نتایج جستجو برای عبارت :

و قسم به فردا که آخرین امتحان ترم سه ست

به خودم قول دادم قبل امتحان فردا پست بزارم..مث قدیم ازتون بخوام واسم دعا کنین..ساعت یک تموم کردم تا دو یه نمونه سوال حل کردم و ایه خوندم ولی دوره نه...چیزی خیلی یادم نیست...اگ ممکنه واسه من و همه اونایی ک فردا امتحان دارن دعا کنین مخصوصا دوازدهمیای مظلوم و خسته...تا فردا بیام پست بزارم دوباره و خبرای بد بدم و از اتفاقات این مدت بگم:)
نماز روزه هاتون قبول♡
دوسه روزه میخونم و از فردا سه روزی رو شروع میکنم که معادل 9 واحده رسما سنگین ترین روزهای تاریخ دانشگاه و پیش رو دارم  ( از این سخت ترم بوده )
استرس فردا و پس فردا و پس اون فردا ودیگر مسائل کلا انرژیمو گرفته بود خدا روشکر بعد از ظهر تونستم کام بک بزنم  و دوباره بلند بشم الان واقعا حووصله ام نیست که به هیچی  فکر کنم حتی به امتحان فردا فقط دلم میخواد که دست پر برگردم  از این سه روز سخت که باید فقط بشینم پای جزوه و کتاب خدایا خودت کمکم کن
حوصله ام وا
خب تیتر خودش گویای همه چیز هست :))
ضمنا اگر فردا تعطیل بشه، از پشت همین تریبون اعلام می‌کنم که 2 تا از منفی های کلاسیتون رو پاک کنم
با اینکه امتحان کنسله ولی توصیه اکید میشه فیلم‌های مربوط به راه اندازی فروشگاه رو ببینید برای امتحان پودمان سوم
موفق باشید
فوری!
رفقا فردا تعطیل شد!
برید دعا کنید برای پس فردا که اگه تعطیل بشه، 2 تا منفی دیگه رو که پاک میکنم به کنار، یه مثبت کلاسی هم میدم برید عشق کنید :))
دعا کنید برام ! 
یکی نیست بگه نونت نبود ، آبت نبود ، فشرده کردن برنامه هات چی بود :))) 
شنبه امتحان نسخه نویسی دارم ، حالا این وسط روتین های اینترنی ک شامل و راند و کشیک میشه هم هست ...
۲۴ ام امتحان صلاحیت بالینی دارم ! باز این وسط هاش کشیک ها و راندها ! بعد تنها هم هستم ! همه ی دوستهام از شرکت تو امتحان دارن انصراف میدن و من همچنان پررو پررو میخوام امتحان بدم :)) 
باز عین آهو رفتم از استاد راهنمام وقت گرفتم ک نمونه هامم جمع کنم تو این مدت:))) 
فردا دوستم
یک استادی در دانشگاهمون داریم که نحوه‌ی تدریسش خیلی باحاله و به میزانی که سرکلاس فعالیت میکنی یا توی گروهش که توی تلگرامه میتونی در ترم نمره بگیری اونقدر که آخر ترم از دادن امتحان معاف بشی.بنا به دلایلی من ترم پیش برای چندتا از بچه‌ها تحقیقاشون رو برای این درس درست کردم. و همشون از امتحان معاف شدن. برای همون من با این استادمون کلاس برداشتم. گفتم من که راحت میتونم ازش معافیت رو بگیرم. 
الان باید بشینم برای امتحانش بخونم چون من رو معاف نکرده.
هوش مصنوعی رو سه بار خوندم و یه بارم باز نگاه کردم. دگ هم ازش خسته شدم و نمیخوام بهش فکر کنم. انشاا... این امتحان اخری رو هم فردا بدیم تموم بشه بره. کار رو قراره انشاا... از شنبه زیاد زیادش کنم چون تصمیم گرفتم یه چیزی بخرم و البته وقتم آزاده خب.
دیگه اینکه فردا نوبت ناخن هم دارم که برم زرشکی کنم خوشگلارو :) یه دفترم میخوام بخرم واسه پیج بلاگریم برنامه ریزی کنم. به و به از حس خوب این کار. شکر خدای را. برم فعلا :) راستی گوشی رو باید کم کنم !نوشتم که یادم ب
دیشب و پریشب تا صبح بیدار بودم. حالا فردا ک امتحان دارم و هنوز دو جلسه از 6 تاش مونده به همین زودی خوابم گرفته! 
ساعت بیولوژیک بدن من طبق امتحان تنظیم میشه :))
+ خاک تو سرت پلک چشم چپم که از صبح تو دیگه منو روانی کردی از بس پریدی!  :|
دیشب هزار بار گریه کردم از ته دل. خسته شدم و دل تنگم و از طرفی امتحان دارم. امتحان فردا ک مثل امتحان روز یکشنبه هیچ کس حتی شاگرد اول کلاس از افتادنش در امان نیست!
امتحان یکشنبه رو خراب کردم و دیشب ب خاطر اینکه دوباره درس همون استاده از قیافه ی کتاب حالم بد میشد
  بچه ها اومدن و چرت و پرت گفتیم و خندیدم و بعد اونا رفتن درس بخونن اما من خوابیدم
امروز ساعت 5 بیدار شدم. سرحال. بدون هیچ اثری از ناراحتیای دیشب.هوا برعکس روزای قبل خنکه. با سرعت درسو پیش م
میشه دعا کنید امتحان فردا رو خوب بدم؟
درسته که شب امتحانش خیلی خوب نخوندم ولی واقعا توی طول ترم زحمت کشیدم برای این درس.
کاش یکم شعور تو وجود بقیه بود که نیان نزدیک امتحان ترم وقتی خودشون درساشونو خوندن، باهات دعوا کنن. کاش من یکم خوددارتر بودم که بااین چرت ‌و پرتا به‌هم نریزم و امتحانمو خراب نکنم. کاش فردا امتحانمو خوب بدم. امشبو بیدار میمونم، امیدوارم که تسلطم خوب بشه به مباحث. کاش دعا کنید. حیفه به‌خدا این امتحان. نمیگم تقصیر بقیه‌س که م
روز یکشنبه روز فوق‌العاده خستع کننده ای بود ، صبح یکی از بیمارستان ها کارآموزی غدد داشتم و
عصر شیفت کاردانشجوییم بود ، همکارهای نفهمم کلی تیکه بابت خستگی و بی حالیم بهم انداختن
ولی خب من جوابی ندادم ، اینقدر حرف هاشون رو مخ بود که حتی دلم نمیخواد اینجا بازگو کنم ...
چون فردا امتحان عملی داریم و هیچ کدوم هیچی تمرین نکرده بودیم امروز رفتیم دانشگاه تمرین !
فردا صبح هم امتحان داریم ، این امتحان هم بدیم تموم شه بره ... امتحان قرطی بازی با بی مرگی
خدا رو شکر امروز و فردا امتحان نداریم و گرنه . . .
راستش اصلا دینی و فارسیم خوب نیس (درس فارسی 1 نه زبان فارسی) چون واقعا دروس حفظ کردنی رو دوس ندارم
چون هر سوال با سوال بعدی متفاوته اما ریاضی یا فیزیک فقط ی فرموله که داره می پیچونتت همین
نظرتون چیه؟؟؟
نام درس
فعالیت های انجام شده (تدریس) 
فعالیت های خواسته شده (تکلیف) 

معارف
امتحان از درس 1 تا 5 و پاورپوینت درس6
_

ورزش
جبران امتحان طناب زنی
_

ریاضی 
حل کردن سوالات برگه امتحان
برگه امتحان فردا در دفتر نوشته شود +برگه امضا شود

فناوری
درس فناوری نواورانه تدریس شد
_

 
مرا کز عشق می‌سوزم ز دوزخ چند ترسانی / کسی از مرگ می‌ترسد که در دل خوف جان دارد
دیروز رکورد بازدید در روز تمام دوران وبلاگ نویسیم زده شد و این موضوع برام خیلی عجیبه. امتحان فنی افتاد بین دو امتحان مهم ترمم. فردا هم قراره کارت ورود به جلسه بگیرم. کمی پادکست ی حساب گوش دادم و بظرم حرفای خوب و به روزی توش میزنن. باقی روز درس درس و درس بود خدا بخیر کند.
فردا  امتحان آسیب شناسی داریم خیلی مبحث داره  امشب به امید خدا تا پاسی از شب باید درس بخونم یا شاید هم تا خود صبح تا شاید بالاخره این کتاب مبارک تمام بشه و اینو پاس کنیم که
بره رد کارش؛ بره رد کارررررررررررش 
الان خسته ام میفهمی خسته....
منتظرم ساعت 7 بشه برم سلف میگه با شکم گرسنه میشه درس خوند؟؟؟!!
خدایا کمک...
 
الان 23 ساعت و نیم مونده به آخرین امتحانهام!
چرا امتحان (ها) ؟
چون مدیر گروهمون حین انتخاب واحد درسی رو واسه ما ارائه داده بود که پیش نیازش رو نگذرونده بودیم!! و اون درس 4 واحدی حذف شد
بعد با پیگیری و اعتراضهامون 4 واحد دیگه واسمون ارائه دادن که البته تاریخ امتحانش رو همینطوری گذاشته بودن 6 بهمن ساعت 10 صبح.خب ما دیدیم که 6 بهمن ساعت 8 صبح یه امتحان 3 واحدی دیگه داریم و اتفاقا هر دو درس امتحانهای تشریحی و سخت و مکانیسمهای پیچیده دارن :| 
بهمون گفتن بع
Tha'Thela-despina vandi
دیروز یه سری چیز خریدم که تونست تا چند ساعتی حالمو خوب کنه،فردا پودمان دوم یکی از کتابای تخصصی ترم رو امتحان دارم،مغزم همینطور فقططط پرواز میکنه،دلتنگی واقعا میگ♡د.فکر کنم دارم سرما میخورم آب ریزش بینی و گرفتگی صدا اومده سراغم،باید ویدیوهای مربوط به امتحان فردا رو ببینم تجزیه تحلیل کنم بفهمم چند چندم.
خب وقتی ی درس انقدر بیخود هس چرا باید امتحان بدیم؟؟؟
خدایش ی امتحان راحت بود که اصلا ارزش خوندن نداشت حیف وقتی که گذاشتم واسه خوندن اون امتحان لعنتی اگه نمیخوندم هم از پس امتحان بر میومدم ولی خب دیگه نباید غصه گذشته رو خورد مگه نه؟؟؟ 
امروز خواستم برای امتحان دوشنبه شروع کنم
هرچندکه فردا هم وقت هست ولی حقیقتا این ترم دیگه حوصله ی اعتراض زدن و پیاده روی تا دفتر استاد رو ندارم
یه فکر خوب به سرم زد!
ساعت مچی قدیمیم رو بستم به دستم تا حواسم باشه وقت استراحت بین مطالعه م بیشتر از چندساعت نشه
آخر شبی متوجه شدم بند ساعتم باز شده و یه جایی افتاده
شروع بدی نبود، ولی فردا مجبورم کل کتاب فارماکولوژی کاتزونگ رو بخونم
فردا آخرین و سخت ترین امتحان این ترمه.امتحان فیزیولوژی و کالبدشناسی.وای روی هم حدود 300 صفحه اند و منم هم تا حالا خوندن که چه عرض کنم ، حتی نگاهشون هم نکردم.خدا کمکم کنه.
وای الان توی دلم دارن رخت می شورن.وای خدا.امتحان فردا رو چی کار کنم حالا.خدایا لطفا خودت کمکم کن.
وای دوستان دعا کنید که این آخرین امتحان رو هم به خیر و خوبی بگذرونم.لطفا.
وای برم درس بخونم.وااااااای. :))))
فردا میشه دقیقااااا یکماه که هرهفته امتحان داشتم 
دقیقا یکماهی که همه کارا بدو بدو انجام شدن
و البته فردا تموم میشه و انشالله گوش شیطون کر تا10روز اتی امتحانی نداریم(البته همچی لش هم نمیشیم و یه امتحان عملی سخت درپیش دارم)ولی جای شکرش هست دوتا شنبه فعلا امتحان ندارم
برنامم واسه این ده روز فارغ از خوندن برای امتحانم و البته اون یکی امتحانم ،کتابایی خریدمو میخونم:///خیلی دوست داشتم به مامانبزرگم سربزنم ولی حقیقتا نمیصرفه:( خلاصه اینکه اصلاااا
بچه ای که زیاد کتک میخوره نسبت به کتک خوردن بی تفاوت میشه به جایی میرسه که وقتی کتکش میزنند میخنده
حس من الان نسبت به امتحان مثل حس یه بچه زیاد کتک خوردست از بس تو این سالها انواع و اقسام امتحانات رو دادم الان با اینکه امتحان جامع دارم و باید امتحان زبان بدم تا بتونم امتحان جامع رو بدم بی خیاال شدم نه استرس دارم نه درس میخونم نه برام مهمه بی خیاااال 
پ ن جالبه خدا نمیذاره بفهمی که داره ازت امتحان میگیره از قبلشم خبر نداری  که قراره اینجا امتحا
خب امروز اولین امتحان رو دادیم. ۲۱۴ اسلاید پاورپوینت و فکر کنم ۳۷ صفحه جزوه. کلیییی زیاد بود و ادم رغبت نمیکرد بخونه و اگر میخوند دوره کنه. خلاصه که من یه دور خوب خوندم و یه دور بد! اخراشم زیاد نخوندم و امتحانم بد نبود. خوبیش این بود که تستی بود فقط . دیگهههه فردا هم امتحان دارم بعد که تموم شد میخوام سه تا کار تولید محتوا انجام بدم و از فرداش بخونم واسه امتحان بعدی. سوالای بانکم پس فردا مینویسم بقیه اش رو. 
‌امروز هم اصلااا کار نکردم. کتابم راستی
دوتا امتحان اولم غولن :| تمام فرجه رو من داشتم امتحان اول رو میخوندم تا الان.امروز اومدم سراغ امتحان دومی و با دیدن حجم و سختی مطالب چنان استرسی گرفتم که بیا و ببین.در حدی که امروز و  فردا رو کلا میخوام اونو بخونم
من نمیدونم چرا میانترم میگیره وقتی حذفی نیست :/
این دوتای اولی که اتفاقا همین هفته ی اینده هستن رو بتونم با موفقیت بگذرونم احساس میکنم بچه هامو فرستادم سر خونه زندگیشون :/ و بقیه امتحانهام در مقابل این دوتا مثل مسافرتهای دوران بازنشس
این شبیخون بلا آخر چه بود ای ساقی؟ اونم شب امتحان فارما ؟
"ف" هم مننژیت یا خونریزی ساب آراکنوئید...
چه خبره
+بچه ها کسی میدونه اگه فردا نرم امتحان بدم، باید چیکار کنم ؟ گواهی بگیرم ببرم آموزش بگم حذف پزشکی یا برم با استاد حرف بزنم یه بار دیگه از من بگیره ؟ چه جوره مراحل ؟
دیروز آخرین جلسه تدریسم بود و فردا هم امتحان فاینالشون ...آخر اون کلاسی که خیلی شیطون و در واقع رو اعصاب بودن برای اولین بار خندیدم گفتم خوش گذشت بچه ها :))) 
بعد یهو همشون با هم شروع کردن به گفتن این که تیجر ببخشید که خیلی اذیتتون کردیم!!
من :||| 
کم نیاوردم که ! گفتم پس فردا با هم تسویه حساب میکنیم :)))
و اونجا بود که از کرده ی خود نادم و پشیمان کلاس رو ترک کردن :D 
زمان امتحان فرا رسیده است
من از اینگونه امتحانات میترسم
این دیوار مرگ من است
خداوند اختیار همه چیز را امشب از من گرفت
از فردا باید با یک دنیا مبارزه کنم
برایم دعا کنید
بعد از این امتحان یا قبول میشوم و در انتظار امتحان بعدی خواهم نشست
یا برای همیشه رد خواهم شد
این ترسناک است...
شب امتحان داخلی عصب
مثه بقیه شب امتحانای اخیر، بنده هستم و اهنگای یکی دیگه از خواننده های قدیمی که تا صبح اکثرشونو گوش میکنم. این دفعه استاد معین
 
این چنتا امتحان اخیر ناخوداگاه میرفتم اهنگای یه خواننده ی قدیمی رو گوش میکردم. خودمم نمیدونستم چرا اینکارو میکنم بعدا که بهش فکر کردم دیدم شاید چون همینکه بچگیامو یادم میاره باعث میشه حس خوب بده وسط بفنا بودنای شب امتحان
حدود ساعت ۳ اینا بود تو کتابخونه ی خابگاه. حس کردم زندگی خیلی کسل کننده شد
خیلی خب یکسال پیش رو یعنی از اول مهر فردا تا سی و یک شهریور سال دیگه قراره خیلی اتفاقای بزرگی بیوفته قاعدتا از اینکه فردا اول مهره خوشحال نیستم ولی روند شروع تغیرات از فردا وارد مرحله مهمی میشه و من خوشحالم
تازه فردا آخرین اول مهر نکبت بارمه:)
رفتم سنجش رو دادم :/ 
از دو حالت خارج نیست یا من خیلى خنگم که هنوز نیم ساعت به ازمون مونده بود و فقط و فقط من تو اون کلاس یا اجتماعاتى که امتحان میدادن مونده بودم و هنوز داشتم رو سوالایى که اشکال داشتم فکر میکردم 
یا اونایى که من باهاشون امتحان دادم خیلى خنگ بودن :/ 
براى اولین بار جو کنکور رو حس کردم خیلى خیلى تو جو کنکور بود :/ 
سطح سوالا نسبت به قلم چى خیلى اسون تر بود مخصوصا ریاضیش ! فقط اونایى هنوز درست نخونده بودمشو نزدم مثل پیوستگى که فردا ا
 ❆ دلِ پر غصه:دلم پر غصه استاز قصهٔ نبودنتو باران می‌شودمی‌چکد از چشمانم‌. ❆ تنهاترین:بی تومیان بغضی اسیرمکه همیشه مرا می کوبدکه تو تهاترینی! ❆ مرگ مادر:مادرم که رفتدلخوشی هایم کوتاهو دلتنگی بزرگ‌ شدو کوهی به بزرگی یک بغضجایش را گرفت ❆ امروز و فردا:می گویم بیاتو می گویی که فردا!فردا که فردا شدای در گیر و دار هر فرداامروز مرا دریاب!کم کن امروز و فردا! ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ ‎‌ ❆ سلول انفرادی:این خانه بی توشبیه سلول انفرادی استو من اع
حالا درسته نصفه شبه و فردام امتحان دینی دارم کله سحر و نخابیدم
آما
غرغر که دارم.. 
پس
۱.نه شما بگو..  دونستن تمدن های جدید و مسولیت های ما و اینا چه صیغه ایه؟؟ نه اقا شما بگوووووووووو حوزه های علم و عدل و قسط و. . رو من فردا یادم بره خودم و بزنم نگید چرااااااهاااا.. بعد میگن چرا بین درسا فرق میزاری اخه قربون شکل ماهت بشم... یه درسه دینیه... لامصب به فارسی و جامعه شناسی نزدیکتر تا دینی.. 
از اتاق فرمان اشاره میکنن بخاب.. ولی من غرای بعدی و فردا مینویسم
فردا و پسفردا کلی امتحان دارم، دوتا درس تخصصی و سنگین که استادش کلا میانترم بدی یا ندی نمره ای نمیده، خب این داره وسوسم میکنه که نرم امتحان رو بدم و تمرکزم رو بذارم روی پایانترم، نمیدونم این از روی تنبلیه یا درست بودن نظرم.
خب درسارو قبلا یکبار دوره کردم و باید یبار دیگه قبل امتحان دوره کنم اما خب نشد و درگیر کارای دیگه بودم. کلا این هفته از هفته های پر کارو بی برنامم بود، احساس خستگی دارم و دلم یه زنگ تفریح میخواد.
باید یه کاری برنامه ای چیزی
دکتر حسابی روز چهارشنبه به شاگرداش گفت: فردا شفاهی ازتون امتحان می گیرم.بعد دوباره همون لحظه گفت: نه همین امروز اونم کتبی امتحان می گیرم.بعد شاگرد ها اعتراض کردند.بعد دکتر گفت: همین که هست هرکی هم اعتراض داره بره جلوی در وایسه.از ۵۰ نفر فقط ۴ نفر رفتن جلوی در.بعد اینکه امتحان تموم شد رو به شاگرداش کرد و گفت: از همتون ۱۰ نمره کم میکنم!شاگردها اعتراض کردند.باز دوباره گفت: نمره ی اون ۴ نفر هم ۲۰ رد میکنم.شاگرد ها با شدت بیشتری اعتراض کردند.دکتر حس
 
| میتونم ساعت ها به غروب خورشید نگاه کنم و تو رو آرزو کنم .|
 
 
+این هفته خسته شدم امروز یکم واسه امتحان فردا خوندم الان ولی فقط میخوام وقت تلف کنم شاید هم کتاب بخونم . دلم میخواد ساعت ها بنویسم ولی کلمه ها از من فرار میکنن 
فردا ولی روز بهتریه و من پرانرژی ترم . پس به امید فردا 
از خستگی پادرد گرفتم...
هزار تا کار همزمان ریخته بر سرم 
فردا هم امتحان دارم هم تئوری هم مصاحبه برای گرفتن یه قرارداد شخصی 
برای یه قراداد شرکت هم باید بریم اداره کل و دعوا کنیم (همه شرکت ها خخخ)
باید لپ تاپمو ببرم با خودم که همونجا اگه قانع شدیم مدارک  رو تو سامانه بارگزاری کنیم چون فقط تا فردا ساعت دو مهلت داره ....
فردا باید برم برای عشقم بنیامین هتل رزرو کنم 
و همچنین تزریق ژل برای لب 
و همچنین خواهرم فردا عصر عمل داره باید باهاش بدم 
و من نمی
به علت فوت سپهباد سلیمانی امتحان امروز و فردا لغو  شد .
من که امروز در خانه هستم برای امتحان چهار شنبه یک مروری می کنم و فرصت دارم چند کلامی در سایت بنویسم .
اولین فکر تاسیس سایت در سال 1397 توسط استادم به فکر من افتاد اما بیخیال فکرم شدم تا چند روز پیش که با شوهر دختر عمم این سایت رو تاسیس کردیم و به من یا داد چطور یک سایت ایجاد کنم.
ممنون از استاد بزرگوارم جناب آقای فصیحی و دامادمون جناب آقای سهیل رنجبر دوست 
به علت فوت سپهبد سلیمانی امتحان امروز و فردا لغو  شد .
من که امروز در خانه هستم برای امتحان چهار شنبه یک مروری می کنم و فرصت دارم چند کلامی در سایت بنویسم .
اولین فکر تاسیس سایت در سال 1397 توسط استادم به فکر من افتاد اما بیخیال فکرم شدم تا چند روز پیش که با شوهر دختر عمم این سایت رو تاسیس کردیم و به من یا داد چطور یک سایت ایجاد کنم.
ممنون از استاد بزرگوارم جناب آقای فصیحی و دامادمون جناب آقای سهیل رنجبر دوست 
به علت فوت سپهباد سلیمانی امتحان امروز و فردا لغو  شد .
من که امروز در خانه هستم برای امتحان چهار شنبه یک مروری می کنم و فرست دارم چند کلامی در سایت بنویسم .
اولین فکر تاسیس سایت در سال 1397 توسط استادم به فکر من افتاد اما بیخیال فکرم شدم تا چند روز پیش که با شوهر دختر عمم این سایت رو تاسیس کردیم و به من یا داد چطور یک سایت ایجاد کنم.
ممنون از استاد بزرگوارم جناب آقای فصیحی و دامادمون جناب آقای سهیل رنجبر دوست 
از مترو که پیاده بشوم، یک پیاده روی نسبتا طولانی، یک مسیر سنگفرش شده که از پارک(زمین بازی کودکان) می گذرد و عرض یک کوچه را باید طی کنم. اگر از curfew جا مانده باشم، باید با قدم های بلند و سریع مسیرم را طی کنم. اگر وقت به اندازه کافی داشته باشم، هوا خنک باشد، فردا امتحان نداشته باشم، با قدم هایی آرام و بی خیال راه می روم. بعضی وقت ها، حتی برمی گردم و با احتیاط پشت سرم را چک می کنم. اگر کسی نبود، زیر سایه ی درخت های توت که بالای پیاده رو را سقف سبزی بسته
 
مردی پاکتی به من  داد گفت : فردا اول صبح آن را به اداره می بری و جواب نامه را می گیری ، گفتم : چشم  . می گن سابقه خیاط جماعت بد است و همیشه در دوختن پارچه بد قولی می کند . فردا نگویی خوابم برد و دیر شد اداره باز نبود . فردا نگویی پاکت رو فراموش کردم ببرم ،  فردا نگویی دفتر دار نیومده بود . 
اصلا بیخیال ولش کن پاکتم رو پس بده !
و اما هیچ نگفتم . 
گمرک مشهد 
 
 
امتحان متون فقهم ....
تموم شد ...
فردا ساعت ۱۰ تا ۱۲ آخرین و به معنای واقعی کلمه غول مرحله اخر امتحانا رو تموم میکنم ...تجارت !
واقعا این ترم خودم نبودم ...
ینی این ترم هیچی نبودم ...
یه عالمه اعصابم خرابه ...خوابم میاد !و تجارتم قانون ها رو حفظ نکردم ‌...موندم قراره چی بشه تهش؟
هر چی بشه اما من یه دل سیر از فردا وقت دارم زبان بخونم و داستان بنویسم و برم باشگاه ...و از همممه مهم تر یه یه هفته رو برم اردبیل ...
یا مثلا تبریز ...از گرما پختم اینجااااا...
فقط من فر
سلام به همگی سایت رسمی امتحان یک از ما دارد حمایت می کند و من از شما می خواهم که به کانال امتحان یک ششم برای ششمی ها و امتحان یک هفتم  در پیام رسان رویبیکا عضو شوید 
 
این کانال برای ششمی ها و هفتمی ها است و نمونه هایی مثل امتحان ،جزوه ،کتاب الکتورونیکی و .....می گذارد 
 
 
شاد و پیروز باشید
این منم ؛ دختری که اولین ترمش رو اندیشه اسلامی برداشته ، دختری که باید صد صفحه رو بخونه و الان رو صفحه ۸۳ مونده . دختری که فردا امتحان میان ترم همین درس رو داره . دختری که تو عمرش کلاس اندیشه اسلامی شرکت نکرده . دختری که فردا "مشق زبان" :| داره و هیچی ننوشته . دختری که خوابش میاد ، دختری که گردنش از بس رو کتاب بوده درد گرفته . دختری که دوست داره فقط بخوابه خدا شاهده .. به این دختر سلام کنید ^__^
فردا خیلی مهمه
نه اینکه شنبه‌س
و نه اینکه فردا آغاز چند روز پس از تعطیلاته
فردا روز بزرگی‌ست
آیا من هم یک سبز پوش می شوم؟؟؟
و  خود شک دارم!!!
بگذار فردا خودش تصمیم بگیرد که چه می خواهد خدا برایم رقم بزند
پ.ن:    فردا مرا می سازد یا من فردا را ... مسئله چیز دیگری‌ست؟؟؟
از این تک بعدی بودن جدیدم متنفرم ولی فعلا راه دیگه ای ندارم. به همه چیز شک دارم و انرژی ام در تمام ساعات روز نزدیک به صفره. فردا شروع امتحانات پایان ترم هست و دوتا امتحان دارم. آمادگی ام به طرز ترسناکی کمه. انگیزه ام هر ثانیه فروکش می کنه و نمی دونم به چه امیدی هنوز به ادامه فکر می کنم. لعنت به تمام روزهایی که گذشت و برای من فقط حسرت و خاطره بد به جا گذاشت. تنها چیزی الان می تونم بگم خوبه، رابطه ام با پارتنرمه و اونم به این دلیله که هر دو با تمام وج
از اون دوشنبه لعنتی... 
برات نوشتم چیزی شده دیشب ساعت دو شب تماس گرفته بودی ؟ 
- نوشتی : ببخشید خواستم بزارم گوشیم رو تو جیبم دستم رفت روش 
نوشتم فدای سرت فقط نگران شدم 
نخوندی !! 
بازم نوشتم نخوندی !!!! پرسیدم قهری ؟ نوشتم این ادا اطفارها چیه ؟ تو که میدونی فردا امتحان دارم ؟؟؟
نخوندی !!؟ 
نوشتم نگرانم !! نخوندی !! نوشتم تو رو خدا یه چیزی بگو ...
نوشتم و نوشتم و کل روز رو نوشتم 
دیگه شکی نداشتم یه اتفاقی افتاده 
من تو رو میشناسم ! تو آدمی نیستی که روز ق
چقدرررر این وضعیت بی نتی بده! واقعا افتضاحه یعنی. البته من کتاب شنل رو میخوندم و حسابی لذت بردم . اصلا فکر نمیکردم که انقدر سختی کشیده باشه. هنوز تمومش نکردم اما تحت تاثیر قرار گرفتم. هرچند نمیتونم این فکر رو از سرم بیرون کنم که اگر اون مردا بهش کمک نمیکردین بازم این همه موفق میشد یا نه؟ البته با این وجود قطعا ادمی با این استعداد راه خودشو پیدا میکرد به هرحال. اما خب سواله دیگه. 
به جز این قسمت که کتاب خوندم حسابی، بی نتی خیلییییی بده. و البته ام
سم میگه:حالا که چی؟ چون بیان لاشی بازار شده میخوای وبلاگ عزیزتو ول کنی؟ اینم شد دلیل؟ اونجوری حساب کنیم که دنیا هم پر از ادم عوضیاس، از در خونه نریم بیرون؟میگم:دقیقا به همین دلیل میخوام برم. تحمل ادم عوضیا رو تو دوتا دنیا ندارم... 
پ.ن: این روزا هر طرف میرم یه اشتباه از گذشته ام رو میبینم. کم اشتباه نیومدم و حالا وقتشه امتحان کنیم! روزای خدارو امتحان کنیم تا ببینیم کی روزی میرسه که دست از اشتباهاتمون بشوریم. برای همیشه.
 
+هر چند رامین میگفت ه
جواب امتحان ریاضی و آمار دوازدهم شهریور 98
سوالات و پاسخنامه امتحان ریاضی و آمار
لینک دانلود دو ساعت پس از برگزاری آزمون قرار میگیرد.
امروز هم امتحان ریاضی و آمار برای دانش آموزان شهریور ماه برگزار شد . درس ریاضی و آمار در پایه دوازدهم یکی از دروس اختصاصی رشته انسانی میباشد. امتحان ریاضی و آمار در خرداد ماه بسیار دشوار بود .
جواب امتحان ریاضی و آمار دوازدهم شهریور 98
سلاااااااام سلااااااام سلااااااااااام سلاااااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که امروز ساعت یازده امتحان نورو رو دادم چون الکترونیکی بود نمره رو هم همونجا اعلام کرد که خدارو شکر قبول شدم( نمره ام شونزده و نیم شد )....امروزو استراحت می کنم تا از فردا شروع کنم برا روش.تحقیق بخونم تا ایشالا نهم اونم بدم و دیگه تموم بشن...امروز بعد امتحان اول معصومه رو که اونم مثل من نورو داشت بردیم رسوندیم مترو تا از اونجا با تاکسی بره خونشون (بیچاره برا فرد
سال آخر انگار یه حس بیخیالی خاصی داره
پس فردا صبح آفتاب نزده امتحان دارم هنوز شروع نکردم
چرا شیرینی سال اخر باید با پایان نامه و امتحان و کلاس کوفت بشه؟
+ ازونجای که دکتر ط یادش رفته برگه نمره هارو رد کنه بالا پریو قبلیم 0 ثبت شده و یه حسی بهم میگه برام دردسر خواهد شد
+ سه شنبه هفته قبل همه چیز دست به دست هم داد و من اونهمه راه رفتم و پروپوزالمو دادم دست دکتر خ که بصورت اتفاقی حضور و وقت داشت! گفت یکشنبه آینده برم ازش بگیرم و من از شاذی اینکه بالاخ
سال آخر انگار یه حس بیخیالی خاصی داره
پس فردا صبح آفتاب نزده امتحان دارم هنوز شروع نکردم
چرا شیرینی سال اخر باید با پایان نامه و امتحان و کلاس کوفت بشه؟
+ ازونجای که دکتر ط یادش رفته برگه نمره هارو رد کنه بالا پریو قبلیم 0 ثبت شده و یه حسی بهم میگه برام دردسر خواهد شد
+ سه شنبه هفته قبل همه چیز دست به دست هم داد و من اونهمه راه رفتم و پروپوزالمو دادم دست دکتر خ که بصورت اتفاقی حضور و وقت داشت! گفت یکشنبه آینده برم ازش بگیرم و من از شاذی اینکه بالاخ
مامون بحضرت نامه یی نوشت ودر خواست کرد حضرت در پاسخ  او نوشت در خواست کرد حضرت در پاسخ او نوشت من فردا بحمام نمیروم  وعقیده ندارم تو و فضل هم فردا بحمام روید مامون دو مرتبه دیگر بحضرت نامه نوشت  امام رضا ع باو نوشت یا امیرالمومنین من فردا حمام نمیروم زیرا دیشب پیغمبر ص در خواب بمن فرمود ای علی فردا فردا حمام نرو و من عقیده ندارم که تو و فصل هم  فردا بحمام روید مامون بحضرت نوشت شما راست مبگویی و پیغمبر ص هم راست فرمود من فردا حمام نمبروم و فضل خ
حالم بد بود و کلی گریه کردم.چشمام خیلی درد میکرد.گفتم میخوابم فردا که چشمام خوب شد میخونم.
تموم شب کابوس دیدم و یادمه توی خواب فقط داشتم گریه میکردم.صبح با یه چشم درد بدتر از دیشب بیدار شدم.
همه بچه ها برگشتن خونشون اما ما هنوز درس و بخش و امتحان داریم و فقط یک هفته فرجه داریم که اونم بیشترش برای امتحان سنگین اول میره!دلم خونمونو میخواد.دوماه و نیمه که برنگشتم.بدجور خستمدیگه از آدما... 
+این روزا حال دلم خیلی ناخوشه.اگه حال دل شما هم خوش نیست نخو
حالت تهوع دارم 
از اینکه فردا امتحان میان ترم ۱۵۰ صفحه ای دارم و الان صفحه ی ۲۷ ام.
از اینکه باید مقاله ی شاه بنویسم و هنوز ۱/۳ ش رو نوشتم.
باید پیپر سیاست بدیم و هنوز ندادم.
باید برای روان هم ارائه داشته باشیم و هم یه تحقیق بهش بدیم.
باید برای امتحان میان‌ترم دانش خانواده ای که حتی هنوز کتابش رو هم‌نخریدم و روان شناسی بخونم و هنوز نخوندم....
باید برای بیچ تیزر تبلیغاتی بسازیم و هنوز نساختم...
اینا همش مونده و فقط ۵ هفته تا پایان ترم وقت هست...خدای
فردا یک مهر است و به یقین، به تکرار ِ این سال‌ها، فردا کلی دختربچه‌ی کلاس اولی با کفش و کوله‌ی صورتی می‌ریزند توی خیابان‌ها و اتوبوس‌ها و متروها .‌‌.. در حالی که توی مانتو و شلوار‌های مدرسه‌شان گم شده اند و خط مقنعه‌هایشان از زیر چانه رسیده است به کنارِ گوش.
 
 
 
 
 
پ.ن:
فردا اولین یک مهری ست که دیگر نه مدرسه دارم و نه دانشگاه. بعد از شانزده سال ... 
استاد علومی که کل ترم درمورد آرمان های امام و اسلام و حجاب و وطنش با دانشجو صحبت میکنه و یک روز قبل از امتحان پایان ترمش تعداد زیادی جزوه سخت از دروس ترم های بعد!! میده به دانشجو ، که هیچکدومش هم تدریس نشده رو واقعا چی باید بهش گفت؟ برداشته جزوه بیوشیمی ترم بعد رو داده خب! منی که هنوز نمیدونم بیوشیمی چیه چطوری برم امتحان بدمواقعا چه امیدی باید به همچین استادهایی داشت
ازش متنفرررررم با اون ریخت بدترکیبش :/ واقعا اعصابمو خورد کرده
خوشحال بودم که
جواب امتحان ریاضی و آمار دوازدهم شهریور 98
سوالات و پاسخنامه امتحان ریاضی و آمار
لینک دانلود دو ساعت پس از برگزاری آزمون قرار میگیرد.
امروز هم امتحان ریاضی و آمار برای دانش آموزان شهریور ماه برگزار شد . درس ریاضی و آمار در پایه دوازدهم یکی از دروس اختصاصی رشته انسانی میباشد. امتحان ریاضی و آمار در خرداد ماه بسیار دشوار بود .
جواب امتحان ریاضی و آمار دوازدهم شهریور 98
چراغ اتاقم رو خاموش کردم و روی تخت دراز کشیدم و شروع کردم به فردا و امتحانم فکر کردن که یهویی، ته تغاری در رو باز کرد و اومد تو:
مامان میگه فردا پوتین بپوش. 
من: نمیتونم. 
ته تغاری :( با یک مکث خیلی کوتاه برای هضم جواب من) : چرا؟
من:چون برای امتحان باید کفش های شانسم رو بپوشم. 
ته تغاری : (این بار با مکث طولانی تر) : میرم به مامان بگم بچه اش دیوونه اس!
 
+خرافاتی بودن آسون نیست، ولی بعضی وقتا منبع آرامشه. اونم برای منی که به خاطر استرس زیاد این امتحانای
خدا با بلاتکلیفی هیچ کیو امتحان نمیکنه به نظرم.
بلاتکلیفی مشکل توعه.خدا کمک میکنه تو بلاتکلیفی ها.
کو؟؟؟
از وقتی خودمون رو شناختیم بلاتکلیفیم.
میدونم امتحان نیستم.چون امتحان با صبر درست میشه.ولی وقتی ندونی چاره صبره یا نه چی؟نمیدونی باید دست رو دست بزاری یا نه.
این خیلی بده
 
فردا قراره یه تصمیم بزرگ بگیرم. یه اتفاق بزرگ تو زندگیم قراره بیفته.
بعد از اون همه روزهای سخت و طاقت فرسا، چند روز خوب به لطف خدا رسید. حالا که اون مشکلات حل شده و امیدوارم آتش زیر خاکستر نباشه، فردا باید یه تصمیم بزرگتر بگیرم.
اینجا می نویسم که یادم باشه
داداشم فردا کنکور داره، بالای تخته وایت برد تو اتاقش نوشته: به نامِ عادل ترین
دارم فکر میکنم منظورش چیه؟ یعنی داره میگه خدایا همون اندازه ای که تلاش کردم نتیجه بگیرم؟ یا می‌گه خدایا اگه یه جای زندگیم کم گذاشتی اینجا عدالت به خرج بده و برام جبران کن؟ :))
واقعا هم تلاش کرد و من امیدوارم نتیجه ش رو خیلی با برکت تر ببینه! ولی من بودم شب کنکورم یه همچین حسی داشتم که : خدایا من که اونقدری که باید نخوندم و بلد نیستم، احساس میکنم همشو یادم رفته :/ خودت ب
فردا امتحان محیط زیست دارم و هیچ نخوندم
گربه ی درونم فعال شده و هیچ طوره حاظر نیست از جاش بلند شه بلندشم که میکنن میره یه ور دیگه میوفته(تصور کنید گربه ای رو که دو تا دست به زور میخواد بلندش کنه و مقاومت گربه و اون حجم از کش اومدنش الان دقیقا همونشکلی ام)
طبق روال هر آخر هفته دو تا فیلم آبکی فاقد هر گونه ارزش هنری دیدم و اصلنم از کار خودم پشیمون نیستم چون ترجیح میدم دو ساعت بی دلیل بخندم تا دو ساعت بدبختی ببینم و بعد فیلم ذهنم درگیرش باشه حداقل ا
حقیقتاً از اینکه مدرسه گوجه بازی در نیورد و ما هم فردا مث آدم تعطیلیم خوشحالم. خوشحال تر از اینکه امتحان هویت مویت و مدیریت پدیریت کنسل شد و حقیقتا خوشحال ترین از این بابت که قرار نیست توی کتابخونه 6 ساعت هویت بخونم :) حقیقتاً روز تولدم امتحان سلامت و بهداشته و فردا و پسفرداش یحتمل همین هویت مویت و مدیریت پدیریت و این اصلا زیبا نیست. بدترین اتفاقی که میتونست بیفته برام دقیقا افتاده و قرار نیست بلند ترین شب کوفتی امسال کوفتی رو زیبا شروع و تموم
من حقیقتا خیلی خسته م. ده روزه رابطه م با علی تموم شده. بعد از سه جلسه مشاوره ازدواجِ طاقت فرسا، بعد از یک عالمه صحبت و بحث فرسایشی. بعد از یک دنیا تلاش و صبر و حوصله خرج کردن. خسته م چون امتحان زنان دارم پس فردا و هیچوقت اینقدر غیر آماده و درس نخونده نبودم برای امتحان. امشب دو تا نمونه سوال زدم دیدم در حد پاسی هم نیستم حتی. روان پزشکم دوز داروی ضد افسردگی و اضطراب و وسواسم (!) رو پنجاه تا برد بالا. حالا شده صد و پنجاه. شبها با کلونازپام میخوابم و قب
برنامه نویسی سخته چون یه ذهنه قوی میخوادش..
یه ذهنی که خوب مسائلو تحلیل کنه....
با اینکه درسی بود که دوسش داشتم،ولی واقعا این درس بدرد من نمیخوره.
لامصب خیلی مثالای کثیفی تو کتاب جعفری نژاد قمی هستش.
فردا امتحان برنامه نویسی دارم ‌...ینی پاس میشم:(
 
 
خب من یه یک ساعت هست که اومدم که نهار خوردمو تازه میخوام شروع کنم به کار کردن. امتحان دیگته امو هیجده شدم این همه هم مثلا کار کردما :/ بی دقتی بود دوتا کلمه ای که اشتباه کردم. باید یادبگیرم دقت کنم. استرس امتحان پس فردارو دارم اما به هر قیمتی شده باید یاد بگیرم. در نتیجه فردا که کلا زبان امروزم یه فصل از فلاسفه ی بزرگ رو میخونمو بقیشو زبان کار میکنم. یه ذره هم خسته ام اما کدوم ادم بزرگی رو میشناسین که وقتی خسته است بگیره بخوابه اصلا خستگی معنایی د
خب امروز اخرین روز سال نود و هفت هست و من به شدت از عملکردم در سال نود و هفت راضی بودم. امتحان زبانم رو انداختم هفده فروردین و فارغ از نتیجه امتحان هر چی که باشه شروع سالم رو میزارم بعد از ۱۷. کل عیدم مرخصی گرفتم تا کمی منسجم تر رو چیزایی که یاد گرفتم تمرکز کنم و برم برای امتحان. اهداف امسال و دستاوردهای سال پیش کاملا مشخصن و میزارم بعد ۱۷ با فکر باز بنویسم.  
شده خسته باشی و ندونی باید چکار کنی من میدونم باید چکار کنم ولی بشدت خسته ام و ناامید نمی دونم باید برای آینده چکار کرد به من باشه پنجره میکردم و خودم رو پرتاب میکردم وسط اتوبان حداقل روحم ازاد می شد زنگ نمی زدم خونه صدای گرفته مادرم رو بشنوم با خواهرم حرف بزنم و به جای یه خواهر سالم و موفق یه ادم مریض با روحیه از دست رفته جلوم باشه و یا برادری که تمام هم و غمش جمع کردن ثروت پدرت باشه و خودت از فردای خودت با تمام این ادم ها بترسی و بگی خدایا من با
فردا یک پایانترم و یک میانترم دارم. اوضاع خوبی در هیچکدامشان ندارم و استرس هم چیز تازه ای نیست. دیشب و صبح درگیر دعوا شدم. اگر بخواهم طبق معمول رفتار کنم، امروز را تا شب در این وضعیت ... سپری می کنم و شب امتحان هم طبق معمول درس را متوجه نمیشوم. فردا هم می روم و دو تا صفر خوش آب و رنگ میگیرم و آخر ترم برای مشروط نشدن دعا می کنم. اما راستش نمی خواهم درگیر پروسه همیشگی سه ساله ی خودم بشوم و می خواهم همین امروز ؛ فقط امروز را تحمل کنم. چون فردا قرار است ب
یک عادتی که پیدا کردم اینه که شب‌های امتحان جزوه می‌نویسم چون نوشتن رو از خوندن بیشتر دوست دارم و چون دلم میخواد از درس، نوشته هم داشته باشم. حالا یه صفحه مینویسم و به عنوان جایزه بیت آخر صفحه تقویم رو میخونم! دلم میخواد یه بیت پیدا کنم که استوری‌ش کنم ولی همشون زیادی سوز دارن و عاشقانه‌اند و من بیشتر فضاهای دیگه رو دوست دارم.
اما امروز جایزه‌های نفیس‌ دیگه‌ای هم داشتیم. مثلا اگه نوشتن همش تموم بشه فردا برای خودم دو تکه پیتزا و مرغ اسپ
یه امتحان داشتیم ، پنج تا ازمون گرفتن . الان حتی نمرش از دستم در رفته که چند میشم . آخه توی سیستم ازمون امتحان میگیرن . بعد هر امتحانی هم نمرمون میاد و بعد امتحان بعدی شروع میشه . اولی بیهوشی بود .دومی اورولوژی ، سومی نوروسرجری و چهارمی ارتوپدی . که اینا هر کدوم ۷ تا ۱۵ تا سوال داشتن و آخری هم جراحی عمومی که ۴۰ تا بود . به معنای واقعی احساس میکنم کمی خراب کردم . احتمالا ۷۰ درصد نمره رو گرفته باشم . فقط این آخری رو یادم میاد از ۴۰ تا ۲۸ تا زدم. حاللا بگ
امروز خیلی وقته شروع شده. از وقتی بیدار شدم نشستم پای زبان از اول همه رو دارم میخونم خدا کنه نمرم خوب بشه. بی دقتی نکنم یه خورده هم استرس دارم چون تا قبل این کلاس هرچی امتحان زبان دادم افتضاح بودم فقط یه بار ۱۹ شدم اونم فاطمه کنارم نشسته بود همه چیو از رو اون نوشتم:دی معلمم اینقدر سر بود که نفهمید. دانشگاهم یه بار پنج شدم ! دوباره برش داشتم پاسم کرد این یکی استاده. میخوام بگم ادم ممکن واقعا ندونه یا بلد نباشه فقط باید تلاش کنه تغییر بده وضعیت رو.
دخترِ دخترخالم یا همون نوه خالم اومده باهاش زبان کار کنم،فردا امتحان زبان داره.
سرخوش و خندان اومده و کتابش یادش رفته بیاره خونشون هم خیلی دوره از ما.
آبروداری کردم و جلوی مامان و باباش چیزی نگفتم اما میخوام پوسش رو بکنم از سخت گیری
نه به نسل ما که از ترس و فشار امتحان و معلم کم مونده بود سکته بزنیم نه به این ها که انقدر بی خیال و سرخوش هستن
این نسل چرا اینجوری هستن خدایی؟!
+مامانم بیشتر از این دختره داره شور میزنه :)) چادر کرده سرش رفته در این خو
امروز ی امتحان سخت 3 واحدی تخصصی داشتم 
علاوه بر جز ب جز خوندن جزوه 
امتحان خوبی نبود 
این درس پیش نیاز خیلی از واحد های ترم بعدم 
خدایا تلاشم کردم و ازته قلبم ب خودت می‌سپارم کارم ❤️امیدوارم نمره ی قابل قبولی پاس شم 
مطمئنم ک بهترین برام میخوای خدا
فقط پاس شه تموم شه
پ. ن:این روزای میهنم کاش ی خواب بود
سراسر غم سراسر اندوه 
امروز آخرین روز از زندگی قبلیمیه. گفتم قبلی، چون خیلی زودتر از زمانش، کنار گذاشتمش. همین الان برام قبلی محسوب میشه گرچه هنوز کسی نمی دونه. ولی فردا روز بزرگیه. فردا دیگه لازم نیست امید مسخره ای که هنوز اون ته مه ها چشمک می زنه رو نادیده بگیرم. نه دیگه فردا هیچ کس نادیده ام نمی گیره. فردا صبح همه خواهد فهمید من دیگه اون آدم قبلی نیستم، که من دیگه آدم نیستم. فقط ترکیبی از صبر و رنج و تنهایی ام. اون قدر دووم میارم که این سه تا می تونن کنار هم باشن، بد
سایت دانلود فیلم و سریال با نام فردا دانلود با نوشته ای غم انگیز به کار خودش پایان داد. فردا دانلود یکی از سایت های محبوب دانلود فیلم و سریال بود که به خاطر بسته شدن سرورهای دانلودش و از دست دادن آرشیو فایل هایش به کار خود پایان داد.
ادامه مطلب
یعنی امروز خنده های ریز و زیبای گلناز مانع شد سرش داد نزنم. گلناز محصل دهم انسانی است و با نمره ی ۷ امتحان ریاضی خردادش رو افتاد. امروز امتحان شهریورش رو باید می داد. آمده بود ولی به اشتباه درس زبان را خوانده بود. از مسئولین مدرسه خواستم روز دیگری از او امتحان بگیرند و ختم بخیر شد.
یعنی امروز خنده های ریز و زیبای گلناز مانع شد سرش داد نزنم. گلناز محصل دهم انسانی است و با نمره ی ۷ امتحان ریاضی خردادش رو افتاد. امروز امتحان شهریورش رو باید می داد. آمده بود ولی به اشتباه درس زبان را خوانده بود. از مسئولین مدرسه خواستم روز دیگری از او امتحان بگیرند و ختم بخیر شد.
کتابخونه ی دانشگاه ما اینجوری ک طبقه دوم واسه پسراس کلا طبقه سوم واسه دخترا!بعد اسانسور طوریه  ک بچه هارو از پایین برمیداره یه بار طبقه ی پسرا وایمیسه بعد میاد بالا دوباره موقع پایین رفتنم تو هر طبقه استپ میکنه!میخاسم برم پایین اسانسورو زدم وقتی در باز شد دیدم سه تا پسر داخلن چون ظرفیت 4 نفره منم رفتم سوار اسانسور شدم و تو این حین گوشیمو دراوردم و اینستامو چک. کنم ! انقد نزدیک ب هم بودیم ک پسری ک روب روم وایسادهسرشو گرفته بود پایین  قشنگ کلش ت
رنج و راحتی همیشه با هم هستند و هیچ وقت از هم جدا نمی شوند فقط ترتیب حضورشان و تقدم و تاخرشان در موارد مختلف فرق دارد.
اگر اول رنج را انتخاب کنی بعد از آن راحتی را خواهی چشید اگر اول راحتی را انتخاب کردی بعدش نوبت رنج خواهد بود.
در هر موردی این موضوع صادق هست، مثلا درس خوندن. کسی که درسا رو تا شب امتحان نمیخونه یعنی اول راحتی رو انتخاب کرده باید رنجش رو شب امتحان و حتی تبعات بعد از شب امتحان که شامل نمره نامطلوب و ضربه به معدل و...  هست رو بچشه و بر
راستش الان چشمم می سوزه از اشک.. دلیلش چیه نمیدونم. شاید یه بی عرضگی... ناتوانی... چمیدونم... حسرت به کسایی که فردا کنکور میدن و خلاص میشن و من هنوز هیییییچم. نه هیچی بارمه نه میخوام باشه نه میتونم... عقبتر از همه ام داغونتر از همه ام بیخودتر از همه ام و خسته ام از این خستگی ها که تموم نمیشن. از این اشکا که یه روز بالاخره غرقم میکنن و حالم بهم میخوره از هرچی که انتخابش نکردم.
فردا(22 بهمن) روزی است که انقلاب ما پیروز شده است و دیگر استکبار مستبد در کشور ما حکم رانی نمی کند.روزی است که حق مردم از چنگال رژیم نوکر آمریکا،در می آید.فردا روز پیروزی انقلاب ماست.
به همین خاطر فردا برای سالگرد این افتخار بزرگ همه می آییم.
 
اما من خوب نیستم
نبودنت برام پر از درد و غصه بود
اشک ریختن و غصه خوردنام آخر سر منجر به کمردرد شدید شد و قلبم که دیگه نگم نمیخواست بزنه
خوشحالم که حالت خوبه و کم کم حال منم خوب میشه ایشالا
فردا میرم سرکار
امتحان کردم دیدم میتونم راه برم و بشینمو پا بشم
بودنت برام یعنی زندگی
دوستت دارم
خیلی
مراقب خودت باش لطفا
جزوات پیش رو مربوط به امتحان فقه که یک بخش از امتحان پودمان فقه و اصول است را شامل می شود. جزوه اول کل محدوده کتاب قواعد فقه محقق داماد بر اساس محدوده امتحان اعلام شده از سوی مرکز آموزش است. جزوه دوم و سوم خلاصه ای از این کتاب است.
ادامه مطلب
تعطیلی مدارس فردا دوشنبه 30 دی 98،آیا فردا دوشنبه 30 دی 98 مدارس تعطیل هستند؟،فردا دوشنبه 30 دی 98 مدارس کدام استان ها تعطیل میباشند؟،کدام مدارس فردا 29 دی 98 روز یکشنبه تعطیل هستند؟،اخبار تعطیلی مدرسه ها،فردا مدارس تعطیله؟دوشنبه 30 دی 98

هنوز خبری مبنی بر تعطیلی مدارس در روز دوشنبه 30 دی 98 به دست ما نرسیده است.
خبر تعطیلی مدارس در روز دوشنبه 30 دی 98 به صورت رسمی تایید نشده است.
آیا مدارس استان ها فردا دوشنبه 30 دی 98 تعطیل است؟فعلا مشخص نیست.
جدید
و اینچنین است شب آخرین امتحان جراحی
همان شب موعود
که من باز هم حس میکنم فردا هیچی یادم نمیاد و البته پوست کلفتی ترمای آخرم روم تاثیر گذاشته و خیلی خرم قراره برم امتحان بدم
و برای اولین بار تو این ۱۸ سال تحصیلیم میخوام تقلب بنویسم و خییییلی ذوق دارم
البته امیدوارم خدا کمک کنه ک بتونم استفاده کنم
+ این تقلب ازون تقلبا نیس. ینی هم استادش میدونه و هم همه تقلب میکنن منم ترمای اخر نمیخوام بخاطر جراحی۵ بدبخت بشم ازونجایی هم ک هرچی بخونم باز معلوم نی
و اینچنین است شب آخرین امتحان جراحی
همان شب موعود
که من باز هم حس میکنم فردا هیچی یادم نمیاد و البته پوست کلفتی ترمای آخرم روم تاثیر گذاشته و خیلی خرم قراره برم امتحان بدم
و برای اولین بار تو این ۱۸ سال تحصیلیم میخوام تقلب بنویسم و خییییلی ذوق دارم
البته امیدوارم خدا کمک کنه ک بتونم استفاده کنم
+ این تقلب ازون تقلبا نیس. ینی هم استادش میدونه و هم همه تقلب میکنن منم ترمای اخر نمیخوام بخاطر جراحی۵ بدبخت بشم ازونجایی هم ک هرچی بخونم باز معلوم نی
به اطلاع دانشجویان دانشگاه پیام نور میرساند، با توجه به عدم برگزاری امتحان دروس اتومکانیک و ارتعاشات در تاریخ تعیین شده، جهت اعلام زمان جدید برگزاری امتحان به مدیر محترم آزمایشگاهها سرکار خانم واثقی واقع در طبقه دوم ساختمان شهید هاشمی، مراجعه فرمایند.
بیخیال ... 
بریم به دنیای رنگ 
بریم به دنیای رنگ 
به موزیک های دوستداشتنی 
به کارهایی که موندن و باید انجام بشن 
به امید فرداهایی که نیومدن 
به خیال یاری که نیست و دلی که هنوز به دره
به کنکور خنده دار فردا 
به امتحان مسخره تر شنبه 
بریم به دنیای رنگ 
به دنیای معمولی 
جایی که صبح شب میشه و شب صبح ... و باز و باز و باز و ... 
و بیخیال ...
چشمانم از بی‌خوابی قرمز شده؛
فردا امتحان دارم
اما هنوز شروع نکرده ام به خواندن
امشب سه تا فیلم دیده ام تقریبا و الان شوروایی شده ام بورژوا
تقریبا در این چند مدت به این نتیجه رسیده ام که؛
زمان وبلاگ‌نویسی دوباره شروع شده!
ادامه مطلب
فردا آخرین امتحانه 
نمیدونم چرا انقدر امتحانای من دیر تموم میشه همیشه؟ ولی به هرحال فردا که تموم شه خیلیا رو زخمی میکنم :)
برنامه ام اینجوریه که بعد امتحان مستقیییییم بیام خونه چهار پنج ساعت بخوابم، بعدشم که بیدار شدم میشینم فصل دو سریالی که تازه کشفش کردم(پیکی بلایندرز) کامل نگاه میکنم.خلاصه روزی یه فصل  نگاه میکنم و آخر هفته هم که فصل جدید استرنجر ثینگز و انتظاری که به سر میاد... بله شما دارید با کسی صحبت میکنید که نود درصد وقت بیکاریشو سری
اوایل هفته::
مامانم:یاسمن! چهارشنبه آیین نامه داری!بشین بخون!
من:(شبش زنگ زدم یگان بش گفتم آیین نامه شو بده ببینیم چگونه کتابیست!)
من:(صبحش مجدداً زنگیدم به یگان و کاشف به عمل اومد که دیشب یادش رفته بوده کتابو بم بده! یکی از یکی داغان تریم!)
سه شنبه::
مامانم: فردا آیین نامه س!خوندی؟!
من:(کف دستمو کوبوندم به پیشونیم!) راسی یگان کتابو نیاورد مامان؟!؟ن؟!؟ بیخی هفته بعد امتحان میدم! الان آبروم میره!
بابام:نه همین فردا برو آشنا شی که ازین به بعد بشینی بخو
دیروز و امروز امتحان داشتم....برخلاف دفعه ی قبل،استرسم خیلی کمتر بود چون با تکنیکهایی که روانشناسم بهم یاد داد و عمل کردن بعشون باعث شد که منو از یک تنش بزرگ نجات بده....
این روزها،یکم احساس میکنم شکننده شدم....روحم منتظر یه ناملایمت یا یه تغییره که سریع واکنشش رو به من نشون بده....
امشب شب قدره و من انقدررر یکماه اخیر درگیر درس و کلاس و امتحان و شرایط دانشگاه بودم که اصلا نفهمیدم،تازه متوجه شدم امشب شب قدره....
امروز غروب،افیس ساختمونم بهم ایمیل ز
اونقد دلم مسافرت میخواد:(( اصلا دارم میمیرم واسه یک‌روز‌ بیرون زدن از این شهر :( 
ولی نمی دونم بگم به بابا؟ نگم؟! می‌ترسم بازم بگم بگه نه بعد من قاطی کنم:( 
خب اصلا چرا باید بگه نه؟ تعطیلی که هست ، واسه روحیه اشم خوبه.
فاطمه دیروز زنگ زد گفت نمیایید این طرفا؟ اصلا زنگش بیشتر هواییم کرد. گفتم نمی دونم شاید.
گفت هوا عالیه بارونی و محشر ...واای خدا میشه بریم؟
امشب میگم به بابا. دعوا نشه صلوات:))
-------------------------
فردا هم علوم داریم، جلسه پیش یه امتحان کلا
تعطیلی مدارس فردا دوشنبه 30 دی 98،آیا فردا دوشنبه 30 دی 98 مدارس تعطیل هستند؟،فردا دوشنبه 30 دی 98 مدارس کدام استان ها تعطیل میباشند؟،کدام مدارس فردا 29 دی 98 روز یکشنبه تعطیل هستند؟،اخبار تعطیلی مدرسه ها،فردا مدارس تعطیله؟دوشنبه 30 دی 98

هنوز خبری مبنی بر تعطیلی مدارس در روز دوشنبه 30 دی 98 به دست ما نرسیده است.
خبر تعطیلی مدارس در روز دوشنبه 30 دی 98 به صورت رسمی تایید نشده است.
آیا مدارس استان ها فردا دوشنبه 30 دی 98 تعطیل است؟فعلا مشخص نیست.
جدید
جوون تر که بودم، مثلا ترم پنج لیسانس، وقتی یک روزم تلف میشد، به خودم می گفتم اشکال نداره، فردا جبران می کنی.
واسه نیم ترم ریاضی مهندسی، دو روز وقت داشتم که روز اولش فقط پنج ساعت درس خوندم.
همین انگیزه دادن و جبران کردنه باعث شد که روز دوم دوازده ساعت درس خوندم و اون امتحان رو ماکس کلاس شدم.
الان این یک هفته رو هیچ کار نکردم.
امیدوارم جبران کنم...
 
دروغ نگم کمی استرس دارم ...
۵شنبه امتحان صلاحیت دارم ...
و خب احساس میکنم نیاز به وقت بیشتری دارم...
فردا هم کشیکم ...
قطعا سه شنبه بعد کشیکمم خسته ام و نیاز به خواب دارم و یه چهارشنبه میمونه ...
از اون طرف خونه ام رو مخمه از کثیفی و به هم ریختگی و وقتی که ندارم برای تمیز کردنش!‌
تنها لطفی که به خودم میکنم برای جلوگیری از انفجار اینه بعد غذا خوردن سریع ظرف ها و قابلمه ها رو میشورم که تلنبار نشن ‌‌...
که دیگه ۵شنبه بعد از امتحان و استراحت تمیز و جمع و جو
این چند روز خوشحال بودم. یعنی اولش داشتم ناراحت میشدم و هورمون‌ها داشتند فوران میکردند که تو گفتی پاشو بیا برویم دور دور. رفتیم، با خوانواده تو. فی‌الواقع آنجا که ما بودیم، ما خانواده محسوب می‌شدیم برای دیگران! آن شب خیلی خوش گذشت، علی رغم تمام گرما و گرفتگی های هوا و غریبه‌گیِ من. 
فردا و پس فردایش هم خوب بود. کلا خوب بود، غیر از این هوای کثافت، این تهرانِ کثیف. منی که مجبورم فردا بروم، هم امتحان دارم هم آزمایشگاه. حالت جامد کتاب نخواندم، ه
بابا بیدارم کرد گفت بیا این لیست مامانتو اماده کن:/// منم پاشدم هرچی گفته بودوگذاشتم تو ساک رفتیم بیمارستان اول گفتن نریم تو ولی بعد رفتم تو دیگه کاری نتونستن بکنن:// گفتم نمیخام دیگه برم ولی رفتم گفتم خب مامانمو میخام ببینم:(( دیدیم تختشو عوض کردند یک جا دیگه شده تنها اتاق در دار بود واسه این بود که... اصن چرا همچین چیزای تلخو باید بنویسم؟ بعدا بخونم که چی؟ بزار یادم بره مثل اتفاقات دوسال پیش...
با مامان رفتیم نشستیم تو پارک راه رفتیم رفتیم کارگا
دانشگاه ها هم تعطیله فردا. هوای تهران واقعا افتضاحه و من دو روز بود که همش سردرد داشتم تازه با این که خونه بودم. از همه مهمتر اینه که فردا ۸ صبح مجبور نیستیم صدای رو مخ دکتر ک رو تحمل کنیم که با ریتمی کش دار شبیه اون تنبل درختی زوتوپیا حرف میزنه میخوام فردا رو از عیاشی بترکونم یه عالمه فیلم ببینم و بستنی بخورم بی خیال هرچی فیزیو که مونده و هرچی باکتری که حتی سر کلاسش هم نرفتم.
صبح‌ها با کوله‌ا‌ی پر از وسیله می‌رم به دانشگاه. ۱۲-۱۴ ساعت بعد به خونه برمی‌گردم. از روز‌ها رو در دانشگاه شب کردن خوشم میاد. دانشکده روز به روز با من دوست‌تر می‌شه. آدم‌هاش آشنا‌تر می‌شن. رشته‌م به من نزدیک‌تر می‌شه.  دارم آهسته آهسته قطعات پازل رو سرجاشون می‌ذارم و از کرده‌ی خود خرسندم!
+
شنبه امتحان پایان‌ترم آناتومی نظری و عملی تنفس داریم. اونقدر استاد این درس برای ما زحمت کشیده که هر نمره‌ای به جز بیست لکه‌ی ننگ است بر پیشانی! م
بارها این جمله را شنیده ایم که "خدا امتحان میکند" یا اگر اتفاقی می افتد به زعم ما چه خوب چه بد، گفته میشود"اینها همه امتحان الهی است".
این "امتحان الهی" یعنی چه؟بخش عمده زندگی انسان تحت تاثیر فکر،تصمیم و عمل اوست.انسان در حوزه فردی یک تصمیمی میگیرد،کاری انجام میدهد و نتایجی به دنبال دارد.نوع واکنش انسان در این جریان فکر و عمل و نتیجه میشود امتحان او.مفهوم امتحان الهی اینگونه نیست که خداوند شب یک نقشه ای برای انسان بکشد و صبح عملیاتی کند بعد ببی
مخم دیگه برای زبان نمیکشه. از وقتی بیدار شدم پای زبان بودم چهار تا درسو گوش کردم به سی دیش نوشتم کلمه هارو ریدینگ و کانورسیشنو کار کردم. هووف جمله هنوز نساختم ولی الان واقعا مغزم یاری نمیکنه حداقل تا دو سه ساعت دیگه. هرچند که از خودم دیکته امتحان گرفتم لغتایی که بلد نبودمو نوشتم والان دارم تکرارشون میکنم تا یادم بمونه اما این تموم بشه میخوام کتاب بخونم. اول مقاله ی از اثر تا متن رو میخونم. خود مقاله اشو از کتاب به سوی پسامدرن با تدوین و ترجمه
خدایا لطفا یه راه چاره بذار جلو پام 
خدایا لطفا این حجم بی‌عقلی های منو خودت مانع شو
آخه با کدوم عقلم صبح و عصر پس فردا رو عوض کردم و امروز صبح و عصر کردم خودمو؟ فردا صبحم! در حالیکه روز بعد پس فردا عصرم! و دیشب اون همه حالم بد بود! و الان دوباره خودمو تبدیل به همون موجود دیشب کردم 
دوباره تهوع :'( 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها