نتایج جستجو برای عبارت :

61: این باغچه‌یِ آفت‌زده‌یِ مغزم.

برای این روزا که عمیقا خسته‌ام و تنها و آفت‌زده. چرا آفت‌زده؟ چون فکرایِ اضافی رسوخ کردن به همه جایِ مغزم و انگار آفت افتاده به جونِ ذهنم و فکرام و حرفام. حرف زدن به آدما رو تبدیل کردم به سخت‌ترین کارِ ممکن برایِ خودم و منتظرِ هیچی‌ام. سعی می‌کنم قوی باشم. جوری که بقیه زل بزنن تو چشمام و بگن ”تو دیگه چه مشکلی داری؟ خانواده نداری یا کارتون خوابی؟” و من نفهمم خوشحالم باشم که اینقدر محکم جلوشون ظاهر شدم یا ناراحت باشم که نمی‌تونم هیچی بگم. ک
برای این روزا که عمیقا خسته‌ام و تنها و آفت‌زده. چرا آفت‌زده؟ چون فکرایِ اضافی رسوخ کردن به همه جایِ مغزم و انگار آفت افتاده به جونِ ذهنم و فکرام و حرفام. حرف زدن به آدما رو تبدیل کردم به سخت‌ترین کارِ ممکن برایِ خودم و منتظرِ هیچی‌ام. سعی می‌کنم قوی باشم. جوری که بقیه زل بزنن تو چشمام و بگن ”تو دیگه چه مشکلی داری؟ خانواده نداری یا کارتن خوابی؟” و من نفهمم خوشحالم باشم که اینقدر محکم جلوشون ظاهر شدم یا ناراحت باشم که نمی‌تونم هیچی بگم. که
معاوضه اپارتمان با باغچه 100 متری الی 500متری در شهرستان شهریار حومه غرب تهران با امکانات سند شش دانگ ، آب برق گاز دربهترین قسمت شهریار جهت اطلاعات بیشتر در مورد قیمت باغ و باغچه لطفا تماس بگیرید .
بزرگترین مرکز خرید و فروش باغ باغچه باغ ویلا در شهریار و حومه
داس بی دسته ما 
روزها و سالهایی  
علف هرزه ان باغچه را می چیند 
پدری پیر     کمری تا خورده     دستهایش چه زمخت
داس بی دسته ما گنج گرانی ایست 
که به دست پدری پیر به زمین می کوبد 
هرزه را می جوید , می شوید 
باغچه را اباد است . 
و درختانی که در ان سر به فلک اراسته 
پدری پیر اما ...
عمر را باقی نیست  
گوشه ای بنشسته 
مالکانی هر سو چشم شوریده ای بنگارند 
 و در ان باغچه ابادی به جدال پردازند 
پدر !!؟
فرزندان   پسرانم     
من اگر می دانستم که ز ان موهبت و عش
من به تو خندیدم
چون که می دانستمتو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدیپدرم از پی تو تند دویدو نمی دانستی باغبان باغچه همسایهپدر پیر من استمن به تو خندیدمتا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهمبغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من وسیب دندان زده از دست من افتاد به خاکدل من گفت: بروچون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرامحیرت و بغض تو تکرار کنانمی دهد آزارمو من اندیشه کنان غرق در
 
"دلم براى باغچه مى سوزد."
کسی به فکر گل ها نیستکسی به فکر ماهی ها نیستکسی نمی خواهدباورکند که باغچه دارد می میردکه قلب باغچه درزیر آفتاب ورم کرده استکه ذهن باغچه دارد آرام آراماز خاطرات سبز تهی می شودو حس باغچه انگارچیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست.حیاط خانه ما تنهاستحیاط خانه ی مادر انتظار بارش یک ابر ناشناسخمیازه میکشدو حوض خانه ی ما خالی استستاره های کوچک بی تجربهاز ارتفاع درختان به خاک می افتدو از میان پنجره های پریده رنگ خانه
امروز داشتم به این فکر میکردم، که فلان روز نیازی نبود به پسرم سر پاستیل سختگیری کنم و اینطور اشکش رو ببینم؛ کافی بود برنامه ی دیگه ای میچیدم تا به هدف میرسیدم. ولی ترس از فجیع شدن یک انفاق ساده در آینده باعث شده بود مغزم به درستی موضوع رو تحلیل نکنه و نتونم تصمیم پخته ای بگیرم.
این پروسه مادری رشد مغزم رو چندین برابر کرده به حدی که انگار حس میکنم بخش هایی از مغزم از زیر پرده ای بیرون اومده و داره فعالیت میکنه.
دوست دارم این باز شدن عقل و نگاهم ر
دلم میخواد یه روزایی ذهنمو ...مثل کیفم خالی کنم رو میز ...
و تکون تکونش بدم انقدر که هیچی توش باقی نمونه...
هیچی...
بعدش دونه دونه آرزوهامو بردارم ...فوت کنم...و خاک و گردشو بگیرم 
ترس هامو مثل آدامس بجوئم...
استرسامو مثل آشغال دستمال کاغذی و رسید های قدیمی‌ پرت کنم دور ...
خاطراتمو زیر و رو کنم و اگه چیزی ازش به دردم خورد بذارم سرجاشو بقیه رو بریزم توی کشو و درشو قفل کنم...
عادتامو اطلاعاتمو...همه رو همه رو یه بار نگا کنم...و اگه چیزی از توش داغون شده و خر
وقتی که تو آمدی دوبارهاز هر طرفی سپیده سر زددر باغ، شکوفه شد شکوفاپروانه به سوی غنچه پر زد
در خانه و کوچه و خیابانگل های قشنگ خنده روییداز شادی دیدن تو آن روزهم غنچه و هم جوانه خندید
گیسوی قشنگ سبزه آن روزبا دست نسیم شانه می شدباغ دل ما ز دیدن توسر سبز و پر از ترانه می شد
********** شعر کودکانه دهه فجر **********
از آسمون دوبارهبارون گل می بارهتو این هوای برفیتولد بهاره
بادکنکای رنگینقل و گل و شیرینیشروع جشن فجرهلاله ها رو می بینی
********** شعر کودکانه دهه
 
۷ تزیین بینظیر و ارزان گلدان‌های سفالی برای باغچه.
گل و گیاه بخش اصلی یک باغچه را تشکیل می‌دهد، بسیاری از افراد باذوق برای زیباتر شدن باغچه منزل خود از وسایل تزیینی دیگر مثل آبنما، مجسمه و.... استفاده می‌کنند. کاربرد چنین وسایلی نقش بسزایی در زیبایی باغچه دارد،
ادامه مطلب
خرید باغ و باغچه در شهریار امری کاملا تخصصی بوده و در این زمینه نمی توان به هر مشاورزی اعتماد کرد.
ملکبین با هدف خرید و فروش باغ و باغچه در شهریار  از سال 1380 فعالیت خود را آغاز کرد.
ملکبین با کادری مجرب و کاردان در حوزه معاملات املاک کشور توانسته است نیاز های گسترده ی مشتریان خود را به خوبی تامین کند و در راستای خرید و فروش باغ و باغچه در شهریار با قیمت های مناسب در مناطق مختلف شهریار آماده ی خدمت رسانی به هم میهنان عزیزمان است.
خرید باغ و با
مارمولک یکی از جانوران مفید برای باغچه و دوست گیاهان است. بنابراین اگر میخواهید سلامت خاک و گیاهان خودرا حفظ یا تقویت کنید، روشهای جذب مارمولک به باغچه را یاد بگیرید.
 در صورتی که نیازهای مارمولکها را تامین کنید میتوانند در باغچه ها و فضاهای سبز شهری و روستایی نیز زندگی کنند. باغچه های در هم ریخته برای مارمولکها شرایط زندگی را فراهم میکنند. مارمولک به مکانی برای پنهان شدن و کمین کردن برای شکار طعمه و تغذیه و استراحت نیاز دارد و همچنین به پن
ایده‌های خلاقانه طراحی و ساخت باغچه‌های عمودی یا wall garden.
تصور هر کدوم از ما از کشاورزی و باغبانی، پرورش گل و گیاه به صورت سنتی و روی چندین هزارمتر زمینه. ولی خوشبختانه اتفاق‌های جالبی تو اطراف ما تو محیط‌های شهری در حال رخ دادنه.
کشاورزی روی دیوار، باغچه عمودی، wall garden و... نام‌های جدید از کشاورزی مدرن در شهرهای شلوغ و پرسروصداست.
ادامه مطلب
عین این صداهایی که مسلسل وار توی گوشمان می پیچند، نشخوارهای فکری توی مغزم پیوسته در زایشند، آخر به کدام سنگر از باور ایمان بیاورم. من آنم که در سکوت هجاهای ریشه دار و گلدوزی شده پناه گرفته ام. کاش دشنه هایی مغزم را هدف بگیرند، کمی هوای تازه می خواهم، کمی حضور...
برف بود، کوه بود، سفیدی نتیجه ش بود و چشمهای من به طرز عجیبی خیره بود، و مغزم، داشت تصویر ذخیره میکرد و یه گوشه داشت آروم لذت میبرد، آروم، مغزم آروم بود... 
کوه برید، بریم، وقتیکه برف هست، قشنگ تر از روزای معمول تابستونشه اما، به نظرم دیتاهای کمتری به مغز آدم میده ولی عمیق تر(درک رنگ سفید کمرنگ و پررنگ) و نور معنی بیشتری پیدا می کنه... 
غولی بود با چشمان آبی که به زنی باریک اندام دلداده بودرویای زن خانه ای  کوچک بود خانه ای با باغچه‌ای پر از یاسکه باروری در آن شکوفا بود غول او را دیوانه وار دوست داشت دست هایش برای کارهای بزرگ ساخته شده بود نمی توانست خانه ای این چنین بسازدنمی توانست درِ خانه ای با  باغچه‌ای پر از یاسو سرشار از باروری را بکوبد غولی بود با چشمان آبی که عاشق زنی باریک اندام شده بودزنی باریک اندام و ریز نقش زنی که آغوشش برای آسودگی بازو از  گام‌های بلندِ د
آهان راستی، از پارسال پیرارسال‌ها تا همین دیروز، یه سری مسئله حول روابط انسانیم شکل گرفته بود تو مغزم که اگه یکیشونم حل می‌شد، بقیه هم حل می‌شدن می‌رفتن خونه‌شون. ولی همه‌شون نشسته بودن یه گوشه مغزم و بر و بر در و دیوار رو نگاه می‌کردن؛ هر از گاهی هم زیرپایی می‌گرفتن برای بقیه اعضای خانواده :|
خلاصه، یه اتفاق خیلی کوچولو و روزمره افتاد چند روز پیش، که صرفا نمونه کوچیکِ همون مسئله های قبلی بود ولی این دفعه من جای یه آدم جدیدی از داستان بو
نگهداری و تکثیر فلفل در باغچه و گلدان
امروز قصد داریم روش کاشت و پرورش فلفل در منزل را به شما خوانندگان مجله سرگرمی و تفریحی جذاب ترین ها آموزش دهیم .
اگر خودتان دانه ی فلفل بکارید علاوه بر اینکه انواع مختلفی از آن را خواهید داشت، در هزینه هایتان صرفه جویی می کنید. پرورش فلفل در هوای سرد کار سختی است و اگر 
در فصل های سرد سال نیستید و احتمال یخ زدن فلفل ها وجود ندارد، می توانید آن ها را در باغچه تان بکارید.
دانه ی فلفل برای رشد کردن به اندازه ای
+ بیا بریم تو حیاط یکمم هوا میخوری
_باشه
تو حیاط لب باغچه
+من جعفری میکنم تو اونور شاهی بکن
_خب
بعد چند دیقه
_دونه های این نارنجی بود؟
+ اوم.... قهوه ای بود
_آها... انگار بعضی هاش بالا نیومده 
+ یه چیزی شبیه زیره بود 
_ آ یعنی قیافه اش شبیه زیره بود؟ 
درحالی که میومد سمتم دستشو گرفت جلو صورتم و گفت 
_ اینو میگم 
+  آ اینا... اینا تخم یه حشره هستن 
اون :
من :،
تخمها :
 
این بخشی از حیاط مدرسمونه. روز اولی که اومدم اینجا با یه حیاط بدون باغچه رو به رو شدم. یه حیاط که شبیه برهوت بود. پرسیدم چرا اینجا باغچه نداره؟ مدیر گفت زمینو یک سره آسفالت کردن، باغچه نکندن. 
گفتم اگه باغچه درست کنید درخت میاریم حیاط یه کم رنگ و رو بگیره. با کمک پدر بچه ها یه قسمتهایی از آسفالتو کندن و کود ریختن. بعد هرکس هر موقع سال که می تونست یه درخت میاورد و می کاشتن. درختای کنار دیوار همون درختاییه که تو سه چهار سال اخیر هرکس به یادگار از خو
و من افتادم زخمی بر خاک
دخترک رفت و پسر نیز مرا تنها بر خاک گذاشت
خنده و گریه یشان رفت به باد
سیب دندانزده ی خاک آلود
اینچنین می گوید :
ساعتی رفت و من آزرده شدم
همه در فکر شدم چه کسی من را  از زمین بر خواهد داشت
چه کسی باز مرا خواهد خواست
که صدایی آمد کولی غمزده ای دید مرا ا
اشک شادی در چشم
از زمینم بر داشت
و مرا با خود برد
او که در گوشه ی مخروبه اطراف دهات
پدر پیری داشت
شاد و خندان به پدر کرد سلام
پدر امروز خدا سیبم داد
تا که باهم بخوریم
جای دندا
_من دقیقا برعکس کسانی ام که خوب می نویسند ولی موضوع و سوژه ندارند.
_این وبلاگ رو زدم که حداقل بتونم توی نوشتن راه بیفتم.منظورم همون در حد جمله بندی و ایناست نه نوشتن یه رمان پونصد صفحه ای جذاب.
_توی مغزم داستان،خاطره و یا ماجرای هر چیزی رو که می خوام بنویسم رو از اول تا آخر تصور می کنم و می دونم چی به چیه اما موقع نوشتن که میشه همچین مغزم قفل می کنه که باید زنگ بزنم کلید ساز بیاد.
_از امروز به بعد بیشتر می نویسم.
 
صدا های درون مغزم دارند دیوانه ام میکنند:/
من را از کار انداخته اند:/کاملا....
مثل ادم معتادی ام که از خماری وا رفته  و میخواهد پایش را حرکت دهد و نمی تواند...راکد و بی مصرف! در نهایت هم همه به او میخندند و میگویند احمق نمی تواند خودش را جمع کند...
معتاد چه شده ام؟
خمار که شده ام؟
نمیدانم..
من هیچی نمیدانم...
میگویند سعادت در جهالت است، این است سعادت من؟این کلافگی و سقوط بدون انتها؟
واقعا دنبال چه ام؟
هزار تکه شده ام و هر تکه ام ساز متفاوتی میزند،از چن
صدا های درون مغزم دارند دیوانه ام میکنند:/
من را از کار انداخته اند:/کاملا....
مثل ادم معتادی ام که از خماری وا رفته  و میخواهد پایش را حرکت دهد و نمی تواند...راکد و بی مصرف! در نهایت هم همه به او میخندند و میگویند احمق نمی تواند خودش را جمع کند...
معتاد چه شده ام؟
خمار که شده ام؟
نمیدانم..
من هیچی نمیدانم...
میگویند سعادت در جهالت است، این است سعادت من؟این کلافگی و سقوط بدون انتها؟
واقعا دنبال چه ام؟
هزار تکه شده ام و هر تکه ام ساز متفاوتی میزند،از چن
یکی بود یکی نبود.مادر بزرگ یه باغچه قشنگ داشت که پراز گلهای رنگارنگ بود. ازهمه ی گل ها زیباتر گل رز بود.
البته اون به خاطر زیباییش مغرور شده بود و با بقیه گل ها بدرفتاری می کرد.
یک روز دوتا دختر کوچولو و شیطون که نوه های مادربزرگ بودند به سمت باغچه آمدند. یکی از آن ها دستش را به سمت گل رز برد تا آن رابچیند، اما خارهای گل در دستش فرو رفت.
دستش را کشید وباعصبانیت گفت: اون گل به دردنمی خوره! آخه پرازخاره. مادربزرگ نوه ها را صدازد آن ها رفتند.
اما گل رز
بسم الله الرحمن الرحیم
کودکان باغچه هایی از امیدندکـه از شکوفه های انار لبریز اسـتهر کودک گلدانی اسـت کـهاز زیباترین گل های خوشبومنازل رابه نزدیک ترین بهارها گره زده اسـت ****** اگر کودک نبودنه پدر معنا داشتنه هیچ مادری بهشتی می شداگر کودکان نبودندشکوفه های زندگی بـه بهار نمی رسیدندو خانواده بی مفهوم ترین واژه ای می شدکـه در لغت نامه ها می شد پیدا کنی
فروش باغچه اطراف تهران ارزان قیمت و لوکس - دارای سرایداری و امکانات کامل رفاهی شامل آب برق گاز تلفن با سند شش دانگ آماده محضر 
فروش باغچه در شهریار {{ بهترین منطقه شهریار و حومه }} 
جهت خرید و فروش باغچه در منطقه شهریار ملارد و حومه غرب تهران لطفا تماس بگیرید :::

مدیریت : خزائی ۰۹۱۲۲۸۹۰۶۱۵
شهریار 1550 متر باغ باغچه /چهار دیواری/سند تک برگتهران، شهریار
تماسباغچه 10سالهلحظاتی پیش
شهریار، صباشهر
۱۳۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
املاک    1000 متر زمین واقع در یوسف آبادشهریار، یوسف آباد صیرفی
۵۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
تماساملاک    290 متر زمین مسکونی سند دار شهریاردقایقی پیش
شهریار، شهریار میدان بسیج خیابان سینک
۵۵۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
تماس 800 متر باغ ویلا داخل مجموعه800 متر باغ ویلا داخل مجموعهدقایقی پیش
شهریار، بکه
تماس600 باغ ویلا در شهریارساعاتی پیش
شهریار، ک
آهنگ گوش می دم تا مغزم کار کنه ، آدامس می خورم که خوابم نبره تا این طرح پژوهشو بنویسم
و دارم به این فکر می کنم که واقعا مغزم بدون آهنگ گوش دادن کار نمی کنه؟
احتمالا برای کارهایی مجبور باشم انجام بدم یا وقتایی که خسته باشم ! نمی دونم امیدوارم این طور باشه
+ همه کارهای این ترمو گذاشتم برای هفته آخر. قشنگ لفتشون دادم تا برسم به هفته آخر 
+ از این که احتمال زیادی وجود داره که بعد از این روزها و چند هفته ، دیگه پامو هیچ دانشگاهی نزارم ، حس مبهم خوبی دا
عصبی ام مغزم داره منفجر میشه یه ساعته گیر دادم به همه چیز زندگیم داشتم یکی یکی قسمتهای مختلف زندگیما به لجن میکشیدم توی ذهنم که یاد اینجا افتادم هرچی با خودم فکر کردم چرا این وبا زدم یادم نیفتاد رفتم پست اولما خوندم یسری چرندیات بود که انداخته بودم گردن اشفتگی ذهنیم فهمیدم الان همونجاییم که دوسال پیشم بودم فقط یکم حادتر مغزم بیشتر دچار خزعبلات شده راه رهاییشا بلدم سرکوب مغزم طول میکشه یکم اما سرجاش برمیگرده ودوباره زندگی میکنه... مجبوره تا
سلام و احترام به همه اعضای محترم حلقه داستانی کویر
جلسه این هفته طبق روال، ساعت 17 در کتابخانه حاج ملاهادی برگزار خواهد شد.
تمرین این هفته:
روایت اول شخص با آغاز: مغزم قفل شده بود ... (زمان فعل می تواند عوض شود: مغزم قفل شده! مغزم قفل می شود یا ...)
با رعایت این نکات:
1) بخش روایت با شکل نوشتاری نوشته شود نه محاوره
2) تمرکز بر روی توصیف حالت راوی است. نویسنده سعی می کند مخاطب را در مورد «توصیف قفل شدن مغز» قانع کند.
3) نیازی نیست ساختار داستان شکل بگیرد و
راستش را بخواهید فرار می‌کنم. از خودم فرار می‌کنم. از نوشتن فرار می‌کنم. از روبرو شدن با دیگران فرار می‌کنم. از انجام دادن کارهایم فرار می‌کنم. پشت گوش می‌اندازم‌شان. اعصابم خط خطی شده. حوصله‌ی هیچ‌کس را ندارم. دلم اتاقم را می‌خواهد. دلم سکوت مطلق می‌خواهد. دلم تنها ماندن برای ساعت‌های طولانی می‌خواهد. همان‌طور که قبل از این هر روز تجربه‌اش می‌کردم. نمی‌دانم از دست این همه جمعیت به کجا فرار کنم. نمی‌دانم کجا بروم که کسی حرف نزند. کجا
فروش ویژه چراغ خورشیدی باغچه




چراغ خورشیدی باغچه، تزیین باغ، روف گاردن، حاشیه باغچه، پلازا و ... بدون نیاز به مصرف انرژی برق. مقاوم در برابر آب ...
چراغ خورشیدی باغچه ، محصولی با طراحی نوین و زیبا است. این چراغ مجهز به پنل خورشیدی می باشد که با استفاده از آن در طول روز نور خورشید را دریافت و به صورت انرژی الکتریکی درون باطری خود ذخیره می کند. از ویژگی های این محصول می توان به امکان روشن و خاموش شدن اتوماتیک با توجه به تاریکی و روشنایی محیط
آسمان به طرز عجیبی سفید و طلایی بود.اشعه های طلایی خورشید اخرین نفس هاى خودش را میکشیدند که به خانه برگشتیم.
تغییرات از زمان رفتنمان،محسوس بود و به غایت دلبر.
درخت بهِ باغچه،شکوفه های سفید داده بود.میوه ى نارنجی کامکوات و آلوچه های سبزِ کوچک از روی درخت هایشان،به من چشمک میزدند.
غنچه های رنگى و بسته ى باغچه باز شده بودند.
مشغول بلیعدن اینهمه لطافت با چشمانم بودم که گربه کوچکِ حیاط به استقبالم امد و خودش را زیر پایم لوس کرد و میومیو سر داد..
شک
شاید باید دوباره شروع به نوشتن کنم. مغزم پیچ در پیچ راهی شده که من را در خود می کشد. حتی قکر کرده ام به روانشناس و روان پزشک ولی در اخر... مگر از حقیقت کم میشود؟
امروز صبح ذوق شعریم برگشته بود. در نطفه خفه اش‌ کردم. من ادم منطقی هستم اما سیاهی های در ان بلعیده شده ام باعث تفکرات عجیب و وسواس های غیر معمولم می شوند. تمام قبلی ها ذوق شعر بود و او نبود. این بار‌میخواهم برعکس باشد.
نمیتوانم خودم را پیدا کنم. یک من عجیبی در وجودم ریشه دوانده که به شدت با
شهریار فروش زمین ارزان مناسب باغ ویلا کد492 - خرید و فروش زمین 492 ...شهریار فروش زمین ارزان مناسب باغ ویلا کد492 ... برای خرید و فروش باغ ویلا،باغ و باغچه زمین،سوله،در شهریار ملارد صفادشتخرید و فروش زمین و باغ در شهریاربیش از 1408 آگهی خرید و فروش زمین و باغ با قیمت های مناسب در شهریار و حومه شهر.خرید زمین در شهریارجستجوی زمین برای خرید در شهریار تهران. فروش باغ ارزان در شهریار در شهریار - 23000 متر زمین دارای سند... آب و برق و با قیمیتی بسیار عالی و ارزا
ساعت 02:50 شبه.
من هنوز بیدارم
و خوابم نمیبره
چشمام خیلی خستس و خودمم خیلی خوابم میاد
اما فکرم خیلی درگیره
مغزم نمیذاره بخوابم
هزارتا تب تو مغزم باز شده ، به هزارتا چیز باس فک کنه، واس همین هنگ کرده
و کلا دیگه نه میتونه فکر کنه نه بخوابه
نمیدونم چجور ذهنمو آزاد کنم
حس جنسی منسیم هم رفته چن وقته
کلا خیلی بی‌حسم
روزا هم منگم
همه صداها انگار بم شدن
نمیتونم رو هیچی تمرکز کنم
رو هیچی
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
کاش شب تموم شه سریع
~~~~~~~~~~~
گاهی یه چیز تو ذهنم بم میگه ک
ساعت 02:50 شبه.
من هنوز بیدارم
و خوابم نمیبره
چشمام خیلی خستس و خودمم خیلی خوابم میاد
اما فکرم خیلی درگیره
مغزم نمیذاره بخوابم
هزارتا تب تو مغزم باز شده ، به هزارتا چیز باس فک کنه، واس همین هنگ کرده
و کلا دیگه نه میتونه فکر کنه نه بخوابه
نمیدونم چجور ذهنمو آزاد کنم
حس جنسی منسیم هم رفته چن وقته
کلا خیلی بی‌حسم
روزا هم منگم
همه صداها انگار بم شدن
نمیتونم رو هیچی تمرکز کنم
رو هیچی
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
کاش شب تموم شه سریع
~~~~~~~~~~~
گاهی یه چیز تو ذهنم بم میگه ک
شک نکن بیدارم 
آره خواب یه جاده دوره
واسه منی که یه راه صاف یه خواسته بوده!
.....
چون تو بودی که تو تقویمام که تغییرا رو کاشتی
واسه رسیدن یه مسیر طولانی داشتی :)
نه عزیزم یادت باشه یاده من نمیره!
باید پیش من بمیره!
.....
نتونستم کلاس شجاعی رو کامل گوش کنم چون به شدت مغزم کار نمیکرد دوست داشتم فقط با صدای بلند بخندم!بس که نخوابیده بودم!
بعد که تونستم سه چار ساعتی بخوابم مغزم باز شد!
اومدم تو اتاقم پشت میزم نشستم و نوشتم....تمام کارایی که باید بکنمو نوشتم
بنام خداوند روزی ده رهنمای- این مقاله به معرفی طرح‌های دشت باغ و احداث باغچه برای کارمندان می‌پردازد. این طرح بصورت تعاونی یا توسط ادارات رفاه در وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و شرکت‌ها قابل‌اجرا می‌باشد. دشت‌های بایر نزدیک شهرهای بزرگ مناسب برای احداث این باغچه‌ها می‌باشد. این باغچه‌ها بهترین هدیه از جانب پروردگار مهربان و کشور ایران‌زمین به کارمندان و تمامی واجدین الشرایط و بهترین سرمایه‌گذاری برای کارمندان می‌باشد و آینده بسیار د
همیشه دلم میخواسته با کسی حرف بزنم از ته دلم حرف بزنم هرچه واژه لعنتی که توی سلول به سلول بدنم دارند میچرخند را بالا بیاورم و برای یکبار هم شده احساس کنم سبک شدم احساس کنم چیزی مغزم را نمیخورد 
ولی آدمها نمیخواهند گوش بدهند آنها فقط میخواهند جوابت را بدهند و به تو اثبات کنند که از تو بدبخت ترند آنها میخواهند نصیحتت کنند من با آدمهای زیادی حرف زدم 
هیچ کدامشان به معنای واقعی کلمه هیچ کدامشان حتی خود لعنتی ام نمیخواهند گوش بدهند و آدم نمیداند
دیشب که شیفت بودم حساااااابی خسته شدیم.انقدرررررر مریض آوردن که تخت اضافی گذاشته بودیم بین تخت های خود اورژانس.  ۴ تا تخت اضافی گذاشته بودن ما بین تخت ها جوری که رفت و آمد سخت می شد.نمی دونم دیشب چه خبر بود که انقدر شلوغ شده بود.بیشتر از ۳۰ تا پذیرش داشتیم.دکتر می گفت من وقت نمی کنم به خوبی نوار قلب ها رو امضا کنم تو چه جوری نوار قلب می گیری؟
بعضی اوقات مغزم کار نمی کرد دیگه،  که از کدوم مریض نوار قلب باید بگیرم از کدوم نباید بگیرم.
از شلوغی اونج
۷۰۰ متر باغچه در رزکان شهریار
لوکیشن مناسب واقع در رزکان
۴۰ متر بنای آماده با مجوز از شهرداری
استخر رو باز
درختان مثمر میوه و سرسبز
یک ساعت سهمیه اب کشاورزی
انشعابات آماده نصب
مدارک سند مادر
کدملک در املاک سناتور : 4013
 
برای دریافت اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید     
 
برای پیوستن به کانال تلگرامی ما به آدرس زیر مراجعه کنید :
https://t.me/senator_melk2
از سایت ما دیدن فرمایید:
http://amlakesenator.com/
09125938112
ضرغامی
09387385864
احمدی
الکی دارم می نویسم
الکی خوشحالم انگار سیم کشی های مغزم بهم ریخته
ساعت 2 ناهار خوردم
ساعت 4 گرسنه ام شد
ساعت 5 یه وعده دیگه خوردم
الان به معنای واقعی گرسنمه
ساعت 7 تازه
یعنی تا شام زنده می مونم
و تازه اصلا هم وزن اضافه نکردم
هیچ حس میکنم دارم وزن کم میکنم
ولی الکی خوشحالم
چی بخورم خخخخ
دقیقا چند روز سیستمم بهم ریخته نمی فهمم چرا
اصلا برای همین می ام اینجا می نویسم
مغزم بیش از حد فعاله نمی فهمم چرا
پشت سر هم روشنه دارم همش کار میکنم فکر میکنم
ولی
با سلام خدمت شما گل رویان وبلاگ گل زیبا 
امروز به پارک زیبا وکیل آباد مشهد رفتم ، قسمتی بود که گونه های مختلف گیاهی رو کاشته بودن . یکی از اونا که منو جذب خودش کرد هوستا ابلق بود . برگاش خیلی قشنگ بودن . و بعد از تحقیق متوجه شدم که گیاهی بسیار مقاوم و سایه دوست برای باغچه های ماست . 

ادامه مطلب با توضیحات کاشت و شرایط نگهداری و عکس های بهتر .
ادامه مطلب
بسم‌الله
اصلا نفهمیدم آبان چطوری گذشت!
امروز آخر آبانه و این ماه هم پر از چالش و اتفاق و ماجرا بود.
جلسه با استادم و اینکه گفت میتونم دفاع کنم اما اون ایراد لعنتی که پیدا نمیشه و دانشجوش تن و بدن منو میلرزونه که این ایراد اساسی داره!!
ارائه دیروز مانا و شروع دو هفته پرکار و پر استرس ...
احساس می‌کنم مغزم گنجایش نداره، داره می‌ترکه، حتی تو خوابم مغزم استراحت نمی‌کنه ازخپاب که بیدار میشم خسته‌ترم ...
چرا این پایان‌نامه عزیزترازجان تموم نمیشه؟!
 
همه انسان ها لحظاتى از زندگیشان سیاهند 
من نیز گاه بدان لحظاتم نگاه مى کنم
لحظاتى که خشم تمام وجودم را سیاه مى کنید
هرچه میخواهم اسلاید بعدى را بزنم تا بیاید و بشورد
نمى شود
انگار دستم گیر کرده است
سوزن گرامافون گیر کرده است
و مغزم مغزم کنترلش را از دست داده است
ماشینى هستم که چپ کرده است و فرمان از دست راننده خارج شده و غلت مى زند و  
قلبم مى گرید
 
همه انسان ها لحظاتى از زندگیشان سیاهند 
من نیز گاه بدان لحظاتم نگاه مى کنم
لحظاتى که خشم تمام وجودم را سیاه مى کنید
هرچه میخواهم اسلاید بعدى را بزنم تا بیاید و بشورد
نمى شود
انگار دستم گیر کرده است
سوزن گرامافون گیر کرده است
و مغزم مغزم کنترلش را از دست داده است
ماشینى هستم که چپ کرده است و فرمان از دست راننده خارج شده و غلط مى زند و  
قلبم مى گرید
یه بیل خاک بریز روش :
 
زباله تر چیست ؟
 
به بقایای میوه و سبزی و  هر چیزی خوردنی که در سطل آشغال ریخته می شود بجز کاغذ و شیشه و پلاستیک و فلزات و مانند آنها زباله تر
 
گویند .
 
بیشتر محتوای سطل آشغال زباله تر که به اصطلاح به آن آشغال می گویند .
 
اگر می خواهید باغچه سبزی داشته باشید بهترین روش دفن همین آشغالها است .
 
آشغال تازه بهترین غذا برای کرم های خاکی 
 
و سایر موجودات خاک زی است .
 
و اما اولین چیزی که برای باغچه سر سبز لازم است آب باران است
سه شنبه وسط هفته ایستاده است وتنهایی ازش می باردنه پای رفتن داردنه دلِ ماندن...سه شنبه ها می توانم بفهمم مادر چرا با فروغ اشک می ریزدسه شنبه ها می توانم بفهمم وقتی پدر می گوید از من گذشته استشما فکری به حال باغچه کنید،منظورش از باغچهتنها همان رُز کنار حیاط استسه شنبه ها می توانم بفهمم کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم...و من فکر میکنم ،فکر میکنمتو را شبیه سه شنبه ها دوستت دارمانبوهم از دوست داشتنتاماچه دلتنگ ؛سه شنبه ها وسط دوست داشتنت می ایستمتنه
یه بیل خاک بریز روش :
 
زباله تر چیست ؟
 
به بقایای میوه و سبزی و  هر چیزی خوردنی که در سطل آشغال ریخته می شود بجز کاغذ و شیشه و پلاستیک و فلزات و مانند آنها زباله تر
 
گویند .
 
بیشتر محتوای سطل آشغال زباله تر که به اصطلاح به آن آشغال می گویند .
 
اگر می خواهید باغچه سبزی داشته باشید بهترین روش دفن همین آشغالها است .
 
آشغال تازه بهترین غذا برای کرم های خاکی 
 
و سایر موجودات خاک زی است .
 
و اما اولین چیزی که برای باغچه سر سبز لازم است آب باران است
از وقتی که از خواب بیدار شدم یک بند در مغزم با خودم حرف زدم ، هر وقت این حالت را پیدا میکنم ، یک نفر درون من می‌گوید : اوف نه توروخدا دوباره شروع نکن ، حوصله نق زدناتُ ندارم:/ شاید من کودک درون ندارم ، به جایش یک بالغ درون دارم که خیلی کلافه و خسته شده.و کودکم بیرون است:// من نق هایم را به جان خودم میزنم .حرص هایم را سر خودم خالی میکنم. مثلاً همین الان اینقدر وراجی کسی درون مغزم زیاد است که صداهای اطراف شبیه صدای ناخن کشیدن روی شیشه است و من باید با
یک‌روز می‌آیی، می‌دانم؛ از انتهای همین کوچهٔ خلوت که خانه‌هایش خاموش و متروک است. یک‌روز می‌آیی، می‌دانم؛ با چمدانی در دست، برای ماندن. من سال‌هاست این لحظهٔ نیامده را به انتظار نشسته‌ام، من سال‌هاست گل‌های باغچه را به امید آمدنت زنده نگه‌داشته‌ام؛ که همیشه بهار باشم برایت. ببین! چای دم می‌کنم هر روز برای دو فنجان. این یعنی زمان آمدنت رسیده؛ زمان کوچ تو به سرزمین آغوشم. بیا، بیا و تنها ساکن سرزمینم شو‌. بیا و به کوچه، به گل‌های باغ
تصمیم میگیری بعضی ها را که با تمام وجود دوستشان داری از زندگی ات پرت کنی بیرون، دستت را قلم میکنی که پیام ندهی، زبانت را از حلقت بیرون میکشی که حرفی نزنی، قلبت را جر میدهی که تنگ نشود برایش، مغزت را شست و شو میدهی که یادش نیوفتی؛ بعد او چکار میکند؟ یکهو پیام میدهد و از نتایج کنکورت میپرسد... دلت میخواهد بگویی حیواااااان!!! آخر به تو چه؟ من دستانم را قلم کردم زبانم را لال قلبم را پاره و مغزم را نابود که تو اینطور بیایی همه چیز را زیر و رو کنی؟ نتای
700 متر باغچه ویلایی در یوسف اباد قوام شهریار
دارای 50 متر بنای  نوساز
درختان میوه متنوع و مثمر میوه
دارای منبع اب هوایی
آبیاری قطره ای درختان
واقع در بهترین منطقه دنج و ارام
دارای سند بصورت وکالت از سند مادر
حدود قیمت :  550 میلیون تومان
کد ملک در املاک سناتور : 4015
برای دریافت اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید
برای پیوستن به کانال تلگرامی ما به آدرس زیر مراجعه کنید :
https://t.me/senator_melk2
از سایت ما دیدن فرمایید:
http://amlakesenator.com/
09125938112
ضرغامی
09387385864
احمدی
 
از اونجایی که مغزم از خوندن هم زمان جنین و سر و گردن ریده
اومدم تو راهرو حموم
نشستم رو چهار پایه
پشت پنجره اینو گوش میدم
http://next1.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%A8%DB%8C-%D9%86/
چند روزی هست که تخم های اردک داخل انبار ، جوجه شده و 5 تا جوجه اردک بامزه به دنیا اومدن .. اردک ماده ، قبل از این که بخواد تخم بذاره و تخماش جوجه بشن خیلی ترسو و بی آزار بود .. خیلی راحت می شد اون رو گرفت بدون هیچ مقاومتی اما یه سری اتفاقای جالبی ازش دیدم که می صرفه براش یه مطلب بنویسم .
دیروز عصر رفتیم بغل باغچه تا یکم اونها رو ببینیم .. گفتم شیر آب رو هم باز کنم تا داخل باغچه آب باشه و جوجه ها هم بگردن و غذایی واسه خودشون پیدا کنن ! اول بگم که اردک نر
۵۰۰ متر باغچه ویلایی استخر دار در شهریار
کد این ملک در سایت اندیش ملک 497 می باشد .


باغچه به مساحت 500 متر در منطقه لم آباد شهریار به فروش می رسد ، این ملک با دارا بودن 90 متر ویلای شیک در محله ای ویلایی نشین با تمامی امکانات رفاهی به  فروش می رسد ، محوطه سازی زیبا ، گل آرایی ، درختکاری ، استخر ، انشعابات و قولنامه از دیگر امکانات این ملک می باشد 

تمام فایل های باغ و باغچه در شهریار 
فروش ۵۰۰ متر باغچه با استخر روباز در ملارد


کد این ملک در سایت اندیش ملک 536 می باشد .
باغچه ویلایی به مساحت کلی 500 متر واقع در یکی از با صفا ترین خیابان های باغ ویلایی در منطقه شهریار با امکاناتی شگفت انگیز به فروش می رسد ، ملک مذکور دارای 100 متر ویلای شیک و دیدنی می باشد ، که با مصالحی مرغوب و با نقشه ای به روز طراحی و ساخته شده است ، محوطه سازی بسیار دیدنی شامل گل ارایی ، محوطه سازی ، نورپردازی حرفه ای ، انواع درختان میوه ، گل ارایی و آبنما و بارب
بنام خداوند روزی ده رهنمای
 این مقاله به معرفی طرح‌های دشت باغ و احداث باغچه برای کارمندان می‌پردازد. این طرح بصورت تعاونی یا توسط ادارات رفاه در وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و شرکت‌ها قابل‌اجرا می‌باشد. دشت‌های بایر نزدیک شهرهای بزرگ مناسب برای احداث این باغچه‌ها می‌باشد. این باغچه‌ها بهترین هدیه از جانب پروردگار مهربان و کشور ایران‌زمین به کارمندان و تمامی واجدین الشرایط و بهترین سرمایه‌گذاری برای کارمندان می‌باشد و آینده بسیار
بنام خداوند روزی ده رهنمای
 این مقاله به معرفی طرح‌های دشت باغ و احداث باغچه برای کارمندان می‌پردازد. این طرح بصورت تعاونی یا توسط ادارات رفاه در وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و شرکت‌ها قابل‌اجرا می‌باشد. دشت‌های بایر نزدیک شهرهای بزرگ مناسب برای احداث این باغچه‌ها می‌باشد. این باغچه‌ها بهترین هدیه از جانب پروردگار مهربان و کشور ایران‌زمین به کارمندان و تمامی واجدین الشرایط و بهترین سرمایه‌گذاری برای کارمندان می‌باشد و آینده بسیار
کلیک کنید
2
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
"فصل اول"
به نام پرودگاری که خالق زیبایی هاست
این رمان برگرفته از تخیلات من نا نویسنده است وهر گونه تشابه اسمی
کاملا تصادفی میباشد.
نگاهی به انبوه کتابهای کنار دستش انداخت، ریاضی ، فیزیک، جبر
هندسه ،پری نازبا خود اندیشید، خدایا چرا این هندسه ی کوفتی توی سر
من نمی ره؟!.روی اولین پله ی ایوان نشست و پاهای برهنه اش را برروی
دومین پله ی داغ و تب دار گذاشت . بی حوصله موبایلش را برادشت و
نگاهی به صفحه ی شکسته شده . دک
قیمت زمین در ملارد ویلای جنوبی و ملارد ویلای شمالی با سند شش دانگ و مکان برق و آب سر زمین بهترین سرمایه گزاری جهت خرید و فروش زمین در حومه تهران ملارد ویلای جنوبی . لیست فروش زمین در ملارد ویلای جنوبی به شرح زیر است :
 
6۹0 متر زمین دو کله ملارد، سه دانگ
۶۶۰,۰۰۰,۰۰۰ تومانتماسزمین ۲۰۰۰ متر قجرآباد
۳,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومانتماسخرید زمین مسکونی 1450 متر در ملارد
تهران، ملاردتماس۹ هزار متر سراسیاب ملارد در بافت مسکونی پایان کار تجاری ۱۰۰ درصد سود جهت سرما
باغچه ویلایی استخردار به مساحت ۵۰۰ متر
کد این ملک در سایت اندیش ملک 500 می باشد .


باغ و باغچه به مساحت 470 متر در منطقه ی ویلایی نشین در لم اباد شهریار دارای بنای حدودی 70 متر دارای محوطه سازی ، نورپردازی ، دارای انواع درختان میوه ، استخر ، آلاچیق و محیطی دنج و آرام به فروش می رسد .
تمام فایل های باغچه در لم آباد 
چند شب پیش عنکبوتی را که گوشه‌ی اتاق خوابم تار تنیده بود دیدم. خیلی آرام حرکت می‌کرد گویی مدت ها بود که آنجا گیر کرده بود و نمی‌توانست برای خودش غذایی پیدا کند.با لحنی آرام و مهربان به او گفتم:"نگران نباش کوچولو الان از اینجا نجاتت می‌دهم" 
یک دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی کردم به آرامی عنکبوت را بلند کنم و در باغچه خانه‌مان بگذارمش
اما مطمئنم که آن عنکبوت بیچاره خیال کرد من می‌خواهم به او حمله کنم، چون فرار کرد و لابه‌لای تارهایش پنهان
خوشحالم که یک وبلاگ دارم.
خوشحالم که این وبلاگ رو دارم.
مغزم خسته است. اطلاعات ورودی پرفشار و پرحجم وارد مغزم شده. فرصت فکر کردن نداشتم. الان که خلوتم برگشته، تحلیلشون سخته. ای کاش می‌شد یه‌جوری بدون حرف زدن حرف زد.
دیالوگ برام سخت شده. سوال می‌پرسن درست جواب نمیدم. این چند روز زنگ می‌زدن برنمی‌داشتم.
افسردگی گرفتم.
بهت عجیبیه.
+ فکر کنم واضح شد که ناراحتی غلبه‌ی خیلی بیشتری داشته. گرچه پشیمانی در کار نیست.
+ هیچ قصد نداشتم در مورد این حجم از
دنی، اگر برایت بگویم آقا و خانم جوانی صاحب خانه‌ای که ساخته بودی شده‌اند، چه حسی پیدا میکنی؟ 
اوایل دائم یاد روزهای قدیم و دوستی‌مان می‌افتادم. فکر میکردم خیلی پیر شده‌ام. ترس برم داشته بود که نکند خیلی تنها شده باشم. آخر تو و ژاکلین برای ما مثل خواهر و برادر بزرگتر بودید، حالا ببین جلوی این بچه جوانها چه بابابزرگی به حساب می‌آیم! مثلا همین دو ماه پیش را برایت بگویم، آقای جوان سعی داشت با شن‌کش فلزی کوچکی (شاید مال خودت بود؟ نمیدانم) برگه
اغبانی در منزل یک تفریح مفید است! هم یک سرگرمی تازه خواهید
داشت و هم از خوردن سبزیجات ارگانیک و طبیعی کنار وعده‌های غذایی‌تان لذت
می‌برید.
گل و گیاه در خانه میترا
من برای تهیه گیاهان آپارتمانی هزینه زیادی نکردم. هر زمان که
در طول روز و در روزمرگی زندگی گیاهان را می بینم از آنها انرژی می گیرم و
به همین دلیل دوست دارم که گل و گیاهان را در خانه نگهداری کنم. برای مراقبت و نگهداری از گیاهان آپارتمانی از آبپاش، اسپری و بیلچه استفاده می کنم.

فردا یک پایانترم و یک میانترم دارم. اوضاع خوبی در هیچکدامشان ندارم و استرس هم چیز تازه ای نیست. دیشب و صبح درگیر دعوا شدم. اگر بخواهم طبق معمول رفتار کنم، امروز را تا شب در این وضعیت ... سپری می کنم و شب امتحان هم طبق معمول درس را متوجه نمیشوم. فردا هم می روم و دو تا صفر خوش آب و رنگ میگیرم و آخر ترم برای مشروط نشدن دعا می کنم. اما راستش نمی خواهم درگیر پروسه همیشگی سه ساله ی خودم بشوم و می خواهم همین امروز ؛ فقط امروز را تحمل کنم. چون فردا قرار است ب
به شدت دلم هوای نوشتن را کرده بود. قلم و کاغذی برداشتم و کمی بعد لعنت فرستادم به دستی که عادت کرده به تایپ کردن توی گوشی و خودکار رو رها کردم. دلم می خواست یکم توی تنهاییام برای خودم فکر کنم.راستش این روزا نه رضایتی از اتفاقای درونش دارم و نه رضایتی از خودم، این نارضایتی باعث میشه تنفرم از خودم بیشتر بشه و این که اطمینان پیدا کنم من نمی تونم خود مزخرفمو تغییر بدم. وقتی میگم از شرایط الانم راضی نیستم یه صدایی ته ذهنم می گه خب چیکار کنم که رضایت د
رها کرده ام زندگی را،شاید برایش بجنگم،اما اگر از خدا بپرسی می گوید:خودش را سپرده به موج سرنوشت...راست هم می گوید،با تمام وجودم منتظر سرنوشتم هستم،زندگی را زندگی می کنم و لبخند می زنم،حتی اگر فروشنده سر کوچه هم به ازای هر لبخندم بگوید:اخه نمیفهمم چی خنده داره تو این دنیا! باز هم لبخند می زنم و می گویم:حتی اگه نباشه،بزا من بشم یه دلیل:) باورتان نمی شود اگر بگویم خندید:) آزاد شدن از اسارتی که تمام فکر و خیالت را در بر گرفته بود خیلی زیباست،لذت دارد
باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای تحویل دهی
خواه با فرزندی خوب ،
خواه با باغچه ای سرسبز ،
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی
و اینکه بدانی حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است یعنی تو موفق شده ای
#گابریل_گارسیا_مارکز
باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای تحویل دهی
خواه با فرزندی خوب ،
خواه با باغچه ای سرسبز ،
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی
و اینکه بدانی حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است یعنی تو موفق شده ای
#گابریل_گارسیا_مارکز
۵۲۰ متر باغچه ویلایی اکازیون ، کردزار
کد این ملک در سایت اندیش ملک 520 می باشد .

باغچه ویلایی به مساحت 520 متر دارای 80 متر ویلای شیک و نوساز واقع در منطقه کردزار شهریار با امکانات و مشخصات زیر به فروش می رسد 
ویلا سکو خورده ، 1 خوابه ، دارای نورگیر 360 درجه ، سقف شیروانی ، کف سرامیک ، آشپزخانه با کابینت mdf و . . .
محوطه سازی شده ، دارای نورپردازی حرفه ای در شب 
دارای انواع درختان میوه پرثمر به همراه گل آریی که با سهمیه اب کشاورزی سیراب می شوند 
انشعابا
خدمات باغبانی ؛ هر خانه و آپارتمانی دارای فضای سبز است؛ با گذشتن از کوچه ها و تردد از جلوی درب منازل می توان دریافت که با وجود این مسئله که اکثر آپارتمان ها به مرتب بودن فضای سبز محل زندگی خود اهمیت ویژه ای می دهند اما برخی از مردم به این موضوع بی توجهی می کنند.
برخی به دلیل مشغله های بیش از حد و پیچیدگی زندگی از رسیدگی به فضای سبز محل زندگی شان غافل شده و برخی نیز مهارت، ابزار و انرژی مورد نظر برای رسیدگی به این مسئله را ندارند.
در گذشته اکثر اف
 


شناسه ملک : 3525
670 متر باغچه 4دیواری با درختان قدیمی و بارده متنوعبرق و گاز کنتوری مشاع و آب مصرفیدارای سهمیه آب موتورجدول کشی شدهدارای سند عرصه و عیانامکان ساخت بنا نیز دارد
تماس جهت مشاوره با کارشناس فروش این ملک آقای جلال راهی : 09912144324
تصاویر بیشتر در سایت صناملک
رفتم دکتر. نشستیم فکرهایمان را روی هم گذاشتیم و به سه نکته رسیدیم! علت ارتعاشات 1-فشار عصبی چند روز پیش و 2-موبایل 3-کم خوابی ست.
نتیجتا من برای حفظ سلامت جسمی و کمی هم سلامت فکری باید این سه را مدیریت کنم. حالا چندتا مسئله پیش می آید! مقاله خواندن ها و کتاب خواندن ها با موبایل بوده تا الان، چه کنم؟ روی بیاورم به مجلات و کتاب های کاغذی! پس لازم است سری به کتاب فروشی مسترامیدی دلبرم بزنم، احتمالا برایم چایی بریزد و از رمانی که به تازگی خوانده بگوید
امروز یه سوتی خیلی وحشتناک و مضحک دادم.با همسرم داشتیم در مورد هنرمندهایی که فوت شدن حرف میزدیم که یهو پرسید راستی جمشید مشایخی هم فوت کرد؟گفتم آره بابااااا.چطور یادت نیست؟
بعد گفت از هم دوره ای های اون الان علی نصیریان مونده و محمد علی کشاورز.گفتم نه بابا محمد علی کشاورز هم فوت کرده.گفت نه زنده س.منم اصرااااار که نه فوت کرده.مگه بابای لیلی رشیدی رو نمیگی؟خب باباش فوت کرده دیگه...
نمیدونم چرااااااااااااا و به چه علتتتتتت مغزم با من اینکارو م
خانه سردتر از بیرون بود. هر چند دقیقه یک‌بار فیوز می‌پرید و بخاری‌ها خاموش می‌شدند. مأمور اداره‌ی برق از حیاط بیرون رفت و یک فیوز کهنه و خاک‌گرفته از ماشین‌اش آورد. گفت‌ فیوزتان نیم‌سوز شده و نشان‌مان داد. فیوز کهنه را وصل کرد و گفت: «قابلی نداره. پنجاه تومن میشه» شماره کارت خواستم. گفت: نقدی پرداخت کنید. گفتم: نقد ندارم. فیوز کهنه را دوباره درآورد و فیوز نیم‌سوز را وصل کرد و رفت. دو دقیقه‌ی بعد دوباره فیوز پرید و بخاری‌ها خاموش شدند. مس
میگمااااا
تو گرامر زبان انگلیسی یه مخفف هست برای قسمت سوم فعل خوب!!
اینجوریه: p.p
شمام پی پی خوندینش یا فقط منم که اینجوری خوندنشو کشف کردم و به مغزم شک کردم!!؟؟
اینکه این همه سال داشتم اینو پی پی میخوندم و الان تو همین لحظه و ساعت فهمیدم که چی میخوندم؟؟!!!!
@-@
فردا امتان دارم =/ 
۱۲۰ صفه فلسفه =/ 
هنو ۱۰ صفه هم نخوندم با همونم مغزم ارور داده الان
هیچی دیگ فعلا فقط امیدم بخداس

پ.ن : درضمن غذا هم رزرو ندارم غذا بم نمیدن سحری
منو این همه خوشبختی محاله محاله 
اونیکه رد داده هم خودتونید
بسم الله
میدونی. یه نقطه ی تاریک توی مغزم و زندگی هست. یه نقطه ی درد. یه نقطه که نمی تونم توی وجودم حلش کنم. و هر چند وقت یه بار مجبورم باهاش مواجه بشم... مجبورم... و این درد مواجه همیشه با من همراهه... انقدر که مثلا مجبور بشم برم اینستاگرامی که اذیتم می کنه رو چک کنم.... ازش اسکرین شات بگیرم و به خاطر بسپرمش.... و بجنگم... با سیاهی اش توی وجودم بجنگم...
چقدر دلم میخواست روبروت میشستم و دستت رو میگرفتم و گاهی از خودم برات می گفتم.... گاهی... قیافه من شبیه ادم
اغبانی در منزل یک تفریح مفید است! هم یک سرگرمی تازه خواهید
داشت و هم از خوردن سبزیجات ارگانیک و طبیعی کنار وعده‌های غذایی‌تان لذت
می‌برید.
گل و گیاه در خانه میترا
من برای تهیه گیاهان آپارتمانی هزینه زیادی نکردم. هر زمان که
در طول روز و در روزمرگی زندگی گیاهان را می بینم از آنها انرژی می گیرم و
به همین دلیل دوست دارم که گل و گیاهان را در خانه نگهداری کنم. برای مراقبت و نگهداری از گیاهان آپارتمانی از آبپاش، اسپری و بیلچه استفاده می کنم.

بذر گل زیبای Aquilegia Winky Double Blue White در فروشگاه بذر کارنیلا
فروشگاه کارنیلا تنها مرجع تخصصی بذر های اورجینال و اصلیبذر گل زیبای Best Perennials – Aquilegia Winky Double Blue White (Columbine) قابل کاشت در آپارتمان و باغچه می باشد
برای خرید و دیدن توضیحات این قسمت را کلیک فرمایید
 
 
برچسب ها:Aquilegia Winky Double Blue White, آموش کاشت گل, بذر اصلی, بذر گل, بذر گل آپارتمانی, روش کاشت بذر گل, گل اپارتمانی
توی حیاط یک خانه قدیمی، دو تا درخت بزرگ بود. یکی این طرف حیاط و یکی آن طرف حیاط.
چند تا مورچه نزدیک درخت این طرف حیاط، توی باغچه زندگی می کردند.یک روز مورچه کوچک به مادرش گفت: ای کاش می شد به باغچه آن طرف حیاط می رفتم تا از درخت بزرگش بالا بروم.به نظر من دنیا از آن طرف حیاط خیلی قشنگ تر است!
مادر مورچه کوچک آهی کشید و گفت: خیلی فکر خوبی است، اما تا وقتی که این مرغ و خروس ها توی حیاط هستند نمی توانی از آن عبور کنی. همین چند روز پیش که من از لانه کمی دور
دیشب چه خوابی دیدم...؟
خواب امتحان جغرافی بود. بعد یهو فهمیدم که خوابه. یه پوزخند زدم گفتم: هه، خانوم امتحان برای چی دارید می‌گیرید؟ این خواب منه! بعد همه خندیدن گفتن دیوونه شدی. ولی منم خندیدم و گفتم حالا وقتی بیدار شدم و همه‌تون ضایع شدید می‌فهمید. منتظر موندم سوالا رو ببینم، اما ندیدم. چرا؟ چون خوابم یهو عوض شد. مغزم رسما یه قسمت جدید از بلایندسپات رو ساخته بود! آخه بلایندسپات از این سریالای پلیسیه که تو هر مرحله‌ش یه معما حل می‌کنن. مغزم
انقدر موضوع برای فکر کردن دارم که مغزم داره ترک بر می‌داره از شلوغیشون.. داد و بیداده تو سرم. مثل همیشه فقط منتظرم برسم خونه و شروع کنم به نوشتن و نوشتن و نوشتنشون و جمع و جور کنم ذهنم رو ...
علی الحساب اینکه خدایا لطفا خیلی به من و زندگیم کمک کن! من بی تو هیچم! هیچ هیچ!
۵۰۰ متر باغچه ویلایی دنج در ملارد
کد این ملک در سایت اندیش ملک 524 می باشد .

باغچه ویلایی به مساحت 500 متر واقع در منطقه ی ویلایی نشین ملارد با امکانات و مشخصات زیر به فروش می رسد :

ملک بسیار نقلی و در عین حال از نظر رویتی بیش از متراژ مذکور به چشم می آید ، در محوطه سازی ملک از سنگ فرش ، بلوک چینی و انواع درختان میوه استفاده شده است ، سوئیتی مجزا و فول امکانات به مساحت 65 متر در باغ به چشم می خورد که دارای 1 خواب بزرگ می باشد، آلاچیق و تاب از دیگر امک
نمیدونم چرا هنوز تو مغزم نرفته که با فلانی دیگه همه چی تموم شده،مغزه لعنتی هرازگاهی میگه هی تو به فلانی اینو بگو الان،هی تو الان این عکسو واسش ارسال کن،هی تو الان بهش فکر کن فکر کن فکر کن.مغزم چشه؟چرا نمیفهمه فلانی دیگه نیست چرا نمیخواد بفهمه فلانی دل خوشی نداره ازش.
میرسیم به سعدی که:

...ای مسلمانان به فریادم رسید
کان فلانی بی‌وفایی می‌کند
کِشتی عمرم شکسته‌ست از غمش
از من مسکین جدایی می‌کند...

+حالا اگر زرتشتی،بودایی،مسیحی و دیگر ادیان هم
مغزم، دلم، روحم، جسمم مدام طعنه می‌زنند که ۲۸ام هم گذشت، پس چه شد آن وعده و وعیدها و من خودم را به کوچه علی چپ زده و طعنه‌ها را بی پاسخ گذاشته و به باقی کارهای مانده مشغول می‌شوم. به "خود" قول داده‌ام، تیر نگذرد، جهادیِ تیر نگذرد...تا یار که را خواهد!
امروز همکارا نبودن و تقریبا تنها بودم و به ارباب رجوع ها تا جایی که تونستم راهنمایی دادم.. الانم توی سکوت اتاق نشستم و فکر میکنم و مغزم از فکر باد کرده:)))خدایا کمکم کن بتونم کار اینجا را اصولی یاد بگیرم. به این کار و اومدن توی جامعه در درجه اول خیلی نیاز دارم و بعد حقوقش
یک مدتی توی قلبم بود.قلبم داغ می شد.تند و نامنظم می کوبید.بیقراری می کرد.‌استرس داشت، می ایستاد. منظم می زد. می ایستاد. منظم می زد. بعد ناگهان رفت توی سرم.تیر می کشید. درد می گرفت. مات و متحیر می شد.افکار بیهوده تخریبش می کرد.خیلی وقت است همان جا ایستاده.توی مغزم... گیج و منگ و معلق...
معصومه باقری
خیلی وقت بود که تو دلم نگه داشته بودم دل تنگیمو.گفتم میدونی چیه؟
سین نزد، یعنی همون لحظه نزد
فک کنم منتظر بود که بگم چیه
آخه میدونی؟ جونش درمیاد یه کلمه اضافه حرف بزنه، نمیتونه خودش بپرسه چیه
خودم نوشتم نمیدونم چیه
سین زد
گفت عن تو این وضعیت.
حتی واسش مهم نبود بدونه چیه...
حتی واسش مهم نبود بعد از دو روز پی ویشو چک کنه
حتی براش مهم نبود آهنگی رو که فرستادم گوش بده.
هیچ وقت هیچی براش مهم نبود.
.
.
مثل همه ی وقتا درجواب حرفم نوشت "هوم"
گفتم هوم و زهرما
هی می‌نویسم هی پاک می‌کنم. هی می‌نویسم هی منتشر نمی‌کنم. 
یه عالمه سیاهی تو مغزم منفجر شده.
کاش منم مثل گوسفندهای دور و برم به گوسفند بودنم پی نمی‌بردم هیچ وقت. سرمو مینداختم پایین  انقدر یونجه می‌خوردم که در ثانیه می‌توپیدم یا انقدر از گشنگی مععع مععع می‌کردم که جونم دربیاد. 
 
منِ تیستوی اینستاگرام خیلی واقعی تر از منِ وبلاگه -هر چند جو خیلی رودربایستی داری داره- و منِ وبلاگ خیلی واقعی تر از منِ وضعیت واتس آپ و منِ اینستاگرام با آی دی واقعیه.
باید خوشحال بود که هنوز افسارِ منِ واقعیِ زیر قشرِ خاکستری مغزم رو جایی رها نکردم.
عاشق - سیاوش قمیشی⁦❤️⁩خیلی ممنون - سیاوش قمیشی⁦❤️⁩دزیره - چاوشی⁦❤️⁩پروانه‌ها - چاوشی⁦❤️⁩و خیلی آهنگای دیگه...
 
پ.ن: از هیچ قِری‌ای لذت نمی‌برم... اما از آهنگایی که تم غمگینِ قشنگی دارن، بی‌نهایت لذت می‌برم... دوپامینی که تو مغزم ترشح می‌شه، وصف‌ناشدنیه...
خِنِه کَتِه ولی ؛ صاب خِنِه کوءهلته لتکا ؛ دیگر بی سِکه سوءهمله یِ دل ؛ مه دل ؛ مشت غمیرهجانِ پِر و ؛ مارِسّه ِ دل کَهوءه
 
 
ترجمه: خانه هست، اما صاحبخانه کجاست؟
باغ و باغچه دیگر صفا ندارد
دل روستا و دل من غمگین هستند
دلم برای پدر و مادرم تنگ است
از آخرین باری که مطلبی توی وبلاگم نوشتم حدود یک ماه می گذره.آخ که چه قدر دلتنگ نوشتن هستم.نوشتن درباره این که چه قدر دلم برای گرین گیبلز عزیزم تنگ شده.دلم برای خونه ی رویاهایم که تموم کودکیم رو در اون گذروندم تنگ شده.دلم برای رفتن و چیدن نعناع تازه از باغچه تنگ شده.دلم برای تخیلاتم در زمان چیدن نعناع ها و بوییدن عطر تیزشون تنگ شده.تا به حال گل های نعناع رو دیدید؟رنگ بنفش زیبا و بوی دل انگیزی دارند و هر چند که کوچک اند ولی جلوه و زیبایی خاصی رو
مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.
بریده کتاب:
روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.مادرجان می گوید: ((اسم مادر امام
بچه بودم که مادربزرگم مرد. اون موقع اصلا فکر نمی‌کردم روزی دلم براش تنگ بشه.. حالا اما شده. یا شایدم برای کل اون دوران. ولی دلم می‌خواد بازم آخر هفته ها بریم خونشون سلام کنم صورتمو ببرم جلو تا یه بوس بدم و بعد یه جوری که نبینه و ناراحت نشه بیام همه صورتمو که به تف و محبت آغشته شده پاک کنم. چه بهتر که برای ناهار رفته باشیم خونشون. تو چیدن سفره اون کاسه آبی ها رو بیارم و اگه ماست نداشتیم من برم بخرم. چون ماستش خیلی خوشمزس. تو خونه خودمون از این ماست
باید واسه چهارشنبه یه داستان کوتاه بنویسم ...
طرحم خیلی بلنده به درد یه داستان ۵۰۰۰ کلمه ای نمیخوره 
خاطرات بامزه یا جداب و جالبی که ممکنه تلخم باشه برام کامنت کنین شاید یه جرقه ای تو مخ داغونم بخوره ...
مغزم لااال شده...امروز
مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.
 
مداد رنگی های هفته
بریده کتاب:
روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.مادرجان می
بخشی از مغزم بهم میگه که من به قصه بهتری نیاز دارم. و فکر که می کنم می بینم من هیچ وقت قصه خوبی نداشتم... این طور فکر نکن که قصه خوبی می خوام برای گفتن به دیگران..نه.. تنها دلیلی که قصه خوبی میخوام اینه که به خودم یاداوری کنم که قصه های خوب برای من و ما ممکن اند... که اصلا قصه های خوب ممکن اند...
باید منتظر یک قصه خوب بمونم یا تن بدم به همین قصه های همیشگی؟
 
آخ مهتاب!کاش یکی از آجرهای خانه‌ات بودم.یا یک مشت خاکِ باغچه‌ات.کاش دستگیره‌ی اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی.کاش چادرت بودم.نه کاش دستهایت بودم..کاش چشمهایت بودم .کاش دلت بودم نه..کاش ریه هایت بودم تا نفسهایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری.کاش من تو بودمکاش تو من بودیکاش ما یکی بودیمیک نفر دوتایی..!روی ماه خداوند را ببوسمصطفی مستور@khablog
خیلی شاکی بود
میگفت این برف وقت نشناس، شکوفه های گیلاسمو ازم گرفت، حالا باید یه سال دیگه وایسم تا ببینم درختم گیلاساش چه شکلی هستن!
درکش میکنم
آخه یه سالم تگرگ شکوفه های خرمالوی منو ازم گرفت
شکوفه های صورتیِ جوندارِ خرمالومو
همه رو ریخت رو زمین تو باغچه
تگرگِ وقت نشناس

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها