سرطان حنجره
سرطان حنجره، رشد خارج از کنترل سلول های بدخیم در حنجره و بافت های اطراف آن می باشد. حنجره، اندام تولید صدا در انسان است. حنجره یک عضو توخالی و متشکل از
چندین غضروف، در جلوی گردن می باشد که تارهای صوتی را در خود جای داده است .
حنجره در نفس کشیدن، صحبت کردن و بلع غذا نقش مهمی ایفا می نماید. تشخیص هر چه سریع تر سرطان حنجره در مراحل اولیه، باعث موفقیت بیشتر درمان و کاهش عوارض
آن می گردد.
ادامه مطلب
تشخیص سرطان حنجره
حنجره یک اندام اساسی در بدن انسان است که وظیفه تولید صدا را بر عهده دارد. لذا هر تغییر در صدای انسان می تواند از علائم ابتلا به بیماری سرطان حنجره باشد. می توان گفت هر گونه تغییری در صدای انسان می تواند از علائم اولیه تشخیص سرطان حنجره باشد.
ادامه مطلب
آویشن و پونه _ دولیوانسیاه دانه_ چهار لیوان
آب نمک_ 6 بار قرقره
نشاسته ذرت و عسل_ یک لیوان
آب و عسل_ یک لیوان
آب و عسل و خاکشیر_ دولیوان
آب و سرکه سیب_ یک بار قرقره
البته این هم بگم واحد لیوان من دو واحد لیوانای معمولی هست-_-
خلاصه همه اینها رو از دیروز صبح دارم میخورم تا بلکه صدام دوباره برگرده (گلو درد و گوش درد اولویت ندارند فعلا) ..خیر سرم امروز آخرین ارائه درس بیو مکانیکم بود ...میخواستم عالی باشه .
به استاد میگم اگر صلاح میدونید با این صدا جا به ج
متن آهنگ بغض متین دو حنجره
راه میوفتم توی کوچه های شهرهمه جا دنبالِ تو میگردمخیلی وفتِ که ندیدمت توروبا خیالت این روزا سر کردمبعده تو صدام یه بغضی دارهکی میفهمه هر کسی غمگینمتنها دل خوشیم همینه گاهیهنوزم توو خواب تورو میبنیم
ادامه مطلب
حنجره که تنه تولیدکننده نغمه در مردم است درون لحظه بلوغ به علت فراز روبیدن مدل هورمون مردانه یا تستوسترون رشد می کند. رشد کردن و محکمی یافتن نخ های صوتی درون حنجره باعث بم تر شدن نغمه می شود. این رشد زننده طناب های صوتی درون مبدا ممکن است باعث شود صدای پسر نوجوان نخراشیده شود که معمولا فقط چند ماه طول می کشد و به تدریچ فرد با آن تطبیق می نرم. افراد تو زمان های متفاوتی کبیر می شوند و بنابراین این تغییرات لحن تو فدایی پسران زودتر و درون برخی دیگر
هیأت خلوتی داشتند. خیلی خیلی خلوت. یک اتاقکی بود، یک پارچه ی سیاه، یک دستگاه صوتی و دو سه تا دلسوخته. یکی که چهارزانو هم نشسته بود، چشم هایی بادامی داشت؛ مانند افغانی ها. صلابت خاصی در چشم هایش موج می زد. حدس می زدم رئیس هیأت، او باشد. یک دلسوخته ی دیگر که ریش پرپشتی داشت، آمد دستگاه را روشن کرد، دو زانو نشست و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. «سین» را توک زبانی ادا می کرد. سوز عجیبی در صدایش بود که شعله اش، دل مرا به آتش می کشید. اخلاص، از حنجره ا
هیأت خلوتی داشتند. خیلی خیلی خلوت. یک اتاقکی بود، یک پارچه ی سیاه، یک دستگاه صوتی و دو سه تا دلسوخته. یکی که چهارزانو هم نشسته بود، چشم هایی بادامی داشت؛ مانند افغانی ها. صلابت خاصی در چشم هایش موج می زد. حدس می زدم رئیس هیأت فاطمیون، او باشد. یک دلسوخته ی دیگر که ریش پرپشتی داشت، آمد دستگاه را روشن کرد، دو زانو نشست و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. «سین» را توک زبانی ادا می کرد. سوز عجیبی در صدایش بود که شعله اش، دل مرا به آتش می کشید. اخلاص، از
کلاسهای آنلاین کمترین مزیتش این بود که من یک ماه حنجره و اعصابم به بهترین شکل حفظ شد. امروز فردا آخرین جلسه هاست. گاهی به مدیرم نگاه میکردم می دیدم خطوط چهره ش انقدر عمیق شده از بیخوابی و خستگی زیباترش کرده بود و بداخلاق تر البته.
تو تاریکی شب نشستیم زل زدیم به چراغ های کوچک ..به خانه های پر نور شهر ..گفتم چی میشد یکی از این خونه ها مال ما بود ..دلمون خوش بود....
دلم اون شب به بودنت خوش بود هرچند که می دونستم رفتنی ،رفتنی است.
دلم گرفته است حوصله نوشتن ندارم .احساس امنیت ندارم ....
اختلال لکنت
گرفتگی و لکنت زبان اختلالی است که در سن ۲ تا ۶ سالگی شایع بوده و اگر والدین نسبت به درمان آن اقدام نکنند ، کودک تا بزرگسالی این مشکل را با خود به همراه خواهد داشت. با مراجعه به گفتار درمانگر می توان این مشکل را برطرف کرد.
سکته مغزی و آسیب های ناشی از بیماری های مغزی
سکته مغزی و بیماری های مغزی می تواند منجر به اختلالات گفتاری در افراد مسن شود. بهترین زمان برای درمان این افراد در ۶ ماه اول پس از بیماری است. با مراجعه به گفتار درما
تمامِ راه
فکر اتصال اندیشه ی آب به آینه بودم.
صحبتِ تو
نشناختنِ سر از پا بود،
من فکرِ فردای هنوز نیامده بودم!
قرار بود لباس های زمستانی ام
دست های تو باشند؛
باران زد و باد ریخت بر سرم خاکِ حنجره ها را،
قرار عاشقانه ی آب و آینه را،
من بهم زده بودم!چقدر به سنگ ها اعتماد هست؟
آیا هست؟!
کِنار هم، من هفت - سنگ را چیده بودم!
/.///-/
مولانای جان با حنجره ی همایونی:
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت میکنم
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنی
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روزنیست
زان روزن دزدیده من چون مه پیامت می کنم
ای چاره در من چ
متنفرم از لحظه ای که برای اولین بار باید خودم را معرفی کنم.
دست ها را مشت میکنم تا لرزشش پنهان بماند،صدا را بلند میکنم به امید اینکه رسایی صدا،لرزش احتمالی آن را کاور کند!
بعد از ساعتی،بدن روال عادی خود را از سر میگیرد،قلب تپش عادی دارد،کوه یخِ دستانم آب شده و لرزش حنجره جای خود را به بغض داده،بغضی ناشی از ناتوانایی،ناتوانایی که باعث میشود علی رغم دانسته هایت تمام مدت کلاس را در سکوت و سکون سپری کنی.
تصمیم گرفت سکوت کنه. می گفتم چرا هیچ چیزی نمی گه؟ چرا هیچ کاری نمی کنه؟
حالا اما معنی سکوتش رو خوب درک می کنم. با تمام اختلاف ها و تفاوت هایی که وجود داره با سکوتش حمایتم کرد و من رو مجبور به انجام کاری که علاقه ای بهش نداشتم نکرد.
شنیدید میگن فلانی حرفش خیلی اعتبار داره؟ پشت سکوت پدرم خیلی حرفه. نمی خوام سکوتش بی اعتبار بشه.
صبح رفتم سر کلاس
چشمهای هیچ کدامشان به قاعده نبود....
حرف داشت...
کمی که گذشت دیدم نه اینطور نمیشود
گفتم میخواهید غر بزنید
شروع کردند انقدر حرف داشتند، که امان نمیدادند یکی حرف بزند بعد دیگری شروع کند...
صدایشان بالا رفته بود خود زنی میکردند...اعصاب درست درمانی هم که ندارند
ته همه حرفهایشان گفتهام بروید حرف بزنید با همه اینها که نام بردید، با آرامش بگویید جواب میدهد...
ولی قطعا حرفم اثر نمیکند وقتی خودم تمام حرفهایم را پشت ح
جوشانده دارچین:
تببر سریع، مقوی سینه و حنجره، افزاینده فشارخون، رافع دلهره، ضدسرماخوردگی و بوی دهان. دو لیوان آب را روی چند تکه چوب آسیاب نشده دارچین درون قوری فلزی بریزید. پس از جوشاندن محتویات، آن را دو تا سه ساعت روی سماور بگذارید تا با بخار دم بکشد.
ادامه مطلب
تو《 بلندگو》قرآن بذاری پخشش میکنهموسیقی حرامم بذاری پخشش میکنهندای وحدت یا تفرقه؟! فحش یا تمجید؟! حرف حق یا باطل؟! براش هیچ فرقی نداره.نون خشکی صدا بزنه یا پلیس راهنمایی رانندگی؟سر ظهر و نیمه شب باشه یا نباشه؟جلو بیمارستان و مدرسه باشه یا تو بیابون برهوت؟و و وحالا یه سوال جدیبه نظر شما بلندگو اگه درک و شعور داشت، این کارا رو میکرد؟؟؟!!!ما آدما که ادعای شعور داریم چرا...؟!
بررسی حنجره انسان از نمای جنبی بر روی مولاژ!
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
دریافت ویدئو!مدت زمان: 1 دقیقه 15 ثان
بادام شیرین از نظر طب قدیم ایران کمی گرم و تر است .
1) بادام ملین بوده و روغن بادام ضد یبوست است مخصوصا از روغن بادام می توان رفع یبوست برای بچه ها استفاده کرد .
2)بادام سینه را نرم می کند .
3)شیر بادام برای رفع سرفه ، ناراحتی حنجره و تنگی نفغس مفید بوده و خلط آور است .
4) بادام برای درمان زخم روده ها و مثانه و اسهال مفید است .
ادامه مطلب
یک چیزی از یک جایی انگار دارد چنگ میزند تا خودش را به یک بالایی برساند. آن چیز از جنس فکرهای فصلی و موهومات قلبی است. آن جا؛ حنجره و گلوی یک ذهن مفلوک است که پر از خراش چنگها شده است. و آن بالا... آن بالا... .
چارلی یک بار یک محشری درمورد لکنت نوشته بود؛ کشتی درون بطری! آواهایی که خود را میرسانند اما پشت دندانها گیر میکنند.
حقیقتا نفسم گرفت!
غیرممکن احمقانهی ناشی از ترس. ترس زاییدهی زندگی بین آدمها، و استعداد شگرف این گونهی انگار خلق
بسیج و بسیجی در شعر و ادب
بسیج عطری است آسمانی که از جوانه های تراوش می شود و پایگاهی است برای مُشت های گره شده./ بسیج حنجره ای است سوزان بر ای سرودن حماسه های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب های سرد و تاریک و وحشت زا. بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه های خیس آسمان.
بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه اکبر و فریاد تکبیرها./بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل هایشان برای
حجت الاسلام و المسلمین محمد احمدیوسفی مدیر مسئول نشریه خرما در پیج اینستاگرام نشریه خرما نوشت :
بی مهری نسبت به فرزند شهید شهسواری
شاید کسی باور نمی کرد آن حنجره تربیت شده مکتب حسینی در اسارت رژیم بعث آنطور رجز میخواند و از اسلام و مکتب شیعه دفاع میکرد روزی فرزندش مورد بی مهری قرار گیرد.
ادامه مطلب
امشب بالاخره نامه رو شروع کردم.
براش نوشتم که حس ورتر رو دارم. هرچند که لوته ای رو از دست ندادم.
+ عزیزدلم
برایت خوانده بودم "بنشین رفیق تا که کمی درد دل کنیم/اندازه ی تو هیچکس مهربان نبود/اینجا تمام حنجره ها لاف می زنند/ هرگز کسی هرآنچه که می گفت آن نبود"
یادمه پارسال وقتی نشسته بودیم توی زیرگذر میدون ولیعصر براش خوندم.
حالا میخوام حرف بزنم. می خوام بگم این چهارماه چی بهم گذشت که سکوت کردم و دوباره از همه دورتر شدم.
مشاور انتخاب رشته رتبه ام را میپرسد و من هول میکنم و میگویم هزار و هشتصد. تازه تا میخواهم نفس راحتی بکشم که گفتمش و تمام شد میگوید افرین! و من میفهمم که رتبه را اشتباه گفته ام چون مال من افرین ندارد. صفر دوم را هم اضافه میکنم و باز از همان موقع تا به حال بغضم میگیرد.
تنها درسی که از کنکور گرفتم این بود که ای بسا مثل سگ تلاش میکنی و نتیجه تلاشت پودر میشود. همین. حالا هم جر خواهم داد حنجره ای را که زیر گوشم بگوید: عرق سعی محال است که گوهر نشود!
عرق
ماه می خواند، آسمان می داند و ابر می بارد. در میان ستارگان همهمه است. فریادی از ماه که سکوت را شکسته، سکوت آسمان که سنگین است و زجه ابرها که بی پایان کشیده می شوند. ماه انتظار تنهایی را می خواند، آسمان انتظار تنهایی را می کشد و ابرها انتظار رفته را می گریند.
کیستی؟
ماه در انحنای سکوت شب کوچه؟
آسمانی نشسته بر لب پنجره پرده کشیده؟
یا ابری در تاریکی اتاق چمبره زده؟
و اما پایان نمی دهم بدون تو، زمین. تو در انتظار چیستی؟ نمی دانی؟ ترسم از همین است. پر
این روزا همه دنبالِ حالِ خوبند
همه دنبالِ این اند که بفهمند چی حالشون رو خوب می کنه
من هم یکی مثل بقیه
دنبالِ یه حال خوبِ مدام ام
به دنبالِ شرابی هستم که مستیِ اون دائمی باشه
البته برای یافتنِ اون شُربِ مدام خیلی نباید خودم رو به زحمت بیندازم
لطافتِ چادرت وقتی بین دست ها و چشم هام قرار میگیره
عطر مجهولی که با حضورت در هوای اطرافم استشمام می کنم
طعمِ یه لیوان آب که تو ساقیِ اون باشی
تصویر واقعی و زنده از شمایل دلربای تو روبروی خودم "چهره ب
می خوام بشنوم صدای پژواک رو / اما تو درصدد شنیدنِ خودِ صدا
نداری صبر برای بازگشت / عجله نکن میرسه خودش تنها
عجله نکن میاد با پای خودش / قدم زنان روی اتم های هوا
رقص اموجاِ صوت در حنجره / نور چشم با شعله ی عشق
دستات در آغوشِ رهایی / جسمی نیست برای بازآرایی
زحک پوشیده ی ساعدِ من / رگ های دریده بر ذهنِ من
روی کوه ایستاده بودند و نگاهشان را به گوشه ای دوخته بودند.
انها دوازده نفر بودند،ردای قرمز-سیاه رنگ و ماسک قرمز بالماسکه بدنشان را پوشانده بود. یکی شان گفت:
_احمق. همشون احمقن.
زمزمه ای در تایید این حرف بلند شد. همان صدا رو کرد به شخصی که جلوی همه استاده بود و گفت:
_کی باید حمله کنیم؟
مرد جواب اورا نداد. به جایش گفت:
_طلسم رو بخونین. (دستش را به طرف حنجره اش برد و جرقه ای کهربایی رنگ داخل ان رفت)
همه از او پیروی کرد،مرد دوباره شروع به صحبت کرد،صدایش
بله من همونم که قدیم شاید شما بودید... الان شدم من :)
من همونی هستم که خیلی ها من و دوستانی که این مسئولیت رو دوش داریم، حنجره های نازنینمون پاره میشه، بهمون هزار تا لقب میدن و هزاران بدبختی دیگه...
داستان از این جا شروع می شه
ادامه مطلب
یک بیماری عفونی ویروسی دستگاه تنفسی فوقانی است که در مرتبه نخستین بینی را ذیل تأثیر قرار میدهد . گلو , سینوسها و حنجره هم ممکن است دچار شوند . نشانه ها و علامت ها ممکن است کمتر از دو روز بعداز قرار به دست آوردن در معرض ویروس ظواهر شود . اینها ممکن است مشتمل بر سرفه , گلودرد , آبریزش بینی , عطسه , سردرد و تب باشد . اشخاص معمولاً در هفت عدد روستا روز بهبود مییابند , البته بعضا از علامتها ممکن است تا سه هفته ادامه یابد . گاهی اوقات ممکن است اشخاص با مش
سرفه یک واکنش طبیعی و عادی بدن برای محافظت از گلو و مخاط مجرای تنفسی در برابر عوامل تحریک کننده می باشد.
برخی زمان ها سرفه های مزمن و ادامه دار به دلیل بروز حساسیت یا بیماری های مختلف رخ می دهد که بسیار آزار دهنده و آسیب رسان است.
افرادی که مبتلا به سرفه های ادامه دار هستند، شب ها و هنگام خواب بسیار معذب و آزرده می شوند. برخی از سرفه ها خشک هستند و بعضی سرفه ها مخلوط یا پربار نامیده می شوند.
سرفه های مخلوط همراه با خلط می باشند و حنجره صوتی را د
قاعدتن بعد از نمازِ صبح کِ خوابت نَبَرد باید بنشینی دعا بخوانی یا قرآن تلاوت کنی تا از سفره ی پهن شده ی روزی خورده نانی برای روزِ پیشِ رو عایدت شود؛
امروز سحر را اما نشستم بِ گوش دادنِ سازِ تهمورسِ پور ناظری؛
چشم هایت را کِ ببندی در پشت پلک هایت می بینی کِ در لا بِ لای صدای بالِ فرشتگان کِ از دامانشان نقره می پاشند سحر هنگام بر روی سرِ گنجشک های ذکر گو، صدای ساز تمامِ ذراتِ عالم را بِ رقص در آورده است، رقصی سِحر آمیز و نیمه روشن...!و هنگامی کِ
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
ادامه داستان در ادامه مطلب...
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.
یا زخم هایی سر گشاده که مرا به خودم عودت می دهد،
با کلماتی از حنجره به دنیای بیرون که تنهایی مرا تکثیر می کند ،
با کتاب های نخوانده ، با چشم های بسته دل به مفاهیم زده ،
با حافظه ای کوتاه که همه چیزی را از یاد برده و لکنت کلمات و فکر و نگاه و دست و پا و زبان .
این منم خیره در مغاک ، آشفته در تختخواب مالیخولیا .
این منم تخطئه در جهان سیمانی که باد طنین مرا به من باز می گرداند .
این منم پادشاه خودم ؛ در سرزمین بادها تکثیر می شوم در اصوات ...
این منم ...
در
من به اندازه موهای سرم تنهایی سفر رفتم و فیلم تو سالن سینما دیدم، کافه و رستورانش هم تنها بودم، بیمارستان که همیشه، ولی فقط این تنها بودن تو یه مکان عمومی برای فوتبال دیدنه که نمیچسپه بهم. الان سر بعضی بازی و نتیجهها با دوستام شرط میبندم، وسط شام خوردن و بازی دیدن معدود دخترهای فوتبالی خوابگاه خودگویی میکنم، به داور، بازیکن خودی و غیرخودی فحش میدم، توئیت ورزشی میخونم و هماتاقی متنفر از فوتبالم رو اینجوری با خودم همراه میکنم
داشتن صدای خوب داشتن تنها نیاز یک خواننده حرفه ای نیست و شما اگر برای آینده کاری و حرفه ای شدن می خواهید شروع به خوانندگی کنید باید تکنیک های خوانندگی را یاد بگیرید گرچه صدای خوب و داشتن حنجره ی مناسب جز موارد اصلی خواننده شدن است ولی دانستن تکنیک ها و فوت وفن موسیقی نیز به همان اندازه اهمیت دارد و داشتن یک استاد مجرب و با تجربه کمک فراوانی به شما می کند.
ادامه مقاله در نکاتی در مورد خوانندگی
آموزش خوانندگی در کرج
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسدهیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فراتیک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟
با دو انگشت هم این حنجره میشد پارهچه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشتحیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟
خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولیبگذارید به سن علی اکبر برسد
دفن شد تا بدنش نعل نبیند امادست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد
شعله ور میشود این داغ دوباره وقتیشیر در سینه بی کو
مدتی هست پرتو های خورشید به خواب رفتند و ماه آسمان را با حضورش خوشحال خواهد کرد. درخت به دنبال پا دیگری برای رفتن است ، شنزار برای نسیم آواز می خواند و چقدر تنهاست صخره... .
برگ ها به قطره های کشیده شده باران لبخند می زنند و چقدر زمان گذشته از خوابی که لاکپشت در لاک خود آغاز کرده بود، رود مثل همیشه پیش می رود و چقدر تنهاست تپه... .
ابرهای خشمگین امشب تمام ستاره های مظلوم را بلعیده اند، اما جغد پیر بر لب لانه اش امیدوارانه خیره شده است، شلاق های آسم
کتاب که میخوانی، گاهی از حاشیهی کاغذ بیرون میافتی. فکرت پف میکند. جواب سؤالها را زیر دندانت مزهمزه میکنی. دوستداشتنهایت در دستها و چشمهای آدمهای امیدوار رنگی گره میخورد.
آدمها وقتی کتاب نخوانند، بیمنطق میشوند.
نژادپرست میشوند. مشکلاتشان را با داد و فریاد حل میکنند. حرفزدن درست یادشان میرود و کلمات زیر حنجرههایشان تلنبار میشوند، بیرون نمیآیند، خفگی میآورند.
فکر میکرد خفگی فقط در دریا نیست! برای
گمان کردی نفهمیدم ؟ من همه چیز را می دانم . خونِ روی دیوار را دیدم . آخرین زوزه ی دردناکش را شنیدم و لرزیدم . تکان تکان خوردن مردمک های نمناکش را به خاطر سپردم ، من پنجه هایی که آخرین رمق را بر گلوگاه زمین ریختند و فشردند ، و فشردند ، و فشردند ؛ بر حنجره ی جهان حس کردم
و چشم های تو را ؛ ای محبوب ترین من !
و اشک هایت را . اشک هایت ؟
از آنها وام دار کدام ابر بودی ؟ کدام آسمان را بازیچهی زنشِ آرام پلک هایت کردی که می باریدی و داشتی جهان را در بارانی غری
یک بیماری ویروسی، مثل سرماخوردگی یا آنفولانزاسرفه ای که هفته ها بعد از بیماری ویروسی ادامه دارهبا این حال، سرفه خشک می تونه ناشی از مشکلات دیگه باشه، مثل:
آسمرفلاکس معدهسیگار کشیدنحساسیت آلرژی (تب یونجه) به دلیل استنشاق موادی که بهش حساسیت دارید، از قبیل گرده، گرد و غبار یا حیوانات خانگیترشح پشت بینی (تخلیه مخاط بینی از بینی و یا سینوس های بینی که به عنوان سندروم حاد تنفسی شناخته میشه)التهاب حنجرهسرفه های روزمره (سرفه که فقط در طول روز وجو
اگرچه دل به کسی داد،جان ماست هنوز به جان او که دلم بر سرِ وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به راز گفتم با دل،ز خاطرش بگذار جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بتا تو روی ز من برمتاب و دستم گیر
خلوت دلگیری است خلوت من:
نه هوای اشراق دارد و نه هوای غم و جدایی
فقط دلگیر است.
صدایم بی انرژیست:
پس مینویسم
صدایم هست
ولی قدرت دستور به حنجره ام را ندارند
و
پاهایی که دیگر خسته از تکرار رفتن شده اند.
برای پاهایم بازگشت مفهومی ندارند!
آنها فقط می روند و این منم که:
می روم که بروم و می روم که بازگردم.
بی خیالش داشتم میگفتم:
خلوت دلگیری است خلوت من:
نمی دانم اصلا دلگیری چیست!؟
ولی بی نام و نشان نمی توان رها کرد فرزند خود را
فرزند بی چاره ی من
آها!
بی چ
زنی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای در کادر بزرگی دیده می شود با تابلوی «اتاق عمل». چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح از آن خارج می شود. زن نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. زن با چهره ای آشفته به او نگاه می کند ... دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه، نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه
۱. هنگام ورزش، باید مجاری تنفسی مانند، بینی، حلق و حنجره و برونشها که هوا را به داخل ریهها هدایت میکنند کاملاً باز باشند. بنابراین باید دقت کرد که شخص دچار گرفتگی بینی و یا لوزههای بزرگ و متورم و برونشیت نباشد.۲. کبد، جهازهاضمه، قلب و ریهها باید سالم باشند و اعمال خود را تقریباً بهطور صحیح انجام دهند.۳. ورزش باید تا حد امکان در هوای آزاد انجام شود.۴. هنگام ورزش نباید لباس زیاد به تن کرد و کفشها نیز باید فاقد پاشنه باشند.۵. سطح بدن باید
حرف دارم ، زیاد هم حرف دارم...آنقدر حرف دارم که در گلویم گیر کرده است...جایی بین زبان و قلبم گیر کرده است و مردد میکند از گفتن و میشود یک سکوت دردناک...یا نه شاید هم جایی میان مغز وقلبم درگیر شده است.....دقیق نمیدانم فقط میدانم که گیر کرده است و خیال آمدن ندارد......سکوتی که نه حرف میشود و نه اشک به بغضی غریب در حنجره ام تبدیل میشود...نمیدانم چه کسی به ساز حرف هایم دست زده است که چنین ناکوک و بد نوا شده است....و باید گشت و پیدا کرد کسی را که بلد باشد کوک کن
همین!
+دلم سکوت میخواد و یه خواب سنگین!
...
امروز همکلاسیم سر یه قضیه ای میگفت فاطمه چرا انقدر شبیه یه آدم حسود شدی!
حسود نیستم...فقط خیلی خیلی حساس شدم!بیخودی!
یه بشکن بزن تا برات کل غوره های تاکستانو آب بگیرم!
...
استاد گفت چرا جبرانی رو نیومدی؟
گفتم هوم استاد یادم نیس ولی حتما دلیل موجهی داشتم!
استاد
...
از انتظار متنفرم!
...
بابا میگه ایشاالله قبول نشی!میگم چرااا؟میگه الان قبول نشی بهتره تا مرحله اخر قبول نشی...استدلالش لای تارهای صوتی حلق و ح
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان
مرگ در حنجره سرخ گلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
مرگ گاهی ودکا مینوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است
در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپرهای
صدا می
پرچمهای سیاه سر برآوردند و سرها بردند. یکی، دوتا، سه تا، هر روز بیشتر و بیشتر. کودک، نوجوان، جوان، پیر. پرچمهای سیاه، ته دلمان را لرزاند. نکند روزی ....
آن مرد آمد. در باران بود یا آفتاب، نمیدانم. اما آمد و در باران و برف و آفتاب و مهتاب ماند. با گامها و نگاه پر صلابتش، لبخندهای پدرانهاش و آرامش وجودش ته دلمان را قرص کرد. دیگر خبری از ترس نبود که آن مرد و ترسها، دلهرهها را با خود برد.
یک جمله بیشتر نبود. خبر، خبر رفتن مرد بود. برای لح
فتوکلیپ «هوای تهی از ترانه» استاد کریم رجبزاده در وبگاه آپارات
نشسته ابر بهروی تمامِ پنجرهها
کشیده خطّ غریبی بهباغِ خاطرهها
میان آنهمه آوازها که ذکرش بود
«سکوت، دستهگلی شد میان حنجرهها«
مرا به آنسویِ دیوارِ آهنی ببرید
و یا دری بگشایید رو به منظرهها
دراین هوای تهی از ترانه میمیرم
دلم گرفته برای صدای زنجرهها
اگر امیدِ حضور تو آفتاب نبود،
شکسته
یک سرطان کشنده و خطرناک که اول از همه گلوی شما را میگیرد! درباره سرطان حنجره و علائم آن چه میدانید؟ ارتباط سیگار و الکل با این سرطان چیست؟ مجله دلتا پزشک خانواده شما است؛ با ما همراه باشید.
آیا سرطان حنجره یک سرطان گلوگیر و کشنده است؟! علائم این نوع سرطان چیست؟ سرطان همیشه با تمام انواع مختلفش دردسر ساز است؛ از سرطان های شایع مثل پروستات و سینه گرفته تا سرطان دهان، سرطان گلو و حنجره!
درباره سرطان گلو یا حنجره چه میدانید؟ علائم سرطان
هیچوقت شرایطش پیش نیومد که گل بزنم و لباسم رو هلیکوپتری دور سرم بچرخونم. یا اینکۀ روی زانوهام شیرجه بزنم و دست به سینه برای دوربینها ژست بگیرم. اون ترمی هم که توی دانشگاه فوتسال داشتیم، اون زمانهایی که بچهها رو پام نمیاومدن و مجبور نبودم پاس گل بدم، مربی از زمین بازی میکشیدم بیرون.هیچوقت نشد با دوستان بریم آزادی و با بردهای پرسپولیس و تیم ملی حنجرههامون رو به فنا بدیم. سهم ما فقط دیدن چندتا برد و باخت حساس وسط چارسو بود و ام
حتّی اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ
و تمام کردى بر من نعمتهاى شایانت را آنگاه که لب به سخن گشودم
سخن گفتن یک ابزار مهم ایجاد ارتباط است و قوهای است که خدای متعال برای سهولت ایجاد ارتباط در اختیار انسان قرار داده است. شاید بخاطر ظرافتهایی که این نعمت الهی دارد کمتر کسی سعی بر تفکر در اسرار و رموز آن کرده باشد. در واقع یکی از شاخصههای تمایز انسان از غیر خودش نطق میباشد. نگریستن به ا
متأسفانه دیگر هیچ فردی که واقعا برایم ارزشمند باشد، باقی نمانده. میآیند، میروند، و من لحظهای نگاه میکنم، لحظهای دوستشان میدارم، تخطئه میکنم، زیر لب و نه حتی آنطور که زحمت صدایی بلند به حنجرهام تحمیل کنم، فحشی میدهم، و بعد میگذرم. دیگر منتظر هیچکس نمیمانم، بیشتر آزار نمیبینم، بیشتر سرک نمیکشم، بیشتر جستجو نمیکنم، حتی رد هم نمیشوم، آنها رد میشوند و من حتی زیرچشمی رفتنشان را دنبال نمیکنم.
این یعنی بیشتر، زن
جزر آمده و حال مرا مَد کرده
بغض آمده، از حنجره ام رد کرده
من این چمدان، تو ساک ها را بردار
بدجور دلم هواى مشهد کرده
پ.ن۱:
الان تو راهآهن هستیم و داریم پدربزرگ و مادربزرگ جان(همون پدربزرگ و مادربزرگی که من تا حدود۴سالگی پیششون بزرگ شدم و بشدت هم دیگر رو دوست داریم و کلا با اختلاف فراوان منو از نوههای دیگه و داییهام و خالههام دوست دارند) رو داریم راهی مشهد میکنیم و من چقدر دلتنگ حرم و مشهد هستم
نمیدونم چرا این سری که دارند میرند مشهد یه
حتّی اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ
و تمام کردى بر من نعمتهاى شایانت را آنگاه که لب به سخن گشودم
سخن گفتن یک ابزار مهم ایجاد ارتباط است و قوهای است که خدای متعال برای سهولت ایجاد ارتباط در اختیار انسان قرار داده است. شاید بخاطر ظرافتهایی که این نعمت الهی دارد کمتر کسی سعی بر تفکر در اسرار و رموز آن کرده باشد. در واقع یکی از شاخصههای تمایز انسان از غیر خودش نطق میباشد. نگریستن به ا
نقش و وظیفه لوزه ها در حلق انسان چیست؟
لوزهها و آدنوئیدها عمدتا از بافت لنفوئیدی تشکیل شدهاند، که در سراسر دستگاه گوارش و در پایه زبان هم وجود دارد. بافت لنفوئیدی از لنفوسیتها تشکیلشده است، سلولهایی که عمدتا در تولید پادتن یا آنتیبادی در مقابل عوامل مهاجم به بدن نقش دارند. از آنجایی که ما عموما تولید پادتن را چیز خوبی به حساب میآوریم، بررسیهای زیادی در مورد تعیین اهمیت لوزهها انجام شده است.با این حال به نظر میرسد هنگامی
بارش برف و کاهش محسوس دما
در راه آذربایجان
باهار گله جک
شب جمعه اموات چشم به راه یاد شهدا الفاتحه مع الصلوات
حقیقتهایی درباره کم خونی
التهاب حنجره را چگونه درمان کنیم؟
اشتباهاتی در نگهداری کامپیوتر
توصیههایی برای مراقبت از کبد
قیمت روز خودرو در ۱۶ بهمن +جدول
جنگ شادی مهربان به مناسب عید سعیدفطر-2
همیشه فکر میکردم به تنهایی میتوانم از پس هرکاری که شروع میکنم بربیایم. بدون مرشد، بدون راهبر، بدون هر کسی که راه را نشان دهد. میگفتم شخصا تجربه میکنم تا منت کسی هم بالای سرم نباشد. اگر زمین خوردم دستم را به زانوانم میگیرم و یاعلی گویان بلند میشوم. مدتیاست اما متوجه شدم، نه! از یک جایی به بعد فقط در حال در جا زدنم. امروز هم مطمئن شدم «موسی هم باشی، خضری بایدت». این جمله چندین سال است که در سرم تکرار میشود. ما که معلوم نیست چه کسی هس
چرا مث خودش باهاش رفتار نمیکنی؟
_سگ گازت بگیره گازش میگیری؟
اگه شما ختم این کارایی . . .
ما سالگردشیم
گر قیامت قصه باشد من کجا بینم تورا؟
اینجا حنجره ها لاف می زنند
هرگزکسی هر آنچه که مگیفت
آن نبود!
سلام دوستان
پست نویسنده غیرحضوری عزیزم صوعاد جان
میدونم جملات واضح نیست البته خودم پایینش جمله رو نوشتم ولی انشاالله دفعات دیگه بهتر میشه
امیدوارم خوشتون بیاد از اولین پست صوعاد جان دوست عزیز نماشایی من
نظر فراموش نشه لطفا حمایتش کنید
#پست نویسن
فواید مصرف گلاب
* گلاب در طب سنتی ایرانی دارای خواص فراوانی است که مهم ترین آن آرام بخش بودن آن است. شاید به همین دلیل است که در مراسم عزاداری از آن استفاده می شود.
* گلاب علاوه بر خاصیت آرام بخشی ضد استرس هم هست. همچنین به دلیل تقویت سیستم عصبی، مصرف آن یا بوئیدن آن در درمان بسیاری از سردردها هم کاربرد دارد.
* به هنگام شب برای رفع بی خوابی موثر است. از طرفی برای کاهش خستگی می توان آن را مصرف کرد.
* برای تقویت لثه توصیه می شود. حتی برای بهب
خواص گلاب
خواص گلاب بسیار زیاد است که به مرور به آن اشاره خواهیم کرد. قرنهاست که مردم از گلاب استفاده میکنند و دیگران را نیز به استفاده کردن از آن تشویق می نمایند. از فواید بی شمار گلاب میتوان به قابلیت ضدعفونی کنندگی، درخشان کنندگی پوست و از بین بردن لک صورت اشاره کرد.
گلاب را می توان معجزه طبیعت نامید خواص و فواید بسیاری در این عصاره قرار دارد که در درمان بسیاری از درد ها و بیماری ها می تواند موثر باشد. ا
خواص گلاب
خواص گلاب بسیار زیاد است که به مرور به آن اشاره خواهیم کرد. قرنهاست که مردم از گلاب استفاده میکنند و دیگران را نیز به استفاده کردن از آن تشویق می نمایند. از فواید بی شمار گلاب میتوان به قابلیت ضدعفونی کنندگی، درخشان کنندگی پوست و از بین بردن لک صورت اشاره کرد.
گلاب را می توان معجزه طبیعت نامید خواص و فواید بسیاری در این عصاره قرار دارد که در درمان بسیاری از درد ها و بیماری ها می تواند موثر باشد. ا
دیافراگم :دستگاه های تنفسی در انسان شامل قسمت های مختلفی است : حفره بینی،گلو،نای و نایژک که در انتهای نایژک کیسه هوا قرار دارد،آنجا محل اصلی انجام تنفس است .شُش ها توسط قفسه سینه و پرده دیافراگم که در زیر قفسه سینه قرار گرفته است از سایر بخش های بدن جدا می شوند،هوا از ریه خارج و وارد حنجره می شود .با تارهای صوتی تماس برقرار کرده و در اثر کشش تارهای صوتی نسبت به فشار هوای خارج شده از ریه و انبساط و انقباض تارها،صدا بوجود می آید .___________*اگر تارها
امروز یک جورِ ملتهبی بود،
انگار حنجره ی های هر کداممان بلند گویی بود رسا، کِ عالم و آدم را بکشاند بِ دورِهمیِ نسبتن خصوصی و جمع و جورِ ما.
درُ دیوار هر کدام بِ بهانه ای شنیدند دعوت های ناخواسته ی مارا، بعضی ها از سر کنجکاوی آمدند، بعضی ها خندیدند و بِ نحوی دَک شدند و بعضی دیگر تلنگری بهشان خورد و آمدند و بعضی هامان هم کِ در هسته ی اصلی قرارِ اولیه بودیم.
خلاصه ی جمعمان؛ من، رِ، زِ، میم، سین و سین بودند.
قبل از بکاء را بِ گفتگوهای بی انتهایمان گذ
دانلود آهنگ جدید و زیبای محسن یگانه بنام موهات
میکس و مستر این اثر را آرش پاکزاد انجام دادهبازم یه شاهکار دیگه از حنجره طلایی موسیقی ایران
Download New Song : Mohsen Yeganeh Called Moohat
+ همراه متن و بیوگرافی خواننده
آرون افشار ، احمد صفایی ، دانلود آهنگ کیفیت 320 ، دانلود آهنگ ایرانی ، محسن ابراهیم زاده
در ادامه مطلب میتونید دانلود آهنگ شاد به صورت رایگان و با سرعت بالا دریافت کنین
ادامه مطلب
هرشب صدای همهمه و صحبت های شبانه از بیرون، توی کوچه، میشنوم.
هر شب فکر میکنم به حنجره انسان و آوا ها.
و احساس غربتی در شنیدن این همهمه به من دست نمیدهد.
لابد باید به نظر بدیهی برسد، که در دقت است که متوجه غربت میشوم.
وقتی از vala گفتن شان یا ایک ایک کردنشان، زمختی زبان هلندی را حس کنم، واقعا متوجه غربت میشوم ولی مگر انسان در دقت هایش انسان است و نه در همهمه هایش؟
عجب سوال بیجا و دم دستی ای.
همه چیز اینقدر هم ساده نیست.
مثلا پدرم فکر میکند که فرانسوی
کتاب هشت کادو : نگاهی متفاوت به شیوه های عشق ورزی…
کتاب هشت کادونویسنده: مسلم شوبکلائیانتشارات وحدت بخش
معرفی:
نیشی که زن می زند مانند نیشتری است که جراح می زند.سوز دارد اما شیرین است…این ترجمه ی روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) است.توصیه می کنیم مرد ها برای فهم این جمله ی امیرالمؤمنین هم که شده این کتاب را بخوانند.جملات مولا درّ گرانباری است…
بریده کتاب:
امروز بر سر همسرم داد زدم. خب او هم، چنین کرد.اینک از کرده ی خود پشیمانم. اورا نمی دانم.بای
محمد تهرانی به رحمت خدا رفت. مردی که سراسر وجودش یادگار جبهه ها
بود. می گویم سراسر وجودش چون از عمق جان به شهدا و راه شهدا عشق می ورزید، زبانش
رسانه انقلاب بود و حنجره غرّایش، بلندگوی شعائر اسلام.
چیزی از مال دنیا نخواست و نداشت و همان قدر سهمی از دنیا هم که به او
رسید را خرج شهدا و دین و فرهنگ و ... می کرد.
می گویم یادگار جبهه ها چون دفاع مقدس را فقط یکی از عرصه های مبارزه
با ظلم می دانست. از نبرد با دستگاه ستمشاهی تا امر به معروف و نهی از منکر نسب
آن شب و روز لعنتی تمام شده است. اما هنوز یاد و خاطرهاش با من است و از ضمیرم پاک نمیشود. آن روزی که از خانه تا شهر، همهجا غرق در سکوتی عجیب شده بود. انگار که ساعاتی قبل از طلوع خورشید ماموران الهی گرد سکوت به چهرهی شهر پاشیده باشند و همگان ناگهان غرق در سکوت شوند. سکوت صدای غالب شهر شده بود.
من با خودم یکسره کلنجار میرفتم تا بتوانم کلامی با صدای رسا با دیگران حرف بزنم. نمیشد. امکان نداشت. صداها یکباره بلند میشدند و به لحظهای در فضا
بغضهای حقیر ما، روبهروی تصاویر گلگون شما سرریز میشود و راه را برای کلام میبندد؛ با شما شقایقهایم. از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟واژههای خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبهروی شما ضجه بزنند. اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛ حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید گفت که شما حنجرههای خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژهای یافت نمیشود تا شما را با آن ستود. اصلاً شما که برای تحسین برانگ
دار و ندارش را ریخت توی حنجره اش و های و هوی کشان دوید
طرفِ باغ حاج حسن. چماق را بالای سر می چرخاند و می دوید. نباید می گذاشت پایش به
باغ برسد. چیزی به برداشت انگورها نمانده
بود. حیف بود نعمتِ خدا. تاریکیِ شب صدای نفسِ نجسِ حیوان را پنهان نکرده بود از گوش هایش. می دانست که اگر
دیر برسد، حیوان کلِ محصول را لگد مال می کند، مثلِ گرگی که مست از بوی خون، فقط
گوسفندها را یکی یکی خفه می کند. از روی کرت های پر آب می پرید و فریاد می کشید.
دیدش. حیوان هراسان
همیشه فکر میکردم به تنهایی میتوانم از پس هرکاری که شروع میکنم بربیایم. میگفتم شخصا تجربه میکنم تا منت کسی هم بالای سرم نباشد. اگر زمین خوردم دستم را به زانوانم میگیرم و یاعلی گویان بلند میشوم. مدتیاست اما متوجه شدهام، نه! از یک جایی به بعد فقط در حال درجا زدنم. امروز هم مطمئن شدم احتیاج به کسی دارم که مستقیم کمکم کند.
وقتی کسی که مثل یک پزشک، حنجرهی متنم را معاینه میکند تا چرک نداشته باشد و اگر داشت نسخهی حکیمانه میپی
شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان نمی یابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد کسی که میبرد نام تو را زیر زبان پنهان رمان آفرینش با علی جذاب شد اما تو قدرت در تمام جمله های داستان پنهان زمان جاهلیت هیچ فکرش را نمیکردند کمال مردها باشد میان دختران پنهان در اطراف رسول الله آگاهانه میدیدی چه شیطانی است پشت چهره های مهربان پنهان همه دیدند حق تنهاست ، پهلوی تو زد فریاد صدایش ماند اما در سکوتی
نشستن روی نیمکت فلزی ایستگاه اتوبوس یک معنی بیشتر ندارد:منتظری.منتظر رسیدن اتوبوس،منتظر آمدنِ دیگری.
امروز من هم وقتی منتظر بودم،وقتی روی یکی از آن نیمکت های سرد،رو به روی تیر چراغ برق نشسته بودم،حواسم کمی بیشتر جمع دنیا شد.انتظار حواس آدمی را جمع می کند!
امروز پرنده ای دیدم که شبیه به دیگر پرنده های دایره ی شناختی ام نبود.سعی کردم سر و شکلش را با چیزهایی که پیش تر خوانده بودم تطبیق دهم تا بلکه به نامی برسم.پرنده روی تیر چراغ برق فرود آمده بو
نشستن روی نیمکت فلزی ایستگاه اتوبوس یک معنی بیشتر ندارد:منتظری.منتظر رسیدن اتوبوس،منتظر آمدنِ دیگری.
امروز من هم وقتی منتظر بودم،وقتی روی یکی از آن نیمکت های سرد،رو به روی تیر چراغ برق نشسته بودم،حواسم کمی بیشتر جمع دنیا شد.انتظار حواس آدمی را جمع می کند!
امروز پرنده ای دیدم که شبیه به دیگر پرنده های دایره ی شناختی ام نبود.سعی کردم سر و شکلش را با چیزهایی که پیش تر خوانده بودم تطبیق دهم تا بلکه به نامی برسم.پرنده روی تیر چراغ برق فرود آمده بو
سر کلاس درس عمومی تایم 2تا 4 استاد دقیقا لالایی میخوانْد و من هم با دیر خوابی های همیشگی، روی جزوه هایم چرت میزدم. یکهو استاد فاز مچ گرفتن برداشت که جمله قبلی ام چه بود و یکی یکی بچه ها را بست به رگبار. به من که رسید، کلیات صحبت هایش که یک جمله در میان شنیده میشد، گفتم و افاقه نکرد. برایمان تاسفی خورد و به لالایی اش ادامه داد.
چیزی نگفتم. نخواستم عالَمش را به هم بزنم. اعتراضی نکردم که چرا اینقدر خودخواهید و کمی فشار به حنجره مبارک نمی آورید تا
در حوالی روزمرهگیهایمان ، جای خالی زندگی عجیب توی ذوق می زند .
شاید یادمان رفته است زندگی سادهترین اتفاق قشنگیست که در بوییدن عطر گلهای شب بو
در هوس بستنی در سرمای زمستان .
در رقص باران روی گونه پنجره .
در حنجره کوک پرندگان در دمدمههای صبح .
در چشمان مادربزرگ و لبخند پدربزرگ .
در سوز زمستان که از لای پنجره دستی به استخوانمان می کشد .
در صدای بادهای عصرانه پاییز .
در چای تازهدم مادر و اخمهای خندان پدر ؛ درحال فریاد است .زندگی هنوز ز
وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى(7)
و حـرکـتـهـاى تـلفظ زبانم
زبان از مهمترین اعضاء بدن آدمی است، این عضو رابطه
انسان را با محیط خارج آسان ساخته و وسیله بیان حوائج وی و پاسخ دادن به
نیازهای دیگران می باشد.
اهمیت آن برای آدمی بدان حد است که حضرت امیر علیه السلام آن را در کنار
عقل و دین، خلاصه انسان شمرده است.
«الْانْسانُ لُبُّهُ لِسانُهُ وَ عَقْلُهُ دینُهُ ومُرُوَّتُهُ» چکیده و لب
انسان، زبان او و عقل وی دین ومروت اوست. (بحار الانوار-
خروسک چیست؟
خروسک عبارت است از عفونت التهاب و تورم حنجره تارهای صوتی و بافت های اطراف این تغییرات موجب سخت شدن تنفس و یک صدای شبیه پارس سگ با هر نفس یا سرفه می شوند خروسک بیشتر در افراد زیر 6 سال رخ می دهد.علایم شایع:1-تب 2-خشونت صدا.
3-ناراحتی یا درد قفسه سینه با گلو 4-سرفه شبیه پارس سگ و سخت شدن تنفس خصوصا در شب عفونت ویروسی مسری ویروس آنفلوانزای نوع آ، سایر ویروس های آنفوانزا و پاراآنفلوانزا، ویروس سن سی شیال تنفسی، سایر ویروس های مثل
شما متن های داخل گوشی (پست های وبلاگ ها و کانال ها ) و متن داخل کتاب و روزنامه و یا هر متن دیگری رو چطوری مطالعه می کنید ؟!
یعنی چشمی یا با زبان ؟!
من از همون بچگی تا الان متاسفانه زبانی مطالب رو میخونم ، اوایل انرژی لازم رو داشتم اما الان
اولین جایی که به درد میاد دهانمه :( بعدم چونه ام بشدت درد میگیره :( بعدم زود زود دهانم خشک میشه و به آب نیازمند میشم و از همه بدتر نفس کم میارم:|
جدیدا شده معضل برام و واقعا سخت شده خوندن مطالب برام و حتی گاها ا
گیاه رازیانه به صورت خودرو در منطقه شمال ایران می روید, همچنین کشورهای ایران، هند, سوریه, ترکیه, مکزیک و مصر بزرگترین تولید کنندگان رازیانه هستند. در طب سنتی فواید فراوانی برای رازیانه ذکر شده است, در این مطلب به طور ویژه از خواص رازیانه برای لاغری صحبت می شود.
طبع گیاه رازیانه گرم و خشک است و قسمتهایی از آن که قابل استفاده است شامل: برگ و ریشه آن است. رازیانه به دو شکل دانه و عرق گیاهی یافت می شود. خواص رازیانه برای لاغری بسیار توصیه شد
سلام به همه کاربران همیشگی کدینو ! امیدوارم که همتون حالتون خوب و حنجره صوتی تون خوب باشه چرا که کار با این نرم افزار پرده صوتی خوبی میخواد ...
تقدیم میکنم دستیار صوتی کدینو ! که از زبان فارسی پشتیبانی میکنه البته فقط به کلماتی که من به کامپیوتر یاد دادم میتونیم استفاده کنیم :)
انتظار از این نیست که مثل دستیار گوگل باشه و هر چیزی خواستید بکنه ولی تا حدی که میتونم و در توانم هست خلاقیت به کار میبرم و این نرم افزار رو به یه غول تبدیل میکنم
قضیه ا
مکمل غذایی بی پروپولیس
60 قرص- از بره موم عسل- دارای آنتی بیوتیک طبیعی- ضد باکتری- 22 آمینو اسید- تقویت سیستم ایمنی بدن- ضد سرطان
Forever Bee Propolis
مکمل بره موم عسل، به درمان موارد زیر کمک میکند:
زخم ها ، سرگیجه ( گیجی و منگی )، عفونت مهبل ، سل ، ورم لوزه ، کزاز ، آبسه لثه ( پرودنتال )، آبسه دندان ، استرس ، سینوزیت ، تب مخملک ( تب سرخ ) ، چرک دندان ( پیوره ) ، انسداد ریه ، ذات الریه ، عفونت کلیه ( نفریت )، اوریون ، درد و گرگرفتگی قاعدگی ، سرخک ، التهاب حنجره ، ار
خروسک چیست؟
خروسک عبارت است از عفونت التهاب و تورم حنجره تارهای صوتی و بافت های اطراف این تغییرات موجب سخت شدن تنفس و یک صدای شبیه پارس سگ با هر نفس یا سرفه می شوند خروسک بیشتر در افراد زیر 6 سال رخ می دهد.علایم شایع:1-تب 2-خشونت صدا.
3-ناراحتی یا درد قفسه سینه با گلو 4-سرفه شبیه پارس سگ و سخت شدن تنفس خصوصا در شب عفونت ویروسی مسری ویروس آنفلوانزای نوع آ، سایر ویروس های آنفوانزا و پاراآنفلوانزا، ویروس سن سی شیال تنفسی، سایر ویروس های مثل آد
وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى(7)
و حـرکـتـهـاى تـلفظ زبانم
زبان از مهمترین اعضاء بدن آدمی است، این عضو رابطه
انسان را با محیط خارج آسان ساخته و وسیله بیان حوائج وی و پاسخ دادن به
نیازهای دیگران می باشد.
اهمیت آن برای آدمی بدان حد است که حضرت امیر علیه السلام آن را در کنار
عقل و دین، خلاصه انسان شمرده است.
«الْانْسانُ لُبُّهُ لِسانُهُ وَ عَقْلُهُ دینُهُ ومُرُوَّتُهُ» چکیده و لب
انسان، زبان او و عقل وی دین ومروت اوست. (بحار الانوار-
چه روزهای بدی.
غمگینم.
از پریروز که خبر مرگ زنداییم رو شنیدم تو شوک هستم.
گریه های ما اونو برنمیگردونه.
من مطمئنم جاش تو بهشته.
اما صلوات میفرستم تا روح خودم آروم شه...
و نترسیم از مرگ(مرگ پایان کبوتر نیست.مرگ وارونه یک زنجره نیست.مرگ در ذهن اقاقی جاری است.مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید.مرگ با خوشه انگور میآید به دهان.مرگ در حنجره سرخ – گلو میخواند.مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.مرگ گاهی ریحان میچ
1.آیا می دانید قدیمی ترین بنا در شمال توکیو 50 هزار سال قدمت دارد.
2.آیا می دانید همه سیاره های منظومه شمسی از غرب به شرق دور محور خود میچرخند اما سیاره ناهید از شرق به غرب میچرخد.
3.آیا می دانید سرعت تولید مثل در چین آنقدر زیاد است کارگر آنها مقابل شما حرکت کنند هیچ گاه به پایان نمی رسد.
4.آیا می دانید غذای مورد علاقه مردم آمریکا پیتزاست و آنها میانگین روزانه 73 هزار مترمربع پیتزا می خورند.
5.آیا می دانید خطوط هوایی آمریکا با حذف یک زیتون از سالاد هر
اکبر اقبالی کیست؟
اکبر اقبالی کمدین و طنز پرداز معروف ترک ایرانی از سرزمین آذربایجان میباشد. حتماً از اجراهای او کلیپهایی را دیدهاید! اقبالی سالهاست که به عنوان چهرهای مطرح و محبوب در کمدی مشغول فعالیت است.
نمایشهای اکبر اقبالی
هماکنون علی اکبر اقبالی بعنوان هنرمند و تهیه کننده مجموعه شوهای شبانه معروف “جنگ ستارههای رنگارنگ ” مشغول فعالیت است. قبل از آن به همراه نیما ساحلی، تبدیل به زوج معروف نمایشهای طنز شده بودند و خنده
باید بنویسم، اما از چه؟ فکرها زیادتر از آنند که بشود در اصطبلی آرام مشغول نشخوار و استراحت نگاهشان داشت. رام کردن فکر شاید حتی از نشستن روی یک اسب وحشی سختتر باشد، کسی چه میداند؟
به فرض هم که نشستی، چند دقیقه دوام میآوری؟
سوال اینجاست، دوام برای چه هدفی؟ میگوید تا به مقصد برسی. سوار اسب وحشی شدی و راه افتادی، تا کجای راه میتوانی مطمئن برانی؟ چه فرقی میکند، مهم سوار شدن و دست و پنجه نرمکردن است. بلی، شاید، اما نه تا آخر عمر، هان؟ ب
بهار دیده ی من نیست جز که عکس رخش تلطفی بکن و عکس آن بهار بیار
ز بهرِ روشنیِ چشم کز رخش دورَست غبار ازان طرف و گرد از آن دیار بیار
من آن حدیث که گفتم نگاه دار و ببر هر آن جواب که گوید به یاد دار و بیار
در انتظار تو سعدی همیشه می گوید که ای نسیم سحر بوی زلف یار بیار
بعد استقبالتون ا
بد نگوئیم به مهتاب اگر تب داریم
دیده ام گاهی در تب ، ماه می آید پایین،
می رسد دست به سقف ملکوت.
دیده ام، سهره بهتر می خواند.
گاه زخمی که به پا داشته ام زیر و بم های زمین را به من آموخته است.
گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است.و فزون تر شده است ،
قطر نارنج ، شعاع فانوس
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گو
بد نگوئیم به مهتاب اگر تب داریم
دیده ام گاهی در تب ، ماه می آید پایین،
می رسد دست به سقف ملکوت.
دیده ام، سهره بهتر می خواند.
گاه زخمی که به پا داشته ام زیر و بم های زمین را به من آموخته است.
گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است.و فزون تر شده است ،
قطر نارنج ، شعاع فانوس
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گو
نمیدونم چه فعل و انفعالاتی توی قلبم رخ داده که تصمیم گرفتم اولین پستم رو بر محورِ علاقهم بنویسم. درمورد یکی از هزاران هزار علاقهای که توی دلم وول میخوره. آخه من آدم حریصیام. به بیشترِ موضاعاتی که توی دنیا وجود داره دل میبندم و دلبندشون میشم.مثلاً من توی گروه سرود که از سری علاقههای دلبرمه، میتونستم یکی از شادترین نسخههای نیلی رو ببینم. توی گروه سرود، نظارت روی قسمت سوپرانو به عهدهی من بود و موضوع وقتی جالب میشه
نمیدونم چه فعل و انفعالاتی توی قلبم رخ داده که تصمیم گرفتم اولین پستم رو بر محورِ علاقهم بنویسم. درمورد یکی از هزاران هزار علاقهای که توی دلم وول میخوره. آخه من آدم حریصیام. به بیشترِ موضاعاتی که توی دنیا وجود داره دل میبندم و دلبندشون میشم.مثلاً من توی گروه سرود که از سری علاقههای دلبرمه، میتونستم یکی از شادترین نسخههای نیلی رو ببینم. توی گروه سرود، نظارت روی قسمت سوپرانو به عهدهی من بود و موضوع وقتی جالب میشه
سلام به همه کاربران همیشگی کدینو ! امیدوارم که همتون حالتون خوب و حنجره صوتی تون خوب باشه چرا که کار با این نرم افزار پرده صوتی خوبی میخواد ...
تقدیم میکنم دستیار صوتی کدینو ! که از زبان فارسی پشتیبانی میکنه البته فقط به کلماتی که من به کامپیوتر یاد دادم میتونیم استفاده کنیم :)
انتظار از این نیست که مثل دستیار گوگل باشه و هر چیزی خواستید بکنه ولی تا حدی که میتونم و در توانم هست خلاقیت به کار میبرم و این نرم افزار رو به یه غول تبدیل میکنم
قضیه ا
اگر قرار بود زندگیِ من موسیقیِ متنی داشته باشد حتمن آرشیوِ موسیقیِ بی کلامی بود کِ محمد اصفهانی روی آنها خوانندگی کرده بود!او معجزه ی ریتمیکِ زندگی من بوده است از کودکی؛اولین نوای موسیقایی کِ بِ گوش های من رسیده، اولین تحریر های بلند، اولین شعر های باستانی در قالب موسیقی...اصلن الان کِ فکر می کنم شاید علاقه بِ شعر را هم مدیونِ حنجره ی چهار دانگِ محمد اصفهانی باشم!در فیلم های شیر خوارگی کِ نگاه می کنی یا تلویزیون دارد صدای او را در فیلم ثبت می
فانوس، در عطش شعله ای می سوخت، کبوتر، از چشم آسمان، افتاده بود، دریا، غرق در رخوت بود، زمین، خورشید را طواف نمی کرد، چهره ی باغ، چروکیده بود، جامه ی شب در دست و پای سپیده، می افتاد، سکوت، آخرین نفس های خود را از تنگی سینه اش، برون می داد؛ بوف ویرانگی، روی دیوار شب، شوم، می خواند؛ لب های خشک دهکده، تاول زده بود؛ وطن، با خود، بیگانه بود وخودی در وطن.
ناگهان از پشت حصار شب، نمای مردی پدیدار شد، مردی که اسرافیل شد در صور بیداری و امواج نگاهش، کویر
توی اتاق تبریز دانشجویی ما، دو تا ،ری را بودند که نوبتی از توی ضبط صوت توشیبای قدیمی وارد اتاق می شدند و میان خرت و پرت ها و کتاب ها سرک می کشیدند.یکی ری رای نیما بود که باصدای زخم آجین شاملو خوانده می شد.یکی هم ری رای سیدعلی صالحی که توی صدای خسرو شکیبایی خانه داشت و باور نمی کرد که حال همه ی ما خوب باشد. من این یکی را دوست تر داشتم.
عکسش هم روی جلد کاست بود که ابروهای کمانی داشت و چشم های درشت شیطان. دانشجویی که به آخر رسید هم این دو تا باز گاهی
عسل ماده شیرین و غلیظی است که توسط زنبوران عسل از شهد گلها جمعآوری شده و تغییر شکل مییابد و سپس در داخل سلولهای مومی کندو ذخیره میشود. در ادامه به خواص درمانی عسل های مختلف میپردازیم.
خواص درمانی عسل بهار نارنج
مقوی قلب، ضد بیخوابی، تقویت اعصاب و آرامبخش.
عسل آویشن
خواص دارویی:
رفع عفونتهای عمومی، تقویت بینایی، ضد صرع و تشنج، درمان تنگی تنفس و معالج دردهای مفاصل.
عسل ریحان
خواص دارویی:
ضد میگرن، تقویت عمومی بدن و تقویت اعصاب
راه درمان فوری سرماخوردگی در 24 ساعت در خانه
سرماخوردگى یک عفونت دستگاه تنفسى فوقانى است، بیمارى شایع و نسبتاً بى ضرر، اما مطمئناً وقتى به آن مبتلا مى شوید چنین احساسى ندارید.
ممکن است آبریزش بینى، گلو درد و سرفه داشته باشید یا اینکه آبریزش از چشم، عطسه کردن و احتقان بینى آزاردهنده شما را کلافه کند. ممکن است هم همه این علائم با هم شما را آزار دهد.
در واقع به علت آنکه بیش از ۲۰۰ ویروس مختلف ممکن است سرماخودرگى ایجاد کنند، علائم سرماخوردگى بس
به نظر برخی کارشناسان تعیین جنسیت جوجه های عروس هلندی امکان پذیر نیست ولی ما در این پست از روش های احتمالی آن را که امروزه تمامی پرورش دهندگان به صورت یک راز از آن استفاده می کنند را به شما آموزش می دهیم.
درست است. آیا دقت کرده اید که چرا زمانی که به پرنده فروشی ها مراجعع می نمایید و عروس هایی که شما در قفس های آنان می بینید بیش از نود و نه در صد آنان نر هستند پس ماده های آنان کجاست؟ و جالب است این نکته را بدانید که اکثر پرورش دهندگان ماده های آ
فانوس، در عطش شعله ای می سوخت، کبوتر، از چشم آسمان، افتاده بود، دریا، غرق در رخوت بود، زمین، خورشید را طواف نمی کرد، چهره ی باغ، چروکیده بود، جامه ی شب در دست و پای سپیده، می افتاد، سکوت، آخرین نفس های خود را از تنگی سینه اش، برون می داد؛ بوف ویرانگی، روی دیوار شب، شوم، می خواند؛ لب های خشک دهکده، تاول زده بود؛ وطن، با خود، بیگانه بود وخودی در وطن.
ناگهان از پشت حصار شب، نمای مردی پدیدار شد، مردی که اسرافیل شد در صور بیداری و امواج نگاهش، کوی
........آیه بعد به یکی از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان،اشاره کرده می افزاید:"خداوند بیان را به او تعلیم کرد"( عَلَّمَهُ الْبَیٰانَ ).
"بیان"از نظر مفهوم لغت معنی گسترده ای دارد،و به هر چیزی گفته می شود که مبین و آشکار کننده چیزی باشد،بنا بر این نه فقط نطق و سخن را شامل می شود که حتی کتابت و خط و انواع استدلالات عقلی و منطقی که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است،هر چند شاخص این مجموعه همان"سخن گفتن"است.
گرچه ما به خاطر
تنها در تو به شادمانی مینگرم ریراهرگز تا بدین پایه بیدار نبودهام.توی اتاق تبریز دانشجویی ما، دو تا ،ری را بودند که نوبتی از توی ضبط صوت توشیبای قدیمی وارد اتاق می شدند و میان خرت و پرت ها و کتاب ها سرک می کشیدند.یکی ری رای نیما بود که باصدای زخم آجین شاملو خوانده می شد.یکی هم ری رای سیدعلی صالحی که توی صدای خسرو شکیبایی خانه داشت و باور نمی کرد که حال همه ی ما خوب باشد. من این یکی را دوست تر داشتم.عکسش هم روی جلد کاست بود که ابروهای کمانی دا
درباره این سایت