نتایج جستجو برای عبارت :

"مسخ" کافکا

روزی "فرانتس کافکا" نویسنده مشهور چک تبار، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود .دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : " عروسکم گم شده ... "کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : " امان از این حواس پرت ... گم نشده ، رفته مسافرت ! "دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : " از کجا می‌دونی ؟! "کافکا هم می گوید : " برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه ... "دخترک ذوق زده از
دستت را روی کافکا میکشی، اشک هایت حیران مانده اند که روی دردهای کدام یک ببارند، یک طرف کاغذهای مچاله ‌شده و دفترخاطرات لخت، طرف دیگر تکه های ورق های سیاه.
‌دستت روی کافکا خشک شده. این یکی را خیلی دوست داشتی. این را نگو! ببین! آن را بالاتر را کامو چسبانده ای. من هم نمی‌دانم  کی اشک هایت می ریزد، اما جایی بین صدای فرهاد و فرخزاد  سیاهی روی صورت کافکا پخش می شود.
آنقدر می مانی تا مطمئن شوی که نور رفته است و برای کسی می نویسی
 " کاش آن روز از پل پایی
مَسخ  داستان کوتاهی از فرانتس کافکا است که در پاییز نوشته شده و در اکتبر ۱۹۱۵ به چاپ رسید. مسخ از مهمترین آثار ادبیات  فانتزی قرن بیستم است که در دانشکده‌ها و آموزشگاه‌های ادبیات سراسر جهان غرب تدریس می‌شود.
داستان در مورد فروشنده جوانی به نام گرگور سامسا
است که یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که به یک مخلوق
نفرت‌انگیز حشره‌مانند تبدیل شده است. دلیل مسخ سامسا در طول داستان بازگو
نمی‌شود و خود کافکا نیز هیچگاه در مورد آن
نظرِ حقیر راجع به "مسخِ" کافکا که داخل سایت گودریدز نوشته بودم و حال نداشتم اینجا باز تکرار کنم. گودریدز برای امتیازدادن نمراتِ 1 تا 5 در نظر گرفته.
 
چون حجمش کم بود 3 ستاره دارم، اگه با این ریتم حجمش بیشتر بود بهش 2 ستاره میدادم. و بنظرم با این مضمون و این مفاهیم بهتر بود کلا 20-30 صفحه باشه؛ درخورِ یک داستان کوتاه. تو این کتاب به مفاهیمی که از نقد و بررسی هاش خوندم، پیشِ پا افتاده پرداخته شده بود. یه کتاب با این همه شهرت فقط و ققط یک ایده و خلاقیت د
بامداد امروز در خواب با کافکا روبرو شدم. شگفت‌انگیز بود. تنها ساعتی قبل از به خواب رفتن، داستان کوتاهی از کافکا خوانده بودم، که در آن، یوزف کا. هنگام خواب با مردی هنرمند در قبرستانی تاریک و خلوت روبرو می‌شد. کا. و مرد هنرمند، بالای سر قبری تازه حفر شده، روبروی هم نشسته بودند و مرد هنرمند مشغول قلم زدن روی سنگ قبر بود، اما نمی‌توانست چیزی بنویسند. تا اینکه کا. دانست که باید خودش در قبر بخوابد و زمانی که چنین کرد، متوجه شد که مرد هنرمند نامش را
کتاب مسخ، اثر کافکا.
این کتاب که بیش از صد سال از انتشارش می گذرد، مثل بسیاری از رمان ها نیست. نویسنده اش، چک، آلمانی است. و طول عمرش، کمی بیش از چهل سال. تقریبا بیشتر این مدت را بیمار بوده. میگرن، استرس های پیوسته، معده درد شدید. گلو درد .جوش های زشت و مزاحم صورت.و دست آخر، بیماری کشنده سل، که اورا در جوانی تقدیم مرگ کرد، و آن زندگی شلوغ خانوادگی، با ۶ فرزند، و.. از کافکا شخصیتی پیچیده و قابل تامل ساخته است. بسیاری از نویسندگان قدر جهان، از او الگ
بزار از دیروز شروع کنم. روز خوبی بود زبان که اصلا فکر نمیکردم خوب باشه عالی بود حتی رفتم پای تخته همه سوالارم جواب دادم. استرس نداشتم اما دستپاچگی یه کم چرا. خود کلاسم خوب بود چقدر حیف ترم بعدی معلممون عوض میشه :( من تازه داشتم حال میکردم باهاش. یعنی راحت شده ام تازه. ولی چه میشه کرد. ادما میانو میرم و تاثیراتشون میمونه. شاید اگه خوب نبود من احساس علاقه نمیکردم به زبان. حتی با این که سخت گیره یعنی ادمو کاری میکنه که یاد بگیره و فکر میکنم این یکی ا
بزار یه خورده از کتاب بگم. خب میدونی که دارم کتاب محاکمه ، نوشتهٔ فرانتس کافکا با ترجمهٔ علی اصغر حداد از نشر ماهی رو میخونم. ترجمه اش که به نظرم خیلی روونو خوبه (نه که خیلی حرفه ایم تو ترجمه واسه همین نظر میدم :دی ) اما خود کتاب خب فکر کنم این کتاب اولین کتاب داستان بلندی باشه که از کافکا خوندم. قبلیا بیشتر داستانهای کوتاه بودن ازش. بعضی جاهاش کسل کننده میشه اما کلا یه ریتم خاص خودشو داره شبیه بقیه رمانها انگار نیست نمیدونم چجوری بگمش. ولی جوری
هیچ چیز نمی‌توانست اندازه‌ی این دور شدن کوتاه اما بزرگ به حال این روزام کمک کنه. برای بهتر دیدن و فهمیدن باید دور می‌شدم. دور که شدم تازه فهمیدم کی چقدر حواسش بهم است. کی روزی چند بار بهم زنگ زد و پیگیر کارام شد. کی نتونست واسه دو روز بخوابه. کی اصلا متوجه رفتن و نبودن و جای خالیم نشد. همه‌ی این چیزا رو از دور خیلی بهتر فهمیدم. حتا خودم رو. کنار جریان ساکن آب و نسیم خنک برخاسته ازش ایستادم به تماشای خودم. به تماشای اونی که دوستش دارم و دید
.: نویسنده: فرانس کافکا         مترجم: صادق هدایت  :.
 
کتاب صوتی مسخ نوشته فرانس کافکا 
مسخ داستان فردی به نام گره‌گوار است که هنگامی که صبح از خواب برمی‌خیزد متوجه می‌شود که به سوسکی قهوه‌ای تبدیل شده
 
 > برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه کنید <
ادامه مطلب
آه، چقدر امید، دریا دریا امید _ ولی نه برای ما!
-کافکا
 
بنظرم تو زندگی هر بلایی که سرم بیاد اصلاً ایرادی نداره. کاملاً طبیعیه. سرِ خیلیا خیلی بدترش میاد. و خیلی چیزای خوب هم تا حالا تو زندگی برام پیش اومده که خیلیا ازش بی نصیبن. خیلیا توی مالی و جمهوریِ چاد دنیا میان، خیلیا قبل از 18 سالگی میمیرن، خیلیا دستشون قطع میشه، خیلیا به خاطر شرایطِ بد تو زندانن. چرا هیچکدوم از اینا سرِ من نیومده؟ اگه میومد هم طبیعی بود. سرِ هر کسی ممکنه بیاد و جای گله نیس
آه، چقدر امید، دریا دریا امید _ ولی نه برای ما!
-کافکا
 
بنظرم تو زندگی هر بلایی که سرم بیاد اصلاً ایرادی نداره. کاملاً طبیعیه. سرِ خیلیا خیلی بدترش میاد. و خیلی چیزای خوب هم تا حالا تو زندگی برام پیش اومده که خیلیا ازش بی نصیبن. خیلیا توی مالی و جمهوریِ چاد دنیا میان، خیلیا قبل از 18 سالگی میمیرن، خیلیا دستشون قطع میشه، خیلیا به خاطر شرایطِ بد تو زندانن. چرا هیچکدوم از اینا سرِ من نیومده؟ اگه میومد هم طبیعی بود. سرِ هر کسی ممکنه بیاد و جای گله نیس
فقط عضله ای ست که زور می زند...!
کافکا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
درچشمی بجوی
که حتی وقتی بسته است
رویای تو را ببیند .
کافکا@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
از درون شما را گرم می‌کنند...
اما در عین حال
شما را پاره‌پاره می‌کنند!
کافکا در کرانه
#هاروکی_موراکامی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
گتسبی بزرگو خوندم. خوب بود در نوعِ خود. 
الان چی بخونم؟ کافکا در کرانه؟ ریگ روان؟ یکی مثل همه؟ نمیدونم.
از اون همّه کتابی که چند ماه پیش به طور چریکی خریدم فقط 5 عنوان مونده، که البته یکیشون 4 جلده. ولی چه زود دارن تموم میشن. و چقد کتاب گرونه و چقد دوس دارم کلی از کتابای لیست خریدمو یه جا بخرم. ای بابا.
زندگی هیچ چیز خاصی نسبت به دیروز نداره. هیچ چیزِ خاصی. حتی خودمم نسبت به دیروز چیزِ خاصی ندارم. یه کم خسته‌م. یه کم با مقیاسِ خودم. مقیاسی که به تورم
کتاب مسخ فرانتس کافکامترجم گ. نسرکانی
یک روز صبح وقتی گرگور سامسا نفس‌نفس زناناز یک خواب آشفته پرید.ناگهان متوجه شد که تبدیل به یک حشره ی موذی غول پیکر شده است.او به پشت سفت و سخت و زره مانندش افتاده بود و وقتی سرش را کمی بالا آورد شکم گنبدی مانند و قهوه ای رنگش را دید که با رگه های قوسی شکل سفت و محکمی تقسیم بندی شده است. پتو آنقدر بالا رفته بود که به سختی روی شکمش بند بود و نزدیک بود سر بخورد و بیفتد و پاهای بیشمارش که در مقایسه با سایر اندا
 
یه جایی از کتاب کافکا در کرانهپسره به میس سائه کی میگه دوستش دارم ولی ترس از دست دادنش هر لحظه با منه.میس سائه کی میگه تاحالا به گنجشک های روی درخت نگاه کردی؟ هر بار که باد میاد میدان دید پرنده تغییر میکنه ولی پرنده چطور باهاش کنار میاد؟ پرنده مدام سرش رو بالا و پایین میبره تا با شاخه منطبق بشه..سرشت پرنده اینه بدون اینکه به کارش فکر کنه این عمل رو انجام میده. اما تو آدمی! بنظرت زندگی اینجوری خسته کننده نیست؟مدام سر تکان دادن روی شاخه ای که ت
خب این کتابم تموم شد. واقعا کتاب عجیبی بود. یه جاهایی واقعا کسل کننده بود یه جاهایی برعکس. یه چیزاییشو صادقانه بگم نفهمیدم. البته بار اولیم که مسخ رو خوندم همینجوری کامل برام روشن نشد. شاید بعد ها که دوباره بخونمش بفهممش کامل. البته دلمم برای کافکا تنگ شده بودا این که ادمو گیج میکنه. 
خلاصه که همین. من توقع داشتم یهو پریده نشه به اخرش. ولی خب نمیشه توقع داشت دیگه کامل نشده بود.
برم استراحت کنم یه خورده آهنگ گوش میدم بعدش ببینم کتاب جدید چی شروع
 
آنچه در وهلهٔ اول این سه اندیشمند ( بنیامین ، سانتاگ ، بارت ) را برایم جذاب و مهم میسازد ، احساس کوچکی خوشایندی است که همیشه از خواندن بیشتر نوشته های آنها دچارش میشوم؛ در برابرشان احساس حقارت میکنم. این سه تن و البته کسانی همچون جویس ،کافکا، بیهقی ، نیما و... مجال خودنمایی به من نمیدهند. آنقدر بزرگند که آدم را به خودشان مشغول میکنند. و آنقدر کوچک اند که اجازه داری در موردشان سخن بگویی و حلاجی‌شان کنی. افسون دیگرشان برای من ناشی از آن است که ه
دچار نوعی بهت زدگی و بی حسی شده ام. احساس خستگی نمی کنم. خوابم نمی آید. غصه دار نیستم. شاد هم نیستم. قدرت این را ندارم که تو را با خیال خودم به اینجا بیاورم هرچند که تصادفا سمت راستم یک صندلی خالی وجود دارد. گویی برای تو گذاشته شده است.
درچنگال چیزی هستم و نمی توانم خودم را از دستش رها کنم...
-فرانتس کافکا-
الان که دارم مینویسم فقط ۱۶۵ صفحه از کتابم مونده اگه تا شب بشینم پاش تموم میشه اما میخوام از الان تا شب رو  زبان کار کنم. چون خیلی ضعیفم و نیاز به تمرین زیاد دارم مها هم قبول کرده یه چیزاییی که نمیدونمو بهم یاد بده. خیلی این کتابو دوست دارم این که این چیزایی که نوشته شده رو اون نوشته کتابایی که خونده یادم باشه تربیت احساسات فلوبر رو بخرم تا بخونم. دلم میخواد چیزای بیشتری بنویسم میخواستم توضیحاتی که بنیامین از عکس کافکا رو گذاشته بذارم اما مها
از سوزشِ انطباقِ خود ملموسم. عاصی از یکرنگیم بر پیکرهٔ این نظامِ عرف محور و عاصی از نیمهٔ دیگرِ عرفِ ستیزم. گویی همیشه باید یک انتخاب باشد میانِ ساختاری که دیگران ساخته اند و ما باید مقید به پیروی از او باشیم. اوی بی زمان، بی مکان، بی جنس و بی امان.
سایه های من این مارا در می نوردد و با این ما می ستیزد. از من گریز میزند و به ما می گریزد. انگار که این من برای وجودش کافی نیست. 
انطباقِ خود با موسیقیِ عامه پسند و عامه ستیز، عامه پرور و عامه کش.
به راست
 
همیشه از موراکامی خیلی یاد گرفتم . یادمه از وقتی که کافکا در کرانه رو خوندم ، حسابی فکرام عوض شد . می خواستم بلند بشم برم خودش رو پیدا کنم باهاش حرف بزنم . می خوام پیداش کنم ازش تشکر کنم که مثل یه استاد صبور به من کلی درس داد. کتاب هاش می تونه یه درمان باشه برا آدم. مخصوصا وقتی که حس همزاد پنداری داشته باشی .
یکی از درس هایی که ازش گرفتم از نوشتن بود که چطور می تونه نویسنده رو درمان کنه و از کلی فکرهای مزاحم و خواب های چرت و پرت آزادش کنه . از تجربه
Apache Kafka یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های من
Apache Kafka یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های من
سر کلاس نشسته بودم که خودکار قرمز از دستم افتاد. غلتید و غلتید و رفت زیر میز نفر اخر. تازه اول کلاس بود، و من با وجود نگاهمعلم ترسناک نتوانستم برش دارم. هی حرص می خوردم که خودکارکم چه شد و کجا رفت و گردن می کشیدم که ببینم کجاست . خودکار قرمز عزیزم. من هم که علاقه بسیاری به قرمز دارم ...(نیشخند معنی دار)
زنگ که خورد نفس راحتی کشیدم، زیرا به جز خودکار قرمزم، معلم هم مرا آزار میداد. معلم ادبیات باید لبخند به لب و خلاق باشد، که از کافکا تا علوی خوانده ب
هوا از اون هواهاس که وادارمون میکنه بعد از کشیک لباس های رنگی رنگیمون رو بپوشیم و بزنیم بیرون تو پارک بشینیم کیک و چایی تلخ تر از زهر مار بخوریم و بخندیم....
بعدش هم سرحال برگردیم خونه...
*****
با دامن ستاره دار قرمزم لم دادم زیر باد بهاری پنجره ی اتاقم ،اون طرف روپوش سفیدهام تو ماشین دارن شسته میشن ، چای داره دم میکشه ، برنج نهار فردا داره خیس میخوره ...
خونه تقریبا جمع و جوره و یه تمیز کاری خفیف میخواد که میذارمش برای آخر شب... 
الان میخوام بلند شم ،
اون یک ماهی که ناکجا بودم، آهنگ "شب مرد تنها"ی اِبی رو خیلی گوش میدادم. و قبل از اون خیلی کم شنیده بودمش. و خیلی قشنگه. و خیلی قشنگ بود.
دیشب یکی دو ساعت تنها بودم، نشستم چن تا آهنگ گوش بدم. وقتی "شب مرد تنها" رو گوش دادم واقعاً برگام ریخت. خیلی عمیق یادِ هفته های پیش توی اون شهر میوفتادم و یادِ اتفاقاتش و احساساتش و روزا و شبا و بعد از ظهراش... و بعد از "شب مرد تنها"، چن تا آهنگ دیگه گوش دادم و دیگه دوس ندارم اونو گوش بدم. عمیقاً روی احساساتم تاثیر میز
نحوه نصب Apache Kafka در Debian 10 Apache Kafka یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی
نحوه نصب Apache Kafka در Debian 10 Apache Kafka یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی
نحوه نصب Apache Kafka در Debian 10 Apache Kafka یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی
این مدت که دوباره شروع کردم درس بخونم، از عملکردم خیلی ناامید شدم. وقت میزارم ولی اون نتیجه ای که می خوامو نمیگیرم. 
بعد نشستم اندکی فکر کردم که چرا اینطوره؟ منکه یادگیریم خوبه. 
دلایل عدم پیشرفت:
۱. درس هر روز مدرسه رو همونروز نمی خونم. در نتیجه بعدا باید وقت بیشتری صرفش کنم.
۲. جزوه ی ریاضیم شبیه کویره:) 
۳. مرور علمی و به موقع ندارم.
۴. اگه یه مسئله ای حلیاتو بپیچونه و عدد خوب نده یه ساعت فقط بهش زل می زنم و با خودم فکر می کنم که چرا؟:| 
همه ی این
در بسامد به زمین نشستن هواپیماهای بی-52 امریکای
امپریالیست در دوحه و نگرانی از اقدام جنون آمیزش، به گمانم اگر هوای حوصله ابری
نباشد و کسی در سر سودای تفلسف داشته باشد، به طور طبیعی باید به سراغ مکاتب و
متفکران اضطراب و تشویشی  برود که گفتارشان
مبین ضرباآهنگ آخرالزمان است و به شکل تیره ای ساحت سیاست را با همان تصویر
دیرپایی تصور می کنند که "ماکس وبرِ"شهیر در کوته کلامی خلاصه کرده بود:
نزاع همیشگی میان نبوغ شیطان و عشق و مهربانی خداوند! با این ح
در بسامد به زمین نشستن هواپیماهای بی-52 امریکای
امپریالیست در دوحه و نگرانی از اقدام جنون آمیزش، به گمانم اگر هوای حوصله ابری
نباشد و کسی در سر سودای تفلسف داشته باشد، به طور طبیعی باید به سراغ مکاتب و
متفکران اضطراب و تشویشی  برود که گفتارشان
مبین ضرباآهنگ آخرالزمان است و به شکل تیره ای ساحت سیاست را با همان تصویر
دیرپایی تصور می کنند که "ماکس وبرِ"شهیر در کوته کلامی خلاصه کرده بود:
نزاع همیشگی میان نبوغ شیطان و عشق و مهربانی خداوند! با این ح
 یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شد
یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شده
 یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شد
 یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شد
 یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شد
ک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شده
 یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شد
یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شده
یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شده
یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شده
یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شده
یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شده
یک کارگزار پیام توزیع شده محبوب است که برای مدیریت حجم زیادی از داده های زمان-واقعی طراحی شده است. خوشه کافکا بسیار مقیاس پذیر و دارای تحمل خطا است و همچنین نسبت به سایر واسطه های پیام مانند ActiveMQ و RabbitMQ از توان بسیار بالاتری برخوردار است. اگرچه معمولاً از آن به عنوان یک سیستم پیام رسان انتشار / اشتراک استفاده می شود ، بسیاری از سازمان ها نیز از آن برای جمع آوری ورود به سیستم استفاده می کنند زیرا فضای ذخیره سازی مداوم را برای پیام های منتشر شده
این پست موقّت است و برای مدّتی مشخّص که نامعیّن است.
اگر نمی‌نویسم، دلیلش تهی بودن و خلأ ذهنم نیست. بلکه معتقدم نباید آشغال نوشت. مادامی که به افکارم نظم ندهم نخواهم نوشت. ایده‌ها بسیارند و نظم اندک...
نبود نظم پشت نوشته‌ها موجب می‌شود که حالم از نوشته‌ها به هم بخورد و سراسر وجودم از تهوّع لبریز شود. کما‌این‌که بالای 150 کاغذ را همین دیروز آتش زدم.
فقط وقتی باید نوشت که خود انسان اراده کند، نه وقتی که کلمات مثل استفراغ به طور حال به‌هم‌زنی
کاش زمان همینجا متوقف میشد
من توی اتاق گرمم، صبحونه میخوردم، موزیک دلخواهم رو گوش میدادم و شرشر بارون رو از پنجر تماشا میکردم...
من کتاب کافکا در کرانه رو میخوندم...
و ظهر مامانم غذای دلخواهم رو درست می‌کرد...
من بین کتاب و موسیقی و بارون گم میشدم و هیچ خبری از آناتومی و فیزیولوژی نبود!
خوابگاه بر نمی گشتم و ظرف و رخت نمیشستم!
هر چند خوابگاه تجربه ی فوق‌العاده جذابی بود برای من که همیشه وابسته به خانواده بودم اما خب حقیقتا سخته....
من تو این یک م
خودم را وارونه روی تخت پیدا کردم. صبح امروز وقتی چشم باز کردم به صورت چندش آوری وارونه بودم. امعاء و احشایم به صورت وحشیانه ای روی بدنم آونگ بودند. مغزم بیرون از پوست سرم بود و موهایم رفته بود به جای مغزم توی کله. رگ و پی های دست و پایم هم دیدنی نبود. از دیدن خودم وحشت کردم؟ بله که وحشت کردم. آدم صورت حیوانی و متهوعش را ببیند چه حسی بهش دست می دهد! جلوی آینه بایستد و به جای روکش زیبایش کثافات درونش را ببیند. آدم را ترس و هراسی در برمی گیرد که نمونه
«کشتن شوالیه دلیر» اثر هاروکی موراکامی.
یک نقاش پرتره، بعد از اینکه همسرش اونو ترک میکنه، در یه خونه‌ی کوهستانی که قبلا متعلق به نقاش معروفی به نام توموهیکو آمادا بوده، ساکن میشه. بعد از اینکه خیلی اتفاقی تابلوی «کشتن شوالیه دلیر» رو در اتاق زیر شیروانی خونه پیدا میکنه، اتفاقات عجیب و متفاوتی واسش رقم میخوره. با افراد جدید و عجیبی آشنا میشه و درگیر ماجراهای پیچیده‌ای میشه.
جلد اول کتاب به شدت جذاب بود. همون لحن و فضاسازی خاص موراکامی و پیچ
اشترودل گوشت و قارچ + طرز تهیه اشترودل گوشت خوشمزه خانگی
اشترودل گوشت طرز تهیه اشترودل گوشت و قارچ آموزش اشترودل گوشت خوشمزه خانگی روش تهیه اشترودل گوشت مجلسی دستور پخت اشترودل گوشت با خمیر کافکا در این مطلب قصد داریم طرز تهیه یک غذای خوشمزه و لذیذ را به شما آموزش دهیم . یکی از انواع اشترودل ، اشترودل با گوشت می باشد که طعم بسیار دلپذیری نیز دارد.
مواد لازم برای تهیه اشترودل گوشت
 

گوشت چرخ کرده
۵۰۰ گرم

قارچ
۵۰۰ گرم

پنیر موتزارلا
۲۵۰ گرم
کلاسم نمیرما، دو روزه چهل دقیقه فقط بهم زبان یاد میده. همین. خسته شدم! :|
تازه بعد از کلی وقت که بهش پی ام دادم و نبوده و عروسی بوده و شمال بوده و اینا. 
میگما، کی میخوایم یادبگیریم یه سری چیزارو واقعا؟ اگه پنجاه سالگیم اینایی ک برا زندگیمون مفید نیستن رو یاد نگرفتیم چی؟
دلم نوشتن میخواد. امروز دفتر و مدادمو بردم خونه مامانجونم، درشو باز کردم توش نوشتم خر نباش بفهم؟ یه همچون چیزی. 
ینی بدون برنامه ریزی وقتت از بادم سریع تر میره. نسیمشم تو صورتت
وقتی داشتم سرسختانه کلمات نزدیک بهمِ جامعه‌شناسی رو حفظ میکردم،در همون بین که نگران فراموشی‌شون دقیقا سر جلسه‌ی امتحان بودم،داشتم به روز‌های بعد از امتحان‌هانم فکر میکردم!روزی که میپرم روی تختم و تا لنگ ظهر میخوابم،یک بستنی لیوانیِ بزرگ با طعم قهوه رو تموم میکنم درحالیکه دارم قسمت به قسمت سریال خاطرات الحمرا رو میبینم و بعد ادامه‌ی کتابِ کافکا در کرانه رو میخونم و زودتر از سه روز تمومش میکنم و به رفیقِ فوقِ صمیمی‌جانم میگم بیاد بریم
اشترودل گوشت و قارچ + طرز تهیه اشترودل گوشت خوشمزه خانگی
اشترودل گوشت طرز تهیه اشترودل گوشت و قارچ آموزش اشترودل گوشت خوشمزه خانگی روش تهیه اشترودل گوشت مجلسی دستور پخت اشترودل گوشت با خمیر کافکا در این مطلب قصد داریم طرز تهیه یک غذای خوشمزه و لذیذ را به شما آموزش دهیم . یکی از انواع اشترودل ، اشترودل با گوشت می باشد که طعم بسیار دلپذیری نیز دارد.
مواد لازم برای تهیه اشترودل گوشت
 

گوشت چرخ کرده
۵۰۰ گرم

قارچ
۵۰۰ گرم

پنیر موتزارلا
۲۵۰ گرم
معرفی کتاب به مناسبت کودتای آمریکایی و ننگین 28 مرداد
کتاب : شاهنشاه در کوچه دلگشا
نویسنده : محمدعلی علومی
کتاب شاهنشاه در کوچه دلگشا درباره وقایع تاریخ معاصر ایران مانند کودتای 28 مرداد و عملیات آژاکس است. به شاه خبر می‌دهند که انگلستان قصد کودتا دارد و می‌خواهد سلسله جدیدی را حاکم کند. شاه به سبک شاه عباس با لباس مبدل به کرمان می‌رود، چون آن‌جا یکی از مراکز قدیمی نفوذ استعمار بریتانیا و مقر پلیس جنوب بوده است و به این ترتیب یک دیکتاتور با
جلسه‌ی ظهر رئیس بیمارستان با اینترن‌ها را بهانه می‌کنم و به دکتر می‌گویم درمانگاه نمی‌روم. از بیمارستان می‌زنم بیرون. صدایی توی گوشم جستار می‌خواند. ترسان از اینکه دکتر در خیابان یا پیاده‌رو یا روی پل عابر پیاده ببینتم مثل کسانی که از چیزی فراری اند به اطرا‌فم نگاه می‌کنم. به ایستگاه اتوبوس می‌رسم. چهار زن با گردن‌هایی کج به سمت چپ چشم به راه آمدن اتوبوس هستند. چشم‌هاشان ماشین‌ها را دنبال می‌کند و توی سرشان چه خبر است خدا می‌داند.
بعضی وقتا آرزوهامون محقق میشن و بعد میفهمی اون لحظه که آرزو کردی فقط جنبه خوب قضیه رو دیدی جنبه بدش بعدا خودش رو نشون میده و اونموقع باید قوی باشی و ادامه بدی امروز مدام با خودم میگفتم زهرا بیا برو خونه چکاریه خودت زبان میخونی بیای این همه راه از شرق به شمال که چی بشه مجبور باشی بری خونه مادر بزرگت بعد دوباره مجبور بشی آدمایی رو تحمل کنی که دوست نداری بیا برو خونتون راحت بشین پای کتابات تا اینجاش رو که خودت اومدی بقیش رو هم ادامه بده ولی اون ن
عنوان: کتابخانه عجیبنویسنده: هاروکی موراکامیمترجم: بهرنگ رجبینشر:  چشمهتعداد صفحات: 92سال نشر: چاپ اول 1393
موراکامی را دوست دارم. چون محدود به چارچوب‌ها نیست. چون باعث می‌شود بتوانی به گونه‌ای نو نگاه کنی، فکر کنی و عمیق شوی. ردپای کتاب و کتابخانه‌ها در داستان‌های موراکامی من را مست و از خود بی‌خود می‌کند، ذوق می‌کنم، هیجان‌زده می شوم و کتاب را می‌بلعم...
کتابخانه عجیب رمانی کوتاه با چهار شخصیت است، شخصیت‌هایی که به گمانم هم می‌توان به
 
فلسفه را نباید خواند، نباید شنید و حتی نباید دید. فلسفه را باید درک کرد ، باید لمس کرد و لیز خوردن آن را زیر انگشتانت حس کرد. نمی توانی آن را بگیری ، نمی توانی متوقفش کنی ، تنها برای چند لحظه حسش کن.از دور نه ، از نزدیک نگاهش کن.جالب اینجاست می توان هر بی ارزشی را ارزشمند کرد تنها با فلسفه . افتادن یک برگ را ، خاموش کردن یک لامپ را ، نگاه به صف مورچه هارا و مرگ را. در فلسفه ، کافکا ، نیچه ، ویل دورانت ، آلبرکامو و بقیه همه و همه یکی می شوند و تورا بر
کتاب مائده های زمینی مائده های تازه، آندره ژید ، مهستی بحرینی ، نشر نیلوفر
 
+ میرتیل، ما جز در آنات زندگی هیچ نیستیم. تمامی گذشته در لحظه جان می سپرد، پیش از آنکه چیزی متعلق به آینده در آن زاده شود. لحظه ها ! میرتیل ، پی خواهی برد که « حضورشان » چه نیرویی دارد ! چرا که هر لحظه ای از زندگی ما ذاتا منحصر به فرد است: بیاموز که گاه منحصرا در لحظه استقرار یابی.  
 
امروز ساعت شیش بیدار شدم رفتم حموم که هشت بیمارستان باشم. شلوغم نبودا اما منشی خونسرد و ر
 اگه ادامه شون می دادم شابد یکی از ستاره های دنباله داری بودن که هر صد سال یک بار در اسمون ظاهر می شن 
چرا ستاره نشدن و در سیاه چاله ی فراموشی یم برای ابد نابود شدن چون من ترسیدم  تا تونستم تنبلی کردم حالا بعد از مدت ها نوشته هامو می خونم چیزی جز حسرت احساس نمی کنم چی می شد که اراده ی بیشتری داشتم مگه چه قدر سخته که نترسی 
می دونم سبک همینگوی رو ندارم  یا نبوغ کافکا رو  
این منم که که از اکثر مسابقه های داستان نویسی رد شده 
دقیقا اشتباهم همین جا
یادم نیست اسم The Leftovers
را اولین بار کجا شنیدم اما می‌دانم دو چیز مجابم کرد که دیدنش را
شروع کنم؛ اول اینکه نویسنده‌ی سریال، یکی از نویسنده‌های اصلی Lost
است و دوم اینکه موسیقی کار را آهنگ‌ساز
مشهور آلمانی، یعنی Max Richter ساخته است. به موارد بالا
باید خلاصه‌ی سریال را هم اضافه کنم؛ «در
چهاردهم اکتبر، ناگهان دو درصد جمعیت جهان گم می‌شوند.» این توصیف
فوق‌العاده به تنهایی کافی است که آدم دیدن سریال
را شروع کند چه برسد که چیزهای متقاعد‌کننده‌ی
د
من اومدم.  با یه عالمه کتاب اومدم. فکر کن به من پول بدن من بتونم نگهش دارمو کتاب نخرم بعد فکر کن تا آخر ماه فقط ۲۰ هزار تومن دارم :/ هنوز ایمان نیاوردین به دیوونگی کردنای من؟ نمیدونی داشتم میترکیدم چند وقت بود کتاب نخریده بودم. عوضش حالا دارم. دونه دونشو تا آخر شهریور میخونم. یوووهووو مها برام به مناسب روز عکاسکتاب دربآرهٔ عکاسی نوشتهٔ والتر بنیامین و با ترجمهٔ آیدین رحیمی پورآزاد ، نشر حرفه نویسنده رو خرید. اینقدر ذوق دارم بخونمش هرچی زودتر
محاکمه ، فرانتس کافکا ، علی اصغر حداد، نشر ماهی
 
کاملا ضرورت داشت که کا. خود دست به کار شود. به ویژه در لحظات خستگی مفرط، لحظاتی همچون این صبح زمستانی که چنین افکاری بی اراده از ذهنش میگذشت ، این یقین رد کردنی نبود. تحقیری که پیش تر ها نسبت به ان محاکمه احساس میکرد از میان رفته بود. اگر او در دنیا تنها بود ، به اسانی میتوانست محاکمه را تحقیر کند. هرچند که در آن صورت محاکمه ای پیش نمی امد!
 
یه خورده کند میخونم و راستش الانم خوابم گرفته اما اگه بت
1396/9/9
     …
     …
     …
    /\
1397/9/9


سلام عزیزدلم
چند وقتی است می خواهی برایت بنویسم- طاقچه بالا میگذارم که کم نیاورم، انگار که نویسنده ی بزرگی چون تولستوی، داستایوسکی، کافکا یا جین آستین هستم!!! البته این آخری که نیستم، آخر او زن است و هیچ نشان زنانگی در من نیست!!- اولین سالگر عقد و همراهی و همنوایی و هم نفسی مان بهترین فرصت است برای از تو نوشتن، برای تو نوشتن.
یک سال به اندازه یک پلک به هم زدن گذشت، اما خوش گذشت، به خوبی گذشت. با وجود تک دعوا و ق
در یک کشور جدید هستم. در سومین کشور جدید در واقع. روز آخر سفر است و من ساعت‌های پایانی را در کافه پنج نقطه هستم. یک قهوه پرطعم مطلوب سفارش دادم. موسیقی اینجا را متوجه نمی‌شوم. خوشبختانه که موسیقی زبان مشخصی ندارد. مثل خنده. خنده بین‌المللی‌ست؟ نمی‌دانم‌. حقیقتش کشف کرده‌ام که من می‌توانم از روی صدای خنده آدم‌ها با تقریب خوبی، نژادشان را حدس بزنم. به نظرم می‌رسد خنده آدم‌ها لحن دارد. خنده فارسی با خنده عربی، و هر دو با خنده داچ‌ها تفاوت د
این رمان بازتاب وی از ابرانسان نیچه است که داستایوفسکی فکر می کرد جدال خیر و شر در خود انسان نهفته است. این رمان آخرین اثر ناتمام از لیانید آندری یِف است.

این رمان نمایش جامعه اروپایی بورژوا در آستانه جنگ جهانی اول است. به نظر وی جهان تراژدی ترین وضعیت را به خود گرفته است. شاهکارهای ناتمام تاریخ ادبیات کم نیستند. رمان هایی که به هر دلیلی ناتمام مانده اند. به طور مثال کتاب محاکمه و قصر اثر کافکا و نوشته های آدم اول از آلبر کامو که در هنگام تصادف
«پیتر هاندکه» که حالا برنده مهم‌ترین جایزه ادبی جهان شده است، کارنامه ‍مهمی هم در عالم سینما دارد و علاوه بر فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی چند فیلم، تجربه بازیگری نیز دارد.
به گزارش ایسنا، «پیتر هاندکه» نویسنده ۷۶ساله اتریشی که امسال موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد، علاوه بر دنیای ادبیات، در عالم سینما نیز به عنوان کارگردان، فیلمنامه‌نویس و حتی بازیگر چهره‌ شناخته‌شده‌ای است. 
او ابتدا سریال تلویزیونی «شرح وقایع جاری» را در سال ۱
الان که دارم مینویسم بعد از مدتها پای لپ تاپم.داشتم عکسامو میدیدم  خیلی قاطی پاتی شده باید براش وقت بذارم. کتاب جدید رو شروع کردم محاکمه ی کافکارو با ترجمه ی علی اصغر حداد نشر ماهی. زبانم فقط نکالیفشو انجام دادم نمیدونم چرا اصلا امروز یجوری بود. یه جور بد که خودمم نمیدونمم چطور بگم. حوصله نداشتم از یه طرف هم الان خوابم نمیاد که بخوابم باید کانورسیشنو حفظ کنم اما حالش نمیاد. هرچند که در اخر باید انجام بدم. نمیدونم وقتی حرفی ندارم چرا باید بیام
الان که دارم مینویسم بعد از مدتها پای لپ تاپم.داشتم عکسامو میدیدم  خیلی قاطی پاتی شده باید براش وقت بذارم. کتاب جدید رو شروع کردم محاکمه ی کافکارو با ترجمه ی علی اصغر حداد نشر ماهی. زبانم فقط نکالیفشو انجام دادم نمیدونم چرا اصلا امروز یجوری بود. یه جور بد که خودمم نمیدونمم چطور بگم. حوصله نداشتم از یه طرف هم الان خوابم نمیاد که بخوابم باید کانورسیشنو حفظ کنم اما حالش نمیاد. هرچند که در اخر باید انجام بدم. نمیدونم وقتی حرفی ندارم چرا باید بیام
آمنه جان میگفت صد سال تنهایی مارکز خودِ خود رئالیسم جادوییه که بقیه رئالیسم های جادوی قبل و بعد از اون سوءتفاهمی بیش نیست.  من که هیچ وقت صدسال تنهایی رو درک نکردم خود گابریل گارسیا هم در یادداشت های پنج ساله اش از تعبیر و تفسیرهای مختلفی که مردم عادی یا معلمان شعر و ادبیات و اساتید فلسفه و هنر و...  از کتاب صد سال تنهایی میکنن و از گوشه و کنار به گوشش میرسه تعجب میکنه و میگه پیش بینی این چیزا رو نمیکرده. خلاصه ماجرا اینکه مارکز توی یادداشت های
به نام او
بخش رایانه ایش:
یه قراردادی هست که هر کی می خواد برنامه نویسی را شروع کنه اولین برنامه ای که می نویسه چاپ کردن "سلام دنیا" باشه.
چیز های جدیدی دیدم آخرا. بعد درس تکنولوژی که به نظرم خیلی مشکلات داشت(الان می فهمم که بهم شهود نداده) و البته چیزهای زیادی هم یاد داد با نسخه های مختلف سرولت های جاوا آشنا شدم. و البته java nio. خلاصه ی دومی اینه که ما در حالت عادی که روی شبکه حرف می زنیم یا فایل می خونیم (IO) به صورت Blocking عمل می کنیم یعنی برنامه(ترد) ق
داشتم پرسه میزدم ... در نفی دستورالعمل زندگی هدفمندی که برای خودم خیلی وقت پیش نوشته ام ... مثل قهقه ای که رودرروی مرگ و عذاب و سختی و پوچی و هزار داغ دیگر میزنند ... بی اختیار به یاد خندیدن والتر وایت می افتم ، در یکی از قسمت های پایانی چهارمین فصل Breaking Bad و آن صحنه ای که جدا از هر توصیف روان شناسانه فعلا می خواهم فقط حسش کنم ...
خلاصه ؛ داشتم پرسه می زدم ... بین Review های گوناگونی که برای کتاب های مختلفی در GoodReads نوشته اند ، و نمیدانم و نمیدانستم به دنبا


«نیتن، تو آخرین نویسنده‌ی معروف این دهه‌ای –مردم هزار جور حرف می‌زنن. سوال من اینه که چرا دست‌کم به دیدن دوستای قدیمیت نمی‌ری.»ساده بود. چون نمی‌توانست بنشیند پیش روی آن‌ها و از این‌که آخرین آدم معروف دهه شده است شکوه و گلایه کند. چون تبدیل شدن به میلیونر بینوایی که درک‌اش نمی‌کنند واقعا موضوعی نیست که آدم‌های باهوش بتوانند زیاد در موردش حرف بزنند. حتی دوستان. اتفاقا دوستان کمتر از همه، و به‌خصوص وقتی نویسنده هم باشند.

زوکرمن ر
روزگار غریبیست، هوای پاک را جلوی درب خانه‌مان پارک کرده‌اند و یک نفر نیست که بگوید آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ گویا خوشش می‌آید حرصمان بدهد. درست همین حالا که خروج از خانه‌ حکم ورود به قصر کافکا را پیدا کرده است، سر و کله‌اش پیدا شده است. و زمین نیز چه قدر تلافی‌جویانه دارد نفس می‌کشد، هر چه قدر بیشتر، آدم خاک می‌کنند، او دهانش را بیشتر باز می‌کند. و چه قدر در این شرایط آزادتر است آن که زندانی بوده است. برای او چه فرقی دارد دور تا دو
از چهارشنبه که بیکار شدم ول چرخیدماتاقمو تمیز کردم
فیلم دیدم
ادامه کتابامو خوندم
فیلم چی دیدم؟
مغزهای کوچک زنگ زده که خب خوب بود ولی دیگه نقش نوید محمدزاده داره تکراری میشه همش فقرو پلیس واعدام ولی خب قشنگ بود
اتاق تاریک:مسئله حریم خصوصی بچه ها برای والدین خیلی مهمه مخصوصا توی سن پایین چون عملا بچه نه اختیاری داره نه عقلش درست و حسابی میکشه جریان چیه،دراین باره هم فیلم و کتاب و کلیپای مختلفی دیدیم و بنظرم پدرومادرا دیگه اگاهی و کسب کردن و م
دقت کردی؟ نمیدونم چند وقته اما از خزعبلات مغزم نمینویسم. البته نه اینجوری که نوشته های الانم خزعبلات نباشن ولی اونجوریم نیست. بیشتر در مورد کتابایین که میخونم. شاید چون دنیام دقیقا همین کتابان. اما من وقتی که گم میشم بینشونو یادم میره بگم. یادم میره بگم کجای کتابام. یادم میره مثل الان بگم یوزف کا پرونده اش کسل و بی حوصله ام کرده و دلم میخواد باهاش خدافظی کنم چون نمیفهممش. نمیفهمم یوزف کا و ماجراشو که چی میگه. 
شایدم نباید بگم اما دلم میخواد بگ
1- تو تصویر سمت چپ گفتگوی من با خانم موافق رو در واتساپ مشاهده میفرمایید. همانطور که گفته بودم برون‌گرایی و نشاط ایشون از پیام‌هاشون هم مشخصه. ان‌شاءالله همیشه خوب و خوش باشن :)
2- راستی آقا این ساندویچ‌ها چرا اینقد کوچولو شدن. روزی که رفته بودم دانشگاه کارهای تسویه‌حساب رو انجام بدم، ناهار رفتم ساندویچی. یه ساندویچ همبرگر سفارش دادم. وقتی دیدمش تعجب کردم. قبلنا ساندویچ میخریدیم نزدیک به دو برابر اون بعد تازه دونونه‌ش می‌کردیم!
3- آقا میدو
توی تاریکی می نشینم و ریسه را به پنجره آویزان می کنم:"داشتم روی ویرایش آن مقاله کار می کردم. بعدش می خواهم شروع کنم. زندگی واقعی را. خواندن و نوشتن و دیدن و حتی درس خواندن بدون استرس..."این ها را زیر نور ضعیف ال ای دی ها توی دفترم می نویسم. برف شدت گرفته. آنقدر پرزور می بارد انگار که عزمش را جزم کرده آتش کارگران ساختمان رو به رویی را هر طور شده خاموش کند.فکر می کنم. برف چاق بود که نمی نشست یا برف ریز؟ یادم نمی آید. تکیه داده م به صندلی و انگشتانم با چ
خواندن رمان باعث می شود یک نوع دیگر از زندگی را بیاموزیم. هر رمانی می تواند ما را به سمت زندگی جدیدی هدایت کند و در تازه ای برای ما باز کند که شاید از آن اطلاعی نداشته ایم. برخی معتقد هستند که خواندن رمان به مراتب از فیلم و موسیقی و یا تئاتر برای ما بهتر است.
اگر دانلود رمان و یا داستان، تبدیل به عادت روتین زندگی ما شود، می تواند قدم بزرگی برای رسیدن به خود شکوفایی باشد. می توان از بین تمام قالب های ادبی رمان را از همه مهم تر دانست. رمان ها می توا
١. در جستجوی زمان از دست رفته (مارسل پروست)
٢. برادران کارامازوف (فیودور داستایوسکی)
٣. کوه جادو (توماس مان)
٤. سفرای کبار (هنری جیمز)
٥. دون کیشوت (میگل د سروانتس)
٦. موبی دیک (هرمن ملویل)
٧. ابشالوم، ابشالوم! (ویلیام فاکنر)
٨. جنگ و صلح (لئو تولستوی)
٩. تام جونز (هنری فیلدینگ)
١٠. ماجراهای هاکلبری‌فین (مارک تواین)
١١. صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)
١٢. بال‌های کبوتر (هنری جیمز)
١٣. جنایت و مکافات (فیودور داستایوسکی)
١٤. آرزوهای بزرگ (چارلز د
چند وقت پیش در مسجد نصیرالملک شیراز نشسته بودم و حیرت زدگی توریستهای خارجی در برابر رد شدن نور از شیشه های رنگی مسجد را نگاه میکردم . به این فکر کردم که یک نفر در ایران ، بدون اینکه بنشیند فکر کند چطور جهانی شود، از سر ذوق و قریحه ایرانی اش، بینایی ساخته که چون تمام ذوق و قریحه ایرانی را در آن رعایت کرده، سالانه هزاران توریست برایمان جذب میکند، چیزی که از نظر ما ایرانی ها شاید بسیار عادی به نظر برسد. همانجا هجوم اطلاعاتی که به سرم میامد باعث شد
امروز آزمون ورودی ام را هم دادم و به طور رسمی آخرین روزم به عنوان یک دانش آموز راهنمایی بود :)
بیست و سوم، آخرین امتحان نهایی ام را که دادم، میخواستم بیایم و درباره ی این سال و دوسال قبلش بنویسم. همان شب با یکی از دوستان عزیز صحبتی پیش آمد در باب من و اخلاقیاتم. یک سری عیب ها را گفت که رویشان فکر کردم و سعی کردم تغییرشان دهم. این شد که ان موقع پست نگذاشتم.
فکر می کنم خیلی تغییر کرده ام. خیلی خیلی. احساس می کنم تغییرات این دوره ی سه ساله، از کل دوره ی
یک:
پرسش من از موی تو چه بود...جز عشق!
خورا به باد داد ...
تا پاسخ مرا ...نداده باشد!
دو:
پیر شدی ولی عشق را فراموش نکردی ...
چون مادرت ...
زنده ماند تا...پیری تو!
سه:
رضا(ع)اگر زندانی نبودم عجیب بود ...
پشت پنجره ها !دعایم ازادی بود...از دنیای خودم!
 
چهار:
می نالم ...
بین مردن و زنده ماندن ...
بین زیست و مرگ ...
که حیاتم ...
خیالی بیش نبود ...
که آمار مرگ مرا فراموش می کرد ...
وزندگی ...مرا چون روح ...حساب!
پنج:
خوردم به صورتت... مثل نسیم و بوسه هاش ...
رد کردی ام ...
انگار عشق ر
این نویسنده کتابهای بسیار زیادی را به رشته تحریر در آورده که می توان از زیر به آنها اشاره کرد : 
1-جرم و مجازات  > نوشته شده در تاریخ : 1866
2-شیاطین  > نوشته شده در تاریخ :1872
3-خاطرات خانه ای اموات  > نوشته شده در تاریخ : 1862
4-اَبله  > نوشته شده در تاریخ : 1869
5-رویای عمو  > نوشته شده در تاریخ : 1859
6-روستای استپانچیکو  > نوشته شده در تاریخ : 1859
7-قمار باز  > نوشته شده در تاریخ : 1867 > رمانی که تنها در 26 روز توسط داستایوسکی نوشت شد .
8-همزاد  > نو
حدود یک ماه پیش کارخانه‌ی مزدا صد ساله شد. این نوشته را باید آن موقع‌ها منتشر می‌کردم. ولی من همیشه دچار بی‌وقتی بوده‌ام خب...به دلایل مختلف به مزدا ارادت ویژه‌ای دارم. در طول ۱۰سال گذشته تمام ماشین‌هایی که صاحب‌شان بوده‌ام ردی از مزدا را با خود داشته‌اند. پراید هاچ‌بکی که ۱۰سال پیش سوارش بودم (لاک‌پشت) از یک موتور کاربراتوری بهره می‌برد که اصالتا دست‌پخت مزدا بود. بعدها فهمیدم که پراید هاچ‌بک ما در روزگاران قدیم مزدا ۱۲۱ ژاپنی‌ها ب
شاید اولین وبلاگی که خواند وبلاگ عمویش بود که درباره اخبار روستایشان می‌نوشت. بعد کم‌کم با وبلاگ‌هایی آشنا شد که در هر یادداشت کلی مطلب آموختنی و نقد و بررسی و پیشنهاد بود. در هر کدامشان نگاهی نو به موضوعات بود. وبلاگ‌هایی که ماهیانه بیش از دو سه نوشته منتشر نمی‌کردند. اما همان یادداشت‌های کم تعداد ولی پرمحتوا کافی بود که او را تشویق به خواندن یک کتاب، دیدن یک فیلم یا شنیدن یک موسیقی یا دقیق شدن در یک نقاشی و یا حتی توجه به یک فرهنگ نادرست
آموزش آلمانی در مشهد
امروزه طرفداران زبان آلمانی بسیار بیشتر از قبل شده­است. افراد زیادی به اهمیت این زبان پی برده و برای یادگیری آن برنامه­ریزی می­کنند. اما سوال مهم این است که اهمیت فراگیری زبان آلمانی در چیست؟ در این مقاله، موسسه زبان حافظ با بررسی دلایلی که باعث می­شود یادگیری زبان آلمانی بسیار مهم­تر از گذشته باشد و همچنین راهنمایی‌هایی برای یادگیری این زبان می‌پردازد پس با ما همراه باشید.
چرا باید آلمانی یاد بگیریم؟
1. فراگیری زبان
آموزش زبان آلمانی در مشهد
امروزه طرفداران زبان آلمانی بسیار بیشتر از قبل شده­است. افراد زیادی به اهمیت این زبان پی برده و برای یادگیری آن برنامه­ریزی می­کنند. اما سوال مهم این است که اهمیت فراگیری زبان آلمانی در چیست؟ در این مقاله، موسسه زبان حافظ با بررسی دلایلی که باعث می­شود یادگیری زبان آلمانی بسیار مهم­تر از گذشته باشد و همچنین راهنمایی‌هایی برای یادگیری این زبان می‌پردازد پس با ما همراه باشید.
چرا باید آلمانی یاد بگیریم؟
1. فراگیری
اگر یک روز،یک ساعت، ناگهان همه چیز بخواهد به یک چیز تبدیل شود، برترین آنها عشق ورزیدن است.
داستایوفسکی
-----------------------------------
عاشق هیچ زنی نمی شود هیچ شاعری و عاشق هیچ مردی هیچ فاحشه ای..
عاشق هیچ رعیتی نمی شود هیچ شاهزاده ای و عاشق هیچ درویشی هیچ پادشاهی
-----------------------------------
چرا به اندازه‌ی نگاه‌هام تصویر از تو در یاد ندارم ؟ کجای روزهایی که گذشت یادهای امروز پنهان شده است ..
سیدمحمد مرکبیان
-----------------------------------
و عشق  نرسیدن من بود  به قطاری  ک
اگر یک روز،یک ساعت، ناگهان همه چیز بخواهد به یک چیز تبدیل شود، برترین آنها عشق ورزیدن است.
داستایوفسکی
-----------------------------------
عاشق هیچ زنی نمی شود هیچ شاعری و عاشق هیچ مردی هیچ فاحشه ای..
عاشق هیچ رعیتی نمی شود هیچ شاهزاده ای و عاشق هیچ درویشی هیچ پادشاهی
-----------------------------------
چرا به اندازه‌ی نگاه‌هام تصویر از تو در یاد ندارم ؟ کجای روزهایی که گذشت یادهای امروز پنهان شده است ..
سیدمحمد مرکبیان
-----------------------------------
و عشق  نرسیدن من بود  به قطاری  ک
- کتاب بیهوده چگونه کتابی است؟ + کتابی است که جز از کتاب ها سخن نمی گوید، مانند همین کتاب.- پس نگاشتن آن چه ثمر دارد؟ + کتاب ها جعبه های موسیقی لبالب از مرکب اند. خواستم چند نت لطیف را، چند نغمه لالایی را درست پیش از آن که به خاموشی گرایند، گرد آورم.- آیا ادبیات چیزی برتر از لالایی نیست؟ + ادبیات اگر به شادمانی نغمه هایی که کودک را به خواب می برد، می رسید، کاری بس بزرگ کرده بود، همان شادمانی حزن آمیز و بس شگرف که سال ها بعد شناخته می شود، لطافت جهان
حال تنهایی رفتن را نداشتم. ساعت 4 بود که حامد زنگ زد. گفت کجایی؟ گفتم خانه. می‌خواستم از خانه بزنم بیرون. ولی حالش را نداشتم. از آن عصر پنج‌شنبه‌ها بود که لش کرده بودم و نیاز داشتم یکی به اندازه‌ی 30 سانت من را جابه‌جا کند تا به زندگی برگردم. تلفن حامد همان 30 سانت جابه‌جایی بود. حامد گفت دارم می‌روم برنامه را. بیا برویم. گفتم باشه. 
هفته پیش بهم گفته بود. راستش برایم خود سخنرانی جذابیتی نداشت. من از شنیدن در مورد سفر و فواید سفر اشباع شده‌ام. و
‍ ‍
با درود خدمت خوانندگان عزیز
از امروز دوره نویسندگی (دو جلسه ای) به صورت رایگان برای دوستان گرامی برگذار میشه، میخوام توی این دوره اصول و اصل مطلب و همینطور چکیده ای از نویسندگی رو آموزش بدم و در اختیارتون بزارم.
توجه داشته باشید این دوره ها به صورت فشرده هستن پس دست کم نگیرید.
در بخش اول می خواهیم درباره این صحبت کنیم که در آغاز نویسندگی باید از کجا شروع به نوشتن کنیم؟
آیا تحت تاثیر نویسندگان پیشکسوت بنویسیم؟
آیا اینکه به کلاس های داستا
‍ ‍
با درود خدمت خوانندگان عزیز
از امروز دوره نویسندگی (دو جلسه ای) به صورت رایگان برای دوستان گرامی برگذار میشه، میخوام توی این دوره اصول و اصل مطلب و همینطور چکیده ای از نویسندگی رو آموزش بدم و در اختیارتون بزارم.
توجه داشته باشید این دوره ها به صورت فشرده هستن پس دست کم نگیرید.
در بخش اول می خواهیم درباره این صحبت کنیم که در آغاز نویسندگی باید از کجا شروع به نوشتن کنیم؟
آیا تحت تاثیر نویسندگان پیشکسوت بنویسیم؟
آیا اینکه به کلاس های داستا
‍ ‍
با درود خدمت خوانندگان عزیز
از امروز دوره نویسندگی (دو جلسه ای) به صورت رایگان برای دوستان گرامی برگذار میشه، میخوام توی این دوره اصول و اصل مطلب و همینطور چکیده ای از نویسندگی رو آموزش بدم و در اختیارتون بزارم.
توجه داشته باشید این دوره ها به صورت فشرده هستن پس دست کم نگیرید.
در بخش اول می خواهیم درباره این صحبت کنیم که در آغاز نویسندگی باید از کجا شروع به نوشتن کنیم؟
آیا تحت تاثیر نویسندگان پیشکسوت بنویسیم؟
آیا اینکه به کلاس های داستا
‍ ‍
با درود خدمت خوانندگان عزیز
از امروز دوره نویسندگی (دو جلسه ای) به صورت رایگان برای دوستان گرامی برگذار میشه، میخوام توی این دوره اصول و اصل مطلب و همینطور چکیده ای از نویسندگی رو آموزش بدم و در اختیارتون بزارم.
توجه داشته باشید این دوره ها به صورت فشرده هستن پس دست کم نگیرید.
در بخش اول می خواهیم درباره این صحبت کنیم که در آغاز نویسندگی باید از کجا شروع به نوشتن کنیم؟
آیا تحت تاثیر نویسندگان پیشکسوت بنویسیم؟
آیا اینکه به کلاس های داستا
‍ ‍
با درود خدمت خوانندگان عزیز
از امروز دوره نویسندگی (دو جلسه ای) به صورت رایگان برای دوستان گرامی برگذار میشه، میخوام توی این دوره اصول و اصل مطلب و همینطور چکیده ای از نویسندگی رو آموزش بدم و در اختیارتون بزارم.
توجه داشته باشید این دوره ها به صورت فشرده هستن پس دست کم نگیرید.
در بخش اول می خواهیم درباره این صحبت کنیم که در آغاز نویسندگی باید از کجا شروع به نوشتن کنیم؟
آیا تحت تاثیر نویسندگان پیشکسوت بنویسیم؟
آیا اینکه به کلاس های داستا
‍ ‍
با درود خدمت خوانندگان عزیز
از امروز دوره نویسندگی (دو جلسه ای) به صورت رایگان برای دوستان گرامی برگذار میشه، میخوام توی این دوره اصول و اصل مطلب و همینطور چکیده ای از نویسندگی رو آموزش بدم و در اختیارتون بزارم.
توجه داشته باشید این دوره ها به صورت فشرده هستن پس دست کم نگیرید.
در بخش اول می خواهیم درباره این صحبت کنیم که در آغاز نویسندگی باید از کجا شروع به نوشتن کنیم؟
آیا تحت تاثیر نویسندگان پیشکسوت بنویسیم؟
آیا اینکه به کلاس های داستا
مقدّمه
متفکّران اگزیستانسیالیست در طیّ چند قرن گذشته شماری از بزرگترین آثار فلسفی و ادبی‌ای را که تاکنون تمدن غرب به چشم خود دیده است خلق کرده‌اند. اما شرحِ این مسأله که براستی اگزیستانسیالیسم بیانگر چه چیزی است امری بسیار مشکل می‌نماید. هدف از این مقاله ارایۀ درکی بهتر از اگزیستانسیالیسم و شماری از اندیشه‌هایی است که از سوی بزرگترین متفکران این جنبش بیان شده است. پیش از شروع می‌باید به این نکته توجه کرد که اگزیستانسیالیسم مجموعۀ بسیا
iran_Adab va Nashr dasstani .   

                                  حواشی پیرامون  وزارت اارشاد اسلامی دولت تدبیر و امید  و اثری بنام  «نیلیا» 
                             
 
       
 
تکنیک های داستان نویسی جدید در غرب، در ادبیات داستانی امروز ایران نیز تأثیر چشم گیری داشته است. نمودهای تکنیک های مدرن را می توان در داستان های کوتاه منتشر شده در چند سال اخیر یافت. از جمله ظهور روزنه ی باریکه ای از نور در ظلمات خفقان کلیشه های پرتکرار داستان نویسی خلاق کشورمان که با

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها