نتایج جستجو برای عبارت :

دل‌ها همه به سوی اوست

یادکن مهدی که دل آرامشش درکوی اوست/بندگی حق سراسرشیعه را رهپوی اوست/عزت دنیاوعقبی در وصال اهل بیت/زمزم دلها همیشه درنسیم بوی اوست/میدهدعشق ولایت حب اواندرقلوب/آشنابا حق پرستان همدمی باروی اوست/آبشار رحمت رب کوثرآدینه هاست/چشمها بهروصالش خاطراتش سوی اوست/شرط وصل حضرت او هست اصلاح درون/سیل اشکی ازفراقش واصل در جوی اوست/ظلمهای بیشماری دشمن مولاکند/گنج پیروزی شیعه چرخش آن گوی اوست/یوسف در آفرینش دیدنش شدآرزو/مدح طاووس بهشتی طره ابروی اوست/ی
وارثشان کیست؟ اوست آری اوست مگر غیر از او می توان تصور کرد که بگویم او کیست او تنها اوست و غیر از او، اویی وجود ندارد آری اوست
او مهدی فاطمه است...............
او کجاست؟ او کجا نیست تا من بگم کجاست، او در تمام کجاها حضور دارد پس من باید ببینم کجام؟ آری کجام؟  من الان در همان کجاییم که او در همان کجاست....
خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ استوقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ استچون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ استخود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوستخود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانیخود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگرچون ناز تو میخواهد ، او را
خداوند، خود دلیل بر خویشتن است. به اوست که جهان قائم است و به اوست که می‌توان جهان را شناخت. و خلیفۀ او بر زمین کثرات و رنج‌ها، انسان است. انسان مظهر نمایش اوست؛ اگر به او نظر کند و جز او نبیند. و شهید نظر به وجه الله می‌کند و در خون خویش، دلیلی ست بر وجود خداوند. 
هر که تمنای دیدار خداوند را دارد به شهید بنگرد که چگونه با جان خویش به او اشاره می‌کند.
۶۱- پرده دارحریم دل سرا پرده محبت اوست   دیده آیینه دار طلعت اوست من که سر درنیاورم به دوکون گردنم زیر بار منت اوست تووطوبی و ماو قامت یار     فکر هرکس به قدر همت اوست گرمنآوده دامنم چه زیان     همه عالم گواه عصمت اوست منکه باشم درآن حرم که صبا … پرده دارحریم – دل سراپرده محبت اوست – غزل ۵۶
منبع : فالگیر
۶۱- پرده دارحریم دل سرا پرده محبت اوست   دیده آیینه دار طلعت اوست من که سر درنیاورم به دوکون گردنم زیر بار منت اوست تووطوبی و ماو قامت یار     فکر هرکس به قدر همت اوست گرمنآوده دامنم چه زیان     همه عالم گواه عصمت اوست منکه باشم درآن حرم که صبا … پرده دارحریم – دل سراپرده محبت اوست – غزل ۵۶
منبع : فالگیر
چشمی که به شب بنگرد از پشت نقابی،
تکرار کند قصه‌ی روزی و عقابی،
تردید ندارد که جهان زیر پر اوست،
هر ره که رود سایه‌ی او همسفر اوست،
این مرغ گذر از پل تدبیر ندارد،
شاید خبر از گردش تقدیر ندارد،
روزی که بگیرند از این چهره نقابی،
وقت است کبوتر بزند نوک به عقابی...

+این تفسیر شما رو به یاد کسی نمیندازه؟ :/
+اگر دوست داشتید با این لینک دانلود کنید.
خود را به خدا بسپار،وقتی که دلت تنگ است؛وقتی که صداقتها آلوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار،چون اوست که بی رنگ است؛چون وادی عشق است او،چون دور زنیرنگ است
خود دا به خدا بسپار،آن لحظه که تنهایی؛آن لحظه که دل دارد از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار،همراه سراسر اوست؛دیگر تو چه میخواهی ؟!بهر طلبت از دوست
خود را به خدا بسپار آن لحظه که گریانی؛ آن لحظه که از غمها بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار،چون اوست نوازشگر؛چون ناز تو می خواهد او را ز درو
دختر با حجاب ...آرام از کنارت می گذرد ، بی صدا ...بدون جلب توجه... سیاهی، رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او... صورتش را نمیبینی، اما در مقابل اویی.اوست که با سکوت، با تو حرف میزند و به تو می آموزد.....اگر اهلش باشی.در اوج کرامت است و تندیس متانت..نزدیک، اما دور از دسترس...بی عشوه ولی دلربا...اوست معلم وقار در قله ی بی نیازی..هر خارو خسی عاشقش نمی شود و زیباییش را هر دلی لمس نمی کند...او پیش از انتخاب شدن انتخاب میکند و پیش از معشوق شدن عاشق می شود...با زیرکی گوی
#حدیث_مهدوی 
امام محمد باقر(ع)
«صاحب این امر چهار نشانه از چهار پیامبر دارد: نشانی از حضرت موسی، نشانی از عیسی، نشانی از یوسف و نشانی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله:- نشانه اش از حضرت موسی، وحشت و نگرانی است.- نشانه اش از حضرت یوسف، زندانی شدن اوست.- نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست که می گویند: مرده است و برخی گویند نمرده است.- نشانه اش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر اوست».
الامامة و التبصرة/ ص94
#حدیث_مهدوی 
امام محمد باقر(ع)
«صاحب این امر چهار نشانه از چهار پیامبر دارد: نشانی از حضرت موسی، نشانی از عیسی، نشانی از یوسف و نشانی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله:- نشانه اش از حضرت موسی، وحشت و نگرانی است.- نشانه اش از حضرت یوسف، زندانی شدن اوست.- نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست که می گویند: مرده است و برخی گویند نمرده است.- نشانه اش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر اوست».
الامامة و التبصرة/ ص94
رفتم اما دل من مانده بر دوست هنوز...می برم جسمی و دل در گرو اوست هنوز
بگذارید به آغوش غم خویش روم ... بهتر از غم به جهان نیست مرا دوست هنوز
گرجه با دوری او زندگیم نیست ولی ... یاد او میدمدم جان به رگ و پوست هنوز
رشته مهرو وفا شکر که از دست نرفت ...بر سر شانه من تاری از آن موست هنوز
بعد یک عمر که با او به  وفا سر کردم ...با که این درد بگویم؟!که جفا جوست هنوز
تا دل ناله جانسوز بر آرم همه عمر ...همچو چنگم سر غم بر سر زانوست هنوز
باهمه زخم که سیمین بدل از او دارد
#حدیث_مهدوی 
امام زین العابدین(ع)
«فی القائم منا سنن من ستة من الأنبیاء، سنة من نوح، و سنته من ابراهیم، و سنته من موسی، و سنته من ایوب، و سنته من محمد صلوات الله علیهم. فاما من نوح فطول العمر، و اما من ابراهیم فخفأ الولادة و اعتزال الناس، و اما من موسی فالخوف و الغیبته، و اما من عیسی فاختلاف الناس فیه، و اما من ایوب فالفرج بعد البلوی، و اما من محمد صلی الله علیه و آله و سلم فالخروج بالسیف».
«در قائم ما شش نشانه از شش پیامبر هست، نشانی از حضرت نوح
ای دل خسته گرت عقده عالم به گلوست

داستان تو وغم صحبت سنگ است و سبوست

آستان بوس حرم باش و بپرس از در دوست

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست


 

دل هرکس که حسینی است زخود بی خبر است

کشته عشق حسین از همه کس زنده تر است

بس که آن نور جمالش همه جا در نظر است

هر کجا می نگرم نور رخش جلوه گر است

هر کجا میگذرم جلوه مستانه اوست

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست


 

ه
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
 
تا ابد کوثر توحید ز پیمانه ی اوست
سینه ی سوختگان شمع عزاخانه ی اوست
شعله های عطشش در نفس خسته ی ما
کوه سنگین غم ما به روی شانه ی اوست
حرم اوست حریمی که بود کعبه ی جان
دل بشکسته بهشتی است که ویرانه ی اوست
دل آتش زده ی ما که جهانی را سوخت
شعله اش از شرر دامن ریحانه ی اوست
گوهری را که خدا قیمت آن داند و بس
دُرّ اشکیست که تقدیم به دُردانه ی اوست
طُرفه بیتی است از آن شاعر شیرین سخنش
یک جهان عاطفه در ساغر و پیمانه
 
بی‌خرد آگه ز حَدِ شوکت خورشید نیستروز، همان شب، بِنِگَر نور و فروغ آنِ کیست
پهنه‌ی آفاق پر از تابش انوار اوستدور شب و روز همه طاعت گفتار اوست
روزی اگر باطن هر ذره به جان بنگریجز کشش عاشق و معشوق در آن ننگری
ای دل مشتاق چنان باطن آن ذرّه باشدر کش و قوسی به ره یار فراغرّه باش
بوسه‌ی شب بر رخ روز است به وقت سحرزنده به عشق است و نمیرد شب و روز ای بشر
#یزدان_مشایخی۱۹آذر۱۳۹۸
اول ِ ابتدایِ آغاز استدرِ جنت برای او باز استدر مسیرش ملک به پرواز استهمه ی کارهاش اعجاز استوقت پیکار شیر میدان استاو که همبازی یتیمان است نقطه ی تحت باء بسم اللهشرف لااله الا اللهآسمان پیش قامتش کوتاهدر خیبر برای او پر کاهدشمن از پیش و پس اگر داردذوالفقار علی دو سر دارد دست و بازوی او نمک داردبه همه نیت کمک داردعشق ما ریشه در فدک داردبه ولایت هرآنکه شک داردبرود کعبه را طواف کندو نگاهی بر آن شکاف کند هر زمان فاطمه کنار علیستهر کجا هست،بخت
امیرالمومنین، علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) می‌فرمایند:
تاجُ الرّجُلِ عَفافُهُ، و زَینُهُ انصافُهُ
تاج مرد، عزّت نفْس اوست و زیورش انصاف او
غررالحکم، حدیث ۴۴۹۵
 
** پی‌نوشت: هنگام خرید چای از یک فروشندهٔ چای تبریزی بازار صفی تبریز؛ وقتی از علت پاکت زیر وزنه نیم کیلوئی پرسیدند گفت من به شما چای کیلوئی می‌فروشم نه پاکت!
موجی خروشان از دریای مناقب امیر المومنین علیه السلام در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله
شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است:
حدثنا محمد بن عمر الحافظ الجعابی، قال: حدثنا محمد بن عبید الله العسكری قال: حدثنا محمد بن علی بن بسام الحرانی من أصل كتابه، قال: حدثنا معلل بن نفیل، قال: حدثنا أیوب بن سلمة أخو محمد بن سلمة، عن بسام الصیرفی، عن عطیة، عن أبی سعید، قال: قال النبی صلى ‌الله ‌علیه ‌و آله: من كنت ولیه فعلی ولیه، ومن كنت إمامه فعلی إمام
#حدیث_مهدوی
امام محمد باقر(ع)

«صاحب این امر چهار نشانه از چهار پیامبر دارد: نشانی از حضرت موسی، نشانی از عیسی، نشانی از یوسف و نشانی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله:- نشانه اش از حضرت موسی، وحشت و نگرانی است.- نشانه اش از حضرت یوسف، زندانی شدن اوست.- نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست که می گویند: مرده است و برخی گویند نمرده است.- نشانه اش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر اوست».
الامامة و التبصرة/ ص94
من واقعا نمی‌فهمم که چرا وقتی یکی به شما توهین می‌کند، یا بد جوابتان را می‌دهد، یا تحقیرتان می کند یا آن‌طور که انتظار دارید به شما احترام نمی‌گذارد، این شما هستید که ناراحت می‌شوید؟
بابا جانِ‌من! از کوزه همان برون تراوَد که در اوست.
 رفتارِ هر کس متناسبِ شخصیتش است.
 وقتی گفتار یا رفتارِ یکی زشت یا بی‌ادبانه است، او دارَد شخصیتش را به نمایش می‌گذارد؛ شما چرا به خودتان می‌گیرید و بیخود ناراحت و خشمگین می‌شوید، خودخوری می‌کنید، به‌ه
✨﷽✨ ✍روزی حاکمی به وزیرش گفت: امروز بگو بهترین قسمت گوسفند را برایم کباب کنند و بیاورند.
وزیر دستور داد خوراک زبان آوردند. چند روز بعد حاکم به وزیر گفت: امروز میخواهم بدترین قسمت گوسفند را برایم بیاوری و وزیر دستور داد باز هم خوراک زبان آوردند.
حاکم با تعجب گفت: یک روز از تو بهترین خواستم و یک روز بدترین هر دو روز را زبان برایم آوردی چرا؟؟؟ وزیر گفت: "قربان بهترین دوست برای انسان زبان اوست و بدترین دشمن نیز باز هم زبان اوست"
قدر 4 چیز را پیش از

انسان متوجه این نکته  باشد که قلوب در دست خداى متعال است و اوست عزیز کننده، و هم اوست که فطرت انسان را با خوبى عجین فرموده که حتى کسى که خودش مغلوب نفس و شیطان است و عمل خوبى از او سر نمى زند مع ذلک فطرتا خوب و خوبى را دوست مى دارد، مگر افراد قلیلى که به قدرى شقاوت بر آنها غلبه کرده است که نه خود خوبند و نه خوبان را دوست مى دارند؛ نه خود درست کردارند و نه از صالحان خوش شان مى آید. چنین افرادى در واقع از انسانیت و فطرت انسانى بر کنار هستند.
«ثم کا
روزی حاکمی به وزیرش گفت:امروز بگو بهترین قسمت گوسفند را برایم کباب کنند و بیاورند.
وزیر دستور داد خوراک زبان آوردند.چند روز بعد حاکم به وزیر گفت:امروز میخواهم بدترین قسمت گوسفند را برایم بیاوری و وزیر دستور داد باز هم خوراک زبان آوردند.حاکم با تعجب گفت:یک روز از تو بهترین خواستم و یک روز بدترین هر دو روز را زبان برایم آوردی چرا؟؟؟وزیر گفت: "قربان بهترین دوست برای انسان زبان اوست و بدترین دشمن نیز باز هم زبان اوست"  
قدر 4 چیز را پیش از از دست
بسم الله الرحمن الرحیم
ضرورت الگوپردازی صحیح در کارزار فرهنگی با هدف تحقق تمدن اسالمی
پای حرکت آدمی بندِ نیت های اوست. چنانچه رسیدن به هدفی را نیت کرده و "بخواهد"، موتور حرکت روشن شده است و نکته ی کلیدی آن که: حرکت و استقامت بر آن ، به منزله ی "پیروزی" ست. با این مقدمه می توان نتیجه گرفت که هرچه آدمی را متوقف کند، یک عملیات در جهت شکست اوست. و برای تحقق تمدن اسلامی، پیروزی و
حرکت پیشرونده در عرصه های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظام
امام رضا سلام الله علیه، بدن انسان را به یک کشور تشبیه کرده اند. پادشاه این کشور قلب است. عروق ،اعصاب و مغز کارگزاران او هستند. قلب خانه ی این پادشاه و جسم حیطه و قلمرو استیلای اوست. دست، پا، چشم، لب ها، زبان و گوش یاران او هستند. خزانه این پادشاه، معده و شکم و پرده دار این پادشاه سینه اوست. برای پادشاهی با این همه امکانات پاداشی است و کیفری. شادی همچون پاداشی برای این پادشاه است که منجر به سلامتی برای او می شود. غم واندوه، نیز همچون کیفری برای ا
مردی روستایی تبر خویش گم کرد. بدگمان شد که مگر پسر همسایه دزدیده است و به مراقبت او پرداخت. در رفتار و لحن کلامش همه حالتی عجیب یافت؛ چیزی که گواهی می‌داد که دزدِ تبر اوست.
اندکی بعد، روستایی تبرش را بازیافت، مگر آخرین باری که به آوردن هیمه(هیزم سوختنی) رفته بود، تبر در کوه بر جای مانده بود.
چون بار دیگر به مراقبت پسر همسایه پرداخت، در رفتار و کلام او هیچ چیز عجیبی نیافت؛ هیچ چیز گواهی نمی‌داد که دزد تبر اوست! 
 "احمد شاملو" 
خرید کت و شلوار مردانه اوست مدل 10088tn 
 
قیمت : 1787000 تومان
 
 
برند : Miscellaneous
 
 
خرید پستی کت و شلوار مردانه اوست مدل 10088tn 
 
 
قیمت کت و شلوار مردانه اوست مدل 10088tn 
 
 
 
 
 
برای خرید و مشاهده جزئیات محصول در دیجی کالا کلیک نمایید.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برای خرید و مشاهده جزئیات محصول در دیجی کالا کلیک نمایید.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
تصاویر بیشتر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برای خرید و مشاهده جزئیات محصول در دیجی کالا کلیک نمایید.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
خرید کت و شل
#حدیث_مهدوی 
امام رضا(ع)
«فاذا خرج اشرقت الأرض بنور ربها، و وضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احدا، و هو الذی تطوی له الأرض و لا یکون له ظل، و هو الذی ینادی مناد من السماء یسمعه. جمیع اهل الأرض بالدعاء الیه، یقول: الا ان حجة الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه، فان الحق معه و فیه».
«او چون ظاهر شود، زمین به نور پروردگار نورانی گردد. ترازوی عدالت در میان مردم قرار دهد (ارزش‌ها و معیارهای عدالت را پیاده کند) دیگر احدی به دیگری ستم نمی کند، زمین زیر پ
من واقعا نمی‌فهمم که چرا وقتی یکی به شما توهین می‌کند، یا بد جوابتان را می‌دهد، یا تحقیرتان می کند یا آن‌طور که انتظار دارید به شما احترام نمی‌گذارد، این شما هستید که ناراحت می‌شوید؟
بابا جانِ‌من! از کوزه همان برون تراوَد که در اوست. 
رفتارِ هر کس متناسبِ شخصیتش است. 
وقتی گفتار یا رفتارِ یکی زشت یا بی‌ادبانه است، او دارَد شخصیتش را به نمایش می‌گذارد؛ شما چرا به خودتان می‌گیرید و بیخود ناراحت و خشمگین می‌شوید، خودخوری می‌کنید، به‌ه
 
زندگی لنگر می خواهد .چیزی که آدم را سر جایش نگه دارد .چیزی که نگذارد فاصله آدم از ساحل آرامش زیاد شود .چیزی که نگذارد امواج آدم را بکشاند به ناکجا .حالا لنگر آدم ، گاهی یک آدم دیگر است .گاهی یک فکر و اعتقاد است .گاهی ایمان است .گاهی عادت روزانه است .گاهی کار است، گاهی یک جمع دوستانه است .گاهی یک دوره خانوادگی است .گاهی یک باشگاه ورزشی است .گاهی چهار تا کتاب است ، گاهی یک مشت خاطره .لنگر هر کس هر چه هست ، فاصله اوست با سرگردانی در دریای روزگار .فاصل
عشق امام هادی برشیعه افتخار است/اوحجت الهی ازسوی کردگار است/گلبانگ آفرینش بانام اوست جاری/روزتولداو رحمت چه آشکار است/قرآن وعترت ودین را حضرتش مبلغ/شیعه بخاطر او در خلق نامداراست/ابن الرضای ثانی باب هدایت حق/حب نقی به عالم سرمنشاءبهاراست/ازیمن مقدم او شهرمدینه پرنور/مولاامام هادی یادآورنگاراست/درمان درد شیعه اندر توسل اوست/معیار دین وایمان او اسوه وعیاراست/گردیده سامرا هم در عید او چراغان/آن آیت الهی آقای روزگاراست/جدامام مهدی گردیده ا
شبیه زلزله در سینه ام چه غوغایی ستدوباره حرف قلم والهی و شیدایی ستشبیه غنچه عشقی که در شکوفایی ستهوای این دل بی خود شده تماشایی ستتمام قلب من امشب شده پر از احساسفضای سینه معطر شده از عطر یاسدلی نمانده برایم ، چه دلبری آمد!رقیب دُرٌ و گرانمایه گوهری آمدبرای ارض و سما ماه انوری آمدصدای پای قدم های دختری آمدبرای ختم رسل از خدا چه اعطایی ست!که نازدانه و بی حد و حصر ، بابایی ستسرور سینه و تاج نگین خاتم اوستبلند مرتبه بانوی هر دو عالم اوستتمام معن
شبیه زلزله در سینه ام چه غوغایی ستدوباره حرف قلم والهی و شیدایی ستشبیه غنچه عشقی که در شکوفایی ستهوای این دل بی خود شده تماشایی ستتمام قلب من امشب شده پر از احساسفضای سینه معطر شده از عطر یاسدلی نمانده برایم ، چه دلبری آمد!رقیب دُرٌ و گرانمایه گوهری آمدبرای ارض و سما ماه انوری آمدصدای پای قدم های دختری آمدبرای ختم رسل از خدا چه اعطایی ست!که نازدانه و بی حد و حصر ، بابایی ستسرور سینه و تاج نگین خاتم اوستبلند مرتبه بانوی هر دو عالم اوستتمام معن
«خداوند» که نیست خدایی مگر آن زنده پاینده ، خواب سبک و سنگین درنگیردش، آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست ، کیست آنکه نزد او شفاعتی کند؟ مگر به اذن او ، می داند ، آنچه در پیش روی و پشت سر دارند، و به چیزی از علم او احاطه نیابند، مگر بر آنچه بخواهد، کرسی فرمانروایی اش آسمانها و زمین را فراگرفته، و نگهداشت آنها بر او آسان است، و اوست والای عظیم (255)  در دین اکراه نیست، راه فرا رفتن از فرو رفتن به روشنی بیان شده است، و هرکس به طاغوت کافر و به خدای
پدر فرزندان نوادگان  اوست وان پیغمبر را در روی زمبن نسلی جز فدزندان مردمیکه خلیفه اوست نمی باشد ناگاه همه بر من تاختند و گعتند ای امیر این مرد از شرک بیرون امده و بسوی کفر رفته و خون او حلال است من بانها گفتم ای مردم من برای خود دینی دارم که بان گرویده ام تا محکمتر از ان را نیابمز ان دست بر ندارم من اوصافاین مرد را  در کتابهاییکه   خدا بر پیغمبرانش نازل کرده دبده ام از کشور هندوستان و عزتبکه در انجا داشتم بیرون امده در جستجوی او بر امدم وچون ا
قلم ابزار نوشتن است و در این روزگار تنها « آزادی » نیست که ابزار نسبت داده می شود،«مغز» را نیز بدل از « تفکر » می گیرند و فی المثل به جای « فرار متفکران » می گویند « فرار مغزها »– که البته در اینجا هیچ یک از این دو تعبیر درست نیست. مغز ابزاری نیست که بی اراده در استخدام هر آن که او را به اختیار بگیرد در آید و متخصصان که در این تعبیر همچون مغزهایی بی اراده انگاشته شده اند، اگر به غرب می گریزند از آن است که در آنجا حوایج خویش را برآورده می بینن
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامدهجز او کسی به جای پیمبر نیامدهجز او برای فاطمه همسر نیامدهاز کعبه جز علی احدی در نیامدهیعنی کسی به پاکی حیدر نیامدههر کس غلام فاطمه شد در پناه اوستشاهی که عرش دوش نبی جایگاه اوستدر معرکه سلاح نبردش نگاه اوستاین گیسوی سیاه که تنها سپاه اوستبر شانه اش سیاهی لشکر نیامدهاولاد مرتضی همه ذاتاً مطهرندقرآن ناطقند، شفیعان محشرندشاهان روزگار غلامان قنبرندخدّام عرش گوش به فرمان حیدرنددور و برش که قحطی نوکر نیامدهابروش وق
انقدر من و مستر در شخصیتهامون، علایقمون، رویاهامون و اهدافمون، دغدغه‌هامون و بروزات و سبک زندگی‌هامون با هم متفاوتیم که هر بار به چگونگیِ هم‌زیستی لذت‌بخشمون فکر میکنم به هیچ نتیجه‌ای نمیرسم جز اینکه واقعاً عشق و آرامش بین ما و زندگی ما اگر از مودت و رحمتِ کادوپیچ شده و یهوییِ پروردگار* و وعده‌ی خاصه‌ی او نیست؛ پس از چیه؟! 
و این از نشانه‌های اوست*...
+الحمدلله رب العالمین.
+عنوان: بیایید به باور مشترک میان ما و شما روی بیاوریم و به آن چی
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامدهجز او کسی به جای پیمبر نیامدهجز او برای فاطمه همسر نیامدهاز کعبه جز علی احدی در نیامدهیعنی کسی به پاکی حیدر نیامدههر کس غلام فاطمه شد در پناه اوستشاهی که عرش دوش نبی جایگاه اوستدر معرکه سلاح نبردش نگاه اوستاین گیسوی سیاه که تنها سپاه اوستبر شانه اش سیاهی لشکر نیامدهاولاد مرتضی همه ذاتاً مطهرندقرآن ناطقند، شفیعان محشرندشاهان روزگار غلامان قنبرندخدّام عرش گوش به فرمان حیدرنددور و برش که قحطی نوکر نیامدهابروش وق
هوحکیم غیر عامل ، سلوک راه ظاهر تنها کرده ، و در راه باطن قدمی نپیموده ، چه نتیجهٔ پیمودن راه باطن رسیدن است به خدا و رسیدن به خدا ممکن نیست مگر به مجرد شدنِ بالفعل و وارستن از قید جسم بالکلیه ، چه با جسم و تعلق با جسم به خدائی که نه جسم است و نه متعلق به جسم ، نتوان رسید. و نفس تا مهذب نشود علاقه اش لامحاله با جسم باقی است و آن هر آینه کُندهٔ پای اوست و از پای کنده دار ، راه پیمائی نیاید ، پس تا علاقهٔ جسم باقی است از خدا محروم باشد. و تهذیب نفس به ت
اللهم عجل لولیک الفرج
و العافیه و النصر
و جعلنا من خیر الانصاره و اعوانه
و المستشهدین بین یدیه
 صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمدگفت برخیز که آرام دل و جان آمد               سحر از پرده نشینان حریم خلوت               نغمه برخاست که شاهنشه خوبان آمد                 عاشقان را رسد این طرفه بشارت زسروش             که سحرگاه شب نیمه شعبان آمد                مى ‏کند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل             که ز نرگس ثمرى پاک بدوران آمد            
به نام یگانه خالق هستــــــــی!
به نام خدایی که در همین نزدیکیســـــــــــــــــت!
به نام خدایی که از خاک دل آفریـــــــــــــد!به نام او که زندگــی از او رنگ میگیــــــــــــــــــــرد!
به نام خدایی که هستـی ازاوست و هرچه داریم از لطف اوست!
این روزها حتی نسبت به آدم های بزرگتر از خودم هم حس مادری دارم. مثلا همین امروز که پست وبلاگ آسیاب را می خواندم،  دلم حس مادری را داشت که فرزندش را گذاشته توی دنیا و رفته پی ادامه ی مسیر جاودانگی اش. می خواستم به فرزندم بگویم، آرام باش فرزندم، با قوت ادامه بده، عشق جاری شده بین ما تنها شمه ای از عشق بی کران خدا به مابوده و هست.
به تو از این جهت که مادری عاشقانه همه جوانب جسم و جانت را در آغوش پر مهر پرورانده تا قد و قواره ات از هیکل زنانه ی او درشت
پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله: به خدایی که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمی‌شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمی‌شوید، مگر این‏که یکدیگر را دوست بدارید. آیا می‌خواهید شما را به چیزی راهنمایی کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید. الّذی نَفسی بِیَدِهِ لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّی تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّی تَحابّوا أ و لا أدُلُّکُم عَلی شَئیٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلا
 
 
باز محرّم رسید ماه عزای حسین  سینه ما می‌شود کرب و بلای حسین
 
کاش خدا قسمتم رزق حلالی کندتا که توانم کنم خرج عزای حسینکاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه  تا که بگیرم صفا من ز صفای حسینهرکه عزدار اوست شیعه و غمخوار اوست ناله او می‌دهد سوز صدای حسینمادر او فاطمه خوب دعا می‌کند هرکه بریزد ز چشم اشک برای حسیناشک عطای خداست هدیه خیرالنساست نیست کسی لایقش غیر گدای حسینماه محرم کند جامعه را زیر و رو جمله جوانان شوند مست ولای حسینبهتر از این گ
سلام به خدایم که هر چه هست از اوست،
سلام به زندگی،
پــــــــــرﻭﺭﺩﺎﺭﺍ:
ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻳﺴﺖ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺎﺳﺰﺍﺭم،
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭم ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺸﻢ صورت ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎییﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩی،
ﺸﻢ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻨﺪﻴﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﻬﺪﺍﺭ.
” آﻣﻴﻦ “
226
 
علم از آن جهت که علم است نور است؛ یعنی علم به فعل خدا، به نظام و به آنچه در تاریخ واقعیت دارد، چه در زمین و آسمان باشد، چه مربوط به دنیا و آخرت باشد، هر چه که در جهان واقعیت دارد و فعل خداست، علم و نور است، چون چراغ است.حالا گاهی عالِم که این چراغ به دست اوست، این چراغ را به دست می‌گیرد که راه دیگران را ببندد و مردم را به چاه هدایت کند، این می‌شود علم غیر نافع.یک وقت است که این چراغ دست اوست، تا خودش این راه را ببیند، نه بیراهه برود، نه راه کس
جایی که او زندگی، کار یا تحصیل می‌کند الزاماً نمی‌تواند حامل سرور یا غمی برایش باشد. شهرستان با مرکز استان، مرکز استان با پایتخت، شمال شهر با جنوب شهر، طبقه اول با طبقه آخر، این‌سوی آب با آن‌سوی آب، دانشگاه بهشتی با دانشگاه دوقوزآباد سفلی می‌تواند فرق چندانی نداشته باشد. شور و شعف و رضایتی که او به دنبال آن است نه تابع مکان که وابسته به وسعت قلب اوست. قلبی که به باورش زیستگاه روح و همیشه به همراه اوست. می‌تواند آنقدر کوچک باشد که همیشه و د
به ذهنم رسیده در کنار اسب سفیدم که (صد قافله دل همره اوست!:)) یه دونه از این ماشینا بخرم، هم کم مصرفه(گمونم برای طی 100 کیلومتر مسافت فقط 9000 تومن بنزین آزاد بخواد!) ، هم مشکل پارکینگ ندارن اینا، منم که بیشتر از 140 تا تو اتوبان نمیرم با اسب سفیدم ، یکم بیشتر رو خودم کار میکنم نهایتش 80 تا میرم!!
بعضی وقتها واقعا جای پارک پیدا نمیشه برای اسب سفیدم، ولی این ماشینا رو حتی میشه تو جوب هم پارکش کنی:) فقط میمونه اَلِکس جان  (که فقط  قافله دلِ من ، همره اوست!:)
منزل هر فرد، محل آسایش و راحتی اوست و هر کسی نمی‌تواند به راحتی این آسایش را بر هم بزند، چراکه تا زمانی که منطقا افعال صورت گرفته در خانه فردی مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکند، چهاردیواری منزل مسکونی وی، حریم خصوصی اوست و هیچ کس حق هیچگونه تعرضی به آن ندارد... «ادامه مطلب»...
ادامه مطلب
عبارت ها، آوا ها و حتی تکانه های جالبی بین من و علی به جریان افتاده.
ذهنم را پر از کلمه میکنم که بپاشم به صورتش و باز با سکوت تام، به زیر بغلش میخزم. کمرم درد میگیرد، کتف و شانه م تیر میکشد، تمام خونم با سرعت داغ میشود و در من می دود.
همه ش به شوخی باهم حرف میزنیم. هر لحظه برای بیرون کشیدن هم از فکر، به طعنه میگوییم "عارررره"
مسخره شده.
یا شاید قشنگ،
اینکه من چقدر سخت زندگی کردم تا به نقطه ای برسم که دوست داشتن، درست و دقیق به اندام جهان من بنشیند، ک
زبان بسته ام را باز کن مولا
خودت این شعر را آغاز کن مولا
حقیرم دست بر دامان تو هستم
کویرم تشنه ی باران تو هستم
تو دریایی ! نه، دریاهای بسیاری
برای طبع من مضمون دشواری
من از تو قطره ای را هم نمی دانم
به وقت شعر در ابهام می مانم
«علیٌّ حُبّهُ جُنَّه» ، ملاکی تو
به درگاه تعالی بس که خاکی تو
«قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه» مقام تو
عوالم مورِ آیات عظام تو
«وَصیُّ المُصطفی حَقّا» که مولایی
تو خیر الاوصیا، عالی اعلایی
«امامُ الانْسِ و الجِنَّه»، امامی
زبان بسته ام را باز کن مولا
خودت این شعر را آغاز کن مولا
حقیرم دست بر دامان تو هستم
کویرم تشنه ی باران تو هستم
تو دریایی ! نه، دریاهای بسیاری
برای طبع من مضمون دشواری
من از تو قطره ای را هم نمی دانم
به وقت شعر در ابهام می مانم
«علیٌّ حُبّهُ جُنَّه» ، ملاکی تو
به درگاه تعالی بس که خاکی تو
«قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه» مقام تو
عوالم مورِ آیات عظام تو
«وَصیُّ المُصطفی حَقّا» که مولایی
تو خیر الاوصیا، عالی اعلایی
«امامُ الانْسِ و الجِنَّه»، امامی
حکیم عمر خیام نیشابوری، حکیم فیلسوف ریاضیدان و به عبارتی علامه همه چیزدان ایرانی است که در دوره سلجوقی می زیست.پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست.کی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان سر و سامان دادن و سرپرستی محاسبات گاه شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام الملک، که در دورهٔ پادشاهی ملکشاه سلجوقی
(۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست؛ محاسبات منسوب به خیام در این زمینه،
هنوز معتبر است و دقتی به مراتب بالاتر از تقویم میلادی دارد.نقش خ
بی شک تو از باد بهتری و از بهشت کمتری؛
من بادبهشتِ تواَم ای دوست؛
سالیانِ سال است
که در پناهِ تو زندگی می کنم
نامه نگارم، چند خط ناقابل تقدیم می کنم،
باشد که مقبول حضرتِ جنابتان اُفتد؛
 بسم الله الرحمن الرحیم
""" اوست سزاوارِ هر ستایش؛
من بنده ی اویم
آنکه آفرید بی منّت
و آنکه خرید بی ذلّت
از دون مایه همان تَرواد که در اوست
و از خرده نانِ حق همان خیزد که از اوست؛
من به خودی خود، خوشحالم، هر چند مریض اَحوالم
سرم درد می کند، چشمانم کم سو می شوند
و ب
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
 
از خدا بخواه حکمتی به تو بده که در بدترین شرایط هم بتونی محکم بر اراده خودت بمونی
و نلغزی
و سست نشی
و ناامید نشی
ایمانت ترک برنداره
آینده برای صابران خیلی شیرینه
شیرینی ای شیرین تر از، صبر بر خوردن زهر به حلاوت، نیست .. 
خدا راه رو نشون میده 
آهسته آهسته حسی خوش درون قلب او پیدا شد 
آرام آرام حسی از نوع تفاخر و افتخار در او قدم زد 
در کمتر از چشم بر هم زدنی، فرصت دیدار از دست رفت ..
 
 
ما هیچ از خود نداریم، این حقیقت را با مکاشفه در حقیقت مرگ، و هم آغوشی با خاک می توان دریافت .. و سر فرود آورد .. که هستی آدمی عاریه از اوست ..
اینقدر صدا نزنید مادر را! او که اکنون توان پاسخ گفتن ندارد، فقط نگاهش کنید و آرام اشک بریزید. اما نه، انگار این دست های اوست که از کفن بیرون می آید و شما را در آغوش می گیرد. این باز همان دل مهربان اوست که نمی تواند پس از وفات نیز ندای شما را بی جواب بگذارد. تا کجاست مقام قرب تو فاطمه جان! شما را به خدا بس کنید بچه ها! برخیزید! این جبرئیل است که پیام آورده، برخیزید! جبرئیل می گوید: «روح این بچه ها مفارقت می کند از جسم، بردارشان.»
جبرئیل می گوید: «عرش
٤/٤. مُحَمَّدُ بْنُ‌ یَحْیىٰ‌، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِیسىٰ‌، عَنِ‌ ابْنِ‌ فَضَّالٍ‌، عَنِ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ الْجَهْمِ‌، قَالَ‌: سَمِعْتُ‌ الرِّضَا عَلَیْهِ‌‌السَّلاَمُ‌ یَقُولُ‌: «صَدِیقُ‌ کُلِّ‌ امْرِىً‌ عَقْلُهُ‌، وَ عَدُوُّهُ‌ جَهْلُهُ».(۱)
 
ترجمه:
٤/٤. محمد بن یحیى، از احمد بن محمد بن عیسى، از ابن فضّال، از حسن بن جَهم روایت کرده است که گفت: شنیدم از حضرت امام رضا علیه‌السلام که مى‌فرمود: «دوست هر مر
 
می کشد غیرت مرا ، غیری اگر آهی کشد 
زانکه می ترسم که از عشق تو باشدآه او
/////////////////////////////////
جای دگر نماند که سوزم ز دیدنت 
رخساره در نقاب ز بهر چه می کنی ؟ 
/////////////////////////////////
زد به تیرم بعد چندین انتظار 
گرچه دیر آمد ، خوش آمد تیر یار
شد دلم آسوده چون تیرم زدی 
ای سرت گردم ، چرا دیرم زدی ؟ 
//////////////////////////////
عادت ما نیست رنجیدن ز کس 
گر بیازارد ، نگوئیمش  که بس 
ور بر آرد دود از بنیاد    ما 
آه آتش بار ناید یاد       ما 
رخصت ار یابد ز ما آه سحر 
هر
به نام عاشق ترین خالق
 
کوچک تر که بودیم، دنیا چه زیبا تر بود!...
می امدیم میرفتیم، نه به کسی کاری داشتیم و نه کسی کاری به ما داشت!...
گاهی دلم برای کوچکی ام تنگ میشود، نگاه هایمان صادقانه تر بود، حرف هایمان عاشقانه تر...
کم کم بزرگ شدیم...
هر چقدر بزرگتر که شدم، احساس میکردم، پاره ای از وجودم از من دور میشود... شاید هم من از او...
به قول حسین پناهی:
گر چه نزد شما تشنه سخن بودم
انکه حرف دلش را نگفت، من بودم...
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، آری
گاهی دلم برا
به نام عاشق ترین خالق
کوچک تر که بودیم، دنیا چه زیبا تر بود!...
می امدیم میرفتیم، نه به کسی کاری داشتیم و نه کسی کاری به ما داشت!...
گاهی دلم برای کوچکی ام تنگ میشود، نگاه هایمان صادقانه تر بود، حرف هایمان عاشقانه تر...
کم کم بزرگ شدیم...
هر چقدر بزرگتر که شدم، احساس میکردم، پاره ای از وجودم از من دور میشود... شاید هم من از او...
به قول حسین پناهی:
گر چه نزد شما تشنه سخن بودم
انکه حرف دلش را نگفت، من بودم...
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، آری
گاهی دلم برای
سپاس خدایی را که هیچ سخنوری توانایی ستایش او را ندارد و هیچ حسابگری نمی تواند نعمتهایش را شماره کند و کوشندگان جهان قادر نیستند حق او را ادا کنند.
پروردگاری که افکار بلند,قدرت درک او را ندارند و انسانهای زیرک با همه هوش و استعدادشان نمی توانند به کنه ذات او دست یابند.
خدایی که صفاتش را پایانی نیست و با صفات مخلوقاتش نمی توان او را شناخت . و این مربوط به زمانی معین و یا طولانی نیست.
او موجودات را با قدرت خویش آفرید و با لطف ورحمتی که نسبت به بندگ
 
روی کمک هیچ کسی حساب نکنیادت باشد روی کمک هیچ کسی جز خدا حساب باز نکنی، اوست که بی منت می بخشد، اوست که بی انتها عطا میکند و اوست که عاشقانه و بی توقع حمایتت می کند.هر زمان چشم امید به دستهای دیگران داریجهان بواسطه همان افراد به تو ثابت می کند، کسی که منشاء عشق، منبع اجابت و مقصد آرامش است را فراموش کرده ای و او خداست، او همانیست که محبتش بی دریغ است، او همانیست که نه کینه ای دارد و نه منتی میگذارد و محبتش بی پایان است.یادت باشد آنگاه که نیازم
«٥»إِنَّ‌ اللّهَ‌ لا یَخْفى‌ عَلَیْهِ‌ شَیْ‌ءٌ فِی الْأَرْضِ‌ وَ لا فِی السَّماءِ همانا هیچ‌چیز ،(نه)در زمین و نه در آسمان،بر خداوند پوشیده نمى‌ماند. نکته‌ها: در چند آیه‌ى قبل،سخن از قیّوم بودن خداوند بود.در این آیه،آشکار بودن همه چیز براى او مطرح شده که جلوه‌اى از قیّومیّت اوست.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه این سوره را بخواند آن شب منفصل در حفظ الله و امان اوست وهرکه در زوز بخواند در آن روز مکروهی به وی نرسد و آنقدر از خیر دنیا و آخرت به او عطا شود که بر دل کسی خطور نکرده و به آن آرزو نرسیده باشد اگر این سوره در پارچه سفید گذاشته و با خود نگه دارد از حشرات زمین و صدمه تیر و سنگ و آهن حفظ شود
 امام صادق ع فرمود در انمیان که پیغمبر ص در مسجدالحرام بود ولباسهای نو در بر داشت مشرکین شکمبه شتری را بر او افکندند ولباسهایش را الوده کرده اند پیغمبر از این عمل بقدری ناراحت شد که خدا داند انگاه نزد ابوطالب امد وگفت ای عمو حسب   حسب مرد دین وارزش و کارهای نیک  وصفات پسندیده وکردار شایسته اوست  ونیز صفات حمبده پدران اوست زیرا شخصیت مرد بوسیله اینها بحساب مباید  مرات ص360.         معنی حسب بود توصیح دادم.      مرا در میان خود چگونه میبینی او گ
بسم رب صاحب العصر و زمان
ابهت کوه توجهم را جلب کرد، مرا گفت: مبهوت عظمت اویم.
به سینۀ صحرا نگریستم، گفت: در کف او حلقه‌ای بیش نیستم.
عظمت دریا مبهوتم نمود، با غرش و خروش موجش فهماند که قظره ای از یم و برکت وجود اوست.
گسترۀ آسمان آبی جلبم کرد، ندایم آمد نشانی از سلطنتش را در بر دارد.
از باریدن ابرهایش سوال نمودم، گفتند: به عشقش می‌بارد و در فراقش می‌گرید و بر منکران فضلش می‌غرد.
از قامت سرو سوال کردم، گفت:قامتش مرا به قیام وا داشته.
از سبزی و نزه
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فر
اهم این مذاهب عبارتند از:[1]
1) مکتب حنفی: مکتب ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (150-80 هـ ) که به «مذهب حنفی» مشهور است. او در کوفه به دنیا آمده و نزد تابعین و همچنین نزد امام صادق; دانش آموخت و سپس منصب تدریس و افتاء را در کوفه عهده­دار شد.
منصور عباسی از او برای پذیرش پست قضاوت دعوت نموده ولی او نپذیرفته و سرانجام به فرمان خلیفه تا زمان مرگ در زندان محبوس بود. او در فقه و فرائض، به اجتهاد پرداخته و به قیاس و رأی خویش عمل می­کرد. کتابهای «فقه اکبر» و «مسند اب
+خواب نمی برد مرا..
+به محبت های نطلبیده فکر میکنم، مثل وقتی که از کسی هیچ انتظاری نداری و یک دفعه به خودت می آیی وسط اتفاقاتی شیرین هستی که مسببش اوست که حتی به چشمت هم نمی آمده، چه رسد به خیالت! که درباره ش لحظه ای فکر کنی.
بدی و حواس پرتی من که اثبات شده ست، اما دست روزگار هم بی تقصیر نیست در نادیده گرفته شدن آنهایی که به عدالت دیدنیترند.
و آن اصطلاح معروف که ای تف توروت روزگار که البته به زبان محلی بس دلنشین تر است!
وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَىٰ أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
او کسی است که (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) می‌گیرد؛ و از آنچه در روز کرده‌اید، با خبر است؛ سپس در روز شما را (از خواب) برمی‌انگیزد؛ و (این وضع همچنان ادامه می‌یابد) تا سرآمد معینی فرا رسد؛ سپس بازگشت شما به سوی اوست؛ و سپس شما
ماه تا طلوع میکند شمار غصه هام را
مرور میکنم!
از همه عبور میکنم !
در زمین خاطرات خفته ام
مثل بدویان
طفل کوچکی که عشق نام اوست را
زنده زنده
در حصار گور میکنم!
دل در انتظار را
بی قرار میگذارمش...
ولی
میان این همه
به اسم تو که میرسم
             کنار میگذارمش...

محمد صادق امیری فر
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. 
1
عنه صلى الله علیه و آله :کَفى بالمَرءِ فِقها إذا عَبَدَ اللّهَ ، و کفى بالمَرءِ جَهلاً إذا اُعجِبَ بِرَأیهِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : در فقاهت (دانایى) مرد همین بس که خدا را عبادت کند ، و در نادانى مرد همین بس که به رأى خود مغرور باشد.
2
عنه علیه السلام :إنّی لاَُبغِضُ الرجُلَ ـ أو اُبغِضُ للرَّجُلِ ـ أن یَکونَ کَسلانَ عن أمرِ دُنیاهُ ، و مَن کَسِلَ عَن أمرِ دُنیاهُ فهُو عن أمرِ آخرتِهِ أکسَلُ .
امام باقر علیه السلام : من نفرت دارم از مر
{از عاشورا تا ظهور - شماره 36}
 
خاص ترین . . .
 
به جرات میشه گفت بین عزاداران امام حسین علیه السلام در دوران ما، یه نفر هست که قصه اش با بقیه فرق میکنه!
اگه من و شما برای ظلمی که به امام حسین و اهل بیت شده غصه می خوریم، او دلی مضطر و جگری خون داره! اگه ما بر مصائب سیدالشهدا اشک می ریزیم، او خون گریه میکنه! اگه ما گاهی به یاد مبارزه با یزید و یزیدیانِ زمان می افتیم، او همیشه در خطِ مقدمِ این جهاد قرار داره... اگه بین ما و امام حسین پیوندی برقرار شده باشه
#حدیث_مهدوی 
امام هادی(ع)
«هو الذی یجمع الکلم و یتم النعم، و یحق الله به الحق و یزهق الباطل، و هو مهدیکم المنتظر».
«اوست که کلمه ی امت را یک جا جمع می کند (وحدت کلمه ایجاد می کند) و نعمت‌های الهی را کامل می گرداند. و خداوند به وسیله ی او حق را پا بر جا و باطل را نابود می سازد. هم او مهدی منتظر (سلام الله علیه) است».
یوم الخلاص/ ص404
گفت سعدی مصرعی ، این بس نکوست # دوست آن باشد که گیرد دست دوست
این سخن اکنون چه بی معنی شده # یا که این سان گفتمان در عصر اوست
مردمان اینک ملون گشته اند # می کنند از کله ی هر دوست پوست
دست کس را گر نمی گیری مگیر # اینچنین رفتار خنثی از چه روست
بخت بد را منتظر گشتی به دوست # غیبت و تهمت تو را یک گفتگوست ؟
خورده ای از سفره اش صد من نمک # چشم بر هر لقمه انگاری که موست
گرجی از دنیا تو خود تنها برو # همره یکرو فقط یک آرزوست
دشمنان واقعی انسان آنانکه در مقابل آدمی صف کشیده اند و اسلحه بسته اند یا زبان به طعن و تمسخر باز نموده اند، نیستند. بلکه دشمنان واقعی او کسانی هستند که روان او را هدف قرار داده اند و گاه آدمی از آنها غافل است و یا شاید آنان را دوست پندارد. بنابراین ایده، دشمن واقعی انسان عبارت است از:
1- جهل
جهالت مایه تباهی آدمی است، کانون تمام تمایزات انسان از همه خلایق نباتی، حیوانی و مجرد، علم اوست و خدای متعال علم انسان را در محاجّات با فرشتگان تنها دلیل خ
هوبه اعتقاد من [که البته خلاف واقع هم نیست] مقام کمترین و کوچکترین وزیر از وزرای حضرت مهدی علیه السلام  هزاران بار بالاتر از مقام شیخ [محی الدین عربی] و امثال اوست. و نسبت شیخ به حضرت مهدی در حقیقت مانند نسبت عرش است نسبت به قلب عارف، چنانکه بایزید بسطامی فرموده: (اگر عرش و آنچه را که در اوست هزاران هزار برابر کنند و در گوشهٔ قلب عارف نهند، هرگز آن را حس نخواهد کرد). البته این حاکی از مقام بایزید است وگرنه اگر می گفت(صد ها هزار هزار برابر کنند) با
امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند : 
ارزش و منزلت هر انسانی به میزان معرفت اوست ( معانی الاخبار ص 1)
وجود یک دین شناس بر شیطان به مراتب سخت تر از عبادت هزار عابد است( بصائر الدرجات ج 1 ص 47)
شهادت جانسوز مولایمان امام محمد باقر علیه السلام را محضر هموطنان عزیز تسلیت می گوییم.
اوست خدایی که از اسمان باران فرو بارد تا هر نبات به ان برویانیم و سبزه ها و دانه هایی که بر روی هم چیده شده پدید اریم . و از نخل خرما خوشه های پیوسته بر هم بر انگیزیم . و باغهای انگور ,زیتون و انار که برخی شبیه و برخی نامشابه به هم است خلق کنیم . شما در ان باغها هنگامی که میوه ی ان پدید اید و برسد به چشم تعقل بنگرید که در ان ایات و نشانه های قدرت خدا برای اهل ایمان هویداست. 
قران کریم 
 
ابو بصیر ودیگران از حضرت صادق ع حدیث کنند که فرمود بدرستی که ساعتی ازشب وروز بردل بگذردکه نه در ان کفر است و نه ایمان و بمانند پارچه کهنه است گوید سپس بمن فرمود ایا تو در نفس خودت چنین چیزی را درک نکرده ای  فرمود سپس از طرف خداست که هر طور بخواهدنقطه بدل زتد نقطه کفر باشد یا نقطه. ایمان مانند همین خبر از محمد بن ابی عمیر حدیث شده  است  شرح  مجلسی ره گوید مقصود ازاز قلب ودل در این جاهمانفس ناطقه انسانی ست که محل ایمان وکفر است نه ان عضو گوشتی صن
 دِل چو بُوجی ءَ
 تیاب ءِ مَیار اِنت
 بلے
 آئی اوست
 چو زِری نود ءَ
 مُلور اَنت.
رند بلوچ
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                
وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَىٰ أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
او کسی است که (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) می‌گیرد؛ و از آنچه در روز کرده‌اید، با خبر است؛ سپس در روز شما را (از خواب) برمی‌انگیزد؛ و (این وضع همچنان ادامه می‌یابد) تا سرآمد معینی فرا رسد؛ سپس بازگشت شما به سوی اوست؛ و سپس شما
خداوند در عهد عتیق و در مزمور در خصوص بلایا و بیماری های مرگبار خطاب به ایمانداران چنین فرموده است :
 "به‌یقین، اوست که تو را از دام صیاد خواهد رهانید و از طاعون مرگبار . . . از خوف شب نخواهی ترسید، و نه از تیری که در روز می‌پرد؛ از طاعونی که در تاریکی راه می‌رود، بیم نخواهی داشت و نه از وبایی که در نیم‌روز هلاک می‌سازد. گرچه هزار تن در کنار تو فرو افتند، و ده هزار بر جانب راست تو، اما به تو نزدیک هم نخواهد آمد." (مزمور ۹۱: ‏۳ و ۵-‏۷).             
دیگــران 
چـون 
بـرونـد از نظـر 
از دیـده بـرونـد 
تـو چنـان در دل مـن رفتــــــــه کـه جـان در بـدنــی ... 

- فروغی چه زیبا می گفت : 
اگه یاد کسی هستیم این هنر اوست ، نه هنر ما
عزیزای دلم مریمم و شلوغم 
خیـــلی دلم براتون تنگ میشه تو نبودتون ، 
لحظه شماری میکنم تا زود برگردید ....
مولوی:
«راست می‌گوید همه نسبت به حقّ نیک است و به کمال است؛ امّا نسبت به ما نى. زنا و پاکى و بى‏نمازى و نماز و کفر و اسلام و شرک و توحید، جمله به حقّ نیک است؛ امّا نسبت به ما زنى‏ و دزدى و کفر و شرک بد است و توحید و نماز و خیرات نسبت به ما نیک است؛ امّا نسبت به حقّ جمله نیک است. چنان‌که پادشاهى در ملک او زندان و دار و خلعت و مال و املاک و حشم و سور و شادى و طبل و علم باشد؛ امّا نسبت به پادشاه جمله نیک است، چنان‏که خلعت، کمالِ ملک اوست و دار و کشتن و
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور می‌خواهدمشکلاتِ شما را حل کند.این مسئولیتِ اوست. کارِ شما نیست. کارِ شما این است که به او  اعتماد داشته باشید.
آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید. خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست.او محدود به قوانینِ طبیعت نیست.در زندگی بارها متوجه می‌شویم که خداوند کارهایی در زندگی‌مان کرده که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نیستیم...
کولی آکاردئون به دوش عزیزم
هیچ نمی‌دانم کجای دنیایی و قرار بود این نوشته را خیلی پیشتر برایت بنویسم اما مدام با خودم توی ذهنم حملش کردم تا امروز که دلم بخواهد حروف واژه‌هایش را با کیبرد روی این صفحه‌ی سفید کنار هم بگذارم و پستش کنم.
داشتم می‌گفتم که هیچ نمی‌دانم کجای دنیایی، رومانی یا آمریکا. پیش کولی‌های بخارست یا کنار مسافرهای آمریکایی توی تاکسی‌ات. شاید هم برگشته‌ای به وطن زهوار در رفته‌ات و من بی‌خبرم. آخر آن‌طور که تو غیب شدی، چط
گاهی فکر می‌کنم شاید مسلم بود که باعث شد هزاره‌ای بگذرد و هنوز زمین در اغما به سر ببرد
و اهل آن بگویند طبیب دوار بطبه سخن از گذشته‌هاست و در عصر ما جایی ندارد
وقتی کسی که همه قلبت عاشق اوست در آخرین نجوایش بخواند
اگر خودم به تو گفتم بیا، نیا برگرد
 و گمان کنی که ذره‌ای از حس شرمش کوه‌ها را آب می‌کند
شاید حق داشته باشی که نخواهی مسلمی دیگر، چنین زخمی بردارد
 
پ ن:
یک‌بار دیگر بیا و بگو فلیرحل معنا...
 
 
 
سر آغازبه نام خدایی که جان آفریدسخن گفتن اندر زبان آفریدخداوند بخشندهٔ دستگیرکریم خطا بخش پوزش پذیرعزیزی که هر کز درش سر بتافتبه هر در که شد هیچ عزت نیافتنه گردن کشان را بگیرد بفورنه عذرآوران را براند بجوروگر خویش راضی نباشد ز خویشچو بیگانگانش براند ز پیشوگر بنده چابک نیاید به کارعزیزش ندارد خداوندگاروگر بر رفیقان نباشی شفیقبفرسنگ بگریزد از تو رفیقپرستار امرش همه چیز و کسبنی آدم و مرغ و مور و مگسیکی را به سر برنهد تاج بختیکی را به خاک اند
«٢٣٧»وَ إِنْ‌ طَلَّقْتُمُوهُنَّ‌ مِنْ‌ قَبْلِ‌ أَنْ‌ تَمَسُّوهُنَّ‌ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ‌ لَهُنَّ‌ فَرِیضَةً‌ فَنِصْفُ‌ ما فَرَضْتُمْ‌ إِلاّ أَنْ‌ یَعْفُونَ‌ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ‌ عُقْدَةُ‌ النِّکاحِ‌ وَ أَنْ‌ تَعْفُوا أَقْرَبُ‌ لِلتَّقْوى‌ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ‌ بَیْنَکُمْ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ بَصِیرٌ و اگر زنان را قبل از آمیزش طلاق دهید،در حالى که براى آنها مهریه تعیین کرده‌اید،نصف آن
از جبهه می گفت .. از کشته شدن .. از ترس از مرگ .. از رسوایی انسان که چه دلبسته، و ناآماده برای دیدار اوست .. تنهایی و نبودن راه برگشت .. از روز روشن شدن شب تاریک غرب کشور در جنگ .. از توسل به امامزاده موقع نزدیک شدن تیر دشمن و جواب گرفتن .. از تکه های بدن رزمنده که به دوش می کشید .. از رفاه زده های فراری از جنگ با متجاوز به خاک وطن .. 
 
 
اما امروز مرگ رو خییییلی از خودش دور می دید .. 
شاید من هم جای او بودم امروز بیش از هر کسی دیگه مشتاق عاشقی کردن با دنیا ب
حسین... مروارید سرخ کربلا.
حسین... ابر چشمان پر از اشک مؤمنان.
حسین... لانه ی پرنده های بی خانه.
...
وقتی محرم می آید، انگار همه چیز طلسم می شود؛ قلب ها همه عاشق می شوند، دل ها همه بی تاب می شوند، چشم ها همه گریان می شوند...
 
چه زیباست پرواز دسته دسته پرستو به حرمت حسین!
چه زیباست فریاد عاشقانه ی نامت حسین!
چه زیباست زمزمه ی زیارت عاشورایت حسین!
.
.
.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست...؟
در رده‌بندی مشاغل سخت حسابداری در رتبه پنجم قرار دارد و این به معنای حساسیت این حرفه در بقای هر کاری است. از طرفی حسابداری در لیست فهرست اولیه مشاغل پردرآمد دنیا نیز به‌‌شمار می‌آید. شاید یک حسابدار همانند پزشک و یا خلبان با جان افراد کاری نداشته نباشد ولی اطمینان از وضعیت مالی هر شرکت و یا هر فردی در ذهن توانمند و با خرد اوست که انجام می‌پذیرد.
#_ارتباط_و_انس_با_امام زمان(عج)_5
آن چه در کسب معرفت واجب استدو امر است :  اول : شناخت امام به اسم و نسبو ویژگی های ظاهری(شناخت ظاهری).
دوم : شناخت صفات و خصوصیاتباطنی اوست که با آنها از دیگران متمایزمی شود (شناخت باطنی).
‍‍ شناخت ظاهری :  دانستن نام و القاب امام،نام پدر و مادر ، سال ولادت،سال غیبت ، دانستن ویژگی های سیما،و ...است .دانستن این نوع ویژگی ها بی فایده نیست و چه بسا مقدمه شناخت باطنی شود. اما باید دقت کرد، برای مانوس شدن با امام از این مر
« ترس تو از مرگ،
ترسناک می‌کند
مرگ را
که تغذیه از ترس می‌کند.»
کتاب هفتاد سنگ قبر نوشته و سروده‌ی یدالله رویایی، ادیب و شاعر ایرانی معاصر، مجموع هفتاد سنگ قبر تاریخی است به نثر و به شعر و ترجمه‌شان به فرانسه از آرش جودکی؛ از ایوب و مهدی و زرتشت تا مانی، حلاج، شهاب، سیروس، اسکندر، یزدگرد، شمس، شهرزاد، رابعه، فروغ و سنگ‌ سینه‌ها(گوری برای مادر) و سنگ‌هایی بی‌نام(سنگ‌های سنگ). خواندن کتاب به‌مثابه‌ی زیارتی است به گمان کوتاه که این کوتاهی
۱-عدم توقع از دیگران 
اگر کار برای خداست , انسان مخلص , چشمداشت تشکر و قدر دانی از غیر خدا ندارد . اگر قدرنشناسی و ناسپاسی هم دید , باز در عمل خویش ثابت قدم و استوار است . این نشانه ان است که برای خدا کار می کند . 
گاهی کسی بدون پول , خدماتی انجام می دهد ولی دوست دارد که مردم بدانند و بگویند که او بی پول کار می کند . این با اخلاص سازگار نیست 
گاهی اگر از کسان دیگر نام می برند ولی از دیگری اسمی برده نمی شود . اگر در دل ناراحت شود که چرا مرا مطرح نساختند .
نمیدانم
تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم
یا نفسم را به اندازه ی تو !؟
نمیدانم ..
چون تو را دوست دارم نفس میکشم
یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم !؟
نمیدانم ..
زندگیم تکرار دوست داشتن توست،
یا تکرار دوست داشتن تو ، زندگی ام !
تنها میدانم :
که دوست داشتنت
لحظه ، لحظه لحظه ی زندگی ام را می سازد
و عشقت
ذره ، ذره ، ذره ی وجودم را !
 
❣️❣️❣️❣️❣️❣️
 
عشق آن نیست
که می آید
دستانت را می گیرد
آرزوهایت را یک به یک در آسمانِ خیال نشانت می دهد
و تو را در آغوش گر
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
چند سؤال دارم ازتمام علمای سقیفه
اگر کنار پیامبر ص بودید در احد آیا اورا تنها می‌گذاشتید و از کوه بالا می رفتید؟(مانند عمر و ابابکر)
اگر در غزوه احزاب کنار پیامبر بودید و از شما میخواست که به جنگ با عمرو بروید آیا در خواست پیامبر را اجابت نمیکردید؟(مانند عمر و ابابکر)
اگر در کنار پیامبر بودید و پیامبر به شما می‌فرمود به جیش اسامه بروید و خدا لعنت کند آنکه به جیش اسامه نرود آیا به درخو
“… علی‌ گفته‌ است‌ که‌: “گروهی‌ بهشت‌ می‌جویند، اینان‌ سود‌جویان‌اند و طماع‌، گروهی‌ از دوزخ‌ بیم‌ دارند و اینان‌ عاجزند و ترسو، و گروهی‌ بی‌طمع‌ بهشت‌ و بی‌بیم‌ دوزخ‌اش‌ می‌خواهند عشق‌ بورزند، و اینان‌ آزادگان‌اند و آزاد”. عشق‌ چرا؟ عشق‌ تنها کار بی‌چرای‌ عالم‌ است‌، چه‌، آفرینش‌ بدان‌ پایان‌ می‌گیرد، نقش‌ مقصود در کارگاه‌ هستی‌ اوست‌. او یک‌ فعل‌ بی‌برای‌ است‌. غایت‌ همه‌ غایات‌ عالم‌ “برای‌” نمی‌توا
shirazart.blog.ir 
** ابداع کننده ی مکتب اصفهان ، رضا عباسی نقاش برجسته ی دوره ی صفوی بوده است .
** توجه رضا عباسی به انسان، بیشتر از فضای اطراف اوست .فضا سازی ساده ، خطوط منحنی و دلپذیر، استفاده از حداقل رنگ ، ساخت و ساز ماهرانه ی خز لباسها و ظرافت در طراحی موی سر و ریش مردان ، شیوه ی خاص نقاشیهای رضا عباسی است ." درویش جوان با چوبدستی " اثر رضا عباسی است .
چه جالب است !!!
ناز را می کشیم ...
آه را می کشیم ...
انتظار را می کشیم...
فریاد را می کشیم ...
درد را می کشیم ...
ولی بعد از این همه سال آنقدر نقاشی خوبی نشده ایم که بتوانیم دست بکشیم 
از هر آنچه که آزارمان می دهد ...
آخر یکی نیست به او بگوید ما که می دانیم دوستمان نداری پس چرا 
با حرف ها و نگاه هایت کنایه مان میزنی 
اما خدایا گله ای دارم گناه من چیست ؟
خودش اول نگاهم کرد خدایا
به خواهش صدایم کرد خدایا 
گناه این غم و جدایی گردن اوست
که او آخر رهایم کرد خدایا
#

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چشمخانه ادیپ