نتایج جستجو برای عبارت :

آیا من ضامنم که شوهر خواهرم چه مدل لباس زنونه ای دوست داره!؟ آیا من باید بدونم؟!

وااااای خدا 
این بار دعوا در کمتر از دو دقیقه از ورودم به خونه اتفاق افتاد! 
عجب خ ر ی هستی مامان 
اَح 
میگم این رنگ قشنگه؟ و گوشه لباس را از داخل پلاستیک نشون میدم 
میگه هوممم چی هست؟ 
در میارم 
یه شلوارک که مدل دامن شلواریه و تنگ نیست روشم پر از منگوله است 
میگم فقط در مورد قشنگیش الان نظر بده 
میگه اره قشنگه 
نه قشنگ نیست چیه این 
اینو نمیشه پوشید 
میگم نگران نباش مامان برای این خونه نیست و آروم میگم اینقدر عقلم میکشه این خونه جای این لباسه
سلام دوستان
من یه دختر بی بی فیسم، میدونم اینجا خیلی راجع بهش بحث شده، بنابراین توضیح بیشتری نمیدم. سوال من اینجاست که خیلی ها میگن که لباس زنونه بپوش، آرایشت خانمانه باشه، لباس زنونه یعنی دقیقا چه ترکیبی؟، چطوری باشه؟
شما اگه یه دختری رو ببنید که مثلا ۲۵ سالشه ولی شما تصور می کنید که ۱۵ سالشه و ترکیب لباس خانمانه پوشیده، یا آرایشش کمی بیشتر از ملایم هست، باعث نمیشه که توی دل تون تصور کنید این چه وضع پوشش برای یه دختر کم سن و ساله؟! در حالی
 
این که یه مَرد، دستش آلوده بشه به زدنِ همسرش
توی مدلِ زنونه به چی تبدیل میشه؟؟!!
منظورم اینه که؛     
مؤنثِ مردی که دستش آهنگِ نواختن داره، چجوری می تونه باشه؟؟!!
مممممممممممممم
فکر کنمممممممممم
فکر کنم
اون زن می تونه زبونش آهنگِ نواختن داشته باشه
با زبونش اون کاری رو بکنه که یه مرد با دستهاش می کنه
بنوازه
نوازش کنه
 
 
هه
 
 
یه کامیکی بود با این مضمون که یکی به دوستش گفته بود اگه 20 هزار نفر رو بکشیم مساویه با کاشتن 20 میلیون درخت و دوستش جواب داده بود بعضی وقتا عجیب میشی.من اینو فرستادم واسه خواهرم و در جواب گفت تفکر ترسناکی داره.
خب منم موافق بودم با خواهرم ولی به حرف اون کامیکه هم فکر کردم.حالا از دیروز دارم میبینم یه جایی به وسعت اروپا داره تو آتیش میسوزه و اون وقت هم کلاسی من با افتخار میگه من یه لباس رو دو بار نمیپوشم.دخترم ( که هشت سالشه) هم مثل منه.خواهرم از یه
سلام دوستان 
این اواخر که به خودم میرسم ادمای بیشتری بهم علاقمند میشن خخخخ 
سر قضیه همون باغ ، پسر مالک از بنده حقیر خوشش اومد و به مادرش گفته بود و مادرشم با خواهرم در میان گذاشته بود...خب درسته وضعیت مالی شون به علت مالک بودنشون در گذشته عالیه،  ولی پسره از اینایی بود که دماغش عملی نصف سرش کچل کرده بود و موهای اون نصف دیگه رو اینور ریخته بدد و ابروهاشم پهن و کوتاه برداشته بود مخلص کلام از من دخترتر بود و خواهرم زنگ زد و قضیه خواستگاری رو تعری
شوهر: سلام،من Log in کردم.زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟شوهر: Bad command or File name.زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم!شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel.زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time.زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.شوهر: Sharing Violation, Access Denied.زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا یک تصمیم اشتباه بود.شوهر: Data Type Mismatch.زن: تو یک موجود بدرد نخور هستی.شوهر: By Default.زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.شوهر: Hard Disk Full.زن: ببینم میتونی بگی نقش
وقتی بچه بودیم، مادرم یک عادت قشنگ داشت: وقتی توی آشپزخانه غذا می پخت برای خودش یواشکی یک پرتقال چهارقاچ می کرد و می خورد. من و خواهرم هم بعضی وقت ها مچش را می گرفتیم و می گفتیم: ها! ببین! باز داره تنهایی پرتقال می خوره. و می خندیدیم. مادرم هم می خندید. خنده هایش واقعی بود اما یک حس گناه همراهش بود. مثل بچه هایی که درست وسط شلوغی هایشان گیر می افتند، چاره ای جز خندیدن نداشت.مادرم زن خانه بود (و هست). زن خانواده بود. زن شوهرش بود. تقریبا همیشه توی آشپ
سلام دختری هستم 20 ساله و مجرد یه خواهر بزرگتر دارم  ک شوهرش بهم نطر داره برام پیامکای عاشقانه میفرسته من بلاکش کردم از همجا و جوابشونو هیچوقت ندادم باهاشون خیلی سرد برخورد میکنم ولی دس برنمیداره میترسم ب خواهرمم بگم زندگیشون بهم بریزه اخه یه دختر ۷ ساله هم دارن چیکار کنم کمکم کنید
آرلیانو بالاخره خودش برای بلاگش لباس دوخت، ساده‌ترین لباسی که می‌تونست بدوزه و تن کنه، چیزی که همیشه دوست داشت، برا آرلیانو که حظ بصر داره، خیلی هم دوستش داره، ملتو نمیدونه.
 
* ولی واقعا سعی کردم به چشم‌های مخاطب احترام بذارم، اندازه ها، رنگ‌ها، بی‌رنگی‌ها، خلوتی‌ها + چشم‌های رمدیوس رو هم می‌بوسم. 
امروز داماد کوچک اومده بود اینجا پول داده بود به مامان که بدن به من که برم یه هدیه برای روز زن برای خواهرم بخرم!! گفته من اینقدر سرم شلوغه نمی‌تونم برم. الان تازه دیر هم که شده.
یک ساعت بعد خواهرم اومد خونه‌ی ما، منم پولو گذاشتم کف دستش گفتم بیا بریم برات کادو بخرم، فقط قول بده امشب سوپرایز بشی! آخه من چه می‌دونم خواهرم چه مدل و طرحی دوست داره. سلیقه‌ی ما زمین تا آسمون با هم فرق داره. یه‌کم‌عذاب وجدان گرفتم، ولی دلم نمی‌اومد برم پولو بریزم ت
 مامان ما یه عادتی داره هروقت بخواد تهدید کنه که  یه چیزی رو نابود می کنه، میگه یا آتیش میزنم، یا سنگ بر میدارم میشکنم،(در همین حد خشن ).
 مثلا میاد توی اتاقمون میبینه از بس کتاب گذاشته دور و بر اتاق جای راه رفتن نیست، میگه آخرش یه روز این کتابا رو آتیش میزنم:)))) 
یا اون انار سفالی هایی که من خیلی دوستشون داشتم و دائم میگذاشتم جلو  تلوزیون و مامانم دوست نداشت جلو تلوزیون چیزی گذاشته باشه، یه بار گفت اگه اینا رو جلو تلوزیون بر نداری با سنگ میشکن
سلام
خواهران گرامی، شما دوست دارین همسر آیندتون چیکاره باشه؟، یعنی این طور که شواهد و قرائن نشون میده بعضی از دخترها دوست دارن همسرشون کارمند باشه یا هر شغلی رو پسند نمیکنن، مثلا خود من لیسانسم ولی جدیدا یه سوله کوچیک زدم و چند تا گوسفند آوردم و میخوام شغلم رو ادامه بدم با وجود مخالفت پدر و مادر و خانوادم چون به این کارم هم علاقه مندم.
یعنی از بچگی کار با حیوانات رو دوست داشتم، ولی پدر و مادرم میگن نه، مخصوصا خواهرهام. چند تا کار بهم پیشنهاد
 من کلا امار یه عده رو نگه میدارم چون به قضاوت در اینده کمک میکنه
حسودها گروه اول هستن
فضول ها گروه دوم هستن
کسایی که تو براشون خیلی مهمی ولی به هر دلیلی سعی میکنن زیاد نشون ندن که تو براشون مهمی
در این راستا حتی از تحقیرکردنت هم استفاده میکنن!
من خیلی دوست دارم بدونم عاقبت این ادمها چی میشه.
مثلا این وایتها یا کسایی که از کالچر اونها بیرون اومدن خیلی محافظه کارن
تو و صد نفر دیگه براشون مهمی
فقط دوست ندارن نشون بدن که تو مهمی براشون
ظاهرا بی مح
بچه داری با وجود همه شیرینیش، یه سیکل کسالت بار داره؛ از شیر خوردن، باد گلو، بالا آوردن، تعویض لباس، تعویض پوشک، خواباندن. تازه اگه سیکل طی بشه خوبه، گاهی به شدت بهم میخوره، مثلا چندبار پشت سرهم تعویض لباس و ...
دوست دارم کار دیگه ای بکنم. دوست دارم یکم راحت و طولانی بخوابم. (بیشتر از ۲ ساعت)
دارم تو اتاق خواهرم درس میخونم.
بلند بلند انگار که معلم باشم، دارم به جن ها درس میدم.
به در کوبیده میشه.
من: بلللههه؟
صدای خواهرم میاد: باز کن منم.
باز میکنم.
خواهرم: با کی حرف میزدی 
من‍♀️ 
من: داشتم حفظ میکردم. 
اون 
من
نوع درس خوندم همینجوریه، بلند داد میزنم و راه میرم و...
سلام
چند شب پیش فیلم Intern را دیدم با بازی زیبای Robert Deniro و Ann Hathway که واقعا هر دو را دوست دارم.
این فیلم به نظرم بسیار انگیزشی بود و من مطالب مهمی یاد گرفتم. یکیش این بود که بیشتر قدر زمان را بدونم و بهتر برنامه ریزی کنم.
اینکه قدر شغلم را بدونم و به فکر پیشرفت شغلی افتادم.
اینکه با چیزهای کوچک و ساده هم میشه خوشحال شد.
یه  پرنده دوست دارهآسمون  آبی باشهروزای خوب خداصاف و آفتابی باشه
 یه  پرنده دوست دارهخوب و مهربون  باشهشب پیش ستاره هاروز تو آسمون  باشه
یه  پرنده دوست دارهتو دلا غم نباشهلبا پرخنده باشهدرد و ماتم نباشه
 یه  پرنده دوست دارهرو  زمین جنگ نباشههمه دل ها شاد باشنهیچ دلی تنگ نباشه
یه  پرنده دوست دارهقفسش باز بمونهاز قفس فرار کنهراحت آواز بخونه
یکی از چیزهایی که به تازگی درون خودم کشف کردم اینه که محبتی که به مادرهمسرم در دلم دارم خیلی خیلی وابسته به رابطه ایه که با همسرم دارم.
یعنی وقت هایی که خیلی خوب و خوش و خندانیم و محبت وجودم رو سرشار کرده مادر شوهرم رو هم خیییلی خیلی دوست دارم.
اما وقت هایی که از شوهرم دلخورم یا هر گونه ناراحتی ای پیش اومده که مل رو با هم سنگین رنگین کرده، رفتارم با مادر شوهرمم سرد میشه انگار! ناخودآگاه! 
این در حاایه که درباره پدر شوهرم اصلا چنین چیزی صدق نمیک
کانال لباس زنانه با انواع لباس های زنانه در خدمت شما هست و شما میتونید لباس خودتون رو از طریق این کانال تهیه کنید، اما برای تهیه لباس زنانه خودتون کافی هست تا به ما پیام بدین تا ما لباس مورد نظر شما را برایتان ارسال کنیم و شما میتوانید هزینه لباس خریداری شده خودتان را درب منزل پرداخت کنید.
این کانال لباس زنامنه انواع لباس های زنانه رو هم داره و شما میتونید هر لباسی رو که دوست داشتین به ما بگین و شاید انون لباس در داخل کانال هم نباشه، ولی مهم ن
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
شاید خانمی تماس گرفته باشد و گفته باشد که از وقتی شوهر خواهرم در تصادف کشته شد،شوهرم نسبت به من بی محبت شده است وازاین موضوع خیلی نگران و ناراحت بود،
با هماهنگی خانم با شوهرش بصحبت نشستیم و نتیجه راخیلی خلاصه بگویم
(((
بعداز وفات باجناق ،مرد وقتی گریه  وعزاداری خانمش را طی چند هفته پیاپی میبیند.و بی‌توجهی خانمش را بخودش میبیندکه چگونه خانه وفرزندان را رها کرده و فقط گریه میکند و میل
یه اتفاق بدی که تو دوره ی تاهل دیدم میفته ؛ بریدن از اطراف و چسبیدن به هم دیگه اس... 
مثلا طرف حتی شام و نهاریم درست نمیکنه ، خونه ای تمیز نمیکنه ، کلا کار خاصی نمیکنه ، اما نه دیگه بیرون میره ، نه کاری ! همه کار با شوهر! 
میگی بیا یه شب دور هم ، نه شوهرم هست... 
بریم پیاده روی ، نه شوهرم خونه خوابه :/ ... 
چه کاریه من نمیدونم :/ 
تنبل میشن شدییید... 
یعنی فقط تو خونه ان با شوهر ، نهایت بیرون با شوهر :/ 
یه وضعی عصن...
اینجور آدمها رو میبینم قلبم درد میگیره ع
سلام
دلم می خواد زودتر برم خونه مون، خسته شدم از این بلاتکلیفی...
می خوام یه لباس بشورم صد دفعه با خودم کلنجار میرم که چه ساعتی برم بالا همسر خواهرم نباشه، موقع استراحتشون نباشه و ... تازه بعدش خشک کردن لباس هاست که باید بند رخت داخل خونه رو بگیرم و ... :|||
می خوام یه مربا درست کنم، باید قابلمه بزرگ تر از خواهرم بگیرم... گوشت خورد کنم باید کاردش رو از خواهرم بگیرم و... 
یه کیک ساده بخوام درست کنم امکاناتش رو ندارم... فر می خواد، هم زن می‌خواد، قالب می
«آروم باش! این فقط یه کلیشه ی برعکسه»
یه مرد تنها این موقع شب تنها تو خیابون چیکار میکنه؟ اینجور مردا خرابن!
مردو چه به این غلطا؟ تو بشین بچه هاتو تر و خشک کن ضعیفه! مرد عقلش ناقصه!اگه بیشتر به زنت میرسیدی این مردو نمی آورد سرت ، خودت کم گذاشتی!تو برو بشین پشت ماشین لباس شویی ، مردو چه به رانندگی:/پیر پسره ، ترشیده!زن اگر بتواند برخورد عاقلانه با تمامی شوهر های خود داشته باشد ، داشتن چهار شوهر عقدی برای او حلال است!نمیشه! چون تو پسری مردم چه فکر
دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
داستان صوتی شوهر آهو خانم - پایگاه دانلود رایگان کتاب | ...www.takbook.com › book › داستان-صوتی-شوهر-آهو-خانم۱۷ شهریور ۱۳۹۷ - دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم. admin; دانلود ... شوهر آهو خانم اثری زیبا و تاثیرگذار از علی‌محمد افغانی است. این کتاب بین ... زبان کتاب : فارسی.
دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم - پایگاه دانلود رایگان کتابwww.takbook.com › 223865-audio-ebook › دانلود-کت...۱۷ شهریور ۱۳۹۷ - دانلود کتاب صوتی ش
 سلام گایز(نمونه هایى از رید*ن من در زبان هاى پارسى و انگلیسی.. )خب این یه چالش نیست.... یه جورایى... جمع آورى اطلاعاته... امم.. آمار گیرى...(دانش آموز رشته ى تجربى... )خب..... مى خوام بدونم که.... وقتى یکى رو دوست دارین... چه حسى دارین؟ اون حس از کجا میاد؟(معلومه از W.C... )منظورم اینه که چطور مى دونین که دوست دارین یه نفرو؟ منظورم عشق نیست... فقط دوست داشتن معمولى مثل یه دوست... یا... نمى دونم.....خب حالا با رسم شکل توضیح دهید؟خب بگین دیه عه... مى خوام بدونم... اون حس ا
خواهرم چندین سال است که عروس همدانی هاست. برای کاری بدون همسر آمده بود تهران و قرار بود تا آخر هفته مهمان خانه ی پدری باشد. کار اداری اش که زودتر از موعد تمام شد تصمیم به برگشت گرفت و به همسرش خبر نداد تا سورپرایزش کند. همان روز هم شوهر خواهر تصمیم میگیرد بی آنکه به خواهر بگوید تهران بیاید و آخر هفته در کنار هم باشند به صفا و خوشی..
خواهر رفت رسید همدان و  شوهر خواهر وقتی رسید تهران فهمید که چه شده است. بنده خدا  عرق تنش خشک نشده دوباره برگشت همد
سلام
همیشه واسم ی جیزی سوال بوده، این که دختر خانوم هایی که لباس باز میپوشن توی خیابون، یعنی ساپورت میپوشن موهاشون رو از پشت بیرون میندازن، مانتو جلو باز می پوشند، پاچه شلوار شون هم بالاست. 
فکر کنم فهمیدین کدوم خانوم ها رو میگم که خب تعداد شون هم کم نیست واقعا، بحث من نحوه لباس پوشیدن شون نیست، چون راجع به این موضوع زیاد بحث شده، بحث من اینه که عقایدشون چه جوریه ؟ خیلی واسم جالبه این موضوع.
یه سری میگن عقاید ربطی به پوشش نداره، ولی به نظر م
کتاب صوتی شوهر آهو خانم
 
دانلودفایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
داستان صوتی شوهر آهو خانم - پایگاه دانلود رایگان کتاب | ...www.takbook.com › book › داستان-صوتی-شوهر-آهو-خانم۱۷ شهریور ۱۳۹۷ - دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم. دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم. شوهر آهو خانم اثری زیبا و تاثیرگذار از علی‌محمد افغانی است. این کتاب بین سال‌های ...
دانلود کتاب شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی - کتابراهwww.ketabrah.ir › داستان و رمان › داستان و رمان ایرانیکتاب شوهر آهو خانم اثر عل
کتاب صوتی شوهر آهو خانم
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
داستان صوتی شوهر آهو خانم - پایگاه دانلود رایگان کتاب | ...www.takbook.com › book › داستان-صوتی-شوهر-آهو-خانم۱۷ شهریور ۱۳۹۷ - دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم. دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم. شوهر آهو خانم اثری زیبا و تاثیرگذار از علی‌محمد افغانی است. این کتاب بین سال‌های ...
دانلود کتاب شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی - کتابراهwww.ketabrah.ir › داستان و رمان › داستان و رمان ایرانیکتاب شوهر آهو خانم اثر علی مح
کتاب صوتی شوهر آهو خانم
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
داستان صوتی شوهر آهو خانم - پایگاه دانلود رایگان کتاب | ...www.takbook.com › book › داستان-صوتی-شوهر-آهو-خانم۱۷ شهریور ۱۳۹۷ - دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم. دانلود کتاب صوتی شوهر آهو خانم. شوهر آهو خانم اثری زیبا و تاثیرگذار از علی‌محمد افغانی است. این کتاب بین سال‌های ...
دانلود کتاب شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی - کتابراهwww.ketabrah.ir › داستان و رمان › داستان و رمان ایرانیکتاب شوهر آهو خانم اثر علی مح
برای خودم و خواهرم و مامانم پالتو دوختم برای یکی که دوسش دارم ولی همیشه یه عالم مهربونی ازش طلبکار بودم هم یه لباس دوختم یه ماشین نمدی با آقا حسین دوختیم از یه بنده خدایی هم که از اونم همیشه طلبکار بودم و متهم میکردم به تبعیض بین من و خواهرم، عذرخواهی کردم. به یه عزیز دیگه ای هم که همیشه  بهش کم توجهی میکردم زنگ زدم و بهش گفتم خیلی برام عزیزه...
 
راهی یادگرفته زندگی خیلی کوتاهه
میشه خوب گذروندش
1. ی روزی یکی بهم گفت برای داشتنت و این که دوست منی نماز شکر خوندم ولی ...
احتمالا این حرف رو به هزار نفر دیگه هم زده
اگر اینجایید و یکی هست که این رو بهتون گفته بدونید که چرت گفته :دی
 
2. دوستی دارم به شدت مذهبی و از خانواده خیلی خوب و اصیل و انصافا خوش قیافه. تعریف میکرد خواهرش ی خواستگار داشته و همه چی اوکی بوده و معرف خیلی خوبی داشته و قرار عقد و ... گذاشته شده. ولی این دوست ما دلش شور میزده باز. بدون اطلاع خانواده خودش یک روز پا شده رفته محل کار پس
بچه ها سلام.
باورم نمیشه دوباره اینجام و مینویسم.از بسکه دور مونده بودم.
دلم تنگ شده بود...خیلی 
خوب خواهرم اومده ایران و تقریبا بیست و چهار ساعته کنار اونم.خصوصا از وقتی شوهرش رفته خونه ی مادر اینای خودش و باقی شوهر خواهرامم نیستن دیگه شبها هم خونه ی مامانم میخوابم.
جعبه ی سوغاتی هام خیلی پربار بود و موقع باز کردنشون خدا میدونه که جای همتون ذوق کردم.راستش ذوقم فقط بخاطر این بود میدونستم سیاوش برام هدیه فرستاده...
از سوغاتی های خواهرم که بگذری
دانلود آهنگ مادر شوهر چه کردی همه رو دیوونه کردی
دانلود اهنگ مادر شوهر خداوردی

سه برادر خداوردی مادر شوهر چه کردی
دانلود آهنگ مادر شوهر قاسم گلی


دانلود اهنگ مادر شوهر از سه برادر خداوردی
آهنگ مادر شوهر سه برادر خداوردی
آهنگ سه برادر خداوردی مادر زن

دانلود اهنگ مادر شوهر چه کردی


دانلود آهنگ جدید سه برادر خداوردی مادر شوهر
Download New Music 3Baradar Khodaverdi Madar Shohar

ترانه . آهنگ . تنظیم : سهبرادر خداوردی


آهنگ جدید سه برادر خداوردی بنام مادر شوهر چه کرد
«آروم باش! این فقط یه کلیشه ی برعکسه»
یه مرد تنها این موقع شب تنها تو خیابون چیکار میکنه؟ اینجور مردا خرابن!
مردو چه به این غلطا؟ تو بشین بچه هاتو تر و خشک کن ضعیفه! مرد عقلش ناقصه!اگه بیشتر به زنت میرسیدی این مردو نمی آورد سرت ، خودت کم گذاشتی!تو برو بشین پشت ماشین لباس شویی ، مردو چه به رانندگی:/پیر پسره ، ترشیده!زن اگر بتواند برخورد عاقلانه با تمامی شوهر های خود داشته باشد ، داشتن چهار شوهر عقدی برای او حلال است!نمیشه! چون تو پسری مردم چه فکر
دلم میخواد ، نمیخواد. نمیدونم.
حس میکنم بین فاصله ی بین دو تا دنیا زندگی میکنم.
برزخ عجیبیه.
بیشتر از همه به خودم نزدییکم و از همیشه از خودم دورترم.
حس میکنم دلم میخواد یک دریا غم سر بکشم .
ادامه داره و من نمیدونم بعدش چی میشه.
ولی من همش میخوام بدونم بعدش چی میشه،تهش چی میشه.
من میخوام همه چیو بدونم،تا خیالم راحت باشه.خودخواهیه نه؟
دلم تنگ شده....
برای آهنگ های قدیمیم.
انگار هم میخوام این باشم و هم میخوام از هیچی دل نکنم...
اون ابلهی که میگفت :‌همه ی زندگی به اون چیزایی نیستن که بخوای بدونی . بعضی وقتا به چیزایین که دوست داری ندونی‌‌ ! حالا بباد جواب بده !! یالا دیگه :) آخه مرد مومن من که تا اون موقع که دوست داشتم خیلی چیزا رو بدونم وضعم اون بود . از اون جاییم که خواستم خیلی چیزارو ندونم شد وضعم این :/ آخه چیارو باید میدونستم و چیارو نباید خب ؟‌:(یه دوستی بهم گفت برو فعلن شاید سه چهار سال دیگه دوباره باهم دوست شدیم . الان فعلن میخوام باهات قهر باشم . منم با کلی گریه و خ
فقط میخوام بدونم کجایی:)فقط...میخوام بدونم تو این هوای سرد بهار کجایی...میخوام بدونم سال نوتو کجا بودی...آخه...واقعا دلت میاد؟...مامانت...انقد گریه کرده بود صداش میلرزید...اونا که هم سن تو نیستن درکت کنن...انقد دوسش داشتی که به خاطرش همچین کاری کنی؟فکر نکنم...و جای سختش همینجاست...کی داره آزارت میده...کی مجبورت کرده....اینا میگن....:)برگرد خونه...توروخدا برگرد...انقد حماقت نکن...زندگیتو خراب نکن...هرچی هست این راهش نیست...یه اسم بهم دادن...گفتن پیش اونی...انقد
چند روز به کریسمس مانده بود که به یک مغازه رفتم تا برای نوه ی کوچکم عروسک بخرم. همان جا بود که پسرکی را دیدم که یک عروسک در بغل گرفت و به خانمی که همراهش بود گفت: «عمه جان» اما زن با بی حوصلگی جواب داد: «جیمی، من که گفتم پولمان نمی رسد!» زن این را گفت و سپس به قسمت دیگر فروشگاه رفت.
 
به آرامی از پسرک پرسیدم: «عروسک را برای کی می خواهی بخری؟»
با بغض گفت: «برای خواهرم، ولی می خوام بدم به مادرم تا او این کادو را برای خواهرم ببرد».
پرسیدم: «مگر خواهرت ک
امشب پاییز فصل آخر سال است، اولین کتاب نسیم مرعشی رو خوندم. چقدر خوش‌خوان و جذاب و درست نوشته شده بود. از اون متن‌ها بود که خیلی دوست دارم ورژن مردونه/پسرونه‌ش رو بنویسم.در مورد مهاجرت خیلی توی تولیدات فرهنگی و هنری کم کار کردیم. در حالی که دغدغه بزرگی‌ه و نسل ما خیلی زیاد باهاش درگیره. کم نیستند دوستان و همکاران و هم‌کلاسی‌ها و آشناها و فامیل‌هامون که ذره ذره وجودشون رو برداشتن و رفتن و تبدیل شدن به کاراکترهای مجازیِ پشت خطِ تماس‌های
به نظرتون چه شکلی میشه که پسری از دختری که ازش بزرگتره خواستگاری میکنه؟؟؟برای یکی از آشناها پیش اومده مغزم داره همینطور ارور میده!
دارم به این اتفاق فکر میکنم و بیسکویت ساقه طلایی سق میزنم و نوشته روی جعبه بیسکویت بدجور مخمه ...ساندویچی و نرم!خیلی دوست دارم تعریفشونو از نرم بدونم...!
همین 
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_شانزدهم
.
ولی من ایستادم و دست به چونه ام گذاشتم - اول بهتره قفسه رو خالی کنیم
روسریم رو دوطرفش رو دست گرفتم که برم پشت گردنم که صدای زیر لب اون رو شنیدنم که استغفار می گفت
- خواهرم شما بفرمایید می خوام در رو ببندم بعد از ظهر با بچه ها این جا رو درست می کنیم
متوجه شدم به خاطر من معذبه
اما لجبازی من گل کرده بود اصلا از بسیج خوشم نمی اومد اما یه حسی تو دلم می خواست اون کار رو انجام بدم و اونجا رو مرتب کنم
شاید جو دانشجویی بود شای
به تازگی به دوستام در مورد تعدد گفتم
خیلی تعجب می کنن و ازم در مورد حس و سختی می پرسن
می خوام یچیزی بگم

ماجرا آسون  تر و دلنشین تر از اونچیزی هست که بشه فکر کرد
خدا دستور به چیزی که بر خلاف ذات ما باشه نمی ده
هر چی خدا گفته خیره
باید باور داشته باشیم
اون وقت حلاوتش رو حس می کنیم
باید برای رضای خدا و قرب الی الله زندگی کرد و قیام کرد.
باید هر کاری رو به خاطر خدا کرد
باید از اونچه دوست داری انفاق کرد
باید اون حکمی که خدا گفته رو پذیرفت و در دل نسبت به
سلام به همه دوستای گلم و همه کسایی که دوستم نیستن و قراره که بشنبچه ها هدف من از ساختن این وبلاگ فقط و فقط به اشتراک گذاشتن کارام با شماست.نه آدم حرفه ای هستم نه کارای عالیی دارم ولی دوست دارم باهاتون درارتباط باشم نظراتونو راجب کارام بدونم .فلورا دوستون داره
خواهرم، ۳۶ سالشه. فوق لیسانس مدیریت داره. مجرد. بی‌شغل.
خواهرم، اصولاً اینقدرا درسش خوب نبوده. جثه‌ی کوچیکی داره.
حدس می‌زنم توی دوران کودکی، اینطور بهش قبولونده شده که دختر ضعیفیه.
می‌دونم که تهِ دلش احساس ضعف می‌کنه. همیشه قبل از شروع هر کاری، با این پیش‌زمینه‌ی قوی به مسئله نگاه می‌کنه که «نمی‌تونم. چون خنگم.» اینو گاهی هم به زبون اورده.
الان، واسه ساده‌ترین کارها هم، قبل از شروع کار، می‌ترسه که نتونه. از آموزش ساده‌ی ادیت عکس به یه
فرداش من با یکی از همسایه‌ها رفتیم دادگاه تا از آن دو خانوم شکایت کنیم.
یکی از همسایه‌ها هم پیگیر شکایت از پلیس‌ها شد.
ما از دو خانوم شکایت کردیم. روز اداری بعدی، رفتیم نیروی انتظامی کل استان قم، بابت رفتار بد آن پلیس‌ها و قبول نکردن شکایت ما، شکایت کردیم.
 
اما ماجرای شکایت از دو خانم:
ما شکایت کردیم و حدود یک ماه بعد، اولین ابلاغیه‌ی دادگاه آمد. تا سه جلسه‌ی پرونده در شورای حل اختلاف باقی می‌ماند. من رفتم و شوهر آن خانم چادری آمد. مرد نسب
همیشه بدترین زخم ها و بدترین درد هارو از کسی میخوری که دوسش داری! نقطه ضعفت رو میدونن و گاهی اوقات تو نقش یه دشمن فرو میرن و بهت ضربه میزنن. شاید اگه اون حرف  رو از دشمنت میشنیدی برات ذره ای مهم نبود. ولی شنیدن اون حرف از عزیزت، تو رو زمین میزنه! اونم به بدترین صورت. 
تو نه میتونی حرفش رو بی جواب بزاری! و نه دلت میاد که جوابش رو بدی! برای همین تو خودت میشکنی. دلت میگیره از زمین و زمان. با خودت بد میشی. دق دلیت رو سر خودت در میاری و از خودت متنفر میشی!
"بعضی ها خوشبخت به نظر می آیند؛ چرا که کارشان را راحت کرده اند و اصلن به موضوع فکر نمی کنند. بعضی ها برنامه ای دارند: شوهر می کنم، خانه می خرم، دوتا بچه می آورم، یک خانه ییلاقی می خرم. سرشان به این گرم است و مثل گاو دنبال گاوباز می دوند: غریزی واکنش نشان می دهند، پیش میروند، اما اصلا نمی دانند مقصدشان کجاست. می توانند ماشینی بخرند، گاهی حتی می توانند یک فراری بخرند، فکر می کنند معنی زندگیشان همین است، و هیچ وقت چیزی نمی پرسند. اما با این همه، چشم
فکر میکردم مثل مامان من،دیگه مادر شوهر پیدا نمیشه، یعنی فکر میکردم شانسِ کاملا ،خدا برای کسی خیلی بخواد نصیبش میکنه.
امروز جلسه بود،مادر شوهر همکار گرام هم بودن، همیشه از اینکه چه همسر خوبی خدا بهش داده لذت میبردم.همه چیز تمامِ تو رفتار ،متشخص،مبادی آداب،خیلی دوست داشتم بدونم چنین آقایی مادرشون کی هستن.وقتی دیدمش با خودم گفتم خدایا!چه شااااااااانسی!اون از همسر این از مادرشوهر.به حدی آروم مظلوم پر از انرژی مثبت بود که رسیدم خونه گفتم به ما
دوست دبیرستانم باز پیام داده و کلی سوال درسی...
دقیقا همون طوری که با خواهرم دوست شده و ازش کمک میخواد....
یه دوست دبیرستان دیگه هم دارم همینه دقیقا...
اومدم بگم خوب اشکالی نداره...
بعد یادم اومد این دو نفر دقیقا دو نفری هستن که منو برای عروسیشون دعوت نکردن و من خبر عروسی یکی رو وقتی فهمیدم که بچه اش چند ماهه بود و اون یکی رو از بقیه شنیدم بعد یکی دو سال از عروسیش....
من باید یاد بگیرم مهربون بودن و بی دریغ کمک کردن با حمار بودن و ساده لوحی فرق داره....
امروز با خواهرم حدودای ساعت چهار رفتیم لب ساحل 
محل اقامتمون خیلی فاصله کمی داشت 
رفتیم و یکم تو آب راه رفتیم و اومدیم صدف جمع کنیم . یه اقایی که معلوم بود جنوبی بود اومد و یه مشت صدف اورد گفت این برای شما . اولش گفتم چقدر مهربونه. بعدش دیدم به طرز حال بهم زنی داره سعی میکنه صمیمی بشه . 
خواهرت چند سالشه؟ تو چند سالته؟محل اقامتتون کجاست ؟کجایی هستین ؟
من سعی میکردم همه رو سر سنگین جواب بدم اما اون کوتاه نمی اومد.
اومد گفت بیاین اینجا پاچه شلوارت
خواهرم 17 سالشه 
بشدت علاقه داره راه مزخرف منو دنبال کنه و شبانه روز خودشو حبس کنه یه جا و فقط درس بخونه
یه مشکلی هست اون چشماش از بچگی ضعیف بوده و لرزش چشم داره بعد از چند بار عمل کردن دکترش گفت که حتی اگه ادامه بدن فکر نمیکنه که از این بهتر بشه 
البته پزشک حاذقیه ولی بابا میگه حاضره زندگیشو بفروشه اگه بدونه میتونه خوب بشه...
همیشه دوست داشتم ازش بپرسم که چطوری میبینه 
با اینکه خودم عینکی ام 
ولی فقط یک ثانیه به این فکر کنین که چشماتون دائما در
بچه ها این کامنت ها رو کی میذاره؟
آخری رو مینویسم:
 
تنهایی صرفا عدم وجود آدمها نیست (اسم من)
امکان داره خیلی دوست داشته باشی، آدمهایی که اصلا درکت میکنن،
ولی وقتی کسی نباشه نوع دغدغه ذهنی تورو بفهمه، نوع برداشت تو از جهان، نوع خواسته های تو از دنیا، نوع دیدگاه تو به مسائل، اونوقته که تنهایی.
 
اگه کسی که اینها رو مینویسه خود واقعیش رو معرفی کنه به من، به من لطف میکنه. چه دختر باشه چه پسر چه ترنس. دوست میشم باهاش.
فقط میخوام بدونم کار کی هست.
 
مت
به زودی تولد ل هست
به عنوان کادو میخوام برم یه تیکه لباس واسه بچه ی نداشته ش بخرم :)
اگه چیزی مسخره تر از این سراغ دارین بگین

پی نوشت1:وقت تنگه و دست و بالم بسته
وگرنه کادو تولد واسش شوهر پیدا می کردم می بردم
پی نوشت2:ایده ی تبریک مبریک هم داشتین با کمال میل پذیرا هسدم
سلام
آدمی از جای که خیلی بهش مطمئن و هی من من میکنه،چه تو زبانش و چه تو فکرش..به امتحان کشیده میشه..
به نوعی سرزنش محسوب میشه...
گاها بعضی افراد میدیم که شرایط دشوار ویا شوک بهشون وارد میشد،مواظب حجاب و نوع حرف زدنشون نبودند..میگفتند این ها عظمت خداوند نمیبینند که بخاطر این جور اتفاقات اختیارشون از دست دادند...
آخ برادرم پنچمی پیش اون برادرم که بیمارستان شیراز بود،بهم خبر داد که برادر رفته کما تا دوساعت دیگه نتیجه بهمون میدند. نگو برادر یه رور ق
یک وقتی پیدا کردن اِلِمان های مذهبی در یک نفر منجر به این میشد که ایشون رو آدم درستی بدونم و راحت تر اعتماد کنم. اما حالا معنویت رو یک نیاز میدونم برای انسان مشابه نیاز به خوراک و پوشاک و دیگه شکل پرستش یک نفر به نظرم فضیلت نیست. اینکه یک نفر نماز میخونه یا نه همونقدر در من منجر به اعتماد میشه که ماکارانی دوست داره یا نه.
درس اخلاقی ‌ای که در آخر کتاب اسدلله به پسر میده رو دوست داشتم. ولی خب کتاب فوق‌العاده مثبت هیجده (!) بود. طنز و اصطلاحات قشنگش برای بیان کلمات خجالت‌آور رو دوست داشتم، ولی اغراقش در روابط به نظر من خیلی زیاد بود D: یعنی همه انگار فقط اسمی زن و شوهر بودن. در پشت پرده همه با هم بودن. ولی خب کتاب طنز بود و عمداً خواسته بود اغراق کنه. 
با اینکه زیاد بود ولی خیلی سریع خونده میشه جاذبه‌ی بالایی داره. 
خوندینش؟ نظر شما چیه؟ 
با بد اخلاقی های شوهر و مادر شوهر و خواهر شوهر و برادر شوهر ساخت. با خانه های اجاره ای و مزاحمتهای بچه های برادر شوهر ساخت. با سقف ترک خورده ای که مجبور بودند هنگام بارش باران زیرش تشت بگذارند تا فرش اتاق 10 متری خانه 56 متری شان خیس نشود ساخت. همیشه به آخرتش اندیشید و همه سختیها را تحمل کرد. نتیجه اش شد اینکه وقتی در جلسه زنانه خانمی گفته بود تا فلان سال  امام زمان عج ظهور خواهد کرد. در خواب حضرت را دیده بود و از ایشان پرسیده بود آن خانم می گوید ت
اگر شوهر، زن خود را به صورت رجعی (طلاقی که به طور معمول انجام می‌شود) مطلقه کرده و در زمان عده فوت کند، زن از اموال شوهر ارث می‌برد. اما اگر فوت شوهر بعد از انقضای مدت عده بوده یا طلاق بائن باشد یعنی طلاقی که قبل از نزدیکی بوده یا طلاق زن یائسه و طلاق خلع و مبارات، دیگر زن از مرد در صورت فوت هیچ ارثی نمی‌برد. ماده ۹۴۳ قانون مدنی این امر را ابراز داشته است. البته در ماده ۹۴۴ همین قانون آمده است که اگر شوهر در زمانی که به مرضی مبتلا است، زن را طلاق
وقتی این وبلاگ رو درست کردم بیشتر دلم میخواست جایی رو داشته باشم که بتونم با خیال راحت هر اون چه که از فکر و قلبم میگذره رو اونجا ثبت کنم و بنویسم و چندان برام مهم نبود که اصلا مطالبم خواننده ای داره یا نه،کسی نظر میده یا نه؟
ولی راستش الان خیلی دلم میخواد که بدونم کسی پست هامو می خونه؟و اگه می خونه نظرش چیه؟پیشنهادی برام داره یا نه؟
کتاب باید كسی از میان ما به كشتن كتاب برخیزدشاعر: فرهاد وفایی

چشم هایششروع ویرانیو من آن دورترین شهر زیر آوارمکه هیچ ، هیچ ، هیچامیدِ نجاتم نیست
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
وقتی میگی کشورمو دوست دارم حست نسبت بهش میشه خونه،خونه‌ای که مطمئنی صاحب داره... بعد هم تو و همه‌ی دیگه میشید خواهر و برادر، خواهر و برادرها (در یک خانواده‌ی سالم) حتی اگه با نظرات پدرشون جور نباشن حتی اگه قوانین حاکم به خونه را یکی درمیون قبول داشته باشن حتی اگه سلایق همدیگه را نپسندند و گاهی جنگ و دعوا هم داشته باشن حتی اگه ...اما می‌دونند که وقتی خانواده تو شرایط سخت و پر استرس قرار داره باید کنار هم باشند کینه‌های گذشته را بذارن واسه بعد
متن ترانه حمید علائی به نام دوست داره

 
دوست دارهوقتی نیستی دل من از غصه داغونهوقتی هستی و میخندی میشم دیوونهتو خودت خوب میدونی جونم به تو بستسداره باورم میشه دل به تو وابستسدوست داره میدونی این قلب دیوونههمین قلبی که بدون تو نمیتونهدوست دارهدوست دارهوقتی دوری ازم دنیا یه زندونهغصه ها میان سراغ من دیوونهمیدونم اگه نباشی کار دل زارهبعد تو چشمای من از غصه می باره.
 
منبع : سایت نکست وان موزیک
 
 
وقتی میگی کشورمو دوست دارم حست نسبت بهش میشه خونه،خونه‌ای که مطمئنی صاحب داره... بعد هم تو و همه‌ی دیگه میشید خواهر و برادر، خواهر و برادرها (در یک خانواده‌ی سالم) حتی اگه با نظرات پدرشون جور نباشن حتی اگه قوانین حاکم به خونه را یکی درمیون قبول داشته باشن حتی اگه سلایق همدیگه را نپسندند و گاهی جنگ و دعوا هم داشته باشن حتی اگه ...اما می‌دونند که وقتی خانواده تو شرایط سخت و پر استرس قرار داره باید کنار هم باشند کینه‌های گذشته را بذارن واسه بعد
مریم برای ترمه و ترنم لباس عروس خریده و بهشون میده بپوشن بازی کنن کثیفش کن شیطونی کنن. از لباس عروس کوچولوی بچه ها به عنوان لباس مهمونی استفاده نمیکنه. گفتم وقتی به چنین قیمتی خریدی چرا شده لباس بازی بچه ها؟ گفت دوست نداشتم این رویای همه چیز رو در عروس شدن دیدن رو مثل همه ی دختربچه ها در ذهنشون پروش بدن.
جالب بود.
به نام خداسلامامروز وقتی از بروجن برگشتیم من زیباترین کادوی امسالم را دریافت کردم.خواهرم که ۸ سال دارد برای من یعنی برادر خود یک کاردستی زیبا درست کرده و هدیه داد.خواهرم برای ساخت این کاردستی از چوب بستنی و کاغذ و مداد رنگی و چسب استفاده کرده بود.من این پست را برای خواهرم می نویسم.من او را خیلی زیاد دوست دارم.خواهرم روی کار دستی اش با خط خود نوشته بود: داداش جان دوست دارم.من هم او را دوست دارم.ما در خانه همیشه باهم دیگر بازی می کنیم.بازی مورد ع
یاور همیشه کفتر نجات منه :)
یاور توی سخت ترین، آسون ترین، خوشحال ترین، ناراحت ترین لحظه هام، بهم حرفهایی رو میزنه که به معنای واقعی کلمه روی من اثر مثبت میذاره.
امروز داشت بهم میگفت که برای اینکه بفهمم که چرا دنیا داره به سمت شتی تر شدن میره
system dynamics علی مشایخی رو ببینم
و کتاب هنر شفاف اندیشیدن رو بخونم تا بدونم دیدی داشته باشم به اینکه چطوری تصمیم های بهتری بگیرم یا وقتی که تصمیم افتضاحی دارم میگیرم بدونم که از کجا میاد.
حالا میخوام شروع کنمش
من یه دخترعمو دارم که همسن مادرمه و در واقع دوست مادرم محسوب میشه.
شاید از این اختلاف سنی تعجب کنین. اما پدرم بچه ی آخر بوده، به خاطر همین همسرش (یعنی مادرم) همسن خواهرزاده ها و برادرزاده هاش بوده.
مادرم عاشق خانواده ی باباست و شدیدا دوستشون داره.
با اینکه زندگی پر فراز و نشیبی داشته، اما هیچ وقت نشنیدم از خانواده ی بابا بد بگه و حتی تو خیلی از موارد جلوی بقیه سینه سپر کرده براشون.
در هر حال بچه ها هم عموما دنباله روی رفتار مادرشون هستن و سعی میک
سلام دوستان
سوالی دارم که شاید باعث خنده تون بشه ولی واقعا ذهن من رو درگیر کرده، از قدیم تا امروزه اکثر عروس خانم ها از خواهر شوهر بد میگن، از رفتارش و اخلاقش، شاید واقعا این جور چیزی وجود داشته باشه از دو بهم زنی، از غیبت، از حسادت و ... .
تا یک ماه آینده بنده خواهر شوهر میشم و دوست دارم رابطه خوبی با عروس مون داشته باشم، از شما عروس خانم های گل میخوام کمکم کنید و بگید چه رفتار و حرف هایی از جانب خواهر شوهر تو دوران عقد باعث ناراحتی تون میشد و چ
سلام
عید قشنگ ولایت بر همگی عزیزان مبارک.
دیشب حاجی هامون اومدن شکر خدا... قرار بود ساعت دو و نیم عصری پروازشون بشینه، پنج و نیم نشست! در نتیجه از صبح  هیچ مدله فرصت نکردم برم حرم یا جمکران، برای عرض ادب :(
این چند روز هم کلا به پاکسازی و مرتب کردن خونه گذشت، فقط بچه ها یه سری اریگامی درست کردن بردن حرم به بچه ها هدیه دادن. و ما در خانه مهمون سفره ی آقا امیرالمومنین علیه السلام بودیم. 
شکر خدا این ایام بسلامتی گذشت و بچه ها رو به مادر پدرشون تحویل
کانال لباس مردانه و کانال لباس زنانه انواع لباس های زنانه و مردانه را در کانالخودش به فروش میرسونه و شما هر لباسی با هر سایزی بخواهید در کانال هست و شما میتونیدا این فرصت برای جستجوی لباس مورد علاقه خودتون استفاده کنید.
این کانال سفارش شما را با پست برای شما ارسای میکنه و بعد از رسیدن محصول به دستتتون شما میتونید حداکثر ظرف مدت 24 ساعت از گرفتن محصول خودداری کنید.
کانال لباس سعی داره تا برای همه گروههای سنی لباس ارسال بکنه و شما هم لباس مورد پ
گفته بودم نوشتن خیلی چیزها برام خیلی سخته، دقیقا خیلی چیزها که یکیش امشب اتفاق افتاد... خواهرم و شوهرش امشب رفته بودند خرید. یک جعبه شیرینی، یک سطل ماست محلی و یک سطل هم شیر محلی خریده بودند و اونها رو روی صندلی عقب ماشین گذاشته و شام اومدند خونه ما. خونه جدید ما در محله نسبتا خوب شهرمون محسوب میشه و خیلی نزدیک به خیابون اصلیه و در اون ساعت شب خلوت هم نیست. ساعت ده و نیم خواهرم اینا خداحافظی کردند که به خونه شون برگردند. هنوز چند دقیقه ای از رفتن
سلام
یه پسر بیست چند ساله هستم، سوال اولم از دخترها اینه چطوری علاقه شون رو به یه پسر نشون میدن؟ اصلا ممکنه از پسری خوش شون بیاد که نمیشناسنش؟، چه قدر احتمال داره خودشون بیان جلو؟، اصلا اگه نیان جلو چه جوری باید بری به دختری که کمترین برخوردی باهاش نداشتی حتی اسمش رو هم نمیدونی پیشنهاد آشنایی بدی و چی باید بگی؟
اصلا چرا من حس میکنم بعضی از دخترها بهم علاقه دارن، نه جذابیت ظاهری آنچنانی حس میکنم نه ملاک های دیگه ای که برای یه دختر ممکن جذاب ب
این اتاقی که الان مستقر هستم با خونه خواهرم درب مشترک دارد و صداها از دو طرف منتقل می شوند... ساعتی نیست که ناگهان صدای بلند و غضب ناک خواهرم همچون پتک بر سر خواهرزاده ام کوبیده نشود... دقیقا کاری که مادرم با فرزندانش می کرد و اکنون فرزندانش با فرزندان فرزندانش می کنند... و دقیقا واکنشی که تو به خاطر بزرگ شدن در آن محیط گاهی از خودت بروز می دهی... اما من سعی می کنم این تسلسل را قطع کنم...
پ.ن: خیلی دوست دارم سریع تر برگردم تهران...
کور از خدا چی می‌خواد؟
من چمدونم، شاید خونه، شاید پول، شاید زن و بچه، شاید هدایت، شاید عصا!
تسنیم از خدا چی می‌خواد؟
من خیلی چیزا، مثلا یکیش اینکه این چهل روز بی موضوع نمونم :)در این راستا، این دوست عزیز چند تا سؤال مطرح کردن که من رو هوا قاپیدمش و گفتم بذار تو آرشیوم بمونه که در آستانه‌ی بیست و شش ساله شدن، چه چیزهایی رو تجربه نکرده بودم و دوست داشتم تجربه کنم. شمام اگه دوست داشتین برین اونجا یا اینجا یا تو وبلاگتون یا تو ذهنتون جواب بدین :)

1.
صبح با خواهرم بیرون بودیم.یه مادر با یه دختر تقریبا شش یا هفت ساله و یه پسر چهار ساله یا حتی کوچیک تر داشتن جلوی ما میرفتن.مادره به دخترش میگفت:الان میبرمتون میزارمتون خونه و میرم. تا شبم برنمیگردم خودتون بمونید، اینهمه زحمت میکشم اینهمه سختی میکشم لیاقت ندارید نه تشکر میکنید نه قدر میدونید و دختر بچه التماس میکرد که مادرش این کار رو نکنه پسر بچه یا اصلا عقلش نمیرسید به اینکه مادر چی میگه یا چون مخاطب مادر نبود فکر میکرد بهش ربطی نداره .به خو
+یه هفته شاید هم بیشتر بود به خاطر قطعی طولانی آب رفته بودم خونه ی مامان اینا  اما همش دلم تو خونه خودم بود که ظهر بدون صدا خواب که نه دخملی که میخوابه یه کم دراز بکشم و گوشی دستم بگیرم وب گردی کنم یا کتاب بخونم اما همش باید مراقب در خونه بودم که زنگ نخوره یامهمون ها نیان کنار بچه صدا بدن
واقعا که هیچ جا خونه ادم نمیشه
یه روز هم لباسای دخملی رو شستم و انداختم تراس دقیقا وقتی رفتم جمع کنم یه کبوتر خورد به در تراس و موند داخل بالکن
دیگه شوهر منتظر
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
اعتراف 1:
خب پدرم یه اینترنت هدیه برام فرستاد همینجوری 7 گیگ بود یه ماهه !
گفت میخوابم منو دوساعت دیگه بلند کن !
و من تو این دوساعت 7 گیگ رو تموم کردم !
:((
پدرم :  0_o
خواهرم :  :/
من :  :)))))))
 پ.ن : بابام سر افطار جلوی خیل عظیمی از اقوام گفت اره دخترمو میخوایم بفرستیم عصر جدید و قضیه رو گفت :/
ای خدااااااااااا پدررررررررررر :(
یعنی فقط نگاه داییم :)))

اعتراف 2 :
وقتی خواهرم داشت جلوی یه بنده خدایی که کلا دلش میخواد از من و خانواده ی من یه اتویی بگیره از میر ب
شب هایی که میترسم امشب کنار خواهرم بودم حالش بد شد من دیوانه شدم زنگ زدم به مادرم اومدن خونه بدنشون میلرزید بعد گفتن حالش که خیلی بد نیست یکم که گذشت به خودم اومدم من ترسیدم چون همه چیز رو دوباره دارم از دست میدم خواهرم دوباره حالش داره بد میشه از ایمان دورم و احساس خیلی بدی به این فاصله دارم خواهر کوچکترم داره به سن بلوغ میرسه و نمی دونم باید باهاش چکار کنم پدر و مادرم هر روز دارن شکسته تر میشن و من نمی دونم چطور باید با همه چیز کنار بیام احسا
سلام
خواهری دارم 25 ساله، حدود یک سال پیش با پسری آشنا شد، پسر حدود ۴ یا ۵ سالی کوچیکتره از خواهرم. در ابتدای آشنایی شون پسره سن واقعیش رو به خواهرم نگفته بود، میگفت نخواستم از دستت بدم سر مسئله سن، با صحبت هایی که روانشناسان معروف در مورد سن مطرح کردن اختلافی سر سن چه از لحاظ سن تقویمی یا روانی ندارن.
خاله پسره با خواهرم در مورد ازدواج صحبت کرده بود که کمک شون میکنه، فقط کافیه مادر پسره راضی بشه، یه مدت که از رابطه شون گذشت پسر این طور که خودش م
ببخشید من پسرم، تازه نامزد کردم، بیست و شش سالمه و مذهبی هستم، نامزدم بهم میگه از لباس پوشیدنت خوشم نمیاد. میگه مثل آدم های چهل ساله لباس میپوشی و من خوشم نمیاد.
دوست دارم نامزدم شیک پوش باشه، اما من شلوار پارچه ای و پیراهن گشاد میپوشم اما اون دوست داره شلوار لی و پیراهن جذب بپوشم و به اصطلاح مدرن باشم و میگه خوشم میاد لباس اندامی بپوشی، همیشه بهم انتقاد میکنه، به نظر شما چکار کنم؟
البته من از نظر صورت و ظاهر خوبی دارم و تغییر دادن پوشش و لباس
الان اونجایی تو زندگیم ایستادم که کلی اتفاقا افتاد کلی استرس و غم و گریه دیدم. کلی زندگی باهام هیچ جوره راه نیومد... حالا دیگه انتظار دارم از اینجا به بعد یه مدت اتفاقای خوب بیفته که بشوره ببره. 
باش باهام. باش باهام که بدونم هنوزم هوامو داری...
سلام و درود بر دوستان گل و گلاب
من یه دختر 22 ساله هستم و از نظر ظاهری و خانوادگی در سطح مناسب و خوبی قرار دارم و بالطبع خواستگار هم دارم اما ... 
مشکل من اینه که من از پسرهایی که محبت کلامی میکنن، ابهت ندارن، خشونت و جذبه مردونه ندارن اصلا خوشم نمیاد و تا الان حتی یه نفر هم به دلم ننشسته، میدونم ممکنه با این حرف عده ای به من بگن مریضی یا برو پیش روانشناس یا تو مازوخیسم داری، ولی این کارها برای من درمون نمیشه. 
من فقط در صورتی جذب یه مرد میشم که تو
خواهر زادم چند وقت پیش از خواهر کوچیکم که پزشکه میپرسه که خاله راست میگن آدم با یه کلیه هم میتونه زندگی کنه خواهرم میگه آره میشه با یه کلیه هم زندگی کرد
بعد میگه خاله یعنی هیچ مشکلی برامون پیش نمیاد خواهرم میگه نه هیچ مشکلی پیش نمیاد
میگه دیگه کدوم از اعضای بدنمون رو بیرون بیاریم مشکلی پیش نمیاد 
خواهرم یه چنتایی نام برد گفت بدون اینا هم میشه زندگی کرد
گفت اونوقت همه اینا روهم چند کیلو میشه
خواهرم میگه خاله واسه چی داری اینا رو میپرسی
میگه خ
گفتم که یکی بود داشتم روش کراش پیدا میکردم بعد ماشینشو دیدم و انقد شاخ بود که بیخیالش شدم؟
عاقا طی تحقیقاتی مشخص شد طرف واقعا خانوادش خیلی شاخن.باباش فوق تخصص داره و مامانش متخصصه.خیلی معروفن تو شهر دانشجویی و اساتید ماهم ازشون حساب میبرن حتی و اینو هرجور شده پاسش میکنن.و گویا دوست دخترم داره از همکلاسیاش که فکر میکنم بدونم کیه خیلیم زشته اصن(آیکون حسودی)
خلاصه که پرونده این مورد بسته شد.
یه مورد دیگه ام دوتا از رزیدنتای جراحی دانشکدمون هر ر
سلام
مهربان بانو هستم. من یه خواهر دارم که از خودم پنج سال کوچیکتره، تو جشن ها و عروسی هامون تیپ پسرونه می زنه(مجلس های ما مختلط نیست یعنی خواهر من با تیپ دخترونه وارد عروسی می شه بعد تیپ پسرونه می زنه می شینه کنار خانم های مجلس عروسی با موهای پسرونه طوری که بارها فکر کردن خواهرم پسره)، موهاش رو پسرونه کوتاه می کنه از لحاظ اعتقادی هم برعکس منه (معتقد نیست). 
جدیدا به مادرم میگه من با تیپ پسرونه برم بیرون، ولی مادرم مخالفه میگه عرف جامعه رو زیر پ
well
 
من این قدرت رو دارم، که به عنوان یه دختر، و یه انسان! 
که یه کاری کردم با این جدی بدبخت
که بچه هم همه عکساشو دیلیت کرد، هم وضعیت خودش رو به last seen recently تغییر داده.
 
میدونین،
بهش اهمیت میدم،
چون وقتی من هیچی نبودم اون به من اهمیت داد.
از طرف آدم مزخرفیه و شخصیت مزخرفی داره، و بدقولو دروغگو و خالی بند و بهروز پیرپکاچکی هست،
ولی اینها دلیل نمیشه که من ازش غافل شم.
 
میدونم تنهاست
 
میدونم ب کمک نیاز داره.
 
ولی خب بنده، به عنوان یه خنگول، این قدر
برای تهیه لباس زنانه به شما پیشنهاد میکنم که حتما به کانال لباس زنانه که لینکش در پایان همین مطلب آمده سری بزنید، خیلی خوشجال میشم که لباس زنانه مورد علاقه خودتون رو تهیه کنید.
لباسهای زنانه مجلسی زیادی در این کانال وجود داره که شما میتونید با کلیک روی لباس ها از اونها دیدن کنید و برای خودتون یک لباس خوشگل تهیه کنید.
https://t.me/dressgram
آیا شوهر شما هم گوش هایش نمی شنود !! اصول همسرداری موفقآیا شوهر شما هم گوش هایش نمی شنود !!آیا شوهر شما هم گوش هایش نمی شنود ؟ خدایی تا به حال چند دفعه شده شوهرتان را صدا بزنید و حضرت آقا ، انگار نه انگار، شش دنگ حواسشو داده به تلویزیون و روزنامه و بی خیال زن و فرزند . البته بقیه داستان رو بارها و بارها خودتان به چشم دیده اید ، داد زدن و جر و بحث و … . مشکل کجاست ؟ چرا آقایان اصلا به حرفهای زنشون جواب نمی دن ! مطلب زیر سعی می کند که جواب شما را به طور
/
سال هر کسی از یه جا شروع میشه
یکی اولِ نوروزِ..یکی سال میلادی جدید...یکی ماه رمضون..یکی روز تولدش..یکی محرم..یکی هم مثل من اربعین
میخوام جوونی کنم
میخوام امشب که شب اولین سال جدیدمه با خودم قرار بزارم که قدر جوونی و عمرمو بدونم و شروع کنم
:)
قدر جوونی
وقت
و روزهایی که دارن میرن پشت هم و بدونم.
همین
واقعا همین
 
بابام: محدثه حالش خوبه؟
خواهرم: آره، امروز باهاش حرف زدم. خوبه.. چرا؟ چی شده؟
بابام: نه،حال روحیش.. منظورم اینه که از خوابگاه اومده بیرون، خونه داره، دیگه خوبه؟ اذیت نمیشه؟
خواهرم: آره بابا، خیلی خوبه.. خیالتون راحت.
 
من: کاشکی انقد باهات صمیمی بودم که میتونستم بگم دمت گرم که انقد هوامو داری و با اینکه من هیچی نمیگم، خودت همه چی رو میدونی..
برای اینکه خوب به نظر بیای لازم نیست منو خراب کنی.
این یه قانون ساده را من از دوازده سالگی نتونستم به خواهرم یاد بدم و حالا اون 27سالشه و من دیگه امیدی ندارم که بتونم اینو بش یاد بدم.
پیرزن کهنسالی خواهم شد و هنوز صبح ها با صدای چغلی کردن خواهرم به مادرم بیدار خواهم شد.
همین الان همسر و همتا و پسر کوچولوم سوار ماشین شدند تا برن ترمینال.
همتا برای حدود یک ساعت و نیم دیگه بلیط داره.
همدیگرو بغل کردیم و خدا حافظی کردیم.
بعد از رفتنش
نمی دونم چرا یدفعه حالم بد شد
دلم گرفت
یه غم عجیبی اومده سراغم که درکش نمی کنم
حس و حال خوبی ندارم
ناراحتم
نمی دونم به خاطر  چیه
یه غم عجیبی دارم
یخورده  وقت پیش با خواهرم صحبت کردم
می گفت مامان پاش خیلی درد می کنه
می گفت با مادرشوهر صحبت کرده و مادرشوهر گفته منم راضی نبودم گفتم منو کف
سلام
آیا میشه گفت پسری که به تازگی پیج های تخصصی آموزش مسائل زناشویی رو دنبال میکنه به طور هدفمند قصد ازدواج داره یا نه دلیل نمیشه؟، آخه برادرم قبلا پیج های این طوری دنبال میکرد اما تخصصی و آموزشی نبودن و فقط یه سری پیج هایی بودن که ممکنه هر پسر یا دختری صرفا به خاطر کنجکاویش دنبال کنه،(پیج ناجور نه. پیج های مسائل زناشویی اما الکی و مسخره و جک و اینجور چیزها که کنجکاوی پسر و دخترها رو تحریک میکنه). 
ولی الان حدود پنج ماهه مرتب که چکش میکنم میبی
طبق احکام چند روز اول بعد از عقد ویژه خانم جدید است و بعد حق قسم بوجود میاد. ما هم این دوران رو الحمدالله به خوبی و خوشی سپری کردیم. خدا رو شکر از تعدد راضی هستم.در جواب دوستانی که می پرسن  اذیت نیستی و چه حسی داری... باید بگم فکر کنید جاری ، خواهر، خواهرشوهر، مادر شوهر پیشتون زندگی می کنه ... اذیت می شید ؟ خوب تجربه من هنگامی که اونها چند روز پیشم بودن اینجوری بود : کارهای خونه رو باهم انجام می دادیم و درد دل می کردیم و از هر دری صحبت می کردیم و .... .
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه...
راستش من خانمی هستم که دقیقا ۵ ماه پیش (۵ خرداد ۹۸) خواهر ۲۲ ساله ی گُلم رو که خیلی خیلی دوستش داشتم و خیلی دختر دوست داشتنی و ماهی بود رو از دست دادم، یعنی یه فاجعه ی واقعی بود برای ما و یه کابوس وحشتناک. 
کاش برای هیچ کس همچین اتفاقی نمی افتاد. خیلی خیلی خیلی سخت بود، من اول که خواهرم فوت کرد خیلی ناراحت شدم، مثل بقیه اعضای خانواده. این ناراحتی و گریه و زاری یه ماه طول کشید و بعد تموم شد. 
من حتی لباس سیاه رو دیگه
وقتی خواهرم زنگ زد و گفت میشه الان بیای? تازه با بابا رسیده بودیم خونه 
یعنی راستش همون لحظه بابا ماشینو خاموش کرد 
من همچنان عصبانی از خانمی که تشریف آورده بود منو دید بزنه و منم حتی یه کرم نداشتم! و بعد هم دعوا با یه همکار اصصصصلا حال نداشتم اما بابا گفت میریم 
بابا هم اومد
چهارشنبه بود روز آبگوشت و بابا آبگوشت رو بار گذاشته بود
رفتیم خونه خواهرم 
سینک ظرفشویی پر از ظرف 
بچه مقداری بی حال و خواهرم که مشخص بود حالش خیلی خوب نیست 
و بعدا فهمید
وقتی وارد دنیای یه زبان جدید میشم یه چیزی برام خیلی جذابه. اسم ها.
اسم هایی که هیچ پیش زمینه ای درموردشون ندارم. نمیدونم قدیمی ان یا جدید. نمیدونم محبوبن یا نه. نمیدونم آیا قشر خاصی از جامعه بیشتر تمایل به انتخابشون برای بچه هاشون دارن یا نه. و همه ی این ندونستن ها بهم فرصت میده که فارغ از هرچیزی، به طنینی که توی گوشم میپیچه توجه کنم. بدون اینکه بدونم "متیو" نقش اسفندیار رو توی فارسی داره یا علیرضا، چیزی معادل مجیده یا شروین، دوسش دارم.  بدون ای
روز جهانی دوستی یادی هم بکنیم از اون بزرگواران که در قالب دوست من دوست داره با دوست تو دوست بشه ، دوست داری با دوست من که که دوست داره با دوست تو دوست بشه، دوست بشی ! اومدن جلو... بعد نگو اون زیر میرا یه هدفای دیگه داشتن. از جنس آستین بالا زدن واسه شازده پسرشون. بعد چون از نه شنیدن هراسان بودند واسطه بدبخت رو پاس میدادن سمت ما خودشون مشغول جا باز کردن تو دل ما بودند. بعد ما به واسطه که گفتیم نه، دیگه رویی ازشون ندیدیم! یه جوری نیست شدند که انگار هیچ

با شوهر خسیس چگونه برخورد کنیم ؟
  
خساست یک مشکل روان شناختی است و ریشه در ناامنی درونی افراد دارد‎
 
اگر بین شما و همسرتان رابطه عاطفی و محبت قلبی برقرار است و در دیگر امور زندگی با هم تفاهم دارید و فقط خساست او شما را آزار می دهد باید توجه داشته باشید که خساست یک مشکل روان شناختی است و ریشه در ناامنی درونی افراد دارد.
ادامه مطلب
دیشب که از خونه مامان با عصبانیت تمام برگشتم و داشتم حساب میکردم گذاشتن دخترک پیش مامان چه فایده ای میتونه داشته باشه و هر چی فکر می کردم به نتیجه ای نمیرسیدم و از طرفی فکر میکردم چطور به شوهر بگم این قضیه رو وارد خونه شدم که دیدم رو تخته وایت برد دخترک با ماژیک یه متن برامون نوشته به این مضمون که من و دخترک گل های بغ زندگیش هستیم و دوستمون داره و دورمون میگرده و فلان و آره و اینا
عصبانیت رو دادم پس ذهنم و شادی کل قلب و ذهنم  رو پر کرد 
ایده ش قر
دانلود شوهر آهو خانم نوشته علی محمد افغانی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
شوهر آهو خانم - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادfa.wikipedia.org › wiki › شوهر_آهو_خانمشوهر آهو خانم نخستین رمانِ علی‌محمد افغانی است. این رمان با استقبال بی‌نظیری در بازار کتاب ایران روبه‌رو شد. انتشار این رمان حجیم در سال ۱۳۴۰ حادثه‌ای مهم در بازار ...نوع رسانه‏: ‏کتاب    موضوع‏: ‏رماننویسنده‏: ‏علی‌محمد افغانی    تاریخ نشر‏: ‏۱۳۴۰
دانلود دانلود کتاب شوهر آهو خانم | نوش
میگه مورد دارم پورسانتش میشه اینقدر، میدی که بگم بیاد؟!میگم پول زوره!در ثانی با این کارا دارین حس خدمت و همکاری و گره گشایی رو از جامعه ریشه کن میکنین و این مورد پسند نیستدوسه هفته اما گذشته لنگ ضامنم هنوزیعنی واقعا تو جامعه اسلامی برا ضمانت باید پورسان گرفت؟!این چه بدعت زشت و چه کسب درآمد ننگینیه!!بله یه وقت طرف بد بده هست کاری بهش ندارماما اونی که حلال وحروم سرش میشه ضمانت باشه یا نه سفته و چک باشه یا نه تشر بانک بالاسرش باشه یا نه خودش رو مل
خوب ما به سلامتی سفر مشترکمون رو رفتیم و برگشتیم
و من متوجه شدم واقعا یک سفر مشترک تو آرشیوم کم داشتم
چون خیلی تجاربش متفاوته با تجارب سفر خانوادگی یا انفرادی خودت 
به خصوص این که بچه اون خانواده خیلی کوچیکتره و طبعا نوع تفریحات و استراحتشون با ما متفاوته
از طرفی برادر شوهر بیشتر اهل گشت و گذاره و کمتر از همسر اهل خواب :دی و طبعا اینم تفاوت هایی ایجاد میکنه
ولی ی نکته و تفاوت مهم پررنگ به نفع خانواده ما
ما خیلی خیلی بیشتر برای خودمون زندگی می

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها