نتایج جستجو برای عبارت :

ماکارونی هم بپزه صبا!

خورشت آلو اسفناج 
خورشت واقعا لذیذ و آسون اول یه پیاز نگینی تفت بدید بعد سینه یا ران مرغ بهش اضافه کنید با نمک فلفل و زردچوبه و زعفران تفت بدید و آب بریزید بپزه.بعد که پخت از آب مرغ جدا کنید و در روغن سرخ کنید و کنار بذارید.یک تا دو دسته اسفناج رو درشت خرد کنید و تفت بدید فلفل و زرچوبه و کمی نمک اضافه کنید بذارید کامل آبش تبخیر بشه حدود بیست عدد آلو بخارا و دو تا سه قاشق آبلیمو یا آب نارنج یا آبغوره اضافه کنید و تفت بدید به آب مرغ اضافه کرده بذاری
 
مواد لازم ‎من برای هر نفر چهار تکه گوشت میزارم ‎این اندازه برای پنج نفره ‎گوشت حدود ۱۵ الی بیست تکه ‎لپه یک لیوان کمی کمتر دوست دارید لپه بیشتر باشه یک لیوان  پنج الی شش عدد  لیمو عمانی‎رب یک قاشق سر پر ‎پیاز نسبتا بزرگ وریز خرد شده یک عدد ‎روغن چند قاشق ‎آب ونمک وفلفل وکمی زردچوبه به مقدار لازم
 
دستور تهیه : ‎پیاز رو با کمی روغن تفت میدیم تا سبک بشه گوشت رواضافه میکنیم(شسته وبزارید آبش بره)وخوب با هم سرخ میکنیم زردچوبه میزنیم وتفت می
مامانم گفت ماکارو نی درست کن و خودش رفت بیرون ,انقدر غر زدم که چرا باید ماکارونی درست کنم در حالیکه خودم دوست ندارم  حواسم پرت شد و توی سسش بجای آویشن ,تره کوهی ریختم:///// تلخ تلخ شد مجبور شدم دوباره آب بریزم و رب گوجه فرنگیشو زیاد کنم تا بهتر بشه:((( حتی یه حبه قند هم انداختم داخلش....  حالا نمیدونم چی شده روی گازه و داره ته دیگشو میبنده:)))))  
منتظرم  بشینن سر سفره و بخورن , ببینم میفهمن تلخ شده یا نه! 
 
 
 
یک: از تو اتاق شنیدم که داشت به مامانم میگفت: بچه تر که بودم منتظر بودم اسی بزرگ بشه و غذاهای ایتالیایی و مدرن بپزه و من بخورم. آخه تو و مامان قدیمی هستین و غذاهاتون هم قدیمیه. ولی اسی بچه است و میتونه غذاهای جدید یاد بگیره. اما نمیدونستم وقتی اسی بزرگ شد خودش منتظره یکی دیگه براش غذا بپزه!

دو: برنامه شبام اینه که تو تاریکی، گوشی دستم بگیرم و بعد از یه مدت کوتاه با شنیدن یه صدای وحشتناک بیخ گوشم از جام بپرم و داییم بگه نترس نترس! و پاشم چراغ رو رو
مواد لازم
گوشت
پیاز داغ
زعفران 
چوب دارچین
کرفس و هویج
هل
 
روش
گوشت را با چوب دارچین و هل  کرفس و هویج میذاریم بپزه
بعد ریش ریشش می کنیم و با پیاز داغ و زعفرون تفتش میدیم
 
بعد هم به پلو میزنیم
 
 
من این غذا را نپختم از دوستی پرسیدم که حاصل کارشون را دوست داشتم
شاید باورش براتون سخت باشه، ولی تنها اسباب بازیی که پسر من بهش علاقه داره، قابلمه ست.(خودش بهش میگه آبلا)
انواع و اقسام قابلمه؛ کوچیک، بزرگ، تفلون، مسی، روحی، زودپز، ماهیتابه، وُک، تابه دوطرفه و ... در رنگها و سایزهای مختلف، اصلا این بچه از بازی با قابلمه خسته نمیشه، یعنی عاشقانه قابلمه رو میپرسته!! گاهی وقتا که از خواب میپره، بین خواب و بیداری با ناله میگه آبلا! و اگه کله و دست و پاش به هر در و دیواری بخوره و داغون بشه، تنها چیزی که ساکتش میکنه
مرغ
کره
زعفران
نمک و فلفل
مرغ رو به قسمت‌ها کوچیک تقسیم میکنیم. (ضخامت کم باشه... در حد یک سانت نهایت)
مرغ‌ها رو کف تابه میچینیم، نمک و کمی فلفل میزنیم.
کره‌ها رو روی مرغ میذاریم. زعفران میزنیم.
در تابه رو میذاریم، میذاریم با حرارت کم بپزه.
مرغ خودش آب میندازه، و کره کم‌کم آب میشه. بعدکه آب مرغ کاملا خشک شد و مرغ سرخ شد حرارت رو خاموش میکنیم.
نکات
۱. میتونید از کره محلی و کره پاستوریزه همزمان استفاده کنید. کره پاستوریزه رو میشه تنها استفاده کرد.
 خوراک لوبیا یکی از شام های مورد علاقه منه، البته آنچه که می نویسم در مورد اکثر حبوبات بجز عدس است.
جدیدا از روش خیساندن آن در آب نمک استفاده کردم یعنی حبوبات را در 4 لیتر آب که یک قاشق غ نمک توش حل شده یک شب تا صبح می خیسانم.
بعدش با آب می شورم و می پزم.
اصلا شور نمی شه در عوض نمک باعث می شه پوست حبوبات نرمتر بشه و آب راحت تر نفوذ کنه و حبوبات نرمتر بشه و زودتر بپزه
وقتی هم می پزید بافت نرم و خوبی داره.
من که خوشم آمد خوبه شما هم امتحان کنید.
فقط یک ن
ظرف ساعت ۲۱ تا ۲۳ دو سری شام خوردم تهش فردا ماه رمضون نبود+ اقا شام اول خودم درست کرده بودم اولین بار بود نمیدونمم چی بود ولی خوب بود میگمتون شما هم درست کنید 
پیاز سرخ کنید گوشتم یه جا دیگه بذارید بپزه بعد سیبزمینی هم مربع کرده سرخ کنید بعد گوشت و ریش ریش کنید بعد رب بریزید تو گوشت تفت بدید بعد یه گوشه دیگه دلمه و گوجه خورد کنید بعدش دیگه همه رو بریزید تو یه ماهیتابه خیلی شلوغ پلوغ شده دیگه بقیه هم به ماهیتابه جهت تهیه شامشون احتیاج دارن مراعا
مامانم ده روزه مامان و بابابزرگم رو برده مشهد دکترهای مختلف و کارای خونه افتاده گردن من.نمیدونم واقعا چی بگم و کی رو مقصر بدونم.این خیلی بده که مردی پنجاه و خورده ای سنش باشه و بلد نباشه غذا بپزه یا هنوز بعد از 27 سال یاد نگرفته باشه اخلاق های دخترش رو.از دیشب که باهاش دعوام شده هنوز عصبانیم.از اتاقم کم خارج شدم و یه کلمه هم باهاش حرف نزدم و احتمالا تا دو روز آینده هم همین طور باشم.
یاد بگیرین از پس کارای شخصی تون بربیایین مردها.مردسالاری شما رو
سالم زندگی کردن خیلی گرونه.هم گرون و هم سخت.در نظر بگیر به اندازه ی یه قوطی بزرگ روغن آفتابگردون بخوای از عصاری بگیری حدود 250 تومن میشه.بخوای قند و شکر مصرف نکنی باید کشمش و توت خشک و انجیر مصرف کنی که خشکبار گرونه.حالا گوشت و تخم مرغ و لبنیات تازه خریدن به نسبت آسونه و تفاوت قیمت چندانی نداره.سبزی جات هم تازگی گرون شده آدم نمیتونه راگو بپزه.این وسط اضافه کن که بخوای سبز خرید و زندگی کنی،سرگیجه میگیری.واسه خرید هرچیزی باید بگردی فله شو پیدا کن
رفتم بیرون پیاده روی ...
بلیط خریدم که دو هفته دیگه یه سر برم تهران‌...
رفتم بازار ، آلو جنگلی و قارچ و خرما خریدم...
سر راه رفتم خونه ی دوستم برام چای سبز و کاکوتی دم کرده بود...
یه گپی ردیم و اومدم...
بادمجون ها رو گذاشتم روی گاز کبابی شن... 
تو این فاصله سیر ها رو پوست کندم ، ظرف ها رو شستم و جمع کردم... 
قارچ ها رو شستم و با فلفل دلمه ای و یه کم سیر ریختم تو تابه تا تفت بخوره... 
یه کم ماکارونی گذاشتم رو گاز بپزه... 
خلاصه یه میرزا قاسمی پختم و یه پاستای ق
ساعت 10 صبح بیدار شدم رفتم آشپزخونه مرغ رو از فریزر درآوردم گذاشتم یه گوشه تا یخش آب بشه بعدش رفتم لباسایی که خشک شده بود رو از رو بند برداشتم بعدش هم دست و صورتمو شستم و رفتم بساط ناهار رو آماده کردم و حین اینکه پیاز ها داشت سرخ میشد و یخ مرغ ها آب، منم نشستم صبحونه خوردم و بعدش مرغارو هم سرخ کردم و خورشت رو بار گذاشتم برنج رو شستم و روغن و نمکشو اضافه کردم گذاشتم یه گوشه بعدش هویج هارو گذاشتم بپزه و وقتی همه اینا انجام شد شعله همه شونو کم کردم و
رب فلفل۵ کیلو فلفل قرمز رو شستم ودونه های داخلشو خارج کردم و سه چاهار تکه برش زدم کردم (در فیلم نشون دادم)تو قابلمه ریختم ۵ _۶عدد گوجه فرنگی رو پوره کردم و روی فلفلها ریختم(برای خوشرنگ وخوش طعم شدن رب) ودربشو گذاشتم تا خوب بپزه وفلفلها نرم بشن وبعد با گوشت کوب برقی خوب پوره کردم(میتونید داخل مخلوط کن بریزید) دوباره رو حرارت گذاشتم(بدون درب) و کمی نمک اضافه کردم و گذاشتم خوب ابشو بکشه وسفت بشه وبعد تا داغه داخل شیشه ریختم ودربشو خوب چفت کردم و
امروز اولین روز تمرین صبر با آشپزی بود. هیچوقت آشپزی رو دوست نداشتم. شاید چون خیلی حوصله می‌خواد و بیشتر وقت‌ها مجبوری منتظر بمونی تا آب جوش بیاد، گوشت بپزه، روغن داغ بشه، برنج خیس بخوره و... یک کار بی‌وقفه نیست و با این وجود حتی نمیشه تو نت چرخید یا کتاب خوند و فیلم دید. چون ممکنه حواست پرت بشه و واویلا... من یک دوره‌ای مدیتیشن کردم و بعد از چند وقت دیگه نتونستم برای پنج دقیقه هم که شده باسن مبارک رو بذارم زمین و نفس بکشم و سکوت کنم و بذارم افک
خورشت قیمه بادمجونتقدیم به همه شما عزیزان.برای ۵ نفر:روغن: ۵ قاشق غذاخوریپیاز: ۲ عددسیر: ۴ حبهگوشت خورشتی (گوسفندی یا گوساله): ۴۰۰ گرملپه: ۵ قاشق غذاخوریگوجه: ۵ عدد پوره (رنده) شده + ۱ عدد بُرش خوردهبادمجان: ۷ الی ۱۰ عدد زعفران دم شده (برای لپه)زردچوبه: ۱ قاشق چای‌خوریفلفل‌سیاه: ۱/۳ قاشق‌چای‌خوریدارچین: نصف قاشق چای‌خورینمک: ۱ و نیم قاشق چای‌خوری.لپه باید حداقل ۱ ساعت داخل آب بمونه، و به مدت ۵ دقیقه، با ۲ قاشق روغن و نصف فنجون زعفرون دم شده حر
امروز مامان بزرگ دست به کار شد ...
من داشتم از خستگی میترکیدم و هر لحظه دوست داشتم بزنم زیر گریه به خاطر کارایی که هیشکدوم باب میلم پیش نمیره ...و توهینایی که روز و شب بهم میشه و حقهایی که ازم گرفته میشه ‌..
گفت دخترم دخترای قدیم تو چرا دست به سیاه و سفید نمیزنی تو این خونه؟مامانت بیچاره چه گناهی کرده تو رو زایده ؟یا الله ظرفا رو بشور ...!
من بیچاره با بغض و نگاهی مث نگاه گربه شرک ...مامانو نگا کردم گفت نمیخواد مامان خودم میشورم ..ایشونم گفت بیخووو
عسل ویار الویه کرده، گذاشتم مرغ و تخم مرغ و سیب زمینیش بپزه، منم دراز کشیدم کنارش و دوتایى کارتون میبینیم.
همینجورى که چشمم به تلویزیونه مغزم روى دور تند داره میچرخه. با اینکه تقریبا یک ماهه مامانم براى همیشه رفت کرج اما هنوز هیچکدوممون به این وضع عادت نکردیم، امروز فکر میکردم وقتى ازدواج کردم و ازش جدا شدم اینقدر اذیت نشدم که حالا دارم میشم، اصلا انگار زندگى دور از مامانم رو بلد نیستم! صبح وقتى تنها میشم واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم،یا ظه
 
✍ مواد لازم:لوبیا سفید یک لیوانگوشت خورشتی  ۵۰۰ گرمپیاز یک عدد بزرگگوجه فرنگی متوسط ۲ عددرب گوجه فرنگی دو.ق.غفلفل دلمه ای نصف یک عدد کوچیک
طرز تهیه:پیازو نگینی خرد کنید و تفت بدین تا سبک بشه بهش ادویه( زرد چوبه،پاپریکا.فلفل قرمز.پودر سیر.پودر دارچین.ادویه ی خورشتی) بزنیدو کمی تفت بدین طلایی شد گوشتها را میریزیم وتفت میدیم و اجازه میدیم آبش کشیده بشه و گوشتها سرخ بشنگوجه هارو از قبل پوست بگیرین یا رنده کنید خوب تفت بدین آبش که کشیده شد کمی ر
رولت مرغ
سینه مرغ ١عدد پنیر گودا به مقدار لازم ژامبون گوشت ٦ ورق
پیاز ١عدد سیر ١عدد
فلفل دلمه رنگی به مقدار لازمنصف لیمو ترش ٣ق غ کره اب شده
نمکو فلفل و زردچوبه به مقدار لازم بهتره ک یه سینه مرغ کامل باشه(اما واسه من تکه شده بود)از وسط برشش بدید تا نازوک بشه سسر خرد شده پیاز خلال شده کره ای شده و نمک و فلفل و زردچوبه و ابلیمو رو اضافه کنیدو خوب مخلوط کنید و بزارید یخچال تا مزه دار بشه،سینه مرغو  لایه کیسه فریزر بزارید با بیف کوب اروم میکوبیم
دیشبم نزدیکای سه خوابیدم
صبح هفت و نیم پاشدم
بعد از صرف صبونه حاضر شدم رفتیم بیمارستان واسه کارگاه
بعد از اونجا حدود یازده رفتم پیش مامان
یه کمی خرید پرید کردم
موز و هویج و فلفل دلمه و سس و ماکارونی و شیر خریدم
کلا کدبانوگریم زده بود بالا یهویی
نفری یه موز با مامان خوردیم و اومدم خونه
سریع پان درست کردم
لابلاش گردو و شکلات و موز پاچیدم
اما تهش که انگشتامو لیسیدم دیدم شکرش کمه :|
امیدوارم با سس شکلات برادر اینا درست بشه شیرینیش
بعد از اون کم ک
 آرد ۱ پیمانه کره ۱۰۰ گرم تخم مرغ ۳ عددشکر نصف پیمانهخامه یا شیر نصف پیمانه شکلات تلخ یا شیرین ۵۰ گرم پودر کاکائو ۲ قاشق غذاخوری وانیل نوک قاشق چایخوری بکینگ پودر ۱ قاشق غذاخوری آرد، بکینگ پودر و پودر کاکائو رو باهم مخلوط و الک میکنیم.شکلات رو به روش بن ماری آب میکنیم(‌روی بخار آب میزاریم تا کاملا شفاف و براق بشه)میزاریم کنار خنک بشه شکر و کره رو با همزن میزنیم تا کاملا سفید بشه.تخم هارو دونه دونه اضافه میکنیم به همراه وانیل خوب میزنیم. ش
امروز برای اولین بار در یک روز تعطیل تو خونه تنهام. خیلی عجیبه که همسایه‌هامون نیستن، سمیرا هم نیست و من موندم تنهای تنها و خیلی خوشحالم حقیقتا :)))))) 
 از صبح کللی کار مفید کردم. مفصل و سر حوصله نشستم صبحونه خوردم، خونه رو طی کشیدم، سیرهای اتاق رو عوض کردم ( :)) )، یه حموم ۲ ساعته‌ی سر صبر رفتم، کلی ماسک و تونر و کرم و این حرفا گذاشتم رو صورتم، لباس و ملافه‌هام رو شستم و پهن کردم و اگرچه که دیدم ساعت شده ۴ ولی رفتم برای خودم ناهار گذاشتم و الان نش
نشستم کف پژوهشگاه و منتظرم آخرین تست امسالم رو بزارم و پرونده ی سال اول کار ارشدم رو ببندم. انگار چقدر تو ۳۶۰ روز گذشته نتایج دلچسبی داشتم، یا مثلا دروازه های علم رو به تنهایی چند وجبی جا به جا کرده باشم که میخوام پایانش رو رسما اعلام کنم... علی ای حال نشستم و منتظرم سلول ها بپزه تا آخرین جواب رو لوله کنم و بر فرق! جهانیان فرو کرده و برم خونه و بالاخره به کمپین #هموطن_در_خانه_بتمرگ بپیوندم و با پفک و زیر شلواری جلف و صد گیگ اینترنت وزیر جوان! به ا
مواد لازم
گوشت
پیاز داغ
زعفران 
چوب دارچین
کرفس و هویج
هل
 
روش
گوشت را با چوب دارچین و هل  کرفس و هویج میذاریم بپزه
بعد ریش ریشش می کنیم و با پیاز داغ و زعفرون تفتش میدیم
 
بعد هم به پلو میزنیم
 
 
من این غذا را نپختم از دوستی پرسیدم که حاصل کارشون را دوست داشتم
درود و عرض ادب...
دلم میخواست با چند نفر که نمیدونن من کی هستم درد و دل کنم... 
زندگی هیچ وقت روی خوشش رو به من نشون نداده... از وقتی یادم هست توی خونه مون دعوا و گریه و غم بوده... پدرم یه فرد بسیار عصبی، دیکتاتور، ریاکار، خشن و بدون ذره ای محبت... مادرم هم یه زن ساده که بویی از برخورد اجتماعی و سیاست نبرده و نمیتونه توی جمع چهار کلام صحبت درست بکنه و فقط بلده غذا بپزه...
من و برادرم هیچ وقت نه محبتی دیدم نه نوازشی...، هر چی بوده دعوا، آبرو ریزی، خجالت زد
سلام
من یه سوالی از خانوم های محترم داشتم. فقط لطفا روشی رو که خودتون انجام دادید و به نتیجه مطمئنید بگید.
راستش من بدنسازی کار میکنم به صورت تقریبا حرفه ای، ولی چون به مکمل ها اعتمادی ندارم، خودم روزی 300-400 گرم فیله یا سینه مرغ میخرم و چربی هاش هم کاملا جدا میکنم و میپزم. 
چون این کار رو هر روز انجام میدم، ترجیحا دنبال کوتاه و مختصر کردن این فرایند پخت و آماده سازی هستم تا وقت زیادی ازم نگیره. برای همین روش هایی که تا حالا استفاده کردم رو میگم ک
دارم برای روز مادر کیک می‌پزم. چون فردا و پس‌فردا خونه نیستم، مجبورم امشب و فردا شب کار کنم.
یه کیک رو درآوردم. یکی داخل توستره، یکی هم موادش آماده است که بره داخل. اولی بد نشده، دومی رو گند زدم، زیرا که زودتر درش آوردم و خام بود و دوباره گذاشتم داخل و حالا نمی‌پزه :| سومی حتما افتضاح خواهد شد، زیرا به خیال اینکه دومی پخته شده، مایه‌شو آماده کردم و حالا نیم ساعته همین‌طور مونده :|


+ بعدا نوشت: ساعت یک و یک دقیقه؛ هر سه تا رو گذاشتم لای حوله، تو
فک کنم که دوم یا سوم راهنمایی بودمصبح ها خیلی زود با مینی بوس میرفتم مدرسه و ظهر هم ساعت ۳ این حدود ها برمیگشتیم با همون مینی بوس سفید و اون راننده ی مهربون...چند ماهی میشد که مامان مریض شده بود و وقتی میومدم خونه کسی نبود ک در رو باز کنه و بیاد استقبالم.خب اخه من عادت کرده بودم همش مامان باشه و در رو باز کنه!اون موقع ها مامان نمیتونست زیاد سرپا وایسه و راه بره و خیلی چیزای دیگهبعضی وقتا عمه ها و بعضی وقتا مامان جون و بابا غذا درست میکردنمنم اخه خ
الان بیست و نهم بهمن ماه است و به این معنی است که من وارد بیست و شش سالگی شدم، بیست و شش سال و یک روز، بیست و شش سال و دو روز تا، تا هروقت که خدا بخواهد. امشب یک پری بودم با دو کیک. با این فکر که زنداداش سرش شلوغه، وقت نمیکنه کیک بپزه خونواده کیک سفارش داده بودند، غافل از اینکه زنداداش قصد سورپرایز داشته. مثل همه روزهای تولد سالهای قبلم متفاوت با روزهای دیگر گذشت... مرسی از دوستای گلم که تبریک گفتن. مرسی از دوستای گلم که تبریک نگفتن. کلا مرسی از همه
فکر کنم اکثرمون از لذیذ بودن غذا‌های شمالی
شنیده باشیم و در صورتی که تستشون کرده باشیم صد در صد این گفته رو تصدیق
میکنیم. در مطلب امروز میخوام براتون طرز تهیه یه خورشت فوق العاده لذیذ
گیلانی رو بگم به اسم گمج کباب. مواد تشکیل دهنده گمج کباب تقریبا شبیه
کباب ترش گیلانی هستش، اما با کمی آب داخل ظرف‌های سفالی مخصوص که گمج نام
دارن پخته میشه. این مطلب رو ببینین تا هم با گمج آشنا بشین و هم طرز تهیه
گمج کباب رو یاد بگیرین.

مواد لازم برای تهیه گم
مواد لازم
هویج رنده شده
شکر
هل یا وانیل
خلال بادام و پسته (در صورت دلخواه)
دانه ی به یا ژلاتین
 
روش
هویج را با شکر به صورت چشمی! ترکیب کردم در حدی که نه شکر زیاد باشه نه کم (موقع پخت مربا هم باز بهش شکر اضافه کردم) چند ساعت رفت داخل یخچال
بعد از چند ساعت بهش یه لیوان آب اضافه کردم +دانه به که داخل کیسه ی خالی شده ی چایی کیسه ای ریخته و با نخش بسته بودمش + دانه های هل (اگه طمع دانه های هل را موقع سرو مربا دوست ندارید می تونید اون را هم داخل یه کیسه بری
مواد لازم
هویج رنده شده
شکر
هل یا وانیل
خلال بادام و پسته (در صورت دلخواه)
دانه ی به یا ژلاتین
 
روش
هویج را با شکر به صورت چشمی! ترکیب کردم در حدی که نه شکر زیاد باشه نه کم (موقع پخت مربا هم باز بهش شکر اضافه کردم) چند ساعت رفت داخل یخچال
بعد از چند ساعت بهش یه لیوان آب اضافه کردم +دانه به که داخل کیسه ی خالی شده ی چایی کیسه ای ریخته و با نخش بسته بودمش + دانه های هل (اگه طمع دانه های هل را موقع سرو مربا دوست ندارید می تونید اون را هم داخل یه کیسه بری
مراحل تهیه حلیم بادمجون خونگی و خوشمزه
مواد لازم حلیم بادمجون    بادمجان    گوشت گوساله یا مرغ    کشک    برنج.عدس.لپه    نعنا    سیر    نمک و زردچوبه.پودرسیرمراحل تهیه حلیم بادمجون خونگی و خوشمزه    بادمجان رو سرخ میکنیم.و با کمی اب میپزیم که خوب نرم بشه.    گوشت یا سینه مرغ رو از قبل با ادویه و پیاز اب پز میکنیم.وقتی پخت ریش ریش میکنیم    بادمجان رو با گوشت کوب خوب له میکنیم و مرغ ریش شده ،برنج و حبوبات پخته شده رو اضافه میکنیم و قاطی میک
مواد لازم ته چین مرغ
برنج 2 لیوانتخم‌مرغ 2 عددزرشک 1/2 پیمانهماست چکیده 1/2 پیمانهکره 2 قاشق غذاخوریروغن 1/4 لیوانزعفران دم کرده 4 قاشق‌غذاخورینمک و فلفل به مقدار لازمبرای مرغ:سینه مرغ 1 عددپیاز 2 عددنمک، زردچوبه و فلفل به مقدار کافیزعفران دم کرده 1 قاشق غذاخوریروغن برای سرخ کردن
 
در دیگچه همراه ما باشید.
طرز تهیه ته چین مرغ خوشمزه
 
طرز تهیه ته چین مرغ
" برنج رو آبکش می‌کنیم" برنج رو حدود سه ساعت قبل تو آب پر از نمک خیس می‌دیم، بعد آب رو خالی می
در این لحظه، در حالی‌که چشم‌های خودم پر از خوابه، وروجک رو روی پام خوابوندم. شکمم از بس قار و قور می‌کنه می‌ترسم بیدار بشه! گشنمه در حد سومالی! مامان و بابا و داداش وروجک رفتن جشن قرآن بره‌ی ناقلا. مدیر مهدشون گفته بچه نیارین که مثل پارسال جشن خراب میشه. ظاهرا کلی هم براش هزینه و برنامه‌ریزی کردن.
از دیشب نگم براتون که چه خنده‌بازاری بود :) من اگه مامان بشم و دخترم کاملا تابلو، دو شب جلوی چشم من بشینه کیک بپزه و تزئین کنه، میرم کمکش، میگم اگ
‍♂ Lucas (لوکاس)‌
• اسم استیج:لوکاس Lucas (루카스)• اسم اصلی: هوانگ شوشی(چینی) ، وانگ یوکهی (هنگ‌کنگی) Huang Xuxi / Wong Yuk-hei (黃旭熙)
• اسم کره‌ای: Hwang Wook-hee (황욱희)
• موقعیت: رپر، چهره گروه
• تولد: 25 ژانویه 1999
• محل تولد:هنگ‌کنگ
• قد: 186cm
•گروه خونی: O
•یونیت ها: NCT UWayV• فکت ها::
- توی هنگ کنگ به دنیا اومده.- لوکاس یه رگه چینی داره یه رگه ی تایلندی.- خانواده : پدرش چینیه، مادرش تایلندیه. یه برادر کوچیکتر از خودش داره.- به عنوان کارآموز جدید اس ام روکیز توی ۵ آپر
برنامه یک روز کاری :
بیدار باش نماز صبح اگه بلند شم بعدش یه چرت کوتاه تا 7-8
بعدش اگه تولیدی خانمم بسته پستی داشته باشه برای ارسال میرم پست
اگه نه میرم برای خرید مغازه و بعدش میام رستوران .
تا برنج درست کنم ، کوبیده ها رو آماده کنم و مرغ رو بزارم بپزه و کمی تمیز کاری کنم ساعت 11 میشه.
از 11 و نیم تا 4 هم مشغول سرویس دهی به مشتری ها هستیم .
بعدش میرم خونه فوقش 2 ساعت خونه هستم که معمولا نیم ساعت بخوابم یا نه معلوم نیست .
دوباره میام رستوران و 6 ونیم مغاز
درست کردن یه غذای خوشمزه که همه دوست داشته باشن کار آسونی نیست ولی از اون سخت تر وقتیه که غذا هم خوشمزه باشه و هم سالم . توی این پست طرز تهیه دو تا غذای سالم و خوشمزه که رژیمی هم هستن رو می ذارم . امیدوارم که خوشتون بیاد .
طرز تهیه مرغ گریل شده همراه با سبزیجات پخته
یک غذای ساده و در عین حال خوشمزه . برای درست کردن این غذا اول سینه های مرغ رو به صورت افقی برش بدین و داخل یه ظرف بذارین و با نمک  و فلفل و پودر سیر و آبلیمو و یکم ماست مزه دارش کنین. برای
حلیم از صبحانه های بسیار مقوی و سیر کننده ی سنتی هست که توی ایام ماه رمضون برای افطاری هم عالیه و طعم بی نظیرش، وقتی با شکر و کمی کره و دارچین مخلوط 
میشه فوق العاده اس. پخت حلیم فوت و فن خیلی خاصی نداره و ساده اس ولی نیاز به صبر و حوصله ی بسیار زیادی داره. 
امروز طرز تهیه حلیم رو براتون شرح میدیم. حلیم غذای پر طرفدار،مقوی و البته چاق کننده و دیرهضمی هستش که معمولا در صبحانه استفاده میشه و با شروع شدن ماه رمضان
 به وعده افطاری انتقال پیدا میکنه.
Girl with the pearl earring/ 2003
فیلمی که از روی کتاب دختری با گوشواره مروارید تریسی شوالیه ساخته شده ولی نتونسته به خوبی از پس داستان بربیاد. یک اثر اقتباسی ضعیف که تو شکل گیری روابط بین شخصیت ها اصلا خوب عمل نکرده. کتاب هزار سر و گردن ازش بالاتره. با ندیدنش هیچ چیزی از دست نمی دید.
Julie and julia/ 2009
این هم یه اتوبیوگرافیه که زندگی دو زن رو بصورت موازی پیش می بره؛ جولیایی که کتاب معروفی در حوزه آشپزی نوشته و جولیی که بعدها سعی می کنه تمام دستورهای پخت اون کتاب رو
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_چهل_و_دوم
.
- تو هنوز لباس عوض نکردی؟ باور کن نو هستند یه بار هم نپوشیدمشون
راست می گفت نو بودند یک تونیک استین دار بلند خاکستری با گل های خوشگل سر یقه ی صورتی با یه شلوار اسپورت خاکستری با ربان کنار صورتی
به شدت خوشگل و دخترونه 
یه روسری کرم گلدار خوشگل و یه چادر رنگی هم گذاشته بود
ولی من که چادر سرم نمی کردم
- پاشو بیا دختر دور هم باشیم چقدر می خوابی
- باشه لباس عوض می کنم میام
فاطمه رفت و لباس عوض کردم و رفتم پایین
یکم فاطم
اول خدا رو شکر می‌کنم. بابت خیلی چیزها ولی اینبار به خاطر توفیق دیدن دوباره ی محرم.
پارسال شب عاشورا بعد از اینکه از مراسم مسجد به خونه برمیگشتیم، توی ماشین یهو بغضم گرفت، از اینکه انقدر زود ده روزش گذشت. از اینکه همه چی به حالت قبل برمیگشت. من عاشق فضای محرمم، نه به خاطر غم،بلکه انگار آدما تغییر میکنن. با گذشت تر میشن، مهربون تر، با معرفت تر...
مردم یک رنگ میشن. هیئتی و غیرهیئتی رو امام حسین کنار هم میاره، روی یک سفره میشینن.
من عاشق نشستن روی ص
خواهرزاده جان امروز برای اولین سفر بعد از ازدواجش رفت آنتالیا
بهش میگم آنتالیا چیه بیا برو مشهد و کربلا :/
ولی خب از اونجایی که اختیارش دست خودشه نه من،رفت که رفت:))
من خودم به شخصه به جز کربلا به هیچ نوع سفر خارج از کشور اعتقادی ندارم و اصلا مغز و اعصابم نمی‌کشه که روزی ولو برای تفریح برم خارج ،حالا هرجاش...
اون روزها که خاله جان عزم استرالیا کردو رفت که رفت ،خیلی بد بود...باورم نمیشد خاله ای که همه ش هفت سال ازم بزرگتر بود و بخاطر نزدیک بودن خون
مدت زمان : نیم ساعت
مواد لازم :
 
گوجه گیلاسی 2 لیوان
روغن زیتون خالص 1 ق غ
نمک و فلفل سیاه
پاستا 200 گرم (فوسیلی یا رادیاتوری)
برگهای ریحان 2 لیوان (من نداشتم و نزدم)
بادام یک سوم لیوان
سیر 3 حبه ( چون ریحان ندارم برای همین مزه سیر خیلی به نظر میاد برای همین یک حبه زدم)
روغن زیتون خالص نصف لیوان
آب لیمو یک سوم لیوان
 
روش :
گوجه ها را روی کاغذ فر ریخته و با نمک و فلفل و روغن زیتون ماساژ داده ...فر را از قبل روی دمای 200 قرار دادیم ... بعد سینی را داخل فر قرار د
مدت زمان : نیم ساعت
مواد لازم :
 
گوجه گیلاسی 2 لیوان
روغن زیتون خالص 1 ق غ
نمک و فلفل سیاه
پاستا 200 گرم (فوسیلی یا رادیاتوری)
برگهای ریحان 2 لیوان (من نداشتم و نزدم)
بادام یک سوم لیوان
سیر 3 حبه ( چون ریحان ندارم برای همین مزه سیر خیلی به نظر میاد برای همین یک حبه زدم)
روغن زیتون خالص نصف لیوان
آب لیمو یک سوم لیوان
 
روش :
گوجه ها را روی کاغذ فر ریخته و با نمک و فلفل و روغن زیتون ماساژ داده ...فر را از قبل روی دمای 200 قرار دادیم ... بعد سینی را داخل فر قرار د
سلااااام سلااام سلااااام سلااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز بعد از اینکه ساعت یک و دوی ظهر صبونه رو خوردم و جمع کردم نشستم حبیبو نگاه کردم و ساعت سه اینجورا بود که رفتم یه مقدار عدس پاک کردم گذاشتم بپزه و یه مقدار از کشمشهایی که پیمان شب قبلش از گچکاره گرفته بودرو ریختم تو سینی و آوردم نشستم رو زمین و دماشونو جدا کردم تا اینکه عدسه بپزه و عدس پلو درست کنم من عدس پلورو دو جور درست می کنم یکیش همین عدس و کشمشه که عدسو می ذارم جدا می پ
 
سلام
امروز خدمتتون هستیم با یه غذای اصیل و سنتی البرزی که از طالقان تا روستاهای حاشیه رودخانه کرج، اونو درست می‌کنند اما نکته مهمش اینجاست که این غذای سنتی طالقانی‌ها در شب‌های چله یا همون شب یلدا بوده و اسمش «کله پلو» هست.
در قدیم، کله پاچه رو با مقداری پیاز و سیر و نمک می‌ریختند توی ظرف سفالی و اونو توی تنور می‌گذاشتند تا آروم آروم بپزه. بعد، پیاز داغ فراوان با زردچوبه و فلفل سیاه و دارچین درست کرده و بهش آبِ کله پاچه رو اضافه می‌کردن
چند وقت پیش قرآن می‌خوندم. رسیدم به یه آیه‌ای. آیه‌ی ۳۶ سوره‌ی قیامة بود.
أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى
آیا انسان می‌پندارد که به حال خود رها می‌شود؟
دوستش داشتم. یه حس امنیت خوبی می‌داد. هم حس امنیت می‌داد هم «حواست باشه چه غلطی می‌کنی طور»! :دی توی ترجمه‌ش یه تیکّه اضافه نوشته بود که «علی(ع) بسیار این آیه را می‌خواند و می‌گریست.» جالبه!
یه چیز دیگه هم که ازش خوشم اومد بحث توکّل‌ـه!
مثلن زمانی که المپیاد می‌خوندیم یکی از
جواب : بله! اینکه شما در هر محیطی باتوجه به شرایطش احساستان را بیان کنید یک توانمندی است. برای بهبود روابط بگذارید دیگران بدانند چه احساسی در شما ایجاد میکنند. 
مقدمه:
من به آدمهای اطرافم اعـــتماد کافی ندارم(جز تعداد معدودی). 
یعنی مطمئن نیستم در کاری که میکنند پیشبینی پذیر هستند یا نه . یا مطمئن نیستم حرفهایشان یا احساساتشان که بروز میدهند واقعی است یا نه؟ یا اصلا میشود روی ادعاهایشان حساب کرد؟
روی این حساب همیشه فاصله ام را با این افراد ح
امروز تولدمه :)
البته پریشب "اون" و میم و بقیه بچه‌ها تولد گرفتن برام. و تلاش بر این بود که سورپرایز بشم که خب با شکست مواجه شد  این دفعه. خیلی از بچه‌ها اومده بودن، فرشته جونم اومده بود :) خوشحال شدم. ولی خب به همون سرعتی که اومده بودن، رفتن. یعنی کیک خوردن رفتن :)) من موندم و اون و فرشته جون و مرتضی و الهام. ما هم بازی کردیم و حرف زدیم. شبش فرشته جون اینا رو رسوندیم، من رانندگی کردم. بعدشم برگشتیم. بعدش من یادم اومد عکس نگرفتیم :/ 
الف رید به حالمون
مشکل من این است که نمی‌‌توانم خودم را در یک جمله خلاصه کنم. تمام چیزی که می‌‌دانم این است که چه کسی نیستم. همچنین متوجه شده‌‌ام که بین بیشتر مردم توافقی ضمنی وجود دارد تا خود را با محیط پیرامون‌شان هماهنگ کنند. من همیشه این نیاز را حس کرده‌ام که علیه محیطم طغیان کنم. برای همین است که وقتی سینما می‌‌روم و پرده تاریک می‌شود با تمام وجود دلم می‌‌خواهد یک کتاب باز کنم و بخوانم. خوشبختانه همیشه یک چراغ‌ قوه‌ جیبی همراهم هست.
جز از کل 
استیو
طرز تهیه دلمه برگ مو مجلسی

مواد لازم دلمه برگ مو

0.5 پ برنج
0.5 پ لپه
پ سبزی دلمه یه
پیاز ۱عدد
0.5 پ کشمش
رب گوجه ۲ق
گوجه سبزچندعدد
ابلیمو۲ق غ
شکر۲غ
سینه مرغ نگینی شده
اب مرغ

مراحل پخت دلمه برگ مو
برنج ولپه رو میزارم بپزه بعد ابکش میکنم پیاز ونگینی خرد کردم
تفت دادم مرغهارو +کردم تفت دادم کشمش و+کردم تفت دادم سبزی و+کردم برنج
ولپه روهم+کردم نمک وفلفل وزدم مخلوط کردم همه رو زیرشوخاموش کردم بعد که
سردشد لای برگا میپیچم وکف قابلمه چیدم شکر واب وابل
سلااااام سلااااام سلااااام سلاااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که پریروز قرار بود سعید بیاد لوله کشی خونه نظر. آبادو انجام بده که شب قبلش زنگ زد که یه کاری دارم و فردا نمی تونم و پس فردا می یام ما هم دیگه بی خیال رفتن به اونجا شدیم و موندیم خونه!یه بارون یه ریزی هم می اومد که نگو شررررر شررررر ...بعد از اینکه صبونه رو خوردیم با گل پسر رفتیم و اول نون گرفتیم و بعدشم جلو یه مغازه حبوبات پیمان نگه داشت من رفتم لوبیا و عدس گرفتم با یه خرده ذر
شنبه برگشتم خونه ی خودم... روز سختی با جوجه بود... باز با خوابش درگیر شدم.هم عصر و هم شب... 
اما شماره دوزی مشتریمو رسما شروع کردم.سفارش دو تا دختر تو یه قاب داده که باید زیرشون اسم دختراشم بنویسم... آماده بشه دل میبره میدونم
شبش تقریبا نخوابیدم... باز رفتم کنار پنجره برای همسر دعا کردم و دعا کردم و دعا کردم... اما ماه تو آسمون نبود... باز حس ایمانم برگشت. بهش گفتم میدونم جز خیر برای من رقم نمیزنه. و دیگه در مورد همسر فکر بدی به خودم راه نمیدم و صبر میکن
توی راه مامان گفت:
مامان-به نظرت ناهید کی میرسه؟
من-نمی دونم.گفت با اولین پرواز میاد.
مامان-حیف به تشییع جنازه نرسید.
من-بهتر که نرسید.مگه جلوه ی خوبی داره مامان؟
مامان-نه ولی خب به هر حال مادرش بودا.
من-دیگه نرسید.بیخیال.
ساکت شدیم . وقتی رسیدیم خونه همه بودن.اعصاب همه خرد بود فقط مهرداد سعی داشت خودش رو اوکی تر از بقیه نشون بده.می خواست همه اش جو حاکم رو عوض کنه ولی موفق نمی شد.همه حالشون بد بود.دور هم نشسته بودیم که وحید گفت:
وحید-ای کاش پیش عمو
بچه ها جون ها سلام.
 
ساعت حدود سه نصفه شبه.
اخیرا سیستم خواب و بیدارم برگشته به دوران قبل از کوروش! با این تفاوت که اون وقت ها لنگ ظهر بیدار میشدم و الان هر ساعتی بخوابم باز مجبورم صبح بیدار شم.
و دارم از این بابت عذاب میکشم.تقریبا هر شب به خودم میگم دیوانه ای؟؟ خوب به موقع بخواب.از این نعمت خواب لذت ببر.خودت رو دوست داشته باش.به سلامتت اهمیت بده.تا وقتی عمدا بیدار میمونی کجا میتونی بگی من خودمو دوست دارم؟ این رسما شکنجه است!!
 
خوب من خیلی هم حال
سلام سلام ببینید باز دختر خوبی بودم زود اومدم خوبین؟ خوش میگذره یه خرده هم شماها بگین از خودتون. 
عرضم خدمتتان که یه کاری تو شرکت شروع کردم که هم خیلی فیدبک مثبت داشتم هم یه سری ها سنگ اندازی میکنند خوب الان که فکر میکنم همه کارها همینه تو شرکتمون ولی فعلا تا اینجا فیدبکهای مثبت بیشتر بوده و همین انرژی میده ادامه بدم هر چند برای خودم عایدیش خیلی کمه ولی دیدن اینکه میتونم تأثیرگذار باشم برام لذت بخشه. اون روز هم مدیرعامل رو دیدم گفت خیلی تعری
کم پیش میاد شنیدن همچین جمله از دهن کسی مثل من.کسی که هنوز تو زندگیش دو،دو تاش ،میشه سه تا..کسی که معتقده آدمای زیادی بهش بدی کردن اونقدر که دیگه نتونه اعتماد کنه اونقدر که وقتی یکی باهاش مهربونه یهو گرگ بشه و هر کاری کنه تا طرف مقابلش ازش متنفر بشه...به زندگیم که نگاه کنی میبینی که پای همه شونو از زندگیم قطع کردم..الان فقط ی سری آدم هستن که گاهی وقتا با هم حرف میزنیم و سعی میکنیم بخندیم...و البته ی سری آدم که هنوزم چشم تیز کردن برای نابودیم...ولی خ
کم پیش میاد شنیدن همچین جمله از دهن کسی مثل من.کسی که هنوز تو زندگیش دو،دو تاش ،میشه سه تا..کسی که معتقده آدمای زیادی بهش بدی کردن اونقدر که دیگه نتونه اعتماد کنه اونقدر که وقتی یکی باهاش مهربونه یهو گرگ بشه و هر کاری کنه تا طرف مقابلش ازش متنفر بشه...به زندگیم که نگاه کنی میبینی که پای همه شونو از زندگیم قطع کردم..الان فقط ی سری آدم هستن که گاهی وقتا با هم حرف میزنیم و سعی میکنیم بخندیم...و البته ی سری آدم که هنوزم چشم تیز کردن برای نابودیم...ولی خ
 
سلام دوستان خوبین خوشین؟ 
خب عرضم خدمتتان که همچنان بدو بدو هستیم هفته پیش تو شرکت شلوغ بودم بعدش هم میرسیدم خونه شام و کارهای خونه. یه روز رفتیم گوشی خریدیم یه روز رفتیم پرده سفارش دادیم. چهارشنبه شب گفتیم یه سری کارها رو انجام بدیم برای پنج شنبه و جمعه هم یه برنامه فشرده خرید یه سری خرده ریز و نصبشون رو داشتیم شب بود که دوستامون زنگ زدن که اگه شما نیاین برنامه  گردش آخر هفته بهم میخوره.  گفتیم بابا سرمون شلوغ خسته ایم هفته آینده مهمون دار
من یه روزی
به دلیل بی جا و مکانی
و به دلیل بسیاری از اتفاقات که یه دلیلش ایجاد ان ها توسط دوست پسرم توی ایران بود،
مجبور شدم برم خونه دوست خواهرم
یه شب به عنوان مهمان ماندم
روم نشد بیشتر بمونم
بهشون گفتم پول میدم برای هر شب
و مدت خیلی کمی رو مهمان میشم
و چون من خانم وسواسیم پس خانه رو مثل دسته گل تمیز میکنم
و غذا میپزم
و وسط هال یا هرجا انها بخوان میخوابم
دم در هر جا
فقط اجازه بدن بخوابم
حتی مواد غذایی و... براشون میخریدم و غذا میپشختم. یعنی اون شب
شور مناجاتی فوق العاده زیبا
شب 25 محرم 98
مصلی شهر ساری
مهدی رعنایی
هر کسی که اومده زیر پرچم


متن و سبک این شور مناجاتی
زیبا رو در ادامه مطلب ببینید ... کربلا نصیبتون


متن مداحی:


هر
کسی که اومده زیر پرچم   منتشو سر روضه
نزاره

ما
نبودیم روضه بود و میمونه  روضه به ما
احتیاجی نداره

این جلسات دست حضرت
زهراس  پس خودشم خرجشو میرسونه

من
نباشم نوکر اینجا زیاده  کار حسین رو زمین نمیمونه

رفیق
هیئتی نکنه با کارامون وصله ناجور بشیم

تو
لباس نوکری یه لحظه
طرز تهیه خورش گوجه سبز با گوشت مرغ

مواد لازم خورش گوجه سبز
۲نفر

سینه مرغ دو عدد یا گوشت
پیاز
گوجه سبز ده عدد
پودر سیر
ق غ سبزی (جعفری ، نعنا ، مرزه) خرد شده ۳
روغن
نمک فلفل زردچوبه
زعفران
غوره یا گرد غوره

مراحل پخت خورش گوجه سبز

پیاز رو همراه گوشت سرخ میکنیم، بعد کمی آب اضافه میکنیم تا بپزه.نمک، فلفل ،زردچوبه ،کمی پودر سیر و زعفران اضافه میکنیم.
سبزی ها رو خرد و‌سرخ می کنیم
گوشتمون
که تقریبا پخت سبزی رو اضافه میکنیم. یه ربع آخر غوره رواضافه م
سلااااااام سلااااام سلاااااام سلاااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که جمعه ظهر شاه گل اینا رفتند و دیروز ما خودمون اومدیم این خونه و پیمان یه خرده هال و زیر زمین و اتاقارو جارو کرد و خاک و خلاشو برد ریخت بیرون و بعدش شیشه بره اومد شیشه هارو انداخت و رفت سیم کش هم اومد دو تا سیمو یادش رفته بود لوله خرطوم بندازه و بذاره لای دیوار(زیر داکت بودند یکیش مال چراغ راهرو بودو اون یکی هم مال آیفون بود) اونارو انجام داد و رفت و دوباره پیمان مشغول تم
این دو سه روزه همش بیرون بودم بدو بدو...
دوشنبه ای زودتر کارمو تموم کردم و رفتم خونه مهمون داشتیم.... دوست خانوادگیمون اومده بودن...ظهرش هم رفته بودم بدو بدو خونه دخترخاله و دیس های حلوا رولی ها رو گرفته بودم آورده بودم و شیرینی هم خریده بودم و عصرش هم که بابا اومد دفترم....بیشتر قصدش این بود آقایون اتاق کناری رو ببینه چون من معمولا از اتفاقات و صحبت های محل کار برای بابا اینا میگم....و خب از محبت اینا گفته بودم و بابا اومدن باهاشون آشنا بشن....
دیگه
یک:
می روی و طوفان است و من ستایش ات می کنم ...
که مغروری!
درخطرها می روی و ...
صدایت در نمی آید ...
دو:
بال می زنم توی قفس و قفس جهان من است ...
جهانی که تو برای من ساخته ای درحدود بال هایم!
سه:
می لرزد رادیو!...
عشق توی دلم...
کم بریز موج...
صدا صدا ...
واژه های تلخ با عسل ...
اشک می ریزم از وسعت فرو ریختن هام ...
 
چهار:
روزم را می فروشم تا شب کنارتو ...
گرمای مطلقی بخرم ... بخوابم ...صفا کنم ...
پنج:
درد بیرون چشم های من ... می غلتید ...
ودرانزجار از نفوذ ...
می خوابیدم ...
با
زنگ در رو زدند. در باز شد. الینا تا پیرزن رو دید دویید و اومد تو خونه. گفت مامان نمی‌دونم کیه اومده خونمون. مامانم شناخت و پیرزن اومد تو خونه. من رفتم تو اتاق یه پنج دیقه نشستم و وقتی فهمیدم قرار نیست بره گفتم تا  بازار احوال‌پرسی داغه منم برم. شالمو انداختم رو سرم و رفتم. نه به خاطر اون، من کلا نقش چوب لباسی رو ایفا می‌کنم. لباس‌هامو می‌بندم دور کمرم و شال‌هامو می‌ندازم دور گردنم. چرا؟ چون حال ندارم یکی اومد از جام بلندشم برم سربخت لباسام و
 
1-سالاد_سزار  با مرغ گریل کاهوی خردشده یکعدد، سینه مرغ یکعدد، نون تست یا نون ساندویچ بمقدار لازم، برای تهیه سس سزار:سس مایونز سه قاشق غذاخوری،تخم مرغ آبپز یکعدد و یک عدد زرده پخته‌شده، سس بالزامیک یک قاشق غذاخوری، آبلیمو یک قاشق غذاخوری، روغن زیتون سه قاشق غذاخوری، پتیر پارمسان سه قاشق غذاخوری، شکر یک قاشق غذاخوری،یک حبه سیر، همه رو میکس میکنیم میزاریم کتار، مرغ رو با فلفل سیاه و آویشن و نمک مزه دار کنید و با کمی کره یا روغن گریل کنید و ب
سلااااااااااام سلاااااااااام سلااااااااام سلااااااااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که اومدم یه کوچولو بنویسم و برم چون امتحانامون نزدیکه و باید بشینم برنامه ریزی کنم برا درس خوندن،تازه کارای عملیم هم مونده و کارشناس رشته مون خانم لنگر نشین هم از اون ور زنگ زده که استادت میگه پو.رو.پوزالت مشکل اساسی داره و به من زنگ بزنه به اونم زنگ زدم گفته دوباره تایپش کنم و براش با ایمیل بفرستم تا رو نسخه تایپ شده اش اشکالاتشو برام بنویسه..خلاصه ا
سلاااااااام سلاااااااام سلاااااام سلاااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که دیروز بعد از خوردن صبونه بلند شدیم لباس پوشیدیم و پریدیم تو گل پسر تا بریم تعویض .پلا.ک ورد.آورد برا عوض کردن پلاک ماشین، سمت آزادگان پیمان جلوی یه پلیس.+.10 وایستاد گفت جوجو بپر برو بالا از اینا بپرس ببین اگه ما پلاکو عوض کردیم و پلاک تهرانو زدیم رو ماشین باید کارت.سوختم که این پلاک روشه عوض کنیم یا نه؟منم رفتم پرسیدم گفتند نه نیازی به عوض کردن کارت.سو.خت نیست چ
سلاااااام سلااااام سلااااام سلاااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که شنبه یک ربع به هفت بیدار شدیم و آماده شدیم و هفت و نیم رفتیم پایین و سوار گل پسر شدیم و بیست دقیقه به هشت راه افتادیم سمت بیما.رستا.ن البر.ز برا انجام سی.تی.اس.کن من! هشت و یکی دو دقیقه بود که رسیدیم پیمان منو جلو ببما.رستا.ن پیاده کرد و خودش رفت جای پارک پیدا کنه منم رفتم تو و دفترچه مو گذاشتم تو نوبت پذیرش و وایستادم چند نفری جلوتر از من بودند یه زن تقریبا چهل،چهل و پنج سا
سلاااااام سلااااااام سلاااااام سلااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که سه شنبه صبح رفتیم نظر.آبا.د و شب برگشتیم!من اونجا یه خرده کتاب خوندم و یه خرده تو اینترنت گشت زدم و یه خرده هم به ناخنام رسیدم و سوهان کشیدم و لاک زدم اونم چه لاکی،هفته پیش از این کنار خیابونیا یه لاک گوجه ای گرفته بودم ده تومن! رنگش یه جوری بود هر چی می زدم ناخنم از زیرش دیده می شد اصلا پوشش دهی خوبی نداشت خودشم مگه خشک می شد انگار چسب بود به جای لاک، خلاصه کلی اعصاب من
سلاااااااام سلاااااااام سلااااااام سلاااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که شنبه از یه متخصص .گو.ش. حلق و .بینی یه وقت گرفتم که برم پیشش بخاطر سینوزیتم که خیلی اذیت می کنه و مدام سردرد دارم که برا ساعت نه و بیست دقیقه صبح یکشنبه وقت داد دیروز صبح ساعت هشت بلند شدیم و صبونه خوردیم و نه با گل پسر راه افتادیم!پیمان منو گذاشت جلو کلینیک و خودش رفت یه سر به نمایندگیه بزنه اون روز که گل پسرو برده بود سرویس یه جاشو گفته بود درست کنند که صدا می دا
سلاااااام سلااااااام سلااااام سلاااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز قرار بود پیام بیاد ماشینشو که تو پارکینگ ما بود ببره و پیمان هم گفته بود صبح ما خونه ایم هر وقت خواستی بیا ببر بعد از اینکه صبونه خوردیم پیمان به پیام زنگ زد که تو نیا ما خودمون ماشینو برات می یاریم منم بهش گفتم خب خودمون چه جوری می خوایم برگردیم؟(چون اون،اون سر شهره و ما این سر شهر!الانم که نمیشه تاکسی یا اتوبوس سوار شد)گفت ماشینو می بریم براش بعد بهش می گیم که مار
سلااااااام سلاااااااام سلااااااام سلااااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که دیروز صبح ساعت هفت و نیم بلند شدیم پیمان لباس پوشید و یه خرده میوه و نون و این چیزا با یه قابلمه کوچولو سوپ که شب قبلش درست کرده بودم برداشت و راه افتاد سمت تهران تا بره به مامانش سر بزنه منم اون که رفت درو پشت سرش قفل کردم و اومدم گرفتم تا نه و نیم خوابیدم نه و نیم بیدار شدم دیدم هم معده ام درد می کنه هم دلم ،شب قبلش یه خرده جیگر خورده بودم انگار مونده بود سر دلم و
سلااااااااام سلااااااام سلااااام سلاااااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که چهارشنبه صبح بعد از خوردن صبونه رفتیم نظر.آ.باد، قبل از اینکه بریم خونه یه خرده تو خیابوناش دور زدیم سر یکی از خیابونا یه وانت دیدیم که از این چغندر قندهایی که تو میا.ندو.آب هست می فروشه اینجا یه جور چغندر هست که هم پوستش و هم گوشتش آلبالوئیه! بیرون هم همه جا دست فروشها به عنوان لبو از همینا می فروشند خیلی هم کم شیرین درستش می کنند از این چغندرهایی که ما اونجا دا
اول کار بگم طولانی نوشتم اگه خسته این یا نوشته های طولانی خسته تون میکنه نخونین!
روزامون وحشتناک دارن تند تند میگذرن....روزگار برام افتاده روی دور تند.... نمیدونم چرا ولی خب خیلی سریع میگذره....شاید بهتره بگم به بطالت...
خیلی وقته ننوشتم....راستش الانم چندان دست و دلم به نوشتن نمیرفت....همیشه بعد از رفتن مستر اچ و دور شدن ازش حسابی انرژی از تنم میره...
دیروز ظهر که از فرودگاه برگشتم کاملا تخلیه انرژی بودم....توی راه گریه کرده بودم و وقتی وارد خونه شدم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زبان برنامه نویسی کاتلین بهترین زبان دنیا