نتایج جستجو برای عبارت :

تماشا

مدت زیادیه که حس می‌کنم تبدیل به یک تماشاچی صرف شدم ، میشینم به تماشای پیشرفت دیگران،موفقیت‌های دیگران، توانستن‌های دیگران ، خوش گذرانی‌های دیگران ، و توی ذهنم برای خودم برنامه‌ای میچینم که به زودی از این منفعل و بهر تماشا بودنم درمیام و دست به کاری می‌زنم که غصه سربیاد .و این سیکل مدام تکرار میشه، تماشا کردن و برنامه چیدن ، تماشا کردن و برنامه چیدن ، تماشا کردن و برنامه چیدن و چه نیازی به گفتن که این برنامه‌ها تبدیل به عمل نمیشه . به خو
با سلام انیمه برای سال 2004هست و یک انیمه مفهومی است(برای عشق مهم نیست که زشت باشی یا زیبا بلکه باید معنای واقعی انسان بودن باشی و صاحب احساس)
امیداوارم خوشتان بیاد با کلیک روی برسم تماشا کنیم میتوانید انیمه تماشا کنید در آپارات دوبله فارسی♡
       بریم تماشا انیمه
نظر خود را بیان کنید و میتوانید درخواست کنید که از چه انیمه هایی بزارم.
بسم رب..
 
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کنبه جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدف‌های تهی بردارهمین‌جا در کویر خویش مروارید پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشم‌ها باهمنگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن..
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ می‌آید..به «آه عشق» کاری برتر از اعجاز عیسی کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی می‌کند با مرگبه اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن..
 
شما‌هرروز‌چند‌بار‌خود‌را‌جلوی‌آینه‌می‌بینی؟!
آینه‌زیبایی‌ها‌وزشتی‌های‌شما‌‌نشان‌میدهد،ولی‌نباید‌به‌خود‌مغرور‌شوی،
آینه‌آن‌روز‌که‌گیری‌بدست
خود‌شکن‌آن‌روز‌مشو‌خود‌پرست
اما‌من‌آینه‌دیگری‌هم‌سراغ‌دارم؟؟؟
وآن‌آینه‌دل‌است،آیا‌خودت‌را‌در‌آینه‌دل‌تماشا‌کرده‌ای؟؟
آن‌آینه‌شیشیه‌ای‌صورت‌ظاهری‌را‌به‌تو‌نشان‌می‌دهد،
واین‌آینه‌دل‌افکار،عقائد،اعمال،خوبی‌ها‌وبدی‌های‌تو!!
آیا‌به‌راست
معرفی سایت tamasha.com
تماشا یک وب سایت در زمینه اشتراک ویدیو می باشد ( شبیه به آپارات ) که میتوانید کلیپ و فیلم های خود را در آن منتشر کنید و با سایر دوستان خود نیز به اشتراک بگذارید
برای ورود به سایت تماشا بر روی لینک ذیل کلیک کنید
https://tamasha.com/musicha
AnimeDLR APK یک برنامه کاربردی است که به شما امکان می دهد قسمت های انیمه ، کارتون و درام را در سایت های استریم ضبط کنید تا بتوانید آنها را بصورت آنلاین تماشا کنید (بدون نیاز به بارگیری قسمت قبل از تماشای آن) یا آفلاین (قسمت قبل از پخش آن بارگیری می شود) دستگاه اندرویدی شما
می توانید قسمت های تماشا شده را مرتباً پیگیری کنید ، سریال ها را در موارد دلخواه خود اضافه کنید.
ادامه مطلب
تصویر
هر چه می‌خواهیم وادارش کنیم بنشیند و به عروسک‌ها نگاه کند و از نمایش لذّت ببرد زیر بار نمی‌رود. مدام توجّه‌اش سمت پشت صحنه و گردانندگان عروسک‌هاست. نهایتاً رضایت داد به اینکه بنشیند و نگاه کند و فقط صحنه‌های خنده‌دار را برود با پشت صحنه شریک شود.
در حالیکه می‌خندد می‌دود سمت عمه و مادربزرگش، عروسک‌ها را از دستشان می‌گیرد و خودش را توی بغلشان رها می‌کند. "ممنون"ی می‌گوید و برمی‌گردد سرجایش.
حواشی:
1.کاش همان بچه‌ای باشم که حواسش
یلدا شبی ست مُردّدمیانِ رفتن و ماندن،که نمی داندما را کنارِ هم‌ تماشا‌ کند یا به آغوش صبح برسد!یلدا شبی ست کوتاه که از حسادت موهایِ تو کِش می آید به تنِ ماه!یلدا شبی ست عاشقکه شعرهایم را با عطرِ پیرهنتبرای یک ‌دنیا میخواند!یلدا شبی ست دلتنگکه پشت پنجره با صدایِ مرغِ سحر سیگار می کشد!یلدا شبی ست رویاییوقتی قرار است برای تماشا کردنِ تو از راه بیاید!یلدا شبی ست که بیشتر دوستت خواهم داشتطولانی تر کنارم خواهی ماندو دیرتر پشت پلکهایم به خواب خوا
استاد من توی ایران، و بقیه استادای ایران
و استادم توی المان
از صبح تا شب
و از شب تا صبح
پشت سر امریکا غیبت میکردن.
همه ش میگفتن امریکا جای بدیه
همه ادماش بدن
پر از تبعیض هست
پر از بچه پررو هست
خوب نیستن
بی سوادن
اهل غلو هستن
 
الانا میفهمم چرا اینکارو میکردن.
 
وقتی یه کسی یه چیزی از تو خیلی بهتره
دستت بهش نمیرسه
و کلا باید بی خیال شی
و هیچ جوری اون کوالیتی رو نداری (انگار من بیام پشت سر اما استون و امی ادامز و جیمی پرسلی حرف بزنم و بگم هیکل و قیاف
تمرین:«دربی‌ها رو با خونواده میشینیم و تخمه میشکنیم و تماشا میکنیم»؟ . . دربی: derbi خانواده: ailə ریشه فعل نشستن: otur تخمه: çırtdaq ریشه فعل شکستن(کاربرد برای تخمه): çırtla ریشه فعل تماشا کردن: izlə . نکته: انواع دیدن: نگاه کردن: bax دیدن: gör تماشا کردن: izlə فعل آخر برای دیدن با دقت به کار میزه معمولا برای تماشای تلویزیون و نمایش و کلیپ و... بکار میره. . . #آذربایجان #تبریز #اورمو #اورمیه #ارومیه #زنگان #زنجان #قزوین #همدان #اردبیل #باکو #قارص #ترکی
(Feed generated with FetchRSS)ht
آموزش مجازی ادامه دارد
بخشی از فیلم های اموزشی تدریس زیست شناسی پایه هشتم بر روی کانال تماشا قرار گرفته است. علاقه مندان می توانند نسبت به دیدن این فیلم ها از طریق لینک زیر اقدام کنند و سوالات خود را در بخش نظرات سایت تماشا مطرح نمایند.
لینک کانال تماشا: https://tamasha.com/drparsajahani
همچنین با توجه به تعطیلی مدارس دانش آموزان علاقه مند به کلاس های خصوصی جهت پیشرفت تحصیلی در اسرع وقت به آیدی اینستاگرام دایرکت دهند.
ایدی: @dr_parsajahani
ادامه مطلب
اما هنوز
در طپانچه‌ی من 
یک فشنگ مانده‌است 
برای شلیک کردن به افق دور
به تنه‌ی درختی که نمی‌توانم دید. 
 
یادم می‌آید بچگی‌هایم
تمام خودم را خواب می‌دیدم. 
و اشیای اتاق را روی میز می‌گذاشتم 
(خودکارها را و دفترها، و قلب کوچکم را)
تا از لذت تماشا، بی‌نصیب نباشم.
و با سرعت بال حشرات
به سالیان بعد پرتاب می‌شدم. 
 
وقتی از زمان می‌گویم 
یعنی ذوب شدن یک لیوان شیشه‌ای 
که از پس‌اش قطرات آب را می‌توان تماشا کرد. 
یا یک فواره. یا یک حوض:
جسمی د
یکی از دوستام چند ماه قبل بهم گفت: دارم یه سریال تماشا می‌کنم، نقش اولش خیلی شبیه توئه.
حالا منم شروع کردم دارم The marvelous Mrs. Maisel رو تماشا می‌کنم و کلی خوشم اومده از سریال. نه فقط چون خیلی سیر خوب و جذابی داره، چون یکی هست که من رو شبیه این دختره می‌بینه. :))
پ.ن: در واقع جز رنگ پوست اصلا شباهتی نداریم.
رد شدآن قوطی شیشه ای کوچک، در پهنای ناپیدایِ دریا،آن عشق،میرفت..در حین رفتن در تضاد با عشق پیمان می بستوقتی در حافظه اش چیزی پدید آمده بود به نام از یادرفتگی.. قوطی شیشه ای گم شده بود در دریای پهناور دنیاآری عشق گم میشدو من تماشا میکردم، چینش دنیا راکه نامردانه عشق را در خودش میبلعد و دست بسته،عاشق و معشوق تماشا میکردندغرق شدن آن قوطی شیشه ایکه ترک برداشته میرفتو کسالت عشق از نگاه های عاشقیسرازیر میشودکه به گریه خندیده و بغضش راسکوت کردهچه
1-سرزمین دانلوداین سایت یکی از بهترین سایت در دانلود برنامه های موبایل و کامپیوتر هستش که وقتی میخواد فایلی مثل یک بازی را در سایت قراره بده ابتدا فایل را تست میکند و بعد در سایت قرار می دهد2-فارسرویداین سایت مخصوص دانلود بازی و برنامه برای موبایل است که میتوانید بهترین بازی ها و برنامه ها را از این سایت دانلود کنید3-تماشا این سایت یک سایت اشتراک گذاری فیلم است که میتوانید فیلم های مورد نظرتان را در این سایت به اشتراک بگذارید از این سایت فیلم
همیشه بی تو در این قلب خسته غوغا بودهمیشه سهم دلم حسرت و تمنا بودهزار سال به دنبال عشق میگشتمتو عشق بودی و جان بی تو در تقلا بودتو را ندیدم از آغاز و راه گم کردمتو را ندیدم و این تلخ، زهر دنیا بودتو را ندیدم از آغاز و قلب می پنداشتکه بی تو در خطرِ مرگ و عشق، تنها بودنه! جانِ بی تو از عالم، امید خیر نداشتو ناامید از اعجاز صبحِ فردا بودخنک نسیم بهشتی که بازگشتی بازو بازگشتنت آغاز حسرت ما بودنشسته ام به تماشای تو ولی هیهاتکه سهم این منِ تنها فقط تم
با عمومی شدن اینترنت، پخش فیلم و سریال از حالت انحصاری در آمدند و رویه به نفع کاربران تغییر کرده. حالا کاربران مجبور نیستند هر آنچه که شبکه های تلوزیونی نمایش میدهند را تماشا کنند.
هر فیلم و سریالی را میشود از اینترنت دانلود و تماشا کرد. با اینکه اینترنت پر سرعت راه را برای تماشای فیلم و سریال باز کرده اما هنوز هم مشکلی وجود دارد.
همه که به کامپیوتر و صفحه نمایش عریض دسترسی ندارند و بسیاری از کاربران از گوشی همراه برای تماشای فیلم استفاده می
جامه ی سبزه و گل 
رقص پروانه و شور و احساس 
نغمه ی مرغ سحر 
و شکوفایی گل بر ساقه 
مژده ای دل که بهاران امد 
باز کن پنجره را 
 به تماشا بنگر 
موسم چهچه بلبل 
به گلستان امد 
مژده ای دل که بهاران امد 
زندگی را به تماشا بنگر 
که خدایی ایست  همین نزدیکی 
روی یک فصل بهار 
به شکوفایی احساس گل و جرعه اب
درتراود پس فصلی بوران 
نفس لاله سرخ در گلدان
موسم عطر بهاران آمد 
مژده ای دل که بهاران آمد 
شاعر:::محمد علی خالقی 
بیائید سحرها خیلی گریه کنیم آخ که ما یتیمیم...اگر یتیم نبودیم بیست ملیون خواهر و برادرمان را جلوی چشممان گرسنه مرگ نمی کردند که ما آه بکشیم و تماشا کنیم
اگه یتیم نبودیم بارون رحمت خدا این طور واینمیساد روی هستی و زندگیمون که ما اشک بریزیم و تماشا کنیم که ریشه مون داره توی آب می پوسه
یتیمی خواری دوران یتیمی
اگر توی خواری دوران غوطه ور نبودیم این طور سرویسمان نمی کردند که یکسال گذشته کرده اند...حالا کم کم ناو هم می آورند توی خلیج فارس و ما هیچ نم
خلاقیت در انتخاب کلمات، قدری وقت لازم دارد، حداقل برای عموم افراد این‌طور است، ولی گاهی لازم است که آدم این وقت را بگذارد. این‌کار می‌تواند حس و حال خوبی را که قرار است بیان شود، عمیق‌تر و ماندگارتر هم بکند. مثلاً فکر کنید که من برای این‌که بخواهم به شما بگویم حالم خوب است، و نخواسته باشم از عبارات کلیشه‌ای و شکلک‌ها استفاده کنم، مجبورم با دقت بیش‌تری حال خودم را تماشا کنم تا بتوانم توصیف بهتری ازش ارائه دهم، توصیفی که باورپذیر باشد و م
چندین روز بود که منتظر بودم تا همدیگر را ببینیم. دیر رسید. سابقه‌ی دیر رسیدن داشت. من از دستش دلخور بودم. دلیلش هم این بود که علیرغم هماهنگی و نزدیک بودن محل قرار به خانه‌اش، 40 دقیقه منتظرش ماندم. توافق کردیم که برویم پارک. نشستیم و حرف زدیم. به غیر از باسن بازیگر زن در سریال دارک، همه چیز را برایش تعریف کردم. در انتها حق را به من داد و پذیرفت. راه حلی نبود به جز پایان. سکوت مرگباری بین ما در جریان بود. نفس می‌کشیدیم و به دوردست خیره بودیم. پرسی
کلا آدم خوش شانسیم. گاهی انقدر تصادفی برام اتفاقای خوب میفته که مطمئنم حتی اگر سالها هم برنامه ریزی و تلاش میکردم، با احتمال کمی ممکن بود اتفاقی با چنین مختصاتی برام بیفته. تصادفی با دنیای جالبی رو به رو شدم. هرچی فکر میکردم هیچ شغلی نیست که به اندازه دنیای بورس عمیق باشه. ته نداره واقعا! رفتارش مثل یه آدم پیچیده است. یا حتی بهتره بگم به اندازه یه جامعه پیچیده است. وقتی میخوای این دنیا رو بشناسی انگار داری تلاش میکنی بفهمی در یه زمان مشخص، تود
شب به هم درشکند زلف چلیپائی را
صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را
گر از آن طور تجلی به چراغی برسی
موسی دل طلب و سینه سینائی را
گر به آئینه سیماب سحر رشک بری
اشک سیمین طلبی آینه سیمائی را
رنگ رؤیا زده ام بر افق دیده و دل
تا تماشا کنم آن شاهد رؤیائی را
از نسیم سحر آموختم و شعله شمع
رسم شوریدگی و شیوه شیدائی را
جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق
قیمت ارزان نکنی گوهر زیبائی را
طوطیم گوئی از آن قند لب آموخت سخن
که به دل آب کند شکر گویائی را
دل به هجران تو عم
با پسرش وارد نانوایی می شود :
نونوا : ... [ مشغول در آوردن نون سنگگ از تنور ]او : ... [ مشغول در آوردن کارت های بانکی ]
نونوا : ... [ دو عدد نان بر روی این (نمی دونم چیه اسمش) می اندازد ]
او : ... [ مشغول بر انداز کردن کارت ها ]
نونوا : چند تا می خوای ؟!
او : ... بذار ببینم چقدر پول دارم تو کارتم ؟
نونوا : ...
او : [ به اندازه سه عدد نان کارت می کشد ، کارت اول موجودی ندارد ]
نونوا : ...
او : [ کارت دوم هم ندارد و کارت سوم به اندازه یک عدد نان موجودی دارد ] می گوید یکی برداشتم !
ن
چه عواملی باعث لخته شدن خون در رگ‌ها می شود

زیاد تلویزیون تماشا کردن موجب لخته شدن خون می‌شود. این احتمال تا حدودی
به این دلیل است که ساعت‌های طولانی نشستن می‌تواند جریان خون را در پاها
کاهش بدهد. حتی افرادی که در سطح مطلوبی، فعالیت بدنی دارند نیز با زیاد
تلویزیون تماشا کردن در معرض این بیماری‌اند.



شاید شنیده باشید که ساعت‌های طولانی نشستن احتمال ایجاد لخته خون در
وریدهای عمقی بدن را
آخرین روز مدرسه تمام شود و بوی نان پنجره ای های مادربزرگ، تا سر کوچه بیاید. برایم پیراهنی سفید با آستین های پف و سارافون جین خریده باشند و کفشهای بندی قرمز که دلم برایش غنج برود و کتاب قصه ی "دخترک دریا" با جلد شمیز... پدر بزرگم زنده باشد و سنگک بدست وارد خانه مان شود و پشت سرش "مادر بزرگ" با خنچه ای بر سرش از عیدی های رنگارنگ ما دلم شمعدانی های سرخ کنار حوض مان را میخواهد بنفشه ها و اطلسی ها و "مادرم" صدا کردنِ عاشقانه ی پدرم را... دلم تماشا میخواهد!
همونجور که از تیتر موضوع متوجه شدید میخوایم رمز فراموش شده لب تاپ یا کامپیوتر خودمون رو برگردونیم و خیلی کار های پیشرفته تر انجام بدیم.
فقط قبل از تماشا فیلم بگم که از این آموزش در راه منفی سرقت اطلاعات و... استفاده نکنید ما هیچ مسئولیتی نداریم

تماشا ویدیو
اگه به کامپیوتر دیگری دسترسی ندارید میتونید از اموزش بوتیبل کردن فلش که تو وبلاگ موجوده استفاده کنید
پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،
آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 
پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گر
 
 
 
+ وقت تماشا کردنش به بازسازی‌ش فکر می‌کردم. این فکر می‌تونه دو معنی داشته باشه:
1. اونقدر ایده جذابه که تو رو به از نو ساختنش ترغیب می‌کنه.
و 2. اینکه پرداخت اونقدر کامل نیست که ارضا بشی. انگار چیزی کمه. اما خرده نمی‌گیرم. با این بودجه کم، و محدودیت‌های سینمای ایران، چیزی کم نداشت. شاخص ترین بود، از بین آثاری که تونستم امسال در هنر و تجربه تماشا کنم.
 
++ (یادم باشه بعدها اثیری، بازجویی یک جنایت و شیفته رو از همین کارگردان ببینم.)
 
- کتاب هایی که قبلا خوانده اید را دوباره بخوانید .
- روزنامه خواندن یک راه مناسب برای یادگیری زبان انگلیسی است . روزنامه ها به راحتی قابل فهم هستند و می توان به راحتی آن ها فهمید .
- شما می توانید فیلم های بدون زیر نویس را تماشا کنید . زیر نویس فیلم را خاموش نمایید و فیلم را تماشا کنید .
- با دوستانتان در چت ، ایمیل ، اسکایپ به زبان انگلیسی صحبت نمایید .
- آواز خواندن یک راه بسیار مناسب برای یادگیری زبان انگلیسی است . 
- بازهای MMO بازهای اینترنتی هستن
پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،
آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 
پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گر
سکوتم را نمی بینینگاهم رانمی خوانیتواز احساس من ای دلبرای زیباچه می فهمی؟ چه می دانی. ؟دلم اکنون پراز ترس وهراس استنمازم رانیازم رادعایم راچه می فهمی.؟چه می دانی؟ بیا دل راخدایی کنبیا دل راخدایی کنتماشا کن تماشا کنتواکنون پشت این درب مدرنیسموگرداگرد این شهرتمدندگرنیست اثر ازمهرخ ومجنون ولیلاومی دانم نمی بینی تو غمهای نهانی راومی دانم نمی فهمی تورنج زندگانی رانجاتم ده نجاتم ده بگرد اینک وپیداکن مرازندانی بند بلاقربانی شهرخطا راره
خلاقیت در انتخاب کلمات، قدری وقت لازم دارد، حداقل برای عموم افراد این‌طور است، ولی گاهی لازم است که آدم این وقت را بگذارد. این‌کار می‌تواند حس و حال خوبی را که قرار است بیان شود، عمیق‌تر و ماندگارتر هم بکند. مثلاً فکر کنید که من برای این‌که بخواهم به شما بگویم حالم خوب است، و نخواسته باشم از عبارات کلیشه‌ای و شکلک‌ها استفاده کنم، مجبورم با دقت بیش‌تری حال خودم را تماشا کنم تا بتوانم توصیف بهتری ازش ارائه دهم، توصیفی که باورپذیر باشد و م
 
 
 
+ وقت تماشا کردنش به بازسازی‌ش فکر می‌کردم. این فکر می‌تونه دو معنی داشته باشه:
1. اونقدر ایده جذابه که تو رو به از نو ساختنش ترغیب می‌کنه. و 2. اینکه پرداخت اونقدر کامل نیست که ارضا بشی. انگار چیزی کمه.
اما خرده نمی‌گیرم. با این بودجه کم، و محدودیت‌های سینمای ایران، چیزی کم نداشت. کاملا ارزش دیدن داشت. شاخص ترین بود، از بین آثاری که تونستم امسال در هنر و تجربه تماشا کنم.
 
++ (یادم باشه بعدها اثیری، بازجویی یک جنایت و شیفته رو از همین کارگ
از شانزده‌سالگی این ترفند را یاد گرفتم: وقتی احساس گم‌گشتگی می‌کنی راست‌راستی خودت را گم کن. برای همین وقتی حال و روز خوشی نداشتم مامان برام بلیط سفر می‌خرید. امکان سفر اگر نبود، می‌رفتم تجریش و لابه‌لای مردم و رنگ‌‌ها و بوهای غلیظ بازار قدیمی خودم را گم می‌کردم. قبل رفتن با خودم گفتم چه خوب، از این تکرار مکرّرات زندگی دور می‌شوم و بالاخره خودم را پیدا می‌کنم. امّا سفر مرا از تمام مسیرها و مقصدها بیرون گذاشت و بهانه‌ای شد که با خ
شده‌ام شبیه پیرمردها و پیرزن‌هایی که توان راه رفتن ندارند. یک هفته‌ای می‌شود که از پشت پنجره بیرون را تماشا می‌کنم؛ خانه‌های ویلایی و در کنارشان چند آپارتمان لعنتی که طی دو سال اخیر مثل علف هرز رشد کرده‌اند. بیشترِ روز را روی تختم دراز می‌کشم و کاری نمی‌کنم. به غیر از غذا خوردن و دستشویی رفتن و دوش گرفتن، که همه‌ی این‌ها را به اجبار انجام می‌دهم، فیلم و سریال تماشا می‌کنم که در آن بین خسته می‌شوم و دوباره روی تخت دراز می‌کشم. چند بار
همیشه بی تو در این قلب خسته غوغا بودهمیشه سهم دلم حسرت و تمنا بودهزار سال به دنبال عشق میگشتمتو عشق بودی و جان بی تو در تقلا بودتو را ندیدم از آغاز و راه گم کردمتو را ندیدم و این تلخ، زهر دنیا بودتو را ندیدم از آغاز و قلب می پنداشتکه بی تو در خطرِ مرگ و عشق، تنها بودنه! جانِ بی تو از عالم، امید خیر نداشتو ناامید از اعجاز صبحِ فردا بودخنک نسیم بهشتی که بازگشتی بازو بازگشتنت آغاز حسرت ما بودنشسته ام به تماشای تو ولی هیهاتکه سهم این منِ تنها فقط تم
خانواده‌های ایرانی که علاقه زیادی به سریال‌های ترکیه دارند زبان ترکی را با تماشای آن می‌آموزند.
خانواده‌های ایرانی که علاقه زیادی به سریال های ترکیه از جمله پایتخت عبدالحمید، وصلت، پرنده سحرخیز، عشق اجاره‌ای، عشق تجملاتی دارند؛ زبان ترکی را با تماشای این سریال‌ها می‌آموزند.
 
مریم محمدی، ساکن مرکز شهر تهران به خبرنگار آناتولی گفت: علاقه زیادی به سریال‌های ترکیه‌ای دارم و برای یادگیری و تقویت زبان ترکی سریال‌های ترکیه تماشا می‌کن
 
بیشتر اوقات وقتی که فیلم تماشا می کنیم، مدت زمان زیادی طول می کشد تا ما کاملاً درگیر در دنیای آن اثر شویم. در این شرایط ذهن ما تمایل دارد در کسری از ثانیه شخصیت ها و دنیای اثری که تماشا می کنیم را پردازش کند، اما گاهی این پروسه حتی بیشتر هم طول می کشد. اما از طرفی دیگر ممکن است هر چند وقت یک بار ما فیلمی را با یک صحنه افتتاحیه مشاهده کنیم که به طرز موذیانه ای کارگردانی شده است، اینجا است که ما بی درنگ با یک سیلی به صورت خود مواجه می شویم، یا بهت
چرا باید سریال شهرزاد را تماشا کرد؟چرا خیلی ها آن را تماشا کرده اند؟
چرا این الگو هنوز برای ساختن سریال جواب می دهد؟
شهرزاد به جز قطعاتی که محسن چاووشی خوانده چه قسمت جذابی دارد؟ گیرم بازیگرانش همه درجه یک و خوب هم هستند در کارشان، اما تا کی باید در این داستان های ملو درام عاشقانه با یک نقاشی تارخی از یک دوره که پشت زمینه این نمایش می شود باقی ماند؟ چرا هیچ کس نمی خواهد یا نمی تواند حرف بیشتری از این داستان های فرضا تاریخی بیرون بکشد؟ 
سازنده
سر کلاس به بچه ها گفتم انشا بنویسید با این موضوع:"اگر مدیر عامل بودید چه میکردید؟"همه تند و تند و با هیجان شروع کردند به نوشتن به جز یک نفر که نشسته و داره از پنچره بیرون رو تماشا میکنه.ازش پرسیدم چرا تو هیچی نمی نویسی؟گفت منتظرم تا منشی بیاد تایپ کنه.یعنی قوه تخیلش نابودم کرد.
 
سر کلاس به بچه ها گفتم انشا بنویسید با این موضوع:"اگر مدیر عامل بودید چه میکردید؟"همه تند و تند و با هیجان شروع کردند به نوشتن به جز یک نفر که نشسته و داره از پنچره بیرون رو تماشا میکنه.ازش پرسیدم چرا تو هیچی نمی نویسی؟گفت منتظرم تا منشی بیاد تایپ کنه.یعنی قوه تخیلش نابودم کرد.
من هیچ وقت باغ وحش نمیرم. من هیچ وقت حیوون یا پرنده ای رو در قفس نگه داری نمی کنم. من هیچ وقت از تماشای یه زبون بسته در قفس لذت نمیبرم.
نمیدونم اسیر کردن یک حیوون زبون بسته و جدا کردنش از زیست گاه و آب و هوای مناسب زندگیش و آوردنش به هزاران مایل دورتر از زیستگاهش و تماشا کردنش توی قفس چه لذتی میتونه داشته باشه. مخصوصا توی عصر و دوره ای که کافیه یه مرورگر اینترنت باز کنی و طبیعیترین و کاملترین و آموزنده ترین مستندها رو در مورد حیات وحش تماشا کنی.
 
اردیبهشت ها یه لحظه هایی هست که هوا ابریه و باد خنک میاد. صدای شاخه های سبر درختا توی باد میپیچه و تو توی طبقه اول، جلو شیشه های قدی ساختمون منظره رو تماشا می کنی. بعد یهو بارون شروع میشه... بارون شدید و وقتی از ساختمون بری بیرون بوی خاک نم دار تنها چیزیه که حس می کنی...
یک هفته از شروع قرص خوردنم می‌گذرد. اضطرابم کمتر شده و حالا باید یکی از قرص‌ها را به جای یک‌چهارم، به اندازه‌ی نصف بخورم. از غروب کمی از خستگی‌ام برطرف شده ولی توی حمام چند باری سرگیجه‌ی خفیف داشتم. غروب خورشید دیگر برام چندان غم‌انگیز نیست و با دیدن نور نارنجی رنگش روی دیوار اتاقم قلبم مچاله نمی‌شود. حسن شماعی‌زاده گوش دادم و این پست را تایپ می‌کنم. موهایم همچنان با قدرت می‌ریزد. هنوز جواب پاپ‌اسمیر را نگرفته‌ام و سونوگرافی و یک آزم
یک هفته از شروع قرص خوردنم می‌گذرد. اضظرابم کمتر شده و حالا باید یکی از قرص‌ها را به جای یک‌چهارم، به اندازه‌ی نصف بخورم. از غروب کمی از خستگی‌ام برطرف شده ولی توی حمام چند باری سرگیجه‌ی خفیف داشتم. غروب خورشید دیگر برام چندان غم‌انگیز نیست و دیدن نور نارنجی رنگش روی دیوار اتاقم قلبم مچاله نمی‌شود. حسن شماعی‌زاده گوش دادم و این پست را تایپ می‌کنم. موهایم همچنان با قدرت می‌ریزد. هنوز جواب پاپ‌اسمیر را نگرفته‌ام و سونوگرافی و یک آزمایش
 
نکته مثبتِ کم فیلم دیدن یا حتی کم کتاب خواندن
در این است که همان چند ساعتی که برای سرگرم کردن خودت هزینه می‌کنی، آنقدر برایت
ارزشمند هست که گاهی روزها به دنبال یک مورد مناسب برای تماشا کردن یا خواندن، می‌گردی!
و اگر انتخاب درستی کرده باشی، آنقدر تو را سر ذوق می‌آورد که از خواب مسلم شبت
بزنی و سه ساعت میخ‌کوب، در تاریکی شب، به صفحه‌ی زیبای روبرویت خیره شوی تا
سرنوشت انسان‌هایی را به تماشا بنشینی که شاید، تو‌ با همین دو پای بسته و دستان
ش
 
 
نکته مثبتِ کم فیلم دیدن یا حتی کم کتاب خواندن در این است که همان چند ساعتی که برای سرگرم کردن خودت هزینه می‌کنی، آنقدر برایت ارزشمند هست که گاهی روزها به دنبال یک مورد مناسب برای تماشا کردن یا خواندن، می‌گردی! و اگر انتخاب درستی کرده باشی، آنقدر تو را سر ذوق می‌آورد که از خواب مسلم شبت بزنی و سه ساعت میخ‌کوب، در تاریکی شب، به صفحه‌ی زیبای روبرویت خیره شوی تا سرنوشت انسان‌هایی را به تماشا بنشینی که شاید، تو‌ با همین دو پای بسته و دستان
هر نفس آواز عشقمی‌رسد از چپ و راستما به فلک می‌رویمعزم تماشا که راستما به فلک بوده‌ایمیار ملک بوده‌ایمباز همان جا رویمجمله که آن شهر ماستخود ز فلک برتریموز ملک افزونتریمزین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاستگوهر پاک از کجا عالم خاک از کجابر چه فرود آمدیتبار کنید این چه جاستبخت جوان یار مادادن جان کار ماقافله سالار مافخر جهان مصطفاست
متاسفانه امروز شنیدم که حسین محب اهری به رحمت ایزدی رفتن
روحشون شاد و یادشون گرامی
چه روزهایی که پای تلوزیون میشستیم و برنامه مبصر کلاس رو تماشا میکردیم
عجب دنیاییه
هر طوری که زندگی میکنی آخرش باید بزاری بری
خوش بحال اینجور آدمهاییکه همه ازشون به خوبی یاد میکنن
****** خدا رحمتشون کنه*******
بله فرزندم! عاشقی که فقط شعر و چای و آغوش و تماشا نیست، روزهایی دارد که پوست آدم کنده میشود در دوری و دلتنگی ولی اگر پوست بیاندازی دیگر پروانه ای نحیف نیستی. کرگدنی هستی که شاعری و خستگی را باهم بلد است.عقابی میشوی که پرهایش را با نوکش کنده. تاب آوری را یاد میگیری.
دریافت
حجم: 8.24 مگابایتتوضیحات: Tubemate نام یکی از اپلیکیشن های دانلود از یوتیوب است که شما را قادر میسازد هر کدام از ویدیو های سایت یوتیوب را که میخواهید در سایت تماشا میکنید را در همان لحظه دانلود کنید. این برنامه یکی از پر طرفدار ترین دانلودر های یوتیوب موجود در بین سایر نرم افزار های مشابه است و رابط کاربری آسان و دانلود سریع فیلم با کیفیت های مختلف آن موجب این امر شده است. به کمک این نرم افزار شما میتوانید با سرعت فوق العاده بالا ویدیو ها را
آنکارا پایتخت مرز و بوم ترکیه است و پس از استانبول دومی شهر بزرگ این مملکت به حساب آورده می شود . بناهای تاریخی و توریستی بخش اعظمی درین شهر جای‌دارد که اکثر وقت ها افرادی که تور به آنکارا می‌روند میتوانند از راهنمای تورشان بخواهند که علاوه بر تماشا از آنان توضیحاتی نیز در رابطه مورخ هر یک بدهد , اما اشخاصی نیز می باشند که خودشان زحمت توریسم را پذیرش می نمایند فقط با خرید بلیط هواپیما و رزرو هتل در شهر مقصد مبادرت به هجرت میکنند که هر دو موقع
-
✅iz ایز
رد، ردپا، اثر
Evdə məhəmməddən heç nə iz yoxdur
ائوده محمددن هئچ نه ایز یوخدور
اثری از محمد توی خونه نیس
Qan izi xalının üzərində) üstündə) görünür
قان ایزی خالی‌نین اۆزرینده گؤرۆنۆر
رد خون روی فرش دیده می‌شه
Qar üstündə dovşan izi var
قار اۆستۆنده دوشان ایزی وار
روی برف‌ها رد پای خرگوش است
Çəngizin izi tarixdən silinməzdir(silinməməlidir)
چنگیزین ایزی تاریخدن سیلینمه‌زدیر‌‌(سیلینممه‌لی‌دیر)
رد چنگیز از تاریخ پاک نشدنی‌ست
✅iz axtarmaq(sürmək) ایز آختارماق(سۆرمک)
دنبال ردی یا اثری گ
بخشی از لیست کشورهایی که تولیدات تلویزیونی و سینمایی‌شون ُ تماشا کرده‌م قطعاً رازی خواهدبود که با خودم به گور می‌برم. اما همیشه ترکیه رو گذاشته‌بودم به عنوان خط‌قرمز تباهی که نباید حالاحالاها ازش عبور کنم. [ :)) ]
و اگه الان می‌خوام اولین و [ان‌شاءالله] آخرین فیلم ترکی عمرم ُ ببینم، مسئولیتش فقط و فقط با لیست IMDb 250‌ ست. 
یه روزی تکنولوژی طوری شه که لحظه‌ی دلتنگی بتونی بری توی عکس‌ها. لابلای خاطراتت؛ حس کنی وزش آرامِ باد رو، اون لبخند و اون داغیِ خورشید رو. بشنوی تپش‌های تندِ قلبت رو و بنشینی به تماشا؛ دوباره و چندباره. بچرخی بین اون لحظه‌ها و فشارِ به آغوش گرفته شدن دوباره زنده‌ات کنه.. 
خیابان را آمدیم پایین. شب بود و کسانی پشت پنجره به انتظار ایستاده بودند. مثل ما که داشتیم از کنار درختان می گذشتیم و گذشته را تماشا می کردیم. باور نمی کردیم. باورمان نمی شد. پر از شک بودیم و زندگی همان روشنی دَم بود. همان حباب نقش بسته بر شیشه. تیره و تار و پر از ابهام. چه باورش می کردیم یا نه. مثل وقوع باران در بیابان...
قرار بود آقای ر به من خبر بدهدکه چه ساعتی همدیگر را ببینیم. کارش طول کشید. صحبت از سریال Dark شد. گفت که بعد از من دیگر سریال را تماشا نکرده. خودم را زدم به آن راه.+ «سریال قشنگیه. ببینش حتما. حیفه.»- «میگم به نظرت نمیشه که بازم با هم سریال ببینیم؟»+ «گمونم میشه.»ایموجی چشم قلبی را برایم فرستاد. همان شب آمد به خانه‌ام و سریال تماشا کردیم. تخمه خوردیم. از روابط قبلی‌مان گفتیم. مثل همیشه قبل از خواب نخ دندان کشیدیم و مسواک زدیم. برق را خاموش کرد. رفتیم
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.عارف به حضور شاه شرفیاب شد.شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.


ادامه مطلب
از روی کنجکاوی که چرا فیلم رحمان 1400 چرا توقیف شده بود نشستم و فقط 20 دقیقه از آن را تماشا کردم. تهوعی ایجاد کرد که با هیچ متوکلوپرامیدی قابل رفع نبود. سرطان مردانۀ سعید آقاخانی و دیدن یکتا ناصر با گریم حال به هم زن در وان آب گرمی که مرغ تویش شناور است.
چه مغزی است آن که ایدۀ قرار دادن بازیگر در وان با آب گرم و وجود مرغ ازش بیرون می‌ریزد؟ منوچهر هادی همین است. یک کارگردان تجاری که جز پول چیز دیگری برایش مهم نیست. فیلم من سالوارد نیستم و ساخت انسان
فیلم دیدمو صبونه خوردم ... دوش گرفتم ... به تلفن جواب دادم دو تا دروغ الکی گفتم... ناهار خوردم... دعوا کردم ... خوابیدم ... پاشیدم... تلویزیون تماشا کردم ... فیلم دیدمو شام خوردم ...  دلم میخواد این تهش چند تا فحش بدم ولی چون اینجا بچه رفت  و آمد داره خودداری میکنم
سلام دوستای عزیزم
فعالیت روزانه بصورت دو زبانه خدمت شما. انگلیسی خود را تقویت کنید.
والدین عزیز هم می توانید از این عبارات برای صحبت با کودکانتان استفاده کنید. تا بصورت عملی کودک شما با واژگان انگلیسی آشنا شود.
 
1- برای یادگیری کامل ویدیو را مکرر تماشا کنید.
2- زمانیکه عبارات به فارسی گفته می شود، عبارت انگلیسی اش را، قبل از ویدئو حدس بزنید.
 
تماشا در آپارات
و
دانلود کلیپ
 
 تماشا کن مهدی یغمایی
Download New Music Mehdi Yaghmaei – Tamasha Kon
 دانلود آهنگ تماشا کن به همراه متن آهنگ از
رسانه ویک  موزیک
با بالاترین سرعت و قابلیت پخش آنلاین
با کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ بهمراه پخش آنلاین و متن آهنگ
لطفا این آهنگ رو لایک کنید و از بخش دیدگاه ها، نظر خود را درباره آن به اشتراک بگذارید. امیدوارم از این آهنگ
لذت برده باشید جهت حمایت از ما ویک موزیک  را به دوستان خود معرفی نمایید.

برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ادامه مطلب
اپل در سال ساری با معرفی کردن سه آیفون، به دنبال سهم بیشتری از راسته گوشی های هوشمند است. آیفون 11 برای کاربرانی ساخته شده است که عزم دارند با بانوا مناسب زیرفون امتحان ی اکوسیستم اپل را داشته باشند. امسال، آیفون های حرفه ای تر اپل با لقپ پرو و به عنوان پرچم داران حقیقی آن در راسته حضور خواهند داشت. آیفون 11 پرو، آیفون 11 پرو مکس وسیله هایی هستند که  برای اولیه وعده درون تاریخ آیفون، از دوربین سه گانه گانه بهره می برند؛ دوربینی که با سه لنز مت
گفتم به تمنای تو ام ، جان به لبم ای گل زیباگفتا که نیابی تو مرا هرچه کنی صبر و تقلاگفتم که حدیث می و مطرب من و ساقیکم بود گلی تا که به عشقش بشود حل معماگفتا که ز اسرار ازل ، یکی خلقت عشق استباید بشوی کنده ازین خاک و بیایی به تماشاگفتم که اگر دل بدهم قطع شود ریشه خاکی گفتا که بیا زنده و جاوید شو در عالم بالا
 
 
 
شما می توانید با مراجعه به صفحه ویلاهای گرگان در سایت گرگان تماشا در دو بخش اجاره ویلا و خانه های روستایی بر حسب سلیقه و قیمت و مشخصات انتخاب کرده و با استعلام از شماره های اعلام شده در سایت نسبت به رزرو اقدام نمایید . جهت رزرو می بایست تاریخ ورود و خروج و تعداد خود را اعلام نموده و پس از دریافت جواب در خصوص امکان رزرو نسبت به واریز مبلغ اعلام شده اقدام نموده و بعد از ارسال فیش واریزی رزرو خود را قطعی نمایید . در این مرحله با ارسال نام خان
ال جی طی رویداد عام خود در دنده ی جهانی موبایل از  G8 ThinQ و  G8s ThinQ درکنار  V50 ThinQ به عنوان جدید ترین محصولات پاره موبایل ال جی رونمایی کرد. جزء موبایل ال جی در سال های اخیر با مشکلاتی دست وپنجه بطی ء می کند و بعضی از مشکلات تو میدان داخل، مزید پیاده شدن علت شده است که نام این برند را کمتر از گذشته بوسیله چشم ببینیم. بوسیله لطافت و خلال صحبت های رسمی از دفتر ال جی ایران، این مشارکت قصد دارد مجدد به صورت قوی در راسته حضور روشن یواش تا شاهد آخرین محص
قرار بود آقای ر به من خبر بدهدکه چه ساعتی همدیگر را ببینیم. کارش طول کشید. صحبت از سریال Dark شد. گفت که بعد از من دیگر سریال را تماشا نکرده. خودم را زدم به آن راه.+ «سریال قشنگیه. ببینش حتما. حیفه.»- «میگم به نظرت نمیشه که بازم با هم سریال ببینیم؟»+ «گمونم میشه.»ایموجی چشم قلبی را برایم فرستاد. همان شب آمد خانه‌ام و دقت کرد که سر وقت برسد. سریال تماشا کردیم. حواسش بود که باید روی تخت، پارچه پهن کنیم. تخمه خوردیم. از روابط قبلی‌مان گفتیم. مثل همیشه ق
سلام
دوستان ببخشید اگر کم فعالیت داریم.
ما همواره در حال جست و جو و تحقیق در باره بازی gta sa هستیم و فعالیت ما بسیار بسیار کم است اما ما در حال ایجاد فعالیت بزرگی در وبلاگ و تغییری بزرگ هستیم و باید صبر کنید تا وبلاگ را با تغییرات بزرگی تماشا کتید.
 
ممنون.
سال‌هاست در مناسبت‌های دینی مثل ماه رمضان، ایام محرم و ... حجم زیادی از برنامه‌های مناسبتی در صداوسیما تولید و یا تکرار می‌شود؛ اما به راستی چند درصد از جوان‌های امروزی با سلیقه‌های به‌روز شده، بیننده ویژه‌برنامه‌هایی هستند که هنوز در سطحی کیفی و ساختاری چند سال قبل خود مانده‌اند؟!
من می‌نشینم از دور دعواها را تماشا می‌کنم، گاهی می‌خندم، گاهی لذت می‌برم، ولی بیشتر می‌خندم. چندوقتی هم هست دعوای مترجم‌ها را تماشا می‌کنم، و از آنجا که دعوای "دیتا ساینتیست"ها با هم، و دعوای پارتنرها با هم، و دعوای زن‌وشوهری، و دعوای حزبل و اصلاحاتی، و دعوای شریفی با غیرشریفی، و دعوای نویسنده با نویسنده، نویسنده با ناشر، استاد با استاد، و مجموعا دعواهای زیادی دیده‌ام، می‌توانم بگویم تماشای دعوای مترجم‌ها لذت‌بخش‌تر است. آنچه که
چند نفر از دوستان خود را دور یک میز بنشانید و چهار سکه هم شکل را در چهار گوشه یک کلاه قرار دهید. سپس به یکی از حضار بگویید
که در غیاب شما یکی از سکه ها را برداشته و تاریخ آن را به خاطر بسپارد. سپس به دست سایر دوستان بدهدتا آنها نیز تاریخ سکه
تماشا کنند و در کلاه بگذارند. پس از چند لحظه سکه مورد نظر را حدس بزنید.
راز:با پشت دست سکه ها را لمس کرده و هرکدام را که گرمتر بود به عنوان سکه انتخابی معرفی کنید.
برای نوشتن دیر است. شما فعلا نتیجه‌ی تلاش 4 روزه‌ی مرا تماشا کنید؛ همان ویدیویی که در حال ساختش بودم. توی IGTV اینستگرم پست کرده‌ام. این هم لینکش. روی متن زیر کلیک کنید:
 
حالا که کرونا اومده و خوش نیومده، توی خونه چیکار کنیم که حوصله‌مون سر نره؟!
گرچه سیه رو شدم، غلام تو هستم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟؟
 
پ.ن1:اگه تو نبودی، انسان این حجم انبوه از آرامشی که توحرمت هست رو کجای دنیا میتونست تجربه کنه؟؟ ممنونم فقط بخاطر بودنت 
 
پ.ن2: یکی از اعمال خوشمزه حرم امام رضا اینه که بشینی یه گوشه از صحن، و فقط زائراشو تماشا کنی... اصلا لامصب مث مورفین عمل میکنه!
 
پ.ن3: یک عدد علی کوچولوی کیف کرده  در حرم!
کاش میشد ادم بتونه همه چیز رو بنویسه یا بگهاما بعضی چیزها رو میترسم حتی به خودم بگم.
کاش همه ی اتفاقات زندگی دست خودمون بود مثلا
هر وقت حالم بد میشه دقیقا بخاطر همون بخشهایی هست که کنترلش دست خودم نیست.که هیچ کاریش نمیتونم بکنم.
و فقط باید بشینم و تماشا کنم
راستی یکی از دوستهای فندق ، یا بهتره بگم یکی از گربه های حیاط رو یه ماشین زیر گرفت و مرد!!! و حالا از دور شاهد گریه های خواهرمم. و حتی شاید مامانم.
خلاصه کتاب شیمی فیزیک بارو
 
 
 
دانلودفایل
 
 
 
 
کتاب شیمی فیزیک بارو (فارسی) - مرجع تخصصی مهندسی شیمیchemical-eng.ir › ... › شیمی فیزیکTranslate this pageMar 6, 2014 - در این پست کتاب شیمی فیزیک بارو (فارسی) به صورت pdf جهت دانلود قرار داده شده است. مطالب موجود: رابطه حجم با فشار گاز تعیین حجم یک گاز بر ...
دانلود جزوه خلاصه کتاب های شیمی فیزیک اتکینز و بارو به زبان ...jamshimi.ir › ... › شیمی فیزیکTranslate this pageJan 2, 2017 - جزوه شیمی فیزیک بارو و اتکینز به زبان فارسی شامل خلاصه کتا
روی ایوان نشسته بود. رو به درخت تنومند و پرشاخه ای که گویی ایوان را در جای خود نگه داشته است. اتاقک، خانه ی درختی ای را می مانست و ایوانی کنار آن، روی یکی از شاخه ها برافراشته. از نشیمن روی ایوان به درخت خیره شده بود. با این وجود، در عالم دیگری بود؛ «هستن من چیست؟ من کیستم؟...». 
نگاهش متوجه حس هایش شد. دیدن خود را دید که تصویری از درخت می گرفت. بعد، خودی را یافت که صدای وزش نسیم لابلای برگ های آویزان درخت و آواز پرنده ها را می شنید. بلند شد و پیش رفت
تماشای شب،
عمر زیادی را
از من دزدیده است!
اما هیچ شبی را،
سیاه‌تر از چشمانت ندیده‌ام؛
و هیچ مهتابی را،
کاملتر از رویت؛
من،
روزها را زیاد،
به تماشا ننشسته‌ام!
اما همان کافی بود،
که بفهمم،
هیچ آفتابی،
چون تو،
به من زندگی نبخشیده‌است!
گاهی خوشحال می‌شوم از همه‌چیز. چراکه ما جوانیم و زیبا. و وقتی بنا باشد زندگی‌مان را تماشا کنند، حتی زشتی‌هامان هم لای پوستِ بی‌چروکِ شادِ جوانی‌ست. حتی زشتی‌هامان هم زیباست. مثل وقتی که من از گردنت آویزان می‌شوم و آن خال سیاه را می‌بوسم، بی‌آداب. بی‌آیین. و بی‌خیالِ هجوم چشم فاحشه‌ها چندثانیه‌ای هم لب‌هایم را نگه می‌دارم. نگه می‌دارم. نگه می‌دارم.
نگه مّی دا رم.
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
روزی که هواپیما روی باند فرودگاه امام(ره) فرود آمد، من با
بی‌‌تفاوتی داخل هواپیما روی صندلی بسیار راحتی لم داده بودم و از پنجره
کوچک آن بیرون را تماشا می‌کردم. همیشه لحظه برخواستن هواپیما را بیشتر از
زمان فرودش دوست داشتم. دقیقا سه سال و صدوهفتادوسه روز بود که از ایران
دور بودم اما باید اعتراف کنم که موقع بازگشتم به تهران ذوق‌زده نبودم.
تهران،... شهری که معدود خاطره‌های زیبا و ماندنی زندگی‌ام را از آنجا به
آلمان برده بودم. زمانی که از س
اگه فیلم درباره‌ی الی با بازی زیبای بازیگرهاش خصوصاْ خانوم گلشیفته فرهانی رو تماشا کرده باشید. احتمالاْ متوجه موسیقی مسحور کننده‌ی این فیلم شدید. این آهنگ آرامش بخش رو می‌تونم ساعت‌ها گوش بدم و در دنیای خودم غرق بشم بدون توجه که پشت سرم چی می‌گند. ​دانلود موسیقی
وقتی  دخترها و خانمهای توانا را میبینم که تواناییهای خاصشان را در کنار خیلی از محدودیت هایشان بال و پر میدهند و اوج میگیرند، من هم احساس غرور میکنم.
اما اینکه خانمها در هر عرصه ای بال و پر بگیرند خیلی جاها به دلم نمی نشیند.
و یکی از آن جا ها حضور خانمها برای استند آپ است.
خنده ام که نمیگیرد هیچ، دوست ندارم تماشا هم کنم.
و صد البته که این حس من است و درست و غلط ندارد.
حس میکنم به آن مقام ناز، این حجم از طنازی نمی آید.
تور 4 روزه کیش
10 اسفند
تابان
2*پانیذ   800
3*ارم     890
3*تعطیلات   950
3*تماشا   1010
4*ارامش    1050
4*ارم   1085
4*ارامیس   1300
4*صدف   1450
5*ویدا    1600
5*شایگان    1680
5*کوروش    1680
برای اطلاعات تکمیلی با آرنیکاسیر تماس بگیرید  
☎️02188762762
☎️02188759777
هیزم‌های دلم را روی هم می‌چینی و به آنی و اراده‌ی خفیفی، شعله‌ورش می‌کنی
آتش زبانه می‌کشد
دلم را می‌گیرد
سرم را
رویم را
همه‌ی وجودم را
همه‌ی عمر و هستی‌ام را
و تو تماشا می‌کنی
خوش می‌سوزم
خوش‌تر زبانه می‌گیرم
از شوق نگاهی که داری...
پ.ن: با همین کلمات، استغاثه می‌کنم به درگاهت. با همین کلماتی که تو مثل یک مادر مهربان نسبت به جوجه‌های کرک و پر به هم چسبیده‌ی ناتوانش، توی دهانم گذاشتی.
پ.ن دو: الهی! رضا برضاک... و تسلیما لامرک... لا معبود س
_داریم در جستجوی نمو تماشا میکنیم.
پسرک میگه من اگر بچه‌م گم بشه میذارم همونطور گم بمونه!
میگم چرا؟
میگه آخه پیدا کردنش خیلی سخته! :/
 
 
 
_گل‌پسر میگه مامان اون خانمه بدون اینکه اسم بچه‌ها رو بپرسه اسمهاشونو میدونه!
میگم اسم شما رو هم میدونه؟
میگه آره.
+هیچ وقت ازت نپرسیده؟
×نه.
+به نظرت چطوری اسمت رو فهمیده؟
×آخه من صورتم یه جوریه که فقط مثل "گل‌پسر"ه(اسمش رو گفت) برای همین وقتی نگام کرد اسممو فهمید!
:)
گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم/**/شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم
تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری/**/پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم
تنت سبک شده اما غم تو سنگین است/**/چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم
چطور داغ تو را روی سینه بگذارم/**/مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم
سحر نیامده از خانه ام سفر کردی/**/تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم
چقدر مثل توام من خودت تماشا کن/**/اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم
«...به خدا که پرنده شدن بهترین اتفاقه. تو همین هفته‎های اخیر که درگیر تصمیم‎گیری برای کار بودم مومن‎تر شدم به‎ش. همکارم به‎م گفته بود به جای این‎که بشینی و صرفن به گزینه‎هات فکر کنی، بشین ببین پنج سال دیگه می‎خوای کجا باشی؟ ببین میم 98 چه شکلیه؟ به خدا که من نشستم و خیلی به‎ش فکر کردم و دیدم که بهترین حالت ممکن اینه که پنج سال دیگه پرنده شده باشم. بعد پرنده شدم و رفتم توی حیاط خونه‎ی مادربزرگم، همون‎جا که پدربزرگم نشسته بود روی پله‎‎ها و
سکوت می‌کنم و تماشا؛ سکوت پشت سکوت و تماشا پشت تماشا. به آدم‌ها و آمد و رفت‌ها خیره‌ام. به پنجره‌هایی با پرده‌های کنار زده و جای خالی پیرمردی که هر روز ساعت چهار عصر پابه‌پای واکرش طول کوچه را طی می‌کرد. به گربه‌ها که از پشت توری تراس زل می‌زنند به من، وقتی دارم جایی را مرتب می‌کنم یا به همت جاروبرقی موهای بلندِ ریخته و گره خورده را از مزرعۀ فرش‌ها می‌چینم. موتورها هنوز از دیجی‌کالا و اسنپ‌فود سفارش می‌آورند و با دست‌هایی پر از کالا
عاشق این هستم که توی جاده باشم. مقصد مهم نیست. باید رفت. جاده همیشه چیزی دارد که باعث شگفتی شود. یک جا ماندن کرختی می‌آورد؛ چیزی شبیه حس مُردگی. آدم نباید یک جا بماند چون راه‌های هیجان‌انگیزتری برای خودکشی وجود دارد.
پ.ن: جهت تماشا؛ کلیک
در کتیبه های زیرخاکی که قدمت چند صد ساله دارند آمده که:
وی هماره آرزو داشتندی که در پشت بام خانه تشکی انداختی دست ها به زیر سر زدی ستاره ها را تماشا کند و خیالش را ول بدهد در فضای بی انتهای کهکشان 
ولیکن آنچه بوده و هست و دیده شده این است که نامبرده هر شب تا نزدیک سحر زیر سقف کوتاه خانه،گوشی به دست از این کانال به آن کانال طی مسیر میکند و از این دنده به آن دنده میشود.
#خدایا_خودت_مارو_بخوابون
#هر_جا_چراغی_روشنه_نور_گوشی_منه
خواستم بگویمت سادات خانم، لطفا روی توحید در قلبت کار کن. خدا را، با تمام هستی‌ات بخواه و قبل از این که وارد این مرحله‌ی حساس از زندگی‌ات بشوی، بخواه چشم و گوش و عقلت را آن جور که لازم است و خوب می‌داند روشن و بیدار کند. زن سکان‌دار عاطفه‌ی کل جهان است. سکان‌دارهای ورزیده، کشتی را اگر وسط طوفان باشد هم هدایت می‌کنند. این ورزیدگی را از قادر مطلق و حافظ و بصیر مطلق بخواه.
در این شهر ترسناک خراب شده، تنها کنج یک اتاق کثیف و کوچک با یک عالمه جزوه و کتاب های نخوانده و امتحانات لب المرصاد، اصلا حس و حال دعای عرفه نمی آید. 
اگر بودی، می آمدی دنبالم. میرفتیم باهم زیر آسمان. در پناه سایه مهربان تو دیگر جزغاله نمی‌شدم. تو دعا می‌خواندی و من دستم را میزدم زیر چانه ام و فقط تو را تماشا میکردم و به خدایمان میگفتم: همینایی که آقاییِ خوجگلم میگه
بدون عشق و امید، توی این روزهای ناخوش نمی‌توان دوام آورد. 
در این شهر ترسناک خراب شده، تنها توی یک اتاق کثیف و کوچک با یک عالمه جزوه و کتاب های نخوانده و امتحانات لب المرصاد، اصلا حس و حال دعای عرفه نمی آید. 
اگر بودی، می آمدی دنبالم. میرفتیم باهم زیر آسمان. در پناه سایه مهربان تو دیگر جزغاله نمی‌شدم. تو دعا می‌خواندی و من دستم را میزدم زیر چانه ام و فقط تو را تماشا میکردم و به خدایمان میگفتم: همینایی که آقاییِ خوجگلم میگه
بدون عشق و امید، توی این روزهای ناخوش نمی‌توان دوام آورد. 
دانلود کتاب اصول بیهوشی میلر فارسی
 
 
 
 
دانلودفایل
 
 
 
 
 
Search ResultsWeb resultshttps://tamasha.com/tamasha.com › ...
دانلود کتاب اصول بیهوشی میلر فارسی - یوسافت - تماشاhttps://tamasha.com/Translate this pageNov 6, 2018 - دانلود کتاب اصول بیهوشی میلر فارسی دانلود فایل. ... دانلود پاورپوینت کتاب اصول و مبانی تربیت بدنی و علوم ورزشی نوشته دکتر حسن خلجی 00: ...https://tamasha.com/tamasha.com › list › دانلود-رایگان-ترجمه-کتاب-اص...
دانلود رایگان ترجمه کتاب اصول بیهوشی میلر - تماشاhttps://tamasha.com/Translate this pageدانلو
موج عشق تو اگر شعله به دل ها بکشدرود را از جگر کوه به دریا بکشد
گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه،شب که اینقدر نباید به درازا بکشد!
خودشناسی قدم اول عاشق شدن استوای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
عقل یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسمهم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد
زخمی کینه من! این تو و این سینه‌ منمن خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری استوای اگر کار من و عشق به فردا بکشد
دوست دارم خودارضایی کنم
میل و رغبت به خودارضایی ، خودارضایی و لذت بردن از آن ، خیلی حال میده خودارضایی ، خودارضایی با دیدن فیلم سوپر +18 ، خودارضایی در حمام ، دستشویی و حمام  ، بردن گوشی به حمام گوشی موبایل به حمام شوهرم موبایل به دستشویی میبره حمام گوشی موبایلشو میبره حموم دیدن فیلم سوپر در حمام دیدن فیلم پورن در حمام شوهرم تو حمام فیلم میبینه دیدن فیلم سکسی در حمام با گوشی موبایل خودارضایی همزمان با دیدن فیلم های جنسی خودارضایی با تماشا کر
در این شهر ترسناک خراب شده، تنها کنج یک اتاق کثیف و کوچک با یک عالمه جزوه و کتاب های نخوانده و امتحانات لب المرصاد، اصلا حس و حال دعای عرفه نمی آید. 
اگر بودی، می آمدی دنبالم. میرفتیم باهم زیر آسمان. در پناه سایه مهربان تو دیگر جزغاله نمی‌شدم. تو دعا می‌خواندی و من دستم را میزدم زیر چانه ام و فقط تو را تماشا میکردم و به خدایمان میگفتم: اصنشم همینایی که آقاییِ خوجگلم میگه
بدون عشق و امید، توی این روزهای ناخوش نمی‌توان دوام آورد. 
ای مرغ بال وپر شکسته تقلا چه می کنیتیری به قلب تو نشسته ،حاشا چه می کنیطوفان حادثه تنیده به غمها وجود توای یار دل خجسته تماشا چه می کنیهر سو به سمت راه نگاه تو می دودبندی به پای تو بسته پر وا چه می کنیاحساس می کنی که رسیدی به حاجتتعشقت طلب زمرغک عنقا چه می کنیبا خستگی به راه طلب می روی چرا؟از آنکه زکوی تو رسته تمنا چه می کنیهر دم به انتظار که ،تو نشستی به انتظاراین کوچه  را به انتظار مهیاچه می کنیبا درد یارسوختی وبه دل پر ز آتشیبا این غم وفراق و
سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه. 
عیدی شکر خدا بد نبود. 
من که همش استراحت کردم. کارای عقب افتاده زیادی دارم. هر وقت میخوام مشغول بشم به درسی و چیزی یه افسردگی عجیبی منو میگیره. اینکه رنگ موهام مثل دندونام بشه بازم بیکار و عاطل باطل نشسته باشم مشغول درس خوندن محض و علاف خیلی منزجرم میکنه. 
نه عشقی نه حالی نه کاری نه باری..... خدایا شکرت سلامتیمونو بهمون ارزانی داشتی و ندادی دست یه عده که از توش نون دربیارن. 
من فکر میکنم هر کدوم‌ از ما درونمون حداقل یکی از شخصیت‌های قصه‌های معروف رو داریم! مثلا کیه که از قصه‌ی شازده کوچولو خوشش نیاد؟ میدونی چرا اینقدر دوسش داریم؟ شاید چون هممون عمیقا میدونیم توی این سیاره تنهاییم. همه درونشون با این تنهایی آشنا هستن و تلاش میکنن وزنش رو بندازن رو دوش یه گل لاغر مردنی و عمیقاً غم چهل و سه بار تماشا کردن غروب رو میفهمن!


ادامه مطلب
کتابی مورد توصیه برای علاقه مندان حوزه ی داستانی 
با نگاهی تاریخی 
و ژرفی مدیریتی چنانچه در ابتدای کتاب تو را میخ کوب به زمینی می کشاند که در آن هابیل و قابیل را جنگ فرا می گیرد. 
تو را می نشاند و داستان می سراید
و تو به تماشا نشسته ای 
گویا برگ های پاییزی همچون ورق های دفتر زندگی به هم می خورند و تو صدای کتاب سمفونی مردگان را به وضوح می شنوی.
این واژه های ناب که از دل چکیده اندشعر مرا ز جنس غزل آفریده اند
گنجشگ های بر لب ایوان خانه اندبر سنگفرش صحن دل من پریده اند
تا آنکه مصرعی بسرایم زحال خویشجان کندن مرا به نگاهی ندیده اند
هر بار نیمه جان شده ام از سرودنمگویی برای مردن من سر رسیده اند
این گله های شعر - غزالان شب نفس_در زیر نور ماه چه زیبا چریده اند
گاهی چنانکه لحظه ی پرواز مرغ غشقبر ارتفاع تنگ قفس آرمیده اند
گاهی برای دیدن سیمرغ هفت شهرتا قله های دور خدا پر کشیده اند
خون می چکد ز رق
به‌اندازۀ همۀ کتاب‌هایی که نخوانده‌امبه‌اندازۀ همۀ کتاب‌هایی که نخوانده‌ام دنیا را کوچک‌تر از ابعاد واقعی‌اش دیده‌ام و به همان نسبت کمتر از آن لذت برده‌ام.
به‌اندازۀ همۀ کتاب‌هایی که نخوانده‌ام قصه کم شنیده‌ام، داستان کم داشته‌ام و قصه‌ها و داستان‌های زندگی‌ام را کوته‌بینانه تماشا کرده‌ام.
به‌اندازۀ همۀ کتاب‌هایی که نخوانده‌ام گریه نکرده‌ام، نخندیده‌ام، عاشق نشده‌ام و انسانیت را خوب تماشا نکرده‌ام.
به‌اندازۀ همۀ کتا
سکوت و سکوت و سکوت
شاید جایی در میان این جاده ی تاریک کسی ایستاده باشد به تماشا
به تماشای جان دادن من 
شاید کسی باشد که بخواهد جلو بیاید و ببیند از درون مردمک های حیرانم دلیل این همه سکوت را 
شاید صدای فریاد مرا شنیده باشد
شاید کسی در تاریکی ایستاده باشد.... 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها