دوست داشتن تو دنیا رو جای امن تری میکرد. دوست داشتم چون مثل همیشه خودخواه بودم. دوست داشتن تو رو دنیا رو جای امن تری میکرد. باعث میشد نترسم. دوست داشتن تو گرمم میکرد. باعث میشد حس نکنم تنهام. حس نکنم پناهی ندارم. که نصفه شب یارو چرت و پرت میگفت و به تو پناه آورده بودم. پناهم دادی و بم گفتی نترسم، که هیچ تقصیری ندارم و طرف لاشیه. دوست داشتن تو دلمو گرم میکرد. خودخواه بودم، میخواستم دوسم داشته باشی که دووم بیارم. که آدمی رو داشته باشم که براش
گاهی به این فکر میکنم کاش میشد دوستت نداشت ...
کاش میشد از تمام اونایی که دوستشون دارم فرار کنم و برم یه جای دور ...
یه جایی که فراموش کنم از نبودنت چه قدررر حالم بده ....
میدونم دارم چرت می بافم ...
میدونم ...ولی
کاشکی میشد دوستت نداشت ...
حیف ...
حیف که این دل لامصب همه ادمای دنیا رو گذاشته یه طرف ...تو رو یه طرف!
دلم گرفته امروز ...دلم بدجور گرفته ...مثل روزای دیگه ...از وقتی اومدی تو این دلم یه لحظه رنگ اروم قرار به خودش نگرفته...
دلم پر میشه غم ...
دلم پر میک
نودوهشت برام یه سالِ پُر چالش بود،بیشتر از هر سالی غصه خوردم،بیشتر از هر سالی شکست خوردم،بیشتر از هر سالی آدمای اطرافم رو شناختم،بیشتر از هر سالی همه ی فانتزی هام زیر و رو شد و دقیقا برعکسش اتفاق افتاد،بیشتر از هر سالی فهمیدم اون چیزی که فکر میکردم نیستم و شاید مسیرم رو تا الان اشتباه اومدم...بیشتر از هر سالی شلخته بودم و با شرایط شلخته تری مواجه شدم،بیشتر از هر سالی استرس داشتم و اذیت شدم،اما یه نکته ی خوب داشت و اون این بود که فهمیدم از خود
از اونها که هر کاری میکنن و هر حرفی میزنن منفورتر میشن
دیده بودم اما فکرشم نمیکردم خودم هم مثل اونا بشم
بیچاره چه زجری کشیده
شرم بر من
کاش زودتر میفهمیدم
باید برگردم و دوباره "نفرت" رو معنی کنم
این بار نه از نگاه خودخواه خودم
ولی تنها چیزی که باعث میشه من یه روز زیر بار مسولیت سنگین ازدواج و این حرفا برم عشق شدیدم به بچه هاست...! مادر شدن خودخواهیه و من تو این مورد عاشق ترین و خودخواه ترین ادم دنیام متاسفانه! و هیچ رقمه نمیتونم ازین لذت صرف نظر کنم :)) الان نسشتم عکس و کلیپ بچه کوچولوها رو میبینم و هی دلم غش میره .. ای ننه
به دوشم میکشم اندوه صدها سال یک زن را
تو حق داری اگر دیگر نمیفهمی غم من را
پذیرفتم شکستم را شبیه آن هماوردی
که اجرا میکند با ناامیدی آخرین فن را
چگونه دست برمیداری از من شاه مغرورم؟
چگونه بی محافظ میگذاری خاک میهن را؟
تو آن کوهی که میگفتند بر قلبش نفوذی نیست
و من آن کاشفی که کشف کردم راه معدن را
و من آن کاشفی که خواستم تنها کَسَت باشم
که تقسیمش نکردم روزهای با تو بودن را
اگر راهی شوم دیگر ندارم راه برگشتن
چگونه روح رفته باز
در مدرسه، به بچه هامون
هنوز زندگی کردن را یاد نداده
هنوز عادی ترین مفاهیمی مثل اهمیت دادن به دیگران را یاد نداده
...
دنیایی از اطلاعات را به سمت او سرازیر می کنیم
و نهایتا موجودی خودخواه و بی اخلاق را پرت می کنیم تو دانشگاه یا جامعه
یه روزایی هست که فکر می کنی اول راهی و شروع میکنی هدفهاتو رویاهاتو خواسته ها تو ردیف میکنی و هزاااار مدل فکر و خیال و حال خوب.برنامه هاتم دقیق میچینی و تهه تهش خودتو میبینی که تو 26-27سالگیت به حداقل خواسته هات رسیدی باقیشو باید فقط ادامه بدی و ببینی و تجربه کنی و از همه مهم تر، زندگی کنی.رسیده باشی به جایی که وقتی به پشت سرت نگاه میکنی گیج و هاج و واج جایی که روش واستادی نباشی.
قضیه چی بود که اون روزایی که فکر می کردیم اول راهیمم،اصلا هنوز به اول
از این که دخترم و اکثر دوستام دخترن و مجبورم برای تک تک رفتارام توضیح بدم بهشون که منظوری نداشتم و از اینکه انقد لوس، نازک نارنجی، خاله زنک و تو فاز و نازنازی ان و خودشونو قد ملکه انگلستان دست بالا میگیرن و فکر میکنن دنیا برا خودشونه و انقد خودخواه و بدبینن متنفرم.
مُ
تِ
نَ
فِ
رَم
.
+ ۴شنبه ۱۸ سالم میشه و ۱۸۰۰ سال زندگیمو صرف این کردم که سوءتفاهم های خودم و بقیه رو برطرف کنم.
دیوونگی یعنی من اینجا بشینم و به تو فکر کنم
قطعا عقلم هزار بار بهم میگ بهتر از تو هم هس ولی دلم خوشه به تو!
چی بگم من همیشه مغرور بودم ولی هیچ وقت خودخواه نه
ولی تو خودخواهی خیلی..
تموم باید کنم این جریانات فکری رو بچشم یه زندگی نو و تازه رو
_
یادم بمونه: اره نه اون 3 درصده.. متعادل :)
_
حال روحیم خیلی خوب نیس به محض بهتر شدن مینویسم واستون ترمک های عزیز
این پست هم مربوط به حال دل خودم بود و ربطی به دانشگا و رشته نداش
رو بدن پسرش تتو کرده!!!!عکسش و فرستاده!!!
بچه تازه 9سالشه!
شاید اگر بزرگ شه دلش نخواد رو بدنش طرح باشه و یا اصصصلا اون طرح و دوست نداشته باشه!!!! و یا بخواد رشته ای تحصیل کنه یا جایی کار کنه که همین تتو مانعش بشه!
برای سلامتی هم مضره!
بخدا قسم ماها صاحب بچه هامون نیستیم!!!!
به بهونه روشنفکری گند میزنیم به اینده بچه هامون!!!
دلم میخواد یچی بهش بگم ولی جلوی خودم و میگیرم...
خدایا خودت به بچه ها رحم کن
پدر مادرامون دارن به کجا میرن...
به گزارش خبر فوری به نقل از ایسنا، به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس، جورج بوش پسر این اظهارات را در نشستی در ابوظبی، پایتخت امارات مطرح کرد که توسط موسسه میلکن که یک اندیشکده اقتصادی مستقر در کالیفرنیا است، برگزار شده بود.وی گفت: ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه یک انسان خودخواه است. او نمیتواند فکر کند که چطور دو نفر میتوانند برنده شوند. او تنها فکر میکند که چطور خودش بنده شود و دیگری ببازد.
جوجه و کبوتری در کنار هم با خوبی و خوشی زندگانی می گذراندند . اندک غذای باقی مانده صاحبش را می خوردند و در خیر و برکت خانه سهامی ناچیز داشتند . چند روز و ماهها می گذشت هم چنان جوجه لاغر و نحیف می شد و بر عکس کبوتر چاق و تپل و صاحبش از این موضوع سخت حزین بود
بر ان شد تا چاره ای بیاندیشد .
روزی از روزها که می خواست غذای انها را فراهم اورد از روزنه ای به انها چیره گشت تا به موضوع بپردازد . دید که کبوتر با جوجه بر سر غذا به جدال می پردازد و ان را از خ
من یه ادم خودخواهم اصن..
اونقدر خودخواه که یه خط بطلان کشیدم رو تمام چیزایی که حالمو بد میکنه..
و این فرم شدنو دوست دارم..
دارم سعی میکنم نزدیک این مدل شدن شم..
یه ادمِ سبک جدید..
فلان رفیقم زبونش تند و تیزه و من؟
بی خیالش شدم
تموم کردم دوستیمو..
تنها بودن بهتر از حرفای مسخره شنیدنه
نشستمم خودمو به بیرون رفتن دعوت کردم حالم بهتر شد(:
زندگی هنوزم جریان داره..
و من برگشتم ..
بچه ها
شما به ادمی که
باشخصیت ماننده
جنده باز نیست
باسواده
درسته مغرور و خودخواه و خودبرتربینه و گاهی بی رحم ولی بلاخره ادم باکیفیتیه
چطوری میتونین محترمانه بگین که عزیزم
اون کسی که با وزنه گذاشتی توی پروفایلت و لباس ورزشی هم تنت کردی
خیلی زشته
خیلی immature هست
خیلی صورتت پف داره
چشمات خیلی زشته توش
انگار جنده بازی
هیزی
شبیه ادمای کوته فکر و کودن شدی
و حال ادم به هم میخوره ازین عکس؟
لطفا برش دار؟!
1-هر انسان مجموعه ای از افکار خودآگاه و ناخودآگاه است که با کارهایش نمایان می شود.در حقیقت هر کسی کارهایش است.من هم همین کلماتم!
هیچ کس راهی درست و حسابی به درون خودش هم ندارد چه رسد به دیگران.پس عملا دو راه برای شناخت خود باقی می ماند:
اول:تفکر درباره ی کارهای خودمان
ابزار درک انسان عقل است.پس تنها کاری که می شود انجام داد ارزیابی کارها به کمک فکر است.فکر نیز تهی نیست و هر چیزی را با باور ها قیاس می کند و اگر مغایرت داشت، شاکی می شود. شکایت عقل (ب
امشب به دو نتیجه رسیدم:
1. وقتی تو هفته اول نمیتونی با کسی کنار بیای، تا اخر عمرت نمیتونی باهاش کنار بیای و بفهمیش. پس وقتتون رو تلف نکنین.
2. ادما وقتی سنشون بالاتر میره اخلاقاشون تشدید میشه. مثلا اگه خودخواهن خودخواه تر میشن، اگه قد (غد) هستن غدتر میشن. اگه خودرای هستن خودرای تر میشن. اگه وحشین وحشی تر میشن. همین.
بذارین ی چیزی بهتون بگم
سعی کنین هیچوقت وارد یه رابطه نشین ولی اگ شدین دیگ راه برگشتی ندارین
دیگ منم ای نیس اینو بفهمین ک دیگ فقط خودتون نیستین عنقد خودخواه نباشین
سعی نکنین ب طرفتون ثابت کنین ک اره ببین اونی ک محتاج منه تویی اونی ک بدون من نمیتونه تویی
اون اشتباه میکنه خب شما معذرت خاهی کنین شما کوتاه بیاین
دل نشکنین ک اگ شکست دیگ درست نمیشه
دیگ حالتون باهم خوب نمیشه و این ینی مرگ ی رابطه
امروز داشتم فکر میکردم که اگر مثلا چراغ جادو داشتم چه آرزو یا آرزوهایی میکردم .
اولش فکر کردم یک آرزو برای حال و روز بشر بکنم . به هر چی فکر کردم گفتم نه بذار یک ارزوی بزرگتر و مهم تر بکنم . هر چی پیش رفتم دیدم لیست بدبختی های بشر خیلی بلند بالاست . آقا غوله فوقش بگه 3 تا آرزو بکن !
پس سعی کردم خودخواه باشم و فقط به خودم و عزیزانم فکر کنم .
تنها چیزی که در مورد خودم یادم اومد این بود :
شب ها راحت بخوابم .
جان مادرت نگو نمیشه !
اشیاء خنده دار ماه تولدتون:
فروردین :کولمن. سرد وبی احساس
اردیبهشت: کفگیر. ساده و روراست و مهربان
خرداد: آبکش. جذاب و ملوس
تیر: شیلنگ. حساس و خودخواه
مرداد: هاونگ(هونگ). سنگین و با وقار
شهریور: آفتابه. ساده و بی آلایش
مهر: ﺩﺑﻪ ی ﺷﻮﺭ. ﺑﺎﻧﻤﻚ و رازدار
آبان: گوشتکوب. افسرده و کوبنده
آذر: جا ﻗﺎﺷﻘﻲ. ﺧﺴﺘﻪ و دلربا
دی: قوری. مغرور و زودجوش
بهمن: فرغون. کاری ومهربان
اسفند: لگن حمام. ساده و صمیمی
+ فقط اسفند و شهریور به خصوص شهریور
هیجده نوزده ساله بودم که بعد از چند سال دوست بچگی های خان داداشم و دیدمش. اصالتا از یه دیار بودیم ولی خیلی وقت بود شهر های زندگی متفاوتی داشتیم. وقتی بعد از چند سال دیدمش تو نگاه اول و نگاه های بعدی ازش بدم اومد. پسر لوس و خودخواه و پررویی بود. تنها ویژگی مثبت قیافه اش بود. که اونم حسن خداداد بود و ربطی به خودش نداشت :/ ازش متنفر بودم. هر وقت من و میدید اذیتم میکرد. تو مسائل مختلف با شوخی سرم کلاه میذاشت. اما یواش یواش پرده لجبازی ها و خودخواهی هاش
دلم میخواد برم یه جای دور تنها باشم واسه چند روز انگار به ارامشی نیاز دارم که گم کردم کاش توانشو داشتم که برم کاش جراتشو داشتم تابستون
کسل کننده ای دارم اینکه تا چشمامو باز میکنم یادم میاد ادما چقدر میتونن
خودخواه باشن عصبیم میکنه حالا اینا به کنار خیلی وقته دچار این مشکلات
هستم کاش میتونستم یه کار کنم تا از دست این تابستون کسل کننده خلاص بشم
کسی پیشنهاد واسم داره واسه رهایی از تابستون کسل کننده ؟؟؟؟؟؟؟
هرمز شانه بلند فلزی را میان پنجه اش فشرد و گفت: "از مسلمان ها بیزارم."
بانو آتوسا به آرامی گفت: "بیزاری چون فکر کردی همه مسلمان ها مسلمانند؟"
هرمز شانه را میان لباسش گذاشت و چیزی نگفت. آتوسا دوباره گفت: "اسلام نمی تواند برای آدم های خودخواه و خودپرست کاری کند، یعنی هیچ دینی نمی تواند. خدا فقط به کسانی بال پرواز می دهد که بخواهند پرواز کنند، کسانی که بخواهند خوب باشند."
هرمز پوزخند نفرت انگیزی زد و گفت: "این ها همه قصه است، چرا زرتشتی ها مثل این
فروردین : ماجراجو ، پرشور – بی احتیاط ، کم صبر
اردیبهشت : قابل اعتماد ،خونسرد – یکدنده ، خودخواه
خرداد : همه فن حریف ، شاداب – دمدمی مزاج ، نگران
تیر : احساساتی ، بامحبت – نازک نارنجی ، حساس
مرداد : دست و دلباز ، باوجدان – کم تحمل ، غیرقابل پیش بینی
شهریور : فروتن ، زیرک – وسواسی ، عجول
مهر : باتدبیر ، آرمانگرا – دودل ، خوش باور
آبان : مصمم ، بانفوذ – لجوج ، خودرأی
آذر : جذابیت، اوووووووووف ، نزارید عصبانی بشه وگرنه…
دی : باحوصله ، واقع بین – مقر
م برگشته یا به عبارت دقیقتر آنبلاک شدم. حسی بهش ندارم و وقتی به خاطر میارم که بخاطرش اشکها ریختم برام عجیبه؟ چیه این عشق؟ چرا کامو میگه قلبهای شریف عشق نمیورزند؟ شاید برای اینکه در عشق بیش از هرجای دیگری خودخواه میشوی؟! کاش قلب شریفی داشتم و عشق را و خودخواهی را کنار میگذاشتم.. چرا همهاش درگیر این حسم و چرا همهاش فرار میکنم از اصلاح امور به نحو دیگری؟ خوب شده بودم ها همهاش تقصیر استاد است که برگشت و هواییام کرد .. کاش رابطها
دوست دبیرستانم باز پیام داده و کلی سوال درسی...
دقیقا همون طوری که با خواهرم دوست شده و ازش کمک میخواد....
یه دوست دبیرستان دیگه هم دارم همینه دقیقا...
اومدم بگم خوب اشکالی نداره...
بعد یادم اومد این دو نفر دقیقا دو نفری هستن که منو برای عروسیشون دعوت نکردن و من خبر عروسی یکی رو وقتی فهمیدم که بچه اش چند ماهه بود و اون یکی رو از بقیه شنیدم بعد یکی دو سال از عروسیش....
من باید یاد بگیرم مهربون بودن و بی دریغ کمک کردن با حمار بودن و ساده لوحی فرق داره....
روند فراموشی در حال شدن ..دارد کمکم میرود. چیزی که از ابتدا هم میدانستم. قرار نبود بماند، که اگر ماندنی بود مثل میم خاک میخورد. حالم گرفته است، بغض دارم و اشک توی چشمانم حلقه زده و از گوشهی پلک میغلتد و پایین میرود. حدس است که جایی مشغول است یا واقع بین شده یا ... هرچه هست در دام فراموشیام و ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد.. در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...
عشق و صید و اینها کجا بود آخر ؟ همهاش کشک.. همهاش دوغ .. همه اش هورمونهای ن
هیچوقت انقدر علنی از رفتن ننوشته بودم.
از دیگر تحمل نکردن ام.
از غمی که شبیه چاقو از درون مرا میخراشد.
فکر میکنم باید رفت، باید در اوج بیرحمی، به تک تک خاطراتت و آدم هایی که دو سال را گذرانده ای در کنارشان نگاه کنی، گریه نکنی، بغض نکنی، نگویی دل تنگتان میشوم و بروی.
باید بی رحم شد. ۱۹ سال و خورده ای را لبخند زده ای، پا به پای غم آدم های مهم زندگی ات گریسته ای، دلتنگ شده ای، صدها بار در نوت گوشی ات، سررسیدت نوشته ای اما لعنتی تو باید مهربان ب
و باز هم این تیتر زیبا.
تو زندگیم خیلی شده که آدمای بیخودی رو راه بدم.
و بعد خودمو محدود کنم که ازشون خلاص نشم و بهشون اجازه بدم که آزارم بدن.
و بعد الان
چند وقتیه که دارم ادمای بیخود رو کنار میذارم.
به معنای واقعی کلمه.
تو این ترم دو تا از ادم های مزخرف رو کنار گذاشتم.
یکی از بچه ها که ۲ سال باهاش هم اتاقی بودم.
بشدت خودخواه بود و فقط به خودش فکر میکرد.
تنها کاری که برام تو این دوسال کرد این بود که با استاد صحبت کرد مقاله مو قبول کنه. و من بار ها حر
هاینریش بل در کتاب عقاید دلقک می گفت: خدانشناسان به چه چیزی بیشتر از همه فکر می کنند؟ به خدا.
جواب این سوال خیلی برام جالب بود.
مثل وقتی می ماند که برای فرار از چیزی دائم در حال کنکاش آن باشی که چطور از آن دور شوی، فرار کنی، اما درواقع با این غور کردن در آن بیشتر آن را در آغوش می گیری! تنگ تر در آغوش می گیری، تا جایی از جزیی از خودت می شود. قسمت دردناک زندگی ات.
بعضی حرف ها را نمی شود در فضای ترسناک مجازی زد. جفت جفت چشم خودخواه، با نیت های مختلف و
گفتم رو کی کراش داری؟
سکوت کرده بود
تو صدای شیطنت ریختم و هی گفتم هان؟ هان؟ هان؟ :))
گفت کراش چیه من به کسی کراش ندارم این مسخره بازیا مال اوناس که با هم دوستن.
گفتم خب به کی علاقه داری؟
گفت یکی!
یکیو تو دانشکدهشون دوس داشت. ولی میگفت دوس ندارم به حسم پروبال بدم. حرف زدن از اون آدم بنظرش پروبال دادن بود.
یعنی یه روز اونم همینجوری ترک میکنه؟ گاهی فک میکنم واقعا چقدر خودخواه بودم که نذاشتم با پرهام ازدواج کنه :/ هرچند اشتباه بود بنظر من... ولی هیچ
گفتم رو کی کراش داری؟
سکوت کرده بود
تو صدام شیطنت ریختم و هی گفتم هان؟ هان؟ هان؟ :))
گفت کراش چیه من به کسی کراش ندارم این مسخره بازیا مال اوناس که با هم دوستن.
گفتم خب به کی علاقه داری؟
گفت یکی!
یکیو تو دانشکدهشون دوس داشت. ولی میگفت دوس ندارم به حسم پروبال بدم. حرف زدن از اون آدم بنظرش پروبال دادن بود.
یعنی یه روز اونم همینجوری ترک میکنه؟ گاهی فک میکنم واقعا چقدر خودخواه بودم که نذاشتم با پرهام ازدواج کنه :/ هرچند اشتباه بود بنظر من... ولی هیچ
نظر شخصیه من این هست که خوب بودن تو زندگی؛ که از بچگی تو گوش ما میخونن، خوب باش بخشنده باش فداکاری کن و دیگران رو واسه خودت بزرگ کن و خودت رو واسه خودت کوچیک کن اشتباهه!
بنظرم تذکر این نکته از مامان بابا به بچه ها بصورت غریزی بخاطر این اتفاق میفته که اگه ادمای عوضی خیلی زیاد بشن ممکنه نسل خودشونو احمقانه منقرض بکنن. وگرنه ادمای خودخواه و عوضی؛ بیشتر از همه بهشون سهم میرسه بقیه بیشتر ملاحظه شونو میکنن و فک میکنن اینا جزو اخلاق شونه.
خلاصه که ا
بعد از چند روز دعوا و قهر بالاخره آشتی کردیم.
تو این دعوا خیلی حرفها زده شد و بی حرمتی شد
من میگم: هر دعوایی یک قدم پیش میره به سمت نابودی حرمت ها
به خودم و گذشته ام که فکر میکنم از الان خودم خجالت میکشم
من همونی نبودم که میگفتم احترام
عزت
اقتدار مرد
من همونی بودم که شعار دوستی خانواده میدادم
و...
چقدر شعار و حرف زدم
ولی حالا که باید عمل کنم ؛ تاب کوچکترین مسئله رو ندارم.
من دختری بودم که به خیال خودم داشتم سخت بار میومدم که روزای همسری پرباری داش
برای یه عده ادم
چهل سالگی سنی هست که به بلوغ میرسن و قابل تحمل میشن
برای یه عده چهل و یک
برای بعضیا چهل و دو
برای بعضی از ادمها نیازه که تا شصت سالگی تجربه کنن، تا بزرگ شن
برای بعضیا سی سالگی کافی و زیادی هست
بعضی از ادمها باید تا هفتاد و پنج سالگی تجربه کنن تا بزرگ بشن
بعضیا هم هیچوقت بزرگ نمیشن. تا لحظه مرگشون یه ادم غیر قابل تحمل، خودخواه، دیکتاتور، و مزخرف میمونن.
میخوام بگم،
سن مهم نیست.
مهم اون رشد و بلوغی هست که باید داشته باشی
بچهای که یک جعبه شکلات را به مادرش ترجیح میدهد، تقصیری ندارد، بد نیست، بیاحساس نیست. تنها بچه است. بچهای که هوس شکلات کرده. شکلاتها را که خورد و یا به تهش رسید، یا دلش را زد، برمیگردد به آغوش مادر. هذیانهای شبِ پرخوریاش را میآورد. دلدردهای بعد از شکلات را...
مادر اما مقصر است به خاطر مادریاش! میتوانست آن قدر امن نباشد. میتوانست با حسرت نگاهش را به لبهای خندان و شکلاتی کودکش ندوزد. میتوانست کمی غرور بگذارد توی گنجه برای م
عاشقم به
کتابی که در آن حکمتی باشد و چیزی نصیب کسی کند
عاشقم به
کلاسی که در آن محتوایی باشد
عاشقم به
معلمی که در او تهذیب نفس باشد
عاشقم به
دانشگاهی که در آن دنبال مدرک نباشند و در پی تولید علم باشند
عاشقم به
ملتی که دنبال میان بر نباشند و تنبل نباشند
عاشقم به
دنیایی که در آن محبتی باشد و همه خودخواه و فقط به فکر خودشان نباشند
...
و می ترسم از
شوری که در آن شعوری نباشد
نه میخوام اعصاب و وقت و زندگیم صرف آدمای خودخواه کنم نه درست میدونم.
من همینم ، توی دوستام حق انتخاب قائل میشم.
اگه حالم بدکنند و بهم حس بدی بدن تمومشون میکنم.
زندگی کوتاه تر ازاونه که صرف ادمایی کنم اشتباه عنوان دوست و رفیق دادم بهشون.
تنهایی ترجیح میدم به یه دوستی یه طرفه ای که مدام جنجال داره...
صبرمنم حدی داره.
راه میام و راه میام از یه جایی به بعد همه چی تو یک لحظه تموم میکنم.
آدمای واقعی زندگی چندان ارزش نگه داری رابطه دوستانه رو ندارن چه بر
چرا اکثر تحصیلکرده ها میشن آدم های بدون آرمان!
یا بی تفاوتن
یا خودخواه
یا فقط علمی آکادمیک ذخیره کردن! که گاها به درد انسان امروز هم نمیخوره!
به شدت پیوندی محکم بین تحصیل و پول و ثروت برقرار کردن
طوری که طالب علم، "آرمان"ش شده پول!!
و بازیچه شعارهای داغ رسانه!! و یه آدم آهنی!!
تحصیل علم آیا همش همینه؟
یا باید بشینیم دوباره فکر کنیم
چرا به دنبال گرفتن "مدارک" تحصیلی هستیم؟؟
به فرآیند تحصیل و محتویات آنچه که در عوض گرفتن عمر و (باز هم پای پول میا
یه سری آدمها،
پیر درون دارن.
یعنی از یه سنی به بعد، احتمالا از مثلا 20 سالگی به بعد، یهو پیر میشن، و پیر میمونن.
بالغ ترن، آینده نگرترن، سنگینن. معمولا باوقارتر به نظر میرسن.
جدی تر میشن.
این ادمها مغرورتر میشن، یه دنده تر، گاهی خودخواه تر، عصبی تر.
در اصل چیزایی که میگن خیلی وقتا درسته.
ولی لحنشون بده و بقیه ازشون فراری میشن.
چون فکر میکنن کارشون درسته و باتجربه ن، پس باید هم مثل ادمای باتجربه و پیر و فرتوت کم حرف باشن هم اینکه خب اتومانیک بقیه ا
مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم استلذت عشق من و تو نرسیدن به هم استما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریمعاشقى کردن ما شرح عدم در عدم استمثل یک تابلوى نیمه ى نفرین شده اىدست هر کس که به سوى تو بیاید قلم استعشق را پس زدى اى دوست ولى پیش خداهر که از عشق مبّرا بشود ، متهم استمى روى ، دور نرو ، قبل پشیمان شدنتفکر برگشتن خود باش و زمانى که کم استقبل رفتن بنشین خاطره اى زنده کنیم بنشین چاى بریزم ، بنشین تازه دم است
تقی سیدی
امروز فهمیدم چقدر خوشبختم که با خودم میتونم وقت بگذرونمو زندگی کنم. چقدر خوشبختم که آدمایی تو زندگیم هستن که دوسشون دارم حتی اگه تعدادشون خیلی خیلی کمه.و خیلی هم نمیبینمشون. شاید حتی اصلا نبینمشون دیگه :((مثل استادمو) چقدر خوشبختم با کسی آشنا شدم که منو از سرگردونی نجات دادو راه درست رو نشونم داد. چقدر به خودم میبالم که تمام سعیم رو میکنم بتونم کار کنمو وقت بذارم برای ساختن خودم اونجوری که بهم یاد دادن. من هیچ ابزاری جز خودم ندارم نه پول آنچ
چرا اکثر تحصیلکرده ها میشن آدم های بدون آرمان!
یا بی تفاوتن
یا خودخواه
یا فقط علمی آکادمیک ذخیره کردن! که گاها به درد انسان امروز هم نمیخوره!
به شدت پیوندی محکم بین تحصیل و پول و ثروت برقرار کردن
طوری که طالب علم، "آرمان"ش شده پول!!
و بازیچه شعارهای داغ رسانه!! و یه آدم آهنی!!
تحصیل علم آیا همش همینه؟
یا باید بشینیم دوباره فکر کنیم
چرا به دنبال گرفتن "مدارک" تحصیلی هستیم؟؟
فرآیند تحصیل و محتویات آنچه که در عوض گرفتن عمر و (باز هم پای پول میاد و
۱۱ راهکاری که قدرت نه گفتن را در شما تقویت میکند
۱. قبول کنید که نمیتوانید هر کاری را انجام دهید
شاید بله گفتنتان به دیگران باعث شده است تا هیچ وقتی برای خودتان نداشته باشید. آیا نمیتوانید به درخواست دوستتان که برای اسبابکشی از شما کمک میخواهد، نه بگویید؟ آیا نمیتوانید به درخواست مدیرتان که کاری خارج از حدود وظایفتان را از شما میخواهد، نه بگویید؟ میتوانید با یک نه گفتن ساده خود را از این شرایط خلاص کنید.
۲. از فکر خودخواه ش
یارحمان
به جایی رسیدم که وقتی خودمو از دور می بینم
تعجب می کنم میگم وای چقدر تو غریبه ای برای من فاطمه ... !
زود رنج
حساس
منزوی
سریع واکنش تند نشون میدم
به هیچ وجه انعطاف پذیر
بغض مداوم که یه روزایی اصلا نیست و برعکس یه روزایی تشدید میشه
انتقام جو
لجباز
از دوستانش نه خبر میگیره و نه خبری میده
میخنده اما الکی
گریه می کنه اما راستی
غرور
تلفن جواب نمیده
پیام ها رو دوست نداره بخونه
جواب ها رو به زور میده
خودخواه
جنگجو
عصبی
سرش
دانلود دوبله فارسی فیلم The Mountain 1956
کریس تلر خودخواه برادر بزرگ تر خود را تخت فشار قرار میدهد , کوه نوردی پیر و بازنشسته , تا در صعودی سخت در رشته کوه های الپ به هدف غارت اجساد باقی مانده از سقوط هواپیما کمک کند .نام پارسی فیلم : کوه
.
دانلود با کفیت عالی 1080
دانلود با کیفت عالی 720
دانلود دوبله فارسی فیلم The Mountain 1956
کریس تلر خودخواه برادر بزرگ تر خود را تخت فشار قرار میدهد , کوه نوردی پیر و بازنشسته , تا در صعودی سخت در رشته کوه های الپ به هدف غارت اجساد باقی مانده از سقوط هواپیما کمک کند .نام پارسی فیلم : کوه
.
دانلود با کفیت عالی 1080
دانلود با کیفت عالی 720
دانلود دوبله فارسی فیلم The Mountain 1956
کریس تلر خودخواه برادر بزرگ تر خود را تخت فشار قرار میدهد , کوه نوردی پیر و بازنشسته , تا در صعودی سخت در رشته کوه های الپ به هدف غارت اجساد باقی مانده از سقوط هواپیما کمک کند .نام پارسی فیلم : کوه
.
دانلود با کفیت عالی 1080
دانلود با کیفت عالی 720
لطفا اگر عاشق مهندسی هستید، جای ما رو در علوم پایه تنگ نکنید. منت بر سر ما نذارید بابت اینکه مهندسی رو رها کردید و اومدید دنبال علوم پایه. اگر اومدید قطعا منافعی براتون داشته گرچه برام قابلدرک نیست که چهطور میتونید کاری رو بکنید که علاقهای بهش ندارید. شما حتی به انتخاب خودتون هم احترام نمیذارید، یا شاید براتون نصرفیده شرایط دیگری رو انتخاب کنید. در هر صورت این انتخاب شماست. واقعا عجیبید و این وسط، کسی که خودخواه لقب میگیره، مایی
از آدمایی که انقدر مغرورن که هیچوقت حاضر به عذرخواهی کردن نیستن متنفرم.
ازینایی که در ظاهر مظلومن و همه فکر میکنن هیچوقت کسیو ناراحت نمیکنن اما همه گندی میزنن و نهایتا تو هم صرفا به خاطر شلوغ بودن و مظلوم به نظر نرسیدن!در هر شرایطی آدم بده به نظر میرسی متنفرم!
از اینایی که یه مشت دروغ سرهم میکنن تا اتفاق افتاده رو به نفع خودشون بکنن متنفرم.
از اینایی که کارای بقیه رو هی عیب می گیرن اما خودشون هر کاری دلشون میخواد میکنن متنفرم.
از آدمای خودخواه
با تمام این کرختی خوشحالم که هنوز میتونم صبح زود بیدار شم و کار کنم. جز این هیچ چیز مهم نیست.
امروز ۱۶ ساعت وقت دارم وی بسیار هپی برای زمان از دست نرفته.
تمام دیشب قبل از خواب به رویاهام فکر میکردم به این که چقدر دلم میخواد کاری کنم تا اتفاق بیفتن. میدونم بدون تلاش خودم هیچ کدوم عملی نمیشن. ولی فکر میکردم چقدر دلم میخواد که انجامش بدم و از رویا بودن درش بیارم. من مطمئنم که میتونم . این بقیه نیستن که اینو تشخیص بدن خود آدمهان. من خودخواهم توی ای
خدا رو شکر همه ی ما خودخواهی رو از اجدادمون به نحو احسن به ارث بردیم. به قول یه بزرگی: "همه ی ما از نسل قابیل برادر کشیم"... اما وای به روزی که این خوخواهی تبدیل به خودشیفتگی و خودپرستی بشه
یکی از بزرگترین مشکلات روانشناختی که خودم اخیراً بهش پی بردم وسواسه. شاید به نظر خیلی ساده برسه اما امکان داره توی هر رفتاری ریشه بدونه. به طور کلی می تونیم مقوله ی وسواس رو به شکل تعمیم یافته ش به اعتیاد منتج بدونیم. امیدوارم این موضوع رو جدی بگیرید چون واقع
شادی راستین در زندگی، مفید بودن برای هدفی است که خودت آن را شکوهمند بدانی؛ که نیرویی در طبیعت باشی، نه تودهای تبدار و خودخواه از اندوه و درد، شاکی از این که چرا دنیا خودش را وقف شاد کردن من نمیکند.
پ.ن. بقیهاش رو ترجمه نمیکنم؛ ولی اصلش در ادامه اومده...
ادامه مطلب
بچه ها
long story short
من نگران دوستمم.
دوستم اینجا رو میخونه و خودشم میدونه که الان دارم درباره اون صحبت میکنم.
من دو تا مریضی دارم و دارم باهاشون واقعنی میجنگم. یعنی حال خودمم خیلی خوش نیست.
ولی آدمم. و احساس دارم و عاطفه دارم و نمیخوامم اینها رو تو خودم بکشم.
نگران دوستمم.
دوستم هم لاغر شده (درسته که ریشش و سیبیلش رو زده) هم خیلیییییییی پیر شده.
شبیه پنجاه ساله ها شده.
هم رنگ و روش پریده.
انگار بیست تا بچه شو فرستاده دانشگاه.
اینقدر پ
یک سال گذشته تغییرات زیادی کردم ...
مهمترین چیزی که میتونم برای امسال بگم حذف کردن بود
امسال ادمهایی رو از زندگیم حذف کردم که طلبکارانه ازم انتطار داشتن یک طرفه براشون باشم
امسال کم کم متوجه شدم که خستم از همیشه قوی بودن از اینکه همش باید به خودم القا کنم میتونم تحمل کنم و ادامه بدم
راستش اون نداشته های خودم شدن برای دیگران اونقدرهاهم تصمیم عاقلانه ای نبود
فهمیدم برای اینکه بتونم راحت تر ادامه بدم نیاز دارم خودخواه باشم هرچقدر و هرطور ک
مشکلات واقعی و غیر واقعی دارن خودشون رو نشون میدن و من این دفعه ریسک نمیکنم و میخوام برم پیش دکتر دیوونه ها. بس بود اون همه سال های سگ. این دفعه نمیخوام سگی شه. در نظر دارم حداقلش بدونم که میدونم یه مشکلی هست. نه اینکه بپذیرم مثل قبل که خوب من زندگیم گنده، خودم گندم، همیشه هم همین بوده و خواهد بود.
حالا نمیدونم اگه بگم میخوام برم پیش دکتر دیوونه ها، بهم میگن وای واسه چی؟
عادت کردن بیان بریزن سر من غصه ها و درداشونو چون قشنگ میبینم که خودخواهن. که
هم اوّل تاریخ تو، هم آخر تاریخ تو محفل به محفل دم به دم بر منبر تاریخ تو
هم سجدهی محراب تو، هم چرخش مضراب تو هر صحنهای هر گوشهای بازیگر تاریخ تو
آن مغرب خودخواه تو، این مشرق گمراه توهر چشمهی خونگشته بر خاکستر تاریخ تو
در روح چون برخاستم دیگر زبانم کور شد چون دود من بر آسمان، در مجمر تاریخ تو
با من ز راز عشق گو، فردا مرا در کار نیست در رفته از ادوار من، در هر سر تاریخ تو
بی مرز در هر آسمان، از قلب حق تا بر زمین هم این ور تاریخ تو، هم آن و
همیشه همه جا حرف از کودک درون زده می شود...کودکی که باید همیشه بیدار باشد..اما مدتی است کودک درون من هم آغوش زن درونم شده است! حالا بار مسئولیت های زیادی بر دوش خود احساس می کند ..
زن درونم که بیدار شده، دیگر خودخواه نیست، دیگران را به خود مقدم می داند، تا غذا نپزد و ظرفها را نشودید وخانه را رفت و روب نکند،به کار های شخصی نمی پردازد...زن درونم عجیب موحودی است! درست است برای بیدار شدنش تاوان سنگینی دادم و دلی سنگ شده که شاید اثرش تا پایان عمر همراهم
هر چقدر زمان بیشتر میگذره بیشتر متوجه میشم که داریم با آدمهای عجیبی تو این کشور زندگی میکنیم. آدم هایی که حاضر نیستن منافع خودشون رو تحت هیچ شرایطی از دست بدن، اما مایلن منافع فرد دیگری رو برای رفاه خودشون نادیده بگیرن. امروز صبح تو پیج اینستا، داشتم جواب خانمهای مختلف رو به سوال " نظرتون راجع به شروط ازدواج چیه؟" رو میخوندم و از بعضی پاسخ ها متعجب شدم. خانمهایی که ادعا میکردن تحصیل کرده، امروزی و مستقل هستن و به دنبال آزادی و بر
تو مرد اجتماعی پیراهن.. من دختری خجالتی و سرد و چادری من دختری خجالتی ام در حوالی ات دارم کلافه میشوم از بی خیالی ات ترسیده ام از این همه محبوب بودنت با دختران دور و برم... با من شبیه خواهر خود حرف می زنی من خسته ام از این همه داداش ناتنی با گیره ای که روسریم را گرفته است دنیا مسیر دلبریم را گرفته است با من قدم بزن کمی از این مسیر را با خود ببر حواس من سر به زیر را عطرت رسانده تو را تا لباسهام آشفته کرده اند کمد را ، لباسهام صعب العبور ، قله خودخواه
تو این مدتی که گذشت فهمیدم آدما راحت تر از اونی که فکرشو میکردم پشتمو خالی میکنن راحت قضاوت میکنن راحت محکوم میکنن و راحت تر از اون طلبکارن و انتظار دارن حالا دیگه اما میدونم سکوتم از خریتم نیست فقط حرفم نمیاد وقتی این رفتار هارو میبینم آدمها خودخواه ترین و منفعت طلب ترین موجوداتین که ممکن بود به وجود بیاد و اومد اره دلم پره از همه میدونم کم کم بارکردم که برم میدونم دیگه نمیخوام حتی بگم که میرم میدونم به خودشونم بیان نمیفهمن تارایی بوده مید
ایکس هر وقتدلش بخوا برای خودش جشن و دورهمی راه میندازه و همه درگیر میشن....وقتی حوصله نداره کلا از همه گروها خارج میشه و میذاره میره...
ایگرگ هر چی رو خودش دوست داره خوبه و منطقیه هرچی رو که دوست نداره بی ارزشه...اگه تو یه مهمونی خودش بیاد با همه فعال باشن و کمک کنن و اگه نخواد بیاد باید هزار نفر ناز بکشن تا حضور به هم برسونه...
زد از همه شاکیه....از شوهر و خانواده شوهرش بگیر تا بیا برس به جزئیات رفتار آدمای اطرافش...باشه تو خوبی اصلا...
یه ذره خفه و ساک
به نام آفریدگار
همه چیز برای ما نیست. ما باید بلد باشیم که بتونیم با هم دیگه زندگی کنیم. اگر خودخواه باشیم نمی تونیم با دیگران دوست باشیم و در کنارشون به خوبی زندگی کنیم.
ما باید طبیعت خودمون رو به خوبی بشناسیم تا بتونیم بهتر زندگی کنیم.
باید بدونیم که چه کسی هستیم تا بتونیم زندگی کنیم. باید بدونیم که برای چه چیزی آفریده شدیم تا بتونیم به وظیفه ای که برامون مقدر شده درست عمل کنیم.
دوستدار همیشگیتان ساحل
ای دوست تو این پند گوهربار شنواز یار شنیده ام، تو از یار شنو
سرّت به معلّمان خودخوانده مگوبا وصلفروشان ز ره مانده مگو
بیتاب مشو، حرف نهان جار مزنبا هیچ کسی دم از دم یار مزن
بیعذر برو کلام استاد بخوانهر نامه که هر ماه تو را داد بخوان
هر پرسش اگر هست به آن ماه نویسبا خون دل و خامهی پرآه نویس
گر حکم کند سوی خط یار شتابهر جا بدهد اذن پی کار شتاب
با هیچ کسی ساز دلت ساز مکنطومار سکوت هیچ دم باز مکن
یک واژه مباد چشم اغیار دهییک لحظه سکوت عشق آز
پر از تشویش و نگرانیم. جنس این تشویش فرق داره. دارم بالا میارم.
یکی داره تو گوشم میگه حسین حسین حسین شهیدا. اون یکی داره اذان میگه. یکی دیگه داره یه داستان سورئال مینویسه.
من خودخواه نشدم. عجیب نیست؟ عجیبه. این من نیستم. گفتم نگو، بخواب. داشت اذیت میشد، درد داشت، گفت حرف بزنیم. خیلی مهمه؟ من کثافت خیلی مهمم؟ چه گوهیم؟ بقیه چی؟ بس نیست؟ گوشیو بذار کنار کپه مرگتو بذار. چه زود سحریو خوردن تموم شد. سحریو تو گوشی خوردم. تو گوشی خوابیدم. مامان تو صفح
فرسودگی شغلی ناشی از استرس شدید در محیط کار به وجود می آید که اگر به درستی با آن مقابله نشود می تواند علاوه بر زندگی شغلی ، زندگی شخصی را نیز به خطر بیندازد به همین دلیل درمان فرسودگی شغلی به شدت مهم است .
به نقل از سایت مشاوره شغلی فیلیا ، افراد باید بدانند راهکارهایی از جمله خودخواه تر شدن ، ایجاد روابط جدید در محل کار ، انجام کاری مفید و جالب ، مراقبه و غیره می تواند در نحوه برخورد با خستگی ناشی از کار به آن ها کمک کند .
برای کسب اطلاعات بیش
حرف دارم ، زیاد هم حرف دارم...آنقدر حرف دارم که در گلویم گیر کرده است...جایی بین زبان و قلبم گیر کرده است و مردد میکند از گفتن و میشود یک سکوت دردناک...یا نه شاید هم جایی میان مغز وقلبم درگیر شده است.....دقیق نمیدانم فقط میدانم که گیر کرده است و خیال آمدن ندارد......سکوتی که نه حرف میشود و نه اشک به بغضی غریب در حنجره ام تبدیل میشود...نمیدانم چه کسی به ساز حرف هایم دست زده است که چنین ناکوک و بد نوا شده است....و باید گشت و پیدا کرد کسی را که بلد باشد کوک کن
یکی از دخترای ایرانی که توی یه استان دیگه زندگی میکنه
و از من حدود 5 سال بزرگتره
افسردگی داره
دختر خیلی خوبی هست
درونگرا هست
ولی خب افسردگی هم داره
یعنی من چند بار باهاش صحبت کردم و احساس کردم که خیلی به مرز افسردگی رسیده
نه ماه دیرتر از من اومده اینجا
و جالبش اینه که اولش که اومد با دو تا ایرانی هم خونه بود
بیست روز نشده یه خونه برای خودش گرفت و رفت اونجا
که ازاد باشه و رها
و الان به شدت افسرده شده
یادمه همیشه بهم میگفت که وای خدا تو چقدر عذاب م
امروز میخوام همه حرفای دلم و بزنم برامم مهم نیست چطور قضاوت بشموانمود نمیکنم اینجا برام مهم نیست!
این یه صفحه شخصیه
چندوقتیه حوصله دنبال کردن وبلاگ جدید ندارم!!
هر پستی که میخونم احساساتم و میگم و نظر ارسال میکنم
انگار نظر نذاشتن کلاس داره!!!!
یا گذاشتن نظر زیر پست کسی که 4تا نظر بیشتر نداره بی کلاسی به حساب میاد
ولی وقتی یه نفر شونصدتا دنبال کننده داره و 30،40تا نظر داره اونجا نظر میذارن که مثلا ما خیلی خاصیم و با همچین ادم هایی نشست و برخواست د
من مرجع هر عکسام و به همین دلیل است که وقتی خود را مخاطب این پرسش بنیادین قرار میدهم که: چرا من در این احظه زنده ام ؟ دچار حیرت می شوم.
منم خیلی وقتا شده این سوالو از خودم میپرسم نه فقط با دیدن عکسها. یجور حس غریبی به آدم دست میده که تو نه قبل از خودتو درک میکنی و نه بعد از خودتو. این بین در لحظه میمونی و به دنیا میای ،میگذرونی و در آخر میمیری. آدم هایی که میانو میمیرن. یه ذره ترسناک نیست؟ نه ترس از مرگِ از این تعداد شاید از این جمعیت که فقط می
احساس تنهایی شدیدی میکنم.
نمیخوام شروع کنندهی هیچ مکالمهای باشم و مثل یک احمق تمام عیار منتظرم ی نفر بهم پیام بده..
سخت و غمگینم
شبها دلم میخواد گریه کنم.. و این کار حس خوبی بهم میده
برای از اینجا رفتن لحظه شماری میکنم..
دلم میخواد برم خونه.. ولی نگرانیهای خونه دلسردم میکنه..
از همه خستهم.
آدمها هرروز بیشتر از روز قبل ناامیدم میکنن و تازه باعث میشن من هم مثل خودشون بشم
بدبینتر ، سختتر ، با تنهایی بیشتر!
به خودم میگم وقتی هیچکس مراعات
+سرماخوردم و این حس ارامش توی سرماخوردگی رو دوست دارم ..
+عصر که خواب و بیدار بودم ازش معذرت خواهی کردم که یهو انقدر یاغی شدم ..داشتم به این فکر میکردم که چرا دارم برای چیزهای گذرا انقدر دست و پا میزنم ؟فقط میدونم چیزهایی رو برای ادمهای اطرافم توی این گذر زمان به جا میذارم و بهتره چیزهای خوبی هدیه بدم بهشون .. بعضی وقتا این یاغی بودنه تواضعو کامل از زندگیم حذف کرده و تبدیلم کرده به یه ادم نسبتا خودخواه
+ میدونی چیه ؟ بهترین گزینه رو تیک زدن توی بد
بیشتر مسیحیان ایران از جمله
خود من
انتخابات مجلس 98 را تحریم می کنیم و شرکت نمی کنیم
به دلیل
بی توجهی های نظام اسلامی ایران به مسیحیان ایرانی
تعداد بیش از حد کلیساهای بسته شده در ایران
کمبود کلیساها و کشیش ها در ایران
نبود انجمن مسیحیان ایران و غیرفعال بودن این انجمن
این بی حرمتی ها، بی احترامی ها و دیکتاتوری های نظام اسلامی ایران نسبت یه سایر ادیان غیر اسلام به خصوص مسیحیت باید تمام شود
تا آن روز
علی الحساب نظام اسلامی ایران تحریم
وقتی بحث رابطه_عاطفی در میان باشد، بعضی ها را نمی شود به این راحتی ها خوشحال کرد، انتظارشان زیاد است، راحت راضی نمی شوند، هرچیزی ممکن است بهشان بربخورد، زود می رنجند و قهر می کنند و انگار هرکاری برایشان انجام بدهی درنهایت باز بدهکار هستی.
❌این افراد احتمالا در تله محرومیت_عاطفی گیر افتاده اند. شاید بیشتر درکشان کنیم اگر بدانیم که در کودکی در حق آنها اجحاف شده و از توجه، محبت و حمایت محروم بوده اند. این بچه ها را لوس نکرده اند و عزیزدردانه
وقتی داشت لباس میپوشید صداش زدم: "من میرم بیرون از راهش میرم خونه آ با هم بریم پیاده روی" هیچی نگفت و سریع رفت بیرون... رفت خونه خواهرش تا با هم برن خونه یکی دیگه از فوامیل عزیز تر از جونش...درست وقتی که رسیدم خونه ی آ و با مادرش گرم صحبت بودیم گوشیم زنگ خورد و با اینکه هندزفری توی گوشم بود از صدای دادش مادر و دختری که از یه دنیا بیشتر دوستشون داشتم از جا پریدند: " تو غلط کردی رفتی اونجا... برو خونه... همین الان..." از شدت نفرت و خجالت عرق سرد روی پیشونی
میگویی چه بکنم؟ تویی که در من سخت و سفت به تخت نشستهای و هیچ هم پایین بیا نیستی، و مقرراتات پولادی است، میگویی چه بکنم؟ این زخم را چه بکنم؟ اگر درست نیست پس چرا هست؟ بله زخم! وقتی بخواهی و نشود، زخم میخوری. من میخواهم همه چیزش و بدنش را. بله بدن. لعنت به دو رویی و دروغ. من بیبهرگی، بیبرگی راستی را با همه فقرم دوست دارم، بدنش را میخواهم. میخواهم همیشه پیش من باشد. میخواهم لحظههای من پر از او، تصویر او، جسم او، صدای او باشد. من خی
بسم رب الرفیق_ مثلا مادرت رو ببین مربا دوست نداره، ولی برای شادی دیگران انواع مرباها رو درست میکنه و همیشه خونتون پره مرباس... .+هیچوقت تا اون موقع به این فکر نکرده بودم که مادرم چه فداکاری هایی میکنه که کاملا از چشم من پوشیده شده؛ نه که پوشیده شده باشه، برام عادی شده. شاید حتی خیلی هاش شده وظیفه! مادرم هیچ وقت نگفت لباس هات رو خودت اتو کن، ظرف ها رو بشور، خونه رو جارو کن، لباس ها رو پهن کن، فلان چیز رو برام بخر! مادرم حتی هیچوقت نگفت: امروز استرا
اگر زمان برمی گشت عقب ، دیگه هیچ حرفی رو نمی پیچوندم. دیگه به عاقبتش فکر نمی کردم. چون الان که به ته همه چی رسیدم و زنده م _ فکر نمی کردم اینقدر قوی باشم_ دیگه نمی ترسم اگر برگردم عقب
معمولا آدم بی درک و شعوری نبودم توی زندگیم. حتی درک کردم بیش از حد. اما منم آدمم. بهش گفته بودم. خیلی گفته بودم که آدمم ...
اما با همه اینا اگر زمان برمی گشت عقب، خودخواه تر می شدم، حرفی رو نمی پیچوندم ، فکر نمی کردم تهش قراره چی بشه. فکر نمی کردم الان همه چی تموم میشه و
میدانستی عزیزِ دل، تو برایم همانی که باید، درست تر اینکه، همان اندازه که باید دوستم داری، مواظبمی و رهایم نمیکنی، تو دقیقا همانی، همان که باید سر روی شانه هایت بگذارم، همانی که باید دستانم را دور گردنت حلقه بزنم، همانی که گونه هایم را نوازش میکنی، همانی که گاه، بی گاه، بر پیشانی ام بوسه می نشانی، تو چقدر خوبی! تو چقدر خوب میفهمی! اصلا میدانم که تو نبات را همینطوری خودخواه و بدجنس پذیرفته ای، خودت میدانی از چه میگویم! تو مرا همینطوری دوست دار
اووووم خب من تا حالا بش فکر نکرده بودم شاید ولی خب در لحظه هر چی که اومدو می نویسم . شاید فکر کنید یه سریش همچی مهمم نیستا ولی خب همینکه حس میکنم بم حال خوب میده می نویسموشون .
۱- رسیدن به تمام اون اهداف و ایده های ثبت شده روی برگم
۲-خریدن موتور سنگین
۳-رسیدن به اون نقطه که مامان بابام یه آخیش بگن و کلییییی برا خودشون کیف کنن
۴- انجام یه کار مانا ، تا بعد از مرگم هعی تکرار بشم و توی ذهن ها باقی بمونم
۵- خندیدن و خندوندن تا اخرین لحظه
۶- جبران خسا
از همه چیت میزنی، از همه اصولت میگذری خودتو تا حد اون میاری پایین بعد بهت میگه من درحد تو نیستم بودن با تو اعتماد به نفسمو کم میکنه و بهت نمیرسم پس میرم چون اگه باشم حالم بده! قشنگه نه؟همه دلخوشیت بین حال بدش اینه که براش با همه فرق داری بعد میاد مستقیم بهت میگه بعد از اینهمه سال شدی یکی مثل بقیه! همه دلخوشیتو میگیره اون کور سوی امیدتو نابود میکنه و همه چی اوار میشه رو سرت...میره تنهات میذاره و هروقت دلش تنگ میشه میاد پیام میده صدات میکنه و ناله
گربه عضو خانواده گربهسانان بوده و حیوانی گوشتخوار میباشد. از خصوصیات گربهسانان یکی پوشش راهراه یا لکهای تیره در زمینهای روشنتر بوده که این لکهها و خطوط از هم جدا میباشند. خصوصیت دیگر داشتن پوزه کوتاه ودندانهایی است که برای بریدن و پارهکردن تخصصی شدهاند.گربه اهلی با سگ متفاوت است. سگ اجتماعیتر و با وفا بوده ولی گربه منزوی و خودخواه میباشد. بیش از 100 نژادش
ای دل خوندیده جانافراز شوروح عریانی، حجابانداز شو
خلق اوهامی به قعر چاه بینمردم بیراه را خودخواه بین
مردم حق را بگو بیدار باشهر زمان آمادهی پیکار باش
غفلت و جهل است هر سو، تیز کناین بهار کبر را پائیز کن
خامشان شاهد معراجوش!بر شوید ای رهروان کاجوش
کو به کو این قاره نورانی کنیداین ره شب را چراغانی کنید
سالکان راه بی روی و ریا!بر شوید ای پاسبانان خدا
ظلمت کوران اگر برجاست اینچون تو بنشستی ز دل، برخاست این
تو بخیز ای دل که از برخاستنشعل
فرق و تفاوت بین Person و Persons و People در انگلیسی.Person:اسمی مفرد به معنی شخص؛ نفر؛ آدم و .....که ممکنه زیاد استفاده بشه چه در متن و گفتار رسمی و غیر رسمی و ...مثالز:Joel is such a nice person.جول چه شخص/آدم خوبی است.She’s a person I have a lot of respect for.او شخصی است که من احترام زیادی برایش قائل ام—---------—Persons:اسم جمع به معنی افراد/اشخاص و ......که خیلی کم، در گفتار به خصوص عامیانه استفاده میشه و بیشتر در متون خیلی رسمی حقوقی در انگلیسی استفاده میشهمثال:Any person or persons found in possession of illega
ارتباط با افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معمولاً به شدت دردسرساز است ، این افراد علاوه بر اینکه نیاز شدیدی به تحسین شدن دارند و از خود راضی هستند ، نمی توانند احساسات اطرافیانشان را درک کنند و با آن ها همدلی داشته باشند . گاهی اوقات کسی که با این گونه افراد ازدواج می کند بعد از مدتی احساس می کند به شدت توسط این فرد کنترل شده و همچنین نیازهایش توسط او نادیده گرفته می شود و زندگی با فرد خودخواه برایش دشوار می گردد .
به نقل از سایت روانشن
وقت نکرده بودم راجع به سال جدید و برنامه و هدفام فکر کنم. یعنی یه مقدار بی میل بودم..اما اگه بخوام بگم؛ اول از همه توی کارم ثابت بشم، جا بیوفتم و پیشرفت کنم. میدونم باید خواسته هام رو با جزئیات بگم اما در این یه مورد نمیشه. مسائل کاریه :Dاگه بخوام واقع بین باشم، با پول خودم به تنهایی نمیتونم جایی رو بگیرم. اما حداقل میتونم تلاش کنم و پس انداز خودم رو بیشتر کنم و یه راه درست و مطمئن هم برای سرمایه گذاری پیدا کنم.امسال بیشتر سفر میرم، در حد یکی دو رو
//قابل اجرا در تمامی گوشی های اندروید///بیاموزید چگونه هوشمندانه "نه" بگوییمدر
فرهنگ ما، معمولا نه گفتن کار ساده ای نیست. گاهی فکر می کنیم با انتخاب
خودمان در نظر دیگران خودخواه به نظر می رسیم و گاهی خودمان را مسئول زندگی
دیگران می دانیم و می خواهیم نقش فرشته نجات را بازی کنیم.در اغلب
مواقع، گمان می کنیم باید به همه درخواست های دیگران پاسخ مثبت دهیم تا
بتوانیم آنها را در کنار خودمان داشته باشیم و رضایتشان را جلب کنیم اما
چنین تصوری، کاملا ا
من ادمها رو از روی چیزی که بودن قضاوت دیگه نمیکنم.
نمیگم صد در صد اینجوریه ولی الان واقعا این رو سرلوحه کارم قرار دادم.
نگاه نمیکنم که یه سال قبل یه نفر چطوری بوده
ده سال قبل چطوری بوده
به الان نگاه میکنم و الان.
شاید بگم اره به یک ماه قبلش تا الان نگاه میکنم و به خصوصیات کلیش (مثلا ادم خودخواه رو در نظر میگیرم که این ادم این رو توی تربیت و سیستمش داره، توی ذهنم نگه میدارم ولی با اون قضاوتش نمیکنم، ممکنه روزگار عوضش کرده باشه).
من قبلنا تونستم ا
فقط مینویسم تا کمی آرام بگیرم. فکر و ذهنم از هم پاشیدهشده و هزار گوشه است، خودم یک گوشه نشستهام. آخرین حسی که میخواستم داشته باشم افسردگی و استیصال است. سعی میکنم منطقی فکر کنم، موفق نیستم. بیشتر از هرچیز دیگر لابد غر میزنم. کرونا متمدن و جهانسومی نمیشناسد. پای جان که در میان باشد، همه همانقدر بدویاند که دیگری. از دست همکار سوئیسی فرهیختهای که پشت سرم مینشیند حسابی حرص میخورم. دود سیگار الکترونیکیش را دائم دزدکی در اتاق بی
کتاب «بیشعوری» اثر «خاویر کرمنت» با ترجمهی «محمود فرجامی» شما را با خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت یعنی بیشعوری آشنا میکند. این کتاب با زبانی طنزگونه به بررسی پدیدهی بیشعوری در دنیای امروز میپردازد. اگر برای شناخت و درمان این معضل بزرگ تاریخ بشریت و نحوهی رفتار با مبتلایان به این بیماری، یک راهنمای عملی ارزشمند میخواهید، در خواندن این کتاب درنگ نکنید. نویسنده معتقد است بیشعورها، افرادی نابغه و باهوش هستند. نابغههایی خودخواه
خرس خیاط نشسته است توی اتاقش. پهن روی زمین با پاهای باز از دو طرف و برش میزند، میدوزد و حاصل دوخت و دوزش را برانداز می کند. اما خیلی زود مجبور میشود بشکافد، جر بدهد و با قیچی تیکه تیکه کند. تیکه هایی اندازه نوک دماغش. تمام این اتفاقات با عصبانیتی مخلوط با سرزنش خود! خوب چه کارش می شود کرد وقتی آنچه میخواهد مناسب ذایقه اش از آب در نمیآید!!!
قلاب دست میگیرد و میبافد. این از دامنش، این از جیب و این یکی دیگر. این از یقه و گردن که باید فراخ ب
بهترین برخورد با همسر خودشیفته
مهم ترین ویژگی افراد خود شیفته خودمحور بودن و خودخواه بودن است
همه ما خودمان را دوست داریم و بدون اینکه متوجه باشیم سعی می کنیم در هر کاری منافع خودمان را در نظر بگیریم. این موضوع طبیعی است اما مشکل زمانی ایجاد می شود که بعضی از ما بیش از حد به فکر منافع شخصی و نفع خودمان هستیم به گونه ای که نمی توانیم به منافع دیگران هم فکر کنیم و ترجیح می دهیم همه چیز همیشه مطابق میل خودمان پیش برود.
ادامه مطلب
چادرم را عاشقانه تر می پوشم
وقتی دخترک ساپورت پوش شهر چشم ها را به دنبال خود می کشاند
چادرم را عاشقانه تر می پوشم
چادر یعنی
آهای نامحرم برای دستهایم نقشه نکش این دست ها فقط برای گرفتن دست های یک نفرند....
برای بدنم نقشه نکش
به اندامم نگاه نکن
طرز فکرم را نگاه کن
آرامشم را نظاره کن
چادر یعنی من آرامش می خواهم
اما نه فقط برای خودم
بدان این سیاهی چادر برای تو هم آرامش می آورد
همین خودخواه نبودن است که چادر را با عشق می پوشم
حرف آخر اینکه
زندگی دو روزه
امروز زنده ایم و فردا ممکنه نباشیم.
همه به مرگ طبیعی نمیمیرن و همه تا نود و نه سالگی زنده نمیمونن.
چیزی که من توی این چهل سال یاد گرفتم اینه که
برای خودم ارزش قائل باشم
خیلی تلاش کنم
یکی از اسکیل هایی که خوب بلدش نیستم coping methods هست
بلد نیستم ریلکس کنم
بلد نیستم به اکستریم ها فکر نکنم
حدود یه ساله که دارم روی این چیزها کار میکنم و اتفاقا توی این یه سال خیلی اتفاقات خوب هم برام پیش اومده
از آدمای منفی، ادمایی که از بالا
بچه که بودم یک روز داداشم بایک جعبه مکعبی شکل آمد خانه تا عصر به پروپایش میپیچیدم که برایم از درون جعبه شرح حالی بدهد.تااینکه آخرشب مرا به گفتگویی دونفره دعوت کرد.
جعبه چوبی که درابعاد27.40 بود. درمیان آورد، خلاصه حرفایی که برادرم آن زمان به من زد این بود که چیزی در این جعبه است که مرا دوست دارد برای من ارزش قائل است پس باید دوستش بدارم حسی متقابل به آن داشته باشم مدت هاازآن صحبت دونفره میگزشت متوجه محبت آن بچه گربه بودم امامن خودخواه شرایط زن
سلام
دوستان من مدت یک سال و یکی دو ماه هست که عقد کردم. مشکل من اینه که خانوادم خیلی برام مهمتر از همسرم هستن و با اینکه با عشق و علاقه همسرم رو انتخاب کردم ولی علاقه و وابستگی ای که به خانوادم دارم رو نسبت به همسرم ندارم و احساس میکنم عاشقش نیستم.
چون همه کارهایی که خانوادم برام انجام دادن و میدن رو با همسرم مقایسه میکنم نسبت بهش سرد میشم. من مسأله مالی رو ملاک انتخاب و ازدواجم قرار ندادم و الآن پشیمونم. چون بخاطر این موضوع همسرم خودخواه شده و
این چند روز ذهنم خیلی درگیر اون کیس آخری بود. همش با خودم کلنجار میرفتم که یه جوری به خودم بقبولونم که نباید به ظاهر اهمیت بدم و مهم نیست.
آخر نتونستم. مخصوصا وقتی به این فکر کردم که شاید اونقدرام که فکر میکنم اوشون سطح فهم بالایی نداشته باشند و بعدا اگر مشکلی پیش بیاد احساس کنم که سرم کلاه رفته و خدای نکرده بخوام بهشون ظلمی کنم یا دلشون رو بشکنم.
من با قیافه های معمولی مشکلی ندارم اما این مورد رو نتونستم خودم قانع کنم ضمن اینکه مادرم هم در حدی
دیشب توی کودک شو یه سوال از بچه پرسیدن که کجا احساس بهتری داره بره، زنه جواب داد خونه خانواده من، مادر من، قیافه مرده هم جوری بود که نمیخواست مخالفت کنه چون حوصله اعصاب خوردی بعدیش رو نداشت و حس میکردم زنه خیلی دوست داره سلطه گری کنه و مرده اجازه داده بوده زنه اینطور رفتار کنه...
وقتی جواب به بچه رسید گفت خونه عمه م ...
وقتی دوربین از بچه برگشت پیش پدر مادر، زنه با لحن تحقیر آمیزی گفت آره عمه ش راننده مهد کودکه واسه این میخواد بره پیش اونا
این
همیشه باید ته تهش تسلیم بشمو به خودم سخت بگیرم و بگم نباید خودخواه باشم در برابر آدما. حتی عزیزترینها هم شده که منو بازخواست کنن و من سعی کنم حقیقت رو بگمو به خودم تشر بزنم چرا اونجوری رفتار کردم یا چرا اون حرف رو زدم. یاداوریشونم آزارم میده. شاید نباید به خاطر همچین چیزهای کوچیکی گریه کنم. اما نمیتونم. نمیتونم.
اون سعی میکنه بروی خودش نیاره که دیشب چیکار کردو حال من دوباره بد شد. برعکس من اصلا نمیتونم تظاهر کنم همه چیز تموم شده. مثل تمام ای
انیمیشن باب اسفنجی: ورود کوچولوها ممنوع
ژانر : انیمیشن، کمدی، فانتزی، خانوادگیزبان : دوبله فارسیمدت زمان : 84 دقیقهمحصول آمریکاحجم : 681 مگابایت + 368 مگابایتسازنده : کمپانی Nickelodeonخلاصه داستان : در این قسمت از سریال کارتونی باب اسفنجی شلوار مکعبی، باب اسفنجی میخواهد به جمع قوق ترین ملوان ها بپیوندد اما با دردسرهای جالب و بامزه ای مواجه میشود و ...
دانلود نسخه 720p با حجم 681 مگابایت
دانلود نسخه 480p با حجم 368 مگابایت
درباره انیمیشن : شخصیت اصلی این
به من میگوید خودخواه و متکبر!
تو را میخوانند و اظهار نظر میکنند و در مقابل اظهاراتشان سکوت میکنی. عیبی ندارد. اما بیا و دیگران را هم بخوان. :|میگوید دیگر. چه کنم؟
میگذریم!هعــــی!!!!!
نَفْس.درگیری با نفْس تو را دچار وضعیت مضحکی میکند. مبارزه با نفْس، نوعی دل مشغول بودنِ به نفْس است.
ترکِ دنیا، معطوف ساختنِ توجه به دنیاست. لازم نیست دنیا را ترک کنی. دنیا را زندگی کن. اما ناظر دنیا باش نه بردهی دنیا. دو چشمِ تماشاگر باش نه یک کاسهی آلودهی حرص. ا
1-چگونه بود (رابطه)؟اگر از رابطه لذت برده باشید، تضمینی برای شما ایجاد میکند که همواره از برقراری رابطه احساس خوبی داشته باشید. از نکات منفی چشم پوشی کنید. با طرف مقابل مثبت صحبت کنید: بگویید از رابطه لذت بردهاید و منتظرید تا دوباره تجربهاش کنید. این کار باعث افزایش صمیمیت بین دوطرف میشود. حتی اگر از رابطه لذت نبردهاید، زبان به انتقاد نگشایید و با درآغوش گرفتن و نوازش طرف مقابل این موضوع را فراموش کنید.
2- بلافاصله بخوابیددانشمندان سا
ژانر : کمدی، دراممحصول کشور بریتانیاتاریخ انتشار : 2020زبان : دوبله فارسیمدت زمان : 02:04:21امتیاز : 6.9 از 10خلاصه داستان : در سال 1800 در انگلستان زنی جوان زندگی میکند که به معنای واقعی انسان خوبی است اما کمی خودخواه است و در زندگی احساسی دوستانش دخالت می کند و…
(نسخه دوبله فارسی سانسور شده)
دانلود نسخه 1080p با حجم 1.51 گیگابایت
دانلود نسخه 720p با حجم 792 مگابایت
دانلود نسخه 480p با حجم 407 مگابایت
درباره فیلم : فیلم سینمایی اما (Emma) یک فیلم در ژانر درام و کمدی
ذهنم لبریزه از همه چی.. همه چیه باربط همه چیه بی ربط، بعضیاشون انقد بی ربط و غریبن که خودمم نمیفهمم چرا باید چن صدتا نورون و درگیرشون کنم کاش میتونستم پرتشون کنم بیرون اونم نه محترمانه! با لگد ! انقد محکم که پرت بشن نا کجا آبادِ هیپوفیز میانی (ازین قسمت مغز خوشم نمیاد)
________
شکوه داره شکوه این چند ماهه رو حذف میکنه از زندگیش... اون شکوه ضعیف و منزوی باید بره به قعر هرچی خاطره ی متروکه و شکوه قبلتر از شکوه منزوی و ضعیف دوباره جون بگیره..
"من قید تور
26 اکتبر 2017 در سقوط در ازدواجاین بلاگ این ماه است که به احتمال زیاد همه ما را لمس می کند. این مشکل شماره یک ریشه در بشریت و ازدواج است. این باعث می شود که من یک شوهر ، پدر ، پدربزرگ ، دوست و هر چیز دیگری باشم. مدتها پیش در باغ عدن آغاز شد وقتی زن و مرد خود را بر فراز خدا برگزیدند. در طول تاریخ درست تا امروز ادامه داشته است. تا آنجا که من می توانم بگویم ، فقط یک نفر که تا به حال زندگی کرده است از این دام خودداری کرد و آن مسیح بود.
مسئله خودخواهی است.
راس
درباره این سایت