فرصتی پیش آمد و قرار شد من هم برای ویزا اقدام کنم. حالا هنوز هیچ خبری نشده داریم با "ف" نقشه میکشیم که یکی دو روز برویم جنوب فرانسه، یک شهری که تا بهحال ندیده باشیم. چون دیگر پاریس «تکراری شده» و نوتردام جادویی زیبا هم که سوخته و آدم از دیدنش دلتنگ میشود. من توی خیالاتم دشتهای سرسبز را میبینم و درختها و آفتابگردانها و شبهای پرستارهای را که ونگوگ نقاشی میکرده. آنقدر تجربهٔ سفر دارم که بدانم هیچ مقصدی بهاندازهٔ ر
فرصتی پیش آمد و قرار شد من هم برای ویزا اقدام کنم. حالا هنوز هیچ خبری نشده داریم با "ف" نقشه میکشیم که یکی دو روز برویم جنوب فرانسه، یک شهری که تا بهحال ندیده باشیم. چون دیگر پاریس «تکراری شده» و نوتردام جادویی زیبا هم که سوخته و آدم از دیدنش دلتنگ میشود. من توی خیالاتم دشتهای سرسبز را میبینم و درختها و آفتابگردانها و شبهای پرستارهای را که ونگوگ نقاشی میکرده. آنقدر تجربهٔ سفر دارم که بدانم هیچ مقصدی بهاندازهٔ ر
سفر به جنوب فرانسه ممکن نشد، نوتردام عمیقتر از آنچه تصوّر میکردم سوخته بود، امّا پاریس احتمالاً هیچوقت نمیتوانست «تکراری» باشد (+). این بار یک جنون تازه پیدا کرده بودم: این که نقاشیهای امپرسیونیستها را از زوایا و فواصل مختلف تماشا کنم. از نزدیک، آن ضریههای قلممو که لایههای ضخیم رنگ را روی هم انباشته بود بیهدف و بیمعنا به نظر میآمد، تا وقتی که فاصله میگرفتی و تصویر شکل میگرفت و از کمال و زیبایی هیچ کم نداشت. آن با
درباره این سایت