سنگ فیروزه مرده
سنگ فیروزه از با ارزش ترین سنگ های معدنی در جهان است. بقایای به جا مانده از حفاری ها نشان می دهد که بشر از دوران باستان تا به امروز به قدرت درمانی این سنگ شفابخش پی برده است. سنگ فیروزه از کانی های زنده با خواص درمانی است. ارزش مادی و نیروی درمانی این سنگ تا زمانی که هنوز فیروزه زنده است، حفظ می شود. سنگ فیروزه مرده دیگر سنگ قدرت نیست و از نظر مادی نیز دچار افت قیمت زیادی می شود. برای اینکه این سنگ فوق العاده زیبایی و نیروی خود را
در این روزگاری که زمان بی برکت شده و عمر به چشم برهم زدنی می گذرد، اگر در شهرهای بزرگ زندگی می کنید و هر روز بخشی از عمر گرانمایه را در ترافیک هستید، با گوش دادن به «پادکست»، لحظه های مرده ی خودتان را زنده کنید، شکر خدا این قدر پادکست ها موضوعات متنوعی دارند که یقینا موضوعی باب طبع شما پیدا خواهد شد.
در این روزگاری که زمان بی برکت شده و عمر به چشم برهم زدنی می گذرد، اگر در شهرهای بزرگ زندگی می کنید و هر روز بخشی از عمر گرانمایه را در ترافیک هستید، با گوش دادن به «پادکست»، لحظه های مرده ی خودتان را زنده کنید، شکر خدا این قدر پادکست ها موضوعات متنوعی دارند که یقینا موضوعی باب طبع شما پیدا خواهد شد.
شما چه پیشنهادی برای مدیریت بهینه زمان دارید؟
مردم شهر نمرده ان.
بر خلاف اصطلاح رایج امروز که "ما همه مرده های متحرکیم"...
هر کی جسماً "زنده" است، هنوز "زنده" است!
زیر پوست مرده ی شهر، آدمهای زنده هنوز هم هستن. فقط اون شمعک هسته ایشونو مخفی کردن و منتظرن.
حالا هر کی با یه لحن، یه لباس، یه جور سکوت....
اون روزی که تو توقع داری هر روز باشه، نیک، همه براش آماده ان. فقط فکر نمیکنن پیش بیاد!
فکر کنم برای حالم باید دو دقیقه سکوت کنم
برای حال و احوالی که مرده
دل مرده
اعصاب مرده
زندگی مرده
انگیزه ی مرده
همه چیز مرده
دیگه در من چه چیزی وجود داره برای زندگی؟
کاش همون سیزده سالگی که خونریزی کردم مرده بودم
کاش هیچ وقت به زندگی برنمی گشتم
مامان امروز می گفت هر دری رو که زیاد بکوبی آخرش باز میشه
لابد نذر و نیازهای همون سیزده سالگی من که زنده بمونم مثال خوبیه!
زنده موندم اما چه کیفیتی؟
هیچ کیفیتی
هیچ!
الانم در خونه ی خدا رو ب
درد حجران دلم میکشد و زنده نگه میدارد
خدا مرده تنی را ز مرده دلی به میدارد
حضرت عشق بگفتا گر دیوانه شوی
تورا از همه عالم نگه میدارد
صد حیف اگر قلب مرا مرده فکندند ولی
عاشقان را به ابد زنده نگه میدارد
ای عشق بسوزان که نیرزد دیگر
او دم بی عشق را گنه میدارد
ظلام،گر همه عمر بماند بی عشق
میخانه عشق را خانه نگه میدارد
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت، عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی...
الان برای خودم یه دفعه عجیب اومد که هنوز زندهام.. هنوز؟ زندهام؟! چه کلمات عجیب و غریبی! زنده بودن هم چیز عجیبیه ها، معنای غریبیست... چون متضاد زنده بودن خیلی قابل فهم نیست...
خواستم بدانی که حالا دیگر من مردهام. نه که امروز مرده باشم، چند روزی هست که مردهام، اما وصیتنامهام را حالا پس از مرگ مینویسم. حالا که چند روزی گذشته و بهتر باور کردهام که مرگ چیست. نه که از قبل به نوشتنش فکر نکرده باشم، که بارها و بارها فکر کردهام که اینجا چه باید بنویسم، اما تا آخرش هم ندانستم چه بنویسم که سزاوار این مرگ باشد. گذاشتم بمیرم و بعد بنویسم. اما حتی حالا هم چیزی فرقی نکرده، وصیتنامهام میشود همین خزعبلات درهم. اما
بابا یه اصطلاح داره به اسم استفاده از اوقات مرده ...یعنی مثلا وقتی نمیرسی به کار خیلی بنیادین و مهم و وقت بر رو انجام بدی ...بیکار نشین!یه کار ریز تر و بی هزینه تر و البته مفید انجام بده ...
مثلا تو اتوبوس که نشستی و گوشیت تو دستته ...به جای چت کردنای حوصله سر بر بشین دو تا کلمه زبان بخون و حفظ کن!
....
چرا اینو گفتم؟خب امشب نرسیدم اصلااا درس بخونم ...به جاش تموم این دقیقه هایی که تومهمونی بی سر و صدا یه گوشه نشسته بودم و به تولد گرفتن یه خانوم واسه شوهر
یاحق
داشتم فکر که نه! حس میکردم چه قدر دردناک و زجرناک است که وبلاگ های مورد علاقه ات که خواندن کلمات و نوشته های جاری در آن مغزت را نوازش می دهد، انگار دیگر به روز نمی شوند...
چه بلایی سر این پنجره های دوست داشتنی آورده تلگرام و اینستاگرام و تمام گرام هایی که زندگیمان را در مشتشان فشار می دهند؟
ناگفته نماند به روز شدن وبلاگ هایی که هنوز نفس می کشند به لطف سرانگشتان نویسندگانش، حالم را عمیقا مطلوب می کند. : )
پ.ن1: خدایا وبلاگ های متروکه را دوبار
«٢٧»تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ (خداوندا!)تو شب را به روز و روز را به شب درآورى و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورى و هرکه را خواهى بىشمار روزى مىدهى. نکتهها: این آیه و آیۀ قبل،دوازده مرتبه از نشانههاى قدرت خدا نام برده است تا روح توحید را در ان
آبدارچی شرکت خانم کاف اومد توی اتاق ما میگه مدیونید مرده ام نیاید توی مراسم و گریه نکنید ؟ اما من اگه مرده ام کسی مراسم م نمیاد یعنی کسی رو ندارم ، ولی اگر دوست ندارم وقتی مرده ام کسی گریه نکنه شاد باشند من تمامم عمرم درد کشیده ام اما خوب حالا که مرده ام دیگه درد ی نمیکشم و راحت شدم از درد کشیده ام برای اولین بار بدون درد راحت خوابیده ام و بدون درد توی این دنیام ... اگه کسی اومد میخوام خوشحال باشند و شادی کنند اصلا مرحوم ( من ) فحش گذاشته هرکی گر
سرم رو برمیگردونم و اون گوشه میبینمش. خیلی دوره، خیلیخیلی دور و حالا حالاها مونده تا به این نزدیکیها برسه؛البته هرقدر نزدیک شه بازم اندازۀ یه دنیا ازش دورم. مثل اونایی که تا چند لحظه پیش میدیدم تو چشم نیست. دیگه به بقیه توجهی ندارم، سر تا پا چشم میشم و نگاه و حسرت. از اینجا نمیشه درست تشخیص داد داره گریه میکنه یا میخنده؛ اما معلومه داره میسوزه تا ستاره بمونه. خب خودزنی مدلهای مختلف داره دیگه؛ ولی همهاش از عمق وجودمون نشئت
من یک سره مردهام. مرا ببوسند یا بمیرانند. من مردهام.
انگشتان و تن و ذهنم را میکِشم که چیزی بنویسم. میان زمان و مکان کش میآیم. مردی میآید و مرا میبوسد، باران میبارد، کسانی دستانم را اطرافشان میکشند و گریه میکنند، حرف میزنم، گوش میدهم، اما لامسهی من از کار افتادهست. میان کش آمدن مُردهام و نعشِ من مرا میکشاند. و کش میآیم. این حالتی ست که جسمی مرده هنوز موها و ناخنهایش رشد میکند. بوها از بین رفتهاند. صداها از بین ر
کوچه ها باریکن دکونا بستس
خونه ها تاریکن طاقا شکستس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگا کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسی اند که اگر خاموش شه
واسه نفت نیست هنو یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب ، امید و از بد گله نداره
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم
دانلود
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
.
.
.
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه دل
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
آدمی یه گوشه ای از قصه ی زندگیش، یه نقطه ای از عالم، توی تعامل و ارتباطش .. در نهایت باید به او برسه
تا آروم بگیره
آدمی نیاز به عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن داره
الا بذکر الله تطمئن القلوب ..
به تصور بیا , تویی که به دل نقش می کشم همه شب را خیال خوش ز تو آ غوش می کشم در هراسم که فاتحش زند آتش به پایتخت از تو در جانم آتشی ست که چنین شعله می کشم با سرابی که تشنه ام به جنونم کشانده ای چه خوشم من که بی توام که غمت دوش می کشم در رهایی مرا بخواه که خودم بند می شوم تو نباشی به سادگی ز خودم دست می کشم بی تو شاید که مرده ام زنده ای مثل مرده هام بین این مرگ و زندگی نفسی سرد می کشم تو بلایی به جان من به خیالی که از تو ماند و به
دل مرده خموش و افسرده است ، به کسی کاری ندارد و دوست نداردکسی کاری به کار او داشته باشد .
دل مرده با کسی ارتباط برقرار نمی کند، نمیخواهد تغییر کند ، نه خودش و نه اطرافش.
از شادی کسی شاد نمیشود.
رشد هم نمیکند .
دل مرده اهل یادگیری و اهل یاد دادن نیست .
خلاصه به قول روانشناسان امروزی ها آدم دل مرده نه تنها هوش هیجانی ندارد بلکه هوش اجتماعی و هوش ریاضی و همه ی هوشهایش تعطیل است .
سوال مهم :
چه چیز میتواند آدم دل مرده را دل زنده کند ؟
جواب :
امیدواری و آ
صنعت هنوز زنده است
ابتدای امر باید خدمت همه عزیزان عرض کنم که این سایت به نیت کمک به صنعت این کشور شروع به فعالیت نموده است، ما با فعالیت واطلاع رسانی ومهیا نمودن شرایط خاص برای زحمتکشان صنعتی، نور امید را در دلشان پر نورتر میکنیم، وتلاش میکنیم تا به همگان بفهمانیم صنعت نمرده، صنعت هنوز زنده است، وهنوز هم میشود در صنعت به ثروت رسید ،
هرچقدر برایت بنویسم باز هم انکارم خواهی کرد اما زیباتر از آن چشم های سیاهات، نگاه نافذت بود که هزار یادگاری بر قلب آدمی می گذارد و رویاهای مادر مرده را در آدمی زنده می کند و کابوس نبض از یاد برده را در آدمی به جریان می اندازد و با هر بار وقوعش هزاربارهتر شوق زندگی و تحمل تمام ناملایمات را در آدمی ممکن میسازد و می دانی چیست؟ در نگاه تو مردان زیادی مردهاند...
همین لحظه ها , گر چه دلگیر ولی زنده ام داشته اند همین لحظه هایی که یادت به جانم بیفتد من از هیچ مطلق به پا خواسته ام و تو از نهایت که ما رو به رو ایم ,, ولی فاصله بین مان مثل یک ثانیه قبل و حالاست در اوج تفاوت , در اوج تقابل #الهام_ملک_محمدی
چرک مرده شدن یه اصطلاحیه که برای لباس ها یا به طور کلی پارچه ها به کار میره وقتی که از یه لکه ای که روی یه پارچه ست مدت زیادی بگذره و اون لکه به بافت پارچه بشینه پاک کردنش سخت تر میشه .
حالا شما قلب و روح بشر رودر نظر بگیر روزانه چقدر این اتفاق براش میافته؟ هرکدوم ما چقدر زخم های قدیمی روحمون چرک مرده شدن؟
خلاصه که روحتون چرک مرده نشه عزیزانم لباس فدای سرتون .
تنهایی نعمت بزرگی است. باور کنید! هر چه از بدی تنهایی می گویند از حسادت است :) چون خودشان کشف کرده اند تنهایی موهبتی است که فقط باید تا خرخره در آن فرو رفت تا فهمید چه عظیم و مهیب و باورنکردنی است. در تنهایی است که خودت را می شناسی، می دانی چه می خواهی و چه نمی خواهی! دلت برای چه کسی تنگ شده. می توانی در سکوتِ تنهایی رویاهایت را رنگ کنی، هایلایت کنی یا کلا حذفش کنی!
تنهایی من خاکستری مایل به قهوه ای است با هاشوری از نور بیجان و کم رمق! در تنهایی ب
هرچی مشکل داریم بعلت موبایل مرده شوربرده داریم.این نظرجامعه شناسان درخصوص طلاق عاطفی افرادبود.
موبایل مرده شوربرده باعث نه گفتن پسرهابه دخترهاوبالعکس بود.بشکل کامل حیابواسطه موبایل مرده شوربرده ازبین میرفت.
حتی پول هم تلف میشد.
مرده زنگ میزنه خونه، میگه عزیزم من بعداز ظهر با دوستم میام خونه…زنش میگه
خونه ریختوپاشه مرده: میدونمزنه: ظرفا کثیفهمرده: میدونم زنه: توى یخچال هم هیچی نداریم …مرده: میدونم !!!زنه: تو ک همه رو میدونی پس چرا دعوتش کردی؟
آخه هوس زن گرفتن کرده، گفتم،بیاد وضعیتمو ببینه شاید پشیمون شه ….!?
درختی هستم که شاخه هایم را به آغوش می گیرم
که مبادا هوس کنند و بال در دل آسمان بگسترانند .
رودی هستم که رفتنم را به مرداب دلم می ریزم
که مبادا هوس کند و دل به دریا بزند .
پرنده ای که هنوز میتواند بخواند اما نباید بخواند .
آوازم را در کلماتم حبس می کنم .
مرده ام پیش از آنکه بانگ مرگ مرا سر دهد زندگی ...
به من گفته اند دیگر مجاز به صرف حال نیستی . فعل بودن ات دیریست بعید شده است
روح وحشی
امام على علیه السلام:
دروغگو و مرده یکسانند؛ زیرا برترى زنده بر مرده، به سبب اعتماد به اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نیست.
(غررالحکم، حدیث ٢١٠۴)
خودسازی و نه به دروغ برای تعجیل در فرج
« برای دیدن تصویر در اندازه بزرگ، روی عکس کلیک کنید. »
منبع : واحد مهدویت موسسه مصاف ایرانیان (در شبکه های اجتماعی Mahdiaran@) ؛ موسسه مصاف masaf.ir
اصلا استاد عادتشونه روایت خوندن سر کلاس؛ حتی وقتایی که موضوع درس ظاهرا ربطی نداره، یه روایت مهمونمون می کنن
امام صادق (علیه السلام)- فی زیارة الامام الحسین(علیه السلام)-:
من زاره کان اللهله من وراء حوائجه، و کُفیَ ما أهمَّه من أمر دنیاهُ.
صرتم خیس شده و این نشونه ی خوبیه!
این یعنی دلم میگه: هنوز به من امید داشته باش؛ هنوزم می تونم دلتنگ خوبیها باشم.
این یعنی من هنوز زنده ام...
الحمدلله علی کل نعمه
آیت الله کشمیری میفرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه. ازش چند نفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود
این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش،
بمونه به یادگار برای خودم که کل پرستارها و سوپروایزر صبح به استادم گفتن که اگر اینترن فلانی زاده نبود ، مریض مرده بود...
و استاد به من با مقنعه ی کج و کوله و صورت چرب و عرقی و موهای پریشون بیرون زده ، نگاه کرد ، خندید ، گفت مطمئن بودم میتونی نگهش داری ، حالا برو خونه و بخواب...
و خب من خوشحالم از این که دیشب با همه ی خستگی هاش ، یه تجربه ی بی نظیر بود از این که مستقلا و در لحظه تصمیمی برای مریض گرفتم و قاطعانه اجراش کردم که منجر به زنده موندن مریض
خواب بدی دیدم. خواب خیلی بدی دیدم. هنوز هنگم. اصلا عجیب بود. دوستی داشتم که نمیشناختمش. خونه بابا بزرگم بود. یکی مرده بود اما نمیدونستم کی. خیلی شلوغ بود. دست کنده شده مردهه دست دوست ناشناسم بود ددنبالم میدوید و من فرار میکردم. یه اتوبوس بچه های دبستانم هم بودن. دوتا کامیون بزرگو عجیبم سر کوچه. من فقط از دست دوستم فرار میکردم که دست مرده رو بهم نزنه. آخرش اینجوری شد که من فرار میکردم سمت کامیون ها دوستمم دنبالم میدوید با همون دست مرده. تا بالاخره
احتمالا نعمتی خطرناکتر از "فراموشی" وجود نداشته باشه، یعنی مشخصه خدا وقتی داشته فراموشی رو خلق میکرده یه نیگا به آدما کرده گفته بهشون بدم یه درده ندم صدتا درده! آدم نیستن که، اشتباه مصرف میکنن!بعد چند روزی اینور اونور کرده و با خودش کلنجار رفته که فراموشی بهشون بدم؟! بعد پیش خودش گفته اگه یه وقت یه آدم یه آدم دیگه رو/عشق خودشو/یار خودشو _وقتی هنوز زندهس_ فراموش کرد چی؟! اصلا طرز استفادهش اینطوری نیستا بیخودی مصرف نکنن عوارض داره!ولی
من به آمار زنده زمین مشکوکم
گرچه پیش تر مرده ام.
ولی هر صبح در جلوی آینه
منتظرم تا قبل به خاک سپردنم.
بیایی و زنده ام کنی.
روبروی آینه هستم ولی هرچه مینگرم تو رو نمیبینم.
اگه روزی
آمدی در آینه و نبودم
بدان کوله بار بسته ام تا بجویمت
با همان کوله بار سفرت
بیا در پی ام
کسی نمیداند شاید در راه مانده ام و مسیر گم کرده.
خوشحال میشوم ببینمت و ببویمت و بگویمت ...
خب؛ بیا اعتراف کنیم.
من باورم نمیشه که این همه اشتباه رو فقط توی بیستویک هفته انجام دادم. واقعاً باورم نمیشه! آخه ببین از کجا تا کجا! خودکرده رو تدبیر نیست...
+ وسط کنکور، یهبار نشستم از دوران طفولیت تا لحظهم رو چک کردم و دیدم همهش تباهه. واقعا دوست داشتم ریستارت بشه :)) بعد کنکور، تمام گذشته رو گذاشتم کنار و دوباره شروع کردم. اما حالا هم میبینم حجم اشتباهاتم واقعا زیاده و دوست دارم که باز همهچی ریستارت بشه و از نهم شهریور، روز قبولی
دبیرستانی بودم، یه همکلاسی داشتم با خدا قهر بود. میگفت: <<شبی که پدرم از دنیا رفت تا صبح بیشتر از صد و بیست بار آیت الکرسی خوندم. شنیده بودم با دوازده بار خوندنش خدا هر حاجتی رو برآورده میکنه. صبح ولی پدرم هنوز مرده بود. >>
با اینکه سعی میکردم غمش رو درک کنم، پیش خودم میگفتم: عجب دخترک احمقی! خب اون آدم مرده بوده. خدا چرا باید زنده ش میکرد؟ خدا چرا باید خودش رو به یه دختر بچه اثبات کنه؟
حدود بیست و شش سالگی اتفاقی برام افتاد که می تونست بهتر
☺️۱ لحظه تحویل سال..!☺️
۲ لحظه عاشق شدن..!
☺️۳ لحظه ای تماس از کسی که دلتون براش تنگ شده…!☺️
۴ لحظه دادن آخرین امتحان..!
☺️۵ لحظه ای که به شخصی که دوسش دارین,
نگاه کنین و ببینین اونم داشته به شما نگاه میکرده…!☺️
6 لحظه ای که دوستایه قدیمی و خوبت رو ببینی و بفهمی
هیچی بینتون تغییرنکرده…!!
☺️۷ لحظه ی لمس انگشتان نوزاد متولدشده..!!☺️
۸ لحظه ای از خواب بیدار شی و ببینی که هنوز وقت اضافه
برای خوابیدن داری..!!
☺️۹ یه شبه قشنگ,,تو خیاب
هر که نبود خیرخواه زندگی،
گیرد او را آخر آه زندگی.
زنده دارد هر که یاد مرده را،
زنده باد او در پناه زندگی.
ما گنهکاران بی عیبی خویش،
بهر هر عیب و گناه زندگی.
دیده عیب کس نبینیم عیب خویش،
کور گشته در نگاه زندگی.
رهبلد رهگم زند در نیمه راه،
گشته خود گمراه راه زندگی.
گر کسی با کوته عقلی غافل است،
روسیه روز سیاه زندگی.
گر کسی چاهی کند از دشمنی،
می فتد آخر به چاه زندگی.
حضرت آیتالله خامنهای: «شهادت حاج قاسم سلیمانی، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همهی دنیا کشید. عدّهای میخواستند وانمود کنند که انقلاب در ایران از بین رفته است، مرده است، تمام شده امّا شهادت او نشان داد که انقلاب زنده است.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
می خواهم بدانی، ای رهگذر مهربانِ اتفاقی، قلبِ مرده ام را حتا چند به نسیمی کوتاه، حتا به نرمی بالهای پروانه، برای یک لحظه ای، کوتاه ثانیه ای، چشم برهم زدنی دوباره وادار به تپیدن کردی. انگار ک دوباره شانزده سالم شده باشد، جوان، زنده. به دنبال فهمیدن رازِ گل سرخ با لبانی ارزان، برای به لبخند باز کردن. می خواهم بدانی ای به یاد آورنده خاطرات زیبا. از یاد برده بودم طعم تپش قلبم را، هیجان را، خیال پردازی، حتا آرزو کردن را. برای ثانیه ای، حتا لحظه ای
پچپچ شبها. گشنمهها. بیرنج خواستنهای. درد پاها. قرمزی رگها. قرمزی زنها. رانها. ران پهنِ ران گرمِ ران نرمِ ران سفیدها. زنها. تفاوت جنسها. آسایشگاهها. قبرستانها. قربستانها. قرمه سبزیها. شوخیها. سایهها روی دیوارها. بیداریها. در خواب بیدارها. در بیدار خوابها. عصبانیها. زدنها. زنده به گور کردنها. مهره به مهر زدنها. مرده به زندگی کردنها. پردهها. ترسها از جای نوها. کهنهها. مردهها. زنده مردهها. صداهای متناس
انگار آب سرد بر سرم ریخته باشند و همان طور که آب از سر و مویم می چکد نگاهم، مژه هایم، گوشه های لبهایم یخ زده باشد. انگار دست هایم ناغافل از بازو جدا شده باشند و افتاده باشند کف آسفالت ترک خوردهی جلوی بیمارستان آتیه.
انگار همه چیز دور و برم از حرکت ایستاده باشد ... ماشین ها، آدم ها، صداها.
لحظه ی ناخوبی بود آن وقت که لب های عزیز تو شروع به گفتن کرد.
تا صبح راه رفتم، تا صبح مسخرگی دنیا را فحش دادم
و امروز صبح هنوز زنده ام و هنوز مجبورم روی پاهایم
این روزها عادت کرده ام همان ابتدای صبح و حتی اگر نیمه شب برای خالی کردن مثانه به توالت می روم از گوشی همراهم اخبار و رویدادها را چک کنم. چون وقایعی که در این روزها اتفاق افتاده بسیار نامنتظره و غافلگیر کننده بوده است. هر آن امکان دارد بلایی سرمان آمده باشد و خودمان بیخبر بوده باشیم .برای لحظه ای یاد قسمتی از فیلم سفیر می افتم که سواری با ضربت شمشیر سر از تن پیاده ای جدا کرد و آن تن بی سر مسافتی را بدون سر طی کرد و سپس نقش زمین شد. و من الان هم
همسایه خانه رو به رویی بادبادک هوا کرده البته موفق آمیز نبود فقط لحظهای بالا آمد و سقوط کرد احتمالا کیس مناسبی است برای اینکه ایمان بیاوریم دنیا هنوز قشنگیاشو داره. البته جدی داره چند روز پیش گربه سفید خاکستری که فسمت خاکستریش راهراهه و نمیدونم اسمش چیه اومد پشت پنجره یه کم بم نگاه کرد و رفت. دقیقا جایی که سال پیش یا شایدم دوسال پیش بچه گربه ای جا مانده بود، تراژدی عظیمی بود اگر دقت میکردی بچه گربهای تنها بی کس کنار خواهر مرده اش رها شده
پچپچ شبها. گشنمهها. بیرنج خواستنهای. درد پاها. قرمزی رگها. قرمزی زنها. رانها. ران پهنِ ران گرمِ ران نرمِ ران سفیدها. زنها. تفاوت جنسها. آسایشگاهها. قبرستانها. قربستانها. قرمه سبزیها. شوخیها. سایهها روی دیوارها. بیداریها. در خواب بیدارها. در بیدار خوابها. عصبانیها. زدنها. زنده به گور کردنها. مهره به مهر زدنها. مرده به زندگی کردنها. پردهها. ترسها از جای نوها. کهنهها. مردهها. زنده مردهها. صداهای متناس
سلام
"دروغگو و مرده یکسان اند، زیرا برتری زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادی نشود، زنده نیست"
امیر المومنین علی (ع)
امیر المونین عجب سخن قشنگی فرمودند اصلا برای تمام زمانها کاربرد داره و هیچوقت قدیمی نمیشه.
ماهیتش اینه یعنی دروغگو برو بمیر دیگه وقتی هیچ خیری نداری :)
ادامه مطلب
در یک دهکده، پیرمرد خرمندی زندگی می کرد. افرادی که به مشکلی بر می خوردند یا سوالی داشتند، به او مراجعه می کردند. یک روز یک بچه باهوش و زِبل که می خواست سر به سر پیرمرد خردمند بگذارد، پرنده ی کوچکی گرفت و آن را طوری در دستش گرفت که دیده نشود. بعد پیش پیرمرد رفت و به او گفت: پدربزرگ، من شنیده ام شما باهوش ترین مرد دهکده هستید. اما من باور نمی کنم. اگر راست است، می توانید بگویید که این پرنده ای که در دست من است زنده است یا مرده؟ پیرمرد نگاهی به پسر ان
چند مرده حلاجی؟
ریشه این ضرب المثل برمیگردد به ماجرای حسین بن منصور حلاج که بخاطر عقایدش دو دستان او ،سپس چشمان و بعد زبان و سرش را بریدند و در آخر هم به آتش کشیدند.
امروزه وقتی از پایداری و استقامت کسی سخن می گویند گفته می شود، چند مرده حلاجی؟یعنی ببینیم تاب و توان تو چقدر است؟
من این تصمیم را بارها و بارها گرفتهام و هر بار با خودم گفتهام این تو بمیری دیگر از آن تو بمیریها نیست، و باز هم عهد شکستهام، و باز هم برگشتهام به تو، و باز هم با یک کلمه گفتنت شکستهام و شکست خوردهام.
من این تصمیم را بارها و بارها گرفتهام اما این تو بمیری دیگر از آن تو بمیریها نیست. کسی همیشه میگفت: وقتی امکانی برای وصال نیست باید روی فراق خاک ریخت. حالا من میخواهم روی این فراق خاک بریزم. میخواهم تو و خیالت و غم نبودنت و غم نبود
در وجودم ترسِ ذهنیِ دهشتناکی وجود دارد که رویاهایم را مفلوج و درمانده می کند.
این ترس واقعی نیست. اما ریشه اش درونِ ذهنِ خیالبافم است.
می گویند؛ این برخورد و واکنشِ آدم هاست که نشان می دهد چقدر به شما ارادت دارند،
وگرنه هیچ کس تا به حال نتوانسته است قلبِ آن ها را از نزدیک ببیند.
می خواستم بدانی هنوز توی دنیایم زنده ای.
در خیالاتم، در رویاهایم، میان کابوس ها و خواب هایم، هنگامِ قدم زدن روی سنگفرش های پارک،
زیر درخت های کاج که صدای قارقار کلاغ مغ
امام صادق ع راجع بقول خدای عزوجل 273 سوره 2 بهر که حکمت. دادند خیر بسیاری دادند و فرمود مراد بحکمت اطاعت خدا ومعرعت امام است 12 در باره قول خدای تبارک وتعالی 123 سوره 3 ایا کسبکه مرده بود و ما اورا زنده کردیم وباو نوری دادیم که میان مردم راه رود فرمود مرده کسی است که بچیزی معرفت نداشته باشد و نوریکه با ان میان مردم راخ رود امامی است کخ از او پیروی میکند واینکه فرماید پمانند کسی است کخ دد ظلمات باشد ونتواند از ان بدر رود کسی است که امام رانشناسد
هنوز نرفتم بودم توی اتاقی که باید کار کنم توی ایاناکار توی همون محوطه صاحب کار یاناکار آقای حمید ت منو دیده میگه چند سالته گفتم سی سالمه گفت به بقیه گفت این یارو که مرده هم سن و سال این بود !!!! قشنگ ریده میشه توی روح و روان ادم از صبح سعی کرده ام حالم خوب باشه با این همه درد ی که دارم سر حال باشم اما خب بعضی میرینند روی اعصاب آدم بدجوری سردرد گرفتم توی لحظه انگار یکی با مشت زد توی سرم !!!
یه کلیپه هست داره با حاج قاسم صحبت می کنه، میگه حاج آقا تموم شد؟
میگه نه هنوز اولشه، یه مرحله سختش تموم شد، تازه اولشه...
+ هنوز اولشه، خون حاج قاسم می جوشه و زنده می کنه همون طوری که خون اباعبدلله می جوشد و زنده می کند.
++ لا یوم ک یومک یا ابا عبدالله...
هربار که میروم بیرون، متوجه میشوم که چقدر این شهر چیزی ازش باقی نمانده است. احساسِ دلتنگی و غربتی که با هر قدم توی این شهر بیشتر در وجودت ریشه میدواند. انسان چقدر در برابر احساسِ غربت و دلتنگی بیدفاع است. چقدر در برابر تنهابودگی بیدفاع است. به این فکر میکنم که از کِی تا حالا من اینقدر تنها شدم. یادم میآید این شهر هنوز وقتی تو بودی زنده بود. وقتی بودی و حرف میزدی، بودی و میرفتی و میآمدی، بودی و سرِ سفره مینشستی، بودی و میگفت
زمانی که دیگر خونی به دندان نمی رسد، مرگ به سراغ آن می آید. پوسیدگی و آسیب دیدگی دندان هر دو می توانند می توانند موجب مرگ دندان شوند.دندان از سه لایه مینا، عاج و مغز تشکیل شده است. مغز دندان حاوی رگ های خونی و اعصاب است. اعصاب مرده یا در حال مرگ در مغز دندان می توانند به شکل گیری یک دندان مرده منجر شوند. همچنین، یک دندان مرده دیگر هیچ خونی دریافت نمی کند.یک عصب مرده در دندان گاهی اوقات به عنوان یک مغز دندان نکروتیک یا دندان بدون مغز نیز شناخته می
شاهد از اوصاف خداوند است و زمانی که کسی به آن درجه از خلوص برسد که به مقام شهادت نایل آید!
او مخلوقی است ملحق شده به خالق و عادی است و از ونفخت فیه من روحی.
شهادت نه یک مردن، که یک انتخاب است: ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله. اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون . هر کسی را که در راه خدا کشته و شهید شد، مرده نپندارید؛ بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت . شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به
اگرچه دل به کسی داد،جان ماست هنوز به جان او که دلم بر سرِ وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به راز گفتم با دل،ز خاطرش بگذار جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بتا تو روی ز من برمتاب و دستم گیر
زنده شده ام. یک جور زنده ی پخته. یک وقت هست آدم طوری زنده می شود که هنوز داغ جوانی ست. شوووووور زندگی سر و کول وجودش را گرفته و شوق زیستن؛ تبدیل دنیا به بهشت و تغییر هر آنچه کریه به عالی، همه ی مغز آدم را گرفته، طوری که واقعیت را نمی بیند. این بار جور دیگری زنده ام.
بعد از سالها تجربه ی مرگ. بعد از سالها جان کندن برای زندگی؛ این بار طوری زنده ام که بشقاب پر نقش و نگار سفالینی از کوره های چند هزار درجه جان سالم به در برده، نشسته بر دیوار بتونیِ خانه
مادربزرگم آلزایمر داشت. هیچ کسی را نمیشناخت. حتا خودش را هم نمیشناخت. همه چیز از یادش رفته بود. حتا راه رفتن هم از یادش رفته بود. مثل بچهای تازه متولد شده احتیاج به مراقبت داشت. مادربزرگم وقتی که مرد سنی نداشت. هفتاد و پنج سالش بود. بدون هیچ گونه بیماری دیگری، نه دیابت، نه فشار خون، نه مشکل قلبی عروقی و نه هیچ مشکل دیگری به جز فراموشی. مادربزرگم نمیدانست کیست؟ کجاست؟ اطرافیانش آشنا هستند؟ غریبه اند؟ مادربزرگم عذاب میکشید و عذاب میدا
آنکس که تجربه نمیکند، به نو شدن خطر نمیکند، به تغییر جان نمیدهد، او مرده است حتّی اگر که پندار زندهبودن کند. آنکس که سره از ناسره نمیشناسد و چپ را با راست میخواهد و خدا را با خرما، او مرده است حتّی اگر پندار زندهبودن کند.
شنیدن سخت است، گریختن آسان است. حق سخت است بر طبع نازکشیده. به تجربهکردن خطر کن! به زندگیکردن خطر کن! به آفتاب خطر کن و به موسیقی و نواهای نو! به آسمان خطر کن! به زمین خطر کن! خطر کن! بیامیز! بیاموز! زندگی خطرکردن اس
برای زنی تنها در سوگ فرزند مرده اش امشب که تورا در خاک سرد می نَهم زیست یکساله ام با تو دفن میشود و من در پارادوکسِ سوگِ دفن کردنِ زیستِ یکساله ی پر رنجم در خاک غلتیده ام.امشب مشت پر از خاکم را بر سری میریزم که با شال عراقیِ پیرزن های جنوب پوشانده ام و دست بر دهان کِل میکشم برای جوانی و ناکامی اش ...امشب بیست سالگی عزیزم، نهال یک ساله ی دهه ی سوم را خاک میکنم و برای مظلومیت و تباهی اش به سوگ مینشینم.اما صبر کنیدمن میخواهم نوزاد بیست یک ساله ا
مادربزرگم آلزایمر داشت. هیچ کسی را نمیشناخت. حتا خودش را هم نمیشناخت. همه چیز از یادش رفته بود. حتا راه رفتن هم از یادش رفته بود. مثل بچهای تازه متولد شده احتیاج به مراقبت داشت. مادربزرگم وقتی که مرد سنی نداشت. هفتاد و پنج سالش بود. بدون هیچ گونه بیماری دیگری، نه دیابت، نه فشار خون، نه مشکل قلبی عروقی و نه هیچ مشکل دیگری به جز فراموشی. مادربزرگم نمیدانست کیست؟ کجاست؟ اطرافیانش آشنا هستند؟ غریبه اند؟ مادربزرگم عذاب میکشید و عذاب میدا
زامبی ها
مرده متحرک یا زامبی (در زبانهای اروپایی: zombie) به جسدهای متحرکی گفته میشود که روح ندارند. مردههای متحرک امروزه در فیلمهای ترسناک غربی زیاد دیده میشوند.
داستان مردههای متحرک از وودو یعنی جادو باوری آفریقاییتباران دریای کارائیب سرچشمه میگیرد.
بر پایهٔ داستانها، مردههای متحرک با گاز گرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانیانشان آنها را همانند خود به یک مرده متحرک تبدیل میکنند. در نتیجه، در فیلمها تعداد زامبیها
حضرت میفرماید: سیاست آن است که حقوق خداوند، و حقوق زندهها، و حقوق مردهها را رعایت کنی.
اما حقوق خداوند؛ پس عبارت است از انجام آنچه که خواسته خداوند است و پرهیز از آنچه که او نهی کرده است.
و اما حقوق زندهها،
آن است که به وظیفه خود در برابر برادرانت عمل کنی و از خدمت امت خویش بازنمانی
و تا زمانی که ولی امر مسلمین با امت خود صادق است، با او صادق باشی
و هنگامی که وی از راه راست منحرف شد، عقیدهات را رودرروی او اظهار کنی
و ام
وقتی می میریم ؛ شوخی ندارد ؛ واقعا میمیریم
⁉️چرا وقتی زنده هستیم ؛ شوخی میگیریم و زندگی نمیکنیم ؟....
⚠️ما سالهای بسیار طولانی را مرده خواهیم بود و سالهای کمی زنده هستیم....
⚠️❗️چرا همین سالهای کم را، شوخی میگیریم ؟...برخیز و بدرخش
تعبیر خواب مرده دوباره بمیرد
تعبیر خواب » tabire khab » تعبیر خواب اگر مرده دوباره بمیرد
شاید برای ما پیش بیاد که خواب ببینیم مرده دوباره می میمیرید و این سوال در ذهن ما نقش ببندد که تعبیر خواب مرده دوباره بمیرد چیست؟
پیش از این تعبیر خواب هدیه گرفتن از مرده / تعبیر خواب مرده/ تعبیر خواب غذا دادن به مرده / تعبیر خواب نان دادن به مرده بررسی شد حالا برویم سراغ تعبیر خواب مرده دوباره بمیرد.
تعبیر خواب اگر مرده دوباره بمیرد
تعبیر خواب مرده دو
یه روزی تکنولوژی طوری شه که لحظهی دلتنگی بتونی بری توی عکسها. لابلای خاطراتت؛ حس کنی وزش آرامِ باد رو، اون لبخند و اون داغیِ خورشید رو. بشنوی تپشهای تندِ قلبت رو و بنشینی به تماشا؛ دوباره و چندباره. بچرخی بین اون لحظهها و فشارِ به آغوش گرفته شدن دوباره زندهات کنه..
دستم گرفته نشد. نجاتی نبود. نه حتا پایانی و سیاهی بی اتمام از پس آن و حس
رهایی ناشی از نیست شدن. نه، یک ادامه ی کشداری ک روی زمین سخت انگار با
صورت می کشانندم. و ردی خونین باقی مانده از آنچه ک پیموده ام. و این همه
اش نیست. ک انگار با حفظ سمت قربانی، انگار جنازه ای هم بسته اند بر پام.
جنازه ای ک جدا نمی شود. قدم هایم اضافه بر وزن متعفن وجودم، بدن مرده کسی
را هم به دنبال خود می کشد و او حتایک لحظههم نمی رود. راه نجاتی نیست، این
یک سرنوشت سیزیف وار اس
بسم الله الرحمن الرحیم
در کوچه،دل مرده ی من منتظر توست
تا زنده شود رقص کنان وقت عبورت
از دست تونان داشت عجب عطرعجیبی
این شعله ی عشق است مگر زیر تنورت؟
+نیمه رمضان ها مست میشوم از بوی باران رحمت میهمانی خدا که با نام شما معطر ترمیشود پسر ارشد شاه نجف
حضرت صادق ع فرمود عبیسی بن مریم بقریی گذشت که اهل ان و پرندها و جاندارانش یکجا مرده بودند فرمود همانا اینها بخشم و عذاب خدا هلاک شده اندو اگر بمرگ خود بتدربچ مرده بودندهر اینه یگدیگر را بخاک سپرده بودند حواریون عرضکردند یا روح الله از خدا اینان را برای ما زنده کند تا بما بگویندکردارشان چه بوده که باین عذاب گرفتار شده اند تا مااز ان دوری کنیم عیسی ع از پروردگار خود خواست پس از فضا بدو ندا شدکه انان را صدا بزن پس شب هنگام عیسی ع شب همگام ب
دستت مبارک است که چک میزند به گوش
دستت مبارک است که می اورد به هوش
عیسای دست های مبارک بزن مرا
تا مرده ای به زنده شدن مفتخر شود...
بله مبارکند دستهایی که میزنند
میزنند و بیدارت میکنند
میزنند و هوشیارت میکنند
که بیدار شو آدم ساده
که در این دنیای آهنین تو چرا درگیر احساسی
راستش را بخواهی حقیقت تلخ است و حقیقت اینست که تمام آدم های احساسی در
این دنیای منفعت محور محتاج دستی هستند که بزند و بیدارشان کند کسی که جواب
دوستت دارمهاشان را با مرسی خد
@sma
مسئول محترم لطفا لحظه ای نفس نکش ،وقتی بلند میشوی به سر و دست و گردنت فشار وارد کن بعد بلند شو ،سوزنی در پایت فرو ببر بعد راه برو.
چه حسی داری ؟ اینها یک لحظه از زندگی بچه های ماست. تو میتوانی پس داروی #اسپینرازا رو وارد کن
بیمار #sma برای زنده ماندن و زندگی کردن بهش نیاز دارد
بدترین نفرین این است که به آدم بگویند: « مرده شور ببردت »
نه چون آرزوی مرگ میکند، که چنین چیزی نه بد است و نه آرزو کردن میخواهد! مسیر همه ماست. بلکه چون مردنی ساده را آرزو میکند. من دوست ندارم کارم به مرده شور بکشد. مرگی به درد میخورد که جسد آدم قابل شستن نباشد.
مرگ روی تخت خواب را که میلیاردها انسان بلدند. کاش آدم میتوانست جوری زندگی کند که دست کم یک آدم ظالم دیگر به خونش تشنه باشند.
پی نوشت: میدانم این متن کمی شعار زده است. بیشتر حسرت ا
خودم قلبمو درد میارم و از دردش مست میشم. نمیدونم چرا. فقط میدونم این حالِ بد و این قفل زدن رو آهنگای شجریان، این همه خاطره ای که زنده میشه و همه و همه ش رو دوست دارم! خوبیش، همینه که شجریان هیچوقت من رو یاد خاطره ی یه فرد نمیندازه! شجریان فقط یاداور لحظه ست. لحظه و غم و فرار از واقعیت ها. همین هم یه نعمتیه نه؟
لینک دانلود : https://iqi.su/9Lmychttps://ok2.com/uVGxH
این جمله رو دیگه نگو که دل تورو زدم فکرش تو کی میکرد اصلا که بری یک درصدم
هرکی که پشتت حرفی زد پشت تو در اومدم
سپردی که سمتت نیام مگه دشمنت شدم تو عاشقم بودی ولی بوده تقصیر خودم
خیلی پیگیرت شدم
شرمنده اگه عکساتو هنوز دارم روی شونم عطر موهاتو هنوز دارم
شبیه یه مرده روی تخت صد سال نوری نه میخوابم نه بیدارم
شرمنده اگه عکساتو هنوز دارم روی شونم عطر موهاتو هنوز دارم
شبیه یه مرده روی تخت صد سال نوری نه میخوابم ن
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَکسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار ، بلکه زنده اند و نزدپروردگارشان به ایشان روزی می دهندآل عمران، 169
تعبیر خواب مرده دوباره بمیرد
تعبیر خواب » tabire khab » تعبیر خواب اگر مرده دوباره بمیرد
شاید برای ما پیش بیاد که خواب ببینیم مرده دوباره می میمیرید و این سوال در ذهن ما نقش ببندد که تعبیر خواب مرده دوباره بمیرد چیست؟
پیش از این تعبیر خواب هدیه گرفتن از مرده / تعبیر خواب مرده/ تعبیر خواب غذا دادن به مرده / تعبیر خواب نان دادن به مرده بررسی شد حالا برویم سراغ تعبیر خواب مرده دوباره بمیرد.
تعبیر خواب اگر مرده دوباره بمیرد
تعبیر خواب مرده
آیا کسی که مرده [دل] بود
و ما او را زنده کردیم
و نوری به دستش دادیم
تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود
چون کسی است که گویی گرفتار تاریکی هاست
و از آن بیرون آمدنی نیست؟*
* أَوَمَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا...انعام/122
واقعا زنده بودن بی فایده است برای کسی مثل من، از صبح که بیدار شدم هیچ کاری نکردم لباسامو پوشیده ام اومدم شرکت و همه ش نشسته ام ولی درد دارم؟ خب وقتی همیشه درد داری چه فایده ای داره این زندگی که بخوایی لحظه، لحظه شو با درد سپری کنی؟ هان چه فایده ای داره این زندگی با درد گذروندن
.تیرانداز نرماندیقسمت آخر.نرماندینوزدهم ماه دسامبر ۱۹۷۸مراسم یادبود کشته شدگان جنگ جهانی دوم.آخرین بازمانده های جنگ، روی صندلیهای چوبی، جایی نزدیک ساحل آرام نرماندی زیر پرچم فرانسه با چشمهایی اشکبار از دیدار دوباره هم اما اینبار نه با صورت های خراشیده و یونیفرمهای خون آلود. با کت و شلوارهای آراسته و ترنچ کتهای یکدست.سخنران، روی سن در کنار پرچم ایستاده بود و شروع به قرائت متن قدردانی ارسالی رئیس جمهور کرد؛"امروز که پس از گذشت سی و پنج سال
نشستم تو یکی از دهنه های پل خواجو ، هنوز جای دندون عقلی که دیروز کشیدم درد می کنه ...درد نبودنش تا مدت ها توی دهانت حس میشه ،
در این لحظه به تمام شدن نیازمندم ،تمام شدن هرچیز ،هرکس
وفکر می کنم هیچ وقت تمام نمیشود .
پ .ن:غول سیاه افسردگی..تو بردی ...
وقتی یک مدت طولانی غذا به بدن نرسه ،یقینا بدن واکنش نشون خواهد داد، اینجا دیگه بحث ضرورت مطرحه و گوشت مردار و انسان هم مباح خواهد بود!
اگر از گوشت مردار تغذیه بشه زنده خواهد ماند اما عذاب وجدان میگیره و تصمیم می گیره از مردار تغذیه نکنه اما باز هم از گرسنگی به گوشت مردار پناه میبره، بعد از یک مدت که گوشت مردار هم تموم میشه ، تنها راه زنده موندن، تغذیه از بدن خودش هست، حالا هر چقدر این کار دردناک و تهوع آور باشه.....
یک عده براشون زنده موندن مهمه
حدود سالهای ۶۵-۶۶ ما شیراز زندگی میکردیم. یه تلفن اشتراکی هم پایین بلوک ده طبقه بود که فامیل زنگ میزدند و هر کس از همسایهها پایین بود برمیداشت و میآمد بالا صدامون میکرد. یکی اومد در زد و گفت: تلفن کارتون داره. مادرم رفت پایین. پسرعموم پشت خط بود: زنعمو، عمو مرده؟ مادرم جا خورد، یه لحظه شک کرد. بابام استثناً اون روز صبح زود رفته بود سر کار. مامانم گفت: نه... نمیدونم. خلاصه مادرم زنگ زد محل کار بابا و از اون طرف در تهران هم ولولهای تو
دانلود آهنگ غلامرضا صنعتگر حاج قاسم هنوز زنده است
دانلود آهنگ حاج قاسم هنوز زنده است با صدای غلامرضا صنعتگر با لینک مستقیم دو کیفیت عالی صوتی 320 و 128 به همراه تکست موزیک از رسانه آپ آهنگ
Download New Music By : Gholamreza Sanatgar – Ghasem Hanooz Zendast
شعر: میلاد عرفان پور / موسیقی: محمدرضا چراغعلی
(در وصف سردار شهید حاج قاسم سلیمانی)
ادامه مطلب
شعر گفتن یا نگفتن مسأله این است؟
و این که شرط شعر خوب گفتن چیست؟
و این که چقدر باید گفت و چگونه؟
گفتن ها چند نوعند و نگفتن ها چند نوع؟
از آنها که لطیف میگویند و راستی شاعرند زیاد گفتم. آنها به نظر شما در مجموع چه خاصیتی داشتند؟
کمی هم از آنهایی بگویم که لطافت احساس نه به آرامش و تغزل بلکه به جنبش و شور وامیداردشان:
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا
رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفت
کلا،
همه مون،
سعی کنیم از دور و برمون لذت ببریم.
یه وقتی میبینی دیگه کسی رو نمیبینی.
شب خواب مادربزرگم رو دیدم.
دیدم زنده هست
ولی اصلا مریض نیست.
یعنی کلا زنده هست.
یعنی اصلا قرار نبوده مرده باشه.
مریض هم نیست. سالمه.
بیدار که شدم گفتم آخ جون!
بعد نیم ساعت یادم اومد که مادربزرگم دو سال و خورده ای قبل (داره میشه دو سال و نیم) از دنیا رفت.
یادمه
یه بار جدی زنگ زده بوده روی اسکایپم، فکر کنم دو سه بار پشت هم زنگ زده بود ولی من گوشی رو برن
همین نیم ساعت پیش،میخواستیم بریم بهشت فاطمه که سرخاک بستگانمون...
راه افتادیم....
وسطای راه،یه جایی جاده ۲ بانده بود....تریلی از روبرو اومد،پدرم خواب رفته بود.....ماشین ما مستقیممم.....تریلی مستقیممم....فقط یک لحظه مادرم داااااد کشییییید داااااری چیکاااار میکنی......من و خواهرم دیدیم تریلی داره مستقیم میاااد،ماهم روبروش!!!!!....خلاااصهههه.....با داااااد مادرم،پدرم از خواب پرید و فرمون رو کج کرد و جون سالم بدرد بردیم.....
اره دوستان عزیز.....داااد مادرم ن
زندگی زیبا و بسیار پر دغدغه است اگر اشکی داری آماده شو که فرو بریزی هنوز هنری خلق نشده که فکر تو را از روی زبانت بازسازی کند.
در زندگی چیزی است که مدام با ما در حال بازیکردن است و این بازیکن چیزی نیست جزء زمان.
زمان یکی از مهم ترین چیز ها در زندگی است و باید حتما قدر آن را دانست. هیچوقت در زندگی سعی نکنید کسی را موجب آزار و اذیت قرار دهید چون که نمی دانیم یک ثانیه بعد زنده هستیم یا مرده و نمی دانیم که زمین قرار است دوباره بچر
به معنای واقعی کلمه
اعتقاد دارم
که اگه یه آدم، از ته دلش، به خاطر ظلمی که بهش شده، و توی اون لحظه واقعا همه تلاشش رو کرده و کاری دیگه ازش برنمیاد، آهی بکشه، خدا صداش رو میشنوه. و به حقش میرسونتش.
و اعتقاد دارم اگه کسی به تو بدی کنه (خوبی که اجرش رو حتما میگیری) حتما حتما اینقدر زنده میمونه که عین اون لحظه براش تکرار بشه و اونجا یاد تو میفته.
توی این هفته دو نفر، که یکی 17 سال قبل و دیگری حدود یازده سال قبل منو به شدت آزار داده بودن،
خبرشون بهم رسید.
فکر کن بری از روی دلسوزی یه لاکپشت رو وسط اتوبان نجات بدی ، بزنن له و لوردت کنن...
یا زنده نمیمونی ، یا اگر بمونی دیگه نمیتونی زندگی کنی بدون مغز و پا ...
****
تو اورژانس خودم تحویلش گرفتم و لحظه به لحظه باهاش بودم ، هنوز به هوش بود باهاش مدام حرف میزدم شوخی میکردم و اونم به زور بعد ناله هاش یه خنده ای میزد...
امروز رفتم بالا سرش icu ...
کاملا بیهوش بود...
۷۰ درصد مغزش ایسکمی شده بود به خاطر شرایط وحشتناک پاهاش و
داشتم فکر میکردم یکی از بزرگترین بدبختی های اجتماعی ما بازیگران زنمون هستن نوعا بی مغز بی حیا و نخود هر آش
بعد فکر کردم چرا صدا و سیما چهارتا بازیگر خوب انقلابی تربیت نمیکنه که محتاج این افریته ها نباشه،بعد دیدم کمتر زن با حیا و درست حسابی ای حاضره بازیگر بشه!والاع
البته بازیگر زن خوب هم داریم ،کلی عرض کردم
*مرده شور اشاره به داستان مرده شوری که اینهمه مرده میشست و دریغ از تذکر و باد مرگ،بازیگرا هم از این جهت که اینهمه دیالوگ اخلاقی میگن و..
چه حماقتی کردم امشب،
یه لحظه فقط یه لحظه بی احتیاط شدم.
وقتی مسیر مسابقه رو مشخص کردم به ذهنم رسید که توی جاده است شاید خطرناک باشه، اما توی یه لحظه این تهدید رو دست کم گرفتم،
با اینکه هزار بار با این بچه ها بازی کردم، هزار بار خوشحالشون کردم، با هم خندیدیم و و و..
این دفعه هزار و یکم، این یک لحظه، این بی احتیاطی من،
شکر خدا. خدا رو شکر. خدا رو شکر که اتفاقی نیافتاد.
یه لحظه حواسم رفت و بچه ها دویدن و یه ماشین لعنتی با سرعت پیچید توی جاده و آرمانی ک
دیروز خیلی راحتتر و بهتر از اونی بود که اونقدر براش غصه خوردم. نه احساس تنهایی کردم، نه رو زدم، نه کسی اعصابم رو خرد کرد، نه توی کارم کم آوردم و کم گذاشتم و نه هیچکدوم دیگه از گمانهزنیهام.دیروز فهمیدم خیلی از چیزایی که مدتها بود تمرین کرده بودم رو یاد گرفتم. فقط هنوز خبر نداشتم که چه تغییرات و اصلاحاتی توی شخصیتم اتفاق افتاده.خلاصه اومدم بگم اگه سختتونه، اگه حالتون خرابه، اگه ترسیدین و دوست دارین دو روز بمیرین تا بگذره این لحظههای
چه فکر میکنی؟که بادبانشکسته زورق به گِل نشستهایست زندگی؟
در این خرابِ ریخته، که رنگ عافیت از او گریخته؛ به بن رسیده، راه بستهایست زندگی؟چه سهمناک بود سیل حادثه!
که همچو اژدها دهان گشود، زمین و آسمان ز هم گسیخت، ستاره خوشه خوشه ریخت.و آفتاب در کبود درههای آب غرق شد.هوا بد است. تو با کدام باد میروی؟چه ابر تیرهای گرفته سینهی تو را که با هزار سال بارش شبانهروز هم دل تو وا نمیشود؟
تو از هزارههای دور آمدی.در این درازنای خونف
"تو مثل رودخانهای ترکم کردی
برای همین است
گاهی ماهیهای مرده در خود پیدا میکنم
بازگشتنات،
جوانی اَست
بازنمیگردد
تو از انتهای این خیابان بیرون رفتی
و آن انتها هنوز
بر سینهی جهان سوراخ است
چرا نمیتواند برف؟
چرا نمیتواند برف
بر گذشته ببارد؟
چرا نمیتواند برف
این خیابان را ورق بزند؟
چرا
چطور
چگونه سفر کنم
تو مردهای
و فاصلهات از تمام شهرها یکیست
ماهیها به سطح آب آمدهاند
عید به سطح آب آمده است
عمق به سطح آب آمده است
و تنها
دیشب وقتی چشم هامو بستم به این فکر کردم که معلوم نیست کی می میرم! قبل از سی بعد از سی بعد از چهل؟داشتم فکر می کردم اگر آدم می دونست کی می میره یه جور دیگه می شد زندگی شایدامروز صبح به این نتیجه رسیدم که هر چه قدر بیشتر روی این زمین و توی این روزگار زندگی می کنم بیشتر باورم میشه که قرار نیست معجزه ای اتفاق بیفتهآقای مهدی شادمانی از دنیا رفت چون بیماری بسیار سخت و بدخیمی داشت و معجزه ای رخ نداد ...و خیلی اتفاقات دیگه. اما ما همیشه امید داریم به یه مع
خانه خراب شد و دنیا هنوز هست
بازان زد و صحرا هنوز هست
آن ابر که باریده بود در صحرا
خشکید و تَه کشید و دریا هنوز هست
آزرده ایم ما نکند دنیا هدر رود
دیروز رفته اگر فردا هنوز هست
سر ، عاشق است ، تن ، هویٰ ، جان ، فرشته است
سر ها ز تن جدا شد و جان ها هنوز هست
هرچند مهر باطل افکار من زده
اما بدان که پختن سودا هنوز هست
او گرچه رفت و دل ، دل نمیشود
رویای هرشب و شب ها هنوز هست
آورده اند که عاشق قصد معشوق خود کرد و راه را در پی گرفت تا به وصال دلدار برسد. با هر مرارت و شقاوتی بود خود را به کوی یار رساند و دق الباب کرد.
از معشوق ندا آمد:کیست؟
عاشق جواب داد: من هستم.
معشوق در به روی او نگشود.
عاشق حیران و سرگردان، کو به کو، خانه به خانه، گریان و نالان شد و از طلب یار دل برنداشت. تا اینکه دوباره خود را در کوی یار دید.
دق الباب کرد.
معشوق دوباره پرسید:کیست؟
عاشق جواب داد:تو هستم...
این بار در به روی عاشق گشوده شد و به وصال دوس
خستم....خسته از حرف زدن....خسته از غصه خوردن....خسته از بغض کردن وگریه کردن...
خسته از بحث کردن و تلاش کردن...خسته از اعتماد کردن و دل بستن...خسته از زندگی کردن و نفس کشیدن
و خسته از هر چیزی که به این دنیا ربط داره , به دنیایی که دیگه دنیا نیست جهنمه
خیلی وقته بریدم ولی هنوز قوی ام , اونقد قوی که دیگه گریه نمیکنم و هیچی نگاه سردمو گرم نمیکنه
میگن آدم مرده حس نداره , میگن یه رباط بی رحمه و احساس حالیش نیست ,
من یه روح یخی و مردم تو یه جسم متحرک که داره نفس م
زمان می میرد
و تویی زنده می شود ...
مرگِ ثانیه ها را میشمارم
تاتولدِ ای دوباره!.
دنیا به من آموخت که
بدونِ تو مردن بِه....
ازحالا
تارسیدن به بهشتِ بین الحرمین
"تنها نقطه ی عروج"
شوقِ پرواز دارم.
امان از لحظه ای که نخواهی ام
امان از روزی که رهایم کنی
امان از لحظه ی غفلت که شاهدم باشی حسین جااااااان.
#اللهم عجل لولیک الفرج
#آقای خوبِ غزل های من سلام.
چن ساعت پیش بود که از سر بیکاری با بالا پایین کردن ایمیل های دریافتیم یه ایمیل از بلاگفا دیدم که نظرم رو جلب کرد.ایمیلی که پنل کاربریم توی بلاگفا رو نشون میداد و با رفتن بهش کمی خاطره بازی کردم!
وقتی وارد پنل شدم اول تمام پست ها رو پاک کردم و اسم و آدرس و قالب وبلاگ رو هم عوض کردم.بعدش هم یه پست گذاشتم توش تا مث یه درخت که در طول زمستون مرده و کاری نمیکنه بعد مدت ها وارد بهار بشه و بعد زنده شدن یه نفس عمیق از جنس یه بنده خدایی که بعد مردنش دوباره ز
هنوز تنم درد میکنه...
دیشب از سخت ترین شبهای کشیکم بود...
تا ساعت ۱ صبح همه چیز آروم بود...
زنگ زدن که دارن از جاده مورد cpr ترومایی میارن (یعنی کسی که بر اثر تصادف دچار ایست قلبی ریوی شده)
جلوی در اورژانس منتظرش بودیم و تا اومد دیدم یه دختر جوونه !
بردنش تو اتاق احیا و دویدم بچه ها رو صدا کردم گفتم دختر جوونه بیاین کمک...
عملا مرده بود ...
کورس گذاشته بودن تو جاده ؛ خورده بودن به تیر چراغ برق و آنچنان ماشین له شده بوده که فقط ۴۰ دقیقه طول کشیده بود آتش
دیشب که رسیده ام خونه شام و بعد خواب تا ساعت 6 صبح هرچی فکر میکنم به این سوال دکتر رفسنجانی که من چی کار میتونم کنم ؟ و چه کارهای از دستم برمیاد ؟ هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه !!!! اون شب که حرف زده این کلی به ذهنم چیز رسید و گفت اره همینه ولی خوب الان هیچ انگار مرده ای بیش نیستم
الان وقت عزاداریست
باید گریست
ضجه زد و مویه کرد...
برای این قلبهایی که نمیخواهد این غم را باور کرد باید روضه خواند..
باید نشست قران خواند و مرور کرد تمام باورهایمان را که خون شهید بی اثر نیست
باور کرد که ما مردهایم و او زنده تر از همهی ماست...
.
کاش ماهم قدر شما مفید باشیم برای این انقلاب...
شرقی و تکه های تو در غرب مانده است
زیباترین نقاشی ات را شعر خوانده است
من در جنوب و لاشه ی بی بند و باری ام
در خاکِ گرمی که خودت را می سپاری ام
گاهی یکی با گازها ، هی هات مرده را...
ای وای مردم یک نفر این غولِ غده را...
شعری که در شمایلِ مردی به وسعتِ...
بومی که عمقِ فکر را... یک بار رخصتِ...
ما دیده می شویم ، توی خاک ، روی دوش
با عشق های بدخورِ تلخی که... نوش، نوش
مردیم و می میریم با هر لحظه زندگی
ما زنده ایم و زنده ایم و محضِ زندگی
هر بار توی خوابِ تو تکرار
غریبی و اسیری چاره داره
غم یار و غم یار و غم یار*
آخ امان از یار وقتی به جای اینکه حوله پوشیده و از حمام دراومده قربون صدقه ش بری؛ میری سردخونه و کشو رو میکشن بیرون میگن بفرمایید؛ این هم یارِ شما.
سعدی راست میگه که بی عمر زنده ام من؛ آخه واقعا روز فراق را که نهد در شمار عمر!
چه فراقی هم! فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت...مثل قورت دادن خون و اسید...فراق یار تک تک ثانیه هاش مزه زهر میده و من ماههاست زهر میخورم و زنده ام هنوز.
درباره این سایت