نتایج جستجو برای عبارت :

من انقدر احمقم که بتونم برات بمیرم!

من احمقم که بی دلیل انقدررر برات میمیرم !
من احمقم که با اینکه امتحانام رو سرم خراب شده .... هر لحظه برای خوندن قانونا و کتابای کلفت غنیمت نیست برام!
من احمقم که فکر تو شده استراحت روح و روانم ...
من احمقم ...
احمقم که این گوشه رو پیدا کردم واسه از تو نوشتن ..‌.دور از همه آدمایی که منو میشناسن ...برای اینکه فقط تو باشی و تو !
من احمقم که با اینکه میدونم محالی ...بازم نمیخوام از تصورات آینده ام خطت بزنم!
من احمقم...دیوونه ترین کسی که ممکنه توی این دنیا دیده
جواب کامنتم نوشته بود دلم تنگ شده برات، دلم میخواست بغلش کنم، دلم میخواست باهاش حرف بزنم در حالی که حرفی نداشتم، دلم میخواست دوباره خنده هاشو ببینم، دلم میخواست بهش بگم برام ارزشش مثله خواهره، دلم میخواست بهش بگم من از همه ی دوستای فراوونت بیشتر پشتتم، بیشتر می خوام مواظبت باشم، بیشتر می خوام ناراحت نباشی هیچوقت،بیشتر درکت میکنم، دلم میخواست باهام حرف بزنه، چت کنه، همون طوری که با دوستای دیگش چت میکنه، از هرچی دلش خواست باهام حرف بزنه و م
شاید تمام این مدت داشتم نقش بازی می کردم. شاید من اون کسی بودم که دوستشون داشت و به روی خودش نمی آورد. این احمقانس ولی! چطوری میتونه همچین چیزی باشه آخه! من فقط دارم خودمو گول می زنم. من فقط دنبال کسیم که عاشقش شم. من فقط دنبال همینم بخاطر همین به همه به همین شکل نگاه می کنم و این احمقانس. می دونم. تو این سن من واقعا به همچین چیزی نیاز دارم. همه کسی رو دارن که عاشقش باشن من میون اون همه آدم تنها کسیم که هیچوقت عشقو تجربه نکردم. من حتی عاشق یه سلبریتی
حرفی نمونده دیگه، از چی بگم برات
اشکم روونه دیگه، از چی بگم برات
من بی تو غمگینم ،از چی بگم برات
من مرغ آمینم ،از چی بگم برات
من بی تو میمیرم،از چی بگم برات
از زندگی سیرم،از چی بگم برات
ای تک ستاره ی شب تاریک قلب من
تا میرسی به جاده ی باریک قلب من
مثل درخت در دل من ریشه میزنی
وقتی که میشود به تو نزدیک قلب من
از روز بارونی،از چی بگم برات
با من نمیمونی،از چی بگم برات
وقتی که دلتنگم،از چی بگم برات
یه تیکه از سنگم،از چی بگم برات
مثل زمستونم،از چی بگم
از در میاد تو دستشو مشت کرده میگه چشماتو ببند دستتو بده بهم درست وقتی که منتظری سوسک پلاستیکی تو دستش باشه یه دستبند خوشگل میذاره کف دستت و میگه برات از جشنواره کسب و کار مدرسه خریدم، این اولین باره که تنهایی خرید کرده برام با پولی که میتونست کلی خوراکی خوشمزه بخره... کی انقدر بزرگ شدی لعنتی؟ چجوری میشه عاشقت نبود چجوری میشه با اینکه نمیذاری محکم بغلت نکرد؟ چجوری میشه برق خوشحالی تو چشماتو دید و گریه نکرد؟ چجوری میشه نمرد برات وقتی میگی دیدم
 
هر کی میبینه تو رو میشه عاشقت ♪
قلبم احساس عجیبی داره بهت ♪
کم کم خودمو جا میکنم تو دلت ♪
اصلا بگو نیاد کسی دور و برت ♪
اصلا بگو نیاد کسی دور و برت ♪
نگم برات قلبم داره بوم بوم میزنه برات ♪
نگم برات این ، دل داره پر پر میزنه برات ♪
نگم برات قلبم داره بوم بوم میزنه برات ♪
نگم برات این ، دل داره پر پر میزنه برات ♪
نگم برات این ، دل داره پر پر میزنه برات ♪
دلم برات پر میزنه به سیم آخر میزنه  ♪
 
 
 دانلود آهنگ نگم برات
به نظرم یه فرمول خیلی ساده تو روابط آدم ها باید حاکم باشه برای کسی بمیر که برات بمیره برای کسی تب کن که برات تب کنه، وقتی برای کسی بمیری که فقط برات تب می کنه تهش تویی که یه تیکه ناب از احساس ات رو حروم کردی می فهمی حروم، دیگه ارتباط با آدم هایی که براشون می میری ولی حاضر به تب کردن برات هم نیستن تکلیف اش مشخصه
هیچوقت هیچکس و تو ذهنتون بزرگ نکنید
و تمام محبتتون و پای کسی نریزید
و فکر نکنید اون بهترینِ!
چون وقتی که توقعش و نداری گند میزنه به تمام باورهات... 
پس وسط همه دوست داشتن هات توقع یه رفتار غیرباور هم ازش داشته باش
اینجوری نه اون ادم انقدر برات بزرگ میشه نه خودت انقدر زجر میکشی
اینجور موقع ها یاد ایه قران میفتم... 
خدا تو یه سینه دوتا قلب قرار نداده
این دل فقط حریم خداست.... 
ورود افراد متفرقه اکیدا ممنوع
هرکس هم اومد نباید زیاد دوسش داشته باشم
دقت کردی بقیه هر کدوم یه کاری برات انجام میدن
یه جوری یه مدلی
یه کاری میکنن که خوشحالت کنن
 
میشه بگی من به جز سرافکندگی برات چه خاصیتی دارم؟
 
گاهی نگاهی به این نگاه خسته بنداز...
دلش برات پر میکشه..ولی شرمنده ست...
میشه دستمو بگیری؟
حالم خوبه. روز خوب و دوستداشتنی ایه و اجازه نمیدم چیزی خرابش کنه.
از پس سوالای زیست برمیام و باید بتونم خودم رو قویتر کنم. باید انقدر کار کنم تا بتونم به بالاترین درصد و سطح تسلط به هر درس برسم.
چیزیکه من جدیدا دارم بهش فک میکنم نوشتن یه کتابه. یه کتاب که بتونم افکاری که تو ذهنمو رو به مردم منتقل کنم. این افکار میتونن تو هر قالبی باشن. مثل یه کتاب علمی، روانشناسی یا رمان.
دختر یادت نره تو باید خیلی بخونی. خیلی خیلی خیلی. باید انقدر به خودت فشار بی
دیشب هی تو رو مثال می‌زد.
میگفت خودتو منزوی نکن.میگفت مثلا من و تو خیلی خوبیم.
گفت ازت فاصله نگیرم.
البته اون که نمیدونه من چجوری دوست دارم.هر چی داشتم خودمو قانع می‌کردم که خب باید از خیرت بگذرم خراب شد.دلم برات غنج می‌ره.برای نگاهت.برای اون تکونی که به ابروت دادی وقتی داشتی منطقی تحلیل می‌کردی.برای رنگ پیرهنات.برای اون دریای احساسی که هستی و اون چشمای عمیق گیرات که کوچکترین جلوه شه.دلم داره صورتشو با ناخوناش چنگ میندازه از بی‌قراری برا
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی دلم میره برات
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دلم میره برات * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , میثم ابراهیمی باشید.
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Meysam Ebrahimi called Delam Mireh Barat With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ میثم ابراهیمی به نام دلم میره برات
آخ داره دلم میره براتجز من نباید کسی تورو بخواد
 
میثم ابراهیمی دلم میره برات
مدیا
از وضعیت تباهه دیشب چشام انقدر ریز شده که انگار آدما به زور توش جا میشن، هم فیزیکی و هم غیرفیزیکی. انقدری عصبی هستم که وقتی حراست دانشگاه کارت میخواد بتونم تمام پرروعیتم و بریزم تو چشام و بهش چشم غره برم. انقدری بی حوصله هستم که کلاس استاتیک و نرم و انقدری نیاز به تنهایی دارم که اومدم یه  گوشه‌ی دانشگاه نشیتم که راحت بتونم به بی‌قراری ها و غصه‌های این چند وقت که حتی نصف بیشترش برای خودم نیست فکر کنم و آهنگ گوش بدم و اگه شد گریه کنم که چشام دی
از وضعیت تباهه دیشب چشام انقدر ریز شده که انگار آدما به زور توش جا میشن، هم فیزیکی و هم غیرفیزیکی. انقدری عصبی هستم که وقتی حراست دانشگاه کارت میخواد بتونم تمام پرروعیتم و بریزم تو چشام و بهش چشم غره برم. انقدری بی حوصله هستم که کلاس استاتیک و نرم و انقدری نیاز به تنهایی دارم که اومدم یه گوشه‌ی دانشگاه نشیتم که راحت بتونم به بی‌قراری ها و غصه‌های این چند وقت که حتی نصف بیشترش برای خودم نیست فکر کنم و آهنگ گوش بدم و اگه شد گریه کنم که چشام دیگ
دیشب وسط نوشتن پستم خوابم برد و صفحه گوشیم روشن مونده بود. زیاد اتفاق افتاده که وسط کار با گوشی بخوابم ولی هیچ‌وقت دیگه دستم نخورده به صفحه. خیلی مسالمت‌آمیز من و گوشیم باهم کنار اومدیم:دی. این‌دفعه پستم منتشر شده بود و واقعا خیلی تعجب کرده بودم. 
فاطمه اومد بهم گفت دیشب گوشیت آلارمش زنگ خورد و اومدم برات قطع کردمش. گفتم فاطمه امکان نداره من خوابم خیلی سبکه:)) گفت نمی‌دونم دیگه. تازه یه چیزی داشتی می‌نوشتی برات ذخیره رو زدم:)) گفتم لطف کردی و
کسی که ماه آخر اینترنی خون به دلم کرد و بعد از اینکه استاد یک ماه از بخش آفم کرد تا درس بخونم انقدر زیرآب زد تا دوباره من مجبور شدم برم بخش،پیام داده که خوبی گلی?نیستی دلمون برات تنگ شده خوب درس بخون که رشته ی خوب قبول بشی و پشت بندش کلی گل و قلب...پسر تو خیلی پُر رویی و من خیلی بی حوصله.وگرنه به نوشتن "سلام....!" بسنده نمیکردم.
این پاییز برام مثل یک چشم به هم زدن گذشت.
 
خوشحالم انقدر درگیر کارای مختلف بودم که وقت نکردم اصلا به چیزای دیگه فکر کنم و افسرده شم.
همش در حال تقلا بودم. تقلا برای تافل، برای اینترنشیپ، برای اپلای و ایمیل و  GRE و اینجور داستان‌ها. کار و دانشگاه هم که عضو ثابت بوده این مدت.
 
فارغ از اینکه نتیجه اش آخر چی میشه من خوشحالم که انقدر خوش گذشت این مدت. امیدوارم در ادامه هم سرم همینقدر شلوغ باشه.
یک چیزی که خیلی مهمه اینه که دارم یاد میگیرم چطور وقتی م
یه جاهایی انقدر کم میارم که دلم میخواد بگم "باشه! تو بردی. تسلیم! " ولی نه. من دیگه بیشتر از این ظرفیت شکستن ندارم. این روزا بیشتر گارد میگیرم به کسی که بخواد دلش برام بسوزه یا نگرانم باشه. خستم از خیلی چیزا.  اما اینبار خستگیه رو وسیله ش کردم که بتونم خودمو بکشم بیرون ازین قضایا. اینبار جای جا زدن اونقدر زمین میخورم تا بالاخره یه جایی از مسیر بتونم جلوتر از بقیه هم مسیرا، یکم با خیال راحت نفس بگیرم برا چاله های بعدی. من خوب یاد گرفتم که این مسیر د

ازش پرسیدم: این زخما کی خوب میشن؟
گفت: نخواه که خوب بشن، بخواه که همراهت بشن.
گفتم: یعنی تا ابد باید به تن بکشم این زخمارو؟
گفت: این زخما یه مرزن .. مرز بین چیزی که بودی و چیزی که شدی.
این مرزو باید همیشه حفظ کنی توو از این به بعد زندگیت، توو انتخاب‌هایی که خواهی داشت،
توو رابطه ات با آدم‌ها.
به مرور می‌بینی این زخم‌ها برات قابل درک میشن انقدر که دیگه دردت نمیاد؛
اینجاست که دیگه میشن برات یه جای زخم، نه خود زخم ..میشن یادگاری.. میشن تجربه
توو پی
بسم الله
وقتی عاشقی یعنی اینکه اگه دنیا رم بهت بدن ، اگه همه دنیا برات کف بزنن اگه همه مواظبت باشن اگه همه بهت افتخار کنن، اگه همه دوستت داشته باشن ، اگه همه بگن تو بهترینی....
ولی اگه اونکه باید، بهت نگاه نکنه ، هیچکدوم از اینها برات ارزش نداره... اخرش اشک تو چشمات جمع میشه و قلبت میشکنه..... اخرش.... تف توی این دنیا.... :"(
دلم برات تنگه.. و کم کم بوی فاصله داره به مشامم میرسه...
و مثل همیشه من کاری از دستم برنمیاد...
چرا انقدر داری بازی درمیاریچرا انقدر بدم میاد ازت :)
ینی قشنگ به حرف سارا رسیدم که میگفت من بدم میاد ازش 
و تو چه دانی این بد امدن چیست
و حیف که حذف و اضافه تموم شد صد حیف :(((
+ چرا من انقدر باید به خاطر یه همچین چیز مسخره ای حرص بخورم :|
+ واه واه 
+ فقط دارم به این فکر میکنم که دیگه تا اخرین روزی که تو این دانشکده ام باهات کلاس ندارم 
وااااااااااای 
چقد این ترم چغر بود :|
به مرور زمان روش های تجارت دستخوش تغییراتی شد و از معاوضه کالا، به روش مسکوکات فلزی، اسکناس‌ها و در نهایت اسناد تجاری تبدیل شد. امروزه اسناد تجاری روش و قالب مناسبی برای انجام فعالیت‌های تجاری هستند. در این نوشته با برات و ویژگی های آن آشنا می شویم.
 
انواع اسناد تجاری
اسناد تجاری به معنای عام کلمه: به کلیه‌ی اسنادی که در عرصه‌ی فعالیت‌های تجاری بین تجار برای سهولت و انجام معاملات رد و بدل می‌شود، اسناد تجاری به معنای عام کلمه می‌گویند.
سلام
خواب نمیرم
میخوام بازم برات بنویسم
از زندگی مجردی برات بگم.
هم خونم پسر بدی نیست..اهل تسنن ولی اهل نماز و قران
هیچوقت فکر نمیکردم بتونم با یه نفر که حتی اعتقاداتش بامن فرق داشته باشه بتونم زندگی کنم...ولی زندگی از همونی که میترسی سرت میاره
آشپزیم خیلی خوب شده
لباس هامو با دست خودم میشورم
اتو میکشم
ظرف میشورم
ولی دوری از خانواده سخته
راستش تا ازشون دور نباشی نمیتونی بفهمی که چقدر دوسشون داری
الان زاهدان بودنت رو بیشتر درک میکنم
توی امامز
چند شب پیش:
شب موقع خواب تاریک
میگم س..  از نحوه صدا کردن اسمش حسمو میفهمه
میگه داری گریه میکنی
میگم نه
میگه پس چرا ناراحتی
ادامه میده
اگر دلت گرفته بود اشکال نداره میتونی بلند بلند گریه کنی و من پیشتم و بزار اصلن باباعلی هم بیدار بشه، قربون شکل نازت برم
همینجوری ک داره حرف میزنه اروم دست میکشه رو صورتم؛ و ادامه میده
تو بعضی وقتا دلت برا خودتم تنگ میشه...
اینکه از کجا میفهمه دلم برا خودم تنگ میشه را نمیدونم.
بعد خودش میره تو فکر
میگه: داری پیر می
سلام دخترم
خوبی؟ من قرار نبود انقدر دیر به دیر برات بنویسم قرار بود از همه چی و همه‌ کاری برات بنویسم اما ببخش که بابات همیشه تو نوشتن لنگ می‌زد. این روزهای هفت ماهگیتم تموم شده و دلبریات تمومی نداره. هر کار جدیدی که می‌کنی من و مامانت از شدت ذوق فقط بغلت می‌کنیم و می‌چلونیمت :)
این روزها شدید درگیر کارم بابا. یادم بیاد یا نیاد این روزها شدیدترین و سخت‌ترین روزای کاری تا الانمو دارم می‌گذرونم نمی‌دونم بعدها که می‌خونی اینارو عمو شانجانی
سلام دخترم
خوبی؟ من قرار نبود انقدر دیر به دیر برات بنویسم قرار بود از همه چی و همه‌ کاری برات بنویسم اما ببخش که بابات همیشه تو نوشتن لنگ می‌زد. این روزهای هفت ماهگیتم تموم شده و دلبریات تمومی نداره. هر کار جدیدی که می‌کنی من و مامانت از شدت ذوق فقط بغلت می‌کنیم و می‌چلونیمت :)
این روزها شدید درگیر کارم بابا. یادم بیاد یا نیاد این روزها شدیدترین و سخت‌ترین روزای کاری تا الانمو دارم می‌گذرونم نمی‌دونم بعدها که می‌خونی اینارو عمو شانجانی
می دانم.چند روزی وبلاگ را از دسترس خارج کردم.بعضی پست ها را حذف کردم و بعضی دیگر را ویرایش.چند تایی کامنت هم غیرقابل رویت کردم.با سرچ اسمم می شد به نوشته های وبلاگ رسید.حس بدی بود.الان آرشیو سبک تر شده.شاید بعدا دوباره هم این کار را بکنم.چمیدانم.من خیلی احمقم.دو دل ماندم که عکس گوشه وبلاگ باشد یا نه.قالب هنوز به میلم نیست.هیچ برنامه ای برای موضوع بندی پست ها ندارم.خیلی مسخرست که من توی این حال و روز روحی دارم به این چیز ها فکر میکنم.دیروز هم افتا
اهنگ تا وقتی مال من نشی یه لحظم اروم نمیشم
دانلود آهنگ آره برات میمونم از فتانه
اهنگ اره برات دیوونم بسته شدی به جونم

دانلود اهنگ دوست دارم خلاصه شه تموم دنیام تو چشات

اهنگ اره برات میمونم خسته شدی به جونم
دانلود آهنگ آره برات دیوونم فتانه
اهنگ اره برات دیوونم فتانه
دانلود آهنگ آره برات میمونم بسته شدی به جونم
قرار بود امروز با هم بریم
نشد ... 
اما به همین آسمون آبی که انقدر صاف و صیقلی بود که میشد توش تو را ببینم قسم
که همین جوری که راه میرم چشمام دنبال تو بود
یک شنبه که دم مترو بودم همش دنبال تو بود
شاید هنوز نمیدونی که دارم برات مینویسم... ولی روزی صدبار میام ببینم که تو چی مینویسی... 
رستگاری عاشقی در 22 بهمن 
 
۱ – باید به حواله کرد شخص دیگر باشد.۲ – باید به حواله کرد برات دهنده باشد.۳ – ممکن است به حواله کرد شخص دیگر یا به حواله کرد خود برات دهنده باشد.۴ – ممکن است در وجه حامل باشد.✅ گزینه ۳ صحیح است به استناد ماده ۲۲۴ قانون تجارت.
دانلود آهنگ حاله دل از امیر شهیار با لینک مستقیم و کیفیت اصلی همراه با متن آهنگ
دانلود آهنگ امیر شهیار حاله دل
دانلود آهنگ امیر شهیار حاله دلآروم دلو بردی تو چقدر آسون
عشقم ندارم چیزی ازت پنهون
دلبر نازه دلم یار و همراه دلم
از خیال عشق تو قصه میسازه دلم
اوج آواز منی عشق هم راز منی
روی ابرام پیش تو بال پرواز منی
وای به جز تو دیگه هیچکی توی قلبم نمیاد
دل دیوونه ی من عشق و فقط با تو میخواد
تا که هستی مثل مستی میشه حال دل من
نفسم میره برات آخه گل خوش
تا حالا با قلب خالی گریه کردی؟انقدر گریه میکنی که چشمات از کاسه بزنه بیرون
انقدر بی دلیل و انقدر زجر آور گریه میکنی که حتی خودتم دلت واسه خودت میسوزه..
بعد از اونهمه تلاشی که واسه دوست نداشتنش کردم، دیدنِ عشقش و حال خوبش و اینکه ازم توقع داشت همه ی عاشقانه هاشو بشنوم کم کم کم کم همه ی توانم و گرفت..
زنگ زدم بهش، فقط گریه کردم 
گفت برو بخواب گفتم نمیبره 
گفت انقد گریه کن تا خوابت ببره
گفت بیا باهم بخوابیم
گفتم نیستی که
گفت فقط گوشی رو قطع نکن
فقط
آقا دیروز دومین جلسه ای بود که یوگا رفتم.هر چقدر از احساس لذت و آرامش و خوشی دیروز بگم کم گفتم.یعنی حتی در تصوراتم هم نمیگنجید انقدر از یوگا لذت ببرم و کیف کنم.الان لحظه شماری میکنم برای فردا که بازم کلاس دارم.یعنی تو اون یک ساعت و نیم که حرکات یوگا رو انجام میدیم انقدر باید حواست به درست انجام دادنشون و تنفست باشه که اصلا به چیز دیگه ای فکر نمیکنی.نتیجه این میشه که وقتی میای بیرون تا آخر شب یه لبخندی رو لباته و فکرت آرومه و دیگه برات مهم نیست ک
پسر، من هرچیزی رو بتونم درک کنم، این دورهمیای عید و صله‌رحم و اینا رو نمیتونم درک کنم و اصولاً آخه فازشون چیه که هی بیخودی مهمونی می‌گیرن؟:|بابا من اصن دلم براتون تنگ نشده:|بذارین یکم بگذره از آخرین باری که دیدیمتون:|پ.ن1: اگه طوفان و زلزله و اینا بشه و قرار باشه از کل فامیل یه‌نفرو انتخاب کنم، پدربزرگ مادریم رو انتخاب میکنم. انقدر این بشر دوست‌داشتنیه و رک و بی‌تعارف صحبت میکنه. پیرمرد گوگولی:))) حالا فعلاً که بین این مزخرفا گیر افتادم:|
مدتها بود که از هدف نداشتن برای زندگیم می نالیدم تا اینکه امام حسین علیه السلام راه رو نشونم داد.
بی ادبیه که امام حسین (ع) برات راهی رو تعیین کنه و تو راه خودت رو بری
و مهم تر از اون وقتی امامت برات راهی رو مشخص میکنه اون برات بهترین راهه
 
خواهر زیبارویم سلام
شب و روزت به خیر
 
 
...... ولش کن
می خواستم چند تا جمله برات بنویسم
حیفم اومد
بهتره که خودم بهت بگم نه اینکه در نبودنِ من بخونیش
 
یه بار که دیدمت بهت خواهم گفت
اینجا حیفه
بگذار وقتی برات می گم صدای نفست رو بشنوم
 
بعضی کسایی که تهران زندگی میکنن میگن کاش توی یه شهر دیگه بودیم، جایی که انقدر شلوغ نبود، انقدر الودگی الودگی نبود و...و کسایی که شهرای دیگه زندگی میکنن، معمولا دوست دارن مهاجرت کنن تهران به دلیل شغل بهتر، امکانات بهتر و...
من جزو دسته ی دومم، ولی نه برای شغل چون هنوز دغدغه‌شو ندارم؛ بلکه صرفا برای کنسرت های خیلی خوبی که توش برگزار میشه.
بیستو هفتم یوگنی گرینکو میاد تهران(به پیانیست فوق العاده روس؛ اگه میتونید برید از دست ندید) و داغ دلم دوبار
جای خنجری که توی قلبم فرو کردن دیگه درد نمیکنه اما رد اسکارش هنوز هست...آدمهای ده ساله ی زندگیم یک روز از خواب بیدار شدن و تصمیم گرفتن آزارم بدن و تونستن...
اما من نتونستم فراموششون کنم،کنارشون بذارم...رد اشک هایی که ریختم هنوز هم توی آرشیو اینجا هست اما لعنت به من که انقدر ضعیفم که هنوز هم موقع دلتنگی هام دستم به گرفتن شماره ی همون آدمها میره...من امروز آدم ضعیف و ترحم برانگیزی بودم...شخصیتی که دلم نمیخواد از خودم ببینم و انگار تحت کنترل خودم نیس
نمیدونم چقدر زمان ببره تا به شرایط جدید عادت کنم فقط میدونم الان خیلی حالم گرفته ست بابت اتاق جدید. هم اتاقیم خوبه . اتاق خوبه. همه چیز اوکیه اما خیلی ساکته:) دلم واسه کرم ریختنای قبل خوابمون تنگ شده. واسه اینکه ساعت ١٢ تصمیم بگیریم به خواب و  تا یک دو نصفه شب رو همون تختامون هی با هم حرف بزنیم و بخندیم. اونقدری که مدام بیان اعتراض کنن که اتاق ٢٩ چرا انقدر شلوغه؟:)) دعوا؟ اره زیاد داشتیم. اما عوضش من برا اولین بار تو زندگیم یکم داشتم طعم شیطنت رو
بزرگترین دغدغه من، ساعت 11 : چرا این پتو انقدر گرم و نرمه؟
بزرگترین دغدغه من، ساعت 11:30:چرا این کلاس عربی انقدر بدردنخوره
بزرگترین دغدغه من، ساعت 12:چرا این ساسوکه انقدر لوس و ننره؟
بزرگترین دغدغه من، ساعت 12:30:چرا گوشی تو مدرسه ممنوعه، ولی مدرسه تو گوشی نه!
بزرگترین دغدغه من، ساعت 1: چرا کرونا انقدر باکاست؟ چرا...آخه چرا استان ما باید سفید باشه؟ چرااااااااااااااا باید مجبور باشم در عرض یه هفته ناروتو شیپودن رو تموم کنم چون مدرسه ها احتمالا باز می
با دکتر روان پزشک رفسنجانی حرف زده ام گفت شاید کسی برات دعایی نوشه !!! که این اتفاقات برات میفته !!! گفتم یعنی چی ؟ گفت بهش فکر نکن بعد انرژی که فرستاد فوق العاده سرحال هستم ؟ فقط موندم چنین چیزی اصلا وجود خارجی داره یا نه دعا نویسی !!! انرژی مثبت !!!
داشتم به آهنگ دلم برات تنگ میشه معین زد گوش میدادم.
وسطای آهنگ انگار نفس کم میاره :|
از متن آهنگ نگم که چقد چیپ و بیخودیه :|
همه آهنگ حول محور نوشتن اسم دو نفر روی شیشه بخار گرفته میچرخه :|
ینی امروز من دارم نیمه خالی لیوانو میبینم یا چی؟
نمیفهمم واقعاااا،طرف فقط ۱ساعت وربع با خونه پدرمادرش فاصله داره بعد چقدرررر گریه و زاری میکنه همش.....اخرهفته ها هم همیشه خونه مادرش ایناست...
خدایاااا پس ما دل نداریم؟؟؟؟؟
بعضی وقتها دلم برای خودم میسووزهاااا میسوزه.....
والا بخدا...
دست تنها....
تو مملکت غریب....
صبح تا شب میدویم که بتونم به درس و کار و زندگیمون برسیم...
شب وقتی سرمون به بالش میرسه،اول میمیریم بعد میخوابیم....
زشته بخدا.....یکم رو ظرفیتمون کار بکنیم....
 
حالِت
حالِ دلت
حالِ تو با یه نفر خوبه
وقتی با یه مخاطب خاص محشور باشی...
دَمخور باشی
حالت خوب میشه
چون احساس می کنی وقتی اون هست همه چی رو به راهه
چون وقتی او هست می تونی مشکلات و ناهنجاری ها رو مثلِ یه "راحت الحلقوم" قورت بدی
چون او تنها کسیه که برات مشکل تراشی نمی کنه
ینی
یعنی
یعنی هر چه از دوست رَسَد خوش است
اگر برات درد سر هم درست کنه، برات لذت بخشه
چون دوستش داری
چون همه چیزته
 
خوش به حال و احوال اونی که مخاطبِ خاصش غایب نیست
همیشه حاضره
هم
تو میخواهی
کور باشم و نبینمت..
کر باشم و چیزی از تو و راجب تو را نشنوم..
احمقانه فکر کنم که هیچوقت عاشق نشدی..
تصمیم جاهلانه ای هم ندارم..
سوالی از این که چرا نیستی و نمیخواهی باشی و ...   ندارم.
قانعم کردی که بیش ازین نخواستی و نمیخواهی باشی.. چون حتی توانش را هم در خود نمیبینی!
 
و اما سوال من اینست:
تو را چه کسی قانع کرد که اینگونه باشی!؟
 
قرار بود اسفند شلوغ ترین روزای من باشه. قرار بود کل هفته رو درس بخونم تا بتونم تو عید یکم وقت خالی! داشته باشم. قرار بود هفته اخر اسفند بیام تازه خیابون طالقانی رو متر کنم برا خرید. قرار بود امسال سفره هفت سینو من بچینم بالاخره. قرار بود خیلی چیزا. قرار بود دیگه مجبور نشم انقد خونه بمونم. قرار بود دیگه انقدر سرم خلوت نشه که بفهمم چقدر حالم خوب نیست. قرار بود این ویروس تا ١٥ فروردین بره. من روانی میشم اگه نرم بابل. من دیگه طاقت این روزا رو ندارم. من
مادرم که کلا کلا بیخیال شده و میگه فقط دعا میکنم برات و هر چی بهش میگم انگار نه انگار که احساس مسئولیتی کنه و اینور اونور برام کسی پیدا کنه.
عین خیالش نیست، دوست داره صبح تا شب لم بده جلو تلویزیون و سریال ببینه و به دعا اکتفا کنه!
از دوستام هم دیگه کسی نیست که بتونم ازش بخوام کسی رو بهم معرفی کنه...
نمیدونم دیگه باید به کجا سر بزنم، اصلا دیگه دل و دماغی برام نمونده، اینجوری ازدواج کردن چه فایده ای داره!
اون موردی هم که خودم باهاش آشنا شدم و گاهی ح
ه اومد گفت که سر اون کلاسه که پیچوندم چی شده
گفت استاد بهش گفته یکی میخواسته برات حضور بزنه ولی من که تو رو میشناسم ه (آخه ه نمایندشه و من انقدر اسکلم که خواستم واسه نماینده ش که هزار بار دیدتش حضور بزنم‍♀️)
بچه ها گفتن دستشم گذاشته رو عینکش یکم دنبالت گشته که نبودی
حالا به هرکی میرسم میگم
شنیدم ریدم :)

پی نوشت:به عنم
خاطره میشه واسه بچه م تعریفش میکنم که چطور وقتی یه چس ترم بودم، استاد فوق تخصص مونو اسکل کردم :) 
چند تا پست اخرم رو دیدم !ازحدود بهمن ماه به این ور! خداییش حالم بد شدازاین حجم انرژی منفی و حس بدبختی. برگشتم عقب رو نگاه کردم و افسوس خوردم واسه خودم ! معمولا من از همه چی می نوشتم ! هم حال خوب و هم حال بد ! و انقدر مداوم می نوشتم که آرشیو هر ماه برام خلاصه اتفاقای اون ماه بود و خوندنش حس خوبی بهم میداد! خنده ها و گریه هاش واقعا شبیه زندگی بود ! 
 به عقب که برگشتم با خودم گفتم تو که انقدر بدبخت نبودی !!!! کلی اتفاق خوب هم برات افتاد که ! چرا فراموش کردی
  
ریشه لغت برات :
برات به معنی اعمال نیک است . همچنین از این لغت برای نوشته‌ای یا سندی که به کسی دهند و به استناد آن، چیز دیگری را بگیرند، نیز استفاده‌می‌شود . در ادبیات به هر حواله یا وارد معنوی برات می‌گویند . از معانی اصیل لغت «برات»، بی گناهی می‌باشد، به معنای منزه و مبرا و پاک و مقدس (یعنی مبرا و پاک از هرگونه گناه) . 
وجه تسمیه برات :
بَرات نوشته‌ای است که بر اساس آن شخصی به شخص دیگری امر می‌کند یا درخواست می کند مبلغی در وجه یا حواله ک
دانلود آهنگ مسعود صابری خوابتو دیدم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * خوابتو دیدم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مسعود صابری باشید.
دانلود آهنگ مسعود صابری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Masoud Saberi called Khabeto Didam With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ مسعود صابری به نام خوابتو دیدم
خوابتو دیدم روی ماهتو دیدم روی موهای افشون تو هی دست میکشیدماز خواب پریدم دیگه تصویر اون لحظه ی زیب
کانال ما در سروش  
قرارمون ساعت ۵ بود اما ۵ونیم شده بود و تو هنوز نیومده بودی زیر سایبون یه کافه پناه گرفته بودمآخه بی هوا بارون شدیدی گرفته بود...داشتم نگران میشدم که دیدمت که داری از دور میای...وقتی بهم رسیدی انقدر خیس شده بودی که انگار همون موقع از زیر دوش اومده بودی بیرون!!میترسیدم سرما بخوری ؛گفتم بیا بریم تو این کافه گرم شی کهگفتی یه لحظه صبر کن بعد از زیر کتت یه چتر درآوردی ازون رنگی رنگیا که من خیلی دوست داشتم...با تعجب گفتم تو که چتر داشت
جراحی و اطفال رو که قرار بود بیست و چهار روزه بخونم،هجده و نیم روزه تمام کردم...امشب که قبل از دراز کشیدن توی تختم ایستادم رو به روی برنامه ی چسبیده به دیوارم و با وسواس روی جراحی خط کشیدم حس خوبی داشتم...در اون لحظه دلم نمیخواست به دو ساعت قبل ترش فکر کنم که سر تست های جراحی و مسلط نبودنم انقدر فشار روانی بهم وارد شد که از سر درماندگی سرم رو گذاشتم روی میز و چشمهام خیس شد...به خودم میگم رفرنس جراحی عوض شده و ترجمه ی به درد بخوری هم ازش در دست نیست،
خیلی دلم میخواد پست بذارم ... ولی نمیدونم چی بگم که ارزش گفتن داشته باشه:)
اما چه میکنم ؟ دارم درس نمیخونم! امروز ۲۱ مرداد ماه:) (ای وای الان یادم افتاد تولد دوستم دیروز بوده و تبریک نگفتم:/) . از این بگذریم، ۲۳ روز تا علوم پایه مونده و غلط خاصی نکردم. فی الواقع ترس دارم از درس خوندن. از اینکه یادم بره. از اینکه سوالا انقدر سخت باشه که نتونم جواب بدم! مهم ترین علت شروع نکردنم اینه. امیدوارم استرس مثبت بگیرم و بتونم بخونم:)
عجیب دلم برات تنگ میشهبزار بیهوده گویی کنم بزار نگرانت باشم تو هر جور میخوای نفسیرش کن اما فقط باشهمین
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیمگاهی از دور تو را خوب ببینم کافیستفکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیزکه همین شوق، مرا خوب ترینم! کافیست[گل]
خداروشکر انقدر خودمو درگیر خودم  میکنم که نه حوصله و نه وقت فضولی توی کارای بقیه رو ندارمـ
_برنامم هم شلوغ تر شد و باید برای اون کتاب ۶۰۰صفحه که ۴۷۵صفحه اش مونده برنامه بریزم روزی ۳۵صفحه:/ چشمام نمیکشه واقعا...
و بقیه کارا و...دستبند هم قرار بود ببافم که سرد شدم نبافتم:( بتونم شمع سازیو شروع کنم فکنم خوبه! شمع ساختین شما؟ 
کرونا ویروس بالاخره به ایران رسید و خیلی متاسفم که نمیتونم به خیلی از رویاهام برسم. امیدورام بتونم از این بلایا هم جان سالم به در ببرم تا حداقل بتونم آخرین آرزو یا هدف م رو اجرایی کنم.
شاید این موضوع یک بهانه خوب بود تا بتونم زودتر سر و سامانی به آرزوهای ناتمام زندگی م بدم و برای رسیدن بهشون برنامه ریزی مجددی داشته باشم. 
برسیم به اصل موضوع که برنامه ریزی برای برآورده کردن یکی از آرزوهای بزرگ‌م یعنی سایکل تورسیم‌ه. البته خیلی دوست داشتم قای
روز اولی که علی مشهدی رو دیدم خواستم بهش بگم سلام صادق :)
بس که شبیه صادق بود. توی این یک ماه هرروز دلم رو براش تنگ کرد! برای هر حرف فلسفیش و برای هر بازی که تا چند سال پیش باهم می‌کردیم. 
حالا که اومدم پیشش بهش میگم که علی مشهدی شبیهشه و چرا. به گمونم ناراحت میشه از این‌که انقدر به پسرای کلاسمون توجه کردم ولی به روی خودش نمیاره! می‌شینم از در و دیوار باهاش حرف می‌زنم. که کلاسشون چه جوریه و چه جوری باهم مباحثه می‌کنند. دوست دارم پنیر پیتزا بریزم
مینویسم. یه روز بخون.
حداقل من به این امید مینویسم. :)
 
دیشب کابوس دیدم.
و یه جوری نصفه شبی بغض کردم که خودم به حال خودم گریم گرفت:)
 
2 دی شناختمت. پارسال.
و کن فیکون شد دل لامصبم.
 
 
آه. یاد ب ا د.
 
الان یادم افتاد.
کاش برات کادو میگرفتم تولدت.:)
حیف.
خیلی چیزا دستامو بسته بود. خیلی چیزا.
 
ولی الان که رو به راه شدم.
تو دیگه منو نمیخوای.:)  زیبا نیست؟ :)
 
د ا ر م   د    ق   میکنم  :      )
 
کاش برات یه ماشین تحریر میگرفتم.:)
 
نامبرده جانم.
من برات کافی نیست
ای دل بی‌قرارم. ای دل بی‌قرارم. بی‌تو ....
می‌دونی.... دلم می‌خواد که یه آهنگ برات بنوازم..... شاید اگه جامون عوض می‌شد من... از این که یه نفر حتی می‌خواد یه آهنگ برات بسراید، توی آسمون‌ها می‌پرید و از خوشی.... پرواااااااااز می‌کرد............
تو هم اسمم رو سرچ می‌کنی تا عکسم بیاد و بفهمی Online ام یا نه؟ 
ای عششششق.. ای دل تو خریداری نداری. عاشق شدی و یاری نداری
دل ای دل 
دل ای دل
دل ای دل
دل ای دل
آهاااااااا هاها اااااا ی
میم گفت بهش فکر نکن اما من خیلی فکر و ذهنم درگیرش شدهدرگیر اینکه اگه یک سال قبل اون جسارت و نترس بودنم رو نداشتم ، اگه ادم اهل ریسکی نبودم الان هم اینجا و این نقطه از زندگیم نبودم و راه پیش روم انقدر قشنگ نبود شاید
و امروز چیکار کردم؟ در جواب به یک موقعیت جالب احتمالی ترسیدم.مردد شدم و با کوچکترین سیگنال منفی پا پس کشیدم
کجاست اون بخش جسور درونم؟چرا اینطوری شدم آخه
من باید این موقعیت رو تجربه کنم.باااید
اما فکر نمیکنم سراغ همین یکی برم.منتظر ب
دو هفته است آگهی‌های استخدامی روزنامه رو چک می‌کنم. یکی ستون پزشکی و درمان، یکی هم ستون آشپز و شیرینی‌پز!!! انقدر امروز وسوسه شدم که برم یکی از این قنادی‌ها برای بردست قناد، شرایطش رو ببینم، اما منصرف شدم. می‌دونم که اگه برم و قبولم هم بکنن، کارم شستن مقادیر وحشتناکی ظرف و ظروفه و ایضا جارو و تی و اینا :/ حالا با ارفاق شاید بذارن شکر هم بریزم تو تخم‌مرغ‌ها! ظرف شستن باز یه چیزی، جارو و تی که فکرشم نکن بتونم انجام بدم!
الان نمی‌تونم برای قناد
یادت میاد یه روز برات دوست دارم میخوندم از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
یادت میاد یه روز برات دوست دارم می خوندم MP3
متن راه آموزش سوسن از معین یادت میاد یه روز سند پرداخت همراه دارم میخوندم متن راه آموزش سوسن معین یادت میاد یه روز سند پرداخت همراه دارم میخوندم با شوق رویت ارتباط جادو .
ادامه مطلب
بعد از جلسات مشاوره با دکترهای متعدد یک دندانپزشک پیدا کردم که میتونم برای ارتودنسی بهش مراجعه کنم و در واقع برای مدتی تحملش کنم! برادرجان گفت فاطمه ما چرا انقدر گشتیم دکتر دیدیم؟ همه شون تخصصشون ازتودنسی بود چه فرقی داشت! گفتم ببین عزیزم وقتی من قراره هر ماه یک ساعت صورت آقای دکتر رو پونزده سانتی صورتم تحمل کنم باید حس چندشی بهش نداشته باشم. به بقیه جز این دکتر جدی حس مزخرفی داشتم. خندید گفت واقعا راضی نبودم با این جزئیات هم بگی. قبول. قانع ش
سلام
من یه دانشجوی ترم ۷ مهندسی مواد و متالورژی هستم که ۶۱ واحد تا ترم ۶ پاس کردم و اوضاعم افتضاحه و میدونم که تا ترم ۱۰ یا ۱۱ مهمون دانشگاه هستم.
ولی مشکل اصلیم که باعث شده این اتفاق بیافته بی انگیزگی و ناامیدی و بی حالی و تنبلیمه. نمیدونم باید چیکار کنم تا درست بشم. اگه میگین هدف نداری و این چیزها اتفاقا هدف خیلی خوبی هم دارم ولی از رسیدن بهش ناامیدم و افسرده و ناراحتم. 
یعنی مثلا برنامه میریزم که توی هفته ی آینده این کار رو انجام بدم، ولی دو ی
درسته در این دوره رنج زیادی متحمل شدم . اونقدر زیاد که ساعت ها گریه کردم و گاهی طاقتم زاق میشد و ارزوی مرگ میکردم .
ولی بعد فکر کردم وقتی خدا نمیخواد دردت درمان بشه پس اون درد برات خیره . اون درد برات رشد داره . اون درد برات نردبونه . 
میخوام این درد رو نردبون کنم برسم به کربلا . 
دعا کنید برام
دانلود اهنگ تو فقط تب کن ببین برات میمیرم
دانلود کامل اهنگ جدید و زیبای دانلود اهنگ تو فقط تب کن ببین برات میمیرم تو یه لب تَر کن همراه با متن و کیفیت خوب 320 و همچنین لینک مستقیم در وبلاگ یک موزیک
برای دانلود این ترانه زیبا با لینک مستقیم به لینک پایین این مطلب کلیک کنید
متن اهنگ
ادامه مطلب
حس عجیبیه. که دو هفته دیگه عروسیته و قراره منتقل بشی به منزل جدید. با تمام پیچیدگی ها و سختی های قبول مسولیت.
به خیلی چیزا باید حواست باشه. قراره روال خیلی چیزا چیده بشه. از اول هر طوری رفتار کنی همون طوری ازت تا اخر انتظار میره.
خیلی باید حواست باشه که چه چیزایی مطلوبت هستن و چه چیزایی برات خط قرمزن و چی برات مهمه.
روی چیزایی که برات مهم هستن شوخی و تعارف نداری. سعی کن برای همونا مذاکره کنی. روی چیزای دیگه سعی کن بگذری. نه به خاطر اون. به خاطر خود
 مبارزه چه معنی‌ای دارد؟ 
حاضرم آسیب ببینم چون فکر میکنم من درست میگویم؟ یا حداقل من درست‌تر میگویم...
چرا چیزی که آدم باور دارد انقدر مهم است؟ 
چرا آنها که باور دارند اسلام درست است و من که حتم دارم کسشر است انقدر باورهایمان برایمان اهمیت دارد؟ 
چرا مردم برای باورهایشان میجنگند؟ اگر ماندلا نمیجنگید، با سیاهپوستا هنوز مثل سگ رفتار میشد و اگر هیتلر نمیجنگید هزاران یهودی زنده بودند.
چرا باورها انقدر برایمان مهم است؟
یک: توی این لحظه حس میکنم غم دنیا توی دلمه. قفسه سینه م دیگه جا نداره.
دو: به یک عدد هم زبون ماندگار نیازمندم. نه! اصلا ولش کن. به بی خیالی مفرط نیازمندم. 
سه: حالا این همه مدت بیکار بودم، پیشنهاد کاری جدی نداشتم. همین که دست به کار شدم، از در و دیوار داره میباره. خداییش ضعیف کشی زندگی! 
چهار: به اکانت شخصی اینستاگرامم دسترسی ندارم. چند روزه دارم خودم رو میکشم به پشتیبانی اینستا بفهونم بابا من همونم. حالیش نمیشه که. باز میگه کد ایمیل شد. خب! آخه خدا
برات
از دیدگاه حقوق تجارت،  به منزله قرارداد نیست بلکه در معاملات بازرگانی
به جای پول رد و می‌شود و بر طبق آن صادرکننده برات به واسطه دستور می‌دهد
در زمانی مشخص مبلغ معینی را به دارنده برات واریز و یا حواله نماید. در
بحث واردات کالا و خرید به شیوه برات اسنادی یک سری شرایط و ضوابط وجود
دارد و تنها با رعایت و انجام  آن‌ها استفاده از این روش در معاملات
بین‌المللی معتبر خواهد بود‌‌ که در ادامه ابتدا به انواع برات و شرایط
صدور آن پرداخته ش
دانلود آهنگ لعنت به روزایی که دلم تنگه برات
بهترین ها از موزیک من  تقدیم شما عزیزان ♫ دانلود اهنگ لعنت به روزایی که دلم تنگه برات همه این شبارو قدم زدم باهات از مصطفی و مجتبی حبشی به همراه تکست و بهترین کیفیت ♫
Download New Music BY : Ricado | Lanat Be Roozaei Ke Delam Tange Barat With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa
 
متن آهنگ لعنت به روزایی که دلم تنگه برات
ادامه مطلب
یه درجه‌ای از صداقت و رک‌بودن توی دوستای قدیمی هست که جای دیگه‌ای نیست. دیشب بهم گفت: بهت حسودیم می‌شه که این که با درسات حال کنی برات مهمن؛ من انگار بی‌حس شده‌م.حسادت تو رو به جون و دل می‌خرم؛ گرچه اون طوری که می‌شناسمت تو حسادت نمی‌کنی، تحسین می‌کنی. ولی ممنونم که بهم گفتی که یه هم‌چین چیزی اساسا حسادت داره. این طوری دارم می‌تونم یه سری چیزهایی که پیش می‌اومد رو درک کنم که چرا اون طوری شد. چون من متاسفانه این عقیده رو که اصالت آدم به ا
امیدورام بتونم سالم و سلیم الصدر بارت بیارم.
نه ولی من چطور می تونم!
منی که هیچ وقت تکلیفم روشن نبود از شدت کور چشمی و کور دلی...
امیدوارم خدا سلیم الصدر بارت بیاره و بعد به عشقی کام دلت رو بگشاید که عشق بالا دستش فقط عشق خودش باشه که به ائنم برسوندت با این عشق ...
به عشق رسیدی درکش کنی ان شاءالله
عشق برات اتفاق بیافته ان شاءالله
اونقدر سلیم الصدر و دریا دل باشی که عشق بیاد سمتت و درکش کنی
و معشوق که عاشقت شده هم همینقدر و بلکه بیشتر سلیم الصدر و در
دقیقه های طولانی به خط صاف و چشمک زن روی صفحه سفید خیره شدم. واقعا نمی دانم چه باید بنویسم. نمی دانم. نمی دانم. نمی دانم. خودم را نمی دانم. دنیا را نمی دانم. هرچیز که به آن باور دارم را نمی دانم. حتی نمی دانم که دارم ژست میگیرم یا این واقعیست. نمی دانم شما الان درباره من چه می گویید. نمی خواهم بدانم
از اول بهمن من همین بوده. چرا. این هفته شلوغ بود. اما من...نمی دانم.
مغزم دارد مرا به جاهای عجیبی می برد. بگذارید ارام آرام شروع کنم به گفتن.
ببینید. شاید ای
زندگی اینطوریه؛ 
گاهی انقدر دوست در کنار خودت داری که حتی فکر اینکه یه روزی برسه که تنهایی توی گلوت باشه و تو رو به حالت خفگی دربیاره برات یه چیز خنده داره! گاهی هم از شدت تنهایی نمیدونی به کی و چی پناه ببری و هیشکی رو نداری که بتونی باهاش دو کلمه دوستانه صحبت کنی.
زندگی اینطوریه؛
گاهی به خاطر شادی و سلامتی خودت و خانواده و اطرافیانت نمیدونی چطور شکر خدا رو به جا بیاری و گاهی غم و ناراحتی جای همه حسهای خوب زندگیت رو میگیره.
گاهی انقدر سرت شلوغ
دیروز تولدم بود :) 27 سالم تموم شد و برادرم 20 سالش تموم شد. اصلا باورم نمیشه که سال ها اینقدر سریع میگذرن و من هنوز تکلیفم با خودم معلوم نیست انگار تازه تازه بود که تولد 17 سالگیم رو جشن گرفتیم دوستام برام سنگ تموم گذاشتن و خانواده هم همینطور و من هنوز باورم نمیشه که این تعداد آدم هستن که منو دوستم دارن :) خداجونم ممنونم ازت که 27 سال بهم فرصت زندگی دادی فرصت دادی تا زیبایی هایی که آفریدی رو ببینم و صداهای گوش نواز رو بشنوم . ممنونم که بهم یه بدن سال
از ترس بیکاری و توی خونه نشستن و همچنین به خاطر اینکه زودتر مدرکم رو بگیرمترم تابستونه گرفتم.راستش برنامه من اینه که در وهله اول بعد از لیسانس اپلای کنم برای کانادا و خب اگه قبول نکنن مجبورم فوق رو هم بخونم و بعدش برم.
تمام زورم رو دارم میزنم تا زودتر زبانم رو تموم کنم و بتونم ایلتس بگیرم.
از طرفی کلاس اتوکد میرم و بعدش باید ریویت و اسکچاپ و 3D مکس و ICDL رو بگیرم و دارم زور میزنم مدرک های بین المللی همشو بگیرم تا به دردم بخوره.
از یه سمت دیگه هنوز
امروز روز نویسنده است. به استادم پیام دادم خیلی دلم تنگ شده بودو بهش تبریک گفتم اصلا جوابمو دادن بال در آورد. چقدر دلم میخواد منم مثلش بشم. کاش همیشه سلامت باشه کاش بتونم همه زحماتشو جبران کنم و خوشحالش کنم. یعنی میشه؟ خلاصه که کلی خوشحالم. کاش منم بتونم یروزی نویسنده ی بزرگی بشم. مثل استادم باشم. 
دانلود آهنگ جدید مهدی ملکی به نام عاشقم بگی نگی
Текст песни ashegham beghi naghi Mehdi Maleki
یا حالیم نگم برات ببین دلم رفتاه براتИли я не собираюсь говорить тебе, смотри, я скучаю по тебе
وصله به و جونم عزیزم، تو رو دیدم و رد داده دلمЗалатал и дорогой, я тебя увидел и отверг мое сердце
همش برات تنگه دلم میخوام ببینمت عزیزم

ادامه مطلب
دلم میخواد بنویسم ولی نمی دونم چی بنویسم
بعضی وقت ها زندگی ساده هست با نگرانی های ساده
می نویسی و سبک میشی
ولی زمانی که حجم حوادث برات بیش از حد هست
وقتی که سنگینی درد مثل غبار تیره روی قلبت حس می کنی
نوشتن راه حل نیست
این دوره که باید رد کنی تا بهتر بشی
تنها راه حلش برای من حرکت کردن
پیاده روی راه رفتن
حتی میشه گفت فرار
با هر قدمی که بر میداری حس می کنی کمی سبکتر شدی کمی روشن تر
توی این دو هفته خیلی پیاده روی کردم
شاید اندازه 6 ماه یا 3 ماه
خیلی فک
چی به سرت اومد که از اون آدم پر جنب و جوش، انقد ساکت شدی و برای هز چیزی نگرانی؟‌ مگه نمی‌گفتی که اگه یه کوه جلوت باشه، شروع می‌کنی به کندن؟ حالا که کوهی نیست، همه‌ی مسیر‌ها هم حداقل هموار به نظر میان، پس چرا شروع نمی‌کنی؟‌
منتظر چی هستی؟ تضمین؟‌ نیست. وجود نداره. ممکنه اینبار از دفعه قبل محکم تر بخوری زمین. ممکنه تو مسیر همه چیزت رو از دست بدی. ممکنه همین اندازه اعتماد به نفسم که برات مونده بره. ممکنه  یجور بخوری زمین که دیگه هیچ وقت بلند ن
خدایا!میدونم خودم که تو این دو هفته باید تلاش بیشتری می کردم. باید زحمت بیشتری می کشیدم. میدونم نتونستم شکر نعمتت رو به جا بیارم.
تسلیم!
خدایا! ولی بذار امشب و فرداشب بتونم خودمو برا مهمونیت آماده کنم.
این دفعه هم بگذر از سر تقصیرات من سر تا پا گناه ...
شیرینی عفوت رو بهم بچشون. بذار دوباره بتونم برا نمازشب بیدار شم.
خدایا ... .
هی می‌نویسم هی پاک می‌کنم. هی می‌نویسم هی منتشر نمی‌کنم. 
یه عالمه سیاهی تو مغزم منفجر شده.
کاش منم مثل گوسفندهای دور و برم به گوسفند بودنم پی نمی‌بردم هیچ وقت. سرمو مینداختم پایین  انقدر یونجه می‌خوردم که در ثانیه می‌توپیدم یا انقدر از گشنگی مععع مععع می‌کردم که جونم دربیاد. 
 
امیدورام بتونم سالم و سلیم الصدر بارت بیارم.
نه ولی من تنهایی چطور می تونم!
منی که خیلی جاها هنوز حب و بغض هام الهی نشده، هنوز...
امیدوارم خدا سلیم الصدر بارت بیاره و بعد به عشقی کام دلت رو بگشاید که عشق بالا دستش فقط عشق خودش باشه که به اونم برسوندت با این عشق ...
به عشق رسیدی درکش کنی ان شاءالله
عشق برات اتفاق بیافته ان شاءالله
اونقدر سلیم الصدر و دریا دل باشی که عشق بیاد سمتت و درکش کنی
و معشوقت که عاشقتم شده هم همینقدر و بلکه بیشتر سلیم الصدر و
الان که دارم تایپ میکنم مدام اهنگ دریا آرش و مسیح توی ذهنم و گوشم میام. یادته روزای آخر لب ساحل قدم زنان این آهنگ رو گوش میدادیم؟ یادمه آخرین بار غروب با هم خوندیم و خندیدیم.
خیلی دلم برات تنگ شده... با اینکه عید هرسال میری خونه اما اینبار میدونم بر نمیگردی...
لعنت به درس که نتونستم اوضاع مالیم رو طوری کنم زود ازدواج کنیم...
غر دارم میزنم اما واقعا نمیدونم چ کار کنم... خیلی دلم برات تنگ شده عزیزم :(
پنجشنبه 10/5/1395صبح با باباجونت رفتیم بانک صادرات سر کوچه تا برات حساب باز کنیم،اول قرار بود مشترک با حساب من باشه ولی کارمند بانک گفت با باباش باشه بهتره و این شد که شما با حساب بابا و خودت صاحت یک عدد عابر بانک شدی و وقتی اسم و فامیلت رو روی کارت دیدم کلی ذوق کردم ان شاءالله همیشه حسابت پر پول باشه و تنت سلامت دلت خوش...بهترین ها رو برات آرزو میکنم عشق مامان
سلام 
  عجب شبی بود امشب ،عقد بهترین و صمیمی ترین دوستم شاید بدون تردید بتونم بگم بهترین شبم ،قشنگ ترین لحظه ی که دختری که هیچ پسریو نگاه نمی کنه حتی یه رژساده هم نمی زنه به یکی محرم می شه و تمام وجودشون مال هم می شه و خنده های که بدونه توصیفه  .
  رفیقم زوج شدم مبارک باشه برات بهترین هارو می خوام ...
یه تغییر..
امیدوارم بتونم 
حالا بیشتر میام میگم..
فعلا یه کتابو میخام شروع کنم به اسم 
لطفا موفقیت را باور کنید ..
میخونم و میخونم و میام نظرمو میگم
قطعا نباید جا بزنم
اره گریه اره
ولی جا زدن اخه؟ 
انقدر تو دلم رویاها دارم ک نباید خرابش کنم این همه سختی نکشیدم ک تو دانشگاه جا بزنم 
قطعا من مسولم نسبت به تک تک جمله هایی که تو دانشگاع باید یاد بگیرم تا موفق شم.
یه سری ویژگی های اخلاقیمم باید تغییر بدم.
تو بیان هم بیشتر بیام✌
دلم واسه فضای بجه های ق
نقاشی. ویلون. زبان جدید.
چیزاییکه باید ادامشون بدم.
دلم میخواد تو نقاشی انقدر خوب شم که به راحتی بتونم یه چهره رو طراحی کنم و آبرنگ رو هم یاد بگیرم.
و ساز ویلون سازیه که همیشه خودم رو در حال نواختنش تجسم کردم و دوست دارم یروز بلاخره یادش بگیرم.
باید زبان جدید یاد بگیرم و منی که انقدر عاشق بزرگی دنیام خودم و مغزم رو همگام با اون بزرگ کنم.
دارم میبینم. دارم اونروز رو میبینم. روزیکه دانشجو شدم جلوی چشمامه.
من آنه دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ته
دلم گرفته
به خیلی دلایل
خسته ام
به خیلی دلایل
یه حال بدیم
یه حالی شبیه ناامیدی
شبیه اینکه دلم میخواد بتونم روحمو عین یه بچه اروم کنم
بتونم به خودم اطمینان بدم من از پسش بر میام
بتونم...
چرا من اینطوریم؟
توکل کردن که اینطوری نیست
توکل کردن ینی آدم مطمئن باشه همه چی درست میشه به قول حضرت علی مثل بچه ای که شب چیزی از پدرش میخواد مطمئنه فرداش پدرش براش فراهم میکنه
مگه منم از خدا نخواستم وکیلم باشه؟
پس چرا اینطوریم؟
خدایا میشه من درست و حسابی بهت تو
گاهی اوقات هست که تو خیلی شدید روی یک موقعیت و یک امکان در خلوت خودت و دوستان پافشاری میکنی که داشته باشیش ولی امکان دسترسی به اون برات فراهم نیست و همیشه حسرتش رو میخوری. بعدِ یه مدت یهو توی جایی که اصلا انتظارش رو نداشتی اون موقعیت برات مهیا میشه ولی تو دل و جرات بدست آوردنش رو نداری و به راحتی از دستش میدی و به کلی از خیر اون موقعیت میگذری!
زندگی پره از این داستان های تضاد خواستن و رها کردن :)
هی روزمه پر و پیمونش رو نگاه میکنم و هی تصویرش تو اتاق معاینه میاد جلو چشمم ... چه طور ممکنه یعنی؟  با اون همه عنوان و کارگاه و سمت و کهنه کاری،  چطور میشه که یه ویزیت رو انقدر مبتدیانه و غیر حرفه ای انجام بدی ؟
انقدر سرد شدم دیگه دستم به خوندن نمیره ...

+کامنتهای پست قبل رو جواب میدم ... فعلا ولی خالی شده ام! 
1- چندتا کتاب بنویسم که از اعماق وجودم عاشقشون باشم و چندتا نمایش نامه شاید...2- یه روزی بالاخره بتونم برم ویولن یاد بگیرم و بنوازم
3- رشته ی ادبیات نمایشی رو بتونم بخونم
4- با دوستای مجازیم، واقعی بشیم و با هم بریم اینور و اون ور
5- یه تئاتر خوب ببینم
6- یه روز بتونم یه سریا رو هک کنم
7- یه اسب داشته باشم
8- یه کافه کتاب بزنم با میز و صندلیای چوبی
9- همه ی کتابایی که می خوامو بخونم
10- آخریشم اینه که به آرامش و حس خوب برسم:)
+ دعوت می کنم از ریحون، یاسمن مجید
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی وقتها آدمها به شوخی یا جدی از دعواهاشون میگن؛ 
من با خودم فکر میکنم ما تو این ١٥ سال یکبار هم دعوامون نشده؛ دعوا به این معنا که یکی اون بگه، یکی من. به این معنا که صدامون بالا بره، که درگیری لفظی پیش بیاد. شده که من دلخور شدم، ناراحت شدم، با سردی برخورد کردم ولی دعوا نشده.
می دونی چرا؟ 
چون او انقدر منیت نداره، انقدر سِلمه، انقدر بی توقعه که هرچقدر هم در مقابلش قرار بگیری، دعوایی رخ نمیده!
انقدر خوبه، که بعضی وقتها
چی شد که انقدر توی پیشرفت کردن و رفتن به سمت اهداف بزرگ ترسو شدیم؟ چی شد که انقدر تعلل میکنیم واسه شروع راهی که لازمه رسیدن به آخرش تلاشه و تلاش و تلاش؟ چی شد که انقدر راحت طلب شدیم؟ همه چی از کِی حاضر آماده رسید دستمون که دیگه زحمت کشیدن واسه به دست آوردن رو از یادمون برد؟ کِی افتادیم توی چاهی که  هرروز داره عمیق تر میشه و بیرون اومدن ازش سخت تر؟ چی شد و از کِی بی طاقت شدیم واسه زندگی کردن؟
این مطلب رو هم حتما بخونید پشیمون نمی شوید :) 
بیش از یک سال از آخرین مطلبی ک در این وبلاگ گذاشتم میگذره. چقدر زود زمان میره و چقدر زیاد فکرام در طول این  یک سال تغیر کرد. نوشته های قبلی شبیه لباسای نو و دست نخورده ای هستند ک از پوشیدنشون بعد مدت ها ترس داری چون میدونی برات تنگ شدن و دیگه تو همون آدم قبلی نیستی.
بگذریم. عمر وبلاگم نزدیک هزارو سیصد روزه... در مخیلم نمیگنجه چقدر زمان یا واحد روز از اولین روزی ک ساختمش گذشته. اما حالا من تبدیل ب مادر بدخلاقی شدم ک سالیان ساله برای تولد بچه اش کاد
متنفرم از بی نتی!
همین الان فیلم جوکرو دیدم و‌ دوست دارم برم نقدهاشو بخونم دوست دارم برم تو اینستا انقدر توی هشتگ جوکر غرق بشم که بمیرم دوست دارم‌ انقدر برم‌ توی اینستاگرام نظرات زیر پست های جوکرو بخونم که مغزم بپاچه روی گوشی.
دوست دارم بتونم برم خود فیلمو دانلود کنم و هزاردفعه ببینمش نه فقط یبار با برنامه ی لنز رو صفحه ی کوچیک موبایل!دوست دارم برم تو سینما جوکرو ببینم.دوست دارم برم هزار تا فیلم دیگه از خواکین فینکس دانلود کنم ببینم دوست دا
سلام عزیز دلم:)
 دیروز اولین روزی بود که تنهات گذاشتم و رفتم دانشگاه، طبق گفته امام علی (ع) از چیزی که تصور میکردم آسون تر بود ولی بازم سخت بود دل کندن از روی ماهت و کنترل کردن دلنگرانی هام، اما اینجور که مادرخانومی گفتن بغیر از یک ساعت برای تو هم روز سختی نبوده و پسر خوبی بودی خداروشکر :))) 
آهان گفتم مادرخانومی، یادت باشه مادرخانومی خیلی برات زحمت کشیدن وقتی بزرگ شدی حتما براشون جبران کنی اون یکی مامان بزرگت هم خیلی برات دعا کردن خیلی نگران ب
آخ دلم ...
اما چرا کاری کردی که فکرکنم دوستم داری؟:(
انگار من عروسکی بودم که یه مدت دوستم داشت یه مدت هم حوصلمو نداشت.بازی بادلم بهت خوش گذشت؟:) آخه شما که توان ِ تعهد ندارید چرا انقدر با یه آدم‌ی مث ِ من بازی می کنید؟اونم منکه انقد شمارو باورکردم...اونم‌منکه هرچییی خواستی نه نگفتم که ناراحت نشی.مخصوصا این بارِ آخری که روم سیاه شدپیش خدا ولی گفتم‌عب نداره من مال ِ خودشم بلخره ...گفته بودم چقددوسم داری؟گفتی اندازه یه نفس.نباشی نیستم...کوپس؟ههه؛))
عاقا این اون موقع ها سر از باسن تشخیص نمیداد
بچه انقدر ..نمک
موزیسین
خواننده
یا بسم ا...
پی نوشت1:کرمم گرفته برم بهش کرم بریزم
پی نوشت2:دیگه افسرده نیستم گویا خدا نجاتم داده
پی نوشت3:هیچوقت فکر نمی کردم اینطور کشف هایی انقدر هیجان انگیز باشه
پی نوشت4:خداوند مرا ببخشاید
امروز رفتم فیزیوتراپی 
بعدش خوب بود تا اینکه عصر رفتم بیرون 
برگشتم خونه درد داشتم تو کمرم. .الان که دوازده شب هست. هم درد رو دارم . 
فکر میکنم . بتونم فردا صبح زود بیدار بشم . اگر بتونم زود بخوابم. 
اگر نه . که مثله بقیه روزها ساعت دوازده ظهر بیدار میشم. و باز یه روز دیگه رو از دست میدم . 
:( فردا عصر هم باید برم باز فیزیوتراپی... 
کاش کس دیگری میشدم ... بهتر قوی تر
بکم بیشتر از سطح ظاهری فکر کن
و به عمق مسائل بنگر..
نه انقدر هم که در ان غرق شوی و زمان از دستت بره بیرون 
این خوشی های زودگذر رو بنداز دور 
موزیک و اینا 
فضای مجازی
یا حداقل کنترلشون کن !
این چیزای هدر دهنده وقتو بشاش توش 
بخدا وقتی که پولدار شدی 
و دورت مدیر برنامه برات پلی لیست درست میکنه 
و تو عشق و حال 
فقط لش 
پول رو پول 
بخدا باید یه چند سالی نون و تره بخوری 
پتا یه عمر باقی ماندتو نون رو با کره بخوری!
الان که نه 
تا بوده و تا هست پول قدرته !
    میگم نمیخوای بری بندر؟ میگه چی میخوای؟ میگم اون فروشگاهه که برات گفتم یه جفت دستگیره سیلیکونی داشت از این نسوز ها. گفت: چه خوب. اگر رفتم میخرم برات. برا خودمونم میخرم. یه جفت هم برا شاخدار. گفتم اره اگر به همین قانع بشی خوبه ولی یک جفت هم برا زن یاس میگیری،  یه جفت هم برا هر کدوم از خاله ها. یه جفت برا مهران که تازه عروسی کرده. یه جفت برا زن دایی. یه جفت واسه باقی زن دایی ها که اگر دیدنش، داستان نشه.‌ ول کن اصلا نمیخوام بگیری.
اوتقد تنبلی کردم که خدا میدونه 
یه عالمه درس عقب مونده دارم
که اصلا نخوندم چه برسه به مرور 
فقط باید تلاش کنم که پاس شم 
واقعا رسوایی به بار میاد
باید فقط این ۱۰-۱۲ روزو بخونم
من ادم روزای سختم 
باید بتونم تا امتحان سیب سبزارو دوبار بخونم تستای میر و گزینه برترم بزنم. 
میدونم وقت کمه اما این ۱۰-۱۲ روزو اصلا نمیخوابم 
بایر خواب ب من حروم شه. 
اقاااا هر کی این پستو دید برام دعا کنه بتونم بخونم و پاس شم.
خدافظ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها