بله من به نقطه ضعف بزرگی در رابطه با خویشن خویش پی برده ام و آن ناتمام رها کردن کار هاست. برای همین تصمیم گرفتم قدم اول را بردارم و یکی از اولین کار هایی که برای همیشه ناتمام رها کرده ام را تمام کنم؛ نتیجه را در ادامه همین پست خواهم نوشت.
همه کار فلک خوب است و تام است،
فقط عیبی میان خاص و عام است.
خجالت م یکشیم از کار مؤمن،
خجالت دادن مؤمن حرام است.
چه نازی گه به نام پاک اسلام،
مسلمانی اگر ما را به نام است.
زوال آدمی هست احتمالی،
کمال آدمی گر در کلام است.
اسیر شرم خود گردد همیشه،
اگر شاهی به نفس خود غلام است.
نظام نظم این رزم است امروز،
در این جا ب ینظامیها نظام است.
ادا شد، حاجیا، حرف دل تو،
ولیکن دردهایت ناتمام است
او بی کمالات بود...بدون اندکی رنگ و لعاب...خاکستری خاکستری...و کاملا غیر قابل اتکا...فقط گاهی احترام میگذاشت...آن هم سرسری!..احترام هایش بیش از اندازه رسمی و و باعث تضاد اشکاری بین بقیه رفتار ها و حرف های دریده اش با بعضی گفته های اصالت امیزش میشد...اخلاق امروزش را فردا فراموش میکرد ...تنها یک چیز بود که همیشه به یاد می اورد و ان رها کردن بود...و البته تسلیم شدن...انگار هیچ وقت ماندن و حفظ کردن را نیاموخته بود...شاید برای همین هیچ وقت به اخلاقیات اهم
رفته بود ببینتش. از این دیدارهای خیلی اروتیک و درامی که نه با همیم نه نیستیم. نه می تونم باشم کنارت نه دلم می آد نبینمت دیگه. از اینا که نه نزدیکیم نه دور و بعدِ یه مدت طولانی سری می زنیم به هم. مدتی که مقدار زیادیش بی خبری بوده و هرکی افتاده پی گیر و گرفت زندگی خودش. از همونا که راه ها سوا می شه از هم و کل روز درگیر زندگی خودتی و تا آخر شب نه زنگی و نه پیامی و نه ردی و نشونی. که دیگه آخر شب می شه و ولو می شی رو تخت و بازم می بینی که خبری نیست و با خودت م
{معرفی کتب مهدوی - شماره 35}
کتاب "قدیمی ترین قصه عاشقانه ناتمام"
کتاب "قدیمی ترین قصه عاشقانه ناتمام" نوشته ی لیلا غلامزاده نطنزی است و دفتر نشر معارف، آن را به چاپ رسانده است.
نویسنده با سبکی خلاقانه، در قالب مباحثه ی استاد و دانشجویان در کلاس درس، به بیان جنبه هایی از سبک زندگی مهدوی میپردازد.
بخش اول داستان، استاد با بیان خاطره ای از دوران کودکی که مادرش برای او و خواهر و برادرش، مباحث مهدوی را بیان میکرده، بحث را شروع میکند و در ادامه به
من کیستم بجز دو سه خط شعر ناتمامیک روح بی اراده و یک مستی مدام
ای آنکه آسمان و زمین در مدار توستروی تو صبح روشن و موی تو رنگ شام
من دوست دارمت به همان شکل کودکیبی تاب و بی قرار ظهورم علی الدوام
ابروی توست عروه الوثقای اهل بیتگیسوی توست در دل من حبل لانفصام
پژمرده أم بدون تو یا ایها الربیعدر غربت م بدون تو یا ایهاالامام
از من بگیر غیر خودت هر چه هست راحتی همین کلام و همین شعر ناتمام
از تو تورا ندیدم و با تو نزیستمفهم شما کجا و من ساده ی عوام .
دارم
مستند "داستان ناتمام یک حزب" به نویسندگی و کارگردانی سید مهدی دزفولی جمعه 7 تیرماه 1398 ساعت 21 از شبکه افق سیما پخش خواهد شد. این مستند که بازخوانی حادثه تروریسی 7 تیرماه 1360 می باشد به 10 سال فعالیت های حزب جمهوری اسلامی نیز می پردازد.
برای مشاهده این مستند در سایت فیلیمو می توانید اینجا را کلیک نمائید.
حوالی ساعت ۷ بعد از ظهر بود کنجکاو بودم ببینم چند ساعت تا لحظه تحویل سال باقی مانده. "ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه و ۳۰ ثانیه". لحظهای به خودم آمدم و از ترس به خودم لرزیدم. فقط نیم ساعت به تحویل سال مانده و تو ماندهای و سیل این همه کار باقی مانده و ناتمام که روی هم انباشته میشوند. یک آن به خودم آمدم و تاریخ نوشته شده کنار ساعت را خواندم: روز یکم فروردین ۱۳۹۹. نفس راحتی کشیدم. ساعت هفت صبح فردا سال تحویل میشود نه هفت بعد از ظهر امروز. نمیدانم چرا دیگر آ
مستند "داستان ناتمام یک حزب" به نویسندگی و کارگردانی سید مهدی دزفولی جمعه 7 تیرماه 1398 ساعت 21 از شبکه افق سیما پخش خواهد شد. این مستند که بازخوانی حادثه تروریسی 7 تیرماه 1360 می باشد به 10 سال فعالیت های حزب جمهوری اسلامی نیز می پردازد.
برای مشاهده این مستند در سایت فیلیمو می توانید اینجا را کلیک نمائید.
مشاهده در سایت تلویبیون (+)
مستند "داستان ناتمام یک حزب" به نویسندگی و کارگردانی سید مهدی دزفولی جمعه 7 تیرماه 1398 ساعت 21 از شبکه افق سیما پخش خواهد شد. این مستند که بازخوانی حادثه تروریسی 7 تیرماه 1360 می باشد به 10 سال فعالیت های حزب جمهوری اسلامی نیز می پردازد.
برای مشاهده این مستند در سایت فیلیمو می توانید اینجا را کلیک نمائید.
مشاهده در سایت تلویبیون (+) و مشاهده در سایت شبکه افق (+)
سال هاست می نویسم..
همیشه دستگاه های تایپ قدیمی را دوست داشتم..
یک بار از نزدیک دیدمش و علاقمندتر شدم..
الان دیگه با سیستمم رفیقم و سال های متمادی است که با این می نویسم..
دلم برای دفترهایم که بسیار در آن ها نوشته ام تنگ شده..
و البته وقتی که به مرگ فکر میکنم به این فکر میکنم که چیا نوشتم؟ و کاش محو بشه از صفحه کاغذها و کسی نتونه بخونه..
نوشتن حال ادم خوب میکنه.. حالا هر مدلش..
انگار یه سری جمله و واژه است که باید برون ریزیش کنی بدون اینکه مخاطبی داشته
دیشب به این فکر می کردم که قصه ای که شروع کردم رو نیمه تموم گذاشتم و دیگه هم دنبالش رو نگرفتم. بعد یه کم که فکر کردم توی وبلاگ هایی که دنبال می کنم از این مدل قصه کم نیستبد نیست یه چالش قصه های نا تموم درست کنیم و داستان های نیمه کارمون رو تموم کنیم
انشا درمورد ماه مهر ( دوره ابتدایی)
از خیلی ها پرسیدم ماه مهر یعنی چی؟ گفتند:(( یعنی بوی لبخند، بوی درس و مدرسه و مشق های ناتمام، بیدار شدن از خواب تابستونی و آغاز جنب و جوش مدرسه و تلاش و کوشش))
این ماه یه سی روزه ی جالبه که بچه ها را از خوش گذرونی های تابستونی جدا میکنه و اون هارو به درس و مشق و کتاب مشغول میکنه.
ادامه مطلب
این رمان بازتاب وی از ابرانسان نیچه است که داستایوفسکی فکر می کرد جدال خیر و شر در خود انسان نهفته است. این رمان آخرین اثر ناتمام از لیانید آندری یِف است.
این رمان نمایش جامعه اروپایی بورژوا در آستانه جنگ جهانی اول است. به نظر وی جهان تراژدی ترین وضعیت را به خود گرفته است. شاهکارهای ناتمام تاریخ ادبیات کم نیستند. رمان هایی که به هر دلیلی ناتمام مانده اند. به طور مثال کتاب محاکمه و قصر اثر کافکا و نوشته های آدم اول از آلبر کامو که در هنگام تصادف
میخواهم از خیلی قبل تر ها شروع کنم .. از یک وبلاگِ دیگر و شروعی که ناتمام مانده .. اینجا را برای خودم مینویسم و میخوانم . برای تمامِ گذارهای ناشنیده ی تاریخ و عبور از تمامِ چیزهایی که برای من است . میدانم که دیگر رهایش نمیکنم .. میدانم که در وجودم قد و بالا گرفته است .. و میدانم که مرا در آغوش میگیزد .. که کلمه نه به ادایش که به لحن و نفوذش مقدس است .
جوون تر که بودم خیلی دلم میخاست دادستان بشم و علاقه شدیدی به قاضی شدن داشتم.
یبار یکی از قضات عالی رتبه رو دیدم و بهش گفتم حاج اقا من عاشق قاضی شدنم.
یه نفس عمیق کشید، یه دستی به موهاش که تو ٥٠ سالگی تماماً سفید شده بود کشید و گفت: فرزندم...! تو این کار کمتر عاقبت به خیری هست و من کمتر قاضی میشناسم که عاقبت به خیر باشه...
+اون موقع خیلی صحنه عجیبی بود برام! بعدها فهمیدم چقدر دلسوزانه گفت.
با نیمه عاشق ها ننشین. به نیمه رفقا اعتماد نکن. نصفه نیمه زندگی نکن. نصفه نیمه نمیر. نصفه نیمه امیدوار نباش. برای کسی که نصفه نیمه گوش می دهد نخوان. نصف جواب را انتخاب نکن. روی نیمه ای از حقیقت پافشاری نکن. رویای نصفه نیمه نخواه و نصفه نیمه امیدوار نباش. تا انتهای سکوتت ساکت باش و به حرف که آمدی تمام حرفت را بزن. سکوت نکن که حرف بزنی و حرف نزن که سکوت کنی. نصف، همان چیزی است که تو را میان آشنایانت غریب جلوه می دهد. اگر رضایت داری کاملا راضی باش و اگر
این میتواند شروع هذیان های ذهن یک دیوانه باشد...یا شاید پایان دربه در گشتن ها برای یک صفحهی سفید که گنجایش لااقل کمی از حرف هایش را داشته باشد...
به هر حال آغاز باشد یا پایان وصلش کردهام به تو...مثل همیشهی خودم که مدام میدوم سمت تو...حالا تو هم مثل همیشهی خودت باش، انگار نه انگار...
اینجا تازه شروع شب است...شروع حرف های ناتمام...
-نیمهیپنهانماه
-فقطبهسفارش"تو"مینویسم
درست یادم نیست از چند سالگی بهم الهام شد که در یکی از روزهای تابستانی بیست و دو یا سه سالگی خواهم مرد! و مردنم حتما چیزهایی را ناتمام میگذاشت که آن زمان برای رها کردنشان غصه میخوردم و برای همین از رسیدن روزهای تابستان بیزار و ترسان بودم. این شد که با تمام نیروی درونیام در برابر «مردن در بیست و سه سالگی» مقاومت کردم و با اصرار زیاد خواستم که زنده بمانم.
خب، زنده ماندم.
بدون کوچکترین اثری.
☑️ #گیسویت:
چشم تو در گیسویت
جاری است
و شب گیسویت در دل تنهایی من
☑️ # نخ:
پیراهن نخی ات را،
نگه دار برای من
تا روزی که صدای من
نخ نمای دوری ات شود
☑️ #اقیانوس:
جا گذاشته ام در اقیانوسی
دلم را
اقیانوس آرام چشمان تو
☑️ #دریا:
تو به دریاهای طوفانی می اندیشی
من به ماهی های بی دریا
☑️ #شعر:
من شعر ناتمام عشق ام
تو قافیه ام باش
ردیف می شود
به نام تو
شعر زندگی
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
@ZanaKORDistani63
سپکوسرای میخانه
کانال شعرهای سپکو(سپید
حس ملوانی که در دریای پهناوری مدام چشم میچرخاند تا شاید جزیرهای خشکی ببیند. و ناگهان از خیلی دور نقطهای میبیند و فریاد میزند خشکی خشکی!
اولش همان قدر دور است. همان قدر محو و شاید حتی نادیدنی.
سی سالگی اول جزیرهای دور در دریایی پهناور بود. حالا اما نزدیک است. همین جا سایه به سایه، پا به پا، کنارم راه میرود. حالا جزیرهای است که قدمهایم رویش راه میرود.
همین قدر دور، همین قدر نزدیک
+ناتمام... فعلا منتشر شود برای ثبت تاریخ
امروز چه اتفاقاتی در انتظار شما می باشد… فال روزانه خود را اینجا بخوانید
فال روزانه متولدین فروردین ماه
شما از خوشحالی روی پای خود بند نیستید و میخواهید کارهای عجیب و غریب انجام دهید. اما این اصلا اهمیتی ندارد!! شما با کارهای ناتمام زیادی روبرو شده اید و قادر نیستید از آنها فرار کنید. کاری نکنید که ناامیدی بهتان غلبه کند. این را هم بدانید که از کوره در رفتن نه دیگران را خوشحال تر میسازد و نه خودتان را!
ادامه مطلب
بازگشتِ تو خوب است، امّا، دیگر اسمی از آن زن نیاور!
هر زنی بود فرقی ندارد، بعد از این اسمی اصلاّ نیاور!
گرچه خورشیدِ بیآسمانم، میتوانم درخشان بمانم
هی نگو اسم معشوقهات را! ماه در روزِ روشن نیاور!
من فقط دوستت دارم و بس؛ خواهشی هم ندارم جز این که:
ماجراهای بیقیدیات را، گوشهی حُرمتِ من نیاور!
اینهمه گل که دیدی و چیدی، شک ندارم که حتماً شنیدی:
عطرِ مریم فقط ماندگار است؛ بیخودی لاله سوسن نیاور
یوسفِ بیملاقاتیِ من! - گرچه با دستهای
بسمالله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
...هیچ کس از خدا تضمین و سند قطعی نگرفته است که تا فردا زنده بماند...شاید این صبح، صبح آخر باشد...چقدر کار ناتمام داری؟
چقدر برای ملاقات با خداوند آماده ای؟؟؟
آری باشما هستم،وقتی تضمین نگرفته ای پس آماده باش...
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر والغلبه
آمدی جانا ولی دانی که دیرم آمدی # من جوانی داده ام حالا که پیرم آمدی
ای فلک او را نشانم میدهی حالا چرا # نوشدارو را ببر اکنون که سیرم آمدی
در ازل بودم ملک در آن بهشت آرزو # تا به گندم خوردنم دیدی اسیرم آمدی
پهلوانی بودم و آنگه شکارم شیر بود # ناتوان گشتم کنون همچون جبیرم آمدی
برده ام از خاطرم رویای زیبای تورا # با دو صد افسون چرا اندر ضمیرم آمدی
تاب عشقت را ندارم، لرزه آرد بر تنم # خاک خشکم مرده ام دیگر کویرم آمدی
در سرای دیگری گرجی بیابدخود تو را #
یکی از بناهای زیبا و دیدنی مجموعه زندیه که با مرگ کریم خان زتد ناتمام ماند مدرسه آقا بابا خان شیراز می باشد این بنا در ضلع جنوب شرقی مسجد وکیل طراحی و ساخته شده است. گوشه غربی مدرسه به دیوان شبستان مسجد متصل است. تنها ورودی این مدرسه در گوشه جنوبی آن و از کوچه نسبتا وسیعی می باشد.
ادامه مطلب
تخت جمشید نام شهریاست باستانی در مرودشت استان فارس، که توسط داریوش در دامنه کوه مهر، بنیان نهاده شد؛ وَ تا سالها قبل از اینکه توسط اسکندر مقدونی به آتش کشیده شود، پایتخت تشریفاتیِ امپراتوریِ سلسله هخامنشی بود.
ابتدا این شهر 125 هزار مترمربع نبود، اما هر پادشاه که آمد در کنار آن کاخی برای خود، بنا نهاد وَ شهر تخت جمشید را گسترش داد؛ دروازه ناتمام یکی از نشانههای آن است؛ چراکه در زمان به آتش کشیدن این شهر، هنوز ورود و خروج از این دروازه
این روزها حالی دارم که نمی دانم به مناسبت افزایش سن است و گذر عمر یا معلمی کردن و کسب تجربه.چقدر نیاموخته دارم و چقدر بیهوده و کم عمق است آنچه که خیال میکردم آموخته ام و در دست دارم.کاش آن زمان که خام بودم و بی تجربه و به دنبال بطالت و لذت، میفهمیدم و میدانستم آنچه امروز میدانم و میفهمم را.آن زمان دلسوز خودم نبودم و امروز هم.آن زمان سر به هوا بودم و امروز هم.درس زندگی باید آموخت. درسی برای تمام عمر و تمام ابعاد زندگی، که غیر ازین بی حاصلی و بی خبر
تو یه تیکه از من بودی و هستی و خواهی بود.
عزیز قلبم
این زندگی گذشته گویا، ولی با تمام وجود دلم میخواد تناسخ حقیقت داشته باشه، توی یه زندگی دیگه و همهی زندگیهای بعدی زود پیدات کنم و پیشت بمونم، حتّی اگه یه قاصدک باشم.
همیشه به یادتم، و امیدوارم اون شیزوفرنی کوفتی که تازه بعد از این همه سال فهمیدم چه بلاییه، توی زندگی بعدی دست از سرت برداره و تنهاییای لعنتیت که همیشه غصهی گندهی لعنتیم بود، توی فضای بیکران تجزیه بشه.
هرطور و هرجا باش
به دروازهبانها فکر میکنم. به این چارچوب سهبر فلزی. فکر میکنم چه رازی است که دروازهبان را از یک فوتبالیست ساده تبدیل میکند به کیاسترین بازیکن زمین؟ کیاسی که البته درنهایت فریب هم خواهد خورد. توپ بارها و بارها از دستش دور میماند و میچسبد به تور دروازه. این را خودش هم بهطور غریزی میداند. امّا انگار او در یک موقعیت خاص بین خودویرانگریِ سیزیف بودن و داشتن یک شغل امن، اولی را برگزیده.
این چارچوب سهبر فلزی و این زمین سبز، ص
من عاشق شدم وگرنه این بی قراریم دلیل دیگری ندارد. من عاشق شده ام وگرنه این هوس ناتمام حرف زدن با محدثه چیست؟! من عاشق شدم وگرنه این دلیل خوشحالی، این میل بوسیدن برای چیست؟! من عاشق شدم و دیگر نه می خواهم و نه می توانم باز گردم به تنهایی خویش، محدثه من، این بینوا عاشقت را در تنهایی خود جا می دهی؟! از من دور هستی و خداوند در فکر است که تو را چگونه خلق کرده است که بنده سر به راهش را اینچنین از او غافل کرده ای. باز می گویم: دوستت دارم. با اینکه نوشتنش ه
آزمون قضاوت اخلاقی (MJT)(20صفحه در قالب ورد)
آزمون حاضر از قضاوت اخلاقی برای کودکان بر مبنای الگوی یک آزمون هوش کلی است که شامل سؤالات استدلال ، قوه تشخیص ، بهترین پاسخ ها و غیره است با این تفاوت که همه سؤالات معنای اخلاقی دارد . این آزمون برای کودکان 6 تا 11 ساله ساخته شده است. آزمون مرکب از 50 سؤال است که کودک باید در مورد آنها تصمیم اخلاقی بگیرد. بخش اول : تشخیص – شامل ده سؤالات که هر کدام سه انتخاب دارد . بخش دوم: جملات ناتمام- دارای ده سؤال است
السلام علیک یا طفل الرضیع … خندیدی و شکستم و عالم خراب شد سهم تمام ثانیهها اضطراب شد تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد از آتش گلوی تو قلبم کباب شد تصویر حلق پارهات ای کودک شهید در چشمهای دخترکی …
نوشته تصاویر پسر شهید مهدی لطفی نیاسر اولین بار در شهید محمد مهدی لطفی نیاسر. پدیدار شد.
⭕️اعتراف رسانه های غربی و صهیونیستی به نقش موساد در شهادت تهرانی مقدم
سال ۱۳۹۰شاهد ترور دو نفر از دانشمندان هسته ای بودیم. یکم مرداد ۱۳۹۰ داریوش رضایی نژادو در ۲۱ دیماه همین سال مصطفی احمدی روشن و همراهش قشقایی ترور و به شهادت می رسند. عوامل ترور هرگز مشخص نشدند وبرخی افراد که در مستندکلوپ ترور به عنوان عوامل ترور معرفی شدند،
ادامه مطلب
کرونا ویروس بالاخره به ایران رسید و خیلی متاسفم که نمیتونم به خیلی از رویاهام برسم. امیدورام بتونم از این بلایا هم جان سالم به در ببرم تا حداقل بتونم آخرین آرزو یا هدف م رو اجرایی کنم.
شاید این موضوع یک بهانه خوب بود تا بتونم زودتر سر و سامانی به آرزوهای ناتمام زندگی م بدم و برای رسیدن بهشون برنامه ریزی مجددی داشته باشم.
برسیم به اصل موضوع که برنامه ریزی برای برآورده کردن یکی از آرزوهای بزرگم یعنی سایکل تورسیمه. البته خیلی دوست داشتم قای
من اولین بار، وقتی فهمیدم عاشق شدمکه زیر بارون میدویدم!قرار بود بره سفرو من باید ازش خداحافظی میکردم.یادمه قبل اون روزهاروزای ابری رو تماماً خواب بودم.عاشقِ آفتاب بودمو از هوای ابری فراریاما، اون شب همه چیز فرق میکرد.***من اولین بار، وقتی فهمیدم عاشق شدمکه دیر شده بود و چتری نبودو من دُرست اون طرف خیابونرو به روی درشون،به دستهای خیس ام نگاه میکردم***بعدها، اون قهر کرد و رفت امامن هیچوقت به روزهای قبل اون برنگشتم.انگار که فقط اومده بود تامنو
«ای کسانی که از آب و گِل آفریده شده اید، ای غفلت پیشگان مغرور و مست به آن چیزی که بر شما حرام شده است، توجهی نمی کنید. آیا فرقی میان آلودگی و ناپاکی نیست؟ و میان حوریان خوش خویی که از دروغ بدورند و بدون ملال و خشم برای انسان ماندگارند و بکارت شان پیوسته ثابت است، آرام تر از کف و شیرین تر از عسل در میان بستری معلق در امواج متلاطم دریای شراب و عسل که پایانی ندارد. این سلطه ای ناتمام و نعمتی جاودانگی و دائم است. جهان در اختیار خداوند حکیم و باقی است
آخرین باری که دیدمش سرشو تکیه داده بود به در و سعی میکرد آرامشش رو حفظ کنه من کجا بودم؟ اون طرف در روی صندلی نشسته بودم یا نه بذارین درست تر بگم قرار بود روی صندلیا نشسته باشم اما مگه استرس امون میداد راه میرفتم از این طرف راهرو به اون طرف راهرو..پوست لبم رو کنده بودم و هیچی از ناخنام باقی نمونده بود که یه دستی سرمو آورد بالا و دستم رو گرفت و با چشماش به چشمام خیره شد..یه چیزی گذاشت تو دستام و گفت این ارزشمندترین چیزیه که من دارم و باهاش آر
چشمان وق زده و مرغوارش را به دیوار دوخته بود...درحالی که با انگشتانش روی میز ضرب گرفته بود مدام تکرار میکرد :برای چی بود!؟همه ی این کارا واسه چی بود؟؟!...غروب آفتاب بود...دقیقا همان زمانی که تیغ تاریکی سر خورشید را از تنش جدا می کرد...ایستاد و صندلی را عقب کشید...داشت در نور خون آلود خورشید ذوب میشد...برق ساتن آبی رنگ و مشمئز کننده لباس آن زنک چشمش را سوراخ کرده بود...دیگر در اتاقش نبود...و چقدر از آبی متنفر بود...دخترک میرقصید و کف پاهایش از سیاهی ذاتش
داستانک
می توانستم دختری عشایری باشم. زیر «سیاه چادر» به دنیا بیایم. در کودکی دنبال بزها بدوم و با خاک و گِل و سنگ بازی کنم. در نوجوانی بلد بشوم نان بپزم. جاجیم و گبه ببافم و دوغ و پنیر و کره درست کنم. شاید در جوانی با پسری از قبیله ی خودمان یا قبیله ای دیگر ازدواج کنم و کودکانی بزایم. شاید هم نه. مدت زمانی کوتاه یا دراز بزیَم و در روزی گرم یا شبی سرد، این جهان را پشت سر بگذارم. این تصویر تماما زیبایی است. این قصه، هیچ کم و کسری ندارد. چه کسی گفته ا
یکی از قطعات اصلی خودرو مرسدس بنز؛ پد ترمز آن می باشد که تماماً برای خودروهای مرسدس طراحی شدهاند و انحصاری شرکت خودروسازی بنز هستند. اصطکاک بهینه در این پدها باعث افزایش قدرت در ترمز، کوتاهشدن فاصله ترمزگیری تا توقف و کاهش احتمال ساییدگی و پارگی میشود. پد ترمز دقیقاً در راستای همان شعاری است که مرسدس بنز بارها بر آن تأکید داشته: رانندگیای بدون تصادف.
لنت بنز BBSHOP
با اینکه میدونه اصلا از این کار خوشم نمیاد اما وقتی به یه بهونه ای وارد اتاقم میشه و من رو در حال نوشتن می بینه برای لحظه ای کوتاه هم که شده نگاهش رو می لغزونه روی نوشته های کاغذ زیر دستم. کاملا می تونم حس کنجکاویش رو درک کنم.
بد چیزیه که از موعد پایان خودت بی خبری، که قبلش حتی یه ندا هم بهت نمیدن، که باید حواست باشه شاید این آخرین باره...
نه برای به دنیا آوردنت اجازه گرفته می شه نه برای خلاص شدن از شرّت!
به روزی فکر کردم که دیگه نیستم تا دفتر زیر د
معرفی توسط وبلاگ...الراجین
قصه های ناتمام نومه نور و سرزمین میانه کتابی از جی. آر. تالکین و با بازگردانی حسین علیزاده است که توسط انتشارات روزنه به طبع رسیده است.
سال انتشار این کتاب ۱۳۹۰ بوده است. موضوع اثر پیرامون مردمان و تاریخ فرضی جزیره ی قدسی افسانه ای نومه نور است.
این کتاب بخشی از رشته- افسانه های پرداخته شده توسط نویسنده می باشد که دورانی ما بین داستان های اولیه که در کتاب هایی چون سیلماریلیون، برن و لوتین، فرزندان هورین، سقوط
این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدیپایانِ سبز قصه دنیا، نیامدیمانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدیکِز کرده اند پنجره ها در غبار خویشای آفتاب روشنِ فردا، نیامدیافسرده دل به دامن تفتیده کویرای روح آسمانی دریا، نیامدیای حسّ پاکِ گم شده روح روزگارزیباترین بهانه دنیا نیامدیای از تبار آینه ها، ای حضورسبزای آخرین ذخیره طاها نیامدیاین جمعه هم گذشت و غزل ناتمام مانداین است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی
هوالمحبوب
سلام محبوب ازلی و ابدی
امروز را بیشتر از دیروز با یاد تو سپری کردم، داشتم فکر میکردم به لطف ماه توست که دردها تسکین یافتهاند، غمها سبکتر شدهاند. اصلا به قشنگی ماه توست که بیداریم و از بیداریمان لذت میبریم.
یاد توست که لبخند میشود و بر لبهایم مینشیند، یاد توست که گاه اشک میشود و از چشمهایم میچکد، یاد توست که قلبم را آکنده، یاد توست که در دقایقم جاری است، یاد توست این شعف درونی که میجوشد و به غلیان در میآید.
از
هوالحق
...بسم الله الرحمن الرحیم خیلی حرف درونش دارد، اُمّ الاسماء الله است، خیلی چیزها از الله درمیاید، از رحمان درمیاید، از رحیم در میاید. قرآن میفرماید: (بل نحن محرومون) ما محروم هستیم، یعنی همین که به اندازه همه عالم آفرینش در بسم الله الرحمن الرحیم درونش حرف دارد، مطلب دارد، درونش مقام دارد، عالی ترین مقامی که انسان در سیر الی الله میتواند برسد، مقام بسم الله الرحمن الرحیم است.تا باطن بسم الله برای ما کشف نشود، هیچی از عوالم... همانطور ک
آواره ای فراری ام و بی نشانی امیاذالکرم، کنار خودت می نشانی ام؟سرمایه ام همین به کنارت نشستن استبیچاره می شوم اگر از خود برانی امسوز و نوا و لحن مناجاتی مراانداخت آخر از نظرت، بد دهانی امحرفی نمی زنی؟ چقدر دلخور از منیچیزی بگو که تشنه ی یک لَن تَرانی امباور نمی کنم که قیامت به موی سرمسجود من، به سوی جهنم کشانی امروحم اگر چه غرق غبار معاصی استبا یاحسین می خری و می تکانی امبا یک سلام و عرض ادب محضر حسینامشب به صحن کرب و بلا می رسانی امیاد غریب م
خیال میکنم که فرداصبح با صبح بخیر تو بیدار میشوم، یا وقتی که از سر کار برگشتم، یک خسته نباشید و آغوش میهمان تو هستم.
خیال میکنم روبروی تلویزیون و بر روی کاناپهی خانهمان خوابت برده است و من تا وقتی بیدار میشوی به خطوط چهرهات خیره میشوم، و شاید همانجا خوابم ببرد.
خیال میکنم در خانه، خودت را قایم کردهای تا تولد بیست و هشت سالگی مرا با جیغ و فریاد تبریک بگویی و مرا غافلگیر کنی و من تو را به رستورانی که در خیالمان با هم آشنا شده
نیمه شبها خسته از آلودگیها و صداها و آدمها و انتظارات و حرفها و معاشرتها و دویدنها و کارهای روزمره، میآیم کلیدم را توی آن قفل یخ بسته میچرخانم، درِ آن اتاق تاریک را که تو تویش در تاریکی و سکوت روی یک کاناپهی شکلاتی رنگ لم دادهای را باز میکنم و میخزم توی آغوشت، مچاله میشوم بین بازوهات، گاهی سر میگذارم روی زانوهات، گاهی دست میگذارم توی دستهات و شروع میکنم به گفتن. گاهی بی هیچ حرف و کلمهای، گاهی با یک کلمه، گاهی با
گاه فکر میکنم باید تمامش کنم
تمامِ آنچه به یکباره برایم پوچ شد
همهٔ آن روزها که سپری شد- خواه با غم و اندو، خواه با شادی و مسرت-
آن خیالپردازیهای بی جهت و بی نتیجه
امیدهای واهی که به سراب دچارند
همه و همه حالا برایم پوجاند.
معمولا مثبت میاندیشم اما
همیشه از امید گفتن خوب نیست
گاه باید به حالِ بد گریست
باید به حالِ تمامِ روزهای خوش، دردها و خنده ها گریست
کاش میشد تمام شود؛ این تلخی های ترسناک، این فقدان عشق مطلق، کاش فقط پایان بگیرد
حس بد
#حدیث_مهدوی
کلام امام زمان(عج)
أبَی الله عزّ وجلّ للحقِ إلاّ تماماً وللباطل إلاّ زُهوقاً وهو شاهدٌ علی بما أذکُره
ای شیعه ما خداوند مقدّر فرموده است که حق به مرحلهی نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین برود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.
منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 287 / 4 - فصل بعض معجزات الإمام المهدی ع و ما ظهر من جهته ع من التوقیعات على یدی سفرائهالإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 468 / احتجاج الحجة القائم المنتظر ا
خبر های فیلم چهار انگشت
«چهار انگشت» در کامبوج کلید خورد. صحنه هایی از این فیلم در ایران و تایلند فیلمبرداری خواهد شد. بعد از اکسیدان که شوخى هایش با مسیحیت سرو صداى زیادى به پا کرده بود شنیده می شود حامد محمدی این بار به سراغ شوخى با بودایى ها رفته است / خرداد 97
چهار انگشت آماده نمایش شد./ 6 شهریور 97
بازیگران فیلم چهار انگشت
امیر جعفری، جواد عزتی و مونا فرجاد
.
خلاصه داستان فیلم چهار انگشت
قصه دو دوست است که برای اتمام یک کار ناتمام به کامبوج سف
سلام سه شنبه رفتیم سینما فلسطین همه با هم هستیم رو تماشا کردیم. فیلمنامه انگار ناپخته و ناتمام بود. هرچند سوژه فیلم خوب بود.
ورودی سینما یک دستگاه شبیه نوبت دهی گذاشته شده بود که باید کد خرید بلیط(از سینما تیکت) رو وارد میکردی تا بلیت شما چاپ بشه. یعنی میتونید براحتی رفقای مجازی خودتون رو به این روش مهمان کنید و بهشون شیرینی بدین خانم یک آشنا در نظر داشت یه ربات واسه بلاگ ها بنویسه. کوشش؟ شما هم بهش سر بزنید و اعلام حمایت بکنید مثل فرزندی هستی
زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکی
خرید آپارتمان در دروس
مشخصات ملک
مساحت: 90 متر
تعداد اتاق: 2
وضعیت بنا: نوساز
طبقه: 2
پارکینگ دارد انباری دارد آسانسور دارد وام ندارد
توضیحات
لوکیشن فوق العادهدسترسی سریع به شریعتی و دولتورودی از حیاط مشجر زیبانور از دو طرفمتریال تماماً وارداتیاملاک دلتا
مسیحیان 2020 سال برای خود تاریخ در نظر میگیرند، در حالی که از این میزان تاریخ تقریباً هزار تا 1200 سال شاید درست باشد ولی قبل از آن تماماً ساختگی است.
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ تاریخی که اکنون به اسم تاریخ مسیحیت است، با هیچ چیزی از شواهد تاریخی تطابق ندارد و معروف این است که مسیحیان تا زمان جنگهای صلیبی تاریخ نداشتند. یعنی هیچ نوع تاریخی نداشتند.
البته تاریخهای به عنوان تاریخهای رومی یا تاریخی از زمان به قدرت رسیدن فلان شخص بوده، ولی تاریخی
120 متری اندیشه فاز 2
توضیحات :
لوکیشن سر راست – ملک ۳بر – نما مجلل تمام سنگ – حیاط بزرگ و سرسبز – نور و آفتاب گیر عالی تمام روز – سیستم SMART HOME (خانه هوشمند؛پرده ها کنترلی،لوسترکنترلی،چراغ ها و سیستم آب آپارتمان،دزدگیر،تماماً با یک تبلت در دیوار نصب شده کنترل میشود) – مشاعات نمام سنگ بسیار شیک
امکانات :
لابی شیک مبله
سرایداری ساکن
آلاچیق
آب نما
نورپردازی شیک
انباری و پارکینگ اختصاصی
کابینت کامل ممبران
گاز رومیزی
هود لمسی
پکیج
رادیاتور
ن
حالا تو را میفهمم. دردهایت. همیشه در خانه ماندنت. وقتی از خراب شدن گوشیات بیقرار بودی، وسط انزوای خانگی که حالا در روزهای قرنطینه درکش میکنم. دورانی که تعداد سیگارهایت هر روز بیشتر شد. وقتی درگیر سریالهای ناتمام تلویزیون شدی. دورهای که وسواست شدید شد. و وقتی اتاق شد آشیانهات و دیگر تلویزیون تماشا نمیکردی.دردهایت شدیدتر شد. استخوانهایت ضعیفتر. تنهاتر. غمگینتر. دنیایت کوچکتر. کوچک. کوچک. به اندازهی چهاردیواری اتاقت
فروش شن و ماسه در تهران: قسمت اصلی یک ساختمان را در مرحله ساختناز شن و ماسه تشکیل می شوند. به دلیل مقاومت بالای ساختمان های بتنی در مقابل عوامل جوی و عمر طولانی تر این نوع ساختمان ها نسبت به ساختمان های فلزی و آجری دارا می باشند. علاوه بر این با توجه به دسترسی سریع و ارزان و آسان مصالحی که برای ساختن ساختمانهای بتنی مصرف می شود, شن و ماسه دارای اهمیت بسیاری می باشد.
شن و ماسه چیست
شن و ماسه : مواد بدون سیمان و مجزائی هستند که از متلاشی شدن طبیعی
حلقه بازوهایت را از دور گردنم بردار...گناهانت را هم!
نمیخواهم دوباره داستان آن سیب لعنتی را تکرار کنی...و معرکه بگیری که وسوسه من بود دلیل این هبوط...
بس است...
حوا صدایم نزن...
من لیلی ام...
لیلی دور ...
لیلی ناتمام مانده...
..همان که آنقدر ها به دل نمی نشست...همان که هرکس اورا میدید میگفت جمع کن بساطت را با این عاشق شدنت...
اصلا نه ...
من لیلی نیستم...
چه لیلی باشم چه حوا...یا گناهت ...یا خونت ...آویز گردنم میشود...
بگذار دلم را از محاصره دستانت دربیارم...
من ...م
نوشتم و نوشتم و نوشتم، مثل تمام روزهای دیگری که نوشتم بلکه بتوانم چند خطی از شرح حال این روزهایم را برایتان بگویم اما ... اما افسوس که تمام نوشتههایم ناتمام ماند ، انگار که سکوتی بر من حاکم شده است که نمیتوانم با هیچ نیرویی از دستش رهایی یابم، شاید هم این روزها تمام من خواهان همین سکوت است ... نمیدانم، هر چه که هست درونم آشوب است و بیرونم میل به سکوت ... بگذریم !
شما از احوالاتتان بگویید، این روزهایتان چطور میگذرد ، یا به قول زنگ انشاء " تاب
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم، که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی و ظلمت، چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رف
میآیم خودم را تسکین بدم با این حرفها که:«سردار، شبیه به خودش را تربیت کرده»یا «ما شبیه سردار کم نداریم.» تا آرام میشوم، یکی میپرد وسط که:«دههی شصت که هر روز یک ترور داشتیم.» مات و مبهوت میمانم. چرا ماتم میبرد؟ چون بارها از خودم پرسیدهام:«اگر رجایی/بهشتی/مطهری/باهنر یا از آنطرف چمران و متوسلیان و همت بودند، اوضاع بهتر نبود؟» چون بارها از ته دل صدایشان کردم که چاره کنند درد ما را.
میدانی؟ نبود بعضیها مثل تکهی وسط پازل است؛
مدتی است عدهای دست به شماتت مردم میزنند و وضع بد اقتصادی کشور را نتیجهی
صندوق رأی میدانند. در جواب، از توضیحِ اینکه اساساً چه مقدار از تصمیمسازیهای
کلان کشور در اختیار نهادهای «انتخابی» است میگذرم. سخنم این است که همانقدری که
مردم ایران بهخاطر انتخاب خودروهای کمکیفیت، در تصادفات جادهای و آلودگی هوا
مقصرند، در وضعیت اقتصادی هم میشود آنها را مقصر دانست. شهروندی که ناچار است
بین پراید و تیبا انتخاب کند را نباید به خاطر ک
میآیم خودم را تسکین بدم با این حرفها که:«سردار، شبیه به خودش را تربیت کرده»یا «ما شبیه سردار کم نداریم.» تا آرام میشوم، یکی میپرد وسط که:«دههی شصت که هر روز یک ترور داشتیم.» مات و مبهوت میمانم. چرا ماتم میبرد؟ چون بارها از خودم پرسیدهام:«اگر رجایی/بهشتی/مطهری/باهنر یا از آنطرف چمران و متوسلیان و همت بودند، اوضاع بهتر نبود؟» چون بارها از ته دل صدایشان کردم که چاره کنند درد ما را.
میدانی؟ نبود بعضیها مثل تکهی وسط پازل است؛
اما نگفته بود که میلی به زندگی...»هر چند گفته بود که «خیلی به زندگی...»دنباله گیر یک خبر نارسیده بود.در روزنامه ها که چو سیلی به زندگی،باریدهاند، مثل قطاری ز تیربار.یا مثل نیش های رتیلی به زندگی.دستی به خاطرات خودش برد و هیچ چیز.جوری نمانده بود که میلی به زندگی.گفتم نرو، هنوز امیدی به ماندن است.شاید دعای عهد و کمیلی به زندگی.معنا دهد، چنانکه برایم بعید نیست.نور ستاره های سهیلی به زندگی،افتد، چنانکه این شب یلدای ناتمام...خندید و گفت مثل طفیل
زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکی
(من در تصویر قایقی خواستم ساخت، که کاش با همان دور شده بودم)
الف.
نوشتن را از یاد نبرده باشم خوب است. بعد از الف، ب میآمد به گمانم.
مضحکترین اتّفاقی زمانی که برای آدم میافتد دیر گذشتن در عین "چه زود گذشت"ست. حالا که به یاد میآرم تمام روزهای گذشته را، روزهایی که قرار بود نوزدهسالهگی سال رشد باشد، روزهایی که قرار بود به هولناکیِ سال قبلش نشود، روزهایی که قرار بود هم کار کنم و هم درس بخوانم، قرار بود استاپموشنم تمام بشود، قرار
ای مهربان ببار بر من محبتت را چون ابر
عطر افشان کن زندگیم را
روشن کن با نور چشمانت خانه ام را
بخند و آواز کن چون بلبل
پرواز کن چون عقاب
و برقص چون شوکای زیبا
سکوت نکن که خاموشی تو
چون خلوت گورستان است
هر اشک چشمان زیبایت
چون رود خون است که جاری می شود از من
قهرت چون تاریکی شب
و گریه ات خنجری است که بر قلبم فرود می آید
پس از تو من زندگی را زندگی نخواهم کرد
رنگها همه خاکستری خواهند بود
گل عطر نخواهد داشت
موسیقی ناله جغد خواهد شد
و شعر آمیخته ای از و
مدیر حوزه علمیه دارالعلوم و امام جمعه مسجد مکی اهل سنت زاهدان گفت: توجه به اصل «شایسته سالاری» سبب تحکیم وحدت و اخوت می شود و این یکی از مهمترین خواسته های مردم از مسئولان است.
به گزارش شریعت نیوز مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی در خطبه های نماز جمعه این هفته مسجد مکی زاهدان اظهار داشت: مهم آن است که در کشور اصل «شایستهسالاری» رعایت شود و از شایستگان اقوام و مذاهب بدون هیچ تفاوت و تبعیضی کار گرفته شود. عقیدۀ ما آن است که حتی باید حقوق غیرمسلما
امروز در پاکت می نویسم:
قانون نیست که هر روزِ خدا خوب شود!
ایده آلی در این دنیا وجود ندارد؛ فقط حداقل و حداکثرها هستند،
که به زندگی ما کم و کیف می بخشند.
همان نظریه نسبیت انیشتین در فیزیک دنیوی!
نه اتفاقی صد درصد خوب است و نه مطلقا بد ...
رد یا پذیرش این موضوع روی قلمِ نقادانه امشبم نیست ...
نه فایده ای دارد، آوردنِ دلیلی برای اثبات آن،
نه میتوان منفعتی از رد آن برد؛
واقعیتی است که حاکم شده و اعتراض به آن در دادگاه این دنیا جوابی جز "اعتراض وارد نی
تمنا
ای همه من محوِ تماشای تودیده ودل غرقِ تمنای تو
خودتو بهاری وبهاران زتوستجلوه ی عشق است سراپای تو
نام تو شد زمزمه ی لحظه هاروز وشبم غرقه ی رویای تو
همره من گشته به خواب وخیالنرگس جادوی فریبای تو
گُل کند این عشق به اردیبهشترقصِ غزل بزمِ دلارای تو
پادشه حسن تویی والسلامدیده ی من خاک کف پای تو
با تو تمام است مرا ناتمامدفتر دل مانده به امضای تو
#فرشید—فلاحی
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد ، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو
داستان بازی ادامه ایست بر نسخه Origins و سالها از جنگ بین فرقه Inqustion با دیگر گروههای سلطه طلب سرزمین Thedas میگذرد. اما هیچ چیز آن طور که به نظر میآید نیست. دروازههای آهنین رو به شیاطین باز است و اژدها نیز وازد تداس (سرزمین بازی) شدهاند. در گوشهای دیگر جنگی عظیم بین تمپلار ها و جادوگرها در جریان است. حال به عنوان یک Inquisitor این وظیفه شماست تا در ابتدا دروازههای آهنین را ببندید و سپس به عنوان یک بی طرف پا به جنگ بین تمپلار ها و جادوگرها بگذار
دانلود فیلم چهار انگشت رایگان
دانلود فیلم چهار انگشت با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم ایرانی چهار انگشت با کیفیت عالی 1080p
لینک دانلود قرار گرفت
گروه فیلم : اجتماعی – کمدی
سال تولید : 1397
کارگردان : حامد محمدی
بازیگران: جواد عزتی، امیر جعفری، ماییداوی وییز و مونا فرجاد
خلاصه داستان : قصه ۲ دوست است که برای اتمام یک کار ناتمام به کامبوج سفر می کنند اما درگیر اتفاقاتی می شوند … .
ادامه مطلب
دانلود فیلم چهار انگشت رایگان
دانلود فیلم چهار انگشت با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم ایرانی چهار انگشت با کیفیت عالی 1080p
لینک دانلود قرار گرفت
گروه فیلم : اجتماعی – کمدی
سال تولید : 1397
کارگردان : حامد محمدی
بازیگران: جواد عزتی، امیر جعفری، ماییداوی وییز و مونا فرجاد
خلاصه داستان : قصه ۲ دوست است که برای اتمام یک کار ناتمام به کامبوج سفر می کنند اما درگیر اتفاقاتی می شوند … .
ادامه مطلب
دانلود فیلم چهار انگشت رایگان
دانلود فیلم چهار انگشت با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم ایرانی چهار انگشت با کیفیت عالی 1080p
لینک دانلود قرار گرفت
گروه فیلم : اجتماعی – کمدی
سال تولید : 1397
کارگردان : حامد محمدی
بازیگران: جواد عزتی، امیر جعفری، ماییداوی وییز و مونا فرجاد
خلاصه داستان : قصه ۲ دوست است که برای اتمام یک کار ناتمام به کامبوج سفر می کنند اما درگیر اتفاقاتی می شوند … .
ادامه مطلب
دانلود فیلم چهار انگشت رایگان
دانلود فیلم چهار انگشت با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم ایرانی چهار انگشت با کیفیت عالی 1080p
لینک دانلود قرار گرفت
گروه فیلم : اجتماعی – کمدی
سال تولید : 1397
کارگردان : حامد محمدی
بازیگران: جواد عزتی، امیر جعفری، ماییداوی وییز و مونا فرجاد
خلاصه داستان : قصه ۲ دوست است که برای اتمام یک کار ناتمام به کامبوج سفر می کنند اما درگیر اتفاقاتی می شوند … .
ادامه مطلب
توضیح الرسائل کربلا نویسنده: سیدعلی اصغر علوی انتشارات: نشر سدید
توضیح الرسائل کربلا : چطور از دل ۱۸هزار نامه عاشق، ۳۰هزار قاتل ایجاد شد؟!
توضیح الرسائل کربلانویسنده: سیدعلی اصغر علویانتشارات: نشر سدید
معرفی:
«پاسخهای زیادی به معمای تاریخی «قلوبهم معک و سیوفهم علیک» داده شده است: دلهایی با او و شمشیرهایی بر او؟!این کتابی تلاشی است برای حل این معادله عجیب تاریخ که در مورد کوفیان گفتهاند؛ «دلهایی با حسین، شمشیرهایی بر حسین!»این کتاب
دست برداری از انکار... وَ گندی بزنیحفظِ ظاهر نکنی , جیغِ بلندی بزنیلاشه را زیر پتو چال کنی , با لبخندبا جسد نصفهشبی حال کنی, با لبخندرخ که دیوانه شود هر دو طرف باختهاندمهرهها بازی خود را به تو انداختهاندپاکت خالی از عشقش دو سه نخ خواهد زدآخر از سردی این رابطه یخ خواهد زدروزی از پنجره یک داد به در خواهد رفتعشقِ جوش آمده یک روز هدر خواهد رفتخَم و تکدیر, تمام تَنَش از تَن... تَنِش از...خستگی ,بحث مهمی که گلو... گردنش از...صبح خورشیدِ قشنگی به درک
وقتی حوصله دنیا سر می رود و تو نگاه خسته ات را به آن میدوزی...
وقتی توان خنده ات را از سایه خوشی ها و لبخندها میگیری...
به وزیدنی ناهمگون به هم خواهی ریخت...
و فرو می پاشی بر سر دنیا...
بگذار کمی آشناتر با تو باشم همسایه دیوار به دیوارم...
و تنها از تو مرتزق باشم...
بخندم و خوش باشم بی سایه دیگران...
و سهمم از حوصله سر رفته دنیا را بردارم و به تو برسم...
آنجا که وام دار نخواهم بود...
و بی هیچ واسطه ای خواهم خندید...
تو این را نمی خواهی دنیا؟...
"یادداشت های نات
غلبه بر ذهن و غلبه بر انسان. سالک توأمان به نظام باورها و عادات خود در دو سوی درون و بیرون میتازد و بر هر دو جهان غلبه میکند. ابتدا در درون، سپس در بیرون. برای سالک راه زندگی، زندگی تماماً معلّم است و از در و دیوارش درس و نکته میریزد. حال خردمند میبیند و مینیوشد و شکر میگذارد و جاهل چشم میبندد و ابرو تُرُش میکند و زبان گله و شکایت دراز میکند. باری فرزند کوچههای تاریک انسان، حال نور خدا را یافته و بر بالهای موسیقی او به سوی خانه
باِسم رب الجمیل
امروز درست سی سال از آن روز تلخ تاریخی میگذرد؛ سی سال از فراق امام محبوب بزرگوار ما، سی سال از آن وداع تاریخی و بدرقهی باشکوه و بینظیر که مردم از امام عزیزشان و بینظیرشان انجام دادند. در این سی سال تلاشهای زیادی صورت گرفته است که یاد امام و نام امام کمرنگ شود. شیطنتهای زیادی صورت گرفته است که اصول امام، فکر امام، راه امام در ادارهی کلان جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته شود. سعی شده است جاذبهی بینظیر امام بزرگوار
⭕️ دانلود فیلم متری شیش و نیم : HQ (http://2ad.ir/fem60x0c) | 1080p (http://2ad.ir/cC3kFVnv) | 720p (http://2ad.ir/lz6Ht0Y) | 480p (http://2ad.ir/saT3j) | 360p (http://2ad.ir/u637weJ)
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
⭕️ دانلود فیلم بمب یک عاشقانه : HQ (http://2ad.ir/jGP9p80N) | 1080p (http://2ad.ir/xPT1qz) | 720p (http://2ad.ir/Gq3Kw) | 480p (http://2ad.ir/mdIy5r) | 360p (http://2ad.ir/p3E1HV2)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
⭕️
«موشه دایان» نام ژنرال و سیاستمدار صهیونیستی است که در طول 66 سالی که زندگی کرد، تماماً در تلاش بود تا لبخند رضایت را بر لب صهیونیستها بنشاند و اشک را از چشم مسلمانان سرازیر کند؛ به همین جهت او از سنین کودکی وارد گروهک تروریستی هگانا شد تا شرایط را برای اشغال فلسطین توسط صهیونیستها فراهم کند. بعد از شکلگیری رژیم اسرائیل نیز دایان درجات مختلف نظامی را یکی پس از دیگری به دست آورد و به تلاشهای خود برای خدمت به صهیونیسم ادامه داد. در این رش
شد الوجه
تفضل الکثیر من السیدات الحلول غیر الجراحیة عن الحلول الجراحیة خاصة فی منطقة الوجه وهذا ما یوفره شد الوجه بالخیوط لهم. ظهرت عملیات شد الوجه جراحیا منذ فترة لیست بقریبة، وکانت تأتی بنتائج جیدة، ولکن لم تکن فکرة إجراء جراحة من الأفکار المقبولة تماماً بالنسبة للکثیرین، حیث أن إجراء الجراحة دائماً ما ینطوی على بعض المخاطرة خاصة وأنه یتم تحت تأثیر التخدیر الکلی. لذلک فکر أطباء التجمیل فی بدائل غیر جراحیة بدلاً من شد الوجه التقلیدیة
رفتن....
رها کردن این زندگی ....
و چشم هایی که بدتر از ابر بهاری می بارد
برای او
برای دلتنگی خنده هایش
برای موسیقی گوش دادن هایش
برای کتاب خواندن هایش
برای ژست گرفتن هایش
برای تمام ناتمام او.....
پ ن : از ساعت 4 صبحه منتظرم یکی زنگ بزنه بگه دروغ بوده ،بگه این کرونای لعنتی نفس ندا رو بند نیاورده...آخ خدااا...
توضیح این که ۲۴ تیر "فلانی" را دیدم...
فراموشکردن تنها کار دشواری بود که از پسش برنیامدم.
هیچوقت از فکر کردن به "فلانی" آسوده نشدم.
مثل خطی پرانحنا، زاویهدار، ممتد، تا ناکجا، تا بینهایت.
پیش از خواب و موقع خواب دائم در خودم گره میخورم؛
از زور فکر، از شدت فراموش نکردن.
گاهی میانهی شب بیدار میشوم و در تاریکی به جایی نگاه میکنم که باید خالی باشد ولی نیست.
فکر کردن به خاطرات و اوقات ناتمام؛
به زندگی که همیشه بر یک مدار نمیگردد و هما
اجتماعیات-این روزها بسیار از ضرورت احیای فرهنگ چندهمسری سخن به میان میآید و جالب اینجاست که این سخن تماماً نه از زبانِ بلهوسان،بلکه از زبان دینداران شنیده میشود. نمیدانم آنها که در شیپور این مسئله میدمند، با چه نیتی چنین میکنند، اما هرچه که هست این اقدام کاملاً برآیندِ نگاهی نادرست هم به دوران گذشته و هم به زمان کنونیست. خوب است این جماعت بدانند که کم و کیف نظام خانوادگی پیرو شرایط اجتماعی-فرهنگی هر دوران است و صرف قوت داشتن یک
(من در تصویر قایقی خواستم ساخت، که کاش با همان دور شده بودم)
الف.
نوشتن را از یاد نبرده باشم خوب است. بعد از الف، ب میآمد به گمانم.
مضحکترین اتّفاقِ زمانی که برای آدم میافتد دیر گذشتن در عین "چه زود گذشت"ست. حالا که به یاد میآرم تمام روزهای گذشته را، روزهایی که قرار بود نوزدهسالهگی سال رشد باشد، روزهایی که قرار بود به هولناکیِ سال قبلش نشود، روزهایی که قرار بود هم کار کنم و هم درس بخوانم، قرار بود استاپموشنم تمام بشود، قرار
از خدعه های مردم بی عار، ای امام
کار پسرعموی تو ناچار شد تمام
مسلم، اسیر خدعه ی طومارها شده
مِنّی، عَلیکَ یا أبا الأحرار ألسّلام
فهمیده ام ازین همه لب تشنه ماندنم
باید سرم رَود به سرِ دار، تشنه کام
این جا به جای مرهم بر زخم و جای تیر
با سنگ می دهند به بیمار، التیام
هَل مِن مُعینِ تو به جوابی نمی رسد
چون بطنِ کوفه پُر شده بسیار از حرام
هر جای کوفه رفتم و هر لحظه می رسید
بوی سلاح و شعله ز بازار بر مشام
یک نانجیب، تیر سه شعبه خریده بود
گفت
دانلود آهنگ عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام با صدای رضا بهرام هم اکنون با لینک مستقیم کیفیت 320 و 128 به همراه متن موزیک از سایت آپ آهنگ
Download New Music By : Reza Bahram – Adelane Nist
ترانه سرا: محمدرضا یار / ملودی: بابک زرین / تنظیم: بهتاش زرین
ادامه مطلب
اجتماعیات-این روزها بسیار از ضرورت احیای فرهنگ چندهمسری سخن به میان میآید و جالب اینجاست که این سخن تماماً نه از زبانِ بلهوسان،بلکه از زبان دینداران شنیده میشود. نمیدانم آنها که در شیپور این مسئله میدمند، با چه نیتی چنین میکنند، اما هرچه که هست این اقدام کاملاً برآیندِ نگاهی نادرست هم به دوران گذشته و هم به زمان کنونیست. خوب است این جماعت بدانند که کم و کیف نظام خانوادگی پیرو شرایط اجتماعی-فرهنگی هر دوران است و صرف قوت داشتن یک
آغاز تابستان با غم رفتنت شروع می شود و با تولد عزیز دیگری...
همیشه این آغاز به جشن آن تولد گذشت و خاطره بازی از تو...
چندمین سال است که نیستی؟
حساب این رفتنت را داری؟ مگر هر رفتنی آمدی ندارد؟
دلم برات تنگ شده بلندترین حال خوش من که تکرار نشد...
من بزرگ شدم ولی تغییر تو را نمیتوانم ببینم...
این فاصله چرا با بزرگی من بیشتر می شود... انتهای این رابطه مستقیم بزرگ شدن من و زیاد شدن فاصله از تو، رسیدن است.. این تناقض است یا تضاد یا هرچه.. زیباست که انتهایش تو
بعضی آدم ها به قدری عزیز هستن که مرگشان دردش کمتر است..
شاید عجیب باشد .. اما منظور در زمان و نوع مرگ است.. که می بینی باز خدا بهترین را برایش رقم زده و این بسیار جای شکر دارد..
زنی که هرگز از او شکایت ندیده باشی... هرگز کنایه نشنیده باشی...
هرگز درخواستی نداشت... گوشش برای غیبت شنیدن نبود.. و زبانش برای به زبان آوردن نبود..
زحمت بسیار کشید و از دنیا کمترین را داشت...
سال های آخر عمرش صاحبخانه شد.. اما انگار در دنیا نبود.. فرقی برایش نداشت..
جایی نرفته بود
خلقت دوباره : برزخ
پس حس مادی بشر از جهان یک حس برزخی است که بویی از بقا و فنا را تواماً دارا می باشد ولی به هیچکدامش نمی رساند. مثلاً مسلم ترین حس مادی بشر از فنا پدیده مرگ است ولی این یک ادراکی از دور است و حواس ما خودِ مردن را نمی تواند درک کند زیرا وقتی که مرگ بر فردی واقع می شود دیگر حواس وجود ندارد. بنابر این برای درک مسئله بقا و فنا به ابزاری ورای حواس مادی نیاز داریم. اصلاً خود کالبد مادی آدمی که تماماً دربرگیرنده انواع حس های مادی اوست جا
تلویزیون سامسونگ 65 اینچ مدل 65MU799
تلویزیون هوشمند «سامسونگ» مدل «65MU7995» محصولی از سری 7 سامسونگ است که برای کاربران معمولی با سالن متوسط و نسبتاً بزرگ گزینهی بسیار خوبی به حساب میآید. صفحهنمایش تخت 65اینچی این تلویزیون، تصاویر را با کیفیت 4K پخش میکند؛ درنتیجه میتوانید از تماشای فایلهای تصویری خود با کیفیت بسیار خوب لذت ببرید؛ البته این کیفیتتصویر درصورتیکه محتوای 4K به تلویزیون منتقل کنید، قابلاستفاده است. در کنار تصویر خوب،
فصل زیبا و دل انگیز پاییز اصلا متوجه نشدم کِی اومده ، برگی که زیر پام صدای خش خشش دلمو آروم میکرد میگفت خودتو به نفهمی نزن چه بخوای چه نخوای پاییز اومده ،با این همه قشنگی باز دوباره ... ...میدونین در طول این سالهایی که گذر عمر دیده ام همیشه منتظر میموندم تا پاییز بشه ،تا زندگی کنم تا نفس بکشم تا خاطراتم زنده شن و من ... اما مدتهاست که هر سال با آمدن پاییز هزار بار میمیرم و زنده میشماصلا پاییز میاد که منو بکشه ،کاشکی دنیا یادش بره که من دارم تو
مثلِ کویر کهآب را باور نمیکند
من مدتیست خواب را باور نمیکنم
موهات را در مقنعه هم گیس کن که من
این پوششِ حجاب را باور نمیکنم
اَعمال تو اگر تماماً هم کلیشهای ست
مِن بعد کارِ ناب را باور نمیکنم
مجبور یعنی؛ مرده ،ولی درخصوصِ تو
من حقِ انتخاب را باور نمی کنم
از شعرها نپرس، نمیپرسم از خودم
حتی همین جواب را باور نمیکنم
در سینه بیحساب به خودم مشت میزنم
از علمها حساب را باور نمیکنم
آیا گناهکار خودمم توی انزوا ؟
آری خودم ثواب را
اقتدار کلام اغلب مورد سوء استفاده کامل قرار میگیرد ما از کلام برای نفرین سرزنش ایجاد احساس قصور و تخریب استفاده می کنیم مسلماً در راه درست هم از آن استفاده میکنیم اما در دفعات کمتر بیشتر اوقات از کلمات برای سم پاشی استفاده می کنیم برای انتقال زهره خشم، حسد، بخل و نفرت.کلام، جادوی خالص است و مقتدرترین موهبتی است که ما انسان ها داریم، اما از آن علیه خودمان استفاده میکنیم. ما طرح انتقام میریزیم. با کلاممان هرج و مرج ایجاد میکنیم. از کلام برا
کتاب "نبض خیس صبح"آخرین اثر دکتر سروش دباغ در باب صاحبِ "هشت کتاب"، سهراب سپهریست. ابتداً ممنونم از ایشان که این اثر گرانسنگ را به من هدیه دادند و مرا همنورد افقهای دور کردند. امیدوارم بتوانم در این مجال اندکی شما را با این اثر خواندنی آشنا کنم و از زوایای معرفتی آن چیزکی بگویم. چنانکه میدانید کتاب حاضر پنجمین اثریست که مستقلاً توسط این فیلسوف برجستهی اخلاق دربارهی "پروژهی عرفان مدرن" و خاصه شاعر بنام معاصر سهراب سپری به رشته
Keep Calm and Carry on
آرام باشید و با امید ادامه بدید
شاید شما نیز بارها و بارها عبارت بالا را در قالب لوگو و پوسترهای مختلف دیده باشید.
این عبارت سومین پوستر از یک مجموعه پوستر است که توسط دولت بریتانیا در زمان جنگ جهانی دوم تهیه شده بود و هدف از آنها تشویق و روحیه دادن به مردم کشور بود.
علی رغم اینکه پوستر اول و دوم بطور وسیعی پخش شده بود اما پوستر آرام باشید و ادامه بدید هرگز منتشر نشد زیرا برای زمانی طراحی شده بود که بخشهایی از خاک بریتانیا به اش
Keep Calm and Carry on
آرام باشید و با امید ادامه بدید
شاید شما نیز بارها و بارها عبارت بالا را در قالب لوگو و پوسترهای مختلف دیده باشید.
این عبارت سومین پوستر از یک مجموعه پوستر است که توسط دولت بریتانیا در زمان جنگ جهانی دوم تهیه شده بود و هدف از آنها تشویق و روحیه دادن به مردم کشور بود.
علی رغم اینکه پوستر اول و دوم بطور وسیعی پخش شده بود اما پوستر آرام باشید و ادامه بدید هرگز منتشر نشد زیرا برای زمانی طراحی شده بود که بخشهایی از خاک بریتانیا به اش
Tutuyorum kendimi
Yine zar zor
Ama bak aramadım
Sen kim bilir kaçıncı uykundasın ?
Rahat mısın ?
Yoksa benim gibi berbat mısın ?
Onu da soramadım.
Sadece merak ettim
İyi misin ? Diye
İyi misin ? İyi misin ?
Bi kırık kalem bi yarım satır
Ağır geliyo ya sabır
Kalbim çığlık çığlığa
Yar sağır mısın aşka ?
Tutuyorum kendimi
Yine zar zor
Ama bak aramadım
Sen kim bilir kaçıncı uykundasın ?
Rahatmısın ?
Yoksa benim gibi berbat mısın ?
Onu da soramadım .
Sadece merak ettim
İyi misin ? Diye
İyi misin ? İyi misin ?
خوبی؟
هرجور هم ک شده دارم
از خودم مراقبت میکنم هرچند بازم سخته
ولی نگاه
ایدههااز انگیزهها بیرون میآیند***گلستان سعدی:یک دورۀ کامل اخلاقیّات اسلامیطبق ذائقۀ ایرانی***اسرائیلخنجری است که به پای جهان اسلام کوبیدهاندتا به زمین دوخته شود و توان راه رفتن نداشته باشد***خطر اینکه تا در گوگل میزنی "س" حدس میزند "سکس"آنجا معنادارتر میشود که تا در ادامه مینویسی "سا" میآورد "سازمان سنجش"***اینکه روی شیشۀ همۀ دکانهایی که عسل میفروشندمینویسند: طبیعی،غیر طبیعی نیست؟***تا زمانی که تعریفمان از افراط همان عدم اعتدالو تعریف
درباره این سایت