نتایج جستجو برای عبارت :

سخنی زیبا از حاج اسماعیل دولابی

واکنش آقا امام صادق علیه السلام هنگام شنیدن نام عمر بن خطاب و منصور دوانیقی
شیخ الفقها ابو الصلاح حلبی رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
ورووا عن اسماعیل بن یسار ، عن غیر واحد ، عن جعفر بن محمد قال : كان إذا ذكر عمر زنّاه ، وإذا ذكر أبا جعفر أبا الدوانیق زنّاه .
هر گاه در مجلسی نام عمر و منصور دوانیقی می آمد امام صادق علیه السلام می‌فرمودند: ای زنازاده!!!
تقریب المعارف، تالیف ابو الصلاح حلبی، صفحه ۲۴۸

پس بیایید ما شیعیان نیز به اما
به چه می‌اندیشی!
نگرانی بیجاست...
عشق اینجا
و‎ ‎خدا هم اینجاست،
لحظه‌ها را دریاب
زندگی در فردا
نه، همین امروز است!
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه و زیبا
 
یك زن
برای زیبا ماندن
به دوستت دارم های
مردی نیاز دارد
كه هرروز آرام
در گوشش زمزمه كند
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه کوتاه
 
وقتی انسان‌ها همدیگر را دوست داشته باشند، همدیگر را می‌بخشند. اما وقتی دائما مجبور به این کار شوند، از دوست داشتن دست برمی‌دارند...!
 
++++++++++++++++++++
آویزان شدن چهار تن از علمای ارشد اهل تسنن به قاطر امام رضا علیه السلام !!!
عجلونی از علمای بزرگ اهل تسنن می‌نویسد:
وفی مسند الفردوس لمادخل علی بن موسى الرضا نیسابور بغلة شهباء فخرج علماء البلد فی طلبه منهم یحیی بن یحیی و ابن راهویه و احمد بن حرب و محمد بن رافع فتحلقوا بلجام دابة .
هنگامی كه امام رضا سوار بر قاطر وارد نیشابور وارد شد علما به استقبال خارج شدند و یحیی بن یحیی و ابن راهویه و احمد بن حرب و محمد بن رافع به افسار قاطر امام رضا آویزان ش
اتحاد نوری حضرت امیر المومنین علیه السلام با حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله
سید بن طاووس رضوان الله علیه به نقل از جلد دوم کتاب دلائل الامامة طبری شیعی رضوان الله علیه که امروزه مفقود است نقل کرده است:
فیما نذكره من كتاب (الدلائل) لمحمد بن جریر الطبری، فی تسمیة جبرئیل علیه السلام لمولانا علی علیه السلام فی حیاة النبی صلى الله علیه وآله أمیر المؤمنین وسید الوصیین. فقال ما هذا لفظه: حدثنا أبو الفضل محمد بن عبد الله قال: حدثنا عمران بن محسن بن
   JIKJIK,PISHI              انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{ 
 رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...? 
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها