نتایج جستجو برای عبارت :

ایده امروزمون ۹ تیر ۹۸

ایده امروزمون، گوشواره های برگ
با همون حلقه هایی که تو ‌پست قبل درست کردید این بار این برگهای زیبا رو‌درست کنید
یعنی برای هر گلبرگ، کافیه یه حلقه درست کنید و از دوطرف با انگشت اشاره و شست فشار بدین تا حالت چشم بشه

ادامه مطلب
ایده امروزمون
برای درست کردن این گوشواره ها یه سری حلقه سرمه ای و یه سری حلقه سفید اماده کنید، طوری که حلقه های سرمه ای بزرگتر باشن، بعد با فشار دو‌انگشت اشاره و شست، حلقه ها رو به شکل چشم در بیارد و بعد کنار هم بچسبونید و با مروارید تزئین کنید

ادامه مطلب
ایده امروزمون
برای ساختن این گوشواره ها اول یه حلقه درست می کنید و سه تا حلقه کوچکتر، بعد حلقه های کوچکتر رو با انگشت اشاره و شست فشار میدین تا مثل عکس زاویه دار بشه (حالت چشم) و حلقه های کوچیک‌ رو داخل حلقه بزرگ ‌می چسبونید

ادامه مطلب
ایده امروزمون گوشواره های کیتی
این گوشواره ها می تونه دختر کوچولوهایی که کیتی رو دوست دارن حسابی خوشحال بکنه
سر کیتی یه مارپیچ فشرده سفیده، گوشها و پاپیون کیتی هم مدل مثلثه، چشمها و بینی کیتی هم با ماژیک نقاشی شده

ادامه مطلب
ایده امروزمون این انگشتر بامزه است
با چند تا مارپیچ فشرده ی چند رنگ، می تونید این انگشتر رو درست کنید، برای رکاب انگشتر، ازین رکابهای فلزی اماده استفاده کرده، اگر ازین رکابهای فلزی ندارید، می تونید با درست کردن یه حلقه اندازه انگشت تون، خودتون رکاب درست کنید

ادامه مطلب
ایده امروزمون
برای درست کردن این گوشواره ها، اول دو تا مارپیچ بزرگ چند رنگ درست کنید که رنگهاش متفاوته، بعد با چسب چوب رقیق شده یه لایه ضداب کنید (اموزشش قبلا گذاشته شده) و اونوقت حداقل یک روز صبر کنید تا کامل خشک بشه، بعد با یک کاتر تیز یا چاقوی تیز یا قیچی، مارپیچ بزرگ رو نصف کنید و مثل همین گوشواره با حلقه اتصال فلزی بهم وصل کنید

ادامه مطلب
به نام خدای دانا و توانا
توی کتاب فارسی دوم دبستان، یه درسی داریم به اسم کوشا و نوشا؛ هیچوقت حس خوبی به این درس نداشتم؛ هدفش قشنگه، اما متن خوبی براش ننوشتن. یه مُشت شعار تکه و‌پاره که به درد هیچ‌کجای روزگار امروزمون نمی‌خوره.
ادامه مطلب
امروز داشتم فکر میکردم
 
که ما
به دنیا میایم
 
تجربه میکنیم
 
و در اینده به لحظات امروزمون و حتی به سختیامون، دل شکستگی هامون، و... میخندیم.
 
جالبه
 
ولی عجیبه
 
که اینقدر راحت به گذشته برمیگردیم و میگی آخی! اون روزا هم گذشت.
 
قبول دارم که ادم درس میگیره. یعنی فراموش نمیکنی چیزایی که یاد گرفتی رو.
ولی واقعا تلخی و شیرینی و همه اینها از ذهن ادم پاک میشه.
 
ما که قراره به سختیا و مشکلات الانمون بخندیم در اینده
 
خب از الان بخندیم!
 
سلام
مدتی طولانی هست که سوالی در ذهن دارم، خوشحال میشم پاسخ های قانع کننده تون رو بخونم، مسئله رو با مشکل بدیهی جامعه امروزمون شروع میکنم:
مسئله اول : 
در جامعه امروزمون ... خصوصا دانشگاه... شاهد روابط نامشروع و خلاف عرف دوستی های دختر و پسری هستیم که بر کسی پوشیده نیست، که متاسفانه به قدری عادی شده و قبحش ریخته که توی همین سایت هم یه نفر بگه مثلا احساس تنهایی میکنم، عده ای پیدا میشن که این شکل دوستی ها رو تجویز کنن.
یعنی چی؟ یعنی معمولا برای مش
ایده امروزمون، گوشواره و گردنبند مهمانی چای ☕️
قوری، یه مارپیچ فشرده است، در قوری، هلال ماهه و مارپیچ فشرده فسقلی، یه مدل چشم حالت دار هم به قوری وصل کرده به عنوان دهنه چایی ریختن، دسته قوری هم مدل بته جقه هست که حلقه ایه
فنجان ها هم حلقه های نیم دایره ای درست شدن و داخلش مارپیچ فشرده است.



برای یاد گرفتن مدل حلقه بته جقه و مدل حلقه نیم دایره، فیلم اموزشی پست بعد رو ببینید.




ادامه مطلب
بعضی وقتا که همه تلاشت برای بهبود شرایط به هیچ تبدیل میشه :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
بعضی وقتا که زمین و زمان کفرتو بالا میاره و دیگه خون به مغزت نمیرسه :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
بعضی وقتا که فکر میکنی برای هر کاری خیلی دیر شده :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
هر از چند گاهی باید دورتر وایستیم ، یه نفس عمیق بکشیم ، یه نگاه به کارمون بندازیم و ببینیم کجاش درسته و کجاش غلط .
ما چیزی جز انتخابامون نیستیم ، اگه از امروزمون د
*دستم لرزید و  این شعر به ذهنم خطور کرد
ناگهان یاد معلم ادبیات دبیرستان افتادم و نزدیک بود بهش پی ام بدم
اما پشیمون شدم
شاید فردا بهش پی ام دادم
چون که خیلی دوستش دارم
و اگر پی ام بدم حتما اینو بهش میگم
* آقا باز امروزمون به چوخ رفت!
امروز سه ساعت و چهل و پنج دقیقه با ال حرف زدیم دوتایی
وسطش از شدت دسشویی جفتمون داشتیم از حال میرفتیم
اما بعد از دسشویی دوباره برگشتیم
خیلی رازایی که ازش پنهون کرده بودم رو براش برملا کردم
خیلی چیزا گفتیم
و عملا جفت
خوب بچه ها غذایی که میخوام بهتون امروز معرفی کنم اسمش حیفه است . یه غذای فوق العاده خوش مزه که انگشتتون رو باهاش میخورید .
 
خوب خوب میدونم آب دهانتون راه افتاده بیشتر از این منتظرتون نمیذارم :دی 
 
مواد لازم : یک عدد یخچال :دی نخند لازمه 
آب به مقدار لازم
یک کتری آب
 
یک اجاق گاز حالا فرقی نمیکنه فرگاز باشه یا ساده . پیک نیکم باشه خوبه . اگه ماکروفر هم داشته باشید خوبه 
 
غذا های باقی مانده از روزها در طول هفته یا هفته های گذشته 
 
خوب غذارو از یخ
دلنواز بلندشده ایستاده جلوی مبل یه نفره که محمد نشسته روش حسین هم نشسته روی دسته ش،
من: دلنواز جان!
دلنواز:جانم!
من: به همه ی جمله های قابل شمارش امروزمون، دوستت دارمم اضافه کن
 
حالالبخند به لبش میاد و خودشم میاد میشینه کنارم بهم تکیه میکنه، سرشو میذاره رو شونه هام، شروع میکنه باهام کمی حرف زدن، بعد رو میکنه محمد میگه محمد امشب نمیای بریم خونه مادر جون؟! میگم تو خودت نمی مونی کمه؟!چیکار به اون داری؟! میگه آخه قُل امِ لبخند میزنم به مهربونی و
هوالرئوف الرحیم
یه روزایی از خودم خیلی راضیم.
مثل امروز.
روز سوم جدول جوایز بود. روز دوم یه روز کاملا موفق بود که جایزه ش رفتن پیش خاله و مامان جونش بود.
صبحانه رو خوردم و بند و بساط خورشت کرفس رو به خواست رضوان، فراهم کردم و لحظه ی آخر، وقتی گوشت و نعناع و جعفری رو تفت داده بودم و رسما دیگه داشت خورشت کرفس شکل می گرفت، دیدم کرفس ندارم.
بابا پیشم بود ولی به بابا نگفتم. خودم لباس پوشیدم که با فسقلک برم، رضوان هم دلش خواست بیاد و سه تایی رفتیم کرفس
تظاهر جایز نیست حال این روزهای من خوب نیست شاید بدِ بدِ بد هم نباشه ولیخوب هم نیست. تمام فضای ذهنم رو جستجو کردم یک متن بلند بالا هم نوشتم از لحظات تلخ و شیرین روزهای اخیر, ولی بغض توی گلو و بی حسی ناجور پای چپم نشون میده زور روزای بد من این اواخر بیشتر بوده.
راستش نمیدونم هنوز هم باید بیام و بنویسم که توی همه این سختیها و فشارها  کنار همسرم ایستاده ام که همراهشم, همراهی که کنار لحظات خوب نابش روزهای پرتنش زیادی رو هم داشته.
نمیدونم میتونم بنو
هر چه قدر آدم سنش میره بالاتر زندگی و انتخاب هاش سخت و اثرگذار میشه
یه انتخاب میتونه روزگارش رو بسازه و خوشبختش کنه و عکسش
کربلا هم انتخاب بود
یه عده انتخاب کردن در کنار یزید باشن و یه عده در کنار امام حسین(ع)
یه عده آخرت خودشون رو خراب کردن و یه عده آباد
ما هم تو زندگیمون از این انتخاب های سرنوشت ساز داریم
مثلا شرایط اقتصادی امروزمون حاصل انتخاب بیست و سه میلیون نفری هستش که تحت تاثیر رسانه ها،هوای نفسشون و بدون تعقل یه بنده خدایی رو انتخاب ک
موافقین بخش آشپزیم رو دوباره راه بندازم؟؟؟ 
همونجور که میدونین من فرصت زیادی برای آشپزی ندارم ! برای همین اگر دنبال غذاهای سریع السیرین بخش آشپزی من به دردتون میخوره ! 
غذای امروزمون که نهایتا ازتون نیم ساعت وقت ببره : 
پاستا(ماکارونی) فیله مرغ و گوجه فرنگی !!! 
مواد لازم :
۱)فیله مرغ یا سینه مرغ خرد شده 
۲)ماکارونی 
۳)رب گوجه فرنگی 
۴)گوجه فرنگی 
۵)پیاز
۶)سیر
۷)نمک و فلفل و زردچوبه و آویشن ! 
+همزمان که پیازتون رو میریزین تو تابه ، و تفت میدین ، ق
در حدیث قدسی فرمود:
هر که به دلیلی وضویش باطل شود ، آنگاه تجدید وضو نکند به من ستم کرده.
هر که به دلیلی وضویش باطل شود ، آنگاه تجدید وضو کند و دو رکعت نماز بجا نیاورد و مرا نخواند ، به من ستم کرده.
هر که به دلیلی وضویش باطل شود ، آنگاه تجدید وضو کند و دو رکعت نماز بجا آورد و مرا بخواند ، اگر من جوابش را در هر مسئله دینی و دنیایی ندهم به او ستم کرده ام.
و ای بنده من!
من خدای ستمگری نیستم...
(ارشاد القلوب ، جلد اول ، صفحه شصت)


* اومدم پست بذارم که اتفاقی
هوالرئوف الرحیم
اول که عیدمون مبارک. که چه عید با صفایی. ما هم امروزمون رو با ماچ و بوسه ی سادات داخل خونه شروع کردیم و الحمدلله که محب علی و اولاد علی علیهم السلام هستیم.
بعد یک صبحانه ی کامل و رفتن برای خرید.
بهترین زمان ممکن رسیدیم. راحت. با جای پارک خوب. تا وارد میدون هم شدیم آیه ی نور داشت از بلندگوی مسجد پخش می شد و برام نوید خرید خوب رو داد.
تو اولی نه دومین مغازه، دوتا مانتوی محشر پیدا کردم و اینگونه عیدیمونم از آقامون گرفتیم و برگشتیم خون
+ شاید حتی اگه پنجاه سالمم بشه، بازم اصرار داشته باشم کنار بشینم و شیشه ماشینو بدم پایین و یخ کنم و دستمو ببرم بیرون و آهنگ زیاد باشه و عشق کنم. اصلا مهم نباشه که صورتم یخ بزنه یا چی...
+ خب چرا مامانم منو با کلاسای شبکه ۷ ول نمیکنه؟ :|||| بااااااااابا من کلاس آنلاینای مدرسه رو هم نمیرم :|
+ به طرز افتضاحی خونمون بو رنگ میده و از دیشب تا حالا لحظه ای اشک چشمم و درد سرم بند نیومده. 
+ تفریح امروزمون چی بود؟ رفتیم پیست اسکی شمشک رو از دوووور دیدیم :| از ما
میگم خواب مامان‌خدابیامرزتو دیدم . میگه عه منم دیدم. میگم فلان جا بودیم و فلان و فلان. 
چشماش اندازه قُطر دهانش باز میشه و میگه : عه منم دقیقا همچین خوابی دیدم. میگم: الکی نگو!!!!!!!!!!!!!!
این شاید چهارمین یا پنجمین باری باشه که درمورد مادرش خواب مشترک میبینیم در یک شب و یک آن.
میگم : الکی نگو!!!!!!!!!! میگه بخدا... اون لباس نخودی‌رنگه تنش بود که روز مادر براش گرفتیم. میگم اون که زرد بود. میگه نه نخودی بود. میگم نخود مگه قهوه ای روشن نیست؟ میگه: هووف نمیخوا
+ خب، سلام به همه بینندگان عزیز! خیلی خوشحالیم که باز هم در کنار شما هستیم. مهمان امروز ما یکی از کارشناسان خیلی خوب برنامه هستن که متاسفانه مدتیه نتونستیم با پخش شبکه هماهنگ کنیم که دعوتشون کنیم. اما بالاخره، این شما و این خانم دکتر سولی! 
_ من هم سلام دارم خدمت همه بینندگان عزیز برنامه. خوشحالم که باز هم اینجا هستم تا بتونم به شما برای داشتن یک زندگی بهتر کمک کنم. 
+ راستی خانم دکتر، اگر خاطرتون باشه دفعه پیش حرفتون نصفه موند. می‌شه ادامه‌ش ر
                           
                                 به نام خدای مهربان
بحث امروزمون راجع به داستان یه دانش آموز به نام علی هست
داستان از اینجا شروع شد که علی رفت پیش مادرش و ازش خواست که وسایلی رو بهش بده برای شروع کردن به گردگیری و خانه تکانی
مادر علی هم راهنماییش کرد و علی وسایل مورد نیازش رو برداشت.
بعد ؛منظم و مرتب و با دقت شروع کرد به گردگیری کردن و ساعتها مشغول بود و از این کار لذت می برد.
هرچی گردگیری میکرد و خانه تکانی انجام می دا
سلاااااااام سلاااااااام سلااااااام سلااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که امروز صبح پیمان ساعت هشت بیدار شد گفت جوجو تو بخواب من برم از صرافی.آر.یا ببینم می تونم دلا.ر بگیرم صبح اول وقت خلوتند بعدا مردم می ریزند و اون تو رفتن خطرناکه (صرافیه یه حالت باریک و دراز داره و توش دو نفر آدم به زور از کنار هم رد می شن ) گفتم باشه و پیمان لباس پوشید و قبل از رفتن هم یه بسته نون از فریزر گذاشت بیرون و کتری رو هم پر آب کرد تو قوری هم چای خشک ریخت و گ
سلااااام سلاااااام سلااااااام سلااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که امروز صبح هشت و نیم بیدار شدیم و بعد از صبونه من نشستم یه خرده کتاب خوندم و پیمان هم خونه رو جارو کشید و بعدشم غذا و میوه و آب و این چیزا آماده کرد که با خودمون ببریم نظر.آباد! قرار نبود بریم اونجا، قرار بود ظهر پیام بیاد اول با پیمان برن صرافی با کارت.ملی پیام دلار بخرن (اون روز پیمان رفته بود نتونسته بود بخره چون از پارسال یه قانونی گذاشتن که هر کی در طول سال یه بار دلا
بعضی وقتها بیش از حد به چیزی فکر میکنیم. بارها و بارها یه مسئله رو توی ذهن تکرار و تحلیل میکنیم. گاهی به این حرکت ذهنمون،  این چرخه ی تکراری  فکری آگاهی نداریم و در نتیجه نمیتونیم متوقفش کنیم. ممکنه درباره ی مسئله ای، حرفی یا اتفاقی انقدر فکر کنیم که دچار وسواس فکری بشیم. با فکر کردن بیش از حد انقدر بزرگش کنیم که معنایی متفاوت و فراتر از معنای واقعی ازش برداشت کنیم. و بعد به بدترین سناریوی ممکن  از اون مسئله برسیم. 
فرض کنید از صحبت دوست یا آشن
سلام، تصمیم قطعی در مورد تعویض ادرس و یا رفتن به اینستا رو دقیقا وقتی رفتم توی خونم میگیرم.
چون میخوام مراحل چیدن خونه رو باهاتون شیر کنم، و نظرتون رو میخوام ، برای همینم قطعا ارتباط از طریق اینستا خواهد بود.
دیروز یکی از دوستان به من یه طرحی رو معرفی کرد که مال یکی از نهادهای سیاسی مذهبی بود! طرح جهیزیه و ازدواج آسان و از این حرفها.
بعد دیدم بابا عجب لیستی کل موجودی لیست نزدیک 25 قلم بود(یخچال، لباسشویی، گاز و...) با وسایل ضروری شروع زندگی خیلیه
میتونین الان دیگه بلند صلوات رو بفرستین....چرا که استاد راهنمام بالاخره جوابگو بود و ایراداتی رو روی بخش بندی مطالبم گذاشت و برای تصحیحش دست بکار شدم....
اصلا هم شک نکنید که دیروز عمدا تبریک عید قربان رو برای جفت استادها فرستادم که شاید یادشون بیاد به دانشجوشون قول دادن که مطلبش رو بررسی کنن و پاسخگو باشن!!!!
..........................................................................................
امروز سر ظهر مامان به بابا گفتن: نرفتیم انگشتر داداشمم بفروشیم ها!!!! بریم الان؟!
دایی و
به نظرتون امروز راجب چه موضوعی می خوایم صحبت کنیم؟
شاید سوال خیلی ها باشه این مموردی که امروز می خواهیم راجبش صحبت کنیم ؛ چون خیلی از روی خجالت از کسب دانش درباره این مورد خوداری می کنند و خیلی ها هم به بهانه های متفاوت و ... تا الان وقتش پیش نیومده تا سوالشون رو مطرح کنند و به پاسخ آن دست پیدا کنند!
امروز می خوایم در مورد کاندوم صحبت کنیم و یه گفت و گویی رو با هم در مورد این کالای بهداشتی داشته باشیم.
اصلا به نظر شما کاندوم چیست؟
کاندوم یک کالای
به نظرتون امروز راجب چه موضوعی می خوایم صحبت کنیم؟
شاید سوال خیلی ها باشه این مموردی که امروز می خواهیم راجبش صحبت کنیم ؛ چون خیلی از روی خجالت از کسب دانش درباره این مورد خوداری می کنند و خیلی ها هم به بهانه های متفاوت و ... تا الان وقتش پیش نیومده تا سوالشون رو مطرح کنند و به پاسخ آن دست پیدا کنند!
امروز می خوایم در مورد کاندوم صحبت کنیم و یه گفت و گویی رو با هم در مورد این کالای بهداشتی داشته باشیم.
اصلا به نظر شما کاندوم چیست؟
کاندوم یک کالای
 
سلام دوستای خوبم امروز هم پارت دوم اموزش ترانه سرایی رو داریم:)
اولش یه توضیح کوچولو در مورد شعر و ترانه میدم و بعدش میریم دوتا از قواعد ترانه سرایی رو با هم مرور میکنیم.خب از خود ترانه شروع میکنیم. ترانه چه فرقی با شعر داره؟!ترانه از بعضی جهات به شعر شباهت داره ولی اصلی ترین تفاوتش زبان گویشیش هست. چون زبان شعر ادیبانه ست ولی ترانه زبانش عامیانه هست. حتی قالب هاشونم به هم دیگه شباهت داره. ولی بخاطر همین زبان ساده و عامیانه ش  دست و بال ترانه
گاهی خیلی عصبانی می شم . از دست این دختر کوچولوی وروجک و غژغژو ...
 
خیلی از کوره در می رم .
 
نمیدونم چه کنم . نمیدونم تا حالا این مدلی شدید یا نه ؟!
 
یه دفعه اصلا انگار عین روح میرید تو آسمون از شدت فشار عصبی!!!
 
خنده داره ولی این مدلیه دیگه !
 
امروز ولی یه اتفاق نه چندان جدید روی داد
 
بارها اینجوری شده ها .
 
اگه تو اینستا هم یه سرچی کنید میبینید کلی کاریکاتور و ... براش ساختن .
 
موضوع جدیدی نیست که یه مادر ، صبح که از خواب پا میشه ،
 
ظاهر تر و تمی
به نام خدای جان و خرد 
 
 
پست امروزمون درباره چرم و انواع چرم هستش.
آشنایی با چرم و انواع چرم
 
 
 
چرم پارچه ایست که امروزه مردم از آن برای ساخت پوشاک،کیف،کفش، پوشش مبل،کاغذ دیواری های چرمی و صفاحی ها و حتی  ساخت زیورآلات استفاده میکنند.
 
خب قبل از اینکه انواع چرم را براتون بگم باید بدونید که چرم ها دو دسته اند چرم مصنوعی و چرم طبیعی. چرم مصنوعی که کلا بحثش جداست ولی چرم های طبیعی از پوست حیوانات اهلی و وحشی درست می شود و قیمتش بالاتر از چرم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گردشگری ایران