نتایج جستجو برای عبارت :

۱۲ سال اختلاف سن، چقدر میتونه در زندگی شویی مشکل ساز باشه؟

سلام دوستان
دختری هستم که به تازگی خواستگاری برایم آمده، از نظر مالی، فرهنگی و تحصیلات یکسان هستیم، از نظر رفتار و اخلاق آدم خوب و با شخصیتی هستند، و اما مشکل اصلی اختلاف سنی ما هست که ۱۲ سال میشه بنظر شما این اختلاف سنی چقدر میتونه مشکل ساز باشه؟
خانواده موافق هستند اما تصمیم نهایی گذاشتن به عهده خودم، گیج شدم نمیتونم درست تصمیم بگیرم، دوستان اگر گسی با این اختلاف سنی ازدواج کرده موفق بوده یا شکست خورده لطفا تجربیات تون رو بیان کنید، مش
 
آبجیِ قشنگِ خودم سلام
 
یه چیزی رو باید بگم؛
 
دو نفر که قصد دارند با هم ازدواج کنند،
باید ویژگی های جسمی و روحیِ طرف مقابل رو بررسی کنند
ببینند از نظر روحی و جسمی چقدر با هم وجه اشتراک دارند
روحی، جسمی، فکری، اعتقادی، ...
 
قاعدتاً اگر وجه اشتراک زیاد باشه به ازدواج ختم میشه
 
بعد از ازدواج هر اختلافی کشف شد؛
باید دو طرف سعی کند اون اختلاف رو به سازگاری تبدیل کنند:
هم زیستی، سازگاری، فداکاری، گذشت، تحمل (از روی عشق)، هماهنگی، ...
 
تا اینجای کا
نمی دونم که مشکل اینه که با ناخوشایندی ها رو به رو شدم که از کار افتادم و ازشون فاصله بگیرم مشکل حل می شه وقتی برگردم؟
یا اینکه نه! باید بمونم توی دل ناخوشایندی ها و اونجا حلشون کنم تا درست شه همه چیز؟
خیلی سوال سختیه. بستگی داره ناخوشایندیه چی باشه دقیقا. شایدم بستگی نداره. ولی باید دقیق دونست که مشکل چیه تا بشه حلش کرد.
امروز چقدر روز نارنجی و کِرمی ایه.
این حالو دوست ندارم.
مرکز مشاور خانواده به مکانی گفته می شود که در آن مشاوره تخصصی به خانواده داده می شود.
 
**سوال این است چه کسانی با این مراکز روانشناسی مراجعه می کنند؟**
 
زوجینی که در روابط زناشویی خود اختلاف نظر دارند.
والدینی که در تربیت کودکان خود مشکل دارند.
زن و شوهری که در روابط جنسی خود مشکل دارند.
خواهر و برادری که با هم دعوا دارند.
اختلاف مادر زن با داماد به دلایلی همچون دخالت در زندگی.
اختلاف مادر شوهر با عروس به دلایلی همچون عدم پذیرش نظر یکدیگر.
هدر س
مرکز مشاور خانواده به مکانی گفته می شود که در آن مشاوره تخصصی به خانواده داده می شود.
 
**سوال این است چه کسانی با این مراکز روانشناسی مراجعه می کنند؟**
 
زوجینی که در روابط زناشویی خود اختلاف نظر دارند.
والدینی که در تربیت کودکان خود مشکل دارند.
زن و شوهری که در روابط جنسی خود مشکل دارند.
خواهر و برادری که با هم دعوا دارند.
اختلاف مادر زن با داماد به دلایلی همچون دخالت در زندگی.
اختلاف مادر شوهر با عروس به دلایلی همچون عدم پذیرش نظر یکدیگر.
هدر س
اختلاف نظر در موارد نظری چرا رخ میدهد؟
اختلاف در سلیقه, عادی و قابل پذیرش است ولی در موارد نظری چرا؟
چرا دو نفر, حتی در یک خانواده(مثلا بین دو برادر) در موردی مثل: ضرورت وجود شورای شهر یا شرکت در نماز جمعه, استقلال کشور ... دو نظر متفاوت که نه حتی متضاد دارند؟
چرا؟
دوستای قدیمی
 
امروز بعداز مدتها تونستم یکی از دوستای قدیممو ببینم از اون دوستایی که همزمان همکار بود اول قرار بود رقیب هم باشیم تو کار ،اما ما دوتا دوست شدیم وبعد هم بخاطر یه مشکل کلا رابطمون قطع شدوامروز درست وسط کرونا  و وسط هزارتا مشکل تصمیم گرفتیم همو ببینیم و...انگار همه چیز فراموش شده بود عین همون روزا کلی حرف واسه گفتن ودردودل ومشاورهچقدر این روزها نیاز داریم حرف بزنیم چقدر دلمون رفیق ناب میخواد رفیقی که واقعی باشه فیک نباشه دورو ن
آدم باید چقدر قوی باشه که جا نزنه ؟ اینو از خودم پرسیدم وقتی تو راه برگشت به خونه بودم. آدم باید چقدر قوی باشه و چقدر کلمه داشته باشه که برای خودش از امید بگه ؟ بگه که زندگی سیاه نیست درحالی که وسط تاریکی وایستاده! یجوریم که انگار رو لبه‌ی دره موندم و تکون که بخورم مقصدم مرگه . ولی نمیتونم از کنار پرتگاه بیام کنار. اونجا موندم و به خودم میگم که زندگی سیاه نیست ، آدما سیاه نیستن، قلبت سیاه نیست . بعد میخوام که این حرف‌ها رو باور کنم . باورم میکنم .
صبح باشه، شنبه باشه، اولای ماه باشه، مِه باشه، تاریک باشه، سرد باشه، بیدار شدن سخت باشه، بخوای بری سرکار، مادرت منعت کنه ماشین ببری. ولی ببری. جاده لغزنده باشه، سُر باشه، ترمز کنی، نگیره. پشت چراغ قرمز باشی. بزنی به ماشینِ سمندِ جلویی. اون طوریش نشه. ماشینِ مادرت، جلوپنجره‌ش کنده بشه، رادیاتورش سوراخ بشه. ازش دود بلند شه. بترسی. بوی بد راه بیوفته. برسی سرکار. از اونجایی که همیشه خبرای بد رو، به بدترین شیوه‌ی ممکن میگی، امیدوار باشی مادرت این
 
چی میشه اگه زندگی یه فیلم باشه کارگردانش یه کات بده بگه بد بود از اول میگیریم ؟ 
چقدر خوب میشد 
چقدر دلم اینو میخواد 
چقدر دوست دارم برم از اول ...برم ببینم چی درست نبوده ،
قول میدم دیگه تکرار نکنم بلکه این سکانس خوب از آب دربیاد ...
 
نمی‌دونم اولین بار کی به بابا مامان ما گفته اختلاف افق تهران و شاهرود همیشه‌ی سال دقیقاً پونزده دقیقه‌ست؟! امروز سحر به مامان گفتم سه چار دقیقه به اذان مونده که چاییشو برسه بخوره؛ یه نگاه به ساعت پایین تلویزیون کرد گفت بیست‌وسه دقیقه تا اذان تهران مونده هنوز که! انگار مثلاً من توی حرکت اجرام سماوی دست برده‌م و نظم همیشگی رو به‌هم زده‌م! :|
البته خودمم اوایل تحت تأثیر تعالیم والدین و سایرین بر همین باور بودم که اختلاف افق بین شهرا قاعدتاً
حکایت این روزامون خیلی جالبه...
یه ویروس کوچیک شد معلم مون، خیلی چیزا رو بهمون یادآوری کرد،یادمون اومد که ...نظافت چقدر مهمهتدبیر چقدر لازمهسلامتی چقدر با ارزشهاطرافیانمون چقدر برامون عزیزندر کنار عزیزانمون بودن، چقدر لذت بخشهتک تک ثانیه های عمرمون چقدر ارزش دارنانسان چقدر ناتوانهمرگ چقدر میتونه نزدیک باشهاین ویروس یادمون انداخت که سلامتی، امنیت و آرامش چه نعمت های بزرگی بودن و حواسمون بهشون نبودو مهمترین چیزی که یادمون انداخت، آره مهم
اخیرا نامزد کردم اما با ایشون ٢٠ سانت اختلاف قد دارم، من قدم ١٦٥ ایشون ١٨٥، البته من عادت دارم کفش ١٠ سانتی میپوشم و با اختلاف قد کنار میام اما مشکل اصلی اختلاف هیکل هست، چون من استخون بندی ظریفی دارم ولی ایشون خیلی درشت (عرضش زیاده)، با اینکه اصلا چاق نیست ولی حدس میزنم بالای ١٠٠ کیلو وزنش باشه ولی من به ٦٠ نمیرسم. 
آقا مشکلی ندارن ولی من وقتی کنار هم قرار میگیریم احساس میکنم به خاطر اختلاف مون معذبم و اعتماد به نفسم رو از دست میدم، یه جورای
حواستون به کسایی که دوسشون دارین باشه، حواستون باشه چقدر براشون مهمین، حقیقتا براشون مهمین اصلا یا نه؟
یهو به خودتون می‌آید و می‌بینید دارید تمام تلاشتون رو می‌کنید که نگهشون دارین ولی همه چیز داره محو می‌شه، چون اونا هیچ کاری نمی‌کنن، هیچ کاری.
چقدر منتظر بودم تا چهارراه استانبول بیاد کلوپ تا ببینمش. با چه هیجانی رفتم و نسخه اصل رو خریدم چون فکر می کردم فیلم خوبی باشه اما مزخرف در مزخرف بود! آقای کیایی داری چیکار می کنی داداش؟ چقدر این بازیگرها رو تو نقش تکراری خودشون تکرار می کنی چقدر؟ آخه چقدر؟! وا بده بابا!!! 
چیزی که آدم رو پیر می‌کنه، گذر زمان نیست، حرف نزدنه. مگه آدم چقدر می‌تونه حرف رو حرف بذاره و بریزه توی خودش؟ کلمه روی کلمه بچینه و شهر و کوچه‌هاش رو بالا پایین کنه؟ آدم هر چقدر صبور، هر چقدر توو دار، یه جایی بالاخره کم میاره. یه جایی می‌بینی خسته‌ای از این خودت و خودت بودن، از این بی‌شنونده بودن. مثل آدم در حال سقوط، دست می‌ندازی که فقط پیداش کنی. در حد دو کلمه. در حد یه سلام و خداحافظی ساده، در حد اینکه فقط به خودت قوت قلب بدی که آروم باش، یک
اختلاف طول پا | علل، علایم، تشخیص و درمان

Leg length difference Causes, symptoms, diagnosis and treatment



اختلاف طول پا از بیماری هایی است که در این مقاله علل، علایم، تشخیص و درمان آن را معرفی می کنیم. وقتی طول کل اندام فوقانی در دو طرف با یکدیگر متفاوت باشد و یا طول کل اندام تحتانی در دو طرف با یکدیگر متفاوت باشد به این وضعیت اختلاف طول اندام ها یا Limb Length Discrepancy میگویند.

 

 
برای مشاهده متن کامل مقاله اختلاف طول پا روی لینک اختلاف طو
چقدر چقدر به خودم سخت میگیرم سر موضوعات الکی
چقدر نظرات آدما و رفتارشون برام مهمه
چقدر از اونایی که دوستشون دارم توقع دارم
چقدر منتظر آدمام
چقدر به خودم سخت میگیرم
چقدر گریه میکنم
چقدر دل بابا و مامان مهربون و نگرانم رو خون میکنم الکی
چقدر تو این زندگی اذیتم
چقدر یادم رفته لذت بردن رو
 
چقدر خوب بلدم خودم رو ناراحت کنم،الکی،الکی!
نمی دونم حکمتش چیه کسایی جذبم میشن و میان سمتم که اختلاف سنی تقریبا زیادی با من دارن
چند سال پیش یه اقای از قضا نویسنده با اختلاف سنی هفده سال این کارو انجام داد! توی کافه رو به روم نشسته بود و در حالی که من داشتم به سوالاتش در مورد کتابم جواب می دادم، یهو دستشو به نشونه سکوت بالا اورد انگار که بخواد بگه "بسه مهرناز، یه لحظه زبون به دهن بگیر" و بعد نفسی گرفت و گفت: " من می خوام که یکی تو زندگیم باشه. چند وقتی هست دارم راجع بهش فکر می کنم. نه مثل این
نمیدونم نمیدونم نمیدونم !
+ کاش یکی باهام حرف بزنه و براش درد دل کنم و بهم راهی نشون بده و تهش نگه چقدر عوض شدی ! حالم از این جمله بهم میخوره !
چرا چپ و راست به ادم میگید چقدر عوض شدی !؟ خب ادم عوض میشه بدیهیه ! عوض نشه و تو همون حالت بمونه جای تعجب داره ! پ انقدر با یه لبخند احمقانه خشک شده رو لبتون نیاید به ادم بگید چقدر عوض شدی ! باشه ؟
+ من عصبانی نیستم :)
محبتای ما آدما اینجوریه که حجم عظیم محبتی که تو قلبمونه یدفه با دیدن یه کاری، یا فهمیدن یه موضوعی ممکنه همه ی همه‌ش تبدیل بشه به تنفر،
حتی ممکنه حجم تنفره بیشتر از محبت قبلیه باشه .. یعنی "حسنات" می‌شن "سیئات"
چقدر خدا عجیب غریبه که "سیئات" رو به "حسنات" تبدیل می‌کنه.. 
خیلی صحبت کردیم، از همه چیز گفتم و سعی کردم بدون هیچ نقاب و ملاحظه ای حرفهامو بزنم و ازش بخوام که کمکم کنه، راهنماییم کنه و نذاره این حس وحال بمونه همیشه.
من معمولا آدمی ام که نمیتونه راحت خودشو برای کسی توضیح بده ولی برای استادم سعی کردم و تمام تلاشمو کردم که بتونم خودم باشم و خودم رو توضیح بدم، چون به کمکش احتیاج داشتم
فکر میکردم حالا میگه تو خیلی کار داری یا حتی فلان اختلال رو داری، چون طبق تشخیص های خودم حس کردم دارم کم کمOCDمیشم.
ولی جالبه
به استناد سایت حقوقی دینا رئیس شوراهای حل اختلاف کشور گفت: از تیرماه سال جاری اعضای شوراهای حل اختلاف طبق قانون کار مصوب مجلس شورای اسلامی پاداش خواهند گرفت . برای مشاهده جزئیات پاداش اعضای شورای حل اختلاف طبق قانون کار می توانید بر روی لینک زیر کلیک کنید :
 
www.heyvalaw.com/web/news/view/106/پاداش-اعضای-شورای-حل-اختلاف-طبق-قانون-کار.html
دوستان سلاام :)کسی هست اینجا برنامه نویسی پایتون کار کرده باشه یا کلا بلد باشه؟
میخوام بدونم چقدر کاربرد داره ؟
و اینکه به صورت خودآموز میشه مسلط شد؟
همون کتابش رو بخونی مثلا...
میدونم میتونم سرچ کنم جواب سوالهامو اما میخوام با یه تجربه واقعی صحبت کنم ؛)
-آنارشیسم یعنی چی؟
+نظر خودت چیه
-یعنی هرج و مرج
+نه
-پس چی
+بین علما اختلافه
-به نظر خودت
+یعنی نفی هرگونه سازماندهی بیهوده
-یعنی قانون جنکل
+قانون جنگل مگه چشه. توی جنگل شکار و شکارچی مشخصه، جنگل ها مرز ندارند، توی جنگل هر کس به اندازه نیازش بر میداره، توی جنگل هر کس سر جای خودشه، توی جنگل هر چقدر بدوی نتیجه اش را میبینی، توی جنگل دسته و خانواده روابطشون مستحکمه، توی جنگل اختلاف طبقاتی جایی نیست (البته یه سری میمون مثل خود ما هستند که از این داس
با سلام
ممکنه سوالم خنده دار باشه ولی جدی جدی برای من دغدغه شده و آزارم میده و اون این هستش که خواهرم با یه خانواده ی بسیار پولدار وصلت کنه.
ببینید ما جزو قشر معمولی جامعه هستیم. خواهرم تخصص پزشکی میخونه و همیشه دنبال کیس های ازدواجی هست که بسیار بسیار پولدار هستن و اختلاف طبقاتی بیداد میکنه. 
من میدونم که باید با توجه به رشته ش فردی باشه که در حدش باشه، ولی خب اون مورد ها زیادی ثروتمند هستند و من ناراحتم چون اختلاف مالی، اختلاف فرهنگی رو به ه
دستایی که از عصر میلرزه رو زور میکنم که چند خطی بنویسن! نمیشه ننوشت از حالی که بده
اونم وقتی که کسی نیست که براش حرف بزنی
و حتی اگرم باشه دردی دوا نمیشه دلی که تنگه که گشاد نمیشه
چند روزی بود که به طرز عجیبی دلتنگش بودم و براش بی قرار! دیشب که دلو به دریا زدم دوستش گفت که تو یه خفت گیری خیابونی گوشیشو ازش گرفتن
گفت حالش خوبه ولی از همون لحظه که بهم گفت حال من بده
تصور میکنم که چقدر ترسیده؟ چقدر ممکنه آسیب دیده باشه؟ چقدر اذیتش کرده؟!
من موندم و گر
معصومه رو که وسط راه دیدم و گل از گلم شکفت و از ته دلم خوشحال شدم، تازه فهمیدم که بعد از بچه دارشدنم چقدر تنها شدم!چقدر دوستای خوبمو یکی یکی به بهانه ی وقت نداشتن و شلوغی سر کنار گذاشتم!چقدر گوشه گیر و منزوی شدم... و به تبعش افسرده...ارتباط با صمیمی ترین رفقام شده در حد ماهی یه پیام یا کمترو این یعنی حلقه ی محاصره ی دنیا روز بروز داره تنگ تر میشه و من وسط این دایره دارم له میشم...
اومدیم مشهد. شب اول تو کمپ غدیر و کلبه هاش بودیم . در اصل یه نوع کانکس. برای شبهای بعد خونه گرفتیم.
هنوز من زیارت نرفتم. دیشب که نماز رو حرم خوندیم، پسرم خیلی اذیت کرد ، من توی صحن موندم و به همتا گفتم تو برو زیارت. جمعه هم برای نماز من موندم خونه با پسر کوچیکم و دخترم. ناهار اماده کردم و ... همتا و همسر  و پسرم رفتن نماز جمعه و زیارت. با وجود پسر کوچیکم زیارت رفتن سخته، کمر همسر هم گرفته و درد بدجوری داره، پاش هم دیروز نماز صبح بدجور پیچ خورده و ورم
 
همه  کنار هم به این طرف و اون  طرف میرفتیم.
دست دوستان واطرافیان را دردست می فشردیم و عزیزانمون  را می بوسیدیم .
 تو  ماشین که نشسته بودیم آواز می خوندیم و بلند بلند می خندیدیم.
کرونا که اومدتازه فهمیدیم چقدر خوش بودیم و چقدر انرژی می داد دستان دوستانمان، چقدر به دل می نشست دور همی های ساده و خودمونی ...
کرونا به این ریزی اومده تا یادآور چیزهای خیلی درشت و خیلی کم رنگ شده زندگیمون باشه...
کرونا یادمون داد روزهای بدتر هم  می تونه باشه ...کرونا یا
توی این مدت با چند پسر حرف زدم؟ با چندتاشون صمیمی شدم؟ با چندتاشون سک*س چت داشتم؟ چندبار پورن دیدم؟
خیلی...
برای چندتاشون افسوس خوردم؟
همه شون...
کامنش خیلی بام صمیمی شده، خیلی بهش وابسته شدم و خیلی خیلی بهش وابسته شدم متاسفانه.
بیشتر از دوماهه که باهم قرار گذاشتیم که بریم فلان شهر همدیگر رو ببینیم. چقدر ذوقش رو داشتم، چقدر توی ذهنم اتفاقات رو چیدم کنار هم. چقدر لذت بردم از این فکر ها.
میدانم اشتباه بود و اشتباه هست و خوب میدونم اگه تموم نکردم ب
تجربه ی گشتن توی دنیای تاریکی و بی پناهی، به من یاد داد که این دنیا پر از ناخوشایندیه. آدمایی که در معرض بدی، روحشان خط خطی شده و با این روح خط خطی توی دنیا قدم می زنن.
وقتی که آدم قوی باشه، مشکلی نیست. اما وقتی نباشه هست که می بینه چقدر دنیا آشفته ست... چقدر قلبا رو تاریکی گرفته...
خوبه مهربون بود، ولی مهمه مهربون عاقلی بود. لازمه که قاطی نشد با آدما تا قوی و قوی تر شد. تا قلبتو محافظت کنی  و بتونی مهربون تر باشه. مثل مهسای قبل. مهربونی توی دله. قرار
میگن زمان خیلی چیزها رو حل می‌کنه. راست هم میگن. خیلی غم‌ها با گذر زمان فراموش میشه، خیلی دلخوری‌ها با گذر زمان رفع میشه، خیلی از روابط با گذر زمان تغییر می‌کنه و ...
شاید فراموش شدن یه غم مثل غم از دست دادن یه عزیز که هیچ کاری نمیشه براش کرد، اتفاق مثبتی باشه... یا از بین رفتن یه دلخوری الکی مثل اختلاف‌های خانوادگی عجیب و غریب... اما در کل وقتی به این موضوع فکر می‌کنم که زمان چقدر می‌تونه رو مسائل مختلف تاثیرگذار باشه، غصه‌م می‌گیره. در واقع
 
روزی دو مرد جوان نزد استادی امدند واز او پرسیدند: فاصله  بین دچار
  مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدر است؟استاد اندکی تامل کرد وگفت: فاصله مشکل یک فرد وراه نجات او از آن مشکل برای  هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است.  آن دو مرد جوان گیج وآشفته رفتند وبیرون مدرسه به بحث وجدل پرداختند.اولی گفت:منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جابرخاست وشخصا برای مشکل راه حلی پیداکرد.با یک جا نشستن وزانوی غم بغ
یک.
آیابده که انسان با استادش اختلاف نظر داشته‌باشه!؟
مطلقاً خیر.
برای برخی از اساتید علاوه بر شأن علمی، شأن استاد اخلاق بودن هم قائلم و اون ادبشون بعض باعث میشه که پای درسشون زانو بزنم.
دو.
امروز با استادم بحث درباره کثرت و وحدت و وحدت شخصی بود و بحث بالا گرفته‌بود که خنده‌م گرفت و گفتم: استاد چقدر این بحث‌ها پیش میره!
سه.
ترس از این‌که این حرف‌ها سبب ضلالت کسی بشه قلم رو کنار گذاشتم و صرفاً به گوشه کنار کتاب‌هام مطالب رو با مداد می‌نویسم
امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشیاز محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش…امروز هر چقدر دلها را شاد کنی، کسی به تو خرده نمی‌گیره پس شادی بخش باش…امروز هر چقدر نفس بکشی، جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمیشه.پس از اعماق وجودت نفس بکش…امروز هر چقدر آرزو کنی، چشمه‌ی آرزوهات خشک نمیشه پس آرزو کن…امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمیشهپس صدایش کن…او منتظر توستمنتظر آرزوهایت،خنده‌هایت،گریه‌هایتستاره شمردن‌هایت…و…عاشق بودن
آلی هم عالی که نه اما خیییلی خوب بود. کاملا راضی ام.بریم واسه بعدی ها 
و کمتر از 15 روز دیگه من و آرامش خونه و خانواده و فنددددقم *_* 
اخ که چقدر دلم براشون تنگ شده
اولین باری بود که سه ماه کامل ندیدمشون! تجربه ی جالبی بود اما
و دارم به بعدش فکر میکنم که چقدر قراره سخت تر باشه.
امروز به یه جمله ای از ژان لکان برخوردم که خیلی برام جالب شد
                 من تنها از یک سمت میبینم اما از تمام جهات دیده میشوم
خیلی جالب بود داشتم فک میکردم  چقدر درسته و گاهی چقدر حواسمون باشه به همه ی وجه هامون....نه برای این که بقیه چه فکری راجع بهمون میکنن...که برای رشد و یادگیری و تغییر..... گاهی باید خودمونو از بیرون نگاه کنیم تا بهتر بتونیم نقاط ضعف و قوتمون رو بشناسیم و درستش کنیم...
کاش این حرفا فقط حرف نمونه ادامه داشته باشه این روزای خوب
فکرشو نمیکردم یازده سال شده باشه.خیلیه. چقدر ساده و معصوم بودم. چقدر عذاب آور بود اوایلش. چقدر زود بزرگ شدم. یازده سال. و تازه بعد از این مدت احساس راحتی بیشتری دارم حالا. ولی هنوز تلخِ. هنوز بهش فکر که میکنم نفرت همه وجودمو میگیره. شاید ظاهرش خوب بشه اما جای زخم همیشه موندگاره. هیچوقت نمیبخشم حتی به خاطر آرامش خودم. باید باشه تا دیگه اتفاق نیفته. هرچند که من هیچ تقصیری نداشتم. جز همون سادگی... هنوزم وقتی فکر میکنم همه چی تازه میشه. ترس. گریه... هرچ
افراد برای ازدواج به ملاک و معیارهای مختلفی توجه می‌کنند که یکی از این ملاک‌ها میزان اختلاف سنی در ازدواج است. اهمیت این موضوع در جوامع مختلف و با توجه به ویژگی‌های هر شخص می‌تواند متفاوت باشد و به شرایط فردی، رشد عقلی، عاطفی و بلوغ فکری افراد بستگی دارد. با این حال شناخت یکسری مزایا و مشکلاتی که اختلاف سنی می‌تواند برای زوجین به وجود آورد اهمیت دارد. ما در ادامه مقاله به بررسی بیشتر این موضوع خواهیم پرداخت پس تا انتها همراه ما باشید.
برا
ترانسمیتر اختلاف فشار روزمونت مدل 3051S
ترانسمیتر اختلاف فشار روزمونت مدل 3051S  از گران ترین ترانسمیترهای جهان می باشد
یکی از ویژگی های اصلی این ترانسمیتر که باعث متمایز بودن از دیگر ترانسمیترها
شده مقیاس پذیر بودن ان است .
از ویژگی های دیفرنشیال پرشر ترانسمیترهای روزمونت 3051S می توئان به موارد زیر اشاره کرد:
دارای خروجی HART ,  FF
ترانسمیتر اختلاف فشار روزمونت مدل 3051S  دارای پایدارای بالا در سنسور
ترانسمیتر اختلاف فشار روزمونت مدل 3051S  کاربرد در
با سلام خدمت خانواده برتری های عزیز
من برای ازدواج با دختر خانومی چند تا سوال تو ذهنمه، اول بگم من ۲۲ سالمه تا حالا با دختری نبودم ، الان حس میکنم به یه همدم و همراه نیاز دارم، یعنی نیاز عاطفی اذیتم میکنه, دانشجو معلمم با حقوقی که از آموزش و پرورش میگیرم و یه کاری ک خودم را انداختم حدودا دو تومن درآمد دارم تو ماه،  این مقدار پول برای شروع یه زندگی ساده کافیه؟
حالا سوال اصلیم اینه؛
مادرم دختر خانومی رو بهم معرفی کرده, امسال تازه کنکور داده، اخت
زلزله تهران که اومد مجبور شدیم سوار ماشین بشیم و بریم به یک جای امن . پس توی خیابون‌ ها می‌ چرخیدیم و من مردم رو تماشا می‌ کردم . همه بیرون بودند . انداختیم به اتوبان امام علی و رفتیم و یک جایی که احتمالا خیابان دور دور هم بود ایستادیم . اولین بار بود که اینقدر واضح اختلاف طبقاتی رو می‌ دیدم . ماشین هایی که تا ۵ میلیارد تومان قیمت داشتن مشغول جولان دادن در خیابان ها بودن . و شخصی داشت گل می فروخت سر چهار راه . چقدر دیدن این فاصله طبقاتی تخله . یعن
نساجی- شهر خودر  نتیجه: تساوی 
 
تراکتور- فولاد      نتیجه: تساوی
 
سپاهان - پیکان   نتیجه: سپاهان با اختلاف دو گل پیروز می‌شود.
 
پرسپولیس- سایپا:   نتیجه: پرسپولیس با اختلاف یک گل پیروز می‌شود.
 
پارس جنوبی- نفت مسجد سلیمان  نتیجه: تساوی  
 
گل گهر- ذوب آهن   نتیجه: تساوی ( اما نتیجه برنامه خیلی لب مرزی بود، احتمال برد با یک گل اختلاف برای ذوب آهن هم زیاده)
 
ماشین سازی - صنعت نفت آبادان     نتیجه: صنعت نفت با اختلاف یک گل پیروز میشود.
 
استقلال-
سلام
امروز میخوایم در مورد شورای حل اختلاف با شما صحبت کنیم .
و در مورد نحوه شکایت ، بررسی آن و موارد صدور آن با شما صحبت کنیم .
ثبت شکایت در شورای حل اختلاف
صدور رای در شورای حل اختلاف چگونه است
سایتی مفید در هاتنا بلاگ
رسیدگی در شورای حل اختلاف
وظایف شورای حل اختلاف چیست
اطلاعاتی در مورد ثبت شکایت در شورای حل اختلاف
دعوی در شورای حا اختلاف
سایتی در مورد هزینه دادرسی شورای حل اختلاف
احکام صادر شده در شورای حل اختلاف
اطلاعات مفیدی در مورد مشا
گاهی اختلاف یک برادر با برادر شدیدتر از غریبه با غریبه است!
گاهی اختلاف دو مسلمان بیشتر از یک مسلمان و اجنبی است!
گاهی اختلاف دو اصولگرا شدیدتر! از اصولگرا و اصلاحطلب است! پ
آگاهان می دانند که در دوره های قبل ، شهرمان بابل از خودخواهی ها و "خود حق پندارها" چه لطماتی که ندید!و صد افسوس که همان درد و همان مشکل در این دوره نیز در حال رخ نماندن است!
مانده ایم این درد را به کجا بریم!!
این تجربه برای من حدود ١٧ سالی طول کشید تا متوجه بشم "مشکل من،فقط مشکل منه" و نباید توقع درک و شعور از ادمای دور و برم داشته باشم. اما حالا به شما میگم: مشکل شما مشکل شماست و 99 درصد ادما اهمیتی نمیدن، و اون ١٪؜ هم خوشحال هستن که اون مشکل رو داری :)
 
 
+ این مردم بعد از مراسم ترحیمت تنها فکرشون اینه ناهاری که میدن جوجه اس یا کوبیده:)
سلام
داشتم به مساله ازدواج فکر میکردم که اون مطلب رو خوندم..
اختلافات فرهنگی ؛اختلاف سلیقه های غذایی یا اینطور مسائل که خیلی توی چشم هستند بنظرمن خیلی مهم نیستند و بااینا میشه کنارامد
اما
اختلاف عقیدتی خیلی خطرناکه..
یکی از مشکلات اساسی ما اینه که میگه من بیرون لاک میزنم و من میگم زن من بیرون لاک نمیزنه و این شده جنگ جهانی..
فاطمیه است و من مشکی پوش؛اما وقتی نزدیک ترین کست مسخره کنه..
حاج قاسم دل میلیون ها آدم رو لرزاند چون خدا خواست اینجوری عز
پسر عمه بزرگ مامانم فوت کرده . من که ندیدمش
ولی خب شرایطی پیش اومد که باید مامانم و من میرسوندمش . بی غلو یک ساعت
تو ستارخان چرخیدیم . آدرس و غلط داده بودن . غلط نه نصفه . هیچ کدوم از
خواهراش نبودن . قهر بودن و اختلاف داشتن . ینی خواهر ختم برادر نرفته .
چقدر عجیب . چقدر بد . عجب دنیاییه ! کاش میومدن ... به قول مامانم بی
عاطفه ان !
مهران مدیری رو آورده بودن خندوانه ‌‌‌ . حرف قشنگی زد .
گفت این دنیا دیگه جای خوبی نیست .راست گفت دنیا جای خوبی نیست ‌. همه
مثلا میخواستم این چند روز پست نذارم!
آقاااا
بعضیا میگن که همه‌ی تخم‌مرغ‌ها رو نباید توی یه سبد گذاشت که اگر یه جا به بن بست خوردی راه دیگه‌ای هم واست باشه
از طرف دیگه
بعضیای دیگه میگن آدم نباید Plan B یا به قول ما نقشه‌ی پشتیبان داشته باشه - چون وقتی آدم یه راه جایگزین داشته باشه واسه رسیدن به هدف اولی و اصلی تمام تلاشش رو نمیکنه و کمی هم بی انگیزه میشه.
واقعا آدم چقدر باید روی هدفش پافشاری کنه؟
از کجا معلوم که داره زور بی خودی نمیزنه؟
 واسه رفتن همیشه وقت هستولى اگه برى شاید هیچوقت نشه برگشتو یه عمر به خاطر کار اشتباهت خودتو سرزنش میکنى..شاید تو ندونى و یه نفر از اطرافیانت حالش خوب نباشهشاید هر روزو هر شب به خودکشى فکر کنهشاید هرشب گریه کنه و نا امید باشهشاید فقط به یه آغوش نیاز داشته باشه.... شاید به یکى نیاز داشته باشه که ساپورتش کنهچقدر بهتر میشه تا وقتى آدما زندن و کنارمونن مراقبشون باشیمشما باید بفهمین.... تنها نزارین دوستاتونوشاید ارزش خودتونو براى دیگران ندونینولى..
بسم الله الرحمن الرحیمبه عنوان اولین پست بعد از مدتها دور شدن از این فضا...امیدوارم باز مجبور نشم برم ...و امیدوار ترم اگر باز نیاز بود بدون تردید برم...نکته ای که امشب به ذهنم میرسه :مهم نیست چقدر زمین بخورم...مهم اینه که از بچگی هر وقت زمین خوردم مامانم بهم گفتن بگو یا علی (ع)...یا علی ...من ایستادم... مهم نیست چقدر سخت باشه...یا چقدر زمان ببره....مهم اینه که...من دوباره شروع کردم...یا علی...
الان که وسط اتاق شیش نفره ی خوابگاه تنها زیر پنکه نشستم و دارم مقاله ای که استاد به من داده رو ترجمه میکنم ، یهو به این فکر میکنم که چقدر زمان داره زود میگذره ....چه وقتای زیادی بوده که بجای محبت کردن و عشق ورزیدن ، خشن بودم و بیخیال ! حتی که چقدر از ترم یکی که اومدم اینجا زود گذشته :) از مهر نود و شیش تا تیر نود و هشت ! چقدر زود ترم چهارمم هم تموم شد و زندگی خوابگاهی از من چه آدمی ساخت ... قوی تر ، محکم تر ولی متاسفانه گوشه گیر تر ... ولی یه مدت باز برم خو
لحظه ها... اتفاق ها...
همه لحظه ها و اتفاق های این زندگی مشترک از جلوی چشم هاش میگذره. الان 72 ساعته که مدام داره تصویر میبینه؛ خنده های مهناز، اشک هاش، سفرهاشون، دعواهاشون... و جمله های آرمان که مدام تکرار میشن : اتفاق ها و لحظه هان که مهمن"
احمد تصمیم گرفته به این فلسفه آرمان فکر کنه. درواقع بیشتر از فکر، چون به نظرش منطقی میاد، میخواد عملیش کنه.
داره اتفاق ها رو مرور میکنه. لحظه ها رو هم. و این مسئله با خودش ترس میاره. ترس از این که لحظه ها اونقدر ج
 
+ اینکه وسط شلوغی روز راهم به اینجا باز میشه که بنویسم یعنی می خوام که پرواز کنم شبیه کسی که غیب میشه دوست دارم حضور فیزیکیمو بردارم ببرم و روحم بره یه جا شعر و آواز بخونه توی دل یه جنگل نفس بکشه بره کنار یه رود و گوشاشو بده به صدای آب ! جسمم پا و کمر دردنکاشو بذاره روی نرمی زمین پر از علف و یه آخ بگه دردش بره موهام توی باد هوا بخوره و اصلا هم سرما نخورم ! فکر کنم دلم بهشت میخواد ...
+ نوشتن چقدر میتونه کار ساز باشه ؟ خدامیدونه ... خیلی :)
+ قدرت ذهن چ
نفهمیدی چقدر دوستت داشتم... چندساله که دارم عذاب میکشم دارم میسوزم هیچکس نفهمید هیچکس ندید تو هم ندیدی نامرد
دیگه نمیکشم بسمه
دیگه نمیخوام به توی نامرد فکر کنم اصلا چرا باید بهت فکر کنم وقتی حاضر نشدی یه کم از اون غرور لعنتیت بگذری
لعنت به خودت و غرورت
ببین چیکارم کردی... من نمیزاشتم اشکمو حتی مادرم ببینه،الان دارم تو خیابون اشک میریزم و از تو مینویسم
کاش به جای این مردم تو این اشکارو می‌دیدی شاید یه ذره میفهمیدی حال خرابمو... 
خسته ام از تو ا
چند روزه دارم بش فکر میکنم. به نظرم یکی از اساسی ترین فاکتورای هر رابطه تعلق و تملکه. اینکه دو طرف چقدر از رابطه شون انتظار حس تعلق دارن چقدر تملک؟ مثلا به نظرم اگه دو نفر از رابطه جویای حس تملک باشند اون رابطه از ی جایی به بعد کار نمیکنه چون حس تملک یک طرف، در پی حس تعلق طرف مقابل میاد. 
حوصله بسط دادم مطلب رو ندارم. 
و اینکه خودم دلم حس تعلق میخواد یا تملک؟ واقعا نمیدونم.
فکر نمیکنم کسی باشه بتونه بین این دو تا یکیشون رو انتخاب کنه، بهرحال مکمل
سلام دوستان
شاید برای شما هم پیش اومده که وقتی دارید کار میکنید یک خطایی دریافت میکنید که مربوط به Button هست و اکثر دکمه های ذخیره کار نمیکنن
برای منم این مشکل پیش اومده بود
باید بگم این مشکل فقط در قالب انفولد Enfold هست و قالب های دیگه اینطور نیست
من وقتی به این مشکل قالب رو آپدیت کردم درست نشد 
از دیتابیس بک آپ گرفتم و وردپرس رو دوباره نصب کردم نشد
مشکل برمیگرده به افزونه هایی که نصب کردید
افزونه Wp-Persian وقتی نصب باشه این مشکل رو براتون بوجود میا
خیلی چیزها از دور قشنگه..
یه منظره پر از گل و گیاه
یه رودخونه
یه کوه
وقتی نزدیکش میشی ممکنه هنوزم زیبا باشه اما خطرات و نکته های منفی رو هم بهتر لمس میکنی و میبینی.
یه صخره و رودخونه هر چقدر از دور پر جوش و خروش باشه و حس طراوت به آدم دست بده از نزدیک همش مواظبی که پاهات سُر نخوره و بیفتی و دنده هات بشکنه..!
توی جنگل همش نگرانی نکنه حشره ای عقربی ماری نیشت بزنه! وقتی وارد جنگل میشی در کنار زیباییش خطراتشو بیشتر میفهمی..
اما یه آدم!
آدم ها هم از دور ق
از نتایجی که بهش رسیدم ، اینه معمولا همه تو یه بخشی از زندگی‌شون ریدن ! فرقی نمی کنه طرف چقدر فهمیده ، عاقل ، با سواد و خوشحال به نظر بیاد یا اینکه تو اینستاگرامش چقدر تصویر خفنی از خودش به نمایش می ذاره . فرقی تمی کنه از دیدگاه ما طرف چقدر پرفکت باشه ، در نهایت همه ی ما تو یه بخش از زندگی مون ریدیم ! با این تفاوت که یکی فقط خاک می ریزه روش بوش بلند نشه ، یه نفر نمی دونه چی کار کنه و میاد با دست تمیزش کنه که بدتر می‌شه ، یه نفر ریده ولی هنوز بوش بلند
 
اونجاییکه‌ فکر نمیکنی کسی به یادت باشه و ناگهان چند نفر همزمان یادت میکنند :)
فقط میتونم بگم خدا رو شکر و هر چقدر بگم‌ کمه ، چونکه " نتوان شکر تو گفتن"
قبل ها بر این عقیده بودم که اگر حالی از دوستان و آشنایان بپرسم مزاحمشون شدم ! 
اما الان ؟! بنظرم شاید شخصی که فکر میکنم ممکنه الان خیلی سرش شلوغ باشه و پیام من فقط  وقتش رو میگیره ، ممکنه دل مشغولیش این باشه که کسی حالی ازش بپرسه . حتی اگر کلی کار هم  داشته باشه ، یک احوالپرسی کوتاه ،میتونه قندی
دعا کنید اگر خیر و صلاحه هر چه زووووووود تر بریم سر خونه زندگی خودمون و مستقل بشیم! 
موندن توی این تعلیق و اوامر و نواهی و دلسوزی و نصیحت های والدینم داره برام غیر قابل تحمل و اذیت کننده میشه، و هی طبق قانون " و لا تقل لهما اف" هیچی نمیگم و می‌ریزم تو خودم و احساس میکنم دارم افسرده میشم.
دعا کنید زودتر مستقل بشیم و اگه قراره با کسی چالش و اختلاف نظر داشته باشم کسی باشه که واقعا شریک زندگیمه و باید در جریان تصمیم ها و برنامه هام باشه.. 
ولی خب گفتن
تو این لحظه بزرگترین آرزوم اینه که توی اتاق خودم باشم،در اتاقو مثل همیشه ببندم و توی خلوت خودم تموم کارامو انجام بدم و الان چقدر همچین چیز کوچیکی دور از دسترسه.اقلا دلم میخواست توی خوابگاه یه اتاق واسه خودم داشته باشم حتی اگه انقدر کوچیک باشه که نتونم توش اونقدرا حرکت کنم اما فقط تنها باشم و هیچکس رو نبینم.چقدر از اتاقم خستم.فشار روم زیاد بوده ایم مدت و خیلی حساستر شدم و از کوچکترین حرفی ناراحت میشم.چقدر دلم میخواست الان هیچکسی رو نبینم...
لبم ۵ تا تبخال ردیفی کنار هم‌ زده 
دو روزه تو حالت تزریق ژل لب ، سوزن سوزن میشه .‌.‌
یه داستان غمگین تو اینستا خوندم بچهه مرد ...اشکم دم مشکمه
از شما چ پنهون تازگی ها به بچه دار شدن در آینده هم فکر می کنم 
به این که یه سفید معمولی میشه مث من یا یه بور بلند بالا مث بنی 
حتی به اسمش 
به اینکه چقدر حرف دارم براش...
دوست دارم دختر باشه از جنس خودم 
نمی خوام پزشک مهندس بشه تا دیپلم بخونه دوسش دارم فقط یاد بگیره شاد شاد زندگی کنه...البته میدونم به من و بنی
اختلاف سنی در ازدواج چه تاثیری بر آینده زوجین دارد و آیا درست است؟
از بین تصمیم هایی که انسان در طول زندگی خود از کودکی تا پایان عمر می گیرد، هیچ کدام مانند ازدواج با اهمیت و سرنوشت ساز نیستند.
در حقیقت ازدواج می تواند بر تمام ابعاد زندگی فرد تاثیرگذار باشد. یک ازدواج خوب می تواند باعث افزایش رضایت و حتی سلامت روان فرد شود.
در حالت برعکس، ازدواج بد نیز می تواند منجر به نارضایتی، ناکامی و شکست و مشکلات روحی شود.
اختلاف سنی در ازدواجالبته نمی تو
با استناد به سایت مشاوره حقوقی دینا ، شورای حل اختلاف نهادی است که توسط قانونگذار برای کم کردن تراکم پرونده های دادگاه ها و رسیدگی سریع تر به آن ها طراحی شده است . این نهاد که تحت نظارت قوه قضائیه فعالیت می کند ، به صلح و سازش و حل دعاوی می پردازد که در شهر ها و روستا ها تشکیل می شود . ساختار شورای حل اختلاف توسط قانونگذار مشخص شده است و رئیس قوه قضائیه ، قاضی شورای حل اختلاف را تعیین می کند . برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره شورای حل اختلاف و سا
یکم از نوشته های قدیمی خودم رو خوندم. چه حس خوبی داره! خودمو دوس داشتم! :)) چقدر پر روعم! ولی آدم وقتی مینویسه افق های ذهنش خیلی بازتر میشه انگار یه پروسه ایه که آدم رو کامل تر میکنه. هر چند نوشته ها با واقعیت ها هم ممکنه فاصله داشته باشه. یاد نوشته هام تو وبلاگ یه زنم ندارم میافتم که چقدر فانتزی داشتم و این روزا واسه خیلیاش حوصله ندارم!! 
فکر میکنم از اون فشار عصبی ای هم که دزد اومد خونمون هم باشه،علاوه بر استرس کنکور :چند روزه جای کمرم به نظرم سیاتیک باشه به قدری درد میگیره که بی طاقتم کرده. نه میتونم پاشم، نه میتونم راه برم نه میتونم از پله ها برم بالا یا بیام پایین هیچ کار نمیتونم بکنم. 
من گناه دارم جِدَّنی! چقدر باید استرس تحمل کنم آخه؟ :(
من خدارو شکر میکنم به خاطر همه چیزهایی که دلم میخواست اتفاق بیفته و نیفتاد و بعد فهمیدم چقدر اشتباه میکردمو چقدر شانس آوردم. به خاطر تمام چیزهایی که نمیخواستمو اتفاق افتاد و من فهمیدم چقدر تو زندگیم وجودشون مایه خوشبختیم شدن. شاید این حرفها کلیشه ای باشه اما مهم نیست من بهشون رسیدم چیزهایی که تحت کنترل خودم نبودن و چه خدا یا جهان یا شانس یا هرچیز دیگه ای باعث اتفاق افتادن یا نیفتادنشون شد. 
بنده طاقت نیاووردمو خوابیدم اما الان خیمه زدم رو
گاهی هم اینجوری میشود. نشسته ایم در ملکوت خودمان و حس می کنیم چقدر خوب بوده ایم... چقدر جفا رفته به ما. چقدر سخت گذشته.
در
چنین حالی با خودم بودم. پرسیدم خدا جان! جایی که ایستاده ام صحیح هست؟
گفت: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ
مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ.
 
+ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمى دارد.
+
خیلی جاها فکر کرده ایم خوبیم...
چقدر خوبه که با تو رفیقم:) 
چقدر خوبه صاحب کللل دنیاااا عاشق منه :)
چقدر خوبه که همه چیز این دنیا برای رسیدن من به بهترین ها خلق شده:)
چقدر خوبه همه اتفاقات دنیا طوری رقم میخورند که قوی بشم برای اهداف و آرژوهام:))
چقدر  خوبه ادمای اطرافم مهربونن و دوستم دارن:)
چقدر خوبه که قدرت بخشیدن و گذشت کردن رو دارم:)
چقدر خوبه که تورو دارم ،تویی که همیشه بهترین ها رو برای من میخوای:) 
 
خدایا شکرت برای همههه چیززززاییییی که درکشون میکنم و درکشون نمیکنم:))
بسم رب الرفیق
نمیدونم چرا ولی باید "این" رو اینجا بنویسم که یادم باشه! نوشتن از ضعف ها و نقص ها سخته بخصوص در شرایطی که کمال گرا هستی و گاهی اعتراف به چیزی که هستی یا کاری که کردی دشواره. شاید این یه تمرین خوب باشه برای شکستن این سدّ.دو تا از بچه هام دعوا کرده بودن و کوچکتره به بزرگترش بی احترامی کرده بود و وقتی من رسیدم تقریبا همه چی تموم شده بود. بعد از خواستن دو طرف و جویا شدن ماجرا، فهمیدم تقصیر پسر کوچولومه(علی)، رومو کردم طرفش و حرفم رو اینج
بسم رب الرفیق
نمیدونم چرا ولی باید "این" رو اینجا بنویسم که یادم باشه! نوشتن از ضعف ها و نقص ها سخته بخصوص در شرایطی که کمال گرا هستی و گاهی اعتراف به چیزی که هستی یا کاری که کردی دشواره. شاید این یه تمرین خوب باشه برای شکستن این سدّ.دو تا از بچه هام دعوا کرده بودن و کوچکتره به بزرگترش بی احترامی کرده بود و وقتی من رسیدم تقریبا همه چی تموم شده بود. بعد از خواستن دو طرف و جویا شدن ماجرا، فهمیدم تقصیر پسر کوچولومه(علی)، رومو کردم طرفش و حرفم رو اینج
دو چیز باعث استرس و هیجان من شده
یکی اسمش
یکی خواسته ش
به جرات دومین باریه ک کسی باعث هیجان من شده
گاهی تا یک ماه آینده رو بازسازی میکنم
گاهی کل مسئله رو ناکام میبینم
همیشه من از کسانی خوشم میاد ک خانواده کمترین علاقه رو بهشون نشون میدن در ابتدا.
چقدر نظرم متفاوت بود
و چقدر تو نگاه اول به دلم نشستن
کاش پسر بودم....
سلام امروز میخوایم  اطلاعات مفید فناوری را در اختیار شما قرار دهیم . امیدواریم این مطالب برای شما مفید باشد .
 آدرس شورای حل اختلاف تهران
سایتی در مورد شورای حل اختلاف
شورای حل اختلاف تهران
شورا حل اختلاف کجاست
 نشانی شورای حل اختلاف تهران
 دلایل کم شدن سرعت گوشی چیست ؟
سایتی در مورد کم شدن سرعت گوشی
دلایل کم شدن سرعت موبایل
اطلاعاتی در مورد گوشی موبایل
کم شدن سرعت گوشی و اطلاعاتی در مورد ان
اطلاعات مهم فناوری
حل مشکلات فناوری شما
موفق باش
زندگی دانشجویی میتونه خیلی عجیب و پر فراز و نشیب باشه:)) اصلا نفهمیدم چطور یه ترم گذشت. نفهمیدم چیشد که حالا پس فردا اولین روز ترم دو رو قراره شروع کنم . با علمِ به اینکه چقدر این ترم عجیب تر و سخت تر خواهد بود. احساسات این لحظه م، یسری چیز مخلوط و قاطیه که گیجم کرده فقط:)) امیدوارم ترم جدید اتفاقات خوبیو با خودش داشته باشه صرفا. 
اسپیسی هر چقدر بد هر چقدر پست یک چیز بزرگ رو تو میراث بازیگریش بجا گذاشت. بازی کردن اونجوری که بقیه نمیخوان. شاید سال ها بعد کسی از من بپرسه کدوم اثر بهترین بازیشه هفت، خانه پوشالی، مظنونین همیشگی، زیبایی آمریکایی و... ؟ قاطعانه میگم هیچ کدوم. اون ویدئویی سه دقیقه ای با کلی فحشی که تویوتیوب خورد بهترینشه با فاصله زیاد پشت لبخندهایی که ترسیده جای اینکه ترسناک باشه.
پ.ن : موج هوای سرد در حال نزدیک شدنه میگن رشت قراره برف بیاد.
تا حالا واستون پیش اومده با یه نفر بیشتر از اینکه تفاهم داشته باشید اختلاف داشته باشید ولی بازم همو دوست داشته باشید و به هم کمک کنید
روایت من و دوستمه
از لحاظ مذهبی، فرهنگ، مسافت، نظر و عقیده، سنی (متولد 75) خیلی باهم تفاوت داریم
ولی توی این دو /سه سال اینقدر باهم خاطره داشتیم که انگار سال هاست همو میشناسیم و باهم دوستیم
با اینکه دانشجوی بین المللی و بورسیه هست امروز با زبان فارسی دفاع کرد
نزدیکش نسشته بودم هرجا گیر میفتاد زودی فارسیشو بهش می
مشکلات مردها، به چیزهایی مثل نژاد، پول و شغل برمیگرده؛ اما.... مشکل اصلی زن ها
فقط حول یه موضوع می گرده:
                         آن ها (زن) به دنیا آمده اند.
                                                         اوریانا فالاچی
_____________________________________________
حالِ این روزهام؟ بد، بدون هیچ دلخوشی.
چرا باید دختر به دنیا بیام؟ چرا تو این کشور؟ چرا تو این زمان؟
تو این کشور یه دختر، یه زن  هر چقدر هم مستقل باشه و تلاش کنه بازم جزو املاک شخصی مردها حساب میشه.
تا وقتی بچ
چقدر بزرگن ...
چقدر کوچیک ، من !
چقدر لطیفن ...
چقدر سنگی ، من !
چقدر از من دور ...
چقدر نزدیکن !
چقدر بی پروا ...
چقدر ترسو ، من !
جلو پاتو نگاه کن تو ماه رمضون ... حداقل به خودت که راست بگو . به اون چیزی که باور داری که عمل کن د لامصب !
چه خوبه ماه رمضون . یه حس دیگه دارم توش . خاطره زنده میکنه . اینکه یه عده ی زیادی هم توش یه کار یکسان مثل روزه گرفتن میکنن هم تو این حس خوب بی تاثیر نیس . مثل رنگ کردن یه خونه ی قدیمی ، اونم دست جمعی . فارغ از هر حس و حال و اعتقادی ن
می‌دونی از نظر من دو نوع باخت وجود داره؛  یکی باختن با اختلاف کم، که من اسمشو گذاشتم باخت قابل جبران ... از همون باخت های یک هیچ همیشگی که آدم به خودش دلداری میده و میگه چیزی نیست، دفعه بعد جبرانش میکنم. اما نوع بعدی، من اسمشو گذاشتم نابودی... باختن با اختلاف زیاد...از همونا که دیگه نمیشه کمر راست کرد...
 آره آقا، این نوعشو واسه دشمناتون هم آرزو نکنید.
فردا تعطیل
________________
امروز داشتم با یه معلم حق التدریسی میحرفیدم حرف از حقوق شد گفت فک میکنی چقدر ؟گفتم یک و خورده ای دو باید باشه 
یهو پوزخندی زد گفت نه بابا به یه میلیون نمیرسه  ساعتی حساب میکنن روزایی که تعطیل باشه پول نمیگیرم 
گفتم پس شما تنها معلمی هستی که وقتی تعطیلات میشه ناراحتین 
خنده تلخی کرد و  گفت آره 
 
جمعه باشه
هوا آفتابی باشه
روزای آخر پاییز باشه
تنها باشی
موسیقی باشه
پنجره باز باشه
رو به دریا..   
تو قاب پنجره بایستی و نور آفتاب 13:24 دقیقه به صورت و دستهات بتابه..
تازه میفهمی اصلا اونجایی که وایسادی نیستی!
پس کجایی بغیر ازونجا.. ؟
امروزم شروع شد. خوبم شروع شد قبل از ورزش زبان خوندم. بعدشم که الان اومدم رفتم حموم و تازه میخوام شروع کنم. مثل کسی میخوام باشم که اگه کار کردن و خوندن رو ازش بگیرن انگار که زندگی شو ازش گرفته باشن. میخوام دوباره سرم تو کارو زندگی خودم باشه. یه مدت درگیر بیرون شده بودم. انگار که خودمو گم کرده باشم اما الان خب کار نکردنم ضربه ی بدی برام. دلم نمیخواد اینجوری باشم ادما همیشه انتخاب میکنن. خودشون انتخاب میکنن که چی میخوان بشن. دلم نمیخواد اینده ی وحش
عمیقا باور دارم آدمی که دائم در حال دروغ گفتنه، بعد از مدتی این دروغ‌ها تو شخصیتش نفوذ می‌کنه و اون رو تبدیل به یه آدم متناقض مریض می‌کنه. جوری که اصلا دیگه نمی‌تونه راست بگه. نمی‌تونه مسئولیت حرفی که زده رو قبول کنه. و این خیلی درد بزرگیه. دردی که شاید رو خود اون آدم تاثیری نداشته باشه، اما رو اطرافیانش چرا. حتی اطرافیان سابق.
+ یه آدم چقدر می‌تونه مریض باشه که بعد از دو سال باز هم دست از تهدید و تهمت برنداره؟
+ کاش می‌تونستم به بابام هم بگم
 
 
رسیدیو همونهایی که چشماشونو میبستن حالا با دیدن چشمات میگن تا آخرش هستن تو بی سر سرتری از من چقدر زیباتری از من داری میریو با چشمات داری دل میبری از من دم رفتن چرا باید نگاهت رو به ما باشه مث اینکه خدا میخواست یه چیزی یاد ما باشه
 
تو بی سر سرتری از من چقدر زیباتری از من داری میریو با چشمات داری دل میبری از من
 
امروز روز معلم و من این روز رو فقط به یکی از استادام تبریک میگم. همون کسی که منو از سردگمی درآورد و راهو بهم نشون داد. بهم یاد داد روش درست زندگی کردن چیه. من هرچی دارم از ایشون دارم. چقدر دنیام قبل از استادم متفاوت و پوچ بود. الان که فکر میکنم میبینم چقدر گمراه بودم. بلد نیستم قشنگ بنویسم اما دلم میخواد با تمام وجودم بگم چقدر خوشبختم که شاگردش شدم. یکی از شانسای بزرگ زندگیم بود. هیچوقت فراموش نمیکنم چی بودم قبلش چقدر گمراه بودم. اون واقعا یه است
ولتاژ گام اختلاف ولتاژ مابین دو مکانی است که گام‌ها جدا از هم بر روی زمین برق دار قرار می‌گیرند. برای مثال، اگر شما روی زمین برق دار بایستید، اختلاف قابل ملاحظه‌ای در ولتاژ بین محل قرارگیری هر پا می‌تواند وجود داشته باشد و جریان الکتریکی می‌تواند از یک پا به پای دیگر جریان یابد.
 
اگر پای شما بر روی زمین برقدار دور از هم قرار گیرد، الکتریسیته می‌تواند از میان بدن شما از جاییکه ولتاژ بالاتر است به جاییکه ولتاژ کمتری دارد، جریان یابد. اگر پ
کاروان بنان رو گوش میدم. به حرف های دیشب علی فکر میکنم که تو و مامان چقدر شبیه خواهرها بودین. مامان تو خلوتهای دوتایی میگفت بعد از 4 تا بچه با تو خواهردار شدم. میگفت خواهر خیلی خوبه؛ آدم پشتش به خواهرش گرمه. میگفت ولی تو داداشی منی آبجی منی اما اینا حرف خلوت بمونه آبجی.این طور رفتار میکرد که با 44 سال اختلاف سنی حس نمیکردم با اسم کوچیک صداش بزنم بی احترامی میشه. دوستش دارم. 
مشکل این‌جاست که من کلا یه سکانس از گیم آو ترونز رو تو‌ دورهٔ دانشجویی تو خوابگاه دیدم (اونم نه سکانسی که اتفاق +۱۸ خاصی توش بیفته) و صرفا از رو چند تا دیالوگ اون صحنه به این نتیجه رسیدم ارزش دیدن نداره و اصولا در شأن من و ظرفیتِ کمِ وقتی که دارم نیست دیدن چنین چیزی.
مشکل این‌جاست که گفتن این حرف، یا به کلی خالی‌بندی و دروغ محسوب می‌شه، یا پز فرهیختگی، یا نهایتا «بیخیال تو رو خدا! انقد دیگه سخت نگیر همه چیو!»
مشکل این‌جاست من دلم می‌خواد این
مشکل این‌جاست که من کلا یه سکانس از گیم آف ترونز رو تو‌ دورهٔ دانشجویی تو خوابگاه دیدم (اونم نه سکانسی که اتفاق +۱۸ خاصی توش بیفته) و صرفا از رو چند تا دیالوگ اون صحنه به این نتیجه رسیدم ارزش دیدن نداره و اصولا در شأن من و ظرفیتِ کمِ وقتی که دارم نیست دیدن چنین چیزی.
مشکل این‌جاست که گفتن این حرف، یا به کلی خالی‌بندی و دروغ محسوب می‌شه، یا پز فرهیختگی، یا نهایتا «بیخیال تو رو خدا! انقد دیگه سخت نگیر همه چیو!»
مشکل این‌جاست من دلم می‌خواد این
دختری 33 ساله و مجرد هستم با  چهره ای  متوسط و قد بلند و باریک، دارای تحصیلات عالیه، به تازگی شاغل شدم. چقدر باید امید داشته باشم و چقدر احتمال داره که خواستگار مجرد سر راهم قرار بگیره؟!، که هم  با سن من سازگار باشه و  هم  طرف سابقه رابطه ها نامشروع و دوستی ها عمیق و طولانی با دحتران نداشته باشه؟، و یا متاهل نباشه؟ (مطلقه بدون فرزند یا با سابقه  نامزدی و عقد مشکلی نیست ولی  بقیه روابط با اعتقادادتم جور در نمیاد!).
شرایط مالی خاصی ندارم مهریه 14 س
چرا چیزایی که نمیخوام ببینم و بشنوم دقیقا می‌بینم و می‌شنوم؟
چرا وقتی که نمیخوام جایی حضور داشته باشم دقیقا اونجام؟!
دیگه چیکار باید بکنم؟؟
چقدر دیگه باید فرار کنم تا دست از سرم بردارید؟!!
چقدر دیگه باید دور بشم..
چقدر دیگه باید خودمو به نشنیدن بزنم ، چقدر خفه بشم و به روی خودم نیارم.
بسم رب الرفیقحالا دستهاش رو زیر چونه ش گذاشته، طوری که کف دست هاش گونه هاش رو پوشونده اند، لبخندی پهن از سر شوق و رضایتمندی روی لبهاش نقش بسته و به رو برو خیره. طوری سراپا گوش شده که تو دوست داری تا آخر دنیا حرف بشی و جریان پیدا کنی تا این دلبریِ شیرین ادامه داشته باشه. میشه از چشم هایی که یک لحظه هم حواسشون پرت نشدن و خیره موندن و وابستگیشون رو فریاد زدن، فهمید که چقدر عاشقه...+توو دلم آه میکشم! چقدر میشه از یه چیز لذت برد؟ چقدر طول میکشه که دیگه
 
دوره ای که مردان ۱۰ تا ۲۰ سال از زنان بزرگ تر بودند گذشته است. در حال حاضر چیزی که در ازدواج های امروزی بیشتر به چشم می خورد تفاوت سنی هم سن و یا بزرگتر بودن دختر از پسر است. مسئله ی بسیار مهمی که این روزها در ازدواج پیش پا افتاده شده است.
ادامه مطلب
 
 ایرانیان  درباره اینکه چه چیزهایی را نمی‌خواهند بسیار سریع‌تر می‌توانند به تفاهم برسند، اما هنگامی‌که نوبت به صورت‌بندی وضعیت مطلوب می‌رسد با یکدیگر به اختلاف برمی‌خورند و این اختلاف به درگیری و تنازع و بازتولید اوضاع نامساعد و نامطلوب بعدی منجر می‌شود. 
 جان فوران، مقاومت شکننده
سلام
یه سوال برام پیش اومده 
در روز چقدر احساس تنهایی میکنید. دوست صمیمی یا خانواده به چه اندازه در رفع شدن این احساس دخیل اند؟تا حالا شده فکر کنید انگار تو یه جزیزه گم شدید وقرار نیس حالا حالا ها پیدا بشید 
گاهی اوقات به اندازه ای دلم میگیره که دوس دارم یه شماره رو شانسی بگیرم. مهم نیس پشت خط کی باشه. فقط دلم میخواد باهاش حرف بزنم  بدون اینکه ازم پیش زمینه ذهنی داشته باشه..
دو سال پیش (شاید سه سال پیش) خانم های فامیل تصمیم گرفتن برن شمال(البته ما نرفتیم )
دختر داییم تعریف کرد یه اتوبوس گرفتیم و همه راهی سفر  شدیم 
اختلاف نظرها در هر جا بماند...
 تنها جایی
که خیلی جالب بود، پیدا کردن یه جای خوب با قیمت مناسب بود 
برای پرسیدن اینکه مکان کجا باشه و قیمت مکان مورد نظر ، همه از اتوبوس پیدامیشدن .... .پشت سر هم راه می افتادن و قیمت خونه  رو سوال می کردن 
 یه نفر یه نفر از صاحبخونه میپرسیدن و می گفتن اوه گرونه و بر می گشتن داخ
دوستانیکه به مشکل ارزن هضم نشده در مدفوع عروس برخورد میکنند:
اگر ارزن درسته و هضم نشده دفع کنه طبیعی نیست.یا ارزن کهنه و غیر قابل هضمه و یا قرمز و وارداتیه یا شن چینه دان تمام شده و باید تامین بشهیا عفونت روده داره .باید شن و ماسه و یا پودر صدف در دسترسشون باشه که برای هضم بهتر ازش استفاده کنند
پس اول ضمن تهیه ارزن سالم (حتی المقدور ایرانی که مواد نگهدارنده نداشته باشه) شن و ماسه دردسترس پرنده بگذارین و هم سه روز متوالی ده قطره سرکه سیب داخل ۱۰
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
اگر ازدواج کرده اید قطعا گاهی در زندگی مشترک با همسر خود اختلافاتی داشته یا خواهید داشت. اختلاف زن و شوهر در زندگی زناشویی امری کاملاً طبیعی است. با این‌ وجود, برخی زوج ها که با همسر خود اختلاف دارند، آن‌قدر بر سر همه‌چیز با هم جر و بحث دارند که نه تنها به رابطه زناشویی بلکه به احساس خوشبختی خود نیز  آسیب می‌رسانند.
اگر زن و شوهر در زندگی مشترک بیش از آنکه به یکدیگر عشق بورزند با هم جنگ و دعوا کنند, زمان آن رسیده که دلایل اختلافات زناشویی با
امروز چقدر هوا خوبه امروز چقدر من خوش حالم امروز چقدر زیبا میبینم و چقدر خوشتیپم توی این پیرهن آبی
امروز چقدر راحت از چشمای دخترا به دلشون مهمون میشم
امروز چقدر حال دلم سنگی و آبشاریه و چقدر جادوی عجیبی اطرافم داره
امروز چقدر عاشق هست و چقدر بعد از ظهر مثل بهشت آبیه
امروز همه میخندن و همه میمیرن واسه دیدن هم
امروز کارمو میکنم و چقدر باهاش حال میکنم 
امروز پاهامو میذارم توی آب و چقدر غزل توی سرمه
امروز چقدر خوبه ولی باید گذاشتشو رفت چون اومد
خب این پست میزارم هرکی به کارش اومد ۵ صلوات بفرسته.
دوستانی که با ویرایشگر متن بلاگ بیان مشکل دارن و میخوان همون قبلی باشه که راحت اهنگ بزارن و راحت تر متنشو تصحیح کنن فقط کافیه به بخش تنظیمات >تنطیمات مرکز مدیریت > ویرایشگر پیش فرض تیک بزنید و در اخر گزینه ذخیره سبز بزنید.‌حالا مثل سابق راحت کارتون انجام بدین :) 
هیچوقت به درستی نمی توانی بفهمی پشت خنده های کسی چقدر بغض جمع شده
پشت بیخیال گفتنش چقدر حرف نگفته،
و پشت بی تفاوتی هایش چقدر دلتنگی...
تو هرگز متوجه نخواهی شد که پشت آرایش غلیظ یک زن چقدر عشق، دلشوره، تنهایی و اشک خوابیده؛
پشت سکوت سنگین یک مرد چقدر غرور و ترس و بی کسی...!

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها