نتایج جستجو برای عبارت :

تملی معاک

من با تو بارها حرف زده بودم،
بی آنکه بغضم را فرو خورده باشم یا با نفس های محکم و طولانی
آن رنجه پیچیده به گلایه را در سرم معلق کنم!
من هزار شب از پس زخم های سربازکرده ای 
به تو پناه می آوردم،
تا شاید از بازوان سپر شده ات آرامشی بنا کنم.
من بارها سر روی سینه ات گذاشتم،
در گیر‌ و دار تلخی ها و بی مرامی ها!
مگر طنینی از دوست داشتنت جانم را صبوری دهد!
من با تو خندیده ام 
خوابیده ام 
بغض کرده ام 
شعر خوانده ام !
...
من زیر این پوسته ی تنهایی ،
تویی ساخته ام

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها