نتایج جستجو برای عبارت :

چرا خدا دست از سرمون بر نمی داره؟

اینجا داره برف می باره؛ از اون برف های رویایی و انیمیشنی :)انگار کن فرشته ها اون بالا داشتن با بالشتا بازی می کردن و رو سر و تن همدیگه می کوبوندن و حالا ترکیده و داره رو سرمون پَـــر می باره ^_^
پــَر...پـــَــــر... پــَــــــــــــــــــر می باره... :)
+ محض تصور دونه های خیلی درشت برف.
رییسمون یه دوربین آورده گذاشته پَسِ سرمون ک دقیقا همه جا صفحه کامپیوتر،گوشی ،توی کشو همه جا رو دید داره 
بعد این دوربین قابلیت ضبط و پخش صدا رو داره،روز دومی ک دوربین گذاشته بود یهو یه صدایی اومد سلام !!قشنگ سکته کردم .بعد فهمیدم این مرتیکه داره با دوربین باهام حرف میزنه ...کارد میزدی خونم در نمیومد
بعد هم هفته پیش بهم گفت : شما با آقای شهیدزاده هماهنگ کردید ولی نتیجه رو به من گزارش نکردین. من عصرش ک چک میکردم متوجه شدم!! تا این حد بیکار و عنه ...
فکر میکنم به دوران پست کرونا (شایدم میان_کرونا) رسیدیم، 
دیگه نه کسی میرقصه
نه گریه میکنه
نه فحش میده
نه جوک میسازه
نه پست میذاره
نه خوشحاله
نه نالانه
نه تشکر میکنه
نه تذکر میده
دیگه هممون به صفر مطلق رسیدیم
چیزایی که فکر نمیکردیم به سرمون اومد و از سرمون گذشت و هیچیمون نشد :| 
ما الان گولاخای پوست کفتی بیش نیستیم!
من بنده عبد تو هستم 
ولی خوب بعد دوتا بچه داشتن بچه سوم سخته از پسش بر نمیام مجبورم سقط کنم.
ولی نذر میکنم به گربه ها بیشتر کمک کنم بتونن تو حیاط خونه ما بچه دار بشن.از وقتی اون گربه رفت منم از رفتنش خوشحال شدم زندگی این شکلی شد راستش ما زیاد با طبیعت خوب نبودیم که این بلاها داره سرمون میاد .
چرااااا
چرا وقتی بدمون بیاد سرمون میاد ولی وقتی خوشمون بیاد سرمون نمیاد؟!این انصاف نیست:(
امروز خانمx نشست دفتر و خیلی خصوصی درمورد خودش و زندگیش باهام حرف زد و گفت:تو که انقدر درکت بالاست میخوام بگی چیکار کنم.خب هر همکاری وارد میشد بعداز برخورد خانمx سریع عذر خواهی میکردو خارج میشد...و این جرقه دوم ِِ برای یه سری اتفاقات...خدا به خیر بگذرونه
از برخی خصوصیات همسرشون میگفتن و یه جا از غیرت و عاطفه و ایمان همسرش اشکمو به زور کنترل کردم که خانمx هم
مریض شدم. تا همین حالا که از دوازده شب گذشته مهمون داشتیم، سرسام گرفتم. یه خروار تست و درد و مرض و کوفت و زهرمارم مونده، هر غلطی میکنم ساعت مطالعه م بیشتر از 5 ساعت نمیشه و حس کند ذهن بودن بهم دست داده، رشته ریاضی "فیزیکه" و فیزیکم از همه چیم داغونتره همچنان، کتابی که قد کلیه م پولشو دادم جر خورد، الان فهمیدم امتحان شیمی داریم، صبح ساعت 5 باید پاشم، بعد از ظهر دندون پزشکی...
شب بخیر... یه کم برام دعا می کنید؟
نمیفهمم واقعاااا،طرف فقط ۱ساعت وربع با خونه پدرمادرش فاصله داره بعد چقدرررر گریه و زاری میکنه همش.....اخرهفته ها هم همیشه خونه مادرش ایناست...
خدایاااا پس ما دل نداریم؟؟؟؟؟
بعضی وقتها دلم برای خودم میسووزهاااا میسوزه.....
والا بخدا...
دست تنها....
تو مملکت غریب....
صبح تا شب میدویم که بتونم به درس و کار و زندگیمون برسیم...
شب وقتی سرمون به بالش میرسه،اول میمیریم بعد میخوابیم....
زشته بخدا.....یکم رو ظرفیتمون کار بکنیم....
قرار بود اینجا دیگه گله نکنم
اما انگار نمیشه
مثلا خیر سرمون اومدیم شمال...
از خونه در نمیایم بیرون دلم پوسید تو این چهاردیواری
صبح تا شب همه میرن مسجد من میمونم با 500متر خونه واقعا ترسناکه!
اومدم یه شب برم مسجد داستان شد
پدرشوهر هم از امروز تعطیل شده صبح تا شب جلوی تلوزیون خوابیده زده شبکه خبر داره اول و اخرشون و فحش میده!
دولت نامردان، دولت نامردان! سگ برینه تو کله این برینه تو کله اون
بدبخت سگ خسته شد! خدایا چی میشد روزه برای سیگاری ها هم واجب
بسم الله الرحمن الرحیم ./
 
محمدحسین یک سالشه ! تب ِ بیرون رفتن داره بچه ... یه جا بند نمیشه ، هر وقت میخواد از خونه بزنه بیرون ، درو روش قفل میکنن ! مامانش میدونه که به محض اینکه پاشو بذاره بیرون سه طبقه پله رو میره بالا و میاد پایین ... احتمال میده بخوره زمین ... فقط احتمال ! اون یه مادره ، و عاشق بچه ش ... ازش‌ مراقبت میکنه :) خدا هم یه وقتایی همه ی درا رو رومون قفل میکنه ! فرقش اینه که خدا احتمال نمیده بلایی سرمون بیاد ، مطمئنه ... خدایا برای همه ی بلاها
نمی‌دونم فقط من اینطوری ام یا بقیه آدم ها هم وقتی میرن خونه یه بزرگتر همین حس رو دارن اونجا هرچقدرم نوساز باشه بازم حال و هوای روزهای بی دغدغه کودکی رو داره و بوی اون روزا رو میده ؛ روزهایی که با ث و ن ز غوغای جهان فارغ بودیم و فقط از ته  دل میخندیدیم و مربای مامان جون پز می‌خوردیم روزهایی که ن که از من و ث یک سال بزرگتر بود یواشکی بهمون میگفت دوست داره عروس بشه و من و ث بهش میخندیدیم . اونجا خودم رو واسه خاله ها لوس میکنم و اونا هم قربون صدقه قد
دو تا چیز توی دنیا به شدت ناراحتم میکنه ...
اولیش آسیب رسوندن به بچه هاس واقعا از دیدن مادری که بی دلیل بچه اشو میزنه یا تو تربیت و تغذیه اش کوتاهی میکنه عصبی میشم ...
همکارم دو تا بچه داره که اصلا دوستشون نداره قوت غالبشون فست فوده .بچه ها گرسنه نمیمونن کتک نمیخورن اما ذره ای محبت از این زن نمیبینن انگار که یتیمن ...یه وقتا وقتی داره با افتخار میگه که بودن بچه ها برام اهمیتی نداره و اونام لنگه باباشونن و دوسشون ندارم و دوستم ندارن کازمون به جر و ب
 ولادت آقا بالا سرمون، اون که دلش برامون ریش ریش می شه و دل ما ماهی یک بارم
براشون تنگ نمی شه، نه صداش می کنیم، نه برای ظهورش دعا می کنیم، چه راحت فراموشش
کرده ایم و بعضی ها اصلاً می گن: کی هست، اون ها کلاً پرت روزگارند، مبارک باد.
امام زمان (عج)، مثل یه عطر آشنا همه جا وجود داره و باهامون بدون این که بدونیم کیه، حرف می زنه
و برامون آرزوهای قشنگ و زیبا مثل شکوفه های گیلاس می کنه؛ ولی بعضی های بی حواس، با مسخره کردنآرزوهاش، مسخرش می کنن.
تو این دن
اینترنت شهر ما چند دقیقه پیش وصل شد.از صبح داشتم فکر میکردم یعنی امکان داره دیگه به اینترنت جهانى وصل نشیم ؟و در اون صورت چه اتفاقی میفته؟
والا اگه این اتفاق میفتاد تعجب نمیکردم.ولی ایا مردم تحمل پذیرشش رو داشتند؟؟
باری به هرجهت این مدت یه حق طبیعی و اساسی رو ازمون گرفته بودند و دوباره بهمون پس دادن.حالا هم دلیلی برای خوشحالی نیست.یادمون نمیره که هیچکس نبود توى این مدت تا این محدودیت رو با یه کلیک از سرمون برداره،اونم وقتی که خیلی ها توانا
دو تا چیزو اگه نگم به دلم می مونه
یکی اینکه چرا در حالی که شعبده حرامه انقدر داره رواج پیدا میکنه؟
حتی توی عصر جدید شرکت کننده ی شعبده بازم داشتیم که اتفاقا در مقابل سازه های ماکارونی که رکوردم داشت و علمی بود و مبتنی بر تلاش و یک تفریح و استعداد بود، اون شعبده باز رای آورد؟
 
یکی دیگه اینکه مگه تخته ی نرد خرید و فروش و بازیش حرام نیست؟ پس چرا انقدر اونم رواج داره؟؟؟؟؟
 
آلات و ادوات موسیقی چرا باید توی عزاداریای ما باشن؟
 
چی از دین باقی گذاشت
امشب از اون شبهاست که آدم بی خوابی میگیره. شاید خیلی شبیه سالهای قبل نباشه اما من بی خوابی زده به سرم از این که بهار از راه رسیده و فردا یه شروع دوبارست. کمی هم میترسمو نمیدونم چی قراره به سرمون بیاد با این همه اخبار هولناکی که مدام برامون تکرار میشه آدم استرس میگیره. :(((( کاش سال جدید آرامش بیشتری داشته باشیم. و زندگی کردنمون مفید باشه. کاش بتونم ادم بهتری باشم چه برای خودم و چه برای دیگران. امیدوارم مریضی دست از سرمون برداره و سلامتی باشه. 
خل
 
تنها نشدم. خسته هم کلاً نبودم. فقط زیر چند خروار دلتنگی گیر افتادم. فکر کردم. مهستی گوش دادم. فکر کنم نتیجه داد. شایدم بدتر شد. باید یه تایمی بذارم برای تخلیه شدن از این انبوه فکر. امروز هومان حرف قشنگی زد: انقد سرمون شلوغه و بدبختیم که وقت به‌گا رفتن هم نداریم.
چقدر متمرکز شدن رو ضعف ها خاکستری‌ه. هر چقدر که خوش‌بین و مثبت و آخ‌جون قراره یه آدمی بشم که فلان ضعف رو نداره، همون قدر هم زودتر زمان بگذره و آدمی بشم که فلان ضعف رو نداره میشی. تاب گذر زمان رو نداری. تاب این وسط ها رو نداری. اول x رو برطرف می‌کنم بعد y. بعد z رو میخرم بعد فلان می‌کنم. و دوری از همه‌شون و خسته میشی. بدتر از این ها ضعف هاییه که نیاز به تلاش نداره. نیاز به گذر زمان داره. اونوقته که زمان نمیگذره.
 
 
+چقدر آروم شدم ناگهان.
++د کتره مسی
نشد که ماه بتابه رو ما،
بریم بیرون از زیر این سایه‌ها،
نشد بره از رو سرمون این ابر سیاه،
...
منم توی ابرا دنبالت می‌گردم،
تا شاید یه‌روز، با بارون بیای واسم.
...
من قول می‌دهم بهت، یه‌جا شاید بهشت...
 
پ.ن: بچه‌ها ببخشینم به‌خاطر کامنت‌ها. زیاد خوب نیستم که بتونم جواب بدم. ببخشید.
امروزه همه ما از مدرسه بدون شوخی بدمان میاید. دلایل زیادی داره
 من اینجا چند تا دلیل کوتاه میگم شاید اموزش پروش به فکر ما  بچه هاشد و این انتقاد را پذیرفت 
  ما بچه ها معمولا  از نصف بیشتر   تو مدرسه ایم. چرا باید احساس بدی نسبت بهش داشته باشیم؟! اولین نکنه. اینه اکه  ما دوازدهمی ها  دیگه اب از سرمون گذشته دیگه نمیتونم بیایم  بعضی چیزا ساده رو  الان یاد بگیریم   منظورم کتاب های  مثل تحلیل مدیریت. سلامت هست. هرچیزی جای خود  دیگه ما ها موندیم درس
 
سلام دوستان بیانی
امیدوارم حالتون خوب باشه،،
این روزا همش اتفاقات عجیب و غریب میفته. سیل و زلزله و ‌...
آخریش هم که کرونا
ان شالله هیچکدومتون هیچوقت مریض نشین. ولی به نظرتون وقتش نشده یذره به خودمون بیایم؟؟
ما نباید یذره فکر کنیم که چرا این اتفاقا میفته؟!
شاید یجای کارمون مشکل داره که اینهمه بلا داره میاد سرمون.
ولی نمیدونم چرا ما با هر اتفاقی سر جای اول خودمون هستیم و از خدا میخوایم که همه چیو درست کنه!!
امروز که بیرون بودم تقریبا همه جا باز
خانوم‌های خوشگلی که ازین جا رد میشین میخوام ازتون راهنمایی بگیرم.
ما دخترا باید پشت هم باشیم همیشه.
خب دوستان اگه پسری بشدت بنظر شما سکسی باشه چیکار میکنید؟
۱ شب با عکسش میزنیم
۲ براش نود میفرستیم تا از کله ش دود بلند شه
۳ سرمون رو به درس و جاهای دیگه گرم میکنیم تا یادمون بره
۴سایر موارد(با رسم شکل)
از خونه زود تر راه افتادم و قبل دانشگاه یه سر رفتم انقلاب پی مقوا ، مهدیس هم میخواست چسب رنگی بخره
از رو به رو دانشگاه که داشتم رد میشدم یه پیر مرده رو دیدم داشت خطاطی میکرد
ایه الله نور السماوات رو دادم برام بنویسه میخواستم باهاش ماندالا بکشم
یک معطل شدم و طول کشید
بعد که تموم شد و راه افتادیم سمت دانشکده
یه اقاهه بهم گفت خب این همه از این چیزا نوشتید به کجا رسیدید
محل نذاشتیم و قدم هامونو یکم تندتر کردیم
همینطوری داشت پشت سرمون میومد و حرف م
اینو فهمیدم که این گروه از ادما وقتی از سد سخت رد شدن جذابیتشون از دست میدن و شروع میکنن ب خزعبلات تکراری گفتن
اینجا همه زیادی شبیه هم شدن
جوری ک با شناخت کامل ی نفر میشه رفتار یکی دیگه رو تو اینده نزدیک حدس زد ک این هم خوبه ،هم بد
بده چون کسل کنندس زندگی‌ت رنگاشو از دست میده
خوبه چون احتمالا شکست و ضربه خوردنت کمتره

اینجا خلاقیت مرده و برا احیا کردنش اصلا تلاش نمیکنن و تنها چیزی ک براشون اهمیت داره جواب مطلق درسته و اگه اشتباهی باشه مسخره و ط
وقتی یکی حساسه با کوچکترین شوخی و مطلک ناراحت می شه چه خاکی تو سرمون بکنیم. ^o^ 
من خودم دنبال خاک های زیادی گشتم که بریزم بسرم. (^o^) 
اما فایده نداشت حتی چندبار هم خاک و آب قاطی کردم و گل درست کردم و زدم به سرم اما باز هم فایده نداشت. چون جهان بینی طرف رو بخوایم درست کنیم مقداری کمی جون انسان بالا می آد. تقریبا تا لب. ^_^. 
بهترین راه حل که بهش دست یافتم حدیث زیره. هرچند طرف حساسه بازهم یه سری توجیه می کنه اما این حدیث رو بگید. 
گوش کن یادداشت کن به درد
ﺳﺴﻪ ﺍﻡ ﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻔﺘﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻥ گفت ولنتاین نزدیکه  ﻧﻔﺴﻢ ﺑﻨﺪ ﺍﻣﺪ
 
‏عجیب‌ترین نوع خودبرتربینی رو بعضی متالهدا دارن.چون صرفا موسیقی‌ای که گوش می‌کنن با بقیه تفاوت داره فکر می‌کنن خودشونم خیلی تفاوت دارن و این "تفاوت" دلیل برتریه.
 
‏رفتم پشت‌بوم که خودکشی کنم پدرم اومد تو حیاط گفت داری چه گوهی میخوری؟ بهش گفتم من دیگه نمیتونم میخام خودمو خلاص کنم پدرم با لحن مهربونی گفت پسرم حداقل بذار اون دو تا کلیه‌ها رو بفروشیم بعد
آقای برادر اومده اینجا که مثلا هم کمک کنه به اتمام سفارشاتمون و هم کار یاد بگیره که بعدا بتونه کسب و کار خودشو راه بندازه...
اگه میدونستم هدفش از اینکه میگه کار راه بندازم بحث پول بیشتره میگفتم اوکی حق داری... اما در واقع میدونم تصوری که از کار برای خودش داره با واقعیت زمین تا آسمون فرقشه... دنبال اینه وقت آزادش بیشتر باشه. اما حقیقت اینه که وقتی کار راه میندازی دیگه جمعه با شنبه؛ شب با روز؛ مریضی با سلامت فرق نداره. 
اگه جاده کارآفرینی هزار کیل
کلاس پنجم بودم!یادم نیس سر کدوم درس بود،خانم ”ج” داشت از جنگ ایران و عراق می گفت که ازش پرسیدم: وقتی عراقیا این همه بلا سرمون آوردن، چرا هنوز باهاشون خوبیم؟گفت: تا آخر عمر که نمیشه با کسی بد بود.گفتم: پس چرا باید با آمریکا بد باشیم؟یه نگاه بهم انداخت و با تندی گفت: اون فرق داره.بعدشم صد بار نگفتم سوالایی که به درس ربطی نداره نپرسید؟!و دیگه ادامه نداد.
اون روز، گذشت...روزهای مثلِ اون هم.من دیگه هیچوقت در مورد جنگ از هیچ احدی سوال نپرسیدم!اما هنوز
نه روز روزگارش مثل روزه
نه شبهاش رنگ و بوی ماه داره
حواس روزگارش پرت انگار
همیشه توی سینه اش آه داره
 
به روی دلخوشی ها چشم بسته
برا غصه دلی آگاه داره
به هر دشت و دمن خونده فراغی
به لب هاش غزلی جانکاه داره 
 
گمونم دل زلیخایی کشیده 
که دائم سر میون چاه داره
نگارش دیگه بی نام و نشونه
که یکسر حوس بیراه داره
 
به دنبالش جلو چشم رقیبون
سر جنگ با قشون شاه داره
دوچشمونش به راه قاصدک هاست
هوای دلبر دلخواه داره
 
 
متن آهنگ مگه واسه تو فرقی داره مهدی جهانیدلخوشی من توبودی که رفتی خواب میبینم هی به خونه برگشتیبد جا ولم کردی تو این همه سختی کی از حال من خبر دارهدنیا شده تیره انگار دیگه دیره تصمیم تو گرفتی که خبری نی دیگهخیلی وقته دلم از زندگی سیره کی از حال من خبر دارهکی از حال من خبر داره کی از حال من خبر داره مگه واسه تو فرقیم داره
ادامه مطلب
بسم رب الرفیقاز هیاهوی شهر دور شدیم و خبری از نورهای زرد و سفید نیست و غیر از صدای خروش رودی که به فاصله پنج متری ما در جریانه چیزی به گوش نمیرسه. دور آتیشی که با هیزم روشن کردیم روی قلوه سنگ های بزرگ دومتری نشستیم. علی طبق معمول داره پر حرفی میکنه و با هیجان خاصی جمع رو گرم میکنه. دست هام رو دور زانوهام گره کرده ام و به این فکر میکنم چه خوب که علی رو با خودمون آوردیم سفر! چند سال جوون تر، خوش سفر و پر انرژیه. ما در برابرش مثل چنتا پیرمرد پیزوری از
بسم رب الرفیقاز هیاهوی شهر دور شدیم و خبری از نورهای زرد و سفید نیست و غیر از صدای خروش رودی که به فاصله پنج متری ما در جریانه چیزی به گوش نمیرسه. دور آتیشی که با هیزم روشن کردیم روی قلوه سنگ های بزرگ دومتری نشستیم. علی طبق معمول داره پر حرفی میکنه و با شر و شوری خاصی جمع رو بیش از پیش گرم میکنه. دست هام رو دور زانوهام گره کردم و به این فکر میکنم چه خوب که علی رو با خودمون آوردیم سفر! چند سال جوون تر، خوش سفر و پر انرژیه. ما در برابرش مثل چنتا پیرمر
چقدر سخته که
یک روز صبح ازخواب که بیدار شدی
ببینی ...حرف بزنی....
اما نفهمی بقیه چی میگن!!!!!!
و سخت تر از اون اینکه
بقیه بهت بخندن و بگن دیوونه
و دخترات ذره ذره به این تمسخر;آب بشن...
امشب یادِ اون لحظه ای افتادم که
شامیا به اهل بیت "خارجی " گفتن....
یادِ روضه ی سر
یادِ رقیه.....!
قرار بود این روزا;روزای خوبی باشه
اما نمیدونیم چی میخاد سرمون بیاد....
#خدایا شکرت که به من اشک دادی
#الا بذکر الله تطمئن القلوب
یه  پرنده دوست دارهآسمون  آبی باشهروزای خوب خداصاف و آفتابی باشه
 یه  پرنده دوست دارهخوب و مهربون  باشهشب پیش ستاره هاروز تو آسمون  باشه
یه  پرنده دوست دارهتو دلا غم نباشهلبا پرخنده باشهدرد و ماتم نباشه
 یه  پرنده دوست دارهرو  زمین جنگ نباشههمه دل ها شاد باشنهیچ دلی تنگ نباشه
یه  پرنده دوست دارهقفسش باز بمونهاز قفس فرار کنهراحت آواز بخونه
واقعا دست کسی که گفته انسان با نخستین درد آغاز می شود درد نکنه و نشکنه الهی  شاید پیش خودش فکر کرده نخستین درد ما تولدمون بوده تا یه زمانی  اصلا مهم نیست چرا به دنیا اومدیم چرا هستیم که این درد بلا گرفته یادمون می یاره اتفاقا باید مهم باشه و بفهمی چرا یهو فیلسوف می شیم کی جز درد این بلا رو سرمون می یاره وقتی درد داری اتفاقا زیاد فکر می کنی چرا تو و اصلا با چه زوری از پسش بر می یای اره بالاخره می گذره تا درد بعدی یکی می گفت درد باعث تکامل می شه و
 
خونه برای من شده شبیه خوابگاه ، که از بیمارستان برگردم ، بخوابم ، دوباره بیدار شم و برم بیمارستان . شیفت‌های ترکیبی داره پدرمو در میاره ، هیچ قوتی برام نمونده که به هیچ چیز دیگه‌ای فکر کنم ، به گرانی بنزین ، به آینده‌ی نابود شده، به هیچ چیز. غروب با نفس تنگی از خواب بیدار شدم و درحالی که روی تختم نشسته بودم و تلاش میکردم که یه دم عمیق بکشم ، تو تاریک روشن اتاقم به این فکر کردم که چرا باید سهمم از سال‌های جوونیم ، افسردگی و خستگی باشه.چرا نبا
ما خیلی کارا کردیم، نگفتیم که ریا نشه.این درخت‌ رو من کاشتم توی حیاط دانشکده، البته با کمک علیرضا.خواستم بگم کی می گه ریاکاری خوب نیست؟ اونایی که می گن ریاکاری خوب نیست، همونایی ان که به پسر می گن نباید گریه کنی و با کسی درد و دل کنی و خودکار رنگی داشته باشی و ... . به دختر هم می گن نباید دوچرخه سواری کنی و ابراز احساسات کنی و ورزش رزمی یاد بگیری و بری فضا و ... ..حالا اینا بهونه بود، خواستم بگم سلام رِفیق !بیا توی کمپین #آری_ به_ریااگه درخت کاشتی، اگ
همین چند روز هم شهادت حضرت مشتاق بود.دلمون خونه، دلتنگیم، مرگ تو سرمون زوزه میکشه...
شرایطش پیش بیاد بریم کرمان
اینم بگم نامگذاری وب به نام مشتاق الیه به دلیل ارادتم به حضرت مشتاق بود. 
چون حضرت را با موسیقی میشناسند منم به رسم ادب یک فایل تقدیم میکنم. 
https://soundcloud.com/musickhaaane/vh2u6xwa5nvn
برنج از شمال آورده بودن واسه فروش...یکی تو کف دستش ریخت و شروع کرد ورانداز کردن ظاهرش.یکی از ته دل، هایی کرد و جلو بینیش گرفت!یکی چند دونه ش رو انداخت تو دهانش و با احتیاط مشغول جویدنشون شد.نوبت به حاجی رسید گفت:تا توی دیس نبینم، نظری ندارم!!میخوام بگم آدمام اینجوری اندتا وقت استفاده کردنشون نشده به رنگ و روشون نمیشه اعتماد کرد، به عطر و بوشون، به تعریف وتمجیدی که میکنن و یا ازشون میشهانتخابات در پیشه و بازار  ادعا و لاف زنی داغ.مراقب باشیم سرم
دارم میترسم ... 
داره میترسونتم ... این زندگی ... ادماش ... رابطه هاش .. عشق و نفرتاش ... 
این بی اعتمادیاش داره میترسونتم ... 
سرد شدنایه یهوییش داره میترسونتم
دل بستنا و دل کندناش ... نادیده گرفتنا و نادیده گرفته شدناش داره میترسونتم 
دارم میترسم ...
میترسمو ...
هییییییییس یادت نره تو حق اعتراض نداری
مثل این شرکت‌های تبلیغاتی که پَکِ دوازده‌تایی واسه تبلیغات می‌دن و می‌گن روی سایت‌مون براتون تبلیغ می‌زنیم، روی خودکار اسم شرکت و شماره تماس‌تون رو می‌نویسیم، برای شرکت‌های معتبر مرتبط با حیطه‌ی کاری‌تون معرفی‌نامه‌ی شرکت‌تون رو می‌فرستیم و بعد تماس می‌گیریم استعلام می‌گیریم که ببینیم دریافت کردن یا نکردن و اگه دریافت کرده بودن پیوست می‌کنیم و اگه دریافت نکرده بودن دوباره می‌فرستیم تا دریافت کنن؛ یه پَک واسه آرزوهام چیدم..
چند روزی بود که احساس می کردم نیاز به وبلاگ نویسی دارم. این سرویس های وبلاگ نویسی هم هر کدوم یه مرضی دارن آدم نمی دونه کدوم یکی رو برای نوشتن انتخاب بکنه. عَلَی الحِساب اینجا رو انتخاب کردم چون امکان ارتباطاتش بیشتر است و یه نیمچه حالت شبکه های اجتماعی رو هم در خودش داره.
می نویسم، صرفا برای اینکه حال و احوالم بهتر بشه. تو این روزهایی که همه چپیدیم توی خونه و منتظریم که این ابرِ سیاهِ تیره از سرمون رد بشه، که البته بعید است با این مدیریت عهدبو
لودینگ...منتظرم نتیجه ی دومین آزمون پیاپی غددی که دادم بیاد روی سایت و به امروز فکر میکنم...
ظهر که بیدار شدم هوا آفتابی بود،دم عصر نرمه بادی شروع شد و بعد صدای رعد و برق...اینجا چند هفته است که رعد و برق میاد و بارونش اما نه...چند دقیقه از دعای عاجزانه ام که خدایا ببارش،خدایا چرا گرفتیش آخه بذار بباره خب پیرمرد لجباز،نگذشته بود که بارید...فقط برای ده دقیقه ی کوتاه بارید و من زیر بارون دویدم تا مدیون دل خودم نباشم و وقتی که قطع شد گفتم مرسی مونقره
گهگاهی تو یه سری از وبلاگ ها می بینم که با دنبال کننده های مخفی صحبت می شه ، مثلا می گن لطفا با هویت ما رو دنبال کنید تا ما بفهمیم چه کسایی بیننده مطالب ما هستن یا بعضی ها با حالت گلایه رسما اعلام می کنن که قطع دنبال کنید ؛ خیلی ها هم هستن که شاید اشاره ای بهش نکنن ولی حس کنجکاوی تو وجود هر فردی هست و بالاخره دوست داره بدونه اون مخفی ها کیا هستن ؟
اما تا حالا فکر کردید اگه توی پنل مدیریت وبلاگ گزینه ای بنام فهرست دنبال کنندگان وجود نداشت با خیال ر
یک ماه دووم آوردم. آفرین به من.
فضای خالی دلتنگی داره؟ انگار داره.
خوشحالم و زندگی با وجود تمام به‌گایی‌ها روی خوشش رو داره نشون میده. امتحان و کوییز و تکلیف داره از روم رد میشه ولی خوبم. خوبم. واقعا. درکم از زندگی تغییر کرده یه ذره. رنگا رو سردتر می‌بینم. بوهای خوش به جای لذت‌بخش بودن بینی‌ام رو میسوزونن. در کل حس میکنم که همه دارن ادا درمیارن و کسی خود واقعیش نیست.
آیا عبارت "سوله دست دوم ارزان قیمت" واقعا درسته؟ 
آیا اصلا سوله دست دوم داریم؟
آیا سوله دست دوم بخریم؟
اصلا فرق سوله دست دوم و نو چیه؟
و ....... ؟
صادقانه توصیه میکنم و بی شک بهتره از چندین مقاله و نوشته استفاده کنیم تا ببینیم واقعیت چیه و گول الفاظ رو نخوریم تا کلاه گشادی سرمون نره و در این دنیای وانفسا دچار حق و ناحق هم نشیم.
لینک مرتبط : https://b2n.ir/082312
موفق باشید
به استاد پیام میدی که سر فصل بده منبع معرفی کنه سایت و فیلم معرفی کنه... میپرسه مجردی یا متاهل؟ چند سالته؟ ورزش میکنی؟ بدنت توپه؟؟؟؟ بعدم تمرین بده بگه منم اینارو انجام میدم ببینیم کی زودتر فیت میشه!!! عکس بفرست برات تمرین بدم!!!!!!!
استیکر بوس و قلب بفرسته برات
درسم که هفته ای یکبار انلاین از سرش باز کنه!!! نه فیلمی نه رویه درستی درستی.... این بهترین استاد ما بود خیر سرمون که منتظر بودیم باهاش درس ارائه بدن!!!!!
فک کنم اوناییم ک ازش تعریف میکردن بابت
زندگی همیشه یه چیز عجیب داره برای رو شدن. داره که همین چندشب، شب تولدم ساعت دوازدهش از خوشحالی نمی‌دونستم چیکار کنم و ساعت سه و نیم صبحش از گریه و ناراحتی خوابم نمی‌برد. داره که وقتی امروز صبح تویِ اوجِ عصبانیت یه جمله‌‌ای که نبایدو سرِ یه نفر که دوسش داشتم فریاد زدم، تو کمتر از دو ساعت همون جمله و همونجوری از دهنِ یکی دیگه برگشت بهم. داره که من لحظه‌ی اول خشکم زد. داره که این حجم از نبودن انبار شده تویِ تمامِ وجودم. نبودنِ بقیه و نبودنِ خود
دانلود اهنگ دور هم بودن چه حالی داره / ریمیکس شاد
دور ♪ هم … بودن چه حالی داره … !! ♪♪دوتا ♪ چشمات … عجب جادویی داره … !! ♪♪دلم ♪ امشب حال … خوبیو داره … !! ♪♪مگه ♪ دنیا … بهتر ما آخه داره … !! ♪♪توی♪ این … دورهمیا دلم با توئه … !! ♪♪با ♪ دلم راه بیای … من دلم میدوئه … !! ♪♪اگه ♪ این … خوابه نذاری که بیدار بشم … !! ♪♪کم ♪ کم ممکنه … از عشق تو بیمار بشم … !! ♪♪تو ♪ بخوای حاظرم … حتی واسه تو یار بشم … !! ♪♪امشب ♪ شب … مهتابه چشا بی خوابه …
یک توپ بسکتبال توى دست من تقریبا ۱۹ دلار می ارزه اما توى دست مایکل جردن تقریبا ۳۳ میلیون دلار!بستگی داره توپ توى دست کی باشه!یک عصا توى دست من می تونه سگ ها رو دور کنه اما توى دست موسی(ع) دریای بزرگ رو می شکافه!بستگی داره عصا توى دست کی باشه!دو تا ماهی و یه تکه نان توى دست من یه ساندویچ می شه اما توى دست حضرت عیسی(ع) هزاران نفر رو سیر می کنه!بستگى داره روزى شما دست کى باشه!همانطور که می بینید ، بستگی داره هرچیزى ، توى دست کی باشه!پس ، دلواپسی هایت ،
اوایل تابستون رفتم ی دوره تافل ثبت نام کنم که مثلا تا وقتی برسیم به شهریور و دفاع های فشرده و .. کلاسای من روی روال افتاده باشه
طرف گفت دوره تازه شروع شده و فقط میتونه اسمم رو بنویسه و وقتی تعداد به حد نصاب رسید تماس بگیره برای تعیین سطح و ...
گفتم یعنی باید منتظر بشیم تا اون یکی دوره تمام بشه؟
گفت نه! تا الان 5 نفر ثبت نام کردند و مثلا ممکنه تا 10 روز دیگه تعداد بیشتر بشه ولی شاید هم یک ماهی طول بکشه
منم از اونجایی که اینجا معتبرترین مرکز برگزاری دو
یکی از سوالات جدی من اینه که واقعا نمیدونم ما تا چه حد در برابر حرف‌ها و روابط متقابلمون مسئولیم.
آیا فقط نسبت به نیت و بیان خودمون مسئولیم یا نسبت به برداشت طرف مقابل هم مسئولیم؟
اگر برداشت مخاطب مهمه، خب تا چه حد مهمه؟
نمیشه که من به کسی بگم بالای چشمت ابرو داری و اون بهش بر بخوره و من مسئول دلجویی ازش باشم. میشه؟
دیدین خیلی وقتها وقتی به کسی میگیم کارت اشتباهه و خیر سرمون میخوایم نهی از منکر بکنیم یهو جبهه میگیره و میگه دلمو شکستی؟
این نوع
اخه اینکه جلبک قرمز فیکوبیلین داره یا کربوهیدرات ذخیره ای فلوریدین داره یا حتی دیواره گالاکتان سولفاته و ترکیبات موسیلاژی داره و اینکه cyanidium به سنگ می چسبه به هیچ دردی نمی خوره و در میتونم بگم اگه اشتباه گفتم خونم مباحتون که در هیچ یک از لحضات زندگیم اینا به درد نمی خوره 
دیشب خواب دیدم کامی اومده به حساب ما یه جای هتل مانندی مثل خوابگاه مون بود.
چون بجز خونواده ما و کامی همه دختر بودن.
بعد حالا شب شده بود کامی بغل من خوابیده بود رو زمین.
انگار من دوسشداشتم تو همون حال بغلشکردم و اینا. اون نتونست زیادمقاومت کنه و منم بغل کرد اون البته اینجا نشسته بودیم.
حالا نمیدونم چرا مامانم فکر میکرد ما حالت نامزد هستیم.
بعد که در حالت خواببده بودم هم کامی رو بغل کردم خوابیدم.به جای ببعی.
من همیشه ببعی رو بغل میکنم میخوابم!
حا
حس الانم  شبیه آخرین دکتر فعال روی زمینه . دکترای دیگه ام هستن که اتفاقا خیلی هم ماهر ترن ، اما کرونا واسشون اهمیتی نداره و تو قرنطینه ی خونگی به سر می‌برن . دکتر خودش مریضه اما داره از آخرین مریضای کرونایی مواظبت می‌کنه . دلخوشیش اون لحظه ایه که مریض هاش سالم و سلامت ازش تشکر مس‌کنن و می‌رن . تا اینکه آخرین مریض مرخص میشه ، خودش می‌مونه و خودش . یه چند دقیقه بعد آخرین زانو می‌زنه و حالش بد می‌شه . و در حالی که داره داره نفس نفش می‌زنه و هنوز
بعضی وقتا یه ایده‌ها و فکرهایی به سرمون میزنه که به زندگی امیدوارمون میکنه. تو این لحظه‌ها به جای اینکه پیگیر اون ایده‌ها یا فکرها بشیم و کند و کاوشون کنیم و وارد جزئیاتشون بشیم بهتره که برای حداقل چند روز اصلاً سراغشون نریم و فقط از بودن این امید توی زندگیمون لذت ببریم؛ چون احتمالا وقتی سراغ اون ایده‌ها بریم و وارد فاز عملیاتی‌شون بشیم متوجه خواهیم شد که اونطوری که فکر میکردیم نبودن. ما که بالاخره به اون مرحله می‌رسیم، حداقل مرحله‌ی ا
تبدیل به چیزی شده ام که تا بحال نبوده ام، یا اگر بوده ام تا این حد نبوده ام... به این شدت، به این جدیت، به این اطمینان.
قبل از ساعت ۴ صبح از خواب بیدار میشم مطالعه میکنم و برای کلاسم جزوه و پاورپوینت آماده میکنم. قهوه یا دمنوش اماده میکنم و وقتی حدود ۵:۳۰ بزرگه بیدار میشه فنجون گرم رو توی دستهای همیشه گرمش میزارم. فندق خوابالود روبغل میگرم و میبرم و صندلی عقب ماشین میخوابونم و پتوی آبیش رو میندازم روی تن کوچیک و دوست داشتنیش. حدود ۶:۱۵ از خونه میز
دیشب خواب دیدم دارم با مریم ت صحبت می کنم و میگه با ملعون قرار داره و....
یه جوری احساس کردم آنچه بر سر من اومدده داره بر سر اون هم میاد ولی اون با زیرکی داره ملعون رو دست به سر می کنه...
خیلی دلم می خواست تو خواب بهش هشدا بد و بگم بی خیال بشه ولی دیگه بیدار شدم...
از اونجا که سر نرگسی هم خوابم درست بود و خواب دیدم خونه ملعونه و نهایتا هم همین شد پس!احتمال میدم که خبری در راه باشه...
مردک هوسباز کثیف..........
خدایا چرا نابودش نمی کنی.؟؟فقط روز به روز داره پ
الفرد ی پسر دبیرستانی مغروره که القصه خجالتی هم هست در بعضی مواقع موهای فر و مشکی داره و اصلا برای همینه که بهش میگن الفرد (؟) ، پوست برنزه ای داره و رنگ چشم هاش هم تقریبا قهوه ای هستن اما از دور احتمالا شما سیاه تشخیصشون بدین ، لبش به نسبت صورتش بزرگه اما نه اونقد که توی ذوق بزنه !
یه عینک میزنه که غالباً کثیفه ، کثیف که چه عرض کنم ، چرک از سر و روش می‌باره و از اونجا که الفرد کوسه هست با این که دیگه کف کرده اما هنور ریش نداره و اون هایی هم که داره
بسم الله مهربون :)
دلم میخواد استاد پاتولوژی کنارم باشه، بگیرم بکشمش رو آسفالت بلکه کمی دلم خنک شه. آخه بی انصاف مگه زبان اصلی درس میدی که زبان اصلی امتحان میگیری؟ خب من زبانم خیلی قوی نیست، بلدم ولی نمیتونم جواب بدم ~_~
یه کیسی داده بود گفته بود یه خانوم جوونه که سابقه درمان با کورتون داره، حالا مفصلش ورم کرده، قرمز شده، درد داره، در همه ی جهات حرکتش محدوده، نمیتونه تکونش بده، تب هم داره! تشخیص و اقدامتون چیه؟
اولش فکر کردم نقرس داره، بعد فکر
یه عشقم نداریم غیرتی بشه سرمون داد بزنه بگه
اینا کین لایکت میکنن؟
 هااااااااااا؟
.
 
 
.بعد منم ادامسمو در بیارم
 بچسبونم به موهاش بگم:
 دوستامن،
 بتوچه میمون؟؟
 
اصن بخاطر همین اخلاق گندمه کسی نمیاد طرفم
......
برای از بین بردن چربی های دور شکم و پهلو:
 
 
یک بسته جعفری رو پاک کنید 
و خوب بشورید و کمی خورد کنید و بریزید تو مخلوط کن بهش یک لیوان آب و یک قاشق آبلیمو اضافه کنید 
خب بذارید باهم میکس بشه بعدش تو یک لیوان بریزید
 
 
 بعد لیوانو خالی
سلام سال تو مبارک ببخشید که دیر گفتم و بذارید پای درس خوندن واینا
* سال ۹۸ خیلی سال خوبی نبود شاید تعداد لبخند ها به ۸ نرسه ولی سعی خودمو میکنم که بکم
۱-هوا بوی بهشت میداد بزرگ ترین لذت دنیا از نظرم اون لحظه قدم زدن توی آون کوچه پس کوچه ها بود که بوی بهار نارنج میداد و با کسی که وقتی باهم میتوانم خودم باشم و حسابی درونم لبخند میزد
۲-پیدا کردن همین آدمی به عنوان دوست به موهوبت الهی بود و من یکی مثل خودمو پیدا کردم و آون لحظه خیلی خوب بود
۳-تو پانسی
این روز ها به درجه ای از درک رسیده ام که درک می کنم چقدر دعوا ها،تنفر ها،زشتی ها،پلیدی ها و هر چیز نا مثبتی که در محیط اطرافمان وجود دارد بی ارزش است،زندگی این روز ها برایم شیرین است،اما نه مانند عسل که از بچگی شیرینی اش دلم را زده...سبک بال تر شده ام،آزاد تر،رها تر و همه را مدیونم به آن سپید ریش بالای سرم که همه "خدا" صدایش می زنند:)
+شدیم پیشرفته و حرفه ای تو تئاترمون و بدجور سرمون شلوغ شده:) خدایا ممنون که دارم کم کم برا رسیدن به هدفم رو پای خودم
وقتی از بین پذیرش هلند و کانادا و استرالیا و بریتانیا انتخاب می‌کردم، کانادا و استرالیا رو به خاطر دور بودن گذاشتم کنار. به خودم گفتم میرم اروپا که بتونم سالی دو سه بار برگردم ایران. 
واقعیت؟ عید پارسال ایران بودم و فعلا برنامه‌م اینه که خرداد بیام ایران (اگر که تا اون موقع ۲۰ تا بلای جدید دیگه به سرمون نیاد، پروازی به ایران وحود داشته باشه، ایرانی وجود داشته باشه). که میشه ۱۴ ماه. 
فکر میکنم فرق اینجا برام با جای دور مثل کانادا فقط تو آرامش
متن ترانه حمید علائی به نام دوست داره

 
دوست دارهوقتی نیستی دل من از غصه داغونهوقتی هستی و میخندی میشم دیوونهتو خودت خوب میدونی جونم به تو بستسداره باورم میشه دل به تو وابستسدوست داره میدونی این قلب دیوونههمین قلبی که بدون تو نمیتونهدوست دارهدوست دارهوقتی دوری ازم دنیا یه زندونهغصه ها میان سراغ من دیوونهمیدونم اگه نباشی کار دل زارهبعد تو چشمای من از غصه می باره.
 
منبع : سایت نکست وان موزیک
 
 
همه‌جا گرد ناامیدی و انزجار پاشیدن. گره‌ی دار رو دوباره تنگ وتنگ‌تر کردن. کی میزنن زیر این چارپایه و راحتمون می‌کنن؟
این رو دو روز پیش نوشته بودم. وقتی ناامیدی سایه‌شو انداخته بود رو سرمون .اما این بار بر خلاف همیشه نترسیدم که قراره چی بشه؟ انگار مغزم سر شده . قلبم از ظلم به درد میاد اما آروم و بی‌تفاوتم. نه می‌خوام کاری کنم و نه می تونم کاری بکنم. بنزینو ریختن روی شعله‌های زیر خاکستر و آتیشش مثل همیشه فقط دامن بدبخت بیچاره‌ها رو گرفت. م
همه‌جا گرد ناامیدی و انزجار پاشیدن. گره‌ی دار رو دوباره تنگ وتنگ‌تر کردن. کی میزنن زیر این چارپایه و راحتمون می‌کنن؟
این رو دو روز پیش نوشته بودم. وقتی ناامیدی سایه‌شو انداخته بود رو سرمون .اما این بار بر خلاف همیشه نترسیدم که قراره چی بشه؟ انگار مغزم سر شده . قلبم از ظلم به درد میاد اما آروم و بی‌تفاوتم. نه می‌خوام کاری کنم و نه می تونم کاری بکنم. بنزینو ریختن روی شعله‌های زیر خاکستر و آتیشش مثل همیشه فقط دامن بدبخت بیچاره‌ها رو گرفت. م
شاعر میگه ...
بازم درد و دوتا چشمی که داره میگه برگرد و...
بازم درد و ...دلم کم کم داره یخ میزنه تو روزای سرد و...
بازم برف و ...
دلی که قد دنیا بات داره حرفو ...
بازم برف و...تو نیستی و یه مشت خاطره مونده زیر این برف و...
بازم برف...
؟؟؟
....
خدایی؟؟؟
سوز سردی میاد...انگار واقعا قراره دوباره برف بیاد...
 به وقت ۴۲ ام اسفند!
 
دیروز / یکی از ادارات دولتی (که برای کاری مراجعه کرده بودم) / مکالمهٔ دو کارمند
کارمند ۱: خدا رو شکر انگار این کرونا هم شرش داره از سرمون کم می‌شه.
کارمند ۲: ان‌قدر ساده نباش!
ک۱: چه‌طور مگه؟!
ک۲: اینا دارن الکی آمارو کم اعلام می‌کنن.
ک۱: چرا؟ مگه مرض دارن؟
ک۲: مرض ندارن. مجبورن!
ک۱: برا چی مجبورن؟
ک۲: چون روز ق.د.س نزدیکه. اگه بگن کرونا هنوز هست، کسی نمیاد بیرون برا راه‌پیمایی!
از یه طرف یاد تحلیلای راننده تاکسیا افتادم که سر همه‌چیز می‌گن «کار خ
دانلود آهنگ داره میریزه
هم اکنون به مناسبت تولد امام رضا (ع) ♫ دانلود مداحی داره میریزه گله که از آسمون با نوای مداح اهل بیت کربلایی جواد مقدم به همراه تکست و بهترین کیفیت آماده کرده ایم ♫
Download Old Nohe BY : Javad Moghdam | Dare Mirize With Text And 2 Quality 320 And 128 On

متن نوحه داره میریزه جواد مقدم
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
داره میریزه؛ گُله که از آسمون، داره میریزه رو سرِ زمین و زمون●♪♫
داره میریزه… میریزه…●♪♫
داره میریزه از آسمون؛ ستاره ملک●♪♫
میریزه باز خدا رو
صبح مامان و بابا رفتن بیرون. حوالی ساعت ١٠ برگشتن. مامان گریه میکرد عین آسمون امروز؛ پاش پیچ خورده بود. لحظه به لحظه دردش زیادتر و ورمش بیشتر شد. ١١:١٥ رفتن کلینیک رو به روی خونه مون که رادیولوژی هم داره. عکس گرفتن و بله شکسته!
١٢:٣٠ برگشتن. من غذا رو آماده کرده بودم. داشتم میز رو میچیدم که یه خونه خیلی خفیف تکون خورد. مامان داشت با دکتر نمیدونم کی صحبت میکرد و بابا هم با خاله ام. تکون خفیف برای این خونه ی قراضه عادیه، ماشین سنگین گاهی با سرعت که ر
میگفت مادرم کودک شو میدید که مجری از مادرای تو استودیو پرسید بچه تون کیو بیشتر از همه دوست داره ؟همون لحظه مادرم رو کرد به بابام گفت نرگس کیو دوس داره 
بابا گفت نرگس فقط گوشی دوست داره مامان گفت آ دخترتو نشناختی اون فقط خانم .... دوس داره هیچکدوم ما رو دوست نداره :(
----- 
دیشب یک کامنت از یک فرد روسی آمده بود که بعد از ترجمه متوجه شدم اونم منو دوس داره  و ابراز علاقه کرده
++++++
خواستم بگم عشق و محبتم داره تو دنیا پخش میشه ... شاید نفر بعدی تو باشی ...
سلام
من یک پسر هستم. من پسری بصری هستم و اول از قیافه و هیکل طرف خوشم میاد (معمولا) و بعد جذبش میشم و درباره باطنش و سایر مشخصاتش بررسی میکنم. 
حالا اگر بر اساس همین ظاهر رفتم جلو و بعدش همون اوایل فهمیدم که به درد هم نمیخوریم، و البته دلیل خیلی منطقی هم نداشتیم، مثلا از صدای طرف خوش مون نیومد! یا از لحن حرف زدنش! یا فهمیدیم 5 تا داداش داره!! و خلاصه یه دلیلی که خیلی نمیشه بهش استناد کرد. مثلا نمیشه خیلی راحت گفت خانوم شما فرضا نماز نمیخونی و من میخ
شب‌های زمستون که برمیگشتم خونه‌، سرمون رو سمت پنجره اتاق کاف میذاشتیم و به صدای بارون گوش می‌دادیم. رو به سقف دراز می‌کشیدیم و از ماجراهای بی سر و ته حرف میزدیم. پرتقال پوست میکندیم و از ساحل‌گردی‌ها براشون می‌گفتم. حالا چه همه وقته که پاهام ماسه‌های نرم و خوش‌رنگ رو لمس نکرده. وقتی خورشید روشنش می‌تابید به موهایی که موج گرفته بود از شرجی و تنها سایه‌ای که برای یک لحظه پناه گرفتن از آفتاب تیز ظهر پیدا میکردیم سایه‌ی کوچک یک صخره بود. ه
می دونی چیه! ما بد وقتی به دنیا اومدیم! درست زمانی به دنیا اومدیم که شعر بزرگان خودشو پیدا کرده، موسیقی ساز بزرگان این قلمرو هنری رو شنیده و نویسندگی قلم نویسنده های بزرگ رو به خودش دیده. نه فقط شعر و موسیقی و نویسندگی، که اصلا کل هنر؛ یعنی نقاشی و خطاطی و منبّت و فیلمسازی و معماری و هرچی که توی این اقلیم بِگُنجه!پس باید معمولی باشیم. معمولی بودن به منزله ی زندگی نکردن و تلاش نکردن نیست، بلکه مفهومِ غاییِ پذیرشِ "خود" رو می رسونه.این که باشیم، ه
این چه وضعشه آخه
 
کم کم داریم هفته ای یک روز میریم مدرسه..
کلا 8 جلسه فیزیکمون پرید. ریاضی مون رفت....
 
درسا عقب افتاده /:
 
خیر سرمون پسفردا کنکور داریم.... کسی نمیاد بگه شما سه سال پیش این همه تعطیلی بهتون خورد...
 
اه
 
اعصاب ندارم
. زندگی پستی و بلندی داره، ناراحتی داره شادی داره گریه و خنده داره همه‌چیز داره واسه همینم “زندگی” شده اسمش نمیتونم من این کلمه رو بدون همه‌ی چیزایی که گفتم تصور کنم غصه‌ها و ناراحتیا و شکستا هستن که ما رو قوی میکنن به ما درس میدن و کاری میکنن که قدر لحظه‌های شادمون رو بدونیم همین شادیا هستن که باعث میشن بتونیم با همه‌ی اون غصه‌ها و چیزای منفی کنار بیاییم... با همه‌ی این مکافات و مصیبتا من زندگی رو هنوزم دوس دارم... این حس باعث میشه که نارا
پنجشنبه ی هفته ی بعد عروسیه یکی از همکارامه (که محض اطلاع پنج شیش سالی از من کوچیکتره) و دیگه قرار نیست بیاد سرکار، یکی از همکارامونم چند وقتیه بنا به دلایلی نمیاد و جاش خالیه، یکی دیگه شونم نامزده و احتمالا بعد از عید نیاد... بعد از عید هم که قراره سرمون خیلی شلوغ شه کمبود نیرو خواهیم داشت و بخاطر همین صاحب کارمون داره نیروی جدید استخدام میکنه! از اونجایی که من در حاضر قدیمی ترین کارمند اونجا هستم پیشنهاد دادم که اگه میخواد هوش افراد جدید رو ت
یه ذره دیگه زید داره میاد خونه ما و من از سمینار اومدم و یه جورایی بهترین حالتی بود که میشد واسه این روزا تصور کرد ولی عدم حضور در لحظه من رو داره میکشه. یعنی چی؟
یعنی هیچکدوم از این اتفاقا برای من نمیفته و انگار که من خواب باشم یا تو رویا که این یه اسم چسان فسان داره تو علم روانشناسی.
خیلی مزمن شده این داستان. داره مغزم خرده میشه. فکر میکردم موقته ولی میدونی چند وقته همین حالم؟
فکر میکنم یکی از علتهایی که هست اینه که یه مدت هست زندگی داره روی خو
قرار بود از امروز استارت خونه تکونی را بزنم ولی حس و حالش را ندارم‌. هیچ ذوق و انگیزه ای واسه عید ندارم 
فقط میدونم هر سال بدتر شدم نسبت به سال قبلترش
خدایا دست مهربونت را بر سرمون بکش. امتحان سخت و کش داری ازمون گرفتی و ما نمره قبولی نگرفتیم لطفا تمومش کن
 
هر کی میبینه تو رو میشه عاشقت ♪
قلبم احساس عجیبی داره بهت ♪
کم کم خودمو جا میکنم تو دلت ♪
اصلا بگو نیاد کسی دور و برت ♪
اصلا بگو نیاد کسی دور و برت ♪
نگم برات قلبم داره بوم بوم میزنه برات ♪
نگم برات این ، دل داره پر پر میزنه برات ♪
نگم برات قلبم داره بوم بوم میزنه برات ♪
نگم برات این ، دل داره پر پر میزنه برات ♪
نگم برات این ، دل داره پر پر میزنه برات ♪
دلم برات پر میزنه به سیم آخر میزنه  ♪
 
 
 دانلود آهنگ نگم برات
پسرک: از آقایونی که رو چونه‌شون ریش داره خوشم نمیاد!
من: همه رو چونه‌شون ریش دارن. بابا هم رو چونه‌ش ریش داره.
پسرک: نههه اونایی ‌که میشناسم که هیچی، اشکالی نداره، ولی مردهای غریبه از اونهایی که چونه‌شون ریش داره بدم میاد.
من: خودت هم بزرگ بشی رو چونه‌ت ریش در میادااا! :دی
پسرک: مهم نیست. مطمئن باش تا اون موقع این حسم رو فراموش کرده‌م!
من: :/

وااااقعا تا حالا هیچ‌وقت اینطور قانع نشده بودم :))
جهان جای عجیبیه. این که میگن زمین گرده واقعا درسته. همین چند تا پست قبل بود که من اینجا رفتم بالای منبر و باد به غبغبم انداختم و گفتم من نمیخوام اینجا راجع به کرونا صحبت کنم!
خب یکی نیست به من بگه دختر ناحسابی! تو راجع به اون صحبت نکنی دلیل میشه اون هم راجع به تو صحبت نکنه؟! نه واللا! دلیل نمیشه :|دیشب یکی از نزدیکانم زنگ زد و گفت تست کروناش مثبت شده :| بله من هم همینقدر پوکرفیس‌طور پشت تلفن اطراف رو نگاه کردم. این فرد مذکور متخصص داخلی‌ه. بعد جال
میدونین چیه من میدونم ک دوسم داره اما دیگ حرفای عاشقونش خوشحالم ننیکنع زیاد فقط ی درد میذاره رد بقیع دردا 
ی درد خیلی عمیق 
نمیدونم چرا اما عجیب دلم چن وقت نبودن میخاد 
نباشم ببینم همه اینا راسته واقعا؟ یا اونی ک من فک میکنم درسته . حقیقتی ک دلم نمیخاد هیچوقت باورش کنم اما
میخاستم اینجا از عشق و عاشقیمون بگم میدونم اما اینا هم جزوشه 
علشقی فقط خنده و خوشحالی نیس 
درد داره خیلیم درد داره اما فک کنم مال من بیشترم هس
دانلود آهنگ اسمم داره یادم میره شادمهر با لینک مستقیم
دانلود اهنگ شادمهر اسمم داره یادم میره mp3
دانلود اهنگ اسمم داره یادم میره چون تو نگام نمیکنی
آهنگ جدید و زیبای اسمم داره یادم میره

شادمهر اسمم داره یادم میره 320
دانلود موزیک ویدیو اسمم داره یادم‌ میره
اهنگ اسمم داره یادم میره از شادمهرعقیلی
دانلود اهنگ اعتنا شادمهر
من یه خانومم بین ۲۵-۳۵ ساله ، دارم از حسودی خفه میشم!، مثل دخترهای دیگه سر مانتو و کفش حسودی نمیکنم که بگین باز این خانوم ها حسود شدن!، خانواده ی من چیزی از بقیه کم که نداشته زیادم داشته، اما حالا بقیه دارن پیشرفت های چشم گیر میکنن، آینده شون رو میسازن، خانواده من گند زده شده به زندگی و آینده شون، غصه فضای خونه مون رو پر کرده. 
از لحاظ مالی، ضریب هوشی، زیبایی و ... بهترین هستیم، اما روز به روز بیشتر خراب میشه زندگی مون در صورتی که اقوام مون روز
واسه مراسمت نتونستم بیام. دوست دارم بدونم روحت الان کجاست. دیدن لست سین تلگرامت که دیگه آنلاین نمی‌شه و عکس پروفایلت که تا ابد اون کودک خالص و مهربون میمونه اذیتم می‌کنه. یادم میاد اون روز رو که همه های بودیم و داشتیم در مورد تشییع جنازت حرف می‌زدیم. در مورد پرواز روحت از بالای سرمون و فحش‌هایی که به آدما میدی. چه دنیای ستمگری. کی فکرشو میکرد بعد از یک سال تو دقیقا همون طوری که خواستی بمیری و هیچ کدوم از ما تو مراسمت نباشیم که های کنیم و برات
تو خوابگا یه سری اتفاقای جالب میافته...
از اون روزی که کوی اومدم... میبینم ادمایی رو که پا ندارن...چشم ندارن....
ولی عجیبه ولی تونستن!
میدونی همیشه از این کلیپا و اینا زیاد دیدما...ولی الان یه دختره هست تو کوریدرمون که من هررر روز میبینمش!
دوست دارم باش حرف بزنم ولی نمیدونم چجوری برخورد کردنم باعث میشه که ترحم نباشه که بدش نیاد!که بد نشه!
انگار وقتی ادما یه چیزیو از دست میدن یه چیز دیگه ای به دست میارن
گاهی خودمونم همینیم شاید اون چیزی که از دست میدی
وقتی ساکت میشی و تازه اطرافت رو میتونی با دقت ببینی،به این نتیجه هم میرسی که خیلی وقتا فقط زیادی سخت گرفتی به خودت.وقتی خودت به این باور برسی که خدا همیشه بهترین چیزا رو برات آماده کرده،خدا با مهربونی از همه چیز عالی ترینش رو بهت میده.یه بار اشتباه رفتم اما تصمیم گرفتم دوباره تکرار نکنم.هر چی بیشتر به آدمای اطرافم نگاه میکنم بیشتر به اشتباهاتم پی میبرم.گاهی فقط کافیه کمتر...حرف بزنی،فکر کنی و بیشتر برای خودت اهمیت قائل بشی.راستی یه اتفاق خوب
تلویزیون یه سریال داره میده همینجوری که دارم کار میکنم صداش از اون اتاق
داره میاد (اگه دستم بند نبود قطعاً قطعش میکردم!). یه خط در میون دیالوگ رد و بدل میکنن چرت و پرت میگن از خجالت
هم درمیان! یجورایی انگار تیکه میندازن به هم یا جملات لایک خور میگن!! این
چه وضع دیالوگ نوشتنه؟! چی میزنن اینا مینویسن؟! هه! :) بابا هجو هم دیگه حدی داره! اولین باره از تبلیغات استقبال کردم! آخیش سرم رفت! :/
بسم الله
کلا از اسم حمزه خوشم می آد... 
هم مفهوم سنگینی داره و هم اسم فردی بزرگ در اسلامه
و هم واژه های ساده داره
اصلا یه معصومیت و اقتدار خاصی داره این اسم حمزه
شاید ابوحمزه هم را به این خاطر دوست دارم
حمزه کلا برام ایستگاه برگشت به نقطه شروع دوباره است
هر وقت درجا می زنم به حمزه و کمیل رجوع می کنم برای بازگشت به دامن خدا
برای زیر نگاه خدا بودن... 
حمزه بودن هم آرزوست
قهرمان هرکس تو زندگی اش خودشه! چه بخواد چه نخواد چون داره خودشو کنترل میکنه نه قهرمانای دیگه رو! امیدوارم رسما با قدرت قهرمان زندگی خودمون بشیم، چیزی که باید اتفاق بیفته!
فضای وبلاگ نویسی به طور محسوسی تو این گرمای تابستون داره سرد میشه؛ وبلاگ ها حذف میشن! نویسنده ها خداحافظی میکنن!what's going on!?
خدا زنده است آیا ما درک می کنیم؟وقتی نمیفهمیم چطور بفهمیم که شهدا زنده اند؟؟ همه مون میمیریم افتخار به زندگی و زندگانی هست ولی نه اینکه تن به ذلت و  خواری بدیم باید بیارزه من خودم چند دفه از جهات مختلف براتون گفتم شهید زنده است یعنی چه حالا هم میگم یعنی دستور میده یعنی پیش خداست و در یاد فرشتگان و خوبان یعنی کننده است اگه کننده است چرا ما حاج قاسم دادیم؟؟ بله اینم به دستور بالاترین شهید زنده  امام حسین(ع) بوده گفته بیا پیش خودم تا بهت ارزش و
سلام حورای من
امروز وفات خانم ام‌البنین _سلام‌الله علیها_ هست.
نمی‌دونم بابا تا زمانی که تو به سن خواندن و فکر کردن به این مطالب می‌رسی تکنولوژی چقدر پیشرفت کرده ولی یه کتاب هست بابا به اسم "ماه به روایت آه" نویسندش مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد از معروفترین و استادترین نویسنده‌های زمان ماست. توی این کتاب یک روایت از مادر مولامون حضرت ابالفضل هست که خیلی زیباست. بخونش حتما
پارسال این موقع تو نبودی من و مامانت تازه از کربلا برگشته بودیم و ی
خودت گفتی:
همانا با هر سختی، آسانی ای هست
پس همانا با هر سختی، آسانی ای هست.
 
این فرمایشت، به یک معنا، اشاره نمیکنه به ظهور؟
سختی ای بالاتر و دردناکتر از این هست؟ فرمانروا بنظرت برای شیعه دردی از این بالاتر هست که امام داره اما نمی‌بینتش؟ امام داره ولی تنها...هم خودش تنهاست هم امامش...شیعه ای که دین داره اما بهش عمل نمیکنه...آرزوی رسیدن به لحظه ی دیدار فرمانروا رو داره، دیداری که هم خودش راضی باشه هم فرمانروا...آرزو داره اما تلاشی براش نمیکنه
با هر ضرب و زوری شده، بعد از چندین کیلومتر پیاده روی توی مهران به مرز رسیدیم.
دوساعتی منتظر شدیم تا همسفرامون لِک لِک کنان از راه برسن. (همینجا اولین درس زیارت اربعین رو بهتون بدم و اون اینه که هرگز و هرگز با کاروان نرید، یه گروه نهایتا پنج شش نفره، هم معطلیش کمتره، هم دلچسب تره، به همه برنامه هاتونم میرسید)
بعد از دوساعت که رسیدن به ما، تازه میگن شماها کجایید؟؟؟! انگار اونا منتظر ما بودن!
خلاصه بعد ازین که مرز حسابی شلوغ شد و آفتاب رسید فرق آس
چند روز نبودم پس سلام علیکم :)میان ترم داشتم هنوزم ادامه داره پروژه داشتم هنوزم ادامه داره__________________________نیمه شعبانه راستیییی عیدتون مبارک ؛)__________________________الان کلاس دانش خانواده دارم ولی یه آقایی اومده داره درباره ی تیپ شخصیتی و این چیز میزا حرف میزنه یه سری حرفاش عالیه یه سریش چرته@_@ بهترینش که من عاشقشم اینه که خیلی گوش بده خیلی دقت کن و با دقت ببین ولی کم حرف بزن
گهگاهی تو یه سری از وبلاگ ها می بینم که با دنبال کننده های مخفی صحبت می شه ، مثلا می گن لطفا با هویت ما رو دنبال کنید تا ما بفهمیم چه کسایی بیننده مطالب ما هستن یا بعضی ها با حالت گلایه رسما اعلام می کنن که قطع دنبال کنید ؛ خیلی ها هم هستن که شاید اشاره ای بهش نکنن ولی حس کنجکاوی تو وجود هر فردی هست و بالاخره دوست داره بدونه اون مخفی ها کیا هستن ؟
اما تا حالا فکر کردید اگه توی پنل مدیریت وبلاگ گزینه ای بنام فهرست دنبال کنندگان وجود نداشت با خیال ر
نزدیک بود به خاطر چهار تا ghost story مسخره سرمون رو به باد بدیم.
***
ساختمون مدرسه، مستطیلی شکله و از هر دو طرفش راه‌پله داره. یعنی شما می‌تونید از سمت راست از پله‌ها برید بالا، طول ساختمون رو طی کنید و از سمت چپ بیاید پایین و برگردید سر جای اولتون. 
چند روزه به جای حیاط، می‌ریم طبقه پایین. آزمایشگاه اونجاست و نمازخونه و کتابخونه و موتورخونه و چند تا در بسته که نمی‌دونیم چی پشتشونه. امروز هم نشسته بودیم اون وسط و لامپا رو خاموش کرده بودیم. داشتیم
بعد از بیش از ٤ سال که عنوان "قوی باش رفیق!" رو روی سردرِ خونه مجازیم یدک می کشیدم، از این به بعد صداش می کنم: " خودت باش رفیق! "
تصمیمم دلیل داره. راستش خسته شدم از قوی بودن همیشگی. هوپِ درونم بعضی وقتا کم میاره و دوست داره ضعف خودش رو نشون بده. ناز کنه. خستگی در کنه و آخیش بگه از ته دلش. گناه داره ازش بخوام همیشه به خودش سخت بگیره و تحت هر شرایطی قوی باشه. البته آدرسم هنوز نشونی از گذشته داره تا کسی گم نکنه من رو. 
مرسی از مالاکیتی جان برای پیشنهاد خی
بذار دقیقا بهت بگم.
من دختری ام که 
دوستی هاش پایدار نیست یا خیلی کم رنگ میشه.
بیشتر اوقات همه جا یکم خجالتی و مظلوم بنظر میرسه که این یکی یه ذره داره بهتر میشه.
دوست صمیمی هاش کم هستن.
همه جا یکم خسته و بی حال بنظر میرسه.
آرومه.
گاهی اوقات میترسه.
بیشتر پسر هارو قبول نداره و خب هر پسری رو نمیپذیره.
کم بود پدر داره.
به آفایون سن بالا حس داره چون فکر میکنه میتونن پناهنده ش باشن همین.
و جدیدا این تفکرش داره از بین میره
احمق هست. تو روابط
تو جمع های جدی
 
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Ali Yasini - Esme To Chi Dare
+ متن ترانه اسم تو چی داره از علی یاسینی
داره میسوزه دلم / واسه خودم آخ من بیچاره
هنوز اسمت میاد میلرزه دلم / اسم تو چی داره
 

ادامه مطلب
اپیزود اول.
دوران دبیرستان بودیم.معلم دینی میگفت فلسفه ی هالیوود از ساختن فیلم هایی مثل اسپایدرمن،بت من،زورو و غیره اینه که به مردم دنیا القا کنه امام زمانی که مسلمان ها منتظرش هستن همچین فردی با توانایی های خارق العاده است.و با ساختن این شخصیت ها و پردازشش در ذهن مردم در واقع قصد دارند اینها رو جایگزین امام زمان کنن تا دیگه کسی انتظار امامی که یک روز ظهور کنه را نداشته باشن و بگن ببین?از اون چیزی که شما انتظارش رو میکشید ما چندتا نسخه ی فعلی
بسم الله
این چه فرهنگ مسخره ای هست که سرتونو میکنین تو زندگی مردم؟ حقوق من به شما چه ربطی داره؟ چرا بچه میارم یا نمیارم به شما چه ربطی داره؟ اسم بچه م رو چی میخوام بذارم به شما چه ربطی داره؟ اونم با سماجت زیاد و از رو نرفتن...
به هر بهانه ای دنبال سر درآوردن از زندگی همدیگه ایم درحالیکه قرار نیس هیچ دردی از اون خونواده دوا کنیم و فقط قراره نمک رو زخم باشیم و دخالت کنیم بدون اینکه خودمونو بذاریم جای طرف
دست برداریم از این فرهنگهای مسخره
نیستی بگی امشب نود داره از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
دانلود آهنگ رضا یزدانی به نام هفته دلتنگی
کی گفته دیوونگی حد داره نیستی بگی بسیار دوسم دارم نیستی بگی امشب نود داره بدون تو که چیزی سیاست سابق نابود رفتیو به تو دلخوشی رفته رفتیو تیکه تیکه. با هر دوشنبه اشک میریزم کی بیان دیوونگی حد لاوجود بگی بسیار دوسم دارم لاوجود بگی امشب بدون تو که چیزی مثل سابق نیست.
ادامه مطلب
دانلود باکیفیت

دل من با دل تو خوشه
بدجوری دوریت منو میکشهتو باشی من رو هوام
تو دوایی و دوام
بی تو دنیارو نه نمیخوامعاشق شدن راه با صفایی
 داره غم و بی قراری دارهدوست داره هر کاری میکنی
 دل از کارات سر درآرهبدجوری بی تابی داره تا خود صبح
بی خوابی داره ای وای از عشقعاشق شدن راه با صفایی
داره غم و بی قراری دارهدوست داره هر کاری میکنی
دل از کارات سر درآرهبدجوری بی تابی داره
تا خود صبح
بی خوابی داره ای وای از عشقکی میتونه مث تو پا به پای دلم با

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها