نتایج جستجو برای عبارت :

راه رفتن؟ بله اما نه 10،000 قدم در روز

"رفتن"
چه فعل دردناکی !!!اما من  میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم 
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی، نگاهی، از آدمی 
از آدمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی رفتن قشنگ میشه، اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از آدما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد. اون وقته که به بودنت احترام گذاش
همه افراد خواب رفتگی دست و پا را تجربه کرده اند.خواب رفتن دست ها و پاها ممکن است یک یا دو دقیقه طول بکشد.این احساس ناخوشایند اگر زیاد تکرار شود ممکن است نشان دهنده ی یک بیماری باشد و باید پیگیری نمایید.از علت خواب رفتن دست ها می تواند گردش خون ضعیف، دیابت و …باشد.در این مطلب در نیک صالحی مهمترین علل خواب رفتن دست و پاها و پیشگیری از آن را برایتان گرداوری کرده ایم.
علت خواب رفتن دست ها
ادامه مطلب
موضوع این نیست که اگه تو دیگه نباشی، من نمی‌تونم زندگی کنم. موضوع اینه که ... دقیقا برعکس... تو هم با رفتنت ثابت می‌کنی «میشه بری و من هنوز زنده بمونم» و من خسته‌ام از این رفتن‌ها... رفتن‌هایی که هر کدوم‌شون یک بار این واقعیت تلخ رو محکم می‌کوبن تو صورتم.
 
فرزند شما در اوایل ۶ ماهگی با علائمی نشان می دهد که آماده راه رفتن است. آیا کودک شما به زودی راه می رود؟
فرزند شما در اوایل ۶ ماهگی با علائمی نشان می دهد که آماده راه رفتن است. آیا کودک شما به زودی راه می رود؟ در ادامه نشانه هایی که باید به آن ها توجه کنید آمده است. در ادامه پیرامون این موضوعات مطالعه خواهید کرد: علائم راه رفتن کودک در ۶ الی ۹ ماهگی، علائم راه رفتن کودک در ۹ الی ۱۲ ماهگی، علائم راه رفتن کودک در ۱۲ الی ۱۸ ماهگی.
ادامه مطلب
رفتن تو:
رفتن تو 
اتفاق بزرگی است 
فاجعه ای بی پایان
مثل خشکسالی های ایران
مثل سوء تغذیه کودکان آفریقا
وقتی تو رفتی خانه ی ما چهار دیواری ای شد 
بی در و پنجره،
تو که رفتی  
همه چیز دنیا عجیب شد 
مثل آوار زده ایی
که جنازه اش را از زیر خاک بیرون میکشند 
که به خاک بسپارند 

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
در کار رفتن نبودم. رفتن کار من نبود.. با نوایی که زمزمه گوشم شده بود و دلی که در کار فرمان من نبود. راهی شدم، نه بدان سان که باد می‌شود و در شورش رفتن‌اش شاخه‌ها به رقص در می آیند.. نه چنان که آب بر سنگ‌ها روان می‌شود و شتاب می‌کند بر زمین.. راهی شدم به مقصد نا معلوم با دلی در کار خود.. ترس ماندن و شتاب پاها در هم شدند. در رفتن من پروانه بال بر صورت شمع نکوبید.رفتن من نوید رنج خورشید مقابل نبود. زمان همان همیشگی همیشگی بود و زمین تنها به چرخ بی قرار
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
 
یه سری کارها هستند که نیاز به بیرون رفتن ضروری از منزل دارند.
اگه تو این روزا خواستید برید بیرون یه سری نکات هستند که باید رعایت کنید.
یه ویدئو واستون آماده کردیم که میتونه بهتون کمک کنه که کمتر به ویروس آلوده شین.
 
نکات ضروری بیرون رفتن از منزل
ذات رفتن دلهره آوره است؛ مضاف برآن مقصدت هم معلوم نباشد. صبح برمیخیزی بی هیچ برنامه ای، شب خودت را درحال میابی که مشغول کوله بستن هستی، برای رفتن، برای جاری شدن. سر به سنگ زدن هایم بیشتر شده است، مقصدهایم نامعلوم تر. فردا را نمیدانم چشم هایم چه منظره ای میبیند شاید یک دشت شاید یک مه شاید هم یک دره. هر روز در رفتن زندگی کردن اما کار من نیست من نمیتوانم هر روز جاری شوم. برای جاری شدن باید بین مبدا و مقصد اختلاف پتانسیل برقرار باشد پس سکون هم جزئی
 رفتن 
چه فعل دردناکی !!!اما من  میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم 
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی . نگاهی . از ادمی 
از ادمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی . رفتن قشنگ میشه . اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از ادما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد . اون وقته که به بودنت احترام گذ
ایا سربازی رفتن خوب است یا بد؟؟ایا سربازی رفتن سخت است یانه؟
دوست عزیز بهترین مثال برای این سوال این است که بگوییم ایا امپول زدن خوب است یا نه و یا ایا حامله شدن خوب است یا نه؟؟؟
واقعیت. سربازی رفتن از جهت ایجاد امنیت و صلح برای کشور بسیار امری مهم است .
و در ان شما باید 2 سال به جسم و روح خود سختی دهید و ممکن است در این دو سال کار نکنید و این دو سال را کاملا از دست دهید .
خدمت سربازی سخت و طاقت فرسا است و حتی ممکن است تا تمام شدنش صد بار جونتان به لب
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
آنچه تحقیقات درباره بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی می گوید:
مواد معدنی موجود در بدن، مواد خام ضروری برای ایجاد اتصالات مغزی هستند. یکی از دلایل اینکه بعضی از کودکان زودتر از دیگران سینه خیز و راه رفتن را می آموزند، این است که مواد معدنی مورد نیاز دوران رشد خود را زودتر می سازند....برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید...
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
بازی رفتن به پارک با کودک
آنچه تحقیقات درباره بازی رفتن به پارک با کودک می گوید:
برای کمک به رشد مغزی یک کودک، باید او را در محیط های محرک و غنی از نظر عاطفی و فکری غرق کنید.
این بازی مهارت های زبانی کودک را تکامل می دهد...برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید..
بازی رفتن به پارک با کودک
زمین هایی که در نتیجه پایین رفتن سطح آب یا هر نوع جریان آب در کرانه های دریاها و دریاچه ها و جزایر ای در نتیجه پایین رفتن آب یا خشک شدن تالاب ها ظاهر و یاایجاد می شوند، به موجب بند الف ماده یک قانون اراضی مستحدثه ساحلی، اراضی مستحدثه نام گرفته است. این تعریف، زمین هایی را در بر می گیرد که در اثر فعل وانفعالات طبیعی ناشی از پایین رفتن تدریجی سطح آب و اثرامواج و غیره به مرور از دریا جدا می شوند
خب برای من غیرقابل تصور بود قبل قرنطینه که همین مترو به دانشگاه رفتن و یا یک غذا بیرون یا یک پاساژگردی و خرید و یا خونه فامیل رفتن چقد میتونه حالمو خوب کنه و الان با اینکه به صورت مجازی تقریبا همشو دارم ولی واقعا مث قبل نیست 
راه رفتن خوب است، همیشه خوب بوده است !همیشه به درد می‌خورد ...وقتی که فقیری و کرایۀ تاکسی گران تمام می‌شود.
وقتی که ثروتمندی و چربی‌های بدنت با راه رفتن آب می‌شود.
اگر بخواهی فکر کنی می‌توانی راه بروی،
اگر بخواهی از فکر خالی بشوی باز هم باید راه بروی ...!برای احساس کردن زندگی در شلوغی خیابان‌ها باید راه بروی
و برای از یاد بردن آزار و بی مهری مردم باز هم باید راه بروی ...!وقتی جوانی. وقتی پیری. وقتی هنوز بچه‌ای هر توقف یعنی یک چیز خوشمزه و و برای
چهار دست و پا رفتن نوزادان
چهار دست و پا رفتن نوزاد، یکی از مراحل رشدی نوزادان است که در برخی از نوزادان اتفاق نمی‌افتد و کودک یکباره راه می‌رود. رعایت مسائل ایمنی در زمان چهار دست و پا رفتن
نوزاد، مانند محافظت از او در زمان سینه خیز رفتن و نشستن بسیار مهم است. در این مقاله نکات مهمی که والدین باید در این مورد بدانند، بیان شده است.
با اینکه نوزاد در چند هفته اول حرکاتی شبیه به خزیدن را از خود نشان می‌دهد با خروج بدن از وضعیت جنینی این حرکات مت
قبلا وقتی کسی می گفت که اعتماد به نفسم را از دست دادم هیچی نمی فهمیدم. اینکه فردی را در جایی که باید استفاده نکنند و از وی توقع بیجا داشته باشند باعث از بین رفتن اعتماد به نفسش می شود. 
اینکه فردی را با قصد و  نیت تحقیر کنند باعث از دست رفتن اعتماد به نفسش می شود. اینکه فردی ببیند نمی تواند با وجود تلاش و کوشش به جایی برسد باعث تخریب اعتماد به نفسش می شود.
اینکه در ایران باشی ولی ایرانی به حساب نیاورندت باعث از بین رفتن اعتماد به نفست می شود
 
وای چقد از عروسی رفتن بدم‌میاد ، وقتی فامیل دور باشه:/
اونم یه تالار مسخره....:/
‌کاش تهران کلی نزدیک ولایتمون‌بود:/
دلم‌تنگ میشه :(
با اینکه قراره دو هفته دیگه برگردیم...ولی کلن اومدن های هر رفتن سخت جیگر رو میسوزونه:(((
۱۵ فروردین ۹۸ ، ۲۳:۱۷
نباید یه طوری زندگی کنیم که نشه ازش یه قصه دراورد. آدمای زیادی اومدن و بدون اینکه یه قصه ی پر ملات بسازن، رفتن...  آدمای بی قصه بعد رفتن شون می میرن. باید قصه بشیم. قصه ی شبای بلندِ بچه ها. قصه ی شبای نگذشتنی ِ آدم بزرگای ِ درمونده. باید اون قصه ای بشیم که مامان بزرگ، بابابزرگا از تعریف کردنش واسه نوه هاشون لذت ببرن. لذت ببرن و همزمان آروم بغض کنن. بچه ها ولی بخندن و تو عالم بچگی شون هیچ وقت نفهمن که چرا بابا بزرگ، مامان بزرگ شون توی اون داستان
با رفتن برف، این برفتن مرت!...
مرد بهمن، که اگر بفهمند!... 
چشم به دختر بارفتن دارد و...
...برف بر تن من، مانده هنوز!...
چشمش چکه می‌کند و فرومی‌افتد چشم به کف... 
به برف، به گل...
به خاک...
تا به کف کفش رفتن!...
می‌روفم برف شانه‌ام را، و سوزنهای کاج را...
می‌لغزند و...
می‌چرخند... 
نه برفتار برگ و برف!... 
که به ثانیه شمار عجول!... 
و می‌افتند...
و حبه‌ای که فرو می‌سرد به سردی!... 
از گردن به میانگه دو کتف!... آب حبه‌ی برف...
و زیر پا... پررق پررق و قورروپ و قررپ!... 
از بین رفتن عشق یک تجربه مشترک است، شما یک فرد جدید را ملاقات می‌کنید و همه چیز خوب پیش می‌رود اما بعد از مدتی کوتاه شما را ترک می کند و متعجب خواهید شد که چه اشتباهی رخ داده است. شما تنها فردی نیستید که مدت طولانی با کسی آشنا شده اید و بعد او علاقه‌اش را از دست داده است.
عباراتی مثل “بی محلی” برای توضیح این تجربه ابداع شده‌اند. در زیر دلایل از بین رفتن ناگهانی علاقه افراد و پیشنهاداتی برای جلوگیری از وقوع دوباره آن ارائه شده است.
پیشنهاد م
لینک خرید
 
با این واکر کودک میتواند تجربه مستقل راه رفتن را لمس کند و زمان کمتری برای یادگیری صرف کند.
معمولا بچه ها در زمان 12 تا 17 ماهگی شروع به راه رفتن میکنند زیاد و کم شدن این موضوع جایی برای نگرانی ندارد چرا که ریسک پذیری بچه ها با هم متفاوت است. بچه زمانی که شروع به راه رفتن میکند گام های بلند بر میدارد و سبب بهم خوردن تعادل می شود و بارها به زمین میخورد. برای جلوگیری از آسیب فرزند و کودک دلبندتان می توانید از واکر استفاده کنید تا ایمنی ر
به همون اندازه که اومدن میتونه یه داستان قشنگ  رقم بزنه 
اینکه بدونی کی و کجا و کدوم لحظه رو برای رفتن انتخاب کنی میتونه یه پایان تراژدی بهتر رو  برات به جا بزاره برای روزهایی که از خماری لحظه های دور به خودت میپیچی!
 
 
دونه های بارونی به شیشه میخوره که خبر رفتن زمستون رو میده بدون اینکه مژده  ی اومدن  بهاری  رو به گوش ما برسونه
یه تک شاخه گل رز ابی برای یه اختتامیه ی به یادموندنی چه طوره؟!
سکوت خیابون یه شب سیاه که صدای حرف های حبس شده توی خو
زندگی مثل الاکلنگ بچگی هامون میمونه!برای بالا رفتن پا میکوبیم به زمین و زمان اما غافل از اینکه بعد از هر بالا رفتنی یک پایین اومدنی هم هست!
 
+اگر این رو آویزه گوشم کنم دیگه براحتی روحیه ام رو از دست نمیدم چرا که بعد از هر پایین اومدنی منتظر بالا رفتن میمونم!
به امید خبرهای خوب گوشیمو روشن کردم و هر صفحه ای رو که ورق زدم دوستان مهدی شادمانی از رفتنش بی تابی می کردند. رفتن...رفتن بدون بازگشت...من این درد رو تجربه کردم. اما دردهای عمیق تری هم هست. رفتنی که امید به بازگشت توش باشه. زندگی با انتظار کشنده است...
یکی از پسرهای کلاسم زنگ آخر روبرویم ایستاد و گفت فردا می‌رود سفر. لبخند زدم که خوش به حالت! کجا می‌روی حالا؟ گفت افغانستان. گفت که شاید دیگر برنگردد. گفت که دلش تنگ می‌شود. گفت که قبل از رفتن مشق‌های امروزش را می‌نویسد. بعد دستش را آورد جلو، دست داد و رفت. رفت که رفت.
از شنبه کلاس من مبصر ندارد.
به نظرم آدم هایی که با چیز های کوچیکی شاد می‌شن، آدم های خیلی خوش اقبالی هستن. آدم هایی که انگار چند سر و گردنی از بقیه بالا ترن. مثلا اونایی که بلدن با بازی با انگشت‌های یه نوزاد سر شوق بیان. با خوردن آبنبات ِ دسته دار ِ رنگارنگ ذوق کنن و با راه رفتن روی جوب آب، کودک درونشون رو زنده کنن. اون‌هایی که با گرفتن سلفی های بی نمکِ دوستانه از ته دل بخندن و با چند تا جوک بی مزه، خنده هاشون کش بیاد. اما در عوض آدم های بد اقبالی وجود دارن که حتی چیزهای بزر
پناه به موسیقی و آشپزی و جمع و جور کردن کابینت ها
 
ساعت ۱۲:۳۷ بامداد:
ناهار فردا را آماده کردم و دوش گرفتم و دو تیکه لباس سرکارم را شستم
فردا حتما باید قبل رفتن به سرکار، دو تا از کابینتها را تمیز کنم 
* کاش کار بانکیم امروز تموم شده بود. فردام بعید میدونم بشه انجامش داد و پس فردام که ....... و میخوام به خودم حال بدم و بانک رفتن تعطیله
دو راهی از اونجا شروع میشه که عاشق میشی و عشق رو تو چشماش میبینی و اون عاشق بودنش رو انکار میکنه. کاش حالم بدون عشق هم به همون خوبی میموند. کاش بدون عشق هم همون حس سبکبالیِ راه رفتن رو ابرا رو داشتم. اونوقت همه چیز رو میسپردم به زمان و به هر جمله ام فکر نمیکردم و گند نمیزدم به همه چیز...
یادته اون شبی رو که واسه همیشه نه گفت و شروع کردی در بی‌چاره‌ترین حالت ممکن به قدم زدن توو اتاق و چند خطی نوشتی و درُ قفل کردی و رفتی سمت بالکن. رسیدی. ایستادی. آونگی مدادم در نوسان. میان رفتن و ماندن. همیشه ماندن و همیشه رفتن؟ و ماندی برای همیشه...یادته.منم.گذشت عمر و هنوزم خمار آن سحر است...
اولین بار که ترسیدم نُه ماهه بودم،از صدای گربه ها ترسیدم و غش کردم...این شروع ماجرا بود و با بزرگتر شدنم ترس ها هم بزرگتر میشدن و من قوی تر کم تر از هوش میرفتم بعد از تاریکی می میترسیدم،عزیز هم از تاریکی می ترسید اما به من میگفت هیچ چیز تغییر نکرده فقط آسمون پذیرای ماه و ستاره های که به دختر کوچولو ما چشمک میزنن...منم دیگه از تاریکی نمیترسیدم اما عزیز باز می ترسید و میتدونست عمق تاریکی چیزی داره که روشنایی اون محو میکنه.ترس های من با بزرگ شدنم
چک لیست صله رحم
گاهی به دلیل مشغله های روزمره از صله رحم غفلت می‌شود و گاهی اولویت در به جای آوردم این واجب الهی رعایت نمی‌شود. 
برای پرهیز از مضرات فراموشی این فریضه الهی یا عدم رعای اولویتها، چک لیستی به شرح زیر تهیه کردیم.
در نرم افزار اکسس جدولی شامل فیلدهای زیر تهیه شد :
پیشوند، نام ،نام خانوادگی، تلفن، آدرس، نوع وابستگی1 ، نوع وابستگی 2 ، حداقل تعداد رفت و آمد ( اولویت صله رحم )، تاریخ آمدن، تاریخ رفتن ، تاریخ تولد
این جدول با نوجه به میز
هر قدمی که بر میدارم حتی فوق العاده کوچیک به سمت رفتن هزاران تردید بهم هجوم‌میاره گاهی آرزو میکنم که ای کاش یه زندگی عادی پُر از عشق خدا بهم میداد تا رویای رفتن رو از سر بیرون میکردم هیچ جا وطن آدم نمیشه هیچ جای دنیا
.
.
.
 میدونی همیشه فک میکنم مهاجرت کاریه که باید برای پر کردن خلا تنهاییم انجام بدم ...... میدونی تنهایی سخت ترین کار دنیاست حتی سخت تر از فقر 
ای .....داد
ایرانم در آستانه جنگ جهانی است .....ژنرال سلیمانی
از چهارشنبه اون هفته تا امروز به غیر از شنبه که ۲/۵ ساعت تلفنی صحبت میکردم و خونه بودم، درگیر بیرون رفتن و خرید عقد دوست و عقد دوست و خرید خونه و نوبت دندونپزشکی و رفتن به شهر مجاور گذشت
به استراحت و خواب زیاد نیاز دارم
خونه تکونی هنوز انجام نشده و ای کاش میشد کمکی زبر و زرنگی داشت که همپای من کار کنه
بیماری تولک رفتن عروس هلندی 
عروس  هلندی (کوکاتیل) سالی یک بار پرهای خود را از دست می دهد و پرهای جدید می سازد و در اصطلاح به  آن تولک رفتن می گویند. این فرایند را نمی توان بیماری نامید اما ممکن است به بیماری تبدیل شود. کوکاتیل هم مثل بیشتر پرندگان در فصل تابستان تولک می رود و پرهای اصلی خود را از دست می دهد که این موضوع امر طبیعی است و هیچ جای نگرانی ندارد.
 
مشاوره و آموزش بیماری تولک رفتن عروس هلندی 
وظیفه شما در این زمان تغذیه مناسب و در اخت
دارم تموم میشم و حاضرم قسم بخورم به رفتن و نبودن تو هیچ ربطی نداره. وجود من یه سازه‌ی متزلزل بود که با تف بهم چسبونده شده بود. رفتن تو هم اون تقه‌ی سرنوشت ساز که باعث من از هم بپاشم. الان تک تک عناصر شخصیتم و المان‌های شکل‌دهنده‌ی زندگیم رو زیر سوال بردم. بیشتر از ۲۴ ساعته که هیچی نخوردم و از اتاق بیرون نرفتم و با کسی حرف نزدم. حالم خوبه ولی دارم تموم میشم.
 
نباید یه طوری زندگی کنیم که نشه ازش یه قصه درآورد. آدمای زیادی اومدن و بدون اینکه یه قصه‌ی پر ملات بسازن، رفتن...  آدمای بی قصه بعد رفتن شون می‌میرن. باید قصه بشیم. قصه‌ی شبای بلند ِ بچه‌های ِ بعد از خودمون. باید اون قصه‌ای بشیم که مامان بزرگ، بابابزرگا از تعریف کردنش واسه نوه هاشون لذت ببرن. مامان‌بزرگ بابابزرگا از تعریف کردنش آروم بغض کنن و بچه ها بخندن و تو عالم بچگی شون هیچ وقت نفهمن که چی شد بابابزرگ، مامان‌بزرگ شون توی اون داستان
(زمان:‌"25)
هر روز در دفترچه ی #یادداشتش، روزهای مانده تا #چهل #سالگی اش را می شمرد:
سه شنبه 98/05/22، 41 روز مانده تا چهل سالگیچهارشنبه 98/05/23، 40 روز مانده تا چهل سالگیپنج شنبه........... 39 روز مانده تا.... 
روزی همسرش دفترچه اش را دید و با تعجب علت #روزشماری اش را پرسید:
گفت:«چهل نقطه ی #عطف #زندگی من است... اگر تا #چهل برای «#ماندن» کوشیدم، از #چهل به بعد باید برای «#رفتن» بکوشم»
@dasanak
به گزارش اسپوتنیک، دانشمندان کالج پادشاهی لندن نشانه اصلی کرونا‌ویروس را کشف کردند. به عقیده آنها، از بین رفتن حس بویایی و چشایی نشانه اصلی این بیماری است نه درجه تب بالا.
کارشناسان می‌گویند در ۵۹ درصد از بیمارانی که دارای این نشانه‌ها بودند، آزمایش کرونا‌ویروس مثبت بوده است.
دانشمندان بر این باورند که از بین رفتن حس بویایی و چشایی، نشانه دقیق‌تری از ابتلا به COVID-۱۹ نسبت به تب است./ایرنا
 پنجشنبه ، ۱۴ فروردین ۹۹@IrNews_24
مشاهده مطلب در کانا
عمیقا جای فقدان یک تتو رو کنار ساعدم حس میکنم .ختم جلسه:)
..
بخاطر کرونا کلاس های موسسه و آزمونا اینترنتی شده و نمیدونید چقدر خوشحالم که امروز به جای کله ی سحر کوبیدن و رفتن تا سر کوه و مواجه با تکمیل ظرفیت حوزه و دوباره پیاده رفتن تا خیابون شریعتی و اون یکی حوزه،امروز روی تختم دراز میکشم پتو رو می ندازم رو خودم و در حالی که راحت ترین بیژامه دنیا پامه ،امتحان میدم^^
داشتم از استوری یکی از اعضای خانواده به مامان می‌گفتم؛ این‌که پرسیده بود: «هدفتون از زندگی چیه؟ چی خوشحالتون می‌کنه؟ هدف زندگیتون خوشحال بودنه؟» پشت سرش ایستاده بودم و داشتم درِ کنسرو تن ماهی را باز می‌کردم. مامان ساکت بود و گوش می‌داد، بدون این‌که سعی کند به این‌ها جواب دهد، بی‌مقدمه پرسید: «چی تو رو خوشحال می‌کنه؟» شنیدم که دهانم دارد می‌گوید: «رفتن، رفتن از این کشور» اما راستش را بخواهی فکر کردن به «رفتن» فقط تا حد مرگ دلگیرم می‌ک
دیگه بیرون رفتن بهم خوش نمیگذره باید یکاری  کنم خوش بگذرونم 
دیگه غم و غصه و غر زدن برام فایده نداره....
فک کنم باید کانالم عوض کنم بزنم کانال به خود رسیدن و جینگول پینگول کردن و کلاس رقص رفتن... 
میگن توجه به زیبایی خودمون یک جور لذتِ... 
میخوام موهام کوتاه کنم (موهام تا پایین کمرمه و بنظرم خیلی بلنده...) ولی مامانم نمیزاره میگه موهات همینجوری خیلی قشنگن!
رنگم که نمیزارن :( 
با این ماسک هایی که تلویزیون نشون میده مردم دارن میدوزن مشکل دارم.آخه وقتی در برابر ویروس حفاظتی نداره چرا منابع رو حروم میکنن؟بهتر نیست همون هزینه و وقت رو بذارن روی کار دیگه ای؟
خانواده م هم موقع بیرون رفتن از این مدل ماسک ها استفاده میکنن و به حرف من گوش نمیدن که این نهایتا جلوی غبار رو میگیره نه ویروس و باکتری.خوبه بیرون رفتن مون کمه وگرنه برای هر مرتبه یه بار حرص میخوردم.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرموده اند:
کسی که اهل رفتن به مسجد باشد به یکی از این نتایج مییرسد:
۱.نشانه ای استوار (بر عقاید و باورها)
۲. دوستی قابل استفاده( و اهل فضل و کمالات)
۳. دانشی تازه
۴. رحمت الهی
۵.سخنی که او را به راه راست هدایت کند
۶.سخنی که او را از هلاکت نجات دهد
۷. ترک گناهان از روی حیا ( از مردم)
۸. ترک گناهان از روی ترس(از خدا)
تجربه ی خواب تدریجی را بر خواب دفعی ، ترجیح می دهم. تجربه ی انتقال را دوست دارم. حس سبکی به خواب رفتن  و انتقال به دنیای خواب به تجربه ی مستی می ماند .مستی بدون «می» . جسمت سبک می شود و کم کم ...  .
چه حیف که بیشتر اوقات این حس را نمی یابم و این اتفاق به یک باره می افتد.
تدریج در بخواب رفتن را دوست دارم.
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالیچه آغوشی؟!چه امیدی به این احساس تو خالی؟!
کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار!
در این دنیای تو در تو ، تو دیگر از چه می نالی؟!
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی؟!
کلاغ آخر قصه هنوزم مانده در راهست!
برای آخری زیبا،دگر پیدا چه تمثالی؟!
بمان تنها که تنهایی به این تن ها شرف دارد...
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی ...!
وجود خطوط پنجه کلاغی در گوشه های خارجی چشم و حضورشان حتی زمانی که نمی خندید، اغلب در ارتباط با بالا رفتن سن است. بوتاکس در کاهش آن ها بسیار موثر است. این ناحیه، یکی از رایج ترین مناطق برای این درمان است.افتادگی پلک ها باعث ریزتر نشان دادن چشم ها می شود، پس اگر در این ناحیه ارزیابی خوبی انجام شود بوتاکس می تواند به بالا رفتن پلک های افتاده هم کمک کند.
 
http://WWW.NEGARSKIN.IRhttp://WWW.NEGARSKIN.IR
استاد به امیرحسین که قبلا دانشجوی همین‌جا بود و برای تعطیلات برگشته‌بود ایران اشاره‌کرد و گفت: این یه ایده می‌زد، بعد می‌رفت دیگه یه مدت پیداش نمی‌شد. بعد از یه مدت میومد، می‌گفت «عه، تو این فاصله اینو یکی دیگه نوشت و مقاله کرد!» الکی الکی ایده‌ش از دست می‌رفت. همه‌تون همینید. موقع رفتن‌تون که میشه، دیگه فقط به فکر رفتنید. همه چیو ول می‌کنید.
«...همه‌تون همینید.موقع رفتن‌تون که میشه...» چقدر غم‌انگیز بود.
+بی‌ربط: دوست عزیز با اندروید
سبک شمردن نماز
دعا نکردن برای پدر ومادر

خوابیدن بین نماز مغرب و عشاء
لعنت کردن اولاد

اظهار فقر و تنگدستی نمودن
جلوتر از بزرگان و پیران راه رفتن

صبح زود به بازار رفتن و دیر از بازار خارج شدن و تا هنگام شب ماندن
پدر مادر را با اسم صدا زدن
ادامه مطلب
رفتن به نزد دامپزشک و معاینه گربه های عصبی
شاید برای شما غیر ممکن و یا سخت باشد که گربه خود را در زمانی که عصبانی یا نگران باشد داخل باکس قرار داده و سوار ماشین گردید و به دامپزشکی مراجعه کنید.
مشاوره و آموزش درمان بیماری گربه ها
اما بهترین راه برای آرام ساختن یک گربه برای رفتن به نزد دامپزشک تخلیه کردن انرژی گربه است! این کار اصلا سخت نخواهد بود و تنها چیزی که شما نیاز دارید یک حیاط یا فضای باز جهت بازی کردن گربتان با لوازم و اسباب بازی هایش م
من پس از رفتن‌ها،‌ رفتن‌ها،با چه شور و چه شتاب،در دلم شوق تو،اکنون به نیاز آمده‌ام!داستان‌ها دارم؛از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو.
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو.
بی تو می‌رفتم، می‌رفتم، تنها، تنها،
و صبوریّ مرا کوه تحسین می‌کرد.من اگر سوی تو برمی‌گردم،
دست من خالی نیست!کاروان‌های محبت با خویش، ارمغان آوردم!
دوباره قطرات ریز باران می‌خورد بر رویِ کانال کولر رویِ پشتِ بام و صدایِ زیبایش از دریچۀ کولر می‌ریزد درون اتاقم! هوایِ آسمان جذاب است و ابری. اما می‌دانی باران اردیبهشت چه مزه‌ای می‌دهد؟ مزۀ رفتن!     با‌ هر بار آمدنش مدام می‌گویی: «نکند دیگر تا پاییز ازش خبری نشود! نکند دیگر هیچ وقت پیدایش نشود!!»
این حالی که دارم تو ساختی واسم
این کاره نبودم تو دادی یادم که عاشقت باشم دلمو ببازم
بیشتر از جونم تورو میخواستم
چیت بود که رفتی ؟!
بگو بهم آخه دلت از چی میترسید
به خودم میگم همش چم بود آخه من ؟!
دستای کی نمیذاشت که مال من شی ؟
کی بد بود من یا تو ؟
کی با جون و دل میخواست چشماتو ؟
کی به عشقت راهی دریا شد ؟
کی بعد رفتن تو تنها شد ؟
کی بد بود من یا تو ؟
کی با جون و دل میخواست چشماتو ؟
کی به عشقت راهی دریا شد ؟
کی بعد رفتن تو تنها شد ؟
هرجا میری باز خاطراتت پ
به سمت تو آمدم، فرمان این بود. چون به تو رسیدم فرمان دیگر شد. به زمین آمدم تا مردگی کنم، تو را دیدم زیستن آغاز شد. پیش از این نبودم، در انسان مرده بودم، تو را دیدم انسان به سوختن آغازید. ابلیس از درد نعره می‌کشید، بر دردهایش خندیدم. روح از شوق می‌گریست، در گریه رقصیدم. 
از چپ قد کشیدم، از راست بیرون شدم، در میانه نشستم. و هر بار میانه دیگر شد و هر بار بر سر هر دوراهی، انتخاب تو. هر بار تو و هر بار زندگی. نه حیوان و نه انسان، نه تاریکی نه نور، نه شرا
دوست دارن برگردی؟مگه با دوست داشتن آدما برمی گردن؟ اگه قرار بود بمونن وقتی می دیدن دوستشون داری می موندن، حالا که رفتن اگه صدهزار بار هم بگی "دوست دارم برگردی" برنمی گرده اونی که رفته.
چرا برگرده؟ آدم مال رفتنه، اصلا به نظرم آدم هرچی بیشتر بره، بیشتر آدمه!یه روز هم مطمئنا وقتی سوت قطار شنیده می شه یا خلبان هواپیما می گه "با آرزوی سفری خوش" و بعد می پره هوا و یا اون روزی که اتوبوس از توی جاده ای که کنارش پر از درخت های خوشگله رد می شه؛ یکی داد می ز
جالب است بدانید خواب بیش از ۹ ساعت خطر حمله قلبی را ۳۴ درصد افزایش می‌دهد و سبب بالا رفتن سطح قند خون می‌شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جالب است بدانید خواب بیش از ۹ ساعت خطر حمله قلبی را ۳۴ درصد افزایش می‌دهد و سبب بالا رفتن سطح قند خون می‌شود. در این گزارش جدیدترین دانستنی‌های روز پزشکی که هر روز با آن سر و کار دارید،‌ را دنبال می‌کنیم.

ادامه مطلب
یک سال و ده ماه گذشته امروز برای اولین بار دلم آروم گرفت انگار باید امروز آسانسور من رو یک طبقه دیگه پیاده میکرد باید امروز من بین طبقات گم میشدم تا به تو میرسیدم که مثل همیشه مثل این چندسال بایستی و نگاه کنی و دنبال چیزی باشی که دیگه نیست و من برسم نگاهت کنم و از هر دهگذر دیگری بی اعتناتر رد شوم و بعد بعد بعدش دلم‌آروم بگیره این بهای تمام رفتن هاست حالا تو رفتن من را نگاه کن.
من پس از رفتن‌ها،‌ رفتن‌ها،با چه شور و چه شتاب،در دلم شوق تو،اکنون به نیاز آمده‌ام!داستان‌ها دارم؛از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو.
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو.
بی تو می‌رفتم، می‌رفتم، تنها، تنها،
و صبوریّ مرا کوه تحسین می‌کرد.من اگر سوی تو برمی‌گردم،
دست من خالی نیست!کاروان‌های محبت با خویش، ارمغان آوردم!
[ قصیده‌ی آبی، خاکستری، سیاه - حمید مصدق ]
این پاورپوینت در 23 اسلاید به شکل زیبا و منحصر به فرد طراحی شده است در این پاورپوینت مطالبی از محل تولد،قصه مدرسه رفتن،خدمت مقدس سربازی،آرزوی مجید،روضه حضرت زینب،رفتن به سوریه و سایر مطالب مفید و ارزنده در مورد شهید مدافع حرم مجید قربان خانی در این پاورپوینت درج شده است که امید واریم رضایت شما عزیزان را جلب نماید
جهت دانلود فایل کلیک کنید 
چند دقیقه بعد،رعنا توی اتاق خواب داشت وسایلش را جمع می کرد که برود خانه مادرش.بهمن دقیقا رو به رویش نشسته بود و هرچه رعنا را صدا می کرد،رعنا جوابی نمی داد. از جایش بلند شد و رفت در ورودی ساختمان را قفل کرد.می خواست با این کار مانع رفتن رعنا بشود،اما کارش احمقانه بود. هنوز مثل بچگی هایش فکر می کرد. یک بار هم که می خواست نگذارد مادربزرگ برود خانه شان،کفش هایش را قایم کرده بود توی انباری؛مادربزرگ با کفش دیگری رفت. اما این بار قصه کمی فرق می کرد؛ به
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
مولایمان امام امیرالمومنین علی علیه الاف السلام (در ترغیب زیر بار ناکس نرفتن) فرموده است :
1-از دست رفتن حاجت و نیاز آسانتر است از خواستن آن از ناکس (زیرا از دست رفتن آن مستلزم اندوهى است ولى درخواست از ناکس روا بشود یا نشود موجب شرمندگى و ذلت و خاری در حال و آینده و نسل‌های بعدی  است).
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و الغلبه
شب ها راه رفتن رو خیلی دوست دارم.
 
باید حتما غروب بشه و تاریک بشه البته.
 
غروبها از ساعت شش تا هفت میرم استارباکس، و از ساعت هفت تا نه راه میرم توی تاریکی.
بهم خیلی قدرت میده.
کمک میکنه متمرکز بشم و تصمیمات درست بگیرم.
 
با اینکه شبه و هیچ کس نیست معمولا،
چون کاناداییا از همه چی رونده ن،
نه تفریح میرن،
نه خانواده دارن،
نه احتماعی هستن،
ولی شاید بگم بهترین حسش همون شب بودن و هیچ کس نبودن هست.
به جرات میتونم بگم هر کشور و شهری که رفتم توی زندگیم، د
خب:
1- دلم برای نمایشگاه کتاب رفتن غنج میره.اما وقتی تصور میکنم که باید کلی راه برم بین اون همه شلوغی و چشم تو چشم شدن با کتاب
های نخوانده ام،یک ای بابایی میگم و از کنارش رد میشم.اما راه رفتنبین اون همه کتاب خیلی باحاله
2_چند روز پیش یک پیجی را توی اینستا بررسی میکردم که با خودم گفتم خوشحال بعضی ها که اینقدر راحت و قشنگ و ساده مینویسند.
روزمرگی ها و ماجراهای ساده ای را که می بینن بامزه می نویسند.اینم از یک حسادت کوچیک
یادش بخیر
اون همه چالش و دردسر چه زود گذشت و تموم شد
بی خوابی
هوای آشغال شرجی حزیره
سر و کله زدن با سربازایی که حرف راستشون اسم و فامیلشون بود
سر و کله زدن با دیکتاتوری های فرماندهان نظامی
فکر و خیال کار و بار بعد از سربازی
زیرآبی رفتن و پیراهن در آوردن یواشکی سر پست
ترک پست ها
پست دادن تو شب و روز های بارونی
منظره های زیبای رعد و برق روی خلیج فارس که میخ کوبت میکرد
کاملا آبکش شدن فقط برای ۱۰ دقیقه پیاده رفتن
خیس عرق شدن برای یه دست شویی ناقابل ر
سر شب خان عمو اومد دنبال مامان و همراه خانومش و بابا رفتن دکتر
پسر جاری هم اومد خونمون تا با پاشا بازی کنه
بعد از دکتر اومدن خونه ی ما
و من بعد از دوبار سلام کردن به مامان همسری جواب گرفتم و خیلی بی اعتنا به من وارد خونه شدن
چای آوردم خوردن و خان عمو خانومش و پسرش رفتن
بابا هم رفت بالا تا با شوهر عمه هماهنگ کنه فردا صبح ببرش ترمینال که برگرده خونشون
وقتی با مامان تنها شدم براش چای  بردم وکنارش نشستم
ادامه مطلب
یکی از عادت های نهادینه شده در وجودم که این روزها متوجه اش شدم، رویاپردازی هست!
قبلا هم میدونستم آدمِ رویایی هستم و اگر به موضوعی فکر کنم، به طور نان استاپ تمامِ احتمالاتِ ممکن رو تصور میکنم!
این روزها دست رویابافم رو کوتاه کردم از ذهنم!سعی میکنم بیشتر در حال و واقعیت زندگی کنم تا در رویا!
کمی سخت هست راه رفتن روی زمینِ سفت بجای راه رفتن روی ابرها، رخ به رخ مواجهه شدن با واقعیت بجای همزیستی مسالمت آمیز با رویا، اما فکر میکنم یکی از ویژگی های م
با تو گویم که شبی
خواب دیدم که تو از فاصله ها،
آمدی و به سردی تنم جان دادی.
دیدمت در بغل خاطره ها آسودی
و من از مرز جنون تا فردا
لحظه لحظه تو را حس کردم.
من درین آتش تنهایی خویش،
سوختم اما تو انکارم کردی...
باورت نیست که من
غرق در مردابِ نومیدی ها
به امیدی که شاید برگردی،
در پسِ پنجره ی دلتنگی
بوده ام منتظرِ آغوشت..
چه غریبانه تو را میخواندم
چه غریبانه تو اما میرفتی..
ای که از دورترین نقطه ی شب
خبر از معجزه ی آمدنت میدادی،
کاش در رونق این فاصله ها،
ت
+ اولین چیزی که از شما تو بخش اورژانس میپرسن اینه که از یک تا ده به دردت چه شماره‌ای میدی...این سوال رو صدها بار از من پرسیدن...و یادمه یه بار وقتی که نمی‌تونستم نفس بکشم و قفسه سینه‌ام تو آتش میسوخت، با اینکه نمیتونستم حرف بزنم ۹ تا انگشتم رو بالا گرفتم و نُه رو نشون دادم...بعداً وقتی بهتر شدم پرستار اومد و بهم گفت که من یه مبارز واقعی هستم.ازم پرسید: میدونی از کجا میدونم؟چون دردی رو که ده بود، گفته بودم ۹!اما حرفش خیلی هم حقیقت نداشت... بخاطر شجا
صاحب دلی برای اقامه نماز به مسجد رفت . نماز گزاران همه او را می شناختند 
خواستند که بعد از نماز بر منبر رود و پند گوید او نیز پذیرفت . 
نماز جماعت تمام شد چشمها همه به سوی او بود . 
مرد صاحب دل بر خواست بر پله اول منبر نشست .
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود . آنگاه خطاب به جماعت گفت : مردم هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست برخیزد .
کسی بر نخواست .گفت حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است برخیزد . کسی بر نخواست 
گفت :شگفتا از شما
هر سری می‌خوام راجع به کتر م. حرف بزنم و از لفظ «دکتر» خالی استفاده می‌کنم و مثلا میگم «دکتر گفت فلان» حس منشی بودن بهم دست میده. البته همچین بی‌ربط هم نیست. از اون‌جایی که میزم دقیقا کنار دره و هر کی وارد میشه اول از همه منو می‌بینه، هر روز به طور متوسط به ۱۵ نفر اعلام می‌کنم که «دکتر نیست» یا «دکتر نیم ساعت دیگه میاد» یا «دکتر اومدن یه سر زدن و رفتن» یا «نمی‌دونم دکتر کی میان» و ... می‌خوام برم بگم حداقل یه حقوق منشی‌گری و دربانی به من بده:|
آدما وقت دل کندن دو دسته میشن...
دسته ی اول اونایی هستن که بعد از اختلاف، رفتن آخرین چیزی هست که به ذهنشون می رسه، پس تلاش می کنن تا همه چیز رو‌ درست کنن اما وقتی می بینن‌ همه چیز بینشون انقدر خراب شده که قابل تعمیر نیست کم‌ کم سرد میشن و از طرف مقابلشون فاصله می گیرن تا ذره ذره فراموشش کنن...
یک‌ روز به خودشون میان و می بینن دیگه هیچ حسی بهش ندارن، پس بدون اینکه ذره ای احساس از اون رابطه تو وجودشون باقی مونده باشه میرن...برای همیشه میرن...
دسته ی
لو رفتن اطلاعات ۴۲ میلیون کاربر ایرانی #تلگرام
 
اونایی که می‌گفتند
نرم‌افزار‌های ایرانی امنیت ندارند کجان؟ 
این ۴۲ میلیون ایرانی که اطلاعاتشان لو رفته
 
الان به کی و کجا شکایت کنند، انداختن تقصیر به گردن نسخه های غیر رسمی
هم دردی را دوا نمی‌کند و هیچ از مسئولیت #تلگرام و #وزیر_جوان کم نمی‌کند
 
 
پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی
@shobhe_shenasi
میگن در خیلی از کشورهای دنیا صرفا اون دسته از افرادی که عاشق علم آموزی هستند اشتیاق برای رفتن به دانشگاه دارن و باقی افراد برای یافتن شغل عموما به مهارت آموزی و وارد شدن به بازار کار مشغول میشن.
حالا نمیدونم این حرف چقدر درسته ولی واقعا چقدر خوب میشد اگر هر کسی مسیر زندگی شو با آگاهی و البته آینده نگری انتخاب میکرد و فقط به خاطر اینکه بقیه یه مسیری رو رفتن، اون مسیر رو انتخاب نکنن.

میگم یه سوال: هدف تون از تحصیل چیه دقیقا؟
به نظرتون میشه به ای
گفتن ها و رفتن ها،گذشتن ها و رفتن ها،نمیدانم،شاید ماندن هایی از جنس رفتن، شاید باید مانند بمرانی از ته دل فریاد بزنم تو خیلی دووووری،شاید هم باید مثل خود واقعی ام سکوت کنم و چیزی نگویم تا بگذرد این طوفان شکست نا پذیر زندگی من که هر بار قوی تر از دیروز بر پاهایم نازل می شود،من بغض خوردن را خوب یاد گرفته ام،با بغض قهقهه زدن را خوب یاد گرفته ام،با بغض رقاصه شدن را خوب یاد گرفته ام،بغض را به گریه نرساندن را خوب یاد گرفته ام....
دلم سوخته است و به رو
یه جمله بود
میون شوخی و خنده سر صبحونه
یه جمله بود
مختصر و احتمالا پر از حرف
" روی تو خیلی حساب می کردم اما الان از بقیه بدتر شدی "
منم با خنده سر تکون دادم اما دلم وسط خوشی گرفت
به رو خودم نیاوردم اما دلم گرفت
می دونی آخه یه موقعی پوچ شدن رو
قالب تهی کردن رو
با تمام وجودت حس می کنی
تمام تلاشات برای دختر خوب بودن پرپر شد
تمام تلاشت برای خوب بودن رفت هوا
تنها چیزی که به خاطرش از خیلی چیزا گذشتی
تمام حس خوبش سوخت 
تمام من سوخت
منِ غیر قابل اعتماد
منِ
 
***
براى اینکه خانه اى، خانه باشد باید کسى مدام در آن راه برود.
باید یکى باشد که ظرفهاى کثیف را بگذارد توى سینک. تمیزها را بچیند سر جایش. تختها را مرتب کند. میوه ها را بشورد. به گلدانها آب بدهد. ملافه ها را عوض کند. لباسها را مرتب کند. به ناهار فردا و شام شب فکر کند.
جارو بزند و گردگیرى کند. براى اینکه خانه، خانه باشد یک عالمه قدمهاى خاموش از تراس تا آشپزخانه، از آشپزخانه تا اتاق خواب، از اتاق خواب تا حمام، از حمام تا دم در بارها و بارها با
برای پرسه تعاریف زیادی ارائه شده است. خود پرسه آن‌طور که در لغت‌نامه دهخدا آمده است مخفف پارسه است که معنای گدایی می‌دهد. رفتن گدایان به گدایی معنایی است که امروز کمتر از آن برای این منظور استفاده می‌شود. اما در زمانی پرسه معنای مریدی می‌داد که به دستور بزرگ و پیر خود به کوچه‌ها و بازارها برای گدایی می‌رفت. اما در کل و در زبان امروزی آن را افراط در پیاده‌روی می‌دانند یا راه رفتن بسیار و بی‌نتیجه. به راه رفتن بسیار و گردش زیاد در خیابان و
در دل انگیزی ایام و زمان 
در ورق خوردن تقویم عبور
 در هجوم کلمات ناقص 
 در پی حادثه های غمناک 
دل من در پی یاران عزیزی می گشت 
که زمین را به  سوی گمنامی 
طی کردند 
 مردمانی همه آزاده نفس دریادل 
پاره های فولاد 
که نترسیده از آب و آتش
تا فراسوی زمان می رفتند 
می گذشتند که جهان منزل این رفتن هاست 
غزل سرخ خطر می خواندند 
که زمین مملو از این گونه غزل گفتن هاست 
این اهالی خطر 
اهل رفتن بودند 
مثل یک اقیانوس 
بی صدا و آرام 
به استناد سایت مشاوره حقوق کیفری دینا ، بر اساس قانون مجازات اسلامی در صورتی که شخصی به دیگری آسیبی وارد کند که منجر به کما رفتن وی شود ، دیه کما یا دیه اغما به آن شخص تعلق می گیرد . البته میزان دیه کما بستگی به این دارد که آیا شخص مجنی علیه که به کما رفته ، بهبود یابد یا فوت شود . زمانی که پس از کما شخص به هوش بیاید ، پزشک قانونی ارش تعیین می کند ولی اگر پس از کما شخص فوت کند ، دیه کامل انسان به ورثه وی تعلق خواهد گرفت . برای دریافت اطلاعات بیشتر در
چاقی سریع صورت و بدن از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
چاق شدن فقط در یک هفته
به دنبال سریع ترین راه فربه رفتن می گردید؟ فربه رفتن عضله از پروتئین آماده شده و بدون مرتبط بیشتر کالری های اضافی ممکن است به روغن بدن تغییر به. سر بودن متابولیسیم پایه سر بدن باعث چاق نشدن میشود بیش سر بوده و نفت و راه سر آنها با صورت دایم و سر تعداد بسیار پایان میشود یعنی هر چاه می خورند بسیار زود درمان دلیل های هورمونی و تومور تیرو
فایده ای نداره... فکر میکردم بیشتر دیدنت حالمو خوب میکنه. نه که نکرده باشه ها... همین دیروز دیدمت اما امروز دلم یه جوری تنگته انگار چند ماهه ندیدمت. تو هم که... یه جوری غم داری انگار همین دیروز بهت خبر دادن که بار چهار تا کشتی میلیاردیت کلا رفته زیر آب. قبلا صبورتر بودم. این روزا صبر کردن رو یادم رفته... اما اگه بدونم فایده داره صبر میکنم... صبر میکنم برای لبخند. 
همه ی فحشا و بد و بیراه هاشم به جون میخرم! روزای مزخرفی داره میگذره. بذار هر کی هر چی میخو
توپی که پنج بازیکنمان رها کردند همان وطنمان ایران بود که چهل سال است رهایش کرده‌ایم و داور همان دنیای خارج بود که چهل سال است به آن اعتراض داریم. چهل سال است فکر می‌کنیم دنیا با ما مشکل دارد و ما هیچ مشکلی نداریم. چهل سال است به ما یاد داده‌اند داوران حق ما را می‌خورند و به عمد دستمان را بالا نمی‌برند. چهل سال است چیزی از ارزش‌هایمان کم نمی‌شود. چهل سال است با دنیا قهریم، قهرمان نمی‌شویم اما قهرمان به طول می‌کشد. چهل سال است به بالا رفتن پ
⚜️ اهمیت رفتن سر قبر اموات!
بهترین زمان زیارت اموات عصر پنجشنبه است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرموده است، شاید بهتر از آن صبح جمعه بین الطلوعین باشد.
از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که:اگر شخص سر قبر کسی برود، آیا او به درد آن شخص می‌خورد؟
امام فرمود: بله. این مثل هدیه ای است که به زنده‌ها می‌دهید و او را کاملاً خوشحال می‌کنید.
پیامبر فرمود: وقتی انسان آیت الکرسی را بخواند و ثوابش را برای همه‌ی اهل قبور مومنین و مؤمنات بفرستد
 
دلم برای حال و هوای محرم و ماه رمضان تنگ شده.
 
شاید بگین وات ده فاک،
من ادم مذهبی ای نیستم، ولی دلم برای ماه محرم و رمضان و مسجد رفتن و یا حتی کنار خیابون راه رفتن و حرف زدن با دوست و اشناها تنگ شده.
 
:( حال و هوای ایران رو هم میخوام مسجد اینجا برم چیکار؟ برای دوپس دوپس و حس و حالش میرم.
 
بچه که بودیم بعد مدرسه با خانواده یا همسایه ها یا گاهی اگه فامیلی نزدیک خانه ما زندگی میکرد میرفتیم مسجد و کلی حرف میزدیم.
 
و اون اخونده که سخنرانی میکرد همه ش
گاهی یک اتفاق کوچک مثل عکسی بر دیوار ذهن میخ می شود. آدم راه می رود و یادش می افتد. می خورد، می خوابد، پیاده روی می کند، قهوه می نوشد، کتاب می خواند و مدام آن تصویر را می بیند. حتا موقع حرف زدن و مراوده با اطرافیان آن تصویر جلوی چشم هایش جان می گیرد. در ذهن من تصویر او جلوی موزه بتهوون فراموش شدنی نیست. مُدام تکرار می شود. صدایش بوی رفتن داشت.‌ نگاهش رنگ رفتن داشت. قدم هایش سست و آرام بودند. حتا طرز پُک زدن به سیگارش پیاپی و کوتاه بود. در آن لحظه م
گاهی یک اتفاق کوچک مثل عکسی بر دیوار ذهن میخ می شود.
آدم راه می رود و یادش می افتد. می خورد، می خوابد، پیاده روی می کند،
قهوه می نوشد، کتاب می خواند و مدام آن تصویر را می بیند.
حتا موقع حرف زدن و مراوده با اطرافیان آن تصویر جلوی چشم هایش جان می گیرد.
در ذهن من تصویر او جلوی موزه بتهوون فراموش شدنی نیست.
مُدام تکرار می شود. صدایش بوی رفتن داشت.‌
نگاهش رنگ رفتن داشت. قدم هایش سست و آرام بودند.
حتا طرز پُک زدن به سیگارش پیاپی و کوتاه بود.
در آن لحظه م
خط رو پیشونیم چشمای بارونیم
دستای لرزونم پاهای بی جونم
روح سر گردونم گلای ایونم
حتی چوب سیگارم فندک تب دارم
دوست دارن برگردی
خنده غمگینم پلکای سنگینم
الکل تو خونم خونه زندونم
خونه متروکم گلای گلدونم
بار روی دوشم شونه داغونم
دوست دارن برگردی
تو آن عهدی که با من بسته بودی
مگر بهر شکستن بسته بودی
تو سنگین دل چرا از روز اول
نگفتی دل به رفتن بسته بودی
بغضهای پنهونم چشمای گریونم
حال خوب و بدمو به چشات مدیونم
خیلی دل تنگ توام نمیخوای برگردی؟
با مطالعه درباره چگونگی مهاجرت بدون داشتن مشکل مهاجرت کنید ودر وقت وهزینه های خود صرفه جویی کنید

مهاجرت به کانادا | بهترین روش مهاجرت به کانادا 2019 چیست ؟
مهاجرت به کانادا
در این بخش با کمک “کتاب کانادایی شو“ که مرجع کاملی برای مهاجرت به کانادا در سال 2019 است شما را برای رفتن به کانادا کمک می کنیم .
هر آنچه یک مهاجر برای رفتن به کانادا باید بداند در“کتاب کانادایی شو“ آورده شده است این کتاب کامل ترین مرجعی است که به صورت کاملا تخصصی مهاجرت به
همیشه فکر میکردم امکانات باعث بهتر شدن زندگی میشه ، اما بنظر میرسه که این نگاه همیشه درست نیست. مثل تنوع که باعث ایجاد از بین رفتن تمرکز میشه وجود امکانات هم گاهی باعث افسردگی ، از دست دادن نظم و احساس پوچی میشه چرا که خیلی وقت ها ظرفیت داشتن اون امکانات رو نداریم.
حدود یکسال از رفتن به کویر میگذره ، اگر هنوز حس خوبی نسبت به کویر دارم و حس میکنم اونجا آدم بهتری بودم یک دلیلش دور بودن از آشوب شهری و دیسیپلین اونجاست اما ی دلیل دیگش حتما همینه که
نمیتونم بگم فرایند تبدیل ادم‌ها از یه غریبه کامل به نزدیک‌ترین دوست و بعد یه دشمن خونی با تمام چم و خم و رازهات جالبه ولی قابل توجهه. به غیر از این کلی حرف تو گلوم گیر کرده که نمیدونم چجوری بگم، یسری‌هاش رو حتی نمیدونم چین. برنامم همون همیشگیه، چسبیدن به کتابام و فیلم دیدن و راه رفتن، زیاد راه رفتن.
زنگ
درس
فعالیت های انجام شده (تدریس)
فعالیت های خواسته شده (تکلیف)

اول
اجتماعی
مرور فصل های 10 11 و 12
امادگی برای جلسه بعد

دوم
فارسی
به دلیل رفتن به اردو فعالیتی انجام نشد
امادگی برای جلسه بعد

سوم
کار و فناوری
به دلیل رفتن به اردو فعالیتی انجام نشد
امادگی برای جلسه بعد

چهارم
ریاضی
حل تمرین از ک م م و ب م م 
کارگاه بازی نقطه بزار شلیک کن به همراه گروه کامل شود ، سوالات 1 تا 6 صفحه 81 و 82 تکمیلی در دفتر
پاییز همونجور که از اسمش معلومه یوهو میاد.  فصلی که میشه بهش لقب های مثل فصل طلایی ها ، فصل خش خش برگ ها فصل رفتن ها و نیومدن ها  و خیلی چیزهارو میشه بهش گفت با این که فصل پاییز میتونه فصل دلگیری برای خیلی از ما باشه ولی یه فصل پر از احساسه حداقل برای برای من . پاییز یاد آور خیلی چیزهاس برام . یاد رفتن ها خیلی از آدم ها . یاد ممد خدابیامرز ، یاد پدر بزرگ خدایا بیارمرز ، یاد رفتن اسی از ایران ، یاد دوست دختر ها که اولش به امید موندن اومدن و ولی با پای
دانشمندان اخیراً دریافته‌اند، یک چاله‌ عظیم در سیاره سرخ وجود دارد که این امر می‌تواند علت از دست رفتن آب در آنجا باشد.
به گزارش خبرگزاری ایسنا و به نقل از تک تایمز، یک چاله در جو مریخ وجود دارد که هر دو سال یک بار باز می‌شود و آب را به فضای بیرون خالی می‌کند.
مشاهدات پیشین نشان داده بود بخار آب زیادی در جو مریخ وجود دارد اما اینکه این بخار آب چگونه به وجود آمده، تاکنون برای دانشمندان یک معما بود. همانند زمین، سیاره سرخ نیز یک لایه میانی در
بسم الله
یکی از مشکلاتی که دارم اینه که همسرم اهل تفریح و روابط با انسانها نیست
توی این مدت که ازدواج کردیم بیرون رفتن هامون به قصد تفریح به اندازه ای هست که با انگشت های دست قابل شمارشه...
برعکس من به شدت اهل تفریحم و بیرون رفتن و ...
اما بعد از زیر یک سقف اومدن اکثر اوقاتم رو تو خونه بودم
گاهی کار هنری کردم که خورد تو ذوقم و ول کردم
چند وقت پیش با کلی التماس و خواهش گفتم نگاه چقدر هوا خوبه
خونمون نزدیک چندین باغ هست حیف نیست تو خونه بشینیم بیا هم
بیماری آب سیاه 
 
یک متخصص قرنیه گفت: اگر برای درمان آب سیاه چشم به موقع به پزشک مراجعه نشود ممکن است به از دست رفتن کامل دید منجر شود
  علیرضا برادران رفیعی متخصص قرنیه و استاد دانشگاه شهید بهشتی درباره بیماری آب سیاه چشم اظهار کرد: آب سیاه چشم (گلوکوم) از جمله اختلالات چشمی است که بر اثر فشار چشم به وجود می‌آید و به‌طور معمول درد و نشانه‌ای ندارد و در صورت درمان نشدن به موقع به از بین رفتن کامل دید منجر خواهد شد.
 
ادامه مطلب
دیشب هم بارون زد، مثل امروز. رفتم زیرش، صورتم رو گرفتم رو به آسمون، انقدر به جدیدترین آلبوم موردعلاقه‌ام گوش کردم که از موهام مثل آسمون آب چکید. وقتی برگشتم و رفتم زیر پتو و شروع کردم به دیدن انیمه عاشقانه، شبیه خامه وارفته بودم. امروز هم قبل رفتن به تأتر استرس داشتم ولی بعدش پر از حس خوب رهایی بودم. تجربه تنهایی رفتن عالی بود و اصلا ازش پشیمون نیستم. برگشتنه باز بارون اومد، نم برداشتم و به آلبوم جدید مورد علاقه‌ام لبخند زدم. اینجوری دوروزه
برای پرسه تعاریف زیادی ارائه شده است. خود پرسه آن‌طور که در لغت‌نامه دهخدا آمده است مخفف پارسه است که معنای گدایی می‌دهد. رفتن گدایان به گدایی معنایی است که امروز کمتر از آن برای این منظور استفاده می‌شود. اما در زمانی پرسه معنای مریدی می‌داد که به دستور بزرگ و پیر خود به کوچه‌ها و بازارها برای گدایی می‌رفت و در بازار برای گدایی پرسه می‌زد. اما در کل و در زبان امروزی پرسه را افراط در پیاده‌روی می‌دانند یا راه رفتن بسیار و بی‌نتیجه. در وا
پاورپوینت مدلسازی بیومکانیکی راه رفتن با استفاده از نرم افزار آدامز در سه بعد - 12 اسلاید
پاورپوینت مدلسازی بیومکانیکی راه رفتن با استفاده از نرم افزار آدامز در سه بعد پاورپوینت مدلسازی بیومکانیکی راه رفتن با استفاده از نرم افزار آدامز در سه بعد پاورپوینت مدلسازی بیومکانیکی راه رفتن با استفاده از نرم افزار آدامز در سه بعد پاورپوینت مدلسازی بیومکانیکی راه رفتن با استفاده از نرم افزار آدامز در سه بعد nداده های حرکت ممکن است از منبعی دیجیتا
بیماری آب سیاه 
یک متخصص قرنیه گفت: اگر برای درمان آب سیاه چشم به موقع به پزشک مراجعه نشود ممکن است به از دست رفتن کامل دید منجر شود
  علیرضا برادران رفیعی متخصص قرنیه و استاد دانشگاه شهید بهشتی درباره بیماری آب سیاه چشم اظهار کرد: آب سیاه چشم (گلوکوم) از جمله اختلالات چشمی است که بر اثر فشار چشم به وجود می‌آید و به‌طور معمول درد و نشانه‌ای ندارد و در صورت درمان نشدن به موقع به از بین رفتن کامل دید منجر خواهد شد.
 
ادامه مطلب
توی فرودگاه نشستم و کمتر از دو ساعت مونده به رفتن...
سفر این بار کاملا چشیدن خانه بود...خانه و دیگر هیچ...
نه مهمانی و نه سفر و نه دور همی زیادی...
زیبایی خانه مزین به حضور علی و ارغوان بود...
چند روز اول علی برایم علی پارسال نبود... جمله های شمرده ی علی تبدیل شده بود به ور ور حرف زدن... معصومیت بچگی به شیطنت پسرانه... اما کم کم من هم علی جدید را دوست داشتم... علی عزیزی که کلاس میرفت و جمله های کوتاه انگلیسی میگفت... علی که حاصلش دست گاز گاز شده و بازوی دردنا
چن روز پیش هم پست خدافظی گذاشته بودم نظردهی غیرفعال شد چون میدونستم با دیدن تون 
بغضم میشکنه ..و رفتن سخت میشه واسم...
این وب پاک نمیشه می مونه یادگاری :)
چون کامنت های شما زیر این پست هاعه :)
 فراموش نمیشید همه تون عزیزید :)حلال کنید اگه حرفی زدم که رنجوندمتون
حلال کنید :)) 
خوشحالم که این وب حس خوب بهتون می داد 
خوشحالم :))
انشاءالله که بیان یه عالمه وب انرژی مثبت
داشته باشه همچنان و بیشترتر شه :)) 
ممنونم از محبتهاتون ممنونم از اینکه
مهربون صدام م
آیا می دانید کارهای روزمره ای که اصلا به چشم مان نمی آیند، در طول عمر چقدر از وقت ما را میگیرند؟
«هنوز آماده نشدی؟» سؤالی است که تقریباً همه ی خانم ها آن را بارها و بارها شنیده اند. تحقیقات هم اثبات می کند مردان بسیار زودتر از زنان برای بیرون رفتن آماده می شوند. یک زن عادی حدود ۱۳۶ روز از زندگی اش را صرف حاضر شدن برای بیرون رفتن می کند (و این عدد، ۲۸۷ روزی را که زن ها صرف تلاش برای انتخاب لباس مناسب می کنند شامل نمی شود) در حالی که مردان در تمام عم
امام حسن مجتبی علیه السلام فرموده اند:
کسی که اهل رفتن به مسجد باشد به یکی از این نتایج مییرسد:
۱.نشانه ای استوار (بر عقاید و باورها)
۲. دوستی قابل استفاده( و اهل فضل و کمالات)
۳. دانشی تازه
۴. رحمت الهی
۵.سخنی که او را به راه راست هدایت کند
۶.سخنی که او را از هلاکت نجات دهد
۷. ترک گناهان از روی حیا ( از مردم)
۸. ترک گناهان از روی ترس(از خدا)

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها