نتایج جستجو برای عبارت :

فکر میکنم ممکنه یه دختر خانمی رو ناخواسته سر کار گذاشته باشم

من یک دخترم که متاسفانه با وجود تفاوت های فاحش با بقیه دخترا، هنوز قلب دارم و ممکنه آدما رو دوست داشته باشم، بهشون عادت کنم و غیره. خب من ازین قرتی بازیا خوشم نمیاد و دوس پسر ندارم و نخواهم داشت. ولی دیروز یه پسری که برام خیلی هم عزیز بود بهم گفت تو باید خودتو اصلاح کنی! پرسیدم چطوری؟ گفت باید بیشتر دختر باشی! ... باشه. چی؟!ینی چی که بیشتر دختر باشم؟ جواب داد: ینی به چیزایی که باید اهمیت بدی و بی تفاوت نباشی، زیاد فوتبالی هستی و کل کل میکنی، و فحش ه
سلام
من یه پسر حدود 27 ساله و مجردم. با یه دختر خانمی تو دانشگاه همکلاس و بعدش تقریبا اتفاقی حدود 2 سال همکار بودیم. ایشون یه دختر مذهبی و مقیده، دختر خوبی هم هست از نظر اخلاق و رفتار، جای خواهر خودم هم همیشه روابط دوستانه و محترمانه ای با ایشون داشتم طی این سال ها. ولی خب هیچ وقت چیز خاصی بین ما نبوده و رابطه مون صرفا در حد همکلامی ساده و امورات کار و تحصیل مشترک بوده.
در مورد خودم هم، کلا با این که اعتقادات مذهبی ندارم به اون شکل، به دلایل خاص خو
سلام شرلوک. میخواستم بدونم اگه دوباره داشتی می اومدی بیمارستان محض اطلاع، من یه کراوات پیدا کرده ام و فکر میکنم ممکنه مال تو بشه. شبیه اون جور کراواتائیه که ممکنه تو بپوشی بنابراین نمیدونم ممکنه آخرین باری که اومدی اینجا، جاش گذاشته باشی.
فکر کنم که (این جدیده و حاصل تجربیات دو سه ماه اخیرم)،
یک مرد
وقتی که واقعا یه دختر رو دوست داره
همه زندگی و عمرش و وقتش و همه چیزش رو صرف میکنه که اون دختر رو خوشحال کنه و اون دختر کلا خوشحال باشه.
 
ممکنه سعی هم حتی بکنه که یکمی بهش زور هم بگه،
به دو دلیل:
1. کاری که دختره میکنه ممکنه اون لحظه به نفعش نباشه و پسره نمیخواد اسیبی به دختره وارد بشه
2. مردها معمولا دوست دارن یکمی قدرت و کنترل هم روی دختری که دوسش دارن داشته باشن.
 
اومدم با کلی ذوق برا مامانم اهنگ عاشقانه گذاشتم و با صدا رسا میگم "آهنگ های عاشقانه را از ما بخواهید." بعد یکم گوش کرد گف اینو صبح شنیدم :/ دختر فلانی سر کار گذاشته بود گوش کردیم و تعریف کرد تو تولدش گذاشته :( 
+یادم نمیاد تو تولدم هیچ وقت آهنگ گذاشته باشم(همینقدر ساده زیست) فقط همیشه بابام تولدم یادش بوده و همیشه و همیشه برام کادو خریده ؛) 
خورد تو ذوقم گفتم خب پس دیگه "آهنگهای عاشقانه را از ما نخواهید برید از دخترا همکاراتون بخواهید ":( بعدم قطعش
‌کار تو موسسه رو به دختر فرانسویم هم پیشنهاد میدم....میدونم میدونم که اون شانسش از من بیشتره و ممکنه جای منو بگیره ؛ولی نتونستم بدجنس باشم....میدونی یه بارم گذشتم از چیزی که دوست داشتم بخاطر اون  ولی خیلی به نفعم شد چیزه بزرگتری رو بدست آوردم....
الانم همینه !قسمت باشه کار گیرم میاد....نتونستم بدجنس باشم برای ادمی که کلی کمکم کرده حتی برای کار ترجمه...خدای کمکم کن ....امروز سشنبس و من برای شنبه باید خودمو آماده کنم برای مصاحبه....نهایت تلاشم رو میکنم
 
چند وقت پیش با استادم که صحبت میکردم ، یسری ویژگی ها رو در مورد من گفت که واقعا نشون میداد چقدر آدم با تجربه ای هست تو کارش!چون اون ویژگی ها در مورد من کاملا درست بود...یکی از اونها که میخوام در موردش صحبت کنم ، که تو نتیجه تست دیشب هم بود ، این بود که من ظاهر سختی دارم و اگه کسی بخواد با من ارتباط برقرار کنه ، با این مانع مواجه میشه!خب این تا حدی درسته...من مثل خیلیا نیستم تا یه نفر " حالا چه دختر چه پسر " بهشون پیام بده زود باهاش گرم بگیرم و احوالپ
پستی گذاشته بودم که کمی قبولش داشتم کمی نه ، احساس کردم بودنش نمک پاشیدن رو زخممونه در این شرایط و حذفش کردم.
آقا ما همه ممکن الخطا هستیم فقط گفتم یادمون باشه در این مسائل فعلی از نظر منو شما ممکنه کسی اشتباه کرده باشه ممکنه از نظر خودش و دیگری خیر فقط گوشه ی ذهنمون داشته جز ائمه ی اطهار هیچ کسی معصوم نیست 
 
من اگه پسر بودم و به کسی پیشنهاد ازدواج داده بودم و منتظر گرفتن جواب بودم، تا بخواد جواب بهم بده، دیوانه شده و سر به کوه و بیابون گذاشته بودم =)
در مدت انتظار، انواع و اقسام افکار به ذهن آدم هجوم میاره.
_ خیلی خوب عمل کردم به نظرم. حتما همه چی اوکی میشه.
_ واااای من چرا اینجوری کردم؟ چرا اینو نوشتم؟ چرا اینو گفتم؟ ریجکت صددرصده!
_ خدایا یعنی چند نفر دیگه مثل منن؟ اصلا شاید تنها باشم ها؟ اینجوری ممکنه تنها گزینه خودم باشم.
_ من مطمئنم همین امسال که م
دختری در مھمانى ب مھمان گفت،،میخوای عروسکامو ببینی؟
مھمان...آره
دختر عروسکاشو آورد و نشون داد،،،مھمان،کدوم دوسدارى؟حتما این باربیھ
دختر...ن این   مھمان،،،این؟زشته که،،،دستوپاندارھ
دختر....آخه اگه دوسشش نداشته باشم کسی دوسش نداره یدفھ دلش میشکنھ
 
میخوام یه دختر قوی باشم. یه دختر قوی که به مشکلات و درگیریهاش ـ هرچیزی که هست ـ اجازه نمیده تا حالشو بد کنن یا سنگی جلوی پاش بشن. میخوام یه دختر پرکار و شاد باشم! دختری که هیچ چیز نمیتونه مانع کار کردنش بشه و با تلاشش آرزوهاشو برآورده میکنه. میخوام دختری باشم این چنینی. که عزیزانش لذت ببرن از بودنش و زندگی کردنش. میخوام اونهارو هم خوشحال کنم. میخوام با هر سختی ای که هست ـ هرچیز ـ از زندگیم لذت ببرم و کار کنم و بجنگم و به ناراحتی هام اجازه ندم تا
سلام دوستان
خواستم بپرسم شما چند درصد حرف دوست و فامیل رو توی انتخاب همسرتون ناخوداگاه در نظر میگیرید؟، مثلا اینکه شاید از دختر یا پسری خوش تون بیاد ولی بگید مثلا این قدش خیلی بلند یا کوتاهه. فردا عمه و خاله و پسر خاله ممکنه پشت سرم مسخره کنن یا بخندن، یا اصلا برام افت داشته باشه که مثلا زن من از زن پسر عموم خوشگل تر نیست. یا شوهر دختر خاله ام خیلی خوشتیپه ولی پسری که من دوسش دارم هم قد منه و ... .
میخوام یه لحظه صادقانه فکر کنید ببینید واقعا چقدر
لیست نامهای زیبای دخترانه شیک و جدید
برای مشاهده اسم های زیبا و شیک دختر قسمت زیر را ببینید:
اسم دختر
قشنگ ترین نام های دختر برای فرزند دختر
اسم دختر شیک با ریشه های مختلف
اسم دختر ترکی شیک
اسم دختر کردی شیک
اسم دختر لری شیک
اسم دختر شیک فارسی
لیست نامهای زیبای دخترانه شیک و جدید
برای مشاهده اسم های زیبا و شیک دختر قسمت زیر را ببینید:
اسم دختر
قشنگ ترین نام های دختر برای فرزند دختر
اسم دختر شیک با ریشه های مختلف
اسم دختر ترکی شیک
اسم دختر کردی شیک
اسم دختر لری شیک
اسم دختر شیک فارسی
سلام بر بلاگری عزیزی که به وبلاگم وارد شدی و داری این مطلبمو می‌خونی، خیلی خوش اومدی به وبلاگم.
از فاطمه خانم که من رو به چالش "۱۰ کاری که قبل از مرگم که باید انجام بدهم" دعوت نمودند، مچکرم.
۱۰ کاری که قبل مرگم بهتره انجام بدم:
آدم قبل مرگش دنبال دعا و نماز و استغفار و این هاست
ولی دوست دارم بعد مرگم نامی از خودم باقی گذاشته باشم.
ولی این کارها رو انجام داده‌ام که با خیال راحت برم اون دنیا.
۱-خوشحال کردن بنده‌های خدا
۲-یادبگیرم و یاد بدهم یادگرف
سال گذشته مثل امشب زن عموی من به دنبال سرطان متاستاتیک فوت کرد
سارکوم که از عضله پای چپش شروع شده بود طی دو سال _حتی با درمان_ تا مغزش پیشروی کرد
و از پا درش آورد ...
موندن عمو و دختر عموی 3 ساله ی بیچاره ی من ...
این دو نفر رو که ببینم دلم آب میشه از غصه
هیچ کلمه ای نیست که بشه غم و تنهایی و دلتنگی عمو و دخترعموم رو باهاش توصیف کرد
دختر عموی بیچاره ی تنهای من ، بی پناه ترین دختر دنیاست
هرچی میخوام دعا کنم ، میگم خدا دلش شاد باشه، زندگیش قشنگ باشه ...
 
ا
چالش ده تا کار قبل از مُردن!! میگم حالا واجب بود توی این شرایط کرونایی و ترس از اینکه نکنه کرونا گرفته باشم این چالش برگزار بشه؟! لابد واجب بوده دیگه... بگذریم!
من خیلی کارا دوست دارم انجام بدم که خب سخته توی ده تا خلاصه ش کرد ولی خب چون چالش اینطور میخواد باید بگم که ده تا کاری که دوست دارم انجام بدم باید به ترتیبی که نوشتم اتفاق بیوفته وگرنه خاصیت خودشو از دست میده :)
۱. ازدواج کنم (با شخصی خاص)۲. به زبان کره ای مسلط بشم! (الانم تا حدودی دارم خوب پی
سلام
یه پسر بیست چند ساله هستم، سوال اولم از دخترها اینه چطوری علاقه شون رو به یه پسر نشون میدن؟ اصلا ممکنه از پسری خوش شون بیاد که نمیشناسنش؟، چه قدر احتمال داره خودشون بیان جلو؟، اصلا اگه نیان جلو چه جوری باید بری به دختری که کمترین برخوردی باهاش نداشتی حتی اسمش رو هم نمیدونی پیشنهاد آشنایی بدی و چی باید بگی؟
اصلا چرا من حس میکنم بعضی از دخترها بهم علاقه دارن، نه جذابیت ظاهری آنچنانی حس میکنم نه ملاک های دیگه ای که برای یه دختر ممکن جذاب ب
اینکه بری توی جمعی و مدام بشنوی که از مادرت میپرسن این دختر شماست ...واااای ماشالاااا ... چه خانومی ... چند سالشه و ...
بله درست حدس زدید ماجرا ، ماجرای خاستگاریه ...
واقعا برام نهایت زجره...
اما 
من ساکت و آروم یه گوشه نشستم حتی گوشیم رو هم درنیووردم تا باهاش مشغول بشم ...
تو کل این مدت به گلای قالی زل زده بودم و به این فکر می‌کردم این آدما چجوری هنوز اینجور روابط براشون جذابه...
اینکه بخوان لباس و طلا و مسافرت رفتناشون رو به رخ هم بکشن ...
و سعی کنن تو زن
توی اثبات های ریاضی دوتا اشتباه دارم که خیلی تکرار می‌شن.
۱. رابطه ای که باید اثبات بشه رو نقض می‌کنم. این واقعا عجیبه که انقدر این اتفاق تکرار می‌شه. یک جورهایی نشانگر اینه که خیلی زیاد مخالفت می‌کنم و همیشه میخوام دنبال اشکال در هر فرضیه ای باشم و تمام راه های نقضش رو در پیش بگیرم.
۲. توجیه های عجیب! بعنوان تمثیل، ممکنه من ۲+۲ رو به صورت کاملا سهل انگارانه ۵ بنویسم؛ چون ۵، راه حلی که مدنظرم هست رو به نتیجه می‌رسونه. این نشانگر ارورهای وحشتن
متن آهنگ کودتا
دنیارو مبهوت میکنم وقتی سکوت میکنم از انقلاب عاشقی
دارم سقوط میکنم …
یکی میگه عاشقت باشم عاشقت باشم باشم و باشم و باشم و باشم
یکی میگه با تو بد باشم سرد و تنهام باشم باشم و باشم و باشم و باشم
کودتا کن نگاه کن مرا نازنین رفتنت عاشقت را زند بر زمین
کودتا کن صدا کن مرا بهترین رفتنت عمر من را گرفته ببین
منبع : رز موزیک
. زیاد میخوابم بد میخوام اعصابم خورده! خوشم نمیاد اینجوری باشم اصلا. اه
 دارم
کتاب خودت باش دختر رو میخوندم. هنوز پنج فصلشو خوندم و احساس میکنم ک
خیلی روم تاثیر گذاشته.حس بهتری دارم نسبت ب خودم و اعتماد بنفسم بالاتر
رفته. انگار خودمو بیشتر دوس دارم.برای خودم احترام بیشتری قائلم. هرچند با
اون مورد خواب م مشکل دارم اون قضیه ش جداس
دومین روزی هست که اینترنت قطع شده...البته سایتهای دات آی آر دار باز میشن...که خب به درد خودشون میخوره...دارم فکر میکنم عقل داشتن چیز خوبیه که خدا بهمون داده...عقل داده تا فکر کنیم و بعد عمل کنیم...ولی بعضیها قشنگ مشخصه عقل ندارند...وگرنه به این فکر میکردند که ممکنه کسب و کار بعضی ها بدون اینترنت بخوابه...ممکنه اعضای خانواده شون که خارج زندگی میکنن این مدت نگران بشن...ممکنه منتظر یه ایمیل باشند یا بخوان ایمیل مهمی بفرستن...و ممکنه های دیگه...ولی ندارن
من باید خیلی در برابر نظرات و انتقادات دیگران خوسنردتر و بی تفاوت تر باشم...
ممکنه هزار نفر بابت یه حرف یا انتخاب من بیان گله کنن اما تا وقتی که من میدونم کارم هیچ نیت بدی توش نبوده نباید خجالت بکشم یا عذاب بکشم یا معذرت خواهی بکنم...
من نباید از پاک کردن ادما از زندگیم بترسم...بعضی خودشون مقدماتو برای حذف خودشون فراهم میکنن....
من باید بیشتر به فکر خودم و ارامش و اعصابم باشم....
مریض های بعد از ظهر کنار اینکه معمولا بد حال تر و پیچیده ترن یه چیزای باحالی مثل داستان های زندگی جذاب هم بیشتر دارن
چند روز پیش ه بعد از ظهر مطب بودم ۴ تا بارداری ناخواسته داشتم...اولی دختر ۲۱ ساله که مشکوک به بارداری بود و با پدر شوهرش اومده بود چون عقد بود میترسید که ازمایش بده
دومی خانمی بود ۳۷ ساله با دختر ۱۶ ماهه که جواب ازمایش مثبت اومد...هم خوشحال شد هم شوکه
سومی خانمی بود که شوهرش اصرار میکرد که نه حامله نیستی و زنه میگفت شاید باشم و خیل
ده روز مونده به عید با خانواده قرار گذاشته بودیم 5 و 6 عید بریم سفر. از گرگان تا گیلان. همه فامیلو سر بزنیم و برگردیم.
البته قرار گذاشته بودیم که یعنی من گفته بودم و ارزش حرف من تو خانواده برابری داره با پشکل.
خدا هم یه تاپاله دیگه سر رامون قرار داد و هرچی سیل بود روانه کرد... و دقیقا دارن میگن همون روزا از خونه درنیایین که کشورو آب برده...
هی فک میکنم بیخیال مسافرت با اینا بشم و خودم پاشم بگردم، میبینم حوصله بحث و جدل برای سفر جداگانه یه دختر و دعوا
کاش باشم ناله ای، تا گل بدن گوشم کند.
کاش باشم پیرهن، از شوق آغوشم کند.
کاش گردم شمع و سوزم در سر بالین او،
بهر خواب ناز خود ناچار خاموشم کند.
کاش باشم حلق های در بند زلفان نگار،
هر زمان از زدف مشکینی سیه پوشم کند.
کاش باشم جوی آبی در زمین خاطرش،
بهر رفع تشنگی شادم، اگر نوشم کند.
کاش باشم ساقی بزم وصال آن نگار،
تا ز جام وصل خود یک عمر مدهوشم کند.
کاش باشم شعر تر، جوید مرا از دفتری
، هر گه از یاد و هشش یک دم فراموشم کند.
سلام
نظرتون در مورد ازدواج با پسری که اهل دختر بازی بوده چیه؟، پسری رو در نظر بگیرید که تو جوونیش با کلی دختر مراوده داشته، برای سرگرمی و با چند نفری هم رابطه ی جنسی داشته و حتی همزمان با چند دختر بوده. 
چقدر احتمال داره این پسر بعد از ازدواج تعهد بده؟، ممکنه مثلا بعد از ازدواج چون نیازش برطرف میشه این کارها رو کنار بذاره؟، فرض کنید که پسر دختر رو دوست داره و ازش خواستگاری کرده ولی گذشته ی خوبی نداره از این بابت، ولی به نظر میاد که مثل سابق دنب
همیشه یکی از فانتزی هام این بود ماشین داشته باشم ، بعد هر روز بیام سوار شم ببینم یکی برام گل گذاشته :))
امروز کتابام رو که داشتم درس میخوندم جا گذاشتم روی میز ؛ رفتم راند تا ظهر ، ظهر برگشتم بردارمشون که دیدم یه تکه کاغذ یکی گذاشته زیر کتابم و روش نوشته : 
Fly without wings, dream with open eyes
یعنی بدون بال پرواز کن و با چشمهای باز رویا ببین‌... 
خیلی خوشم اومد...
یعنی هرچیز دیگه ای نوشته بودن گذاشته بودن اینقدر برام خوشآیند نبود...
کلی بهم انرژی مثبت داد... 
و خب ب
سلام
من آرشیو خانواده برتر رو می خوندم خیلی سوالاتی دیدم که یه دختر مذهبی کجا بره که خواستگار مناسب براش پیدا بشه که جواب ها مسجد و هیئت و این جور جاها بود.
ولی سوالی ندیدم که یه دختر غیر مذهبی باید کجا بره که دیده بشه، من خودم دختر ۲۱ ساله ای هستم، ظاهر خوبی دارم و خدا رو شکر زندگی خوبی داریم، خانواده و وضع مالی خوب، از فامیل ها هم خواستگار دارم ولی ازدواج فامیلی رو اصلا نمی پسندم به جز اقوام کسی نیست که منو ببینه نه اطراف مون نه دانشگاه، چون ر
ناراحت‌کننده می‌شه اگر یه روزی متوجه بشم چیزی که من موفقیت می‌دیدمش توهم بوده بیشتر،یه‌وقتایی دلم می‌خواد اتفاقات آینده و اون‌چیزی که قراره تجربه کنم رو از همین حالا بدونم و یه‌وقتایی دلم نمی‌خواد چون حس می‌کنم مقدار زیادی استرس با خودش به همراه داره،ولی پوینت مثبت باخبر بودن از آینده می‌تونه این باشه که خب من که می‌دونم فردا قراره این بشه پس این‌کارو انجام ندم،نمی‌دونم شاید هم بیشتر منفی باشه و همه‌چیز یک‌نواخت و مسخره پیش بره
دیار حافظ
 چرا نه در پی عزم دیار خود باشم چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم به شهر خود روم و شهریار خود باشم
ز محرمان سراپرده وصال شوم ز بندگان خداوندگار خود باشم
چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی که روز واقعه پیش نگار خود باشم
ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامان گرم بود گله‌ای رازدار خود باشم
همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم
بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
م
نکند این همه که دوستتدارم را ، بابت عذاب وجدان داشته باشم؟
نکند حس میکنم جایی برایت کم گذاشته ام که حالا میخواهم توی هر نفسی که میکشی یقین بداری عاشقت هستم؟
نکند کسی جایی برایت کم گذاشته و حالا داریم زور میزنیم جای خالی چیزی را پر کنیم نگار؟
عاشقانه دوستت دارم نگار. نه. نقل هیچکدام از این حرف ها به تنهایی نیست. همه شان درست، کمت گذاشته ام و کمت گذاشته اند. ولی تو تنها چیزی هستی که در این جزیره متروک برایم مانده. دارم میسازم. دارم بالای درخت ها خ
از وقتی هری پاتر خوندم تصورم از زندگی اینه ممکنه یه زمان برگردون باشه که بشه یسری آدمـا رو برگردون به زمان حال و جلوی مرگ خیلیارو میشه گرفت :)) میدونم خیلی مسخره است مگه نه ؟! تازه جالب ترش اینکه من حس میکنم ممکنه الان کتابام از توی کمد بیوفتن و حرف بزنن از زماهای مختلف از آدمـا از اینکه چجوری برشــون گردونم ! وقتی این چیزارو به دوستم میگم میگه زیادی روت تاثیر گذاشته !ولی اینم بگم تنها کتابیه که داره توی ذهنم تا روزهای زیادی نقشه میبنده و تصویر
اشتباه و خطا بخش بلامنازعه ی زندگی هستند .
نمیشه بدون خطا و اشتباه رشد کرد و به واقعیت زندگی نزدیک شد .
حذف هر انچه که روند طبیعی زندگیه باعث میشه ما درجا بزنیم مثل دروع ناخواسته؛ خطا و اشتباهات و ...
آدمی که هرگز اشتباه نکنه یعنی هیچوقت هیچ کاری نکرده !
آدمی که هرگز خواسته و ناخواسته دروغ نگفته یعنی وجود خارجی نداره یا خیلی زود از زندگی حذف شده !
روح وحشی
+وجدان کمک میکنه به سلامت از خطا و اشتباه بسوی واقعیت عبور کنی .
وجدان کمک میکنه از دروغ عمدی
سلام 
قبل از اینکه برم دانشگاه یه دختر خیلی سر به زیر و معتقدی بودم (ولی حجابم در همین حد بوده) و دوستی با جنس مخالف رو اصلا درست نمیدونستم و با خودم قرار گذاشته بودم اگه قرار بود روزی با کسی رابطه عاطفی داشته باشم همسرم باشه. 
ولی تقریبا از اواخر ترم دو کم کم عقایدم عوض شد، حالا فکر میکنم اصلا قبل ازدواج لازمه که با کسی در ارتباط باشم هر چند همسرم نباشه، دلایل خیلی زیادی داره که خودش به تنهایی یه پست جداگانه میشه من فقط نتیجه افکار و عقایدم رو
من؟ دختر بی اراده ی این داستانم. اگر پاک شوم، مرا می بخشی؟ فقط لازم است این را بدانم که خیالم راحت باشد که راهی هست. وقت هایی که از کلاس بچه ها دارم می روم سمت دفتر، وقت هایی که در جلسه وقت نماز می شود، وقت هایی که منتظر اسنپ جلوی در خانه ایستاده ام، شب ها که می خواهم بخوابم، از تو می پرسم: آیا هنوز هم می شود کاری برای زندگی ام کرد؟ من؟ من دختر نشانه ها بودم! من دختر آیه ها بودم! من دختر مشهد آذر 97 بودم! من دختر باور داشتن بودم. دختر دانستن اینکه کسی
من به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستم!
یعنی ممکنه توهینایی که به خودم میشه رو ببخشم و ناراحت نشم ولی دقیقا درباره ی کسی که دوسشدارم برعکسم!
یعنی همونیم که یه روز تمام رفتم و کامنت های توهین آمیزی که واسه بازیکن موردعلاقه م گذاشته بودن رو ریپورت کردم :)))
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش ( لگنش ) از جایش درمی‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند ؛ هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند.
به ناچار دختر هر روز ضعیف تر و ناتوان‌تر میشود.
ادامه مطلب
هربار روی خاکش آب می ریزم عذاب وجدان میگیرم که با اراده خودم پروسه تجزیه جسم عزیزترین آدم زندگیم رو تسریع میکنم. فکرش هم دردناکه که من فقط میتونم غمگین باشم در برابر از دست دادنش... مگه ممکنه بشه ما از هم جدا باشیم؟ چه امکان رذیلانه ای.
من؟ دختر بی اراده ی این داستانم. اگر پاک شوم، مرا می بخشی؟ فقط لازم است این را بدانم که خیالم راحت باشد که راهی هست. وقت هایی که از کلاس بچه ها دارم می روم سمت دفتر، وقت هایی که در جلسه وقت نماز می شود، وقت هایی که منتظر اسنپ جلوی در خانه ایستاده ام، شب ها که می خواهم بخوابم، از تو می پرسم: آیا هنوز هم می شود کاری برای زندگی ام کرد؟ من؟ من دختر نشانه ها بودم! من دختر آیه ها بودم! من دختر مشهد آذر 97 بودم! من دختر باور داشتن بودم. دختر دانستن اینکه کسی
یعنی میشه روزی بیاد که من موسسه خودمو زده باشم؟
روزایی که همش در سفر باشم؟
کتابمو چاپ کرده باشم؟
ساز موردعلاقم رو یادگرفته باشم؟
رو پشت بوم خونم یه تلسکوپ خیلی گنده داشته باشم و تور ستاره گردی برگزار کنم؟
تو آزمایشگاه خودم رو کیسای مختلف تحقیق انجام بدم؟
روزایی که هدفام رو زندگی کنم؟
داشتم فکر می‌کردم اگر یک نفر درباره‌ی "سیاه‌ترین کاری که در زندگی‌ام کرده‌ام" بپرسد، چه جواب میدهم؟ پشت سر آشناهایی که به یک ورم هم نبودند غیبت کرده‌ام؟ بارها سعی کرده‌ام برادر کوچک‌ترم را از سرم باز کنم؟ روی نیمکت‌های مدرسه دری وری نوشته‌ام؟ برای دوستانم سخنرانی‌های امید بخش کرده‌ام و بلافاصله تمام چرندیاتم را از یاد برده‌ام؟ حرف‌هایی زده‌ام که خودم هم باورشان نداشته‌ام؟ همین؟
همیشه سعی کرده‌ام "دختر خوب مامان" باشم و حالا
داشتم فک می‌کردم اگر یک نفر درباره‌ی "سیاه‌ترین کاری که در زندگی‌ام کرده‌ام" بپرسد، چه جواب میدهم؟ پشت سر آشناهایی که به یک ورم هم نبودند غیبت کرده‌ام؟ بارها سعی کرده‌ام برادر کوچک‌ترم را از سرم باز کنم؟ روی نیمکت‌های مدرسه دری وری نوشته‌ام؟ برای دوستانم سخنرانی‌های امید بخش کرده‌ام و بلافاصله تمام چرندیاتم را از یاد برده‌ام؟ حرف‌هایی زده‌ام که خودم هم باورشان نداشته‌ام؟ همین؟
همیشه سعی کرده‌ام "دختر خوب مامان" باشم و حالا
حس میکنم هر چقدر فکر کنم مغزم خالی نمیشه.
مهم نیست به چی فکر میکنم یا چه مدت دارم به یه چیز ثابت فکر میکنم. انگار قصد نداره حتی یکم از وزنش رو کم کنه و بذاره من راحت باشم. 
افکارم صرفا دور موضوعات مهم زندگیم نمیچرخن. چیزی که بهش فکر میکنم ممکنه از نظر خیلیا بی اهمیت ترین چیز دنیا باشه. ولی مغز من همون لحظه تصمیم گرفته بهش فکر کنه و انگار که ادامه ی حیاتش به اون بستگی داره، دو دستی چسبیدش و ولش نمیکنه. توی دنیای واقعی آدم پرحرفی نیستم. نه اینکه خ
سه شب است که نمی‌توانم درست و حسابی بخوابم. خوانده بودم که وقتی خوابت نمی‌برد، در خواب کس دیگری بیداری. یعنی رفته‌ای در خواب یک بنده‌خدایی.کابوس یا رویایش شده‌ای. 
سه شب است که کابوس یا رویای کسی شده‌ام. 
دلم می‌خواهد که این سه شب در خواب تو بیدار بوده‌ باشم. 
دقیق‌تر بگویم دلم می‌خواهد این سه شب را رویای تو بوده باشم. 
مثلا با یک لبخند در خوابت بر بالینت بیدار بوده‌ام و تو را نوازش می‌کرده‌ام. 
یا مثلا کنارت بیدار نشسته بوده‌ام و یک ق
داشتم فک می‌کردم اگر یک نفر درباره‌ی "سیاه‌ترین کاری که در زندگیام کرده‌ام" بپرسد، چه جواب میدهم؟ پشت سر آشناهایی که به یک ورم هم نبودند غیبت کرده‌ام؟ بارها سعی کرده‌ام برادر کوچک‌ترم را از سرم باز کنم؟ روی نیمکت‌های مدرسه دری وری نوشته‌ام؟ برای دوستانم سخنرانی‌های امید بخش کرده‌ام و بلافاصله تمام چرندیاتم را از یاد برده‌ام؟ حرف‌هایی زده‌ام که خودم هم باورشان نداشته‌ام؟ همین؟
همیشه سعی کرده‌ام "دختر خوب مامان" باشم و حالا نه
حالَ م گل و بلبل نیست ولی خوبم !حداقلش الان قریب به ۲۴ساعت از اون فشار های مرگبار عصبی میگذره !همینقدر که بد بود همینقدرم خوب بود !میدونی خوبیش چی بود اینکه یه نفر رو که به به چه چه میزد برام و دختر خوشگلم دختر خوشگلم میگفت رو شناختَ م ! آدمها خودشون رو تو روزای سخت بهت نشون میدن اینو مطمئن باش همیشه :) 
از چند ساعت پیش همش از این بابت خداروشکر میکنم که من مثل اطرافیانم خودمو در بند ننداختم به این زودی وگرنه علاوه بر خودم یه نفر دیگه رو هم میسوزون
دانلود رمان زن ناخواسته با فرمت پی دی اف
دانلود رمان با لینک مستقیم رایگان و فرمت های pdf,apk,epub,jar برای موبایل و کامپیوتر
 
| دانلود رمان زن ناخواسته |
 
دانلود رمان زن ناخواسته با فرمت پی دی اف کاملا رایگان
و با دانلود سریع در اختیار شما عزیزان
 
♦|   نام رمان : زن ناخواسته
♦| نویسنده : ناتاشا اندرز
♦| مترجم : فرشته . م . راد
♦| موضوع : خارجی / عاشقانه
♦| فرمت : پی دی اف
♦| تعداد صفحات : ۱۲
♦| خلاصه و قسمتی از رمان :
 
تمام چیزی که الساندرو دی
از وقتی خبر ازدواج اون دختر 10 ساله با پسر 22 ساله رو شنیدم و اخبار رو دنبال کردم ، در نهایت این خبر اعلام شد که اون عقد باطل شد ، قوه قضائیه اون عقد رو باطل اعلام کرده ، دوستانی که در جریان هستن میتونن بهم بگن که مگه همچین چیزی ممکنه ؟؟؟
 
من کاری ندارم که اون کودک همسری هست و هزار داستان پشتشه ، اینا نه ، مگه میشه عقدی صورت بگیره بعد قوه قضائیه بگه باطله؟ اگه اینطوری باشه پس اگه  مثلا دوست دختر یه پسره ، در غیاب پسره میره با یکی دیگه ازدواج میکنه
سلام
به شخصه به روز دختر هیچگونه اعتقادی ندارم، محدودیت، ممنوعیت، اینکارو بکن، اونکار رو نکن، موتور سوار نشو، دوچرخه سوار نشو، حق استادیوم رفتن نداری، حق بدون اجازه ازدواج کردن نداری، حق انتخاب پوشش نداری و تازه  اینا برای جامعه است، جامعه ای که پسری رو تربیت میکنه تا به دخترش به خواهرش بگه حق نداری از خونه بری بیرون، حق نداری با دوستات رفت و آمد داشته باشی، حق نداری دیر بیای خونه ... واقعا روز این دختر مبارکه؟ البته که روز دختر برای اونایی
می خوام بگم حواستون به دو رو بری هاتون باشه ، خواستون به خودتون باشه . چند روزه می خوام بیام راجب خودکشی اتیکا (یوتیوبر و استریمر معروف) بنویسم ولی راستش نمی دونم چی بگم . خواستم از سلامت ذهن و روان بگم ولی راستش خودمم هیچ اطلاعی راجب موضوع ندارم . ولی الان که ساعت ۴ و یک ساعت و نیمه که دارم تو تختم اینور اونور می‌شم و خوابم نمی‌بره حداقل این دوخط رو بنویسم . یادتونه گفتم همه‌مون یه گوشه زندگی‌مون ریدیم ؟ می‌خوام بگم ربطی نداره یه نفر چقدر خوش
ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺴﺮ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﻣﻦ ﻧﺰ ﻮﻥ ﻣﺎﻩ ﺯﺒﺎﻢ ؟
ﺴﺮ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﺴﺘ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻧﺎﻫ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺗﻪ ﺍ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫ ؟
ﺴﺮ ﺧﻨﺪﺪ ﻭ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﻤﺪﻫﻢ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺮﻪ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﺩﺭ ﻫﻨﺎﻡ ﺟﺪﺍ ﺮﻪ ﺧﻮﺍﻫ ﺮﺩ ؟
ﺴﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﻤﻨﻢ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺩﻟ ﺷﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟ ﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﺍﺷ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﺮﺩ 
ﺍﻣﺎ ﺴﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺮﻓﺖ ، ﺩﺭ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺧﺮ
       پیشتر ها یک همسر، فرزند دختر، خواهر، لولی، خواهر زاده، برادر زاده، عروس، زن دایی، زن داداش، دختر خاله، دختر عمه، دختر عمو، دختر دایی، پزشک و خانمِ همسایه اینجا می نوشت . من بعد با حفظ تمامی این سمت ها یک خواهرشوهر در اینجا می نویسد.
خلاصه باید خوشبین بود.
خوبی وضعیت من اینه که از هر دو طرف منفعته.
روز زن از سمت آقای محترم (البته امسال داداشمم بهم هدیه ی روز زن داد)؛ و روز دختر هم از سمت خانواده و احتمالا مجددا آقای محترم هدیه می گیرم :|
منم فعلا پا رو پا انداختم و از هر دو طرف سود می کنم :]
+زنداداشم برام یه لیوان گل گلی، ازینا که خودش چای و دمنوش دم میاره گرفته. نمی دونم تزئینیه یا واقعا کار میکنه. فعلا دلم نیومده استفاده ش کنم.
+روز دختر مبارک دخترا :)
دارم فکر میکنم که اگه تصمیم بگیرن این قطعی ها ادامه داشته باشه چی.
که مثلا از فرصت ددلاین ها بگذره و من هر روز فقط به بلاگ و بازار و ایتا دسترسی داشته باشم چی.
همه ی کارام مونده. کلی کار دارم که همه شون به سرچ وابسته ان. درس خوندنم هم.
می دونم فقط من نیستم؛ اما غصه ش یه جوری رو دلم سنگینه که واقعا از خودم متنفرم چرا باید توی این نقطه از دنیا بدنیا میومدم؛ هر چند که خودم بی خبر بوده باشم.
جودی ابوت توی یکی از نامه هاش میگه ادم تا وقتی لذت و طعم چیزی ر
سلام
چند وقت هست وارد دوره دکترا در دانشگاه شدم و در پژوهشکده ی اون جا هم کار میکنم. اون جا آزمایشگاه های مختلفی برای رشته های مختلف هست و جای بزرگی هست و افراد زیادی هم مشغول به کار روی پروژه های مختلف هستن. توی این مدت چند ماهه 2 تا دختر نظرم رو خیلی جلب کردن. از نظر ظاهر و خانواده (اینو به سختی تحقیق کردم) در یک سطح هستن. و شاید اساسی ترین فرق اون ها اخلاق شون هست. یکی از دخترها رو هر وقت که میبینم تنهاست و خیلی شیک و با وقار و (به چشم برادری واقعا
بخشی از چیزهای که باید درباره ی عشق میفهمیدم امروز من بعد از دیدن 500 Days of Summer یه جوری از لحاظ تفکارات قبلیم کاملم کرد  ولی هنوز خامه این بود . 
وقتی که یک فرد وارد رابطه با یک جنس مخالف میشه اویل رابطه به عنوان دوست هستن  میگن میخندن و حرف میزنن ، رفته رفته این رابطه عمیق تر میشه و ممکنه به هم آغوشی هم کشیده بشه  و در این همین رابطه که در جریان هستن یه سری تفکرات شکل میگره . تفکراتی که ساخته ذهن هر کدوم از ما میشه و تواقعاتی که ممکنه توی بستر زمان
دانلود رمان زن ناخواسته با فرمت پی دی اف
دانلود رمان با لینک مستقیم رایگان و فرمت های pdf,apk,epub,jar برای موبایل و کامپیوتر
 
| دانلود رمان زن ناخواسته |
 
دانلود کریپتو تب برای کامپیوتر
 
دانلود رمان زن ناخواسته با فرمت پی دی اف کاملا رایگان
و با دانلود سریع در اختیار شما عزیزان
 
♦|   نام رمان : زن ناخواسته
♦| نویسنده : ناتاشا اندرز
♦| مترجم : فرشته . م . راد
♦| موضوع : خارجی / عاشقانه
♦| فرمت : پی دی اف
♦| تعداد صفحات : ۱۲
♦| خلاصه و قسمتی از
من چلچراغ خانه‌ی پیراهنت باشمروزی کنارت همدمت عشقت زنت باشم
ای وای فکرش را بکن بین همه خوبانآخر ببینی من فقط وصل تنت باشم
شب‌های سرد زندگی حتی اگر آیدمن همدم دردت چراغ روشنت باشم
می‌خواهم اینجا باشی و هرشب کنار تودر حال عشق و مستی و بوسیدنت باشم
من آرزویم بود جای شانه‌ات بودمیا اینکه جای دکمه‌ی پیراهنت باشم
ای کاش من حس لطیف شعر تو بودمیا کاش می‌شد بوسه‌ای بر گردنت باشم 
چیز زیادی از حضور تو نمی‌خواهممن قانعم باشی و غرق دیدنت باشم
با ا
خب امروز ۴۰ مادر بزرگ بود ...
و من و دختر خاله ها نشسته بودیم‌ یه گوشه و زارمون رو میزدیم...
که یه حاج خانومه اومد نشست کنار من...!و اینطوری زل زد بهم
از اول قصه اخرشو بخون...که حاج خانومه بهم گفت دختر جان شما چن سالته؟
گفتم جان؟؟؟
گفت جانت بی بلا...تو دختر کی ای؟
گفتم واسه چی؟
گفت ببین ؟داری از زیر سوالام در میری ...
گفتم ببخشید...!
۲۱ سالمه...دختر فلانیم...!
گفت پسرم ۳۰ سالشه درس درست حسابی نخونده...ولی!
منببخشید حاج خانوم منو مادرم صدا میزنه...
و رفتم نشست
به این فکر می‌کنم که چطوری می‌تونم همه‌ی این‌ها رو خالی کنم؟ اصلا ممکنه؟ شاید اگر بهم یه اتاق عایق صدا بدن تا پشت گردنم رو چنگ بندازم، با رنگ سیاه تمام بدنم رو رنگ کنم و بعد تمام وسایل توش رو بشکنم و جیغ بزنم و گریه کنم، بعد به سمت بیرون بدوم و خودم رو توی رودخونه پرت کنم، به جواب نزدیک شده باشم. 
وقتی دوست دختر هم خونه ایم یهویی ولش کرد و رفت (یه غروب وقتی من از خستگی سرم داشت گیج میرفت و میخواستم چایی درست کنم، یهویی گفت بای بای و رفت!) هم خونه ایم افسردگی گرفت. توی دهه چهل زندگیشه (سی و خورده ای سالش هست)،
واقعا ناراحت شدم.
خوشحالم که حداقل همدمش شدم و ازون حس و حال بد درش اوردیم. 
توی کانادا ملت خیلی مهربونن ولی خیلی به فکر هم نیستن.
داشتن یه هم خونه ای خاورمیانه ای که دل بسوزونه به نظر من نعمته.
در بهترین حالت ممکنه بیان دستتو بگیرن ببر
اولویت یک انتخاب است. اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم اولویت شماره بندی دارد.
مثلا 
اولویت اول من کارم است!
اولویت اول من بچه هام هست 
اولویت اول من خانوادم هست 
اولویت های من به ترتیب فلان چیز و فلان چیز است !
پس ما میایم بر اساس اولویت های زندگیمون وقت، زمان، انرژی و عشقمونو پاش میزاریم.
پس به عنوان یک ادم که خود را خردمند می دانیم 
باید اول به اولویت های خود و بعد به اولویت های بقیه احترام بزاریم. چون به انتخاب انها احترام گذاشته ایم.
اگر این
,    ,    دانلود آهنگ تی ام بکس دختر بندر,    دانلود آهنگ تی ام بکس دختر بندر ریمیکس,    دانلود اهنگ دختر بندر تی ام بکس با لینک مستقیم,    دانلود موزیک ویدیو تی ام بکس دختر بندر,    دانلود آهنگ تی ام بکس ناز داره چه وای ریمیکس,    ریمیکس اهنگ دختر بندر تی ام بکس,    دانلود آهنگ تی ام بکس دختر خوشگل بندری,    متن آهنگ دختر بندر تی ام بکس,    دانلود آهنگ تی ام بکس بیخیال فردا,   
از روزی که ممکنه آغازِ اتمامِ مجردی هام باشه میترسم...
از فردا و شبیه فرداها...
پ.ن:هیچوقت فکر نمیکردم تواین عصر روزی مقابل مردی قرار بگیرم درحالی که من اولین خانومی باشم که باهاش حرف میزنه!!!!قسم میخورم فکر نمیکردم روزی یه مردی بگه انقدر خودمو سرگرم کردم که وقت نکردم به جز گل و گیاهم عاشق کسی بشم!اصلا برام جدی نیست بنا به دلایلی امااااا امروز امیدوار شدم به وجود کسی که من همیشه دنبالش بودم ‌‌‌.اینکه اولین عشق کسی باشم برام جذابه،و امروز فهمی
ادعای پاکی و درستی ندارم.بله؛ منم جزو کسایی بودم که این فیلم رو دیدم... البته، نه به قصد لذت -که واقعاً کیفیت افتضاحی داشت- بلکه از روی کنجکاوی.بله؛ منم شاید در نابودی سرنوشت یک دختر دخیلم.و چه جامعه‌ی افتضاحی داشتیم و داریم... که خود منم یکی از اجزای تشکیل دهنده‌ شم.ولی از همه‌ی اینا بگذریم، و کاری هم به احمقانه بودنِ کارِ خودِ خانوم امیرابراهیمی (فیلم گرفتن از رابطه‌ی جنسی با دوست پسر و نگه داشتنش روی کامپیوتری که ممکنه هر کسی بره سراغش) ندا
آخرین جمله‌ای که توی آخرین ساعات سال به خودم دارم میگم اینه که:
همه چیز قابل تحمله و همه چیز قابل بخشش جز چیزی که باعث شکستن دل دیگرون بشه
امید وارم دلی رو نشکسته باشم توی یک سالی که گذشت. و اگر هم خواسته یا ناخواسته زخمی نشوندم بر دلی خدا به دلش بندازه و باهام صاف بشه 
منم دارم سعی میکنم دلم رو صاف کنم با همه اونایی که شاید جایی باعث شکستن دلم شدند.
تا چه پیش آید زین پس 
سلام به تکه ای از وجودم
 
دختر عزیزم در این دوماهی که مهمون خونه ی من و بابا احسان شدی زندگی ما رنگ و بوی دگری پیدا کرده.....الان همه ی فکرمون تو شدی که چیکار کنیم خوشبخت ترین دختر دنیا باشی
دختر عزیزم تو زیبا ترین و ناز ترین دختر دنیایی
دوستت دارم 
 
 
۴دی ماه ۱۳۹۸
اون موردی که این اواخر دربارش حرف زدم و کمی حس بهش داشتم این اواخر سرد شده بود و درست جوابم نمیداد.
یه عکس گذاشته بود که دیدم حلقه دستشه... براش پیام فرستادم و تبریک گفتم.
انکار کرد و گفت که این حلقه همینطوری الکی دستم هست و بهش عادت کردم و واقعا فکر کردید من نامزد کنم به شما نمیگم؟!
منم گفتم از همین تعجب کردم و این مساله گذشت.
دیروز دیدم پیام هامو سین نکرده و وقتی پروفایلش رو چک کردم متوجه شدم بلاکم کرده!!
کلی تعجب کردم و وقتی مطمئن شدم که بلاکم ک
به درک که هر کاری کردم و هر اتفاقی افتاد.
دیگه خسته شدم از این که تینقدر خودم رو به خاطر کار کرده و نکرده متهم و سرزنش کردم. 
واقعا نمیدونم چرا حالیم نمیشه که توی این سن داشتن این تعداد موی سفید توی سرم عادی و طبیعی نیست. 
از بس که در طول زندگیم از حرف مردم ترسیدم و به خاطر این که سرزنش نشم کاری رو کردم که دوس نداشتم انگار عادت کردم. 
خیلی تو زندگیم به ادمای دور و برم باح دادم خیلی زیاد. 
ولی از ادمای دور و برم اینقدری که براشون وقت و انرژی و احترا
یادم نیست دقیقا از چه سنی شروع کردم به این کار ولی شمردن سالایی که تا هیجده سالگی پیش رو دارم برام یه عادت شده بودانگاری یه جور ددلاین بود واسمددلاین واسه رسیدن به شرایطی که دوست دارم توش باشم و اختیاراتی که میخاستم داشته باشمچه چیز هیجده سالگی برام خاص و ویژه بود واقعا؟نمیدونمدلم برای خودم تنگ شدهبرای اون دختر کله خر و عاشق درسخیلی دور شدم ازش خیلی زیاد
در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشمدر عین کودک بودنم نان آورت باشمهر جا که می خواهی بخوابی با عروسکهاتبا آن تفنگ چوبی ام دور و برت باشموقتی که سیب از شاخه ی همسایه می چینییک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشمآنروزها می خواستم تا خواهرم باشییا من پسر باشم شما هم مادرم باشیتا آخر بازی سرم بر دامنت باشدچشمم به تصویر گل پیراهنت باشد
ادامه مطلب
سهمی رو برای نوسانگیری انتخاب کردم اگر طبق پیش بینی کار پیش می رفت، ۱۲۰ تومن سود می کردم و گر نه ۶۰ تومن ضرر میکردم.
یعنی اگر سهم بر وفق مراد جلو می رفت ۲ برابر ریسکی که کرده بودم گیرم میومد. ریسک به ریوارد در حالت نیم بود یا ریوارد به ریسک ۲.
این یعنی من ۶۰ تومن میزارم وسط در حالی که میدونم ممکنه این ۶۰ تومن دیگه برنگرده و اون طرف قضیه ممکنه ۲ برابر اون یعنی۱۲۰ تومن به من برگرده. پس باید آمادگی پریدن ۶۰ تومن و از دست رفتن اونو داشته باشم.
اشتباهه
اینه که خودم دست به کار بکشم 
و بشم اونی که میخوام 
بسازم اون چیزی رو که میخوام
این مسیر اصلا هموار نیست ممکنه گاهی اتفاقات خوب منو هل بده به سمت جلو یا حتی نقش ایستگاه پرش رو بازی کنه 
و گاها ممکنه موانعی مسیر رو دشوار کنه و یا حتی متوقفم کنه 
ولی خب راه دیگه رو امتحان میکنیم 
خبر خودروسوزی دختر هوادار فوتبال مقابل یکی از واحد‌های قضایی در تهران واکنش برخی فوتبالیست‌ها و پیشکسوتان این ورزش را در پی داشته است. در فضای مجازی نیز کاربران او را "دختر آبی" خطاب کرده اند و درباره اش می‌نویسند. اما دختر آبی متاسفانه صبح امروز درگذشت
ادامه مطلب
نمیدونم چرا از ته دلم میخوام این دختر و تا جایی که میتونم حمایت کنم.
برای کم شدن حساسیت های من و کوه بودن واقعی لازمه که تو این برهه از امتحانات حواسم هم به خودم و در عین حال به لیلا باشه ، می خوام احساس کنه که من پشتش ایستادم و میتونم ادامه بدم و اینجوری هم حال اون و هم حال خودم و بهتر کنم
سخت گیریایه خیلی کمتری از لحاظ بعد اجتماعی باید تو جریان باشه و بیشتر به بعد فردیت بپردازه و موفقیت های اساسی تو این زمینه بپردازه هر روز هر روز باید حواسم به
جدید ترین و بهترین و زیبا ترین عکس نوشته های روز دختر مبارک و دانلود عکس های روز دختر
عکس روز دختر با کیفیت های عالی و خوب و دانلود رایگان عکس نوشته های روز دختر با لینک مستقیم
دانلود باحال ترین و خفن ترین و جذاب ترین و زیبا ترین عکس نوشته های روز دختر و عکس روز دختر
باحال ترین و خفن ترین و زیبا ترین و قشنگ ترین و عکس های دختر برای عکس پروفایل عکس روز دختر
داتلود جدید ترین و زیبا ترین و باحال ترین عکس نوشت های روز دختر برای پروفایل و دانلود عکس ر
علائم و نشانه های دختر بودن جنین در بارداری:نشانه های خاص نشان می دهد که کودک می تواند یک دختر باشد یا پسر با این حال، این نشانه ها قطعا به شما نمی گویند که شما یک دختر را باردار هستید ولی تجربه ثابت کرده است که نشانه های بیان شده در اکثر افراد پیش بینی را درست انجام داده و زنانی که در دوران حاملگی این نشانه ها و علائم را داشتند نوزادشان دختر به دنیا آمده است ، بعد از معرفی علائم بارداری پسر روی شکم زن حامله در بخش قبلی نمناک به علائم بارداری دخ
علائم و نشانه های دختر بودن جنین در بارداری
نشانه های خاص نشان می دهد که کودک می تواند یک دختر باشد یا پسر با این حال، این نشانه ها قطعا به شما نمی گویند که شما یک دختر را باردار هستید ولی تجربه ثابت کرده است که نشانه های بیان شده در اکثر افراد پیش بینی را درست انجام داده و زنانی که در دوران حاملگی این نشانه ها و علائم را داشتند نوزادشان دختر به دنیا آمده است ، بعد از معرفی علائم بارداری پسر روی شکم زن حامله در بخش قبلی نمناک به علائم باردا
یه جورایی، سوالی که من از خودم میپرسم، وقتی تو این شهر نفس میکشم (و توی این کشور، توی انتاریو این وضعیت بدتر بود)، وقتی بین مردم راه میرم، وقتی با اینها زندگی میکنم، همیشه به این فکر میکنم، که اولا اینها چرا اینقدر تنها هستن؟! حتی سوپروایزر من و هم ازمایشگاهیای من، خیلی تنها بودن. خیلی. اصلا کانکشن نمیتونن بزنن. اگه میخواین خوب بفهمینشون، فیلم on body and soul رو ببینین.
در ثانی، چرا اینها خوشحالی هم رو نمیخوان؟! توی ایران، مردم ممکنه یه جور خوشحالی
سلام
من این روزها رو مدی هستم که چیزی خوشحالم نمی کنه، یا بهتره بگم خیلی سخت خوشحال میشم.
الان یه پیام دریافت کردم از همون دوستی که گل را دریافت کرده بود. گفت که مسافرت بوده و خودش دریافت نکرده. همکارارش در شرکت دریافت کردن و عکس گل را براش فرستادن.
حتی نپرسیدم کجایی. فقط گفتم مسافرت خوبی داشته باشید. همین.
 
دیگه از اون روزهای کنجکاوی من گذشته. هر جایی باشه. داخل یا خارج. دیگه برای من خیلی چیزها مهم نیستند.
 
من الان باید خوشحال باشم ولی نیستم. ف
اینکه آدم از عشق به نفرت برسه قشنگ نیست ولی بهتر از عشق بی فرجامه. راضیم از حس نفرت توی وجودم. 
+ اومدم یه کتابخونه جدید :) 
فردا بعد از کلی روز بچه ها رو میبینم. باید به اعصابم مسلط باشم. نباید بدرفتار باشم. باید صبور باشم. باید باعرضه باشم.
(پرده اول)
صحنه: جلوی سوپرمارکت
دختر: برام خوراکی بخر
مادر: کارتم همرام نیست. تو کارت آوردی؟
دختر: آره
مادر: خب تو بخر
دختر: نمیخوام

(پرده دوم)
صحنه: سر کوچه
مادر روی سکویی مینشیند
مادر: من نمیام خونه
دختر: چرا؟
مادر: تو برام خوراکی نخریدی!
دختر: پا شو بریم خونه!
مادر: تا نخری نمیام
دختر: دیگه با خودم نمیارمت بیرون
و از صحنه خارج میشود
چند دقیقه بعد دختر با پلاستیکی در دست وارد صحنه میشود.
مادر: خریدی؟
دختر: بله
و هر دو از صحنه خارج میشوند
+ این داستا
خب خب اول مرسی از دعوتت گل پسر 

خب اول بیست سال ایندم جوری ک دوست دارم باشه رو میگم بعد واقعیت 

دوست داشتنم اینه که مهاجرت کرده باشم انگلیس تو گرینویچ کار کنم.دو تا جوجه فسقلی داشته باشم.یه زندگی ساده و شیک 
دلم میخواد همه خانوادم همرام باشن 
شاید یه خونه ویلایی داشته باشم و یه ماشین که اصلا به شخصیتی که دارم نمیخوره 
احتمالا شوهرم یا کچل یا مو فرفری 
دو تای بچم بزرگ دختر و کوچولو پسر باشه 
احتمالا موهامو کوتاه کرده باشم و تپل شده باشم 


واق
سلام به همه عزیزان حاضر در خانواده برتر
امیدوارم بتونید من رو از تردیدی که دچارش شدم در بیارید؛ 
من مدتی هست به شکل سنتی با دختر خانمی برای امر خیر آشنا شدم. البته هنوز شناخت کامل ایجاد نشده طبیعتا و نیاز به زمان بیشتری هست. به هر حال بعد از مدتی در حین صحبت هامون ایشون به موضوعی اشاره کرد که کمی فکر من را مکدر کرد و صادقانه بگم حس بدی بهم داد. ایشون میگفت در جریان هستید تامین شدن به لحاظ عاطفی برای خانم ها خیلی مهمه و چنانچه تامین نشن ممکنه اگ
سلام
من ۲۸ سالمه یه سری مشکلات داشتم تو زندگیم، انگاری هر سالی که می‌گذشت برام این مشکلات برام بزرگتر و عذاب روحیش هم دارن بیشتر میشن، هر آدمی ممکنه ویژگی های بدی داشته باشه، منم مستثنا نیستم ولی فکر میکنم ویژگی های بدی که دارم واقعا برای هر آدمی غیر قابل تحمله.
هر لحظه از روز ممکنه بهشون فکر کنم و عذاب بکشم، مثلا آدم دمدمی مزاجی هستم، این بدترین ویژگی یه آدم نیست؟!، الان میگم میخوام ولی بعد میگم نکنه... مثلا دوست دارم ازدواج کنم، تا حالا شده
سلام دختر پسرای هم سن و سال خودم 
مرسی از این که مطالب بلاگ بنده رو می خونید
دوستتون دارم و میخوام که یه صحبتی با شما عشقای عزیز داشته باشم آماده اید؟؟؟بریم؟؟؟؟باشه
اووووف که دارم دیونه میشم
آخه کسی نیست ما رو درک کنه به خصوص اون پدر مادرهایی که فاصله سنیشون با ما خیلی بالا هست
مثلا بابای40ساله 
مامان 38ساله
و ومثلا دختر خانوم یا آقا پسر14ساله
به خدا با احساسات یه نوجوون بازی نکنید به خصوصا دختر خانوم ها چون زود رنج هستند
حالا درسته من پسر هستم
دانلود رمان زن ناخواسته با لینک مستقیم
 
| دانلود رمان زن ناخواسته |
 
دانلود رمان با لینک مستقیم و فرمت های pdf,apk,epub,jar برای کامپیوتر و گوشی های اندروید و آیفون
دانلود رمان خارجی و عاشقانه
 
|   نام رمان : زن ناخواسته
| نویسنده : ناتاشا اندرز
| مترجم : فرشته . م . راد
| موضوع : خارجی / عاشقانه
| فرمت : پی دی اف
 |تعداد صفحات : قسمتی از رمان
 خلاصه و قسمتی از رمان :
تمام چیزی که الساندرو دی لوسی از همسرش میخواهد یک پسر است . و بعد از یک سال و شش ماه زند
من فندق ۲۰ سال دارم!
در جست و جوی راه جدید 
به قول دختر فرانسوی ام just trying to find the way
میدانی!من طی این بیست سال؛نجنگیده ام برای انچه لایقش بودم؛برای چیزهای کم اهمیتی زمان گذاشته ام ؛گاهی هم خوب عمل کردم گاهی هم بد...و در کل راضی نبودم ....
الان در حالی که این بلاگ رو ساختم که میدانستم باید ثبت کنم ....باید حالا همین روزی که تصمیم گرفتم زندگی ام را با چنگ و دندان حفظ کنم باید ثبت کنم این تلاش فندق رو ....
باید تغییر این دختر بچه ۲۰ ساله رو مکتوب کنم
شاید که
بهترین و زیبا ترین و هیجان انگیز ترین آهنگ های روز دختر و دانلود اهنگ دختر
دانلود اهنگ دختر و دانلود رایگان آهنگ های روز دختر و دانلود جدید ترین عکس های روز دختر
زیبا ترین و جدید ترین و باحال ترین و جذاب ترین آهنگ های روز دختر و دانلود اهنگ دختر
دانلود اهنگ دختر با فرمت mp3 و دانلود رایگان آهنگ های روز دختر با لینک مستقیم
دانلود جدید ترین و بهترین و جذاب ترین آهنگ های روز دختر و دانلود اهنگ دختر

ادامه مطلب
کله گردالی صحبت میکنه
من همیشه ارزو داشتم یه زندگی بی قید و بند داشته باشم،ینی دوس دارم اینقد به هیچجا وابسته نباشم که اگه یروز صب از خواب بیدار شدم و دلم خواست برم سفر سه ماهه،هیچ مانعی نداشته باشم.ینی بدون در نظر گرفتن عواقب مالی و سایر عواقب،فقط تصمیممو بگیرم و حرکت منم.البته سفر یه مثاله،در همه زمینه ها دوس داشتم همینجوری باشم اما تا امروز زندگیم حس میکنم دقیقا نقطه مقابل این موضوع بودم، ینی حتی ممکنه یوقتایی خیلی یاغی گونه برم دنبال کا
به نظر من کادو خریدن یکی از سخت ترین کارای دنیاست، مخصوصا واسه کسی که شناخت زیادی از علایقش نداری، و مخصوصا تر واسه منی که هیچ وقت کادوهایی که می خرم به قیمتشون نمیان، گرون می خرم ولی نسبت به قیمتشون ارزون تر می به نظر میان. از طرف دیگه چون خودم هدیه هایی که وقت برای انتخاب یا تهیه شون گذاشته شده رو بیشتر دوست دارم، خودمم ترجیح می دم هدیه اصلی ای که می دم روش وقت بیشتری گذاشته باشم، مخصوصا برای آدم های مهم زندگیم.
مریم دختر دوشنبه هاست! همون دخ
از ابتدای سال جدید چند قرار کوچک با خودم گذاشتم. آنقدر اینور و آنور خواندم که پایبند بودن به بعضی کارها در زندگی بسیار تاثیرگذار است، گفتم خب حتما یک چیزی هست که اینقدر همه جا می‌نویسند و می‌گویند. امتحان کردنش ضرر ندارد. من هم چند تا کار برای زندگی‌ام مشخص کردم که به‌شان پایبند باشم؛ کارهای حساب‌شده!
یکی‌شان را می‌گویم. مثلا هر شب قبل از خواب حتماِ حتما اتاقم را مرتب و منظم کرده باشم. کتاب‌ها در قفسه رفته باشند. لباس‌ها آویزان شده باشن
من از این‌که حرف‌های مأیوس کننده بزنم حس خوبی نمی‌گیرم ولی کم‌ترین کاری که می‌تونم درحق خودم انجام بدم اینه‌ که حرف‌های این مدلیم رو یه جایی بنویسم که مغزم از دست‌شون راحت شه،بله من احساس می‌کنم توانایی صحبت کردن راجع به‌شون رو ندارم و همین‌که با یکی دو جمله‌ی نامفهوم یه‌طوری این‌جا منظورم رو برسونم برام کافیه،مشکل امشبم اینه که فکر می‌کنم دلم می‌خواد تمام چیزایی که دوست دارم رو یادبگیرم/دنبال کنم ولی آن‌قدر که تجربه‌ی بدی داش
تو این مدت انقد سرد و گرم شدم که ممکنه ترک خورده باشم.کاش حداقل همبازیای بچگیم بودن که میگفتن عیب نداره عوضش بزرگ شدی.میترسم آخرش یه روز از خواب بیداربشم ببینم حتی بزرگم نشدم.
«بس که ترک ترک شدم از پس ترک تُرک خود
 تارک این جهان شوم گریه اثر نمیکند»
بیست سالگی برای من سن خیلی مهمیه و همیشه برام مهم بوده که تا قبل از اتمام بیست سالگیم، من حسابی کیف کرده باشم و کارای مفید کرده باشم و به معنای واقعی "زندگی" بکنم. و خب من اینجام و تقریبا پنج ماهی از بیست سالگیم گذشته و من این اواخر زیاد از شرایط راضی نبودم.
بنابراین همونطور که چند روزه ذهنم درگیر شده، امشب یه لیست نوشتم از بیست کاری که تا قبل از تموم شدن بیست سالگیم باید انجام بدم. البته ممکنه به مرور باز فعالیت هایی بهش اضافه بشه اما چون اولین
می‌گه دمت گرم که پیگیر شدی و فکر می‌کنم به این که کاش می‌شد بیشتر پیگیر بود. که ای کاش یه سری چیزا قابل بیان بود و یه سری کارها قابل اجرا.
داشتیم راه می‌رفتیم. می‌گم این جا محل کار فلانیه. یه نگاه انداخته می‌گه یه روز از 8 صبح تا 12 همین جاها پلاس باش، بالاخره که می‌بینیش. گفتم ببینمش بعد چی کار کنم؟! شونه‌ش رو بالا انداخت و گفت خودمم نمی‌دونم. و فکر می‌کنم به این که کاش یه سری آدما نزدیک‌تر بودن. دردسترس‌تر بودن.
لایو گذاشته بود داشت رپ می‌
فردا صبح قراره برگردم خوابگاه، مثل همیشه دست خالی. قرار بود این سری که برمیگردم کلی حرف برای زدن داشته باشم، قرار بود قرار مَدارامو حداقل با خودم گذاشته باشم و از این بلاتکلیفی در اومده باشم. نه اینکه نخوام، ولی نشد که بشه. و در من هنوز یک دخترکِ زانو بغل زده نشسته و به رفت و آمدِ آدم ها نگاه میکنه. بعد از یک هفته و اَندی دارم برمیگردم و چی دارم که ببرم؟؟ هُچ!
 
 
 
بیلی آیلیش درمورد این ترانه می گوید:ما شروع به نوشتنش کردیم چرا که من  عینا خوابی دیدیم که خودمو می کشم و برای هیچکسم مهم نیست و تمام دوستام و آدمایی به طور کلی باهاشون رو به رو می شدم  اومده بودن و توی جمع میگفتن"اوه,ما هیچوقت ازش خوشمون نمی یومد"توی خوابم طرفدارا اصلا اهمیتی ندادن و اینترنتم گند زد بهم بخاطر خودکشیم, همش چرند بود, و واقعا منو بهم ریخت
"Everything I Wanted"
هر چی که میخواستم
I had a dream
رویایی دیدم 
I got everything I wanted
همه چی همون جور که من میخو
بیلی آیلیش درمورد این ترانه می گوید:ما شروع به نوشتنش کردیم چرا که من  عینا خوابی دیدیم که خودمو می کشم و برای هیچکسم مهم نیست و تمام دوستام و آدمایی به طور کلی باهاشون رو به رو می شدم  اومده بودن و توی جمع میگفتن"اوه,ما هیچوقت ازش خوشمون نمی یومد"توی خوابم طرفدارا اصلا اهمیتی ندادن و اینترنتم گند زد بهم بخاطر خودکشیم, همش چرند بود, و واقعا منو بهم ریخت
"Everything I Wanted"
هر چی که میخواستم
I had a dream
رویایی دیدم 
I got everything I wanted
همه چی همون جور که من میخو
امروز اولین روز تمرین صبر با آشپزی بود. هیچوقت آشپزی رو دوست نداشتم. شاید چون خیلی حوصله می‌خواد و بیشتر وقت‌ها مجبوری منتظر بمونی تا آب جوش بیاد، گوشت بپزه، روغن داغ بشه، برنج خیس بخوره و... یک کار بی‌وقفه نیست و با این وجود حتی نمیشه تو نت چرخید یا کتاب خوند و فیلم دید. چون ممکنه حواست پرت بشه و واویلا... من یک دوره‌ای مدیتیشن کردم و بعد از چند وقت دیگه نتونستم برای پنج دقیقه هم که شده باسن مبارک رو بذارم زمین و نفس بکشم و سکوت کنم و بذارم افک
غروب سر راه رفتم ببینم فروشگاه کنار دانشگاه کیف میف حراج نکرده....
کیف دلخواه رو پیدا نکردم اما چشمام یه چیزی دید که دلم از کف رفت!!!!
یه صندل بندی پاشنه متناسب قرمززززز....
البته قرمزش یه کم فسفری نارنجیه اما همه چیزش میزونه...
یه تخفیف اساسی هم خورده بود...
چنین شد که خسته اما با چشمای قلبی کفش زیر بغل برگشتم خونه و ممکنه امشب تا صبح از ذوق خوابم نبره...
من دو ساله هر صندل قرمزی که میبینم دلم میلرزه...
اخ جون و پاخ جون :))
کلاه قرمز از کارش متنفر بود اما کار می کرد. دلیل کار کردنش بچه‌ای بود که ناخواسته در ۱۸ سالگی اش به دنیا قدم گذاشته بود و با ورودش نشان پر افتخار پدر را بر سینه کلاه قرمز جوان نصب کرده بود. آفتاب که تیغ نور را بر گردن شب می زد پسرک بیدار می شد تا به هنگام و همگام با اکثر مردم جامعه در محل کارش حاضر شود. تندی عرق کارگران را با طعم خاطره‌ی شیرین لبخند فرزندش قابل تحمل می کرد و تنها هدفش این بود که آنی نباشد که پاهایش را پس کشیده و یک جفت دست پوچ تر ا
میتونستم بهترین باشم.
میتونستم،شاید میتونستم.
 
هیچ وقت نخواستم شبیه کسی دیگه باشم
اما خواستم شبیه کس دیگه ای "خوب" باشم
نشد "خوبِ خودم" باشم
 
تونستم بهترین باشم اما نه اون بهترینی که خودم میخواستم..
بهترینی که اونها میخواستن
و این یعنی هنوزم دورم
از خودم،
از خوب خودم،
و از هر چیزی که تا الان براش دست و پا میزدم
 
 
 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها