نتایج جستجو برای عبارت :

خانومم

خانومم دوست دارم .  شدی خانوم خونم. شدی خانوم من. 
خانومم الهی فدای خندیدنت بشم که دنیارو با خنده هات کنار خودم عوض نمیکنم. خانومم به امید صبح بخیر تو چشامو باز میکنم به امید داشتنت نفس دارم. خانومم خانومم الان خونه بابات رفتی و من اینجا دارم مینویسم  .  الهی دورت بگردم. خانومم هیچکس معنی چشماتو جز من نمیدونه...مال خودمه.. فقط با من حرف میزنن چشمات. دارمشون ..
 خیلی دلم واسش تنگه...بخدا هیچکس نمیدونه دلتنگی هرروز من ینی چی....
اگه بیتاب میشم درمونم
خانومم سعید شایاس
متن آهنگ سعید شایاس به نام خانومم


از تو چه پنهون هنوز دوست دارم من عادی نه یه جور خاص دوست دارم منمیدونی تو دلم میمونی همیشهبدون تو نمیشه بدون تو نمیشهمیدونی که نمیشه به تو دل نداددل من تورو میخواد این دل من تورو میخواد(خانومم نفسم ای جونماز اینکه پیشمی ممنونممدیونم به تو و احساسیکه دارم و روش حساسی)۲حس و حال دلم میدونی به تو خاصهکی میتونه این همه پای دل تو وایسهکی میتونه این همه پای دل تو وایسهاز علاقم به تو میدونی که ک
اوایل زندگی جیپ روبازی داشتم که وقتی می‌رفتم دنبال خانومم با اون می‌رفتم. کلا خیلی دوست داشتم اروپایی رفتار کنم. نه فقط اینکه رفتار کنم، دوست داشتم برای چند روز هم که شده با خانومم بریم پاریس و برج ایفل را از نزدیک ببینیم. حتی یک مدتی هم خودم و هم خانومم روی زبان فرانسوی کار میکردیم. عشق من اون زمانی بود که ma femme و mon mari را یاد می گرفتم. هر چیزی مربوط به خانوم، معشوقه و نامزد می شد را روی هوا می قاپیدم.
از چیزهایی که وقتی سن بالا می رود، برایت می
تماس گرفت گفت  کارت نامزدیم رو با خانومم میخواستم بیارم دم منزلتون تقدیم کنم
و من نمیفهمم چرا نامزدی مهندس دعوتم در حالی که سه چهار سال پیش همکار بودیم و از اون به بعد فقط سلام و علیک و تبریک سال نو. 
گفت دلم میخواد یکی از دوستای خانومم باشید. دوست دارم بیشتر باهم آشنا بشید.
میخواستم بگم جناب من وقت نمیکنم سرمو بخارونم الان دوست شدن با همسر تو چرا باید جزو اولویتهام باشه! 
مبارکشون باشه. خوشحالم از خوشحالی شون. 
من 34 سال دارم خانومم 40 ساله هست و4ساله که داریم به همراه فرزندان همسرم زندگی میکنیم ولی از لحاظ مالی تحت فشار هستم حتی از نظر ارتباطی هم تحت فشارم چون بچه ها بزرگ هستند نمیتوانم با همسرم سکس داشته باشم به خاطر حضور بچه ها به همسرم گفتم بچه ها با پدرشون باشن قبول نمیکنه ومیگه توافقی جدا بشیم من و خانومم هیچ مشکلی باهم نداریم فقط من دیگه نمیتونم با بچه ها زندگی کنم. من از همه چیم زدم از مسافرت از خوشی از لباسم و اینکه با وجود این بچه ها من نمیتون
همین الان داداشم اومد یه جعبه دستش بود، بازش کرد پر از چیزای دخترونه! گفت به کسی نگو ولی دارم برا خانومم از الان کادو جمع میکنم ! اول قند تو دلم آب شد! بعد با خودم گفتم بابا مسخره تو به فکر نتایج کنکورت باش! بعد دیدم به اون دختره حسودیم شد بابا :/ داداش خودمه اصلا!
با سلام وقت بخیر
یه سوالی داشتم در مورد راز دار نبودن خانم ها؛
متاسفانه بعد از شش ماه زندگی با خانومم متوجه شدم که رازهای زندگی مون و حرف هایی که میزنم رو پیش دوستاش تعریف میکنه!، یک بار به صورت اتفاقی متوجه شدم که داره مسائل خصوصی مون رو با شوخی برای دوستش تعریف میکنه و مورد دیگه اینکه حرف هایی که پیش هم میزنیم رو به خواهرم گفته بود.
چندین بار در این مورد بحث مون شده ولی میگه که همه ی زن ها با دوستان صمیمی شون در این موارد صحبت میکنن. خیلی رو ا
فرقی نداره چقد حرف داشته باشی وقتی می دونی گوشی نیست که بخواد بشنوه...ولی مهسایی...ممنونم...که بهم جرات دادی راز شبامو بگم بهت...نمیدونی حرفای نگفتنی چقد...دردناکن...چون تکرار میشن و تکرار میشن...و هربار این گرداب پایین تر میره...تیتر پست...فقط جمله ایه که تو آهنگی که گوش میدم دوست دارم...غیرتی نشو محدثه خانومم^^
.
چند روز بعد از مراسم عقد، توی پارک نشسته بودیم بلال میخوردیم خیلی احساساتی شده بودم به خانومم گفتم «خیلی خوب شد به هم رسیدیم! دیگه به جای اینکه غصه‌ی نداشتن همو بخوریم همش غصه‌ی داشتن همو میخوریم.» نمیدونم چرا بلال رو فرو کرد تو چشمم. زمونه بدی شده. ابراز احساساتم نمیشه کرد.
سلام به همه
مردی هستم ۲۶ ساله، مدتی هست که ازدواج کردم و با مشکلی رو به رو شدم . قبلش بگم که واسه خانومم خونه و ماشین و یه زندگی خیلی خوب فراهم کردم. مشکل از اینجاست که خانوم اصلا و ابدا به فکر من نیست. کلا فکرش یا پیش خانوادشه یا کارهای خودش. 
در بدترین شرایط فکری منو تنها میذاره و اصلا نه محبت و نه دلگرمی و هیچی ...، حتی میشه من چند روز خونه نیستم حتی یه پیام یا زنگ هم نمیزنه وقتی هم بهش میگی میگه کار داشتم، باید منو درک کنی. 
بهش میگم خب یه پیام ک
طرف میگه: حسابش از دستم در رفته که گفته بودم میخوام و میشه..    ولی  یکی دو نفر که به تو بگن حالا این نه یکی دیگه..  یا این نه!    کوتاه میایو میگی باشه این نه!؟
 منی که 1000 بار میگم و هستم.   چی بگم خانومم؟     1000 بار خواستن من کمتر مهمه..  به ازای  هر بار گفتن "نمیشه"ی بقیه،  من 100 بار بگم میشه و میخوام.. 
"یعنی اگه من  جای تو بودم نمیتونستم بگم نه!"  
حد اقلش میگفتم نمیتونم بگم نه
با سلام خدمت دوستان 
بنده مدت ٤ سال هست ازدواج کردم و ثمره اش یک پسر ١١ ماهه هست. من و خانومم هر دو شاغل هستیم و واسه نگهداری از پسرم نیز از صبح تا عصر پرستار گرفتیم، اما خانومم خیلی زندگی رو سخت میگیره و همه ش زمان را بهمون سخت میگذرونه و رفتارش جوری شده که صمیمی ترین دوست خانوادگی مون که زوج بودن نیز با ما قطع ارتباط کردن و همه ش با هم دعوا داریم سر مسائل الکی.
من یه نمونه میگم که وضعیت را متوجه بشید؛ 
دیروز عصر تو آشپزخونه رفتم قهوه درست کنم گ
دانلود آهنگ آرومم با صدای علی سفلی تیتراژ سریال عطر عشق
با موزیکِ تو همراه باشید با آهنگ جدید: دانلود آهنگ آرومم وقتی تو کنارمی آرومم به نام آرومم با صدای علی سفلی به همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
Download New Music BY :  Ali Sofla | Aroomam With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ آرومم علی سفلی
♬♬♬
تا که صداتو میشنوم میشینه خنده رو لبامحدی نداره عشق من از ته دل تو رو میخوامعاشق اون روزایی ام که هوا غرق بارونهمنو تو با یه چتر باز میزنیم بیرون از خونه♬♬♬آرومم و
با خانومی که 4 سال از من بزرگتر است واز ازدواج اولش دوتا بچه ی بزرگ داره ازدواج کردم 4سال از زندگیمون میگذره من دیگه توان مالی ندارم وکلا وجود بچه ها توکیفیت زندگیم تاثیر گذاشته همسرم هم قبول نمیکنه بچه پیش پدرشون برگردن طلاق میخواد من و خانومم هیچ مشکلی باهم نداریم فقط من دیگه نمیتونم با بچه ها زندگی کنم. من از همه چیم زدم از مسافرت از خوشی از لباسم و اینکه با وجود این بچه ها من نمیتونم اقدام به بچه دار شدن کنم. راهنماییم کنید یک دنیا ممنونتو
سلام 
خدمت دوستان عزیز
بنده 34 ساله هستم و 6 ماه هست که عقد کردم، خانمم 8 سال از بنده کوچکتر هستن، من یه آدم کاملا خود ساخته هست و وضع مالی بسیار بسیار خوبی دارم و شخص خودم خیلی بالاتر از خانومم هستم ولی خانواده هامون یه سه پله خانواده من بالاتر هستن، (سطح مالی من از فامیل هامون خیلی بالاتره)، خیلی از اقوام ما هستن مثل خاله، عمه و عمو که خیلی خیلی ضعیف هستن.
این ها رو گفتم که یه موقع فکر نکنید ما طایفه ای پولداریم، فقط شخص من این جوری هستم، من با
با سلام خدمت دوستان عزیز 
بنده 6 ماه هست با خانومم عقد کردم، من 33 ایشان 26 سال دارن، با اینکه از لحاظ مالی به شدت پایین تر از من بودن ولی به دلیل اخلاق بسیار خوب و خود ساخته بودن، جوری که عمرشون به بطالت نگذرونده بودن و تفاهم افکاری داریم، به همین خاطر من مسائل مالی رو نادیده گرفتم، ایشون پدر و مادرشون فوت شدن و 6 تا برادر و 4 تا خواهر دارن که همگی بزرگتر هستن. 
بنده قصد دارم که با تمام شون قطع رابطه کنم، حالم ازشون بهم میخوره، دلایلی هم که دارم
من وقتی میرم خونه پدرخانومم برام یه سینی چایی میارن . معمولا مادر خانومم برام چایی میریزه و یک سینی چایی میاره برام . آخه خانواده شون عادت دارن به چایی واسه همینه که مثلاً من یا دامادهای دیگه شون که میره خونشون براشون یک سینی چایی میارن .
دوران سنی حدود 17 تا 25 سالگی بهترین دوران زندگی یا طلایی ترین دوران هست که آدمی میتونه مسیرش رو مشخص کنه...
سال ب سال که ب سنم اضافه میشه فراز و نشیب های زندگی شخصیم هم زیاد میشه که الحمدلله بخیر گذشت...
هر سال ک از عمرم میگذره دیدم به دنیا واقع بینانه تر میشه...
آن شاالله بتونم بهترین دوران رو برای زندگی متاهلی و شریک زندگیم رقم زده باشم و رقم بزنم...
الحمدلله بهترین هدیه تولد امسالم رو از خدا گرفتم...
ب امید دیدنش...
#قابل توجه شریک زندگیم: هدف و تلاش
دوران سنی حدود 17 تا 25 سالگی بهترین دوران زندگی یا طلایی ترین دوران هست که آدمی میتونه مسیرش رو مشخص کنه...
سال ب سال که ب سنم اضافه میشه فراز و نشیب های زندگی شخصیم هم زیاد میشه که الحمدلله بخیر گذشت...
هر سال ک از عمرم میگذره دیدم به دنیا واقع بینانه تر میشه...
آن شاالله بتونم بهترین دوران رو برای زندگی متاهلی و شریک زندگیم رقم زده باشم و رقم بزنم...
الحمدلله بهترین هدیه تولد امسالم رو از خدا گرفتم...
ب امید دیدنش...
#قابل توجه شریک زندگیم: هدف و تلاش
بسم الله الرحمن الرحیم
محل کارمو دوست ندارم:(
منی که با کلی ذوق و شوق رفتم بد جور خورده تو برجکم
 
به خانوم دکتر پیام دادم:
+سلام فلانی ام (هم اسمم رو نوشتم هم فامیل)شماره فلانی رو لطف میکنید؟
_سلام (اسم کوچیکم)جان بجا نیاوردم
+کارشناس جدیدمرکزم دیگه :)
_کارشناس کجا؟
+فلان جا
_فکر کنم اشتباه گرفتی عزیزم
+مگه شما خانوم دکتر فلانی نیستین؟
_نه گلم من نه خانومم نه دکتر
من هیچ من نگاه:|
خب برادر شما که نه سر پیازی نه ته پیاز چرا هی سوال میپرسی و کشش میدی؟؟
سلام بر دوستان عزیز
آقایونی که بالای 30 سال ازدواج کردن آیا همه تون مثل من سخت تون هست دنیای تنهای تون جدا بشید ؟ من تو عمرم همیشه تنها بودم، تو هیچ رابطه ای نبودم و همیشه کنار مادرم بودم و به این روال عادت کردم، اما حالا که عقد کردم برام سخته رویه زندگیم رو عوض کنم، مثلا دوست دارم شب ها تنهایی بخوابم، صبحانه م رو تنهایی بخورم، تصمیمات زندگیم رو تنهایی بگیرم.
همیشه باید کنار خانومم باشم، سختمه دوست دارم تو مهمونی سر سفره هر جا خواستم بشینم ب
اومدم اصفهان.
دلم برا شهرم تنگ شده بود. مخصوصا آدماش .
البته اینبار با اوتوبوس اومدم و نه با ماشین خودم.
دومین باری بود که با خانومم با اتوبوس سفر میکردم.
اولین بار تقریبا اوایل دوران عقدمون بود.
یادمه اوندفعه هم مثل اینبار صندلیش خراب بود و کمرش درد گرفت. شرایط هم طوری بود که نشد صندلیمون رو با هم عوض کنیم.
ماشین خودمون درسته که کوچیکه و توی سربالاییها کم میاره و کولر نداره و سر و صدا خیلی داره و صندلیهاش راحت نیست و مدام خراب میشه و .... ولی با ه
اومدم اصفهان.
دلم برا شهرم تنگ شده بود. مخصوصا آدماش .
البته اینبار با اوتوبوس اومدم و نه با ماشین خودم.
دومین باری بود که با خانومم با اتوبوس سفر میکردم.
اولین بار تقریبا اوایل دوران عقدمون بود.
یادمه اوندفعه هم مثل اینبار صندلیش خراب بود و کمرش درد گرفت. شرایط هم طوری بود که نشد صندلیمون رو با هم عوض کنیم.
ماشین خودمون درسته که کوچیکه و توی سربالاییها کم میاره و کولر نداره و سر و صدا خیلی داره و صندلیهاش راحت نیست و مدام خراب میشه و .... ولی با ه
وقتی خانومم فرصت نمیکنه ناهار درست کنه ساعتای 2 ظهر که میخایم تعطیل کنیم زنگ میزنه میگه از رستوران غذا بگیری بیاری واسه ناهار . منم میگم باشه .
یکی از روزهایی که رفتم ناهار گرفتم خورشت قیمه ... وقتی میرم رستوران خانمم میگه یک پرس برنج کافیه بگیری برای هر دوتامون چون اضافه میاد و ما برنج خور نیستیم و بجاش خورشت رو بیشتر میگیرم . یک پرس برنج برای دو نفرمون کافیه .
*
*
 
 
به نام خدا
- خانم ببخشید من چادر ندارم میشه یه چادر بدین؟
+ دخترم تشریف ببر باب الجواد از دفتر امانات چادر بگیر خوشکلم.
- ممنون.
در راه باب الجواد
یک پیر مرد زائر با غیض :
+عربا حجابشونو رعایت می‌کنن ولی اینا نه...
- حاج آقا دارم میرم چادر بگیرم. 
+ (فریاد می‌زند) تو حرم امام رضا هر طوری دلشون میخواد می‌گردن
- آقای محترم من حجاب دارم فقط چادر ندارم که دارم میرم بگیرم. بعدشم من مسئول اعمال خودم هستم.
+ (همچنان با فریاد) پس امر به معروف و نهی از منکر چی م
 ... از صبح که پا شدم ، ناهار رو آماده کردم ..
ناهار رو نوش جان فرمودن .... رفتم کمی استراحت کنم ... گوشی خونه زنگ
خورد ‌...‌ مامانم جواب داد .... اومد اتاق گفت فاطمه دایی میمه میگه یکی
از دخترا بیاد کمکم شب مهمون داریم ، خانومم رفته مطب ... گفتم ای طفلی
فاطی بیکار ... خلاصه پاشدم رفتم خونه دایی ... مرغاشون رو درست کردم :/
سالاد درست کردم :/ میوه ها رو شستم ، چیدم :/ ظرفاشون دستمال کشیدم :/ 
چهار فلاسک چایی دم کردم ... میزهای پذیرایی رو چیدم ... خلاصه ... وسایل
سلام به شما پریناز خانوم ، خواهر عزیز و دوست داشتنی 
( همچنین سلام به هر کسی که متن منو میخونه و جوابی براش داره)
اول میخوام از شما خواهر گلم عذرخواهی داشته باشم بخاطر سوالات بی پرده ای که میپرسم ، اول حالت خجالت داشتم و تردید که بپرسم یا خیر ولی دیدم اینکه به شناخت از بدن زن برسم و اینکه یاد بگیرم که چطور باید با بدن خانومم رفتار کنم خیلی مهم تر از خجالت کشیدن هست و با ارزش تره و دلیل اینکه اول از شما خواستم که لطف بکنین و جواب بدین این بود که با
دانلود رمان درخیابان دوبلین 
کجا ؟اسبو که دیگه نفهمیدم کی آورد دستمو گرفت منو سمت اسب  برد عین یه دختر بچه بلندم کرد سوار اسب شدم ، خودشم اومد سوار شد  وبا خنده رو به خانواده ام گفت :-داوود هستن ، از بودن با شما امشب معذورم سهراب چشمکی زد وگفت :-ارباب اینه رسم مهمون داری ؟دست اهورا دور کمرم بود 
با لبخند گفت :-میرم با خانومم ماه عسل از حرفش گونه هام  رنگ با ختن وسرمو انداختم گیسو با ذوق گفت :-چشمت روشن ارباب کمند هم ظرف زغال دستش بود اسفند دود
یکساله که از خانومم جدا زندگی میکنم راضی به طلاق نمیشه بیماری ایشون رو از من پنهان کردند منم نمتونم زندگی کنم باهاش تمکین هم میکنه ماهیانه نفقه هم پرداخت میکنم آیا همین واریز مبلغ برای اینکه ایشون در عسرو حرج نباشند کافیه میشه بگین اینکه میگن زن تو عسر و حرجه میتونه طلاق بگیره چیه؟ اگه نفقه زنمو رو بدم بازم میتونه به عنوان عسر و حرج طلاق بگیره؟ متاسفانه تنها راه من اینکه به این صورت نگه دارم زنمو تا بیان برای طلاق توافقی

سلام عسروحرج هرگون
دانلود آهنگ روزبه بمانی تنهایی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * تنهایی * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , روزبه بمانی باشید.
دانلود آهنگ روزبه بمانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Roozbeh Bemani called Tanhaee With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه روزبه بمانی به نام تنهایی
رفتنت نزدیکهچون دلم آشوبهچون درست چن وقتهخیلی حالت خوبهدستمو نمیگیرییعنی قلبت اینجا نیستعشق من خانومم درد تو اینا
بنام خدا
 
سلام و عرض ادب
 
خبر خوب:
یکی از بهترین خبرهایی که این روزا شنیدم این خبر بود:
 
 
این خبر برای اونهایی که بچه دارن و آینده و ذهن و زندگی بچه هاشون براشون واقعا مهمه بسیار خوشحال کننده و راضی کننده اس.
البته بنظرم اونایی که بچه ندارن هم باید خوشال باشن چون بالاخره یه روز با این فاجعه روبرو میشدن که وسط کارتون دیدن بچشون 10 دقیقا تبلیغات تجاری افتضاح و مزخرف و سه نقطه پخش بشه و ذهن و روح و روان و آرامش بچه رو میریزه به هم!
 
پویای بهتر:
بچ
آدم به سن من که می رسه، ناخودآگاه تبدیل می شود به جمع آوری کننده انواع کلکسیون ها. یعنی، من که خودم همینطور بوده ام. الآن که فکرش را می کنم، اگر خانومم نبود تا حالا این کلکسیون ها بزرگتر و ارزشمندتر هم شده بودند.
از انواع کلکسیون هایی که دارم، یکی دم دست ترش انواع کارت های تبلیغاتی دوستان و همکاران هست که حدود 200-300 تا از سال های 1340 به این طرف هستند و از دیگه انواع ماشین اسباب بازی هست که اون ها هم قدمتی در همین حدود دارند. امروز، برای شما یک عکس ا
امسال هم مثل سال قبل حتی یک ساعت هم فیزیک برای تدریس بهم ندادن.
به این بهانه که ما معلم با تجربه در زمینه جغرافیا نداریم!
البته ناگفته نماند از نظر من هم تدریس جغرافیا خیلی راحت تر از تدریس فیزیک هست.(بالاخره باید نکات مثبت را هم دید....)
از طرفی ....
به خاطر مشکلات مالی میخواستم چند ساعتی اضافه کار بگیرم.
ازقضا......
یکی از همکرا به خاطر مشکلاتی مجبور شد از این مدرسه بره و معلمایی که به جاش اومدن یکی از روزای کاریش را نمیتونستن پر کنن. و اون همکارم هم
 
هو الحی
.
#قسمت_اخر
#قسمت_سی_و_پنجم
.
این که اینجاست الان رفیق شهیدمه 
محمد حسین
اسمم واسه اون شد محمد حسین
 
حرفاش که تموم شد صورتش پر اشک بود
چقدر خدایی شده بود
چقدر بزرگ شده بود
چقدر نورانی شده بود
 
گونه اش رو بوسیدم لبخند نشست رو لبش
سرم رو گذاشتم روی سینه اش 
با دو دست من رو تو آغوش کشید و سرم رو بوسید
- خانومم هیچ وقت رهام نکن بدون تو من می میرم
 
این جمله اش شیرین ترین جمله ی زندگیم بود
 
#راحیل
#رنگ_های_آسمان
#رمان #دانشجویی #ایرانی
دانلود آهنگ جدید علی سفلی آرومم
سلام خدمت عزیزان موزیک من  ♫ دانلود اهنگ آرومم وقتی تو کنارمی خانومم با صدای علی سفلا به همراه تکست و بهترین کیفیت رو براتون آماده کرده ایم ♫
شعر و ملودی : حسین تیموری | تنظیم قطعه : مهدی سفیدگر
آهنگ آرومم سریال عطر عشق
Download New Music BY : Ali Sofla | Aroomam With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa
 
متن آهنگ آرومم علی سفلی
ادامه مطلب
جمعه شب مورخ 11 بهمن ماه 1398 خونه باجناقم ( حسین آقا ) دعوت بودیم . باجناقم یک دعوتی همینجوری واسه دورهم بودن گرفته بود و خواهر و برادرهای خانمم به همراه مامان بابای خانمم دعوت بودن . همه باهم کوچیک و بزرگ 33 نفر بودیم . خانمم مثل دو شب دیگه یعنی 13 بهمن ماه تولد 26 سالگی اش بود . شب قبل از دعوتی به من گفت بریم کیک تولد سفارش بدیم که فردا شب همه دور هم هستیم تولد بگیرم و کیک بخوریم .اول که غُرغُر کردم و بعد کم کم راضی شدم و کیک سفارش دادیم . 
یک کیک خوشکل ب
دانلود اهنگ ساسی جنتلمن ۲ دانلود نسخه دو 2 اهنگ جنتلمن ساسی با کیفیت عالی  ساسی جنتلمن , دانلود آهنگ جدید ساسی مانکن به نام جنتلمن , دانلود اهنگ جنتلمن ساسی مانکن Sasy Mankan Gentleman آقامون جنتلمنه جنتلمنه این
 دانلود آهنگ ساسی جنتلمنهم اکنون ♫ دانلود اهنگ واسه همه زنگ زدنات مرسی به نام جنتلمن با صدای ساسی به همراه تکست و بهترین کیفیت در رسانه ...
دانلود آهنگ جدید ساسی به نام جنتلمن / Download New Music By Sasy Called Gentleman, دانلود موزیک ساسی جنتلمن با لینک مستقیم
من یه خانومم بین ۲۵-۳۵ ساله ، دارم از حسودی خفه میشم!، مثل دخترهای دیگه سر مانتو و کفش حسودی نمیکنم که بگین باز این خانوم ها حسود شدن!، خانواده ی من چیزی از بقیه کم که نداشته زیادم داشته، اما حالا بقیه دارن پیشرفت های چشم گیر میکنن، آینده شون رو میسازن، خانواده من گند زده شده به زندگی و آینده شون، غصه فضای خونه مون رو پر کرده. 
از لحاظ مالی، ضریب هوشی، زیبایی و ... بهترین هستیم، اما روز به روز بیشتر خراب میشه زندگی مون در صورتی که اقوام مون روز
سلام
۲۸ سالمه و چند ماهه عقد کردم، مشکل من سخت گیری بیش از حد خانواده خانومم و اینکه نمیذارن عروسی مون رو زودتر بگیریم هستش. من و همسرم راه مون از هم دوره و یک ساعت فاصله داریم. پدر و مادرش زیاد راضی نیستن که من یا خانوادم بریم و الان یک ماهه هم دیگه رو ندیدیم. البته نمیگن ولی از رفتارشون معلومه، وقت هایی هم که اون جا هستیم بهش اجازه نمیدن بیاد پیش ما بشینه و بیشتر از چند دقیقه نمیاد.
وقتی هم بهش میگم چرا نمیای هر بار یه بهونه ای میاره، البته بهش
دیشب یه آقایی تماس گرفته بود سوال می کرد هنوز مشکل حل نشده ؟ گفتم نه. گفت پس شما چرا تو این سرما اومدین سرکار؟ :)
یه خانومه می گفت چرا واتس اپ من وصل نمیشه گروه مدرسه بچه م تو واتس اپه و هزار تا غر زد.البته تماسای اینجوری زیاده دیگه..
یادم اومد اون موقعی که تلگرام فیلترشد  یزد رو جواب می دادم (الان شیراز) یه آقایی تماس گرفته بود و گفت چرا تلگرامم قطعه وقتی گفتم فیلتر شده گفت ببخشید به خدا، من خانومم تو گروه بسیج محله مون عضوه و هر چی چک می کرد وصل
پرسید «چیکار کنم شهید بشم؟»
دست زدم روی شانه‌اش و با خنده گفتم:
«ان شالله ویژه، شهید شی!»
مرتب گوشزد می‌کردم که
رفیقی از جنس شهدا داشته باشید.
این حرف را از زمانی که تازه وارد موسسه شهید کاظمی شده بود، تکرار می‌کردم
...و مدام از سیره‌ی شهید کاظمی خاطراتی تعریف می‌کردم. 
گذشت تا اینکه خیلی از بچه‌ها ازدواج کردند.
جلسه متاهلین با موضوع خانواده آغاز شد. 
همیشه محسن
ابتدای جلسه،حدیث کساء می‌خواند.
نمی‌گذاشت کار لنگ بماند. اگر کسی بانی نمی‌شد
به من گفتن متنی که برای یک مستند باید بگذاریم را من بنویسم. اولین بار که بهم گفتند پدر خودم را درآوردم که حتی یک کلمه متن هم غیرمستند نباشه. هر جمله از کتابیو و از مصاحبه ای. بد هم نشد. کم شد ، ولی بد نشد.
الآن که عمری از اون موقع میگذرد میبینم اتفاقا اون کارهایی که توی متن نظریات و دیدگاه خودم، مثل داستانی به متن اضافه شده بیشتر مورد توجه بوده. بیننده هدف اصلی رو راحت تر درک کرده. کارهای اولم شبیه مقاله های دانشگاهی میشد. دوست داشتنی هستند، ولی ب
 
من سایت ها و وبلاگ هایی رفتم و خوندم که بعضا خود خانوم ها و بعضا کارشناسان گفتن که اکثر خانوم ها برای رسیدن به اوج لذت جنسی و ارگاسم حتما نیاز به استفاده از کلیتُریس دارن و بدون بکارگیری این عضو به اوج نمیرسن !!!
 من وقتی این مطالب و اظهار نظرات رو بخصوص از جانب خود خانوم ها که خوندم به معنای واقعی کلمه از درون بسیار ناراحت شدم ، بسیار زیاد 
با خودم گفتم که پس دیگه ما مردا و مردونگیمون ( آلت ) به چه درد میخوره ؟؟ چرا من نمیتونم از طریق خودم و مرد
سلام
من خیلی وقته که به خانواده برتر سر نزده بودم، بودم حدود دو سالی میشه، از اون موقع تا حالا عقد کردم و دو هفته پیش هم ازدواج کردم.
خواستم بیام تا تجربیات دوران متاهلی تاکنون رو براتون بگم تا بلکه چند نفری ازش استفاده کنن؛
دوران عقد ما ۱۵ ماه طول کشید، تو این دوران تلخی و شیرینی های خاص خودش رو داشت، به دلیل اینکه ازدواج ما سنتی بود طبیعی بود که با هم اختلاف نظر داشته باشیم و البته هنوز هم داریم، در بعصی از موارد اما بسیار کمتر شده نکته ای که
سلام
من یه خانومم،  29 سالمه، تک فرزند خانواده بودم، بچه باهوشی بودم، اما از بچگی از پدرم خشونت فیزیکی و روانی دیدم. همیشه بهم میگفت که منو نمیخواسته و اگه من نبودم خوشبخت بود.
وضع مالی خوبی هم نداشتیم، توی مدرسه همیشه بهترین بودم، ولی ازم حمایت مالی نشد نتونستم رشته خوبی توی کنکور قبول بشم اما با همه مشکلات دانشگاه رفتم و با یه آقایی آشنا شدم، همدیگه رو دوست داشتیم با سختی ازدواج کردیم و توی شهر ایشون زندگی مون رو شروع کردیم.
تنها بودم همیش
روزبه بمانی تنهایی
دانلود آهنگ جدید روزبه بمانی به نام تنهایی
Download New Music Roozbeh Bemani - Tanhaee
متن آهنگ تنهایی روزبه بمانیرفتنت نزدیکه چون دلم آشوبه چون درست چند وقته خیلی حالت خوبهدستمو نمیگیری یعنی قلبت اینجا نیست عشق من خانومم درد تو اینا نیستبری چی میمونه برای من آخه من غیر خنده های تو مگه چی دارم تو بگوآخه کی پای این یکی شدن همه دنیاشو داده مثل من تو بگو تو بگوبری چی میمونه برای من آخه من غیر خنده های تو مگه چی دارم تو بگوآخه کی پای این یکی شدن ه
روزبه بمانی تنهایی
دانلود آهنگ جدید روزبه بمانی به نام تنهایی
Download New Music Roozbeh Bemani - Tanhaee
متن آهنگ تنهایی روزبه بمانیرفتنت نزدیکه چون دلم آشوبه چون درست چند وقته خیلی حالت خوبهدستمو نمیگیری یعنی قلبت اینجا نیست عشق من خانومم درد تو اینا نیستبری چی میمونه برای من آخه من غیر خنده های تو مگه چی دارم تو بگوآخه کی پای این یکی شدن همه دنیاشو داده مثل من تو بگو تو بگوبری چی میمونه برای من آخه من غیر خنده های تو مگه چی دارم تو بگوآخه کی پای این یکی شدن ه
روزبه بمانی تنهایی
دانلود آهنگ جدید روزبه بمانی به نام تنهایی
Download New Music Roozbeh Bemani - Tanhaee
متن آهنگ تنهایی روزبه بمانیرفتنت نزدیکه چون دلم آشوبه چون درست چند وقته خیلی حالت خوبهدستمو نمیگیری یعنی قلبت اینجا نیست عشق من خانومم درد تو اینا نیستبری چی میمونه برای من آخه من غیر خنده های تو مگه چی دارم تو بگوآخه کی پای این یکی شدن همه دنیاشو داده مثل من تو بگو تو بگوبری چی میمونه برای من آخه من غیر خنده های تو مگه چی دارم تو بگوآخه کی پای این یکی شدن ه
شادی و نشاط در مدرسه ما
شادی و نشاط در مدرسه ما
شادی و نشاط در مدرسه ما
 
من در این مدرسه عاشق مریم خانومم هستم . ...
مدرسه ما اسمش هست مااااااااااری ..
 
 
 
ما در  این مدرسه خود می توانیم خود را بکشیم و به سوی خدا وند برویم . ما این مدرسه را خراب می کنیم و به خانه
بازمی گردیم و
مریم خر است ....
 
 
 

  


 
روزبه بمانی تنهایی
دانلود آهنگ جدید روزبه بمانی به نام تنهایی
Download New Music Roozbeh Bemani - Tanhaee
متن آهنگ تنهایی روزبه بمانیرفتنت نزدیکه چون دلم آشوبه چون درست چند وقته خیلی حالت خوبهدستمو نمیگیری یعنی قلبت اینجا نیست عشق من خانومم درد تو اینا نیستبری چی میمونه برای من آخه من غیر خنده های تو مگه چی دارم تو بگوآخه کی پای این یکی شدن همه دنیاشو داده مثل من تو بگو تو بگوبری چی میمونه برای من آخه من غیر خنده های تو مگه چی دارم تو بگوآخه کی پای این یکی شدن ه
سلام وقت بخیر 
آیا واقعا  پسرها یا دخترها بعد ازدواج تغییر میکنن، چه از لحاظ ظاهری و چه اخلاقی و رفتاری، شنیدم یا دیدم بعضی ها مثلا ازدواج میکنن چاق تر و خوشگل تر میشن از لحاظ ظاهری مثلا بهشون میگن ازدواج باهات سازگاری داشته رنگ و رو اومدی!
یا بعضی ها ازدواج میکنن از لحاظ برخوردی با آدم سنگین تا میکنن .خودم نامزد کردم به خانومم میگم لاغری میگن شما خودتم لاغری اگه پر بشی منم پر میشم، تو یه خونواده ای بزرگ شدم که پدر و مادرم و خواهرام و داداشم ا
سال ۹۶ موقع انتخابات، کارآموزی ترم آخرمان بود. برعکس انتخابات مجلس ۹۴ که در فضای ایزولهٔ دانشگاه بودم و فقط چند دیدار دانشجویی داشتیم با بعضی از کاندیداهای مجلس، آن سال صبح‌به‌صبح با آدم‌های واقعی رو‌به‌رو می‌شدم. آدم‌های واقعی جامعهٔ واقعی. از بین همهٔ بحث‌های آن روزها، همهٔ تکه‌ها، عصبانی شدن‌ها، بی‌تفاوت بودن‌ها و حتی بگویم ادا اطوارها، یه جمله توی ذهنم ماند. یکی از کارمندان آزمایشگاه بیمارستان یک بار گفت: «هم من، هم خانومم تو
شنبه و اولِ ماه و سالروز ازدواج آقام امام علی و خانومم فاطمه زهرا مُبارُک

خداجان...
این ماهِ نو که بیومی
همگی بندگانُت از درد و غم، راحت گَردُون
همه خانه هانی میان، سلامتی و رونق دَباشه
ایشالا هیشکی بی‌کَس و غریب و مریض نبو

عکس از: مهدی ویسانیان
با خانومم و دختر 19 ماه ام رفتیم کلینیک که جواب سونوگرافی ماه 8 رو به دکتر زنان نشون بده . من و دخترم ضحا روی صندلی های انتظار نشستیم که مامانش رو میبینه از پشت شیشه ها . چند بار پشت سر هم میگه: مامان ، مامان ، مامان بعدش که مامانش نگاش میکنه و میخنده با صدای بلند و رسا میگه : دووووووست دارم . دخترم یک سال و نیمه ی من خیلی خوش اخلاق و مهربونه .
خانم هایی که اطراف خانمم بودن بهش گفته بودن : داره میگه دوست دارم؟؟؟ بچه اینقدری؟  همینه دلت خواسته بازم بچ
من اصلا و ابدا هیچ کانادایی رو ندیدم که سوالای فضولی بپرسن
کنجکاو میشن
میپرسن چند سالته
یا دینت چیه
یا نژادت چیه دقیقا
یا چرا موهات مثل ایرانیا فر فر و مجعد نیست
یا چرا قرمزی همیشه
البته اینو به شوخی میپرسن
یا مثلا چند تا خواهر برادر اری
یا شهر مادریت شبیه کدوم شهر کاناداس
یا هرچی مثل اون
ولی فضول نیستن
نمیان بگن خب کی میری امریکا؟ چطوری میری؟ چرا هنوز نرفتی؟ معدلت چند شد؟ مقاله ت چند تا سایتیشن داره؟ خواهرت عروسی کرد تو چرا هنوز مجردی؟ جزئی
امیر طبق عادت همیشگی اش سر ساعت پنج صبح بیدار شد. تا دم در رفت. منتظر مهناز بود که مثل همیشه برای بدرقه دنبالش برود؛ اما خبری نشد. دستگیره در را رو به پایین فشار داد. صدای مهناز بلند شد: امیر جان کجا؟امیر مثل کسی که از خواب بپرد. دستش را کشید. خنده ای کرد و گفت:حواسم نبود. داشتم می رفتم شرکت.
مهناز برای ادای نماز بلند شد. به طرف روشویی رفت تا وضو بگیرد. گفت:عزیزم نمازتو بخون برو بخواب.امیر لباس های بیرونیش را کند. نماز خواند. اما به خواب در آن ساعت ع
سلام تا حالا خواستی چیزی کوچیکی را پنهون کنی و لو رفتی 
چه قدر حس ضایع شدگی باحالی داره 
امروز چون قراربودم پدر آقا محمد بیاند خونمون صبح که بیدار شدم تمیز کاری خونه را انجام دادم و به خونه نظم داد. 
سوال همیشگی، که ذهن من و تقریبا همه خانما را درگیر میکنه اینه که چی بپزم .. یعنی اینقدر که ما سر این قضیه فکر کردیم انیشتن سر اختراع برق فکر نکرد 
حتی یه دوستام می گفت من اگه شب به نتیجه نرسم که چی بپزم .. خوابم نمی بره خخ
رفتم یخچال نگاه کردم ببینم چ
از وبلاگی که تقریبا همیشه میخونم رسیدم به یک وبلاگ جدید
وبلاگ دختر جوانی که بعد از 4 ماه نامزدیش به هم خورده؛ خواستگاری سنتی بوده و آشنایی و ...
و به دلایل مختلف به هم خورده که کاری نداریم 
وبلاگ رو که میخوندم متوجه شدم این دختر خانوم چادری و بسیار مذهبی و انقلابی و ... هستند که با اینها هم کاری نداریم
و راستش طبق حرفای این دختر خانوم و طبعاً مقدار متنابهی حسّ زنانه کاملاً تو تمام شدن این رابطه حق رو به همین دختر خانوم میدادم
تا این که با دیدن یک
در مورد آدمای حرفه ای یکم حرف بزنیم؟!
من چند وقت پیش حس کردم دوست دارم یه ساز یاد بگیرم و برای همین خیلی اتفاقی و یهویی با لباس بیمارستان رفتم توی بزرگترین سازفروشی این شهر! 
با استرس رفتم جلوی کانتر آقای فروشنده... گفتم سلام قیمت فلان ساز چنده و حرف شروع شد 
آقاهه شروع به حرف زدن کرد نه از اون حرفای مفت نه از اون حرفای آدمای مریض 
بدون نگاه جنسیت زده و یا دید از بالا به مبتدی برام اصول رو توضیح داد 
گفت بدون جاج کردن توضیح داد و من ذره ذره احساس
پ ن پ
یه روز شیشه رفته بود توی دستم هی بالا و پایین میپریدم به دوستم گفتم بیادرش بیار گفت شیشه رو گفتم پ ن پ بیا شکل منو در بیار با هم شاد شیم
………………………………استاد گپ……………………………………..
به خانومم گفتم کنترولو بی زحمت بده بچه ها سروصدا میکنن صدای تلویزیونو نمیشنوممیگه کنترل تلویزیونو؟گفتم:پ ن پ کنترل بچه هارو میخوام صداشونو mute کنم!!!
…………………… …………………… …. ….. ……. …..
تو بازار می چرخیدم دیدم یه دختربچه 4-5 ساله داره گریه می کنه و
بسم الله الرحمن الرحیم ./
اومدیم شمال که ازینجا با بابا راهی شیم ، شب رسیدیم ، صبح که بیدار شدیم یهویی مامان گفت منم میام ! اینجوری شد که ظهر ِ ۱۶ مهر ِ ۹۸ با مامانی که دیسک کمر و درد گردن داشت حرکت کردیم به سمت مرز مهران ، شب رسیدیم تهران و مامان بابا رو بردیم خونه ی خودمون تا استراحت کنیم ، انقدر خسته بودن که خوابیدن ، منم برای ناهار فردا کتلت درست کردم و خوابیدم. صبح بعد از صبحونه دوباره حرکت کردیم و سر شب ِ ۱۷ مهر رسیدیم مهران . یه خونه گرفتیم
#ده_چیز_که_واقعاً_خوشحالم_میکنه:)
اول از همه بایستی بگم که بدیهیات رو نمی نویسم ؛ یعنی از خداوند ، اهل بیت (ع) ، خانواده و سلامتی و ... نمی نویسم ، با اینکه عمیق ترین خوشحالی هام رو تشکیل می دهند :)
سعی کردم تقریباً به ترتیب بنویسم : 
10) یه آهنگ پاپ که اولین بار شهریور امسال شنیدمش و معمولاً حالم رو خوب می کنه  گزینه ی 10 هست (اسمش رو نمی برم که تبلیغ لهو و لعب نشه ولی اگه خواستید خصوصی بپرسید که معرفی-ش کنم :دی). 
9) قهرمانی پرسپولیس : حقیقتاً من همچنان ا
ف هف هش ده تا استوری گذاشت واسه تبریک تولدم از گندکاریا و خیره بازیام :/
ولی خب درکل با نمک بود خوشم اومد
 
استاد استوری گذاشت و ل و گلگلی هم پست گذاشتن اونا آبرومندانه بود باز
 
قلی دو صفحه متن تبریک برام نوشته
قشنگ نود و نه درصدش رو رید بهم :/
گفتم شب تولدم کظم غیظ میکنم نادیده میگیرم ولی بعدا حالتو می گیرم
فقط کم مونده بود تهش یه آرزوی مرگ کنه برام :/
 
یکی دیگه از بچه هام استوری گذاشته بود اونم باز با .. نمک بازی قشششنگ رید بهم و ابرو بری کرد
 
و ا
#یازده_چیز_که_واقعاً_خوشحالم_میکنه:)
اول از همه بایستی بگم که بدیهیات رو نمی نویسم ؛ یعنی از خداوند ، اهل بیت (ع) ، خانواده و سلامتی و ... نمی نویسم ، با اینکه عمیق ترین خوشحالی هام رو تشکیل می دهند :)
سعی کردم تقریباً به ترتیب بنویسم : 
۱۱) یه آهنگ پاپ که اولین بار شهریور امسال شنیدمش و معمولاً حالم رو خوب می کنه  گزینه ی ۱۱ هست (اسمش رو نمی برم که تبلیغ لهو و لعب نشه ولی اگه خواستید خصوصی بپرسید که معرفی-ش کنم :دی). 
۱۰) قهرمانی پرسپولیس : حقیقتاً من ه
دیشب مهمونی بود خونه ش_ص اینا
از دوشب قبلش بساط دسر مسراشو ریخت تو سبد و داد دستم گفت دستتو میبوسه ببر خونه سر فرصت خوشگل موشگل درستشون کن شب مهمونی با خودت بیارشون بچینم رو میز
 
گفته بودم که تقریبا یه ماه پیش رفتم سالن و ابروهای پاچه بزیمو مدل شاه عباسی برداشتم و مینیاتور و این صوبتا....، تو این یه ماه ابروهام تقریبا اومده بود و از شاه عباس به شاه سلطان حسین آخر تنزل درجه داده بودم، دیروز جمعه بود و سالن همیشگی خودم قطعا بسته بود، یه آرایشگاه
دو هفته ای میشه که دارم توی خوابگاه زندگی میکنم...
10 نفریم توی یه اتاق که حساااااابی با هم رفیق شدیم عین 10 تا خواهر!
دو روزه اودم اصفهان از بس زنگ و پیام دادن که برگرد دلمون واست تنگ شده دلم
میخواد زودی برگردم:) غذا رو توی سلف میخوریم ولی چون راهش دوره اصلا
حسش نیست بریم برای همین خودمون تصمیم گرفتیم غذا درست کنیم،البته
غذاهامون رد بندی داره از تخم مرغ به شیوه های مختلف،سیب زمینی،سوسیس و
در نهایت به بادمجون ختم شده:) دیگه بادمجونو وقتی مهمون د
خیلی دلم میخواد اون نظریه پردازی رو که میگفت "دخترا بخاطر اینکه خواستگار ندارن ازدواج نمیکنن" رو پیدا کنم و جفت دستامو ببرم بالا و محکم بکوبم تو فرق سرش و بگم خاک تو اون سرت با این نظریه ای که دادی... (اصلا عصبانی نیستم) ... اینو همینجا داشته باشین تا بگم قضیه چیه...
ایرانی جماعت برخلاف کُره ای جماعت که تو سری خور خوبی هستن به هیچ وجه زیر بار حرف زور نمیرن... شاید با چرب زبونی بشه یه ایرانی رو (بلانسبت همه) خر کرد اما فقط کافیه بهش بگی تو "باید" فلان کا
وقتی زندگیت با یک سری مشکلات همراه شد و فشارهای زیادی بهت وارد شد چه از نظر مالی ، جسمی و حتی روانی ، حق داری گله کنی ، شکایت کنی ، دنبال خالی کردن خودت باشی اما چقدر ؟ تا کی ؟
دوستی دارم که از دوران دبستان تا دبیرستان رفیق جِنگ همدیگه بودیم اما خب زندگی اون سختی های زیادی داشت ..
مشکل این دوست عزیزم بطور خلاصه داشتن پدری با اعتیاد به مواد مخدر ، مادری که تحمل نکرد و از پدر جدا شد ، خواهری که شوهر کرد و رفت یه شهر غریب و خودش موند و پدرش !! تا این که
چندروزه همش تواین فکرم یه چیزی بشه،یه بلایی سرم بیاد،یابلایی سرخودم بیارم که دیگ فقط نفس نکشم..
مدام فکرم درگیره،خیلیم درگیره...شده تاحالا اینقدرفکر کنی یهوبغضت بترکه ولی نخوای گریه کنیوسرتوبالابگیری ونفس عمیق بکشی تاگریت نیادیابغضت قورت بدی یاقفسه سینت دردبگیره!؟؟؟
من هرروز وهروز همینجوریم..
شده دلت خوش باشه احساس خوشبختی کنی که دیگ قراره کلی اتفاقای خوب بیفته بعدیهو دنیا روسرت اواربشه،به زور نفست بالابیاد،اینکه هعی مدام پشت سرهم ازخ
در راستای پست قبلی و نطرات جالبی که نوشتین (مخصوصا واکنش های جالب توی کامنت های خصوصی :)) ) بدجور مشتاق شدم که یه پست دیگه توی این زمینه بنویسم... :)
راستش من دخترای دیگه رو نمیدونم اما من خیلی خواستگار داشتم (و دارم) که این ابدا ربطی به زیبایی و جذابیت و ثروت و اینا نداره... در واقع راز موفقیتم توی اینه که دوست پسر ندارم! خب اینم طبیعیه... اطرافیانم اگه بدونن پسری توی زندگیم هست خب منو به خونواده هایی که دنبال دختر میگردن معرفی نمیکنن و طبعا تعداد خو
اقا سلام علیکوم
بازم بعداز یه غیبت طولانی اومدم
هرچی میگم این بار دیگه زود به زود میام و پست میزارم
بازم نمیشه و یهو میبینم یه ماه ونیمه که اصن وقت نکردم بیام
اقا زندگی داره میگذره, واسه ما زیاد رو روال نیس و بالا و پایینش زیاده ولی
خب ما داریم سعی میکنیم با انرژی مثبت بریم جلو و نزاریم افسردگی
تو خونمون پا بزاره!
شایان همچنان داره دارو هاشو مصرف میکنه و کم کم داره موهاش میریزه
داروهای شایان مثل شیمی درمانیه و یکی از نشونه هاش ریزش موهاس
خودش
سلام
شیء نخراشیده ای که در تصویر میبینید کلاهک هسته ای یه موشک بالستیک نیست. 
یه "کله قند"ه که خب عزیزان سن پایین شاید فقط عکسشو دیده باشن ولی هم سن و سالای ما باهاش زندگی کردن. چه اون زمان که تو صف وایمیسادیم واسه گرفتن کپنش . چه بعدش که میرفت تو گنجه و پستو انبار میشد و بعد به مرور میومد کنار سماور. چه اون روزایی که آقاجون خدابیامرز با اون مهارت بی مثل و مثالش با قند شکن و اون سنگ سفید تراش خورده این کله قند رو به قندهای ریز و یه شکل تبدیل میکرد
سلام
مقدمه اول:
همیشه به خانومم گفتم ازدواج یعنی شروع اختلافا. شما دو تا لیوانو هم که کنار هم بذارید یه جیرینگ صدا میدن اولش. حالا در نظر بگیرین دو تا انسان کاملا متفاوت، با دو تا شخصیت کاملا متفاوت، با دو تا فرهنگ و محیط کاملا متفاوت، دو تا جنس کاملا متفاوت و هزارتا دیگه ازین کاملا متفاوت ها،‌قراره بیان زیر یه سقف و با هم زندگی کنن اونم بصورت مشترک! همینجا عمق فاجعه پیداس که چه مسائلی ممکنه پیش بیاد.
مقدمه دوم:
ازدواج پیوند دو نفر نیست. ازدوا
سلام
ظهرتون بخیر
دیروز عصر تولد به خیر و خوشی تموم شد
دیروز فقط تونستم دوتا کیک سیب و یک کیک دورنگ درست کنم
میوه هم سیب و نارنگی و انگور خریدیم
تنقلات هم فقط پفیلا داشتیم
عصرونه هم ساندویچ فلافل گرفتیم و حسابی پر و پیمون شد تولد مون
مامانم اینا ساعت چهار اومدن و قبل رسیدن مهمونا تونستیم چنتا عکس بگیریم
اهنگ های تولدی هم که پریسا جون فرستاده بود جشن مون رو پر ساز و آواز کرد
برعکس همیشه خواهرم اصن تو ذیرایی کمک نکرد 
خانواده همسری هم که قربون م
در هشتمین پست ِ کمی بدون تعارف، با سیدمهدی ربیعی از وبلاگ سفر نویسنده گفت‌وگو داشتیم. خودش می‌گه 28 یا 29 ساله هستم و بر همین اساس نگارنده برداشتش این بود که سوژه متولد 70 هست :دی هرچند خودش می‌گه شما بخونید 18 ساله :دی متولد تهران هست اما به خاطر شرایط، فعلا هم تهران هم قم زندگی می‌کنه. چندسالی حوزه درس خونده و ارشد ادبیات نمایشی هم داره. در حال حاضر به کار تدوین فیلم و مستند مشغوله و به قول خودش: «اگه بار بخوره تولید و کارگردانی همینهاس». متأهل
در هشتمین پست ِ کمی بدون تعارف، با سیدمهدی ربیعی از وبلاگ سفر نویسنده گفت‌وگو داشتیم. خودش می‌گه 28 یا 29 ساله هستم و بر همین اساس نگارنده برداشتش این بود که سوژه متولد 70 هست :دی هرچند خودش می‌گه شما بخونید 18 ساله :دی متولد تهران هست اما به خاطر شرایط، فعلا هم تهران هم قم زندگی می‌کنه. چندسالی حوزه درس خونده و ارشد ادبیات نمایشی هم داره. در حال حاضر به کار تدوین فیلم و مستند مشغوله و به قول خودش: «اگه بار بخوره تولید و کارگردانی همینهاس». متأهل
زن و شوهر
حامد:می گوید زن می خواهم
احمد:زن میخواهد
پریسا:میگوید شوهر میخواهم
فرشته:شوهر میخواهد
 
احمد :حامد من که دوست ندارم دانشگاه برم ،برم که
چی؟ من زن می خوام دیگه حوصله درس رو ندارم

حامد:موافقم زن پول میخواد نه
علم

ساعت 21:30
حامد طی پیامی به آیدی کریم:
کریم این فیلتر شکنه که داده بودی از کار افتاده یه
چیز درست حسابی معرفی کن پسر
کریم:خودمم لنگم،کاش آمریکا به فکر بیفته یه چیز
حسابی طراحی بکنه، کسی که به فکر ما نیست.
ساعت 10:12 حامد به محض بیدا
با خودم گفتم من که نه پرستارم، نه پزشک، نه چیزی از درمان بلدم، به چه دردی می‌خورم، همین‌ها را برای دوستم هم تایپ کردم. نوشت: «اون‌جا کمک برای بیمارانی که همراه ندارن لازمه، یه خورده هم کمک به خدماتی‌ها، سوسول نباشیم ازمون یه کارهایی برمیاد» جواب دادم: «بریم.» جلوی بیمارستان قرار گذاشتیم، با هم رفتیم دفتر حراست، خانوم چادری که نه دستکش دستش داشت و نه ماسک زده بود، فرمی‌ داد و پر کردیم. یک آقای روحانی مدیریت گروه جهادی‌مان را به‌عهده ‌د
دایرکت را باز کردم. رفیقم نوشته بود: «میای بریم جبهه؟» پرسیدم:«جبهه کجاست؟» نوشت: «بریم بیمارستان کامکار» با خودم گفتم من که نه پرستارم، نه پزشک، نه چیزی از درمان بلدم، به چه دردی می‌خورم، همین‌ها را برای دوستم هم تایپ کردم. نوشت: «اون‌جا کمک برای بیمارانی که همراه ندارن لازمه، یه خورده هم کمک به خدماتی‌ها، سوسول نباشیم ازمون یه کارهایی برمیاد» جواب دادم: «بریم.» جلوی بیمارستان قرار گذاشتیم، با هم رفتیم دفتر حراست، خانوم چادری که نه د
 
دو شب مانده به عید. کلی از کارهایم مانده. کارهایی که هرسال تا این موقع تمام شده بود و حالا با وجود حنانه ی پنج ماهه ام، تا الان مانده. بوی تند رنگ مو پیچیده در سالن. سوسن طبق معمول روزهای شلوغ آمده کمک رویا و در کار هرکسی سرک می کشد. حرف و حدیث های زنانه گل کرده و خانم ها دوتا دوتا با هم پچ پچ می کنند. من اما دوست دارم قاطی پچ پچ هیچ کدام شان نشوم. در عوض لیست خریدها را بیرون می آورم و تخمینی سرانگشتی بر قیمت هایشان میزنم. خوب می دانم که لااقل باید
 
دو شب مانده به عید. کلی از کارهایم مانده. کارهایی که هرسال تا این موقع تمام شده بود و حالا با وجود حنانه ی پنج ماهه ام، تا الان مانده. بوی تند رنگ مو پیچیده در سالن. سوسن طبق معمول روزهای شلوغ آمده کمک رویا و در کار هرکسی سرک می کشد. حرف و حدیث های زنانه گل کرده و خانم ها دوتا دوتا با هم پچ پچ می کنند. من اما دوست دارم قاطی پچ پچ هیچ کدام شان نشوم. در عوض لیست خریدها را بیرون می آورم و تخمینی سرانگشتی بر قیمت هایشان میزنم. خوب می دانم که لااقل باید
 
دو شب مانده به عید. کلی از کارهایم مانده. کارهایی که هرسال تا این موقع تمام شده بود و حالا با وجود حنانه ی پنج ماهه ام، تا الان مانده. بوی تند رنگ مو پیچیده در سالن. سوسن طبق معمول روزهای شلوغ آمده کمک رویا و در کار هرکسی سرک می کشد. حرف و حدیث های زنانه گل کرده و خانم ها دوتا دوتا با هم پچ پچ می کنند. من اما دوست دارم قاطی پچ پچ هیچ کدام شان نشوم. در عوض لیست خریدها را بیرون می آورم و تخمینی سرانگشتی بر قیمت هایشان میزنم. خوب می دانم که لااقل باید
ذٰلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعٰائِرَ اَللّٰهِ فَإِنَّهٰا مِنْ تَقْوَى اَلْقُلُوبِ (٣٢) حج
این است (سخن حق) و هر کس شعائر (دین) خدا را بزرگ و محترم دارد این از صفت دلهای باتقواست.
اگه یکی از واجبات رو انجام ندیم ،میشه قضاشو به جا آورد،  ولی بعضی وقتا برای کارای مستحبی هم گفتن میشه رجائاً (به امید قبولی) قضاشو انجام داد  مثل نماز شب .
پیاده روی و زیارت اربعین هم یکی از بزرگترین مستحباته که من دوست دارم اگه قسمتم نشد بعدا به نیت زیارت اربعین، قضاشو
با انتشار چند فیلم از هم‌خوانی بچه‌ها در مدارس با آهنگ‌ها و موسیقی‌های مبتذل،‌ والدین بسیاری از اوضاع تربیتی و فرهنگی مدارس شاکی شده‌اند و نگرانی خود را از عوارض و نتیجه چنین رفتارهایی که منجر به بلوغ زودرس در کودکان می‌شود، ابراز کردند.


دخترک، کفش‌های پاشنه بلند مادرش را پوشیده و به سختی خودش را به میان جمع می‌کشد و شروع می‌کند به لب زدن با آهنگی که در حال پخش است، همراه با آن اداهایی را در می‌آورد که توجهم را جلب می‌کند. ترکیبِ صور
وکیل خانواده ونک
وکیل خانواده ونک 88722336
در صورتی که من بخوام به ایران بیایم، مشکلی قانونی دارم؟
سلام من ۶ سال قبل در خواست ویزای تفریحی به افریقا جنوبی کردم به مدت ۲ ماه و بعد از رفت به افریقا با شخصی اشنا شدم اون منو با یک مدرک جعلی به فرانسه فرستاد و در حال حاظر من بناهنده هستم و کارت اقامت ۱۰ ساله فرانسه دارم میخواستم بدونم در صورتی که من بخوام به ایران برم در ایران مشکلی قانونی دارم و جرم دارد یا نه ممنون
وکیل خانواده ونک88722336
این که با همسر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها