نتایج جستجو برای عبارت :

انزجار

⭕️درونی ترین احساس هر کس این است که: آنچنان که باید خوب نیستم.
♦️این تنها یک اندیشه است و اندیشه را می توان عوض کرد.
♦️انزجار و انتقاد و احساس گناه بیش از هر الگوی دیگری، صدمه می زند.
♦️دست کشیدن از نفرت و انزجار حتی سخت ترین بیماری ها را نابود می کند.
♦️هنگامی که به راستی خود را دوست بداریم همه چیزهای نیکوی زندگی به حرکت در می آید.
♦️ما باید گذشته را رها کنیم و همه را ببخشاییم. باید مشتاقانه بخواهیم که خویشتن دوستی را بیاموزیم.
♦️تایید و
از اتاق که اومدم بیرون ساعت از 12 شبم گذشته بود...اومدم که به گربه ها و سگا غذا بدم...یکم بعد از من اومد بیرون...برنگشتم نگاهش کنم فهمیدم که داره چایی میخوره
صدام کرد...با اسم کوچیک...اولین بار بود... و لبریز حس انزجار  شدم...از خودم و از اون
پرسید ناراحتت کردم؟بدون اینکه برگردم گفتم نه...ولی خانمتون ناراحت میشه...گفت نمیشه من میشناسمش...برگشتم نگاهش کردم...چشماش مست و خمار بود...مست مست...با تمام وجود با انزجار و نفرت از خودم نگاهش کردم وگفتم اگه من بودم
 
علاقه ی عجیبی به شکستن اش داریم . 
وجودش آزارمان می دهد .
شاید چیزی را یاد آورمان میشود .
نیستی را !
سکوت برای ما یادآور نیستی است . نیستی که میخواهیم با کلمات جان اش ببخشیم ...
و این اشتباه از آنجا نشات میگیرد که ما توهم مرکزیت هستی را داریم . خود را اشرف مخلوقات می دانیم و به خورد ذهن خودشیفته ی ما داده اند که ما یکدانه ی کائنات هستیم و بهانه ی خلقت ...
 
سکوت را میشکنیم تو توان شنیدن صدایی غیر از صدای خودمان را نداریم . نه از آن جهت که گوش هامان فر
 
 
 
منزجر میشوم، از همه چیز.چندروزیست که احساس انزجار از پیرامونم دوباره برگشته...منزجر میشوم از کلاس درس و خیابان و مردم و افراد ناآشنایی که در بیرون میبینم.منزجر از جهل و جرم و جهان و جریان زمان.منزجر از...همه چیز.احساس تنفری عمیق و میل به تخلیه خشونت های درونی.احساس حزن انگیز از هذیان های حزینم.احساس مجبوری به جبری بی جبران.احساس انزجار در آمیخته با زجر.منزجر از همه چیز...
 
 
 
پ.ن: مثلا قراره بلاگ انیمه باشه :/
 
اعلام انزجار مردم شهرستان مراغه
از جنایت تروریستی امریکا
رئیس دانشکده علوم قرآنی مراغه و امام جمعه موقت با بیان اینکه ادعا و ظاهرسازی های آمریکا با ترور سردار سلیمانی باطل شد، خاطرنشان کرد: امریکا امروز دشمنی خود را آشکارا اعلام کرد و اگر تا به امروز ادعای خیرخواهی مردم ایران را داشت، آشکار ساخت که این ادعا دروغی بزرگ است.
ادامه مطلب
حیف که وقت برای نوشتن ندارم. وگرنه دودمان این مسئولینی که تا دانشجوی غریب گیر می آورند، تمام عقده های زندگی شان را رویش خالی می‌کنند، به باد فنا میدادم.
فعلا گوشتمان لای ساطور شماست. تا میتوانید، بکَنید که دیگر این فرصت گیرتان نمی آید. ما صاحبی داریم که به وقتش احقاق حق می‌کند. پس بچرخ تا بچرخیم. 
حیف که عجالتا وقت برای نوشتن ندارم. وگرنه دودمان این مسئولینی که تا دانشجوی غریب گیر می آورند، تمام عقده های زندگی شان را رویش خالی می‌کنند، به باد فنا میدادم.
فعلا گوشتمان لای ساطور شماست. تا میتوانید، بکَنید که دیگر این فرصت گیرتان نمی آید. ما صاحبی داریم که به وقتش احقاق حق می‌کند. پس بچرخ تا بچرخیم. 
اعلام انزجار مردم شهرستان مراغه
از جنایت تروریستی امریکا
رئیس دانشکده علوم قرآنی مراغه و امام جمعه موقت با بیان اینکه ادعا و ظاهرسازی های آمریکا با ترور سردار سلیمانی باطل شد، خاطرنشان کرد: امریکا امروز دشمنی خود را آشکارا اعلام کرد و اگر تا به امروز ادعای خیرخواهی مردم ایران را داشت، آشکار ساخت که این ادعا دروغی بزرگ است.
ادامه مطلب
تصاویر | راهپیمایی انزجار مردم برخوار از آشوبگرانراهپیمایی مردم ولایت مدار شهرستان برخوار در اعتراض به اغتشاشات اخیر در کشور و اقدامات اخیر آشوبگران در به آتش کشیدن اماکن عمومی و ضربه به امنیت ملی امروز پنجشنبه 30 آبان 1398 در مرکز شهرستان برخوار (دولت آباد) برگزار شد.
عکاس: محمد مهدی منصوری
+ حالم بدتر از اون چیزیه که فکر میکردم ... میخوام سریع برگردم به سکوت و تنهایی .
+ حس انزجار از تمام چیزهای دوست داشتنی ، حتی از ادمهای نزدیک دوست داشتنی .
+ ناهنجاری .
+ جنون زده ام .. نمیخوام برگردم . میخوام کنار بکشم ... کاش امشب همه چیز اتیش بگیره .
+کاش یک سطل زباله پیدا میکردم که تهش توی خاکچال دفن بشم
+کاش نخونی .
در زدم، کسی نگفت بفرمایید و با توجه به این که حس کردم صداهای زیادی از داخل اتاق میشنوم گفتم شاید اینجا هم مثل آموزش است که هزار تا میز و صندلی دارد و هزار تا آدم دارند کار های حوصله سر بر انجام میدهند و هر کدام با وجود واقف بودن به تباهی کار خود دارد با نفرت کارش را میکند. در رو باز کردم و با صحنه بسیار بسیار دلخراشی مواجه شدم. دو نفر که از هر دو خاطرات بسیار بدی داشتم و یکهو تمامی اون احساس نفرت، انزجار و خشمم بالا اومد و یک لحظه قفل شدم و همونطو
 
سفارش انواع همسر پذیرفته می شود...
مجموعه: دانستنیهای قبل از ازدواج
 
سالهاست که شاهد ازدواجهایی هستیم که در ابتدا با عشق های آتشین شروع شده، ولی با نهایت تنفر و انزجار از هم پاشیده می شود، چه بسا فرزندانی که در این میان قربانی می شوند و مشکلاتی که طرفین طلاق، مخصوصاً خانمها متحمل می شوند.
 
ادامه مطلب
سلام و عرض ادب دارم خدمت تمام عزیزان
22 سالمه و در شهری غیر از محل زندگی خانواده مشغول تحصیل هستم، مسئله ای که ذهنم رو درگیر کرده اینه که بعد از یه مدت هم اتاقی شدن با هر کس، یک حالت انزجار نسبت به اون شخص پیدا می کنم و فقط تحملش می کنم و چیزی به روش نمیارم ولی در درون واقعا ازش متنفر میشم.
خودم فکر می کنم این اتفاق بی دلیل صورت نمی گیره بلکه بخاطر بعضی بی مروتی ها و کارهایی که انتظارش رو ندارم از اون ها سر بزنه این طور میشم، ولی ...
آخه مگه همه این
داشتم با میم حرف میزدم تصویری
گفت "مهربون" رفته برام کادوی روز دختر بگیره
بش گفتم نه نباید این کار رو میکرد و یه جوری نشون دادم که مثلا خیلی خجالت زده شدم!
یهو وسط حرفاش برگشت گف پس کی تو قراره خانوم بشی؟؟؟
یعنی لازمه بگم که چقدررر از حرفش حالم به هم خورد و حالت انزجار بهم دست داد و از خودش و خودم متنفر شدم؟؟؟ دلم میخواس اون لحظه داد رو بکشم سرش و تمام استفراغ های وجودم که ناشی از به هم پیچیدگی دل و روه ام به هم بود رو تو صورتش بالا بیارم. 
صرفا به
#ترامپ در باتلاق #کارتر
 
✍مجیدروزی
کارتر در پی کش و قوس های فراوان حاضر به پذیرفتن شاه فراری ایران  در آمریکا شد و این  تصمیم باعث شد تا دانشجویان پیرو خط امام برای اعلام  انزجار از حمایت #شاه توسط آمریکا، سال ۱۳۵۸ سفارت ایالات متحده را در تهران  #تسخیر و کارمندان را به گروگان بگیرند ،
ادامه مطلب
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
+سلام،بخاطر یه کار اینترنتی  مجبور شدم نتم رو شارژ کنم،ولی نمی‌دونم چرا یه حس انزجار نسبت به فضای مجازی پیدا کردم:/
 
حس درونی وحشتناک خوبی دارم که داره من رو به جلو هُل میده،شاید حس میکنم
من نمی‌فهمم این حس انزجار از دانشگاه و‌ کلاس ، دقیقا کی فرصت کرد تا این حد در من ریشه‌دار و عمیق بشه ! فردا اولین روز ترم دوست و با همه‌ی سه‌شنبه بودنش ، تداعی کننده‌ی شنبه‌ ست. اون هم شنبه‌ای که ۱۴ فروردین باشه، نه هر شنبه‌ای! تعطیلات بین دو ترم شیرین تر از هر جمعه و پنج‌شنبه‌ و بین‌التعطیلینی بهم چسبید و ابدا دلم نمی‌خواد فردا ۸ صبح سر کلاس سر و گردن باشم. چارشنبه رو کجای دلم بذارم که با سه تا از خوف ترین و سخت‌گیر ترین اساتید کلاس داری
 
سکوت جایز نیستمحمدآصف عطایىمظلوم از ماده ظلم، به معناى ستمدیده است و به کسى که مورد بیدادگرى قرار گرفته و به حق و حقوقش، تعدى و تجاوز شده، اطلاق مى شود. در قرآن کریم، کلمه مظلوم، یک بار آمده است آنجا که مى خوانیم:« ... وَ مَن قُتِلَ مظلُماً فقد جعلناهُ لولِیه سُلطاناً؛ سوره اسرا ایه 33و آن کس که مظلوم کشته شده است براى ولى اش سلطه [حق قصاص] قرار دادیم.»در آموزه هاى دینى، همان گونه که از ظلم و ستمگرى، به شدت اعلام انزجار شده، از تن داده به ظلم و س
روز سیزدهم آبان همزمان با ملت قهرمان کشورمان و همگام با سایر مدارس ضمن محکوم نمودن استکبار جهانی ، گرامیداشت روز دانش آموز ، تبریک این روز به دانش آموزان عزیز ،کلاسهای ششم این آموزشگاه با شرکت در راهپیمایی و اعلام انزجار از آمریکا و اجانب خودباخته شرق و غرب با ولی امر مسلمین تجدید پیمان نمودند و سایر کلاس ها با در دست داشتن پرچم ایران عزیز با شعار مرگ بر آمریکا ، مرگ بر استکبار در تجمع مدرسه شرکت نمودند و بدین طریق این روز عزیز گرامی داشته ش
عادت کرده‌ام که تصمیم‌های ناگهانی بخشی از زندگی من باشند. می‌خواهد به بزرگی انتخاب آینده‌ی تحصیلی باشد یا به ناچیزی دوباره وبلاگ نوشتن. برای همین وقتی بعد از مدت‌ها انزجار از وبلاگ‌نویسی، جرقه‌ای در ذهنم زده شد که باز در این فضای بی‌رمق دست به تایپ شوم، فورا تصمیم گرفتم که تا این آتش سرد دوباره خاموش نشده کاری کنم. نتیجه‌ی آن هم همین چند سطری است که می‌بینید!
پی‌نوشت. هفتمین پست در صفحه‌ی دنبال شوندگان بازمیگردد به دو روز پیش. از این
متاسفانه در جامعه ما درجه بندی افراد کاملا معمول و مقبول شده است. اصطلاحاتی مانند ژن خوب و آقا زاده و ... نیز درست است که شبیه شوخی شده است و مردم بعنوان شوخی به آن نگاه می کنند ولی در اعماق وجود همه افراد نوعی حس انزجار را همراه دارد.
اینکه در یک جامعه افرادی به دلایلی غیر از شایسته سالاری درجه بندی شوند باعث انواع و اقسام ناهنجاری ها می شود. روحیه کار عملا با این سبک کشته می شود و روحیه تملق و چاپلوسی به حد اعلا می رسد.
 
کاش شایسته سالاری به مع
همه‌جا گرد ناامیدی و انزجار پاشیدن. گره‌ی دار رو دوباره تنگ وتنگ‌تر کردن. کی میزنن زیر این چارپایه و راحتمون می‌کنن؟
این رو دو روز پیش نوشته بودم. وقتی ناامیدی سایه‌شو انداخته بود رو سرمون .اما این بار بر خلاف همیشه نترسیدم که قراره چی بشه؟ انگار مغزم سر شده . قلبم از ظلم به درد میاد اما آروم و بی‌تفاوتم. نه می‌خوام کاری کنم و نه می تونم کاری بکنم. بنزینو ریختن روی شعله‌های زیر خاکستر و آتیشش مثل همیشه فقط دامن بدبخت بیچاره‌ها رو گرفت. م
همه‌جا گرد ناامیدی و انزجار پاشیدن. گره‌ی دار رو دوباره تنگ وتنگ‌تر کردن. کی میزنن زیر این چارپایه و راحتمون می‌کنن؟
این رو دو روز پیش نوشته بودم. وقتی ناامیدی سایه‌شو انداخته بود رو سرمون .اما این بار بر خلاف همیشه نترسیدم که قراره چی بشه؟ انگار مغزم سر شده . قلبم از ظلم به درد میاد اما آروم و بی‌تفاوتم. نه می‌خوام کاری کنم و نه می تونم کاری بکنم. بنزینو ریختن روی شعله‌های زیر خاکستر و آتیشش مثل همیشه فقط دامن بدبخت بیچاره‌ها رو گرفت. م
چه روزگاری شده! زندگیمون شده شبیه زندگی هر روزه‌ی خانوم فلاح. جلد خوراکی‌هارو با شوینده میشوریم و هر روز کل خونه رو با فرمول یک به پنج ضدعفونی می‌کنیم. خانوم فلاح از وقتی یادم میاد همینجوری بود. روی ظرف‌ها آب وایتکس می‌ریخت و همه خریدها رو ضدعفونی می‌کرد. حالا هم زندگی عادیش رو پیش می‌بره. من اما دستام مدام میسوزه. هرچی کرم هم میزنم فایده‌ای نداره. فکر این که با خیال راحت به صندلی و ظرف سس و فلفل و امثالش توی فست فودی‌ها و رستوران‌ها و در
نمیدونم چمه فقط از دیشب پنیک کردم و یه احساس انزجار شدیدی توم فعال شده.احساس زدگی.احساس امنیت نمیکنم و دستام یخ زدن.حالم از همه به هم میخوره و دلم میخواد هیچکس رو جز روانشناسم نبینم.چه مرگمه واقعا؟من چرا انقدر از رابطه وحشت دارم؟چرا کوچکترین نشانی که ممکنه به یه رابطه ختم شه منو دیوانه میکنه؟؟حالت تهوع دارم..دلم میخواد جوابشو ندمچرا عنم میگیره از کسی که بهم نزدیک میشه؟چرا یهو ازش زده میشم؟چرا وقتی بهم نزدیک میشن ذهنم یه کاری میکنه حالم از ط
میگفت همه ما ازاین صداها در ذهنمان داریم. صداهایی که به ما میگوید مهم نیست، هر چقدر تلاش کنیم، باندازه کافی خوب نیستیم. 
این حس سخت و دردناک است . دراین روزهاست که ما به رویاهایی قوی نیاز داریم. رویاهایی واقعی...نه رویاهای دروغین و غیر حقیقی...
ما همگی به عشق نیاز داریم.
به بالندگی،
مرگ و ناامیدی زیادی در دنیای اطراف وجود دارد. در این روزها نیاز داریم کسی مارا درآغوش بکشد و نوازش کند. آغوش واقعی ، آدم واقعی... دوست واقعی...
دوستانی که عاشقت باشند م
کتم را از تنم درآوردم و آویزان کردم روی آویز لباس. صدایش را انداخته بود توی سرش و نگران مالیده شدن لباس فرزندش به دیوار سرویس بهداشتی ترمینال بود. واقعا آخرش که چه؟ این همه «بیا اینور. وااااییییی لباست نخوره بهش» برای چه؟! اصلا گیریم که کسی مستقیما بشاشد روی لباس ما. غیر از این است که با یک شوینده تمیز می‌شود؟ بشکه بشکه استرس تزریق کردند به ما و خودشان هم نفهمیدند که چرا این‌طور می‌کنند و این انزجار از کجا آمده و چه بر سر ما و خودشان آوردند. ا
دختره اومده سر فلان قضیه نصیحتم کنه، که برم علت انگیزه‌های درونی‌مو پیدا کنم، و حالا وسط حرفاش می‌گه: من به دراگ خیلی علاقه دارم. کنجکاوم دربارش. یه دفعه به رفیقم که پسر هم هست، گفتم و با تعجب زل زد تو چشمم و منو نهی کرد که اصلاً سمتش نرم و فلان...این دختره خیلی هم با من رودروایسی داره... یه زمانی رو من کراش داشته و اینا...من کاری به دراگش ندارم. همه چی به کنار.چه لزومی داره که با تأکید بگی که رفیقت پسره؟ :))آقا، من خودم هم داغونم. منم معصوم نیستم. م
امروز که برگشتم خانه با حال خوش. بنوش از بابا گفت که ساعتهای متمادی میخواسته چیزی رو بگه و نتونسته و بنوش و فرشته هم متوجه نشدن اخرش رفته رو یه مبل با بغض نشسته و با همون بغض خوابیده. 
عصبانی شدم از دست خودم که خانه نبودم تا بغلش کنم. چه میدانم حواسش را دورترها پرتاب کنم. در یک لحظه حس تنفر از او آمد به سراغم میدانم ارتباط مستقیمی به جریان نداره اما متنفر شدم از او که با برنامه ریزی دقیقش خیلی چیزها را بهم ریخت. با نبودنش.
 من آرزو پدر بودم. پرستو
اول دبیرستان بودم. نه سال پیش! معلم از نوروز و عید و دید و بازدید گفت. نظر خواست. بچه ها از بی‌حوصلگی و تکراری بودن و از این که کاش آدمها در تعطیلات برای خودشان بودند، نه در اسارت تعارف و عرف کلیشه‌ای، گفتن. حرفشون خیلی برام عجیب بود. پر از ذوق و اشتیاق بودم برای بهار. اون موقع ها آرزویی داشتم که الان به نظرم آرزوی سوخته س و الان آرزوهایی دارم که اون موقع ها بهشون میخندیدم.
نظر من الان، نظر همون بچه هاست که من فکر میکردم افسردگی گرفتن. که سعی میک
مردم ولایتمدار شهرکرد همچون بقیه ملت شریف ایران ازاولین شهرهای شرکت کننده درراهپیمایی اعلام انزجار از اغتشاش گران وتفرقه طلبان فریب خورده بودند 
دانش آموزان ومسئولین دبیرستان غیردولتی دخترانه دوره اول متوسطه ثامن الائمه شهرکرد نیز همگام باخانواده های خود جهت اعلام هبستگی ووحدت با آرمانهای انقلاب در این راهپیمایی پرشکوه حضور داشتند 
قلمم پیرمرد غرغرو ریش بلندِ کثیفِ ژنده پوشِ کمر خمیده ی سیگار به دستِ الکل در جیبی شده که جز اِهن و اوهون و نشخوار فحش ناموس به این و اون چیزی ازش در نمیاد.
ممکنه زیاد بیاد اینطرفا حرف مفت بزنه کارشه ... از بس که حرف مفت شنیده.
 
ناموس کلمه سکسیستیه شما بخون فحش بد. اون پیر مرد بهش میگه ناموسی.
شاید فکر کنید سگ سیاه افسردگی انرژی آدم رو کم میکنه ولی یک مدلش هم هست که انرژیت رو زیاد میکنه جوری که آخر سر از انرژی اضافه ای ک بعد از اون همه کار درونت م
استفاده از ابزار اجبار به جای کار فرهنگی اصیل، در بلند مدت آرام آرام نسبت اصل دین انزجار ایجاد می‌کند.
دکتر حسن بنیانیان، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی
۱۴ دی ۱۳۹۷، سخنرانی پیش از خطبه‌های #نماز_جمعه تهران
دریافت گزیده صوت
پخش آنلاین در سایت روشنگری
دریافت صوت کامل سخنرانی با عنوان «سیاست فرهنگی و فرهنگ سیاست‌زده»، در کانال ستاد نماز جمعه تهران (وعده‌گاه مؤمنان)
لینک در وبلاگ تکلیف الهی
لینک در کانال تلگرامی تکلیف الهی
کولر اتاقم را خاموش کرده ام. پنجره را باز کرده ام.چه قدر گرم شده هوا ! دلم می خواست زمستان می بود. هفت و پنجاه و هفت دقیقه ی زمستان، حتما شب می بود. دلم می خواست یکی از آن شب های استخوان سوز زمستان می بود. از همان هایی که من در خانه هم که هستم، کاپشن می پوشم و کلاه بافت سرم می گذارم. دلم می خواست شب استخوان سوزی می بود.  تابستان ها همیشه هوس ِ زمستان سراغم می آید. نه این که زمستان را بیشتر دوست داشته باشم. نه ... زمستان اما انگار به ذات آدم نزدیک تر است
روز سیزدهم آبان همزمان با ملت قهرمان کشورمان و همگام با سایر مدارس ضمن محکوم نمودن استکبار جهانی ، گرامیداشت روز دانش آموز ، تبریک این روز به دانش آموزان عزیز ،کلاسهای ششم این آموزشگاه با شرکت در راهپیمایی و اعلام انزجار از آمریکا و اجانب خودباخته شرق و غرب با ولی امر مسلمین تجدید پیمان نمودند و سایر کلاس ها با در دست داشتن پرچم ایران عزیز با شعار مرگ بر آمریکا ، مرگ بر استکبار در تجمع مدرسه شرکت نمودند و بدین طریق این روز عزیز گرامی داشته ش
از دیروز همش ملعون رو حس می کردم.....
صبح سر خیابون اد...یه ال 90 سفید پلاک دولتی دیدم.یه لحظه قلبم ریخت.گفتم خودشه.انقدر هول شدم پلاکش رو ندیدم.نگاه کردم داخلش کسی نبود.اومدم جلوی در16...دقیقا رودررو شدیم.من صورتم رو سمت راست کردم.چیزی که ازش یادمه حلقه اشه که کاملا مشخص بود.یه پیراهن سماقی پوشیده بود و شلوار مشکی.مثل همیشه!کیف رو دوشی لپ تاپی قهوه ای داشت.تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که انگشتم رو جای حلقه فشار بدم که نفهمه حلقه دارم یا نه!آفتاب
مدرسه اگر ایستا، غم زده و میرنده باشد دانش آموزان به جای نشاط و طراوت و شادابی، انزجار و به جای مهربانی و عشق ورزی، حسادت و کینه توزی را می آموزند. در مدرسه پویا، امید به زندگی، موفقیت و کنجکاوی، شادی و طراوت تحصیلی، برانگیزنده و تحقق دهنده استعدادها و نیازهای فطری و مقتضیات آتی دانش آموزان است.
در تبیین موضوع، شاداب سازی را از ابعاد مختلف می توان بررسی نمود چرا که در ابتدا شاداب کردن محیط مدرسه در کلام به ایجاد فضای مناسب و فضاسازی ظاهری من
حدود ۱۴ ماه پیش در اوج درگیری هایم با سید مسعود حسینی رئیس دانشکده‌مان سر خواسته های غیر قانونی اش از انجمن علمی (که من دبیر آن بودم) علاوه بر یکی دو پست ناشی از انزجار در وبلاگم، در بیوی تلگرام هم نوشتم « نمی داند طول مدت دانشجویی من قطعا از ریاست او بیشتر خواهد بود... ». با اینکه طبق تجربه این را نوشته بودم ولی هیچ قرینه ای مبنی بر تحقق این گزاره نبود. آن روز من دانشجو بودم و او رئیس دانشکده. امروز اول اردی‌بهشت ماه ۹۸، نیمه شعبان ۱۴۴۰، من هنوز
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
«١٦٦»إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ‌ اتُّبِعُوا مِنَ‌ الَّذِینَ‌ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ‌ وَ تَقَطَّعَتْ‌ بِهِمُ‌ الْأَسْبابُ‌ در آن هنگام که عذاب را مشاهده کنند و پیوند میانشان بریده(و دستشان از همه چیز قطع)گردد،پیشوایان(کفر)،از پیر
 
 
روز دانشجوبعد از کودتاى 28 مرداد 1332، رژیم وابسته پهلوى که توانسته بود با کمک اربابان امریکایى بر اریکه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پایه هاى حکومت خود را تثبیت کند، اما غافل از اینکه مقاومت مردم بطور کامل از بین نرفته و ایران در اولین فرصت خشم و انزجار خویش را نشان خواهد داد.
نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا در سال 1332، راهى ایران گردید. در حقیقت او مى آمد تا نتیجه سرمایه گذارى بیست و یک میلیون دلارى را که سازمان جاسوسى امریکا سیاه در راه کو
همه چیز عادی بود تا شب
تا شب که چند تا اسکرین شات از یک مکالمه به یاد موندنی به دستم رسید. خوندنشون ده دقیقه طول میکشه و از اون موقع هر ده دقیقه یک بار میرم و میخونمش
میخونم که یادم بمونه.خوندنش برام عذاب محضه ، شکنجه ی روحیه اما باز هم میخونم
فردا که از خواب بیدار شم دوباره میخونم
میدونی رفتم امتحان کردم و دیدم حتی میم هم نمیتونه توی این قضیه اثری داشته باشه که حتی عصبانی تر و خشمگین ترم میکنه
نمیدونی ، هیچی نمیدونی.باید جای من باشی که نیستی و
راهپیمایی روز قدس در زرند باشکوهتر از گذشته برگزار میشود
فرماندار زرند گفت: با توجه به اقدامات فتنه انگیز اخیر آمریکا، راهپیمایی روز قدس امسال با شکوه تر از گذشته در زرند برگزار می شود.
به گزارش ندای زرند، حبیب الله خنجری ظهر امروز ۵ خرداد در ستاد گرامیداشت و هماهنگی روز جهانی قدس در زرند، افزود: دستگاه های اجرایی برای حضور پرشور مردم ولایت مدار در راهپیمایی آخرین روز جمعه ماه مبارک رمضان، برنامه ریزی مدونی داشته باشند.
خنجری اظهار داشت: ب
کتاب لذت متن هم دوباره تموم شد و من فهمیدم چقدر بیشتر میفهمیدمش این بار. دفعات قبل خیلی برام سخت بود هرچند که این بارم بود قسمت هایی که کامل متوجه نشک اما کمتر بود. از صبح فقط کتاب خوندم. حالا هی میخوام گزارشی ننویسما مگه میشه. به نظرم نباید نوشته گزارشی باشه هرچند که من دنبال اینم جوری بنویسم که برام بمونه چه کارایی کردم اما باید راهی باشه. 
 
کتاب لذت متن ، نوشتهٔ رولان بارت ، ترجمهٔ پیام یزدانجو ، نشر مرکز
 
چاره ای نیست : تحمل ملال ساده نخوا
 
این جمله تکراری " هر چی خدا بخواد " رو هممون شنیدیم. هممون گاهی از شنیدن این جمله خون دویده به صورتمونو عصبانی شدیم، گاهی احساس انزجار کردیم و گاهی با یه تلخند ذهنیت کوچیک طرف گوینده رو با بزرگواری نادیده گرفتیم. خدا مگه چی بود که هر چی اون می خواست عصبانی و کلافمون می کرد؟ خب شاید عادی باشه، سپردن همه چیز دست موجودیتی که دیده نمیشه و ساده گرفتن سختیا به امید زمان بندی کسی که خودش از منظر ما اون مشکل رو به وجود آورده، بله تا حد زیادی احمقانه ا
دیگه از اومدن و رفتن ها  نه خوشحال میشم و نه ناراحت....
این رو وقتی فهمیدم که پسرک گلدون جهیزیه م رو شکست اما بدون این که اخم بیاد تو صورتم سطل آشغال رو گذاشتم جلوش و گفتم با احتیاط جمعشون کن تا من نماز بخونم...
این رو وقتی فهمیدم که دم عید باید سی ملیون دیه می دادیم واسه بی احتیاطیه یه نفر دیگه و اصلا هیچ حس ناراحتی یا غم یا حتی انزجار از اون طرف توی من به وجود نیومد...
یا وقتی  فهمیدم که چهارتایی یه انگشتر برای مادرم خریدیم و مامانم انگشترش رو گم ک
فرهنگ کتابخوانی چیزی نیست، که با برپایی چند نمایشگاه یا تبلیغات جا بیفتد، مشکل را باید از ریشه حل کرد.
مشکل از جایی شروع میشه که کتاب های دبستانی و مربوط به کودکان آنقدر گیج کننده و کم محتوا هستند، که کودک از همان سالهای نخست آشنایی با کتاب از آن گریزان می شوند.
به صورت ناخودآگاه نوعی ترس و انزجار از کتاب در وجود کودکان نقش می بندد که در دوران بزرگسالی کاملا فرد را از کتاب فراری می کند. این موضوع باعث می شود تا جامعه ای کم سواد و ناآگاه داشته ب
تصاویر دیگر از تشییع پیکر شهید مرتضی ابراهیمی 
امروز چهارشنبه ۲۹ آبان ماه پیکر شهید مدافع وطن «مرتضی ابراهیمی» از اعضای گردان امام حسین ملارد که در جریانات و اغتشاشات اخیر در این شهرستان به شهادت رسید، در شهریار با حضور با شکوه مردم شهیدپرور مورد تشییع قرار گرفت. در این مراسم که با حضور حداکثری مردم، مسئولین و عاشقان، شیفتگان و خانواده دلسوخته این شهید برگزار شد، مردم انزجار خود را از این وحشیگری ها و آشوب های اخیر نشان دادند و شهادت این
سعی کنید در فعالیت های دلیل منطقی تصمیم ها بگویید، گاها دیده میشود که ما نوجوان را تنبیه میکنیم ولی دلیل آن را بیان نمیکنیم و نوجوان حس میکند که یک کینه شخصی یا یک تصیمیم شخصی غیر منطقی در مورد تنبیه او وجود داشته است.
حتی نوجوانان را بخاطر گناهانشان تنبیه نکیند که به طور کلی از مسایل دینی انزجار پیدا کنند، بلکه بیاید با روش تربیتی و تشویقی و بالا بردن سطح فکر نوجوانان، گناه کردن را از او بگیرید.
اُنس با کتاب خاطرات شهدا مثل کتاب شهید ابراهی
قدیما تا یک خواننده یی یک ترانه یی میخوند خیلی زود میفهمیدم نیت شاعر چی بودهانگیزه حرفاش چیه؟مثلا وقتی طرف میگفت جاتم اصلا خالی نیستیا من دیگه دوستت ندارمیا هرچیزی که اعلام نفرت بودهمیشه از نظر من دروغ بودهمیشه فکر میکردم هرگز هیچکسی لزومی نداره اعلام کنه این طور حرفا روو اگر کسی چیزی رو نمیخواد خصوصا وقتی ازش سوال نکردن که میخوای یا نهنباید بیاد بگه من نمیخوام یا من دیگه نمیخوامباید راهشو بکشه و برهچون اگر قرار به اعلام کردن چیزهایی که ن
همیشه از دست به دست شدن بدم می آمد. از مالیده شدن توسط هر "نر"ی. این مهم ترین انگیزم بود برای وقتی نوجوون بودم. توی دورانی که عشق میخواد از سر و کولت بالا بره. چشمات کور میشه و فرق هوس و عشقو نمی فهمی. توی دورانی که هر دوستت دارمی برات صادقانه س و راه مالیدنت برای هر کس و ناکسی بازه. من یه انگیزه ی قوی داشتم: من از دست به دست شدن بدم می اومد. 
از اینکه هر "نر"ی با من عشق بازی کنه و بعد منو رها کنه، بدم می اومد. نفرت... انزجار... اینا منو دور می کرد. از هر مر
راهپیمایی مردم ولایت مدار شهرستان برخوار در اعتراض به اغتشاشات اخیر در کشور و اقدامات اخیر آشوبگران در به آتش کشیدن اماکن عمومی و ضربه به امنیت ملی امروز پنجشنبه 30 آبان 1398 در مرکز شهرستان برخوار (دولت آباد) برگزار شد.
عکاس: محمد مهدی منصوری
کشته شدن قاسم سلیمانی، سردار ایرانی، مهر تائیدی بود بر عدم وجود پدیده ای غریب به نام "تفکر" و پدیده ای غریب تر به نام "حق" و حق شناسی!
 
کاش از دفاع دروغین از انسانیت دست برداریم.
کاش نقاب خوش رنگ و لعاب وطن پرستی، و نقاب به قول شما تیره ی دین پرستی را هم از صورت هامان برداریم.کاش به جای هوچی گری و "توهین" کمی هم به تفکر و سکوت متمایل باشیم.
از حرص مغز هایتان ورم کرده؛انقدر جای اندیشه و تفکر را با حرف های هجو و اغوا گرانه ی رسانه ( هر رسانه ای ) پر کرد
قطعن اشتباه نظامی‌ای که باعث مرگ افراد عادی جامعه بشه خودبه‌خود دردناک‌تر از اشتباه نظامی‌ای‌ئه که باعث مرگ افراد نظامی می‌شه، که در همۀ دنیا هم -کم یا زیاد- مورد دوم همیشه اتفاق افتاده و می‌افته. اما با این وجود، کاملن می‌شه تفاوت معنی‌دار نحوۀ برخورد مردم با اشتباه دیشب ارتش و اشتباه دی‌ماه سپاه رو به‌صورت واضح دید، که عمومن از اولی با ابراز تأسف گذشتن اما واکنش‌شون نسبت به دومی پر بود از خشم و انزجار.مطمئنن این نگاه منفی نسبت به
یه رفتار جالبی هم هستش که وقتی یه نفر می‌آد دربارۀ یه ویژگی فردی خوب یا بد صحبت می‌کنه، بخش قابل توجهی از مخاطب‌ها واکنش‌شون نسبت به اون صحبت اینه که خب خدا رو شکر من ـ و گاهی من و عزیزانم ـ هم این ویژگی خوب رو داریم (با ذکر مثال)، یا خب خدا رو شکر ما همچین ویژگی‌ بدی رو نداریم (باز هم با ذکر مثال) و در ادامه نسبت به بعضی از دارندگان اون ویژگی بد اظهار انزجار می‌کنن و نسبت به خودشون و دارندگان اون ویژگی خوب مباهات.
حالا فرقی هم نمی‌کنه این حرف
یه رفتار جالبی هم هستش که وقتی یه نفر می‌آد دربارۀ یه ویژگی فردی خوب یا بد صحبت می‌کنه، بخش قابل توجهی از مخاطب‌ها واکنش‌شون نسبت به اون صحبت اینه که خب خدا رو شکر من ـ و گاهی من و عزیزانم ـ هم این ویژگی خوب رو داریم (با ذکر مثال)، یا خب خدا رو شکر ما همچین ویژگی‌ بدی رو نداریم (باز هم با ذکر مثال) و در ادامه نسبت به بعضی از دارندگان اون ویژگی بد اظهار انزجار می‌کنن و نسبت به خودشون و دارندگان اون ویژگی خوب مباهات.
حالا فرقی هم نمی‌کنه این حرف
بورس باز است. استادمان را می‌گویم. در طی 4 ساعت اسمی آزمایشگاه، 45 دقیقه با تاخیر می آید، یک ساعت زود تمام می کند و این بین هم یک گوشه نشسته است و زل زده است به شاخص های بورس روی لپتاپش و همسرش که دانشجوی دکتری است و اسما TA، دارد تنهایی یا نهایتا با یکی دو تا از دانشجویان آزمایش ها را انجام می دهد و بقیه دانشجوها یک گوشه از آزمایشگاه نشسته اند و حرف می زنند. باور کنید دارم دقیق دقیق در مورد دانشگاه شهید بهشتی صحبت میکنم.
به گواه طول صوت های کلاس تئ
اعتراف میکنم من از دشمنان سرسخت کتاب هری پاترو فیلمش بودم... یه جورایی طبق یه سری چیزای که بهم دیکته شده بود،(از جمله نمادهایی که تو فیلم به کار رفته و حرف هایی به این شرح که سادگی و جذابیت داستان هایی پرمعنا و مفهوم ازبین رفته بجاش جادو تخیلات الکی ذهن مردمو پرمیکنه) از نویسنده اشو کتابشو فیلمش بدم میومد....تا اینکه دیروز خیلی خیلی برحسب اتفاق سری زدم به یه سایت فروش کتاب آنلاین و بین کتابهایی که دانلود میکردم چشمم به مجموعه کتابای هری پاتر ا
هنر نه گفتن نوشته ی دیمون زاهاریادسترجمه ی میترا میرشکارنشر علمخلاصه نویسی: سید حسن کاظم زاده (کاظمینی)بخش نخست
نه گفتن کار ساده ای نیست، به خصوص که اگر بله گفتن با روحت عجین شده باشد و مهرطلب هم باشی.
اما هر بار که اولویت های خود را به خاطر عدم توانایی در نگفتن کنار می گذارید تا دیگران را راضی کنید ذره‌ای از وجودتان در تنهایی به جوش می آید و با شما گلاویز می شود و بدون اینکه بدانید چرا، تحلیل می روید انرژی تان را از دست می‌دهید و در نهایت فکر
گوسفندان گیاهخوار هستند ، به این معنی که رژیم غذایی آنها شامل گوشت نمی شود. آنها بطور معمول دانه ، علف و گیاهان می خورند.بره ها فقط دقایقی پس از به دنیا آمدن قدم می زنند ، اگرچه هنوز چهار تا شش ماه اول زندگی خود به مادرشان وابسته اند.گوسفندان می توانند تا 50 چهره گوسفند دیگر را بشناسند و آنها را به مدت دو سال به یاد آورند. با این حال ، گوسفندهای بریده شده یکدیگر را نمی شناسند و ممکن است برای استقرار دوباره سلسله مراتب چند روز بجنگند. گوسفندان هم
در زندگی مواقعیست که آرامش داشتن غیرممکن به نظر می رسد، از بیماری تا تصادف رانندگی و حتی حوادثی به مراتب تلخ تر که باعث می شود از نظر روحی مچاله شویم، اما چرا باید آرامش مان را تحت هر شرایطی حفظ کنیم؟
 
اضطراب داشتن: به معنای از کارافتادن عقل و شعور است
روی دیگر آرامش، اضطراب است وقتی پر از اضطراب هستیم، واکنش هایمان کاملا تخرب کننده است و وضعیت را از چیزی که هست برایمان بدتر می کند، وقتی اضطراب داریم عقل مان از کار می افتد و فرقی ندارد یک فرد
به نظر میاد آدم‌ها نهایتا محصول خانواده‌هاشون هستن و "تکنیک"های توسعه شخصی معمولا جز پوسته‌ای نازک از فرد رو تغییر نمیدن، مگر اینکه فرد جستجوگرانه با خودش مواجهه داشته باشه، گرچه تماشای ازنزدیکِ حجم لجن و کثافتی که خانواده نامناسب می‌تونه در کسی انباشت کنه، واقعا وحشتناکه، و اینکه این کثافات در توئن، ممکنه باعث بشه حتی طوری از خودت متنفر بشی که دست از جستجو، یا حتی خواستی برای بهترشدن، برداری.
اما کسی که جرئت کنه، کسی که اینکارو بکنه، ا
این مدت، این روزها، یا روزهایی شبیه به این روزها - که هی دارد بیشتر و بیشتر می‌شود - بیشتر از هر کسی، به شاعرها و کاریکاتوریست‌ها و خواننده‌ها غبطه می‌خورم. به این که چقدر راحت می‌توانند خشم و بغض‌شان را در هنرشان بریزند و شاهکار خلق کنند. برعکس کسی مثل من که واقعا نمی‌داند چه کار باید بکند با این حجم از نفرت و انزجار و کینه که در دلش تلنبار شده.
"الله مزار" را علیرضا قربانی منتشر کرد. در نیمه‌های آذر. و من از وقتی خواندم داستانش چه بوده، دیگ
در سال ١٨٧١ ژنرالی آمریکایی با نام آلبرت پایک که با ترغیب جوزپه ماتزینی به ایلومیناتی راه یافته است، با تکمیل طرح نظامی خود برای به راه انداختن سه جنگ جهانی و انقلاب‌های مختلف در سراسر جهان این توطئه‌ی بزرگ را وارد آخرین مرحله‌ی خود می‌کند.جزئیات این توطئه به این شرح است:جنگ اول جهانی قرار است با هدف نابودی تزار در روسیه انجام شود؛ همان‌گونه که ناتان مایر روچیلد در سال ١٨١۵ وعده کرده بود، تزار جای خود را به کمونیسم می‌دهد؛ ایدئولوژی‌ا
یا هیجانی با شخص دیگر است که مستلزم شناخت و درک عمیق از فرد دیگر و همینطور بیان افکار و احساساتی است که نشانه تشابه با یکدیگر است (اعتمادی، ۱۳۸۹).
 
 
۱-۶-۱-۳ بخشودگی: در فرهنگ و بستر بخشودگی به صورت رهایی از احساس انزجار نسبت به عمل ارتکابی غلط، اغماض از طلب خسارت یا جبران عمل از سوی فرد خطاکار و چشم پوشی از تقصیر وی توصیف شده است (زکی یی و همکاران، ۱۳۸۹). بخشودگی عمل بی قید و شرطی است که بدون چشمداشت صورت می­گیرد و بخودی خود ارزشمند است. عملی اس
راستش این روزها اصلا و ابدا حال و روز خوشی ندارم،از زمین و زمان ایراد میگیرم،سر چیزهای هیچ و پوچ اعصاب خودم و دیگران را خورد میکنم، غر میزنم، گاهی حتی جیغ میکشم. 
از صبح تا شب مثل مرغ پرکنده دور خودم میچرخم،می‌نشینم، بلند میشوم، چهارده بار اتاق را طی میکنم، باز می‌نشینم، تلاش میکنم اشکم دربیاید کمی خالی شوم و حتی یک قطره هم سرازیر نمیشود. 
رو به روی کتاب های تلنبار شده روی هم مینشینم،نگاه میکنم،حرص میخورم از ترازی که نه رشد میکند نه کم میش
زاهدان - ایرنا -جشن باشکوه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و راهپیمایی یوم الله 22 بهمن با حضور گسترده و پرشور مردم شیعه و سنی در شهرستان خاش سیستان و بلوچستان برگزار شد.
http://www.irna.ir/sb/fa/News/83205170
به گزارش ایرنا اقشار مختلف مردم شیعه و سنی اعم از فارس و بلوچ و زن و مرد در آیین باشکوه راهپیمایی 22 بهمن خاش با سردادن ندای الله اکبر و مرگ بر آمریکا و مرگ بر رژیم صهیونیستی تنفر و انزجار خود را از سران استکبار ابراز داشتند.امامان جمعه شیعه و سنی، فرما
صبح بود ، یه صبح معمولی و خسته کننده مثل سایر صبح های ایام عید و من تصمیم گرفته بودم بعد از یک عالمه بی نتی بالاخره آخرین نوشتم رو به اشتراک بگذارم؛ پس بلند شدم و با انگیزه و رویی گشاده دست و روم و شستم و دلنشین صبحونه خوردم ... همه چیز خیلی قشنگ و مجلسی پیش میرفت و من با یه لیوان چایی تازه دم در دست به سمت اتاقم رفتم تا اون صفحه روشن پر فایده رو باز کنم ،توی یکسال گذشته واقعا به دردبخور ترین وسیله زندگی من  لبتابم بوده به طوری که کلی ایده های نو و
مختصری از محتوای سوره مبارکه حمد



 

سوره حمد که نام دیگرش «فاتحه الکتاب»
است، هفت آیه دارد1  و تنها سوره‏اى است که بر هر مسلمانى واجب است حداقل
روزانه ده بار آن را در نمازهاى شبانه روزى بخواند وگرنه نماز او باطل است.
«لا صلاة الّا بفاتحه الکتاب»2 بنا به روایت جابر بن عبد اللّه انصارى از
رسول اکرم(صلی لله علیه و آله): این سوره بهترین سوره‏هاى قرآن است.3
 
آیات سوره‏ ى مبارکه فاتحه، اشاراتى در
باره‏ى خداوند و صفات او،
سی تیر سالروز شهادت روحانی غیور و منبری تأثیرگذار و کم نظیر معاصر،
حاج احمد کافی است. چندی پیش مصاحبه ای با حجت الاسلام ماندگاری جهت تدوین تاریخ
شفاهی خاطرات ایشان داشتم. ایشان خاطره ای از مراسم تشییع آن خطیب توانا نقل کرد
که خواندنش خالی از لطف نیست:


 

اوایل تابستان سال 57 بود که انتشار خبری در شهر مشهد، موجی از انزجار
را بر ضد دستگاه حاکمیت به راه انداخت. خبر بسیار ناراحت کننده بود. خانواده ما هم
خود را در این مصیبت بزرگ، سهیم و داغدار می دا
در ارائه‌ی هدایای
تبلیغاتی به مشتریان اصولی وجود دارند
که رعایت کردن آن‌ها موجب ماندگاری و عدم
رعایت آن‌ها ضمینه‌ی شکست کسب و کار را
فراهم خواهند کرد. در
این مطلب تنها ۳ نمونه از این اصول را
خدمتتان اعلام می‌کنیم.

مطابقت نداشتن رنگ‌ها


همانطور که می‌دانید
معمولاً برندها دارای رنگ خاص و مخصوص به
خود هستند و شرکت‌ها نیز دارای رنگ‌های
سازمانی هستند، در طراحی و ارائه‌ی هدایای
تبلیغاتی اگر رنگ‌های بکاربرده شده در
محصول با رنگ سازمانی و
اگر بیش از اندازه از همسر خود بزرگتر باشید:
این امکان وجود دارد که حوصله او را نداشته باشید و نتوانید خامی ها، بی تجربگی ها و کندی او در باره مسائل زندگی را تحمل کنید. در واقع ممکن است از این که شاهد هستید همسرتان با مسائلی دست به گریبان است که شما مدتها پیش آنها را پشت سر گذاشته اید، خسته شوید.
تمایل دارید بیشتر اوقات نقش والد را بازی کنید، زیرا تجربه بیشتری دارید. تقریباً غیرممکن است که بتوانید از پند و اندرز دادن و نصیحت کردن همسرتان چشم بپ
مو از هرجا برُم سر وا بگردانُم
تو چیشای خودت سنبل می کارُم
.
یه خواننده با صدای گرم و تمیزش با لهجه ای که نمی دونم متعلق به کجا بود، توی گوش چپم می خوند. سردم بود و گوشه ی سلف منتظر مریم نشسته بودم. توی یه گوشم هندزفری بود و اون یکی گوشم به شنیدن غوغای جهان مشغول.
غیر از من و مریم که داشت گوشیشو به شارژ می زد، فقط دوتا دختر دیگه توی سلف بودن. یکیشون داشت با انزجار به خرده نون های باقی روی میز نگاه می کرد. اون یکی با بی حوصلگی بسته کاپوچینو رو توی لیو
باسمه تعالیحضرت فاطمه (س)قصیده اولمرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه       گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه چند بیت این قصیده گفته ام اندر بقیعگریه و شیون کنم چون چشم زار فاطمهروزها سر می برم بر پشت دیوار بقیعبلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمههر کجا دل میرود مستانه اندر جستجوکی بجوید بی نوا ، آن لاله زار فاطمهمن ندانم در کنار احمدی یا مجتبیحضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویشچون ستم شد باعث آن احتضار فاطمهگریه و شی
فوبیا چیست و انواع فوبیا شامل چه مواردی است؟ راه تشخیص ترس و هراس چیست؟
آیا شما به حدی از عنکبوت می ترسید که با دیدن یک اسباب بازی یا عروسک پلاستیکی با شکل و ظاهر عنکبوت نیز احساس انزجار کرده یا جیغ می کشید؟
فوبیا چیست ؟روانشناسان به چنین ترس های بیش از حد شدید و پایدار که باعث اختلال در زندگی فرد می گردد، فوبیا می گویند.
تقریبا همه ی مردم نسبت به یک یا چند چیز ( مثلا ارتفاع، سوسک و…) احساس ترس و وحشت دارند،
اما تمایز اساسی بین این ترس ها با فوب
وین دایر شخصیتی که چند سال اخیر کتابهای او در ترجمه های مختلف منتشر گردیده و امروزه یکی از سردمداران عرفانهای نوظهور است از سوی محافل علمی مورد نقد فراوانی قرار دارد.

اما گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی وین دایر ترویج روحیه مدارا با ظالم و ستمکار است. او در کتاب«عرفان، داروی دردهای بی درمان»می گوید:

به جای اینکه علیه ترورسیم و جنگ اعلام انزجار کنید، طرفداران صلح باشید... علیه هر چیزی بایستید، همان چیز علیه شما خواهد ایستاد.
ادامه مطلب
وین دایر شخصیتی که چند سال اخیر کتابهای او در ترجمه های مختلف منتشر گردیده و امروزه یکی از سردمداران عرفانهای نوظهور است از سوی محافل علمی مورد نقد فراوانی قرار دارد.

اما گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی وین دایر ترویج روحیه مدارا با ظالم و ستمکار است. او در کتاب«عرفان، داروی دردهای بی درمان»می گوید:

به جای اینکه علیه ترورسیم و جنگ اعلام انزجار کنید، طرفداران صلح باشید... علیه هر چیزی بایستید، همان چیز علیه شما خواهد ایستاد.
ادامه مطلب
 
توی روانشناسی بالینی ، یه راهکاری هست برای ایجاد نفرت یا به اصطلاح فراموشی چیزی که دوسش داشتی !
مثل شغل اینده
مثل همسر اینده
مثل دوست اینده
:)
بودنش که خوبه !
ولی یه فرار نیست؟!
نمیرسی !
یا "حس" میکنی بهش نمیرسی !
و تهش با یه صدای لرزون و چشای پر اشک میگی:
میشه یه کاری کنین ازش بدم بیاد؟!
:)
 
*
 
 
 
 
 
مزایای تلگرام

 شبکه‌ای مانند «تلگرام» هرچه بیشتر مورد استقبال افراد جامعه واقع شده و روز به روز افراد بیشتری به آن می‌پیوندند، بیشتر هم مورد انزجار برخی افراد قرار گرفته و به دنبال راه‌حلی برای مقابله با آن هستند.راهکارهایی مانند فیلترینگ هم از همین ابراز نگرانی‌ها سرچشمه گرفته است. اما آیا در تمام جوامع نسبت به پدیده‌های جدید اینترنتی چنین واکنش‌هایی صورت می‌گیرد؟ میزان خطراتی که کشور ما را تهدید می‌کند بیشتر است؟
چرا چنین استقبا
روزهای پرفشار در زندگی روزهایی هستند که از فکر یک چیزی نمی‌توانی خارج بشوی. کلی کار سرت ریخته است اما تمرکز کافی برای انجام‌شان را نداری و بعد با انجام ندادن‌شان فشار پاسخ‌گویی و سرهم‌بندی هم سرت هوار می‌شود. دیروز از آن روزهای پرفشار بود. باید کلی کار را که در آخر هفته باید آماده می‌کردم جمع و جور میکردم و به هیچ کدام‌شان نرسیده بودم. خبر زوال جان یک انسان و آبروی انسان دیگری که همیشه او را به آرامش و هوشمندی می‌شناختم نیز حالم را بهم ر
سلام 
در دبیرستان کتابی داشتیم به نام بینش اسلامی.
در کتاب آمده بود که : گناه نکنید چون یا بر سر خودتان می آید یا بر سر نسلتان.
همه دست خود را پاک می دانند و هیچکس خود را گناهکار نمی داند و اینجاست که گناهکار معلوم نیست!
اگر بدانیم در گذشته چه کسی یا کسانی گناه کردند و تخم فساد ریختند چقدر خوب بود. معلوم نیست چه کسی یا کدام قومی در گذشته گناهان کبیره کرده ، که همینک نسل های ما باید تاوان بدهد. نام هایی را در کتب دینی همگی خوانده ایم و نیازی به ذکر
سلام 
در دبیرستان کتابی داشتیم به نام بینش اسلامی.
در کتاب آمده بود که : گناه نکنید چون یا بر سر خودتان می آید یا بر سر نسلتان.
همه دست خود را پاک می دانند و هیچکس خود را گناهکار نمی داند و اینجاست که گناهکار معلوم نیست!
اگر بدانیم در گذشته چه کسی یا کسانی گناه کردند و تخم فساد ریختند چقدر خوب بود. معلوم نیست چه کسی یا کدام قومی در گذشته گناهان کبیره کرده ، که همینک نسل های ما باید تاوان بدهد. نام هایی را در کتب دینی همگی خوانده ایم و نیازی به ذکر
جامعه ما بدون تردید نسبت به بهمن ۵۷ معنوی ترشده است. کافیست در
مظاهر باطل نمانیم و عمق دینداری را در تار و پود جامعه دقیق‌تر شویم.
جامعه ما آگاه ترست و همین آگاهی و فهم حق و باطل خودش یک رشد قابل
اعتناست. شاخص دیگر مبارزه است. رشد معنویت را باید در میزان مقاومت مردم
با هجمه های زشتی و معصیت دید. این شاخصی است که اغلب مورد توجه قرار نمی
گیرد و عده ای ظاهرگرا، معنویت را ایستا و نقطه‌ای ارزیابی می‌کنند.
حال آنکه رشد دینداری و اساسا تقوا در حرکت
سایه شاخ و برگ درخت روی نوشته های کتاب حواسش
را پرت می کرد. سعی کرد کتاب را جا به جا کند تا تمامش در سایه باشد. مطلب آنقدر
جذاب نبود و هر آنچه تکان می خورد بهانه ای بود برای اینکه فکرش را مشغول کند. هر
صدای جدیدی هم قابلیت ورود به این عرصه را داشت. معلم اش گفته بود "همان طور
که با ورزش بدنی قابلیت ماهیچه هایمان افزایش پیدا می کند با تمرکز ذهنی می توان
مغز را تقویت کرد". اولین فعالیتی که برای ورزش ذهنی سراغ داشت کتاب خواندن
بود. ولی موفق به متمرکز شد
خانواده آدامز کمدی ترسناک محصول سال ۲۰۱۹ اثر کنراد ورنن است.
انیمیشن، روایت کننده معضلی رایج است حول محور خانواده ای با عقاید، هنجارها و سبک زندگی خاص که مورد انزجار و خشم اطرافیان خود قرار میگیرند و مجبور به ترک خانه خود میشوند اما در محله جدید هم طرد میشوند. البته این ماجرا دو طرفه است و خود آنها نیز فقط در فرهنگ خود و آبا و اجداد خود محدود شده اند و تفاوت مردم دیگر در هر زمینه ای باعث تعجب و تنفر آنها میشود.
 تفاوت در کوچکترین چیزها مردم را
با کودک کار مثل یک فروشنده واقعی برخورد کنید
اغلب این بچه‌ها دستمال، فال یا چیز هایی از این‌ دست می‌فروشند. اینکه طوری برخورد کنید که انگار واقعا جنسی که می‌خرید برایتان اهمیت دارد و خریدتان از سر ترحم نیست، به کودک شخصیت خواهد داد. این حس که جنسی که می‌فروشند کالای مهمی است و مهم‌تر اینکه او کار مهمی می‌کند و یک فروشنده است و نه متکدی، بسیار مهم است. برای این کار جنس را حسابی برانداز کنید و برای کمتر پول دادن هم گاهی چانه بزنید.
قاطعانه ن
چند روزی هست که اومدم شهرمون! خیلی وقت بود که نیومده بودم و دلم برای همه چیز تنگ شده بود
روز اول که رسیدم سریع شال و کلاه کردم و با ذوق کاپشنمو پوشیدم و راهی خیابون شدم
سرمای دلچسبی که دلم خیلی براش تنگ شده بود به صورتم میخورد و من فکر میکردم چقدر با این هوا خاطرات خوب دارم! 
با دماغی که فین فینش راه افتاده بود از جلو مغازه ی عطاری دکتر رد شدم! و طبق معمول با دیدنش یاد روز انتخاب رشته میوفتم که باهم تو کافی نت نشسته بودیم و هر دومون برای پزشکی قبو
جامعه ما بدون تردید نسبت به بهمن 57 معنوی ترشده است. کافیست در مظاهر باطل نمانیم و عمق دینداری را در تار وپود جامعه دقیق تر شویم.جامعه ما آگاه ترست و همین آگاهی و فهم حق و باطل خودش یک رشد قابل اعتناست. شاخص دیگر مبارزه است. رشد معنویت را باید در میزان مقاومت مردم با هجمه های زشتی و معصیت دید. این شاخصی است که اغلب مورد توجه قرار نمی گیرد و عده ای ظاهرگرا، معنویت را ایستا و نقطه ای ارزیابی می کنند. حال انکه رشد دینداری و اساسا تقوا در حرکت محاسبه
۱. روز مادر و زن مبارک.
۲. به یکی گفتم روزت مبارک، گفت ممنون پس کادوم چی؟ گفتم مگه تو مرد نیستی؟ گفت «بیشعور، جنسیتی ش نکن»
۳. سالهاست که گفتم «رای ندادن، بهتر از به لیست رای دادن است» بقول دخانچی و ترکیبی از خودم، امسال یا نباید رای داد یا به کسانی رای داد که برنامه شفاف و صحبت های واضحی درمورد خودشون و تعهداتشون و تایمینگ اعلام های عمومیشون و همینطور تعهد بهم_ریختن_مجلس رو بدن. اتفاقات جالب از همینجاها شروع میشه. لحظه ای که جای مافیاهای چپ و ر
باز از زندگی بگویم؟ می‌گویم.
سخت شده است. هم گفتن از زندگی و هم خودش؛ سخت شده. دارم یاد می‌گیرم توقعاتم را کم کنم. انگار که دارم عقب‌نشینی می‌کنم از مرزِ تمامِ ایدئال‌هایی که در خیالم ساخته‌ بودمشان. بیش از همیشه این واقعیت که ذهن و روانِ ضعیفی دارم به رخم کشیده می‌شود. «ضعیف» توصیفِ تماماً درستی نیست، ولی می‌تواند چیزهایی را برساند. فکر نمی‌کنم هیچ‌کس به آدمی که با سوارشدنِ اتوبوس‌واحد استرس‌اش می‌گیرد و نگرانِ نرسیدن به مقصدش است
چطوری دروغ رو تشخیص بدم؟
 
ابتدا با حفظ جوانب (فضولی، بی حیایی، بیشعوری، زدو خورد و ضربه خوردن،، نباشه) فهمیدید. بعد اول سوالی که میدونین راسته بپرسین )
 
یک سوالی که علم دارید راست میگه یعنی میدونین راسته مثل جلوی چشمتون پفک خرید. جلوی چش. بعد سوال حقیقی ای که خدا راضیه رو ازش
 
بپرسین!!! با تغییر لحن میشه فهمید دروغ میگه یا یه کم دروغ توشه یا راسته.
 
 
چطوری سیاست پیدا کنم ؟
 
در ذهن خودت شیطان رو متصور کن  (((چون امام (عج) رو تصور کنی هم از یه ط
روسای جریان تبشیر با مدیریت غلط و اشتباهی که از خود برای مراسم های کلیسایی به نمایش گذاشتند، علاوه بر اینکه بر شدت تنفر و انزجار پیروان مسیحیت تبشیری افزودند، سردمداران و کشیشان تبشیری هم از درون اردوگاه صلیبی به مخالفت با آنان برخاستند.
رهپویان هدایت: در ایامی که مسیحیان در حال اجرای مراسم های
جشن کریسمس هستند یک مدیریت دیکتاتوری مطلق در کلیساهای تبشیری فارسی زبان در حال
اجرا است. اخیرا یکی از کشیشان تبشیری فارسی زبان اینگونه اعتراض کرد
هیچوقت نداشمش
شاید هیچکس باورش نشه ولی من ارزومه که بخوابم روی پای مامانم
یا بغلش کنم
هیچوقت بوی یک مامان رو نمیداد هیچوقت!
هیمشه اغوشش اجبار بود و تشویش
همیشه کوتاه اومدم
گذشتم
گفتم مامانمه احترام داره
بر من ولایت داره ب
زار سکوت کنم و هیچی نگم
یه جوری در نظر خودم رفتاراشو لاپوشونی میکردم مثلا میگفتم خب لابد الان خستس که نمیخواد بغلش کنم لابد این کارو که کرده به صلاحم بوده لابد.....................
روز مادر بود مادرشو دعوت کردم که بیاد که خوشحال شه
امروز رفتم پردیس مرکزی پیش غزاله و یک ساعت و نیم نشستیم تو هنرها و حرف زدیم.از هر دری سخنی و تهش به این نتیجه رسیدیم که مشکل ما حس تعلقه.ما به هیچ‌جا و هیچ جمعی احساس تعلق نداریم جز خودمون.ما گیر کردیم توی دوستیامون .درسته سحر و لیلی حدیثه رو پیدا کردن من هستی و زهرا رو پیدا کردم و غزاله فاطمه رو.اما در نهایت چی؟توقع ما از دوستی بالا رفته.ما یه مدل دوستی رو یاد گرفتیم که دیگه هیچ‌جا پیداش نمی‌کنیم و آدما رو به خاطر عیب های ساده‌شون کنار می‌ذا
قسمت اول را بخوان قسمت 85
او نمی دانست عزم من سرکش تر از این حرف هاست و به آسودگی جزم نمی شد؟
-ولی من هستم، همیشه و هر ساعتی که دوست داشتی با کسی حرف بزنی من رو قابل بدون.
-نخواه که از زبون من حرف بکشی ساحل خانم؛ فقط در صورت اومدنت توی قلبم می تونی بفهمی.
نمی خواستم امید واهی به او بدهم و به چیزهایی که نمی دانم قرار است پیش بیاید یا خیر، دلبسته اش سازم. اما برایم سهمگین بود اگر می گذاشتم با این حال تماس را قطع کند.
-پس باید فعلا توی کف بمونم، درسته؟
-
این پست به خاطر این نیست که ازتون راهنمایی می خوام یا حرفایی بودن که تو دلم مونده بودن یا هرچی. اینو نوشتم تا فقط بهش ثابت کنم، اگه بخوام، می تونم.
من تمام تلاشم رو کردم که خودم باشم و در نظر خودم تو این کار موفق بودم. اما همزمان یه احساسی از اون پشت بهم سیخونک می زنه که تمام حرفای من دروغه و من فقط چیزایی رو می گم که در نظر خودم قشنگن و اگه کسی این حرفارو به من بزنه خوشحال می شم و من دارم نقش آدم خوبه رو بازی می کنم و اگه کاری کنم که اونا خوشحال و ا
 
 
سلام
 
آدم احساساتی تاحالا دیدید؟
 
آدم خیالاتی چطور؟
 
آدم غصه خور برای دیگران چی ؟( اصطلاحشو خودم ساختم )
 
یا اصن آدمایی رو دیدید  که تو خلوت بهشون خوش میگذره تا حضور در جمع  :)
 
من دقیقا مخلوطی ازین آدم ها هستم
 
ممکنه گیج بشید
 
حق دارید ولی اینا چند سبک شخصیتی منه که هروز باهاشون در جدالم
 
میدونید سخته نگران بقیه باشی نتونی ناراحتیشون رو ببینی ولی در عین حال ازین نگران بودنه حالت انزجار  داشته باشی !چون آرامش خودت توی خلوته! توی تنها
 
 
سلام
 
آدم احساساتی تاحالا دیدید؟
 
آدم خیالاتی چطور؟
 
آدم غصه خور برای دیگران چی ؟( اصطلاحشو خودم ساختم )
 
یا اصن آدمایی رو دیدید  که تو خلوت بهشون خوش میگذره تا حضور در جمع  :)
 
من دقیقا مخلوطی ازین آدم ها هستم
 
ممکنه گیج بشید
 
حق دارید ولی اینا چند سبک شخصیتی منه که هروز باهاشون در جدالم
 
میدونید سخته نگران بقیه باشی نتونی ناراحتیشون رو ببینی ولی در عین حال ازین نگران بودنه حالت انزجار  داشته باشی !چون آرامش خودت توی خلوته! توی تنها
سخنان رهبری(رض) در باره جنگ نرمحتما بخونید و نشر بدید.  جنگ نرم یعنی: از ابلیس تا ابلیسخب این یعنی چه؟این یعنی یه چیزی را ابلیس میاره و باسم دین محمدرسول الله(ص) تموم میکند، ثبت میکندوخودش،بظاهر البته، به جنگِ با اون بلند میشود و مردمی که در نبود ناشر دینِ ناب و اصلی محمدی(ص)،واسطه ما؛ که یکیش این است که مردم دیگر قابل هدایت نیستندو لایق شنیدن کلام الله، نیستند و افرادیم فکر میکنند اون افراد از ماست؟و از ما دین رو میگیره!، که اینطور نبوده و ن
قسمت اول را بخوان قسمت 89
چیزی تا صبح نمانده بود سحرگاه سردی بود او ماشینش را داخل حیاط جلو ساختمان پارک کرد. باران هنوز بیهوش بود ... بار دیگر پتو را به دور او که روی صندلی عقب خوابیده بود کشید و او را روی دستانش بلند کرد ... قبل از اینکه جلو در ساختمان از کلید استفاده کند ،متوجه در نیمه باز شد نگاهی به داخل خیابان انداخت آنقدر غرق در افکار خودش بود که ماشین ضد گلوله و شش در فریبرز را که آنسمت خیابان پارک بود ندیده بود .بی صدا وارد شد و در را با پاش
بادبادک‌باز کوچک، امیر، سلام!
 می‌دانم که وقتی این نامه به دستت برسد دیگر آن بادبادک‌باز کوچک با چُپُن رنگی بر فراز عمارت نیستی، می‌دانم که حتی یادآوری آن خاطرات هم می‌تواند برایت تلخ و آزار دهنده باشد، اما راستش را بخواهی دلیل اصلی مخاطب قرار دادنت همان خاطرات زیبای کودکی و روزهای شاد مردم افغان است!
 قرار بود بنویسم، صبح یک روز که خواب از سرم پریده بود تو به خاطرم هجوم آوردی و تصمیم گرفتم که نامه‌ را به تو بنویسم! راستش روزهاست که تلاش
رمان تدریس عاشقانه یک رمان عاشقانه و استاد دانشجویی به قلم ترنم میباشد که هم اکنون میتوانید با لینک مستقیم و فرمت pdf بدون سانسور و رایگان برای اندروید و ایفون و کامپیوتر و لپ تاپ از مجله اینترنتی هیلتن اقدام کنید. این رمان هم اکنون درحال تایپ بوده و تا آخرین پارت منتشر شده در سایت قرار داده شده است.
خلاصه و دانلود رمان تدریس عاشقانه
رمان تدریس عاشقانه یک رمان استاد دانشجویی هست که داستان دانشجوی شیطون و جذابی رو روایت میکنه که عاشق استادش
از زمانی که به‌خاطر می‌آورم، به مهربانی و نرمی در روابطم شناخته شده‌ام. خواه با هر یک از دوستان نزدیکم که باشد، چنان محبتی به آنان دارم و به گونه‌ای حمایتم را از یکایک آنان آشکار می‌کنم که خود و چه بسا آن‌ها، چاره‌ای جز پذیرفتن حقیقت دوستی و مهربانی از جانب من نداریم.
اما مدت زیادی می‌شود که در حقیقت این موضوع مردد شده‌ام: آیا من واقعا چنان که می‌نمایم، دوستانم را دوست می‌دارم و محبت بی دریغ خود را به آنان تقدیم می‌کنم؟
شاید اینجا لازم
آرام شده ام. خنده را یاد گرفته ام. یعنی سعی میکنم یادش بگیرم. به همه چیز، به همه کس، همیشه...
به همکلاسی هایم میخندم. به استرسشان، به اشک هایشان، به دلخوشی هایشان.
به معلم ها، مادر پدرها، پسرها، همه ی آدم ها. به نقش هایی که بازی میکنند. به غم و شادی و عصبانیتی که از زیر پوسته ی بیرونیشان گاهی بیرون می ریزد.
به عقده هایشان که قوه ی حقارتشان را با تحقیر دیگران تشدید می کند.
می خندم. آرامم.
وقتی دو روز تعطیل میشوی چه کار میکنی؟ خوشحال میشوی؟ برای از دس
فیلم متری شیش و نیمجبر که میاید پا را به زمین گره می زند , دیده را از دیدن محروم می‌نماید , گوش را از شنیدن آواها می‌زداید , و دست را از یازیدن بلندی‌ها کوتاه می کند . ولی خیر می‌توان از دل هوس شنیدن سرود رنگی زندگانی را زدود و خیر جرقه‌ی روشن بازدید را خاموش کرد . دست که کوتاه بشود گاه برسرعت قدم‌ها افزوده میگردد و پا که بایستد هوس پروازش سرکشی مینماید . قدم‌های ناتوان در تمنای پیش رفتن و دستان خالی حاجتمند در داشتن نداشته
فلش‌بک به مدت‌ها قبلی که یادم نیست
کِی بود، اما تصمیم گرفته بودیم به مدتِ یک ماه گیاه‌خواری رو به عنوان رژیم غذایی‌مون
انتخاب کنیم. شرایط اون‌طور که باید پیش نرفت و برنامه انجام نشد. در همون اثناها
بود که متوجه شد ا. گیاه‌خواره. فست‌فوروارد کنیم به همین چندوقت پیش که گزارشی
از متخصصین تغذیه اشاره می‌کرد به استفاده بیشتر از میوه و سبزیجات، افزایش
مصرف پروتئین گیاهی و کم‌تر کردنِ مصرف گوشت(به‌خصوص از نوع قرمزش). دوباره
برگردیم به چند ما

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها