نتایج جستجو برای عبارت :

به خاطر بسپارید.

تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
همه شان یا به خاطر بوفون رفته اند به یوونتوس،
یا به خاطر عظمت تاریخچه به یونایتد،
یا به خاطر جذابیت پروژه جاه طلبانه، به پاریسن ژرمن.
اخبار فوتبال را که دنبال می کنی عجیب است.
هیچ کس به خاطر پول به هیچ تیمی نمی رود مگر در لیگ چین و قطر!!!

پ.ن: صداقت غربی ها دارد دیوانه ام می کند.
چقدر خوب اند این غربی های قانون مدارِ اخلاق گرا.
رو دلم انگاری یه وزنه ی سنگین و بزرگ گذاشتن خیلی سنگین 
یه چیزی انگار قلبمو فشار میده شاید عذاب وجدان دلاییه که شکستم شاید به خاطر حس نفرتی که تو عمق دلم کاشته شاید به خاطر یادآوری همه ی حماقتاییه که کردم یا به خاطر حرفی که زدم و پاش نموندم 
اگه به خاطر یکی از اینا بود که خوب بود ولی وقتی به خاطر همه ی ایناس میشه نور علی نور . 
کاش میشد یه کاری کنم با این وزنه ی لعنتی کاش میشد درستش کنم این تپش قلبی رو که پایین نمیاد کاش میشد یه کاریش کرد 
دیگه حت
برای قهوه سرد و غذای شب مانده
برای دیدن صدباره ی پدر خوانده
برای آن ها که در تنت مرور شدند
به خاطر آنهایی که از تو دور شدند
به خاطر غزل گیر کرده در دهنت
برای مرده ی جا مانده زیر پیرهنت
برای چاقو دادن به دست های جدید
برای دوست شدن با شکست های جدید
به خاطر همه گریه های نیمه شبی
خدای گم شده در چند جمله عربی 
برای خاطر شعر، این دکان رنگ رزی
برای این ادبیات فاخر عوضی 
به رقص مرگ میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و به جان کندنت ادامه بده
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
از ازل، خواب عشق با آمدن تو تعبیر می شود.
محبت با اجازه تو از کلبه عشق خارج می شود.
صداقت با یاد تو محکم تر گام بر می دارد
و 
احساس با نسخه تو برای آدمیان تجویز می شود.
مادرم ...
ای زیباترین زیبایی عالم ...
ای الفبای وجود من ...
ب خاطر ساعاتی که مرا با خود حمل میکردی 
ب خاطر ساعاتی که مراقب من بودی
از تو سپاس گزارم 
و
ب خاطر مهر مادرانه و نابت
ب خاطر بهشتی که فقط خداوند قیمتش را می داند 
برایم دعا کن ...
دعا کن که در بحبوحه پلیدی ها و ناملایمات روزگار دست
 
رسول خدا (صلی الله علیه و آله):ای بندگان خدا، به خاطر خدا دوست داشته باشید و به خاطر خدا غضب کنید، به خاطر خدا یاری کنید و به خاطر خدا دشمنی کنید،همانا به ولایت الهی نمی رسید مگر اینکه چنین باشید و طعم ایمان را نمی چشید مگر اینکه اینچنین باشید.صفات الشیعه، ص45.
به‌خاطر سین. که امروز زل زد توی چشمام و همه چی‌رو صادقانه گفت؛ زل زد بهم و حقیقت رو -هرچه‌قدر بد و نابود- کوبید تو صورتم. به خاطر سین. که شجاعتش رو بهم داد و یادم داد که باید دستمال ببندم دور چشمام و چشم‌بسته، «فقط و فقط برم».
همه چیز را میشه دوست داشت
مثلا ...
درخت را
نه به خاطر میوه اش،به خاطر سایه اش که بر سر دوست و دشمن می افکنه
دیوار را
نه به خاطر بلندی اش،برای اینکه هیچ وقت پشت آدم رو خالی نمی کنه
دریا را
نه به خاطر بزرگی اش، برای یک رنگی اش،
ادامه مطلب
شما نماز منید. پسرم خواهرت را خوابانده‌ام و حالا همین‌طور که یک دستم به گهواره توست و نیم‌نگاهم به چشمان خواب‌زده و نیمه‌بازت، می‌نویسم. حقیقت این است که شما عشق منید و همه وجودم و تماشایتان لذت‌بخش‌ترین تجربه دنیا، ولی هرچه برایتان می‌کنم به خاطر خداست. به خاطر او که مالک همه‌ٔ عالم است و سخی؛ که شما را به من بخشید. شمایی که دست هیچ بشری قادر به آفرینشتان نبود. زیبایان کوچک دوستتان دارم؛ بیشتر به این خاطر که عاشق خدایتان هستم. 
شما نماز منید. پسرم خواهرت را خوابانده‌ام و حالا همین‌طور که یک دستم به گهواره توست و نیم‌نگاهم به چشمان خواب‌زده و نیمه‌بازت، می‌نویسم. حقیقت این است که شما عشق منید و همه وجودم و تماشایتان لذت‌بخش‌ترین تجربه دنیا، ولی هرچه برایتان می‌کنم به خاطر خداست. به خاطر او که مالک همه‌ٔ عالم است و سخی؛ که شما را به من بخشید. شمایی که دست هیچ بشری قادر به آفرینشتان نبود. زیبایان کوچک دوستتان دارم؛ بیشتر به این خاطر که عاشق خدایتان هستم. 
بسم الله
 
امشب مستند "نان گزیده ها" راجع به کارگران هپکو رو دیدم و بغض کردم.اولش بغضم به خاطر روزهای خوبِ از دسته رفته ی این خاک به خاطر دزدی های ناتموم این آدم ها بود.ولی بعدش بغضم به خاطر ناتوانی خودم بود.که انگار هیچ کاری از دستم برنمیاد و فردا صبح همه ی این ها از یادم میره.از یادم میره و انگار اصلا وجود نداشته.میرم گم میشم تو زندگیِ پر از هوس و لذتِ خودم.انگار نه انگار که کلی آدم همین امشب شب رو با عذاب گذروندن و من هیچ کاری براشون نکردم.یه جا
روز به روز خاطر مبارکمون رو باید آزار بدیم که خاطر نامبارک دیگران و اطرافیان از حرفامون، کِردارمون و افکارمون رنجیده نشه.
کِی برسه اون روزی که بیخیال تموم این مسخره بازیا بشم و بزنم به سیم اول و آخر و برم که خودم باشم و خودم و خاطر مبارک همایونیم اصن.
این که توییترم دارن به حرم سرا و میکده شون تبدیل میکنن از عوارض روشن فکری و آزادی بیانشونه.
بریم که برا آزمون آزمایشی ارشد که جمعست آماده شیم.
چون همیشه نگران فراموش شدنم.
من بقیه رو فراموش نمی کنم.هرگز کسی رو فراموش نکردم.چهره شون از خاطرم پاک میشه ولی خودشون همیشه در من می مونند.بدون چهره ای که موقع فکر کردن بهشون به خاطر بیارم.
نمی دونم من برای بقیه چی هستم.آیا غبار بی چهره ای از کسی هستم که روزی اونجا بود؟
و یا شاید هیچ چیزی نباشم.که امیدوارم این طور نباشه.
بزرگترین ترس من اینه که بلند شم و ببینم دیگه نیستم...و هیچ کسی نبودنم رو نبینه.
چون میخوام به خاطر سپرده بشم.چون میخوام اینجا ب
خواهر دار شدم. خواهرهایی که هنوز معلومم نبود که در پذیرفتن دست محبتشان کوتاهی کرده ام. هنوز معلومم نبود که دزدکی چقدر دل بهشان سپرده ام و چقدر بار تنهایی عاطفی ام را روی دوش مهرشان گذاشته ام. اما همیشه یک چیز سخت این وسط هست. این جور وقتها....این جور دلگشودن ها و دل سپردن ها الان که توی انبساط است و خرم است و خوب است برای روزی که انقباضی پیش می آید مهیایمان می کند یا نه؟
آیا من روزی که کوچکترین ناراحتی و صدمه ای در راه این دوستی ها برایم پیش بیاید
اماره یعنی بسیار امر کننده به بدی. نفس لوامه، همان نفس مومن است که همواره او را در دنیا به خاطر گناهانش وسرپیچی از اطاعتش ملامت می کند. بعضی گفته اند: نفس لوامه، جان آدمی است، چه انسان مومن صالح وچه انسان کافر . برای این که هر دوی این جان ها آدمی را درقیامت ملامت می کنند. نفس کافر، کافر را ملامت می کند به خاطر کفر و فسادش. و نفس مومن، مومن را ملامت می کند به خاطر کمی اطاعتش و این که
ادامه مطلب
یه روز و یه شب محمد حسینو ندیدم دلم براش تنگ شد . نباید به خاطر سختی داشتن بچه ناشکری کنم . خدایا شکرت به خاطر بچه های خوب و سالمی که به ما دادی ...
+ خیلی غصه دندون دردشو می خورم . می دونم خیلی از دندون پزشکی می ترسه اگه ببریمش . خداکنه یه جوری خودش خوب بشه !
رفتیم بیرون ساعت یک بعد از نیمه شب. فقط به خاطر برف. فقط به خاطر اینکه چندین سال بود دم تولدم برف نیومده بود. توی خیابون فقط ما داشتیم راه می رفتیم. انگار یکی داشت اکلیل می پاشید رو زمین. چند ثانیه ایستادم تا یادم بمونه برای بعدها. مثل تمام شب هایی که از بهمن یادم مونده. خوب یا بد. 
یا رب نظر تو برنگردد
تولد امسالم به خودم یه کتاب هدیه دادم. "من سر قولم هستم"
لطفا سر قول‌هات بمون.
پای آروزهات وایسا. براشون زحمت بکش. سختی‌هاشو قبول کن. کوتاه نیا. اگر ترسیدی هم پا پس نکش. اگر نمی‌تونی جلو بری حداقل عقب نرو. یک کم صبر کن. نفس بکش. شجاعتتو جمع کن و دوباره شروع کن.
فقط بدون نباید از رو بری. هر چقدر هم سخت باشه تو باید سخت‌تر باشی.
اگر دردت میاد به خاطر اینه که داری رشد می‌کنی.
اگر واسه تو پیش اومده به خاطر اینه که توانایی حلش رو دار
جاله بدونید که توی نور کم، احساسات آدما بر عقلشون غلبه می‌کنه. اینو از اونجایی فهمیدن که توی یه فروشگاه، اگه نور یه راهرو یه ذره کمتر باشه، خریدارها کمتر منطقی عمل می‌کنن.به خاطر همینه که نور کافه‌ها معمولاً کمه...به خاطر همینه که آدما شبا صادق‌تر می‌شن...
تو کجایی وقتی اشکمو به خاطر دوست داشتنت درمیارن؟ وقتی میخوان به جای من ازت انتقام بگیرن درحالی که من بخشیدمت و رهات کردم تو کجایی ساعت سه و پونزده دقیقه شب؟ به چی فکر میکنی؟ با کی حرف میزنی؟خوابی؟ بیداری؟ روزات چجوری تموم میشن؟ امتحانات چجوری پاس میشن؟ تو کجایی الان که هم باید به خاطر جدا شدن ازت زجر بکشم هم به خاطر اینکه یه دوست روانی دارم که سر تو اذیتم میکنه؟ تو کجایی که بهت غرشو بزنم تو کجایی که حرفمو گوش کنی بگی چشم هرچی تو بگی تو کجایی ک
از ته قلبم دعا میکنم و امیدوارم که فردا این معضل قطعی اینترنت حل شده باشه.نه به خاطر خودم،راستش برای من چندان مشکلی ایجاد نکرده و مساله ای جدی نیست.بلکه به خاطر آدمهای سخت کوش و تلاشگری مثل آی دا و هزاران نفر دیگه مثل اون که نیاز مبرم و شدیدی به اینترنت دارن و این قطعی اینترنت داره زحماتشون رو به باد میده...
فکر می‌کنم لابد یه بخشیش به خاطر اینه که با آدمایی می‌گردم که منو نمی‌فهمن.همیشه لازم نیست بفهمن آدما.شوخی کردنای ساده و وقت گذروندن و حرف زدن این حرفا رو نداره.می‌دونم خوشحال نبودنم به خاطر این چیزای درونیمه ولی امشب به سرم زد شاید به خاطر اینه که اطرافیان مناسبی پیدا نکردم.راستش یه بخشیش به نظرم واقعا به خاطر اینه که بزرگتر از سنمم.بخش اعظمش هم به خاطر حال بدمه.دروغ چرا وقتی بهم می‌گن بزرگتر از سنمم خوشحال میشم چون یه جورایی «فهمیدن» هم
یه وقتایی هم ارزو میکنم مرد عنکبوتی می بودم ، نه به خاطر اینکه جون ادمارو نجات بدم و نه به خاطر اینکه با تار هام از کل شهر اویزون بشمفقط و فقط واسه اینکه بعضی موقع که نشستم و میخوام چیزیو بردارم تار بزنم بهش بکشمش نه اینکه پاشم برم بیارمش
فکر می‌کنم لابد یه بخشیش به خاطر اینه که با آدمایی می‌گردم که منو نمی‌فهمن.همیشه لازم نیست بفهمن آدما.شوخی کردنای ساده و وقت گذروندن و حرف زدن این حرفا رو نداره.می‌دونم خوشحال نبودنم به خاطر این چیزای درونیمه ولی امشب به سرم زد شاید به خاطر اینه که اطرافیان مناسبی پیدا نکردم.راستش یه بخشیش به نظرم واقعا به خاطر اینه که بزرگتر از سنمم.بخش اعظمش هم به خاطر حال بدمه.دروغ چرا وقتی بهم می‌گن بزرگتر از سنمم خوشحال میشم چون یه جورایی «فهمیدن» هم
حقیقتش را بخواهید این دلگیری غروب جمعه غالباً برای من معنا ندارد. یعنی برایم همان‌فدر شیرین و سریع می‌گذرد که ۵ روز تعطیلیِ عید نوروز. یعنی تصور بگنید بعد از ۶ روز کار سخت و زیاد تنها حدود ۱۴ ساعت فرصت دارید تا کمی با فراغ خاطر بیشتری به هر چیزی که دلتان می‌خواهد فکر کنید. حال ممکن است این فکر، فکر به کار باشد، به غم‌هاتان باشد یا اصلا به هرچیز دیگر. مهم این است که با فراغ خاطر است. فرقی هم نمی‌کند که هفت صبح بیدار شوید تا ۱ بعد از ظهر. مجددا ف
حقیقتش را بخواهید این دلگیری غروب جمعه غالباً برای من معنا ندارد. یعنی برایم همان‌قدر شیرین و سریع می‌گذرد که ۵ روز تعطیلیِ عید نوروز. یعنی تصور بکنید بعد از ۶ روز کار سخت و زیاد تنها حدود ۱۴ ساعت فرصت دارید تا کمی با فراغ خاطر بیشتری به هر چیزی که دلتان می‌خواهد فکر کنید. حال ممکن است این فکر، فکر به کار باشد، به غم‌هاتان باشد یا اصلا به هرچیز دیگر. مهم این است که با فراغ خاطر است. فرقی هم نمی‌کند که هفت صبح بیدار شوید یا ۱ بعد از ظهر. مجددا ف
دو روزی میشه که ساعت دیواری اتاق خواب مونده و یه ساعتی عقب افتاده. البته کار می کنه اما هر چند وقت یکبار که میزونش می کنم یک روز صبح پا میشم می بینم که یه ساعت عقب افتاده. حالا نمی دونم به خاطر نامیزون بودن روی دیواره، به خاطر قدیمی بودن، یا واقعا باتریش ضعیف شده. یا شاید هم با من لج کرده.
#فوری۱- ویروس کرونا از ویروس آنفولانزا ضعیف‌تر است؛ یعنی احتمال اینکه افراد به خاطر کرونا فوت شوند، کمتر از احتمال فوت به خاطر آنفولانزا است. مثلا خوب است بدانیم در پاییز امسال ۵۶ نفر در ایران و ۸۵۰۰ نفر در آمریکا به خاطر آنفولانزا درگذشته‌اند.۲ - این بیماری تنها برای افرادی خطرناک است که بیماری زمینه‌ای یا بالای ۵۰ سال داشته باشند. هیچ فوتی در کودکان زیر ۹ سال مشاهده نشده.۳ - حتی در صورت ابتلا به این ویروس، مرگ حتمی نیست! در چین حدود ۱۶ هزار
من دلیل اینکه میخواستم همیشه تنها باشم به این خاطر بوده که 
۱ - قصد ازدواج ندارم ( به دلیل جسمی و آسیب های که از لحاظ روحی دیدم به خاطر این شرایط جسمیم نمیخوام به کسی دیگه ای ضربه بزنم) 
۲ - از وابستگی می ترسم وابسته بشم به کسی!
اما نمیدونم چرا گیر داده ام به پشتیبان خانم مهسا آ و هی بهش پیام میدادم گمونم باید ازش فاصله بگیرم بهتره.
 به‌خاطر آن صبح روشن که نور در کوچه می‌پاشد و لنگه کفش کتانی آویزان از سیم برق در نسیم تاب می‌خورد. به‌خاطر گربه‌ی کوچک پشمالویی که خمیازه‌کشان سرکوچه به انتظار من می‌ایستد. برای چنارهای بلند خیابان که با خم‌کردن شاخه‌هایشان به‌هم سلام می‌کنند. برای گنجشک‌های خاله‌زنک جلوی صف نانوایی. به محله‌ی قدیمی ما و خانه‌های پرقصه‌اش، به روضه‌های خانگی و پیرزن‌های خمیده و قاب عکس بچه‌های دور از خانه و رفته‌ و نیامده‌شان. برای مادرم، برا
تورو خدا زود ازدواج کنید,زودم بچه دار بشید.به خاطر خودتون نه,به خاطر بچه‌هاتون زود ازدواج کنید.
وقتی توی چهل سالگی بچه دار میشید,بچه‌تون تربیت بهتری رو دریافت میکنه درست,ولی نتیجه‌اش میشه اینکه توی جوونی تغییر نسل فامیلش رو میبینه,توی سن کم ضعیف شدن, پیر شدن و از دست دادن تک تک عزیزانش رو میبینه.
باهاشون این کار رو نکنید!
چیزی بین غصه و درده که اونقدر خوب نباشی که به دردی بخوری که دوست داشتی می خوردی، ولی خب همینه دیگه.
برو درخشان شو... 
نه به خاطر به دردی خوردن، که این حاصل می شه. ولی به خاطر اینکه به خود ارزشمندت نزدیک و نزدیک تر شی.
 
یاری که دلم خستی، در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد، تا باد چنین بادا.
 
زان خشم دروغینش، زان شیوه ی شیرینش.
عالم شکرستان شد، تا باد چنین بادا.
گاندی قشنگ میگه:" اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن 
ناپلئون میگوید: "دنیا پر از تباهی است،نه به خاطر وجود آدمهای بد،بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب."
وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم:" مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه، نه آگاهشون !
یکی از تاثیرات خوب بیان روی من این بود که یا کتاب ها دوست شدم البته فقط کتب غیر درسی⁦;-)⁩
به خاطر بسته بودن کتابخانه ها این ایام رفتم اشتراک بینهایت برنامه طاقچه گرفتم
یعنی من شب گرفتم، صبحش پیامک آمد از کتابخانه که به خاطر کورونا و... اشتراک بینهایت طاقچه برای شما فعال شده:/
 
+ راستی یه تخم مرغ دیگه هم پیدا شد، علاوه بر قبلیا:)
شنیدید می گن نذارید کسی زیاد تنها بمونه، عوض می شه؟ یا، کسی تا حالا به خودتون گفته «تنهاییتو کش نده، عادت می کنی، سخت گیر میشی.»؟تنهایی طولانی مدت تو رو به خودت نزدیک می کنه. خودتو بهت می شناسونه. مخصوصا قدرت ها و تواناییاتو. و وقتی بدونی نه از دست دادن هیچ چیز تو رو می کشه، و نه نداشتنشون برای مدت طولانی یا حتی هیچوقت، دیگه حاضر نمی شی آرامش، صلح، راحتی فکر و زمانتو از دست بدی. و این به خاطر ترس، انزوا یا نفرت از همه نیست! به خاطر درک تازه ای از
دوست داشتن یه ادم مثل نقل مکان کردن به یه خونست . اولش عاشق همه چیزایی میشی که برات تازگی دارن.هر روز صبح از اینکه میبینی همچیز بهت تعلق داره حیرانی.....
بعد به مرور زمان این دیوار ها فرسوده میشن . چوب ها از بعضی قسمت ها پوسیده میشن و میفهمی که عشقت به اون خونه به خاطر زیبایی هاش نیس بلکه به خاطر عیب و نقص هاشه ....

ادامه مطلب
 
همیشه آروز داشتم
اگر دوستانم از من می خواهند دفاع کنند به خاطر حق دفاع کنند نه به خاطر محبت و دوستی.
اگر به من علاقه مندند به خاطر ادای حق باشد نه رحم و شفقت به دوستی دلسوخته و رنجیده.
 
بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 156
احساس میکنم آدم بدیم. به خاطر این که هیچکاری نمیکنم یا حتی کارایی میکنم که به نظر اشتباست از خودم متنفرم. . نمیدونم اشکال کارم چیه. نمیدونم چجوری باید درستش کنم. میترسم ادم مزخرفی باشم به خاطر همین متنفرم از ترس این که مزخرف باشم. 
_شکلات تلخ_ فقط صبحانهبه خاطر هورمون شادی و آنتی اکسیدان
گوشت_فقط ناهاربرای اینکه اهنش جذب شه. وعده شام نباشه چون هضمش اذیت کننده ست و 5 ساعت باید زمان داشته باشه
آجیل_ظهربه خاطر کالری و انرژی ای که داره شبها ممنوعه
پرتقال_میان وعدهبالا بردن سوخت و ساز و متابولیسم
_پاستا_ناهارو صبحانهفیبرش زیاده
گوجه فرنگی _فقط صبحانهسیب زمینی_فقط صبحانهمضر برای وعده ی ناهار و شام به خاطر اینکه 3 برابر بقیه سبزیجات کالری داره
موز_فقط ظهرسیب_فقط صبحپنیر_فقط ص
اگر صاحب یک کسب و کار آنلاین هستید باید آگاه باشید که نباید به یکبار تنظیم و کانفیگ وب سایت بسنده کرد و آن را فراموش کرد. این که آیا وب سایت خود را مرتبا ویرایش می کنید ، یا اصلا نمی دانید ؟ شاید زمانی که وب سایت خود را رها کردید ، تنظیمات وبسایت شما با مشکلی مواجه شود یا یک نفوذ امنیتی باعث از دست رفتن وب سایت شما شود. هر لحظه می بایست در برابر خطرات احتمالی و غیر قابل پیشپینی آماده بود. در این پست ما به نحوه مراقبت از وبسایت در برابر مشکلات احتم
امروز یه دوقلو با باباشون برای مراقبت ۳ سالگی، اومده بودن مرکز بهداشت!
پوریا و پارسا! شیطون و خواستنی...!
موقع ثبت اطلاعاتشون تو سیستم، باباشون گفت که ۲ ساله از خانمش جدا شده! یه لحظه فکرم رفت پیش بچه ها و ناراحت شدم براشون ولی تمام روز داشتم فکر‌ میکردم کدوم بدتره!؟
اینکه وقتی یه سالته مامان بابات از هم جدا شن و تو آرامش بزرگ شی یا با کلی حس و خاطره بد، ۲۵ سالت بشه و تو جواب اینکه چرا با این همه مشکل جدا نشدین بگن به خاطر بچه هام...!نمیدونم...!
گرتا تانبرگ دختر مدرسه ای سوئدی ۱۶ ساله به خاطر فعالیت هایش تو اساس بحران اقلیمی و گرمایش جهانی بوسیله سرمشقی بخاطر کنشگری خرد آموزان در سراسر جهان بدل شده است. او به خاطر نقشش در ایجاد جنبش «اعتصاب مدرسه ای تو اعتراض تغییرات اقلیمی» (School strike for climate) درون نوامبر ۲۰۱۸ شهرت دارد.  Fabrizio Bensch/Reuters
شب جای دلتنگیهای ساده ولی زیاد من را ندارد نمیدانم یا دلتنگیهایم مثل من بزرگ شده یا شب گنجایش ندارط سخته اینجور زندگی کردن خدایا مرا به دعاهای کمیل پنح شنبه های مسجد دانشگاه ببخش یااصلابه خاطر روضه های جان سوز آذری ببخش یا اصلا به خاطر این جمله اگر خسته جانی بگو "یا حسین"....دلتنگم برای این زندگی ساده 
 
پ ن:اینو چن وقت پیش نوشته بودم شاید اون موقع دلم بارانی بوده
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارمبرای خاطر عطر گسترده بیکرانو برای خاطر عطر نان گرمبرای خاطر برفی که آب می شود،برای خاطر نخستین گل هابرای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی رماندشانتو را برای خاطر دوست داشتن دوست می دارمتو را به جای همه زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بساندک می بینم.بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینممیان گذشته و امروز.از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستممی بایست
شب جای دلتنگیهای ساده ولی زیاد من را ندارد نمیدانم یا دلتنگیهایم مثل من بزرگ شده یا شب گنجایش ندارد سخته اینجور زندگی کردن خدایا مرا به دعاهای کمیل پنج شنبه های مسجد دانشگاه ببخش یااصلابه خاطر روضه های جان سوز آذری ببخش یا اصلا به خاطر این جمله اگر خسته جانی بگو "یا حسین"....دلتنگم برای این زندگی ساده 
 
پ ن:اینو چن وقت پیش نوشته بودم شاید اون موقع دلم بارانی بوده
محبت ها و ارادت ها و تحویل گرفتنهایی که به خاطر امنیت شغلی و منافع شخصی هست حالم رو بهم میزنه...
چطور بعضی دخترها و پسرهایی که به خاطر زیبایی شون یا موقعیت اجتماعی شون یا موقعیت اقتصادیشون یا هر چیزی که باید توی این دنیا گذاشت و رفت بهشون محبت میکنن، اون محبت و توجه رو جدی میگیرن...
چطور بالا نمیارن؟!!!
حالم از بعضی از توجه ها بهم میخوره...
 
اگر در کاری موفق شوی دوستان دروغین و دشمنان واقعی به دست میآوریزندگی کتابی است پر ماجرا هیچ گاه آن را به خاطر یک برگش که از آن راذینیستی دور نیندازجایی در پشت ظهنت به خاطر بسپار که اثر انگشت خداوند روی همه چیز هستهمیشه همه خواستنی ها داشتنی نیست همان طور که همه داشتنی ها خواستنی نیستبه کم نورترین ستاره ها قانع باش زیرا چشم همه به سوی پر نورترین ستارهها دوخته است

ادامه مطلب
وسط چارراه یورش و کینه بودیم، می‌خواستم یقه‌اش را بگیرم بپرسم این لقمه‌های خونین را چه‌طور قورت می‌دهی؟ دیدم بی فایده است. وقتی گیر می‌افتد می‌نالد: به خاطر بچه‌ی مرضیم، کلیه‌ی عفونیم، به خاطر اجبار. در ایام قدرت سینه سپر خواهد کرد: به خاطر اعتقادم، حزبم، ملتم، به خاطر دنیا.
«مرده شور دنیاتان را ببرد که به چاه مبال می‌ماند.»
چاه مبال را بلند گفته بودم شنید، قدم‌هایش را تندتر کرد. اسلحه‌اش از چاک کتش پیدا شد.
از کتاب: عبید بازمی‌گردد
ب
هر سال میگفتم  «happy new year». 
اما امسال می‌گویم  «happy new year».
هر سال، نو شدن سال برایم مهم بود و عامل خوشحالی...
اما امسال... امسال میخواهم فقط لبخند بزنم. نه به خاطر نو شدن سال، بلکه به خاطر اینکه زنده ام، نفس میکشم، حس میکنم، عشق می‌ورزم، دوست داشته می شوم، میرقصم و برای خودم خیال پردازی میکنم...
سال نو مبارک! 
نمیدونم چرا تصمیم گرفتم وبلاگ بزنم!
خیلی وقت بود بهش فکر می کردم...
شاید به خاطر این که میشه طولانی تر نوشت شایدم به این خاطر که تصویر خوبی از کسایی که وبلاگشونو دنبال می کردم در ذهنم ثبت شده و اینو تعمیم به همه اهالی اینجا دادم ولی هر چی که هست امیدوارم این یه کارم هم نصفه نیمه نمونه!
احتمالا الان اگه یه لقب بخوان بهم بدند که صد درصد صحیح باشه فعلا یه چیزه:
 
                                                                پدر نیمه کار رها کردن تکِ تکِ امو
چه چیز تو را به فردی یا مکانی یا گروهی متصل می‌کند؟
تعلق خاطر داشتن؟
چه چیز برای تو تعلق خاطر می‌آورد؟
چه چیز باعث می‌شود که فکر کنی به آن فرد و مکان و گروع تعلق داری و باید جایی از ذهن و خاطرت را به آن اختصاص دهی؟
من به تمام سوالات بالا جواب هم‌زبان بودن و زبان هم را فهمیدن را می‌دهم. 
تو تا زمانی متعلق به فردی هستی که بتوانی حالیِ آن فرد کنی که چه چیز می‌خواهی و هدفت چیست! 
تا زمانی متعلق به مکانی و جایی هستی که زبان و فهم مشترک داشته باشی. ف
بسم الله مهربون :)
امتحان غدد خیلی آسون تر از چیزی بود که تصور میکردم، به خاطر همین هممممه ی غرهایی که زدم رو پس میگیرم =))))) الان میخوام به خاطر فارمای تشریحی غر بزنم ^.^
دیشب همش منتظر بودم بیاد روز دختر رو بهم تبریک بگه که نیومد! به خودم گفتم خب شاید فردا میگه، صبح که بیدار شدم پیام هامو چک کردم بازم خبری از تبریک نبود، ناراحت شدم :(
یعنی عالم و آدم تبریک بگن، اونی که باید تبریک بگه و نگه، هیچ فایده ای نداره -__-
+ الهی که بخواین و بشه *_*
اومدن خونتون. از روز قبلش توی فکرم بود که چه کار‌هایی با هم می‌کنیم. ولی نکردیم. همه چیز خیلی پاک و زیبا بود. صبح یه صبحانه ساده، کلی حرف زدن و بازی با دارت. بعد از ظهرش پیتزا و بازم بازی با دارت. همه این پنهان‌کاری ها زیبا‌یی‌های خودش رو داره.
بهت گفتم که دلم می‌خواست که چیکار کنم باهات. بهم گفتی قلبت نامنظم می‌زنه. دوستت دارم چیزی بود که گفتم و میمیرم برات جیزی که تو گفتی.
I have you now. But still...............I will never really have you.
تو رفتی پیش یه مشاور و بهت گفته
امروز به خونه‌ی پدری رفتم. خونه‌ی گرم و قشنگی که کودکی ونوجوونیم توش گذشته. هر بار که میرم سعی می‌کنم هر گوشه‌شو حتی اگه کوچیک و بی اهمیت باشه به خاطر بسپارم با تموم جزییات و حتی نقص‌هاش. این فقط به خاطر سپردنِ  یه تصویر خالی نیست،‌ هر کنجی از این خونه یه  تیکه از خودِ منه. به هر جاش که نگاه می‌کنم -‌علی‌رغم تغییرات زیادی که توی این سالها داشته-‌ یه قاب از خودمو می‌بینم که شاید زمین تا آسمون با من‌ِ الانم متفاوت باشه اما دوستش دارم و می‌
نگو که دوستم داری اما قدرت جنگیدن به خاطر مرا نداری
نگو که عاشق منی اما کشته شدن به خاطر مرا نمی خواهی
نگو که دلت پر از گریه است اما اشکی به چشمانت نمی آید
نگو که شیرینی دوست داشتن را طالبی اما تلخی هایش را نمی خواهی
دوست داشتن، همان جنگیدن است.
جنگیدن، کشته شدن است.
کشته شدن، یتیم ماندن بچه هاست و بی فرزند شدن مادر ها.
تمام شدن، تنها منزلگاه عاشق است.
 
+آنچه کرده ایم، خود می گوید که چه می خواهیم.
 
"آتشِ بدونِ دود/نادر ابراهیمی"
سلام ...
حس آخرای شهریور رو دارم ...
من معمولا آخرای شهریور رو دوست داشتم :))
چون کلا تابستونام هیچ وقت مثل بقیه نمی گذشت و اون قدر ها هم برام جذاب نبود ... و وقتی شهریور داشت تموم می شد معمولا خوشحال بودم ... و بعدش که می رفتیم مدرسه یکی از تنها کسایی بودم که خوشحال بود :))
ولی الان , آخر شهریور ناراحت کنندست ... :)) نه اینکه چیزی تغییر کرده نسبت به اون موقع :)) صرفا بیشتر حسم شبیه به اینه که دیگه شهریوری نخواهد بود که بخواد خوب باشه یا حتی بد :)) 
با اینکه ال
دلم خیلی گرفته....
بدترین چیز تو این دنیا اینه بخاطر یه چی مورد حسادت قرار بگیری و نتونی بگی آهای فلانی من به خاطر همین چیزی که تو داری حسرتشو میخوری  خیلی اذیت شدم اذیت میشم و خواهم شد ...چون اگر هم بگی آبروی خودت میره، به قول دوستی زندگی ما از بیرون دیگران رو سوزانده و از درون خودمون رو...
کی روز خواستگاریش خودش میره خرید میوه انجام میده 
کی روز نامزدیش تنهایی میره کفش میخره تنهایی آرایشگاه میره و تنهایی بر می گرده...(بخاطر فوت پسر عمه م خیلی بی
مدتی نبودم و کلید اینجا را به یلدا سپرده بودم. اما حقیقتا امشب بی هیچ دلیلی دلم خواست اینجا بنویسم. اگر از احوالاتم خواسته باشید ملالی نیست جز دوری شما و خستگی و کمردرد! مطمئنا شما از خیلی چیزها خبر ندارید! مثلا خبر ندارید که خستگی ام به خاطر ساییدن کف و دیواره های حمام است و کمردردم به خاطر سه طبقه بالا آوردن یخچال 30 فوت است! یا خبر ندارید خدا دستمان را گرفت و همه چیز را برایمان جور کرد که شب عید در خانه خودمان باشیم و همین الان از خانه خودمان ب
بسم الله الرحمن الرحیم
حالم گرفته بود شاید به خاطر تگرگ و خسارات بی شمارش به کشاورزا شاید به خاطر روزهای پایانی ماه عزیز شاید به خاطر بندهایی که هنوز در این ماه نتونستم خودم رو ازشون نجات بدم شاید به خاطر نگرانی هایی که دارم شاید بخاطر گذر عمر مثل برق ...
نمیدونم نمیدونم بلاخره الان دلم گرفته و باید با مسکنی هرچند موقتی حالم رو خوب کنم تا دوباره با انرژی به رمضان برگردم و روزهای پایانی این ماه رو به بطالت نگذرونم
که تقریبا غیر قابل جبران هست.
یه زمانی فکر می‌کردم وبلاگ دلستون رو تا آخر عمرم دارمش. اما الان به این نتیجه رسیدم که هر چیزی آغازی داشته باشه حتما پایانی هم خواهد داشت.
شاید اگر کل مطالب رو بخونید هم چیزی دستگیرتون نشه، اما دلستون روی زندگی من تاثیرهای بزرگی گذاشت. اما الان دیگه روح و رمقی نداره.
نه به خاطر نوشتن در کانال یا اینستاگرام و امثالهم، نه به خاطر وضعیت نه چندان جالب وبلاگ نویسی این روزها، نه به خاطر حال بد این روزهام و نه به هیچ کدوم از دلیلای مشابه اینا.
من از ا
میتوان خیلی راحت خاطرات آدم های ساده را تغییر داد.
اگر چندبار زیر گوششان دروغی بخوانی و وانمود کنی که حقیقت همان است که تو میگویی، خاطراتشان را ( فقط به خاطر تو ) عوض می کنند، اشک هایشان را به دست فراموشی سپرده، رنج هایی که کشیده اند را به دست باد می سپارند و همان تصویری را در ذهنشان می سازند که تو میخواهی.
آدم های ساده را خیلی راحت می توان گول زد.
مایه اش یک زبان چرب و نرم است که خامشان کند و تا ابد مریدت شوند.
و چه قدر این آدم های ساده زیادند. آدم
کاش ب جای اینکه خعلی آروم اون مشکلاتی رو ک باهم داریم بزنه تو صورتم و اخلاقش بد بشه و عصبانی بشه و نشه باهاش حرف زد، بهم میگفت نگار، من میدونم ک تو میفهمی و تو هم داری تلاشتو میکنی، ولی الان زمان مناسبش نیست. میدونم ک در همون لحظه یکم ناراحت میشدم و دیگ چیزی نمیگفتم، ولی یکم ک روش فکر میکردم حالم بهتر از چیزی ک الان هست می‌بود و ب راحتی قبولش میکردم.
یکم حس گمشدگی دارم. نمیدونم از کجا باید شروع کنم و تقریبا کلی کار رو سرم ریخته و من راکدِ راکد ام
بعضی وقتا مثل همین الان، حس می‌کنم همه‌ی این حس بد من از این میاد که از قضاوت شدن توسط آدمایی که می‌شناسم می‌ترسم. در واقع می‌ترسم اونا هم مثل من فکر کنن و من رو محکوم کنن و کارهام رو احمقانه بدونن. 
بعد فکر می‌کنم شاید خودمم باید یه تجدید نظری بکنم و این قدر قاضی نباشم.
 
 
کلا توو یک دقیقه، انرژیم خالی شد. به خاطر چی؟ به خاطر دو تا جمله که بین دو نفر دیگه رد و بدل شده. و ذهن خودم که خیال‌پردازی می‌کنه و از قضاوت شدن می‌ترسه. این چیزا نباید م
"آزادی" به نظرم مهم‌ترین داشته‌ی بشره که نباید ازش محروم بشه، با هر توجیهی که بخوان مانعش بشن.
تو اولین دلیل مبارزه من بودی، برای تو با همه می‌جنگم، با همه‌ی شرایط می‌جنگم که مانعی در راه رسیدنم به تو وجود نداشته باشه.
من در مقابل تمام چیزایی که مانع رسیدن من به تو بشن خواهم ایستاد.
قول میدم نذارم دیگر افکار بد به سراغم بیان
قول میدم دیگه صورت مسأله رو پاک نکنم
قول میدم مبارزه کنم
به خاطر تو
و به خاطر خودم
اللهم عجل لولیک الفرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج تو خورشید،من زمین!این کسوف و خسوف بینمان را بردار...میخواهم این شب جمعه ای دورت بگردممن همان کلاغ آخرقصه ام که به خانه اش نرسید و توهمان(یکی بود)اول قصه هایی و در پاسخ سوال"خانه دوست کجاست؟"دل داد میزند کربلا و اشک خاک را گِل میکند...سلامی از کلاغ روسیاه به درمان تمام غصه هاالسلام علیک یااباعبدالله❤امشب شب جمعه عجب حال و هوایی دارد حرم...تمام فرشتگان دورت طواف میکنند،تمام انبیا اومدند به حرمت و ماد
من خوابی دیدم.در آن خواب یک سال زندگی کردم.در آن خواب تو بودی.همانطور که در بیداری‌ام هستی.تنها با یک تفاوت، تو دوستم داشتی و من هم دوستت داشتم.
عجیب است.در بیداری ما دو غریبه‌ای آشناییم که گاهی نگاهمان در هم‌ گره می‌خورد و در دنیای خواب ما هم دیگر را دوست داشتیم.
بعد از بیداری طول کشید تا به خاطر بیاورم دنیای واقعی کدام است.در خواب و بیداری دست و پا می‌زدم و گیج بودم.
در آخر با تلخی به خاطر آوردم.واقعیت دنیایی‌ست که نه تو مرا دوست داری و نه م
ناهار آبگوشت بود.ته کاسه رو سر کشیدم.همونطور که سرم رو به همراه کاسه آوردم پایین، دیدم چهارچشمی داره نگاهم می کنه.خندیدم.‌ از اون مدل خنده هایی که از سر تعجب روی صورتم نقش می بنده.با صدای بلند گفت حلالت! من هیچ وقت این کار رو نمی کنم. فکر می کنم زشته و بقیه نگاهم می کنن!گفتم اسمت چیه؟!گفت احمد.گفتم ببین احمد، همه این دانشجوها فردا منو فراموش می کنن. حالا فردا نه پس فردا. دیگه ته تهش سال دیگه یا اصلا ده سال دیگه. اونوقت من می مونم و این ذهنیت اشتبا
چیزی از بازگشت ژانت و مارتین به پناهگاه نگذشته بود که ژانت برخلاف روزهای پیش بدون تکاندن برفها از روی پوتین و یونیفرمش گوشه ای از پناهگاه درازکش روی زمین افتاد و انگار که انگیزه روزهای قبل را دیگر نداشته باشد، بدون مخابره هیچ پیامی بخواب رفت.موهای طلایی ژانت زیر تابش اولین اشعه های خورشیدی که حالا پس از سه روز بارش مداوم برف طلوع کرده و خود را از لابلای سوراخهای ترکش خمپاره نازیها به داخل پناهگاه رسانده بودند، می درخشید. رقاصی نور باری از د
 
بیشتر آدما دوست ندارن توی تنهایی بمیرن. چی از این خودخواهانه تر؟ چی از این مضحک تر؟ کنارِ دیگران زندگی میکنی، اونا رو به خودت وابسته میکنی، آدما دوستت خواهند داشت و بعد، کنارِ اونا می میری. زنده ها؟ رنج می کشن، اشک میریزن، به خاطر نبودنت، به خاطر نداشتنت ناامید میشن از زندگی و تو کجایی؟ 
زنده ها مجبورن برات مراسم ختم و یادبود بگیرن و با چشمایی که اشکاش خشک شده ببینن که عده ای به بهانهء تسکین اونا دور همدیگه جمع میشن و حرف میزنن و میخندن. زند
چگونه لغات زبان انگلیسی را به خاطر بسپاریم ؟
دانلود جزوه چگونه لغات زبان انگلیسی را به خاطر بسپاریم ؟، در قالب فایل pdf. در این فایل من روشی که خودم برای موفقیت در زبان انگلیسی استفاده کرده ام ، با شما به اشتراک می گذارم . من رتبه 292 تجربی و رتبه 27 منحصرا زبان هستم در سال 1397 ، دانشجوی دکتری حرفه ای داروسازی در دانشگاه سراسری علوم ...

 
 
من، روی مسائل جنسی حساسم. وقتی حرفش می‌شه، گوشم تیز می‌شه.
من، انسانم. انسان، نسبت به چیزی که ازش منع شده، حریص‌تره.
من، از این که خیلِ کثیری از کسایی که کوچیک‌تر از منن رابطه‌ی جنسی رو تجربه کردن و عشق و حال می‌کنن، ناراحتم. بخشیش به خاطر این که خودم تا حالا انجام ندادم، و بخشیش به خاطر این که بی‌قید و بندی رو ظلم به همسران آینده‌شون می‌دونم (که خودمم ممکنه قربانی باشم).
گاهی، حس می‌کنم از همه چی متنفرم. از خودم، از دور و بریام، از مردم، ا
گاه از مردم رای‌گیری می‌کنند تا رای مردم را از ایشان بگیرند، دستگیر کنند، اخراج کنند‌. بعد از انتخابات کُن فَیَکُن می‌شود، به آن که برنده نمی‌شود می‌گویند برنده باش و برنده می‌شود. روی خوش زندگی به بنده‌ی سلطان چند روزیست، روزیِ او به یک ترشرویی صاحب این بندگی بند است. این داستان کهنسال ده ساله‌ی ماست، ناز شست آن قماربازی که دست آخر همه چیزش را به خاطر خلق ببازد و دل مردم را ببرد. باید آن قدر خوب زندگی کرده باشی، آن قدر به خاطر سوار مردم
چشم‌هایش از شوق برق می‌زد :
- ما در آن سال‌ها چینی‌آلات از روسیه می‌آوردیم . چینی‌آلات و برنج‌آلات . نفت هم می‌آوردیم ‌. در مملکت ما هنوز نفت یافت نشده بود . از این طرف کشمش و بادام می‌بردیم ، از آن طرف اینجور اجناس می‌آوردیم . پارچه هم می‌آوردیم . قافله‌ها همیشه در راه بودند . راه آزاد بود . بعد که آنجا بلشویکی شد مرزها را بستند . خوب ، خوب خاطر جمع . خاطر جمع . حالا چای را درست می‌کنم .
پیرخالو میان حرف‌هایش بیخ دیوارِ سکو ، کنار اجاق نشست و
آلبوم جعبه گل حدود 200 تصویر هست که برای زیباتر شدن و آسودگی شما، اون را به صورت ویدیویی زیبا همراه با موسیقی ایجاد کردم
و اکنون به صورت 3 فایل مجزا اماده دریافت است.
آلبوم جعبه گل شامل 3 بخش است:
بخش 1 : تصاویر جعبه گل های ساده مستطیل شکل
بخش 2: تصاویر جعبه گل های قلبی
بخش 3: تصاویر متنوعی از جعبه گل ها
 
نکته:به خاطر امنیت کار، مجبور شدم کارم را قفل گذاری کنم. به همین خاطر فقط بر روی لپ تاپ و کامپیوتر قابل اجراست.
لطفا بعد از دانلود، فایلها را فقط روی
✍ سلاخی ۲کودک به خاطر شباهت به پدرشان
⬅️ مادر آمریکایی دو فرزندش را به خاطر شباهت زیاد به پدرشان با چاقو سلاخی کرد.
◀️ بر اساس گزارش پلیس، متهم پس از این جنایت دردناک با تماس با اداره پلیس به جنایت بی رحمانه اش اعتراف کرده و مدعی شد که دو فرزندش را به خاطر شباهت زیاد به پدر خیانت کارشان به قتل رسانده و انگیزه اش برای این قتل دردناک فراموشی چهره پلید همسرش بوده است.
◀️ پس از انتقال اجساد به پزشکی قانونی متهم دستگیر و در اداره پلیس به قتل فرز
«من خود را دوست دارم، روی خود کار می‌کنم و خودسازی می‌کنم تا بتوانم با تمامیت و سرشار بودن خود به تو نزدیک شوم. من از خود مراقبت می‌کنم تا تو مجبور نباشی این کار را برای من انجام دهی. با سرشار بودن است که می‌توانم به خاطر تو خود، هدایا، محبت و تلاشم را بخشش کنم. من تنها کسی هستم که عهده‌دار خود و در نهایت مسئول خود و سلامت خود هستم. از این رو من به عنوان مباشرِ بزرگ‌ترین موهبتی که به من ارزانی شده است، یعنی زندگی‌ام، باید مراقبِ سلامت جسم، آ
آلبوم جعبه گل حدود 200 تصویر هست که برای زیباتر شدن و آسودگی شما، اون را به صورت ویدیویی زیبا همراه با موسیقی ایجاد کردم
و اکنون به صورت 3 فایل مجزا اماده دریافت است.
آلبوم جعبه گل شامل 3 بخش است:
بخش 1 : تصاویر جعبه گل های ساده مستطیل شکل
بخش 2: تصاویر جعبه گل های قلبی
بخش 3: تصاویر متنوعی از جعبه گل ها
 
نکته:به خاطر امنیت کار، مجبور شدم کارم را قفل گذاری کنم. به همین خاطر فقط بر روی لپ تاپ و کامپیوتر قابل اجراست.
لطفا بعد از دانلود، فایلها را فقط روی
بدبینی ممکنه به خاطر تجربیات منفی که اطرافمون اتفاق می افته باشه چه آقایون چه خانم ها؛ ممکنه به خاطر وسواس عملی باشه؛ احتیاط شرط عقله اما با بد بینی فرق می کنه... آدم بد بین از تحقیق ترس و واهمه داره؛ با تحقیقات سطحی به سرعت نتیجه گیری منفی می کنه و منتظر تحقیق بیشتر نمی مونه  اما آدم محتاط طوری تحقیق می کنه که اولا جمع بندی کنه و دوما به طرف مقابلش (آقا یا خانم) بر نخوره_جالبه قدیمیا به یه چیز اعتقاد دارن
ادامه مطلب
✍ سلاخی ۲کودک به خاطر شباهت به پدرشان
⬅️ مادر آمریکایی دو فرزندش را به خاطر شباهت زیاد به پدرشان با چاقو سلاخی کرد.
◀️ بر اساس گزارش پلیس، متهم پس از این جنایت دردناک با تماس با اداره پلیس به جنایت بی رحمانه اش اعتراف کرده و مدعی شد که دو فرزندش را به خاطر شباهت زیاد به پدر خیانت کارشان به قتل رسانده و انگیزه اش برای این قتل دردناک فراموشی چهره پلید همسرش بوده است.
◀️ پس از انتقال اجساد به پزشکی قانونی متهم دستگیر و در اداره پلیس به قتل فرز
اغلب مشکلات از افکار ما هستند؛ برای مثال ترس از تارکی تنها بخاطر افکار ما از تاریکی هستند! ترس از آمپول فقط به خاطر دردی است که تصورش می کنیم و در ذهن پروشش می دهیم؛ در صورتی که می توانند خیلی برایمان مفید باشد! انتخاب ها و فرصت های ما هم همین طور هستند؛ فرصت هایی که تنها به خاطر دیوار ها و موانع خیالی انتخابشان نمی کنیم. به ترس هایتان فکر کنید همگی تنها زاده ذهن شماست. اگر بتوانید افکارتان را مدیریت کنید تا بر شما غلبه نکنند پیروز خواهید شد.
دانلود دوبله فارسی فیلم Cat on a Hot Tin Roof 1958 رایگان
داستان فیلم در مورد "بریک" جوانی الکلی است که به خاطر مرگ بهترین دوستش احساس گناه دارد و به خاطر کوتاهی در دوستی‌اش عذاب می‌کشد. "مگی" همسر بریک هم به خاطر دوری کردن شوهرش از او رنج می‌کشد. پدربزرگ هم سرطان دارد ولی باز هم به زندگی طمع دارد. جمع شدن خانواده در ۶۵ سالگی پدربزرگ ناگهان تبدیل به یک کشمکش خانوادگی می‌شود و ...نام پارسی فیلم : گربه روی شیروانی داغ
.
دانلود با کفیت عالی 1080
دانلود با کیف
دانلود دوبله فارسی فیلم Cat on a Hot Tin Roof 1958 رایگان
داستان فیلم در مورد "بریک" جوانی الکلی است که به خاطر مرگ بهترین دوستش احساس گناه دارد و به خاطر کوتاهی در دوستی‌اش عذاب می‌کشد. "مگی" همسر بریک هم به خاطر دوری کردن شوهرش از او رنج می‌کشد. پدربزرگ هم سرطان دارد ولی باز هم به زندگی طمع دارد. جمع شدن خانواده در ۶۵ سالگی پدربزرگ ناگهان تبدیل به یک کشمکش خانوادگی می‌شود و ...نام پارسی فیلم : گربه روی شیروانی داغ
.
دانلود با کفیت عالی 1080
دانلود با کیف
+ تا یه ربع پیش خواب بودم. از دیروز ظهر تا الان کلا رو هم رفته یک ساعت بیدار نبودم. هر دفعه هم بیدار شدم اومدم اینجا و وبلاگ، باز چشام رفت و خوابیدم :|
 
+ درد بدنم و همینطور معده ام خیلی بهتره، شایدم از مسکناست شایدم بهتر شده واقعا! ولی کلا گیج و بی حالم...
 
+ دیگه حتی به علوم پایه فکر هم نمیکنم. فقط پنج شنبه بشه برم آزمونو بدم و تمام! :| یعنی من مردم 90 تا از 200 تا رو نتونم جواب بدم؟! استرسی که به خاطر رویارویی با بچه ها دارم به خاطر خود آزمون ندارم...
 
+
شاید باورت نشه ولی عاشقت شدم
چه فرقی میکنه تو عاشقی یا خودم
شاید باورت نشه من و تو مسافریم
همین قشنگه که تا آخرش با هم بریم
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
اصلا هرچی که بگی با شما که راه میام
آخه من برای کی این همه کوتاه میام
میگی حسودی میکنن حس خاصم به توئه
توام کیف میکنی من حواسم به توئه
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
حواستم نباشه حواسم هست بهت
مائده ، عزیزم! میدونم که امروز بعدازظهر وسط کتابخونه بغض کردی و داشت اشکات می ریخت که آب خوردی ، بغض رو قورت دادی ، چندتا نفس عمیق کشیدی و سعی کردی چیزایی که از مدیتیشن یاد گرفتی رو اجرا کنی...از خداوند خواستی کمکت کنه دیگه این مسئله تو فکرت نیاد و کرد! و کمک کرد! 
اومدی خونه ؛ دوباره اون مسئله! دوباره بغض! اینبار سریع تر خودت رو جمع و جور میکنی..خودت رو بغل میگیری و دلداری میدی. 
عزیزم اما به این فکر کن که چقدر تجربه ست پشت هر اتفاق. به این فکر کن
 
آن مرد با باران خواهد آمد
 
دیروز چند فیل در آفریقا مردند. از خشکسالی. می‌بینی؟ حتی فیل‌ها هم با آن عظمت به همین سادگی ممکن است بیفتند و دیگر پایی برای برخاستن و نایی برای نفس کشیدن نداشته باشند.
 تصویر و خبر مرگ فیل‌ها انگار که چیزی ناممکن یا لااقل دور از ذهن بود. فیل‌ها را شاید بشود کشت، عاج‌شان را برید اما، مردن آن هم از خشکسالی انگار جایی توی ذهن نداشت.
اما، آدما چرا. آدم‌ها فیل نیستند. آدم‌ها کم طاقت‌اند. ضعیف‌اند. یک روز، شاید دو رو
قبل‌ترها و وقتی کوچکتر بودم به بهانه‌ی خواندن روش ساختن وبلاگ در رشد نوجوان وبلاگ می نوشتم و البته می‌خواندم،مدت‌ها رهایش کردم،شاید به خاطر جذابیتی که دیگر نداشت ،شاید به خاطر تلگرام و اینستاگرام.به هر حال امروز روزی‌ه که می‌خوام دوباره این سنت حسنه رو از سر بگیرم! فقط فرقش با اون موقع این‌ه که اون موقع می‌نوشتم تا خونده بشه و الان از اینستاگرام و توئیتر و تلگرام پناه آورده‌ام به وبلاگ تا خونده نشه ؛ ولی نوشته بشه ! اگه یه نعمت خدا واج
بابت یک چیز از استارباکس ممنونم.
البته بابت هزاران چیز ممنونم، مثلا همین ice-water ای که مجانی میدن به ما:
 
 
یا به خاطر سرویس عالیش
یا به خاطر اون همه میز و صندلی شیک و اون مبل های خوب که اینجا بهش Booth میگن،
وگرنه تیم هورتونز گدا ما رو کشته بود اینجا،
به خاطر اون لورد بودنشون،
 
 
 
 
 
به خاطر درشت بودن سایز محصولاتشون و تنوعشون،
در کنار همه اینها،
از استارباکس، به خاطر پیشگام بودن در پروسه gender neutral کردن restroom هاش ممنونم.
و همینطور برای اینکه مکان م
از سوی معصومین علیهم‌السلام، تعلیم قرآن به دیگران بسیار سفارش و تأکید شده است. پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله دراین‌باره می‌فرمایند: «بدانید که هر کس قرآن را بیاموزد و به دیگران آموزش دهد و به آنچه در آن است عمل کند، من خودم او را به‌سوی بهشت سوق می‌دهم و راهنمای او به‌سوی بهشت […]
نوشته تعطیل شدن کلاس قرآن به خاطر شوخی با زن نامحرم! اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
حقیقتش
اولا خیلی خوشحالم که مخاطبای من ادمای باهوش، و پرتلاشی هستن. مخصوصا اونایی که سنشون از من کمتره.
در ثانی، خیلی خوشحالم که تقریبا همه تون کانادا و استرالیا رو از گزینه هاتون حذف کردین
و همین که مخاطبای من، سوئیس، هلند، و امریکا رو به کانادا و بقیه اروپا و استرالیا ترجیح میدن،
و بیشتر از همه، کشور خودمون، یعنی ایران رو دوست دارن،
برای من کافی و ستودنی هست 
و نشون میده حداقل یه کوچولو اثر مثبت داشتم. نمیگم همه ش به خاطر منه،
ولی حتی اگه ی
دارم با یه نفر صحبت می کنم ...از پشت سر صدام میزنه... برمی گردم ،چند ثانیه فقط نگاهش می کنم ...بعد خودم را جمع و جور می کنم و سلام علیک می کنیم و بهش میگم به خاطر نوری که تو چشم هام بود درست صورتت را ندیدم برای همین طول کشید تا بشناسمت... اما هم خودش فهمید هم من می دونستم به خاطر چیز دیگه ای بود که نتونستم همون لحظه ی اول مطمئن بشم خودشه و با گرمی باهاش حال و احوال کنم 
 در این مواقع می ترسم از خودم ، از عاقبتم... این اولین بار نیست که همچین اتفاقی برای د
انگیزه همان چیزی است که اکثر ما احساس می‌کنیم به اندازه کافی دارای آن نیستیم، اما می‌دانیم که وجود آن مهم است چرا که به ما کمک می‌کند تا احساس رضایت خاطر کنیم، درباره خودمان احساس مسئولیت کنیم و بر زندگی خود مسلط باشیم. انگیزه شرط اساسی رشد شخصیت، رضایت‌ خاطر و موفقیت است اما برای ایجاد انگیزه در کودکان چه باید بکنید؟
 
ادامه مطلب
خلاصه خبر: سیداحسان قاضیزاده هاشمی نماینده مردم در مجلس با اشاره به جلسه امروز شورای نظارت بر مذاکرات در هیئت نظارت بر صدا و سیما در جلسه امروز ارتباطات و پخش در…
منبع:https://big-news.ir/صداوسیما-به-خاطر-پایتخت۶-تذکر-گرفت/
این نوشته در دسته فرهنگ و هنر منتشر شده است.
مشاهده مطلب در کانال
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
انگیزه همان چیزی است که اکثر ما احساس می‌کنیم به اندازه کافی دارای آن نیستیم، اما می‌دانیم که وجود آن مهم است چرا که به ما کمک می‌کند تا احساس رضایت خاطر کنیم، درباره خودمان احساس مسئولیت کنیم و بر زندگی خود مسلط باشیم. انگیزه شرط اساسی رشد شخصیت، رضایت‌ خاطر و موفقیت است اما برای ایجاد انگیزه در کودکان چه باید بکنید؟
 

ادامه مطلب
این کلیپ صوتی رو شنیدید که یه خانم جلسه ای داد و هوار میکنه که عیب از خودته، به خاطر همین اخلاقت ه که ...
این سیستم محاکمه و رای صادر کردن خیلی بده.
مخصوصا وقتی خودت شنونده این حرف ها باشی.
دلت شکسته از اتفاقات و بدبیاری ها، بعد یکی بیاد بگه عیب از خودشه
حس میکنی خروارها خاک روی سرت سرازیر شده.
یکی از دوستان داشت فایل های جذابیت درونی رو گوش میداد، میگفت بخشی از بدبیاری ها ماحصل حس درونی تو و عدم امنیتی ه که در ناخوداگاه ت به خاطر اتفاقات بد گذشت
‌تعریف:
تایید  طلبی  یعنی  انجام  رفتاری  با  زیر  بنای  مهر  طلبی
علت :
در  زمان  کودکی  منو  به  خاطر  ماهیت  انسان  بودنم  دوست  نداشتند  بلکه  به  خاطر ؛نمره  بیست  دوست  داشتند ، به  خاطر  نقاشی  خوب  دوست  داشتند ، کسی  نگفت  در  هر  صورت  تو  باارزشی  چه  نمره  خوب  بگیری ، چه  نگیری
منم  شروع  کردم  به  انجام  کارها  ورفتارهایی  که  باب  میل  دیگران  بود  تا  از  این  طریق  توجه  و تایید و محبت  آنها  را  به دست آورم  
دلیل  دوم
تعریف:
تایید  طلبی  یعنی  انجام  رفتاری  با  زیر  بنای  مهر  طلبی
علت :
در  زمان  کودکی  منو  به  خاطر  ماهیت  انسان  بودنم  دوست  نداشتند  بلکه  به  خاطر ؛نمره  بیست  دوست  داشتند ، به  خاطر  نقاشی  خوب  دوست  داشتند ، کسی  نگفت  در  هر  صورت  تو  باارزشی  چه  نمره  خوب  بگیری ، چه  نگیری
منم  شروع  کردم  به  انجام  کارها  ورفتارهایی  که  باب  میل  دیگران  بود  تا  از  این  طریق  توجه  و تایید و محبت  آنها  را  به دست آورم  
دلیل  دوم :
ع
عنوان مطلب اسم ی کتابه با همین عنوان اثر اقای سعید گل محمدی.
عنوانش خیلی تکان دهنده است.
در پشت جلد کتاب میخوانیم :
شما چطور مایلید زندگی کنید؟ و چطور می‌خواهید این بازی را انجام دهید؟ آیا می‌خواهید در لیگ‌های بزرگ، یا در لیگ‌های کوچک بازی کنید. در دسته‌های اولی‌ها یا در دسته دومی‌ها؟ آیا می‌خواهید بزرگ بازی کنید یا کوچک؟ انتخاب با شماست. بیشتر مردم بازی کوچک را انتخاب می کنند. چرا؟ اول به خاطر ترس. آن‌ها شکست را با مرگ برابر می‌بینند و
امشب حس میکنم...
بخشیدی!
بخشیدی؟
قول میدم جا نزنم...
...
میگفت ...عاشورا تاریخ زنده اس !
واسه همینه که شب شام غریبان دلتون داره میپوسه ...
واسه همینه که وقتی عصر عاشورا هرجا رو نگاه میکنین انگار راه نفس کشیدن پیدا نمیکنین...واسه اینه که انقدر دلگیره ...
میگفت به خاطر اینه که یه جای تاریخ ...هرسال اتفاق میوفته ...کربلا ...عاشورا...
بجنبی بهشون میرسی ...
میگفت فکر نکن امام حسین میذاره ادمای خوب این عصر و زمونه فقط به خاطر بعد زمان ازکاروانش جا بمونن..
جا نمونی
سالی دیگر رو به پایان است
چه بویی داشت عید برایمان در دوران کودکی
هر سال که میگذشت
بزرگتر میشدیم
رشدی که برای همه چشمگیر بود
از جلب توجه اطرافیانمان شادمان میگشتیم
و شب را با حال خوش دیده شدن صبح میکردیم
اما
از یکجایی به بعد
مجبور بودیم طوری دیگر جلب توجه کنیم
با قدرت ، با ثروت ، با زیبایی و... هر آنچه در چنته داشتیم رو میکردیم
البته که در این امر نسبتا هم موفق بودیم
غافل از اینکه
توجهی که به خاطر زیبایی ، به خاطر قدرت و به خاطر ثروت جلب شود
با ا
خیلی وقت بود به خاطر دو تا مشکل تحت فشارهای عصبی و استرس زیادی بودم
اولیش مربوط به خانواده بود و کل زندگیمون و تحت الشعاع قرار داده بود و من برای اولین بار اینو تجربه میکردم که تحمل درد و رنج خانواده به مراتب خیلی سخت تر و جانکاه تر از درد شخصیه
دومیش هم مشکل شخصی مربوط به من و یار بود و گره هایی که عوض باز شدن ، سخت تر و پیچیده تر میشد
درست تو اوج نا امیدی مشکل خانوادگی دو سه روز پیش حل شد و مشکل شخصی هم دیروز اتفاقات خوبی افتاد که به سمت و سوی حل
Your highs and lows for the month
این ماه با افسردگی سر و کله زدم به خاطر رفتار وسواسی به شدت عصبانی شدم ،با مشاورم در موردش حرف زدم و آروم شدم.راستش روزی که شروعش کردم به شدت افسرده بودم و نیاز داشتم چیزایی رو پیدا کنم که خوشحالم میکنه اصلا به خاطر همین روز اول رو نوشتم.
و سعی کردم بیشتر چیزایی که خوشحالم میکنه رو انجام بدم.
این ماه پر بودم از بالا و پایین های احساسی و الان به یه سکون پنجاه درصدی رسیدم که این تمرینام توش دخیل بودن ...
ممنونم از مهناز بابت این چ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرجع فروش انواع فایل های علمی و آموزشی