مطالعه میکنیم اما همه چیز را میدانیم...!زیاد دروغ میگوییم اما همه از دروغ متنفریم، زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما زندگی کردن را نهساختمانهای بلند داریم اما طبعمان کوتاه استبیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم 
یکی از خواهرهای من زیادی جدی است. سرش تو کار خودشه و همش درگیر پروژه ها. گاهی اما یادش میاد که دختره، احساس داره و شروع میکنه به محبت کردن، احوالپرسی و شوخی و خنده. و بعد دوباره همه چی یادش میره و تا نوبت بعد. به قول خودش یه پالسی میاد و میره.
امروز صبح محبت از خودش در وَ کرد و در همون حال که با عجله میزد بیرون برام کیوی پوست کند و گذاشت رو میز. تاکید هم کرد که از رختخواب بیام بیرون.
تا کیوی بعدی خدانگهدار.
پ.ن: گونه هاش به طور طبیعی چال داره. 
اینو گ
از بزرگی پرسیدند: شگفت انگیز ترین رفتار انسان چیست؟پاسخ داد: از کودکى خسته مى شود ،براى بزرگ شدن عجله مى کند و سپس دلتنگ دوران کودکى خود مى شود .ابتدا براى کسب مال و ثروت از سلامتى خود مایه مى گذارد سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى کند.طورى زندگى مى کند که انگار هرگز نخواهد مرد، و بعد طورى مى میرد که انگار هرگز زندگى نکرده است .انقدر به آینده فکر مى کند که متوجه از ۵دست رفتن امروز خود نیست، در حالى که زندگى گذشته یا آیند
#حدیث_مهدوی 
احادیث عن الامام المهدی(عجله الله تعالی فرجه الشریف)
فأما السجود علی القبر فلا یجوز
ای شیعه ما سجده بر قبر جایز نیست.
 
منابع:تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) / ج 2 / 228 / 11 - باب ما یجوز الصلاة فیه من اللباس و المکان و ما لا یجوز الصلاة فیه من ذلک ..... ص : 203الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 490 / ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان ع من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم ..... ص : 479الوافی / ج 7 / 451 / 16 ..... ص : 451و
معمولاً لحظه هیجان انگیزی است که برای اولین بار یک وب سایت راه اندازی می کنید و شروع به دیدن معدود بازدید کنندگان آن در تحلیل ترافیکی خود می کنید. با این حال باید به فکر افزایش ترافیک وب سایت خود باشید ، وقتی بازدید کنندگان معدودی به یک جریان پایدار ( در تجارت به مشتریان ثابت ) تبدیل می شوند ، شاید یک روز ، به یکی از ابر قدرت های حوضه خود تبدیل شوید! هیچ وقت عجله نکنید ، قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. در این پست با ما در راهنمای کنترل ترافیک
پی چندتا برگه کاغذ سفید میگشتم تا چیزی رو یادداشت کنم.دست کردم توی کشو و یکی از چنددفترچه ی رنگ و وارنگی که برای یادداشت مریض های بخش های مختلفم خریده بودم رو کشیدم بیرون...دفترچه ی بنفش رنگ...جراحی...
ورق زدم...
تخت 2:PT و INR رو پیگیری(همه ی جملات رو به خاطر عجله داشتن ناقص نوشتم)
MRIتخت 8
12ترخیص
فرشته بهادری:ESRفلان و CBCبهمان
صغری تخت 7سردرد
حسین تخت9 :def_gas_(منظورم این بوده که هنوز بعد از جراحی عملکرد روده اش برنگشته و دفع گاز و مدفوع نداشته)
عزت الله:باک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

arezoo