نتایج جستجو برای عبارت :

یه بادمجون طلبتون

یادتون باشه تو وبلاگ قبلیم قسمت آشپزی داشتم...
فیلم داشتم...
کتاب داشتم...
نمیدونم تو این جدیده چرا حوصله نمیکنم بذارم :/ 
ولی از امروز به بعد قول میدم بذارم :) 
امروز ظهر نهار قلیه ماهی خوردم...
البته دست پخت من نبود ؛ دست پخت کارخونه بود :))) انصافا هم بد نبود :)))
احتمالا اولین مقصدم بعد از تموم شدن عمومی به صورت موقت جنوبه ! بس که من عاشق غذاهاشونم :))) 
یکی از بلاگر ها ازم خواسته بود نحوه ی سرخ کردن بادمجون با روغن خیلی کم رو آموزش بدم...
روش های زیادی
امروز با دکتر الف قرار داشتم و طبق معمول دو ساعت منتظرش موندم با اینکه قبلش بهم پیام داده بود که ساعت فلان تو مرکز باش. وقتی هم میاد و میبینه من نشستم اما میره به کارهای دیگه‌ش برسه واقعا حرصم درمیاد. اما از اینکه الان تو وضعیتی هستم که برای دفاع از پایان نامه‌م  مجبورم باهاش راه بیام و با مشت نخوابونم تو صورتش که یه بادمجون گنده زیر چشمش سبز بشه  ببیشتر حرصم در میاد.از این که یه مدلی‌ام که همه راحت منتظرم میذارن و خیالشون راحته که من باهاشو
بارش بادمجون رو شاهد بودین؟ باید بریم به مولفای کتاب عربی اطلاع بدیم که هرچه سریعتر درس بارش ماهی در هندوراسو بردارن و نسخه وطنیشو بذارن، بارش بادمجون در تهران :)))
فکر کردین کرونا اومد دیگه تهشه؟ بابا هنوز چند روز از ۹۸ مونده :))))
یا اصن نمیشد پفیلا بباره؟ :( میفتاد رو سر کسی دردم نداشت :((
+ دیدین هرروز جمعه ست؟!
خورشت قیمه بادمجونتقدیم به همه شما عزیزان.برای ۵ نفر:روغن: ۵ قاشق غذاخوریپیاز: ۲ عددسیر: ۴ حبهگوشت خورشتی (گوسفندی یا گوساله): ۴۰۰ گرملپه: ۵ قاشق غذاخوریگوجه: ۵ عدد پوره (رنده) شده + ۱ عدد بُرش خوردهبادمجان: ۷ الی ۱۰ عدد زعفران دم شده (برای لپه)زردچوبه: ۱ قاشق چای‌خوریفلفل‌سیاه: ۱/۳ قاشق‌چای‌خوریدارچین: نصف قاشق چای‌خورینمک: ۱ و نیم قاشق چای‌خوری.لپه باید حداقل ۱ ساعت داخل آب بمونه، و به مدت ۵ دقیقه، با ۲ قاشق روغن و نصف فنجون زعفرون دم شده حر
اقدس خالمه!
پنج ماه و نوزده روز و هشت ساعت از من بزرگتره.
اما رفتاراش خلاف اینه ومعتقده من ننه بزرگ باباشم!
شب هایی که پیش همیم کلی چرت وپرت میگیم ومیخندیم.
دست پختش افتضاحه!
چند روز پیش برامون کشک بادمجون درست کرد ، بگذریم از بادمجون های سوخته اش روغن موجود تو غذاش پتانسیل
اینو داشت توش شنا کنی !
ما هم خواستیم همین کارو کنیم منتهی شنابلدنبودیم که هیچ غریق نجاتم نداشتیم!
همینقدر بی امکانات..
ادامه مطلب
از بچگی ازش متنفر بودما:/مثلا وقتایی که مامانم کدو و بادمجون سرخ میکرد،میم به بادمجونا ناخونک میزد من به کدو ها و خب در این ی مورد همواره توی صلح بودیم خخخخ ولی ی چن روزیه بادمجون نداشتیم و منم هی گیر داده بودم کشک بادمجون کشک بادمجون(شاید به یاد میم که دوره ازم:'() خلاصه از مهربونیشون سوء استفاده کردم تا بالاخره  دیروز مامان مواد اولیه رو خرید ولی خب من چون ناهار ساعت شیش خوردم دیگه شام و کشک بادمجونو بی خیال شدم (: امروزم که مامان گفت ناهار کش
کدو سبز سرشار از خواص مختلفه و خیلی خوبه که بیشتر توی غذاهامون ازش استفاده کنیم. یکی از غذاهای خوشمزه ای هم که میشه با کدو درست کرد، خورشت کدو هستش که نحوه طبخش تقریبا شبیه خورشت بادمجونه البته با این تفاوت که کدو برای سرخ شدن به اندازه بادمجون روغن به خودش نمیکشه و خیالمون از جهت زیادی چرب و چیلی بودنش راحته و اینم بگم که مطمئن باشین تو طعم و مزه از خورشت بادمجون چیزی کم نداره.

ادامه مطلب
مراحل تهیه حلیم بادمجون خونگی و خوشمزه
مواد لازم حلیم بادمجون    بادمجان    گوشت گوساله یا مرغ    کشک    برنج.عدس.لپه    نعنا    سیر    نمک و زردچوبه.پودرسیرمراحل تهیه حلیم بادمجون خونگی و خوشمزه    بادمجان رو سرخ میکنیم.و با کمی اب میپزیم که خوب نرم بشه.    گوشت یا سینه مرغ رو از قبل با ادویه و پیاز اب پز میکنیم.وقتی پخت ریش ریش میکنیم    بادمجان رو با گوشت کوب خوب له میکنیم و مرغ ریش شده ،برنج و حبوبات پخته شده رو اضافه میکنیم و قاطی میک
گوشت قرمز
دارچین
پودر گل‌سرخ
زعفران
پیاز
رب‌گوجه
بادمجان
برنج
بادمجون‌ها رو مربعی خورد کنید و تلخیشو بگیرید و سرخ کنید.
گوشت رو با نمک و فلفل و پیاز و سیر و... آب‌پز کنید و اجازه بدید آبش کاملا گرفته بشه.
پیازها رو توی روغن داغ تفت بدید تا طلایی بشه، بعد ادویه‌ها و رب‌گوجه رو اضافه کنید و تفت بدید تا بوی ادویه‌ها به مشام برسه.
بعد بادمجون، گوشت و زعفرون رو اضافه کنید. کمی تفت بدید و شعله رو خاموش کنید.
رنج رو آبکش کنید و مواد رو لابه‌لای برن
روزگار طاعونه؟ چرنوبیله؟ جنگه؟ چیه؟
 
خدایا طاقت گذروندن این روزها رو بهمون بده. 
حرف خیلی زیاده درمورد کرونا و هلند و اروپا و شوک ما از مدیریت بحرانشون و ... . ولی فعلا حوصله‌ای نیست. فعلا سینه‌م تنگه. قرنطنیه خونگی و ورک فرام هوم واسه کسی خوبه که تنها زندگی نکنه. برای من دوراهی انتخاب بین کرونا (اگر برم بیرون) و افسردگی (اگر بمونم خونه)ه. 
 
دلم میخواست اونایی که وقتی اسم ایرانو میشنون میگن ها؟ عراق؟ بالاخره اسم ایرانو یاد بگیرن. ولی دلم نمیخ
۱. Bonding time [+به این سرعت؟:*]
۲. خاله جان ـو دیدیم کلاهشو تست کرد خوب بود چقدم به رنگش میومد [گف پشمال هرروز شفاف تر و جوون تر میشی:ذوق مرگ] + ذوق دسکشاشو داره ک شروع کنم ^_^ 
۳. ژله قلبی+ کشک بادمجون + قرمه سبزی + سالاد انار + ته دیگ نونی ترد و خوشمزه 
۱. رفتم خونه همکار جانو دیدم نقلی پقلی و بانمک بود .. باهم رفتیم خرید آش رشته داغ زیر بارون زدیم به بدن .. یه جوراب پفک نمکی خریدم:دی + دوس دوران مدرسمو دیدم کپی عکسش بود
۲. حرف زدن با شوهری زیر بارون [+مراقب خودت باش:*]
۳. باز بادمجون شکم پر:دی
۱. بافت کلاه شوهریو شروع کردم [قسمت ribbed پایینش عالی شد .. همیشه بافتشو مشکل داشتم ولی این سری تونستم] [کاموا رنگیای alize خیلی خوب و خوشگلن]
۲. کیک قهوه با تیکه های گردو با شیر + قیمه + کشک بادمجون
۳. پیشی پشمالو تپل ـو دیدم که در قسمت های قبل داش مرغ مینا رو میخورد:دی
بسم الله الرحمن الرحیم...
 
یکهویی و غیرمنتظرانه همان دم دمای غروی زنگ زدن که شب میان تا کوله پشتیمون قرض بگیرن برای سفر اربعین....
من هم یک تعارفی برای شام زدم  که گرفت...
خلاصه  دویدم توی اشپزخانه و سریع برنج پیمانه کردم...
امین که تاچند لحظه پیش گیر داده بود قرمه سبزی بپز قرمه سبزی بپز و من هم درجوابش میگفتم ؛ نمیشه نمیشه قرمه سبزی آداب دارد.... 
ایستاد دم اشپزخانه و گفت:پس فقط برنج درست کن یه غذایی از بیرون میگیرم.....
بنظر بدنمیگفت...مهمان یهویی غ
هوای اردیبهشتِ
ساعت چار و نیم عصر
 
صدای بارون میاد...
تو توی یک حیاط سر سبز دراز کشیدی روی یک تخت زیر سقف بالکن حیاط، دور تا دور درخت های بلندِ، باغچه پر سبزی خوردن
و بوته گوجه و بادمجون محلی..
صدای شاد گنجشکها میاد فقط
و بارون
توی خیالتم همه چی مرتب و اروم
از هیشکی ناراحت نیستی چون توقعی نداری
برا هرچی که احتیاج داری به هر حال راهی پیدا میکنی
حتی اگر قراره چیزی از وسایل خونه تو بفروشی پولشو جور کنی
یا کار کنی یا خودت سختیاشو بکشی
 
فقط آرامش ر
همسرم راننده ی ماشین سنگین بود، به من گفت بیا پشت فرمون بشین تا یاد بگیری،بعد از یکم رانندگی یادمون افتاد باید جایی بره و منو خونه پیاده کرد‌. تنها بودم که داداشم اومد پیشم. مشغول صحبت بودیم که صدای جلز ولز اومد دویدیم تو آشپزخونه و چشمتون روز بد نبینه، نمیدونم کی بادمجون رو با یه عالمه روغن رو گاز گذاشته بود، بادمجونا سالم بودن ولی کل خونه ی ما رو دوده ی سیاه گرفته بود. تند تند وسیله ها رو جمع میکردم که بشورم یهویی از تخت خوابمون یه عالمه آب
قانون جذب چیست ؟برای قانون جذب تعاریف بسیاری وجود دارد و هر کدام از این تعاریف بخشی از این قانون را شامل می شوند.
عده ای قانون جذب را با واژه هایی چون ” راز کائنات “ و یا  ” قانون جذب کائنات” تعریف کرده اند و گروهی دیگر نیز آن را به بخش های مختلفی طبقه بندی کرده اند و سعی کرده اند که از این موضوع نتایج موضوعی در زندگی انسان ها بگیرند.
ادامه مطلب
لیستی از بهترین غذا های ایرانی
۱-شوید پلو با مرغ
۲-زرشک پلوبامرغ
۳-جوجه کباب
۴-فیله سوخاری
۵-مرغ سوخاری
۶-چیکن استراگانوف
۷-جوجه چینی
۸-مرغ و آلو
۹-مرغ شکم پر
۱۰-ته چین مرغ
۱۱-ساندویج مرغ
۱۲-کوکوسبزی
۱۳-کوکو سیب زمینی
۱۴-کوکو کدوسبز
۱۵-کوکواسفناج
۱۶-کوکوذرت
۱۷-کتلت
۱۹-عدس پلو
۲۰-لوبیا پلو
۲۱-نخودپلو
۲۲-ماش پلو
۲۳-کلم پلو
۲۴-سبزی پلو با ماهی
۲۵-ماهی شکم پر
۲۶ماهی کبابی
۲۷-قلیه ماهی
۲۸-قیمه
۲۹-قرمه سبزی
۳۰-استنبولی
۳۱-دمپختک
۳۲-الویه
۳۳-سالادماکار
این مقدار موادى که گفته شده براى دو کیلو گوجه ، دو کیلو فلفل دلمه مخصوص ترشى و دو کیلو بادمجون سیاه ✅مواد لازمسبزى ترشى:شامل ترخون ، جعفرى ،شوید،نعناع،ریحون بنفش کرفس از نوع سبزیش :یک کیلو که شوید و جعفریش بیشتر باشههویج :3 عددسیر :1 بوتهفلفل دلمه اى سبز و قرمز تند(گیژله بیبار)3 عددگوجه فرنگى سفت :2 کیلو
ادامه مطلب
قرار بود شب بریم خونهء مامان اینا بمونیم که صبح برم سر جلسه و بچه ها بمونن، بخوابن. قطعا اگر صبح میخواستم برم، رقیه بیدار میشد و مامان رو به زحمت مینداخت. مامان گفت واسه شام بیاین. گفتم نه. عصر تو خونه نرگس برام الویه لقمه گرفت نخوردم. سیر بودم از ظهر. بچه م چه مهربون شده بود. پتو انداخت رو کمرم که از باد کولر درد گرفته بود. رانی هلو برام درست کرد. مواظب خواهرش بود. با این وضعیت چند صفحه مرور کردم و بعد رفتیم خونه مامان. تو راه هی گرسنه و گرسنه تر م
علی:
۱. خاله چرا شما قدیمیا به دایناسور الاسترس میگین الاستروس؟ 
۲. خاله اونا که مردم نیستن, اشناهای خودمونن...
۳. چرا خانوما وقتی بچه شون بزرگ میشه نمیرن دکتر که ممه هاشونو بچینن بندازن دور؟
۴. خاله اسم دخترت رو بذار مه بابه (مه پاره)...منم دومادت میشم...
۵. میره رو کمد و میگه خاله بیا قد بگیریم...
5. ارتنت پر سرعت...
ارغوان: 
۱. عنتر خانوم...
۲. نخوابیم!
۳. زمنو میخواد منو بخوره! (وقتی فک میکنه زن عمو عصبانیه از دستش)
۴. عییا اذیت نکن! (علی رو اذیت نکن)
۵. تا
تبلیغات بخش عمده‌ای از دنیای امروز رو تشکیل میده. هرکس هم که منکر این امر میشه حداقل یه بار خاویار بادمجون رو به خاطر تبلیغش خورده. اما همیشه بخشی از تبلیغ رو دروغ تشکیل میده، دروغ‌هایی مثل بهترین گوشی های هوشمند سال یا امکانات جدیدی که مشابهش رو هزار جا دیدیم. اپل استاد اینجور ترفندهای تبلیغاتیه و خیلی‌ها هم عاشق اینن که از اپل گول بخورن
ادامه‌ی آن را در ویکی لوپ بخوانید...
Wikiloop
دعوت میکنم از قرمه جانِ :)
دیدین چه شاهکاری کردم؟! گشنتون نشه ها! هدفم ازین که عکس قرمه خوشمزمو گذاشتم این بود بگم شما قرمه نخورده این همین و بس
+قرمه گیلانی  است و گوجه و بادمجون داره !
+مرا خواب میاید خواب!
+از ضررهای زود خوابیدن درشب ، گذاشتن چند پست پی درپی !
+دوساعت دیگه باید برم پی کارم و ۶ برم کلاس ... !
+قله کجایی ببینی قرمه درست کردم:) 
!نچ!۱
!نچ!۲
نفس :اصلا این میشا بدجور داره مشکوک میزنه سر میز همچین از نگاه اتردین خرکیف شد که میخواستم از خنده بمیرم ناهارو خوردیمو ما دخترا ظرفا رو شستیم اصلا این شستنای ماشین ظرف شویی به دلمون نمی چسبید به خاطر همین همیشه خودمون میشستیم بعد از جمعو جور کردن اشپزخونه قرار شد بریم استراحت کنیم بعد بیاییم چشمک بازی کنیم داشتم میرفتم تو اتاقم که میلاد صدام کرد.-نفس؟جواب ندادم پسره ی بوزینه همچین زد ناکارم کرد که نزدیک بود بمیرم ببین حالم چه طوری بوده که
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه ترشی بادمجان
 
یکی از ترشی‌ های محبوب ترشی بادمجان است. بادمجان در ترشی طعمی خاص دارد که نمی‌توان آن را در غذاهای دیگری که با بادمجان تهیه می‌شود جست‌و‌جو کرد. در آشپزی ایرانی ترشی‌ها اهمیت ویژه‌ای دارند؛ به‌طوری‌که غذاهای ایرانی در کنار ترشی‌ ها جذاب‌تر می‌شوند. در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره ادویه و طرز تهیه ترشی بادمجان کبابی لیته و شکم پر درسته بوشهری مجلسی با رب انار در دسته آشپزی برای شما صحبت کنیم . در اد
طرز تهیه کوفته استانبولی:
این غذا یه غذای استانبولیهکوفته در زبان ترکی یعنی کتلت ولی نه مثل کتلت های تخت و نازک مااونا کتلت رو یه ذره تپل تر و یه ذره صخیم تر در ست می کننمواد لازم برای کوفته کباب و بادمجون استابولdگوشت چرخ کرده ۵۰۰ گرمپیاز ۲ عدد متوسط و در حد ساتوری ریز خرد شدهتخم مرغ ۱ عددجعفری ریزخرد شده ۳ قاشق غذاخوریپودر نان سوخاری ساده ۲/۱ پیمانهسیر ۲ حبهنمک به میزان لازمپودر فلفل سیاه به میزان لازمآب۴/۱ پیمانهنعناع تازه یا خشک کمیروغن
علی:
۱. خاله چرا شما قدیمیا به دایناسور الاسترس میگین الاستروس؟ 
۲. خاله اونا که مردم نیستن, اشناهای خودمونن...
۳. چرا خانوما وقتی بچه شون بزرگ میشه نمیرن دکتر که ممه هاشونو بچینن بندازن دور؟
۴. خاله اسم دخترت رو بذار مه بابه (مه پاره)...منم دومادت میشم...
۵. میره رو کمد و میگه خاله بیا قد بگیریم...
5. ارتنت پر سرعت...
6. خاله کمر به چه دردی میخوره؟ خاله دونستن و هوش به چه دردی میخوره؟ خاله گردن برا چی خوبه؟ خاله زانو برای چی لازمه؟ خاله انگشت اگه نداشتی
خیلی وقته اینجا دیگه درست و حسابی ننوشتم.
دیروز برای روز مادر بعد از یکم چونه زنی با خودم تصمیم گرفتم برای اولین بار توی زندگیم و زندگیش براش یه هدیه خوب بگیرم به مناسبت روز مادر.
دیدم هر چی بخرم یه شبهه ای داره که ممکنه بدردش نخوره! دیگه براش یه کارت هدیه 400 هزار تومانی گرفتم با یه شاخه گل.
حس کردم اینکه مالک یه مقدار پولی باشه که هر جور خودش بخواد بتونه خرجش کنه بهش حس با ارزش بودن بیشتری میده تا خرید چیزهایی که بدردش نخورند و بعد از یه مدت فرا
رفتم بیرون پیاده روی ...
بلیط خریدم که دو هفته دیگه یه سر برم تهران‌...
رفتم بازار ، آلو جنگلی و قارچ و خرما خریدم...
سر راه رفتم خونه ی دوستم برام چای سبز و کاکوتی دم کرده بود...
یه گپی ردیم و اومدم...
بادمجون ها رو گذاشتم روی گاز کبابی شن... 
تو این فاصله سیر ها رو پوست کندم ، ظرف ها رو شستم و جمع کردم... 
قارچ ها رو شستم و با فلفل دلمه ای و یه کم سیر ریختم تو تابه تا تفت بخوره... 
یه کم ماکارونی گذاشتم رو گاز بپزه... 
خلاصه یه میرزا قاسمی پختم و یه پاستای ق
سلام
 
امروز صبح داشتم صبحونه درست میکردم این همخونه ایم sid هم پیداش شد. همینجوری کله ام تو کار خودم بود و ازش پرسیدم دیشب چطور بود. چون دیشب یه دور همی بود معمولا بعد این که یکم الکل میخورن میزنن بیرون میرن این club های شهر. منم تو خونه پیششون بودم. من خودم beer غیر الکلی دارم همیشه که فقط یه چیزی دستم باشه. اونام اوکی ان با این موضوع. 
بگذریم. گفتم که چطور بود دیشبت. گفت خوب بود طرفای دو برگشتیم و هر کسی یه وری رفت و .... داشتم برمیگشتم یه چیزی بشورم و
علی:
۱. خاله چرا شما قدیمیا به دایناسور الاسترس میگین الاستروس؟ 
۲. خاله اونا که مردم نیستن, اشناهای خودمونن...
۳. چرا خانوما وقتی بچه شون بزرگ میشه نمیرن دکتر که ممه هاشونو بچینن بندازن دور؟
۴. خاله اسم دخترت رو بذار مه بابه (مه پاره)...منم دومادت میشم...
۵. میره رو کمد و میگه خاله بیا قد بگیریم...
5. ارتنت پر سرعت...
6. خاله کمر به چه دردی میخوره؟ خاله دونستن و هوش به چه دردی میخوره؟ خاله گردن برا چی خوبه؟ خاله زانو برای چی لازمه؟ خاله انگشت اگه نداشتی
طرز تهیه کوفته استانبولی:
این غذا یه غذای استانبولیهکوفته در زبان ترکی یعنی کتلت ولی نه مثل کتلت های تخت و نازک مااونا کتلت رو یه ذره تپل تر و یه ذره صخیم تر در ست می کننمواد لازم برای کوفته کباب و بادمجون استابولdگوشت چرخ کرده ۵۰۰ گرمپیاز ۲ عدد متوسط و در حد ساتوری ریز خرد شدهتخم مرغ ۱ عددجعفری ریزخرد شده ۳ قاشق غذاخوریپودر نان سوخاری ساده ۲/۱ پیمانهسیر ۲ حبهنمک به میزان لازمپودر فلفل سیاه به میزان لازمآب۴/۱ پیمانهنعناع تازه یا خشک کمیروغن
دارم تایپ می کنم صدای بچه ها داره از تو کوچه میاد؛ هنوز مشغول بازیند و نرفتن خونه هاشون! ساعت 9 و 28 دقیقه به وقت محله ی ما!
امروز یکی از همسایه ها نمی دونم چطوری یه گربه رو با ماشین زیر گرفته بود و جسدش رو زمین مونده بود. دو تا آقای همسایه، یه گوشه از فضای باز محوطه روبرویی رو کندن و دفنش کردن و اون قسمتی که جسد گربه بینوا بود رو شستن! ناراحت شدیم برای حیوون بیچاره! ننه می گه جون هر موجودی برای خودش عزیزه. جون، جونه! و حیوونا هم درد رو حس می کنن! 
صدا
بهراد-اه اه چقده شما این دختره ی زشته و لوسش میکنینباران-زشت خودتی بی تربیتبعدم از بغل بهرام پرید پایین رفت تو بقل بابا نشستباران-بابا مگه من زشتم؟-نخیرم دخترم از ماهم خوشگلتره مگه نه بهار خانومبه باران لبخندی زدم و گفتم بله-حالا بدو بیا بشین ناهارتو بخورباران-سیر شدم ابجی میخوام تک تک بخورمبا اخم نگاش کردمو گفتم-اول ناهار بعد تک تکلباشو برچید و نگام کرد -بااین نگات خر نمیشم بدو بیابهراد-تو خر خدایی هستی باباجان-جوننننننننننننننننننننننن
الان که نشسته ام روی صندلی،انگشت هایم را روی دکمه های کیبورد فشار می دهم و آن بیرون که همچنان باران ریز و یکنواختی می بارد.من به آهنگی که پلی می شود گوش می دهم و همراه با نت های شناور در فضا،روحم را رها می کنم.آی ای دنیا...دنیا..دنیا(ریشه اش هست دَنَیَ/یعنی پست تر)احساس میکنم در بیست و هفت سالگی،چند هفته مانده به تولد بیست و هشت سالگی ام، در دریای خزر غرق شده ام.روی موج ها می رقصم و به این طرف و آن طرف کشیده می شوم.دلتنگم اما یک دلتنگی شیرین است.نزد
علی:
۱. خاله چرا شما قدیمیا به دایناسور الاسترس میگین الاستروس؟ 
۲. خاله اونا که مردم نیستن, اشناهای خودمونن...
۳. چرا خانوما وقتی بچه شون بزرگ میشه نمیرن دکتر که ممه هاشونو بچینن بندازن دور؟
۴. خاله اسم دخترت رو بذار مه بابه (مه پاره)...منم دومادت میشم...
۵. میره رو کمد و میگه خاله بیا قد بگیریم...
5. ارتنت پر سرعت...
6. خاله کمر به چه دردی میخوره؟ خاله دونستن و هوش به چه دردی میخوره؟ خاله گردن برا چی خوبه؟ خاله زانو برای چی لازمه؟ خاله انگشت اگه نداشتی
پرهیز: بادمجان گوجه عدس سیب زمینی گوشت گوساله تندی شوری ترشی تلخی قارچ فلفل دلمه ای 
 
 
قبل حجامت: دوازده ساعت قبلش لبنیات و کرفس خورده نشه(تا دوازده ساعت بعد) تخم مرغ هم اکیدا از ۲۴ ساعت قبل خورده نشه تا دوازده ساعت بعد 
شام بادمجون گوجه است 
ماست موسیر خریدم دارم می خورم 
مامان یه سیب کوچیک آورد گذاشت برام (دستش درد نکنه میگه طب اسلامی گفته برای وسواس خوبه) 
فردا صبحم 
گفتم غروب برم حجامت 
آخه یکشنبه شب که دکتر بودم گفت الان برو حجامت از او
*هوس کشک بادمجون کردم پریروز خوردم  دیگه نگم این دو روز چه ضعف و سردردی داشتم
الان که مینویسم هنوز یه کم سرم درد میکنه
فردا حامد میاد بعد از یک هفته میخوام برم بیرون 
دقیقا جمعه که اومدم خونه هنوز در واحدمون باز نشده
امروزم قرار بود برم بیمه ولی ترسیدم به حامد گفتم به باباش بگه بره کارمون رو انجام بده 
*پریشب یه دوستی خصوصی کامنت گذاشت چه دل خوشی داری که دمنوش میخوری و مهمتر این پست ها رو مینویسی
در حالی که من متن خاصی هم نزاشتم 
دقتم میکرد م
دوباره یه پیام دیگه...
استاد سر کلاس مجازی داره اسامی اونایی که داستاناشون تو این هفته فرستادن و قبول شده رو میفرسته....اونایی که قبول شدن بعد از شکست کرونا میتونن تو دوره های رمان شرکت کنن...که نهایت منجر میشه به چاپ اولین رمان شخصیشون...
من دارم تند تند مینویسم...و نقدامو اماده میکنم واسه داستان جدید کلاس ...آیکون ضبط صدا رو نگه میدارم و حرف میزنم...
یهو استاد میگه...داری راجع به کدوم فلاش بک حرف میزنی؟فلاش بکی نیست که...
میگم همونی که...
میگه اون فل
1-سلام
2-شین دیروز اومد خونمون!
3-واسش ایس تی لیمو و دارچین درست کردم عوضی دوست نداشت.
4-نهار واسش برنج و مرغ سرخ شده و بادمجون و ریحون و گوجه کبابی با لیمو ترش و ماست خونگی اوردیم تازه ته دیگ سیب زمینی هم داشتیم :دی
4-بعداز ظهر نتونست وایسه چون مامانش تنها بود و نهایتا بعداز خوردن چایی و شکلات زنجبیلی رفت.
 
5-مامانم میخواست  بره بیرون و نهایتا منم با شین رفتم خونشون.
 
6-اونجا واسم مرغ سوخاری درست کرد که خیلی باهاش حال کردم:دی
8-راستی دیروز ایس پک مو
یه معده درد عجیب از ظهر گرفتم که سایز معده مو از رو لباس به قاعده شکم 3 ماه تغییر داده! لذا همینجور که به پشت روی تخت دراز کشیدم و صدای تبلیغ خاویار بادمجون چین چینو گوش میدم به این فکر میکنم که آدما معمولا از کساییکه انتظار ندارن، بیشتر میخورن. حالا الزاما خوردنم میتونه نباشه چون بهرحال اون فردم از دید خودش حق به جانبه ولی دونستن این مطلبم حتی از درد اون خوردنه کم نمیکنه!
اگه سال 1384 بود قطعا میومدم سیر تا پیاز ماجرارو اینجا شرح میدادم، نه که ن
خب ننداختنم زندان:)) وای با دیدن نوشته های دیوارم احتمالا قشنگ کل آبرویی که این همه سال جمع کردم رفت:)) یعنی بزور یه تیکه قابل انتشار پیدا کردن،  حتی اونم مورد دار بوددر برنامه شون تخته شه احتمالا. و خب نمیدونم چرا وای احساس بدی نسبت بهش دارم الان. سروش ولی خیلی حال کرد با دیوارام و خب مهم  تر از مصاحبهه که به نظرم چرت و پرت محض شد:)) همراهی و هم جواری با سروش بود:)) این قسمتش خیلی خوب بود کلا ولی خیلی مجددا حسرت خوردم که تو ایرانم. که نمی شد سروش واق
من یکی دو روز بد مریض بودم و قرص و شربت میخوردم میخوابیدم من خواب بودم که محمد سبزی پلو گذاشته بود با بادمجون سرخ کرده
نصف روغن و ریخته بود تو مایتابه برای سرخ کردن یه بادمجون
از بوی روغن داغ از خواب بیدار شدم!!!! 
دیروز هم از صبح مراسم ختم مادر زهرا بودم
از اون مجلسای خفن!!! تازه دیروز فهمیدم بابای زهرا از کله گنده های مملکته!! کله گنده هااااااا 
هی اقای مجری از تشریف فرمایی معاون رئیس‌جمهور و نماینده های مجلس و شورای نگهبان و.... تشکر میکرد!!! 
ا
  
  
این ها گل های تو اتاق من (بالا سمت راست) و تو تراس خونه‌ی ما (که تراس هم تو اتاق من هست) هستند
اون طرح گلخونه‌ی خونگی رو تو این چند روز اخیر درست کردیم(دقیق بگم، دیشب تموم شد) و حاصل روزهای قرنطینه هست!
اون توت فرنگی بالا سمت چپ هم اگه دقت کنید گل داده(البته تک گل برگش سفید شده و بقیه سبز هستند)
پ.ن:
فعلا محصولاتمون:
بادمجون، گوجه فرنگی، ترب، گندم، توت فرنگی هست و بقیه گل‌های تزئینی هستند
سرو هر غذا یه بخش خیلی مهم از تهیه اون غذاست چون میتونه اون غذارو اشتها برانگیزتر کنه یا برعکس زیاد خوشمزه نشونش نده، پس باید در این زمینه خیلی دقت کنیم و سلیقه به خرج بدیم و سعی کنیم هر غذایی رو به بهترین نحو سرو کنیم. در این مطلب نحوه سرو کشک بادمجون به صورت لقمه ای رو براتون میذاریم که بهش حالت فینگر فود هارو میده و برای مهمونیاتون گزینه خیلی مناسبیه …
مطالب از سراسر وب
 

کشک بادمجان لقمه ای
ادامه مطلب
۱. من باید محیط بان می شدم. از همون روزی که کارتون رامکال رو دیدم و تو اون قسمتی که کال به خاطر دفاع از یه خرس تیر خورد و همه حیونای جنگل پشت در کلبه ش جمع شدن، چون نگرانش بودن. همین جا بود که استرلینگ قاطعانه تصمیم گرفت راه کال رو ادامه بده و یه مخیط بان بشه. منم که در اون زمان و مکان پای تلویزیون خونمون نشسته بودم با استرلینگ موافق بودم، منم دلم می خواست یه محیط بان بشم. چرا نشدم؟
نمی دونم. شاید چون ماها هدف هامون فراموش می کنیم و خیلی راحت در برا
بیچاره من​​​​​​
از وقتی عروس این خانواده شدم مادرشوهر درد داشت و من اصرار داشتم بیاد بریم چکاب بشه و مقاومت میکرد!!!!
و معتقد بودم کبدشون مشکل داره که کف پاشون داغ میکنه و لبهاشون دون دون کبود میشه و احساس سوزش دارن!
و بسیار مقاومن دربرابر دکتر رفتن و یک پارچه متبرک و به خودشون میبندن و ده تا مسکن قوی میخورن و میگن سید مارو کمک میکنه.... 
این هفته خبر فوت سه تا مادر و شنیدم و نگران شدم حریف پدرشوهر که نشدم ایشونم مطمئنم پروستاتشون مشکل داره س
1. وایی دیشب چرا انقد شب بود؟ :| نصف پرام ریخت تا برسم خونه.
2. تازه برقا هم رفت :| و نصفه مونده پرامم اون موقع ریخت. تازه چراغ قوه هم پیدا نمی کردم و مث این دهه شصتیا رفتم زور زورکی از بین کلی لالوها شمع پیدا کردم. انقد شمعه ترسناک بود. ترسیدم دینامیکی دینامی دینامیتی چیزی بشه حالا بمیرم :| 
بعد تو تراس مانتوم خیس بود گذاشته بودم خشک شه. بعد باد میومد لباسه به درازا اویزوون شده بود شبیه گوشت گاو شده بود، خدایا موقع برق رفتن از این خلاقیتا نزن عجایب خ
یه چیز خوشمزه بگم؟ :  
-کشک و بادمجون دلپذیر! 
- باقالا قاتوق دلپذیر!!!
آقا؟؟
یه دونه عالیس بدید؟ 
دوغشو بدم هولوشو بدم......؟؟؟
همه شو بده!:) (راستی هنوز برای این جوک نساختن؟)
ضمیرناخودآگاه ما رو پر کردن با این اراجیف!:) 
منم که خوره رادیوی ماشین!! یهو حواسم پرت میشه بزنم یه کانال دیگه! فقط خوشحالم که حداقل سروش جمشیدی افتاد تو کار تبلیغات!
اون سریال مسخره ی سروش صحت که دیگه حال آدمو بهم میزنه!
 حداقل سروش جان میخوای انواع روشهای مخ زدن رو آموزش بدی(
صبح دو تا مرغ پر کندم، یک تا تکه کردم قصاب اعظم!
داشتم بادمجون می‌پختم. مامان گفته بودن که توش سیر بریزم و چون داداشم سیر دوست نداره قرار بود قایمکی این کارو بکنم! اما خب من سیر رو فراموش کردم و مامان از تو خونه حواسشون بود. برای متوجه کردن من گفتن "آب ریختی؟" من بدون برگشتن به سمت خونه گفتم آره ریختم. دیدن من اصلا اشاره رو نگرفتم! باز گفتن "رب رو چرا نذاشتی تو یخچال؟" سوال پرتی بود و من متعجبانه برگشتم سمت مامان که دیدم دارن با ایما و اشاره میگن "
از دیروز بگم که کتابو خیلی نخوندم. عصری رفتیم برای مها کلی خرید کردیم برای منم کفش خریدیم. سر خرید :دی  بعدش شام خوردیم بعدشم اومدیم خونه. خیلی خوش گذشت. امروزم هنوز شروع نکردم انگار گیر کرده باشم. دلم هم میخواد برم رشت هم نه نمیدنم چرا. ولی نمیرم واسش دلیلی ندارم فقط احساس میکنم این بهتره با تمام سختیش. پزیرایی پر شده از وسایل مها که باید ببره علنن یه اثاث کشیه. هرچند که فقط ضروری هارو برداشته. :/ بعد فکر کن منم بخوام برم دوبرابر میشه وسیله ها. خ
تا یه ذره برف بارون یا باد میاد اینترنت کند یا قطع میشه.این به کنار،آنتن موبایل و کدهای بانکی هم کار نمیکنن.
وزارت بهداشت از صبح چهار تا پیام بهداشتی فرستاده.اولیشو که خوندم گفتم ریدی وزارت بهداشت.این پیام رو اگه یک ماه پیش میفرستادی میمُردی؟نمیدونم چرا همه چیز رو نابود شدن امنیت ملی میبینن.باور کنین نیست.
یه ویدئو از خانم مینو محرز دیدم که نکته ی خوبی توش بود.گفته بود اگه استرس بگیرین و بترسین سیستم ایمنی بدن تون ضعیف میشه و زودتر مریض میشی
سلام 
امروز میخوام در مورد داداش سعید بنویسم . 
آدمی که به معنی واقعی کلمه خود خود عشق هست . آدمی که هر کاری که انجام میده با علاقه انجام می ده 
الان بالغ بر بیست سال که به کشاورزی مشغول هست . از همون اوایل می تونستی به راحتی علاقه به اینکار رو در چهره و رفتارش ببینی . 
از اون دست آدماست که هر طور شده سعی میکنه کاری که بهش سپرده شده به درستی انجام بده 
هیچوقت کم کاری نمیکنه . روزهایی بوده که هر کسی جاش بود کم میاورد. کار کشاورزی از اون دست شغل هایی
از کثیفی به شدت بدم میاد. اگه یه چیز کثیف ببینم، عق میزنم. مثلا اگه ببینم یکی داره حالش به هم می­خوره، منم حالم به هم می­خوره. کنار خیابون وقتی سطل آشغالی پرشده و سر ریز شده میبینم، حالم بد میشه. یه جوری سعی می­کنم کنارش رد نشم یا نبینم. توی خونه هم همینم. از کثیفی بدم میاد. نباید سطل آشغال پر باشه، چیزی بوی بد بده، توی اتاق آشغال ریخته باشه.  اگه ببینم سینگ ظرفشویی پر از ظرف نشسته باشه، دلم میخواد جیغ بکشم. باید سریع بشورم. از ظرف نشسته و مونده ب
سلام دنبال کننده ى شماره یک
سلام به تو که فقط یک عددى
به تو که معلوم نیستى. به تو که اینجایى اما نمى بینمت. 
میخواهم با تو گپ بزنم، با تو که ناشناسى و کاش ناشناس بمانى. که به محض شناخته شدن قضاوتت خواهم کرد و تو دیگر تا ابد از قضاوت و فکر من درباره خودت در امان نخواهى بود. 
دیروز مادربزرگم مهمان من بود. با آن دست هاى معصومش. دیروز آشپزى کردم . بگم بهت چیا پختم؟ سوپ، خورشت هویج (ماله تبریزی هاست و احتمالاً شما ندارین) خورشت قیمه و کشک بادمجون و خورا
معین میگه روی صفحه ی گوشیم یه خط سبز افتاده و الاناست که سکته کنممیگم یه اسکرین بده ببینممیگه"مریم تواسکرین دیده نمیشه!"بینید من با اینا چه کردم که شوخی‌مم جدی میگیرنهیشکی نمیخواد باورکنه، نه یکی بلکه دو تا اردو بردن من رو به عنوان نخبه :)))))*چیزی که‌ من میگم:بابا میشه یه ساعت ماشین دست من باشه؟چیزی که بابام میشنوه:بابا میشه یه دست و دوپات رو قرض بدی تا برم چرخشون کنم و کتلت درست کنم؟
چیزی که مامانم میشنوه:
بابا میشه ماشین رو بدی تا برم چند نف
پنجره‌ی اتاق من تهِ این کوچه‌ی زشته. همونی که چند تا درخت کچل داره. یه صداهایی از تو کوچه میاد. صدای جذاب یه مرد. شایدم صدای یه مرد جذاب. صداهایی شبیه دعوا. این وقت شب. شایدم سحر. پنجره رو باز می‌کنم. بوی بادمجون سرخ شده میزنه تو دماغم. من همیشه از این پنجره بوی زندگیِ همسایه‌ی طبقه‌ی پایینِ ساختمونِ بغل رو می‌شنوم. گاهی بوی غذا، گاهی سیگار. چون ما تهِ یه کوچه‌ی بن‌بستیم و خونه‌ی همسایه تو موقعیت قائم به خونه‌ی ما قرار داره. مرد جذاب روی مو
دو هفته ای میشه که دارم توی خوابگاه زندگی میکنم...
10 نفریم توی یه اتاق که حساااااابی با هم رفیق شدیم عین 10 تا خواهر!
دو روزه اودم اصفهان از بس زنگ و پیام دادن که برگرد دلمون واست تنگ شده دلم
میخواد زودی برگردم:) غذا رو توی سلف میخوریم ولی چون راهش دوره اصلا
حسش نیست بریم برای همین خودمون تصمیم گرفتیم غذا درست کنیم،البته
غذاهامون رد بندی داره از تخم مرغ به شیوه های مختلف،سیب زمینی،سوسیس و
در نهایت به بادمجون ختم شده:) دیگه بادمجونو وقتی مهمون د
 
❣ادویه پلو : این ادویه برای درست کردن لوبیا پلو و کلا ًپلوهای مخلوط
مثل کلم پلو و هویج پلو و گاهی برای قیمه پلو هم به کار میره و بهتره که آماده از بیرون خریده بشه ولی اگه دسترسی بهش ندارین ترکیبش اینه : گل سرخ یا گل محمدی – زیره- دارچین – زنجبیل – جوز هندی – میخک و هل .
❣ادویه آب گوشت : خیلی ها فکر میکنن آبگوشت ادویه ای نداره و بیشتر ایرانی ها آبگوشت رو با زردچوبه و فلفل و برگ بو درست میکنن در صورتیکه آبگوشت هم ادویه مخصوص خودشو داره و برای همی
ناهار را قرمه سبزی دست پخت مادرم خوردیم با پیاز آبلیمو زده...قرمه سبزی هایی که درست کرده تا فریزر پانسیون طرحی من را پر کنه.به اضافه ی قیمه بادجون و حتی مواد ماکارونی...برادرم میگفت موقع پوست کندن بادمجون ها سادات را دیده که ریز ریز اشک میریخته...عوارض بیست و شش سال زندگی در این خونه و وابستگی بیش از حد آدمهاش به من و من به آدم هاش...
نشستم پشت لپ تاپ که اپیزودی از سریال مورد علاقه ام را ببینم و پیامکی که دلم نمیخواست بیاد اومد...بالاخره یک روز وقتش
سال 1398 هم گذشت.
با سیل، با زلزله، با موشک، با شلیک به جگر گوشه های مردم، با سایه ی جنگ، با تحریم، با دروغ، با دلار پانزده هزار تومان، با اختلاس و دزدی، با کرونا تاااااا رسید به بادمجون و خیار چنبر و کیرِ خر. توی همه ی این اتفاقات هم ردپای بی لیاقتی مسئولین محترم مملکتی مشهود بود. زیاد گفته شده و زیاد شنیدید. من قصد ندارم این گُه رو دوباره هم بزنم و بوش رو بلند کنم. فقط می خوام بگم خوشحالم که این سال کوفتی تمام شد. حتا به قیمت تلف شدن یک سال از عمر
۱) صبح با عجله تو کمد دنبال لباسم می‌گشتم و پیدا نمی‌شد، ناچاراً سارافون آبی آسمونیم که خیلی وقت بود دیگه نمی‌پوشیدم و حتی برام تنگ شده بود رو پوشیدم و رفتم تو حیاط ؛ به محض دیدنم با تعجب میگه "چقدر لاغر شدی دختر!" یه نگاهی به خودم انداختم و تازه یادم اومد که این لباسه برام تنگ شده بود ولی الان نه تنها تنگ نیست کم‌کم داره گشاد هم میشه! بهم میگه:
_چکار کردی که لاغرتر و سفید‌تر شدی؟! _ برای سفید شدن که الان چند روزه همش تو اتاق خوابیدم و کمتر حتی
صدای زنگ تلفنم بلند شد و همسر گوشی رو داد دستم و از اونطرفِ خط  یکی خودش رو حاجی فلانی معرفی کرد و گفت آقای غلامی شماره شما رو دادن و برای کار مستندی درمورد شهدا نیاز به فیلمبردار داریم.
ما که کارمون اینه میفهمیم وقتی طرف به تصویربردار میگه فیلمبردار، یعنی یا اینکاره نیست و یا  از بیخ یه جای کارش میلنگه. گفتم چطوری میتونم کمکتون کنم؟
گفت فردا یه جلسه داریم و چندین نفر از جانبازان و سرداران جنگ(؟) قراره بیان اینجا و ما میخوایم شما تشریف بیارید.
+ این روزها نمیرسم متمرکز و دقیق تر درمورد چیزی بنویسم و در تایمی که گیر میارم، موردی مینویسم. -- راستش من طی ۴۰ روز گذشته، تقریبا از بعد از جشنواره، که داستان اخر سال شروع شد، نتونستم فیلم زیادی ببینم. اما چشم، بازم اونایی که دیدم، و مابقی رو بررسی میکنم و پست بعدی پیشنهاد فیلم مینویسم.-- داشتم تبلیغ پنیر لاکتیکی صباح رو میدیدم، یه جاش میگه «...وقتی که خوشحالی و باریکی ،، یعنی به ایده آل ت نزدیکی» ... این الان چاق ها رو مسخره کرد؟! یعنی چاقها ایده
رمان سرنوشت هیلدا
نویسنده:شین.لام
ژانر:عاشقانه-اجتماعی
فرمت:APK-PDF-EPUUB
تعداد صفحات:۳۰۳
قسمتی از رمان:
 آره، ی اتاق بود بغل جایی که من ایستاده بودم بود، توی اون اتاق بود. حرفی نزدم که در به صدا در اومد. در باز کردم که دیدم ی دختر با ملافه جلوی در ایستاده بهش نمی خورد که سنی داشته باشه. اگه دید زدنتون تموم شد برید کنار تا بیام تو ملافه هارا تعویض کنم.
 از جلوی در کنار رفتم بهش می خورد خیلی داشته باشه چهارده و پونزده سال داشته باشه،
هیلدا هم با تعجب ب
در جستجوی خدا ( یادداشتی بر فیلم pk )
یکی از آخرین فیلم هایی که دیدم، فیلمی هندی بود به نام pk. این فیلم از اون فیلم هندی هایی نیست که فکرش رو میکنید. ( چون وقتی به ما میگن فیلم هندی یاد عشق و عاشقی و شعر و آواز و غم و غصه و گریه و... خلاصه از این هندی بازیا میفتیم. ) البته کم و بیش ویژگی های اغراق آمیز یک فیلم هندی رو داره اما عوضش بی محتوا هم نیست. داستان فیلم درباره یک آدم فضاییه که از سر کنجکاوی وارد زمین میشه اما در همون ابتدای ورودش به زمین دزدگیر
نمیدونم از کجا شروع کنم هر چی یادم بیاد مینویسم +هفته قبل شب یلدا مامان اینا پسرعمه رو مهمون کردن و به من گفتن بیا اما من گفتم وقتی شوهر از کار بیاد میام دیگه ساعت شش رفتیم شیرینی خریدیم و رفتیم عمه و عروسش و شوهرش اومده بودن عمه م همیشه منو میدید خیلی خوشحال میشد اونشب رنگ پریده و گرفته بود ازش سوال کردم گفت سرم گیج میره دیگه سریع اومدن دکتر تا رسیده بودن فشارش شده بود بیست و دوحالش بد شده بود و سه ساعت شد که نیومدن و پسر عمه و زنش هم رفتن بعد
چندوقت پیش مقاله‌ای خوندم راجع به زندگی اجتماعی انسان‌ها و این‌که معلوم نیست آیا انسان از ابتدا موجودی اجتماعی بوده یا برای رفع نیازهای خودش و بهره‌مندی از چیزهایی که اجتماع می‌تونسته بهش پیشکش کنه، پذیرفته که به صورت اجتماعی زندگی کنه. و البته نگارنده مورد دوم رو محتمل‌تر می‌دونست. و اگه من رو به عنوان نمونه انتخاب می‌کرد، احتمالاً به طور کلی از اجتماعات و زندگی اجتماعی ناامید می‌شد.
این روزها در نقطه‌ی اکسترمم زندگی می‌کنم و همه
سلااااااام سلاااااااااااام سلاااااااااااام سلاااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز بعد از صبونه ساعت یازده اینجورا آماده شدیم بریم بیرون که پیمان گفت بذار زنگ بزنم به سعید ببینم آشنایی چیزی داره که بفرسته بیاد پکیجو درست کنه (سعید لوله کش محله مونه یه مرد جوان و لاغر تقریبا چهل ساله اینجوراست که یه ریش مشکی بلند مثل بابا نوئل داره) خلاصه زنگ زد به سعید اونم گفت که الان زنگ می زنم به یکی از دوستام که آدم واردیه بهت خبر می دم که بعدش
سلاااااااااام سلاااااااام سلاااااااام سلاااااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز صبح می خواستم یه فکس به دانشگاهمون بفرستم تا مجوز انتخاب.واحد برام صادر کنند تا بتونم پایان.نامه رو انتخاب کنم چون من همه واحدامو خوندم فقط مونده واحد پایا.ن نامه و از اونجایی که تعداد واحدهایی که می خوام انتخاب کنم کمتر از حد مجازه سیستم اجازه انتخاب. واحد بهم نمی داد برا همین کارشناس. رشته مون گفت که باید یه فکس برا رییس.دانشگاه بفرستی تا سیستمو
وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺟﺰ ﺁﻧﻪ ﺗﻠﺎﺵ ﻛﺮﺩﻩ [ ﻫﻴ ﻧﺼﻴﺐ ﻭ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻱ ]ﻧﻴﺴﺖ.
(النجم/ 39)
چند ماجرا:
یک:بعد از دو روز وارد قسمت مدیریت وبلاگم می شوم و طبق معمول نه نظر جدیدی، نه دنبال کننده ی تازه ای، مثل همیشه پاکِ پاک، البته به جز وبلاگ هایی که دنبال می کنم که مدام مطالب جدید، جایگزین مطالب قبلی می شوند.روی یکی از مطالب کلیک می کنم؛ وبلاگی با زمینه ی سیاه و عکس پروفایل چهره ای که دود سرتاسر ف
 
نمیدونم اینکه همه چی با خیلی از جزئیات یادم میمونه خوبه یا بده؟ مثلا اینکه حتی تاریخ دقیق بعضی چیزا رو که اصلا هم مهم نیستن یادت باشه؛ اینکه حتی به دندونپزشکت بگی دی ماه ۹۲ فلان کار رو روی دندونم انجام دادی و اونم توی پرونده چک کنه و با تعجب بگه آره درسته؛ و خیلی چیزای دیگه..... ولی اینکه لحظه به لحظه‌ی سفر به کربلا رو یادمه رو خیلی دوست دارم.دیشب به زینب پیام دادم یادته دو سال پیش این موقع کجا بودی؟ گفت آبادان؟ بعد گفت نه کربلا بودیم و من گفتم
با اینکه ارتباط "اختلال روده ی نشت کننده" و بیماریهای خودایمنی هنوز بصورت دقیق و جامع از نظر علمی اثبات نشده اما " افزایش نفوذ پذیری روده" در پیشینه ی بسیاری از تحقیقات و پژوهش ها در سالهای اخیر بوده است و حتی عامل اصلی در ایجاد برخی بیماریها تلقی شده است.
اختلال روده ی نشت کننده چیست؟سطح روده ی ما (بنام اِپیتلیوم) با لایه ای از سلولهای به هم چسبیده پوشیده شده است. این لایه ی سلولی به عنوان سدی میان محیط بیرونی (مجاری گوارشی) و محیط داخل (خون و فض
سلااااااام سلااااام سلااااااام سلاااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز ساعت هشت و نیم پریدیم تو ماشین و راه افتادیم سمت اون خونه، رسیدیم اونجا اول رفتیم مخابرات و یه خط تلفن ثبت نام کردیم خط تلفن اونجا به اسم شوهر اون زنه که خونه رو ازش گرفته بودیم بود و اونم بخاطر اختلافی که با زنش داشت و زنه موقع طلاق اون خونه رو بابت مهریه اش به زور ازش گرفته بود نیومد به اسممون بزنه و مجبور شدیم خودمون یه دونه بنویسیم بعد از مخابرات هم رفتیم
صحنه اول (بچه - آرایشگر - پیرمرد - گوینده ی خبر)گچ سقف آرایشگاه ذره ذره به زمین می افتد. از پنج صندلی موجود در آن، چهارتا سالم نیست و روی صندلی سالم پیرمردی مریض با موهای کم پشتِ جوگندمی نشسته است. دو آرایشگر مشغول کار هستند، تلویزیون اخبار پخش می کند و پنجره مدام با وزش باد باز و بسته می شود.آرایشگر: خوب بشین بچه، وگرنه گوش هات رو می بُرَم!بچه: (گریه کنان) اما من که موهام کوتاهه، بعدش هم من نمی خوام موهای فرفریم کچل بشهپیرمرد: مدرسه قانون داره، با
خب این چند وقت برای مهمونی تولد و هماهنگی ها واقعا درگیر بودم و دو روز مونده هم یهو سرماخوردگی شدید در حدی که رفتم کلی سرم و آمپول نوش جان کردم ولی باز خوب نشدم روز تولد اینقدر سرم شلوغ بود دیگه مریضی یادم نبود از صبح فقط داشتم کار میکردم. امروز که روز بعد تولد کل بدنم گرفته و گلو دردم هم بدتر شده صدام رو هم که نگم در حد چی شده
عرضم خدمتتون که امسال تصمیم گرفته بودم آلنی رو سورپرایز کنم واسه تولدش ولی مونده بودم چکار کنم مهمونا رو دعوت کنم رستور
متن طولانیه می تونید اون متن زیرخط کشیده شده رو بخونید
قبل حجامت نهارم نون خالی بود 
بعد حجامت شامم نون خالی بود 
چرا؟ چون پرهیز غذایی داشتم 
دیروز نهار ماکارونی بود که توش گوشت و سیب زمینی داشت 
دیشب شام هم هرچی به یخچال نگاه کردم چیزی پیدا نکردم 
پنیر
ماست 
کره 
اشکنه گوجه 
بادمجون گوجه 
فقط مربا و عسل بود که دلم ورنمی داشت 
همون اول که اومده بودم یه قاشق عسل و سیاهدانه رو با آب قاطی کرده بودم خورده بودم 
چقدر بدبختم نه؟ 
به خواهرم که گفتم
با اینکه ارتباط "اختلال روده ی نشت کننده" و بیماریهای خودایمنی هنوز بصورت دقیق و جامع از نظر علمی اثبات نشده اما " افزایش نفوذ پذیری روده" در پیشینه ی بسیاری از تحقیقات و پژوهش ها در سالهای اخیر بوده است و حتی عامل اصلی در ایجاد برخی بیماریها تلقی شده است.
اختلال روده ی نشت کننده چیست؟سطح روده ی ما (بنام اِپیتلیوم) با لایه ای از سلولهای به هم چسبیده پوشیده شده است. این لایه ی سلولی به عنوان سدی میان محیط بیرونی (مجاری گوارشی) و محیط داخل (خون و فض
سلااااااام سلاااااام سلااااااام سلاااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که دیشب ساعت هفت و ربع اینجورا بود که پیمان داشت درای آفاقو(خونه نظر.آبادو) می بست که راه بیفتیم مامانش بهش زنگ زد و پرسید که رفتی پلاکتو عوض کردی؟اونم گفت نه دیروز که شلوغ بود رفتیم نشد امروزم خودم جایی کار داشتم (البته بهتون گفتم که دلیل نرفتنمون این بود که پیمان احتمال داد مثل اون موقعها خیابونها بخاطر قضیه اون هو.اپیما.ی اک.را.ین شلو.غ شده باشه) گفت حالا فردا یا پس
سلاااااااام سلاااااااام سلاااااام سلاااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که دیروز بعد از خوردن صبونه بلند شدیم لباس پوشیدیم و پریدیم تو گل پسر تا بریم تعویض .پلا.ک ورد.آورد برا عوض کردن پلاک ماشین، سمت آزادگان پیمان جلوی یه پلیس.+.10 وایستاد گفت جوجو بپر برو بالا از اینا بپرس ببین اگه ما پلاکو عوض کردیم و پلاک تهرانو زدیم رو ماشین باید کارت.سوختم که این پلاک روشه عوض کنیم یا نه؟منم رفتم پرسیدم گفتند نه نیازی به عوض کردن کارت.سو.خت نیست چ
چهارشنبه کلاس زبان داشتیم. من تکالیفمو انجام داده بودم. ولی همسر وقت نکرده بود انجام بده. اومد خونه گفت چیکار کنیم؟ منم از خدا خواسته گفتم خب کلاسو کنسل کن. اصلا حالشو نداشتم برم کلاس. حتی توان نداشتم از جام بلند شم. پسره رو به سختی خوابونده بودم. معمولا وقتی میخوابه سریع میرم حاضر بشم. ولی اون روز وقتی خوابید منم همون جا افتادم و گوشی به  دست در حال نت گردی و استراحت بودم.
وقتی اومد خونه گفت چرا هنوز آماده نشدی؟ گفتم حال نداشتم.
وقتی قرار شد کل
دیشب خیلى خسته و له بودم و صاف رفتم خوابیدم و الان مینویسم مشق دیشبمو!
گفته بودم دوستى ندارم دیگه!
دیروز صبح بیدار شدم کارامو کردم ؛ از شب قبلش قرار شده بود برم خونه ى یکى از دوستام که به مدت یه ماهى ایرانه فقط و بعد برمیگرده فرنگ.
لباس مباس پوشیدم و مثل همیشه ى زندگیم توى ست کردن مشکل داشتم چون هزارتا چیز رو باهم میخوام: راحتى لباس، رنگ دلخواهم که بعد باید ست هم بشه، و مشکل بزرگتر اضافه کردن مانتو و شال و کیفش و کفشه که اینا هم باید هم راحت باشن
سلااااااااام سلااااام سلاااام سلااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز ساعت هشت بیدار شدیم و پیمان گفت جوجو دیره پاشو بریم اون خونه صبونه رو اونجا بخوریم ممکنه اداره برقیه بیاد و ببینه که ما نیستیم و بره منم گفتم باشه و رفتم یه خرده آرایش کردم و آماده شدم پیمان هم رفت وسایل صبونه و چیزهایی که لازم بود ببریم اونجارو آماده کرد و نه بود اومدیم پایین و پیمان تا ماشینو روشن کنه و آماده رفتن بشیم من رفتم یه خرده نیلوفرای کوچه رو نگاه کردم و
سلاااااام سلااااام سلااااام سلاااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که شنبه یک ربع به هفت بیدار شدیم و آماده شدیم و هفت و نیم رفتیم پایین و سوار گل پسر شدیم و بیست دقیقه به هشت راه افتادیم سمت بیما.رستا.ن البر.ز برا انجام سی.تی.اس.کن من! هشت و یکی دو دقیقه بود که رسیدیم پیمان منو جلو ببما.رستا.ن پیاده کرد و خودش رفت جای پارک پیدا کنه منم رفتم تو و دفترچه مو گذاشتم تو نوبت پذیرش و وایستادم چند نفری جلوتر از من بودند یه زن تقریبا چهل،چهل و پنج سا
بیدار که شدم ساعت 8 بود ؛ صبحونه من رو آورده بودن و من بیدار نشده بودم ؛ ساناز هم که مثل خرس خوابیده بود . نگران آبروم بودم ؛ نگران بابا ؛ صدرا ؛ نگران پولها ؛ نگران اس ام اسی که خوندم . 
- حالا که سر قرار نیومدی اشکال نداره ؛ فقط بدون من نیاز مادی نداشتم میخواستم بدونم که آبروت واست مهم هست یا نه ؟ تا شب جمعه بهت وقت میدم 40 میلیون جور کنی ؛ وگرنه عکسات رو میفرستم واسه بابا جونت بعدشم آبروت رو تو اینترنت میبرم . 
 فاجعه ای بود ؛ منی که 3 میلیون قرض کر
صدای آن طرف گوشی گفت: بنفشه‌خانم... هی بنفشه‌خانم...
بنفشه تکانی خورد و گفت: ها... بله ببخشید... یه لحظه حواسم پرت شد.
=: کجاهایی که با ما نیستی؟
و چشمکی دوستانه زد. بنفشه با تردید نگاهش کرد. ریزنقش ولی خوش‌قیافه بود. موهایی به رنگ خاک داشت. نه به ظاهرش ایرادی وارد بود و نه به رفتار شاد و پرانرژیش. بنفشه نفسی عمیق کشید و گفت: همینجا.
=: نمی‌خوای اون شالتو برداری من موهای خوشگلتو ببینم؟
+: هنوز نه. خواهش می‌کنم.
=: چرا هیچوقت از اتفاقای دور و برت چیزی
سلاااااااااااااااام سلاااااام سلااااااام سلااااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که شنبه صبح بعد از خوردن صبونه راه افتادیم به سمت تهران که بریم بهشت.زهر.ا،سالگرد بهمن برادر پیمان بود از کرج که وارد اتوبان شدیم برف شروع کرد به باریدن،باد هم می اومد و یه حالت کولاک شده بود انگار! تا نزدیکیهای گر.مدر.ه ( یکی از شهرهای کوچیک نزدیک ملا.رد بین کرج و تهرانه) رفتیم یهو دیدیم اتوبان قفل شد و یک ترافیکی شد که بیا و ببین پیمان گفت ای داد بی داد اتوب
دوباره دو سه روز بود که من هی تو ذهنم وبلاگ مینوشتم. دیگه الان عزممو جزم کردم که بیام اینجا و بنویسم.
اون شب (پست قبل) هی رفتم و اومدم و کار کردم و وسطاش به طرز وحشتناکی هم خوابم میگرفتا...اما سر لج افتاده بودم که کارو تموم کنم. چون میدونستم اگه بخوابم؛ با توجه به اینکه کلا خوابم خراب شده دیگه؛ فردا خیلی پربازده نیستم و حال گندم! باهام میمونه. عاقا خلاصه من با بدبختی مطالبو نوشتم و هی ذهن کمالگرام میگفت این آشغالا چیه نوشتی و هی بش میگفتم خفه شو!
خ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها