نتایج جستجو برای عبارت :

مرا شرمساری زروی تو بس / دگر شرمسارم مکن پیش کس

من خوبم. من خوبم. من خوبم. می‌توانم همینجا هزار بار بنویسم که من خوبم اما آدم‌ها خسته‌کننده‌اند. زندگی سخت است و روزمرگی کسالت‌بار کلمنتاین. خیابانی که هر روز بر رویش قدم می‌گذارم و شهری که در آن ننفس می‌کشم بویِ لجن می‌دهد. فقط ادامه می‌دهی و می‌شوی امتدادِ بیهودگی؛ در روزگارِ افتخار به این بیهودگی‌ها و بطالت‌ها اما من شرمسارم. اما من هنوز احساس می‌کنم جایی کم گذاشته‌ام. ادامه. امتداد. بیهودگی. نه برای این که دلیلی داشته باشم. نه. اتف
ایکه درایام پیری دادرَس بودی مرا
شرمسارم چون شهابی بازرَس بودی مرا
رَه ندارم جزبه دامانت به دامانی دگر
فکروعقلم،هم که هوشم،هم هوَس بودی مرا
آمدی درنوجوانی،دربَرم شادآمدی
سربه زیروخنده روی وهم مَلَس بودی مرا
مرحباعشق است،گلبُن ساختی،چون ساختی
آرزویم ، آبرویم، هم نفَس بودی مرا
عشق مایی،عشق مایی،بی ریایی،بی ریا
یادم آیدروزگاری،چون ارَس بودی مرا
لاله گون میشدزمانی آن گلو،بانازها
نازهارا،بانیازی دَرْکْ، بَس بودی مرا
ژاله می ساییدم اندا
دختر جوانی رفت ،بی سرو صدا آنهم فقط برای دیدن یک بازی ، گویا هنوز درون ما انسانها خفته است . خفته از بوی انسانیت ، بوی عقلانیت ، سحر و سحرها برای ابتدایی ترین حقوق خود ، نه ،شاید گزاف گفته باشم حتی کوچکتر از بدیهی ترین حقوق خودسوختند .چرا ؟!به چه جرمی ؟!در کدام شرع و دین و قانون و مسلکی این همه تبعیض تبلور میکند ؟در چه قرنی زندگی میکنیم ؟ حتی در دوران زنده به گور کردن دختران ، زن ها حقوقشان بیش از این بود .چه میکنید با جوانان این وطن ؟با عزیزان و
از این که چرت و پرت مینویسم اینجا شرمسارم و دوست دارم بیام یه مطلب به دردبخور بنویسم ولی انقدر همه چیز درهم برهمه که فعلا فقط ترجیح میدم حدالاقل یه ثبت خاطره جزئی داشته باشم اینجا ، حالا از کجا شروع کنم ؟ ...
اولین و مهم ترین اتفاقی که افتاده اینه که دفاع پایان نامه ام افتاد واسه بهمن ، خدا میدونه با این روال ممکنه بازم تمدید بشه یا نه
دومین اتفاق و مهم تر از اتفاق بالایی که لایق واژه مهم ترین نیست اینه که من انگلیسیم در حد ترجمه مقاله نیست یعنی
 آقای روحانی ؟!شما از ترس کرونا،جلسه ی هیئت دولت را از پاستور به سعد آباد منتقل کردید تا با فاصله ی بیشتری از وزراء بنشینید تا از ویروس کرونا که به احتمال ضغیف در آنجا وجود دارد در امان باشید، و مردمی که منتظرند این یک سال و اندی هم بگذرد تا در 1400 تا شما از پاستور و سعد آباد بروید!
آنطرف، آقای پوتین را می بینیم که برای روحیه بخشی به بیمارستانی که در آن بیماران کرونایی مداوا می شوند حضور پیدا می کند و مردمی که بعد از 20 سال حضور پوتین در صدر مدیری
 
بار خدایا رحمت کن بر محمد و آل او و ببخش مرا همانگونه که اقرار به گناهان خود 
و بخشندگی تو کردم.
بارالها بلند گردان درجه ی مرا همان گونه که پست گردانیدم نفس خود را برای نیل به دربار تو !
خدایا گناهان مرا بپوشان و پرده از مغفرت بر آن کش !
خدایا تو نرمی و مدارا کردی با من و انتقام نکشیدی .
بارالها ثابت گردان در طاعت نیّت مرا و استوار گردان بر فرمانبرداری قصد مرا .
خدایا مرا موفق به اعمالی دار که چرک پلیدی گناهان را از من بزادید و بمیران مرا بر دین
دیشب خواب دیدم دارم گریه میکنم و میدوم. نمیدانم کجا بودم اما میدانستم که باید فرار کنم و اینقدر گریه کنم تا تسکین یابم. هر چی گریه کردم خوب نشدم. آخر هایش بود و دیگر دلم میخواست روی لبه خیابون بنشینم و به زور گریه کنم تا شاید بهتر شوم. نمیشدم. بهتر نمیشدم. آقای م هم آنجا بود. نمیدانم نقشش چه بود اما یادم است که هر جا میرفتم با قدم های سریع دنبالم می آمد و میخواست کاری کند که گریه نکنم. در زندگی واقعی از نظر اجتماعی بسیار ضعیف است و اصلا به نظرم حتی
یک پیرزن چینی دو کوزه آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت، آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده میکرد. یکی از کوزه ها ترک داشت، در حالی که کوزه دیگری بی عیب و سالم بود و همه آب را در خود نگه میداشت.
 
یک پیرزن چینی دو کوزه آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت، آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده میکرد. یکی از کوزه ها ترک داشت،در حالی که کوزه دیگری بی عیب و سالم بود و همه
امروز که دیدمت، احتمالا نخستین دفعه‌ای نبود که چهرۀ حیاتمندت در چشمانم جای ‌می‌گرفت. شاید پیش از این‌ها در رویایی با همدیگر رویارو شده بودیم. و یا شاید اصلا تعبیرِ خوابِ پرواز و پرندگیِ دیشبم هستی. نمی‌دانم؛ اما با تو غریبگی ندارم و می‌خواهم در آغوشت بگیرم. راستی، تو هدیۀ کدام زمانه‌ای؟ انگار نه دور هستی و نه نزدیک و یا شاید هم دور هستی و هم نزدیک. نکند در این‌شهرِ موّاج، تو چون آبی که بر جویباری می‌گذرد، از کنار پاهای سرگردانم، با زمزم
امروز تیغ آرایشی که چند سال پیش خریده بودم را برداشتم و فرم ابروهایم را عوض کردم. واقعا نمی‌خواستم که به خاطر ابرو! درد بکشم. قصدم دارم که بعد از سال‌های طولانی اپیلاسیون کردن، برای اصلاح پاها و زیربغلم از تیغ استفاده کنم. احتمالا لازم باشد که بروم داروخانه و کرم یا نرم‌کننده‌ای چیزی بخرم. گمانم 10 ماهی که می‌شود که دیگر نواحی بین پاهایم را اپیلاسیون نکرده‌ام. چون درد دارد و برایم سوال است که چرا باید این حجم از درد را تحمل کنم؟ چرا باید پو
 
سلامتی روان انسان بستگی به عوامل متعددی دارد که یکی از مهمترین آن، سلامتی کودک درون هر فرد است.آزمون روان‌سنجی پیش رویتان برای آشنایی بیشتر با کودک درون شما تدارک دیده شده. برای این‌که بتوانید آن‌را حس کرده و از این به بعد به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنید که هر چند وقت یک بار بشود به او سری بزنید، احوالش را بپرسید و از
سلامتی‌اش مطمئن شوید!
کودک درون دیگر چه جور آدمی است؟!به گزارش مجله پیام دلتا؛ احتمالاً تا به حال از زبان روان‌شناسان شنیده
 
 
زیان های فرار از دعوت به نیکی
برخی از جاه طلبی ها و خود سری های وبعضا فرصت طلبی ها وفرصت سوزی ها در رفتار برخی ازنو ایرانیان   هیچ شباهتی به پندار وگفتار وکردارنیک اجدادشان ندارد وباید گفت ؛ بیشعوری ناشی ازفقر تربیت درست آزارشان می دهد.
و بیماری مهلکی به نام بی فرهنگی وتوهم فرهنگ  در رگ وجانشان رسوب کرده است و ازآن هیبت فاخر فقط تفاخر و ادعایش مانده است.
نظیر :عکس  وفیلم گرفتن ازصحنه های جنایت وکمک نکردن به رفع جنایت.
 کولاک سلفی های دسته

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها