دانلود آهنگ غمگین و احساسی با همه بدیات ساختم با اینکه کلی حرف پشتت بود یوهنا - موزیک ایرانی
ahang ba hame badiyat sakhtam
دانلود اهنگ با همه بدیات ساختم با اینکه کلی حرف پشتت بود یوهنا - موزیک ایرانی
بَا هَمَّهُ بدیات ساختم بَا اینکه کلی حَرْفٍ پشتت بود عاشقت شدم تو اولین نگاه بس که اون چشات خوشگل بود یادت میاد روزای أُولُو همیشه میگفتی واسه مِنْ بودی حالا چی شُدَّهُ میخوای بری مگه نمیگفتی عاشقم بودی میخوای بری برو اوکی ولی بِدُونِ میدم حتی جونم واست بد
دل را به هوای تو، ویرانه ای ساختم
بگذار برود این دل بر باد،خاطره ای ساختم
موشک و بمب چه ترس باد بر این دل؟
که با خاطره ی چشم تو خرابه ای ساختم
این ثانیه را بنگر بر این عظیم شهر
که بی تو از شهر، سوخته شهری ساختم
هر جا را بنگری ز جای پایم
جز خاکستر مگر رده پایی ساختم؟
تو که بر باور من،همان پُتک تخریبی که با خاطرت از هر شهر خرابه ساختم!
+ نوشته های من صرفا نوشته های دل من است،نه وزنی دارند نه قافیه ای! نوشته های من یک مشت حرف
امام باقر ع میفرماید خدایعالی بمحمد ص وحی کرد که ای محمد من ترا افریدم در حالی که هیج نبودی واز روح خود در تو دمیدم. برای شرافتی که ازخود نسبت بتو قایل شدم زمانی که اطاعت ترابر همه خلقم واجب ساختم پس هر که ترافرمانبرد مرا فرمان برده و هرکه نافرمانی تو کند نافرمانی من کرده است وان اطاعت را نیز ددباره علیونسلش انهایی را که بخودمخصوص نمودم یازده فرزندمعصوم او واجب ساختم
اوایل از تایتلهایی مثل «مثلا مقدمه!»، «چیزی به جای مقدمه» و امثالهم برای اولین پست خوشم میاومد، ولی نمیدونم چرا جدیدا یک فوبیای قوی نسبت به اینجور عنوانها پیدا کردم!
بارها و بارها یک وبلاگ ساختم و بعد از چند روز حذفش کردم؛ اما همین لحظه که درحال نوشتن این پست هستم، از ژرفای تکتک سلولهای قلبم احساس میکنم که این وبلاگ، با بقیه وبلاگهایی که تا حالا ساختم یه فرقی داره. حالا نمیدونم چه فرقی، ولی خب فرقش کاملا «احساسِیبِل» (Ehsasable)
اوایل از تایتلهایی مثل «مثلا مقدمه!»، «چیزی به جای مقدمه» و امثالهم برای اولین پست خوشم میاومد، ولی نمیدونم چرا جدیدا یک فوبیای قوی نسبت به اینجور عنوانها پیدا کردم!
بارها و بارها یک وبلاگ ساختم و بعد از چند روز حذفش کردم؛ «عمر سایت» توی بخش «خلاصه آمار» (همین بغل صفحه!) هم خودش گویاست؛ اما همین لحظه که درحال نوشتن این پست هستم، از ژرفای تکتک سلولهای ماهیچهای قلبم احساس میکنم که این وبلاگ، با بقیه وبلاگهایی که تا حالا ساختم
متن آهنگ حس خوب مسعود مالمیر
وقتی که تو رویای تو حبسم از فکر آزادی گریزونممن راز این احساس زیبا رو از برکت عشق تو میدونمانقد هوام بند نفس هاته حس میکنم لباتو رو گونه ممن سهم مو میگیرم از دنیا موهاتو میریزی روی شونه مابری نمیشه حال من با تو عشقت غمو از یاد من بردهداری تصاحب میکنی راحت قلبی رو که صدبار شکست خوردهوقتی نباشی میرم از دنیا دیوونه وار چشماتو دوست دارمپشتت به یه کوهه عزیزم من هرگز تورو تنهات نمیزارمابری نمیشه حال من با تو عشقت غمو
سلام
آموزش ساخت پرده برقی رو براتون گذاشتم.امیدوارم که بتونید جهت ساخت پروژه هاتون ازش الگو برداری کنید.
پرده ای که بنده ساختم با موبایل کنترل میشه و چند دکمه برا بالا و پایین رفتن و متوقف کردن پرده در مکان دلخواه دارد. پرده ای که من ساختم وزنش زیاد نبود پس نیاز به قفل کن نداشت و بنده هم قفل کن در آن تعبیه نکردم.
برای دیدن پروژه روی لینک زیر کلیک کنید.
پرده برقی
کد آردویینو پرده
دانلود آهنگ ماکان بند ناخدا
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * ناخدا * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ماکان بند باشید.
دانلود آهنگ ماکان بند به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Macan Band called Nakoda With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه ماکان بند به نام ناخدا
کشتی من به گل نشست ناخدای خوبی نداشتتن شکستمو ندید منو رو موج تنها گذاشتبه شوق مقصدی قشنگ تنمو به دریا زدم دستم تو دست ناخدا میگفت ک
وعرمود همانا مومن برای زیارت برادرش خارج میشود خدای عزوجل فرشته ای بر او گمارد که یک بال در زمین ویک بال در اسمان نهد تا اورا سایه اندازد و چون بمنزلش در اید خدای تبارک وتعالی ندا کند که ای بنده ایکه حقم را بزرگداشتی واز اثار پیغمبرم پیروی. کردی.بزرگداشت تو حقی است بر من از من بخواه تا بتو دهم دعاکن تا اجابت کنم خاموش باش تا من بسود تو اغاز کنم مچون برگردد همان فرشته بدرقه اشکند وبا پرش بر او سایه اندازد تا بپمنزلش وارد شود سپس خدای تبارک وت
آدم تو ۲۰ سالگی کم کم معنی مستقل شدن ر میفهمه.
وقتی هیچکس پشتت نیست.
و تو مجبوری واسه زنده موندن هر کسی رو آدم حساب کنی.
تا بهت کمک کنه.
دختره اومده خوابگاه گوه خوری غذا خوردن منو میکنه.
انگار این داده خرجی منو میده.
یه بار بلند شده بو من اومده دکتر.
میتواد از ۵ روش سامورایی ترتیبمو بده.
مریم نور به قبد پدر مادرت ببیاره.
چقدر تو درست فکر میکنی دختر
به تازگی آهنگ جدید ماکان بند به نام ناخدا منتشر شده است و شما می توانید در ادامه این آهنگ را با کیفیت اورجینال دانلود کنید.
دانلود آهنگ ماکان بند - ناخدا با کیفیت 320دانلود آهنگ ماکان بند - ناخدا با کیفیت 128
متن آهنگ ماکان بند به نام ناخدا
کشتی من به گل نشست ناخدای خوبی نداشتتن شکستمو ندید منو رو موج تنها گذاشتبه شوق مقصدی قشنگتنمو به دریا زدمدستم تو دست ناخدامیگفت که راه رو بلدماعتماد کردم بهش عاشقش شدم شدیداما این عشق منو ناخدا هیچوقت ندید
دنیا که گذر کنند همه بر پشتت # رفتند و روند کسان ز کوه و دشتت
آن خاله ، عمو و یا که حتی مادر # ترکت بنموده رفته اند از مشتت
ای آنکه همه عمر طلب کار بُدی # ترسان همه از روی عبوس و زشتت
اکنون بنگر که خود بدهکار شدی # آگه شده ای ز کرده ها و کشتت ؟
پیری و هنوز غرق عیاشی شب # چیزی نبُود تو را فقط انگشتت
هوشیار که بعد رفتنت سوی فنا # انگشت نهد کسی به خاک و خشتت
گرجی نرود میخ بر این سنگ مکوب # هرچند گرو بمانده هفت از هشتت
دانلود آهنگ جدید یوحنا بهنام برگرد به من
Download New Music Yuhanna – Bargard Be Man
دانلود آهنگ با کیفیت 320
دانلود آهنگ با کیفیت 128
متن آهنگ برگرد به من از یوحنا
با همه بدیات ساختم با اینکه کلی حرف پشتت بودعاشقت شدم تو اولین نگاه بس که اون چشات خوشگل بودیادت میاد روزای اولو همیشه میگفتی واسه من بودیحالا چی شده میخوای بری مگه نمیگفتی عاشقم بودیمیخوای بری برو اکی ولی بدون میدم حتی جونم واستبدون که من همه بدیاتو میدونستم و پات موندم بازممیخوای بری بر
بدم میاددددددددد
از هر کسی که جلوت یه جوره پشتت یجوره
از هر کسی که تو سخترین شرایط ولت میکنه
از هر کسی که دل بقیه رو میشکنه
بدم میاد از تظاهر کردن
تظاهر به اینکه دوست دارن
تظاهر به اینکه نگرانتن
تظاهر به اینکه براشون مهمی
میفهمم تظاهره میفهممممممممم
بدم میاد از هر کسی که میخواد خودشو خوب نشون بده
بدم میاد از همه بدم میاد
امروز دائم دنبال استادم بودم... حقیقتا استاد هم نیستند دانشجو سال آخر مقطع تحصیلی بالاتر من هستند. کارم چند مرحله ای بود. میاومد اُردر میداد و میرفت، سرم رو میچرخوندم نبود ... حرصم میگرفت اما بازها پشت سرش خوندم باز منو کاشتی رفتی تنها گذاشتی رفتی دروغ نگم به جز من یکی دیگه داشتی رفتی. پشتت رو کردی بر من بگو مگو نداره رو کن به هر کسی خواستی گل پشت رو نداره :)))) عاشق یبسیاش شدم :))))
یادمه
حدود دو سال قبل
یکی از بچه های ایرانی میگفت
که "اووووووووووووفففففففففف دنیا رو سخت نگیر
دو سال دیگه تو ازدواج میکنه و سه چهار سال دیگه یه بچه بغلته.
مطمئن باش که سال دیگه همین موقع در حالی که روی صندلی نشستی و شومینه پشتت داره گرم میکنه خونه رو، به این روزها میخندی."
میخوام بهتون بگم
که حرفای ادمها و مخصوصا ایرانیا و در راسش ایرانیای کانادا رو کلا جدی نگیرین.
nonsense زیاد میگن.
آخر هفته تون عالی :)
هوالرئوف الرحیم
ااگر بخوام بگم چقدر اتفاقای جورواجور افتاده این چند وقت، انگشتم از کار می افته. ولی اتفاق امشب دیگه مصمم کرد بیام بنویسم.
خانه ی ما برام این پیام رو داشت که :
"اگر دخل و خرج با هم نمی خونه، دخل رو باید بزرگتر کنی."
ایده ای که مدتها بود باهاش عشق بازی کرده بودم رو یک شب تا صبح چکش کاری کردم و صبح به عنوان سرمایه گذار به سمع و نظر رضا رسوندم و بدون تشویق بهم گفت:
"باشه؛ شروع کن ببینیم چه کاره ای."
این قصه از روز چهارشنبه 13 آذر شروع شد
دانلود اهنگ برگرد به من تو که میدونی به چشمای نازت وابستس دلم یوحنا در سایت موزیک ایرانی
Ahang bargard be man to ke midoni be cheshmaye nazet vabastas delam
لینک دانلود آهنگ | برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
با همه بدیات ساختم با اینکه کلی حرف پشتت بود عاشقت شدم تو اولین نگاه بس که اون چشات خوشگل بود یادت میاد روزای اولو همیشه میگفتی واسه من بودی حالا چی شده میخوای بری مگه نمیگفتی عاشقم بودی میخوای بری برو اوکی ولی بدون میدم حتی جونم واست بدون که من همه بدیاتو میدونستم
هلو !
خوبین؟
من که خوبم
.
..
:/
خواستم بیام بگم که هیچی درست نشد ..
ولی دیگه ولش کردم..
اصن برگشتم از همه تصمیمام!
بعد اونارم نگه داشتم.. که بشینم دوباره انجامش بدم..
من ایندفه دوبرابر ازت مراقبت میکنم
نمیزارم آب تو دلت تکون بخوره..
عاره دیگه..
هیس هیچی نگین فضا احساسیه..
:|
فدا سرم که بقیه چی میگن ..
هم هرچی بخان بگن..
تو که چه کارتو بکنی چه نکنی..آخرشم دارن یه حرف،که بارت کنن!
بشینیم تا اون موقه کتابای فلسفی بخونیم..
منو اون منظورمه..
اینا شکلکای تازه ی ب
بهانه ی نوشتن این پست و اصلا حال و احوال امشبم یه موزیکه!من علم موسیقی ندارم ولی خب این قطعه حالمو خیلی خوب کرد
آهنگ نفس از مهدی یراحی
نفس رو تو صفحه م توی اینستاگرام به اشتراک گذاشتم
خالهم پرسید؟! کی نیست؟! چه حیف که هیشکی به ذهنم نرسید که بگم
گفتم هیچکی خاله! فقط آهنگشو دوست دارم
و نمیدونم خوشحالم از اینکه درد دوری از کسی آزارم نمیده یا ناراحت
گاهی فکر میکنم ما آدما چون غم رو دوست داریم گاهی خودمون رو بهش دچار میکنیم
مثلا عاشق میشیم! مثلا
از این ساعت به بعد غروب رو دیگه دلم نمیخواد جلوتر بره. همینجور غروب بمونه و من پای لپ تاپ و گلدوزی و کتابام وول بخورم و توی تنهایی گل گلیم لم بدم.اما همیشه این ساعت میگذره و من باقی روز خودم رو محکم پشت چهره ایی که برای آدما ساختم قایم میکنم.
اینجا رو که می ساختم می خواستم هر جور که شده به جایی برسم که الان هستم و به جرئت می تونم بگم از همون روز اول ساخته شدن اینجا تا همین الان همه اش در حال تکاپو بودم. اما حالا وقت تغییره. اسم اینجا رو باید عوض کنم و قالبش رو. باید نسبیت رو واردش کنم و طیف باشم نه صفر و یک.
دانلود آهنگ ماکان بند ناخدا
موزیک جدید و شنیدنی از گروه ماکان باند بنام ناخدا همراه با متن و دو کیفیت عالی از جاز موزیک
Download New Song BY : Macan Band | Nakhoda With Text And Direct Links In JazMusic
دانلود آهنگ با کیفیت 320
دانلود آهنگ با کیفیت 128
متن آهنگ ناخدا ماکان بند
کشتی من به گل نشست ناخدای خوبی نداشت
تن شکستمو ندید منو رو موج تنها گذاشتبه شوق مقصدی قشنگ تنمو به دریا زدم دستم تو دست ناخدا میگفت که راه رو بلدماعتماد کردم بهش عاشقش شدم شدید اما این عشق منو ناخدا هیچوقت ن
توی تلگرام چنل ساختم واسه یکسری اُمور جانبی.فعلا پابلیکه هرکس خواست میتونه عضو بشه اما بعد از چند روز پرایویت خواهد شد و متاسفانه افرادی که عکس پروفایل شخصی ندارن رو مجبورم حذف کنم...لطفا لطفا منو توی موقعیتی که کسی رو ناراحت کنم قرار ندید و فقط اگه همدیگه رو حداقل در حد یک کامنت میشناسیم و عکس پروفایل دارید عضو بشید...ممنون:)
آدرس:@cherryearrings
دیگه خودمو نمیشناسم.نمیدونم چه کار خواهم کرد.
آخداکسی رو جز تو ندارم:)و فقط تو حالمو میدونی.اسماءواگذارت میکنم.نمیدونم چه تاوانی خواهی دادولییک سال و دو ماه و بیست و پنج روزی که به امیدت جون کندمو یه عمر زندگیمو با یادت ساختموهمش آوار شد رو سرمهر لحظه جلو چشممهو قلبمو شکسته. بدجورم شکسته.و این خیلی تاوان داره :)سَیَسالک الله عن کل قلب کسرته
اینطور نیست که آدما نتونند دوباره عاشق بشند یا وقتی بزرگ میشند دلدادگی رو فراموش کنند؛ اما از یه جایی به بعد «دیدی بهت گفتم» عقلت به قلبت پرتکرارتر میشه. از یه جایی به بعد به عقلت بیشتر اعتماد میکنی تا به قلبت؛ چون شاید تو رو از مسیرای خستهکننده و بیمنظره ببره ولی حداقل میتونی دلگرم باشی که تا آخر پشتت رو خالی نمیکنه و مثل قلبت وسط راه فرمون رو دست تو نمیده که «باقیش با خودت»... اما با همه اینا حق با محمود درویشه:
گاهی در وجودمان
ب
من همانم که پنهان ساختمنقشِ سیاهِ زلفِ پریشانِ تو رامن همانم که شدم شعله ی شمعکه تو کردی پرواز در سوزمبال و پر سوخته و جان به فدابنهادی در برم آغوشتکلیشه نمیبافم... نفس هایت در هوایم نباشد نفسی برایم باقی نخواهد ماندروزت مبارک ای تمام من ❤مادر❤#آنی#دلساخته_های_آنی
یه اکانت جعلی اینستا ساختم با عکس یه خانوم خیلی دلبر
و پسر عمومو فالو کردم خواستم بدونم هنوزم تو فاز دختربازی هست یا نه
خداروشکر رو سفید از آب در اومد...کامنت هارو خوندم..برادر عروسمون زیر عکساش کلی قربون صدقه ش رفته بود و همچنین برادرزاده جوانم...
بنیامین رو هم درخواست فرستادم خداروشکر اونم روسفید شده فعلا
وبلاگ نویسی برای یه سری از افراد ، خیلی لذت بخش هست و یکی از اون ها هم خود من هستم .. با این وجود که توی هر سرویس وبلاگ دهی حداقل یک وبلاگ ساختم و تا زمانی هرچند کوتاه مطلب نوشتم ، بعد از مدتی اقدام به حذف اونها کردم .. اما این عشق و علاقه باعث شد که دوباره پا به این مسیر بگذارم .
ادامه مطلب
یکی از چیزهای عجیبی که بهش فکر میکنم اینه که یه خونه داشته باشم که وسیلههای داخلش مال خودم باشه مثلا یه خونه که مال منه! و حتی استکان نلبعکی اش رو خودم خریده باشم و مال منه! توش راه میرم درحالیکه نتایج تلاسهام تبدیل به آرامش شده و آدمها میان توش و در چیزی که ساختم سهیم میشن...
یکی از چیزهای عجیبی که بهش فکر میکنم اینه که یه خونه داشته باشم که وسیلههای داخلش مال خودم باشه مثلا یه خونه که مال منه! و حتی استکان نلبعکی اش رو خودم خریده باشم و مال منه! توش راه میرم درحالیکه نتایج تلاسهام تبدیل به آرامش شده و آدمها میان توش و در چیزی که ساختم سهیم میشن...
سلام
وقتی به مردم نگاه می کنم ایده ها به سراغم میان.از وقتی یادم میاد عاشق تغییر دادن و بهبود بخشیدن بودم عاشق واقعیت بخشیدن به ایده های نو.در کنار تمام چیزای ریز و درشتی که به ذهنم میرسه موضوعی هست که فکر من رو خیلی به خودش مشغول کرده.سیستم آموزشی و جایی به نام مدرسه...
همه ما میدونیم این نظام شکل گرفته درسراسر جهان نقص هایی داره و حداقل جامعه ی ما دانش آموزان کم و بیش ایده و فرضیه هایی برای بهبود معایب اون به ذهنمون رسیده.من با ساعت ها فکر کردن
من بر عکسِ همه؛ پشتِ خنده هام، غمه!●♪♫تو؛ بر عکسِ منی…●♪♫شادیوُ غمگین میزنی!●♪♫ولی تو فوقش آخرش؛ میگی کلاه رفته سرش!●♪♫باشه کلاه رفته سرم ؛ولی تورو از رو می بَرم!●♪♫خط وُ نشون کشیدم؛ که خدایی نکرده دیدم●♪♫چشام دیگه تورو نبینه…●♪♫آره! دوری وُ دوستی همینه…●♪♫خاطرت؛ هنوز عزیزه…●♪♫ولی از فکری که مریضه؛ بهتره دوری باشه…●♪♫
شعر ، ملودی : محسن یگانهنه که یه عشقِ زوری باشه…●♪♫هوایی شدی…●♪♫خواستی؛ که قلبموُ دورش کنی…●♪
بچه بودم که پدرم پشت بوم خونه رو به حیاط تبدیل کرده بود.
برامون تاب اویزون کرده بود و بیشتر شب های تابستون رو اون جا می خوابیدیم.
عصر روزهایی که روزه بودم می رفتم پشت بوم و زیر سایه دیوار دراز می کشیدم و به آسمون نگاه می کردمعرق اون همه رنگ آبی و سفید می شدم و داستان های مختلفی رو توی ذهنم می ساختم.
از عروسی پرنده ها گرفته تا سفرهای هوافضا رو با ذهن نوجونم می ساختم و متوجه گذر زمان نمی شدم.
خیلی وقت ها بیشتر از چند ساعت رو پشت بوم بودم و فقط به آسم
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط
همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف،حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط
+وحشی بافقی
+ شاعر عنوان: صائب تبریزی
شاید الان که دارم به یه موزیک زیبا از بهرام به اسم: "جالبه" رو گوش میدم بهترین موقع باشه که این متنو بنویسم. 6 روز دیگه 19 سالم میشه و کلی آرزو و هدف دارم تقریبا از سال های سختی عبور کردم سال پیش برای من یه سال خیلی مزخرف و سخت بود، تو یه شرایطی بودم که از لحاظ روحی و فکری کاملا بهم ریخته بودم در حال حاظر خیلی بهتر از اون موقع ام چون اون موقع فقط دوست داشتم زمانو سپری کنم و هیچ برنامه یا هدفی نداشتم. تو پست های آیندم به دلایل بهم ریختگیم تو سن 17 و 18 اش
سلام...من اینجا رو برا این ساختم
که هر وقت به سرم تو اینترنت بیام... اینجا بیام و فقط بنویسم.. و حرف بزنم با امام زمانم... الان روی قلبم قرآن گذاشتم.. چون میخوام بفهمم که این قرآن چیزیه که منو حفظ می کنه.. من به قرآن پناه میبرم.. درگاه و ملجا من قرآنه....خدایا خودت کمکم کن...عاشقتم...
باید فاصله بگیرم از خودم ..از خودم و از وزوزهای توی سرم خسته شدم .. از لقمه های آماده ای که
فرود میاد توی مخم وسط درس خوندن و دست کاری میکنه اعصابم رو تا حدی که عصبانی ام کنه مثل یه گرگ زخمی رفتار کنم با زندگیم .
باید فاصله بگیرم و نگاهش کنم به آدمی که ساختم یا گداشتم ساخته بشه
یه مترسک تنها یا هر چیز ناشناخته دیگه . میدونم که خیلی براش کم گذاشتم خیلی
سلام این برنامه اولین بازی که ساختم و در اینده برای اون بروز رسانی های خواهم گزاشت
توضیحات
این نسخه اولیه است.بروز رسانی ها در راه هستند یگ بازی ساده در سبکه محافظت سیارهبازی کنید و با پریدن بروی محافظت ان هارا نابود سازید
دانلود مارکت
مدت ها از آخرین باری که صفحه ی بلاگفا رو باز کردم و تایپ کردم میگذره گاهی وقت ها نیازه آدمیزاد تاریخ رو دوباره تکرار کنه و برگرده به چیزها و کسایی که روزی رهاشون کرده و قصه ی اونهارو کامل کنه
اینجارو ساختم چون همه ی ادمها حق دارن جایی رو داشته باشن که بتونن خیلی راحت خودشون باشن و از خودشون بگن
پس سلام مزرعه ی آفتاب گردون
سلام من یک سازنده هستم.سوال این است که سازنده یعنی چه. سازنده از نظرمن یک سازنده مخترع خیلی خوبی است که من هم یکی از آن مخترع ها هستم . من یک ماشین کاغذی ساختم مسخره است چون حرف الکی زدم آخه گفتم مخترع به هر حال من می خواهم در آینده بشم مخترع .
حسن مزینانی هنرمند جوان کهن دیار مزینان
پس از ماه ها وقفه در تولید اثر این بار با ترانه ای عاشقانه پابه میدان
گذاشته و آهنگ جدید خود را با عنوان «لحظه های بی کسی» تقدیم علاقه مندان
کرده است برای دانلود این آهنگ زیبا به سایت های زیر مراجعه کنید.
متن آهنگ حسن مزینانی لحظه های بی کسی
نگاه مغروت چرا به رنگ التماس شده
چقد چشای تو برام غریب و ناشناس شده
برگشتی که باز چی بشه رفیق نیمه راه من
تنهایی از تو بهتره تنهاییمو بهم نزن
توو لحظه ها
کاش پسر بودم، توی روز های مشابه امروز،
دستمو میگرفتم، میبردمش به ناکجا آباد.
بغلش میکردم و میگذاشتم از هرجا و هرچی حرف بزنه، بدون اینکه لحظهایی احساس خستگی کنم.
براش سه بسته چیپس میخریدم فلفلی و سرکهایی و شب وقتی به خواب عمیقی میرفت بغلش میکردم میاوردمش خونه، و قرصی میساختم که آلزایمر بگیره...
#عنوان: آهنگ هیج از رضا بهرام. امروز شنیدمش قشنگه
سلام این برنامه اولین بازی که ساختم و در اینده برای اون بروز رسانی های خواهم گزاشت
توضیحات
این نسخه اولیه است.بروز رسانی ها در راه هستند یگ بازی ساده در سبکه محافظت سیارهبازی کنید و با پریدن بروی محافظت ان هارا نابود سازید
دانلود و خرید از مارکت قیمت این بازی قفط 500 تومان است
دیگه چی می خواستی گاگولی ؟
پیغمبری ساختم که مرده هایتان را زنده می کرد و هر مرضی داشتید شفا می داد
حال که او را کشتید بعد از پانصد سال
باید دچار رسول امی عربی شوید
که با زور شمشیر
آدمتان کند .
و اما بعد از تحمیل کلی رنج و سختی بعد از چندین سال در سوره بقره به حبیب خود فرمود :
(ای رسول ما) کافران را یکسان است که ایشان را بترسانی یا نترسانی، ایمان نخواهند آورد.
و اما او حبیب بود چون انتقام محبوب را می گرفت .
سلام کاربران و بازی سازان گرامی چون دیدم تو انجمن همه با خروجی مشکل دارن منم یه آموش ساختم که بتونه کمک کنه نرم افزار آداپتر پلاگین های شما رو بعد خروجی تو گوشی میاره برا همین با این روش خروجی میگیرم.
تا شب براتون آموزشش رو آپلود میکنم:)
اگر از اونهایی هستی که هیچکس نمیتونه روی کمکت حساب باز کنه، لطفاً از اونهایی هم نباش که ژست روشنفکرانه میگیرن و هی میگن«جامعهی ما....». وقتی خودخواهانه پشتت رو به دیگران میکنی و این رو زرنگی و فهم و شعور بالای خودت میدونی، چرا وقتی یکی پشتش رو بهت میکنه یه دفعه جیغ بنفش سر میدی؟
جامعه میدونی یعنی چی؟
-------
Photo by Joshua Humphrey on Unsplash
اگر از اونهایی هستی که هیچکس نمیتونه روی کمکت حساب باز کنه، لطفاً از اونهایی هم نباش که ژست روشنفکرانه میگیرن و هی میگن«جامعهی ما....». وقتی خودخواهانه پشتت رو به دیگران میکنی و این رو زرنگی و فهم و شعور بالای خودت میدونی، چرا وقتی یکی پشتش رو بهت میکنه یه دفعه جیغ بنفش سر میدی؟
جامعه میدونی یعنی چی؟
-------
Photo by Joshua Humphrey on Unsplash
باسلام برهمگی:)) من این وبلاگ رو ساختم برای اینکه تلاش کنم به ارزوی خودم برسم که همون معلمی است خیلی ها این سوال براشون پیش میاد که معلمی شغل خوبی نیست و برو تجربی بخون ولی به نظر من باید اون رشته ای رو که دوست داری بخونی و موفق باشی من خیلی از کسایی رو می شناسم که به خاطر اینکه دوستشون گفته رشته تجربی یا ریاضی فیزیک رو بخون اون ها هم به حرف دوستشون گوش دادند ولی اخرش موفق نمی شوند اون رشته ای که مد نظره ادم در ان موفق میشه خوب داشتم می گفتم این س
باسلام برهمگی:)) من این وبلاگ رو ساختم برای اینکه تلاش کنم به ارزوی خودم برسم که همون معلمی است خیلی ها این سوال براشون پیش میاد که معلمی شغل خوبی نیست و برو تجربی بخون ولی به نظر من باید اون رشته ای رو که دوست داری بخونی و موفق باشی من خیلی از کسایی رو می شناسم که به خاطر اینکه دوستشون گفته رشته تجربی یا ریاضی فیزیک رو بخون اون ها هم به حرف دوستشون گوش دادند ولی اخرش موفق نمی شوند اون رشته ای که مد نظره ادم در ان موفق میشه خوب داشتم می گفتم این س
باسلام برهمگی:)) من این وبلاگ رو ساختم برای اینکه تلاش کنم به ارزوی خودم برسم که همون معلمی است خیلی ها این سوال براشون پیش میاد که معلمی شغل خوبی نیست و برو تجربی بخون ولی به نظر من باید اون رشته ای رو که دوست داری بخونی و موفق باشی من خیلی از کسایی رو می شناسم که به خاطر اینکه دوستشون گفته رشته تجربی یا ریاضی فیزیک رو بخون اون ها هم به حرف دوستشون گوش دادند ولی اخرش موفق نمی شوند اون رشته ای که مد نظره ادم در ان موفق میشه خوب داشتم می گفتم این س
بعد از سالها قسمت شد با هواپیما سفری داشته باشیم و البته از لحظه لحظه سفر عکس های هنری هم گرفتم و آلبومی هم ساختم. در عکاسی سفر دو دیدگاه مطرحه یکی این که آدم باید در لحظه زندگی کنه و به جای عکاسی اون لحظه رو لمس کنه و لذت ببره. دیدگاه دوم اینه که آدم باید از تلاش های امروز برای لذت بردن در فردا استفاده کنه مثل دیدن عکس های ثبت شده در سفر. متاسفانه دیدگاه دوم با این که طرفدار کمتری دارد مورد تاییدم است.
در ادامه گر عمری بود حاشیه نامه از سفری راه
برق دانشکده قرار بود دو ساعت قطع باشه. ۱۳ دقیقه از قطعی برق گذشته بود که طهورا و آقای الف. بار و بندیلشون رو جمع کردن که برن.
گفتم :"بچهها نرید! فقط یک ساعت و ۴۷ دقیقه مونده!"
آقای الف. گفت:"این جوری که شما ثانیه به ثانیه میشمرید، دو ساعت طول میکشه"
خب مگه مجبوری نمک بریزی برادرِ من؟! یک ساعت و ۴۷ دقیقه با دو ساعت چقدر فرق داره مگه؟ :|
+ هرچند که اونا بردن. منم دو ساعت و نیم موندم ولی برق نیومد.
+ البته شما به این تصویری که من اینجا از آقای الف. ساخ
میگویند انسان،عاشق تصوراتش میشود!اما من،تصوراتم عاشقم شد!در کلبهای که در فکرم ساختم،خندیدم و خندیدی،گریستم و گریستی،گفتم و شنیدم،عاشق شدم وعاشق شدی!اما نه!تو هرگز عاشق نشدهای!این تصویرت بودکه عاشقم بود!آری این تصویرت بودکه با من میخندید،میگفت و میشنیدماما تو هرگز نمیگوییو من میشنوم!صدایت را میگویم،در فکرم!
آیا گذشتن از عشق جایز است؟! باشد من نمی توانم. مگر فرهاد گذشت که من بگذرم. مرا به قلعه قدمگاه بفرست اما امیدی از من نٓبُر. می دانم دیروز گفتم دیگر برایت نمی نویسم، بگذار یک گناهکار باشم اما می نویسم. سوختن یا ساختن؟ من ساختم، عشقت را در قلبم و حال از آن می سوزم. می سوزم که گفتی: اگر منم همین اندازه دوستت داشتم چقدر دنیا قشنگ میشد. درون خود جستجو کن مرا، به هر بیتوته ای، به هر گوشه ای از دلت که تاکنون سر نزده ای، سر بزن. شاید بیابی دل مرا و عاشقش ش
باسلام برهمگی:)) من این وبلاگ رو ساختم برای اینکه تلاش کنم به ارزوی خودم برسم که همون معلمی است خیلی ها این سوال براشون پیش میاد که معلمی شغل خوبی نیست و برو تجربی بخون ولی به نظر من باید اون رشته ای رو که دوست داری بخونی و موفق باشی من خیلی از کسایی رو می شناسم که به خاطر اینکه دوستشون گفته رشته تجربی یا ریاضی فیزیک رو بخون اون ها هم به حرف دوستشون گوش دادند ولی اخرش موفق نمی شوند اون رشته ای که مد نظره ادم در ان موفق میشه خوب داشتم می گفتم این س
گاهی در زندگی یک جورهایی می شودکه... دل و دماغت به هیچ کاری نمی رود! نه سردرد داری... نه از موضوعی خواسته یا ناخواسته ناراحتی... نه کسی خنجر کینه به پشتت فرو انداخته. نه... دوست داری تنها باشی، خودت و خودت به یک گوشه خیره بشوی... سکوت باشد و سکوت و تنها یک نوای ملایم از آهنگی که روحت را نوازش بدهد(مثلا until the last moment) چایت را بنوشی و به هر کس و هر چیزی فکر کنی! رویا ببافی و برای خودت لبخند بزنی! حرف های مادربزرگت را مرور کنی و با انگشتانت بازی کنی... بروی لب
یکسال و نیمه که خریدمش و هیچ اپلیکیشنی رو باز نمی کرد.
حتی مسیجینگ خودش رو هم باز نمی کرد و سریع میبست.
من هیچ اپی این مدت نداشتم و کاربردش برای من کروم بود و تماس و گالری و دوربین!
رفتم به یکی نشون دادم گفت باید اندرویدتون رو عوض کنید.
خب منم تنبلتر از این حرفها بودم و با همون ساختم.
و برای همین بچهها اصلا سراغ گوشی من نمیومدن چون چیزی نداشت.
تا همین چند روز پیش که نیم ساعت گلپسر این گوشی رو برداشت باهاش ور رفت.
از اون روز درست شده و م
دیگه تمومه هرچی بهم گفتی دروغه
اون که عاشق باشه هیچوقت از پیش عشقش نمیره
برو دیگه نده منو عذابم، ما دیگه نمیمونیم برا هم
تو خراب کردی همه رویایی رو که واسه تو ذهنم ساختم آره نامرد
چرا بازی دادی قلب منو ؟ دارم دیوونه میشم تو نرو
گفتی همیشه من کنارتم ولی رفتی واسه همیشه تو
چرا بازی دادی قلب منو ؟ دارم دیوونه میشم تو نرو
گفتی همیشه من کنارتم ولی رفتی واسه همیشه تو
آروم نمیگیره این قلبم …
آسون دادیم همو ما از دست
داغون شدم من از بس برو برنگرد
برو د
روزی پدر و پسری بالای تپه ی خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا می کردند با هم صحبت می کردند. پدر می گفت: اون خونه را می بینی؟ اون دومین خونه ایه که من تو این شهر ساختم. زمانی که اومدم تو این کار فکر می کردم کاری که می کنم تا آخر باقی می مونه. دل به ساختن هر خانه می بستم و چنان محکم درست می کردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه. خیالم این بود که خونه مستحکم ترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونه های من بعد از من هم همین طور میم
مهر 1393 بود که یک پیج دانشجویی برای دانشگاه زدم. چند وقت بعد هم کانال تلگرامی اش را ساختم. تا مدت ها پادشاه پیج ها بود. تا جایی که روابط عمومی دانشگاه از تصاویر ارسالی و تولیدی آن می دزدید! امشب آخرین پست پیج و کانال را گذاشتم و بدین ترتیب در 20 اردیبهشت 98 پرونده این رسانه دانشجویی بسته شد. بخش زیادی از تجربه های رسانه ای را از این صفحه و تعامل با کاربرانش دارم.
پ.ن: سخت بود، ولی بالاخره پرونده اش را بستم!
گمونم بدترین اتفاق این روزا اینه که توی وبلاگم پست جدید نمیذارم. بهترینش؟ دوست جدیدم که هر روز نقطه اشتراک تازه ای بینمون پیدا میشه، تجربه های جذاب جدید و دنیای شلوغی که دور و برم ساختم، همکارام و دانش آموزام و محل کاریم که همگی رو دوست دارم.
سرنوشت هم همچنان سرگرم شوخی کثیف خودشه و من رو با صدا و لهجه ای که دست کم توی این منطقه به ندرت شنیده میشه به بازی گرفته.
سلام عزیزم.
عرفان عزیزم. هزار بار فکر کردم که بگویم یا نه. خواستم که ساکت بمانم. اما طاقت نمیآورم که برای بار هزارم هم نگویم که دوستت دارم و تولدت چه قدر برایم مبارک است. تو جگر گوشهی منی عرفان که من توی قلبم و مغزم تماما احساست میکنم و میبینمت و در آغوشت میگیرم و میبوسمت که بدانی من اگر برادری( هم استخوان و خاکی) داشتم و میساختم در ذهنم شکل تو را باید میگرفت. دوستت دارم و جز این هیچ ندارم.
دختربچهی احمقیام اخیراً یا شاید تماما ک
کلهی سحر تشکش را بدرود میگفت و قدمزنان میرفت سهچهار تا بربریکنجدی سفارشی از آقا ذوالفقاری میخرید.هفت نشده،همه را بیدار میکرد.کمکم،صدای گلهی همه بلند میشد که : آخر کدام آدم عاقلی جمعه را هفت صبح بیدار میشود؟
خلاصه،حرف حرفِ او بود.همه را دور یک سفرهی کوچک جمع میکرد،به صرف نان پنیر گردو و یک لیوان چای ناقابل.البته،من کمتر طعم این لذت را چشیدهام؛نوه ی تهتغاری و عزیز دردانهی بابابزرگت که باشی، همیشه میگذارد بیشت
کلهی سحر تشکش را بدرود میگفت و قدمزنان میرفت سهچهار تا بربریکنجدی سفارشی از آقا ذوالفقاری میخرید.هفت نشده،همه را بیدار میکرد.کمکم،صدای گلهی همه بلند میشد که : آخر کدام آدم عاقلی جمعه را هفت صبح بیدار میشود؟
خلاصه،حرف حرفِ او بود.همه را دور یک سفرهی کوچک جمع میکرد،به صرف نان پنیر گردو و یک لیوان چای ناقابل.البته،من کمتر طعم این لذت را چشیدهام؛نوه ی تهتغاری و عزیز دردانهی بابابزرگت که باشی، همیشه میگذارد بیشت
ممکنه فعالیتم رو در اینستا شروع کنم و اینجا کمرنگ تر باشم و یا اصلا نباشم
ادامه دادن و بروز رسانیش هم به خیلی چیزا بستگی داره
ولی فعلا یه پیج ساختم ببینم چی میشه
با اینکه خوشم نیومده هیچوقت ازشولی این آدرس Poorebrahiim
هرچند بعید میدونم بلاگرهاااا محیطی جز وب رو پسند کنن و دووم بیارن
خیلی خوبه که بدونی به یه جایی تعلق داری و دلت پر بزنه برا برگشتن بهش
من اومدم که بمونم تا وقتی که هستم
تا وقتی حس تعلقم به اینجا باقی بمونه
از روزی که وبلاگو ساختم 577 روز میگذره اما هیچی نوشتم و به هیچکس سر نزدم
اومدم بمونم
و مینویسم که یادم نره من به نوشتن زنده ام
همه ی ماها همینطوریم
نوشتن و نوشتن ...
عجیب بود ، آروم بود ، من ایده آلی نداشتم ولی اون قطعا ایده آل بود . دیدنش عین تابش خورشید به آدم ؛ تابش هزاران هزار ذره ی آرامش بود . آغوشش؟ امن بود ، خواب راحت بود ، کرور کرور عشق بود . دلم دوباره وجودش رو میخواست . با خندیدنش ستاره ها تو دلم میدرخشیدن . اصرار داشت به ما شدن ، به بودن تا آخرش . از من؟ از من تاخیر بود ، شاید هم عذر تقصیر بود ، دل نگرانی بود . رویا بود ، خواب بعد اذان بود ، بیدار شدم نبود ، میشناختمش؟ نه ؛ اما شاید تو رویا خیلی اره ، دوبا
چهار برادر خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و آدم های موفقی شدند. چند سال بعد، بعد از میهمانی شامی که با هم داشتند در مورد هدایایی برای مادر پیرشان که دور از آنها در شهر دیگری زندگی می کرد، صحبت میکردند.
اولی گفت : من خانه بزرگی برای مادرم ساختم.
دومی گفت : من یک سالن سینمای یکصد هزار دلاری در خانه ساختم.
سومی گفت : من ماشین مرسدس با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره.
چهارمی گفت : همه تون میدونید که مادر چه قدر خواندن کتاب مقدس را دوست د
میدونی شاید یه روز یه فیلم درباره لکنت کردن ساختم. یه فیلم از این که اون لحظه چه اتفاقی داره میافته و غیر بازیگر نقش اصلی، نقش پرده سینما رو هم توی فیلم بازی کنی و بتونی چهره کسایی که رو به روشون قرار داری، چهره تماشاگرا رو ببینی. دیدن چهره آدمایی که لکنت کردنت رو میبینن خیلی دردناکه و تا مدتها حالت رو میگیره، شاید تموم طول مهمونی، شاید تمام طول شب.
دیدن این فیلم قطعا حس خوبی نخواهد داشت، پس تماشای اون رو به هیچ رده سنیای توصیه نمی
همیشه معتقد بودم و خواهم بود که بدترین عذابی که یه نفر میتونه متحمل بشه، فرزند اول بودنه.خیلی سخته که همه ازت توقع داشته باشن که سنگ صبور خواهر برادارای کوچیکترت باشی، اما خودت ندونی سنگ صبور چیه. ازت بخوان تکیهگاه باشی واسشون اما خودت پشتت خالی باشه. محرم راز باشی در حالیکه همه نامحرمن واست. مرهم زخماشون باشی در شرایطی که وقتی خودت زخمی میشی، جای زخمو بیشتر فشار میدی تا انقدر خون بیاد که بالاخره بند بیاد. رفیق باشی وقتی رفیق خودت
علامه طباطبـــایی:
با طهارت نفس و صفای باطن بسیاری از مجهولات و مشکلات علمی حل می شود. از بو علی سینا نقل شده است که راجع به مساله ای چهل بار دقت کردم ؛ و نتوانستم بفهمم ؛ ولی وضو ساختم و دو رکعت نماز به جا آوردم ؛ سپس آن مسأله برایم روشن شد
از همون بچگی نگران از دست دادنت بودم..خیلی شبا، قبل اینکه ازدواج کنیم میومدم بالا سرت و خوابیدنت رو تماشا میکردم تو دلم میگفتم خوش به حال شوهرش که تو هرشب کنارش اینقدر قشنگ میخوابی
طاقت حتی یه لحظه ناراحتیت رو هم ندارم. نه من نه فائزه..یه قطره اشکت رو که میبینم دلم میخواد عالم و آدم رو قتل آدم کنم ولی با این حال هیچکسی هم نمیتونه تو این دنیا مثل تو منو عصبانی کنه که دیگه کنترل عقلی خودمو از دست بدم
همیشه نگرانت بودم و هستم آخه مهربونی زیاد از حد
من فندق ۲۰ سال دارم!
در جست و جوی راه جدید
به قول دختر فرانسوی ام just trying to find the way
میدانی!من طی این بیست سال؛نجنگیده ام برای انچه لایقش بودم؛برای چیزهای کم اهمیتی زمان گذاشته ام ؛گاهی هم خوب عمل کردم گاهی هم بد...و در کل راضی نبودم ....
الان در حالی که این بلاگ رو ساختم که میدانستم باید ثبت کنم ....باید حالا همین روزی که تصمیم گرفتم زندگی ام را با چنگ و دندان حفظ کنم باید ثبت کنم این تلاش فندق رو ....
باید تغییر این دختر بچه ۲۰ ساله رو مکتوب کنم
شاید که
دیشب سالگر فوت پدر شوهرم بود
همسر سردرد گرفته بود شدید
دم عوارضی به مادرشوهرم زنگ زد و هماهنگ کرد و برگشتیم خونه.
طفلکی همتا وقتی فهمید چقدر ناراحت شده بود و نگران بود....
امروز عصری خونه مادر شوهرم بودیم
به مادر شوهرم گفتم قرار بود به کسی نگید دیگه ناراضی بودین و می دونستیم اونها زنگ می زنن و ...
اونها می خواستن مادرشوهرم هم با ما مخالفت کنه
گفته چرا شما چیزی نگفتی و زندگی رو این دختر ساخته و الان اینجوری و اونجوری
مادر شوهرم هم گفته، منم گ
بدست باد گهگاهی سلامی میرسان یارا
که از لطف تو خود آخر سلامی میرسد ما را
خنک باد سحرگاهی که در کوی تو گه گاهش
مجال خاک بوسی هست و ما را نیست آن یارا
شکایت نامه شوق تو را بر کوه اگر خوانم
ز رقت چشمهها گردند گریان سنگ خارا را
ز رفتن راه عاجز کرد و ره را نیست پایانی
اگر کاری به سر میشد، ز سر میساختم پا را
ز شرح حال من، زلف تو طوماری است سر بسته
اگر خواهی خبر، بگشا، سر طومار سودا را
شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمیبینم،
well
من این قدرت رو دارم، که به عنوان یه دختر، و یه انسان!
که یه کاری کردم با این جدی بدبخت
که بچه هم همه عکساشو دیلیت کرد، هم وضعیت خودش رو به last seen recently تغییر داده.
میدونین،
بهش اهمیت میدم،
چون وقتی من هیچی نبودم اون به من اهمیت داد.
از طرف آدم مزخرفیه و شخصیت مزخرفی داره، و بدقولو دروغگو و خالی بند و بهروز پیرپکاچکی هست،
ولی اینها دلیل نمیشه که من ازش غافل شم.
میدونم تنهاست
میدونم ب کمک نیاز داره.
ولی خب بنده، به عنوان یه خنگول، این قدر
در این مطلب کدی را میگزارم که با آن میتوانید گرادینتی به شکل اینساگرام بگزارید.
وارد قسمت ویرایش css شوید
.title-left {
عبارت بالا را در قسمت جست و جو بنویسید.
حالا background را پاک کنید.به جای آن کد زیر را بزارید:
background-image: linear-gradient(45deg,#f9ed32 0,#f9ed32 35%,#ee2a7b 60%,#002aff 100%);
این کد را من به همراه دوست خوبم حسام صائمی ساختم.
البته کد اولیه را از وبلاگ ایتک برداشتیم و آن را ویرایش کردیم.
سوالی بود در خدمتم
دانلود آهنگ جدید میثم حسینی به نام ساده
Текст песни Sade Meysam Hoseini
تو بودی که غمای من با لبخند تو پنهون شدТы был тем, кто скрыл мое горе с твоей улыбкой
ولی وقتی که میرفتی جدایی هم یه قانون شدНо когда вы ушли, разделение стало правилом
نمیدونم که اینو اون تو ذهنت چی ازم ساختم
ادامه مطلب
نخست باید از او میپرسیدم که چگونه به اینجا رسیده و سپس میبایست کشف میکردم که چه چیز یا چیزهایی او را از بیش از این پیش رفتن در این مسیر بازداشته است. اما همه "باید"ها را در دالانهای بیتوجهی ذهنم رها ساختم و تنها اندیشیدم اکنون که به این نقطه رسیده است، چگونه جانش را از او بستانم و دچار مرگش کنم. سرنوشت او چنان در دستان من جای گرفته بود، که گویی گردنش را میان دو دستم میفشردم و او، هر آن که میگذشت، به بازگشت به هیچ، نزدیکتر میشد.
دانلود آهنگ ماکان بند ناخدا
Macan Band - NaKhoda
موزیک جدید و شنیدنی از گروه ماکان باند بنام ناخدا همراه با متن و دو کیفیت عالی از جاز موزیک
دانلود آهنگ با کیفیت 128
دانلود آهنگ با کیفیت 320
متن آهنگ ناخدا ماکان بند
کشتی من به گل نشست ناخدای خوبی نداشتتن شکستمو ندید منو رو موج تنها گذاشتبه شوق مقصدی قشنگ تنمو به دریا زدم دستم تو دست ناخدا میگفت که راه رو بلدماعتماد کردم بهش عاشقش شدم شدید اما این عشق منو ناخدا هیچوقت ندیداین وسط افتادم و کسی منو نمیفهم
قضیه اینه دلم میخواد وا بدم. دلم میخواد همهی رویاهامو خاک کنم و وا بدم از تصویرایی که تو ذهنم ساختم. شاید الان بیشترین چیزی که دلم میخواد اصن همینه. تسلیم شدن. نمیدونم چرا اون صدای درونم خفه نمیشه و میگه دووم بیار. میگه گوشتو به توران خانوم بده که میگفت غم بزرگو به کار بزرگ مبدل کرده. قلیم میسوزه، سرم درد میکنه، و انرژی ندارم دیگه من. همش یاد اون حرفت میفتم که میگفتی انرژی ندارم من. نازنین انرژی ندارم. حالا من مدتهاست انرژی ندارم و سینه خیز ا
دیدم وبلاگ خیلی ساکته این بازی که قبلا ساخته بودم رو گذاشتم.من بازی عصر شیطان رو برای رقابت با رزیدنت اویل ساختم ولی ...
بقیشو خودتون حدس بزنید ...
ویژگی ها:
*محیط جذاب
*مراحل متنوع
*حجم کم
*گرافیک ساده
*2/5 بعدی خخخخخخ
*ساخته شده با گیم میکر استودیو 1.4
باکس دانلود
لینک دانلود مستقیم
حجم : 9.4مگابایت
سازنده : محمدصالح کامیاب
متن آهنگ بازی دادی محمدرضا گلزار
چرا بازی دادی قلب منودیگه تمومههر چی بهم گفتی دروغهاون که عاشق باشه هیچوقتاز پیش عشقش نمیرهبرو دیگه نده منو عذابمما دیگه نمی مونیم برا همتو خراب کردی همه رویایی رو که با تو ذهنم ساختماره نامردچرا بازی دادی قلب منو
ادامه مطلب
سلام امروز ۹۸/۱۱/۲۹ روز سهشنبه است که این وبلاگ رو ساختم.
خیلی وقته که دنبال جایی میگشتم تا از روزمرگیهام بنویسم یه وبلاگ دیگه تو wordpress هم درست کردم و نمیدونم چرا اینجا راحت نیستم برای نوشتن شاید چون فیلتر نیست و هی نوشته طبق قوانین جمهوری اسلامی
ادامه فعالیتم در دوتا وبلاگ بستگی داره به دوستایی که پیدا میکنم
اصلا نمیدونم فضاش چجوریه
اصلا نمیدونم کسی اینارو میخونه یا نه...(چقدر ایموجیهاش مسخرن)
خیلی خوب در این تمرین میخوایم در مورد اضافه کردن کلیدواژه و انواع انطباق کلیدواژهها در گوگل ادوردز صحبت کنیم. خب تا اینجا اولین تبلیغ گوگل را در گروه تبلیغاتی خودم ساختم، کفشهای قرمز و میخوام اسکرول کنم تا به بخش کلیدواژهها برسیم. خب در ابتدا یک کلیدواژه با انطباق وسیع رو وارد میکنم.
ادامه مطلب
بسم الله رمز ورود هر کاری است و سلام گفتن عالی ترین کلمه برای آغاز هر ارتباطی است؛ پس سلام برای همه کسانی که دارن این مطلب رو می خوانند.
من این وبلاگ را ساختم تا انگلیسی را برای شما هر روز درس بدهم. امید است که روزی بیاید که از مطالب استفاده کافی را برده باشید و به انگلیسی مسلط شوید.
محتواهای این وبلاگ عبارت خواهد بود از :
لغات
جملات
گرامر
صدا یا آهنگ
فیلم کوتاه
کتاب به صورت پی دی اف
بعد سلام ، بهترین عبارت معرفی می باشد پس من خودم را معرفی می کن
چون خبر آراستگی فوج من به شاهان بدخشان رسید مستعد جنگ شدند کنکاش در این دیدم که پیشدستی کرده تا ایشان لشکرهای خود را جمع سازند ایشان را درهم شکنم و ایلغار کرده خود را به طالخان رسانیدم
چون خبر رسیدن من به طالخان به مسامع شاهان رسید از راه مصالحه درآمده ملازمت کردند من از کنکاش خود راضی شدم و دیدم که غلط نکرده بودم و سلطنت من در ولایت بدخشان رواج یافت و اکثری از سپاه بدخشان آمده ملازمت اختیار کردند
کنکاش یازدهم که در رواج سلطنت خود کردم این
متن این پست این بود:
(این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم ا
خیلی خوبه که بدونی به یه جایی تعلق داری و دلت پر بزنه برا برگشتن بهش
من اومدم که بمونم تا وقتی که هستم
تا وقتی حس تعلقم به اینجا باقی بمونه
از روزی که وبلاگو ساختم 577 روز میگذره اما هیچی نوشتم و به هیچکس سر نزدم
اومدم بمونم
هستم اما تا اواسط تیر ماه کمتر بخاطر کنکور جان که ببینیم چی میخواد برام داشته باشه با خودش خوشی یا ناراحتی ...
به هر حال مینویسم که یادم نره من به نوشتن زنده ام
همه ی ماها همینطوریم
نوشتن و نوشتن ...
سلام کاربران این بازی را در عرض 1 ساعت ساختم لطفا نظرتان راجع به بازی بگید:)
نکنه:این بازی برای کامپیوتر ساخته شده:)و در دامنه وبلاگ خودمان بازی خواهید کرد مثل سایت فلش خور:)
برای بازی کردن به وبلاگ زیر بروید:
http://maxversion.rozblog.com/
دانلود آهنگ بازی دادی از محمدرضا گلزار
برای دانلود آهنگ بنازم من اون قد و بالاتو دو تا چشمای مست و گیراتو از محمد مهراد اینجا کلیک کنید
همه رویایی رو که واسه تو ذهنم ساختم آره نامرد چرا بازی دادی قلب منو دارم دیوونه میشم تو نرو گفتی همیشه من کنارتم ولی رفتی واسه همیشه تو
میخواستم در تاریکی به دیگران، دنیای اطرافم را نشان دهم، خودم را و تو را به خودت.
میخواستم سرِ به سنگ خوردهام را باز بکوبم به سنگ. به سنگ، دیدن را بفهمانم. سرم باز خورد به سنگ و باز نفهمیدم.
در انجماد ذهنم سالهای سیاهیست که سراسر به تباهی رسیدهاند، کودکانی که صدا را شنیدهاند، به طناب آویزان شدند و گردنِ کشیده، تاب خوردهاند. چه دیوانه ها که با دست خود، زنجیر به دست و پای خود زدند. سربازانِ بی سلاح که بر خلاف میل، رفتند به جنگ خویش و ب
دانلود آهنگ برو رد کارت شدم بیخیالت علیسا (بر رد کارت همه چی حلالت)
دانلود آهنگ جدید علیسا به نام برو
متن آهنگ علیسا برو
این دیوونه از دست کارای تو در اومده کفرش
خیلی چیزارو به هر غریبه که نمیشه گفتش
فکر میکنی بچم منو مثل موهات میپیچونه
دم شما گرم و فروتختی ما رو توی این گرونی
دانلود آهنگ علیسا برو
برو رد کارت شدم بیخیالت تو سرم پر مشغله فکری
بر رد کارت همه چی حلالت بیاد اون روز که بفهمی کت تنه کیه
برو ترکم کن و بیخیال منو خاطراتی که واسه تو ساخ
در دریایی از عبث گم شده بودم دریایی تا نصفه غرق شده در طعم شرین خیال داشتن تمنا. درون قایقی چوبی نهاد، هندزفری توی گوشم و قدم زنان دوره میکردم خاطرات شیرینی از عشق واقعی ام که روی عرشه ی آن کشتی ای بود که ازش جا ماندم. آب جمع شده در حفره دهانم را قورت میدهم چه شیرین راحت الحلقوم می شود. چشم در پشتت دارم تو میروی نه با قلبت ولی میروی همان دم که می روی وجودت به اینجا عادت ندارد دنبالت تلوخوران راه می افتد. انگار نه میتوانی همه دلت را با خودت ببری نه
هوالرئوف الرحیم
چند دقیقه. شاید یک ربع حداکثر زمانش بود:
خودم و بچه ها رو زائر کربلا تو اربعین تصور کردم.
کاخ رویاهام رو ساختم. همینطوری آجر به آجر.
رسیده بودم به اینکه شیر خشک رو چطوری تهیه کنم که یهو...
رضا زد به شوونه مو بهوشم آورد...
اینطور بگم که انقدر غرق ماجرا بودم، شاید واقعا اونجا بودم. شاید اسمم نوشته شد...
جوونهایی که دارن می رن...
تا می تونن لذتشو ببرن...
آرزوی خیلی هاست آنچه نصیبشون میشه...
خیلی از کسایی که حسابی زمینی شدننن...
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دونفر با هم حرف می زدند...یکی خدا و دیگری بنده. کلمات رد و بدل شده حکایت از مسلط بودن خدا و مرتبه بلند او داشت.
بنده گفت: خدایا هر چیز برای من سخت است برای تو راحت است... تو مسلطی ولی من در سلطه تو راحتم
خدا گفت: تو را برای خودم ساختم... مخلوق طاغوت شکن من... با اذن من مختصات قدرت را عوض کن.
طاغوت گفت: بی اذن من حق ایمان آوردن به خدا را نداشتی...
بنده گفت: خدا با آن همه قدرت مجبورم نکرد...تو ه
تا حالا شده بکوبین از اول کل هدفاتون رو بسازین؟من کوبیدم و از نو ساختم . کل پلنهای زندگیم رو عوض کردم . این یعنی همه چی بروز و آپدیت شد . میخوام بگم قسمت ۱۵ پادکستمو گوش بدید . بزودی میاد . و اینکه قرنطینه ما رو پاره کرد ولی من دارم با قدرت کارهای جدیدم رو شروع میکنم . دوباره طراحی وب دارم میکنم . دوباره آستین زدم بالا که یک پورتفلیو قوی بسازم . یه مدت دور بودم از همه چی و حالا میخوام نزدیک بشم این وبلاگ هر روز صبح توسط اینجانت به طور کامل با الکل
مادر دریا
موجودی نیمه ماهی نیمه زن که در باور مردم جنوب نگهبان آبهای خلیج فارس و من عروسکش رو بصورت ذهنی و بر اساس قصه ای که خوندم ساختم
در بعضی افسانه ها اومده که مادر دریا در اعماق آب همواره نوزادی در آغوش داره و از صیادان مروارید که به اعماق آب برای صید میروند میخواد که پیشش بمونن و اگر صیاد محو تماشای مادر دریا بشه نفس کم میاره و میمیره
و گاهی از صیادان میخواد که برای بچه اش گهواره بیارند
اندازه ی اندوهم ، اندازه ی دفتر نیست
شرح دو جهان خواهش ، در شعر میسر نیستیک چشم پر از اشک و ، چشمِ دگرم خون استوضعیتِ امروزم ، آینده ی مجنون استسر باز نکن ای اشک ، از جاذبه، دوری کنای بغضِ پر از عصیان ، این بار ، صبوری کنمن اشک نخواهم ریخت ، این بغض ، خدا دادیستعادت به خودم دارم ، افسردگیم عادیستپس عشق به حرف آمد ، ساعت دهنش را بستتقویم به دستِ خویش ، بندِ کفنم را بستاو مرده ی کشتن بود ، ابزار فراهم کردحوایِ هزاران سیب ، قصدِ منِ آدم کردلبخند م
توی پست الگوهای کاری به نقل از دوره ی کوتاهی که گزارشش رو نوشتم، سایت trello را به عنوان یک سایت مفید برای مدیریت پروژه معرفی کردم. امروز برای پروژه ای در آن حساب کاربری ساختم. امتحان کردم و دیدم قالبی برای پروژه های طراحی بازی هم دارد. البته که اساسا قالب هایش چندان از هم متمایز نیست و بدون استفاده از قالب های آماده هم به سادگی میتوان امکانات قالب ها را بازسازی کرد اما به هر حال پیدا کردن این قالب خاص برایم هیجان انگیز بود. می خواهم مدتی از این
قبل از دیدن فیلم متن زیر رو بخونید... لینک دانلود در انتهای متن نوشته شده می باشد...
کار ما از تقلید گذشته ما نویسنده ایم ! هرکس با انتخاب هاش نویسنده فیلمی هست که توی این زندگی بازی میکنه اغلب انسان ها بجای اینکه نقش خودشون رو بازی کنن میان از نقش بقیه توی زندگی تقلید میکنن چشم و هم چشمی میکنن به قول معروف رقابت میکنن اما این نکته رو نمیدونن که رقیب هرکس خودشه نه کس دیگه باید با خودت رقابت کنی و خودتو پیدا کنی نه اینکه با بقیه مبارزه کنی آخرش به
امروز برای خودم بیکار تو خونه نشسته بودم با خودم گفتم چرا بیخیال شبکههای اجتماعی نمیشم؟ چرا از اون توییتر لامصب بیرون نمیکشم و ترکش نمیکنم؟ بنظرم رسید که برای رهایی از اعتیاد به شبکههای اجتماعی نیاز به یه اعتیاد جدید اما قدیمی دارم :دی اینطوری شد که اینجا رو راه بندازمو و بجای شر و ور گفتن تو توییتر حرفامو اینجا بزنم.
حالا نه که از دهانم دُرّ و گهر روانه بشه بلکه صرفا اتفاقات روزانه یا اونچیزهایی که برام جالبه رو اینجا بنویسم. نتیجتا
داشتم الان فکر میکردم که خوب! بعد که طرحم تموم شه چی؟ چیکار کنم؟ کجا؟ چی؟ بعد این زید ما، کی میخواد دست ما رو بگیره ببره خونه بخت؟ اصن دست ما رو میگیره واسه بخت مخت؟ بعد من پاشم برم شهر غریب. نه دوستی نه فامیلی نه اشنایی. نه حتی خیابوناشو بلدم. بعد اونوقت مسئولیت خونه، زندگی، ظرف، کار، زید، خودم.
بعد گفتم من پا شدم اومدم طرح، جاییکه کسی تخمش رو نداشت بیاد. بی کس و کار. همه چیز رو از نو ساختم اینجا. چرا نتونم باز؟
خلاصه که، ارامش مغزی روانی روحی به
کتاب"پدران فرزندان نوه ها"تموم شد،قسمت های تکراری انگشت شماری داشت که اون ها رو مشخص کردم،اون مطالب رو در کتابِ "مکتوب"و"دومین مکتوب"خونده بودم.
این کتاب هم مثل مکتوب و دومین مکتوب برش هایی از کتاب ها و اثرهای دیگر نویسنده ها و برخی نوشته های خودِ پائولوِ.
سفر و کارای بعد از سفر و موقعیت های عجیب غریبی که پیش اومد نذاشت که بتونم زودتر کتاب تموم کنم ولی بلاخره امروز صبح انجامش دادم.
نمیدونم کتاب بعدی برای خوندن چی باشه،با خرید کتاب از تهران و ق
درباره این سایت