نتایج جستجو برای عبارت :

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان / نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین / گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند / کافر عشق بود گر نشود باده پرست
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر / که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم / اگر از خمر بهشت است وگر باده مست
خنده جام می و زلف گره گیر نگار / ای بسا
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی برای تیتراژ سریال برادر جان به نام آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سریال برادر جان با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ashofteam ashofteam zakhm az baradar dideam
دانلود آهنگ آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سریال برادر جان
تنها میمانم میدانم می آیی با تو آرامم بی ترس از تنهایی
تنها میمانم عاشق تر زخمی تر آرام چون آتش در زیر خاکستر
برگرد و بیا دلت
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه
شهریور یا مرداد بود؛ حرف زدیم...گفت من دل نازک نیستم اما آشفته شدم.
گفتم ببخشید باعث آشفتگی شما شدم.
جواب داد: این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم...
صبح خواستم اسکرین شات این پیامش رو براش بفرستم.
گفتم تحمل دلتنگی درد داره؛ چرا دردش رو بی حاصل کنم. بگذار عبور کنه ازین روزها...
دانلود اهنگش
آسمان چشم او آیینه کیست
آن که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین، درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه مگن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آن که با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی کاشنا کردی به دل این مبتلا را
من که این حاشا نکردم از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
شکیلا آشفته حالی میخونه و من به این فکر میکنم که آدم نباید همه ی تخم مرغ هاش رو تو یه سبد بگذاره. کاش فقط یک نفر بودی.
 
 
پدر دندان پزشک بابا چند ماه قبل بر اثر آلزایمر فوت شد. پدر با وجود بیماری همیشه جلو انسانهای خندان،خندان است. من سوم شخصی بودم به تماشا یک عشق ناب نگاه حسرت و ستایش پزشکنگاه پدرانه پدریکهو دکتر خواهش کرد و دوربین دست گرفتم و از دکتر و بابا عکس گرفتم خدا خدا خدا
 
 
 
 
محبوبم!جهانم آشفته است؛ جهانم میزان نیست.جهانم پر از اضطراب است.لحظات چموش اند.تنها هنگامی که به شما میرسم،رو به روی تو ام و به تو سلام میکنم،آن زمان جهان به تعادل میرسد.جواب بدهی یا نه،تو جهان مرا متعادل میکنی محمد_صالح_علاء
۳۲۲- دل خونین لب خندان دوش پنهان گفت با من کاردانی تیز هوش     کز شما پوشیده نبود راز پیر میفروش گفت آسان گیر برخودکارها کز روی طبع     سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک     زهره در رقص آمد و بربط … دل خونین لب خندان – دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش – غزل ۲۸۶ – ۳۲۲
منبع : فالگیر
کلمات güle güle(گولِ گولِ) و hoşçakal(هُش چاکال) هر دو در زبان ترکی استانبولی برای خداحافظی به کار میره اما hoşçakalرو کسی میگه که داره میره و معنیش اینه که 'خوش بمون' و güle güle رو کسی میگه که داره ترک میشه به معنی 'خندان خندان برو'
زیبا نیست؟
پ.ن:این همسایمون پاشده با اهل و عیال زیر پنجره اتاق من چادر زده  دلم میخواد رو سرشو آب جوش بریزم و یه کاغذ پرت کنم پایین که روش نوشته' برید دم پنجره عمه کنکوریتون تجمع کنید'
پ.ن۲:یا قمر بنی هاشم تازه الان میخوان گیم بز
بعد از مدت‌ها نگرانی و استرس و ترس، دیشب خوب و عمیق خوابیدم. صبح از سر حال ِ خوشی که یارم با حرف‌هاش تزریق کرده بود به رگهام حس اون پرنسسِ قرن نوزدهی رو داشتم که با صدای آواز پرنده‌های قصر از خواب بیدار میشه و موهاش رو فِرمیده بالای سرش و لباس پفی ِ سفیدش رو می‌پوشه و آماده خوردن صبحانه‌ی اشرافی میشه! اما خب هر چقدر هم که توی ذهنت همه چیز رویایی و سفید و مرتب باشه همین که موبایل روشن میکنی ‌همه چیز جور دیگری میشه! 
+فارغ از دنیای حاضر، جایی
ستار گفت :
- گفته‌اند که دزد دنبالِ آشفته‌بازار می‌گردد ، پیرخالو ! حالا هم کجا از اینجا آشفته‌تر ؟! اینجور آدم‌ها ، همیشه میانه‌ی راه هستند و دنبالِ اقبالِ خوشان می‌گردند . دست آخر هم رفیق و همراهِ سواره‌ها هستند . همیشه در کمین نشسته‌اند ببینند کدام طرف برنده می‌شود ، تا اینها هم یارِ او بشوند . حالا هم که می‌بینی ! چهره‌ی ملی به خود گرفته‌اند و دارند با آرزوهای مردم می‌لاسند . خوش‌باورها ، خیال می‌کنند که همین امروز و فردا است که جام
حال دلم همونجوره که می‌خواستم. تپش، آشفته حالی، نازک خیالی. ولی بسه. نه ح و نه هیچ کس دیگه ای و هیچ چیز دیگه ای نمی‌تونه چیزی که می‌خوام رو بهم بده. راستش حتی میم. میم هم برام یک عادته، یک مفر، یک جایی برای نفس کشیدن و موندن و زندگی کردن. من چی می‌خوام؟ عقل. بله عقل. عقلانیت رو ترجیح می‌دهم به زیبایی و هیجان خیال. باید که پایم بند شود به عقل، باید افسار بدهم دست عقلانیت. تا این دل افشار گیرد آشفته حالی اگرچه نیکو اما درد بی درمان خواهد بود. و مگر
این هفته شرکت Unicode Consortium در اقدامی جالب لیست ده ایموجی که بیشترین استفاده را توسط کاربران در شبکه های اجتماعی داشته اند، منتشر کرده. گفتنی است این شرکت مسئول حفظ Unicode Standard است که خود توافقنامه ای برای رمزنگاری دیجیتال، نمایش متن، نماد و ایموجی ها محسوب می شود. این اولین بار است که چنین سازمانی نسبت به انتشار اطلاعات داخلی خود در خصوص پرکاربردترین ایموجی ها اقدام می کند.
در زیر لیست ده ایموجی با بیشترین استفاده آمده است:
1- اشک شادی2- قلب قرمز3-
متن آهنگ ای وای بر ما از حامد نیک پی تقدیم به شما عزیزان ...زلف آشفته ات ، گشته آرام ِجاندل که رفت از بَرم ، تو کنارم بمانعقل راهی‌ نبرد ، مست و دیوانه شدعاشقی کن چُنان ، همچو افسانه شوای وای وای بر ما ، عشق داد بر بادهستیِ ما راای وای وای بر ما ، عشق داد بر بادهستیِ ما راوای اگر لحظه‌ ای ، بی‌ غمت بگذردآه عشقت ببین ، تا کجا میبَردیک نگَه کردی ، و بی‌ دل و جان شدمتا بسازی مرا ، سخت ویران شدمزلف آشفته‌ ات ، گشته آرامِ جاندل که رفت از بَرم ، تو کنار
                       40 مرتبه سوره حمد (فاتحه) را به کاسه آبی بخواند و آن را به تبدار بپاشند شفاء یابد ((162))
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 هرکه این سوره را در نوافل بخواند حقتعالی در روز قیامت (بعث) رویش را نورانی کند و دندان های او را
خندان و چشم او را روشن فرماید و آن چنان با روی درخشان و دندان خندان و چشم روشن به بهشتش
برند هرکه این سوره را تلاوت کند حقتعالی او را بیامرزد و از جمله کسانی باشد که به حق وصبر وصیت
کرده باشد هرکه بخواند خاتمه او به صب
 
دانلود آهنگ دوست دارم بهراد خندان



دانلود آهنگ دوست دارم بهراد خندان Download Dooset Daram song by Behraad Khandan دانلود آهنگ بهراد خندان دوست دارم با دو کیفیت 320 و 128 همراه با پخش آنلاین آهنگ از صدا دانلود.
دانلود آهنگ دوست دارم بهراد خندان
پسته بر اساس میزان باز بودن شکاف پوسته به سه دسته پسته خندان، نیمه خندان و ناخندان تقسیم می شود. پسته های خندان در تولید پسته، پسته های مطلوب در نظر گرفته می شوند ولی پسته های کم خندان و ناخندان به دلیل پایین بودن کیفیت جدا می شوند. اما قبل از اینکه به این بحث در سایت پسته دون بپردازیم بیاید با هم نگاهی به تاریخچه پسته داشته باشیم.
 
تاریخچه
اولین نشانه های وجود پسته در جهان، قطعه چوب نیم سوخته ای متعلق به دوران پارینه سنگی است که در حدود
یکی از  روزهای اوایل اردیبهشت بود، نسیم خنکی از پنجره نیمه باز از سمت درختان سیب میپیچید، شاید برای او که روبه‌رویم نشسته بود خنک بود، اما برای منِ سرمایی که تا همین خرداد سرما را حس میکردم، سرد بود، ذهنم از هزاران فکر و خیال آشفته بود، آنقدر آشفته که شبهایش تا نیمه بیدار بودم. به چشمانم خیره شده بود، نتوانستم نگاهش را تحمل کنم، ناخوداگاه نگاهم به سمت دیگر رفت. گفت: فکراتو کردی؟دیگر تردید نداری؟
 نگران بودم از اینکه هنوز او را خوب نشناخته ب
⚡️حرف اضافه «جی، جه، جا» در گویش‌های مختلف زبان گیلکی، معادل «از» و «با(به وسیلهٔ)» در زبان فارسی است و بر اساس دستور زبان گیلکی به صورت پس‌آیند در جمله قرار می‌گیرد:
کۊرا جی بۊمأی؟
(واگردان:از کدۊم‌ور اۊمدی؟)
ماشین أجی بؤشؤ!
(واگردان: با (به وسیله) ماشین رفت!)
در گویش‌های مختلف زبان گیلکی، تحت تأثیر زبان فارسی، گاهی آشفتگی‌هایی در دستور ایجاد می‌شود که با کمی دقت می‌توان از بروز آن جلوگیری کرد.
چند نمونه از این آشفتگی‌ها و صورت‌های صح
این روزا خیلی آشفته م آشفته و پریشون،از چهرم میباره غم رخنه کرده تو سلول سلولم تو وجودم تصور کنین کلی از وقتی که زیر چشمام چاله ایجاد شده بود میگذره و خوب شده بودم بازم برگشت. من دوسِت دارم درسته که این مِهر به این سادگیا ولم نمیکنه و بیشتر از این حرفا دمار از روزگارم در میاره اما مطمئنم این غما اگر نکُشَتَم آدمم میکنه ارزش آدما اندازه تایمیه که بهشون فکر میکنی خیلی با ارزشی‌،با ارزش بودن جذابه نه؟تو چی میفهمی از اینا =)چند بار بهتون گفتم به
دیشب خواب خانم اُ رو دیدم معلم ادبیات فارسی اول و دوم دبیرستان . خانم اُ هیکل بسیار درشتی داشتن و قد 170 و بسیار رعب و وحشت ایجاد میکردن موقع درس پرسیدن و موقعی هم که کامل درس رو بلد بودی میگفتن برو بشین ولی پررو نشو خلاصه که اسم خانم اُ همواره برای من با رعب و وحشت همراه بود . دیشب خواب دیدم که امتحان ادبیات داریم ولی انتهای امتحان 5 نمره از آناتومی سوال دادن منم هرچی میگفتم خانم شما آناتومی از کجا بلدین می‌گفتن من دانشجوی پزشکی بودم انصراف داد
چرا اینقدر بی‌قراری آسمان؟ سه روز است اشکت یک ریز سر ریز است!نکند خبری آشفته ات کرده است؟ نگو که باز تأخیر جای تعجیل را گرفته! تو را بخدا زبان بگشا و بگو که اشک شوق است این باران بی وقفه...آی آسمانِ دل پُر ، پَر پَر زدنمان را می بینی ؟طاقت مان طاق است ؛و کاسه ی صبر لبریز !
یا همین طور سکوت کن و ببار ،یا "فرج" را فریاد کن ...
 
ناشناس
بعضی‌وقت‌ها واقعا حس میکنم که یک مشت خاکم که از خاکم عشق می‌چکد. شما نمیدانید ... من بعضی‌وقت‌ها ـ واقعا ـ حسش میکنم ... مثل آب نیست ...غلیظ تر است انگار ... اما همان قدر شفاف و روشن.بعضی وقتا که توی خیابان راه میروم میبینم چطور از پاهایم روی زمین میریزد ... وقتی در گوش‌ت زمزمه‌ میکنم میبینم که چطور روی گردنت جاری می‌شود ... بعضی وقت‌ها که دستانم را دور سینه‌اش حلقه می‌کنم میبینم چطور از آستین‌هایم می‌چکد و آغشته‌ میکند... لَوْلا أَنْ تُفَنِّ
سلام 
 
خاص ترین لحظات زندگی انسان دقیقا لحظه هایی است که از تفکر به گذشته دور شده ودر حال با نیم نگاهی به آینده صرفا در حال زندگی هستیم 
وقت هایی را به یاد دارم که در فکر گذشته و نگرانی آینده حال خود را از دست دادم  و به نظرم گذشته فقط و فقط برای خاطره بازی و عبرت هاست ولا غیر 
 
خب این هارو گفتم ولی به قول نا معلومی اگر آشفته خاطر هم نباشد که دل نیست    دله؟؟؟
 
و این خاصیت جوانیست و زمانی برسد که دلمان برای آشفته خاطری ها هم تنگ شود و فقط در حاف
روضه ما اولین خنده تو بود، بعد از وفات پدر!پی‌نوشت:نقل کرده‌اند: حضرت فاطمه (س) بعد از وفات پدرش هرگز خندان دیده نشد، جز آن‌که یک‌روز لبخندی زد، آن‌گونه که دندان‌هایش آشکار شد.(الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷۳؛ حلیه الاولیا،ج۲، ص۴۳)این یکبار هم زمانی بود که آن حضرت تابوت خود را مشاهده کرد و خوشحال شد که بدنش را نامحرمان نخواهد دید...(تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۵)
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):حتی برای بدترین فرداین امت از رحمت خدا ناامید نشو, زیرا که خداوند متعال فرموده:ازرحمت خدا ناامید نمیشوندمگر گروه کافران.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):نومیدنشواز زمانه هرگاه دریغ کردوهرگاه عطاکرد.به آن اعتمادنکن وازآن سخت برحذرباش.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):باوجود غفلت دلها, بیداری چشمها سودی نمی بخشد.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):انسان خندان معترف به گناه خویش برتر است ازگریانی که بر پروردگار خو
پروژه مکانیک سیالات
فرمت word- تعداد صفحه 26فهرست مطالبمقدمه1.انرژی مکانیکی1-1)معادله پیوستگی1-1-1)فرم دیفرانسیلی1-2)قانون اندازه حرکت خطی1-3)معادله انرژی(قانون اول ترمودینامیک)1-3-1)معادله برنولی2.کانال باز2-1)عدد رینولدز2-2)عدد فرود3.معادله انرژی و کانال باز3-1)فرمولاسیون معادله انرژی مکانیکی3-2)جریان کانال باز آرام3-3)جریان کانال باز آشفته3-4)جریان آرام در یک کانال باز با سطح مقطع مستطیلی3-4-1)حل تئوری میدان سرعت3-4-2)محاسبه افت انرژی مکانیکی3-5)جریان آشفته
کیست آشفته آن زلف چلیپا نشود                     دیده اى نیست که بیند تــــو و شیـــدا نشود
ناز کن، ناز که دلها همه در بند تواند                   غمزه کن، غمزه کـــه دلبـــر چو تو پیدا نشود
رُخ نمــا تا همه خوبان خجل از خویش شوند         گر کشى پرده ز رُخ، کیست که رسوا نشـود
آتش عشق بیفـــزا، غمِ دل افــــــــــزون کن         این دل غمزده نتــــوان که غم افـــزا نشـــود
چاره‏اى نیست، بجـز سوختن از آتش عشق          آتشـــى ده کــــه بیفتـــــد به د
باز عزیزیم ، من و تو وَ او
جمع همه ، تشنه وَ آب و سبو
آمده وقتِ هنرِ انتخاب
دست شود از همه ی خلق  رو
رایِ خلایق شده از نو عزیز
باز به چشمانِ همه هست سو
آمده اند تا بروند عدّه ای
باز عبور از گذرِ گفتگو
فصلِ جدیدی شده آغاز باز
گفته به شوخی سخنی بذله گو
رای بگیرندو ، خداحافظی
کرده دعاگوئی ما ، مو بمو .کوتوال خنداناحمد یزدانیkootevallekhandan.blogspot.com
 
نام محلی که در آن رشد کرده، نام اعضای
بدن که شباهت زیادی به شکل ظاهری پسته دارد، رنگ آن، شباهت پسته به اشیا و نام
افرادی که برای اولین بار آن را شناسایی کرده اند. کشورهای زیادی مشغول تولید پسته
و صادر کردن آن هستند مانند: ایران، چین، آمریکا، سوریه، یونان، افغانستان و ...،
اما در میان این کشورها آمریکا بیشترین مصرف پسته را دارد و ایران هم بزرگ ترین
صادر کننده ی پسته شناخته شده است. مصرف پسته به صورت تازه هم علاقه مندان
مخصوص خود را دارد، در اواخ
آخرین باری که با حال آشفته‌م باهاش حرف زدم بهم گفت:
امیدوارم روزی انقدر حالت خوب بشه که به حال این روزات و اشتباهاتت بخندی. 
عینا همین جمله رو گفت.
امروز، حال بهتری دارم. پیام‌های پنج ماه گذشته‌م با یکی از دوستای مشترکمون رو می‌خوندم و فهمیدم خیلی ساده دچار بدگویی بعد از تموم شدن یک رابطه عاطفی شدم. با وجود اینکه شرایط خاصی داشتم، به خودم اجازه ندادم روی اشتباهم سرپوش بذارم: از کاری که کردم پشیمونم ولی می‌تونم بفهمم چرا این کارو کردم. می‌ت
نمیدونم واسه اینجا قراره چه رویه‌اییو در پیش بگیرم، چقدر واقعی بنویسم، چقدر رک حرف بزنم،اصلا مودب باشم یا نه
ولی میدونم از فکر کردن به این که قراره چیکار کنم خسته‌ام در نتیجه با وبلاگ شلم شورباریی مواجه خواهیم بود؛ زیرا که نویسنده‌اش شل کرده 
صورت‌های خندان، خنده‌های بزرگ، خنده‌های بزرگِ مصنوعی، محبت‌های الکی، صورت‌های بزک کرده‌ی ساختگی، بینی‌های ساختگی، گونه‌های ساختگی، ابروهای ساختگی، لب‌های ساختگی، عضلات ساختگی، زیبایی‌های ساختگی، سر تا پای ساختگی. زیبایی‌های پودری مصنوعی.
بدم نمی‌آمد مثل مهمانی باغ زعفرانیه‌ی رمان شب یک شب دوی بهمن فُرسی یک بازی اعدام راه بیندازم تا کثافتی که پشت چهره‌ی بزک کرده و لبخندهای اغراق آمیزشان پنهان شده بود آشکار شود.
بدم نمی‌آمد آخ
چند روز مانده به نوروز امسال رضا خندان همسر نسیرین ستوده اعلام نمود که نسرین ستوده به ۳۴زندان محکوم شد،شب همان روز در مصاحبه به دویچوله اعلام نمود که همسرش به ۳۸سال زندان محکوم شده است،فردای آن روز در مصاحبه با رادیو فردا ۱۰ سال و پس فردای آن روز در صاحبه با بی بی سی اعلام کرد ۱۲سال و در مصاحبه های بعدی به ۲۹ سال اشاره فرمودند،علاوه بر این رضا خندان هیچ مدرکی دال بر ادعاهای خود ارائه نداد.
در حالی که حکم بدوی که بدون شک خواهد شکست ۷ سال بود،که
گاه شادمانی بود ولحظه شادیلحظه سبز بودنزیر چترنیلگون آسمانوچه زیبا بود وصادقانه،جمع مامیان خموشی دلها واضطراب کودکانه سینه هامانخندان بودند پروانه های باغ ما،زیبا بیان کردیم، محبت را، لبخند را،دوستی راودوست داشتن را،بامید شروع سرخط فصل عشق. ..........
وقتی گرفتار احساسات وسواسی و افکار کهنه می شوی، ذهنت آشفته می شود و هیچ تصویر روشنی از واقعیت نمی بینی. منظورم از افکار کهنه و احساسات وسواسی چیست؟ احساسات وسواسی همان استرس همیشگی ات است، یا احساس درماندگی و سرخوردگی، تنفر و تمام احساسات منفی که ذهنت را آشفته و بدنت را بیمار می کند.
موضوع جدی است
در اینجا از قانون جذب حرف نمیزنم، از رسیدن به امیال و آرزو های کودکانه ات حرف نمیزنم، موضوع سلامت عقل و روانت است. کسی که به خواب می رود معمولا اطل
شب ها تا دیروقت بیدارم و فکر و خیال امونم نمی‌ده اونقدر فکر میکنم که مغزم داغ می‌کنه و درنهایت نزدیکی‌های صبح بیهوش میشم ، اما توی خواب هم فکر و خیال باز امونم نمی‌ده و تا صبح خواب های آشفته امتحان و درس و... میبینم. نتیجتا صبح ها که بیدار میشم انگار کوه کندم و ذهن و جسمم به شدت خسته و آزرده است. هزار و یک کار برای انجام دادن دارم ولی دست و دلم نسبت به زندگی و شور و نشاطش یخ کرده و نمی‌دونم تو زندگی چند چندم با خودم 
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
 
زن ها که عاشق می شوند 
موهایِ بلندشان را
هر روز طورِ جدیدتری میپیچند 
و رژلب های خوش رنگ تری
به لب های خندان ترشان میزنند... 
مردها که عاشق می شوند
شب ها به سختی خوابشان می برد 
اما صبح ها را با لبخند شروع میکنند...
عطرهایِ خوش بوتری میخرند
و خودشان را بیشتر دوست دارند
عاشق شدن اصلا
حالِ زمین را بهتر میکند...
عاشقتم
 
چند باره شنیده بودم و هر بار خیالم پر کشیده بود
چندین باره شنیده بودم و باز خندان تر و سبکتر دل را مى گرداند 
از متنش که کنار رفتى
دوباره شنیدمش
اگر چه زیبا بود و خوش آهنگ،
دیگر مرا نگرداند
با تو دلنواز بود
بى تو تنها شاید گوش را نواخت 
جان از تنش جدا شده بود
بر پیکر بى جانش آسمان بارید و زمین سوخت
مى سپارمش به نسیم
 
امروز دومین جلسه مشاوره بود. اونقدر آشفته بود ذهنم و آشفته گفتم که مشاور بنده خدا هم گیج شد. من مشکلاتم رو متوجه شدام از کجا ناشی شده.راهکار میخوام ولی روان درمانگرم همچنان دنبال ریشه است. نمیدونم چند جلسه باید برم فقط میدونم ممکنه از عهده هزینه هاش بر نیام:/
 
پ.ن:
1-شیطونه میگه بجای صحبت پیش مشاور همینجا افکارم رو بنویسم بلکم راه چاره رو یافتم!
2- کنکور ارشد دو ماه عقب افتاد :)
مفضل بن عمر گوید امام صادق ع میفرمود چون رسولخدا ص متولد شد سفیدی مملکت فارس وکاخهای شام برای مادرش امنه نمایان شدفاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین خندان  وشادان نزو ابو طالب امد وانچه را امنه گفته بود باو خبر داد ابو طالب گفت از این تعجب میکنی همانا تو هم ابستن شوی وصی ووزیر اورا بزایی 
آرومو قرار ندارم
همه چی تو زندگیم ریخته به هم
ذهنم آشفته است
مشکلات کاریم هم مزید علت شده
از یه طرف هم این بیماری جدید و استرسهاش
سلامتی خانواده و عزیزانم
اوضاع خوبی نیست
دلم میخواهد خوابت را ببینم شاید قفل لبهایم شکست و این دل بارش را زمین گذاشت
 
 
پای پدرش روی فرش خونه سر خورده بود و تا پدر از بیمارستان مرخص بشه به هم ریخته و آشفته بود.
دیروز که با آرامش گفت میفهممت میخواستم بگم پای آقا رضا از زندگی سُر نخورده؛ قطع شده. 
نمیتونم تنها برم بهشت زهرا...چند بار تلاشم رو کردم برم. یا تصادف میکنم یا گم میشم.
احساس وقتهایی رو دارم که گم میشدم. خجالت میکشیدم به بقیه بگم گم شدم.
*هوس کشک بادمجون کردم پریروز خوردم  دیگه نگم این دو روز چه ضعف و سردردی داشتم
الان که مینویسم هنوز یه کم سرم درد میکنه
فردا حامد میاد بعد از یک هفته میخوام برم بیرون 
دقیقا جمعه که اومدم خونه هنوز در واحدمون باز نشده
امروزم قرار بود برم بیمه ولی ترسیدم به حامد گفتم به باباش بگه بره کارمون رو انجام بده 
*پریشب یه دوستی خصوصی کامنت گذاشت چه دل خوشی داری که دمنوش میخوری و مهمتر این پست ها رو مینویسی
در حالی که من متن خاصی هم نزاشتم 
دقتم میکرد م
عجیبه.نمی‌دونم چرا این روزا انقدر نگران همه‌چیزم. نمی‌دونم چی باعث می‌شه اینقدر ناآروم و بی‌قرار باشم.برای خودم نگرانم. برای خیلی از دیگران هم. احساس بی‌ثباتی نسبت به آینده دارم. احساس گناه نسبت به گذشته.چرا اینقدر این دو تا رو می‌نویسم؟ حس ترس از آینده و حس گناه از گذشته... واقعا اگه منطقی نگاه کنیم من نه اونقدر گناه‌کارم و نه اونقدر ناآگاه از آینده. پس چی باعث می‌شه اینقدر نگران باشم؟
فکر می‌کنم مثل کسی‌ شدم که روی یه پل چوبی راه می‌‌
فروش سگ پامرانین سالم ، سگ پامرانین با قیافه بامزه و خندان و خز پفکی و پرپشت و دم برگشته اش یکی از نژادهای سگ محبوب در ایران هست.
تو ایران اونا از روی ظاهرشون اون ها رو به سگ پامرانین خرسی و روباهی تقسیم بندی می کنن!
سگ پامرانین امروزی با این که جثه خیلی کوچیکی داره، از اجداد بزرگ و سورتمه کش اش توی قطب به وجود اومده و تاریخچه ی دراز و خیلی خیلی جالبی داره.
از اونجا که این سگ ها بسیار باکزه و جالبن ، تقاضا برای فروش سگ پامرانین سالم بین دوستداران
نمی دانم درون من کجای این عالم خاکی است که همیشه جایگاه توست ... دوستت دارم هر چند که دوری هر چند که خاطرم آزرده است و خیالم راحت نیست که تو در خیال راحت جای نمی گیری آشفته می کنی مرا , از خویش می کنی مرا ... #الهام_ملک_محمدی
عجیبه.نمی‌دونم چرا این روزا انقدر نگران همه‌چیزم. نمی‌دونم چی باعث می‌شه اینقدر ناآروم و بی‌قرار باشم. (آهان به خاطر فلان چیز؟ بی تاثیر نیس ولی خب that may not be all the thing)برای خودم نگرانم. برای خیلی از دیگران هم. احساس بی‌ثباتی نسبت به آینده دارم. احساس گناه نسبت به گذشته.چرا اینقدر این دو تا رو می‌نویسم؟ حس ترس از آینده و حس گناه از گذشته... واقعا اگه منطقی نگاه کنیم من نه اونقدر گناه‌کارم و نه اونقدر ناآگاه از آینده. پس چی باعث می‌شه اینقدر نگر
تمام هم و غمم این بود که به آنجا برسم
تا آسوده شوم
اما الآن که با صد ضرب و زور راضی شده ام که اینجا جای آسایش است آسوده خاطر نیستم
آشفته و خسته ام از خواب
 
- متن تصویر .... آرزو بر جوانان عیب نیست
- ای ناشناسی که نظرت برای شعر عمو شبلی را حذف کردم ببخش حقت بود خیلی لحنت خوب نبود
 
نفسم به زور بالا میاد
بغض داره خفم میکنه
حالم از خودم از اعتمادای بیجام بهم میخوره
حس میکنم دیگه هیچ قلبی دیگه تو وجودم نمیزنه 
کاش نفر بعدی فوت میکنه من باشم
 
لطفا کامنت نصیحت نذارید آشفته تر از اونم که توضیح بدم یا نصیحت بخونم
موقع دفاع کردن هم، همین شد. اینقدر خون به جگرم کردن و شدم، که موقعی که دفاع کردم و خانوادم خوشحال و خندان دورم رو گرفته بودن که اره اره، پس خیلی خوشحالی الان؟ من واقعا حسی نداشتم.
تا هفته پیش خوشحال بودم از نزدیک شدن به موعد اتمام طرح ولی الان که معلوم نیست تا کی و کجا و چطور. هیچ حسی دیگه ندارم. هیچی. هیچی. فقط خستگی.
  
نقد رمان وینسنس و گرگ خندان : رمان واقعیتی که چند سال رسانه ­های جهان مخفی کرده ­اند را لو می­ دهد!!!
 
نقد رمان وینسنس و گرگ خندان نوشته ی بیژن کیا
این رمان، واقعیتی که چند سال رسانه ­های جهان مخفی کرده ­اند را لو می­ دهد …جیمز برای آن­ که برای مردم دنیا این معما را حل کند، جان خودش، ماریا، و … را به خطر می­ اندازد …معمایی پر کشش و کُشنده…
آدم کشتن، یکی از کارهای راحتی است که مخصوص یانکی­ ها است.پوشاندن تاریخ هم کار دیگرشان است.کشتی کاشفی ک
قسم بر آن خداوندی که جان بخشد به آسانی
به حق دیدم دم عیسی در آن دستان سلطانی
چو آن دم ملتهب بودم بر آن تخت عمل تنها
بی آمد در برم خندان همان سلمان سلطانی
تن رنجور پر دردم گرفت آرام در آن دم
که دستم را نوازش کرد آن سلمان سلطانی
تمام ملک دنیا پیش او هیچ است در ارزش
که باشد در طبابت برتر از سلطان و سلطانی
چو گرجی مدح او گوید توانش هم همین باشد
چه باشد تا کند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
*****************************************
اومده بودم بنویسم
یعنی نوشتم هم...
اما نمیدونم چرا نشد که منتشرش کنم.
ادم وقتی مدت ها ننویسه و نخونه انگار که لکنت می گیره
گیج میزنه
حرفا تو گلوش گیر می کنه و منایی میشه واسه خودش
این جا توی این ذهن شلوغ و پلوغ و در هم بر هم
هزار جور فکر و خیال هست.
هر فکری گردن دراز می کنه تا خودی نشون بده و عرض اندامی کنه که شاید قسمتش بشه و بیاد بیرون..
رها شه از اون جای تنگ تاریک...
یه خورده که دقت کنی لای همین حر
1مهر- شب:
توی بخش پیش آقای فرزانه  و الهه بود. لم داده بود روی صندلی و پاشم انداخته بود رو پاش و شاد و خندان قضیه پس گرفتن پول رو واسش تعریف میکرد.
- نمیدونی آقای فرزانه.. اگه بهم حقوق میدادن اینقدر بهم حال نمیداد!.. پول پس گرفتن از هاشمی واقعا کار بزرگیه!
من- صادقی!.. الان وقتشه که دیگه اونو به من پس بدی!
- پس بدم؟.. تازه موفق شدم ازت بگیرمش.
ادامه مطلب
ساعت حدوداً ۱۳:۳۰ بود که داشتم تو پیاده رو و تو گرما به سمت خونه میرفتم/ دیدم که یه مادری داره دخترشو با عصبانیت صدا میکنه که زود بیا/ اول تو دید نبود بعد که کمی جلوتر رفتم/ دیدم یه دختر کوچولوی خوشگل خندان و لبخند به لب داره با پرنده ها بازی میکنه/ بالا و پائین میپره/ و پرنده ها رو میپرونه/ خیلی صحنۀ قشنگی بود/ کاشکی از این صحنه هاهم ما تو زندگی داشته باشیم...
قصد شروع فتنه دارد نقش لبخندت
_از جنگ های پیش این بوده ست ترفندت_
با روی خندان آمدی اما نمایان بود
برق نگاه خنجر از زیر کمربندت
با بند های این امان نامه گمان کردی
آزادگان را میکشانم باز در بندت؟!
ای منجی هر داستان! با خویش خلوت کن
بنگر چه کردی با جوانان برومندت!
بنگر چه کردی با کسانی که به جبر نان
بودند عمری از سر اخلاص! پابندت
دیری نمیپاید به زیر دشنه میبینی
میخواند اشعار مرا با خشم، فرزندت!
محمد صادق امیری فر
هنرکده شهرزادسید خندان ، ابتدای دبستان، پلاک 10، واحد12مزون آرسیپاسداران ، نبش دشتستان ششم، ساختمان آفتاب، شماره 74، طبقه 3، واحد9مزون پارتاکخیابان ولیعصر، ابتدای خیابان مطهری، خیابان منصور، پلاک19، طبقه اولمزون رابوابتدای نیاوران، خیابان بوعلی شهید امیر کریمی، بن بست باقری، پلاک1، واحد1مزون شهریپل سید خندان ، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه حاج حسنی، پلاک5، طبقه4، واحد16 مزون همیتاشهرک غرب ، بلوار فرحزادی ، میدان کتاب بوستان، خیابان کوهستان،
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
صوفی می خواهد خدا را این جا و اکنون بشناسد. او نمی خواهد مانند دیگران تنها به شیوه انفعالی طبق اراده خدا زیست کند. او می خواهد در هر لحظه از زندگی خویش با جهاد اکبر طبق اراده خدا زیست کند. او می خواهد پیوسته به یاد خدا باشد، و به همین دلیل می خواهد از جنبه بیرونی به جنبه دورنی بگراید.
تصوف به یک معنا درون گرایی در اسلام است. تصوف همان رازورزی یا mysticism است و به رازهای الهی مربوط می شود. این واژه در لاتین به معنای بستن دهان و سکوت است. گذر از جهان صو
هنرکده شهرزادسید خندان ، ابتدای دبستان، پلاک 10، واحد12
مزون پارتاکخیابان ولیعصر، ابتدای خیابان مطهری، خیابان منصور، پلاک19، طبقه اول
مزون آرسپاسداران ، نبش دشتستان ششم، ساختمان آفتاب، شماره 74، طبقه 3، واحد9
مزون پرنسسمیدان قدس ، خیابان دربند، خیابان ظهیرالدوله
مزون تن آراتجریش ، مرکز خرید تندیس تهرانپارس ، چهارراه تیرانداز
مزون سپیدفلکه سوم تهرانپارس ، خیابان 196 شرقی ، بالاتر از میدان شاهد، پروین، نبش 202 شرقی ، تالار امیران، طبقه چهارم
جملاتی که با طلا باید نوشت؛ 
1.. گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند ..                               2..“پایِ “معرفت که میاد وسط “دستِ “خیلیا کوتاه میشه. .3..یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت.. اگه خودتو بگیری میندازنت !4..مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند :معذرت میخوام ..5..مزرعه را موریانه خورد،ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم ،لعنت به این حماقت!6..آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوس
با خودم می‌گفتم:« می‌شود عباس را در خواب ببینم و از او بپرسم که تو چطور به این مقام رسیدی؟»
این فکر از زمانی که عباس شهید شده بود در سرم می‌پیچید. مدتی گذشت تا بالاخره او را در خواب دیدم. خوشحال بود و مثل همیشه خندان. از عباس پرسیدم:« من باید چه کنم تا رحمت و لطف خدا شامل حالم بشود؟» سه بار گفت:« کار کنید، کار کنید، کار کنید!»
و بعد گفت:« اگر می‌خواهید لذت معنوی کارکردن را تجربه کنید، نماز شب بخوانید!»
ابوالفضل موقر-همرزم شهید
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
دل تنگم و از دل‌تنگی اشک میریزم. وسط کتابخونه. چندین و چند شبه که خواب آشفته می‌بینم‌. نمیتونم. پر از غلطم و نیاز به تنهایی دادم.
کاش به مادرم نگفته بودم. کاش...
دلم میخواد ببینمت و بهت بگم مسئول اشتباهِ من تویی.
می‌ترسم اسیب برسونم به عین. میدونم چقدر دوستم داره‌. من نمیتونم اندازه ای که اون منو دوست داره دوستش داشته باشم. نمیتونم...
از آسمان مینویسم که آسمان، تنها همدم من است... تنها آسمان است که مرا میخواهد...و آسمان...مرا فرا میخواند...من از آسمان نمی‌نویسم...آسمان در دستان من جریان دارد...مغز آشفته با ندای آسمان آرامش پیدا میکند...مرا بخوان...در پی ابرهای تیره...من نور را میبینم...در پی ابرهای تیره... در پی غرش رعد و برق...من نور را می یابم...
سمندر مکزیکی ( Axolotl)
در دریاها و اقیانوس ها موجودات عجیبی سکونت دارند که بیشتر به فیلم های تخیلی شبیه هستند تا جانواران واقعی. یکی از آن ها ماهی راه‌ رونده مکزیکی است که چهره خندان و جالبی دارد.اکسولوتل، جانوری دوزیست و شدیدا وابسته به آب است. این جانور می‌تواند قسمت‌ های آسیب‌ دیده بدنش را احیا کند یا در صورت قطع شدن آن اعضاء دوباره آن‌ را اضافه کند.
 خواب دیدم...
آشفته بودم از اینکه حتی توی خوابم هم تو را باید شریک شوم.
تو را قایم می کردم و همه را پس می زدم...
 
پ.ن:
خوب شد کسی توی خوابم نبود تا یادم بیاورد که توی بیداری اصلا هیچ سهمی از تو ندارم چه رسد که...، خوب شد کسی نبود تا یادم بیاورد وگرنه حتما دق می کردم.
بچه‌ای که یک جعبه شکلات را به مادرش ترجیح می‌دهد، تقصیری ندارد، بد نیست، بی‌احساس نیست. تنها بچه است. بچه‌ای که هوس شکلات کرده. شکلات‌ها را که خورد و یا به تهش رسید، یا دلش را زد، برمی‌گردد به آغوش مادر. هذیان‌های شبِ پرخوری‌اش را می‌آورد. دل‌دردهای بعد از شکلات را...
مادر اما مقصر است به خاطر مادری‌اش! می‌توانست آن قدر امن نباشد. می‌توانست با حسرت نگاهش را به لب‌های خندان و شکلاتی کودکش ندوزد. می‌توانست کمی غرور بگذارد توی گنجه برای م
متن ترانه محمد امانی به نام یا علی

ما چون شبیم و صبح درخشان ما توییباران دل بر دل عطشان ماتوییحق را به نام روشن تو میشود شناختای ذولفقار عدل که میزان ماتوییهر سوی دهر زمزمه یا علی علیستپیدای ما تو هستی و پنهان ما توییهر سوی دهر زمزمه یا علی علیستپیدای ما تو هستی و پنهان ما توییعمرت تمام جلوه ی آیات ذوالجلالتفسیر عاشقانه قرآن ما تویی .ما بی تو هیچ بی تو کویریم و شوره زاردر چارچوب خاکی تن جان ما تویی .درد از تو شعله ور شد و درمان بدست توستآشفته
خواب آشفته آمریکایی‌ها تعبیر نخواهد شد
 
رهبر انقلاب اسلامی طی بیاناتی ضمن اشاره به نقشه‌ی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای یهودی‌سازی فلسطین و قدس و توطئه‌ی موسوم به «معامله‌ی قرن» فرمودند: «یهودی‌سازی فلسطین خواب آشفته‌ای است که دیده‌اند؛ نه آن اتّفاق می‌افتد نه معامله‌ی قرن.» (۱۳۹۷/۴/۳۱)
این سخنان رهبر انقلاب را باید در ادامه‌ی موضع‌گیری‌های ایشان در رابطه با «مسئله‌ی فلسطین» و «توطئه‌های استکبار جهانی و صهیونیسم» مورد توجه قرا
دخترِ دخترخالم یا همون نوه خالم اومده باهاش زبان کار کنم،فردا امتحان زبان داره.
سرخوش و خندان اومده و کتابش یادش رفته بیاره خونشون هم خیلی دوره از ما.
آبروداری کردم و جلوی مامان و باباش چیزی نگفتم اما میخوام پوسش رو بکنم از سخت گیری
نه به نسل ما که از ترس و فشار امتحان و معلم کم مونده بود سکته بزنیم نه به این ها که انقدر بی خیال و سرخوش هستن
این نسل چرا اینجوری هستن خدایی؟!
+مامانم بیشتر از این دختره داره شور میزنه :)) چادر کرده سرش رفته در این خو
آشفته امذهنم...تنم...روانمگفته بودم نمیتونم برو تا وقتی که با خودم کنار بیامگفتم نباید..نمیشه..من اینجا نیستمحالا در هم شکسته و مضطرب، چشم به کتاب دوختم اما پیچش ماری رو درونم حس میکنم...میپیچه و نیش میزنههیچکس از خودش نمیتونه فرار کنههیچ پناهگاهی نیست که به من از هجوم خودم پناه بدهدوباره سر دوراهیمو کاسه ای مستعمل دست گرفتم پر از "چه کنم"
حلقه عشاق را با رخت آشفته کنطعم می ناب را با قدحی تازه کنسیره فردوسیان طاعت و ذکر و ثناستسیره ما در فنا باده ی با ربناستگفت رو از من تهی گرد سپس بازگردگفتمش این سرخوشی فارغم از ساز کردنیست در این سینه جز یاد تو ام هایو هوای صنم فتنه جو جز تو چه جویم بگوگفت سحر آگهی میدهم از سر عشقگفتمش این تیره شب ناز تو باید نوشتگفتمش ای ساربان میکشی ام در نهانگفت چنان میکشم تا که تو گردی عیان
سکوت می‌کنم ولی ته دلم غوغاستبه طعنه فاش بگویم، قیامتی برپاست
قیامتی که چه سنگ وچه شیشه می‌شکندتفاوتی نکند، شعله تند و بی‌پرواست
میان مهر سکوت و تلاطم دل منهمیشه هاله‌ای ازعشق؛ انجمن آراست
همیشه ناب‌ترین نوع عشق ورزیدندرون سینه آشفته و پر از نجواست
سکوت لحظه اقرار حرف‌های دل استسکوت می‌کنم اما دلم پر از غوغاست
شاعر: نجمه مولوی
هر شئ وقتی آرام می‌گیرد که به موطن خودش برگردد.
بحثش را هم می‌توان در طبیعیات یافت لکن حرف من چیز دیگر است!
این گم‌گشتگی همان عدم بازگشت به موطن اصلی و سکنی در غیر موطن او را آشفته نموده و همین شده که آن یکی لباس پاره بپوشد و دیگری در کوی و برزن عربده بزند.
آن‌کس که موطن خودش را بیابد، آرام است و به بودن او باقی آرامند ولی امان از گمراهان که موطن را گم کردگانند...
سلام آقای کارمند مجرد
آیا شما یک فعال اجتماعی هستید؟
آیا شما سفیر صلح جهانی در مجموعه بیان هستید؟
آیا شما نماینده ی سازمانهای مردمیِ این کشورِ آشفته حال هستید؟
چی هستید؟ چه رنگی هستید؟ کدام جهتی هستید؟ کدام خدا رو بنده هستید؟ به چه صراطی مستقیم هستید؟
ادامه مطلب
خدایا! خسته ام
چند دقیقه ای را بیا پایین!
دلم می خواهد بیایی پایین کنارم بنشینی، سَرَم را روی زانوهایت بگذارم و دو سه ساعتی را در سکوت و آرامش بخوابم...
بعد آراااام بیدار شوم. کنار هم بنشینیم، دو فنجان چای بنوشیم و باهم حرف بزنیم...
اما از آنجا که من کوچیکتر و خیلی خیلی کم طاقت هستم، اجازه بده اول من صحبت کنم. دوست دارم انقدر حرف بزنم و حرف بزنم و حرف بزنم تا تماااام این دلتنگی ها را بیرون بریزم. تماااااام ریز و درشتی که در این دل آشفته لانه کرده ا
جاری شدی به جاده
اشک از دو چشم جاری
گفتی که می‌آیم، من منتظر اینجا
جاده‌ چه بخشنده است
مرغ دلم جز تو رازق نمی‌خواهد
دانه ز دست غیر هرگز نمیگیرد
مرغی که آشفته است
مرغی که بیمار،
مرغی که پر‌خنده‌ است
من در تکاپوی
طبخ دو تا بوسه‌ام
یک بوسه‌ی خوش طعم
گویی کباب‌دنده‌ است
یک بوسه رنگی
از نسل سیب سرخ
خوشمزه و شیرین
از عشق آکنده است
از خرید برگشته ام
در کوچه با نایلون های زیادی که حاصل ساعت ها گشتن در پاساژها هستند دارم به خانه بر میگردم
درست زمانیکه احساس رضایت از زندگی دارم در کوچه و از پشت سر بهم شلیک می کنن تق
مغز استخوانم می سوزد و حرکت چیز گرمی را در بدنم حس می کنم
خون و خون و خون جاری می شود
کلید خانه در دستم بود
قبل از اینکه به خانه برسم
کارم را ساخته بودند
می خواستم تلاش کنم خود را به خانه برسانم
ىلی زمانیکه به خاطر اوردم در خانه کسی منتظرم نیست
در سکوت خود مردم
سال
بسم الله مهربون :)
 
در حالی که شما در خواب ناز به سر میبرید، یا در کنار خانواده صبحانه نوش جان میکنید یا خوشحال و شاد و خندان میرید سر کار و دانشگاه، بنده یک ربع مورد شست و شوی استاد واقع شدم ^.^
حالا چرا؟ اول صبحی مریض نبود، به یکی از پسرای کلاسمون گفت بیاد به عنوان مریض آماده شه معاینه ش کنیم. اونم ریلکس پیرهنش رو درآورد دراز کشید روی تخت. استاد هم به من گفت بیا معاینه کن =||||||
گیج و ویج مونده بود چکار کنم. بهش گفتم معذبم استاد. گفت چی؟ معذبی؟ و د
1398/09/07
امروز رو به عنوان آخرینش ثبت میکنم ...
آخرین بازی گوشی هام ...
امروز نگاه گردم و گفتم:
" دیگه از همتون خسته شدم "
راستم گفتم .
میخوام دوباره برم تو دنیایی که فقط خودمم ...
میخوام خودم باشم و خودم و خودم ...
تمام سلولهام از بیرحمی درد میکنن ...
خستم 
دوست دارم تموم شه این بازی و کثیف
برم و دیگه نبینمشون ...
سرم!
داره میترکه
کاش هیچوقت من وجود نداشتم !
کاش...
 
تا زمانی که جهان را قفسم می دانم
هر کجا پر بزنم طوطی بازرگانم
 
گریه ام باعث خرسندی دنیاست چو
یکسال پیش همه زندگیم از هم فروپاشید. سخت کار میکردم. پدرم در همان ایام به طور ناگهانی فوت کرد و رابطه روحی عاطفی ام با همکاران و عزیزانم آشفته و پریشان شد. در آن موقع نمیتوانستم به خوبی درک کنم که والاترین نعمت زندگیم از لا به لای بزرگترین لحظات یاس و ناامیدی به سوی من خواهد آمد. تنها ذره از یک راز بزرگ به من هدیه شده بود، راز زندگی. این اندک بصریت را از کتابی به قدمت یک صد سال که دخترم هیلی به من داده بود دریافتم.
ادامه مطلب
گرچه شاعر چشمهایی روشن و بیدار داشت 
واژه های روسیاهش خط خطی بسیار داشت 
قصه ی حبل المتینِ دل دروغی بیش نیست 
عشق در دستان بی رحمش طناب دار داشت 
مثل یوسف خواستم از عشق بگریزم ولی 
هر دری را باز کردم پیش رو دیوار داشت
مرگ هم غیرت ندارد ! بی خیالم می شد و ... 
زندگی در برزخی بیهوده استمرار داشت
بینِ این آشفته بازارِ جنون و کشمکش
خاطراتش باز هم اندیشه ی آزار داشت
یادم آمد وقت دل کندن بلاتکلیف بود 
هم مرا می راند ، هم بر ماندنم اصرار داشت 
مثل ماشی
خواننده موزیک توی گوشم میخونه : (این زندگی سر گذر ندارد)
زیر لب تکرار میکنم این زندگی سر گذر ندارد، وقتی با همه توانش جلوت ایستادهو بهت اجازه نمیده بدون آسیب ازش بگذری
سخته
مردد میشی
بین موندن تو حاشیه امن یا رفتن و اتفاقات غیر منتظرهاینجاست که فقط میتونی بگی برای اینکه جنگجو خوبی بشی باید کتک خور خوبی هم باشی...!
پ ن : از ذهن آشفته و خسته امروز همینم زیاده...
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران چ
 
پیش من کام رقیب از لعل خندان می دهد
از یکی جان می ستاند بر یکی جان می دهد
 
می گشاید تا ز هم چشمان خواب آلوده را
هر طرف بر قتل من از غمزه فرمان می دهد
 
می کشد عشقم به میدانی که جان خسته را
زخم مرهم می گذارد، درد درمان می دهد
 
خوابم از غیرت نمی آید مگر امشب کسی
دل به دلبر می سپارد جان به جانان می دهد
 
گر چنین چشم ترم خون آب دل خواهد فشاند
خانهٔ همسایه را یک سر به توفان می دهد
 
من که دست چرخ را می پیچم از نیروی عشق
هر دمم صد پیچ و تاب آن زلف پیچان می
میلادتقی نورخدامیآید/آن حجت حق زکبریامیآید/تبریک بگوبه هشتمین گوهردین/چون گل پسر امام رضامیآید/همنام نبی عشق محمد باشد/درشهرمدینه آشنا میآید/ازنورعلی نور ولایت دارد/برشیعه او لطف وصفامیآید/بر فاطمه مادرش شده وارث حق/از کوثرایزدی ولامیآید/گردیده جواد اهل بیت احمد/الگوی امامت و وفا میآید/شدحجت شیعیان برای دنیا/آن وارث برکرب وبلامیآید/از یُمن ولادتش جهان نورانی است/درگلشن مولاچوشفامیآید/تبریک به رهبری وبرامت او/باجشن ولادتش عطامیآید/خند
امروز خیلی اتفاقی یه کلیپ دیدم که یه پسر بچه تا کمر رفته داخل سطل زباله و داره زباله‌هارو میگرده تا یه چیزی پیدا کنه، بعد یه آدم نفهم میره از پشت پسر بچه رو بلند میکنه و میندازه داخل سطل و خیلی خوشحال و خندان برمیگرده.
تو این که این آدم هیچ بویی از انسانیت نبرده و حتی ارزشش از حیوان هم کمتره شکی نیست اما من به این فکر میکردم که اون آدمایی که باعث شدن میلیون‌ها کودک کار تو کشورمون داشته باشیم و عین خیالشون هم نیست حتی از این آدم هم کثیف‌تر هس
الهے
"دردهایی" هست که با هیچ گوشی نمیتوان گفت...
گفتنی‌هایی" هست که هیچ قلبی محرم آن نیست...
الهے
"تلاش‌هایی" هست که جز به مدد تو ثمر نمی‌بخشد...
تغییراتی هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست...
دعاهایی هست که جز به "آمین تو" اجابت نمی‌شود...
الهے
"قدم‌های گمشده‌ای" دارم که تنها هدایتگرش تویی...
"افکار آشفته‌ای "دارم، که تنها سامان دهنده‌اش تویی...
الهے
امروز مرا تو دعا کن ...
برای من تو دعا کن ...
به قول هوشنگ گلشیری آنقدر عزا برسرمان ریخته اند که فرصت زاری نداریم
هر صفحه اجتماعی را بالا و پایین میکنم میرسم به یک سری عکس شاد و خندان که صاحبش دیگر زنده نیست
و دوستش برایش نوشته و نوشته و اخرش گفته نبودنش را باور ندارد
مرگ از هرچیزی شنیدنی تر است این روزها
برای ادم هایی که زیر دست و پا مانده اند_ که ساج میگفت کودکان کم نبوده اند بینشان_ و برای مسافران هواپیمایی که دچار نقص فنی شده عزادارم
برای مادر فاطیما که فردا چهل روز میشود نبودنش
برای
افتاده‌ایم
عکس خورشیدیم در آب روان
افتاده‌ایم
ناامید از جذبهٔ خورشید تابان
نیستیم
گر چه چون پرتو به خاک از
آسمان افتاده‌ایم
رفته است از دست ما بیرون
عنان اختیار
در رکاب باد چون برگ خزان
افتاده‌ایم
نه سرانجام اقامت، نه امید
بازگشت
مرغ بی‌بال و پریم از آشیان
افتاده‌ایم
بر نمی‌دارد عمارت این زمین
شوره‌زار
ما عبث در فکر تعمیر جهان
افتاده‌ایم
از کشاکش یک نفس چون
موج فارغ نیستیم
گر چه در آغوش بحر بیکران
افتاده‌ایم
چهرهٔ آشفته حالان
× و بالاخره روز موعود رسید... اسباب کشی... اگر خدا بخواد امشب وسایلم رو میبرم جای جدید... البته که هنوز توش پر از کارگره و جا هنوز مرتب نیست و ممکنه چند روزی رو توی یک آشفته بازار به سر ببرم، تنها دغدغه ی من اتاقیه که باید دو تخته باشه و هنوز آماده نیست و کلی آدم براش دندون تیز کردن... کله ی صبح رفتیم اسمامونو چسبوندیم به درش ":)))) ولی خب دیگه خوابگاهه و قانون جنگلش...
×× روم نمیشه بگم ولی میگم، برام دعا کنید به انرژی مثبتش احتیاج دارم...
برگی برای زرد شدن، شاخه‌ای برای جوانه‌زدن. چشمی برای خوب دیدن، فکری برای آشفته‌شدن. زمانی بدون شروع‌شدن‌ و حیاتی پنهان در پابه‌جا ماندن. حماسه‌ای برای عشق‌ورزیدن و سکونی برای عصبانی‌شدن. انسانی برای  دست‌‌ و پا زدن و شمعی برای انسان‌ساختن. سپیدی برای دست‌آویختن و سیاهی برای چنگ‌انداختن. باری برای کشیدن و گنجی برای روی چشم گذاشتن. افسونی برای یاد غم از‌‌ دل بردن‌ و خاطره‌ای برای از بن سوختن.
شهری عجیب اما خندان در انگلستان (عکس)
 
از گذشته تا امروز بزرگترین نیازهای انسان به 3 دسته تقسیم می شوند که این 3 نیاز اصلی عبارتند از خوراک، پوشاک و مسکن که زمینه بدست آوردن آنها کار و اشتغال زایی در هر منطقه و کشوری می باشد و در غیر این صورت هیچ یک از نیازهای پایه و اساسی انسان برطرف نمی شود.
 
با این حال در هر منطقه و کشوری می بایست برای برطرف کردن نیازهای خانواده ها توسط سرپرست ها، طیف کارهای متعددی ایجاد شوند تا افراد با هر میزان استعداد بتو
از سرنوشت خویش در آزار بوده امعاشق ولی رها رغم یار بوده امشب‌های من همه طی شد به بی کسیلیکن رهین عشق وغم یار بوده امروزم به شام حسرت لبخند ماند وبسیا همنشین این دل غمبار بوده امفردای من چه می شود از این همه خیالرسوا شوم اگر که عشق خریدار بوده امناگه به آسمان خیالم وزید عشقضمناً به طعنه گفت که ناچار بوده امصاحب کرامتی به دلم پا نهاد و گفتآصف بیا که بهر تو من یار بوده امیاران به لحظه ای به دلم عشق جان گرفتنالید دل که بی تو گرفتار بوده امروزم بسی
دیشب خواب دیدم انزلی هستمتنها بودم و انزلی پر از ابرهای خاکستری و مه بود
تنها صدای ویلن سل غمگینی بود و صدای او در پس زمینه موسیقیاو که می‌گفت با مرگ من همه چیز درست می‌شود، همه چیز رنگی می‌شود
دور خودم می‌گشتم تا کسی را پیدا کنم، تا راه فراری پیدا کنم اما بیهوده بودبی‌صدا بودم و انگار حبابی دورم کشیده شده بود، مثل زندان
 ساعت چهار با صدای جیغ زنی در خیابان از خواب پریدم و مثل خواب همه جا تاریک بود و تنها بودم.
 
خدایا خداوندا بارالها پروردگارا معبودا! من اگر فسرده‌ام نکند مادرم آشفته شود و من اگر درمانده‌ام نکند پدرم سرخورده گردد و اگر من در راه مانده‌ام نکند برادر کوچکترم از اراده و شوق صعود به قلل استواری بازبماند و من اگر بیچاره‌ام نکند برادر بزرگترم در تکاپو و جنگیدن برای زندگی بهتر مردّد شود.. خدای من عزیز من! من هر چه هستم و خواهم بود خانواده‌ام را، دوستانم را و عزیزانم را از شرّ من در امان بدار و سایه رحمت و تمامیّت محبّت و خیرت را بر سر
دعای "یا من اظهر الجمیل" معرفی شده توسط حجت الاسلام فرحزاد در برنامه سمت خدا:
علامه مجلسی(رض) از کتاب عده الداعی نقل می کند که عمربن شعیب می گوید جدم از پیامبر بزرگوار اسلام شنید که
روزی حضرت جبرئیل بر من نازل شد درحالی که شادمان و خندان بود  بر من سلام کرد و من نیز جواب سلام  او را دادم و گفتم علیکم السلام یا جبرائیلجبرائیل(ع) عرض کرد همانا خداوند عزوجل هدیه ای برای تو فرستاده و آن کلماتی از گنجهای بهشت است که خدا به تو کرامت فرموده است. گفتم آ
پیش خودم حس می‌کنم که خیلی آشفته‌ست... کاش می‌تونستم بغل‌ش کنم و آرومش کنم. کاش می‌تونستم آرامشش باشم. کاش بغلم این قدرت رو داشت... کاش می‌تونستم بگم درست ترین آدمِ این دور و بر هاست... کاش می‌تونستم بگم شاد بزی‌ه و درخت باشه... کاش می‌تونستم بگم خودش رو دیوونه نکنه... کاش می‌تونستم... کاش می‌دونستم حالش رو... 
 
+ از عین می‌ترسم. از خودم هم. کاش میتونستم بی‌حسی تزریق کنم بهش. هر چی برا خودم داشتم هم برا اون تزریق می‌کردم. من نمی‌تونم انقدر به
• پاها دیگر حرکت نمی‌کنند، دست‌ها رعشه گرفته‌اند، وجودمان پوسته‌ی نازک و دردناکی است که بر روی عصیان‌های به زنجیر کشیده شده و فریادهای به گلو رسیده، کشیده شده باشد... [در غرب خبری نیست، اریش ماریا رمارک] 
• انسان خسته نیست، به ستوه آمده است. نگویید غمگین، بگویید دلتنگ...
• خندان، گریان، افتان و خیزان، با زبانی الکن...، باید بیش از این‌ها کار کرد، باید بیش از این‌ها بود... [انجمن شاعران مرده، کلاین بام] 
*خدایا من رو خیرخواه اطرافیانم قرار بده. خیرخواه خانواده ام، خیرخواه دوستانم، خیرخواه همکارانم.
*خدایا به من صبر بده.
*خدایا من در این گرداب آشفته به دنبال تو می گردم. خدایا من در این کثرت به دنبال وحدت تو می گردم. خدایا مدعیان وصل تو این روزها هر یک تو را یک جور تعریف می کنند. خدایا این روزها من تمام تلاشمو می کنم بدون هیچ تعصبی تو رو جستجو کنم . میدونم که تنهام نمیذاری. میدونم که یه جایی سر یه دوراهی میزنی پس کله ام و به راه خودت هلم میدی.
همین.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها