نتایج جستجو برای عبارت :

⭕️ بیش از ۶ میلیون نفر از جمعیت ایران، سید و سادات هستند

زراعة الاسنان فی ایران
تهدف زراعة الاسنان فی ایران الى غرس زرعات معدنیة جدیدة مكان الاسنان، عن طریق استبدال الاسنان التالفة او المعطوبة، او لتعویض الاسنان المفقودة، وذلك نتیجة لامراض تتسبب فی تلف متقدم بالاسنان.زراعة الأسنان فی ایران لهدف تجمیلی ووظیفی، وهی تحل مكان الأسنان الطبیعیة. ودائمیة مدى الحیاة، كما نقوم بعملیات زرع الاسنان فی كل الحالات سواء كان عندكم سن مفقود واحد او اثنان او مجموعة.
تستخدم فی مراكز طب الاسنان فی ایران أفضل ا
زراعة الاسنان فی ایران
تهدف زراعة الاسنان فی ایران الى غرس زرعات معدنیة جدیدة مكان الاسنان، عن
طریق استبدال الاسنان التالفة او المعطوبة، او لتعویض الاسنان المفقودة،
وذلك نتیجة لامراض تتسبب فی تلف متقدم بالاسنان.
زراعة الأسنان فی ایران لهدف تجمیلی ووظیفی، وهی تحل مكان الأسنان
الطبیعیة. ودائمیة مدى الحیاة، كما نقوم بعملیات زرع الاسنان فی كل الحالات
سواء كان عندكم سن مفقود واحد او اثنان او مجموعة.
تستخدم فی مراكز طب الاسنان فی ایران أ
t.me/GRasad_org/2466
سیف اله ابوترابی سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور درباره آمار سید و سادات کل کشور اظهار کرد: بیش از ۶ میلیون نفر از جمعیت ایران را سید و سادات تشکیل می‌دهند.
او افزود: از مجموع این آمار حدود ۳ میلیون و ۱۳۹ هزار نفر مردانی هستند که اسم آن‌ها با لفظ «سید» و حدود ۲ میلیون و ۶۹۷ هزار نفر نیز زنانی هستند که اسم آن‌ها با لفظ «سیده» یا «سادات» آغاز می‌شود.
وی با اشاره به تقریبی بودن این آمار گفت: ممکن است جمعیت آماری اعلام شده از تعداد سید و
در ۶ اکتبر رئیس‌جمهورِ مصر ، انور سادات توسط تروریست‌ها به‌قتل رسیده بود . آاُمامه این واقعه را با تأسفی دوباره برای سادات به‌یاد آورد . همیشه کَله‌ی تاس انور سادات را دوست داشت و از هر نوع اصولگرایی مذهبی بیزار بود . فکر جهان‌بینی متعصبانه‌ی این مردم ، توهم خودبرتربینی‌شان و اعتقاد راسخشان در مقابل دیگران کافی بود تا او را مملو از خشم کند . خشمش تقریباً غیرقابل کنترل بود . اما این هیچ ربطی به آنچه که اکنون با آن درگیر بود نداشت . چند نفس
بیوگرافی ستاره سادات قطبی مجری و همسرش + تصاویر شخصی او را در ادامه مشاهده نمایید.
ستاره سادات قطبی مجری و گوینده تلویزیون را در بیوگرافی کامل و سن و تاریخ تولد و مداحی و شروع مجریگری و ازدواج اول و جدایی و ازدواج با شهرام شکیبا و عکس های شخصی و اینستاگرام این مجری تلویزیون را بخوانید.
ادامه مطلب
وقتی رسیدم به سن ازدواج برای ترس از گناه به پدرم جهت ازدواج اعلام آمادگی کردم
به علت نداشتن کار درست و حسابی و قومیت خاصی که دارم کسی تمایلی نداشت تا با من ازدواج کنه
بالاخره پس از درست شدن کار و گذر از حداقل 20 خواستگاری ازدواج کردم و حاصل اش دو فرزند پسر و دختر بود که خدا رو شکر همشون رو دوست دارم
شاید روزی بمیرم و این خواسته در دلم حبس بشه ولی یکی از آرزوهام این بود که یا خودم سید باشم یا همسری محجبه و از تبار سادات داشته باشم  ...
خودم که سید ن
دید وبازدید عید و سری زدیم به یکی از سادات محل
از باب خودشیرینی و محکم کردن پیوند میگم:
سید و شیخ شاخه های یه ریشه اند یه جورایی فامیلیم ها!
سید میخنده
داداشم میگم البته زحمتش مال ما شیخاست آقایی ش مال سادات!!
میگه خدارو شکر کنین چارشنبه نیست
رفقا از باب مزاح بهم میگن: سد چارشنبه
با خنده میگم حالا یکی از چهارشنبه هاتونو تعریف میکنین که حساب کار دستمون بیاد؟!
خاطره ای از جوونیاش تعریف کرد
گفتم: میگن هرروزتون نوروز باد، با این حساب ما عوام هر روز
مرغ دلم راهی قم می شوددر حرم امن تو گم می شود
 
عمه سادات سلام علیکروح عبادات سلام علیک
 
کوثر نوری به کویر قمیآب حیات دل این مردمی
 
عمه سادات بگو کیستی؟فاطمه یا زینب ثانیستی؟
 
از سفر کرب و بلا آمدی؟یا که به دنبال رضا آمدی؟
 
من چه کنم شعله داغ تو رادرد و غم شاهچراغ تو را
 
کاش شبی مست حضورم کنیبا خبر از وقت ظهورم کنی

شعر از مرحوم محمدرضا آقاسی
ساعت پنج بعد از ظهر و وسط درس خواندن دلم خواسته بود به سادات زنگ بزنم... هنوز الو? را نگفته بودم که با صدای بلند،از ته دل های های زد زیر گریه و گفت گلی اینجا جات خالیه مامان...من همیشه توی لحظه های حساس زندگیم خنده ام میگیره و این بار هم این طرف خط میخندیدم و سعی میکردم سادات را آروم کنم...بعد پیشنهاد کردم طی هفته ی آینده بیان دیدنم که دلتنگی سادات هم رفع بشه و شاید چند روزی نگهش دارم پیش خودم...بابت اینکه من اینطور با سوز و گداز دلتنگش نشده بودم عذ
برابری عرق جهادگران با خون رزمندگان 
مصاحبهچند سال پیش بود که نزدیکی های سالگرد شهادت شهید محمد تقی رضوی توفیق پیدا کردم به ملاقات مادرش بروم زنی که از تبار سادات حسینی بود و نسب همسر و فرزندانش نیز به سلسله سادات رضوی می رسد.
چند سال پیش بود که نزدیکی های سالگرد شهادت شهید محمد تقی رضوی توفیق پیدا کردم به ملاقات مادرش بروم زنی که از تبار سادات حسینی بود و نسب همسر و فرزندانش نیز به سلسله سادات رضوی می رسد.
 
ادامه مطلب
دیروز جلسه کتابخوانی کتب جهادو شهادت بود. نفیسه سادات ناغافل وارد جلسه شد و آمد و کنارم نشست. از بعد حضورش دیگر نمی توانستم تمرکز کنم. او هم در جلسه نبود ... هر دو رفته بودیم به پیاده روی اربعین. ازابتدای سفرقرار بود اگر شد و خدا خواست مسیرپیاده روی را باهم باشیم. من با کاروانی از دانشگاه تهران رفته بودم و نفیسه سادات با تیم پزشکی همین شهرخودمان. ولی با خانواده قول و قرارش این بود که مسیر را با من باشد. من هم ناراضی نبودم. گرچه برنامه اولیه من هم
تاسوعا و عاشورای امسال را هم به روال سال قبل تنها هستم...این دو روز دلگیر غمگین را که صدای مسجد نزدیکمان خنج به دلم میزند...
سادات اما دلش به رفتن نبود و تا لحظه ی آخر دل از آماده کردن غذا برای من نمیکند...هر طور بود راضی به رفتنش کردم هرچند انقدر وابسته اش شده ام که ته دل من هم به رفتنش نبود...مادرم زن عجیبیست...نه از آن نوع اعجابی که تمام مادران دارند...عجیب بودنش خاص خودش است و من امشب توی دفترچه ام نوشتم تمام عمرم را به این زن بدهکارم...یک جایی جمله
صبح از خواب پاشدم و طبق معمول ایتا رو باز کردم.
از گروه رفیقام آخرین پیامی که اومده بود این بود: "منم میام" 
به خودم گفتم باز این ددری ها یه جا قرار گذاشتن برن خوش بگذرونن. ببینم کجاس منم برم یه کم از این حال و هوای فسردگی پاییز بیام بیرون
پیاما رو رفتم بالا، تا به اولین پیام رسیدم:
"بچه ها! شوهر مرضیه سادات تصادف کرده. براش دعا کنید." 
چندتا پیام اومدم پایین تر: 
"انا لله و انا الیه راجعون... بچه ها شوهر مرضیه سادات فوت شده. برای تسلی دل خودش و بچه ها
چشمانت سادات من بود و بوسه ات تبرکی برای برکت لبهایم
این عید قرارمان باشد یادآوری نرسیدن‌ها...
 
فصلی که با رسیدنش انگار می رسند
دستان من به دامن "سادات" چشم تان
 
راستش تو برایم بسان خورشیدی بودی با  و من زمینی با 92،935،700 مایل فاصله!
 
اوضاع رو براه تر از این‌ها نمی شود
ما و شما و خواب و خیالات چشمتان!
 
پ.ن۱:
از روزِ عزا گرفته تا عید سعیـد
از حوزه ی قم بگیر تا کاخِ سفیـد
 
هر گوشه و هر زمان تو را می بوسم
تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
 
پ.ن۲:
شعر و پس
آسوان؛ اولین مقصد شاه آواره
شاه پس از خروج از کشور در 26 دی 1357 به مصر رفت و در آسوان مورد استقبال انور سادات دیکتاتور مصر قرار گرفت. در پاییز سال 57، جهان سادات همسر رئیس‌جمهور مصر در تماس تلفنی با فرح از شاه و همسرش برای سفر به آسوان دعوت کرد و گفت:"فرح بیایید اینجا، ما در انتظارتان هستیم."
علت انتخاب مصر به‌عنوان مقصد اول و آخر شاه در دوران آوارگی به تاریخچه روابط خانوادگی پهلوی‌ها با خاندان سلطنتی مصر باز می‌گشت. محمدرضا پهلوی همسری مصری(
بسم الله الرحمن الرحیم
«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
«[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏‌گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏‌گردیم» (بقره/156)
 
 
درگذشت سخنران و خطیب انقلابی و توانای مجالس مذهبی بانوان، علویه سادات زهرا حسینی لواسانی (خانم عمرانی)، صبیه عالم مجتهد و متکلم شیعه مرحوم حضرت آیت الله سید حسن حسینی لواسانی را به خانواده محترم و همه دوستداران
متاسفانه با خبر شدیم خانواده ی آقای  سیدرحیم حسینی خالدی دچار گازگرفتگی شده اند و مادر خانواده متأسفانه جان به جان آفرین تسلیم کردند و آقای حسینی و 2 فرزندش  دربیمارستان بستری هستند از همشهریان عزیز عاجزانه تقاضامندیم جهت شفای عاجل آسیب دیدگان این حادثه دعا بفرمایند . آقای حسینی باجناق مجید کریمی خالدی ( حاج حسن آقا ) هستند .
‌شھید مدافع حرم حسین هریری
ولادت: 1368/08/03
شھادت: 1395/08/22
مزار:مشھد - بھشت رضا(ع) بلوک 15
خاطره ای از همسر شهید که از "سادات" هستند:
ایشون قبل از ازدواج هم یک بار دیگه به سوریه اعزام شده بودند و به مدت سه ماه افتخار نوکری بی بی جان را داشتند.
بعد از گذشت مدتی از برگشت ایشون، با یکی از دوستانشون دیدار داشتند.
شهید میگفتند:
من از ایشون که سید بودند خواستم دعا کنند تا دوباره برای دفاع از حرم عمه جان سادات اعزام شوم
دوست ایشان در جواب گفتند بودند:
دعا نمیکن
باعرض سلامعناوین کسب شده توسط هنرجویان شهر سده و دژکرد درمسابقات قهرمانی استان فارس که درتاریخ 98/4/20درشهر شیراز برگزار شد:*رده سنی جوانان و امیدو بزرگسال جداول به صورت کامل بسته شده بود.*همه ی هنرجویان با عملکرد مثبت و عالی، سالن مسابقه را ترک کردند.مائده خردمند/فاطمه همت/سارا شریفی/سدهنازنین رقیه شرفی/المیرا نگهداری/زهرا احمدی(رده سنی بزرگسال)یکتا احمدی/فاطمه نظری/آیناز جوکار/زهراخواجه/فاطمه رئیسی/شیدا محمودی/زهراسادات شرفی/فاطمه سادات
روز عید غدیر یکی از بهترین روز ها برای شیعیان محسوب میشود که در این روز به دیدن سید های فامیل و اطراف خود میروند.اما اگر شما سید هستید بهتر است نکاتی را رعایت کنید که بتوانید به بهترین شکل ممکن این روز را بگذرانید.
حکم دیدن سید ها در روز عید غدیر چیست ؟
شاید برای شما هم جالب باشد که چرا در این روز به سید ها بهای بیشتری داده میشود و دلیل این موضوع را بدانید که ما در ادامه براینان توضیح خواهیم داد .جالب اینجاست که در منابع مرتبطی که جستجو شده است د
سلام علیکممن واقعا نمیدونم چطور باید از شما بخاطر این تاتر محشرتون تشکر کنمدم تک تک تون گرماجرتون با همه شهدای گمنام با مادر سادات که میزبان هرشب شهدای گمنام هستندخدا بهتون قوت بده و ان شاءالله ازین دست تئاترهای فاخر رو بیشتر بیشتر بسازید و نه فقط در شهر مقدس قم بلکه در همه شهرهای کشور بتونید اجرا کنیداز دیروز چشمه ی اشک مون خشک نمیشه و دل تنگ لحظه به لحظه تاتر زیباتونیم و این تاثیر فوق العاده ای که تو همه دیدم، نیست جز اخلاص تون وبرکت خون ش
به نام خدا 
 
نام:سید احمدرضا 
 
نام خانوادگی : بارون زاده موردراز
 
(سادات امام زاده مختار و از نوادگان امام سجاد)
 
تحصیلات : در حال تحصیل در مقطع لیسانس
 
رشته:معماری 
 
مکان: ایران .کهگیلویه‌و‌بویراحمد .یاسوج .روستاری موردراز علیا
 
 
 
خدایا بابت این روزا ازت ممنونم و خیلییییی دوستت دارم
اینکه مامان گذاشت شب یلدا بعد از سرکار برم خونه ی حورا اینا و شب یلدا باهم باشیم و شب هم خونه شون بمونم و باهم کلیییی بهمون خوش بگذره و صبح باهم بیدار شیم و باهم بدویم و بریم سرکار و تا پنج عصر بازم باهم باشیم
خدایا ازت ممنونم
ماشاالله لاقوه الا باالله العلی العظیم
چشم نخوره دوستی مون
 
خدایا ازت ممنونم
اشکالی نداره اگر امروز به آزمون تعیین سطح زبان نرسیدیم
عوضش تو هوامونو داری
ازت ممنونم
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
در کتاب سپیده دم ظهور ۳
دو حدیث از کتابهای بحارالانوار و غیبت نعمانی نقل شده است
حدیث اول صفحه ۱۶
ابان بن تغلب گوید
((شنیدم حضرت صادق علیه‌السلام میگوید:«هرگاه پرچم حق آشکار شد ،مردم مشرق و مغرب آن را لعنت میکنند.آیا میدانی چرا؟
گفتم :خیر.
فرمود:به جهت مسائلی که از جانب اهل بیتش پیش از قیامش بر مردم وارد شده است ))
بحارالانوار ج۵۲ص۳۶۳
غیبت نعمانی ص۲۹۹
حدیث دوم صفحه ۱۷
منصور بن حازم گوی
فردا دفاع پروپوزال دارم و هنوز ننشستم یک دور از روش بخونم بلکه فردا آبروریزی نکنم...بعد از سیزده ساعت درس خوندن هندزفری زدم توی گوشم،بابا کرم و منصور و شماعی زاده پلی میکنم و فارغ از این دنیا میرقصم و همزمان سبیل های قدر دسته ی دوچرخه ام رو بند میندازم تا فردا کسی وحشت نکنه از دیدنم...بعضی وقتها با خودم فکر میکنم چه جونی دارم واقعا!...مثل وقتهایی که با تنش از تخت بیرون میام و میرم سمت دستشویی و مادرم میپرسه بازم خوابت نبرد و من جواب میدم نه عشقم،
+سوال مطرح شده در تاریخ 04 فروردین سال 98 ساعت 14:20 توسط ریحانه سادات:
جناب احسانی سلام، بی مقدمه برم سر اصل مطلب ویژوال استودیو 2015 نصب کردم، وقتی می خوام مقداری رو از فرمی به فرم دیگه ای بفرستم اجازه اینکار رو نمیده؟ چیکارش کنم؟
-پاسخ 1 کارشناس: باعرض سلام تقاضا دارم سوال خود را بصورت شفاف تری بیان بفرمایید تا نسبت به ارجاع پاسخ دقت بیشتری داده بشود.
+سوال مطرخ شده در تاریخ 01 اردیبهشت سال 98 ساعت 02:17 توسط ریحانه سادات:
-سلام واقعا ببخشید ایملیتون ر
+سوال مطرح شده در تاریخ 04 فروردین سال 98 ساعت 14:20 توسط ریحانه سادات:
جناب احسانی سلام، بی مقدمه برم سر اصل مطلب ویژوال استودیو 2015 نصب کردم، وقتی می خوام مقداری رو از فرمی به فرم دیگه ای بفرستم اجازه اینکار رو نمیده؟ چیکارش کنم؟
-پاسخ 1 کارشناس: باعرض سلام تقاضا دارم سوال خود را بصورت شفاف تری بیان بفرمایید تا نسبت به ارجاع پاسخ دقت بیشتری داده بشود.
+سوال مطرخ شده در تاریخ 01 اردیبهشت سال 98 ساعت 02:17 توسط ریحانه سادات:
-سلام واقعا ببخشید ایملیتون ر
روزهای اول محرم روضه اش جگر سوز تر هست. 
همه هستند.عمو..علی اکبر..رقیه..دل سکینه گرم بودن عمو و مشک های پر از آب هست.ارباب توی خیمه هنوز یک طفل دارد.
نگاه همه به عمه سادات هست تا نکند کسی،جسارتی،نگاه بدی،دل همه قرص بودن حسین بن علی هست. حرف های توی
خیمه به وقت نامردی کوفیان هست.روضه خوان از قصه یتیمی فرزندان مسلم می خواند. بچه ها دورشان مینشینند و با زبانه
کودکانه میگویند: تنها نیستید..عمو هست..بابا هست
بسم الله الرحمن الرحیم
«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
«[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏‌گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏‌گردیم» (بقره/156)
 
 
درگذشت سخنران و خطیب انقلابی و توانای مجالس مذهبی بانوان، علویه سادات زهرا حسینی لواسانی (خانم عمرانی)، صبیه عالم مجتهد و متکلم شیعه مرحوم حضرت آیت الله سید حسن حسینی لواسانی (رحمه‌الله‌علیه) را به خانواده محت
خواستم بگویمت سادات خانم، لطفا روی توحید در قلبت کار کن. خدا را، با تمام هستی‌ات بخواه و قبل از این که وارد این مرحله‌ی حساس از زندگی‌ات بشوی، بخواه چشم و گوش و عقلت را آن جور که لازم است و خوب می‌داند روشن و بیدار کند. زن سکان‌دار عاطفه‌ی کل جهان است. سکان‌دارهای ورزیده، کشتی را اگر وسط طوفان باشد هم هدایت می‌کنند. این ورزیدگی را از قادر مطلق و حافظ و بصیر مطلق بخواه.
با سادات حرف می‌زدم، می‌گفتم هنوز برای زندگی دلیلی ندارم، اما هنوز زنده‌ام. این روزها نیاز به نوشتن را با نیاز به نوشتن خاموش می‌کنم. گفت چرا دلیل؟ عاشق شو، صوفی شو، آن وقت دلیل نمی‌خواهی. گفتم همین حالا هم نمی‌خواهم: از غذاهایی لذت می‌برم، خسته می‌شوم و می‌خوابم، کسانی را دوست دارم، موسیقی گوش می‌دهم، امیدوارم. این‌ها همه هست اما هنوز هم جای دلیل خالی است. عاشق شدن هم کافی نخواهد بود. گفت خب تجربه کن. گفت از خودت فرصت این تجربه را نگیر.
با سادات حرف می‌زدم، می‌گفتم هنوز برای زندگی دلیلی ندارم، اما هنوز زنده‌ام. این روزها نیاز به نوشتن را با نیاز به نوشتن خاموش می‌کنم. گفت چرا دلیل؟ عاشق شو، صوفی شو، آن وقت دلیل نمی‌خواهی. گفتم همین حالا هم نمی‌خواهم: از غذاهایی لذت می‌برم، خسته می‌شوم و می‌خوابم، کسانی را دوست دارم، موسیقی گوش می‌دهم، امیدوارم. این‌ها همه هست اما هنوز هم جای دلیل خالی است. عاشق شدن هم کافی نخواهد بود. گفت خب تجربه کن. گفت از خودت فرصت این تجربه را نگیر.
مثلا من بگویم:
منع خویش از گریه و زاری نمی آید ز من 
طفل اشکم خویشتن داری نمی آید ز من 
یا بگویم:
مشعلی در دست بادم حال و روزم خوب نیست
در دل آتشفشان هم این چنین آشوب نیست
و تو بگویی:
 هان مشو نومید چون واقف نیی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
یا چه می دانم مثلا بگویی: 
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند...
و من روشن شوم، لبخند شوم، جوانه امید در دلم شکوفه بدهد!
 
* لاهوتی.     
رهی، انسیه سادات هاشمی، حافظ  
 
 
علاج العقم فی ایران
یشیر علاج الخصوبة إلى الدواء المتبع من أجل مساعدة أولئك الذین یعانون من مشاكل الحمل ً. لذلك، یتم أخذ المساعدة الطبیة الاصطناعیة لمساعدتهم فی هذه العملیة. منذ أن تم استخدام علاج الخصوبة لعلاج حالات العقم عند المرضى، یشار إلیه أیضًا باسم "علاج العقم" (علاج الخصوبة). هذا النوع من المساعدة الطبیة الاصطناعیة  تساعد علی الإنجاب. و هذه العملیه فی تزاید یوما"بعد یوم.
site : www.dryouna.com
 
علاج العقم
العقم هو مرض یصیب جهاز التكاثر لدى
باسلام.مسابقه سبکی کیوکوشن ماتسویی درروزجمعه مورخه یک شهریور درتهران باحضور 25 استان برگزارشد،تیم اعزامی ازاستان فارس 6 نفر بودندکه موفق به:مقام اول:یکتا. ناظمی_نونهالمقام سوم:پریامحمدی_خردسالانمقام سوم:نرحس منصوری_جوانانراکسب کنند.درپایان از سرکارخانم زهره سادات رضوی بخاطر قضاوت دراین مسابقه تشکرکرده وارزوی پیشرفت وموفقیت برای ایشان رادارم.
علاج العقم فی ایران
یشیر علاج الخصوبة إلى الدواء
المتبع من أجل مساعدة أولئك الذین یعانون من مشاكل الحمل ً. لذلك، یتم أخذ
المساعدة الطبیة الاصطناعیة لمساعدتهم فی هذه العملیة. منذ أن تم استخدام
علاج الخصوبة لعلاج حالات العقم عند المرضى، یشار إلیه أیضًا باسم "علاج
العقم" (علاج الخصوبة). هذا النوع من المساعدة الطبیة الاصطناعیة  تساعد
علی الإنجاب. و هذه العملیه فی تزاید یوما"بعد یوم.
site : www.dryouna.com

علاج العقم
العقم هو مرض یصیب جهاز التكاثر ل
کتاب سلسله جلیل
سومین اثری که موفق به تحریر و نشر آن شدم کتاب (سلسله جلیل) است. نگارش این کتاب قریب به هفت ماه به طول انجامید که البته این کتاب و کتاب (جرثقیلران) را در کنار کتاب شریف (قرآن فراز) نوشتم.
 
شماره شابک: 9-0984-00-622-978تاریخ تألیف: از زمستان 96 تا تابستان 97 هـ شچاپ اول: تابستان 1397 هـ شنویسنده و ناشر: بهروز شهرکیمشخصات ظاهری: قطع رقعی، 272 صفحهکتاب (سلسله جلیل) هر چند که تمرکزش بر شناخت و معرفت زیربنایی نسبت به سادات گرامی است اما بنده در رسیدن
شرح حال و شهادت امام زاده عبدالله (ع)کدکن
نویسنده : حسین زاده
تاریخ:پنجشنبه 1 مرداد 1394-12:06 ق.ظ


امام زاده عبد الله (ع) با عده ای از بستگانش رو به سوی خراسان نمود.در جایی به نام ساوج بلاغ(ساوج بلاخ) جنگی سخت در گرفت که عده ای شهید شدند.امام زاده عبد الله (ع) با هماهنگی دیگر امام زادگان شبانه از‌ آن سرزمین عزیمت کردند. از شهری به شهری از دیاری به دیاری مدتی مخفی بودند.سپس به شهر جنداب (آب جهنده،گنداب، گندو ، شهر کهنه بلهرات کنونی) بین کدکن و نیشابور ف
هوالرئوف الرحسم
امروز از صبح ذهنم مشغول یه چیزه.
این فرد نه معصوم بود نه سادات. به فرمایش خودش، به کردار خودش؛ یک سرباز مخلص بود، این بود.
امام زمان جانم؛ به قربانش؛ چه کسی هست؟
 
 
 
 
الهمممممممم عجللللللللل لولیک الفرججججججج
 
 
 
 
 
چه گریه دار گذر کرد از خیابان ها
کسی که بود حواسش به ما پریشان ها
چه کرده دیدن این شهرها به قلبش که
بریده از همه و رفته در بیابان ها
هزار سال گذشت از حکایت غیبت
ز هجر، یکسره ویران شدند کنعان ها
سوار کشتی امنش بشو، سلامت باش
به فکر باش، می آید زمان طوفان ها
به هجر انس گرفته ام، به وصل محتاجم
دلم شکسته ی وصل است و بند هجران ها
بهار زندگی ما، بهار نزدیک است
خوش است سر بشود با تو این زمستان ها
یکی یکی همه ی نوکران سفر کردند
به پیش مادر سادات، با حسین ج
آئین تکریم و معارفه ائمه جمعه شهر باغستان و اندیشه در سالن جلسات فرمانداری شهریار برگزار شد.
در این مراسم ضمن تقدیر از زحمات ارزشمند حجت الاسلام سادات رسول ، حجت الاسلام والمسلمین بنی احمدی به عنوان امام جمعه جدید شهر باغستان معرفی شدند.
گزارش تصویری
یک ماه بیشتر نیست ،
پس باید لحظه لحظه اش را "قدر" بدانم ...
+ این دفعه همسر سید شهرام شکیبا اومده بود ایوان مقصوره ، خانم ستاره سادات قطبی . خانم دلدار رفت باهش سلام و احوال پرسی کرد :) به نظر زوجِ موفقی میان ماشاالله ...
+ خدایا از امروز و از این لحظه پا گذاشتم در میهمانی با شکوهت ،از همان رزق های واسعت به من و همه ی دوستانم و همه ی کسانی که دارم عنایت کن ...
از رزق دل گرفته تا رزق های مادی ....
اصلا کلاسش به اینه که آدم یا تصادف نکنه یا وقتی‌ام می‌کنه با اتوبوس کنه. مزه‌شم به اینه که مقصر خودت باشی. حالا ببینید واکنش اعضای خانواده رو:
همسر: فدایِ سرت؛ خودت که چیزیت نشده؟
معصومه سادات: واقعا که! چرا ماشینِ مامانو از ریخت و قیافه انداختی بابا؟
مهدیار: خخخخخ بابا رانندگی بلد نیست؛ دیگه نمی‌زارم رانندگی کنی
✍ پ.ن: انقدام بد نیست رانندگی‌م! ولی کلا وقتی آدم حالش ناخوشه نباید لجبازی کنه و پشت فرمون بشینه. در نهایت اتوبوس هیچ‌چیش نش
متاسفانه در کتب شجره موسوی عوکانی نوشته مرحوم سیف السادات به اشتباه نامزد امام زاده علی بن محمد واقع در دره سید دختر خلیل اکبر است که کاملا اشتباه و بنا به گواه سادات نامزد علی بن محمد علیه السلام دختر بابا ویس ایلامی است نه خلیل اکبر علیه السلام درواقع خلیل بن احمد از نوادگان سید علی علیه السلام می باشد
کتاب مدیریت بحران (21 راز دستیابی به موفقیت و زمان اوج بحرانهای زندگی)
نویسنده: برایان تریسی
مترجم: فاطمه سادات صادقی
ناشر : بوکتاب
رقعی شومیز
176 صفحه
کتاب حاضر قبلا تحت عنوان " چطور با شرایط بحرانی مقابله کنیم‭ ۲۱
:؟‬راز موفقیت در شرایط حساس " توسط انتشارات راشین در سال‭ ۱۳۸۶‬نیز منتشر
شده است
رسما خسته شدیم و بریدیم تو خونه !!
پاهام‌ رسما صداشون دراومده از این حجم‌ از خونه نشینی!!
ذهنم از همه بدتر :|

+
درسته کرونا بوده و خونه نشینی ولی رفاقت ها روز به روز  پررنگ تر  از قبل شده اینمدت خدا رو شکر
مرسی از یلدا جان ، ۲۲ فوریه عزیز، پری عزیز ، یسنا سادات عزیزم ، گلاویژ جان ، فرشته مهربونی ها ، نسرین عزیز، مریم خورشید شب ، مرضیه عزیز، فاطمه عزیز ، ثریا شیری نازنین ، یاقوت بانوی دوست داشتنی

مرسی از همتون‌:) مرسی که هستین

++
آقایون بیان رو ه
الان یه چندسالی هست که امام رئوف منت می‌ذارن سرم و سالی یک‌بار رو حداقل می‌رم پابوسشون. امسال اولاش یه نشونه‌های مبهمی بود که ممکن بود این توفیق هرساله از دست بره، که ظاهرا فعلا وضعیت سفیده و مقدماتش فراهم شده. فلذا ظرف یکی دو هفته آینده به امید خدا قراره برم مشهد و انقده خوشحالم که تا اطلاع ثانوی پستای غرغرانه و تحلیلای اعصاب‌خرد‌کن نمی‌ذارم این‌جا و کلا یه مدت چیزی نمی‌ذارم که از دستم راحت باشید :دیولی، قبل رفتن، یه فایل می‌ذارم برا
+ زندگی یعنی زجر کشیدن
- پس شادی چی؟
+ بیشتر آزارت میده چون می دونی که دوومی نداره
-همش مزخرفه چطور خوشی و امید می تونن درناک باشن؟یا خانواده؟
درست می گفت آدم باید زجر بکشه، اینطوری میفهمیم که زنده ایم.
#کلاس_مرگبار
ایده شو از پریسا سادات گرفتم.ممنون
----------------------------------------------------------------------------
ساعت 9:42.به طرز غریبی بیدارم...حوصله خودمم ندارم.
وقتی نگاهت خدایی باشه، برای مُردن و کشته شدن حتی دشمنانت غصه دار میشی و متأسف؛ اینکه چرا هدایت نشدن و چرا بی گناه مُردن...
 
ولی وقتی نگاهت غیر خدایی باشه، حتی از یه عکس دروغین یا خبر جعلی و بی ارزش واسه خیانت علیه هم وطنات (سوء)استفاده میکنی.
 
دیشب آمنه سادات ذبیحی پور تو گزارشش راجع به فضاسازی مغرضانه، خائنانه و کثیف رسانه های فارسی زبان امریکایی و انگلیسی در خصوص مدیریت کرونا در ایران، وقتی به کشته شدگان اون کشورها رسید گفت متأسفانه فوت ش
معرفی کتاب به مناسبت ولادت امام زین العابدین علیه السلام
کتاب: راز احقاق حق
نویسنده: زهرا سادات اخوت
کتاب­ رسالـة­الحقوق امام ­سجاد(ع)، مجموعه ­ای از حقوق ­و وظایف­ انسان در زندگی­ ایده ­آل است که توسط شیخ­ صدوق رحمـة­الله علیه ترجمه و در دسترس ما قرار گرفته تا بتواند زینت ­بخش اخلاق و منش­ ما باشد.
کتاب: حبیب خدا
نویسنده: محمد وانقی
کتاب حبیب خدا نوشته‌ی محمد وانقی، درباره کسب روزی حلال است و با بیان احادیث و آیات قرآن مسائل شرعی مربوط به ک
♦️جلسه پرسش و پاسخ ‌و سخنرانی
جناب آقای حسین تازه حسن
جناب آقای علیرضا اسلامی نژاد
جناب آقای جواد پناهنده
خانم سمیه سادات ابراهیمی
♦️کاندیداهای ائتلاف بزرگ خاوران
دوشنبه ۱۳۹۸/۱۱/۲۸ بعد از نماز مغرب و عشا
مکان: شهرک شهید رجایی ، حر ۹ ، نبش معقول ۴۰ ، مسجد محمدی
#ائتلاف_بزرگ_خاوران
#مسجد_محمدی
#شهرک_شهیدرجایی
#قوم_بزرگ_خاوری
لینک گروه حامیانhttps://t.me/lest_khavariha
[عکس 640×640]
مشاهده مطلب در کانال
سال 88  مثل الان وسایل ارتباط جمعی گسترده نبود و وبلاگ نویس ها حضور فعالی برای نوشتن مطالب اعتراضی و اطلاع رسانی داشتند، چندتاشون هم دستگیر شدن و بقیه برای آزادیشون پست می گذاشتند.
الان که اینترنت خیلی جاها قطع شده یا ضعیف شده یا دسترسی بهش محدود شده به نظر می رسه بشه به وبلاگ برگشت و در اینجا بهم اطلاع بدیم که چه خبر؟
جایی که ما هستیم که از شهرهای نزدیک به اهواز هست لاستیک سوزوندن و صدای تیر اندازی می آمد، پلیس های ضدشورش هم حضور دارند، بعضی

✨ نبهانی از علمای اهل سنت عمری به نقل از شعرانی عالم بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد: جعفر صادق (علیه السلام) یکی از ائمه سادات اهل بیت بزرگوار است. او هر زمانی که چیزی را احتیاج داشت می‌گفت: خدایا فلان چیز را احتیاج دارم. هنوز دعایش تمام نشده بود که آن چیز در کنارش آماده بود.
سه بار به خوابش رفت و گفت بیا پیش خودم ببین درد هم نداره، سر من رو هم بریدن درد نداشت
*
زندان بود، توی خواب بهش گفت چرا برای دفاع از حرم من نمیای. بیدار که شد شاکی رضایت داده بود و آزاد شد و راهی دمشق شد.
*
همسرش اجازه نمیداد بره، خیلی ناراحت بود، شب عمه سادات به خواب همسرش رفت و گفت چرا نمیذاری سرباز ما بیاد؟
*
می ترسید به او قوت قلب دادند، در بند بود آزادش کردند، دنیا به پایش پیچیده بود، خلاصش کردند
وقتی کسی را دوست داشته باشند موی پیشانی اش را هم
اینطور که به من از طرف مؤسسه اطلاع دادن،
یه مادر و فرزندی از شهرستان اومدن تهران برای درمان فرزند سرطانیشون و نیاز زیادی به پول دارند.
اگر کسی میتونه و مایله کمک کنه، این شماره حساب:
28444377205001
و این هم شماره کارت:
6273811057618073
اگر مبلغی واریز کردید، با این شماره موسسه تماس بگیرید و اطلاع بدید:
083-37295913-5
(مؤسسه خیریه آبشار عاطفه ها، نمایندگی امام رضا علیه السلام، شعبه ایتام و سادات کرمانشاه، بانک انصار)
محله درکه یکی از محله های ناحیه 2 منطقه 1 شهر تهران است . جمعیت این محله در سال 1389 برابر با 6355 نفر است که در قالب 1943 خانوار در این محله زندگی می کنند .
درکه یکی از قدیمی ترین و زیبا ترین محلات ییلاقی شمیرانات است که شکلگیری آن به صورت خطی و در امتداد رودخانه درکه به سمت جنوب و در امتداد دره درکه بوده است. این روستا از شمال به رشته کوه توچال و از شرق به اراضی دانشگاه شهید بهشتی و اوین و از غرب به کوه توچال و سعادت آباد و از جنوب به اوین محدود می باشد .
                                        
بیش از 1500 فعالیت در قالب 75 عنوان برنامه در دهه ولایت و امامت در شهرستان ساوجبلاغ اجرا می شود.                                                    حجت الاسلام محمدی با اعلام این خبرافزود:
از جمله فعالیت های پیش بینی شده ،اجرای برنامه های فرهنگی در سطح پارک ها ، برگزاری 110 ایستگاه صلواتی  توسط مساجد و هیئت ها، اعزام 16 کاروان سلامت  پزشکی، اجرای مسابقه خوشنویسی، شب شعر بزرگ غدیر، تکریم سادات، اطعام عید غدیر، برنامه ویژ
اسامی دانش آموزان شورای دانش آموزی
دبیرستان علامه دهخدا
سال تحصیلی99-98




ردیف
نام ونام خانوادگی
تعداد آرا

1
اسماء جهانبازی
198

2
محدثه قائد امینی
190

3
هانیه کنجی
189

4
حسنا فاضلیان
180

5
بهار حامدی
177

6
سمیه سادات حجازی
171

7
نگارکریمی
160

8
زهرا لله گانی
152

9
حدیث صادقی
148

10
ثنا حیدری
علی البدل

11
نجمه احمدی
علی البدل

12
مهشید نجفی
علی البدل

13
فاطمه کریمیان
علی البدل

14
آناهیتا احمدیان
علی البدل
 
 
جمعی از اهل دل شعری خواستند در وصف گودین که با کمال افتخار تقدیم میشود:
                                                       گودین منیادگار باستان،گودین منخوشتر از هر بوستان،گودین منسینه ات از رازها انباشتهپیرِ همواره جوان،گودین منتپه ای داری ز ادوار کهننکته ها در آن نهان گودین منشهر کنگاور بسان آسمانماه تابیده بر آن،گودین مندشت و کوهت در بهاران سبزفامخاک تو چون پرنیان،گودین منتحفه ات انگور،دوشاب و مویزداری از گل ارمغان،گودین
کاش می‌شد می‌نشستم روز و شب را در جوارتخوش به حال خادمت هر روز می آید کنارتمن همان هستم که هر جا گفته از سادات بودهاو که از بی‌اعتباری خرج کرد از اعتبارتخسته از آزادیِ بی قیدو‌شرط و دست‌و‌پاگیرآمدم آرام باشم چند ساعت در حصارتکفش‌هایم می‌نشیند گوشه‌ای از #کفشداریتا زیارت‌نامه‌ات را بشنود از کفشدارت

ادامه مطلب
عملکرد تیم شهرستان 5طلاو1نقره و8برنز به مربیگری وسرپرستی سنسی پریسایی و سنسی حیدری
نفرات اول:
فاطمه مسلمی.یگانه غلامی.ساینا ثابت.زهرا حیدری.هانیه سادات افضلی.
نفر دوم:
فاطمه پریسایی:
نفرات سوم:
فاطمه درستکار.درنامحمد پور.هستی موسوی.فاطمه سالاری.فاطمه اسلمی.النا نگهداری.مهیاپناهی.نرگس پناهی
با مربیگری جمشیدی وپریسایی وسرپرستی خانم حیدری
این فیلم در مجموعه‌ی مستندهای اقتصادی میزان شبکه‌ی اول سیما تولید شده و با پیگیری مشکل مجوز تولید آقای پیراسته در بیرجند، نگاهی انتقادی به مساله‌ی صدور مجوزهای کسب و کار و تاثیر آن در تولید و اقتصاد کشور دارد.نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان: سید امیرپژمان حبیبیانتصویربرداران: علی نعمت‌اللهی، مجید مهربانموسیقی: نیلوفر سادات حبیبیانتدوین: امیرپژمان حبیبیان، پدرام تشرفیاصلاح رنگ: شهریار سپهریمحصول گروه اقتصاد شبکه‌ی اول سیما
امروز صبح که از خواب بیدار شدم نمازمو خوندم و انرژی گرفتم، و مثل همه شنبه های دیگه کلاس داشتم و باید سریع آماده میشدم. لباسامو پوشیدم و تند تند چند تا لقمه صبحونه آماده کردم. منتظر بودم که علی با ماشین بیاد و برم کلاس. دوباره داشت دیرم میشد طبق معمول!
بدو بدو رفتم و سوار ماشین شدم. توی راه واسه علی هم لقمه گرفتم تا اونم یه چیزی بخوره. بعدش شروع کردم جزوه هامو بخونم چون میدونستم استاد میپرسه، بالاخره رسیدم کلاس با 5 دقیقه تأخیر. از در که وارد شدم
نام ونام خانوادگی:عبدلحمید سالاری
تاریخ تولد:۱۳۵۵
تاریخ شهادت:مهرماه۱۳۹۴
محل شهادت :حلب سوریه
تعداد فرزندان:یک پسر و دختر
شهید عبدلحمید سالاری سال۱۳۵۵ در روستای سردر از توابع شهرستان حاجی آباد در استان هرمزگان به دنیا آمد دوره ی راهنمایی خود را در زادگاهش گذراند
ایشان در ۳آذر ۱۳۹۴ مصادف با چهارم محرم از طریق بسیج سیستان و بلوچستان پس از گذراندن دوره ی آموزشی در تهران برای دفاع از حرم حضرت زینب و از مبارزه با تکفیری و داعش عازم دمشق شد بعد
 
سلام و عرض ادباعضای بزرگوار باعث افتخار ومباهات است که به استحضار شما نیکوکاران گرانقدر عرض نمایمچهارمین مرکزسفره احسان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهابامسئولیت سلاله پاک حضرتش ؛ سادات خانم محمدی و ساکنان محترم ساختمان امین درمحله تهرانسر بلوار لاله ساختمان امین راه اندازی شد. این مرکز اولین مرکز با مشارکت جمعی درزمینه طبخ و توزیع غذای روزانه درراستای ترویج سنت حسنه غذای نذری  وسفره احسان حضرت زهراس می باشد. 
جشن بزرگ نیمه شعبان به مناسبت میلاد با سعادت امام عصر آقا محمد بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی و فرجه الشریف) توسط مجتمع آموزشی سادات در اردوگاه کشوری شهید بهشتی اصفهان (باغ ابریشم) که با حضور دانش آموزان و والدین ایشان به لطف خداوند متعال به خوبی برگزار شد.
ساعت ۹ صبح همه جلوی در بودیم،
قرار بود که برای زیارت حرم عمه‌جانِ بی‌نظیر سادات؛ حضرت زینب کبری(سلام‌ا.. علیها)
به زینبیه برویم. می‌دانستم که زینبیه که ریف دمشق است و ما باید به سمت همان مسیری
که از فرودگاه آمدیم برگردیم.
از شب قبل که وارد دمشق شدیم
فکر می‌کردم باید بیش از ۷۰ درصد شهر از بین رفته باشد، اما از صبح که به سمت زینبیه
می‌رفتیم[حداقل از مسیری که ما رفتیم] این‌طور نبود. شاید با حساب چشمی می‌توان
گفت نزدیک به ۲۰ یا۳۰ درصد از شهر خرا
*سه ساعت آخرشبم رو برنامه ریزی کرده بودم یک voice درسی گوش کنم و حالا میبینم نمیتونم به تلگرام وصل بشم و درنتیجه نخواهم توانست دانلودش کنم و از طرفی آخرشب اونقدر سرحال نیستم که بخوام درس جدید بخونم...به زانوی کی شلیک کنم?!
 
*روزها فقط اون ساعتی که سادات با لیوان شیرکاکائوی داغ میاد توی اتاقم و من دلم میخواد جهان همینجا متوقف بشه.
*خطاب به هیچکس گفتم این یارو که پایان نامه ام رو دادم بنویسه میگه دو هفته ی دیگه بهم زنگ بزن،یادم بندازین و خب انتظار ن
امروز صبح که از خواب بیدار شدم نمازمو خوندم و انرژی گرفتم، و مثل همه شنبه های دیگه کلاس داشتم و باید سریع آماده میشدم. لباسامو پوشیدم و تند تند چند تا لقمه صبحونه آماده کردم. منتظر بودم که علی با ماشین بیاد و برم کلاس. دوباره داشت دیرم میشد طبق معمول!
بدو بدو رفتم و سوار ماشین شدم. توی راه واسه علی هم لقمه گرفتم تا اونم یه چیزی بخوره. بعدش شروع کردم جزوه هامو بخونم چون میدونستم استاد میپرسه، بالاخره رسیدم کلاس با 5 دقیقه تأخیر. از در که وارد شدم
تیاتر کمدی هیچ کس جیمی نمیشه ، کاری از علیرضا خادم پور و به آذین کرامتی از تاریخ 7/10/98 در تالار آمفی تیاتر کتابخانه عمومی اندیشه اوز بروی صحنه رفت. این تیاتر طنز که شمار زیادی از بازیگران در آن ایفای نقش میکنند ، در شب اول اجرای خود تماشاگران زیادی را نظاره گر بود تا حمایت واقعی را در همین شب اول درک کنیم. این تیاتر زیبا تا 17 دی ماه 98 هر شب ساعت 19 پذیرای علاقه مندان خواهد بود.
در این تیاتر ، عدنان دانشی ، محمد احمدی ، مجتبی نجم دینی ، نادیا عباس پو
نجمهههههههههههههه
چرا استاد این همه گیجی را برایمان آورد؟
درست میشه کم کم
آخه من پر از سوال و منگی هستم.پر از توهم درباره نوشته ها  و مشق هایم
میخوای این جلسه به استاد پیشنهاد یک جلسه پرسش و پاسخ بدهیم؟
ااااررررررررررررررره موافقم.خیلی باحالی نجمه..
روز اول کلاس کنار دستم نشسته بود.با هم هیچ حرفی نزدیم  فقط فهمیدم اسمش نجمه سادات هست و هم سن و سال.
جلسه دوم جای کلاس عوض شد اما من و نجمه  کنار هم بودیم..کنار هم نشستیم تا یک روز توی مترو دیدمش و
تنها نماینده ای که مدافع حرم شد حجت‌الاسلام سید علی محمد بزرگواری از سادات منتسب به امام جواد علیه السلام و نماینده اسبق دوره هشتم و نهم کهکیلویه که از صندلی سبز مجلس خداحافظی کرد و سالهاست در سوریه در میدان جهاد علیه تکفیری ها و دواعش حضور مستمر دارد. 
@Agamahmoodreza
مدتی است، هی منتظر می مانم تا موعدش فرا برسد. موعد اذان مغرب. شمرده ام...کمتر از ۱۵ پلاک با خانه کوچک ما فاصله دارد، این خانه بزرگ. نمی دانم چرا، ولی اسمش همت آباد است. شاید چون با همت مردم محل آباد شده. سادگی و بی پیرایگی در این محل موج می زند. خبری از هشتی و طاق و مقرنس و کاشی کاری های انچنانی نیست. حتی در محرابش. در عوض سرشار از معنویت است. تصویر بالا ورودی شبستان مسجد همت آباد است. مسجدی با امام جماعتی از سلسله سادات که با وسواس خاصی سوره حمد را ق
ساتعت 7 شب :
مجری تلویزیون داشت میگفت گوش بسپاریم به آخرین اذان مغرب سال 98 . و من غمی عظیم رو احساس کردم  ...
اولین تبریک سال 99 ما هم شد از آن آریا . وقتی گفت از ته ته دلم ، همین کافی بوذ برای من . آریا یکی از خوش قلب ترین آدم های این روزگاره . کاش همیشه لبش خندون باشه و اتفاق های خوب براش بیفتن. 
بابا پاش خورد به میز اتو و به مامان میگه تقصیر تو بود که پام خورد . حالا هر دو شون عصبانی شدن :)))
این عمر ما پره از این دعوا ها .  
دلم خانه ی سبز میخواد  . دلم خا
♦️افراد تایید صلاحیت شده داوطلبان انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه شهرستان نطنز وبخش قمصر
♦️از بخش امامزاده
❇️محسن کلثومی❇️عباس قربیان❇️رسول عسگریان
♦️از بخش مرکزی نطنز
❇️اصغر صالح زاده علیایی❇️حمیدرضا غلامزاده❇️اسماعیل سلوکی تکیه سادات❇️علیرضا ادائی خضری❇️غلامعلی رسولی
♦️از بخش قمصر
❇️غلامرضا محمدی سده❇️علیرضا احمدی قمصری
 
پسرعمه ی مادرم چند روز قبل بر اثر کنسر ریه فوت شد درحالی که قبل از مرگش گفته بود من توی زندگیم فقط دوتا آرزو داشتم که به هیچکدومش نرسیدم.یکی دیدن دخترم توی لباس سفید عروسی و یکی هم دیدنش توی مطبش به عنوان پزشک.
دخترش توی یک شهرستان دور طرح میگذرونه و این چندماه سر بیماری پدرش داغون شد.مجبور بود هر هفته مرخصی بگیره و پروازی بیاد و بره و نهایتا این اواخر علیه اش جلسه تشکیل دادن که تو طبابت رو به مسخره گرفتی و هر روز مرخصی هستی.دخترک وسط جلسه گریه
تولد یه شهیدی هست همونی که خوشتیپ بود  همونی سلفی میگرفت همونی پسر شهید بود همونی که تا فهمید حرم عمه سادات در خطره همچی ول کرد رفت مدافع حرم شد تا تو درامنیت باشی تولد حاج رضوانه  ماه لبنان شهید جهاد مغنیه تولدت مبارک ماروهم یادت نره....
شهید مدافع حرم 
@modafeanharam77
گفتگو با همسر بزرگوار شهید سید محمد حسین زاده مشهد مقدس خبرنگار مجمع : با سلام و احترام اعیاد مبارک شعبانیه را خدمت همه عزیزان تبریک عرض میکنم. همانطور که حاج قاسم گفتند شهدا محور عزت و کرامت اند ونام و یاد شهدا و تصویرشان را باید به فرزندان و آیندگان نشان دهیم. و در عمل به توصیه های حضرت آیت الله خامنه ای در جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطر شهدا امشب در خدمت همسربزرگوار شهید مدافع حرم سید محمد حسین زاده هستیم. از همسرشهید تشکر میکنیم که وقتشان ر
کاش می توانستم به اندازۀ نیم سطر از گزارشی که یک گزارشگر متولد دهۀ 60 برای حفظ این انقلاب می نویسد مؤثر باشم. کاش به اندازۀ نمی از شجاعت خانم ذبیح پور و عُرضه و جُربُزه و دلسوزی و اخلاص او را می داشتم و خرج آرمان های انقلاب می کردم… و کاش می توانستم آن قدر اثر وجودی داشته باشم که حداقل یک بار از شبکه های لندنی و سعودی، توهین و ناسزا بشنوم... ارزانی باد توفیق خدمت خالصانه بر خانم آمنه سادات ذبیح پور!
مشابۀ چند سطر بالا را هفتۀ پیش برای خانم ذبیح پ
کاش می توانستم به اندازۀ نیم سطر از گزارشی که یک گزارشگر متولد دهۀ 60 برای حفظ این انقلاب می نویسد مؤثر باشم. کاش به اندازۀ نمی از شجاعت خانم ذبیح پور و عُرضه و جُربُزه و دلسوزی و اخلاص او را می داشتم و خرج آرمان های انقلاب می کردم… و کاش می توانستم آن قدر اثر وجودی داشته باشم که حداقل یک بار از شبکه های لندنی و سعودی، توهین و ناسزا بشنوم... ارزانی باد توفیق خدمت خالصانه بر خانم آمنه سادات ذبیح پور!
مشابۀ چند سطر بالا را هفتۀ پیش برای خانم ذبیح پ
کرامات امام صادق علیه السلام به اعتراف عالم اهل تسنن
 
نبهانی از علمای اهل تسنن به نقل از شعرانی عالم بزرگ اهل تسنن می‌نویسد:
جعفر الصادق أحد أئمة ساداتنا آل البیت الكبار ، كان رضی الله عنه إذا احتاج إلى شیء قال یا رباه أنا محتاج إلى كذا ، فما یستتم دعاءه إلا و ذلك الشیء بجنبه موضوعا ، قاله الشعرانی .
جعفر صادق (علیه السلام) یکی از ائمه سادات اهل بیت بزرگوار است. او هر زمانی که چیزی را احتیاج داشت می‌گفت: خدایا فلان چیز را احتیاج دارم. هنوز دعا
دانشجویان زیر هرچه سریعتر تا قبل از شروع امتحانات به امور فارغ التحصیلان مرکز مراجعه نمایند.
نجمه حمید زاده
سیده زینب پورفرجی
افروز درزی
فاطمه دلفی اهوازی
فرزاد چرخاب
محمد عمرانی
ضغرا کایدی زاده
ریحانه قاسمی زاده
هدا عفراوی
رضوان شریفات
فردین حسنی
محسن طالب زاده شوشتری
سودابه غلامیان
هدا بنی عقبه
مولود گرامی
سینا خلیلی
آتنا آتشی
سحر داودی
هیام نواصر
احمد وشاحی
فرحنوش جهانگیری
محمد داودی سنگ چینی
آتنا سعید طرفی
محمد جعفری پور
عاطفه سلام
 
 
ای اهل شفقت امشب شمع و چراغ بردارید و جای جای بیابان و دشت را روشن کنید.
شاید کودکی گوشه ایی جامانده باشد.
سفر که میرویم دسته جمعی، با کاروان، وای اگر کسی در توقف ها جا بماند. بارها میشماریم اگر یکی کم شده باشد منتظر میمانیم، حالمان خوب است و اضطرار نداریم...
 
امشب زینب با آن قلب پاره پاره اینسو و آن سو در بیابان پی طفلان سوخته دامن میدود.
چه میگوید در دل عمه سادات خدا داند.
گمشده ها غریبه نیستند جگرگوشه های زینب اند، یادگاران حسین و عباس و م
به گزارش همشهری آنلاین بوسیله نقل از ایسنا، سامی صالحی ثابت کارگردان نمایش «باب اسفنجی کرگدن»، گفت که قطعا اجرای نمایش خود را تا روز جمعه ۲۷ تیرماه دنباله خواهد عدل. عرضه «باب اسفنجی کرگدن» همان گونه که از نامش پیداست، تلفیقی از انیمیشن «باب اسفنجی» و نمایشنامه «کرگدن» اوژن یونسکو است که با ورزش پرسنل از هنرجویان نوجوان تئاتر روی چیز پهن می جوی. داخل خلاصه داستان این اثر نمایشی آمده است: «عده ای نوجوان و جوان گوشه ای از شهر، یک بازی نمایش
نویسنده:
صادق حاجی زاده نداف ، عفت سادات مهدیزاده

از مهم ترین کارکردهایی که امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری برای بسیج مطرح فرموده اند، می توان به حضور بسیج در همه صحنه ها، ازجمله صحنه های فرهنگی و علمی اشاره کرد.
ادامه مطلب
همراه عزیزمان سرکار خانم حسنا سادات رضوی سوال زیر رو ارسال کردن که با افتخار به اون پاسخ میدم:
سلام
لطفا بفرمایید چند سانت برای ریشه هوایی  باید از طول برش بزنیم و چطور پلاستتیک رو دورش ببندیم وآیا باید آب بدیم به خاکی که دور ساقه میگیریم و خاکی که دور ساقه مگیریم چه خاکی باشه ممنون میشم پاسخ بدید چون من دوست دارم بونسای داشته باشم.

پاسخ در ادامه مطلب:

ادامه مطلب
سلام دوستانم
به درخواست واران جان، بر آن شدیم که یک بازی وبلاگی راه بندازیم. به یمن ولادت امام رضا علیه السلام، میخوایم یه مجموعه از خاطرات زیارت حرم رضوی داشته باشیم.
شما دوستان، بهترین خاطره سفرتون به مشهد رو در قالب یک پست توی وبلاگتون منتشر کنید و آدرسش رو تو همین پست بفرستید تا بتونیم کلی خاطره خوب رو با هم به اشتراک بذاریم :)
میتونید دوستانتون رو هم دعوت کنید.
لینک پست های شما در ادامه درج میشه
بسم الله :)
خاطرات شما:
1. دردانه (پست شماره ی
یک.یادم نمیاد آخرین بار کی خبر خوبی شنیدم...خبر بد?روزی هزارتا...سال نود و هشت بوی خون میده...
 
دو.امروز برای بار سوم در چند ماه اخیر دیدم مادرم بخاطر آینده ی رو هوای ما اشک میریخت...صدای فین فین مادر می اومد و برادرم که میگفت چرا فدات شم?و بعد از کلی اصرار،سادات گفت بخاطر سرنوشت شماها...آه تو مادر بگیره یقه ی باعث و بانیش رو...
 
سه.کرونا که دیر یا زود می اومد ایران و همه میدونستیم ولی باز خدارو شکر از قم شروع شد اینجوری اقلا خیالمون راحته جناب تبریز
میدونی؟! خسته شدم، خیلی خسته شدم...
انگار که تشنه توجه باشم، انگار که بخوام تو مرکز توجه باشم و وقتی مردم بهم بی توجه ان احساس پوچی بهم دست میده. وقتی کسی نباشه که باهاش حرف بزنم یا ازم احوالی بپرسه اط خودم خسته میشم...
من از خودم خسته م. از اینکه برونگرا ام. از اینکه آدما برام مهمن. از اینکه نگرانشون میشم. از اینکه بهشون پیام میدم خستم. خسته م از خودم
خیلی خسته م از خودم. از اینکه شکاک شدم خستم. از اینکه برای کسی اهمیتی ندارم خستم. از اینکه هنوز ازد
سلام
حدودای ده سال پیش بود که  با بچه های تالار رهپویان وصال شیراز، یه قرار گذاشتیم. گفتیم چون آقا جانمون رو ممکنه ببینیم و نشناسیم، هر وقت یکی از سادات رو دیدیم، برای سلامتی حضرت یه صلوات بفرستیم. 
یه دوستی داشتم که خارج از کشور بود و بهم سپرده بود که چون اونجا همچین امکانی براش کمتر اتفاق می افته، به جای اونم صلوات بفرستم... و این قرار رو هنوز منم اجرا می کنم.
یه قرار دیگه مون مال همین چند ماه پیشه، این بار با خانمای یاد ماه... اسامی همه مون رو
من اون شبی که بخاطر آفت دهانی عجیب و غریب و وحشتناکم که به هیچ درمانی جواب نمیداد و دکتر بهم گفت آفت عجیبیه و احتمالا باید بیوپسی بشه،با حالت تهوع از شدت اضطراب برگشتم خونه و با چهارصدتا تست عقب افتاده ی ریه مواجه شدم که بخاطر دکتر رفتن نتونسته بودم بزنمشون.اون شب رفتم تو اتاقم و یک نفس اون چهارصدتا تست رو زدم و ساعت کرنومتر رو به 12ساعت که حداقل درس خوندنمه رسوندم،بعد با خیال راحت اومدم بیرون و شروع کردم گریه کردن و سادات هم پا به پام گریه کرد
دانلود کتاب صوتی از حس بد به حس خوب
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی از حس بد به حس خوب اثر دیوید برنز - ...fidibo.com › روانشناسی › خودشناسی و خودسازی رتبه: ۳٫۳ - ‏۹ رأیخرید و دانلود کتاب صوتی از حس بد به حس خوب اثر دیوید برنز مترجم فاطمه سادات ... دانلود کتاب صوتی تمرین نیروی حال | اثر اکهارت تول | با صدای نیما رئیسی ...
دانلود کتاب صوتی از حس بد به حس خوب - بخش اول - دیوید دی ...www.ketabrah.ir › کتاب صوتی › روانشناسی و موفقیتکتاب صوتی از حس
کتاب صوتی از حال بد به حال خوب اثر دیوید برنز
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی از حس بد به حس خوب اثر دیوید برنز - ...fidibo.com › روانشناسی › خودشناسی و خودسازی رتبه: ۳٫۳ - ‏۹ رأیخرید و دانلود کتاب صوتی از حس بد به حس خوب اثر دیوید برنز مترجم فاطمه سادات ... دانلود کتاب صوتی تمرین نیروی حال | اثر اکهارت تول | با صدای نیما رئیسی ...
دانلود کتاب صوتی از حس بد به حس خوب - بخش اول - دیوید دی ...www.ketabrah.ir › کتاب صوتی › روانشناسی و موفقیتکتاب صوتی از حس
رفیق خوب اونیه که در تمام لحظه های غم و شادی کنار تو باشه
حرفت رو بخونه قبل از اینکه خودت بخوای چیزی بگی
و حالت رو بهتر کنه فقط با بودن کنارت
روزتون مبارک قشنگای من :))
حنای عزیزم روزت مبارک عشقولم
ایمانی نمیدونم میخونی یا نه ولی روزت مبارک رفیق قشنگم
ماجده و یگاانه دوست داشتنیم روزتون مبارک
ارام و فائزه عزیزم روز شماهم مبارک ☺
مریم عزیزمم روز تو ویژه مبارک ☺
پریسا سادات گل ملینای عزیز روزتون مبارک
نیلو جان بهار جان روزتون مبارک
محمد جواد
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک ایهاالعلم المنصوب والعلم المصبوب،والغوث والرحمه الواسعه وعدا غیر مکذوب
سال گذشته همچین شبی در مسجد جمکرانت بودم و نمیدانستم از خوشحالی جان دهم یا از ناراحتی؟
خوشحال؟چون هم بار دگر نیمه ی شعبانی را درک کردم آن هم در مسجدی مقدس آن هم درکنار دوستارانتان
ناراحت؟چون باز هم جشن میلاد را بدون خود عزیزتان گرفتیم
اما امسال دلم یک جور خاصی است حالش را نمیفهمم
باید هرکس در خانه اش تک و تنها برایتان جشن برپا کند و ب
عملکرد باشگاه بانوان شهر دژکردبه مربیگری و سرپرستی فاطمه کاظمی درمسابقات کشوری که درتاریخ 14و15 شهریور98 برگزار شد. تیم دژکرد با 24 بازیکن در این مسابقات شرکت کرده و با عملکرد عالی (9طلا.5نقره.10برنز) به کار خود پایان داد.مقام های اول1فاطمه کاظمی (بازیکن. مربی)2زهرا باقری 3فاطمه محمودی4المیرا خردمند5آرزو حیدری6شیدا فرامرزی7ریحانه سادات شرفی8یاسمن عباسی9فاطمه رئیسی
مقام های دوم1المیرا نگهداری2 نگین فلامرزی 3فائزه شریفی4 مبیناشریفی5آیناز جوکار
مقا
لودینگ...منتظرم نتیجه ی دومین آزمون پیاپی غددی که دادم بیاد روی سایت و به امروز فکر میکنم...
ظهر که بیدار شدم هوا آفتابی بود،دم عصر نرمه بادی شروع شد و بعد صدای رعد و برق...اینجا چند هفته است که رعد و برق میاد و بارونش اما نه...چند دقیقه از دعای عاجزانه ام که خدایا ببارش،خدایا چرا گرفتیش آخه بذار بباره خب پیرمرد لجباز،نگذشته بود که بارید...فقط برای ده دقیقه ی کوتاه بارید و من زیر بارون دویدم تا مدیون دل خودم نباشم و وقتی که قطع شد گفتم مرسی مونقره
بررسی تعمیرات مبل درکه ارزان
درکه یکی از محله‌های شمال شهر تهران، پایتخت ایران است. درکه در نزدیکی محله‌های اوین و ولنجک قرار دارد. این محله به دلیل قرار گرفتن در دامنه کوه‌های شمالی تهران، ار محل‌های مناسب برای پیاده‌گردی و کوه‌پیمایی در تهران به‌شمار می‌رود. پناهگاه پلنگ‌چال در کوه‌های درکه و در مسیر صعود به قله توچال قرار دارد.
محله سادات درکه یکی از قدیمی‌ترین محله‌های شمیران است. منطقه درکه در شمال غرب شمیران واقع شده . بیشتر ا
نشستم و گفتم بیخیال،هرچی که بشه تو بخون...کرنومتر را زدم و بسم الله گفتم...نشد...نمیتونم...امتحانات علوم پایه و پره انترنی لغو شدن و امتحان ما هنوز سرنوشت مشخصی نداره...میدونی?اینا باگ های زندگی در جهان سومه.اینکه تو هیچوقت نمیتونی برای فردای خودت برنامه ریزی کنی...سال قبل این موقع من پر از انگیزه بودم و عشق و هیجان اما امروز?از من چیزی نمونده...
امتحان پره انترنی رو لغو کردن که بیماری منتقل نشه،بعد بچه ها رو قراره بدون امتحان بفرستن توی بخش های پر
بنام خدا 
غلام قنبری از خیرین است 
تقی هاشمی هم این چنین است 
بنازم راستی ها را تمامی
که خیرگو را تمامی زیب و زین است
زسادات دگر آن ال عینو 
چنین خیرگو گل روی زمین است
بله از آل پژهان من چگویم 
یکایک اهل خیر و اهل دین است
درود من به پژهانها تمامی 
یکا یک خوب هم از بهترین است
تمام احمدی ها آورم یاد 
که افرادی بزرگ و اهل دین است
یکی مهدی همیشه پیشتاز است 
بکار خیر فکرش جمله این است
زدلجو ها و شیخی ها چگویم 
که جای جمله در خلد برین است 
همین عبدالل
 
در بخشی از وصیت نامه شهید آمده است؛
وعده شهید «سجاد زبرجدی» به زائران مزارش
«سجاد زبرجدی»، شهید مدافع حرم در قسمتی از وصیت‌نامه‌اش آورده است: اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید، بیایید سر مزارم؛ به لطف خداوند حاضر هستم.
پاسدار «سجاد زبرجدی» در دفاع از حرم عمه‌ی سادات به دست نیروهای تکفیری وهابی در سوریه به شهادت رسید.
پیکر این شهید مدافع حرم با حضور خانواده شهدا و ایثارگران و عموم مردم منطقه خانی آیاد تهران تشییع و در قطعه 50 گ
 
 
سلام...
عید غدیر ...عید ولایت و امامت برهمه ی شیعیان به خصوص ولی عصر(عج)و رهبر شیعیان رهبر کشوراسلامی ما ... مبارک
 
 
....
ببخشید دوستانی که من رو می شناسن !عیدی تون محفوظه !اینو بگم که بعدا نگید ...سید و باید دید بعد عیدی خواست ...فعلا تازمانی که همدیگه رو ببینیم ...چند تا از دسته گل های سادات رو براتون می ذارم ... ببینید سلیقه رو فقط تو عیدی دادن...
 
 
 
 
 
 
 
به به!
 
اگه شما دشمن حضرت زهرا سلام الله علیها رو ببینی چکار می کنی؟
بزرگترین دشمن مادر اهل بیت مگه دومی نبوده ؟
همه یه عمر درون دارن حواسمون باشه در روز  و شب این ملعون مبادا بر علیه مون اقدام کنه 
بیاین با ترک عمر درون ( خودارضایی ) باعث رضایت مادر سادات شیم
یاد یه ضرب المثلی افتادم : دندونی که درد می کنه ، باید کند و انداخت دور
 
ِمی برای همه ی اهل خرابات رسیدروح بر پیکر بی جان عبادات رسیدمژده بر اهل جهان قبله ی حاجات رسیدروی دست شه ما شاه کرامات رسید مژده میلاد علمدار مناجات رسید
 
سحر پنجم شعبان مه شعبان آمدپنجم ماه چرا ماه نمایان آمد؟!با لبی خنده کنان جان حسین جان آمدبا نمایان شدنش عشق به اثبات رسیدمژده میلاد علمدار مناجات رسید
 
باز هم خنده به روی لب ارباب آمد حضرت خون خدا را خلفی ناب آمدآن که زد طعنه به رخساره ی مهتاب آمدبعد بابا به زمین محیی اموات رسیدمژده میل
سلام
یک:
تو پست قبل منظورم از طلوع و غروب،طلوع و غروبِ یه قلب بود،یه قلبی که بیست و پنجم فروردین نود و هفت پر عشق شد،و پونزدهم دی ماه،سرد شد،همه ی اون عشق شد خاطره واسش،پر پر شد،له شد،نا امید شد،گریه کرد،زار زد،زجه زد و در نهایت و مُرد......همین قد بسه:)
دو:
روزای خیلیییییی گسل کننده ی گندی رو میگذرونم،دیروز حال روحیم اصلا خوب نبود،مازیار فلاحی گوش دادم و ساعت کش اومد،ساعت شیش زنگ زدم مرجان گفت دوشنبه و سه شنبه امتحانا لغوه،داشتم به بدبختی درس

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها