نتایج جستجو برای عبارت :

*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*

دختربا ناز به خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
دختربا ناز به خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نمایان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دختربا نازبه خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
ازبس بعضی خانواده های به ظاهر مذهبی بدونه هیچ استقلالی چادر را سر دختراشون میکنند و اونا را ملزم به سرکردن چادر میکنند شان چادر ازبین رفته برای بعضی دخترا       درصورتی که هر دختری لیاقت سر کردن چادر نداره ونباید سرکنه چادر مخصوص کسی هست ک بتونه خوب از چادر محافظت کنه ن دنبال این باشه ک چادر از اون حفاظت کنه 
دختربا نازبه خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
پره از نداشته هاش
پره از تجربه هایی که باید جلوشو میگرفت
اون پره از هم اتاقی ای که پیشنهاد میده 
پره از دوستی که پشتشو خالی کرده 
پره از دویدن و نرسیدن به ارامشی که مدتها دنبالش گشته
اون پر شده از حساسیت هایی که هربار سعی کرد بهش اهمیت نده بدتر شد 
دخترک پره از حس تنهایی تو جمع
پره از مسخره شدن
پره از درک نشدن فهمیده نشدن
اون یه بغض بزرگ داره خفش میکنه 
دخترک خستست از نقش بازی کردن 
گاهی دلش میخواد نقش قوی هارو بازی نکنه 
بی تفاوت از کنار گرگا
چادر ترانزیتی برزنتی کانتینری و لمینت

مجموعه " اترس چادر"چادر ترانزیتیمناسب ترین قیمت چادر در تهران و کرج
 از تولید به مصرف دوخت و پانچچادر ترانزیتی 1رو و 2رو-چادر ایرانی
کره ای چینیچادر ترانزیتی – چادر ترانزیت- چادر برزنت –چادر برزنتی -چادر ایرانی-قیمت چادر-چادر چینی-چادر کره ای-چادر خاور-چادر غرفه نمایشگاهی-چادر مسافرتی-چادر کوهنوردی-چادر ارزانپوشش محصولات کشاورزی-چادر ضد اب - چادر لمینتمجموعه  اترس چادر از سال 1397 فعالیت خود را در زمین
چادر کانتینری در کرج | چادر ترانزیتی در کرج
 
فروش انواع پارچه برزنت در کرج با ارزان ترین قیمت و بهترین کیفیتاستفاده از پارچه ترانزیت در کرج برای مصارف مختلفانواع چادر برزنتی در کرج با نازل ترین قیمت و دوام بسیار بالافروش کلی و جزئیارسال به سراسر نقاط ایرانکارشناس فروشاقای مهندس سعید خسرویپارچه برزنت در کرجپارچه ترانزیت در کرجچادر کانتینری در کرجچادر برزنتی در کرجچادر ماشین در کرجچادر ترانزیتی در کرجچادر کامیون در کرجپارچه ترانزیتچادر
روزی "فرانتس کافکا" نویسنده مشهور چک تبار، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود .دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : " عروسکم گم شده ... "کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : " امان از این حواس پرت ... گم نشده ، رفته مسافرت ! "دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : " از کجا می‌دونی ؟! "کافکا هم می گوید : " برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه ... "دخترک ذوق زده از
چادر پوشش کالا
پوشش انواع سطوح و لوازم بسته به نیاز مشتری و در شرایط خاص
استفاده از پارچه پوشش خیلی کم هزینه تر از اجاره انبار و ساخت سوله در مدت زمان های کوتاه میباشد
مسقف کردن سازه های داربستی و اسکلت آهن به وسیله چادر پوشش کالا چادر لمینت
استفاده های مختلفی از چادر های پوششی می شود .
لطفا جهت اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید
09120634885
رفته بویدم دستشویی با دخترک تو دستشویی فشار اب زیاد شد ناراحت شد منو زد دستش خورد تو چشمم
منم برا اینکه بفهمه نباید این کارو بکنه چشممو گرفتم و دیگه باهاش حرف نزدم
از دستشویی اومدیم بیردن یه دستمال کاغذی و چسب برداشتم و روی چشمم زدم
مامانم پرسید چی شده
دخترک گفت نمیتونه حرف بزنه
مامانم پرسید چرا رفتید دستشویی چی شده چرا مامانت چشمش رو بسته
دخترک: مامانم حواسش نبود چشماش ندید رفت خورد تو دیوار حالا چشمش درد میکنه روش رو بسته
ما:
دانلود آهنگ رضا شیری دخترک
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دخترک * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , رضا شیری باشید.
دانلود آهنگ رضا شیری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Reza Shiri called Dokhtarak With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه رضا شیری به نام دخترک
شب شده بازم تا صبح به فکرتمدیوونم یکم که نمیشه بهت بگم بدون شک میخوامتشب به سر رسید سر ایستگاه جدیدقلبم باز تپید ولی دلت بازم ندید دخت
منو دخترک توی اتاق خوابیده بودیم ؛ در واقع دخترک خواب بود من دراز کشیده بودم اما بیدار بودم . باز هم زمین لرزید، من ترسیدم و دامادک رو صدا کردم . بیدار شد و گفت آماده شو من میرم ماشین رو ببرم بیرون . زلزله که تموم شده بود اما من مثل بید میلرزیدم. تند تند چند تا وسیله برای دخترک برداشتم پیچیدمش توی پتو و پریدم بیرون ...حقیقتا این سری به نسبت سری پیش کمتر لرزیدیم منتها من خیلی ترسیدم . ترسیدم از اینکه نکنه سر دخترک بلایی بیاد و وقتی برگشتیم خونه حسا
وقتی که دستهای دخترک را گرفت اندامش را به لرزه واداشت. لحظه ای با دودلی سرش را بالا گرفت و به او خیره شد. و آنطور خیره خیره نگاه کردن، با آن چشمهای درشت و اشک آلود. اما دوباره سرش را پایین انداخت.
پسرک میخواست رگهای دختر را به دندان بکشد و خون درونش را مزه کند. میخواست تمام استخوان های دخترک را در آغوشش خرد کند. 
بعد هم دخترک همانطور که سرش را پایین گرفته بود گفت: خداروشکر که مسواک میزنه. حداقل دندون هاش سالمه...
«سکانس اول»یک روز دو رفیق دانشجو، توی سالن دانشگاه نشسته بودند که دختری از کنارشان گذشت. پسرک اولی رو به رفیقش کرد و گفت مدتی است که دل به آن دخترک چادرپوش بسته است. پسرک دومی سرش را برگرداند و دخترک را سر تا به پا پایید و چیز زیادی نگفت. انگار آدم دیگری شده بود. انگار آفتاب ته دلش خاموش می‌شد و شیطان تنش را پر می‌کرد. دیگر صدای رفیقش را نمی‌شنید. چیزی در تمام ذهنش تکرار می‌شد: « عشق اگر عشق است، چرا برای من نباشد؟». پسرک برخواست و از رفیقش دور
کراهت پوشیدن چادر مشکی در روایات سؤال: آن‌گونه که بعضی ادعا کرده‌اند آیا از روایات می‌توان کراهت حجاب تیره، مثل چادر مشکی را اثبات نمود؟ پاسخ: اولاً، چگونه ممکن است که رنگ جلباب و چادر قرآنی، همانند رنگ چادرهای رایج فعلی مشکی باشد (طبق ادله)، ولی بتوان در روایات معصومین (علیهم‌السلام) حدیث معتبری مخالف قرآن، […]
نوشته آیا پوشیدن چادر مشکی مکروه است؟ اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
سلام.
این پست رو ایجاد کردم که در رابطه با چادر با دوستانی که علاقه دارن به این موضوع صحبت کنیم.
چرا چادر؟چه فرقی بین خانم چادری و بی حجاب هست و هر سوالی که به ذهنتون می رسه.
از خانم های چادری دعوت می کنم که به جمع ما اضافه بشن.
 
 
 
 
 
سلام دلم برات خیلی تنگ شده بود…
پسرک از شادی در پوست خود نمی‌گنجید …راست می‌گفت …خیلی وقت بود که ندیده بودش … دلش واسش یه ذره شده بود …تو چشای سیاهش زل زد همون چشهایی که وقتی ۱۵ سال بیشتر نداشت باعث شد تا پسرک عاشق شود و با تهدید و داد و عربده بالاخره کاری کرد که با هم دوست شدن …

دخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حر ف‌های پسرک پرید و گفت : من دیرم شده زودی باید برم خونه … همیشه همین جور بوده هر وقت دخترک پسرک رامی‌دید زود باید بر می‌گشت…
پ
شما ام اینطوری هستید که چادر بهتون حس پاکدامنی میده؟!
شما ام مثل ی موجود زنده تصورش میکنید؟که قد صمیمی ترین دوستتون عاشقشید؟!
شما ام وقتی چادر سرتونه حس میکنید کسی بغلتون کرده!؟
شما ام تا حالا هیچ وقت حس مزاحم بودن نگرفتید ازش؟!حتی موقع بدمینتون بازی کردن؟!
شما ام این حسای عجیبو غریبی که من به چادر دارم دارید؟؟
دخترک پای چشم هایش سیاه برگشته بود، پلک هایش را به زحمت باز نگه داشته بود.
از من پرسید: رمان های روسی کجاست؟
راهنمایی اش کردم.
جنایت و مکافات را برداشت و گفت: هر کس جای من باشد، خودش را هم نمیتواند تحمل کند. بله! هر کس جای من بود همین کار را میکرد...
 
خیلی برایم عجیب بود. از مغازه که بیرون رفت، پسری به دنبالش دوید و شروع کرد قربان صدقه برود. سر دخترک را گرفت و روی شانه اش چنان محکم فشار داد که دخترک با تحکم فریاد زد: ولم کن بی ناموس بی پدر مادر!
 
میخ
دیشب که از خونه مامان با عصبانیت تمام برگشتم و داشتم حساب میکردم گذاشتن دخترک پیش مامان چه فایده ای میتونه داشته باشه و هر چی فکر می کردم به نتیجه ای نمیرسیدم و از طرفی فکر میکردم چطور به شوهر بگم این قضیه رو وارد خونه شدم که دیدم رو تخته وایت برد دخترک با ماژیک یه متن برامون نوشته به این مضمون که من و دخترک گل های بغ زندگیش هستیم و دوستمون داره و دورمون میگرده و فلان و آره و اینا
عصبانیت رو دادم پس ذهنم و شادی کل قلب و ذهنم  رو پر کرد 
ایده ش قر
سیاه چادر؛ دست بافته عشایر
سیاه چادر، به دست بافته‌ای بسیار ساده با موی بز جهت استفاده در سقف و دیوارهای چادر عشایر گفته می‌شود. عمده ماده مورد نیاز جهت بافت سیاه چادر موی بز است که از رنگ سیاه زاغ، سور و بور آن استفاده می‌شود.
تمامی مراحل پاکیزه‌سازی و ریسندگی نیز توسط مردان و زنان بومی به انجام می‌رسد. عمده محصول تولیدی این رشته تخته‌های سیاه چادر است که جهت تهیه چادر عشایری با اندازه‌های مختلف، تعدادی از آن‌ها را به هم متصل می‌کنند.
چادرم را عاشقانه تر می پوشم 
وقتی دخترک ساپورت پوش شهر چشم ها را به دنبال خود می کشاند
چادرم را عاشقانه تر می پوشم
چادر یعنی
آهای نامحرم برای دستهایم نقشه نکش این دست ها فقط برای گرفتن دست های یک نفرند....
برای بدنم نقشه نکش
به اندامم نگاه نکن
طرز فکرم را نگاه کن
آرامشم را نظاره کن
چادر یعنی من آرامش می خواهم
اما نه فقط برای خودم
بدان این سیاهی چادر برای تو هم آرامش می آورد
همین خودخواه نبودن است که چادر را با عشق می پوشم
 
قاضی حکم رو اعلام کرد: اعدام !!!!حضار اعتراض میکردن! اما دخترک که سرتا پا پر از ترس و لرز شده بود نمیتونست حرفی بزنه و حتی صدای دیگرانم نمیشنید!دخترک رو دستبند به دست بردن! داشت گریه میکرد! نمیخواست که شوهرشو بکشه اما ...هر شب کابوس میدید تا اینکه ...مسئول بند: بیا بیرون کتی! وقتشه!ترسی که وجود دخترک رو گرفته بود پاهاشو قفل کرده بود!جائی رو نمیدید! افکارش پر بود از صداهای مختلف!چشماشو باز کرد. دید که روی سکو ایستاده.قاضی: حرفی نداری اما دخترک حرفی ند
نه فقط شبه عبایی مشکیستکه سرت بندازی و خیالت راحت 
که شدی چادری و محجوبه!
چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد
قاعده ، رسم ، شرایط دارد
شرط اول همه اش نیت توست …
محض اجبارِ پدر یا مادر
یا که قانون ورودیه دانشگاه است
یا قرار است گزینش شوی از ارگانی
یا فقط محض ریا شایدم زیبایی،باکمی آرایش!
نمی ارزد به ریالی خواهر …
 چادر مادر من فاطمه، شرطش عشق است
عشق به حجب و به حیا
به نجابت به وفا
عشق به چادر زهر اکه برای تو و امنیت تو خاکی شد
تا تو امروز شوی راحت
خالم با خانواده رفته روسیه(همون که گفتم خیلی ایراد گیره و اینا).این خالم به شدددت مذهبیه و ازینا که جلوی بابای منم چادر میپوشه و به مامانمم همیشه برای چادر گیر میده:/ خلاصه خاله جان رفته اونور و چادر کلا به فراموشی سپرده شده و با یه مانتو جینگیلی می‌گرده اونورا.فک کنم فقط مردای ما خار دارن://
رو به روی آینه ایستاده بود و موهای بلندش را شانه میزد...خورشید از گوشه ی پنجره ی اتاق دستش را لای موهایش می کشید و نوازشش می کرد ... 
دخترک معصومانه می خندید ... 
انگار که عشقِ مادرانه ی خورشید در قلبش نفوذ کرده بود...
دخترک در آینه به چشمانش لبخند زد ...
هوا ابری شد ... 
طوفان شد ... 
بادِ وحشی زوزه کشان خودش را به شیشه ی پنجره ی اتاق می کوبید ... 
دخترک ترسید ... 
از جلوی آینه کنار رفت ... 
هنوز دستش به دستان ِ پنجره نرسیده بود که پرده های سفید اتاق به رقص د
دخترکی در تاریکی اتاق سرش را توی زانوهایش فرو برده بود و گریه می‌کرد. دخترک دیگری از در وارد شد. هاله‌های نور از شکاف باز شده در روی موهای مشکی کوتاه دخترک گریان ریختند. دخترک کوچک عروسکش را دوست داشت، دلش می‌خواست خودش مامان عروسکش باشد. دستش را روی موهای مشکی دخترک گریان کشید و عروسک کچلِ چاق را کنار دخترک گذاشت و گفت: «برای تو »
17 سال بعد ...
دخترک مو مشکی به دخترک کوچک پیام داد: «آقای ایکس چند ماهی است زن و بچه‌اش را رها کرده و رفته. نزدیک ع
دخترکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت : یکی از سیب هاتو به من میدی ؟ 
دخترک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید !سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش نا امید شدهاما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت : بیا مامان!این یکی شیرین تره!!!!!!
مادر خشکش زد ...چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود ...! 
هر قدر هم که با تجربه باشید ، قضاوت خود را به تاخیر بیاندازید و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .....
چه کسی گفته چادری ها عطر نمیزنند ؟
حتما چادر را خوب ندیده است !
حتما چادر را خوب نبوئیده است !
چادری ها زیبا ترین عطر های جهان را
در پر چادرشان دارند !
چادر بوی عظمت و بزرگی میدهد ..
یعنی تو با یک ملکه رو به رو هستی !
چادر بوی اطمینان و امنیت می دهد ..
ثبت عکس ۱۵فروردین ۹۸ 
یه سری موقع امتحانا تقلبام تو کاپشن جا نمیشد
چادر سر کردم ، مراقب اومد گفت : چرا چادر پوشیدی ؟
گفتم حجاب یه انتخاب شخصیه
مگه من از شما میپرسم چرا مانتو میپوشی ؟
گفت : آخه تو پسری
گفتم : چون پسرم حق ندارم پوششم رو خودم انتخاب کنم ؟
تا کی نگاه جنسیتی ؟
برنامه ماه گرفت
گوشیم را دادم دستش بهش گفتم ازم عکس بگیر حرف نزن و جلو هم نیا وقتی دارم سخنرانی میکنم، گفت کاش منم میتونستم سخنرانی کنم کنم گفتم بزرگ بشی میکنی
این عکس گرفتن و حرف نزدن و.... چندبار تکرار کردم ک حتما عمل کنه
رفتم برا سخنرانی ... تمام شد. برگشتیم خونه
خودش و باباش تعریف کردند ک دوتا دختر نشسته بودند پشت دخترک و داشتند حرف میزدند، دخترک برمیگرده بهشون میگه ببینید این مامان منه داره سخنرانی میکنه، وقتی داره سخنرانی میکنه حرف نزنید
چه کسی گفته چادری ها عطر نمیزنند ؟
حتما چادر را خوب ندیده است !
حتما چادر را خوب نبوئیده است !
چادری ها زیبا ترین عطر های جهان را
در پر چادرشان دارند !
چادر بوی عظمت و بزرگی میدهد ..
یعنی تو با یک ملکه رو به رو هستی !
چادر بوی اطمینان و امنیت می دهد ..
ثبت عکس ۱۵فروردین ۹۸ 
 
انواع مختلف چادر
چادر یکی از پوشش های زنان و دختران ایرانی است. این پوشش طی زمان های مختلف تغییر کرده و انوع مختلف چادر را به وجود آورده است. کارشناسان فروشگاه بزرگ ایرانیان در این قسمت از مقاله به معرفی انواع مختلف چادر می پردازند.
چادر قجری
چادر قجری یکی از قدیمی ترین نوع چادر است که استفاده از آن در دوران قاجار بین زنان و دختران رواج داشت.
از دو تکه تشکیل می شود.
قسمت پایین آن شبیه یک دامن و قسمت بالای آن شبیه چادر ساده است.
دوختن کش به ق
امروز برای اولین بار می خواستم بروم بخش آی تی یکی از سازمان های دولتی؛ دیشب یک ساعت به تمام جلوی آینه، داشتم تمرین می کردم چادر سر کنم، کارم ب جایی رسید که بنشینم پایِ سیستم و لعیا جنیدی را سرچ کنم و تمرین کنم چادرم را مثل لعیا جنیدی سرم کنم،  عکس هایش را نگاه میکردم و تمرین میکردم مثل او چادرم را بگیرم. 
حالت های مختلف را تمرین میکردم، با دست چپ اضافی چادر را جمع کنم یا با دست راست، دست هایم بیرون از چادر باشد یا نه! چادر کش دار بپوشم، آستین دا
دارم موهاشو میبندم میگه شبیه پسرا شدم میگم نه بعدم تو خب موهات کوتاهخودشو لووس میکنه میگه ماماااان اگر میخای من خوشحال بشم برو موهای بچه ی مائده رو بکن بیا بده به منمیپرسم بچش کیهمیخام ببینم درست میگه یا نهمیگه حلما دیگه همون ک موهاش اونجوریه (مدتهاست حرفی از ایشون زده نشده)
 
حرف داشتیم میزدیم ک مامانم گفت من دو تا بچه دارمدخترک با بغض رومیکنه ب من میگه : مامااان مامان جون میگه دوتا بچه دارهمن: خب چیشدهدخترک : مامان جون؛ تورو حساب نکردههههه
دو سال پیش، عید غدیر از درب یک مسجدی داشتیم می آمدیم بیرون، که مامانم با همکار قدیمیش روبرو شد. من و مامانم بودیم و اون خانوم و دخترش.
من زیرکانه رفتم جلو و گوش وایستادم.
مادرم شروع کرد احوال پرسی کردن، دخترک گفت رتبه کنکورش شده زیر دویست و می خواد بره دانشگاه فرهنگیان.
مامانم همونجا دعواش کرد، گفت برو حقوق بخون و بشو به خانوم وکیل خوب، حیف تو نیست با این رتبه می خوای معلم بشی؟
من همون جا تو دلم مامانم رو دعوا کردم، گفتم اجازه بده دخترک کارشو ب
عروسک دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟مهمان با مهربانی جواب داد:بله.دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از انها خیلی بانمک بودن دربین انها...یک عروسک باربی هم بود.مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید.دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم.نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.مهمان با کنجکاوی،پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!دخترک جواب د
دخترک در بهترین دانشگاه کشور پزشکی میخونه...جایی که خیلیا آرزوش رو دارن و منم یک زمانی داشتم...عکسی گذاشته بود از دست بیماری که بخیه اش زده و نوشته بود با این دستها میتونستم نقاشی بکشم اما دست هام رو هدر دادم...
دخترک به زودی فارغ التحصیل میشه و غریبه و آشنا بهش غبطه میخورن اما معتقده دست هاش رو هدر داده...چه توصیف قشنگی کرده...تمام این مدت به حرفش فکر میکردم...
 
مواظب باشید دست هاتون رو هدر ندید...
در دلم انتظار گشایشی است
از جنس انتظاری که دخترک توی گور برای رسول آخرالزمان میکشید
دخترک نه نفسش گرمتر از خاک سرد است
و نه عقل انتظار دارد
فقط میخواهد زندگی کند
و عاشق شود
و زندگی کند
و عاشق باشد
در دلم انتظار گشایشی است
همینقدر معصوم 
همانقدر تاریک..
چشمان وق زده و مرغوارش را به دیوار دوخته بود...درحالی که با انگشتانش روی میز ضرب گرفته بود مدام تکرار میکرد :برای چی بود!؟همه ی این کارا واسه چی بود؟؟!...غروب آفتاب بود...دقیقا همان زمانی که تیغ تاریکی سر خورشید را از تنش جدا می کرد...ایستاد و صندلی را عقب کشید...داشت در نور خون آلود خورشید ذوب میشد...برق ساتن آبی رنگ و مشمئز کننده لباس آن زنک چشمش را سوراخ کرده بود...دیگر در اتاقش نبود...و چقدر از آبی متنفر بود...دخترک میرقصید و کف پاهایش از سیاهی ذاتش
نه فقط شبه عبایی مشکیستکه سرت بندازی و خیالت راحت 
که شدی چادری و محجوبه!
چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد
قاعده ، رسم ، شرایط دارد
شرط اول همه اش نیت توست …
محض اجبارِ پدر یا مادر
یا که قانون ورودیه دانشگاه است
یا قرار است گزینش شوی از ارگانی
یا فقط محض ریا شایدم زیبایی،باکمی آرایش!
نمی ارزد به ریالی خواهر …
 چادر مادر من فاطمه، شرطش عشق است
عشق به حجب و به حیا
به نجابت به وفا
عشق به چادر زهر اکه برای تو و امنیت تو خاکی شد
تا تو امروز شوی راحت
در میان نوشته هایم دخترکی پیداست، با انبوهی از درد و گلایه ها.
دخترکی که آنگونه هم که فکر میکند ،زندگی سخت نیست، فقط تحمل و صبر میخواهد،تلاش و جان کندن میخواهد رسیدن به هدف.
به خصوص هدفی که والا و بزرگ باشد.........
دلم برای دخترک میسوزد،دخترکی که هنوز اول راه است و از بدی ها و سختی های دنیا چیزی ندیده ،این گونه غمگین و ناامید است.وای به حال................
 
یعنی از مجریهای چادری تلویزیون ها، عقم میگیره 
خو کثافت اگه چادر سرته اون رژگونه ات چیه عنتر? 
عین ستایش 1 بود که چادر سرش کرده بودن از اون ور چشماشم سیاه! بعد مثلا خانواده مذهبی و دوران جنگم بود! 
مسخره های بوزینه 
ای دهنتو باید بوسید پیامبر که رطب خورده منع رطب چون کند 
چشمای سیاه و لبای قرمزشده ی مجری یعنی نمتونه مخاطب جذب کنه که دختره ی لپی رو رژگونه هم حتما باید بزنین? 
مرده شورتو ببرن تلویزیون که همه کثافت کاریات از تبلیغات بازرگانی و ن
گاها پیش میاد برای دخترا مذهبی که میگند ما میتونیم بدونه سر کردن چادر حجاب کاملی داشته باشیم چرا چادر ؟ چرا این پوشش؟   ولی خوب این مطلب سر رشته از جای دیگه میگیره .دلیلش هم اینه که برای چادری بودن اطلاعاتی ندارند نمیدونند اصلا چرا حجاب میگیرند ویا گاها درست اطلاع ندارند. ولی اصل اینه که حجاب فقط به ظاهر نیست حجاب چادر در مجازی در فضای خصوصی ام هست و باید دقت کرد. اگ در ظاهر بهترین حجاب را داشته باشی ولی اعتقاداتت صحیح نباشه اگ در ظاهر بهترین
چادر نماز
مشخصات فنی چادر نماز معراج ch.004
مشخصات

سایر توضیحات
– جنس نخی کُدَری  
– مقنعه دار کشی
– مناسب برای بانوان ازقد 1/5 تا 2 متر
– اندازه چادر: 2/10 سانتی متر
چادر نماز معراج
چادر نماز از کجا بخریم
تولیدی چادر نماز
خرید چادر نماز ساده
 
 
دیجی کالا چادر نماز
چادر نماز آماده
چادر نماز کیسه ای
چادر نماز کدری
 
برای خرید این چادر نماز کلیک کنید
 
دخترک اومد از جوب بپره، خورد زمین
زدم بغل ببینم کمک نمی‌خواد که بلند شد و راه افتاد
یه وانت هم که این صحنه رو دید، زد بغل و پیاده شد
اما راننده‌ی سرویسش که خانوم هم بود از جاش تکون نخورد
بعد اینکه راه افتاد متوجه شدم ماشینه سرنشین داره
وگرنه یه چیزی بهش می‌گفتم که هم نونش بشه، هم آبش
بی‌انصاف سنگ‌دل!
خلاصه صبح اول صبحی یه ضد حال خوردم
حاج منصور راست می‌گفت:
تمام بچه‌ها حاضر بودن شهید بشن، اما یه دختربچه زمین نخوره
صلی‌الله علیک یا اباعبدا
یکی از دوستان خیلی عزیز پستی گذاشته بود در مورد این که برادرجانش اصرار داره موهای دختر باید بلند باشه تا زیر باسن و این که ازش خواسته موهاشو آبی کنه :)
این پست منو پرت کرد به سالها پیش و نوستالژی خودم و برادر کوچیکه
یعنی قشنگ کپی اتفاقات ما بین ما دو تاست :دی
و اما جریانات ما:
این برادر محترم اصرار داشتند که بنده باید چادر سر کنم
کل دوره دبیرستان و بخشی از دوره کارشناسی من هر روز دعوا داشتم سر این قضیه
حجابم به اذعان همه کامل بود ولی واقعا شلخته
اول فکر می‌کردم اوج تجربه مشترک نماز خواندن من با لیلی این است که مُهر را بردارد و خنده‌کنان بدود آن طرف اتاق و یک جاهایی قایم کند که روی انگشت شست بروی سجده :دی بعد دیدم که نه! می‌تونه کل سجاده و گیره چادر و خود چادر هم بردارد و با خودش ببرد، گاهی این وسط‌ها همراهِ من یه پارچه‌ای، پیراهنی هم می‌انداخت سرش و قامت می‌بست و سجده می‌رفت، این‌که بروم سجده و روی کولم سوار بشه هم که دیگه نیازی نیست اشاره کنم :دی
امروز اما درخواست همراهی تک تک ل
چادر یکی از پوشش های مورد علاقه ی خانم هاست که در موارد مختلفی همچون نماز، مجالس رسمی و مجالس و مهمانی های مختلفی کاربرد دارد.
چادر نوعی پوشش است که تمام قد و قامت بانوان را می پوشاند و همچنین این که دارای ویژگی هایی همچون گشاد بودن و سادگی است و دارای رنگ های مختلفی است که متداول ترین رنگی که همه ی مان با آن پارچه ی چادری را می شناسیم، رنگ مشکی است.
به دلیل این که چادر، پوشش پرکاربردی است و هر بانویی که به چادر علاقه دارد و چادر را به عنوان پوشش
دنبال عکسای اتلیه ای دخترک میگردم از یکسالگی به بعدشهرچی میگردم  تو پوشه ها نیستسرچ کلی میکنم .jpgعکس سالهای قبل از سال تقریبا 91 هست سفرها عیدها عروسی هاهمه عکسی هست غیر عکس دخترک خندم میگیره "عههه اینارم اورد خخخ"ازش میگذرم. دنبال عکسای دخترکمهارد رو سرچ میکنم. بازهم "عههه اینا" رو میارهعکس دخترک نیستلب تاب سرچ میکنم بازهم "عهههه اینا" رو میارهبازهم عکس دخترک نیست و پیدا نشدوسوسه میشم شانسی چندتایی از "اینا" رو باز میکنمیه حس عجیبیه نمیتونم
خرید چادر طرح دار در مدل های مختلفخرید چادر طرح دار
مشخصات فنی
مشخصات

جنس
 
سوپر کن کن
 

سایر توضیحات
چادر شیدا طرح دار کن کن  
سوپر کن کن مروارید(ژرژت)
چادر مچ دار بوده و بنحوی تعبیه شده که تاحدی جایگزین ساق دست خواهد شد
بر روی مچ دست این چادر سنگ دوزی با طرحی زیبا انجام شده که جلوه زیبایی به چادر داده است
خرید چادر
قیمت پارچه چادر مشکی
قیمت چادر مشکی در مشهد
خرید چادر مشکی ایرانی
مرکز خرید چادر مشکی در تهران
قیمت چادر مشکی در کربلا
دست
شرکت آذین سازان گاماسیاب از بهترین و قدیمی ترین شرکت های چادر سازی در ایران است. این شرکت با تولید، عرضه و اجاره چادر مجالس و نمایشگاهی، سابقه ای طولانی در ساخت چادر دارد. شرکت ما با بهره گیری از بهترین و با کیفیت ترین مواد و استفاده از مشاوره های خبره ترین کارشناسان، در اندازه و شکل های متفاوت، چادر را طراحی و تولید می کند. شما می توانید با مراجعه به سایت و یا تماس با کارشناسان ما از بهترین اجاره چادر نمایشگاهی برای پارکینگ مسقف، با خبر شو
خرید چادر لبنانی
 
خرید چادر لبنانی
مشخصات فنیمشخصات فنی
مشخصات کلی محصول

جنس
 
کرپ حریر
 

طرح پارچه
 
ساده
 
ویژگی ها

جنس
کرپناز ایرانی شرکت نساجی شهرکرد با مارک الگانس

نگهداری
شستشو با آب سرد و بدون استفاده از مواد شوینده آنزیم دار و خشک کردن در برابر نور غیر مستقیم خورشید

یادآوری
محصولات اصلی برند حجاب فاطمی در بسته بندی مخصوص با نشان برند حجاب فاطمی ارائه می گردد .
مشخصات

کشور تولید کننده
 
ایران29
 

کد کالا
Ira 1051

قیمت چادر لبنانی سا
می دونی بعضی اوقات خوبه که آدم به خودش بگه:من فقط یه بار زندگی می کنم خب همونجوری باشم یا زندگی کنم که دوس دارم.اگه واقعا چیزی رو از صمیم قلب دوس دارم براش بجنگم.
چند روز پیش که با خانواده مشهد بودم به خاله م گفتم:خاله، مامان با اینکه من دوباره چادر سر کنم موافق نیست می گه باید همه جا چادر سر کنی نه فقط تو خیابون چون نامحرم های تو خیابون فقط نامحرم نیستن وقتی خونه هم که می یان یا هر جای دیگه همون نامحرم ها هستن پس اگه می خوای چادر سر کنی همه جا بای
بسم رب الشهدا
می گویند چادر دست و پا گیر است
راست گفته اند
خیلی جاها چادر قدم های مرا سد کرده است ‌که قدم در مسیر نادرست نگذارم
خیلی جاها دستم را گرفته تا در دره ی هوای نفس و گناه سقوط نکنم
آری چادر دست و پا گیر است
می گویند سیاه است 
آری آنقدر سیاه است و آنقدر سیاهی اش مرا می پوشاند که محو میشم در سیاهی اش 
اما سیاهی اش لوح دلم حفاظی است تا سفید بماند
هرچه می خواهند بگویند برای چادر 
همه اش درست است 
اما جان من است و خاک چادرم
اگر از چادر خاکی ما
دانلود آهنگ بهزاد پکس به نام دخترک گریه کن
Download Music From Behzad Pax - Dokhtarak Gerye Kon
 
دانلود آهنگ بهزاد پکس به نام دخترک گریه کن
دانلود آهنگ بهزاد پکس به نام دخترک گریه کن با دو کیفیت 128 و 320
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ادامه مطلب
اخرین دیدارمون تو پارک بود مهمونی و جمع خونوادگی دور هم جمع بودیممن برای اولین بار با همسرم بودم که نجمه و میدیدم
بعد همیشه من تو پارک بی چادر بودم اونروز چادر سرم بود
نجمه بهم گفت خیلی خوبه همسرت ازت مراقبت میکنه
این جملش همش تو ذهنمه
آزمون استخدامی بود
با چادر اومده بود و حجاب کاملی داشت
من یک گوشه نشسته بودم و فقط شنونده بودم
بهش گفتند: تو محیط کاریِ ما بهتره با مانتو و حجابِ راحت تری باشی. حاضری چادر رو برداری؟
بلافاصله گفت: آره بر می دارم! 
یاد یک جمله افتادم که می گفت:
آدمی که خط قرمز نداره، میشه چراغ زرد! به دلخواه این و آن. گاهی سبزه و گاهی قرمز!
فروش چادر برزنت
 
چاد برزنتی یکی از پر طرف دار ترین محصولات میباشد که برای پوشش و ضداب کردن محیط ها و وسایل نقلیه استفاده میشود
تفاوت چادر برزنت با چادر کانتینری در این است که برزنت فقط تادریافتعنوان: چادر برزنتحجم: 80.4 کیلوبایتتوضیحات: چادر برزنترپود به هم فشرده است و در چادر کانتینری یا چادر ترانزیتی یک لایه pvc که ترکیب مواد پلاستیکی هست استفاده میشود
این ترکیبات باعث شده است که چادر های کانتینری نسل جدید پارچه های صنعتی به شمار بیان و ا
داستان جشن تولد دخترک ما از اینجا شروع می‌شود که وقتی برای درمان دندان درد خود به درمانگاه ارتش مراجعه می‌کند آن قدر مورد سیل محبت دکتر قرار می‌گیرد که او را به جشن تولد ساده‌ای که مادرش، تنها پناهگاهش، برایش تدارک دیده بود دعوت می‌کند. دکتر هم برایش سنگ تمام می‌گذارد و با هماهنگی فرماندهش و همکاری رفقایش جشن تولد مفصلی در سالن تئاتر شهرستان پلدختر‌[١] برگزار می‌کند و دل و جان دخترک را صفا می‌دهد.١. قسمت شرقی شهرستان #پلدختر از سیل در ا
دخترکِ نوپا با پدرش آمده بودند پارک. بابای پُرحوصله‌اش، بی هیچ حرفی، پشتِ سَرِ «پنگوئن خانم» راه می‌رفت و هوایش را داشت. دخترک قدم که تند کرد، یکهو تِلِپ، خورد زمین! همان مدلی، چهار دست و پا که افتاده بود، مانده بود! بابا سریع آمد، بلندش کرد، تابی بهش داد و آرام گذاشتش زمین، روی پاهایش. کوچولو، تعادلش را که به دست آورد، لبخندی زد و راه افتاد! همین قضیه سه-چهار بار دیگر هم تکرار شد، که یک باره دخترک خودش را پرت کرد روی زمین!! بابا که فهمیده بود
به گزارش روزنامه نگار همشهری محله، این نمایشگاه که با هدف تقویت حجاب و عفاف و بخاطر رونق تولید و حمایت از کالاهای ایرانی ـ اسلامی برگزار شده، حاصل همکاری مشترک معاونت امور هنری وزارت اتیکت و ارشاد اسلامی و شرکت نوسازی عباس آباد است. تو این نمایشگاه پوشاک خاص بانوان بسان چادر، مانتو، شال و روسری با حضرت برندها و تولیدکننده های معزز این حوزه بوسیله بیع می رسد. اجرای طرح نذر فرهنگی با رویکرد تعویض چادر نماز کهنه مساجد و تکایا، تعویض چادر مشکی
رمان : توله گرگژانر : تخیلی، تراژدی، عاشقانهنویسنده : *SHAKIBAgh*لحن : ادبیاز زبان: سوم شخص و اول شخصخلاصه :باید گشت به دنبال کسی که، بتواند عمرش را جاودانه سازد...تا دخترک بتواند با عشق او، با گرگینه‌های هم‌خونش مبارزه کند!باید گشت...دنبال مردی خون‌خوار... خون‌آشامی که با او یکی شود.هرچند که دشمن‌اند!رازی سر به مُهر که زندگی دخترک را احاطه کرده!آیا می‌توان چشم به روی تمام دشمنی‌ها بست و عاشق شد؟با ما همراه باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_هفتاد_و_یکم
.
یه نیم نگاهی به من کرد
- داداش هادی این چادر رو خیلی دوست داره من هم این چادر رو سر شما بیشتر...
بقیه ی جمله اش رو خورد
شنیدن این جمله آب رو آتش بود واسه من
یه لبخند و تشکر تحویلش دادم اما از خجالت نتونستم بمونم چادر رو برداشتم و سمت اتاق دویدم و در رو بستم و پشت در تکیه دادم
از صدای نفس هام فاطمه ترسید
- چی شده؟
حالت خوبه؟
کجا بودی؟
ادامه مطلب
Something that you miss
برای دوچرخه ام .
برای حیاطمون ،باغچه گلهامون ،برای بی دغدغه بودنمون، برای غروبای تابستون و شامی که توی حیاط میخوردیم،برای پروانه هایی که به هوای نور مهتابی میومدن توی اتاق و با کیسه میگرفتیمشون و دستهامون رنگی میشدن،برای خاک بازی،برای حوض کوچیک وسط حیاط،برای خوابیدن زیر چادر گلدار مامانم،برای بوی نون ،بوی چادر مامانم...
برای روزایی که زنده بودیم اما نمیدونستیم
 
مردی که همسرش را از دست داده بود، دختر سه ساله اش را بسیار دوست میداشت. دخترک به بیماری سختی مبتلا شد، پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی‌اش را دوباره به دست آورد هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد. پدر در خانه‌اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی‌کرد و سرکار نمیرفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند.شبی پدر رویای عجیبی دید. دید که در بهشت است و صف منظمی از
دخترکِ نوپا با پدرش آمده بودند پارک. بابای پُرحوصله‌اش، بی هیچ حرفی، پشتِ سَرِ «پنگوئن خانم» راه می‌رفت و هوایش را داشت. دخترک قدم که تند کرد، یکهو تِلِپ، خورد زمین! همان مدلی، چهار دست و پا که افتاده بود، مانده بود! بابا سریع آمد، بلندش کرد، تابی بهش داد و آرام گذاشتش زمین، روی پاهایش. کوچولو، تعادلش را که به دست آورد، لبخندی زد و راه افتاد! همین قضیه سه-چهار بار دیگر هم تکرار شد، که یک باره دخترک خودش را پرت کرد روی زمین!! بابا که فهمیده بود
بالاخره دخترک اینترن ارتوپدی شد و شبها دلم میخواد گوش باشم و چشم باشم و هوش و حواس،او از اُرتوپدی حرف بزنه و من بشنوم...
 
*کاش فاصله ی ما تا رویاهامون کوتاهتر بود...قلبم صبور نیست...
 
*آزمون اطفال دادم و توی یک جامعه ی آماری حدودا 300نفره،اولی را نفر هفدهم و دومی را چهل و دوم شدم...غُر میزدم از اینکه میتونستم بهتر بشم...دخترک رزیدنت رادیولوژی گفت درصدهات شبیه درصدهای اون موقع های من هستن....هاج و واج نگاهش کردم...یعنی چی میشه پایان این داستان?
 
*برای
چند روز پیش توی مترو نشسته بودم. این مکالمه را بین دخترک فال‌فروش و یک مسافر شنیدم:
- عمو! ببین من چی‌ میگم...
- من فال نمیخام...
- حالا ببین. با اون من مسابقه دارم. هر کی زودتر به یه فروشی برسه، باید ده تومن از اون یکی جایزه بگیره. من یه دونه دیگه باید بفروشم، وگرنه مجبورم ده تومن بهش بدم.
برگشتم و دخترک را نگاه کردم. پسرکی هم که داشت فال‌ و آدامس می‌فروخت، به نظر برادرش می‌رسید. 
با خودم فکر کردم چه ایده جالبی،
گاهی با رفقای همفکر و هم‌ایده و هم‌
اگر مستضعفی دیدی ،
                         ولی از نان امروزت
 
 به او چیزی نبخشیدی ،
      به انسان بودنت شک کن!
 
                اگر چادر به سر داری ،
                           ولی از زیر آن چادر
 
 به یک دیوانه خندیدی
     به انسان بودنت شک کن!
 
               اگر قاری قرآنی ،
                        ولی در درکِ آیاتش 
 
دچارِ شک و تردیدی ،
   به انسان بودنت شک کن!
 
                 اگر گفتی خدا ترسی ،
                          ولی از ترس اموالت
 
 تمام شب نخوابیدی ،
 
 
ی پسره خیلی خوشگل و خوش تیپ تو شبکه پویا دیدهمیگه مامانم من دلم میخاد با این ازدواج کنم
 
تلوزیون داشت ی کارتون نشون میداد من فقط صداشو میشنیدمیهو ی صدای بامزه اومد برگشتم نگاه کردم ی مار خیلی بزرگ بود با تهجب گفتم عه این مارهگفت اره ینی تو نمیفهمی تو ک بزرگی تو ک درس میخ نی ینی نمیفهمی این ماره منم میفهمم تو ک بزرگتری از منخودتو بیارتوی من تو جونم پوستم نامدمدندتدکدکلیپ های رقص میذاشتیم با هم میرقصیدیم ب ی کلیپی رسیدیم زن و شوهر باهم میر
دخترک رویای پرواز داره
همش میگه میخام پرواز کنم برم تو آسمون بالا برم
دیروز اومده با صدای ناراحت و بغضی ک اجبارا میده تو صداش و قیافه ی ناراحت مظلوم میگه: دارم به علاقه مندی هام فکر میکنم
میگم علاقه مندی هات؟؟ یعنی چی
میگه: یعنی یاد اون روزی افتادم ک دستم در رفت و خیلی درد میگرفت؛ یاد اون روزی افتادم ک ساعت از بالای شومینه افتاد پایین خورد تو سرم
بعد همینجوری قیافه اش مظلومه
میگم آها اینا یعنی علاقه مندی هات میگه آره و منتظره بغلش کنم و ببوسمش
  
حیاط خیس شده بود و کفی. اب و کف ی کمی ریخت روی پله هاما تو سالن نشسته بودیم ک دخترک موقع پایین اومدن از پله پاهاش لیز خورد و 3  4 تا پله لیز خورد پایین. سریع بلند شد و گریه دوید بالاولی دلش طاقت نیاورد و دوست داشت پیش من باشه برا همین سریع برگشت پایینباباش دعواش کرد ک چرا افتاده زمینچند دقیقه ای گذشت و اروم شداول بهم گفت مامان من ی کمی اب رو تاید ریختم روی موکت ک موکت رو بشورم ک کمک شما بکنم و تاید توی پله ها نریختم اصلا من نمیدونم چجور اب و کف او
بهش میگم:به نظرت من با چادر میرم دانشگاه یا نه؟
میگه:چه فرقی میکنه..تو خیلی وقته که چادر رو کنار گذاشتی  دیگه تک و توک سرت میکنی...دیگه تو خیابونم سرت نمیکنی...مدرسه...هیچ جا...
راست میگفت..اونقدر راست گفت که یهو چشمام تار شد...چی شد که دیگه چادر سرم نکردم..چی شد که ی ماهه چادرم اتو نکشیده افتاده تو کمد...مگه خودم نبودم که انتخابش کردم؟ مگه خودم نبودم که توی چهار ، پنج سالگی مادربزرگمو راضی کردم به زور برام چادر بخره و رفتم باهاش عکس هم گرفتم که بمونه
مردی که همسرش را از دست داده بود، دختر سه ساله اش را بسیار دوست میداشت . دخترک به بیماری سختی مبتلا شد ، پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی‌اش را دوباره به دست آورد هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد. پدر در خانه‌اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی‌کرد و سرکار نمیرفj.
برای مشاهده و خواندن ادامه این داستان لطفا کلیک کنید:
 
کلیک کنید
  دریای بزرگ خواب وحشتناکی دید و با عصبانیت از خواب پرید آن روز زیاد سرحال نبود و مدام با موج‌هایش به  کشتی‌ها می‌کوبید . دلش می‌خواست فریاد بلندی سر بدهد پس دهانش را باز کرد تا فریاد بکشد که ناگهان یک کشتی که همان موقع از جلوی دهان دریا می‌گذشت افتاد در شکم دریا و کشتی های دیگر هم ترسیدند و به سرعت ازمسیر دهانه دریا دور شدند و به ساحل رفتند در ساحل دختر کوچولو منتظر پدرش بود وقتی همه کشتی‌ها برگشتند و پدرش نیامد خبر غرق شدن کشتی که پدرش م
گمان کردیم همین که روسری نداشته باشیم دیگر حجاب نداریم اما فریبمان دادند، از چادر به‌سر کردن به چادر زدن رسیدیم. این بار نه سرمان بلکه فکر توی سرمان را داخل چادر، دست به سرمان کردند. آری ما عادت کرده‌ایم که سورمان، چهارشنبه‌هایمان، چهارشنبه‌های سفیدمان، آن همه تلاشمان برای برافراشتن نوروز و پرچم صلح، به همین راحتی یک تنه روز از نو و عزا شود. ارتجاع سرخ و سیاه، سفید را نیز به مداد رنگی‌هایمان اضافه کنیم. از چاهی به چاه دگر لِی‌‌لِی می‌ک
مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز ودیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت ، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسی
سلام دوستان 
من یه فرد چادری هستم که خب حجاب رو هم دوست دارم و واقعا انتخاش کردم از ته دلم، اما مشکلم اینجاست که من همیشه چادر سر نمیکنم مثلا واسه بازار یا کلاس یا تو خیابون و اینجور موارد چادرم رو سر میکنم اما مهمونی ها یا خونه که مهمون میاد یا مسافرت (به خاطر چروک شدن چادر ،کثیف شدنش و دست و پاگیر بودنش) سر نمیکنم اما حجابم رو رعایت میکنم.
مثلا روسریم به همون اندازه جلو هست و مانتوم هم همیشه مناسب و بلند بوده ... میخواستم بدونم این از نظر شما دو
ننه آغا را، ملک در سالن شفاخانه دید که نشسته است با چادری گُل گُلی. او را نگاه کرد. ملک هاج و واج پرسید: "مگر شما با پسرت نرفتی مادرجان؟" 
"نه مادرجان. او با رفیقش رفت." 
"اما یک زن چادری با او بود." 
ننه آغا باز خندید. "چادر ما رو سرش کرد تا دستِ قزاق ها نیفته مادر. با همو پاهاش که شما دیدی؟" 
ملک از خنده یِ ننه آغا و دندان های سالمش خندید. "میام منزلتون و پسرتون رو معاینه می کنم." 
"برات می رُم حرم و دعا می کنم سفید بخت بشی." 
ملک در شناخت این آدمیان تازه
بچه ها خیلی از ما مقید ترن ؟
+سیاه چرا پوشیدی؟
-محرم دیگه 
+:|
+++++++++++++
+ حجاب بهت میاد :) 
چی شد چادر گذاشتی ؟ چون کلاس قرآن داری؟ 
+ نه ... من هر سال محرم چادر میذارم 
+ :|
+++++++++++++
+ ساعت 7 بیا کلاس 
- من اون ساعت میخوام برم دسته
+:|
+++++++++++++
+ فلان روز بیا کلاس 
- اون روز عزیزم میخواد غذا بده 
+ :|
+++++++++++++
+بیسار روز بیا کلاس 
- اون یکی عزیزم میخواد غذا بده 
+: |
+++++++++++++
+ از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون دیگه کم کم دارم عصبی میشم :|
یکی از بچه ها برای چهارشنبه ا
دخترک اومد از جوب بپره، خورد زمین
زدم بغل ببینم کمک نمی‌خواد که بلند شد و راه افتاد
یه وانت هم که این صحنه رو دید، زد بغل و پیاده شد
اما راننده‌ی سرویسش که خانوم هم بود از جاش تکون نخورد
بعد اینکه راه افتاد متوجه شدم ماشینه سرنشین داره
وگرنه یه چیزی بهش می‌گفتم که هم نونش بشه، هم آبش
بی‌انصاف سنگ‌دل!
خلاصه صبح اول صبحی یه ضد حال خوردم
حاج منصور راست می‌گفت:
«تمام بچه‌ها حاضر بودن شهید بشن، اما یه دختربچه زمین نخوره»
صلی‌الله علیک یا اباعب
چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است...
که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند...
 
چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست ..
 
و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست...
 
 
خون شهدا رو پایمال نکنیم...
و تو ای بانو
همین را بدان و بس
صدام و جنگ و مین و ترکش
همه اش بهانه بود
شهیـــد فقــط خـــــواســت ثــابــــــت کنـد
چــــادر در ایـن ســرزمیــن
تا بخواهـــــــی فدایــی  دارد!!
 
 
اگر تیر دش
چادر برزنتی
 
چادر برزنتی
چادر برزنتی پارچه بسیار پرکابرد و بادوامی است در گذشته برمصرف ترین محصول بوده و با توجه به پیشرفت تکنولوژی و تولید پارچه های جدید ترانزیتی همچنان محبوبیت خود را در این صنعت حفظ کرده است
پارچه های برزنتی نانو با تکنوژی روز دنیا تولید میشوند و دوام بسیار بالاتر و آب گریزی بیشتری به نصبت برزنت های قدیمی دارند
اترس گروپ در تلاش است پارچه برزنتی را در رنگ ها وطرح های مختلف در اختیار مشتریان خود قرار دهد
در ادامه مخ
 که پاش شکسته بود و توی خونه مونده بود.از اینکه خونه نشین شده بود ونمی تونست راه بره کلافه شده بود .تصمیم گرفت به پارک بره تاحال وهواش عوض بشه .
 
وقتی روی نیمکت پارک نشست ،چشمش به دختری که د و پاش فلج بود وروی نیمکت روبرو نشسته بود افتاد .از مادرش که اونو به پارک برده بود خواست تا روی اون نیمکت کنار اون دختر بشینه.
 
وقتی نشست سلام کرد وسر صحبت رو با اون باز کرد.با حالتی اندهناک وگلایه مند گفت، خیلی سخته که دیگران راه می رن وما نمی تونیم. دختری که
چادر خاکی سیب سرخی, چادر خاکی بنی فاطمه, سایت نوحه, چادر خاکی نریمان
پناهی, چادر خاکی فاطمیه, چادر خاکی جواد مقدم, ذاکرین313, چادر خاکی ولادت
حضرت زهرا


منتشر کننده فایل: دانلود مداحی محرم
مداح : محرم
سبک : نوحه محرم ,مداحی محرم ,روضه محرم
 مدت زمان : 109 دقیقه
کیفیت : BluRay 720p 
فرمت : MKV 
هیئت : حسینه
فایل : MP3 
سال : 97 

برای دانلود به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
همیشه مرز بندی کردن برامون!
جدامون کردن از هم!
از اولین روزی که پامون و گذاشتیم تو مدرسه روی تخته سیاه نوشتن خوب ها و بدها...
هرکس یکم شیطنت کرد و خندید اسمش رفت تو بدها هرکس که ساکت شد و حرف نزد رفت تو خوب ها و مورد تشویق قرار گرفت!!!
از همون اولین روز مدرسه ترجیح دادم دختر شیطون کلاس باشم خودم باشم، حتی اگه اسمم بره جز بدها...
بزرگتر که شدیم دوباره جامعه دو دستمون کرد چادری ها مانتویی ها!!!
باز همون حساب کتاب خوب و بد!!!
نسبت به خواهرهام خیلی دیرتر چ
تعبیر خواب گم شدن چادر مشکی
تعبیر خواب گم شدن چادر مشکی | تعبیر خواب گم شدن چادر زنانه | تعبیر خواب گم شدن چادر نماز
شاید شما هم خواب چادر دیده باشید و بخواهید بدانید که تعبیر خواب چادر چیست
محمدبن سیرین گوید: چادر در خواب دیدن،
محافظ زن است. اگر بیند چون زنان چادر پوشیده است، دلیل که در آن کار خیر و
شر است. لکن آن کار را از او مکروه دارند.تعبیر خواب گم شدن چادر از دست
دادن خیلی از صفات خوب است.
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: تعبیر خواب چادر
پوشانند
به نام خدا
- خانم ببخشید من چادر ندارم میشه یه چادر بدین؟
+ دخترم تشریف ببر باب الجواد از دفتر امانات چادر بگیر خوشکلم.
- ممنون.
در راه باب الجواد
یک پیر مرد زائر با غیض :
+عربا حجابشونو رعایت می‌کنن ولی اینا نه...
- حاج آقا دارم میرم چادر بگیرم. 
+ (فریاد می‌زند) تو حرم امام رضا هر طوری دلشون میخواد می‌گردن
- آقای محترم من حجاب دارم فقط چادر ندارم که دارم میرم بگیرم. بعدشم من مسئول اعمال خودم هستم.
+ (همچنان با فریاد) پس امر به معروف و نهی از منکر چی م
حلقه سفارش داده!!!!
میفهمین چی میگم?حلقهههه!!!
به دخترک گفته خودم از این یکی خوشم میاد ولی کسی که میخواد اینو دستش کنه جراحه و باید مدام از دستش در بیاره واسه عمل ممکنه اذیت بشه بخاطر همین اون رینگ ساده منطقی تره حالا بنظر تو که خودت دختری کدوم بهتره?
دخترک از همه جا بی خبر بهم میگفت سهیل هم پرید و دختره جراحه و فلان و گفته کریسمس امسال هم میام ایران و حتما دختره هم با خودش میاره!!....من?نشستم فقط تو سر خودم میزنم...
بهش پیام دادم که هروقت تونستی زنگ
 
 اوایل چادر و مقنعه اش  فرقی با بلوز برایش نداشت* ...
گرما و سرمانداشت...پشت فرمان ماشین و موقع رفتن کنار دریا نداشت ...راحت می پوشیدشان
بعد از مدتی حس کرد رانندگی با چادر سخت شده نمی دانست چرا چادر یهو آمده توی دست و پایش... برای همین موقع رانندگی چادر را گذاشت صندلی عقب تا آزاد شود از آن همه دست و پاگیری ...اشکالی هم نداشت! موقع پیاده شدن می پوشیدش!
مدتی بعدتر حس کرد چادرش چقدر سنگین شده! و کنترلش سخت مخصوصا موقعی که کتاب به بغل است (یا بچه به بغل ی
هنوز نوشتنم نمیاد..نمیدونم قراره چی بنویسم اما گاهی صفحه وبلاگ رو باز میکنم که به رفقا سر بزنم و میبینم که چقدر دور افتادم از فضای نوشتن...
راستش توی این اوضاع شیر تو شیر مملکتمون و تنهایی های روز و شب من با دخترک، اومدن یه مهمون که چنتا وجه اشتراک باهاش داشته باشی از نعمتای بزرگیه که نمیشه وسعتش رو ذکر کرد...
بعد مدتها دیوان حافظ و اشعار فاضل رو تورقی کردیم با حضرت دوست... و چه بغضی در گلو خفه میشد از یادآوری دوران شیرین نوجوانی ام...
 دورانی که د
The
little girl doll told the guest, "Do you want to see your bride?" The
guest replied kindly, "Yes. Lady ran and brought all his dolls, some of
them very cute among them ..."There
was a Barbie doll. She asked the girl what they loved most of all ...
and thought to herself: Barbie, sure. But she was very surprised when
she saw. Grabbing a piece of doll that was a hand. He
said: "I love it most of all." Curiously, he asked: "It's not too
beautiful!" The little girl replied: "If I do not like her, I do not
have any other icons to play with her and love her, Breaking down ...
چادر برزنتی

چادر برزنتی
چادر برزنتی پارچه بسیار پرکابرد و بادوامی است در گذشته برمصرف ترین محصول بوده و با توجه به پیشرفت تکنولوژی و تولید پارچه های جدید ترانزیتی همچنان محبوبیت خود را در این صنعت حفظ کرده است
پارچه های برزنتی نانو با تکنوژی روز دنیا تولید میشوند و دوام بسیار بالاتر و آب گریزی بیشتری به نصبت برزنت های قدیمی دارند
اترس گروپ در تلاش است پارچه برزنتی را در رنگ ها وطرح های مختلف در اختیار مشتریان خود قرار دهد
در ادامه مخت
 یه دختره مانتویی محجبه بودم ، هیچ وقت به چادر به صورت جدی فکر نکرده بودم ، احساس میکردم حجابم رو دارم و البته راحتترم ! میدونستم نگه داشتن چادر خیلی سخته و دردسر داره ! ناگفته نمونه خانواده هم کلا مانتویی هستند ! …
تا اینکه وارد دانشگاه شدم ، از اولین راهیان نور دانشگاه اسفند ۸۹  شروع شد فقط جرقش …
ولی وقتی برگشتم به شهر بازم دیدم  چادر خیلی سخته در واقع میشد گذاشت به پای جوگیری !
عیدش نوروز ۹۰ رفتم اردوی جهادی ! تفکراتم کم کم داشت تغییر میکرد
بسم الله مهربون :)
 
مدتیه برای نماز مغرب و عشا میرم مسجد. آرامش فوق العاده ای بهم میده. پنج دیقه قبل اذان میرم و فورا بعد نماز هم برمیگردم. خب من چادری نیستم‌. گاهی میپوشم، خیلی کم البته! اما حجابم سعی میکنم همیشه کامل و قابل قبول باشه. مسجد هم که میرفتم بدون چادر میرفتم، فقط سجاده و چادر نمازم رو میبردم. 
چندتا خانم هستن که پای ثابت نماز جماعت هان که البته من اصلا دوسشون ندارم! روز های اول که میرفتم یه جوری نگاه میکردن که حدس میزدم به خاطر با ما
هنوز در اعماق قلبم تردید داشتم. آیا واقعا این بار اصرارم بر پوشیدن چادر لازم بود؟ می دانستم یا باید چادرم را کنار بگذارم یا از درآمد ماهیانه چند میلیون تومان صرف نظر کنم...
این مطلب شامل خاطره ای است از ممنوعیت پوشش چادر در آزمایشگاه ایران. برای خواندن ادامه آن به اینجا بروید
ادامه مطلب
                                                       
ماشالله به حجابت خواهرم
این چادر است که تو را حفظ میکند
این چادر است که منزلت شمس تو را مشخص میکند
این چادر است که برایت تصمیم میگرد
این همان چادر زهراست



    
حاضرم بانو در جلویت احترام نظامی بگذارم
که چه سختی ها میکشی وتحمل میکنی
احترام نظامی :به چادرت
به کمالاتت
به نجابتت
به بودنت (که سرشار از آرامشه)
لیاقت همچین بانویی/مرد خوبه/که با هم یکی باشند
انشالله همه به هم برسند
یا فاطمه
 
« خانوم بودن » خوب است اما گاهی « دخترک » درونت را زنده کن .گاهی اوقات بلند بلند بخند .اصلا دوچرخه سواری کن .چه عیبی دارد ؛ اگر دلت خواست لی لی بازی کنی ، آواز بخوانی .عروسکت را بغل کن موهایش را بباف .این قدر ما را در بند و زنجیر سن و سال مان نکنید .هر گاه دلمان صورتی خواست چه عیبی دارد در هر سنی صورتی بپوشیم ؟
مردم عزیز من ، می شود لطفا کمی کمتر قضاوت کنید ؟این دل خوشی ها خیلی ساده اند .با قضاوت های مان ، ساده ترین دل خوشی ها را از هم دریغ نکنیم .ما
 
قیمت نجومی چادر مشکی در بازار/قواره ای ۲ میلیون تومان!
گرانی چادر مشکی، معضل خانم‌های ایرانی شده است.مصرف کل کشور ۶۰ میلیون متر است که تنها ۱۰ میلیون آن در کشور تولید می‌شود.چادرهای ژاپنی پرطرفدارترین و باکیفیت‌ترین محصولات بازار محسوب می‌شوند. قیمت چادر مشکی ساده کره‌ای نیز با افزایش پنج برابری به بیش از ۵۰۰ هزار تومان رسیده‌ است./باشگاه خبرنگاران #اقتصادی 
 
پ ن: دو تا کالا در شکل گیری انقلاب و فرهنگ سازی دینی نقش داشتن یکی کاغذ و یک
کار نکن، فاطمه جان غم به دلم بار نکنجان علی، پیش علی تکیه به دیوار نکنامن نبوده حرمم، جرم علی را تو ببخشتا که رَوی از بر من، این همه اصرار نکننان نپز و درد نکش، دست به دستاس نزنمرد خودت را به خودت باز بدهکار نکنبا غم جانکاه نرو، آه نرو، راه نروچادر خاکی شده را، چادر گلدار نکنمن چه کنم تا که بر این غمکده جارو نکشی؟!خاک نکن، پاک نکن، چشم مرا تار نکنبا پر زخمی به سر زینب خود شانه نزنبین پر زخمی خود، درد تلمبار نکنزار و گرفتار نمان، خیره به مسمار ن
روز اول کاری بعد از تعطیلات مدرسه بدون چادر مدرسه رفتم. همکارم تا من رو دید گفت تغییرات مبارکه. گفتم من بدون چادر هم با حجابم تفاوتی نکردم.
بعد فکر کردم در تصمیم گیری های شخصی وقتی به دیگران توضیح میدیم یعنی نظرشون مهمه و مسئله لزوما شخصی نیست. دیدم اون دو جمله توضیح هم خطا بوده و من آزادم با صلاح دید خودم در چارچوب قانون سازمان و جامعه م رفتار کنم.
قبل تر ها وقتی مرخصی میخواستم میرفتم می گفتم به این دلیل؛ الان حواسم هست حتی اگر دلیل مرخصی رو م

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها