نتایج جستجو برای عبارت :

سوژه های پر رنگ ذهنم

به ضرص قاطع خدمتتون می‌گم که سخت‌ترین قسمت پانتومیم بازی کردن پیدا کردن سوژه‌ست   بعنوان مثال شما برو توی گوگل سرچ کن: سوژه‌ی جدید، دوتا پیشنهاد اول "سوژه‌ی جدید پانتومیم" هستن! اوایل فکر می‌کردم فقط من توی پیدا کردن سوژه‌های این بازی مشکل دارم ولی حالا فهمیدم که نه بابا جهانیه...
خدا می دونه چقدر بعضی وقتها حس های مختلف قاتی پاتی دارم... چقدر ذهنم شلوغ میشه... سرعت زندگی هم که زیاده... روزها تند تند می گذرند ... همش وقت کم میارم... گاهی خسته میشم، دلم می خواد هیچ کاری نکنم... دو تا کتاب دارم می خونم... برای نوشتن داستان به سوژه های مختلف فکر می کنم...
ذلم آزادی و رهایی می خواد ... دلم تنگ میشه ... ذهنم همش درگیر هزار موضوع و مسئله متفاوته...
خوشحالم که توی زندگی تجربه های متفاوتی داشتم ... ولی گاهی هم افسوس می خورم که چرا بعضی از سالها
در حد تماس و پیام کوتاه میرم سراغش!
اقا اینجوری بگم برات که سه روزه شارژ نکردمش و شصت درصد شارژ داره !
انقدر دوری و دوستی ایم ... نه ببخشید دوری و قهری!
.
.
.
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این ح
حس می کردم هیچ تعلقی به این زنده گانی ندارم.. 
پوچی در تک تک سلول هایم نفوذ کرده بود..و مرا میلی نبود به ادامه راه ..من تمام آنچه که حتی می توانست اتفاق بیوفتد را دیده بودم..
دخترک تاریک درونم دستهایش را دور سرش گرفته بود و فریاد می زد .. ولی چطور می توانست از صداهایِ سرش خلاص شود؟! 
حس های پوچ و مبهمی که نمی فهمیدم شان در تمام سوراخ های مغزم رسوخ کرده بودند .. حس می کردم برای این جا نیستم خودم را یک موجود عبث و بیهوده می دانستم و هیچ حس تعلقی در من نب
➖ آتلیه سوژه
دارای مجوز رسمی از اتحادیه
➖ تشریفات ازدواج آسان طلوع
کاملترین پکیج ازدواج با کمترین قیمت و بالاترین کیفیت خدمات
هدیه آتلیه سوژه به زوجهای جوان
➊ موزیک دی جی و زنده همراه با سیستم نورپردازی پیشرفته
➋ فیلمبرداری توسط بانو با دو دوربین و کرین با کیفیت فول اچ دی
➌ عکسبرداری در آتلیه مجهز و باغ + عکس سرمجلسی + آلبوم ژورنال
➍ سفره عقد + دیزاین میز شام و کیک
➎ گل آرایی ماشین عروس
➏ لباس عروس + تاج و تور
➐ دسته گل عروس
➑ آرایشگاه
➒ ت
.
.
.
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو
شهرستان بم- عکاس کتایون پایوَر
 
ضد نور یا سایه‌نما یا سیلوئت (Silhouette) تکنیکی در عکاسی است که در آن، منبع نور در پشت سوژه قرار دارد و در قوی‌ترین حالت به دلیل تندی نور، سایه‌ای از سوژه بر روی عکس ایجاد می‌شود. زیباترین حالت زمانی پیش می‌آید که خورشید در حال طلوع یا غروب است و پس‌زمینه به رنگ نارنجی یا زرد مشخص می‌شود .
 در عکاسی ضد نور به دلیل استفاده از شدت نور پس زمینه، سوژه‌ها در شکل محیطی خود و در تضاد یا کنتراست با نور دیده می‌شوند و هم
آقا این روزها هر جا میرم صحبت از نجفی و میترا استاد است. جامعه عوام زده و نیازمند هیجان و سوژه برای کنجکاوی دقیقا به خواسته اش رسیده و خبر داغ همین است: قتل یکی توسط اون یکی.
چه خبرها و رویدادهای مهمی که در پس این خبر داغ سوختند. در همین روزها چند کولبر در غرب کشور کشته شدند، سیل در چند نقطه کشور خسارت به بار آورد و ...
مین استریم لزوما حقیقت را نمی گوید
Main Streem
مغزم درحال ترکیدن است. از دیروز در ذهنم دارم با شخصی صحبت می‌کنم. هی صحبت می‌کنم، هی صحبت می‌کنم و صحبت‌هایم تمامی ندارند. دیشب خوابم نبرد، چون با او حرف می‌زدم. صبح که بیدار شدم، هر لحظه جملاتی در ذهنم ساخته می‌شد. یک مکالمه‌ی ذهنی را می‌نوشتم، حس می‌کردم، یک مکالمه را زندگی می‌کردم و دوباره از اول. دوباره با کسی در ذهنم حرف می‌زدم. حرف‌هایی که مدت‌ها بود پوسیده بودند. حرف‌هایی که حالا فقط در یک روز خاص می‌توانستم تخلیه‌شان کنم. و در
تردیدی ندارم من خلق شده ام برای نوشتنت ، برای روی کاغذ آوردنت. کمی به من فرصت بده. ساخت و پرداختت کار آسانی نیست باید سبک و سنگین کنم باید چم و خمت را یاد بگیرم. نمیخواهم آبکی و بی مایه به دست مخاطب برسانمت. پلاتت باید استخوان دار و جان دار باشد؛طرحی منسجم با آغاز، میانه و پایانی مشخص. از طرفی شش دانگ حواسم را باید جمع کنم درگیر کلیشه و تکرار نشوم. من و تو باید روزی بدرخشیم و بهترین باشیم. می خواهم تو را دست راوی لایقی بسپارم، دارای یک جهان بینی ق
با سلام خدمت همه اعضای محترم انجمن داستان
این هفته علاوه بر نقد داستان قرار گرفته روی وبلاگ، سوژه طبق تمرین طبق صحبت ها به این شرح است:
شخصی که یک حفره روی جسم خود دارد. مثلا محل قلب او خالی است (به شکلی که در ظاهر هم دیده می شود)
انتخاب راوی، زاویه دید و دیگر عناصر آزاد خواهد بود.
راستش مدتی است دچار وسواس نوشتن شده‌ام، چندین بار آمده‌ام بنویسم، چند خطی هم نوشته‌ام اما انگار توانایی نوشتنِ مطلوب آنچه در ذهنم می‌گذرد را ندارم؛ و صفحه را بسته‌ام. انگار واژه‌های خوبی در دایره‌ی لغات حافظه‌ام برای بیانشان پیدا نمی‌کنم.
چون تحمل چشم انتظاری برایم سخت است مثل همیشه رفته بودم اداره‌ی پست تا چند ساعتی زودتر بسته‌ی پستی‌ام را تحویل بگیرم. فیلم یاد هندوستان می‌کند و شغل مورد علاقه‌ام، همیشه دوست داشته‌ام پستچی شوم
من از خیلی چیز ها لذت می برم  مثلاوقتی در مترو مینشینم و قیافه ی پیرزنی اخمو با رژ لب قرمز یا دختری که جدیدا موهایش را بلوند کرده همراه با اکستنشن مژه یا ناخن های برق انداخته شده ی خانمی با لباس فرم ؛در ذهنم داستان میسازم و اسم پیرزن را اعظم می گذارم اعظم خانوم خانه اش عمارنی در لواسان است و سگ پا کوتاه احمقی به نام لوسی دارد و هرروز برای رفع کمر دردش داخل استخر عمارتش شنا می کند یا آن دختر که در ذهنم اسمش ملیناست و برای قرار با دوست پسر جدیدش ب
بزرگ‌نمایی،نه اون تعریفی که شما ازش دارید اگر صرفا منحصر به کتاب‌های دبیرستان هست با تعریفی که من ازش توی ذهنم دارم متفاوته،بزرگ‌نمایی یعنی منی که نشستم این‌جا و درلحظه یه چیزی به ذهنم می‌رسه و بعد از ده‌دقیقه می‌بینم اگر اون چیزی که به ذهنم رسیده صرفا یه درخت بدون برگ باشه و مقدار زیادی شاخه حالا ام همون درخت با شاخه‌های زیادشه ولی تعداد زیادی برگ به هر شاخه‌ش وصل شده.حالا من نمی‌دونم شما به‌ش می‌گید از کاه کوه ساختن یا هر چیز دیگه
چند بار به نوشته هام سر زدم و قدیمی ترها رو که خوندم ؛دلم میخواست بیام و چیزی رو بنویسم که بعد از نوشتن و یک دور خوندنشذهنم سبک شه و بگم آخیش دیگه آزاد شدم و دیگه هیچ بند و زنجیری به افکارم نیستو میتونم بعد از اون راحت ، تو چند وجبی ذهنم قدم بزنم.میخواستم از این بنویسم که نوشتن حالِ من رو خوب میکنهاما خلاف اون ، نوشتنِ یکی از پست هام در وبلاگم  نکه حالم رو بد کنه اما سیل عظیمی از افکار کمال گرایانه ام رو دنبال خودش به ذهنم وارد کرد کههر لحظه یاد
ارتباط چشمی در عکاسی کودک
در مقاله ی امروز میخواهیم به سه نوع ارتباط چشمی در عکاسی کودک و دیگر انواع عکاسی اشاره کنیم و تا حدودی به شما بیاموزیم که چگونه آن ها را اجرا کنید و هنگام عکاسی کودک از آن ها بتوانید استفاده کنید .
به اضافه موقعیت های مختلفی که هر یک از این سه مورد ممکن است به طور خاص مورد نیاز شما واقع شود و شما از آن استفاده کنید .
این مطلب ارزش توجه بالایی دارد ، حال چه برای یک پرتره ی رسمی و چه برای یک عکس یهویی !
پس مطالعه ی این مطلب ر
دارم از استرس دفاع خفه میشم و همچنان ذهنم درگیر مح و شکستی هست که در مقابلش خوردم و یا طعم درست ناچشیده‌اش یا هرچی!
حال و روز خوبی ندارم، ذهنم پرت مح میشه مدام و غمی الکی گلومو می‌گیره. نمی‌دونم حتی حال اینجا نوشتن و از خودم نوشتن رو هم ندارم 
شهرستان بم- عکاس کتایون پایوَر
 
ضد نور یا سایه‌نما یا سیلوئت (Silhouette) تکنیکی در عکاسی است که در آن، منبع نور در پشت سوژه قرار دارد و در قوی‌ترین حالت به دلیل تندی نور، سایه‌ای از سوژه بر روی عکس ایجاد می‌شود. زیباترین حالت زمانی پیش می‌آید که خورشید در حال طلوع یا غروب است و پس‌زمینه به رنگ نارنجی یا زرد مشخص می‌شود . در عکاسی ضد نور به دلیل استفاده از شدت نور پس زمینه، سوژه‌ها در شکل محیطی خود و در تضاد یا کنتراست با نور دیده می‌شوند و هم
دیشب که رسیده ام خونه شام و بعد خواب تا ساعت 6 صبح هرچی فکر میکنم به این سوال دکتر رفسنجانی که من چی کار میتونم کنم ؟ و چه کارهای از دستم برمیاد ؟ هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه !!!! اون شب که حرف زده این کلی به ذهنم چیز رسید و گفت اره همینه ولی خوب الان هیچ انگار مرده ای بیش نیستم
٦. در روز هم از فلاش استفاده کنیدیکی از روش‌های جالب برای عکاسی از چهره در نور روز، استفاده از فلش است. با روشن کردن فلاش، دوربین نور پشت ‌زمینه را می‌سنجد و به اندازه لازم نور به صورت سوژه می‌تاباند. به این ترتیب چهره فرد روشن‌تر خواهد شد. حتی می‌توان سوژه را در سایه قرار داد تا نور خورشید باعث جمع و نیمه بسته شدن چشم نشود و پرتره، زیبایی بیشتری را به نمایش بگذارد.خوب است بدانید که فلاش‌های داخلی دوربین‌ها تا فاصله ۳ متر را بیشتر تحت پوشش
شاید عکاسی از مردمان غریبه ای که هیچ شناختی از رفتار، فرهنگ و آداب و رسوم آن ها ندارید، کاری سخت و وحشتناک جلوه کند، اما اینطور نیست!
در اینجا به شما خواهیم گفت که چطور باید از جوامع محلی و قومیت های مختلف بدون اینکه مشکلی پیش بیاید عکاسی کنید و خاطرات خوش را به ثبت برسانید. آنهایی که اهل سفر و شرکت در تورهای مسافرتی هستند بخوانند!
با سوژه ارتباط برقرار کنید و به او نزدیک شوید
اولین نکته در میان نکات عکاسی در سفر، ارتباط برقرار کردن با سوژه اس
این روز ها ساختار و معنای همه چیز در ذهنم بهم ریخته حواسم پرت چیز هایی میشود که نمیدانم برایم همه چیز در عین تکرار عجیب شده انگار دلم نمیخواهد حتی دنبال این باشم که چرا نبودنم با بودنم به معنای واقعی کلمه یکیست چرا حتی انگار نیستم انگار نفس نمیکشم 
ته ذهنم مرور میکنم که خب اهمیتش چه میتواند باشد   لابد همان هیچ همیشگی 
عکاسی کودک در زیر نور خورشید
اولین چیزی که شما هنگام عکاسی کودک در زیر نور خورشید باید بدانید این است که باید نور را پشت سر خودتان قرار دهید یعنی به گونه ای بایستید که پشتتان به نور و نور خورشید به سوژه ی شما بتابد . اینگونه باعث ایجاد نور پس زمینه نیز نمیشوید . ولی این کار هم مشکلاتی در پی دارد و مهم ترین آن این است که چون سوژه ی شما انسان است در نور شدید چشمانش نیمه بسته میشود و اگر کودک باشد غالبا نمیتوان او را مجبور به نگاه کردن به لنز دوربین
امروز ذهنم بین 70 تا 80 سالگی زندگیش گیر کرده...و آلزایمر امانش نمی دهد برای به یاد آوردن سنش...زندگی آنقدر کسالت بار و خسته کننده است که اگر برای ساعت ها به دیوار روبه رویم زل بزنم،کمتر حالم از دنیا و نفس کشیدن به هم میخورد...جوان تر که بودم همان موقعی که ذهنم طفلی بود که نهایت دنیایش یک شکلات ته جیب پدر بود،هیچوقت فکر همچین روزی را نمیکردم...روزایی که انقدر خسته بشوم که دست بکشم از زندگی... از جنگیدن ..از...
برای جوان موندن این ذهن،به اندازه عمرم منه
دیروز تبلتِ داغونم، هنگ کرده بود و مجبور شدم یه بار ریست فکتوریش کنم. امروز برنامه ای که باهاش لغات استانبولی رو یاد می گرفتم، باز کردم دیدم کل مراحل دوباره قفل شده :( دلم می خواد بشینم یه دل سیر زار بزنم فعلا که دارم از دست خودم حرص می خورم! ورِ عصبانی ذهنم می گه همین الان پاکش کن! اما ورِ صبور ذهنم می گه آروم باش. فرصتیه که مرورشون بکنی. از یه طرف هم ورِ بی حوصله ام داره بهم نهیب می زنه...اَه. 
:((((((((
بیان سوژه با تکیه به موضوعات روز



یکی
از تکنیک های بیان سوژه در روزنامه نگاری است که بسیاری از روزنامه نگاران از این روش
برای بیشتر دیده شدن مطالب و سوژه های خود استفاده می کنند.
اتفاقات  و رویدادهای سیاسی، ورزشی، هنری، اجتماعی و ادبی
می تواند بهانه ی برای طرح سوژه و موضوع نگارنده باشد.در این روش بصورت کلید واژه از
پرکاربردترین واژه مرتبط با موضوعات پربازدید در متن استفاده می شود به گونه ای که
سوژه مورد نظر نگارنده با موضوع پر تب و تاب جامع
بیان سوژه با تکیه به موضوعات روز



یکی
از تکنیک های بیان سوژه در روزنامه نگاری است که بسیاری از روزنامه نگاران از این روش
برای بیشتر دیده شدن مطالب و سوژه های خود استفاده می کنند.
اتفاقات  و رویدادهای سیاسی، ورزشی، هنری، اجتماعی و ادبی
می تواند بهانه ی برای طرح سوژه و موضوع نگارنده باشد.در این روش بصورت کلید واژه از
پرکاربردترین واژه مرتبط با موضوعات پربازدید در متن استفاده می شود به گونه ای که
سوژه مورد نظر نگارنده با موضوع پر تب و تاب جامع
عکاسی پرتره در آتلیه کودک
 این مقاله به اصول پرتره در آتلیه کودک می پردازد.
در ابتدا باید بدانید که اصلا عکاسی پرتره چی است ؟
عکاسی پرتره یکی از شاخه های هنر عکاسی است که در آن عکاس اغلب اوقات تنها از صورت سوژه عکس میگیرد .
این شاخه از عکاسی از معروف ترین و رایج ترین شاخه های عکاسی در سراسر دنیا است که تمامی عکاسان محبوب و به نام با سوژه های مختلف اعم از زن و مرد و بچه از آن استفاده میکنند .
اگر یک عکاس حرفه ای باشید به خوبی میدانید که چگونه با اس
با عرض سلام و احترام خدمت همه اعضای محترم
جلسه این هفته حلقه داستانی کویر در محل همیشگی، کتابخانه حاج ملاهادی و ساعت 17 برگزار خواهد شد.
با توجه تمرین هفته گذشته، قرار شد اعضایی که مایل هستند از برنامه آموزشی بهره ببرند، یک تمرین داستانی با این ویژگی ها بنویسند (نیاز نیست حتما داستان به صورت کامل و با عناصر کامل نوشته شود. در این تمرین تمرکز بر روی سه محورِ راوی، سوژه و نثر خواهد بود.)
1) سوژه داستان خارج از کلیشه ها باشد. در واقع ازدواج، عشق، جد
 
طراحی از چهره موضوعی که مورد علاقه همه طراحان بوده و هست، مبحث طراحی از چهره است. بسیاری از افراد حتی پیش از آغاز به طراحی، تلاشهای فراوانی در این زمینه داشته و فعالیتها و تمرینات مربوط به طراحی را منحصر به موفقیت در ترسیم چهره می دانند.
 
برای طراحی از چهره لازم است که مدل مناسبی داشته باشید. شما می توانید از اشخاص اطراف خودتان درخواست کنید تا به عنوان سوژه با شما همکاری کنند، در غیر این صورت به کمک آینه ای به اندازه متوسط (که از چهره خودتان
برند تامرون تواسنته به خوبی در سال های اخیر جمع زیادی از عکاسان را طرفدار خود کند ان هم به خاطر ارزان تر بودن محصولاتش در قبال کیفیتی باور نرکدنی که ارائه می دهند.  یکی از ان ها  لنز تامرون SP 150-600mm F/5-6.3 Di VC USD است . 
 
شما با این لنز دید تازه ای نسبت به عککاسی پیدا می کنید فاصله کانونی 150 تا 600 میلیمتر سوژه های دوردست ها را به جلوی چشمانتان می آورد و این به معنای این است که لنز برای عکاسی ورزشی و حیات وحش ایده آل است. در کنار این ها به خاطر طولانی ود
صدا ذهنم را خراش می دهد اصلا از صدای ترمز قطار بدم می آید، نه خوشم می آید اصلا هردو چون از یک طرف ذهنم را پاره پاره می کند و از طرف دیگر صدای رسیدن است آهسته آهسته قطار می ایستد از این لحضه که همه بلند می شوند و شلوغی هم بدم می آید انگار با سرنگ استرس را وارد بدن می کنند
ادامه مطلب
 
آتلیه عکاسی کودک ( شکار عکس کودک )
 
من یک شکارچی هستم .. اما طعمه من با طعمه های دیگر شکارچی ها متفاوت است .
طعمه من در جنگل در حال حرکت یا در حال پرواز در آسمان نیست .
طعمه من لحظات استثنائی ای از کودکان است که هر کسی قادر به دیدن آنها نیست .
من شکارچی ای هستم که هر لحظه به دنبال آن یک ثانیه هستم تا حرکت صورت یا صحنه ای که عکس کودک را بهتر نشان دهد پیدا کنم . 
شکار میتواند خسته کننده و کمی شبیه جنگ باشد .
اما نکته جالب ماجرا این است که لحظات هیجان ان
بسم الله مهربون :)
 
خون خیلی قشنگه ولی سخته. واقعا سخته و کلافه شدم. از وقتی دانشگاه قبول شدم به خصوص دوران علوم پایه انقدر حفظیات خوندم و چیزای مختلف و گاها بی ارزش حفظ کردم که احساس میکنم ذهنم بسته و تنبل شده. قدرت تجزیه و تحلیلم اومده پایین. دبیرستانی که بودم حداقل ریاضی، فیزیک، هندسه حل میکردم، ذهنم به چالش کشیده میشد. از بعد کنکور و ورود به دانشگاه ذهنم شروع کرد به افت کردن و تنبل شدن. حتی برای یک ثانیه هم روی موضوعی فکر نکردم و فقط حفظ کرد
از چهارشنبه ذهنم درگیره با یه سری چیزا. هی می‌خوام بنویسمشون و هی برا خودم شرط می‌ذارم که تا فلان قدر درس نخوندی حق نداری بیای سراغ نوشتن و تخلیه‌ی مغز.از طرفی هم تا ذهنم آزاد نشه سرعت درس خوندنم واقعا چیز فاجعه‌ایه. خلاصه که افتادم تو دور باطل.
فردا که امتحان آناتومی تحتانی رو بدم، شاید اندکی خاطرم آسوده بشه. امید است خوب بگذره.
پ.ن.: امروز تولدمه. خواستم حالا که دارم تو این تاریخ پست می‌ذارم، اشاره‌ای هم به این موضوع بکنم.
سر ظهر وقتی مداد به دست داشتم به صفحه‌های کاغذ ضربه می‌زدم یه چیزی توی ذهنم از چاووشی پلی می‌شد «تو حکم واجب‌الاجرایی» نوشتمش،بهش فکر کردم،کاری که می‌کردم واجب‌الاجرا بود انگار.
جالبه حالا متن آهنگ‌هایی که توی ذهنم میاد هم داره مطابق کاری می‌شه که انجام می‌دم :))
بار ها تجربه کرده ام که آنقدر تعداد و تنوع کارهایم زیاد بوده که نمیدانسته ام از کدام یک شروع کنم و 
بارها این موضوع را با استفاده از چشم بستن بر نمره ی اولویت ها ، کاری را انتخاب کرده ام و به تنظیم کردن شمارش معکوس گوشی ام (تنها) یک کار را شروع کرده ام . مثلا چیزی در حدود 20 دقیقه. بعد دیده ام که ذهنم آرام شده و دیگر نگران تمام کردن همه کارها  نیستم و چه بسی که ایده های خوبی به ذهنم رسیده است.
تصاویر هنری با نور فلاش
شما در صورتی که به یک فلاش، ریموت تریگر (فعالساز فلاش از راه دور) و یک دیفیوزر با اندازه خوب مجهز باشید، امکان داشتن طیف وسیعی از تنظیمات نورپردازی هوشمندانه و جالب را در اختیار دارید.
سوژه های خود را از پهلو نورپردازی کنید تا به پرتره های خود تاثیر ببخشید، و با کم نوردهی کردن آسمان یا پس زمینه خلاقیت به خرج دهید، و جبران نوردهی را بر روی -۲ پله تنظیم کنید تا یک پس زمینه گرم و پر احساس را در پشت سوژه خود ثبت کنید.اگر شما و
تور نوروز ۹۹ حتما برای سفر در عید امسال به تعقیب یک تجربه بی همتا در عین حال مقرون به صرفه و به یادماندنی در کنار خانوادتان هستید، مژده بدهیم که در همین امتداد گردآور ما با در عقیده دریافت سلیقه های متنوع و متنوع شما مسافران عزیز در نظر دارد که با برگزاری تور نوروز 99 در پکیج های عالی و پسندیده با بیشترین تنوع و بالاترین کیفیت در گویه ارائه خدمات مسافرتی برای شما " تجربه سفری خاطره انگیز" را در این روزها را بسازد، همانطور که می دانید تعطیلات سا
خاطراتی که ماندنی شده استشده چون قصّه ، خواندنی شده استسوژه هائی پر از تناقض هاجاده هائی که راندنی شده استسر به راهی که نیست پایانشمیوه ی یأس چیدنی شده استای خدا جان خودت بخیرش کنغُصّه هائی که خوردنی شده استلحظه ها لحظه های غمبار استمثل فیلمهای دیدنی شده است.
از خدمات عکاسی صنعتی  در کسب و کارهای کوچک و بزرگ، آژانس های تبلیغاتی و آگهی های تبلیغاتی می توان استفاده نمود. عکس صنعتی را می توانید در تبلیغات شهری، تجارت و حتی در نمایشگاه نیز استفاده نمایید.
از عکاسی صنعتی می توانید به عنوان ارائه گزارش از عملکرد نیز استفاده نمایید.
عکاسی صنعتی می تواند سوژه هایی از قبیل :
عکاسی از محصولات صنعتی ( ابزار آلات، ماشین آلات کوچک و بزرگ، قطعات صنعتی و  اتصالات صنعتی)
عکاسی از کارخانه و سازمان ها (خط تولید، مح
سلام . سلام . انگار واقعا دلم برای اینجا و این صفحه تنگ شده . سعی می کنم یک سوژه برای گفتن پیدا کنم تا کم کم قلمم را آتیش کنم . 
زندگی عطر و بوی خوبی نداره  . نیاز به حرکت داریم . 
نیاز به بهتر شدن . 
عشق هم به جای خود . ( کسی چه می داند )
برام یه قفس بساز؛بدون پنجره،بدون در،منو بنداز اون تو و خودت بیرون در وایساتو کِ اون بیرون باشی میتونم فقط بِ نشستن تو پشت دیوارِ سرد فکر کنمتو کِ منو محصور کنی فقط ذهنم درگیر تویی میشه کِ منو بِ خاطر نجاتِ خودم بِ زنجیر کردیتو منو حبس میکنی ولی خودت هم با من داخل قفسِ بی نور نفس می کشی!کنار منی و نمیذاری لحظه ای ذهنم بِ خطا بره،نمیذاری لحظه ای بِ جهنمی ک توش بودم برگردم!تو باش؛پشت دیوار باش...لمس نشدنی باش...باش کِ بودنت اجزای متلاشی منو کنار ه
نمی‌دونم چرا. چرا نمی‌تونم کنارش بذارم؟ یه گوشه از قلبم، یه گوشه از ذهنم مونده و هیچ راهی هم برای بیرون انداختن‌اش به ذهنم نمی‌رسه. دوست داشتم که طرح‌ام رو با موضوع موسیقی و معماری کار بکنم، با چهار تا از آهنگ‌های بیتلز. از یه ماه قبل شروع کردم، ولی هنوز به نتیجه نرسیدم. باید کنارش بذارم و یادم نره که یه قسمت از کار معماری حجمه، پلان، نما، پرسپکتیو و... باقی چیزا هستن که باید روشون کار بکنم و موندن هنوز.
 
کار یک عکاس پرتره، بازتاب برترین نسخه‌ی تصویری از سوژه است. این قانون باید در هر بخشی از عکاسی پرتره مانند کادر مورد نظر برای عکاسی تا حذف آکنه و سایر نقایص تصویر حتما رعایت شود. برای گرفتن تصاویر پرتره، دوربین باید هم‌سطح یا اندکی بالاتر از خط چشم سوژه یا مدل باید. هیچ فردی هنگام ثبت تصویر از زاویه‌ی پایین، خوب به نظر نخواهد رسید.
 
برای یادگیری تمام نکات عکاسی به صورت رایگان روی لینک زیر کلیک کنید :
 
www.instagram.com/korosh.iravanimanesh/
 
این روزها تشخیص مرز بین واقعیت چیزی که هستم و اون چیزی که صرفا ساخته‌ی ذهنمه برام سخت شده.
در واقع نمی‌دونم که آیا واقعا جایی هستم که شایستگی‌اش رو ندارم و یا اینکه خودم رو دست کم گرفتم باز!؟
همه شواهدی که تو ذهنم در جریانه نظریه اول رو تایید میکنه اما آیا می‌تونم به ذهنم اعتماد کنم؟ آیا داره همه حقیقت رو میگه بهم؟ اگه آره آیا ممکنه که جوری حقیقت رو بیان کنه که من رو گمراه کنه؟ نمی‌دونم واقعا....
و چقدر این روزها نیاز دارم که جواب این سوال رو
سوژه عکس کودک و انتخاب آن یک اصل مهم برای عکاسی از کودک در یک آتلیه کودک است. در این راستا آموزش عکاسی کودک با ژست طبیعی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. در این مقاله از پیکسان، قصد داریم  13 سوژه عکس کودک عالی را به شما معرفی کنیم، پس ما را تا انتها همراهی کنید.
 
13 سوژه عکس کودک عالی
1- سن کودک را سوژه قرار دهید
نوزادان در سال اول زندگی خود روز به روز تغییر می کنند، به همین دلیل است که گرفتن عکس هایی که سن آنها را نشان می دهد بسیار جالب است.
 
کار یک عکاس پرتره، بازتاب برترین نسخه‌ی تصویری از سوژه است. این قانون باید در هر بخشی از عکاسی پرتره مانند کادر مورد نظر برای عکاسی تا حذف آکنه و سایر نقایص تصویر حتما رعایت شود. برای گرفتن تصاویر پرتره، دوربین باید هم‌سطح یا اندکی بالاتر از خط چشم سوژه یا مدل باید. هیچ فردی هنگام ثبت تصویر از زاویه‌ی پایین، خوب به نظر نخواهد رسید.
 
برای یادگیری تمام نکات عکاسی به صورت رایگان روی لینک زیر کلیک کنید :
 
www.instagram.com/korosh.iravanimanesh/
 
من اینجا رو راه انداختم که هر روز بنویسم. از کتاب‌هایی که میخونم، فیلم‌هایی که می‌بینم ، سفرهام ، آدم‌های دور وبرم و فکرایی که به ذهنم می‌رسه. چون ذهنم فراموشکاره. شاید هم اولش نبوده بعدن فراموش کار شده. به هر حال. اما اینجا نوشتن رو هم فراموش میکنم. امروز که خواستم بیام و بنویسم هر چی فکر کردم اسم کاربری و رمز عبورم یادم نیومد و با کلی تقلاو عوض کردن رمز عبور تونستم وارد بشم. احتمالا اینجا رو هم فراموش خواهم کرد بلایی که سر وبلاگ‌های نصفه ن
هر چیزی که میشه به تو میرسم، به دست هات، به لب هات، به آغوشت...
به کنار هم نشستن ها، به گوشواره گوش کردن ها...
چقدر دلم تنگ شده و چقدر فقط تو موندی توی این ذهن من...
دیگه یادم نمیاد لحظه هارو، خندیدن هامون رو، واکنش هامون رو. دیگه یادم نمیاد باهم چه شکلی بودیم.
دوستت دارم؟ نه.
دارم ولی نه اون شکلی... ولی تو از ذهنم نمیری بیرون. اصلا...
دیگه خیلی لحظه هارو یادم نمیاد ولی تو هنوز از ذهنم نرفتی...
این روزها خیلی افکار و حرف ها توی ذهنم می چرخه،حالا که بعد از سی و چند روز فشار امتحانات فرصتی برای نفس کشیدن پیدا کردم می خوام درباره اونچه توی ذهنم می گذره بنویسم تا از این حالت گمراهی در بیام،خیلی حرف دارم که بزنم یک قسمتیش رو می خواستم همین چند روز پیش بنویسم ولی صدای خرناسه هم اتاقیم اصلا نمی گذاشت تمرکز داشته باشم البته دلیل اصلی عدم تمرکزم فشار و استرس امتحانات بود!!!
ادامه مطلب
از یاد می برم نوشتن را. تن می دهم به هر چه اتفاق می افتد. می خوانم برای کار. می نویسم برای کار. تو می گویی یک بار شاید همین روزها با هم به ییلاق برویم. تو سرت درد می کند چون کسی را سه روز است ندیده ای. بی خبر هستی. من تمام خبرهایم همین. شهر پر از صداست.آژیرها و بوق ها. من از خلوت خانه راضی هستم و از این بازگشت به اینجا. اما امروز حال خوشی ندارم. صبح در گرما به کلاس می روم. آدم های دیگری غیر خودمان می بینم.ما همدیگر را برای هم روایت می کنیم.خاطرات، شنیده
لنز تامرون 18-400mm F/3.5-6.3 Di II VC HLD  نخستین نمونه لنز همه کاره اولترا تله فوتوی زوم برای دوربین های DSLR با فرمت APS-C  است. بافاصله کانونی 18 تا 400 میلی متر و زوم 22.2 برابری که رکورد زده است سوژه های بسیار دور را درست در روبه روی چشم های شما قرار می دهد. بدنه  مقاوم در برابر رطوبت که دارد و با کارکرد بصری از اولترا واید تا تله فوتو لنزی مناسب برای تقریبا تمام سبک های عکاسی است.
با تازه ترین تکنولوژی به کار رفته در المان های لنز اعوجاج و پراکندگی تصویر به شدت
دیشب که از خونه مامان با عصبانیت تمام برگشتم و داشتم حساب میکردم گذاشتن دخترک پیش مامان چه فایده ای میتونه داشته باشه و هر چی فکر می کردم به نتیجه ای نمیرسیدم و از طرفی فکر میکردم چطور به شوهر بگم این قضیه رو وارد خونه شدم که دیدم رو تخته وایت برد دخترک با ماژیک یه متن برامون نوشته به این مضمون که من و دخترک گل های بغ زندگیش هستیم و دوستمون داره و دورمون میگرده و فلان و آره و اینا
عصبانیت رو دادم پس ذهنم و شادی کل قلب و ذهنم  رو پر کرد 
ایده ش قر
خدا خیلی حواسش به بنده هاش هست ..
 
ادعونی استجب لکم .. توی تمام لجظه لحظه های عمر آدم صادقه 
گره های زندگی آدم .. اونجاهایی که با حساب و کتاب خودش فکر میکنه هیچ چی سر جاش نیست
فقط وقتی حل میشه که نگاهش عوض بشه
 
داشتم ترجمه می کردم با همکاری جناب محترم گوگل، همراه همیشگی و راهبر ما در فضای پربرکت مجازی (به رسم تقوا) 
همچنین جمله انگلیسی رو هم توی ذهنم ترجمه کرده بودم .. البته با کمی بی دقتی، به اشتباه .. (یه عبارت ساده بود!) .. فقط محض احتیاط با گوگل مش
قدم ۱ ـ ابزار پرسپکتیو کراپ را انتخاب کنیدروی ابزار کراپ کلیک کنید و صبر کنید تا منویی باز شود. سپس گزینهٔ Perspective Crop Tool را انتخاب کنید.
قدم ۲ ـ دور عکس را داخل چارچوب کراپ بیندازیدبرخلاف ابزار کراپ که به طور خودکار دور عکس چارچوب کراپ می‌گیرد، در ابزار پرسپکتیو کراپ، خودتان باید چارچوب کراپ را ایجاد کنید. برای این کار در گوشهٔ سمت چپ عکس کلیک کنید و موس را به سمت گوشه سمت راست عکس حرکت دهید.
زمانی که دور داخل چارچوب کراپ قرار گرفت، انگشتتان را
عکاسی پرتره کودک در آتلیه کودک
بیشتر بدانید: آتلیه کودک
همانطور که میدانید عکاسی پرتره عکاسی از چهره یا در کودکان تقریبا بالا تنه محسوب میشود .
این شاخه از عکاسی نیز مانند دیگر شاخه ها احتیاج به تخصص خاصی دارد . 
عکاسی پرتره جذابیت خاصی دارد که دیگر رشته ها ندارند و البته که بسیار دشوار است . چرا که عکاس در این نوع عکاسی محدودیت های بسیاری دارد  که با رعایت تمام این محدودیت های باید بتواند عکسی زیبا خلق و ثبت کند .
اللخصوص اگر سوژه ی عکاسی کودک
تاثیر نورپردازی عکاسی کودک
در مقاله ی امروز تصمیم گرفته ایم کمی راجع به نورپردازی در عکاسی کودک برایتان صحبت کنیم .
با ما همراه باشید تا نکات آموزشی خوبی در زمینه ی نورپردازی عکاسی کودک بیاموزید .
جدا از کادر بندی و تنظیم دوربین و لنز نورپردازی عکاسی مهم ترین مسئله در عکاسی است و فرقی نمیکند که چه نوع عکاسی ای باشد .
این را به خاطر بسپارید که سوژه ی عکاسی شما هرکسی که باشد درخشان ترین شیء در کادر شما است و شما باید به مسئله ی نورپردازی جداگانه
تمام این فضا برای من که علاقه به نویسنده شدن را دارم تجربی است.
فضایی برای تجربه‌کردن
برای آزمون و خطا کردن.اشمیت در نوای اسرار آمیز نوشته است که نویسنده خالق است نه دستگاه فتوکپی
حال باید به پروژه دوم خودم در این فضا با این ادبیات پایان بدهم.
سوژه های من عموما نزدیکانم هستند و از افراد نزدیک به خودم که میتوانم در دسترس داشته باشم الگو و الهام میگیرم
تولا شخصیت قصه پروژه دوم من دوست نزدیک من است و ما رفاقتی حدودا دو ساله داریم
مدتی به دلایل ش
نمی‌دونم این تخم لق رو کی توی سریالای مناسبتی شکست. داستان و سوژه سریال برای امروز، ژانر به اصطلاح اجتماعی؛ شخصیت ها و جغرافیا متعلق به بطن دهه نود شمسی. بعد کاراکترها طوری با هم صحبت میکنن که اگه تصویر رو نبینی فکر می‌کنی سعدی و حافظ و فردوسی دورهم حلقه مشاعره تشکیل دادن. اون لالوها سهراب و شهریارم میان یه خیار بر میدارن که مخاطب از شعر معاصر خیلی دور نشه. 
نمی‌دونم این تخم لق رو کی توی سریالای مناسبتی شکست. داستان و سوژه سریال برای امروز، ژانر به اصطلاح اجتماعی؛ شخصیت ها و جغرافیا متعلق به بطن دهه نود شمسی. بعد کاراکترها طوری با هم صحبت میکنن که اگه تصویر رو نبینی فکر می‌کنی سعدی و حافظ و فردوسی دورهم حلقه مشاعره تشکیل دادن. اون لالوها سهراب و شهریارم میان یه خیار بر میدارن که مخاطب از شعر معاصر خیلی دور نشه. 
حواسم اصلا به نوشتن نیست...! به عکاسی... به بارون...
فقط درگیر کد و درگیر اینکه زودتر بتونم اون ایده لعنتی رو پیاده کنم بلکه ذهنم یه سر و سامونی پیدا کنه و بتونم با ذهن بازتر رو بقیه ایده ها کار کنم...
یه بخشی از ذهن و دلم پیش توئه و تموم اون دفعاتی که اتفاقی همو دیدیم اما به یه سلام و احوال پرسی پوچ اکتفا کردیم اما تو اون لحظه چشامون همدیگه رو در آغوش کشیدن...
بعد مدتها اومدم اینجا و روزمره وار دارم ذهنم رو خالی میکنم...
دیدم که وبلاگ دو تا دنبال کننده
عکاسی کودک حرفه ای
عکاسی کودک در آتلیه کودک از آن دسته شاخه های هنر عکاسی است که به دلیل سختی زیادی که دارد کمتر کسی سمت آن میرود .
اهمیتی ندارد سوژه ی عکاسیتان عکاسی کودک باشد و یا عکاسی از طبیعت و یا عکاسی های دیگر بهرحال شما باید راه طولانی ای را بروید تا بتوانید در آن زمینه حرفه ای شوید .
در حرفه ی عکاسی شما با تمرین زیاد و تکرار نکردن اشتباهات گذشته تان میتوانید به مرور زمان به یک عکاس حرفه ای تبدیل شوید .
در این مقاله سعی داریم تا شما را با
ادامه مطلب رو براتون یه بیوگرافی مختصر از ادمایی گذاشتم که توی ذهنم زندگی میکنن~_~
کسایی که من داستان زندگیشون رو رقم زدم>_< هر چند بعضی وقتا قلم از من اطاعت نمیکنه و خودش بدون خواسته من پیش میره و اتفاقاتی میوفته که من انگار اصلا دخالتی درشون نداشتم*_*
 
ایده پست از اجی کوچولوی نویسنده`(*∩_∩*)′ چوی.زینب.دمدمی=)
ادامه مطلب
زیر دوش آب گرم ماتم گرفته بودم. مشغول تحلیل وضعیت روانی‌ام بودم. رابطه‌ام را توی ذهنم بالا و پایین کردم. باید تمامش کنیم؟ موهایم را شستم و بغضم شکست. واقعا باید چه خاکی بر سرم کنم؟! من هنوز هم دوستش دارم. اضطراب هم دارم. اشتهایم هر روز کمتر می‌شود و مربی باشگاه به طعنه به من می‌گوید که «اون هالتر هیچوقت به کار من نمی‌آد!» ضعیف و فرسوده شده‌ام. طوری خسته‌ام که با هزار سال خوابیدن هم بهتر نمی‌شود. بلاتکلیفی. سردرگمی. میزان زیادی غم. کمی حالت ت
یه‌مدت آدم به این فکر دخیل می‌بندد که اگر حرفی ندارد، بخاطر تمام حرف‌های ناگفته‌ی درونش است. حالا در بعضی شرایط این صدق می‌کند اما الآن اگر بخواهم منصفانه به ماجرا نگاه کنم، حرفی ندارم چون واقعاً هیچ چیز در ذهنم ندارم. احساس می‌کنم یک جو ارزش در زندگی‌ام جریان ندارد یا حتی نمی‌توانم تحلیل های جالبی از اطرافم ارائه دهم و همانطور که دوست دارم بیان کنم. درواقع نمی‌توانم بنویسم چون چیزی برای نوشتن در ذهنم پرورانده نمی‌شود و باید به حال ای
آنقدر فکر کرده‌ام که ذهنم کوری گرفته است. کوری از مدلِ کوریِ ژوزه ساراماگو؛ ذهنم سفید سفید است. مثل یک بوم نو و پاک. مثل یک دشت برفی سفید. شاید فکر کنید چقدر خوب که یکدست است و بدون پریشانی و آشفتگی. ولی این سفیدی آزاردهنده است. مثل برف که چشم آدم را می‌زند، سفیدی فکر هم، چنان آزاردهنده است که هیچ عینک آفتابی یا طبی برای ذهنم کارکرد مناسب ندارد و جان به لبم کرده است. نمی دانم چطور شد که این سفید پهن شد روی ذهنم. شاید چون افکار و داستان‌هایی که د
وقتایی که خیلی عصبی و ناراحتم  تمام ادم هایی که بهم حرفی زدن و جوابشون ندارم میان نظرم از بی ارزش ترین و رهگذر ها گرفته تا نزدیکانم از فلان دختر تو اتوبوس که اینو بهم گفت تا.... اونقدر این اتفاق تو ذهنم میاد و حرفا و بزخورد ها و واکنش هایی که میشد یا نمیشد نشون بدم تو ذهنم عملی میکنم و این درگیری تا یک ساعت یا حتی دوساعت ادامه داره و وقتی به خودم میام میبینم از عصبانیت تمام عضله های بدنم منقبض شده و انگار که واقعا جسمم اماده است که به اون شخص حمله
یک انسانی در درون من داره میگه حرف بزنبگوبنویسهر چی که شد بنویساصلا از هر اتفاقی میخواد یه سوژه واسه وبلاگ دربیاره.چون دلش تنگ شده، همینولیمن میدونمکه نوشتن این مدلیبه صلاحم نیست...یعنی حاضرم یه چیزی بنویسم آروم بشه ها، ولی تا الان هر چی نوشته، دیدم میل به ابرازش ندارم...خلوتم با خودم دچار اختلال میشه.و این میشه ابتدای گم شدن هامگم شدن تو تعبیر و تعریف دیگران...
نمیدونم چرا هر وقت میخوام درس بخونم چرت و پرت به ذهنم میرسه .اصلا مغز من مشکل داره با فراگیری 
علم و دانش حقشه بزارم بی سوات بمونه هاااا.
دیشب که مثلا تصمیم گرفتم یذره درس بخونم ذهنم شروع کرد به چرت و پرت بافتن.
گفتم بزار اینو یادداشت کنم تا تمرکزم از این بیشتر بهم نخورده.
مثلا فکر کنید ترمای اوله و من با یک نگاه عاشق میشم - مگه من چمه؟-
بعد طرف از این ادمای بد و مضخرفه روزگاره
ادامه مطلب
نمیدونم چرا هر وقت میخوام درس بخونم چرت و پرت به ذهنم میرسه .اصلا مغز من مشکل داره با فراگیری 
علم و دانش حقشه بزارم بی سوات بمونه هاااا.
دیشب که مثلا تصمیم گرفتم یذره درس بخونم ذهنم شروع کرد به چرت و پرت بافتن.
گفتم بزار اینو یادداشت کنم تا تمرکزم از این بیشتر بهم نخورده.
مثلا فکر کنید ترمای اوله و من با یک نگاه عاشق میشم - مگه من چمه؟-
بعد طرف از این ادمای بد و مزخرف روزگاره
ادامه مطلب
نمیدونم چمه دستم به کارام نمیره یه فکرم مثل چی تو ذهنم الارم میده و میگه همه کارات بیهودست زندگیتم بیهودست و هیچی اتفاق نمیفته. منتظر هیچی نباش. دلم میخواد بخوابم و دیگه هیچوقت بیدار نشم. شاید یه بخشی از ذهنم میگه مثل بقیه باش زمانو از دست بده پیر شو بی هیچ هدفی بی هیچ تلاشی و در اخرم بمیر :( شاید فیلم ببینم. شاید درست بشه شاید هنوز امیدی باشه شاید فقط نباید جا بزنم. شاید امروزو باید بیهوده بگذرونم. نمیدونم بیخیال. یه فیلم میبینم. هرچی بود.  فقط
خواستم یک متن تحلیلی درباره سیل گلستان و همه موارد مشابهش بنویسم. چند خطی هم جلو رفتم. ولی آن قدر ذهن و دلم پر بود که وسطش از دستم در رفت و نتواستم سیل ذهنم را کنترل کنم. رئیس ذهنم معلوم نبود کجاست و استاندارش هم خارجه است. برای همین رهایش کردم و این متن هم به گورستان مطالب نصفه نیمه پیوست. شاید یک بار دیگر که اتفاقی رخ داد که پای سلبریتی ها، مسئولین بی مسئولیت و مردم گیج وسط بود، مطلب را از نو بنویسم و منتشر کنم. اما عجالتاً دو سه خط ابتدایی آن ر
سلام وقت تون بخیر
از زمانی که یادم میاد یه مشکلی داشتم اینکه زیاد با خودم حرف میزنم توی ذهنم و خیلی فکر میکنم و همه ش از درون با خودم در جنگم و توی ذهنم هر ثانیه و هر دقیقه با خودم راجع به هر چیزی که فکرش رو بکنین حرف میزنم.
راهکار های زیادی رو امتحان کردم، مغزم روی یه چیز قفل میشه و همون جا میمونه و مدام همون جاست، درس که اصلا نمیتونم بخونم، کار اصلا، ورزش رو ول کردم، هر چی این افکار بیشتر باشه خودارضایی هم بیشتر میشه و افکار خیالی هم بیشتر میشه
چند روزِ پیش که این فکر از ذهنم گذشت که نکند کامَک یک بیماری ترسناک داشته باشد و ترسیدم و اشک در چشمانم حلقه زد ، همه ی دنیا برایم بی ارزش شد. دیگر مهم که هیچ حتی قابل یادآوری هم نبود که بعضی حرف هایش ناراحتم کرده بود. اصلا چه ارزشی داشت که من چرتکه دستم گرفتم و حساب و کتاب کردم . میدانی دوست من هر چه که باشی و هر کاری که کرده یا نکرده باشی ، من از اعماق قلب لِه شده ام دوستت دارم. حالا که این فکر از ذهنم گذشته است ، دیگر نمی‌خواهم کنارش نباشم یا این
سر زنگ انگلیسی بودیم ، دبیرستان امام خمینی. از اونجایی که معلم انگلیسی ما خیلی خسته کننده بود ، فقط منتظر یک سوژه بودیم تا یکم سرگرم بشیم، وقت کلاس رو بگیریم یا معلم رو سرکار بزاریم تا خلاصه از این حال و هوا در بیایم...
ادامه مطلب
لحظه خداحافظی بود .دلم براشون خیلی تنگ میشد و دوست داشتم باز هم اونجا بمونم اما نمیشد . 
یک لبخند
یک قرآن و چند تا سکه روش
یک کاسه پر از آب تو دستای مامان بزرگ .
و عصایی که تو دست  بابابزرگم بود و مدام رو زمین می لرزید .
باورم نمیشه . چه قدر زود گذشت این سه روز و الان باید بریم . 
نمیدونم چرا بعضی وقتا این فکر به ذهنم میاد که اگه یک روزی خدایی نکرده کنارم نباشن .... تصورش خیلی برام سخته . 
راه حلی برای این مشکل ندارم . فقط وقتی همچین افکاری به ذهنم هجور
بعد از نماز صبح جمعه، چفیه مشکی ام را دم دست گذاشتم برای راهپیمایی. گوشی ام را با آلارم خروس کوک کردم برای ساعت 8. بعد از ساعت ها بیداری، چشمانم را روی هم گذاشتم و با اذان ظهر گوشی ام از خواب بیدار شدم! 
اولین سیناپس توی ذهنم گفت: خاک بر سرت! وقتی توی این مانور کوچک رفوزه میشوی، امام زمان بیاید، هیچ بعید نیست که کم بگذاری یا حتی جلویشان بایستی:(
می‌گفت: آقای عالم که بیاید، بعضی از منتظرانشان که خوب تربیت نشده اند، با ایشان می‌جنگند و بعضا قبل ظا
عکاسی کودک با کودک خجالتی در آتلیه کودک
در آتلیه کودک شما گاها با کوچولو هایی مواجه می شوید که بسیار خجالتی هستند و عکاسی در آتلیه کودک از آن ها تا حد زیادی سخت است . این مدل بچه ها به راحتی راضی به عکس گرفتن نمی شوند و شما برای عکاسی کودک از آن ها باید به روش های دیگری روی بیاورید .
بچه های خجالتی در عکس کودک سعی می کنند خودشان را پشت پدر و یا مادر خود قایم کنند و علاقه ای به جلوی دوربین آمدن ندارند .
و این کار آن ها قطعا شرایط را برای شما سخت و دشو
از چند روز پیش شاید نه ام به بعد یا کندی کراش بازی می کنم یا کندی کراش بازی می کنم یا کندی کراش بازی می کنم یا تتریس جورچین می کنم یا وقتی از زور درد گردن دستم را می بندم و آویزان گردنم می کنم و دیگر کار خاصی ندارم انجام بدهم گوله گوله اشکم سرریز می شود. دقیقا هم نمی دانم چه مرگم است. هی به ذهنم خطور می کند اگر چنین بود چنان می کردم. اگر فلان بود بهمان می کردم. اگر می شد.. اگر می توانستم.. و از این دست افکار هی در ذهنم متبلور می شود و از چشمم فرو می چکد.
ادامه مطلب رو براتون یه بیوگرافی مختصر از ادمایی گذاشتم که توی ذهنم زندگی میکنن~_~
کسایی که من داستان زندگیشون رو رقم زدم>_< هر چند بعضی وقتا قلم از من اطاعت نمیکنه و خودش بدون خواسته من پیش میره و اتفاقاتی میوفته که من انگار اصلا دخالتی درشون نداشتم*_*
 
ایده پست از اجی کوچولوی نویسنده`(*∩_∩*)′ چوی.زینب.دمدمی=)
 
پی نوشت: اون بالارو دیدید تغییرش دادم *_*
دختری از اخترک ب ۶۱۲ ^_^
ادامه مطلب
نکات ترکیب بندی حرفه ای:چگونه در عکاسی از هر سوژه یا منظره ای بهترین نتیجه را بگیریم؟وقتی سوژه یا مکان مناسبی برای عکاسی پیدا کردید که نظرتان را جلب می کند، نهایت سعی خود را برای کار کردن روی آن صحنه بکنید تا بتوانید شانس خود را برای گرفتن عکسی فوق العاده به حداکثر برسانید. در ادامه این مطلب، چند نکته ترکیب بندی حرفه ای مطرح خواهیم کرد.یکی از اشتباهاتی که بسیاری از عکاسان مبتدی انجام می دهند این است که به محض پیدا کردن صحنه ای برای عکاسی، دور
در جلسه پیش تصمیم بر این شد که این هفته اعضای انجمن سوژه مشترکی را به صورت سیامشق، تمرین کنند و از آن طرح یا داستان بسازند.
موقعیت:
چشمان شخصیت اصلی باز می شود و جهانی را می بیند که در آن هیچ کس دیگری وجود ندارد. در دنیا، هیچ کس به غیر از او نیست.
توضیح: انتخاب راوی، زاویه دید، علت و فضا به عهده خود نویسنده است.
آثار نوشته شده در جلسه خوانده شده و در صورت تمایل نویسنده، نقد و تحلیل خواهد شد.
با سپاس
از مامانم خوشم نمیاد. حس خوبی ندارم که این حرف رو میزنم ولی خوشم نمیاد از رابطه با مامانم. مامانم یه خانم متشخص هست که همه قبولش دارن از هر جهت خوبه، بماند که اصلا بلد نیست اون جوری که به بچه های فامیل محبت زبانی میکنه به ما محبت بکنه. 
تو عمل کم نمیذاره، واقعا کمبودی ندارم خدا رو شکر، ولی زبانی فقط ایرادی باشه میگه. با این کار ندارم اخلاقشه، چند تا خاطره از بچگی هام ذهنم مونده و باعث شده الان مامانم کوچک ترین ایرادی هم که میگیره اون خاطرات تو ذ
بعد از 50 روز از دزدی ماشین بالاخره در 26 دی ماه ماشین پیدا شد... 
دزد محترم چهار قلم اساسی را خیلی تمیز باز کرده بود و بابت اینکه بیش از نیازش به ماشین صدمه نزده بود و چیزی را خراب نکرده بود خدا را شاکرم.
امروز با جرثقیل ماشین را به درب منزل آوردم و در پی تهیه اقلام نایاب از این سو به آن سو میرفتم و جواب "رد" میشنیدم. 
تا بالاخره یکی پیدا شد و قطعات را برایمان از تهران سفارش داد. 
یک کلاس خصوصی طراحی سایت داشتم که به خاطر مشکل دانشجو کنسل شد. 
اخبار ر
سلام
من پسر هجده ساله ای هستم که یه ماهه دیگه کنکور دارم، کنکوری که مثل پارسال نخوندم براش، درس هام خیلی ضعیفه، خلاصه فقط میخوام یه دانشگاه غیر انتفاعی برم فقط، بگذریم از اینا، وضع مالی مون خیلی خوب نیست دوست ندارم دیگه از خانوادم تو جیبی بگیرم، میخوام یه حرفه ای رو شروع کنم و یاد بگیرم که ازش بعنوان شغل دوم همزمان با دانشگاه درآمدزایی کنم.
خانوادم خیلی فاز منفی اند، به طوریکه اگه به اون ها باشه میگه دانشگاه برو بعد از ظهرش هم برو حمالی یکی د
_من دقیقا برعکس کسانی ام که خوب می نویسند ولی موضوع و سوژه ندارند.
_این وبلاگ رو زدم که حداقل بتونم توی نوشتن راه بیفتم.منظورم همون در حد جمله بندی و ایناست نه نوشتن یه رمان پونصد صفحه ای جذاب.
_توی مغزم داستان،خاطره و یا ماجرای هر چیزی رو که می خوام بنویسم رو از اول تا آخر تصور می کنم و می دونم چی به چیه اما موقع نوشتن که میشه همچین مغزم قفل می کنه که باید زنگ بزنم کلید ساز بیاد.
_از امروز به بعد بیشتر می نویسم.
 
جدا از دیشب که حروف و واژه هارو جا مینداختم توی چت و از حرفای روز قبل هیچی یادم نمیومد و اعصاب هردومون داشت از این فراموشی من خورد میشد؛
امروز هم وقتی تلفنی حرف میزدیم خیلی چیزارو اشتباه تلفظ میکردم یا نمیدونستم باید چی بگم؛
و عصر هم دوباره وقت چت کردن وقتی برای گفتن موضوعی کلی مقدمه میچیدم و حالا میخواستم جمله اصلی حرفمو بزنم یهو انگار مغزم قفل میکرد! من حتا یادم نمیومد چی میخواستم بگم!! بعد از کلی فکر کردن تازه محتوای حرفم به ذهنم میرسید ام
اگه همین الان 
 
 
امام حسین( ع)  ❤️  ایستاده بودن روبروت  چی میگفتی ؟
 
 
 
من که اولین حرفی که به ذهنم میومداین بود
 
 
 
 
 
امسالم مثل سالهای قبل نشدکه بشه!...
 
 
 
 
امابعید میدونم اون لحظه این قدرت روداشته باشم که این جمله رو از ذهنم به زبون بیارم
قفله قفل...
 
 
من عوض شدم؛ ولی تو حسین بچگیمی…
 
 
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ و
همیشه فکر میکردم وقتی بزرگ شدم مشکلات همه رو حل میکنم ومیشم قهرمان زندگی بقیه وهمه به من افتخار میکنن وبرای خودم برو بیایی داشتم توی ذهنم .حالا که بزرگ شدم و۲۷ساله شدم با کوله باری از مشکلات رو به رو شدم از ریز ودرشت بعضیارو حل میکنم وبعضیا رو فراموش. شدم دقیقا همون کسی ک دوران بچگی در ذهنم پرورانده بودم تک تک مشکلات دیگران روگوش میکنم وقابل حل ها رو حل وبقیه رو یه جوری براشون جا میندازم سخته اینجور زندگی کردن نه تنها قهرمان نشدم بلکه واقعاب
چندوقت قبل خانم متاهلی از آشناها چشمش افتاد به موهای پاهام و گفت شیو نمیکنی?گفتم درحال حاضر حوصله ندارم...با حسرت گفت خوشبحالت،من که دیگه فقط دست خودم نیست نمیتونم...
من از زوایای مختلفی به دلایلم برای ازدواج نکردن فکر کرده بودم ولی هیچوقت به ذهنم نرسیده بود که مالکیت بدن خودمم خواه ناخواه کم و بیش از دستم میره و توی ذهنم در کنار از دست رفتن مالکیت تخت خواب و جبر شنیدن فیش فیش نفس کشیدن یک غول گنده بیخ گوشم،اجبار به تند تند شیو کردن موهای بی زب
آدما همیشه میخوان ثابت کنن اونی که راجع بهشون فکر میکنی اشتباهه. حتی اگه فک کنی بهترین آدم دنیان...انگار این اتفاقا افتاد که ثابت کنه آدم رو‌به روم آدم بیشعوریه.
من آدما رو خوب میشناسم ولی متاسفانه وقتی تو ذهنم میگم این آدم فلان جوره، پشت بندش وجدان یا نمیدونم چه موجود احمقی تو ذهنم بهم میگه: مریم تو تا وقتی که چیز واضحی رو نبینی حق نداری اینجوری فکر کنی. بعدش با اون آدم خوب برخورد میکنم و درنهایت اون ویژگی بد و توش پیدا میکنم، غصم میشه واسه هم
من هیچ وقت علاقه ای به دیدن فیلم های خاطرات نزدیک ندارم...احساس میکنم خاطره ی شفاف توی ذهنم را کدر میکند و تغییر میدهد...ولی وقتی خاطره توی ذهنم تثبیت شد دیگر برایم فرقی نمیکند..
 
 
مثل  کلمات جدیدی که از وجودم روی کاغذ مینویسم و علاقه ای به خواندن دوباره شان ندارم.احساس نوشخوار به من دست میدهد...متن های قدیمی چنین حسی را اما به من القا نمیکنند و اینگونه میشود که من متن هایم را دوباره خوانی نمیکنم و هیچ گاه ویرایش نمیشوند..
 
 
غلط های املایی و ..
در حال گوش دادن به راز سایه از دبی فورد بودم که محتوای کتاب من را به یاد بخش های تاریک وجودم انداخت. به یاد اتفاقاتی که در طول سال های زندگیم برایم اتفاق افتاده بود. به اتفاقات سخت زندگیم فکر می کردم. به موقعیت هایی که در آن ها شکست خورده بودم و هنوز هم خاطره ناخوشایند را با چنگ و دندان در وجودم نگه داشته بودم. به موقعیت هایی فکر می کردم که در آن ها بی تقصیر ربودم و مظلومانه به باد قضاوت گرفته شدم.
 
به این فکر می کردم مگر من چقدر زنده ام که بخواهم
میدونی ؟ هر چندم دیگه از من گذشت و ناراحتی ندارم و خوشحالم راهمو پیدا کردم 
اما از این روز نامبارک عوقم میگیره گلاب بروتون:/ حالمو میگیره اصن 
قلبا برای قبولیا خوشحال میشم خیلییی خوشال خوشحالم بعضیا سال اول قبول شدنو و زجر نمیکشن
اما خب رفتار بعضیا ی جوریه دوس دارم برم تو افق محو شم اما حفظ ظاهر میکنم:)
دوستای قشنگی که کنکوری بودین و قبول شدین و شاااید اینجایین enjoy
مردودای نازنینم درکتون میکنم ناراحتیاتونو بکنید بعدش ب تخمم وارانه راهتونو پ
یه اشتباه بزرگ کردم!
دنبالش گشتم و پیداش کردم!!
حالا دوباره همه خاطرات مضخرف دارن تو ذهنم ردیف میشن
حس میکنم مغزم داره منفجر میشه
لعنت ب حافظه
لعنت ب حافظه
من فقط نیاز ب ی موضوع جدید دارم تا دیگه این ذهن مغرور مسخرم تو رو یادآوری نکنه!
حافظه عزیزم لطفا خفه شو و بذار بخوابم
اون و هرچی درباره اون هست بدرک!!
همه چی از اون پیشنهاد مسخره شروع شد! 
چی باعث شد وقتی میخوای کسی رو بندازی تو زباله دون ذهنت کاری کنی ک یکی دیگه بهم ربطتون بده؟
اگ قبل هرکاری ف
رفلکتور در عکاسی و فیلم‌برداری یک صفحه? منعکس‌کننده (یا اختصاص‌دهنده?) نور است که معمولاً آن را در سمت سایه? سوژه قرار می‌دهند تا بتواند با بازتاب نور در قسمت سایه، آنجا را روشن کند.کاربرد دیگر رفلکتور این است که می‌توان؛ با پراکنده‌تر یک‌نواخت‌تر کردن آن، از تابش مستقیم «نور» به سوژه جلوگیری کرد و نور را نخست به رفلکتور تاباند و سپس «نور» نرم و کنترل‌شده را به سمت سوژه هدایت کرد.

یک رفلکتور چتری
نوع دیگری از رفلکتور، رفلکتور چتر
هوالرئوف الرحیم
کار نوشتن اصلا خوب پیش نمیره.
بر خلاف اولش که ذهنم باز باز بود، الان قفل شدم چه قفلی.
تمام امیدم به مفهوم آنچه می نویسم هست.
زمان رو از دست دارم می دم و حسابی در تنگنام.
خیلی هم خسته شدم.
رضا بعد از حرفهایی که بهش زدم و درد دلی که باهاش کردم، امروز خیلی کمک کرد. 
عجیبا غریبا هاااا.
با اینکه خودش از سر کار اومد نتونست بخوابه و سردرد شدید داشت، جفت بچه ها رو برداشت و یک ساعتی برد پارک.
جفتشون رو کشته مرده تحویلم داد که شام خورده نخور
از صبح که بیدار میشم تازمانی که خوابم ببره مدام دارم  تو ذهنم حرف میزنم لحظه هایی که صحبت کردن ذهنم تموم میشه زمان هایی که دارم با کسی حرف میزنم برای همین وقتی میام اینجا دیگه نمیدونم باید از چی بگم از حرفهای تو مغزم، از حرفهایی که به دیگران میزنم از چیزهایی که میخام از چیزهایی که میخاستم نشده از چیز هایی که نمیدونم میخام یانه از.... هیچی ندارم برای نوشتن.
اگر کسی مرا خواست 
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
واگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن طوف
اشتباهات در عکاسی
در حرفه ی عکاسی کودک اشتباهات زیادی ممکن است رخ دهند که باید جلویشان برای اتفاق افتادن گرفته شود . 
زمانی که شما کودکتان را به یک آتلیه عکاسی کودک میبرید قطعا احتمال اینکه آنجا اشتباهی رخ بدهد خیلی کم است اما باز هم بهرحال امکانش هست .
چنین اتفاقاتی اکثرا برای آماتور ها و عکاسانی که چندان حرفه ای نیستند میوفتد . اما نکته ی قابل توجه این است که تا اشتباه نکنید و تجربه کسب نکنید به یک حرفه ای تبدیل نمی شوید پس ناامید نشوید و با
رادیو و تلویزیون ملی ژاپن (ان‌اچ‌کی) ساخت مستندی تحقیقاتی با موضوع کشتی تفریحی دایموند پرینسس که ‌به علت ابتلای تعدادی از سرنشینان آن به ویروس کرونا، بیش از دو هفته قرنطینه شد را کلید می‌زند.
---http://net3nter.blog.ir
مشاهده مطلب در کانال
چند سال پیش، پای سخنرانی حاج آقا عالی نشسته بودم. حکایتی را روایت کرد که هنوز هم که هنوز است در ذهنم زنده است. می گفت روزی حضرت صادق از کوچه ای عبور می کرد. در جهت مخالف او، سید حمیری که شاعر بود، می آمد. منتهی ... با کوزه ای شراب در دست. مرد، ترسید. احساس خجالت کرد. سرش را چرخاند تا با امام رو به رو نشود. امام صدایش زد. مرد نمی دانست چه کند. شرمسار راه ِ امام را پیش گرفت. سلام کرد. امام پرسید در کوزه چه داری ؟ مرد دستپاچه شد. نمی توانست بگوید شراب. گفت
یادداشتی از گذشته ای نه چندان دور(بیست فروردین ۱۳۹۲)
چگونه درباره ی مسایل پیچیده...ساده بیندیشم؟
برای من یکی از پیچیده ترین و سختترین کارها تدوین یک فیلم مستنده. معمولا با حجم عظیمی از تصویر و صدا رو به رو میشی که باید از بینشون یه فیلم بکشی بیرون. بر خلاف فیلم داستانی در اغلب موارد فیلمنامه یا حتا طرح مشخصی هم وجود نداره.چند سال پیش یکی از دوستانم در مسترکلاس یک تدوینگر فرانسوی شرکت کرده بود. اون آقا گفته بود که من برای خودم اصطلاحی دارم به نا
نمونه از کار تهیه نقشه برد کوتاه
 در این کار یک نمونه کوچک موضوع انجام کار بوده. که شکل آن در زیر آمده.









متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.


عکس سوژه
فیلم از سوژه مدل سازی شده


در این کار با استفاده از دوربین عکاسی تعدادی عکس از
روی زمین، مورچه ست، روی پام مورچه راه میره، همه جا مورچه ست! پیش خودم میگم منم مثل عاقبت آخرین نواده خوزه، توسط مورچه‌های قرمز خورده میشم! کتابِ "زمانی برای زن بودن" رو میخونم و یاد "تالی" میافتم، یاد خاطراتی که انگار از منن. نقاشی میکشم و "ماد" میاد توی ذهنم. روزی چندین بار ذهنم ارجاع میزنه به فیلمایی که دیدم و کتابایی که خوندم. گاهی یادم نمیاد این خاطره از کجاست، از کدوم فیلم، از کدوم داستان یا از خودم؟! نمیتونم تشخیص بدم...
+ خوبه یا بد؟

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها