نتایج جستجو برای عبارت :

ما را از مرگ می ترسانند انگار که ما زنده ایم. **

من تو کشوری زندگی می کنم که جواب "چرا دخترا نمی تونن برن استادیوم؟" ، "چون مردا فحش میدن." ـه.
+ تف میکنم تو صورت هر مردی که بعد از این فاجعه پا بذاره تو استادیوم! تف میکنم! یه کاری نکنید دنیا روتون برچسب بی غیرت بزنه.
صد خط نوشتم همشو پاک کردم.
الان پا نشید بگید فلان -_- خودم میدونم با کیم -_- 
#دختر_آبی
 
پست های با ستاره (*) نظراتش تایید نمیشن
انگار آب سرد بر سرم ریخته باشند و همان طور که آب از سر و مویم می چکد نگاهم، مژه هایم، گوشه های لبهایم یخ زده باشد. انگار دست هایم ناغافل از بازو جدا شده باشند و افتاده باشند کف آسفالت ترک خورده‌ی جلوی بیمارستان آتیه.
انگار همه چیز دور و برم از حرکت ایستاده باشد ... ماشین ها، آدم ها، صداها.
لحظه ی ناخوبی بود آن وقت که لب های عزیز تو شروع به گفتن کرد. 
 
تا صبح راه رفتم، تا صبح مسخرگی دنیا را فحش دادم
و امروز صبح هنوز زنده ام و هنوز مجبورم روی پاهایم
یاحق
 داشتم فکر که نه! حس میکردم چه قدر دردناک و زجرناک است که وبلاگ های مورد علاقه ات که خواندن کلمات و نوشته های جاری در آن مغزت را نوازش می دهد، انگار دیگر به روز نمی شوند...
چه بلایی سر این پنجره های دوست داشتنی آورده تلگرام و اینستاگرام و تمام گرام هایی که زندگیمان را در مشتشان فشار می دهند؟
ناگفته نماند به روز شدن وبلاگ هایی که هنوز نفس می کشند به لطف سرانگشتان نویسندگانش، حالم را عمیقا مطلوب می کند. : )
پ.ن1: خدایا وبلاگ های متروکه را دوبار
سوال

 چرا همه اش باید افراد را از قیامت. فشار قبر..بزرخ و غیره.. می ترسانند؟ یعنی آیا ما به خاطر این ترس ها باید سراغ مذهب و دین برویم؟

پاسخ

 اتفاقا این گونه نیست آن چه در قرآن و روایات آمده است خلاف این روش است و تعداد ایاتی که وعده به بهشت و نعمت های الهی داده است بیش از وعده های بر عذاب است
چرا ما از صرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ نباشیم؟
ایا این انتخاب ما نبوده که خدایی ناکرده از غیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ شده ایم؟
وزن شعر:
"مَفعولُ مَفاعیلُ فَعولُن، مَفعولُ فَعولُن"
خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار
ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار
مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم
او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار
جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم
خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار
در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست
انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار
گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم
گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار
شب ها
 
 
 از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت، عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی...
الان برای خودم یه دفعه عجیب اومد که هنوز زنده‌ام..‌ هنوز؟ زنده‌ام؟! چه کلمات عجیب و غریبی! زنده بودن هم چیز عجیبی‌ه ها، معنای غریبیست... چون متضاد زنده بودن خیلی قابل فهم نیست... 
کتابی خوندم که شخصیت داستان یک روز صبح بیدار میشه و میبینه که دورش ی دیوار نامرئی کشیده شده و هر چیزی که خارج از این دیوار است خشک شده مثل سنگ و انگار تنها ادم زنده روی زمین است و ....
چند روزیه میگم اگر یک روز صبح بیدار بشم و ببینم تنهاترین هستم چقدر میتونم برای زنده موندن دوام بیارم!تمام اهداف مادی پوچ میشن تمام دلخوشی های زمینی پوچ میشن...فقط میل غریزی زنده موندن میمونه که نمیدونم تا کجا همراهه...
چقدر فکر نچسبیه این خیال پردازی...  

آدنا
 - ...حاج خانم! اگر روزی برسد که شوهرت بیماری سختی بگیرد و گوشه ی بیمارستان بیافتد؛ طوری که حتی ذرّه ای امید به زنده ماندنش نباشد، تو ناراحت نمی شوی؟
- خدا نکند حاج آقا! این چه حرفی است! خب معلوم است که یک دنیا ناراحت می شوم و اشک میریزم.- خب! اگر در همان روز ها، ناگهان خدا رحم کند و حالم کاملا سر جایش بیاید، طوری که انگار هیچ وقت مریض نبوده ام، خوشحال نمی‌شوی؟- اینکه نیاز به پرسیدن ندارد حاج‌آقا! در این صورت آنقدر شاد می شوم که انگار دنیا را به من
تهی تر از همیشه،
پنجره ایی از گرد و غبار
کوله ای پر از شن های بیابان
خانه ایی از خاطرات پژمرده
انگار از نسل روشنی های شب
افسوس که،
فروغ سایه های کاج در درخشش ماه نیستم!
انگار فصل ما نیستی ای «بهارک جان»
که نمی دانی،
دلتنگی انس غریبی دارد با پاییزی که در بهار رخم را زرد کرد!
امشب،
بر جاده شب عاشقان پیدا نبودی!
ندیدن انگار حصار بلند دیدارست....
زمان در کلبه من،
فصل باد و باز هم باد!
انگار دستانم را بسته اند به پنجره های آتشکده یزد
بر آخرین پله کوره ه
یا زنی که می‌خندد و می‌خندد و ظاهرا شاد ترین زنی‌ست که به عمرتان دیده اید،اما بعد از ترک شما می‌رود خودش را از فلان پل معروف پرت می‌کند پایین و داستان‌ش تمام می‌شود و یاد و نام‌ش طوری از ذهن همگان پاک می‌شود ،انگار نه انگار او هم روزی زنده بود و نفس می‌کشید.یا پیرمردی که تکیه زده به پشتیِ پشت‌ش و نفس های آخرش را می‌کشد و زل که بزنی به چشم‌هایش، چیزی نمی‌بینی جز غمِ مطلق.بعد سر می‌گذارد روی تکه‌ای پارچه و جان می‌دهد؛آن‌قدر بی‌صدا که
Ali Yasini
Engar Na Engar
#AliYasini
رد که میشی از اینورا تند میزنه قلبم
یجوری میخوامت که نمیخوام هیشکیو بعدا
همش لجبازی داری تو منو بد بازی دادی
 نمیدونی با اون چشات بد نازی داری
همش لجبازی داری تو منو بد بازی دادی
 نمیدونی با اون چشات بد نازی داری
از دست این اداهات وای ای وای 
میبینی منو ولی خب انگار نه انگار
از دست این اداهات وای ای وای 
میبینی منو ولی خب انگار نه انگار
اینجوری که توعزیزی واسه دلم هیچکسی نبوده 
اولین دفعه که دیدم با خودم گفتم این همونه
تو
نادعلی ، در واستاندن عنان از دست ستار ، راست و به‌جا بر اسب قرار گرفت و با کنایه گفت :
- رعیت‌ها ، رعیت‌ها ! این رعیت‌ها عاقبت دست شما را میان حنا می‌گذارند ! نمی‌دانم چقدر می‌شناسی‌شان . همین‌قدر برایت بگویم که بدجوری متقلب ، دورو و بزدل هستند ! جلو اربابِ قُلدر از موش هم کوچک‌تر و ترسوترند ، اما همین که حریف را ناچار ببینند از اسفندیار هم پهلوان‌تر می‌شوند . برای همین هم ارباب‌ها می‌دانند چه‌جوری همراهشان تا کنند . اول اینکه همیشه‌ی خ
به نم اون بالایی
سلام
امروز روز ششم محرمه که دارم این متن رو می نویسم.
محرم و صفر به قول امام خمینی(ره)، اسلام را زنده نگه داشته اند، واقعاً زنده
نگه داشته اند.
به لطف این دو ماه عزیز، روحیمون دوباره ساخته می شه و یه جون دیگه
برای ادامه زندگی می گیریم.
هر عزاداری که می ریم، بعدش انگار شادیم و لبخند بر لبمون مخصوصاً
شب عاشورا، تست شده است، رو هوا این حرف ها رو نمی زنم.
پس شما هم از این دهه بهترین استفاده رو ببرید.
خدانگهدار.
چه شد؟ خاک از خواب بیدار شدبه خود گفت: انگار من زنده ام!دوباره شکفته است گل از گلمببین بوی گل می دهد خنده ام!نوشتند چون حرف ناگفته ایگل لاله را بر لب جویبارچه شد؟ باز انگار آتش گرفتهمه گل به گل دامن سبزه زارچنین گفت در گوش گل، غنچه ای:نسیمی مرا قلقلک می دهدزمین زیر پایم نفس می کشدهوا بوی باد خنک می دهدصدای نفس های نرم نسیمبه بازیگری گفت: اینک منم!که با دست های نوازشگرمگلی بر سر شاخه ها می زنم!از این سوره ی سبز و آیات سرخکتاب زمین پر علامت شدهزمی
خیلی لذت بخش است 
وقتی قلمی برمی داری و یک سررسید یا دفتر نو
و سایت مفیدی را از روی لپ تاپ به کاغذ منتقل می کنی
 
انگار نوشته های خشک و بی روحِ روی صفحه لپ تاپ رو زنده می کنی
هر قدر فناوری جلو بره، باز هم لذت قلم و کاغذ چیز دیگری است
 
امتحان کنید
قلم را بردارید و بنویسید
انگار فلسفه ی جهان جور دیگری است، انگار مهربانی برای انسان ارزشی نیست، انگار وفاداری برای دوستی کافی نیست، انگار جهان از خیالات خالی ست، انگار خوشبختی را آرامش بسنده نیست، در حالی که جهان همان بازی بچگیست.
+با ارزش ترین چیز در زندگی به نظر شما چیه؟
بسم الله 
احساسات قلبی عمیق مان، آن عواطفی که از کنه وجودمان ریشه گرفته بودند و بالیده بودند، با خودشان جزئی از وجودمان را از عمق به سطح آورده بودند . بخشی از خودمان که ناشناخته بود برایمان هویدا شده بود . جزئی ناب و جوان ، سرزنده و بانشاط ، سوزان و پرحرارت. خود زندگی. انگار کن نزدیک ترین حالت به بعدی از حیات که فراموشش کرده بودیم ناگهان زنده شده بود . نزدیک ترین حالت ممکن به خودمان و عالم . 
چه می شود حالا اگر این درخت بالنده قطع شود ، این آتش سو
انگار روی آبم. وقتی ایستادم و راه می‌روم شناورم. دراز که می‌کشم مثل کشتی آبکش شده غرق می‌شوم. انگار زیر آبم. همه چیز از این پایین متلاطم و درهم برهم است. سرم از فشار آب درد می‌گیرد. روی پا هم که باشم انگار دریا زده‌ام، تهوع امانم نمی‌دهد. هر چی قرص دکتر دفعه پیش داده بود خوردم اما هنوز سرگیجه دارم. بنشینم سرگیجه هیچکاک را ببینیم شاید افاقه کرد.
ولی فکر می‌کنم هیچ‌کس بهتر از خودم مفهوم امید رو متوجه نمی‌شه،این‌قدر توی وجودم زنده‌ست که صبح‌ها با خواب‌هایی که ترکیبی از همه‌ی چیزهایی که با هم می‌خوامه بیدار می‌شم و باورم نمی‌شه همه‌ش توی دنیای خواب بوده ولی می‌دونم بهشون نزدیکم خیلی نزدیکم،شاید همین امیده که نمی‌ذاره توی اوج وقت‌هایی که احساس می‌کنم کسی نیست که باهاش حرف‌هام رو درمیون بذارم یا شاید هم خودم به عمد ازشون فاصله گرفتم که ببینم هنوزم اون آدم قوی‌ای که قبلا می
ولی فکر می‌کنم هیچ‌کس بهتر از خودم مفهوم امید رو متوجه نمی‌شه،این‌قدر توی وجودم زنده‌ست که صبح‌ها با خواب‌هایی که ترکیبی از همه‌ی چیزهایی که با هم می‌خوامه بیدار می‌شم و باورم نمی‌شه همه‌ش توی دنیای خواب بوده ولی می‌دونم بهشون نزدیکم خیلی نزدیکم،شاید همین امیده که نمی‌ذاره توی اوج وقت‌هایی که احساس می‌کنم کسی نیست که باهاش حرف‌هام رو درمیون بذارم یا شاید هم خودم به عمد ازشون فاصله گرفتم که ببینم هنوزم اون آدم قوی‌ای که قبلا می
تق تق زینگ زینگ واق واق شپ شپ میو میو این ها فقط برخی از حرف هایی هستند که ما در زندگی مان به کار میبریم که در واقع خیلی شباهتی به صدای اصلی شان نیستد اصلا انگار کلمات ناتوان اند اونقدر ناتوان که حتی قادر به ساختن صدا ها هم نیستند پس چطور میتوانند احساسات را بیان کنند مثل همین الان که انگار نمیتوانم احساساتم را بیان کنم  احساسات زندانی کلمات شده اند نه شاید هم بالا تر آدم ها اسیر کلمات شده اند ما یک سلام داریم ولی کلی سلام داریم یه دوست دارم دا
این روز ها ساختار و معنای همه چیز در ذهنم بهم ریخته حواسم پرت چیز هایی میشود که نمیدانم برایم همه چیز در عین تکرار عجیب شده انگار دلم نمیخواهد حتی دنبال این باشم که چرا نبودنم با بودنم به معنای واقعی کلمه یکیست چرا حتی انگار نیستم انگار نفس نمیکشم 
ته ذهنم مرور میکنم که خب اهمیتش چه میتواند باشد   لابد همان هیچ همیشگی 
شده ام بت پرست تو
شده ام بت پرست تو
شب هجرون دیگه تمومه  گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه که برای تو زنده ام
آه  که برای تو زنده ام
شده ام بت پرست تو قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب شده ام جام دست تو
آه شده ام جام دست تو
به تو چون سجده میکنم شرر تو هر سینه میزنم
به قصه میخوام که بعد از این بت روی تو بشکنم
آه  بت روی تو بشکنم
شب هجرون دیگه تمومه گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه که برای تو زنده ام
آه که برای تو زنده ام
روم از هر
زنده شده ام. یک جور زنده ی پخته. یک وقت هست آدم طوری زنده می شود که هنوز داغ جوانی ست. شوووووور زندگی سر و کول وجودش را گرفته و شوق زیستن؛ تبدیل دنیا به بهشت و تغییر هر آنچه کریه به عالی، همه ی مغز آدم را گرفته، طوری که واقعیت را نمی بیند. این بار جور دیگری زنده ام.
بعد از سالها تجربه ی مرگ. بعد از سالها جان کندن برای زندگی؛ این بار طوری زنده ام که بشقاب پر نقش و نگار سفالینی از کوره های چند هزار درجه جان سالم به در برده، نشسته بر دیوار بتونیِ خانه
تق تق زینگ زینگ واق واق شپ شپ میو میو این ها فقط برخی از حرف هایی هستند که ما در زندگی مان به کار میبریم که در واقع خیلی شباهتی به صدای اصلی شان ندارند  اصلا انگار کلمات ناتوان اند اونقدر ناتوان که حتی قادر به ساختن صدا ها هم نیستند پس چطور میتوانند احساسات را بیان کنند مثل همین الان که انگار نمیتوانم احساساتم را بیان کنم  احساسات زندانی کلمات شده اند نه شاید هم بالا تر آدم ها اسیر کلمات شده اند ما یک سلام داریم ولی کلی سلام داریم یه دوست دارم
انسان ها به مناسبت های مختلف گوسفند زنده را خریداری می کنند و آن را قربانی می کنند بنابراین همیشه این نکته مد نظر آن هاست که کجا بهترین قیمت و کیفیت را ارائه می دهد .
قیمت گوسفند زنده فراز و نشیب هایی دارد و گاه روند صعودی در پیش دارد و گاه روند نزولی . افراد برای خرید دام زنده باید حتما به مراکز معتبر مراجعه نمایند و گول افرادی که در گوشه و خیابان به فروش دام زنده می پردازند را نخورند .
قیمت گوسفند زنده در شهر تهران با سایر شهرها بین 1 تا 4 هزار ت
احساس میکنم نشسته ام به انتظار اتفاقی که رخ دهد اما امان آن اتفاق هرگز نخواهد رسید، سرم از تمام افکار پریشانی که درون دهنم در انتشارن در حال انفجار است. 
شب 25 سالگی را حس میکنم اما احساس زنده بودن ندارم. باید زنده شوم باید دوباره زنده شوم... 
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند،  یکی خدا بود و یکی بنده. بنده در میدان نبرد بود و خدا میان او و قلبش! بنده میخواست بداند در این معرکه چه کار باید کرد. 
ابلیس گفت به قلبت رجوع کن اگر قرار باشد زنده باشی یا زنده کنی، قلبت باید بتپد!
خدا گفت من از قلبت به تو نزدیکترم آن را سپر کن و خودت فقط شمشیر رسول باش تا زنده شوی و زنده کنی...
بنده استجابت کرد و به ایمان حقیقی زنده شد.
ابلیس و لشگریانش ترسی
 در ازدحام این همه ظلمت بی عصا 
چراغ را هم از من گرفته اند 
اما من
دیوار به دیوار
 از لمس معطر ماه 
به سایه روشن خانه باز خواهم گشت
 پس زنده باد امید 
 در تکلم کورباش کلمات
 چشم های خسته مرا از من گرفته اند 
اما من 
اشاره به اشاره
 از حیرت بی باور شب 
به تشخیص روشن روز خواهم رسید 
پس زنده باد امید 
 در تحمل بی تاب تشنگی 
میل به طعم باران را از من گرفته اند
 اما من
شبنم به شبنم
 از دعای عجیب آب
 به کشف بی پایان دریا رسیده ام 
پس زنده باد امید
 در
یا زنی که می‌خندد و می‌خندد و ظاهرا شاد ترین زنی‌ست که به عمرتان دیده اید،اما بعد از ترک شما می‌رود خودش را از فلان پل معروف پرت می‌کند پایین و داستان‌ش تمام می‌شود و یاد و نام‌ش طوری از ذهن همگان پاک می‌شود ،انگار نه انگار او هم روزی زنده بود و نفس می‌کشید.یا پیرمردی که تکیه زده به پشتیِ پشت‌ش و نفس های آخرش را می‌کشد و زل که بزنی به چشم‌هایش، چیزی نمی‌بینی جز غمِ مطلق.بعد سر می‌گذارد روی تکه‌ای پارچه و جان می‌دهد؛آن‌قدر بی‌صدا که
زنی که توسط برادرانش شکنجه و سپس در یک قبرستانی زنده به گور شده بود توانست با بیرون آمدن از قبر جانش را نجات دهد.
زن میانسال اکراینی که در یک قبر زنده به گور شده بود با خوش شانسی از این حادثه جان سالم بدر برد. " نینا رُدچِنکو " ۵۷ ساله که توسط دو برادر ۲۷ و ۳۰ ساله اش مورد شکنجه
ادامه مطلب
سلام 
امشب خیلی دلم برات تنگ شده ... 
دوست داشتم بیاد دیونه بازی های قدیم زنگ میزدم بهت ساعت ها باهم حرف میزدیم ... 
انگار نه انگار که اتفاق خاصی افتاده انگار نه انگار دوسالی دیگه از هم دور شدیم ..انگار نه انگار عوض شدیم و راهمون از هم دور تر ... 
و انگار نه انگار که ادم دیگه ای تو زندگیمون باشه ... 
تو بگی زهرا ...‌من تو دلم ذوق کنم بگم جونم بگو ... تو هم بکی هیچی ... 
خخ یادش بخیر زنگ میزدی چیپس میخوردی حرص منو در میوردی ... البته تو یه خورده بی معرفت بودی
اگر قصد خرید گوسفند زنده با بهترین و به روز ترین قیمت روز گوسفنده زنده را دارید پیشنهاد میکنم حتما از سایت بازار گوسفند ( مرکز تخصصی خرید انواع دام زنده در سراسر تهران ) دیدن نمایید .
گوسفندان این مجموعه از بهترین نژادهای ایرانی هستند که با تغذیه ای کاملا ارگانیک در مناطق شمال غربی کشور و دشت مغان پرورش یافته اند و از کیفیت قابل قبولی برخوردار هستند.
 
از مهم ترین خدمات سایت بازار گوسفند فروش گوسفند زنده به همراه ارسال و ذبح کاملا رایگان و به
ما هر روز با افکار منفی بسیاری مواجه می شویم، افکاری که ما را از هرگونه اقدام و حرکتی که باز میدارند می ترسانند.
این خرده افکار منفی روزانه بسیار خطرناک هستند ونه تنها مانع پیشرفت وموفقیت مان می شوند، بلکه می توانند حتی مارا بیمار کنند. 
با چند تکنیک ساده می توان از شر افکار منفی خلاص شد:
1⃣افکار منفی را روی یک کاغذ نوشته و آنها را پاره کنید. 
2⃣_هرگاه فکر منفی به سراغتان آمد، بگویید: ایست، نه...
3⃣_اگر فکر منفی به ذهنتان رسید ، فورا با خود بگویی
بسم الله
حلوا شیرینی صاحبان عزاست به اهل قبور
این تنها شیرینی ضیافت مرگ عطر و طعمش دعاست .
این حرمتی هست که زنده ها به مرده هاشون میزارن و اجرش هم نزول صلوات و حمد و قل هو اللهِ...(دیالوگ ماندگار فیلم مادر علی حاتمی تو سکانس های پایانی)
هر وقت شروع میکنم به پخت یاد این دیالوگ میافتم و اینکه برا کیا دلم میخواد اینهفته شیرینی بفرستم .
اونموقع است که تسبیح و میگیرم دستم و شروع میکنم به هم زدن آرد و میخونم و میخونم و میخونم و ...
چقدر حس آرامش خوبی تو پ
دانلود فیلم خوردن بچه موش های زنده
تا حالا درباره مردم چین چیزهای زیادی شنیده اید .یکی اینکه مردم چین هر چیزی را می خورند در اینجا فیلم خوردن بچه موش های زنده را در چین می بینید
برای دانلود فیلم اینجا را کلیک کنید
منبع : مجله اینترنتی هلو  www.holoo1.ir
پخش زنده شبکه نسیم خندوانه از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
پخش زنده
پخش زنده شبکه باد را در این بخش مشاهده خندوانه و بچه شو پربیننده ترین نقشه قرارمون نوروز٩٨ شبکه نسیم برق شبکه باد در. پخش موجود گروه ۱ تماشای آنلاین تلویزیون اینترنتی تلوبیون پخش موجود گروه 1 پخش آنلاین گروه ۱ پخش گروه یک سیما در تلوبیون پخش موجود نظر .
ادامه مطلب
آدم تو ۲۰ سالگی کم کم معنی مستقل شدن ر  میفهمه.
وقتی هیچکس پشتت نیست.
و تو مجبوری واسه زنده موندن هر کسی رو آدم حساب کنی.
تا بهت کمک کنه.
دختره اومده خوابگاه گوه خوری غذا خوردن منو میکنه.
انگار این داده خرجی منو میده.
یه بار بلند شده بو من اومده دکتر.
میتواد از ۵ روش سامورایی ترتیبمو بده.
مریم نور به قبد پدر مادرت ببیاره.
چقدر تو درست فکر میکنی دختر
قیمت گوسفند زنده در بازار حالت ثابتی ندارد . گاه قیمت افزایش می یابد و گاه کاهش . قیمت به علت متفاوت بودن نژادها، وزن گوسفند و همین طور هزینه های نگه داری متفاوت است . مثلا هر چه گوسفند وزن بیش تری داشته باشد با قیمت بالاتری در بازار معامله می شود .
در این جا قیمت ها را به صورت میانگین بیان می کنیم :
- گوسفند زنده نر در بازار تهران حداقل 40000 تومان و حداکثر 41000 تومان .
- گوسفند زنده ماده در بازار تهران حداقل 33000تومان و حداکثر 35000 تومان.
- گوسفند زنده نر
این یه گیاه ساکولنتِ کوچک و بامزه است. شما بچه ها گیاه خونگی که باهاش زندگی کنید دارید؟ واضحه که اگر با یه موجود زنده زندگی کنید، انگار تغییرات خوبی رو براتون رقم میزنه، چه کوچک و چه بزرگ!
بیاید با نگاه کردن به این دوستای خونگیمون قوی بمونیم!
         زنده نگه داشتن سنت های  پیامبر ص 
 آیه قرآن ، اطعوا الله و اطیوا الرسول 
از خداوند و رسولش اطاعت کنید
  حدیث درباره سنت های رسول الله 
 مَنْ احْیا سُنَتی فَقد أحَبَّنی ومَنْ أحَبَّنِی کانَ مَعِیَ فِی الجَنَّةِ
ترجمه ،هرکس سنت مرا زنده کند به طور قطع مرا دوست داشته و کسی که با من محبت و دوستی داشته باشد به همراه من در بهشت است
سنن ترمذی
احساس میکنم این چند روز از خودم دور شدم. خودمو گم کردم و نمیدونم چجوری باید برگردم بهش. شایدم همینجوری که کم کم کار میکنم دوباره خودمو پیداش کنم. پیداش کنم و دو دستی بچسبم بهش تا گم نشه دوباره. حس گندی دارم. حس عقب موندن. حس غربت. حس... نمیدونم باید چجوری توصیفش کنم فقط میدونم غمگینم. خیلی غمگینم. غمگینم که پیداش نمیکنم. دلم تنگ شده. احساس میکنم این وضعیت رو دوست ندارم. کلی حرف دارم که دلم میخواد بگم اما دستم به نوشتنشون نمیره. نه به نوشتن و نه به
یه روزایی انگار کل رخت‌شور خونه های عالم جمع شدن تو دلت و خانم هایی با لباسای سفید هی چنگ میندازن به دلت، هی چنگ میندازن و هی لباساشون قرمز میشه از خون جگر...یه روزایی انگار سر تموم شدن ندارن، حتی اگه خورشیدو بذاری تو جیبت و زل بزنی به آسمون، هوا آبی مایل به نارنجی میمونه که میمونه... یه روزایی انگار واقعا غروب جمعه خودشو بهت نشون میده تا دست کم نگیری اون روزارو...
می دونی چرا عاشق داستانم چون دقیقا باید یه کاری بکنی باید یه هدفی داشته باشی باید تغییر کنی وگرنه داستان نگفتی 
با حاله مگه نه 
بعد از چند ماه دوباره داستان در من زنده شد احساس می کنم هدفم از زندگی فقط داستانه 
ولی نمی دونم چرا تنبلی می کنم اه می ترسم لعنتی 
مگه چند روز زنده می مونم که می ترسم سه ساله که شمع فوت می کنم به خودم می گم امسال کتابت رو می نویسی 
قبل از اینکه بیام اینجا و اینا رو بنویسم، تو گوگل سرچ کردم "تعداد زبان‌های زنده‌ی دنیا". انتظار داشتم یه عدد بهم بده، ولی یه لیست داد و مجبور شدم خودم بشینم بشمرم. اگه اشتباه نکنم ۱۰۴ تا بود. چرا در این نیمه‌شب پاییزی تعداد زبان‌های زنده‌ی دنیا برام مهم شده؟ چون میخواستم بگم اگه ویکی‌پدیا میگه ۱۰۴ زبان زنده داریم، من میگم ۱۰۵ تا داریم. صد و پنجمی، زبان پزشکیه.ترم‌های اول، اصلا چرا راه دوری بریم، همون روز اول و سر کلاس آناتومی که استاد گفت
یه عزیزی نوشته بود کاش برگردیم به دورانی که نهایت غممون شکست عشقی بود...بعد سوالی که برام پیش اومد اینه که مگه شکست عشقی آسونه؟ من سر شکست عشقیم رسما متلاشی شدم..یعنی برای من اینجوری بود که انگار زنده زنده داشتم جون میدادم حالا نمیدونم شایدم من خیلی لطیف و حساسم به هر حال.طول کشید تا تیکه تیکه هامو جمع کنم و خودمو پیدا کنم...ولی انقدر اون روزها تلخن که حتی نمیخوام یادم بیاد...البته دروغ چرا...وقتی مرور میکنم که چه روزایی رو از سر گذروندم و بالاخر
دلتنگ شده ام !!!
از دلتنگی کسانی که دوستشان دارم...

امروز رفتم عمل کردم سرمو...افتضاح بود .واقعا افتضاح.انگار اون امپول بی حسی به درد لای جرز در هم نمی خورد
مردمو زنده شدم تا توده دراومد
کاش تموم بشه این روزا ...خسته ام...
واقعا راهروی اتاق عمل جای ترسناکیه ...ولی اتاق خودش جای خنده و شوخی...
بدبخت جراح نمی دونست از حرفای من بخنده یا عمل کنه ...
 دم دکترم گرم ...
دنیای این روزهای زندگی ام، دنیای عجیبی ست پر از کش مکش های بیهوده ،پر کابوس های بی معنا و پر از تنهایی . خبری از آرامش نیست.  
خودم را دلداری می دهم و می گویم هر لحظه از زندگی یک تجربه است . تلخ و شیرینی این تجربه ها به نتیجه آنها بستگی دارد و بعد از آن  یک نفس عمیق می کشم و دوباره به خودم می گویم عشق هم یک تجربه است . تجربه عاشقی  جز بزرگتربن تجربه های زندگی هر  انسان ست . تجربه ای که در نهایت زیبایی می تواند یکی از  تلخ ترین حادثه ها باشد . باز هم ی
دانلود آهنگ کوروش به نام ما زنده ایم
یک اهنگ زیبا و جدید از خواننده محبوب کوروش به نام ما زنده ایم
با کیفیت بالا و لینک مستقیم
Download New Music Korosh Called Ma Zendeim
 
دانلود آهنگ جریان از تی دی و مجهولاین آهنگ را می توانید با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ از نیوموزیکفا دانلود نمایید
به همراه متن آهنگ و پخش آنلاین آهنگ جریان از تی دی و مجهول با لینک مستقیم و پرسرعت نیو موزیکفا
[ورس یک]تو خلوت این اشکیکه سرریز شد از بغضیه تصمیم شد ازنو بی تردید بلند شدیه جاده بی مرزی
   
ازآخرین باری که نور را دیده بود چیزی به یاد نمی آورد . هر چه بود بسیار سریع گذشته بود . تابش کوتاه نور و بلافاصله، دوباره تاریکی مطلق .انگاراز قفسی به قفس دیگر . مکانی پُر ازدحام که جای نفس کشیدن باقی نمی گذاشت. همگی به هم چسبیده بودند . ایستاده و سرپا. بدن ها خیس و چرب و لزج بود. دهان ها را رو به سقف کوتاه گرفته بودند و مثل ماهی لب می زدند  ... آب ...آب... . هیچکس نمی دانست زنده است یا مرده . همگی را در دیگ های بسیار بزرگ ساعت ها زنده زنده جوشانده بودن
                           صنعت هنوز زنده است 
 
 
 
ابتدای امر باید خدمت همه عزیزان عرض کنم که این سایت به نیت کمک به صنعت این کشور شروع به فعالیت نموده است، ما با فعالیت واطلاع رسانی ومهیا نمودن شرایط خاص برای زحمتکشان صنعتی، نور امید را در دلشان پر نورتر میکنیم، وتلاش میکنیم تا به همگان بفهمانیم صنعت نمرده، صنعت هنوز زنده است، وهنوز هم می‌شود در صنعت به ثروت رسید  ، 
مها میگه ادم باید بر اساس اولویت هاش زندگی کنه اگه می خواد به اون چیزی که میخواد برسه. و اولویت من الان کار کردن هست نه چیز دیگه. چون قبلش داشتم بهش درمورد چند تا چیز که برام ناراحت کننده بود حرف میزدم شاید یجورر درردودل. خب من فکر میکنم درست میگه. این که اولویت من اینه اما من نمیتونم به خاطر نداشتن چند تا چیز ناراحت نباشم. ولی نباید بزارم این ناراحتیا مثل یه مانع باشن یا حواس منو از مسیر روبرو پرت کنن. 
نمیدونم امروز چرا همش حسهای بد سالهای پیش
اخ عاقایی دلم میخواد خفت کنم. اینقد حرصم نده
بیا خفه کن ببینم میتونی
میامممم...میتونم خفتم میکنم
خفم کنی میمیرما
خب بعد اینکه خفت کردم 
خودم بهت نفس مصنوعی میدم زنده شی
خیلی توله ای تو
بعد اگه زنده نشدم چی!؟؟
عصن خفت نمیکنم
بعدشم غلط میکنی زنده نشی
اخه چرا یه حرفی میزنی که بعدش خودت حرص بخوری
دوس دارم 
فضولیییییی
من هم بگم تو نباید یه چی بگی من حرص بخورم که
باشه عزیزم حالا حرص نخور کوچیک میشن گناه دارم من بخدا
تولهههههههه
هیس شو ببینم
دیگه عادتت شده هر شب چند جرعه از روح خستت رو به کف خیابونای سرد و بی روح این شهر می چشونی. انگار هوای بازدمت توی این سرما خاطراتت رو باهاش زنده می کنه ؛ مگه نه ؟!
یاد مالبرو می افتی، لایتش !! با یه فندک ، همدم بی کلک ، که سوخت تا بسوزونی ذره ذره از وجودتو. چه فایده ای داره وجود وجودت، وقتی اونی که باید کنارت وجود داشته باشه دیگه وجود نداره ؟!
دستت می ره توو کاپشنت تا پیدا کنی یارتو اما انگار یادت رفته که تو اصلا سیگاری نیستی!! متاسفم برات که فقط توی
دیگه عادتت شده هر شب چند جرعه از روح خستت رو به کف خیابونای سرد و بی روح این شهر می چشونی. انگار هوای بازدمت توی این سرما خاطراتت رو باهاش زنده می کنه ؛ مگه نه ؟!
یاد مالبرو می افتی، لایتش !! با یه فندک ، همدم بی کلک ، که سوخت تا بسوزونی ذره ذره از وجودتو. چه فایده ای داره وجود وجودت، وقتی اونی که باید کنارت وجود داشته باشه دیگه وجود نداره ؟!
دستت می ره توو کاپشنت تا پیدا کنی یارتو اما انگار یادت رفته که تو اصلا سیگاری نیستی!! متاسفم برات که فقط توی
Here am I ترجمه دلنشین لبیک است. 
انگار یک دوست قدیمی دست بگذارد روی شانه‌ات و بگوید روی من حساب کن. 
انگار یک رفیق با معرفت وقت به هم ریختگی اوضاع، جلو بیاید و بگوید من که نمرده‌ام، هستم. 
انگار وقت یارکشی و تنها ماندن، یک آشنا از راه برسد، سینه سپر کند که من اینجایم، با تو ... 
وقت یار کشی برای پسرهات می‌شود روی ما حساب کنی مادر؟ 
+ ز تن مقصرم از دولت ملازمتت؛ ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
+ روزهای احلی من العسل رجب گوارای وجود...
+ المستغاث بک یا ص
سنگ فیروزه مرده
سنگ فیروزه از با ارزش ترین سنگ های معدنی در جهان است. بقایای به جا مانده از حفاری ها نشان می دهد که بشر از دوران باستان تا به امروز به قدرت درمانی این سنگ شفابخش پی برده است. سنگ فیروزه از کانی های زنده با خواص درمانی است. ارزش مادی و نیروی درمانی این سنگ تا زمانی که هنوز فیروزه زنده است، حفظ می شود. سنگ فیروزه مرده دیگر سنگ قدرت نیست و از نظر مادی نیز دچار افت قیمت زیادی می شود. برای اینکه این سنگ فوق العاده زیبایی و نیروی خود را
الگوریتم اجتهاد آیت الله شب زنده دار را از اینجا دریافت کنیداین الگوریتم یک الگوریتم «هنجاری» (تجویزی) نیست و روشی را برای اجتهاد پیشنهاد نمی دهد، بلکه یک الگوریتم #توصیفی است؛ بدین معنا که در آن به توصیف روش اجتهاد آیت الله شب زنده دار پرداخته شده است.این الگوریتم، توسط موسسه استاد واسطی تدوین شده است.
الگوریتم اجتهاد آیت الله شب زنده دار را از اینجا دریافت کنیداین الگوریتم یک الگوریتم «هنجاری» (تجویزی) نیست و روشی را برای اجتهاد پیشنهاد نمی دهد، بلکه یک الگوریتم #توصیفی است؛ بدین معنا که در آن به توصیف روش اجتهاد آیت الله شب زنده دار پرداخته شده است.این الگوریتم، توسط حجت الاسلام خندق آبادی تدوین شده است.
سوال پخش زنده روبیکا کجاست 
سوال اکثر کاربران اینترنتی درباره روبیکا

با سرویس رسانه تصویری روبیکا، امکان انتخاب ترتیب پخش برنامه ها یا توقف و پخش مجدد آنها را دارید. همچنین میتوانید از مشاهده برنامه ‏های پخش زنده اینترنتی تلویزیونی لذت ببرید.
ادامه مطلب
کاش میشد این شش روز رو کرد تو شیشه، که هرموقع دلم خواست، به تک تک لحظه هاش نگاه کنم و لبخند بزنم.
که دوباره از نو تجربه شون کنم. آره تکراری ان، ولی تکراری ای که انگار برای بار اول دارم تجربه میکنم. یا همون ژمه وو.
از همه چیز شادتر، دیدار کسی بود که فکرش رو هم نمیکردم باهاش آشتی کنم. اون هم بعد از این همه مدت.
پس آره، خیلی خوشحالم.
این شش روز به عنوان یکی از بهترین لحظات بیست و دو سالگی تا روزی که زنده م -شاید هم تا ابد- ثبت میکنم. :)
# اولین تجربه ی نمای
بچه ها این کامنت ها رو کی میذاره؟
آخری رو مینویسم:
 
تنهایی صرفا عدم وجود آدمها نیست (اسم من)
امکان داره خیلی دوست داشته باشی، آدمهایی که اصلا درکت میکنن،
ولی وقتی کسی نباشه نوع دغدغه ذهنی تورو بفهمه، نوع برداشت تو از جهان، نوع خواسته های تو از دنیا، نوع دیدگاه تو به مسائل، اونوقته که تنهایی.
 
اگه کسی که اینها رو مینویسه خود واقعیش رو معرفی کنه به من، به من لطف میکنه. چه دختر باشه چه پسر چه ترنس. دوست میشم باهاش.
فقط میخوام بدونم کار کی هست.
 
مت
میدونم که یه کم عجیبه، ولی من امسال از مامانم یه شیشه آبغوره عیدی گرفتم! (توضیحش یه کم طولانیه!)
یه جورایی برگشتیم به دوره ی پارینه سنگیِ مبادلات کالا به کالا...(حالا درسته که گفتن پول نقد عیدی ندین، ولی این به معنای این نیست که آبغوره بدین.)
حالا سختیِ کار اینه که من باید آبغوره رو بفروشم به حضرت آقا، و پول عیدیم رو زنده کنم!
انگار گِل وجودِ ما رو با وصول مطالبات سرشته اند...
خیلی ساده و یهویی، انگار که کسی غبار رو از تنم میتکونه، رها شدی از من، رهاشدم از تو و پخش شدی توی هوا. هضمش و حتا فکرش هم عجیبه که دیگه این وویسها و این صداها واین طرز بیان کلمه ها چقدر نا آشنان برام.انگار هیچوقت نمیشناختمت...
دارم فکرمیکنم که چی شد! هیچی یادم نیست.تو شیفت دیلیت شدی انگار.هیچی ازت یادم نیست..بدون هیچ حرفی و هیچ حسی ترکت میکنم..دلم شکسته و حتی یادم نیست که چرا!
اما یادم هست که تو هیچوقت منو جدی نگرفتی، درست مثل مرگ که هیچوقت زندگی ر
به تو که فکر می کنم
انگار در درونم هزاران پرنده مهاجر شروع به پرواز می کنند کرمِ شب تابی بی تاب می شوم و شروع می کنم در روز تابیدن
سقف اتاقم انگار بلند تر می شود و انگار که آسمان شده و هزار غروب در من به یک باره طلوع می کند
به تو که فکر می کنم دخترکی در من گویی ایستاده و قطعه ای گوش نواز از موسیقی صدایت را با پیانو می نوازد صدایم کرده ای نه؟
صدایم کرده ای...
مرکز خرید دام زنده دشت مغان , عرضه کننده انواع دام زنده و گوسفند زنده در تهران می باشد. در این مرکز عرضه دام زنده همراه با اعزام قصاب و تحویل دام در محل انجام می گیرد.
 
در بسیاری از مراسمات ما ایرانیان از دام زنده (گوسفند زنده ) جهت قربانی کردن استفاده می نمایند . موقع خرید این دغدغه به وجود می آید که دام زنده از کجا تهیه گردد. مراکز فروش بسیاری برای تهیه دام وجود دارد ولی باید از سلامت دام در این مراکز اطمینان داشت.مرکز خرید دام زنده دشت مغان 
هر سال با آغاز سال جدید نرخ های جدیدی برای قیمت دام زنده اعلام می نمایند . در سال 98 نیز مانند سال های قبلی قیمت گوسفند زنده نیز افزایش یافته است .
برخی از افراد در هنگام خرید دام زنده نمی دانند به کجا مراجعه نمایند که دام سالم و بهداشتی در اختیار آن ها قرار گیرد . 
این افراد باید به مراکزی مراجعه نمایند که تحت نظر سازمان دامپزشکی فعالیت می کند . مرکز فروش گوسفند زنده از مراکزی است که زیر نظر سازمان دامپزشکی فعالیت می کند و دام سالم و عاری از هر گ
بسم الله
 
امشب مستند "نان گزیده ها" راجع به کارگران هپکو رو دیدم و بغض کردم.اولش بغضم به خاطر روزهای خوبِ از دسته رفته ی این خاک به خاطر دزدی های ناتموم این آدم ها بود.ولی بعدش بغضم به خاطر ناتوانی خودم بود.که انگار هیچ کاری از دستم برنمیاد و فردا صبح همه ی این ها از یادم میره.از یادم میره و انگار اصلا وجود نداشته.میرم گم میشم تو زندگیِ پر از هوس و لذتِ خودم.انگار نه انگار که کلی آدم همین امشب شب رو با عذاب گذروندن و من هیچ کاری براشون نکردم.یه جا
قبلا از بد بودن تابستون گفتم از حس حالش متنفرم از گرمای هواش از این که هیچ راه فراری برای عرق کردن تو خیابون نیست. اما این دفعه میخوام از تاثیرش تو نوشتن بگم. تابستون مغز آدمو خشک میکنه بدجور خشک جوری که انگار ارتفاعات کلیمانجارو با کویر لوت جاشون عوض شده. هرچی زور میزنی یه چیز به داستان اضافه کنی یا حداقل شاخ و بال بهش بدی پیشرفت که نمی کنی اون چیزی که یادت بودم از یادت میره.
القصه تابستون برای من بیشتر از این که فصل کار باشه فصل زنده موندنه.
اگه تا دوشنبه از این هفته ی شخمی زنده و سربلند بیرون اومدم میام مینویسم واستون
 برنامه چیه؟ 
فردا پرسش اون استاد مَرده که انگار دائم الپریوده و هی پاچه می گیره + کنفرانس که تا چند دقیقه پیش مشغول درست کردن پاورش بودم و خودشو هنوز حفظ نیستم
چهارشنبه:کوییز آناتومی سر و گردن
پنج شنبه:کلاس موسیقی که هیچی تمرین نکردم و کلی نت واسه حفظ کردن دارم
شنبه:پرسش اون استاده که جلسه قبل شاکی شدم گفتم من داوطلب بودم چرا ازم نپرسیدی اونم واسم شاخ و شونه کشید
 
 
نمی دونم چطور اومدی تو زندگیم و چطور از زندگیم رفتی و کجا رفتی.امابودنت چنگ زدن به چیزی به نام زنده گی بودنبودنت چنگ زدن برای قبول نبودن و اینکه چطور زنده مانده ام و اما زنده ماندم و تو ارزشمندترین و رازآلودترین و دردآور ترین یادی که همیشه به احترامت سر خم می کنم. 
این روزا خیلی قاراش میشه همه چی انگار بهم ریخته
روزای خیلی مهمیه انگار...
یه تیکه از دلم تو حرمه
یه تیکه ش تو بیمارستان
یه تیکه اش تو یه شهر غریب پیش یه عزیز
یه تیکه ش تو جلسه خواستگاری ودرگیر سئوال جواب
...
کار حسسسابی سنگین شده و نفس آدمو میبره
و امروز یه ضربه ی سنگین انگار از خواب بیدارت میکنه!
... هم رفت!
باتعجب و بهت میپرسی اونکه چیزیش نبود! اما او رفته بدون دلیل قانع کننده ی پزشکی
میخوای بگی هنوز زود بود اما زبونت نمیچرخه چون در هر حال مرگ از ر
یه نسیم خنکی از پنجره میاد و می‌خوره بهم و حس می‌کنم هنوز صبحه. حس می‌کنم هنوز یه عالمه زمان دارم. حس می‌کنم یه پنج‌شنبه‌ی معمولی بعد یه هفته‌ی شلوغه که وقت دارم به کارهام برسم. پشت میزم نشستم و پاهام رو بغل کردم و به سوال تمرین فکر می‌کنم. آهنگ‌هایی که قدیم‌ترها بارها و بارها گوششون می‌دادم رو گوش می‌دم. آرامش عجیبی دارم. این جوری نیست که حالم خوب یا بد باشه؛ ولی انگار حالم رو هر جوری که هست پذیرفته باشم و باهاش دوست شده باشم. انگار با
یه مدته دارم سفرنامه می خونم. یه خانوم قجری به اسم عالیه خانم. امروز تو شرکت میون حجم زیادی از کار یهو یاد عالیه خانم افتادم. - غریب بودن اینکه یه نفر تو یه صبح بهاری سال ۹۸ یاد یه خانمی تو عصر ناصرالدین شاه بیفته به کنار - اومدم بگردم ببینم چیزی راجبش هست اصلا؟‌نه می دونم کیه، نه می دونم چند سالشه وقتی داشته سفر نامه ش رو می نوشته، بچه داشته؟ نداشته ؟ بعد می بینم الان حتمن توی یکی از این قبرستون قدیمیا قبرش داره خاک می خوره. شایدم چون ۳۰ سالش پر
 
کتاب‌هایی را خوانده‌اید  که مؤلف آن از دنیا رفته است، ولی همچنان در شما تأثیر می‌گذارد و شما را متحول می‌کند. حتی پس از مرگ و از ورای قبر و در گذر تاریخ طولانی،  از راه کتاب، از راه سخنان،  از راه تربیت و  مکتب فکری خود و از راه الگو بودن، بر انسان تاثیر میگذارد و جامعه را دگرگون می‌کند. زندگی اینست، انسان زنده این است، زیرا ملاک حقیقی زنده بودن، حرکت و تأثیرگذاری و دهش است.
موسی صدر، انسان آسمان
 
بسم الله...
نمیدونم یهو چی شد که برام عادی شد خیانات...
بی رگ شدم...
بی تفاوت شدم...
یا نه دلم آروم شده که بهم نگفته ولی پشیمونه...
هی راه به راه آه میکشه که انگار ناراحته منو شکونده...
کاش میومدی و ازم دلجویی میکردی که میدونم در حقت خیانت کردم...
میدونم ظلم کردم...
میدونم نابودت کردم...
اما پشیمونم،منو ببخش...
تکرار نمیکنم، قول میدم...
ولی نگفتی...
ظاهرا آروم و شادم اما
دلم پره از یه غم بزرگ از یه بغض بزرگ که منتظر بهانه س بترکه...
تو خلوتم گریه میکنم تا آروم
یه روزی میاد که دیگه دلت برام نریزه
که یادت نیاد تولد من چند پاییزه
هر کدوم از ما کنار یکی دیگه خوشبخته
چیزی که امروز باورش واسه هر دومون سخته
یه روزی میاد سالی یه بارم یاد هم نیایم
از گذشتمون جز فراموشی هیچ چیزی نخوایم
از تو فکر ما خاطراتمون میتونه رد شه
بدون اینکه حتی یه لحظه حالمون بد شه
فکر نکردن به خاطراتمون رو بلد میشیم
میبینیم همو از کنار هم ساده رد میشیم
انگار نه انگار به من میگفتی بی تو نابودم
انگار نه انگار یه روزگاری عاشقت بودم
میبی
داشتم فکر می کردم اگر بعد از این بلای کرونا زنده موندیم تازه ماجرای عجیب و غریبی را تجربه می کنیم. قیمت نفت به بدترین شرایطش در چند سال اخیر رسیده است. صادرات نفت و سایر محصولات ما عملا قطع شده است. کرونا باعث تعطیلی بسیاری از کسب و کارهای کوجک گردیده . و ...
خب نتیجه این مباحث چی میشه؟ مشخصه میشه تورم وحشتناک
فکر میکنم سال دیگه اگر زنده موندیم این دفعه تورم حسابمون را می رسه و احتمالا می کشه.
 
دولت محترم که نشسته کنار گود .
 
عجب ماجرایی داریم هر
 
⚘﷽⚘
بلا پشت بلافتنه پشت فتنه صداے استغاثه‌ے جهان به گوش میرسد انگار دارند همه تو را صدا میزنندکجایے یوسف فاطمه(س)؟کجایے منجے موعود؟
دارند جهـان راضدعفونے میکنند نیمه شعبان همکہ در راه هستــانگار صداےِ پاےِ دلبر مےآید . . .
در افق آرزوهایمتنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم.
☜ ⚘باولایتــ تاشهادتــ⚘ ☞
 
 
 
 
 
 
هر هفته باخیال آمدن توزنده ایم
با این خیال جمعه به جمعه زنده ایم
آقا بیاکه زندگی مان بی هدف شده
گویابرای هیچ و،بیهوده زنده ایم
وقت نماز و نیایش دعاکن برای ما
والله که ما با دعای توزنده ایم
باهر گناه میشکنیم قلب پاک تو
گویی برای شکستن قلب تو زنده ایم!؟
نور خدا تویی ای زاده ی رسول
ما باخیال دیدن این نور زنده ایم
تعجیل کن درفرجش مهربان خدای
شاید جمال اوببینیم تاکه زنده ایم
 
 
الهم عجل لولیک الفرج.آمین
گوسفندان نوعی از پستانداران هستند که توسط انسان ها برای تامین نیازهای آن ها نگهداری و پرورش داده می شوند .
انسان ها برای خرید گوسفند زنده به دنبال جایی هستند که بهترین کیفیت و قیمت را ارائه دهد . قیمت گوسفند زنده روند صعودی و نزولی را در پیش گرفته است . حتما برای تهیه گوسفند زنده به مراکز معتبر مراجعه کنید زیرا با خرید از این مراکز از سلامت دام خریداری شده اطمینان دارید . به هیچ عنوان از دلالان در گوشه و کنار خیابان گوسفند خریداری نکنید زیرا ا
می خواهم بدانی، ای رهگذر مهربانِ اتفاقی، قلبِ مرده ام را حتا چند به نسیمی کوتاه، حتا به نرمی بالهای پروانه، برای یک لحظه ای، کوتاه ثانیه ای، چشم برهم زدنی دوباره وادار به تپیدن کردی. انگار ک دوباره شانزده سالم شده باشد، جوان، زنده. به دنبال فهمیدن رازِ گل سرخ با لبانی ارزان، برای به لبخند باز کردن. می خواهم بدانی ای به یاد آورنده خاطرات زیبا. از یاد برده بودم طعم تپش قلبم را، هیجان را، خیال پردازی، حتا آرزو کردن را. برای ثانیه ای، حتا لحظه ای
اگر یک نفر توی دنیا باشه که واقعا بهش حسادت کنم اون مهشیده...
لعنتی هر صبح چشماش رو که باز میکنه چشم تو چشم کسی میشه که من آرزو دارم تا زنده ام و زنده ست بتونم قدر یک شب با صداش برقصم و عشق کنم...تف!
 
*اگر همین الان یک نفر آهنگ هزار و یک شب ابی رو برای خود خود خودم بخونه چشام رو میبندم و میگم یس و تمام!
حتّی اگر دریمکچر بالای سر خودت آویزان کنی باز هم خوابش را می بینی. همان روباهی که توی قلبت برایش خانه ساخته ای، ولی او در جایی خانه می کند که هفت یا هشت تا در داشته باشد تا هر زمان که خواست از یکی برود. حتّی اگر گیاهِ عنصل به پایش بریزی باز می رود. خیال می کنی حقیقت ندارد. همانی که متزورانه دوستت دارد. 
حتّی اگر از پشت خنجرش را با ضربه فرو کند، باز می خواهی اش. 
حتّی اگر به هر آنچه که دوست داری چشمِ طمع دوخته، هنوز دوستش داری‌.
انگار دچار سندرم اس
نصربن قابوس گویدامام صادق ع  اطعام دادن بیک مومن نزد من محبوبتر است اار ازاد کردن ده بنده وگزاردن ده حج  عرض کردم ده بنده  وده حج  فرمود ای نصر اگر شما طعامش ندهید میمیرد یا زبونش میسازید ،زبرا او از فشار گرسنگی  نزد ناصبی میرود از او سوال میکند  مردن برابش از سوال کردن از ناصبی بهتر است ای نصر هر که مومنی را زنده کند چنان است که همه مردم را زنده کرده و اگر با و اطعام نکنید اورا. کشته اید واگر اطعامش کنید او را زنده کرده اید 
شب اول محرم
⚫️ موضوع سخنرانی: عاشورای حسینی، امتحان الهی
امکان مشاهده پخش زنده از طریق لینک‌های زیر فراهم میباشد:
پخش زنده تصویری
پخش زنده صوتی
✳️ پخش زنده از صفحه اینستاگرام موسسه عقل و وحی
⚫️ کانال مواعظ حکیمانه @mavaezhttps://t.me/joinchat/AAAAADvWk9GzxcGJ8CHoUQ
مشاهده مطلب در کانال
مقتول اردیبهشت میتوانست دخترکی با پوست سفید، موهای خرمایی و چشمان درشت قهو‌ه‌ای باشد که انگشتت را در دست ظریف و کوچکش سفت محاصره کرده است و با کنجکاوی به صورتت زل زده، از آن کودکانی که آرامش، لبخند و کنجکاوی‌اش دوست داشتنی‌ترش کرده است.
نمیدانم مقتول بهمن کدام سال بود که انگار برای نرفتن به دیوار خنج می‌انداخت و لگد میکوبید، رفتنش دردناک‌ترین قتل این سال‌ها بود و در یکی از همان شب‌ها که درد رفتنش به جانم افتاده بود، آه و ناله میکردم که
در یکی از بهترین شب های خدا هستم.شبی که از هزار ماه بهتر است.. یکی از شب های مبارک نزول قران... یکی از شب های ماه مهمانی خدا ...بهترین ماه خدا...شب قدر...هستم،هستم،هستم... اما نیستم...در عین اینکه هستم،نیستم و متحیرم...گیجم...گنگم...
میخواهم دعا کنم ولی انگار کن که لالم...میخواهم ضجه بزنم ولی انگار کن که سنگم...میخواهم عین ابر ببارم اما  تو انگار کن کویرم...
دلم به اندازه ی همه ی این بوی نمی که توی کوچه های این شهر پیچیده گرفته...هوس کرده ام همه ی شب را زیر نو
به نام اوی من و تو
 اگر به شما بگویند که یک جای فوق العاده زیبا یک گوشه از دنیا هست که حتما باید هرکسی تا زنده‌است آنجا را ببیند، یا اینکه بگویند یک کار جالب هست که باید تجربه اش کنید تا تازه متوجه شوید اصلا هیجان یعنی چی؟ و یا از یک حس ناب که قادر هست آرامش را به هرکسی هدیه کند، برایتان تعریف کنند؛ یا بشنوید یک مزه فوووووق العاده خاص هست که اگر نچشید انگار در این دنیا به با هیچ طعمی آشنا نشده اید
ادامه مطلب
مجموعه آرمان برای رفاه حال مشتریان در این برهه زمانی اقدام به فروش مرغ و خروس زنده جهت قربانی و دفع بلا و چشم زخم می کند. از آنجا که قیمت گوسفند آنقدر بالا رفته است که قشر زیادی از جامعه دیگر قادر به خرید گوسفند نمیباشند مجموعه گوسفند زنده پیام اقدام به راه اندازی فروش اینترنتی مرغ و خروس زنده نموده است شما می توانید برای جلوگیری از دفع بلا و چشم زخم اقدام به خرید مرغ زنده و خروس زنده و قربانی کردن آن نمایید. قاعدتا یکی از موثرترین راه ها جهت
برای لحظه ای شاید، ک خیره ام به دیوار ناخواسته و حتا خود نیز غافلم، برای ثانیه ای این فکر می گذرد ک یک چیز، به طرز عجیبی اشتباه است. شاید هم ک این یک احساس است. به هر حال، شاید بعد آنکه خود را در آیینه دیدم و به ابعاد جدیدی از خلوت شدن موهایم آگاه شدم، دچارش شدم. بیش از همسن و سالانم دستخوشِ تغییر و گذر زمانم. البته تقریبا، همه ی اینها برایم بی اهمیت شدند آن روزی ک فهمیدم، چ بسا کسی را دارم ک همانقدر از او به دورم و هر دو حتا انگار بدین شکل از فاصله
برای لحظه ای شاید، ک خیره ام به دیوار ناخواسته و حتا خود نیز غافلم، برای ثانیه ای این فکر می گذرد ک یک چیز، به طرز عجیبی اشتباه است. شاید هم ک این یک احساس است. به هر حال، شاید بعد آنکه خود را در آیینه دیدم و به ابعاد جدیدی از خلوت شدن موهایم آگاه شدم، دچارش شدم. بیش از همسن و سالانم دستخوشِ تغییر و گذر زمانم. البته تقریبا، همه ی اینها برایم بی اهمیت شدند آن روزی ک فهمیدم، چ بسا کسی را دارم ک همانقدر از او به دورم و هر دو حتا انگار بدین شکل از فاصله
مرکز دام زنده کوهستان , در زمینه عرضه و فروش دام زنده همراه با اعزام قصاب در تهران فعالیت می نماید.
کوهستان یکی از بزرگترین مراکز خرید دام زنده و گوسفند زنده با مرغوبترین و مناسب ترین قیمت همراه با قصاب مجرب و تحویل در محل ،  به صورت  ارائه خدمات شبانه روزی به تمام نقاط تهران با پلاک رسمی می باشد.
ارسال دام زنده و گوسفند زنده ازبهترین دامهای اصیل ایرانی ازنژادهای کردستان ،مغان،افشار،مهربان و سنگسر  از خدمات ماست.
 مشخصات دام زنده سالم:
دام ز
دلم روزهای روشن می‌خواد؛ حدودا ۴ ماه داشتم آب و نسکافه رو با نی می‌خوردم، اون اوایل هم هر چیزی رو با شیر مخلوط می‌کردم و این می‌شد صبحونه‌ من مثلا. بعد از ۴ ماه که این کابوس تموم شد، حالا دو روزه که دوره‌ جدیدی شروع شده و من حس بویایی و چشاییم رو کاملا از دست دادم. یه بار نوشته بودم که شما اگه پیتزا رو هم با نی بخورید، هیچ وقت سیر نمی‌شید؛ حالا بذارید به تجربیاتم در این خصوص این رو هم اضافه کنم که شما اگه مزه‌ی غذایی رو متوجه نشید، نه تنها لذ
 
دوست داشتم که دل خوشی داشته باشم ، مثل اون آدمایی که تو برنامه‌های شبکه نسیم ، رو ردیف‌های مرتبی کنار هم مینشینند و یک لبخند رضایت روی صورتشان دارند و هی دست میزنند و هی با صدای بلند میخندند . انگار که اصلا مال این ورها نیستند . انگار از سیاره‌ی دیگری آمد‌ه اند
دستم گرفته نشد. نجاتی نبود. نه حتا پایانی و سیاهی بی اتمام از پس آن و حس
رهایی ناشی از نیست شدن. نه، یک ادامه ی کشداری ک روی زمین سخت انگار با
صورت می کشانندم. و ردی خونین باقی مانده از آنچه ک پیموده ام. و این همه
اش نیست. ک انگار با حفظ سمت قربانی، انگار جنازه ای هم بسته اند بر پام.
جنازه ای ک جدا نمی شود. قدم هایم اضافه بر وزن متعفن وجودم، بدن مرده کسی
را هم به دنبال خود می کشد و او حتایک لحظههم نمی رود. راه نجاتی نیست، این
یک سرنوشت سیزیف وار اس
گوسفند زنده از حیواناتی است که به دست انسان اهلی شده است . دامداران گوسفندان را برای استفاده از پشمشان ، گوشتشان و  ... پرورش می دهند .
بسیاری از افراد نمی دانند که باید برای تهیه گوسفند زنده از کجا اقدام نمایند . در ابتدا باید توجه نمایید که محلی که دام در آن جا نگهداری می شود بهداشتی و تمیز باشد . 
دام زنده را از مراکزی خریداری نمایید که دام های خود را به روش ارگانیک پرورش می دهند و برای رشد دام ها از هیچ گونه داروی هورمنی استفاده نمی کند .
در زم
وقتی به مرگ فکر میکنم تازه درک میکنم که زمان چقدر ارزشمنده و نباید با بی توجهی هدرش داد. این که فرصت هارو باید غنیمت شمرد چون ممکن آخرین فرصتت باشه برای زندگی کردن. این که بدونی امشب میمیری برای من حداقل اینجوری نیست که بخوام بیکار بشینم بر عکس دلم میخواد تا ثانیه آخرشو استفاده کنم و روی مرگ رو کم کنم. 
بیا از این فکرها عبور کنیم. فعلا که حالم خوبه به امید این که چیزیم نیست. و من نشستم پای کتابمو کارهام تا انجامشون بدمو یه روز دیگه رو هم به نحو ا
از بیمارستان برگشتم و لباس درآورده در نیاورده دوشی گرفتم و توی تخت ولو شدم.استرس درس هایی که این یک و نیم روز نخواندم در خواب رهایم نکرد...حالا بیدار شده ام و ترکیب سکوت خانه و موهای نم دارم که بوی شامپو میدهند با صدای هو هوی باد کولر مرا نه که یاد چیزی بیندازد،انگار دقیقا بُرد به سالهایی که دم ظهر تابستان داغ میرفتیم استخر و بعد با موهای نم دار جلوی کولر ولو میشدیم...
حسش انقدر عجیب است و انگار یک دلتنگی خاصی دارد که مرا یک ساعت است در تخت نگه د
مرد رعیت چنان باولع کار میکرد که جانش خیس عرق شده بود.
انگار که وضو گرفته بود، غسل کرده بود!
 
 
+من هم امیدوارم که حال شما خوب باشد. امیدوارم که زحمت مردم ما تلف نشود. همین الان که اینها را مینویسم، در دلم آشوب است. به قول ننه انگار تو دلم رخت میشورن!
آیا چشمان تو حقیقت را به من میگوید؟ یا زندگی از ابتدا چیزی دیگر بوده است؟ 
اینکه دوستت دارم سرمایه ی تو هست.
هربار که می بخشمت دارم از دوست داشتنت بهای خطات رو می پردازم.
حواست هست داره از سرمایه ت کم میشه؟ 
چقدر خسته ام. انگار نه انگار شروع مسیر هست.
راستی این همه بی رحمی و بی انصافی حالت رو خوب میکنه؟
اون لحظه ای توی زندگی که 
جایی که انتظارشو نداری یه مهربونی قشنگ میبینی
و روحتو لمس میکنه جوری که برای زندگی مشتاق میشی
انگار پاداش همه سختی های زندگیتو میگیری.
انگار خدا نگاهت کرده.
دلم برات تنگ میشه. 
ولی اشکالی نداره.
بیا با هم گریه کنیم
دیشب که رسیده ام خونه شام و بعد خواب تا ساعت 6 صبح هرچی فکر میکنم به این سوال دکتر رفسنجانی که من چی کار میتونم کنم ؟ و چه کارهای از دستم برمیاد ؟ هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه !!!! اون شب که حرف زده این کلی به ذهنم چیز رسید و گفت اره همینه ولی خوب الان هیچ انگار مرده ای بیش نیستم
در ادامه قصد معرفی یک وب سایت عالی برای خرید و فروش گوسفند زنده را داریم
تنوع قیمت گوسفند زنده بسته شرایط مختلفی که دارد از تنوع گوناگونی برخوردار است . از جمله مهم ترین شرایط نژاد گوسفند قیمت گذاری شده ، فصل های مختلف یکسال ، قیمت نهادهای دامی و ... می باشد .شاید مهم ترین نکته برای کسانیکه قصد خرید گوسفند را دارند تهیه دام از مرکزی معتبر و با سابقه باشد.امروز در وب گردی که داشتم سایتی به روز که می تواند شما را از آخرین تحولات قیمت گوسفند زنده م
نباید دلتنگت باشم اما هستم، نباید به چشمانت فکر کنم اما می‌کنم، نباید آهنگ صدایت را به‌یاد بیاورم اما می‌آورم، نباید لبخندت گاه و بی‌‌گاه جلوی چشمانم جان بگیرد اما می‌گیرد. چرا این‌گونه زنده‌ای در من؟ هر شب فغانم به آسمان می‌رود از دست خاطراتت. نمی‌توانم فراموشت کنم، نمی‌توانم دنیا را بدون تو به‌یاد بیاورم، نمی‌توانم به دست‌هایت فکر نکنم. دارم دیوانه می‌شوم بدون تو؛ دارم کم می‌آورم، دارم هلاک می‌شوم از دلتنگی. بیا و به من بازگرد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراح گرافیک و مجری امور تبلیغاتی