نتایج جستجو برای عبارت :

معرکه‌های سرِ پیری!

فیلم «جهان با من برقص» به کارگردانی سروش صحت به نظر من معرکه بود و خیلی توصیه میشه این روزا برید سینما و ببینیدش.
فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» ساخته سال ۹۴ ه و من که اصلا از حامد بهداد خوشم نمیاد، عاشق بازیش تو ابن فیلم شدم، دیگه فک کنید شباهنگ چی میشه!! :))  فیلمش غمگینه ولی خیلی معرکه ست، این مای پوینت او ویو.
من که گروه خونی‌م کلا به اسب‌دوانی و داشتن اسب نمی‌خوره؛ ولی دیدم تمرین دادناشونو؛ تمرین دهنده وای‌میسه وسط‌و حیوون رو دور یه شعاع 5-شش متری می‌دوئونه... از انگیزه مربی گذشته انگیزه حیوون هم هست، که حتما اون موقع به خودش می‌گه، باس آمادگی‌مو حفظ کنم تا صاحابم ازم راضی باشه، باید قدرت مانورمو بالا ببرم بلکه بتونیم با کمک سوارکارم بریم مسابقات،‌ مسابقات که بریم اون‌جا ملت برامون کف می‌زنن فیلم‌برداری می‌کنن... کلی کیف می‌کنیم...
ولی بع
بعضی وقتا که حوصلم سر رفته یا حالم خوب نیست یه جای معرکه میاد توی ذهنم با یه ادم معرکه تر که صاحب اونجاست  من خیلی تا خیلی باهاش صمیمیم و نا خداگاه باعث میشه بخندم ولی تا میام عزم رفتن کنم نه یادم میاد کی بوده کی هست کجا بوده کجا هست و یا اصلا هست؟ و اینها باعث میشه لبخندم محو بشه و خودم رو احمق دیوانه خطاب کنم:)
تمام مساله این است که هیج چیز را برای همیشه در تعلیق نمی توانی نگه داری. تاریخ به انتظار تصمیم تو نخواهد نشست، تو میتوانی زودتر از ان لحظه که انتظار به اوج خود می رسد و ظرف بلور میان زمین و هواست، ضربه ات را بزنی و انتظار را پایان بخشی، اما هرکز نمیتوانی کاسه را میان زمین و هوا رها کنی، زودتر شکستن، اری، دیرتر شکستن، شاید.اما به هر حال، شکستن ، نقش بلور است.هنگامی که معرکه، معرکه ی عبور است نه توقف و عبور، ذات همه چیز است.
نادر ابراهیمی
آتش بدون
دانلود آهنگ هیراد به نام شب تولد
Download Music Hirad Shabe Tavalod
دانلود آهنگ شاد تولد از خواننده های معروف
دانلود آهنگ شاد شب تولد از هیراد
دانلود آهنگ مناسب تولد شاد و جدید
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ هیراد شب تولد
شب تولد توئه تورو تماشات میکنم
بین یه دنیا آدمم دوباره پیدات میکنم
شمع هارو فوت کن و بخند ای آرزوی خوب من
هرچی که هست توی دلت دیگه فقط بگو به من
امشب مثل ماه شدی با اون چشای معرکه
یه لحظه چشماتو ببند تولدت مبار
به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
این روزها فضای مجازی و غیر مجازی پر شده است از یک نام  بی سر سربلند،نامی که یک سال پیش حجتی شد برای همه #حجت_خدا_روی_زمین
‌این روزها سالگرد اسارت و شهادت شهید بی سر #محسن_حججی است، شهیدی از نثل ما که به تعبیر من خنده ای مستانه بر همه ما زد و رفت، هرگاه تصویری و نوشته ای از شهید حججی عزیز می بینم سوای تمامی صفات و واژه ای که از ذهنم میگذرد، واژه عزت برآیم تداعی میشود که هر کس به دنبال عزت
خش خش ، خش خش رفتگران شهر ارواح
می روبند کوچه ها را به جاروی نهان اسرار
خش خش ، خش خش
دم صبح است و به اندوهی خواب
همه ارواح درون یک خیال بی تاب
یک مسافر می رسد از راه ، ترسان ترسان
عرق می ریزد
آفتاب غربت شهر ، سایه اش را جان می بخشد
روح زنی بی رنگ و رو ، در اضطراب نرسیدن ، می آید به سمت او
کاسه ای آب به دستش می دهد 
لبخند مرده ای می زند  
در پی خواب خویش می رود
خش خش ، خش خش
کودکان روح بی کارند
نمی خوانند حتی یک کتاب
سر شب میخوابند
صبح ، از خستگی خواب
بعد قبل طلوع هیچ  فیلمی دیگه اونقدر نرفت تو دلم. تا دیشب. از همون یه ریع اولش حس کردم دارم فیلم معرکه‌ای رو میبینم. و بله. معرکه بود. تا تهش. که شد قشنگ ترین فیلمی که دیدم. تموم شبو بعد دیدنش فکر کردم به اینکه خب منطقیه محبوبت بشه ولی چرا اینقدر محبوب شد برات؟ چون شخصیت اول فیلم شبیه تو بود. من شبیه تو دیدمش. که تو پیش از طلوع هم اون شخصیت تو بودی. که اصلا شاید منظورم خود خود شخصیت هم نیست، یه سری رفتارا، یه سری ری اکشنا. نمیدونم! ولی تویی. چه بد مین
من از ساعت حدودهای سه بیدارم. از امروز و الان میخوام سخت تر و بهتر و با دقت تر از همیشه کار کنم. چنان غرق کارم بشم که انگار هیچ چیز دیگه ای جز اون و من وجود نداره. بزن بریم که یه روز معرکه رو بگذرونیم. من عاشق کار کردنم. و چقدر احساس خوشبختی میکنم که میتونم کار کنم. 
من می‌دانستم که عوض شده‌ام. می‌دانستم که تغییراتی در من ایجاد شده که مرا تبدیل به انسانی جدید کرده‌است. و می‌دانستم که این تغییرات پایانی‌ام نیست. هر روز با مواجهه با هر مسئله‌ی کوچک و بزرگی، کارایی مغزم را می‌سنجیدم و خودم را در شرایط گوناگون امتحان می‌کردم.من عوض شده بودم و از این بابت خوشحال بودم. کنترل زندگی‌ام را در دست داشتم و در حال ساخت دنیایی مطابق میلم بودم. معرکه بود.
 
ب طور مثال یه ظرف میوه خوری می خریم می زاریم کنار سالن ب عنوان دکور ، بعد تا یه نفر از کنارش رد میشه ، تن و بدنمون میلرزه که نکنه بخوره بهش بیفته بشکنه ، این یعنی مال مون داره ب ما حکم رانی میکنه و ما اسیر مال مونیم! و هیچ لذتی از مال مون نبردیم! :// انفاق رو امام حسن مجتبی علیه السلام فهمیده بود که تو طول عمرش سه بار تمام داراییش رو بخشید! ما اگه یه فقیر جلومونو بگیره بین دو تومنی و پنج تومنی و یه سکه 500 تومنی ، سکه رو میدیم!؟ :] ولی من خدایی دو توم
#جابر ... صحنه ی رویارویی ماست با #خودمان!
با خود درونی مان که همیشه از آن میگریزیم.... همان "خود"ی که وقتی فراموش ش میکنیم "خدا"یادمان میرود...
جابر ما را دقیقا با همان "خود" روبرو میکند! اینکه #کیست ایم و در معرکه ی "کل یوم #عاشورا ...کل ارض #کربلا" دقیقا #کجاییم؟!
ادامه مطلب
بی غبار آمده‌ام پیش تو آیینه شوم
تا خودت را به تماشا بگذارم بروم
تا رسیدن به قرار ازلی راهی نیست
پا اگر بر سر دنیا بگذارم، بروم
سهم من از همه عشق همین شد که گلی
گوشه‌ی خاطره‌هایت بگذارم، بروم
پ.ن؛
هر چه خواستم حرفم گفتنی نبود، انگار برای این بخش از احساسات کلامی نساخته‌اند یا به قول فرشتگان "قالوا ماذا قال ربکم، قالوا الحق"
مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود
《همیشه حرف دلم با تو نیمه تمام گذشت...》
صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شورگرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور
از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشتای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشقکه به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
در فروبند برین معرکه که کآن طبل تهیگوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور
تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو بادتا غباری ننشیند به تو از اهل قبور
مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزاشو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور
شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویشز
آتش به جان گلشن طاها فتاده استکوثر میان شعله آتش فتاده است
بابا میان کوچه، دلش پشت در بماندمادر میان معرکه تنها فتاده است
دست فرشته ها همه از غم به صورت استنقشی کبود بر رخ زهرا فتاده است
فضه برس به داد که مادرزدست رفتجای درنگ نیست همین جا فتاده است
بازوی او بگیر و بزن آب بر رخشاز پا به راه یاری بابا فتاده است
بانو نشسته سینه زنان آه می کشدتا ریسمان به گردن مولا فتاده است
همون برنامه کتابخوانی کار دستم داد
همیشه از خواندن کتاب پی دی اف بدم میومد.
ولی از مواهب کرونا عادت دادن من به خواندن کتاب پی دی اف و گوش دادن فایل صوتی کتاب بود
 
این کتابها برام عالی بود
خیلی معرکه بود
 
 
خدایا خودت میدونی بعد این همه شب که هی دل دل میکردم بیام اینجا بنویسم 
چرا امشب اومدم اینجا
خدایا امیدم به توست
تنها تو را دارم و تنها از تو میخواهم
آمین
الان دارم کتاب "خاطرات سفیر" دکتر نیلوفر شادمهری رو دارم میخونم ...
معرکه است 
قشنگه
دوست داشتنیه
عالیه
...
یه گوشه ی کتاب نوشتم دوستت دارم نیلوفر خانم!
کاااااااش یه رفیق نزدیک و در دسترس اینطوری داشتم !!!!!!
...
کتاب رو یک سال و نیم پیش خریدم اما نمیدونم چرا نخوندم (یعنی میدونم چرا ولی چراش خیلی قابل قبول و محکمه پسند نیست! )
شما هم بخونیدش تا تا بعد درباره اش بنویسم !
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود               تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت                  تدبیر ما به دست شراب دو ساله بود
آن نافه مراد که میخواستم ز بخت                          در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود
از دست بریده بود خمار غمم سحر                         دولت مساعد آمد و می در پیاله بود
بر آستان میکده خون میخورم مدام                         روزی ما ز خوان قدر این نواله بود
هر کاو نکاشت مهروز خوبی گلی نچید
به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سربلندمرتبه پیکر، بلندبالا سرفقط به تربت اعلات، سجده خواهم کردکه بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سرقسم به معنی لا یمکن الفرار از عشقکه پر شده است جهان، از حسین سرتاسرنگاه کن به زمین! ما رأیت إلّا تنبه آسمان بنگر! ما رأیت إلّا سرسری که گفت: «من از اشتیاق لبریزمبه سرسرای خداوند می‌روم با سرهر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنممباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»همان سری که "یحبّ الجمال" محوش بودجمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سرسری
دنیا جای بدیه ولی ارزش جنگیدن داره:)
گام قبلی
این یکی رو خودتون گوش کنید لطفا، من از عهده گفتنش برنمیام. تمامش یک شعره از احمد شاملوی معرکه. خیلی مهمه که خوب خوب بشنویدش:))
+ صوت پادکست از کانال تلگرام دکتر مجتبی شکوری
 
پ.ن: آفرین زهرا مقاومت کن. فقط یکی دیگه مونده! :] 
آتش به جان گلشن طاها فتاده استکوثر میان شعله آتش فتاده است
بابا میان کوچه، دلش پشت در بماندمادر میان معرکه تنها فتاده است
دست فرشته ها همه از غم به صورت است
نقشی کبود بر رخ زهرا فتاده است
فضه برس به داد که مادرزدست رفتجای درنگ نیست همین جا فتاده است
بازوی او بگیر و بزن آب بر رخشاز پا به راه یاری بابا فتاده است
بانو نشسته سینه زنان آه می کشدتا ریسمان به گردن مولا فتاده است

آتش به جان گلشن طاها فتاده استکوثر میان شعله آتش فتاده است
بابا میان کوچ
درمشهدتودل همه اش پرواز است/با عشق ولایت شما دمسازاست/ای حضرت ثامن الحجج دستم گیر/اینجاحرمت معرکه دراعجاز است/سلطان تویی وشاه وگدا درگه تو/برموسم بندگی حق آغاز است/آن گنبد باصفای تو عرش خدا/درب حرمت همیشه برما باز است/یکدم نظری کن که عنایت بشویم/زائربه حرم چومیهمانت نازاست/این اشک وصالت بچکد ازچشمان/درکوی محبت شمایک راز است/مهدی برسد سوی زیارت مشهد/چون فیض دعا بهرفرج ممتازاست/
جای دنجی بود و هم صحبت خوبی
لیوان چای را بر میداشتم با چند عدد قند همراه خیالی مشتاق با گامهایی آرام میرفتم و کنارش مینشستم. حس میکردم! به ندرت میان صحبت هایم بر میگشت و خیره نگاهم میکرد بین خودمان بماند نگاهش عجب میچسبید من تماما خریدارش بودم. سهم من از او حضورش و سهم او از من یک لیوان چای!
گاهی سخت بیتاب میشدم آرام سر فرا گوشش می آوردم که شاید نجوایم، سکوت دلنشینش را به لبخند همچون عسلش مزین کند واقعا معرکه میشد! آخرین بار کنار پله دیدمش. اما
x نشسته‌بود تو آزمایشگاه و داشت ریز به ریز برنامه‌هایی که برای آینده‌ش داره رو برای y توضیح می‌داد. (xمذکر و y مونث). من هم تنها شخص باقی‌مونده تو آزمایشگاه بودم و کاملا احساس "خرمگس معرکه" بودن داشتم و تو اون لحظات تنها آرزوم این بود که توی یکی از سریال‌های صدا و سیما باشیم و x دست کنه تو جیبش و یه اسکناس بده به من و بگه: عموجان، برو برا خودت یه بستنی بخر که تا من دارم با خاله حرف می‌زنم حوصله‌ت سر نره!
* اشاره به نقش اینجانب در فضای توصیف شده!
Inception- 2010
By christopher Nolan
IMDb:8.8
Metascore: 74 
چرا من تا حالا این فیلمو ندیده بودم؟! معرکه‌ست جدا.. ضمنا خوندن نقداش بعد از دیدنش هم لذتش رو چند برابر میکنه چون تازه متوجه میشی حتی از اونی که دیدی و فهمیدی هم خیلی خیلی پیچیده تر و جذاب تره..
پای سیب را روی میز گذاشت و همگی دورش جمع شدیم.
اتفاق نظری که تولید شد یک چیز بود: خوش مزه. تو دندان‌های نیشت را درون لایه‌های
گرم و تردش فرو می‌کردی، دیگران هم. خوش مزگیِ عمومی را با دیگران مشترک شدی اما
گوشت را نزدیک‌تر بیاور، این یک راز است، سهم تو از آن پای سیب، تنها یک خوشمزگی
عمومی نیست. تو یک سهم خصوصی و ویژه هم داری که متعلق به جهان توست.

تکه‌هایی که زندگی را می‌سازند، یک جنبه‌ی عمومی
دارند که تو، زندایی مرحوم پدرت، زن شیر فروش، همسای
نه اعتنا به می و نه خمار می کردندعلی نبود، خلایق چه کار می کردند؟علی اگر که نمی بود، شاعران در شعرچه استفاده ای از ذوالفقار می کردند؟به دار باقی مولا شتافتند آنانکز عشق یار تمنای دار می کردندز هیبت سخنش، پایه های منبر نیززمان خطبه، سکوت اختیار می کردندبه دست حیدری اش بوسه زد در خیبرو اهل کوفه به این افتخار می کردندبرای علم علی تازگی ندارد، هیچهرآنچه را که بر او آشکار می کردندهمه مناظر کوفه ز خویش می رفتنداگر نگاهی از آن رخ شکار می کردندبگو
برف میبارید و من به انجیرای روی درخت نگاه میکردم و فکر میکردم ته قصه‌ی اسمارتیز چی قراره باشه؟

+ پایانِ باز نباشه فقط :| 
++ بشنوید این معرکه‌ی علیرضا قربانی رو  [کلیک]
+++ برخلاف این مدت، کلی حرف دارم که بنویسم و وقتی ندارم. دارم البته، منتها نه اونقدر که با فراغ خاطر یه پست عریض و طویل بنویسم. فلذا شما هزار بار این آهنگ بالا رو گوش کنید. من خودشم، خودِ خود این آهنگ :)
چند روز پیش آقای حافظی نامی به رحمت خدا رفت که خیّر مدرسه ساز بود. و بیست و اندی سال بود که به امر مدرسه سازی مشغول بود. بیست و اندی سااااال! 
حالا نکته کلیدی این ماجرا اینه که از هفتاد سالگی این کار رو شروع کرده بود!
وقتی شروع میکرده احتمالا فکرش رو هم نمیکرده که عمر فعالیتش تقریبا به اندازه عمر کل بیمه و خدمات یک کارمند نزدیک بازنشستگی باشه.
ایشون در نود و چند سالگی فوت کردن.
واقعاً ماجرای قابل تاملیه...
پیش‌فرضتون در مورد نهایت سنِ مفیدِ آغاز
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند،  یکی خدا بود و یکی بنده. بنده در میدان نبرد بود و خدا میان او و قلبش! بنده میخواست بداند در این معرکه چه کار باید کرد. 
ابلیس گفت به قلبت رجوع کن اگر قرار باشد زنده باشی یا زنده کنی، قلبت باید بتپد!
خدا گفت من از قلبت به تو نزدیکترم آن را سپر کن و خودت فقط شمشیر رسول باش تا زنده شوی و زنده کنی...
بنده استجابت کرد و به ایمان حقیقی زنده شد.
ابلیس و لشگریانش ترسی
باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲
اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش
تو مکن کار خلاف و ، به خلاف امر مکن
نابجا سخت مگیر و دم پولاد نباش
تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش
وقت خود را تو غنیمت بشمار و دریاب
بی خود و بی هدف و سر خود و آزاد نباش
کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
باش در یاد خدا، جز به خدا فک
دلم می خواست وقتی هوا معرکه میشد،وقتی ابرهای سیاه می آمدند بالای سرمان تا حسابی ببارند و بغرند،پنجره مان رو به دشت های وسیع سرسبز شمالی باز میشد.نه به روی این همه ساختمان.
این آسمان دیدن دارد.
باید تا چشم کار می کند آسمان سیاه را ببینی و دشت های خیس خورده را.
یک سال و نیم قبل...اینترن کشیک جراحی بودم و موقع تحویل گرفتن اورژانس،اینترن شب قبل گفت اون چندتا مریض order انتقال به بخش دارن و رزیدنت سال چهار ویزیتشون کرده و هیچ پیگیری ندارن و من هم به روال این مواقع فقط مریض های جدید رو تحویل گرفتم و مشغول ویزیت هایی شدم که بعد از اون برامون میذاشتن.
قانون بخش جراحی این بود که تا ساعت دوازده شب اینترن فیکس اورژانس باشه و خب بعد از دوازده هم انقدر مریض زیاد بود که عملا فیکس بودیم...اورژانس اون بیمارستان چند بخ
امروز آخرین جلسه زبان تخصصی بود خیلی دلم گرفت دلم میخواست حداقل ۲-۳ جلسه دیگه می‌رفتیم واقعا دکتر ش با سواد بود و متواضع . علی رغم این که n تا زبان به قول مادرم زنده و مرده دنیا رو بلد بودن وقتی یکی از بچه ها پرسید : استاد شما چند تا زبان بلدین؟ با فروتنی کامل گفتن والا دخترم ما توی همین زبان مادریمون هم موندیم و ما اینطوری بودیم که یا ابالفضل ما رو باش که چقدر احساس علامه بودن میکردیم دکتر ش به نظرم یه الگوی تمام عیاره و البته استاد یه قسمت های
امشب اولین شبیه که اوضاع بهتره 
انصافا هم خیلی بهتره 
خیییییلی خلوته برای یک شب ماه رمضون معرکه است اصلا 
و من که دقیقا نیم ساعت قبل از اینکه راه بیفتم کمردرد شدییییییید شدم که با آمپول هم تغییری نکرد! 
و اصلا نمتونم خم بشم نمتونم راست بشم نمتونم تغییر وضعیت بدم! 
هموژور فقط اومدم نشستم و می نویسم! 
تا چند دقیقه پیش که رفتم سرویس و بخاطر پوزیشن نشستن کمرم تو کش اومد و کمی بهتر شد که تونستم نماز بخونم (اصلا فکرشم نمی کردم بتونم خم و راست شدنهای
 چند ساعت به عید مانده، راضیه دلش از آن ماهی تپلی هایی می خواهد که بیرون می فروشند و گوشش به حرفهای مادر که اصرار می کند آن ماهی ها هم از همین ماهی های داخل حوض هست، بدهکار نیست!!!
فیلم قشنگی بود و بازی ها مثل همه این فیلمایی که این چند روزه دیدم عالی. فقط همینو بگم که این فیلم کلی جایزه برده ؛ این دختر کوچولو هم به خاطر این فیلم، جایزه بهترین بازیگر کودک جشنواره فجرو برده و چقدر هم بازیش معرکه بود. اون بغضاش و اون چپ چپ نگاه کردناش دل ما را برد.
ی
با مولایمان صاحب الزمان عهد بستیم همه جوره پای هدفمان بمانیم...‌ .میدانستیم هر ادعایی امتحان و ابتلایی را در پی دارد بارها #مادرمان گوشزد کرده بود که ادعامان بزرگ است و امتحانش یقینا بزرگ... وقتی در معرکه قرار گرفتیم دیدیم فتنه از هر سو چون تیر میبارد ... تنها سلاح ما ایمان بود... والبته سپری داشتیم از جنس #مادر... فتنه ها چون شب تاریک ما را دربرمی گرفت ولی به یمن نفس های پاک بقیه الله یکی پس از دیگری بر دسیسه های زشتِ اهریمنانِ انسی فائق آمدیم چو
نمیدونم دلیل این دل آروم و خوشحال چیه ؟! 
دقیقـاً دارم به سیل زیاد سوالات ذهنَ م که حجوم آورده فک میکنم ! یکم همچی میتونه سخت باشه ولی اونجوریـام نیست !یه دوست جدید و صادق در دنیای مجازی توی زمینه کـاری که دوست دارم شروع کنم پیدا کردم ! خیلی از بابتش خوشحالـم که بهم انگیزه داد توی حرفاش ! 
ببین من دلم شانسی میخواست !ولی حالا یه گلس و یه قاب جدید میتونه منو همینقدر خوشحال کنه :)) 
خدایا شکر که من حس خوبم داره برمیگرده به وجودم :))
راستی دوستای شیراز
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه بیانیه گام دوم
برای برداشتن گام اینده باید گذشته را درست شناخت!
چهل سال گذشته:
جمهوری اسلامی:
به اصول خود بشدت پایبند
به مرزبندی های خود با رقیبان بشدت حساس
در هیچ معرکه ای گلوله اول را شلیک نکرده اما پس از حمله: دفاع و ضربه محکم  
عزت و پیشرفت ایران در همه عرصه ها...علت:

مدیریت های جهادی الهام گرفته از ایمان
اعتقاد به اصل«ما می توانیم»

ادامه مطلب
از اونجایی که برنامه ام خیلیییی خالیه یه مشغله تازه دیگه هم واسه خودم درست کردم و اونم این که اسمم رو کلاس طراحی نوشتم مدرسش از بچه های خودمونه که نقاشی های معرکه ای می‌کشه و داره فارغ التحصیل میشه. امروز به آقای ف.ب تکست دادم که من سر راه دارم میرم مداد B6 بگیرم اگر شما هم لازم دارین براتون بگیرم. تو راه بودم که زنگ زد سلام خانم فلانی خدا اصلا شما رو رسوند من میخواستم زودتر بیدار بشم ولی خواب موندم زحمتتون میشه اینطوری و کلی تعارف تیکه پاره کر
میان #ماه‌من تا #ماه‌گردون تفاوت از زمین تا آسمان است!
المداح و ما أدراک ما المداح؟! 
ما طلبه‌ها وقتی به محل تبلیغی خود می‌رویم نخستین کاری که انجام می‌دهیم شناسایی #ظرفیت‌های_فرهنگی موجود و بالفعل آنجاست. تعداد طلبه‌ها، مکبّرها، موذّن‌ها، دعاخوان‌ها، نوحه‌خوان‌ها، تعداد جلسات فعال در آنجا، شخصیت‌های تاثیرگذار،  و ... . هر چند الحمد لله صدایم نسبتا خوب است و بی‌بهره از صوت نیستم نه البته در حد #صوت_داوودی! ولی رویه‌ام به مشارکت گرفت
                
داستان راجع به یک پسربچه کوچولوئه که با یک صورت عجیب و متفاوت به دنیا میاد. حالا این پسربچه ای که با تعلیم مادرش بزرگ شده، قراره برای اولین بار بره مدرسه...
کم کم داشتم به این نتیجه می رسیدم که انگار از فیلم دیدن زده شدم! این دو سه هفته اخیر تقریبا به غیر از یکی دو تا از هیچ فیلمی اونجوری که باید، خوشم نیومده بود تا اینکه امروز این فیلم رو دیدم و به نظرم فوق العاده بود. داستانش خوب بود. روند مطلوبی داشت. بازیگرا معرکه بودند؛ به هیچ
زیباتر از این ماه در عالم قمری نیستخورشید شده پا به فرار و خبری نیستبا تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیستزیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست
مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شدچشم همه روشن شده..ارباب پدر شد
تب کرده از این جلوه گری حضرت مولاهر کس که تو را دیده شده محوِ تماشااین کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله
آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبرغوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر
در پیچ و خم زلف شما باد اسیر استهر کس که خودش را به
حدیث مهمی نقل شده و جزء وصایای حضرت امام مجتبی (ع)  نیز آمده است به این مضمون : "« وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَدا »: برای دنیایت چنان باش که گوئی جاودان خواهی ماند و برای آخرت چنان‌ باش که گوئی فردا می‌میری .این حدیث معرکه آراء و عقائد ضد و نقیض شده است: 1.برخی می‌گویند مقصود اینست که در کار دنیا سخت نگیر و بگو " دیر نمی‌شود " ولی نسبت به کار آخرت همیشه بگو وقت بسیار تنگ است. 2. در
           
زمانی که کتاب "هنوز آلیس" رو شروع نکرده بودم، فکر می کردم آلزایمر یعنی فراموشی... فراموشی خاطرات و آدم های اطرافت. بعد از خوندنش بود که فهمیدم علاوه بر اون فراموشی ساده، مغز خیلی از عملکردهای خودش رو هم به مرور فراموش می کنه! و متوجه شدم  آلزایمر فقط یک بیماری ساده نیست.
کتاب فوق العاده ایه اگه تا حالا نخوندینش حتما بخونید و ترجیحا با ترجمه حمید یزدان پناه نباشه! هنوز هم معتقدم بدترین ترجمه ای که تا به حال باهاش روبرو بودم ترجمه همین
درباره ی نقد نسبت به برنامه های صدا و سیما که صد جلد کتاب میشه نوشت. اما چند تا نکته ی کلی هست که دلم نمیاد نگم.
اول اینکه؛ کاش برنامه سازان، و همچنین مدیران رسانه، اول یک آمارگیری از سطح روحیه ی جامعه داشته باشن تا ببینن بیشتر چه سبک از سریالها برای جامعه ی امروز ما لازمه. این نکته خیلی حیاتیه. اما متأسفانه صدا و سیمای ما اونقدر غیرکارشناسی عمل میکنه که بعد از گذشت اینهمه سال و این همه پیشرفت علوم روانشناسی و علوم مدیریت رسانه، و علی رغم ادعاه
داستان من هم به یک پایان رسید. پایان دلخواهم نبود اما هر پایانی را به پایان‌های اصغر فرهادی ترجیح میدهم. فکر میکنم بعد از دیدن جوابم چشم‌هایش کمی درشت‌تر شده است چون در خیالاتم همیشه ادم منطقی و ارامی هستم و چنین چیزی از من بعید است ولی احتمالا اصلا تعجب نکرده چون در واقعیت من ابتدا شما را می‌درم و بعد به حرف‌هایتان گوش میدهم. رفتار خوبی نیست ولی حس میکنم این‌ بار اتشفشانی بود که دهانه خودش را هم منفجر کرد، حس معرکه‌ای دارد. در ادامه همان
«بسم الله قاصم الجبارین»سیلی اولموسای زمان زد به دل نیل عصایشدنبال کنید آی رفیقان رد پایشدر معرکه خوف و خطر گم نکند راهآن قوم که در دست بگیرند ردایشفرمود که ما عامل این بی خردی رافردا برسانیم یقینا به سزایشجوری زده شد سیلی اول که به خوبیآن سوی جهان نیز شنیدند صدایشوقتش شده بود این سگ پاسوخته یکبارسیلی بخورد تا بنشیند سر جایشمو زرد شغالیست حریف، امر بفرماتا مادر او را بنشانم به عزایشبر کفش سلیمانی ما گرد نشاندهباید که بگیریم سرش را به ازای
امروز اولین روز تمرین صبر با آشپزی بود. هیچوقت آشپزی رو دوست نداشتم. شاید چون خیلی حوصله می‌خواد و بیشتر وقت‌ها مجبوری منتظر بمونی تا آب جوش بیاد، گوشت بپزه، روغن داغ بشه، برنج خیس بخوره و... یک کار بی‌وقفه نیست و با این وجود حتی نمیشه تو نت چرخید یا کتاب خوند و فیلم دید. چون ممکنه حواست پرت بشه و واویلا... من یک دوره‌ای مدیتیشن کردم و بعد از چند وقت دیگه نتونستم برای پنج دقیقه هم که شده باسن مبارک رو بذارم زمین و نفس بکشم و سکوت کنم و بذارم افک
پارسال همین روزها بود که با مصائب کوچ از ویندوز 7 به 10 سر و کله میزدم و نرم افزار آباکوس رو نمی تونستم نصب کنم (اینجا). پس از یک سال دوباره ویندوز رو عوض کردم!!! این بار هاردم رو عوض کردم و جاش یه حافظه SSD انداختم.
لپ تاپم معرکه شده! شده مثل پرایدی با موتور بوگاتی! وقتی پولم به تعویض لپ تاپ نمی رسه چاره ای جز ارتقا چیزی که دارم باقی نمی مونه.
مشکل از اونجا شروع شد که محل کارم یه pc گرفته که حافظش SSD هست و سرعتش بالاست فلذا لپ تاپم که به سرعتش عادت کرده ب
 
می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغ گویان و مصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم.  می خواستم آن چنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند و طریق مستقیم، روشن و صریح و معلوم باشد و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند.
 بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق ص 140
 
⁉️چرا پس انداز کنیم؟ چرا به جای خوشگذرانی در امروز باید به فکر فرداها باشیم؟1 – حادثه خبر نمی کندانسان از پوست، گوشت، استخوان، خون و اندکی احساسات تشکیل شده و از قدیم به حق گفته اند که حادثه هیچ وقت خبر نمی کند.با هزینه ای سرسام آور بخش بهداشت و در مان که این روز ها سر به فلک می کشد و بیمه هایی که به گفته بسیاری از صاحب نظران جنبه تزئینی دارند اگر پس انداز نداشته باشیم کلاهمان پس معرکه خواهد بود.2 – مرگبه این فکر کرده‌اید که اگر خدای ناکرده ر
تا یه ذره سر کلاس وقت پیدا میکنم برای استراحت ذهنم پرواز میکنه میره اون دور دورا نمیفهمم چی میشه که یهو میفهمم تایم استراحت تموم شده!در این حد حواس پرت =)
یه صداهای عجیب غریبی منو بیخیال همه چی کردن،وقتی دراز میکشم اینگار از کف پاهام کم کم بی حس میشه و رفته رفته خوابم میبره متوجه نمیشم تا کجای بدنم این کرخی پیش میره اما واقعا معرکه س!شاید به خاطر ایمی پرامین باشه نمیدونم.
خیلی کار دارما خیلی ولی هیچکار نمیکنم!!!قبلا اگر 50 درصد کارارو انجام میدا
⁉️چرا پس انداز کنیم؟ چرا به جای خوشگذرانی در امروز باید به فکر فرداها باشیم؟1 – حادثه خبر نمی کندانسان از پوست، گوشت، استخوان، خون و اندکی احساسات تشکیل شده و از قدیم به حق گفته اند که حادثه هیچ وقت خبر نمی کند.با هزینه ای سرسام آور بخش بهداشت و در مان که این روز ها سر به فلک می کشد و بیمه هایی که به گفته بسیاری از صاحب نظران جنبه تزئینی دارند اگر پس انداز نداشته باشیم کلاهمان پس معرکه خواهد بود.2 – مرگبه این فکر کرده‌اید که اگر خدای ناکرده ر
الان دارم کتاب "خاطرات سفیر" دکتر نیلوفر شادمهری رو دارم میخونم ...
معرکه است 
قشنگه
دوست داشتنیه
عالیه
...
یه گوشه ی کتاب نوشتم : دوسِت دارم نیلوفر خانم!
کاااااااش یه رفیق نزدیک و در دسترس اینطوری داشتم !!!!!!
...
کتاب رو یک سال و نیم پیش خریدم اما نمیدونم چرا نخوندم (یعنی میدونم چرا ولی چراش خیلی قابل قبول و محکمه پسند نیست! )
شما هم بخونیدش تا بعد درباره اش بنویسم !
 هر چی فیلم و سریال دستتونه بذارید زمین و برید این مستند سریالی ده قسمتی رو که راجع به زمینه، ببینید. بعد اگه لذت نبردید و بهم ایمان نیاوردید دیگه به معرفی هام اعتماد نکنید ⁦^_*
من قسمت یکش رو حقیقتا خیلی بیشتر از بقیه قسمت های جذابش دوست داشتم و یه چیز دیگه اینکه دوست تر می داشتم که داستان زمین از اول شروع بشه و یه کم منظم تر پیش بره اما خب این ایراد نیست یه جور رویکرد متفاوته!
و اینکه فقط یه جمله اذیتم کرد؛ آدم وقتی این همه ارتباط و پیوستگی شگف
#معرفی فیلم
یک سری فیلم‌ها و کتاب‌ها هستند که آدم وقتی تمومشون میکنه یه خمیازه میکشه و پامیشه میره تو رختخوابش، و یک سری دیگه از آثار هستند که وقتی تموم میشن آدم تا ساعت‌ها غرقه توی داستانشون و اون‌ها رو مرور می‌کنه و فکرش درگیرشونه. دیشب من یکی از این فیلم ها رو دیدم.
فیلم زندگی دیگران، ساخت کشور آلمان - ۲۰۰۶ 
یک اثر معرکه که هرچی بگم از زیبایی این فیلم کم میکنه، اگر ندیدید این فیلم رو حتما حتما پیشنهادش میکنم و مطمئن باشید با هر سلیقه‌ای
در حالی که انتظار می رود از همه ظرفیت ها برای جلوگیری از انحلال شورا استفاده شود اما در نشست شورای شهر آبپخش اتفاقاتی رخ داد که در شان این شهر و مردم آن نبود و  انگار هیئت رئیسه شورا دنبال قطعیت انحلال شوراست.
به گزارش سفیر جنوب؛ بدنبال عدم تصویب بودجه شهرداری آبپخش در موعد مقرر توسط شورای شهر، هیئت حل اختلاف استان بوشهر رای با بررسی مستندات، رای به انحلال شورای شهر آبپخش داد.
از آن تاریخ حدود دو هفته می گذرد و در این مدت، هیئت رئیسه شورا بجا
مسجد شیخ لطف‌الله، اصفهاناین مسجد از قرن ۱۷ به عنوان شاهکار معماری صفوی شناخته می شود و شهرتش را مدیون کاشی کاری معرکه و ساختمان پیچیده اش است؛ مدیون بخش هایی از آن که احساس خلوصی که درون آن حس می شود را به غایت می رسانند. 

مسجد شیخ لطف‌الله یکی از مسجدهای تاریخی و شناخته شده شهر اصفهان است
 
در قرآن می‌گوید کسی که یک نفر را بکشد گویا
تمام مردم را کشته است، حالا در کشور ما قرار است تمام مردم کشته شوند تا آن یک
نفر کشته نشود. چه کورکورانه از صلح حسنی با اوباما به عاشورای حسینی با ترامپ
رسیده‌ایم. نه جانم شتر‌سواری دولا دولا نمی‌شود، آن که شب عاشورا گفت هر کس می‌خواهد
برود، در سرزمین خویش نمی‌جنگید، زمین غصبی نماز ظهرِِ عاشورا خواندن ندارد. ما نمی‌رویم،
ما داغ تابستان‌های داغ فروان دیده‌ایم. ما چوب‌های دو سر نجس، گله از داخل ب
سلام 
امشب خیلی دلم برات تنگ شده ... 
دوست داشتم بیاد دیونه بازی های قدیم زنگ میزدم بهت ساعت ها باهم حرف میزدیم ... 
انگار نه انگار که اتفاق خاصی افتاده انگار نه انگار دوسالی دیگه از هم دور شدیم ..انگار نه انگار عوض شدیم و راهمون از هم دور تر ... 
و انگار نه انگار که ادم دیگه ای تو زندگیمون باشه ... 
تو بگی زهرا ...‌من تو دلم ذوق کنم بگم جونم بگو ... تو هم بکی هیچی ... 
خخ یادش بخیر زنگ میزدی چیپس میخوردی حرص منو در میوردی ... البته تو یه خورده بی معرفت بودی
استاندار مازندران حدود بیست روز بعد از حادثه سیل، مدیران کل ادارات را به مناطق سیل زده برد تا از نزدیک با مشکلات مردم آشنا شوند.
مجمع نمایندگان طلاب بابل از قم پیام صادر کرده و این رفتار استاندار را مورد ستایش قرار داده و از آن تقدیر به عمل آورده است.
با گذشت چهل سال از عمر انقلاب و تجربه مدیرانی چون مهندس مهدی باکری که با پای برهنه به کمک مردم سیل زده شهرش می شتافت؛ حالا از انجام وظیفه ذاتی مدیران هم به وجد می آییم!
کاش مجمع نمایندگان طلاب، پی
هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ*

بنگر چه کرده ای!
ای شوخ و شنگ! ای تر و تازه!
باران ناگهان!
هر چاله چوله ای
آیینه ای شده ست پر از ابر و آسمان
هر جا که پای می نهی ابری روان شده
بنگر، زمین گُله به گُله  آسمان شده!
محمد مهدی سیار / از کتاب رودخوانی
هوای معرکه ایست. عجیب اینکه وبلاگستان را خاک مرگ پاشیده اند انگار. کسی از این باران دلپذیر پاییزی چیزی ننوشته است. لااقل همسایه های با ذوق مجازی ما. پاییز باشد، مهر باشد، باران باشد، هوای لطیف و آرامش بخش
غیر حیدر چه کسی شافع محشر بشود
جز علی کیست که بر فاطمه همسر بشود
عشق مولا نشود قسمت هر بی سر و پا
تا ملک سجده کنان سائل این در بشود
تا سحر شیعه فقط ذکر علی میگیرد
تا که مشمول دعای شب مادر بشود
در زمین گشتم و در اوج فلک هم حتی
هیچکس نیست که هم پایه ی حیدر بشود
تیغ ابروش کند معرکه در میدانها
لشکری در پی یک حادثه بی سر بشود
جز علی هیچکسی لایق این منسب نیست
تا که بر خلق جهان سید و رهبر بشود
حق علی، قبله علی ، اصل عبادات علی
منکرش گفته نبی بزدل و کافر بش
نام کتاب: #سووشون | نویسنده: #سیمین_دانشور | #شرکت_سهامی_انتشارات_خوارزمی | ۳۰۴ صفحه.برشی از کتاب:آدم با کسی در زندگی های قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده. هی به این دنیا می آید تا او را پیدا کند. فراق می کشد و انتظار می کشد، وقتی پیدایش کرد و شناختش مگر می تواند ولش کند؟ اولش دو تا گیاه بهم پیچیده بوده اند که یکیش پژمرده. در زندگی بعدی دو تا مرغ مهاجر بوده اند که وقتی به جنوب یا شمال پرواز کرده اند همدیگر را گم کرده اند. در زندگی بعدی دو تا آهوی دل
نمی دانم چرا در فصل غمها ،مانده ای تنهاگذشته کاروان دل، چرا جا مانده ای اینجامگر عاشق نبودی تو ،خراباتی نبودی توکه در خمخانه مستی، تو ماندی وغمی والانه شوری در سرت مانده، نه سودای وصال یارغمین وخسته ماندی تو، میان سیل ماتم هااز این مردم تو رنجیدی به روی عشق خندیدیبه طعنه این سخن گفتی، چه شد مهر ووفا مارابه دنیا ناسزا گفتی زرنج وغصه نالیدیمگر عاشق نبودی تو، در این شط شب رویادلت را شاد کن ای یار، بیا یکرنگ وصادق شوکه در این معرکه عشق است ومن ی
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی ایستاده بود داد می‌زد آی دزد دزد و به سمت یک نفر اشاره می‌کرد. همه دنبال اشاره‌اش دویدند.
اما ندیدند خود آن کسی که این اشاره را به سمت او می‌گرفت دزد بود.
***
این مَثَل تلخ و شیرین امروز است.
تروریست‌هایِ احمقِ سفاک به سپاه برچسب تروریست بودن می‌زنند. صفت خودشان را روی دیگران می‌گذارند!
از آن طرف، جاسوس‌ها و اعوان و انصار رسانه‌ای خودشان را به خط کرده‌اند تا اَپِ کوچکی را که پوسته‌ی یک گوشته(!) است، تحریم کنند. چو
 
 
چند کلامی با شهید العلیاوی :
با دیدنِ فقط بخش کوتاهی از لحظه ی پیوستنت به حضرت ارباب دلم آتش گرفت بعد از شهید حججی و آن تصویری که سر بریده اش بر ... شما دومین شهیدی هستید که تا آخرین لحظه ی عمرم از خاطرم پاک نخواهد شد... کاش میتوانستم سوار آن آمبولانس لعنتی شوم و فرسنگ ها شما را از این معرکه پر از گرگ و شغال و کفتارهای حرام زاده دور میکردم...کاش اگر این از دستم بر نمی آمد , لااقل عقب آمبولانس سلاحی , میله ای به دستتان میدادم تا آنطور مظلومانه به ک
مسجد شیخ لطف‌الله، اصفهاناین مسجد از قرن ۱۷ به عنوان شاهکار معماری صفوی شناخته می شود و شهرتش را مدیون کاشی کاری معرکه و ساختمان پیچیده اش است؛ مدیون بخش هایی از آن که احساس خلوصی که درون آن حس می شود را به غایت می رسانند. 

مسجد شیخ لطف‌الله یکی از مسجدهای تاریخی و شناخته شده شهر اصفهان است
 
من به امید بهار تو دلم گل دارد
باغ احساس من از عشق تو بلبل دارد
شکل گلخند تو باران بهاران من است
بودنت مژده خوشرنگ تحمل دارد
عشق، وقتی که تو باشی، به حقیقت جاریست
غنچه در مرتبه ی  آن لب تو بازاریست
تپش قلب من از قلب تو مالامال است
آفرین بر توو عشقت که به این حد، کاریست
 
من برای تو و تو مال منی تا هستیم
هردو از معرکه عقل، سلامت جستیم
در دل حادثه بودیم ولی نشکستیم
بودم و بودی و مستانه ترین سرمستیم
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شوم
بند را پاره کنم
آقایون و خانم ها
انیمیشن frozen 2 رو دیدم و واقعا چسبید . داستان پخته تر . شخصیت های پخته تر . شوخی های باحال و از نظر کیفی هم، با اینکه قسمت اول خیلی خوب بود ولی قسمت دوم بازهم بهتر شده بود . درکل جزو بهترین هاست بنظرم و حتما ببینیدش . اولاف معرکه‌س :))
 
فیلم jexi که درواقع ژانر کمدی داره . داستان جوونی به اسم فیل که نمیتونه از گوشی موبایلش جداشه . شاید در نگاه اول موضوع کلیشه و مزخرفی باشه ولی نگاهش نسبت به این قضیه جالبه و میتونه به فکر فرو ببرتتون . لح
اگه فیلم های پرهیجان دوست دارید و از ژانر ترسناک و زامبی محور خوشتون میاد، این سریال انتظارتون رو برآورده می کنه. سریال ساخت شبکه نت فلیکسه و من فصل اولش رو که ۶ قسمت بود، همین دیروز تموم کرد و از شانسم فصل دومش هم از همون دیروز پخش شده :))
داستان از این قراره: قصر به خاطر اینکه از پادشاه خبری نیست در هاله ای از اسراره؛ شاهزاده داره به خیانت متهم می شه، ملکه و پدرش دارن قدرت رو به دست می گیرن و منتظر تولد فرزند پادشاهند و از طرفی بیماری مرموزی دا
حلقه بازوهایت را از دور گردنم بردار...گناهانت را هم!
نمیخواهم دوباره داستان آن سیب لعنتی را تکرار کنی...و معرکه بگیری که وسوسه من بود دلیل این هبوط...
بس است...
حوا صدایم نزن...
من لیلی ام...
لیلی دور ...
لیلی ناتمام مانده...
‌..همان که آنقدر ها به دل نمی نشست...همان که هرکس اورا میدید میگفت جمع کن بساطت را با این عاشق شدنت...
اصلا نه ...
من لیلی نیستم...
چه لیلی باشم چه حوا...یا گناهت ...یا خونت ...آویز گردنم میشود...
بگذار دلم را از محاصره دستانت دربیارم...
من ...م
امروز میتونستیم یه دیدارِ دیگه رو رقم بزنیم و تو نیومدی . امروز میتونست چهارمین دفعه ای باشه که همو میبینیم ، میشد بعد از یکماه دیداری تازه کنیم که تو نیومدی . اما اگر قراره الان نیای و به جاش حوالیِ روزِ تولدم بیای ، من راضی‌ام به این ندیدن . که میدونم اونموقع هم بهانه کم نمیاری برای نیومدنت . مثلِ همین دفعه و امتحاناتت . دلم برای زیر چشمی پاییدنامون تنگ شده لاکردار ! واسه اون چشای خوشرنگت ، اون تیپی که به معرکه ترین شکل ممکن جذاب‌ترینت میکنه
نخستین واکنش ها به «جوکر» تاد فیلیپس:شاهکار است!
صبح امروز اولین نمایش فیلم «جوکر» ساخته تاد فیلیپس در جشنواره جهانی ونیز برگزار شد و نخستین واکنش ها به فیلم پر از تمجید و ستایش است. به گزارش دنیای تصویر آنلاین، منتقدان فیلم را جسورانه، فوق العاده و تلخ توصیف کردند.
یکی از منتقدان در توئیتر نوشت: نمی توانم باور کنم تا این حد «جوکر» خوب باشد. یک شاهکار است. بامزه، تلخ، باحال و پر از خشم. خواکین در نقش جوکر معرکه است.
منتقد دیگری هم نوشته: زمان ب
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):زوداست که یهودازغرب برای ایجادکشورو دولت یهودبه فلسطین بیاید. پرسیدند:عربهاکجاهستند؟ فرمود:درآن زمان عربهاازهم جداومتفرقندواتحادوانسجام ندارند. امابه زودی نیرویی اهل کارزار ازعراق حرکت میکنندکه برپرچم آنان کلمه "قوة" نوشته شده است[درآرم پرچم سپاه پاسداران آیه واعدو لهم ما استطعتم من قوه  ثبت شده است] واسلام وعرب باهم متحدوشریک میشوند وهمه حرکت میکنندبرای آزادی فلسطین , معرکه ومیدان کار زاری برپاخواهد
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):زوداست که یهودازغرب برای ایجادکشورو دولت یهودبه فلسطین بیاید. پرسیدند:عربهاکجاهستند؟ فرمود:درآن زمان عربهاازهم جداومتفرقندواتحادوانسجام ندارند. امابه زودی نیرویی اهل کارزار ازعراق حرکت میکنندکه برپرچم آنان کلمه "قوة" نوشته شده است[درآرم پرچم سپاه پاسداران آیه واعدو لهم ما استطعتم من قوه  ثبت شده است] واسلام وعرب باهم متحدوشریک میشوند وهمه حرکت میکنندبرای آزادی فلسطین , معرکه ومیدان کار زاری برپاخواهد
 
پروردگارا! تو به ما عنایت کردی و پاسداری از این انقلاب مقدس را به گرده ما نهاده ای، فرصت ده تا آخرین قطره خون از این انقلاب پاسداری کنیم....
 
خدایا! به ما فرصت ده تا دراین معرکه مرگ و زندگی در عداد شهدای کربلا قرار گیریم و در نبرد حق و باطل، علی وار بجنگیم و در راه پاسداری انقلاب، تا آخرین قطره خون خود فداکاری کنیم.
 
 بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 198 و 199
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ ...آیات متشابه آنهایی است که مراد خدا از آنها روشن و قطعی نیست و تمیز داده نمی شود ...اگر متشابهات نبود قرآن پیوسته تازه بودن خود را از دست می داد مثلا اگر شخصی داستان جنگ چالدران را که میان قواء شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم عثمانی اتفاق افتاد بخواند دفعه اول کاملا شیرین و دلچسب خواهد بود , دفعه دوم کمتر از دفعه اول و در دفع
هرچه زشتی ست درین معرکه زیبا بشود 
اگر از خوابِ گران دیده ی ما وا بشود 
نه فقط یوسفِ مصری ، که خدا را بیند 
دیده ی کور اگر ، سهمِ زلیخا بشود 
بذرِ گل بودن و گل دادنِ تو نیست هنر 
هنر آنست ، خسی زُهره ی مینا بشود 
برکه باشی ، فقط ماه درونت پیداست
آسمان مژده به آنست که دریا بشود 
نشد از هر نَفَسی زنده تنِ مرده ی ما
تنِ ما زنده به انفاسِ مسیحا بشود 
نیست مجنون ، هرآنکس که به لیلا برسد 
هست مجنون ، اگر کشته ی لیلا بشود 
نیست هر رهگذری ، لایقِ چشمِ پُر
Post your favorite movies that you never get tired of watching 
مستند زیاد میبینم درستش میشنوم.
قشنگ ترین مستندی که دیدم مهندسی خلقت(ژنتیک) بود در مورد تولد انسان و اینجاست که آدم به قدرت خدا پی میبره.
از بین فیلم های دیگه سریال دکتر هاوس رو بارها میتونم ببینم و همچنان برام همراه با هیجان باشه .
سریال خانم جی یونگ منزوی رو تو دو روز دو بار دیدم به طرز معرکه ای عالی بود .
فیلم hitchو how lose a guy in ten daysرو هم چندین بار دیدم یه جور طنز بانمک دارن و در عین حال حرفای جدی میزنن. مخصوصا ا
مامان از کار کشاورزی خیلی خسته بود. گفت میخواد بدون سحری روزه بگیره.
من عزمم رو جزم کردم فردا روزه بگیرم. اما دلم برنج و غذای سنگین نمیخواست. بنابراین دو تا لقمه نون پنیر درست کردم و خوردم. بعدشم یه چایی با مربای معرکه ای که اخیرا پختم. قرصمم خوردم و تمام.
این روزا به حدی قرص خوردم که حس میکنم شبیه قرص شدم.
هرچند امروز حالم بهتر بود.
چند روزی خونه ی خواهرم بودم بلکه باعث شه کمتر پای لپ تاپ بشینم.
دیروز افطار هم با اقای محترم رفتیم بیرون.
یه نکات غی
"" زنده باد خامنه ای 
زنده باد حکومت خمینی ""
شیشه شکستیم و شدیم شیشه سازِ روزگار
لعنت به این روزگار که ارکان نمرودی اش زنده اند
ترامپ آرام بخواب، عزیزم من همجنس باز نیستم
من قلدرِ معرکه های ناقدر نیستم
من گوش به فرمانِ امامِ قدسم
"" زنده باد خامنه ای 
زنده باد حکومت خمینی ""
نام بلندش نقل هر منبر علی اکبردر آسمان معرفت، اختر علی اکبراز ساکنان عرش بالاتر، علی اکبرنور خدا را خوب بنگر در علی اکبرتا روز محشر رحمت حق بر علی اکبرچشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایشآورده با خود خنده را، بر وجه بابایشدل بُرده از آل عبا با روی زیبایشبر بیت بابایش شده زیور علی اکبرتا روز محشر رحمت حق بر علی اکبردلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی اینمست از می کوثر شدن، توحید یعنی اینعبد علی اکبر شدن، توحید یعنی ایندر ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
کار این پسر معرکه بود ،اولین رای طلایى عصر جدید .
سرعت عمل و تمرکزش خیلی بالاس
ورود زنان به ورزشگاه‌ها مانع شرعی داشت. روحانیون و برخی مراجع تقلید چنین نظری داشتند. اما پس از خودسوزی سحر خدایاری، دولت اعلام کرد زمینه ورود زنان به ورزشگاه‌ها فراهم خواهد شد. روحانیون اما تا این لحظه اظهار نظری نکرده‌اند. معلوم نیست ممنوعیت‌های شرعی چه شد؟
مرگ دلخراش آن دختر جوان چیزی را جا به جا کرد.
جمهوری اسلامی بر یک دوگانه سازی بنیادی در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تکیه کرده است: یک سو خواست خداوند است و سوی دیگر امیال و تمنی
مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است
هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است
اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی
یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است
اصلاً شما نیاز نداری به معرکه
وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است
قسمت نبود تا که ببینند مردمان...
بازوی تو ادامۀ فتّاح خیبر است
علی اکبر لطیفیان
سلاااام..سلااااام...اصلن نمیدونم میخوام چی بنویسم! دلم هوای پستای نسیم رو کرده بود،رفتم وبلاگش،پست جدیدی نبود.بعد از دیروز، یکی همینطوررر تو ذهنم میگفت: سایه بنویسسس،بنویس،بنویس..
تو باید بگی...باید پستای قبلت رو کامل کنی، باید از پاییز،زمستونی که گذروندی بنویسی.از حس انفجاری حرکت به جلوت.از خوبی و حتی بدیهات.بعدش اومدم وبلاگ خودم و خوندن کامنت نسیم با جمله ی سایه بنویس و ادامه بده..دیگه عصرو فردا و هفته ی دیگه رو،،گذاشتم کنار.حتی لپ تاپو نی
گنجینه معارف
 تفسیر و تحلیل بیانیه گام دوم انقلاب
 
بیانیه گام دوم دارای آموزه ای جامع و کامل است. نکته آن است که به ‌صورت شفاف آرمان بزرگی را برای انقلاب اسلامی با عنوان «ایجاد تمدن نوین اسلامی» بیان می ‌کند. به‌ عبارتی هدف غایی انقلاب اسلامی ایران را ایجاد تمدن نوین اسلامی بیان می ‌کنند. تمدن نوین اسلامی در جمله رهبر انقلاب با این تعبیر آمده است: «انقلاب اسلامی اینک وارد دومین مرحله خودسازی، جامعه ‌پردازی و تمدن‌سازی شده است. عزیزان از
هوالرئوف الرحیم
سه شنبه برگشتیم ولی هنوز فرصت نکردم بنویسم ازش.
یک سفر معرکه.
سفری که در ابتدا و در اولین مواجهه با هتل، داشت به بدترین سفرمون تبدیل می شد. و تکمیل ماجراها با جا گذاشتم تمام کارتهای بانکی تو خونه. اما...
اما بعد از یکی دوتا تماس و باز هم خوردن به درهای بسته، رگ اصلی قصه دستمون اومد. اونجا بود که دوتایی تصمیمی گرفتیم. و فهمیدیم که سفر رو نه با امکانات و شرایط، که با حال و رفتار و فکر خودمون باید خوب کنیم.
نتیجه ی این تصمیم، سفری رو ب
یادم نیست فال حافظ شب یلدایم کدام غزل بود. خلاصه اش این بود که دهنت سرویس هست. سرویس تر خواهد شد!
خار در چشم و استخوان در گلو، روزها می‌گذرد؛ با بهتی که هر شب عین بختک به جانم می افتد که آیا این اعمال حقیقتا بالحق است؟ درست ترش را دیگر نداریم؟ باطنش هم آیا لعابی از زرق و برق ظاهرش دارد؟ اصلا انفاس این زندگی قبول می‌شود یا دارم عمرم را میسابم به الک؟!
مولا انگار خوشش می آید عبدش را لنگ در هوا نگه دارد. یک جفت بال خوف و رجا داده که اگر درست تنظیم کن
عجیب بود!امروز سر کلاس صوت و لحن وقتی نوبت من رسید، استاد بعد از تمرین از استاد منشاوی خواست ادامه بدم و گفت بخون از هر سوره دیگه ای میخوای با سبک عبدالباسط که دوست داری ومنم خوندم.بعدش نگام کرد و گفت:پورابراهیم ذات صدات ذاات صدات دختر عالیه، اگه به قوانینش آشنا بشی میری بالااااا ، یعنی صدات هیچی کم نداره.همینطور که لبخند میزد زیر لب می گفت:صدات پورابراهیم صدات:))))
بی اختیار بلند گفتم خداروشکر.
گفتم اینکه شما میگین من اعتماد به نفسم میره بالا
هر چقدر کوچیک و به چشم نیومدنی باشه باز برای من یه دنیا بزرگ و ارزشمنده. اتاقمو میگم، که بعد تقریبا بیست روز سروسامون پیدا کرد و کلی خوشگل و تو دل برو شد. بنظرم این اولین باره که در این حد تونستم واقعا چیزی رو که تو ذهنم داشتمو عملی کنم، میشه گفت خوشحالم، بنظرم یکی از نشونه های تغییر بزرگی که تو این سال تصمیم گرفتم انجام بدم این بود که خیلی از مرزهای روانی که باعث می شد تو خیلی از کارها انرژی نداشته باشم و کند جلو برم و خود واقعی نباشم رو از سر ر
هوالمحبوب
ماها توی این یک سال اخیر خیلی چیزا رو از دست دادیم، ایمان‌مون، اعتقاد‌مون،
امید‌مون، دارایی‌مون، انگیزه‌مون. حالا داریم گرد‌تر می‌خوابیم، سفره‌هامون کوچیک‌تر
شدن، بال و پر روح‌مون بسته شده، رویاها‌مون کم‌رنگ‌تر شدن، صدای خنده‌هامون بلند
نیست، روزها و شب‌هامون پر از نقشه‌های رنگارنگ برای فردا نیست.
هیچ وقت توی این سی و یک سال زندگی، به خدا شک نکردم، همیشه بودنش رو باور داشتم،
حتی اگر باهاش قهر بودم، اما ایمانم سر جاش
بسم الله الرحمن الرحیم—نظریات شخصی است- جناب اقای اردوغان بازی سیاست چند ش اور شما که  با حیله ضد کمونستی وناسیونالیستی  وضد طغیانی وارد معرکه شدید دقیقا برنامه ناسینالیستی ترکی ونژادی وحیله گرانه خاندانهای عثمانی  در طرح ناتویئ اجر ا میکنید- واسم خلافت کلی اسلامی سنی  عثمانی-هارون الرشیدی را  یدک میکشیدکه مسلمانان   ازان عبور کردند- حل مسائل فقط در چهار چوب اسلام ناب امکان پذیر است شما چون بندبازان سیاسی  سرانجام از ارتفاع سقوط خواهی
از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. 
 
با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد...
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.ir/dastanhaye_mamnooe
https://t.me/dastanhaye_mamnooe
اد
یک بیماری عجیب عصبی روان‌شناختی وجود دارد به اسم «درد شبحی». یعنی عضوی که نداری درون تو درد ایجاد می‌کند. مثل درد انگشت دست وقتی دستت قطع شده است. درد فرو رفتن ناخن زیر پوست انگشت  شصتت در صورتیکه پایی نداری.
می‌خواهم اسم امسالم را بگذارم سال دردهای شبحی. سالی که در یک مبارزه‌ی دائمی بودم اما کسی روبرویم نبودم. مبارزه‌ای که حمله‌ای در آن وجود نداشت. مبارزه‌ای که حتی مبارز و مدافعی نداشت اما یک مجروح داد. خودم. سالی که در آن زخمی شدم، به زمی
سوگند به نام دلربایشنور است وجود و ابتدایشبا خَلقِ حسن کرد مباهاتدر روز ازل، ذاتِ خدایشآنان که نوشتند کریمشما را بنویسند گدایشبخشید "سه بار" هرچه را داشتجانِ همه ی خلق فدایشحقاً که پسندِ قلب زهراستشد هرکه عزیزِ مجتبایشهستند تمام انبیا هممحتاج عطای دست هایشهم او شده راضی از خدا هم...حق بوده رضایش به رضایشچشمان حسین بر لب اوستوقتی حسن است مقدایشدر معرکه ی جمل که آمددیدند به شکل مرتضایشآن قدر رئوف است که می خورد...در پیشِ جذامیان غذایشآن مرد
بسم الله
نقل امروز و دیروز و یه دهه و یه قرن نیست ، نقل هزاره و اندی پیشِ
البت توفیری هم نداره برا مثل منی که تا کارم تو هم نپیچه و کم نیارم وسط معرکه خبری از طالب بودن نیست .
مخلص کلام ، آدمیزاد تا کم نیاره تو نون و سفره و درد و بلا و پر گرفتاری به پرش نگیره حواسش پی گردو بازی ِولی همینکه اوس کریم فیتیله ابتلاء و کشید بالا هوارش بلند میشه که "یا مُنتقم .. اِنتَقِم " 
غافل از اینکه حضرتش که الهی هممون براش فدا بشیم تو همون هزاره و اندی گیر افتاده محض
مدلین: «من کلاسای آنلاین رشته‌ی معماری رو برداشتم. هروقت که یه مدل جدید می‌سازم، توش یه عروسک فضانورد می‌ذارم. اون فضانورد نقش من رو اون میون توضیح می‌ده. احساس می‌کنم مثل فضانوردی‌ام که توی کهکشان گیر افتاده.»

+ یک بخش بانمک از فیلم بود که اولی و مدلین نشسته بودند روبه‌روی هم. با رودربایستی با هم حرف می‌زدند. کلامی که به زبان می‌آوردند و به گوش می‌رسید یک چیزی می‌گفت و بعد حرف اصلی که توی ذهنشان می‌گذشت، زیرنویس می‌شد. یک حرف کاملاً م
دانه های رنگارنگ اسفند آرزو، در اسفند دود کن منتظرند تا نوبتشان شود. کمی که می گذرد، ابر دودی فضا را می درد و بوی آرزو های سوخته میپیچد.
واقعیت همین است، گاهی رویاها و آرزوهایمان میان خوشی ها و غم ها، بدبختی ها و خوشبختی ها گم می شوند، آرام آرام می سوزند و وقتی بالای سرشان می رسیم، جز پیکری بی جان چیزی برایمان باقی نمانده. من، ما، آن ها شاید در خاکسپاری عزیزی، دانه های اسفند آرزو را دود کردیم. وقتی که دیگر تکیه گاهی نداشتیم، دوستی نداشتیم، لبخ
در مراسم تشییع پیکر فرهاد در مریوان، نان به جای مردم سخن ‌گفت. تکه‌های نان در دستان خسته مردم، از ظهور روزگاری تازه در ایران خبر داد. کسی نیست زبان نان را فهم کند. اصولگرا طناب بر گردن دولت انداخته، دولت در حال فرار از معرکه است و آنکه در خیال براندازی است، از بی کفایتی نظام داد سخن داده است. اصلاح طلبان هم لکنت زبان گرفته‌اند. آنها سه دهه است همینطور با هم درگیرند. اما امروز همه گویی از معرکه پرت‌اند، نان از روزگاری تازه خبر آورده است. نان س
(میدونم عکس بی کیفیته ولی علاقه ی عجیبی به این عکس از شهیدچمران دارم)
همیشه میخواستم که شمع باشم،بسوزم،نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و
 کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم.
می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در
 راه خدا به دوش بکشم.
میخواستم در دریای فقر غوطه بخورم و دست نیاز به سمت کسی دراز
 نکنم.
میخواستم فریاد شوق و زمین و آسمان را با فداکاری و آسمان
 پایداری خود بلرزانم.
میخواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان و مصل
هندسه
.
.
.
.
کنکوریا می دونن چی میگم :)
 
نه وقت میشد یخونیم نه وقتی میخوندیم میفهمیدیم :)
 
تو این اپ که طراحی منحصر به فردی داره سعی کردیم این مشکلات رو حل کنیم
 
با ما همراه باشید
 
 
 
 
بله...
 
یک جزوه ساده و روووووووووووووووووووووون برای خوندن هندسه دهم
 
با مثال و همچنین تست
 
آره درست نوشتیم
تو این شما امکان تست زدن دارید که تو نوع خودش معرکه اس
 
 
خب دیگه
 
پس چرا منتظرید 
 
اگه کنکوری یا دهمی معطل نکن سرییییییییع دانلود کن 
اگر هم نیستید ب
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیشداوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند: پدر عزیزم،با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با این دختر پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، ا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها