خدای خوبم
خدای مهربانم
من تو را تو همین وب کوچکم بارها صدا زدم و جوابم رو با مهربونی به شکل خودت بهم دادی و بنی رو سر راهم قرار دادی
خدا جونم..
این روزها بدجور به کمکت نیاز دارم ...
خیلی حس بی کسی بده نزار اون حس بهم غلبه کنم...
خدایا میدونم اولین کس زندگیم تویی دومی خودمم و سومی بنیامینم
ولی تو که تو دلمی، ایکاش یه جوری بودی تکونم میدادی می گفتی چنور من کنارتم، میدونم کنارمی ها ولی کمی درکم پایین هست یادم میره
دومی هم خودمم که تازگی ها یاد گر
مانند میمون های جنگل های با طراوت امازون بر روی میز های کلاس میپرند. شنگولک بازی در میاوردن و من را حرص میدهند. آنها اوتیسم دارند. به شدت توصیه میشه به دکتر مراجعه کنند. در غیر این صورت احتمال از دست دادن عقل این دو عزیز زیاد میشود. با تچکر *-*❤
یک عدد داداچ مشنگ به فروش میرسد ^^
فقط یکی بیاد بگیرتش پول نوموخوام XD
آپشن هاش :
۱_ یه نمه خوشگله ...فقط یه نمههه هااا
۲_ تو دانشگاه نسبتا خوبی درس میخونه ^^
دیگه آپشنی به ذهنم نمیرسه متاسفااانه XD
فقط یکی بیاد بگیرتش ممنااان XD
ادامه مطلب
این کلمه رو بخونین: المشنگه. شمام اَلمَشَنگه خوندین یا من فقط اَلمَشَنگم؟! :دی
داشتم تو واژهیاب دنبال معنی «هنگامه» میگشتم، دیدم تو فرهنگِ مترادف و متضاد، یکی از معانیشو نوشته المشنگه. دفعهٔ اول اَلمَشَنگه خوندم؛ و دفعهٔ دوم تبدیل شد به اَلَمشَنگه. :))
چرا بهشکل المشنگه نمینویسین خب؟!
پ.ن. قبلاً که یه نفر میگفت از وقتی شاغل شدهم، نمیرسم وبلاگمو بهروز کنم، میگفتم یعنی روزی یک ربع هم وقت نداره؟ حالا که خودمم روزی هشت نه ساعت سر
..::هوالرفیق::..
- مطمئنی میخواهی این پسر را پیش عمهاش بگذاری؟ من تمام روز داشتم آنها را نگاه میکردم... بدترین مشنگهایی (Muggle) هستند که در زندگیم دیدم!+ اینها تنها خانوادهای هستند که برایش باقی مانده...
شاید باورش سخت باشد که هنوز هم کسانی هستند که با هری آشنا نیستند، اما این یک واقعیت است. بهتر است همین اول بگویم که...
..::این پست همچنان در حال تکمیل است: تیکههایی از متن کتاب به آن اضافه خواهد شد::..
ادامه مطلب
خدایا! کوچکتر، حقیرتر، به دردنخورتر از من بندهای داری؟! دورافتادهتر و پرتتر و ... حیفنون کامل.. من در عجبم که تو کار بیحکمت که نمیکنی، خلق این موجود بیارزش ز چه رو؟ بود و نبودش نه فرقی میکنید، یعنی ببین فاجعه را که نه اینکه یک طرف بچربد بر آن یکی، تساوی کامل و حتمی و قطعی است، وجوده کالعدم... بیحاصلتر از من، بیچارهتر از من.. حیف این نان و آب که در اسید معده او هضم میشود و لباسی که در تن او مندرس میشود... حیف حیف... حیف... بیچاره آنان که گرفتا
خدایا! کوچکتر، حقیرتر، به دردنخورتر از من بندهای داری؟! دورافتادهتر و پرتتر و ... حیفنون کامل.. من در عجبم که تو کار بیحکمت که نمیکنی، خلق این موجود بیارزش ز چه رو؟ بود و نبودش نه فرقی میکنید، یعنی ببین فاجعه را که نه اینکه یک طرف بچربد بر آن یکی، تساوی کامل و حتمی و قطعی است، وجوده کالعدم... بیحاصلتر از من، بیچارهتر از من.. حیف این نان و آب که در اسید معده او هضم میشود و لباسی که بر تن او مندرس میشود... حیف حیف... حیف... بیچاره آنان که گرفتا
جالبه
هر وقت گفتم وضع کانادا خرابه
یکی پیدا شد و گفت وای مگه کشور خودت عالیه؟!
کسخل اوکی کشور من داغون اصلا
مشنگ چه ربطی داره؟!
چرا همه چی رو با همه چی مقایسه میکنی گوسفند؟
مگه من گفتم ایران بهتره؟
برین اینو گوگل کنین:
ontario teachers strike
اوضاع خرابه داگ فورد زده همه چی رو کات کرده بودجه ها قطع شده میخوان تعداد معلم ها رو ده هزار تا کم کنن
مردم انتاریو ریختن بیرون
اعتراض شده
دوشنبه احتمالا کل مدارس انتاریو تعطیلن.
خدا رو شکر ازونجا اومدم
بسم الله
دومین روز ماهِ بهمنم را با نوشتن شروع کردم. هی نوشتم و پاک کردم. البته با دیلیتِ کیبورد. اما قشنگترین کاری که کردم خواندن جزوههایی بود که در راستای مسیر روزنامهنگار شدنم، یک جزوهی درسی به حساب میآید. درسی که این ترم میخواهم انتخابش کنم. سه واحدی که برای انتخاب کردنش مشتاقم. با استادی که حسِ استادانهای در من رویانده و واقعا شاگرد اویم. آنقدر که دیگر دستم نمیرود بنویسم «حداقل» حتی اگر در چتِ شخصیام باشد. نزدیک به دو سال
اوج وقاحت و گستاخی بعضی ها اونجایی نشون داده می شه که توی دعوا بصورت یک طرفه هرچی از دهن کثیف شون در میاد و لایق خودشونه به منتقدین ، مخالفان و دریک کلام دژمنان میزنن ، و طرف مقابل رو وادار به سکوت میکنند که هیچ ، بعدش ادعای مظلومیت هم میکنن و میگن دژمناااان باید عذر خواهی کنن تا ما کوتاه بیایم
آدم اصلا از بهت لال میشه نمیدونه اسم اینارو چی بذاره که درخور باشه !!!
وبلاگ زدن یکطرفه ، به یک دختر بی گناه میگه موذی مارموز مارمولک آب زیرکاه آش
حقیقتش من فاز خیلی ایرانیا رو نمیفهمم.اون موقع که تازه اینستاگرم ساخته بودم و هیچ پستی نداشتم
حدود 14 نفر (که گرگ زاده پول نژآد هم توشونه لاغر پر ابروی نخ زشت) اومدن منو ادد کردن، و به واسطه من رفتن فامیلامو ادد کردن.
مثلا من نمیفهمم
من هیچوقت توی مشنگ رو ادد نکردم هیچ جا
چرا خب میری اکانت فیک میسازی و با اون مثلا اقوام من رو فالو میکنی؟
مثلا دیدن عکسا و فیلمای اینا به تو چه حسی میده؟
یه سری آدمها خیلی مریضن.
یعنی هر قدر بیشتر میگذره میگم خدا رو ش
من واقعا نمیدونم باید چه غلطی کنم:|
آخه یکی نیس بگه خلمشنگ جان گریه کنی میفهمی باید چیکار کنی؟ گریه کنی ریاضیا میرن تو مغزت؟ یا راه حلا خود به خود واست نوشته میشن؟:/
دیروز اینستامو لغو نصب کردم تا یکم از ذهنمشغولیامو کم کنم.. بیتاثیر نبود ولی کافی نیست:!
شاید بهتره یه چن وقت سمت وبلاگمم نیام:! نه که کلا نیام! مثلا با خودم قرار بذارم حق ندارم ماهی بیشتر از یه پست بذارم:/
اینجوری یه ذهن مشغولی دیگه هم کم میشه.. و وقتی سرِ درسم مث چی تو گل گیر ک
کونیچیوا =]☆همین الان انیمه love stage رو تموم کردمژانرش روزمرس پس قطعا داستان قوی ای نداره به اون صورتولی خب من چون ژانر شو*نن* [صرفا جهت فل فل نشدن(@_@;)] میدوستم، خوشم اومد ازش.کلا دلم نمیخواست تموم شه اما خب.یسری ضعفایی که خیلی به چشم من میومد اینکه شخصیت مردونه ای نداشتن. ینی یکمی خل مشنگ و بسی کیسه اشکشون لب مشکشون بود.داستانش اینطوریاست که پسری به اسم ایزومی عضو یه خوانواده مشهوره. چشمای خیلی خاصی داره و خیلی کیوته. تو بچگیش توی یه تیزر که یه
آروم درِ گوشم گفت که از سال ۱۴۰۷ اومده. خواستم ذهنی حساب کنم ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۷ چند سال فاصله داره که دستم رو گرفت و گفت که آیا حرفش رو باور میکنم؟ گفتم معلومه که باور میکنم. با خوشحالی گفت که من سومین نفری هستم که حرفش رو باور کردم. و من بیش از اونکه نسبت به دو نفر قبلی کنجکاو باشم، واسهم عجیبه که چرا بقیهی آدمها نسبت به چنین ادعایی انقدر جبهه میگیرند. گاهی جای آدم احمق و آدم سالم عوض میشه. آدمی که نِروس باشه رو بستری میکنند و میگن ب
سلام
یکی از همخونه قبلیام که همچنان باهاش رابطه دارم، میخواست بره خونشون به مدت دو هفته. اخیرا یه گربه گرفته و باید پیش یکی میزاشتش برای این مدت و چون میدونست من خیلی گربه دوست دارم، به من پیام داد و منم که مگه میشه نه بگم به گربه
اینجوریاس که به مدت 2 هفته ای گربه داری دارم میکنم.
-----------
یه جلوه هایی از بچه داشتن رو به آدم نشون میده بنظرم. البته من که نداشتم فعلا ولی خب این که تو یه شب 10 بار بیدار بشی بخاطر یه صدایی که این درست کرده رو زیاد شنیدم
بذار یکم حرف بزنم خب.
گفته بودم زندگی به صورت اگزجرهای ناپسنده. یه رفیق دارم دایم نالانه، افسردس، عین چی، میدونی برا چی اینطوری شده؟ غماشو نمیخوره. من غم داشته باشم اگه قرار باشه برم بیرون که یه سفره و یه نوشابه ور میدارم میریم با رفیقام میخوریم، اگه ام نخوام برم بیرون و کسی نباشه و اینا، خودم تو خونه نون خشک ور میدارم تیلیت! میکنم توش میشینم میخورم، مثل الانا. اما خب این رفیقم نه، برا اینه همیشه حالش بده، پس بذارید حرفم رو پس بگیرم، زندگی
هَری پاتِر (به انگلیسی: Harry Potter) نام مجموعهای از رمانهای سبک خیالپردازی است که توسط نویسندهٔ انگلیسی، جی.کی. رولینگ یا جوان کتلین رولینگ نوشته شدهاست. این کتابها به شرح ماجراهای یک جادوگر نوجوان به نام هری پاتر به همراه بهترین دوستانش، رون ویزلی وهرمیون گرنجر، در مدرسهٔ علوم و فنون جادوگری هاگوارتز میپردازند. بخش اصلی داستان پیرامون تلاش هری برای غلبه بر جادوگر سیاه، لرد ولدمورت است، که هدفش سرکوب کردن افراد غیرجادوگر (مشنگها)،
هَری پاتِر (به انگلیسی: Harry Potter) نام مجموعهای از رمانهای سبک خیالپردازی است که توسط نویسندهٔ انگلیسی، جی.کی. رولینگ یا جوان کتلین رولینگ نوشته شدهاست. این کتابها به شرح ماجراهای یک جادوگر نوجوان به نام هری پاتر به همراه بهترین دوستانش، رون ویزلی وهرمیون گرنجر، در مدرسهٔ علوم و فنون جادوگری هاگوارتز میپردازند. بخش اصلی داستان پیرامون تلاش هری برای غلبه بر جادوگر سیاه، لرد ولدمورت است، که هدفش سرکوب کردن افراد غیرجادوگر (مشنگها)،
تا حالا یه شکلات عجیب رو توی عمرت نخورده باشی با شوق و ذوق به همه نشونش بدی که می خوای برای اولین بار طعمش رو بچشی تا این که یه نفر
قبل از این که به شکلات گاز بزنی مزه اش رو برات توصیف کنه اما تو دیگه همون شوق و ذوق رو نداری به طور مته وار اون صدا رو بشنوی من قبلا این شکلات رو خوردم مزه اش این جوریه که...
این جریان شکلات به طعم هری پاتره
همین اتفاق امروز افتاد از پریروز شروع کردم با حرص و ولع هری پاتر می خونم تازه رسیدم به جلد سومش ، یه کلام گ
میدونین
واقعنی قصد اهانت کردن به پرسپولیسی های گرامی رو ندارم.
امیدوارم که از من دلخور نشین.
فقط نظرم رو میگم
به نظرم،
یه دلیل اینکه پرسپولیس تند و تند قهرمان میشه و امثال فردوسی پور مثل شیر پیت این تیم واساده بودن
اینه که پرسپولیس اگه قهرمان بشه دل یه عده زیادی شاد میشه.
و مردم این فرض رو خواهند داشت که حتما سیستم مفید و کارامد هست که تیم اینها تند تند قهرمان میشه.
من نمیگم طرفدارای استقلال خیلی گل و بلبل هستن.
ولی خیلی خیلی از طرفدارای پرسپ
الرحمن الرحیم-نظیریات شخصی است-در کانال ایرا ن فردای قشنگ و-مشنگ – دوجناب بحث میکردند- جناب مجری به موقعیت محافظه کار ورشکسته رسیده بود که جناب قوام السلطنه ر جناب دکتر مرحوم مصدق ترجیح میداد ونمیدانست چرا ناامید است- دیگر محافظه کار امیداواربود که همیشه خبر خوش دراینده است—ودلیل عدم وحدت احزاب را غرب نمی دانست یکی از اساتید دانشگاه لندن مطلب جالبی میگفت که درطول تاریخ واینده صدق میکند اسبان درشکه برایانکه خط مستقیم کند خصوص درکوهس
خبرگزاری ایسنا: سخنگوی سازمان ثبت احوال با اشاره به فعالیت کمیته مشورتی "نام" در سازمان ثبتاحوال برای بررسی نامهای ایرانی،به برخی از نامهای نامتعارف که در سال 95 تغییر یافته است اشاره کرد.
سیفالله ابوترابی در این باره اظهار کرد: براساس ماده 20 قانون ثبتاحوال اختیار انتخاب نام فرزندان برعهده اعلام کننده آن گذاشته شده است که براساس قانون پدر، جد پدری، مادر در صورت غیاب پدر، وصی یا قیم یا امین یا اشخاصی که براساس قانون عهدهدار نگهدا
سلام.
امروز میخوام یه کتاب معرفی کنم.
یه کتابی که به نطر من شاهکار بزرگیه که تخیل خیلی هارا دوباره فعال کرده.
اون کتاب:
هری پاتره. :صدای تشویق:
داستان
هری پاتر نام مجموعهای هفتگانه از رمان های سبک خیال پردازی است که توسط نویسنده انگلیسی،جوآن کتلین رولینگ نوشته شدهاست. از آنجا که اولین رمان در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۹۷ با عنوان هری پاتر و سنگ جادو منتشر شد، کتاب محبوبیت بسیار زیاد، تحسین فراوان و موفقیت تجاری را در جهان کسب کرد.تا ژوئن ۲۰۱۱
توی سیستم قوی و نرمال، هرکس برای خودش کسی هست
برای خودش کافیه
برای خودش شخصیت داره برای خودش روش زندگی داره هدف داره تلاش میکنه...
توی جامعه مریض و ضعیف (جامعه مثلا سوئد، المان، دانمارک، سوئیس، ایتالیا، یونان، نروژ، و کانادا)
مردم کار نمیکنن. هدف ندارن (به خاطر معایب سوشال دموکراسی)
پول های کلان میاد و میره و هیچ کس عین خیالش نیست
دولت یه چندرغاز به مردم میده و مردم صداشون رو درنمیارن که بقیه پول ها کجاست؟
چون میترسن همین پولها رو هم ازشون بگی
اعتراض من به فیلم رحمان ۱۴۰۰
نقد و بررسی فیلم رحمان 1400
رژیمی کالا
رحمان 1400
خلاصه داستان:
رحمان ( سعید آقاخانی ) آبدارچی یک شرکت است و پزشک به او اعلام کرده که بزودی از دنیا خواهد رفت. از این جهت رحمان فکری به سرش می زند تا از مرگ خود برای خانواده سودی حاصل کند اما...
کارگردان :
منوچهر هادی : متولد سال 1351 در تهران می باشد. وی در اولین سالهای حضورش در سینما به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان و تدارکات فعالیت می کرد اما در سال 1385 با ساخت اولین فیلمش به
درباره این سایت